- 345
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 83 تا 90 سوره طه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 83 تا 90 سوره طه"
ویژگی وعده الهی با موسای کلیم(علیه السلام)
فتنههای آزمون های الهی نسبت به قوم بنی اسرائیل
چگونگی بیان سرگذشت حضرت موسی (علیه السلام)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَی ﴿83﴾ قَالَ هُمْ أُولاَءِ عَلَی أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی ﴿84﴾ قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ﴿85﴾ فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِن رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی ﴿86﴾ قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا وَلکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَاراً مِن زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ ﴿87﴾ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی فَنَسِی ﴿88﴾ أَفَلاَ یَرَوْنَ أَلاَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلاً وَلاَ یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً ﴿89﴾ وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَاقَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿90﴾
ویژگی وعده الهی با موسای کلیم(علیه السلام)
جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) دربارهٴ طور دو بار حضرت به طور تشریف بردند یک بار در سفر رجوع از مدین به مصر که ﴿آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَاراً﴾ که نورِ نبوّت نصیبش شد و برگشت. بار دوم وعدهای بود که خدای سبحان به آن حضرت بعد از عبور از دریای سرخ داد که فرمود ما مواعده کردیم جانب ایمنِ طور آنجا به شما کتابی داده بشود که بتوانید برابر آن کتاب حکومتی تشکیل بدهید و کشورتان را اداره کنید.
مطلب دوم آن است که در این جریان دوم یعنی تشریف بردن حضرت موسای کلیم به کوه طور چند قصّه او را همراهی کرد یکی اینکه بنا بود با قوم خود برود چون خدا فرمود: ﴿وَوَاعَدْناکُمْ﴾ به همه وعده داده, دوم اینکه رفتنِ قوم به صورت اردو جزء مواعده الهی نبود باید گروهی انتخاب میشدند, سوم اینکه وجود مبارک موسای کلیم عدّهای را تقریباً هفتاد نفر را انتخاب کرده چهارم اینکه دو قسمت مهم در این حادثه اتفاق افتاد یکی با این هفتاد نفر بود, یکی با بقیه, وجود مبارک موسای کلیم با این هفتاد نفر به طرف کوه طور رفتند بقیه را به سرپرستی وجود مبارک هارون در همان منطقه گذاشتند.
فتنههای آزمون های الهی نسبت به قوم بنی اسرائیل
دو فتنهٴ مهم در اینجا اتفاق افتاد یکی مربوط به بقیه قوم بود که سامری در بین آنها بود و فتنهٴ گوسالهپرستی را راهاندازی کرد, یکی مربوط به این هفتاد نفر بود که همان تفکّر حسگرایی در اینها بود و میگفتند که ﴿أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً﴾ ما خدا را باید ببینیم تا بفهمیم که این حرف, حرف اوست این کتاب, کتاب اوست. این گروه دوم که این حرف را در دامنهٴ طور زدند ﴿أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ﴾ اینها مُردند و جریان مبسوطی دارد که به خدا عرض کرد اینها همراهان من بودند الآن اینجا گرفتار هلاکت الهی شدند من جواب قوم را چه بگویم تو اینها را آزمودی اینها دوباره به دعای موسای کلیم زنده شدند و بقیه مناجات ادامه پیدا کرد در طیّ این چهل شبانهروز تورات نصیب موسای کلیم شد و بعد از چهل روز برگشتند. فتنهای که مربوط به قوم بود همان جریان گوسالهپرستی و فتنهٴ سامری بود و برخوردی با هارون(سلام الله علیه) داشت و برخوردی با قوم.
چگونگی بیان سرگذشت حضرت موسی (علیه السلام)
این مجموعه گاهی با فاصله ذکر میشود گاهی بیفاصله چون همهٴ اینها تقطیعشده است گرچه یک جریان است اما مقاطع گوناگون دارد در همین سورهٴ مبارکهٴ «طه» ذیل آیهٴ 77 که فرمود: ﴿وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی﴾ قبلاً نقل شد حالا در تفسیر ابیالسعود و مانند آن گفتند بین این قسمت و قسمت قبلی بیست سال فاصله بود ولی در روایتهای ما حالا شاید بیست سال مشخص نشد سال اول و دوم و سوم و چهارم در روایات هست که در سال اول چه حادثهای پیش آمد, سال دوم چه حادثهای پیش آمد, سال سوم همین جریان ضفادع و دَم و قُمّل و امثال ذلک در این سالهای میانی بود, بنابراین اگر در قصّهٴ موسای کلیم جریانی را به دنبال جریان قبل ذکر میکند معنایش موالات زمانی و زمینی نیست و اگر چیزی را هم جدا میکند معنایش این نیست که وجود مبارک موسای کلیم دوتا مواعده داشت بعد از نبوّت دو بار به کوه طور رفت, دو بار قرار داشتند و مانند آن این طور نبود.
آگاهی بنی اسرائیل از مدّت حضور موسای کلیم (علیه السلام) در کوه طور
چه اینکه آن وعدههای سی روز و چهل روز دوتا وعده نبود اول وعده سی روز بود بعد ده روز به آن اضافه شده, شده چهل روز مجموع این چهل روز به قوم اعلام شد که من چهل روز به میعاد الهی میروم نه اینکه به مردم فرموده باشد من سی روز به طور میروم ده روز در طور تمدید شده باشد و بعد مردم گفته باشند که حالا او دیر کرده حادثهای پیش آمد مردم هم از اول فهمیدند وجود مبارک حضرت کلیم هم به آنها فرمود من چهل شب مهمان خدایم و آنها فتنهگری کردند گفتند اینکه گفت ﴿إذ واعَدْنَا مُوسیٰ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ یعنی بیست شب و بیست روز جمعاً میشود چهل شب و وجود مبارک موسی چون بعد از بیست روز نیامد فتنهٴ سامری راهاندازی شد خب.
پرسش: ...
پاسخ: بله, این اول سی روز بعد ده روزش تتمیم شد مجموعاً این چهل روز به مردم اعلام شد نه اینکه ده روز در طور تتمیم شده باشد تا مردم مواعدهٴ سی روزه را شنیده باشند بعد میگفتند چرا ده روز دیر کرده. متنی دارد و شرحی, متنش در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت شرحش در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در همان اوایل سوره این بود آیهٴ 51 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ که بعد حالا همین قسمت را دوباره باید بخوانیم این ﴿أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» تبیین شد فرمود ما اول وعدهٴ سی روزه دادیم ﴿وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ﴾ آیهٴ 142 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَی لْأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی﴾ یعنی آن متن که در سورهٴ «بقره» آمده با شرحی که در سورهٴ «اعراف» گذشت نشان میدهد که میعاد چهل شب بود یک، این چهل شب به مردم اعلام شد دو، به وجود مبارک هارون هم فرمود تو در این چهل شب که من نیستم خلافت مرا به عهده بگیر سه، از مردم فاصله گرفت چهار، این طور نیست که حضرت به مردم فرموده باشد که من سی شب در طور هستم ده شب آنجا تمدید شده باشد بعد مردم گفته باشند که پس چرا نیامده. خب، این برای مواعده پس این مرزبندی ریاضیاش درست است که چهل شب بود و چهل شب را هم به مردم ابلاغ کرد و وجود مبارک هارون هم خلافتش را به عهده گرفت بنا شد که مردم را اداره کند.
نزول برکات الهی درشب
در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و «اعراف» هم گذشت که با اینکه حضرت چهل شبانه روز مهمان خدا بود نه سخن از روز مطرح است نه سخن از شب و روز مطرح است فقط سخن از شب مطرح است برای اینکه شب ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ هر کس هر نعمتی یافت شبانه نصیبش شد اینکه بزرگان گفتند کسی که به فکر لقمه است لقمان نخواهد شد همین است دیگر آدمی که آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ» یعنی کسی که سورچران است منتظر است چه کسی دعوت بکند مُردهخوری دارد این مُلاّ نخواهد شد این باید مطمئن باشد روح مطهّر علم و فضیلت و قرآن و روایت برای انسانِ شکمچر نیست «لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ» انسانِ ولیمهبخور اهل عزم و اراده نخواهد شد همهٴ این بزرگان گفتند کسی که اهل لقمه است لقمان نمیشود ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ شب است که بالأخره انسان میتواند مناجات بکند وگرنه وجود مبارک موسای کلیم در این چهل شبانه روز نه آبی نوشید نه غذایی خورد نه خوابی داشت چهل شبانه روز به یاد حق بود مهمان او بود یاد او، نام او، ذکر او، خواب او، استراحت او، آب او یاد خدا بود خب، اما تعبیر به شب برای آن است که ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ این سرّ تعبیر به شب بود چه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف».
بیان قرآن درباره تعداد وعده الهی با حضرت موسی(علیه السلام)
عمده آن است که این قصّه که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» کاملاً تفکیک شده است نه برای آن است که حضرت دو بار مواعدهٴ طور داشت، دو بار به طور رفت بلکه برای آن است که بین کسانی که همراهی حضرت را در طور به عهده داشتند و بین کسانی که ماندند در خدمت هارون بودند دو قصّهٴ مهم و دو فتنهٴ اساسی رخ داد اینها را از هم تفکیک کرده با هم ذکر نکرده.
پرسش:...
پاسخ: وعدهٴ اول سی روز بود ده روز تمدید شد شده چهل روز.
پرسش:...
پاسخ: اما تمدید در همان دامنهٴ کوه بود که در بین مردم بود نه در طور تمدید شد اول قرار سی روز بود بعد قرار چهل روز شد وجود مبارک موسای کلیم بنا شد چهل روز مهمان خدا باشد این را هم به مردم اعلام کرد هم به حضرت هارون اعلام کرد همه فهمیدند لذا آن سامری و امثال سامری.
بنابراین وجود مبارک موسای کلیم آمد فرمود من که دیر نکردم معلوم میشود به همهشان گفته این تمدید در دامنهٴ کوه بود در همان سرزمین سینا یا صحرای شام بود قبل از اینکه حضرت به کوه طور تشریف ببرند بود همهٴ اینها مشخصشده بود لذا حضرت که آمد فرمود من که دیر نکردم خب، ﴿أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ﴾ آنها دیگر نگفتند تو دیر کردی آنها هیچ جوابی نداشتند، اما چون این دو قسمت یعنی آنهایی که همراه حضرت بودند گرفتار یک فتنه شدند در همان دامنهٴ کوه طور اینهایی که در صحرای سینا یا صحرای شام یا منطقهٴ دیگر بودند اینها گرفتار فتنهٴ دیگر شدند این دو بخش را قرآن کریم از هم جدا کرده نه اینکه دو بار حضرت به طور رفته بعد از نبوّت و دو مواعده بود و دو گروه داشت.
بررسی تعداد وعده الهی با موسای کلیم(علیه السلام)
در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اینها از هم تفکیک شد معنای تفکیک این نیست که دوتا مواعده بود ملاحظه بفرمایید.
در سورهٴ «اعراف» آیهٴ 142 این بود ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ این شده چهل روز بعد از اینکه چهل روز مشخص شد ﴿وَقَالَ مُوسَی لْأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ﴾ به مردم اعلام کرد به حضرت هارون اعلام کرد مشخص شد که چهل روز وجود مبارک موسای کلیم در بین مردم نیست آیهٴ 143 ﴿وَلَمَّا جَاءَ مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ﴾ آن وقت حادثهای برای خود موسای کلیم آمد که این مبسوطاً این حادثه را ذکر میکند دریافت تورات نصیب وجود مبارک موسای کلیم شد که اینجا ذکر میکند بعد در غیاب وجود مبارک موسای کلیم حادثهای پیش آمد که در آیهٴ 148 همان سورهٴ «اعراف» میآید که ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ﴾ آنگاه دلیل بطلان این کار را هم ذکر میکند. این ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً﴾ اعتراض موسای کلیم را ذکر میکند بعد تهدید الهی را ذکر میکند آنگاه غضب موسای کلیم که فرو نشست راهنمایی موسای کلیم را ذکر میکند بعد در آیهٴ 155 میفرماید: ﴿وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقَاتِنَا﴾.
حالا در این مواعده وجود مبارک موسای کلیم بنا شد اردویی اینها را ببرد کوه طور یا عدّهای را انتخاب کرده، در همان مواعده ﴿وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً﴾ همهٴ اردوی چند صد نفری را که بنا نبود ببرد ﴿وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً﴾ این هفتاد نفری که وجود مبارک کلیم را همراهی میکردند یک صانحهٴ سنگینی برای اینها پیش آمد که اینها گفتند ﴿أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً﴾ آن وقت ﴿أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ﴾ اینها مُردند دوباره زنده شدند در همین اربعین آن بقیه گرفتار فتنهٴ سامری شدند اینها گرفتار حسگرایی شدند و مُردند و دوباره زنده شدند تفکیک این دو قسمت نه برای آن است که میقات دو بار بود، مواعده دو بار بود، وجود مبارک موسی دو بار به طور رفت بعد از نبوّت اینچنین نبود یک بار به طور رفت هفتاد نفر را انتخاب کرد این هفتاد نفر یک مشکل داشتند آن بقیه یک مشکل دیگر اینها را از هم تفکیک کرده.
تبیین سرگذشت بنی اسرائیل و نخبگان قوم در سورهٴ «طه»
اما در مقام بحث ما آیهٴ هشتاد همین سورهٴ مبارکهٴ «طه» این بود که ﴿یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْناکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَی﴾ ما با همهٴ شما قرارداد بستیم که در آنجا دیداری داشته باشیم آنگاه در آیهٴ 83 میفرماید: ﴿وَمَا أَعْجَلَکَ﴾ حالا ملاحظه بفرمایید که چهار تعبیر دارد یک اسم ظاهر بعد ضمیر باز بار سوم یک اسم ظاهر و یک ضمیر خب، اگر این دوتا اسم ظاهرها یکی باشند نظم عدمی اقتضا میکند که اول اسم ظاهر را ذکر بکند بعد سهتا ضمیر را پشت سر هم ذکر بکند از اینجا یک جا اسم ظاهر را ذکر میکند بعد ضمیر میآورد بعد یک اسم ظاهر ذکر میکند ضمیر میآورد معلوم میشود این اسم ظاهر غیر از آن اسم ظاهر است اگر این اسم ظاهر دومی عین اسم ظاهر اوّلی بود فقط یک اسم ظاهری میآورد و سهتا ضمیر حالا اینجا ملاحظه بفرمایید فرمود: ﴿وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ﴾ این قوم چه کسانیاند معلوم نیست همهٴ مردماند یعنی اردو یا آن هفتاد نفر البته منظور معلوم است هفتاد نفرند ﴿وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَی﴾ چرا تنها آمدی؟ جواب ﴿هُمْ أُولاَءِ عَلَی أَثَرِی﴾ این هفتاد نفر دنبال من دارند میآیند اینها در دامنهٴ کوهاند این ﴿هُمْ﴾ به این قوم برمیگردد ﴿أُولاَءِ﴾ هم که برای تأکید است به همین قوم برمیگردد ﴿عَلَی أَثَرِی﴾ هم یعنی دنبال من این تمام شد پس یک اسم ظاهر و یک ضمیر یا اشاره بعد فرمود: ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ﴾ کدام قوم یعنی این هفتاد نفری که الآن دنبال تو راه افتادند یا آن بقیه آن اردویی که در آن صحرا هستند؟ ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ﴾ یعنی آن ششصد هفتصد نفر ﴿مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ این ضمیر، این ضمیر به این قومِ در صحرای سینا یا صحرای شام برمیگردد سامری آنها را گمراه کرده نه این هفتاد نفر را پس چهار چیز شد اول اسم ظاهر، دوم ضمیر، سوم اسم ظاهر، چهارم ضمیر این نشان میدهد این دوتا اسم ظاهرها غیر هماند و سامری هم این هفتاد نفر را که گمراه نکرده آن افرادی که در صحرای سینا یا صحرای شام بودند آنها را گمراه کرده این پنج شاهد ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ بعد ششمی ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ این قوم آن قومی نیست که همراه موسی بودند که اینها با هم بودند دیگر ﴿رَجَعَ﴾ معنا ندارد که وقتی که این صحنهٴ طور تمام شد بعد از اربعین به صحرای سینا یا صحرای شام رسیدند برگشتند به آن قوم، به آن قوم که برگشتند این قومی که دارد ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ این همین قومی است که در آیهٴ 85 آمده ﴿فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ﴾ و سامری اینها را گمراه کرده نه آن قومی که من گفتم ﴿مَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ﴾ چرا زودتر از اینها آمدی، پس یک هفتاد نفرند که قوم موسایند، یک ششصد هفتصد نفر یا بیشتر و کمترند که قوم موسایند هر دو قوم موسایند آنها که ﴿أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ همان قوم اردوییاند اینها که ﴿مَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ﴾ همین قومی هستند که هفتاد نفرند تو انتخاب کردی بنابراین قصّه یک قصّه است منتها مقاطع گوناگون متفاوت دارد در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اینها را همه از هم تقطیع کرده ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ یعنی همان قومی که در صحرا اردو زدند نه این قومی که همراه موسای کلیم بودند، همراه موسای کلیم بودند نه سامری آنها را گمراه کرده نه رجوع معنا دارد اینها با هم رفتند و با هم برگشتند دیگر نمیشود گفت موسای کلیم «رجع إلی قومه» خب.
پس بنابراین در این قسمت که فرمود: ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ این قوم آن هفتاد نفر نیستند این قوم همانهایی بودند که در صحرا اردویی به سر میبردند آنگاه وجود مبارک موسای کلیم برهان اقامه کرد فرمود: ﴿یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً﴾ او یک وعدهٴ حَسن و صادقانه داد وعده داد کتابی بدهد برای ادارهٴ مملکت و داد, وعده داد چهل روز باشد چهل روز شد نه تخلّفی در وعده بود نه وعده غیر حَسن بود.
پرسش: ..مربوط میشود که خود حضرت موسی تنهایی به آن مناجات رفت ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ یعنی وقتی که برگشت گفت همان خدایی که دیدید به ما نشان بدهید.
پاسخ: نه, اینها که ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ نبود ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ به آنها گفت چرا گوسالهپرستی را انتخاب کردید دارد که ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ٭ فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً﴾ بعد به اینها گفت شما چرا گوسالهپرست شدید معلوم میشود این قومی که گوسالهپرست شدند و موسای کلیم به طرف آنها برگشت با آنها گفتگو دارد و اعتراض میکند همان اردوی صحرا بودند خب.
ویژگی های گوساله سامرّی و علت پرستش آن
﴿أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ﴾ وعدهٴ الهی که هم حق بود هم حَسن خُلف وعده هم که نبود نه در اصلِ وعده تخلّف شد نه در بقا و استمرار او تخلّف شد وعده حَسن بود و صادق بود و تخلّف هم نشد ﴿أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ﴾ این به صورت سبر و تقسیم است یعنی قِسم اول که نبود, قسم دوم که نبود, قسم سوم این است که شما معصیت کردید میخواهید با سوء اختیار خود مستحقّ عذاب الهی باشید ﴿أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِن رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی﴾ حالا اینها دارند عُذرشان را ذکر میکنند ﴿قَالُوا﴾ همین قوم او ﴿مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا﴾ درست است ما خُلف وعده کردیم تخلّف کردیم اما فریب خوردیم چطور فریب خوردیم, برخیها گفتند «بِمِلْکِنا» قرائت شده یعنی با مال خودمان نبود این اموالی را که سامری از ما تحویل گرفته و با او گوساله راه انداخته اینها آن زیورهایی بود که ما از این قوم قِبط از فرعون و اینها گرفته بودیم ما خودمان چیزی نداشتیم او میخواسته گوسالهای, مجسّمهای درست کند از طلا, ما آنچه را که فراهم کردیم خودش هم چیزهایی که از آنها فراهم کرده این مجموعاً یک گوسالهٴ طلایی ساخته این را گفتند اما ﴿بِمَلْکِنَا﴾ یعنی ظاهرش این است به اختیار ما نبود این بهانهای است ﴿وَلکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَاراً مِن زِینَةِ الْقَوْمِ﴾ اوزار یعنی کالاهای سنگین یک مقدار طلا, یک مقدار نقره به ما رسید بر ما تحمیل شد ما اینها را بار کردیم به همراه آوردیم ﴿فَقَذَفْنَاهَا﴾ اینها را هم انداختیم او هم گرفت او رفته در خِفا گوسالهای درست کرده این ﴿فأَخْرَجَ﴾ معلوم میشود این کار را در حضور مردم نکرده در پنهان در نهانی با فتنه و توطئه گوسالهای, مجسّمهٴ گوساله البته نه خود گوساله مجسّمه گوساله درست کرده و آن چیزی را که گفت ﴿فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ آن را گرفته و در درون این گوساله جاسازی کرده و در دَم باد گذاشته که اگر بادی میوزید این صدا تولید میکرد.
پرسش:
پاسخ: بله خب, وجود مبارک موسای کلیم برهان اقامه میکند لذا عذاب الهی میآید که شما به سوء اختیار خودتان این کار را کردید. ﴿فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ﴾ همان طوری که ما این طلاها را ریختیم او هم ریخت این جمعاً بالأخره انسان چیزی که محبوب اوست به آن طرف گرایش دارد زر و زیور محبوب اوست به آن سمت گرایش دارد اگر همین گوساله را از چوب درست میکرد شاید اینقدر خواهان نداشت ﴿فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ ٭ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً﴾ معلوم میشود در غیاب این کار را کرده در حضور اینها این کار را نکرده این فتنه را و این توطئه را در غیاب این کار را کرده بعد بیرون آورده همه جا وقتی سخن از عِجْل است این ﴿جَسَداً﴾ همان طوری که در روز چهارشنبه گفته شد این ﴿جَسَداً﴾ را وسط ذکر میفرماید تا روشن بشود که او مُردهای را زنده نکرد, حیاتی به چیزی نداد که واقعاً بشود حیوانِ خائر ﴿جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ نه «عِجلاً له خوار» ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ یعنی روح نداشت خُوار هم همان بانگ گاو است.
پرسش: چرا عِجل انتخاب کرد.
پاسخ: دیگر حالا معمولاً گاوپرستی از عهد کهن در بین مصریها بود مثل اینکه الآن هم هست در هند در خیلی از جاها این گاوپرستی و اینها بود.
علت گرایش سامرّی و بنی اسرائیل به گوساله پرستی
﴿عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا﴾ این فتنه تنها برای سامری نیست گرچه طلیعهٴ کار برای سامری است وفعل به فاعل مفرد اسناد داده شد ﴿فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ﴾ اما اینجا فعل را جمع آورد فرمود: ﴿فَقَالُوا﴾ معلوم میشود باندی هم او درست کرده ضمیر به سامری و همراهان و فتنهگران سامری برمیگردد ﴿فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾ اینها چون قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت آیهٴ 138 «اعراف» این بود که ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَی أَصْنَامٍ لَهُمْ﴾ اینها بعد از اینکه از دریا گذشتند دیدند عدّهای یک خدای دیدنی دارد صنمی دارند به موسای کلیم(سلام الله علیه) پیشنهاد دادند ﴿قَالُوا یَا مُوسَی اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ﴾ یک خدای دیدنی برای ما بیاور.
عواقب دوری از وحی و معارف اهل بیت (علیهم السلام)
شما الآن هم میبینید متأسفانه کسانی که از دین و قرآن و عترت فاصله گرفتند به طرف شیطانپرستی راه افتادند اگر عدهای از بزرگان گفتند:
گر نبودی کوشش احمد تو هم میپرستیدی چو اجدادت صنم
همین است بارها شاید صدها بار ما گفتیم اگر این حرم میرویم در و دیوار را میبوسیم برای اینکه اینها ما را آدم کردند اگر نبود اهل بیت و اگر نبود قرآن ما هم همین طور میشدیم هند که خیلی قویتر از ماست پیشرفتهتر از ماست اما شما میبینید گاوپرستی در آن هست, موشپرستی در آن هست الآن چه غرب چه شرق خداپرستی به برکت انبیاست اگر این بزرگوار گفت
گر نبودی کوشش احمد تو هم میپرستیدی چون اجدادت صنم
همین است خب الیوم, الیوم که عصر علم است دیگر الیوم کسی به دنبال شیطانپرستی و نمیدانم بازیهای دیگر برود.
سوء استفاده سامرّی از جهالت و حسگرایی بنی اسرائیل
خب, این صحنه را سامری دید ﴿قَالُوا یَا مُوسَی اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ٭ إِنَّ هؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَاهُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ این حرفها را وجود مبارک موسای کلیم زد سامری در بین اینها بود از ضعف فکرِ مردم از حسگرایی مردم از مادهاندیشی مردم سوء استفاده کرد همان طوری که فرعون ﴿فأسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾ سامری هم بشرح ایضاً از این حسگرایی مسئلهٴ ﴿عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ را راهاندازی کرد در برابر آن عصای موسی, اگر نبود واقع قرآن و عترت انسان هم همین طور میشد حالا اینکه سامری به این صورت مردم را فریب داد و گفت این خدای شماست و خدای موسای کلیم است معلوم میشود با باندی توطئه کردند چون اول ضمیر را مفرد میآورد یا فعل را مفرد میآورد بعد فعل را جمع میآورد ﴿فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
ویژگی وعده الهی با موسای کلیم(علیه السلام)
فتنههای آزمون های الهی نسبت به قوم بنی اسرائیل
چگونگی بیان سرگذشت حضرت موسی (علیه السلام)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَی ﴿83﴾ قَالَ هُمْ أُولاَءِ عَلَی أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی ﴿84﴾ قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ﴿85﴾ فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِن رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی ﴿86﴾ قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا وَلکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَاراً مِن زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ ﴿87﴾ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی فَنَسِی ﴿88﴾ أَفَلاَ یَرَوْنَ أَلاَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلاً وَلاَ یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً ﴿89﴾ وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَاقَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿90﴾
ویژگی وعده الهی با موسای کلیم(علیه السلام)
جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) دربارهٴ طور دو بار حضرت به طور تشریف بردند یک بار در سفر رجوع از مدین به مصر که ﴿آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَاراً﴾ که نورِ نبوّت نصیبش شد و برگشت. بار دوم وعدهای بود که خدای سبحان به آن حضرت بعد از عبور از دریای سرخ داد که فرمود ما مواعده کردیم جانب ایمنِ طور آنجا به شما کتابی داده بشود که بتوانید برابر آن کتاب حکومتی تشکیل بدهید و کشورتان را اداره کنید.
مطلب دوم آن است که در این جریان دوم یعنی تشریف بردن حضرت موسای کلیم به کوه طور چند قصّه او را همراهی کرد یکی اینکه بنا بود با قوم خود برود چون خدا فرمود: ﴿وَوَاعَدْناکُمْ﴾ به همه وعده داده, دوم اینکه رفتنِ قوم به صورت اردو جزء مواعده الهی نبود باید گروهی انتخاب میشدند, سوم اینکه وجود مبارک موسای کلیم عدّهای را تقریباً هفتاد نفر را انتخاب کرده چهارم اینکه دو قسمت مهم در این حادثه اتفاق افتاد یکی با این هفتاد نفر بود, یکی با بقیه, وجود مبارک موسای کلیم با این هفتاد نفر به طرف کوه طور رفتند بقیه را به سرپرستی وجود مبارک هارون در همان منطقه گذاشتند.
فتنههای آزمون های الهی نسبت به قوم بنی اسرائیل
دو فتنهٴ مهم در اینجا اتفاق افتاد یکی مربوط به بقیه قوم بود که سامری در بین آنها بود و فتنهٴ گوسالهپرستی را راهاندازی کرد, یکی مربوط به این هفتاد نفر بود که همان تفکّر حسگرایی در اینها بود و میگفتند که ﴿أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً﴾ ما خدا را باید ببینیم تا بفهمیم که این حرف, حرف اوست این کتاب, کتاب اوست. این گروه دوم که این حرف را در دامنهٴ طور زدند ﴿أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ﴾ اینها مُردند و جریان مبسوطی دارد که به خدا عرض کرد اینها همراهان من بودند الآن اینجا گرفتار هلاکت الهی شدند من جواب قوم را چه بگویم تو اینها را آزمودی اینها دوباره به دعای موسای کلیم زنده شدند و بقیه مناجات ادامه پیدا کرد در طیّ این چهل شبانهروز تورات نصیب موسای کلیم شد و بعد از چهل روز برگشتند. فتنهای که مربوط به قوم بود همان جریان گوسالهپرستی و فتنهٴ سامری بود و برخوردی با هارون(سلام الله علیه) داشت و برخوردی با قوم.
چگونگی بیان سرگذشت حضرت موسی (علیه السلام)
این مجموعه گاهی با فاصله ذکر میشود گاهی بیفاصله چون همهٴ اینها تقطیعشده است گرچه یک جریان است اما مقاطع گوناگون دارد در همین سورهٴ مبارکهٴ «طه» ذیل آیهٴ 77 که فرمود: ﴿وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی﴾ قبلاً نقل شد حالا در تفسیر ابیالسعود و مانند آن گفتند بین این قسمت و قسمت قبلی بیست سال فاصله بود ولی در روایتهای ما حالا شاید بیست سال مشخص نشد سال اول و دوم و سوم و چهارم در روایات هست که در سال اول چه حادثهای پیش آمد, سال دوم چه حادثهای پیش آمد, سال سوم همین جریان ضفادع و دَم و قُمّل و امثال ذلک در این سالهای میانی بود, بنابراین اگر در قصّهٴ موسای کلیم جریانی را به دنبال جریان قبل ذکر میکند معنایش موالات زمانی و زمینی نیست و اگر چیزی را هم جدا میکند معنایش این نیست که وجود مبارک موسای کلیم دوتا مواعده داشت بعد از نبوّت دو بار به کوه طور رفت, دو بار قرار داشتند و مانند آن این طور نبود.
آگاهی بنی اسرائیل از مدّت حضور موسای کلیم (علیه السلام) در کوه طور
چه اینکه آن وعدههای سی روز و چهل روز دوتا وعده نبود اول وعده سی روز بود بعد ده روز به آن اضافه شده, شده چهل روز مجموع این چهل روز به قوم اعلام شد که من چهل روز به میعاد الهی میروم نه اینکه به مردم فرموده باشد من سی روز به طور میروم ده روز در طور تمدید شده باشد و بعد مردم گفته باشند که حالا او دیر کرده حادثهای پیش آمد مردم هم از اول فهمیدند وجود مبارک حضرت کلیم هم به آنها فرمود من چهل شب مهمان خدایم و آنها فتنهگری کردند گفتند اینکه گفت ﴿إذ واعَدْنَا مُوسیٰ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ یعنی بیست شب و بیست روز جمعاً میشود چهل شب و وجود مبارک موسی چون بعد از بیست روز نیامد فتنهٴ سامری راهاندازی شد خب.
پرسش: ...
پاسخ: بله, این اول سی روز بعد ده روزش تتمیم شد مجموعاً این چهل روز به مردم اعلام شد نه اینکه ده روز در طور تتمیم شده باشد تا مردم مواعدهٴ سی روزه را شنیده باشند بعد میگفتند چرا ده روز دیر کرده. متنی دارد و شرحی, متنش در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت شرحش در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در همان اوایل سوره این بود آیهٴ 51 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ که بعد حالا همین قسمت را دوباره باید بخوانیم این ﴿أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» تبیین شد فرمود ما اول وعدهٴ سی روزه دادیم ﴿وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ﴾ آیهٴ 142 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَی لْأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی﴾ یعنی آن متن که در سورهٴ «بقره» آمده با شرحی که در سورهٴ «اعراف» گذشت نشان میدهد که میعاد چهل شب بود یک، این چهل شب به مردم اعلام شد دو، به وجود مبارک هارون هم فرمود تو در این چهل شب که من نیستم خلافت مرا به عهده بگیر سه، از مردم فاصله گرفت چهار، این طور نیست که حضرت به مردم فرموده باشد که من سی شب در طور هستم ده شب آنجا تمدید شده باشد بعد مردم گفته باشند که پس چرا نیامده. خب، این برای مواعده پس این مرزبندی ریاضیاش درست است که چهل شب بود و چهل شب را هم به مردم ابلاغ کرد و وجود مبارک هارون هم خلافتش را به عهده گرفت بنا شد که مردم را اداره کند.
نزول برکات الهی درشب
در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و «اعراف» هم گذشت که با اینکه حضرت چهل شبانه روز مهمان خدا بود نه سخن از روز مطرح است نه سخن از شب و روز مطرح است فقط سخن از شب مطرح است برای اینکه شب ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ هر کس هر نعمتی یافت شبانه نصیبش شد اینکه بزرگان گفتند کسی که به فکر لقمه است لقمان نخواهد شد همین است دیگر آدمی که آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ» یعنی کسی که سورچران است منتظر است چه کسی دعوت بکند مُردهخوری دارد این مُلاّ نخواهد شد این باید مطمئن باشد روح مطهّر علم و فضیلت و قرآن و روایت برای انسانِ شکمچر نیست «لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ» انسانِ ولیمهبخور اهل عزم و اراده نخواهد شد همهٴ این بزرگان گفتند کسی که اهل لقمه است لقمان نمیشود ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ شب است که بالأخره انسان میتواند مناجات بکند وگرنه وجود مبارک موسای کلیم در این چهل شبانه روز نه آبی نوشید نه غذایی خورد نه خوابی داشت چهل شبانه روز به یاد حق بود مهمان او بود یاد او، نام او، ذکر او، خواب او، استراحت او، آب او یاد خدا بود خب، اما تعبیر به شب برای آن است که ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ این سرّ تعبیر به شب بود چه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف».
بیان قرآن درباره تعداد وعده الهی با حضرت موسی(علیه السلام)
عمده آن است که این قصّه که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» کاملاً تفکیک شده است نه برای آن است که حضرت دو بار مواعدهٴ طور داشت، دو بار به طور رفت بلکه برای آن است که بین کسانی که همراهی حضرت را در طور به عهده داشتند و بین کسانی که ماندند در خدمت هارون بودند دو قصّهٴ مهم و دو فتنهٴ اساسی رخ داد اینها را از هم تفکیک کرده با هم ذکر نکرده.
پرسش:...
پاسخ: وعدهٴ اول سی روز بود ده روز تمدید شد شده چهل روز.
پرسش:...
پاسخ: اما تمدید در همان دامنهٴ کوه بود که در بین مردم بود نه در طور تمدید شد اول قرار سی روز بود بعد قرار چهل روز شد وجود مبارک موسای کلیم بنا شد چهل روز مهمان خدا باشد این را هم به مردم اعلام کرد هم به حضرت هارون اعلام کرد همه فهمیدند لذا آن سامری و امثال سامری.
بنابراین وجود مبارک موسای کلیم آمد فرمود من که دیر نکردم معلوم میشود به همهشان گفته این تمدید در دامنهٴ کوه بود در همان سرزمین سینا یا صحرای شام بود قبل از اینکه حضرت به کوه طور تشریف ببرند بود همهٴ اینها مشخصشده بود لذا حضرت که آمد فرمود من که دیر نکردم خب، ﴿أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ﴾ آنها دیگر نگفتند تو دیر کردی آنها هیچ جوابی نداشتند، اما چون این دو قسمت یعنی آنهایی که همراه حضرت بودند گرفتار یک فتنه شدند در همان دامنهٴ کوه طور اینهایی که در صحرای سینا یا صحرای شام یا منطقهٴ دیگر بودند اینها گرفتار فتنهٴ دیگر شدند این دو بخش را قرآن کریم از هم جدا کرده نه اینکه دو بار حضرت به طور رفته بعد از نبوّت و دو مواعده بود و دو گروه داشت.
بررسی تعداد وعده الهی با موسای کلیم(علیه السلام)
در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اینها از هم تفکیک شد معنای تفکیک این نیست که دوتا مواعده بود ملاحظه بفرمایید.
در سورهٴ «اعراف» آیهٴ 142 این بود ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ این شده چهل روز بعد از اینکه چهل روز مشخص شد ﴿وَقَالَ مُوسَی لْأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ﴾ به مردم اعلام کرد به حضرت هارون اعلام کرد مشخص شد که چهل روز وجود مبارک موسای کلیم در بین مردم نیست آیهٴ 143 ﴿وَلَمَّا جَاءَ مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ﴾ آن وقت حادثهای برای خود موسای کلیم آمد که این مبسوطاً این حادثه را ذکر میکند دریافت تورات نصیب وجود مبارک موسای کلیم شد که اینجا ذکر میکند بعد در غیاب وجود مبارک موسای کلیم حادثهای پیش آمد که در آیهٴ 148 همان سورهٴ «اعراف» میآید که ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ﴾ آنگاه دلیل بطلان این کار را هم ذکر میکند. این ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً﴾ اعتراض موسای کلیم را ذکر میکند بعد تهدید الهی را ذکر میکند آنگاه غضب موسای کلیم که فرو نشست راهنمایی موسای کلیم را ذکر میکند بعد در آیهٴ 155 میفرماید: ﴿وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقَاتِنَا﴾.
حالا در این مواعده وجود مبارک موسای کلیم بنا شد اردویی اینها را ببرد کوه طور یا عدّهای را انتخاب کرده، در همان مواعده ﴿وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً﴾ همهٴ اردوی چند صد نفری را که بنا نبود ببرد ﴿وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً﴾ این هفتاد نفری که وجود مبارک کلیم را همراهی میکردند یک صانحهٴ سنگینی برای اینها پیش آمد که اینها گفتند ﴿أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً﴾ آن وقت ﴿أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ﴾ اینها مُردند دوباره زنده شدند در همین اربعین آن بقیه گرفتار فتنهٴ سامری شدند اینها گرفتار حسگرایی شدند و مُردند و دوباره زنده شدند تفکیک این دو قسمت نه برای آن است که میقات دو بار بود، مواعده دو بار بود، وجود مبارک موسی دو بار به طور رفت بعد از نبوّت اینچنین نبود یک بار به طور رفت هفتاد نفر را انتخاب کرد این هفتاد نفر یک مشکل داشتند آن بقیه یک مشکل دیگر اینها را از هم تفکیک کرده.
تبیین سرگذشت بنی اسرائیل و نخبگان قوم در سورهٴ «طه»
اما در مقام بحث ما آیهٴ هشتاد همین سورهٴ مبارکهٴ «طه» این بود که ﴿یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْناکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَی﴾ ما با همهٴ شما قرارداد بستیم که در آنجا دیداری داشته باشیم آنگاه در آیهٴ 83 میفرماید: ﴿وَمَا أَعْجَلَکَ﴾ حالا ملاحظه بفرمایید که چهار تعبیر دارد یک اسم ظاهر بعد ضمیر باز بار سوم یک اسم ظاهر و یک ضمیر خب، اگر این دوتا اسم ظاهرها یکی باشند نظم عدمی اقتضا میکند که اول اسم ظاهر را ذکر بکند بعد سهتا ضمیر را پشت سر هم ذکر بکند از اینجا یک جا اسم ظاهر را ذکر میکند بعد ضمیر میآورد بعد یک اسم ظاهر ذکر میکند ضمیر میآورد معلوم میشود این اسم ظاهر غیر از آن اسم ظاهر است اگر این اسم ظاهر دومی عین اسم ظاهر اوّلی بود فقط یک اسم ظاهری میآورد و سهتا ضمیر حالا اینجا ملاحظه بفرمایید فرمود: ﴿وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ﴾ این قوم چه کسانیاند معلوم نیست همهٴ مردماند یعنی اردو یا آن هفتاد نفر البته منظور معلوم است هفتاد نفرند ﴿وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَی﴾ چرا تنها آمدی؟ جواب ﴿هُمْ أُولاَءِ عَلَی أَثَرِی﴾ این هفتاد نفر دنبال من دارند میآیند اینها در دامنهٴ کوهاند این ﴿هُمْ﴾ به این قوم برمیگردد ﴿أُولاَءِ﴾ هم که برای تأکید است به همین قوم برمیگردد ﴿عَلَی أَثَرِی﴾ هم یعنی دنبال من این تمام شد پس یک اسم ظاهر و یک ضمیر یا اشاره بعد فرمود: ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ﴾ کدام قوم یعنی این هفتاد نفری که الآن دنبال تو راه افتادند یا آن بقیه آن اردویی که در آن صحرا هستند؟ ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ﴾ یعنی آن ششصد هفتصد نفر ﴿مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ این ضمیر، این ضمیر به این قومِ در صحرای سینا یا صحرای شام برمیگردد سامری آنها را گمراه کرده نه این هفتاد نفر را پس چهار چیز شد اول اسم ظاهر، دوم ضمیر، سوم اسم ظاهر، چهارم ضمیر این نشان میدهد این دوتا اسم ظاهرها غیر هماند و سامری هم این هفتاد نفر را که گمراه نکرده آن افرادی که در صحرای سینا یا صحرای شام بودند آنها را گمراه کرده این پنج شاهد ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ بعد ششمی ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ این قوم آن قومی نیست که همراه موسی بودند که اینها با هم بودند دیگر ﴿رَجَعَ﴾ معنا ندارد که وقتی که این صحنهٴ طور تمام شد بعد از اربعین به صحرای سینا یا صحرای شام رسیدند برگشتند به آن قوم، به آن قوم که برگشتند این قومی که دارد ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ این همین قومی است که در آیهٴ 85 آمده ﴿فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ﴾ و سامری اینها را گمراه کرده نه آن قومی که من گفتم ﴿مَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ﴾ چرا زودتر از اینها آمدی، پس یک هفتاد نفرند که قوم موسایند، یک ششصد هفتصد نفر یا بیشتر و کمترند که قوم موسایند هر دو قوم موسایند آنها که ﴿أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ همان قوم اردوییاند اینها که ﴿مَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ﴾ همین قومی هستند که هفتاد نفرند تو انتخاب کردی بنابراین قصّه یک قصّه است منتها مقاطع گوناگون متفاوت دارد در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اینها را همه از هم تقطیع کرده ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ یعنی همان قومی که در صحرا اردو زدند نه این قومی که همراه موسای کلیم بودند، همراه موسای کلیم بودند نه سامری آنها را گمراه کرده نه رجوع معنا دارد اینها با هم رفتند و با هم برگشتند دیگر نمیشود گفت موسای کلیم «رجع إلی قومه» خب.
پس بنابراین در این قسمت که فرمود: ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ این قوم آن هفتاد نفر نیستند این قوم همانهایی بودند که در صحرا اردویی به سر میبردند آنگاه وجود مبارک موسای کلیم برهان اقامه کرد فرمود: ﴿یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً﴾ او یک وعدهٴ حَسن و صادقانه داد وعده داد کتابی بدهد برای ادارهٴ مملکت و داد, وعده داد چهل روز باشد چهل روز شد نه تخلّفی در وعده بود نه وعده غیر حَسن بود.
پرسش: ..مربوط میشود که خود حضرت موسی تنهایی به آن مناجات رفت ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ یعنی وقتی که برگشت گفت همان خدایی که دیدید به ما نشان بدهید.
پاسخ: نه, اینها که ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ﴾ نبود ﴿فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ﴾ به آنها گفت چرا گوسالهپرستی را انتخاب کردید دارد که ﴿وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ٭ فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً﴾ بعد به اینها گفت شما چرا گوسالهپرست شدید معلوم میشود این قومی که گوسالهپرست شدند و موسای کلیم به طرف آنها برگشت با آنها گفتگو دارد و اعتراض میکند همان اردوی صحرا بودند خب.
ویژگی های گوساله سامرّی و علت پرستش آن
﴿أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ﴾ وعدهٴ الهی که هم حق بود هم حَسن خُلف وعده هم که نبود نه در اصلِ وعده تخلّف شد نه در بقا و استمرار او تخلّف شد وعده حَسن بود و صادق بود و تخلّف هم نشد ﴿أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ﴾ این به صورت سبر و تقسیم است یعنی قِسم اول که نبود, قسم دوم که نبود, قسم سوم این است که شما معصیت کردید میخواهید با سوء اختیار خود مستحقّ عذاب الهی باشید ﴿أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِن رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی﴾ حالا اینها دارند عُذرشان را ذکر میکنند ﴿قَالُوا﴾ همین قوم او ﴿مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا﴾ درست است ما خُلف وعده کردیم تخلّف کردیم اما فریب خوردیم چطور فریب خوردیم, برخیها گفتند «بِمِلْکِنا» قرائت شده یعنی با مال خودمان نبود این اموالی را که سامری از ما تحویل گرفته و با او گوساله راه انداخته اینها آن زیورهایی بود که ما از این قوم قِبط از فرعون و اینها گرفته بودیم ما خودمان چیزی نداشتیم او میخواسته گوسالهای, مجسّمهای درست کند از طلا, ما آنچه را که فراهم کردیم خودش هم چیزهایی که از آنها فراهم کرده این مجموعاً یک گوسالهٴ طلایی ساخته این را گفتند اما ﴿بِمَلْکِنَا﴾ یعنی ظاهرش این است به اختیار ما نبود این بهانهای است ﴿وَلکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَاراً مِن زِینَةِ الْقَوْمِ﴾ اوزار یعنی کالاهای سنگین یک مقدار طلا, یک مقدار نقره به ما رسید بر ما تحمیل شد ما اینها را بار کردیم به همراه آوردیم ﴿فَقَذَفْنَاهَا﴾ اینها را هم انداختیم او هم گرفت او رفته در خِفا گوسالهای درست کرده این ﴿فأَخْرَجَ﴾ معلوم میشود این کار را در حضور مردم نکرده در پنهان در نهانی با فتنه و توطئه گوسالهای, مجسّمهٴ گوساله البته نه خود گوساله مجسّمه گوساله درست کرده و آن چیزی را که گفت ﴿فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ آن را گرفته و در درون این گوساله جاسازی کرده و در دَم باد گذاشته که اگر بادی میوزید این صدا تولید میکرد.
پرسش:
پاسخ: بله خب, وجود مبارک موسای کلیم برهان اقامه میکند لذا عذاب الهی میآید که شما به سوء اختیار خودتان این کار را کردید. ﴿فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ﴾ همان طوری که ما این طلاها را ریختیم او هم ریخت این جمعاً بالأخره انسان چیزی که محبوب اوست به آن طرف گرایش دارد زر و زیور محبوب اوست به آن سمت گرایش دارد اگر همین گوساله را از چوب درست میکرد شاید اینقدر خواهان نداشت ﴿فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ ٭ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً﴾ معلوم میشود در غیاب این کار را کرده در حضور اینها این کار را نکرده این فتنه را و این توطئه را در غیاب این کار را کرده بعد بیرون آورده همه جا وقتی سخن از عِجْل است این ﴿جَسَداً﴾ همان طوری که در روز چهارشنبه گفته شد این ﴿جَسَداً﴾ را وسط ذکر میفرماید تا روشن بشود که او مُردهای را زنده نکرد, حیاتی به چیزی نداد که واقعاً بشود حیوانِ خائر ﴿جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ نه «عِجلاً له خوار» ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ یعنی روح نداشت خُوار هم همان بانگ گاو است.
پرسش: چرا عِجل انتخاب کرد.
پاسخ: دیگر حالا معمولاً گاوپرستی از عهد کهن در بین مصریها بود مثل اینکه الآن هم هست در هند در خیلی از جاها این گاوپرستی و اینها بود.
علت گرایش سامرّی و بنی اسرائیل به گوساله پرستی
﴿عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا﴾ این فتنه تنها برای سامری نیست گرچه طلیعهٴ کار برای سامری است وفعل به فاعل مفرد اسناد داده شد ﴿فَکَذلِکَ الْقَی السَّامِرِیُّ﴾ اما اینجا فعل را جمع آورد فرمود: ﴿فَقَالُوا﴾ معلوم میشود باندی هم او درست کرده ضمیر به سامری و همراهان و فتنهگران سامری برمیگردد ﴿فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾ اینها چون قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت آیهٴ 138 «اعراف» این بود که ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَی أَصْنَامٍ لَهُمْ﴾ اینها بعد از اینکه از دریا گذشتند دیدند عدّهای یک خدای دیدنی دارد صنمی دارند به موسای کلیم(سلام الله علیه) پیشنهاد دادند ﴿قَالُوا یَا مُوسَی اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ﴾ یک خدای دیدنی برای ما بیاور.
عواقب دوری از وحی و معارف اهل بیت (علیهم السلام)
شما الآن هم میبینید متأسفانه کسانی که از دین و قرآن و عترت فاصله گرفتند به طرف شیطانپرستی راه افتادند اگر عدهای از بزرگان گفتند:
گر نبودی کوشش احمد تو هم میپرستیدی چو اجدادت صنم
همین است بارها شاید صدها بار ما گفتیم اگر این حرم میرویم در و دیوار را میبوسیم برای اینکه اینها ما را آدم کردند اگر نبود اهل بیت و اگر نبود قرآن ما هم همین طور میشدیم هند که خیلی قویتر از ماست پیشرفتهتر از ماست اما شما میبینید گاوپرستی در آن هست, موشپرستی در آن هست الآن چه غرب چه شرق خداپرستی به برکت انبیاست اگر این بزرگوار گفت
گر نبودی کوشش احمد تو هم میپرستیدی چون اجدادت صنم
همین است خب الیوم, الیوم که عصر علم است دیگر الیوم کسی به دنبال شیطانپرستی و نمیدانم بازیهای دیگر برود.
سوء استفاده سامرّی از جهالت و حسگرایی بنی اسرائیل
خب, این صحنه را سامری دید ﴿قَالُوا یَا مُوسَی اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ٭ إِنَّ هؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَاهُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ این حرفها را وجود مبارک موسای کلیم زد سامری در بین اینها بود از ضعف فکرِ مردم از حسگرایی مردم از مادهاندیشی مردم سوء استفاده کرد همان طوری که فرعون ﴿فأسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ﴾ سامری هم بشرح ایضاً از این حسگرایی مسئلهٴ ﴿عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ را راهاندازی کرد در برابر آن عصای موسی, اگر نبود واقع قرآن و عترت انسان هم همین طور میشد حالا اینکه سامری به این صورت مردم را فریب داد و گفت این خدای شماست و خدای موسای کلیم است معلوم میشود با باندی توطئه کردند چون اول ضمیر را مفرد میآورد یا فعل را مفرد میآورد بعد فعل را جمع میآورد ﴿فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است