- 1244
- 1000
- 1000
- 1000
مردم کوفه، جلسه دهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «مردم کوفه»، جلسه دهم، سال 1394
نفهمی عمدی. آنجایی که انسان وقتی کاری را که میداند درست آن چیست، خلاف آن را انجام میدهد مورد سؤال قرار میگیرد که چرا این کار را انجام دادی؟ اینجا است که قاعدتاً او را توجیه میکند، زمانی که میخواهد آن را توجیه کند مجبور است خود را به نفهمی بزند. حضرت حق هم گله کرده است «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَة»خود انسان میداند با خود چه حسابی دارد، «وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِیرَهُ»ولی خوب بالاخره توجیه میکنی.
تعلّق باعث میشود انسان خود را به نفهمی بزند. اینکه میبینید مثلاً در مواجه با حدیثی مثل حدیث طیر که معنای بسیار روشنی دارد، میگویی خدایا محبوبترین خلق خود را با پیغمبر خود هم غذا کن. خیلی دلالت آن بر امامت روشن است، آن کسی که دل در گرو غیر از علی بسته است، میبینی به اینجا که میرسد شروع به توجیه میکند. چرا؟ چون میبیند معنا روشن است اگر بخواهد بپذیرد کار تمام است لذا میگوید حدیث جعلی است، بعد میبیند سخت است بگویم حدیث جعلی است، مثل ذهبی اوّل خود او میگوید: این حدیث جعلی است، زمانی که بخواهد با بعضی از محدّثین مخالفت کند میگوید: «رَوی حَدِیثَ الطَّیْرِ» یعنی او خیلی مشکل دارد «حَدیِثَ الطَّیرِ» نقل کرده است، بعد میگوید بررسی کردم و فهمیدم مجلّدات زیادی در طُرق آن وجود دارد قطعاً این حدیث باید اصلی را داشته باشد، چه کاری انجام دهیم؟ لابد آن زمان در مدینه نبوده است. علی شمارهی دوم شده است، شماره سه شده است، یا لابد علی خیلی خوب غذا میخورده است، پیغمبر دوست داشته است با علی هم غذا شود، این توجیهات بیمعنا!
نفهمی عمدی. آنجایی که انسان وقتی کاری را که میداند درست آن چیست، خلاف آن را انجام میدهد مورد سؤال قرار میگیرد که چرا این کار را انجام دادی؟ اینجا است که قاعدتاً او را توجیه میکند، زمانی که میخواهد آن را توجیه کند مجبور است خود را به نفهمی بزند. حضرت حق هم گله کرده است «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَة»خود انسان میداند با خود چه حسابی دارد، «وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِیرَهُ»ولی خوب بالاخره توجیه میکنی.
تعلّق باعث میشود انسان خود را به نفهمی بزند. اینکه میبینید مثلاً در مواجه با حدیثی مثل حدیث طیر که معنای بسیار روشنی دارد، میگویی خدایا محبوبترین خلق خود را با پیغمبر خود هم غذا کن. خیلی دلالت آن بر امامت روشن است، آن کسی که دل در گرو غیر از علی بسته است، میبینی به اینجا که میرسد شروع به توجیه میکند. چرا؟ چون میبیند معنا روشن است اگر بخواهد بپذیرد کار تمام است لذا میگوید حدیث جعلی است، بعد میبیند سخت است بگویم حدیث جعلی است، مثل ذهبی اوّل خود او میگوید: این حدیث جعلی است، زمانی که بخواهد با بعضی از محدّثین مخالفت کند میگوید: «رَوی حَدِیثَ الطَّیْرِ» یعنی او خیلی مشکل دارد «حَدیِثَ الطَّیرِ» نقل کرده است، بعد میگوید بررسی کردم و فهمیدم مجلّدات زیادی در طُرق آن وجود دارد قطعاً این حدیث باید اصلی را داشته باشد، چه کاری انجام دهیم؟ لابد آن زمان در مدینه نبوده است. علی شمارهی دوم شده است، شماره سه شده است، یا لابد علی خیلی خوب غذا میخورده است، پیغمبر دوست داشته است با علی هم غذا شود، این توجیهات بیمعنا!
تاکنون نظری ثبت نشده است