- 1470
- 1000
- 1000
- 1000
مردم کوفه، جلسه دوازدهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «مردم کوفه»، جلسه دوازدهم، سال 1394
علل جاماندههای کربلا است. یعنی چرا محبّان نیامدند؟ اینکه نواصب در سپاه دشمن بودند، یک بحث دیگر است که باید بررسی شود، قتلهی کربلا چه کسانی بودند؟ یک بحث دیگر است که باید بررسی شود. قتلهی کربلا محبّان نبودند، این تهمتی است که همواره جریان بنی امیّه برای تطهیره دست خود از خون سیّد الشهداء میزده است. امّا اینکه در سپاه دشمن افرادی بودند که قائل به حقّانیت حضرت بودند یا قائل به بیگناهی حضرت بودند از مسلّمات است.
اگر شیخ صدوق رحمة الله علیه نگفته بود، باور آن مشکل بود که آن کسی که اطفال سیّد الشّهداء را داشت غارت میکرد، هم غارت می کند و هم گریه می کند. بعد میگوید ملعون این چه کار غلطی است که انجام میدهی؟ چرا پس گریه میکنی؟ میگوید آخر میدانم که شما ناموس رسول خدا هستید. میگوید: چرا این کار را انجام میدهی؟ میگوید: اگر من غارت نکنم، بالاخره یک نفر دیگر غارت میکند. یعنی وای به حال من اگر آن روزی که شهوات من به عقل من چیره شود به این صورت میشود. بعد هم توجیه میکند، توجیه میکند. نفهمیهای عمدی. یعنی من یک غرضی دارم، یک منفعتی میبرم برای اینکه این منفعت را ببرم، حالا این منفعت گاهی دین خود را برای دنیایی دیگری میدهم، این منفعت چیست؟ دنیای یک همتیمی، یک همحزبی است. بعد که به من میگویند چرا چنین اشتباهی را کردی؟ شروع به توجیه کردن میکنم.
یعنی میخواهد که نفهمند. بنا بر این است که نفهمد، خود را به خواب زده است. اگر عمداً کسی خود را به خواب زده باشد پانصد هزار نفر هم او را صدا بزنند از خواب بیدار نمیشود، خواب را میشود بیدار کرد، خوابزده را نمیشود بیدار کرد، چون میخواهد بیدار نشود.
علل جاماندههای کربلا است. یعنی چرا محبّان نیامدند؟ اینکه نواصب در سپاه دشمن بودند، یک بحث دیگر است که باید بررسی شود، قتلهی کربلا چه کسانی بودند؟ یک بحث دیگر است که باید بررسی شود. قتلهی کربلا محبّان نبودند، این تهمتی است که همواره جریان بنی امیّه برای تطهیره دست خود از خون سیّد الشهداء میزده است. امّا اینکه در سپاه دشمن افرادی بودند که قائل به حقّانیت حضرت بودند یا قائل به بیگناهی حضرت بودند از مسلّمات است.
اگر شیخ صدوق رحمة الله علیه نگفته بود، باور آن مشکل بود که آن کسی که اطفال سیّد الشّهداء را داشت غارت میکرد، هم غارت می کند و هم گریه می کند. بعد میگوید ملعون این چه کار غلطی است که انجام میدهی؟ چرا پس گریه میکنی؟ میگوید آخر میدانم که شما ناموس رسول خدا هستید. میگوید: چرا این کار را انجام میدهی؟ میگوید: اگر من غارت نکنم، بالاخره یک نفر دیگر غارت میکند. یعنی وای به حال من اگر آن روزی که شهوات من به عقل من چیره شود به این صورت میشود. بعد هم توجیه میکند، توجیه میکند. نفهمیهای عمدی. یعنی من یک غرضی دارم، یک منفعتی میبرم برای اینکه این منفعت را ببرم، حالا این منفعت گاهی دین خود را برای دنیایی دیگری میدهم، این منفعت چیست؟ دنیای یک همتیمی، یک همحزبی است. بعد که به من میگویند چرا چنین اشتباهی را کردی؟ شروع به توجیه کردن میکنم.
یعنی میخواهد که نفهمند. بنا بر این است که نفهمد، خود را به خواب زده است. اگر عمداً کسی خود را به خواب زده باشد پانصد هزار نفر هم او را صدا بزنند از خواب بیدار نمیشود، خواب را میشود بیدار کرد، خوابزده را نمیشود بیدار کرد، چون میخواهد بیدار نشود.
کاربر مهمان