- 669
- 1000
- 1000
- 1000
تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟، جلسه دوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «تکلیف گرایی یا مصلحت سنجی؟»، جلسه دوم، سال 1396
بحث ما تقابل تکلیف مداری و مصلحت گرایی است. ظاهر امر این است که اگر ما گاهی در پدیدههای اجتماعی ببینیم حقّی احقاق نمیشود یا به یک امر حقّی عمل نمیشود حس بدی پیدا میکنیم و توقّع نداریم به مصلحت عمل شود. در حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه مواردی داریم که ظاهراً به تکلیف عمل نشده است.
خود مصلحت اصل تکلیف است و تکلیف قبلی را ساقط میکند.
یک مورد نصب ابو موسی اشعری و بلکه ابقای او بود. گرچه امیر المؤمنین علیه السّلام شش ماه و یا کمی بیشتر او را ابقاء کردند، ولی با این حال باز او خیانت کرد، توسّط امیر المؤمنین علیه السّلام عزل شد. حضرت به مالک اشتر فرمودند: من به خاطر اصرار تو بود که او را در این پست ابقاء کردم، ولی ببین چه کرد!
یکی از موارد مصلحت تبیین است و این از مواردی است که مصلحت سازان آن افراد منفی نیستند؛ برخلاف بعضی از اوقات که مصلحت سازان، آنهایی که زمینه ساز نوشیدن جام زهر هستند ممکن است خیانت کرده باشند. این ابو موسی اشعری بعدها با معاویه همکاری کرد و چک سفید امضا گرفت. نمیخواهم به آن بپردازم طولانی میشود. تا ماجرای خوارج هنوز آزار ابو موسی بود. مورد دوم که امیر المؤمنین بر خلاف دستورات خود، کارگذار فاسق ابقاء کردند یا منصوب کردند که اختلافی که اشعث بن قیس کندی این منصوب عثمان را به امیر المؤمنین ابقاء کردند یا امیر المؤمنین او را به فرمانداری آذربایجان منصوب کردند.
بعضی از نصوص فضای آن زمانه را به ما نشان میدهد و با توجّه به توضیحاتی که من میخواهم راجع به فضای کوفه دهم، لازمهی آن این است که من دو یا سه مورد متن تاریخی برای شما بخوانم، دو یا سه سند تاریخی را خیلی مختصر و صریح برای شما میخوانم و ترجمه میکنم که بببینیم چرا اشعث فرماندار آذربایجان شد؟
این خبر از تاریخ طبری است. طبری 310 یا 311 از دنیا رفته است تقریباً قرن سوم محسوب میشود که 10 سال هم در قرن چهار زندگی کرده است. طبری آدم بزرگی است؛ هم فقیه برجستهای است، مثلاً در وضو مانند شیعیان قائل به مسّ پا است. هم کتاب مهمّی در طرق حدیث غدیر دارد. از همین جهت مرحوم نجاشی در رجال خود با اینکه آن سنّی است اسم او را آورده است. گرچه این طبری در تاریخ طبری خود یا تاریخ الملوک خود واقعهی غدیر را جزء تاریخ نیاورده است و متأسّفانه مبدأ تشیّع را یهودی زادگان و منشأ شیعه را یهودیان میداند. البتّه به خود او اتّهام تشیّع هم دارند.
بحث ما تقابل تکلیف مداری و مصلحت گرایی است. ظاهر امر این است که اگر ما گاهی در پدیدههای اجتماعی ببینیم حقّی احقاق نمیشود یا به یک امر حقّی عمل نمیشود حس بدی پیدا میکنیم و توقّع نداریم به مصلحت عمل شود. در حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه مواردی داریم که ظاهراً به تکلیف عمل نشده است.
خود مصلحت اصل تکلیف است و تکلیف قبلی را ساقط میکند.
یک مورد نصب ابو موسی اشعری و بلکه ابقای او بود. گرچه امیر المؤمنین علیه السّلام شش ماه و یا کمی بیشتر او را ابقاء کردند، ولی با این حال باز او خیانت کرد، توسّط امیر المؤمنین علیه السّلام عزل شد. حضرت به مالک اشتر فرمودند: من به خاطر اصرار تو بود که او را در این پست ابقاء کردم، ولی ببین چه کرد!
یکی از موارد مصلحت تبیین است و این از مواردی است که مصلحت سازان آن افراد منفی نیستند؛ برخلاف بعضی از اوقات که مصلحت سازان، آنهایی که زمینه ساز نوشیدن جام زهر هستند ممکن است خیانت کرده باشند. این ابو موسی اشعری بعدها با معاویه همکاری کرد و چک سفید امضا گرفت. نمیخواهم به آن بپردازم طولانی میشود. تا ماجرای خوارج هنوز آزار ابو موسی بود. مورد دوم که امیر المؤمنین بر خلاف دستورات خود، کارگذار فاسق ابقاء کردند یا منصوب کردند که اختلافی که اشعث بن قیس کندی این منصوب عثمان را به امیر المؤمنین ابقاء کردند یا امیر المؤمنین او را به فرمانداری آذربایجان منصوب کردند.
بعضی از نصوص فضای آن زمانه را به ما نشان میدهد و با توجّه به توضیحاتی که من میخواهم راجع به فضای کوفه دهم، لازمهی آن این است که من دو یا سه مورد متن تاریخی برای شما بخوانم، دو یا سه سند تاریخی را خیلی مختصر و صریح برای شما میخوانم و ترجمه میکنم که بببینیم چرا اشعث فرماندار آذربایجان شد؟
این خبر از تاریخ طبری است. طبری 310 یا 311 از دنیا رفته است تقریباً قرن سوم محسوب میشود که 10 سال هم در قرن چهار زندگی کرده است. طبری آدم بزرگی است؛ هم فقیه برجستهای است، مثلاً در وضو مانند شیعیان قائل به مسّ پا است. هم کتاب مهمّی در طرق حدیث غدیر دارد. از همین جهت مرحوم نجاشی در رجال خود با اینکه آن سنّی است اسم او را آورده است. گرچه این طبری در تاریخ طبری خود یا تاریخ الملوک خود واقعهی غدیر را جزء تاریخ نیاورده است و متأسّفانه مبدأ تشیّع را یهودی زادگان و منشأ شیعه را یهودیان میداند. البتّه به خود او اتّهام تشیّع هم دارند.
تاکنون نظری ثبت نشده است