- 418
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 54 تا 58 سوره مریم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 54 تا 58 سوره مریم"
اکثر مفسران شیعه بر این هستند که منظور از اسماعیل(ع) در این آیه اسماعیلبنابراهیم است
آنچه باعث پیدایش قبیلهٴ عرب شد همین مهاجرت حضرت اسماعیل به سرزمین وحی بود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً ﴿54﴾ وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً ﴿55﴾ وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً ﴿56﴾ وَرَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً ﴿57﴾ أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً ﴿58﴾
همان طوری که در بین مفسّران شیعه دو نظر هست اکثر بر این هستند که منظور از اسماعیل(علیه السلام) در این آیه اسماعیلبنابراهیم است و اصلاً قول مخالف را نقل نمیکنند مثل شیخ طوسی در تبیان و مانند آن و برخیها هم بر ایناند که برابر روایت ابنسنان مرسلهٴ ابنسنان که منظور از این اسماعیل, اسماعیلبنحزقیل است در بین اهل سنّت هم معروف این است قرطبی در جامعالبیان میگوید که جمهور بر ایناند که منظور از اسماعیل, اسماعیلبنابراهیم است و برخیها هم او را اسماعیلبنحزقیل دانستند این طور نیست که هیچ یک از علمای اهل سنّت منظور از اسماعیل را اسماعیلبنحزقیل ندانند معروف اسماعیلبنابراهیم است, قول غیر معروف اسماعیلبنحزقیل. مطلب بعدی آن است که دوازده بار در قرآن کریم نام مبارک اسماعیل برده شده که یازده بار آن مربوط به اسماعیلبنابراهیم است و اگر این بار دوازدهم اسماعیلبنحزقیل باشد یک ناهماهنگی است این نشان میدهد که منظور از اسماعیل, اسماعیلبنابراهیم است.
مطلب بعدی آن است که در جریان حضرت ابراهیم اگر اسماعیلبنحزقیل باشد این خصیصهای ندارد که تا خدا بفرماید ﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْماعِیلَ﴾ برای اینکه قصّهٴ اسماعیلبنحزقیل در هیچ جا بیان نشده و قصّهای که آموزنده نباشد باعث تأسّی نباشد طرحش در قرآن کریم وجهی ندارد اینکه بفرماید ﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْماعِیلَ﴾ حتماً باید یک داستان آموزندهای داشته باشد ولی اگر منظور از اسماعیل حضرت اسماعیلبنابراهیم باشد قصّهٴ آموزندهای دارد و مانند آن. در جریان ادریس سخن از مکان عَلیّ را مطرح فرمود این رفعت و عُلوّ جریان معراج را تداعی میکند گرچه برخیها با تطبیق این آیه بر معراج هماهنگ نیستند ولی بالأخره رفعتِ مکانِ عالیه زمینهٴ معراج را فراهم میکند چه اینکه در بعضی از روایات ما هست که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در معراج با ادریس(سلام الله علیه) برخورد کرد و مانند آن, بنابراین این زمینه را فراهم میکند.
مطلب دیگر اینکه اگر منظور از اسماعیل, اسماعیلبنابراهیم باشد کما هو الظاهر ﴿وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ﴾ معنای وسیع خاصّی پیدا میکند چون او منشأ پیدایش قبیلهٴ عرب بود آن جُرحم یا جرحمی که قبلاً در آن اطراف زندگی میکردند که عرب نبودند و آنچه باعث پیدایش و تکوّن قبیلهٴ عرب شد همین مهاجرت حضرت اسماعیل در دوران کودکی به سرزمین وحی بود بعد فرزندان او کم کم بزرگ شدند, شدند عرب و اهل او به حساب آمدند اینکه فرمود: ﴿وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ﴾ یعنی همهٴ مردم آن منطقه اهل او بودند دیگر, نوههای او بودند, قبیلهٴ او بودند و مانند آن. خب, ﴿وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً ٭ وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً﴾ اینکه گفته شد که ادریس از درس است که نقد جناب زمخشری بر ابنسکّیت و اینها نقل شد اما حرفی را که خود زمخشری نقل میکند این است که ممکن است این بزرگوار که اسم او غیر ادریس بود معنای درس و بحث را هم به همراه داشت که در ترجمهٴ به عربی این نکته ملحوظ شد و از او به ادریس یاد کردند وگرنه ما بگوییم ادریس این پیامبر را ادریس گفتند «لکثرة دراسته» این تام نیست برای اینکه این عربی نیست این عُجمه است عجمی است و عربی اگر بود که خب منصرف میشود این چون عُجمه دارد و علمیّت همین نام نشان میدهد که عربی نیست همین حکمِ اعرابنپذیری.
خب, رفعتِ مکان عَلی جناب فخررازی میگوید که برای رفعت چندتا احتمال هست یکی رفعتِ مکانی است و قرینهٴ ﴿مَکَاناً﴾ این را تأیید میکند, خب اگر ﴿مَکَاناً﴾ کنار رفع آمده تأیید میکند که منظور از این رفع, رفع مکانی است ﴿عَلِیّاً﴾ هم در کنارش آمده در حالی که ﴿وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً﴾ آنجا چنین معنای حسّی منظور نشده نباید هم میشد, اگر مکان در کنار رفع ذکر شد باعث این میشود که بگوییم رفعِ مکانی است ﴿عَلِیّاً﴾ هم ذکر شده در کنار رفع شما باید فرق بین علوّ و رفعت را بیان کنید اولاً, تا مشخص بشود که اینجا مکانت هست نه مکان ثانیاً, ما یک علوّ داریم و یک رفعت, اگر این رفعت همان علوّ باشد این نظیر مفعول مطلق تأکیدی است از غیر مادّهٴ فعل خودش مثل اینکه کسی بگوید «جلستُ قعوداً» این «قعوداً» مفعول مطلق تأکیدی است معنای جلوس را دارد منتها از لفظ دیگر است از مادهٴ دیگر است «جلست قعوداً» اما وقتی گفته شد ﴿رَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً﴾ «رفعناه علیّاً» یعنی «رفعناه رفعةً» اگر این باشد همان معنای ارتفاع را میرساند اما اگر معنای دیگری داشته باشد که قهر و سلطه و اشراف و این گونه از معانی را به همراه داشته باشد که غیر از معنای رفع است شبیه مفعول مطلق نوعی میشود مثل «جلستُ جِلسةً» این «جلسةً» یعنی این یک نوع خاصّی از نشستن است حالا یا دوزانو نشستم یا چهارزانو نشستم یا متورّک نشستم بالأخره یک نوع خاصّی از جلوس است اگر گفت «جلستُ جلسةً» این یک مفعول مطلق است و تأکیدی, اگر گفت «جلستُ جِلسةً» یعنی این نوعِ خاص نشستم تورّک کردم, متورّکاً نشستم و مانند آن, اینجا که فرمود: ﴿رَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً﴾ چون بین علوّ و رفعت فرق است پس مفعول مطلق نوعی است یعنی یک قِسم از رفعت است.
مطلب بعدی آن است که رفعت را قرآن کریم در موارد فراوان ذکر کرده که غالب اینها مربوط به امور معنوی است دربارهٴ مساجد, حرم و اماکن خاص تعبیر کرد فرمود: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ آیهٴ 35 و 36 سورهٴ مبارکهٴ «نور» این است که فرمود اوّلش ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ که صدر آیه است صدر آیهٴ 35 است ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ «مَثلُهُ» نیست ﴿مَثَلُ نُورِهِ﴾ معلوم میشود الله نور است یک, «للنور نورٌ» این دو, مَثَل نور الله که خود الله نور است این است که ﴿مِشْکَاةٍ﴾ کذا و کذا و کذا آنچه در این مراحل چندگانه گفته میشود مَثل الله نیست مَثل نورِ الله است که خود الله نور است پس اللّهی که نور است مَثل ندارد ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ الله مَثل ندارد نورِ نورِ خدا مَثل دارد آن مثلش همین ﴿مِشْکَاةٍ﴾ و ﴿مِصْبَاحٌ﴾ و امثال ذلک است ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ﴾ پس دوتا نور شد یعنی دوتا نور شد بعد در پایان فرمود: ﴿نُّورٌ عَلَی نُورٍ﴾ معلوم میشود این نور حالا کم کم دارد اضافه میشود از دو نور به بیشتر ﴿نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ﴾ این دیگر نور دیگر است آن که ﴿نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است که برای همه است آن را که «هدی لجمیع الناس» است «لجمیع العالَم» است اما این نورِ ویژه ﴿یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ﴾ پس معلوم میشود ما یک نور عام داریم یک نور خاص, نور عام برای هدایت همهٴ جهان است نور خاص برای ﴿مَن یَشَاءُ﴾ است کسی را که خدا بخواهد مستحضرید که ذات اقدس الهی مشیئتش حکیمانه است یک, و هیچ عاملی هم این مشیئت حکیمانه حضرت را عوض نمیکند او, این از بیانات نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) است در صحیفه که «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» ای خدایی که ما به هر امری متوسّل بشوی, بخواهی مسیر حکمتت را عوض کنی که کاری ـ معاذ الله ـ غیر حکیمانه بکنی ممکن نیست و هیچ وسیلهای مسیر حکمت تو را تغییر نمیدهد و اگر فرمودی ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ آین توسّلات ما برای آن است که این کارِ حکیمانهات به این سَمت ما را هدایت کند به سود ما باشد و مانند آن، «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» بنابراین مشیئت او حکیمانه است ﴿یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ از اینجا یک سؤال تولید میشود که خب اگر یک نور عام دارد یک نور ویژه آن نورِ ویژه را ما کجا پیدا کنیم، فرمود: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ آن نورِ خاص همهجا نیست در هر خانه نیست، در هر زمان نیست، در هر زمین نیست ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ مسجد که بیت خداست این است، مسجدالحرام، حرمین، حرمِ وحی، جای نزول وحی اینها بیت الله است حرم اهل بیت خدا غریق رحمت کند مرحوم صاحب جواهر را این در بحث مکان مصلّی دارد که بالأخره این خاندان طرزیاند که نام اینها به نام الله ملحق شده است، حرم اینها به خانهٴ خدا ملحق شده است خب اگر خب با اینکه قبرستان است اینجا بالأخره مُرده دفن است قبرستان نماز مکروه است ولی نماز در حرم با اینکه قبرستان است معادل بهترین مساجد است ایشان میفرماید خانهٴ اینها ملحق به خانهٴ خدا شد. خب، این جزء ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ اگر نور ویژهای کسی طلب بکند در جایی که خدا خواست اینجا جای بلند بشود خب رفعتِ مسجد به رفعت مکانت است دیگر ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ یعنی «أذن تکویناً» وگرنه تشریعاً که به همه اجازه داد که، پس بعضی از جاها را خدا رفیع میکند حرم را رفیع میکند، مسجد را رفیع میکند و مانند آن، اینجا آدرس نور خاص است پس اگر کسی خواست از آن نور ویژه برخوردار بشود باید به جایی برود که خدا آنجا را بلند کرده آن مکان را بلند کرده با اینکه به حسب ظاهر همسطح با سایر امکنه است یک ارتفاع مکانی ندارد ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ﴾ چه کسی ﴿یُسَبِّحُ﴾، ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ که غالب این دو آیه صدر آیهٴ بعدی جواب سؤالی است که از آیه قبل نشأت میگیرد اگر در آیهٴ قبل گفته شد ﴿یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ﴾ سؤال این است که «مَن هو المسبِّح» میفرمایند: ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ آیهٴ قبل که گفته شد ﴿یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ﴾ سؤالی تولید میشود که آن نور کجاست ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ خب در همهٴ موارد سخن از رفع مکانت است نه رفع مکانی چه اینکه نام مبارک پیغمبر را که ذات اقدس الهی فرمود ما تو را بلندآوازه کردیم این منظور رفعتِ مکانت است در آیهٴ چهار سورهٴ مبارکهٴ «شرح» که ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ﴾ است آیهٴ چهارش این است که ﴿وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ ما نام تو را از نظر مکانت و مرتبت بلند کردیم.
پرسش: خب, استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد مانعی ندارد که هم ﴿مَکَاناً عَلِیّاً﴾ مکانِ بلند باشد هم جایگاه ویژه.
پاسخ: آخر مکانِ بلند فضیلت نیست.
پرسش: آن روایات معراج را اگر سندش را بررسی کنیم.
پاسخ: خب مکان نیست او، در بحث دیروز گذشت که اگر کسی رفت بالا وقتی زمین را نگاه میکند زمین بالای سرش است به حسب اعتبار است دیگر از این نظر که ما میبینیم وقتی کسی رفت کُرهٴ مریخ یا بالاتر عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل آنجا هم که رفت زمین را بالای سرش میبیند.
پرسش: حاج آقا بهشت نسبت به زمین.
پاسخ: خب بهشت اگر باشد مکانت است در حقیقت دیگر، بهشت تطبیق میشود قابل تطبیق است ولی مکانت است دیگر، خب.
پرسش: اگر روایات معراج درست باشد مکانت معنوی هم هست معراج پیامبر؟
پاسخ: مکانِ معنوی هست یقیناً معراج پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اما ارتفاع مادّی در کار نیست برای اینکه این کُرات معلّق بالا و پایین ندارد آنهایی که رفتند به حسب ظاهر در مریخ زمین را بالای سرشان میبینند، بالا و پایین ندارد که ما که اینجا هستیم اینها را بالا میبینیم آنها که هستند ما را بالا میبینند این طور نیست که کسی رفته کُرهٴ قمر ما را پایین ببیند که سر خم بکند که سر را همین طور میکند ما را میبیند این طور نیست که ما پایین باشیم که.
پرسش: مکانت با مکان ملازم است بالا باشد آنجا هم بالاست دیگر.
پاسخ: نه خب بالا و پایین نیست در مکان جرمانی و جسمی این فضا کراتی در فضا معلّقاند این طور نیست که اگر کسی رفته کُرهٴ قمر بخواهد زمین را ببیند سر خم بکند زمین را ببیند این همین طوری میکند زمین را میبیند ما هم بالای سر اوییم.
پرسش: سماء که سماء نامیده شده بالأخره به حسب ماده است.
پاسخ: بله، اینکه میفرماید: ﴿أَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً﴾ ما فوق رأس را میگویند سماء در لغت عرب، اما فرهنگ قرآن اینچنین نیست که او را مکانت بالا بداند که میفرماید باران را ما از بالا برای شما میفرستیم، تگرگها را از بالا برای شما میفرستیم این است اما حالا این باشد که مثلاً پیغمبری را مثل ادریسی را ما بردیم مثلاً بالا، بالا و پایین ندارد که شاید آنها خیلی آرزو بکنند که ای کاش زمین را کشف بکنند بیایند زمین ببینند زمین چه خبر است. خب.
پرسش: در قضیهٴ حضرت عیسی(علیه السلام) هست که «رفعه الله».
پاسخ: حالا آن را اشاره میکنیم.
پس بنابراین آنچه در جریان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست که ﴿وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ یعنی تو را نامآور کردیم در سورهٴ مبارک «عبس» آیهٴ چهارده و پانزده این است که ﴿فَمَن شَاءَ ذَکَرَهُ ٭ فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ ٭ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ﴾ این کتابهای الهی از این مسیری که میگذرد صحیفههای با کرامتاند نقص و عیبی در آنها نیست، سهو و نسیانی در آنها نیست، غلط در آنها نیست، اشتباه در آنها نیست، جهل در آنها نیست، کتابهایی هستند خیلی رفیع یعنی دارای مکانت عالیهاند و مطهّر از هر نقص و عیبیاند. در جریان وجود مبارک عیسای مسیح آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بحثش گذشت فرمود ما تو را به طرف خودمان بالا میبریم آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این بود ﴿إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ﴾ خب اگر الله تعالیٰ جا ندارد، زمان و زمین ندارد، متزمّن و متمکّن نیست رفعت به خدایی که منزّه از مکان و زمان است رفعتِ مکانت خواهد بود دیگر اینچنین نیست که جایی باشد خدا به آنجا نزدیکتر باشد جایی باشد خدا از آنجا دورتر باشد ـ معاذ الله ـ که ﴿وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ و همچنین آنچه در مرحلهٴ نازلتر بهرهٴ عالِمان دین و عاملان الهی است در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» آیهٴ یازده به این صورت بیان فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا﴾ مردم در اوایل اسلام سعی میکردند که اصلاً مسجد نروند یا اگر از کنار مسجد میگذرند گوششان را پنبه بگذارند یا انگشت بگذارند که صدای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نشنوند و مانند آن، کم کم در اثر رشد اسلام طوری شد که سبقت میگرفتند زودتر بیایند به مجلس پیغمبر و جا برای افراد تازهوارد نبود کسی هم که وارد میشد اینها علاقهمند نبودند که مجلس را ترک کنند این آیه دوتا دستور را به همراه آورد فرمود آنهایی که قبلاً بودند از سخنان حضرت استفاده کردند بهره بردند آنها بلند شوند تا افراد تازهوارد بنشینند و اگر لازم نبود بلند بشوند جمعتر بنشینید تا افراد تازهوارد جا داشته باشد این دوتا دستور اخلاقی را در آیهٴ یازده سورهٴ «مجادله» نازل کرد فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ﴾ «فُسْحَت» همان وسعت است اگر به شما گفته شد قدری جمعتر بنشینند جا بدهید تا افراد تازهوارد جا پیدا کنند ﴿فَافْسَحُوا﴾ جا بدهید وسعت ایجاد کنید در بعضی از روایات دارد که وجود مبارک حضرت فرمود گروهی ملعوناند یکی از افرادی که ملعون است یا گروههایی که ملعون است «المتربّع فی الموضع الضیق» آن که در جای تنگ چهارزانو بنشیند خب این را لعنت کرده حضرت در روایات ما «المتربّع فی الموضع الضیق» خب وقتی جا تنگ است آدم چهارزانو نمینشیند که فرمود چهارزانو ننشینند یک زانو بنشینند، دوزانو بنشینند جا بدهید به افراد تازهوارد ﴿فَافْسَحُوا﴾ فُسحت بدهید، وسعت بدهید فسیح با «سین» یعنی وسیع، ﴿فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ﴾ خدا هم گشایشی در کار شما ایجاد میکند اگر پای شما بنا شد خسته بشود حفظتان میکند، بدن شما بنا شد خسته بشود حفظتان میکند او شما را در شب چند بار از این پهلو به آن پهلو میغلطاند که به شما سخت نگذرد این مواظب خوابیدن شما هست ﴿مَن یَکْلَؤُکُم بِالَّلیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمنِ﴾ انسان نمیفهمند چند بار شب از این طرف به آن پهلو غلطید که فرمود چه کسی شما را حفظ میکند در شب و روز از حوادث؟ «کلأ» یعنی «حَفظ» ﴿مَن یَکْلَؤُکُم بِالَّلیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمنِ﴾ کالیء و حافظ شما شب که میخوابید چند بار شما را از این پهلو به آن پهلو میغلطاند نه عالِمید و نه صبح که بیدار شدید باخبرید چه کسی شما را تَر و خشک میکند مثل مادری که بچهاش را حفظ میکند ماییم دیگر، خب این خدا فرمود اگر حادثهای بخواهد به بدن شما وارد بشود ما نمیگذاریم شرح صدر عطا میکنیم، جبران میکنیم به دیگری جا بدهید. ﴿فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا﴾ اگر جمعیت زیاد شد آنهایی که چهارزانو نشسته بودند دوزانو یا یکزانو نشستند باز جا کم آمد فرمود آنهایی که سابقه دارند یکی دو جمله قبلاً از حضرت شنیدند استفاده کردند آنها بلند شوند نوبت به افراد تازهوارد برسد «نشوز» یعنی رفتن، یعنی بلند شدن ﴿وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا﴾ خب در این زمینه فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ این درجات منصوب است که نصبش به جرّ است یعنی تمیز باشد دوتا جمله است هر کدام از اینها تمیز میخواهد منتها تمیز یکی از جملهها ذکر شده تمیز جملهٴ دیگر محذوف شده ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ این تمیز میخواهد این جملهٴ اول تمیز میخواهد تمیزش ذکر نشده ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ یعنی «یرفع الله الذین اوتوا العلم» این جملهٴ دوم هم تمیز میخواهد تمیزش ذکر شده چون جملهٴ دوم تمیزش ذکر شده تمیز جملهٴ اول که محذوف است هم معلوم خواهد شد منتها جملهٴ اول برای مؤمنِ غیر عالِم است، جملهٴ دوم برای مؤمنِ عالَم است قهراً چون مؤمن عالِم بر اساس ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ با غیر عالِم فرق میکند اگر دربارهٴ ﴿الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ تمیزش ﴿دَرَجَاتٍ﴾ است تمیز ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ «درجةً» است یعنی خدا به مؤمن یک درجه میدهد به مؤمنِ عالَم چندین درجه اگر رفعت است همین معانی است دیگر، دیگر بالا و پایین مکانی معنا ندارد که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ تمیزش محذوف است این جملهٴ اُولیٰ ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ یعنی «یرفع الله الذین اوتوا العلم» این جملهٴ دوم، تمیز جملهٴ دوم ﴿دَرَجَاتٍ﴾ است، تمیز جملهٴ اول محذوف است و یقیناً درجات نیست درجه است ﴿وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾. خب، آنچه از رفع در قرآن کریم به کار رفته همین رفعت معنوی است دیگر آن وقت این با جریان معراج و اینها هماهنگ است نه معراجی که وجود مبارک ادریس الآن در آسمان چهارم باشد که بعضیها خیال کردند یا کمتر و بیشتر نه، او هم رفعت معنوی دارد تو هم رفعت معنوی داری معراجهای مکرّری برای وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مکّه اتفاق افتاد چندین معراج بیش از صد معراج حالا آن معراج معروف را که بخشی در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بخشی در سورهٴ مبارکهٴ «نجم» آمده معروف است وگرنه بیش از صد معراج برای وجود مبارک پیغمبر بود. خب، این اگر جریان ادریس را بالخصوص ذکر فرمود برای اینکه زمینهٴ رفعت معنوی را ذکر کردند حالا فرمودند این ﴿عَلِیّاً﴾ نشان میدهد که یک رفعت ویژه است که علوّ و اقتدار و سلطه و امثال ذلک را به همراه دارد این از بیانات نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که «الاسلام یَعلو و لا یُعلیٰ علیه» این علوّ به همان معناست. خب، ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ﴾ فرمود اینها کسانیاند که خدای سبحان به اینها نعمت ویژه عطا کرده است ملاحظه فرمودید که سورهٴ مبارکهٴ «مریم» با همین جلال و شکوه شروع شده فرمود: ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا﴾ نعمت نبوّت و ولایت و امامت و صداقت و امثال ذلک مطرح شد این بزرگان یعنی زکریا، یحیی، عیسی، ابراهیم، اسماعیل، ادریس، موسی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) که خصیصهٴ بعضی از اینها را ذکر فرمود یا بعضی از خصایص اینها را ذکر فرمود در جمعبندی نهایی فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم﴾ این هم که ما در سورهٴ مبارکهٴ «حمد» به خدا عرض میکنیم ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ٭ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾، ﴿أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ اینها هستند اینها هم همراهاند، هم راه همراهاند و هم راه برای اینکه ما راه شرق و غرب که نداریم که راه امامت است و راه ولایت است و راهاند دیگر یک وقت است ما میگوییم ما همراهی داریم که دوتایی در این راه داریم حرکت میکنیم مثل اینکه دو نفر میخواهند بروند حرم این دو نفر راهی دارند و همراه هماند حالا اگر کسی خواست در کوی ولایت و امامت و دین حرکت کند با نبی باشد این نبی هم راهِ اوست هم همراه اوست برای اینکه راهِ مکانی که نیست راه زمانی که نیست راه پیروی از نبی و ولیّ است دیگر. خب، ما در نماز عرض میکنیم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مبسوطاً بحث شد آنجا چون بازتر و شفافتر است که ﴿مَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ اینجا به آن وسعت بحث نشده ولی فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ ما در نمازها شبانهروز ده بار از خدای سبحان درخواست میکنیم ما را با اینها محشور بکن راهی که به اینها دادی به ما عطا بکن که ما همسفرانی مثل اینها داشته باشیم ﴿أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ این عناوین چهارگانهای که ذکر فرمود هر کدام برای توجّه خاص است وگرنه یکی از بقیه کافی بود اگر اکتفا میکرد به ذریّه آدم کافی بود چون همهٴ این انبیا(علیهم السلام) ذریّه آدماند اما برای حرمتنهایی به این اشخاص که اینها ذَراریشان توانستند رهبری جوامع را به عهده بگیرند نام مبارک اینها را جداگانه ذکر میکند ﴿مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ﴾ دوبار تکرار فرمود بارِ سوم و بار چهارم دیگر ذریّه ذکر نفرمود بار اول و بار سوم ذریّه است، بار دوم و بار چهارم دیگر ذریّه ذکر نفرمود ذریّه آدم و از کسانی که با نوح حمل شدند البته آنهایی که به حسب ظاهر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» هست این است که نسل فعلی بالأخره ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ قبل است در زمان نوح هر که بود در این منطقهٴ خاورمیانه همهشان هلاک شدند مگر آنهایی که همراه نوح(سلام الله علیه) سوار کشتی شدند که فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ بقیه ذریّه حضرت آدماند وجود مبارک ابراهیم هم از ذَراری حضرت نوح است لکن برای خصیصهای که انبیای ابراهیمی از وجود مبارک ابراهیم نشأت گرفتند نام مبارک ابراهیم را میبرد ﴿وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ﴾ ذریّه ابراهیم حضرت اسماعیل است و وجود مبارک پیغمبر ماست و اینها ﴿وَإِسْرَائِیلَ﴾ یعنی ذریّه اسرائیل که وجود مبارک موسای کلیم از ذریّه حضرت اسرائیل است یعنی یعقوب ﴿وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا﴾ اینها هم جزء انبیای دیگر هستند یا اولیای دیگر هستند یا پیروان این ذوات مقدّساند ﴿إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾ برخیها خواستند بگویند منظور از این سجده، سجدهٴ شکر است و منظور از این گریه و بُکاء، بُکاء شوق است برای اینکه ﴿آیَاتُ الرَّحْمنِ﴾ جز نشاط چیز دیگری را به همراه خود نخواهد داشت یک وقت است آیات عذاب است، یک وقت آیات مطلق است، یک وقت خصوص آیات الرحمان است اگر آیات الرحمان تلاوت بشود کسانی که رحمانی میاندیشند با رحمت الهی مأنوساند هم شاکرند و هم اشک شوق میریزند در ذیل این روایتی نورانی از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است که ما را اراده کرده یعنی مصداق کاملش ماییم و این هم از آیاتی است که سجدهاش مستحب است و وجود مبارک امام سجاد این کار را میکردند وقتی این آیه را تلاوت میفرمودند سجدهٴ تلاوتی که مستحب است انجام میدادند میفرماید منظور ماییم. صلوات الله و سلام خدا بر اینها حالا بقیه مطالب ـ انشاءالله ـ میماند برای فردا.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
اکثر مفسران شیعه بر این هستند که منظور از اسماعیل(ع) در این آیه اسماعیلبنابراهیم است
آنچه باعث پیدایش قبیلهٴ عرب شد همین مهاجرت حضرت اسماعیل به سرزمین وحی بود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً ﴿54﴾ وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً ﴿55﴾ وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً ﴿56﴾ وَرَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً ﴿57﴾ أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً ﴿58﴾
همان طوری که در بین مفسّران شیعه دو نظر هست اکثر بر این هستند که منظور از اسماعیل(علیه السلام) در این آیه اسماعیلبنابراهیم است و اصلاً قول مخالف را نقل نمیکنند مثل شیخ طوسی در تبیان و مانند آن و برخیها هم بر ایناند که برابر روایت ابنسنان مرسلهٴ ابنسنان که منظور از این اسماعیل, اسماعیلبنحزقیل است در بین اهل سنّت هم معروف این است قرطبی در جامعالبیان میگوید که جمهور بر ایناند که منظور از اسماعیل, اسماعیلبنابراهیم است و برخیها هم او را اسماعیلبنحزقیل دانستند این طور نیست که هیچ یک از علمای اهل سنّت منظور از اسماعیل را اسماعیلبنحزقیل ندانند معروف اسماعیلبنابراهیم است, قول غیر معروف اسماعیلبنحزقیل. مطلب بعدی آن است که دوازده بار در قرآن کریم نام مبارک اسماعیل برده شده که یازده بار آن مربوط به اسماعیلبنابراهیم است و اگر این بار دوازدهم اسماعیلبنحزقیل باشد یک ناهماهنگی است این نشان میدهد که منظور از اسماعیل, اسماعیلبنابراهیم است.
مطلب بعدی آن است که در جریان حضرت ابراهیم اگر اسماعیلبنحزقیل باشد این خصیصهای ندارد که تا خدا بفرماید ﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْماعِیلَ﴾ برای اینکه قصّهٴ اسماعیلبنحزقیل در هیچ جا بیان نشده و قصّهای که آموزنده نباشد باعث تأسّی نباشد طرحش در قرآن کریم وجهی ندارد اینکه بفرماید ﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْماعِیلَ﴾ حتماً باید یک داستان آموزندهای داشته باشد ولی اگر منظور از اسماعیل حضرت اسماعیلبنابراهیم باشد قصّهٴ آموزندهای دارد و مانند آن. در جریان ادریس سخن از مکان عَلیّ را مطرح فرمود این رفعت و عُلوّ جریان معراج را تداعی میکند گرچه برخیها با تطبیق این آیه بر معراج هماهنگ نیستند ولی بالأخره رفعتِ مکانِ عالیه زمینهٴ معراج را فراهم میکند چه اینکه در بعضی از روایات ما هست که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در معراج با ادریس(سلام الله علیه) برخورد کرد و مانند آن, بنابراین این زمینه را فراهم میکند.
مطلب دیگر اینکه اگر منظور از اسماعیل, اسماعیلبنابراهیم باشد کما هو الظاهر ﴿وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ﴾ معنای وسیع خاصّی پیدا میکند چون او منشأ پیدایش قبیلهٴ عرب بود آن جُرحم یا جرحمی که قبلاً در آن اطراف زندگی میکردند که عرب نبودند و آنچه باعث پیدایش و تکوّن قبیلهٴ عرب شد همین مهاجرت حضرت اسماعیل در دوران کودکی به سرزمین وحی بود بعد فرزندان او کم کم بزرگ شدند, شدند عرب و اهل او به حساب آمدند اینکه فرمود: ﴿وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ﴾ یعنی همهٴ مردم آن منطقه اهل او بودند دیگر, نوههای او بودند, قبیلهٴ او بودند و مانند آن. خب, ﴿وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً ٭ وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً﴾ اینکه گفته شد که ادریس از درس است که نقد جناب زمخشری بر ابنسکّیت و اینها نقل شد اما حرفی را که خود زمخشری نقل میکند این است که ممکن است این بزرگوار که اسم او غیر ادریس بود معنای درس و بحث را هم به همراه داشت که در ترجمهٴ به عربی این نکته ملحوظ شد و از او به ادریس یاد کردند وگرنه ما بگوییم ادریس این پیامبر را ادریس گفتند «لکثرة دراسته» این تام نیست برای اینکه این عربی نیست این عُجمه است عجمی است و عربی اگر بود که خب منصرف میشود این چون عُجمه دارد و علمیّت همین نام نشان میدهد که عربی نیست همین حکمِ اعرابنپذیری.
خب, رفعتِ مکان عَلی جناب فخررازی میگوید که برای رفعت چندتا احتمال هست یکی رفعتِ مکانی است و قرینهٴ ﴿مَکَاناً﴾ این را تأیید میکند, خب اگر ﴿مَکَاناً﴾ کنار رفع آمده تأیید میکند که منظور از این رفع, رفع مکانی است ﴿عَلِیّاً﴾ هم در کنارش آمده در حالی که ﴿وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً﴾ آنجا چنین معنای حسّی منظور نشده نباید هم میشد, اگر مکان در کنار رفع ذکر شد باعث این میشود که بگوییم رفعِ مکانی است ﴿عَلِیّاً﴾ هم ذکر شده در کنار رفع شما باید فرق بین علوّ و رفعت را بیان کنید اولاً, تا مشخص بشود که اینجا مکانت هست نه مکان ثانیاً, ما یک علوّ داریم و یک رفعت, اگر این رفعت همان علوّ باشد این نظیر مفعول مطلق تأکیدی است از غیر مادّهٴ فعل خودش مثل اینکه کسی بگوید «جلستُ قعوداً» این «قعوداً» مفعول مطلق تأکیدی است معنای جلوس را دارد منتها از لفظ دیگر است از مادهٴ دیگر است «جلست قعوداً» اما وقتی گفته شد ﴿رَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً﴾ «رفعناه علیّاً» یعنی «رفعناه رفعةً» اگر این باشد همان معنای ارتفاع را میرساند اما اگر معنای دیگری داشته باشد که قهر و سلطه و اشراف و این گونه از معانی را به همراه داشته باشد که غیر از معنای رفع است شبیه مفعول مطلق نوعی میشود مثل «جلستُ جِلسةً» این «جلسةً» یعنی این یک نوع خاصّی از نشستن است حالا یا دوزانو نشستم یا چهارزانو نشستم یا متورّک نشستم بالأخره یک نوع خاصّی از جلوس است اگر گفت «جلستُ جلسةً» این یک مفعول مطلق است و تأکیدی, اگر گفت «جلستُ جِلسةً» یعنی این نوعِ خاص نشستم تورّک کردم, متورّکاً نشستم و مانند آن, اینجا که فرمود: ﴿رَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً﴾ چون بین علوّ و رفعت فرق است پس مفعول مطلق نوعی است یعنی یک قِسم از رفعت است.
مطلب بعدی آن است که رفعت را قرآن کریم در موارد فراوان ذکر کرده که غالب اینها مربوط به امور معنوی است دربارهٴ مساجد, حرم و اماکن خاص تعبیر کرد فرمود: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ آیهٴ 35 و 36 سورهٴ مبارکهٴ «نور» این است که فرمود اوّلش ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ که صدر آیه است صدر آیهٴ 35 است ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ «مَثلُهُ» نیست ﴿مَثَلُ نُورِهِ﴾ معلوم میشود الله نور است یک, «للنور نورٌ» این دو, مَثَل نور الله که خود الله نور است این است که ﴿مِشْکَاةٍ﴾ کذا و کذا و کذا آنچه در این مراحل چندگانه گفته میشود مَثل الله نیست مَثل نورِ الله است که خود الله نور است پس اللّهی که نور است مَثل ندارد ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ الله مَثل ندارد نورِ نورِ خدا مَثل دارد آن مثلش همین ﴿مِشْکَاةٍ﴾ و ﴿مِصْبَاحٌ﴾ و امثال ذلک است ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ﴾ پس دوتا نور شد یعنی دوتا نور شد بعد در پایان فرمود: ﴿نُّورٌ عَلَی نُورٍ﴾ معلوم میشود این نور حالا کم کم دارد اضافه میشود از دو نور به بیشتر ﴿نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ﴾ این دیگر نور دیگر است آن که ﴿نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است که برای همه است آن را که «هدی لجمیع الناس» است «لجمیع العالَم» است اما این نورِ ویژه ﴿یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ﴾ پس معلوم میشود ما یک نور عام داریم یک نور خاص, نور عام برای هدایت همهٴ جهان است نور خاص برای ﴿مَن یَشَاءُ﴾ است کسی را که خدا بخواهد مستحضرید که ذات اقدس الهی مشیئتش حکیمانه است یک, و هیچ عاملی هم این مشیئت حکیمانه حضرت را عوض نمیکند او, این از بیانات نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) است در صحیفه که «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» ای خدایی که ما به هر امری متوسّل بشوی, بخواهی مسیر حکمتت را عوض کنی که کاری ـ معاذ الله ـ غیر حکیمانه بکنی ممکن نیست و هیچ وسیلهای مسیر حکمت تو را تغییر نمیدهد و اگر فرمودی ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ آین توسّلات ما برای آن است که این کارِ حکیمانهات به این سَمت ما را هدایت کند به سود ما باشد و مانند آن، «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» بنابراین مشیئت او حکیمانه است ﴿یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ از اینجا یک سؤال تولید میشود که خب اگر یک نور عام دارد یک نور ویژه آن نورِ ویژه را ما کجا پیدا کنیم، فرمود: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ آن نورِ خاص همهجا نیست در هر خانه نیست، در هر زمان نیست، در هر زمین نیست ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ مسجد که بیت خداست این است، مسجدالحرام، حرمین، حرمِ وحی، جای نزول وحی اینها بیت الله است حرم اهل بیت خدا غریق رحمت کند مرحوم صاحب جواهر را این در بحث مکان مصلّی دارد که بالأخره این خاندان طرزیاند که نام اینها به نام الله ملحق شده است، حرم اینها به خانهٴ خدا ملحق شده است خب اگر خب با اینکه قبرستان است اینجا بالأخره مُرده دفن است قبرستان نماز مکروه است ولی نماز در حرم با اینکه قبرستان است معادل بهترین مساجد است ایشان میفرماید خانهٴ اینها ملحق به خانهٴ خدا شد. خب، این جزء ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ اگر نور ویژهای کسی طلب بکند در جایی که خدا خواست اینجا جای بلند بشود خب رفعتِ مسجد به رفعت مکانت است دیگر ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ یعنی «أذن تکویناً» وگرنه تشریعاً که به همه اجازه داد که، پس بعضی از جاها را خدا رفیع میکند حرم را رفیع میکند، مسجد را رفیع میکند و مانند آن، اینجا آدرس نور خاص است پس اگر کسی خواست از آن نور ویژه برخوردار بشود باید به جایی برود که خدا آنجا را بلند کرده آن مکان را بلند کرده با اینکه به حسب ظاهر همسطح با سایر امکنه است یک ارتفاع مکانی ندارد ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ﴾ چه کسی ﴿یُسَبِّحُ﴾، ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ که غالب این دو آیه صدر آیهٴ بعدی جواب سؤالی است که از آیه قبل نشأت میگیرد اگر در آیهٴ قبل گفته شد ﴿یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ﴾ سؤال این است که «مَن هو المسبِّح» میفرمایند: ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ آیهٴ قبل که گفته شد ﴿یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ﴾ سؤالی تولید میشود که آن نور کجاست ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ خب در همهٴ موارد سخن از رفع مکانت است نه رفع مکانی چه اینکه نام مبارک پیغمبر را که ذات اقدس الهی فرمود ما تو را بلندآوازه کردیم این منظور رفعتِ مکانت است در آیهٴ چهار سورهٴ مبارکهٴ «شرح» که ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ﴾ است آیهٴ چهارش این است که ﴿وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ ما نام تو را از نظر مکانت و مرتبت بلند کردیم.
پرسش: خب, استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد مانعی ندارد که هم ﴿مَکَاناً عَلِیّاً﴾ مکانِ بلند باشد هم جایگاه ویژه.
پاسخ: آخر مکانِ بلند فضیلت نیست.
پرسش: آن روایات معراج را اگر سندش را بررسی کنیم.
پاسخ: خب مکان نیست او، در بحث دیروز گذشت که اگر کسی رفت بالا وقتی زمین را نگاه میکند زمین بالای سرش است به حسب اعتبار است دیگر از این نظر که ما میبینیم وقتی کسی رفت کُرهٴ مریخ یا بالاتر عطارد، زهره، مریخ، مشتری، زحل آنجا هم که رفت زمین را بالای سرش میبیند.
پرسش: حاج آقا بهشت نسبت به زمین.
پاسخ: خب بهشت اگر باشد مکانت است در حقیقت دیگر، بهشت تطبیق میشود قابل تطبیق است ولی مکانت است دیگر، خب.
پرسش: اگر روایات معراج درست باشد مکانت معنوی هم هست معراج پیامبر؟
پاسخ: مکانِ معنوی هست یقیناً معراج پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اما ارتفاع مادّی در کار نیست برای اینکه این کُرات معلّق بالا و پایین ندارد آنهایی که رفتند به حسب ظاهر در مریخ زمین را بالای سرشان میبینند، بالا و پایین ندارد که ما که اینجا هستیم اینها را بالا میبینیم آنها که هستند ما را بالا میبینند این طور نیست که کسی رفته کُرهٴ قمر ما را پایین ببیند که سر خم بکند که سر را همین طور میکند ما را میبیند این طور نیست که ما پایین باشیم که.
پرسش: مکانت با مکان ملازم است بالا باشد آنجا هم بالاست دیگر.
پاسخ: نه خب بالا و پایین نیست در مکان جرمانی و جسمی این فضا کراتی در فضا معلّقاند این طور نیست که اگر کسی رفته کُرهٴ قمر بخواهد زمین را ببیند سر خم بکند زمین را ببیند این همین طوری میکند زمین را میبیند ما هم بالای سر اوییم.
پرسش: سماء که سماء نامیده شده بالأخره به حسب ماده است.
پاسخ: بله، اینکه میفرماید: ﴿أَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً﴾ ما فوق رأس را میگویند سماء در لغت عرب، اما فرهنگ قرآن اینچنین نیست که او را مکانت بالا بداند که میفرماید باران را ما از بالا برای شما میفرستیم، تگرگها را از بالا برای شما میفرستیم این است اما حالا این باشد که مثلاً پیغمبری را مثل ادریسی را ما بردیم مثلاً بالا، بالا و پایین ندارد که شاید آنها خیلی آرزو بکنند که ای کاش زمین را کشف بکنند بیایند زمین ببینند زمین چه خبر است. خب.
پرسش: در قضیهٴ حضرت عیسی(علیه السلام) هست که «رفعه الله».
پاسخ: حالا آن را اشاره میکنیم.
پس بنابراین آنچه در جریان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست که ﴿وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ یعنی تو را نامآور کردیم در سورهٴ مبارک «عبس» آیهٴ چهارده و پانزده این است که ﴿فَمَن شَاءَ ذَکَرَهُ ٭ فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ ٭ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ﴾ این کتابهای الهی از این مسیری که میگذرد صحیفههای با کرامتاند نقص و عیبی در آنها نیست، سهو و نسیانی در آنها نیست، غلط در آنها نیست، اشتباه در آنها نیست، جهل در آنها نیست، کتابهایی هستند خیلی رفیع یعنی دارای مکانت عالیهاند و مطهّر از هر نقص و عیبیاند. در جریان وجود مبارک عیسای مسیح آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بحثش گذشت فرمود ما تو را به طرف خودمان بالا میبریم آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این بود ﴿إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ﴾ خب اگر الله تعالیٰ جا ندارد، زمان و زمین ندارد، متزمّن و متمکّن نیست رفعت به خدایی که منزّه از مکان و زمان است رفعتِ مکانت خواهد بود دیگر اینچنین نیست که جایی باشد خدا به آنجا نزدیکتر باشد جایی باشد خدا از آنجا دورتر باشد ـ معاذ الله ـ که ﴿وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ و همچنین آنچه در مرحلهٴ نازلتر بهرهٴ عالِمان دین و عاملان الهی است در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» آیهٴ یازده به این صورت بیان فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا﴾ مردم در اوایل اسلام سعی میکردند که اصلاً مسجد نروند یا اگر از کنار مسجد میگذرند گوششان را پنبه بگذارند یا انگشت بگذارند که صدای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نشنوند و مانند آن، کم کم در اثر رشد اسلام طوری شد که سبقت میگرفتند زودتر بیایند به مجلس پیغمبر و جا برای افراد تازهوارد نبود کسی هم که وارد میشد اینها علاقهمند نبودند که مجلس را ترک کنند این آیه دوتا دستور را به همراه آورد فرمود آنهایی که قبلاً بودند از سخنان حضرت استفاده کردند بهره بردند آنها بلند شوند تا افراد تازهوارد بنشینند و اگر لازم نبود بلند بشوند جمعتر بنشینید تا افراد تازهوارد جا داشته باشد این دوتا دستور اخلاقی را در آیهٴ یازده سورهٴ «مجادله» نازل کرد فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ﴾ «فُسْحَت» همان وسعت است اگر به شما گفته شد قدری جمعتر بنشینند جا بدهید تا افراد تازهوارد جا پیدا کنند ﴿فَافْسَحُوا﴾ جا بدهید وسعت ایجاد کنید در بعضی از روایات دارد که وجود مبارک حضرت فرمود گروهی ملعوناند یکی از افرادی که ملعون است یا گروههایی که ملعون است «المتربّع فی الموضع الضیق» آن که در جای تنگ چهارزانو بنشیند خب این را لعنت کرده حضرت در روایات ما «المتربّع فی الموضع الضیق» خب وقتی جا تنگ است آدم چهارزانو نمینشیند که فرمود چهارزانو ننشینند یک زانو بنشینند، دوزانو بنشینند جا بدهید به افراد تازهوارد ﴿فَافْسَحُوا﴾ فُسحت بدهید، وسعت بدهید فسیح با «سین» یعنی وسیع، ﴿فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ﴾ خدا هم گشایشی در کار شما ایجاد میکند اگر پای شما بنا شد خسته بشود حفظتان میکند، بدن شما بنا شد خسته بشود حفظتان میکند او شما را در شب چند بار از این پهلو به آن پهلو میغلطاند که به شما سخت نگذرد این مواظب خوابیدن شما هست ﴿مَن یَکْلَؤُکُم بِالَّلیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمنِ﴾ انسان نمیفهمند چند بار شب از این طرف به آن پهلو غلطید که فرمود چه کسی شما را حفظ میکند در شب و روز از حوادث؟ «کلأ» یعنی «حَفظ» ﴿مَن یَکْلَؤُکُم بِالَّلیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمنِ﴾ کالیء و حافظ شما شب که میخوابید چند بار شما را از این پهلو به آن پهلو میغلطاند نه عالِمید و نه صبح که بیدار شدید باخبرید چه کسی شما را تَر و خشک میکند مثل مادری که بچهاش را حفظ میکند ماییم دیگر، خب این خدا فرمود اگر حادثهای بخواهد به بدن شما وارد بشود ما نمیگذاریم شرح صدر عطا میکنیم، جبران میکنیم به دیگری جا بدهید. ﴿فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا﴾ اگر جمعیت زیاد شد آنهایی که چهارزانو نشسته بودند دوزانو یا یکزانو نشستند باز جا کم آمد فرمود آنهایی که سابقه دارند یکی دو جمله قبلاً از حضرت شنیدند استفاده کردند آنها بلند شوند نوبت به افراد تازهوارد برسد «نشوز» یعنی رفتن، یعنی بلند شدن ﴿وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا﴾ خب در این زمینه فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ این درجات منصوب است که نصبش به جرّ است یعنی تمیز باشد دوتا جمله است هر کدام از اینها تمیز میخواهد منتها تمیز یکی از جملهها ذکر شده تمیز جملهٴ دیگر محذوف شده ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ این تمیز میخواهد این جملهٴ اول تمیز میخواهد تمیزش ذکر نشده ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ یعنی «یرفع الله الذین اوتوا العلم» این جملهٴ دوم هم تمیز میخواهد تمیزش ذکر شده چون جملهٴ دوم تمیزش ذکر شده تمیز جملهٴ اول که محذوف است هم معلوم خواهد شد منتها جملهٴ اول برای مؤمنِ غیر عالِم است، جملهٴ دوم برای مؤمنِ عالَم است قهراً چون مؤمن عالِم بر اساس ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ با غیر عالِم فرق میکند اگر دربارهٴ ﴿الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ تمیزش ﴿دَرَجَاتٍ﴾ است تمیز ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ «درجةً» است یعنی خدا به مؤمن یک درجه میدهد به مؤمنِ عالَم چندین درجه اگر رفعت است همین معانی است دیگر، دیگر بالا و پایین مکانی معنا ندارد که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ تمیزش محذوف است این جملهٴ اُولیٰ ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ یعنی «یرفع الله الذین اوتوا العلم» این جملهٴ دوم، تمیز جملهٴ دوم ﴿دَرَجَاتٍ﴾ است، تمیز جملهٴ اول محذوف است و یقیناً درجات نیست درجه است ﴿وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾. خب، آنچه از رفع در قرآن کریم به کار رفته همین رفعت معنوی است دیگر آن وقت این با جریان معراج و اینها هماهنگ است نه معراجی که وجود مبارک ادریس الآن در آسمان چهارم باشد که بعضیها خیال کردند یا کمتر و بیشتر نه، او هم رفعت معنوی دارد تو هم رفعت معنوی داری معراجهای مکرّری برای وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مکّه اتفاق افتاد چندین معراج بیش از صد معراج حالا آن معراج معروف را که بخشی در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بخشی در سورهٴ مبارکهٴ «نجم» آمده معروف است وگرنه بیش از صد معراج برای وجود مبارک پیغمبر بود. خب، این اگر جریان ادریس را بالخصوص ذکر فرمود برای اینکه زمینهٴ رفعت معنوی را ذکر کردند حالا فرمودند این ﴿عَلِیّاً﴾ نشان میدهد که یک رفعت ویژه است که علوّ و اقتدار و سلطه و امثال ذلک را به همراه دارد این از بیانات نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که «الاسلام یَعلو و لا یُعلیٰ علیه» این علوّ به همان معناست. خب، ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ﴾ فرمود اینها کسانیاند که خدای سبحان به اینها نعمت ویژه عطا کرده است ملاحظه فرمودید که سورهٴ مبارکهٴ «مریم» با همین جلال و شکوه شروع شده فرمود: ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا﴾ نعمت نبوّت و ولایت و امامت و صداقت و امثال ذلک مطرح شد این بزرگان یعنی زکریا، یحیی، عیسی، ابراهیم، اسماعیل، ادریس، موسی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) که خصیصهٴ بعضی از اینها را ذکر فرمود یا بعضی از خصایص اینها را ذکر فرمود در جمعبندی نهایی فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم﴾ این هم که ما در سورهٴ مبارکهٴ «حمد» به خدا عرض میکنیم ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ٭ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾، ﴿أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ اینها هستند اینها هم همراهاند، هم راه همراهاند و هم راه برای اینکه ما راه شرق و غرب که نداریم که راه امامت است و راه ولایت است و راهاند دیگر یک وقت است ما میگوییم ما همراهی داریم که دوتایی در این راه داریم حرکت میکنیم مثل اینکه دو نفر میخواهند بروند حرم این دو نفر راهی دارند و همراه هماند حالا اگر کسی خواست در کوی ولایت و امامت و دین حرکت کند با نبی باشد این نبی هم راهِ اوست هم همراه اوست برای اینکه راهِ مکانی که نیست راه زمانی که نیست راه پیروی از نبی و ولیّ است دیگر. خب، ما در نماز عرض میکنیم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مبسوطاً بحث شد آنجا چون بازتر و شفافتر است که ﴿مَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ اینجا به آن وسعت بحث نشده ولی فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ ما در نمازها شبانهروز ده بار از خدای سبحان درخواست میکنیم ما را با اینها محشور بکن راهی که به اینها دادی به ما عطا بکن که ما همسفرانی مثل اینها داشته باشیم ﴿أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ این عناوین چهارگانهای که ذکر فرمود هر کدام برای توجّه خاص است وگرنه یکی از بقیه کافی بود اگر اکتفا میکرد به ذریّه آدم کافی بود چون همهٴ این انبیا(علیهم السلام) ذریّه آدماند اما برای حرمتنهایی به این اشخاص که اینها ذَراریشان توانستند رهبری جوامع را به عهده بگیرند نام مبارک اینها را جداگانه ذکر میکند ﴿مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ﴾ دوبار تکرار فرمود بارِ سوم و بار چهارم دیگر ذریّه ذکر نفرمود بار اول و بار سوم ذریّه است، بار دوم و بار چهارم دیگر ذریّه ذکر نفرمود ذریّه آدم و از کسانی که با نوح حمل شدند البته آنهایی که به حسب ظاهر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» هست این است که نسل فعلی بالأخره ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ قبل است در زمان نوح هر که بود در این منطقهٴ خاورمیانه همهشان هلاک شدند مگر آنهایی که همراه نوح(سلام الله علیه) سوار کشتی شدند که فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ بقیه ذریّه حضرت آدماند وجود مبارک ابراهیم هم از ذَراری حضرت نوح است لکن برای خصیصهای که انبیای ابراهیمی از وجود مبارک ابراهیم نشأت گرفتند نام مبارک ابراهیم را میبرد ﴿وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ﴾ ذریّه ابراهیم حضرت اسماعیل است و وجود مبارک پیغمبر ماست و اینها ﴿وَإِسْرَائِیلَ﴾ یعنی ذریّه اسرائیل که وجود مبارک موسای کلیم از ذریّه حضرت اسرائیل است یعنی یعقوب ﴿وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا﴾ اینها هم جزء انبیای دیگر هستند یا اولیای دیگر هستند یا پیروان این ذوات مقدّساند ﴿إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾ برخیها خواستند بگویند منظور از این سجده، سجدهٴ شکر است و منظور از این گریه و بُکاء، بُکاء شوق است برای اینکه ﴿آیَاتُ الرَّحْمنِ﴾ جز نشاط چیز دیگری را به همراه خود نخواهد داشت یک وقت است آیات عذاب است، یک وقت آیات مطلق است، یک وقت خصوص آیات الرحمان است اگر آیات الرحمان تلاوت بشود کسانی که رحمانی میاندیشند با رحمت الهی مأنوساند هم شاکرند و هم اشک شوق میریزند در ذیل این روایتی نورانی از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است که ما را اراده کرده یعنی مصداق کاملش ماییم و این هم از آیاتی است که سجدهاش مستحب است و وجود مبارک امام سجاد این کار را میکردند وقتی این آیه را تلاوت میفرمودند سجدهٴ تلاوتی که مستحب است انجام میدادند میفرماید منظور ماییم. صلوات الله و سلام خدا بر اینها حالا بقیه مطالب ـ انشاءالله ـ میماند برای فردا.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است