- 554
- 1000
- 1000
- 1000
تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟، جلسه پنجم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟»، جلسه پنجم، سال 1396
موضوع بحث ما مصلحت سنجی یا تکلیف مداری است. در ظاهر امر، بین این دو موضوع تقابل وجود دارد، گاهی میبینیم در فضای جامعهی ما بعضی از احکام یا تکالیف اجرا نمیشود برای ما گَزَندگی دارد، تلخی دارد. به شرط اینکه مصلحت درست باشد. منظور من این است که مصلحت فردی نباشد یا یک فردی روی ترس این کار را انجام ندهد، روی منافع مادی این کار را انجام ندهد. خود این تکلیف است، بلکه تکلیف را ساقط میکند. چند جهت را با هم گفتگو کردیم که اگر بررسی شود بیشتر برهههای حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه مصلحت بر تکلیف غلبه کرده است. البتّه با توضیحی که قبلاً دادیم خود مصلحت تکلیف است.
یک نمونه عدم دفاع در برابر جریان سقیفه و دفاع از صدّیقهی طاهره سلام الله علیها و بحث عوام و خواص بود. یک نمونه ماجرای تبیین برای مالک اشتر و کوفیان، در واقع کارگزاران بود که بحث کردیم. احتمالاً به این یک مسئله بیشتر نخواهیم رسید که اینجا امیر المؤمنین علیه السّلام تکلیف را به ظاهر به مصلحت ترجیح داد. البتّه اگر بخواهم دقیق صحبت کنم باید بگویم اینجا هم همان تکلیفی که انجام دادند مصلحت بوده، ولی ظاهر این است که اینجا حضرت مصلحت سنجی و مصلحت گرایی نکرد، کوتاه نیامد.
یک مثال هم میزنیم از آنجایی که حضرت کوتاه نیامد. آن هم ماجرای جنگ با مسلمین در جمل است. ظاهر امر این است که امیر المؤمنین علیه السّلام برای اوّلین بار در برابر مسلمین صف کشیده است. چرا ظاهر میگویم؟ چون قبلاً این اتّفاق افتاده است.
به ظاهر اینطور است خیلی افراد که مثلاً اهل تقوا هستند این را خلاف مصلحت میدانند، همراه نمیشوند. مثلاً معروف این است که عبد الله بن عمر همراه نشده، معروف این است که سعد بن ابی وقّاص همراه نشده، معروف این است که اسامة بن زید، محمّد بن مَسلَمه، اینها که افراد رزمآوری هستند. سعد بن ابی وقّاص آخرین عملیاتهای جنگ با ایران را فرماندهی کرده، عبد الله بن عمر پسر خلیفهی دوم است، محمّد بن مسلمه یک جنگجوی معروف است که هر جا میخواستند کسی را بکشند او را میفرستادند. اسامة بن زید که فرماندهی 17 سالهی پایان عمر پیغمبر صلّی الله علیه و آله است، پیغمبر میخواستند همه را به فرماندهی او بیرون کنند.
اینها که رزمآور بودند در جنگ جمل شرکت نکردند. به ظاهر اهل احتیاط خلاف احتیاط دانستند. بعدها امیر المؤمنین علیه السّلام را متّهم کردند که معاذ الله «خَاضَ فِی الدِّمَاء»، یعنی گویی کسی شیرجه در استخر خون بزند، امیر المؤمنین علیه السّلام را به خونریزی متّهم کردند.
موضوع بحث ما مصلحت سنجی یا تکلیف مداری است. در ظاهر امر، بین این دو موضوع تقابل وجود دارد، گاهی میبینیم در فضای جامعهی ما بعضی از احکام یا تکالیف اجرا نمیشود برای ما گَزَندگی دارد، تلخی دارد. به شرط اینکه مصلحت درست باشد. منظور من این است که مصلحت فردی نباشد یا یک فردی روی ترس این کار را انجام ندهد، روی منافع مادی این کار را انجام ندهد. خود این تکلیف است، بلکه تکلیف را ساقط میکند. چند جهت را با هم گفتگو کردیم که اگر بررسی شود بیشتر برهههای حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه مصلحت بر تکلیف غلبه کرده است. البتّه با توضیحی که قبلاً دادیم خود مصلحت تکلیف است.
یک نمونه عدم دفاع در برابر جریان سقیفه و دفاع از صدّیقهی طاهره سلام الله علیها و بحث عوام و خواص بود. یک نمونه ماجرای تبیین برای مالک اشتر و کوفیان، در واقع کارگزاران بود که بحث کردیم. احتمالاً به این یک مسئله بیشتر نخواهیم رسید که اینجا امیر المؤمنین علیه السّلام تکلیف را به ظاهر به مصلحت ترجیح داد. البتّه اگر بخواهم دقیق صحبت کنم باید بگویم اینجا هم همان تکلیفی که انجام دادند مصلحت بوده، ولی ظاهر این است که اینجا حضرت مصلحت سنجی و مصلحت گرایی نکرد، کوتاه نیامد.
یک مثال هم میزنیم از آنجایی که حضرت کوتاه نیامد. آن هم ماجرای جنگ با مسلمین در جمل است. ظاهر امر این است که امیر المؤمنین علیه السّلام برای اوّلین بار در برابر مسلمین صف کشیده است. چرا ظاهر میگویم؟ چون قبلاً این اتّفاق افتاده است.
به ظاهر اینطور است خیلی افراد که مثلاً اهل تقوا هستند این را خلاف مصلحت میدانند، همراه نمیشوند. مثلاً معروف این است که عبد الله بن عمر همراه نشده، معروف این است که سعد بن ابی وقّاص همراه نشده، معروف این است که اسامة بن زید، محمّد بن مَسلَمه، اینها که افراد رزمآوری هستند. سعد بن ابی وقّاص آخرین عملیاتهای جنگ با ایران را فرماندهی کرده، عبد الله بن عمر پسر خلیفهی دوم است، محمّد بن مسلمه یک جنگجوی معروف است که هر جا میخواستند کسی را بکشند او را میفرستادند. اسامة بن زید که فرماندهی 17 سالهی پایان عمر پیغمبر صلّی الله علیه و آله است، پیغمبر میخواستند همه را به فرماندهی او بیرون کنند.
اینها که رزمآور بودند در جنگ جمل شرکت نکردند. به ظاهر اهل احتیاط خلاف احتیاط دانستند. بعدها امیر المؤمنین علیه السّلام را متّهم کردند که معاذ الله «خَاضَ فِی الدِّمَاء»، یعنی گویی کسی شیرجه در استخر خون بزند، امیر المؤمنین علیه السّلام را به خونریزی متّهم کردند.
کاربر مهمان