- 431
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 58 تا 63 سوره مریم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 58 تا 63 سوره مریم"
عدهای جزء تائباناند که راه برای همهٴ افرادی که بخواهند توبه کنند باز است
صِرف ایمان کافی نیست چه اینکه صِرف عمل صالح هم کافی نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً ﴿58﴾ فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً ﴿59﴾ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً ﴿60﴾ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً ﴿61﴾ لاَّ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً إِلَّا سَلاَماً وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیّاً ﴿62﴾ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّاً ﴿63﴾
بعد از ذکر برخی از انبیا و سیرههای آنها(علیهم الصلاة و علیهم السلام) سه گروه را نام میبرد عدهای جزء انبیایند, عدهای جزء اولیایند و عدهای جزء عُصات و طُغات و اهل دوزخاند و عدهای جزء تائباناند که راه برای همهٴ افرادی که بخواهند توبه کنند باز است. انبیا که اهل بهشتاند اولیا مِن الأنبیاء محسوب میشوند یعنی از همین گروهاند اما تائبین مع الأنبیایند نه مِن الأنبیاء یا مِن الأولیاء دربارهٴ گروه اول فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ یک, بعد ﴿وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا﴾ دو, دربارهٴ گروه دوم که تبهکاراناند فرمود: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ﴾ دربارهٴ گروه سوم فرمود: ﴿إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ گذشتهٴ تاریک را رها کند, آیندهٴ روشن را در پیش بگیرد آینده وقتی روشن است که هم با حُسن فعلی همراه باشد هم با حُسن فاعلی, هم با حُسن فاعلی همراه باشد یعنی ایمان بیاورد اعتقاد داشته باشد موحّد خالص باشد, با حُسن فعلی همراه است باید عمل صالح داشته باشد صِرف ایمان کافی نیست چه اینکه صِرف عمل صالح هم کافی نیست. دربارهٴ گروه سوم که اینها باید سه کار بکنند یکی اینکه آیندهٴ تاریک را ترک کنند, یکی اینکه آینده را با دو چراغ روشن نگه بدارند یکی حُسن فعلی دیگری حُسن فاعلی اینها مع الأنبیاء هستند نه مِن الأنبیاء, مع الأولیاء هستند نه مِن الأولیاء. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که بحثش در دیروز اشاره شد آنجا آیهٴ 69 به این صورت بود فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ﴾ اینها مع هؤلاء هستند نه مِن هؤلاء و ما هم در نماز حدّاکثر خواستهٴ ما این است که ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ که بشویم «معهم» که رفیق خوبیاند اینها ﴿حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ نه «منهم», «منهم» تلاش و کوشش فراوانی دارد ما اهل قرآنیم ـ انشاءالله ـ و قرآن میخوانیم و ـ انشاءالله ـ عمل میکنیم اما طوری باشد که «إذا تلی علینا القرآن» سجده کنیم و ناله و ضجّه بزنیم این طور نیست وقتی این طور نبود دیگر از آنها نیستیم با آنهاییم ـ انشاءالله ـ آنهایی که جزء انبیایند یا جزء اولیایند آنها کسانیاند که ﴿إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾ ما حالا این حال را نداریم تباکیاش را هم نداریم, تساجدش هم نداریم حدّاکثر این است که «معهم» باشیم نه «منهم».
پرسش: راه بقیه بسته است؟
پاسخ: نه, باز است منتها عَقبهٴ کئود است یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است که حضرت وقتی سفرهٴ غذا را پهن میکردند خب در هر سفرهای غذای قسمت خوبی هم هست وجود مبارک حضرت قبل از اینکه تناول بکنند یک کاسهٴ خالی, ظرف خالی طلب میکردند از بهترین غذاهای آن سفره در آن کاسه میریختند میگفتند این را برای فلان مستمند بدهید بعد این آیه را قرائت میکردند ﴿فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ﴾ عَقبه یعنی گردنه و کُتَل فرمود اینها قدم میزنند راه میروند اما در دشت و بیابان و پارک قدم میزنند آنجا که عَقبه است, کُتل است, گردنه است چرا آنجا نمیروند بعد فرمودند خب لباس مُندرس را دست دوم و سوم را دادن به مستمند که هنر نیست غذاهایی که انسان بعد از مصرف خودش به مهمانهایش اضافه آمده به مستمند بدهد که هنر نیست فرمود چرا اینها عَقبهٴ کئود را نمیپیمایند آنهایی که اهل عَقبه کئودند طی کردند کُتل و گردهاند آنها مِن الأولیایند آنهایی که اهل این کار نیستند لباسهای مانده را میدهند، غذاهای مانده را میدهند، بالأخره فقرا را در مییابند اینها حدّاکثر مع الأولیاء هستند نه مِن الأولیاء خب پس سه گروه مشخص شد راه هم برای همه باز است اما رفتن سخت است عقبهٴ کئود میخواهد حضرت این آیه را قرائت میفرمود و غذاها را به مستمند میداند خب آنها اولیایند با نبیّیناند شاگردان آنها با آنها هستند از آنها نیستند ﴿إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾.
پرسش: با توجه به آیه سورهٴ «نساء» شهدا و صلحا با اطاعت خدا و پیغمبر به این مقام رسیدند.
پاسخ: البته دیگر یعنی آنها عقبهٴ کئود را طی کردند دیگر.
پرسش: چطور وصی انبیا شدند.
پاسخ: اینها عقبهٴ کئود را طی کردند با انبیا محشور شدند برای اینکه کاملاً هر چه آنها فرمودند اینها اطاعت کردند این «بذلوا مُهجهم دون الحسین(علیه السلام)» اینها با آنها بودند هر کاری که آنها فرمودند اینها اطاعت کردند لذا با آنها محشور شدند اما دیگران نه، اینچنین نیست.
پرسش: در این آیه منظور از شهدا شهدای مقتول فی سبیل اللهاند.
پاسخ: ممکن است، در قرآن کریم اصطلاح شهدا غیر از شهدا به اصطلاح فقهی است قَتیل در معرکه را قرآن کریم دارد ﴿قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ و مانند آن، تعبیر شهید نکرده تعبیر شهید در روایات هست و در لسان فقها از کسانی که در راه حفظ دین شربت شهادت مینوشند معمولاً قرآن کریم دارد ﴿الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾، ﴿قَاتِلُوا﴾ و﴿قُتِلُوا﴾ اینگونه از تعبیرات دارد ﴿وَلاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ﴾ تعبیر شهید در قرآن کریم به اصطلاح فقهی و اینها نیست البته بعضی از مشایخ(رضوان الله علیهم) احتمال دادند که منظور از شهدا همان شهدای در صحنهٴ قتال باشند مرحوم سید حیدر آملی از کسانی است که احتمال میدهد منظور از شهدا همان مقتولین در معرکهٴ قتال باشند.
کسانی که اهل این آیه هستند وقتی که سجده میکنند حالا نه تنها آن چهار جایی که سجدهٴ واجب دارد سجده میکنند این موارد هم که سجدهٴ مستحب دارد سجده میکنند و کیفیت سجود را هم از مضمون آیه یاد میگیرند یک ذکر مخصوصی است به عنوان ذکر سجدهٴ تلاوت که مشخص است که همهٴ ما میدانیم ولی آن بزرگان در سجدهٴ هر آیهای گذشته از اینکه آن ذکر رایج را میخوانند مضمون آن آیه را در سجدهٴ زیر آن آیه ذکر میکنند در سجدهٴ این آیه عرض میکنند خدایا «اللهم اجعلنی مِن عبادک المُنعم علیهم المهدیین الساجدین لک الباکین عند تلاوة آیاتک» مضمون این آیه را در سجدهٴ تلاوت این آیه ذکر میکنند خب اینها با افراد دیگر فرق میکنند دیگر اینها گروه اولاند که انبیا و اولیایند. اما گروه دوم فرمود: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ﴾ که فرق خَلَف با خَلْف نظیر فرق وعد و وعید است خَلَف به فتح لام به بازماندههای صالح میگویند خَلْف به سکون لام به بازماندههای طالح و فاسد میگویند ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ﴾ نه «خَلَفٌ» اینها طالح و فاسد بودند برای اینکه عمود دین را رعایت نکردند ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ﴾ نماز میخواندند اضاعهٴ صلات اما واجد شرایط نبود، واجد اجزا نبود، واجد ارکان نبود، واجد مسائل دیگر نبود نماز را ضایع میکردند و چون نماز ستون دین است وقتی ستون دین ضایع باشد ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ وقتی ستون ضایع شد نهی از فحشا نیست وقتی نهی از فحشا نبود پیروی فحشا و شهوات است لذا فرمود: ﴿وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ برای اینکه آن عامل بازدارندهٴ شهوات که نباشد خب اینها گرفتار شهوت میشوند هم شیعهها هم سنّیها این بیان نورانی را از حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل کردند بعضی از مصادیق شهوات را که بِنای رشید است، لباس شهرت است و مانند آن را ذیل این آیه از وجود مبارک حضرت امیر نقل کردند هم در تفسیر ما شیعههاست هم تفسیر برادران اهل سنّت از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود اینهایی که ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ اینها غَیّ را ملاقات میکنند مستحضرید که غوایت در کنار ضلالت برای بیهدفی است آن برای راه گُم کردن است یک وقت انسان هدفی دارد راهش را بلد نیست این میشود ضالّ، یک وقت اصلاً بیهدف است نمیداند کجا برود چه کار انجام بدهد این میشود غاوی، گاهی غوایت و ضلالت هر کدام در مورد دیگر به کار میرود اما معنای اینها از هم جداست غوایت یعنی بیهدفی، هدف گُمکرده، ضلالت یعنی بیراهی راه گُمکرده اینها چون بیهدف بودند بیجا کار میکردند از آنها سؤال بکنی خب این کار را بکنی برای چه اینها پوچگرایند نمیدانند برای چه بیراهه میروند این میشود غَیّ، غوایت و بیهدفی از لطیفترین تعبیرات قرآن کریم این است که اینها که بیهدفاند فردا بیهدفی را ملاقات میکنند ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ غوایت و بیهدفی را میبینند حالا بیهدفی چیست، چطور دیده میشود، اینکه میگویند جزا عین عمل است از این آیات به خوبی برمیآید. آنها که به این نکات نمیپردازند میگویند یا مضاف محذوف است یا جملهای در تقدیر است «فسوق یلقون جزاء غیّهم» این طور میگویند اما آنهایی که میگویند نه، متن عمل در قیامت حاضر است و حضور غوایت به همین است غوایت باطنی دارد که دوزخ است، ظاهری دارد که ولنگاری است این ولنگاری مستحضرید که کلمهٴ بسیط نیست مرکّب است یعنی کسی که انگارهٴ او، انگیزهٴ او، وهم او وِل بودن است به او میگویند ولنگار اینچنین نیست که یک کلمه بسیط باشد که یک وقت است نه، کسی انگارهای دارد، انگیزهای دارد، حساب و کتابی دارد که باید آزاد باشد نه رها، وِل نیست این ولنگار نیست اما اگر کسی نه، انگیزهٴ او این است که وِل باشد این را میگویند ولنگار آدمِ ولنگار در حقیقت ولبودن را، بیهدفی را فردا میبیند این بیهدفی در دنیا ولبودنِ اوست در آخرت شعلهٴ جهنم است این همان است به آن صورت در آمده اینکه در بحث دیروز اشاره شده که اخلاق اسلامی، حکمت عملی برهانپذیر است برای اینکه به واقعیّت متّکی است چیزی که به مِلاکات واقعی برابر اراده و علم ازلی خدای سبحان تکیه میکند از نظر سابقه بعد به بهشت و جهنم تبدیل میشود از جهت لاحقه این یک عمل اعتباریِ محض نیست که برهانپذیر نباشد ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ غی را میبینند در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» مشابه این آمده که کسانی که بیراهه میروند ﴿یَلْقَ أَثَاماً﴾ اینها معصیت را، اِثم را و گناه را آن روز ملاقات میکنند آیهٴ هیجده به بعد سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» این است که ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلاَ یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ﴾ یعنی کسی که خونریزی کند، کسی که حرام خدا را حلال کند، کسی که غیر از ذات اقدس الهی اله دیگر را بپذیرد ﴿وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثَاماً﴾ اثم را میبیند خب ما حالا چقدر بگوییم مجاز است، چقدر بگوییم مضاف تقدیر است، چقدر بگوییم جمله اسنادِ مجازی است اگر خودمان را بالا بیاوریم میبینیم درست است اِثم یک وجود دنیایی دارد یک وجود آخرتی این است که در بسیاری از موارد حتی کلمهٴ باء هم به کار نرفته نفرمود «جزاء بما کانوا یعملون» فرمود: ﴿هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ نه «بما کانوا» این متنِ جزاست اگر چنین چیزی است شما اگر دلدرد را از یک طبیب سؤال بکنی میگوید این ناپرهیزی حرکت میکند، حرکت میکند به آن درد تبدیل میشود این همان ناپرهیزی است دیگر چیز دیگر نیست که این کسی که زخم اثنیٰعشر دارد یا دستگاه گوارش او آماده نیست اگر غذایی را که نباید بخورد خورد این غذای امروز زخمِ فرداست دیگر زخم از جای دیگر که نیامده که این همان است دیگر اگر بگویند که این همان است مسافری اگر از جایی به جای دیگر حرکت بکند بگوید این همان است که این همانی که دروغ نیست مجاز نیست خلاف نیست این همان است دیگر فرمود: ﴿یَلْقَ أَثَاماً﴾ اِثم همان است. چنین حکمتی، چنین اخلاقی برهانپذیر است. خب، ﴿وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثَاماً ٭ یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ﴾ از جاهایی که «فیهی» خوانده میشود همینجاست نه «فیه» ﴿وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً ٭ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً﴾ مشابه این مضمون در همین سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» آیهٴ 71 است که باز به مناسبت دیگری که در همین سورهٴ مبارکهٴ «مریم» داریم باید بخوانیم پس اگر کسی این کار را کرد این گروه دوم ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ این بیچارهها هم راه را گُم کردند هم هدف را اصلاً نمیدانند کجا باید بروند نمیدانند حالا بر فرض میخواهند بروند کدام بخش از جهنم باید بروند حالا بر فرض بدانند که کدام بخش از جهنم بروند راهش هم بلد نیستند این سهتا عذاب است یکی اینکه اهل جهنّماند، یکی اینکه کدام بخش است جایشان کجاست هم بلد نیستند، سوم این است که راهش هم بلد نیستند این عذاب فوق عذاب است. خب، ﴿إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ که گذشته را اصلاح کند، ایمانِ واقعی بیاورد و عمل صالح داشته باشد این گروه ﴿فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ﴾ اینها اهل بهشتاند وارد بهشت میشوند.
پرسش: حاج آقا ملائکه اینها را راهنمایی میکند.
پاسخ: ملائکه بعد از اینکه سرگردانیشان را دیدند به اذن خدای سبحان هِی میکنند اینها را که ﴿یَوْمَ نحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً ٭ وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْداً﴾ که بحثش قبلاً گذشت این دامدارها حیوان را از پشت چه کار میکنند، هِی میکنند دیگر یک وقت است کسی بدرقه میکند مثل اینکه اهل بهشت را فرشتهها بدرقه میکنند ﴿وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَراً﴾ فرشتگان اینها را بدرقه میکنند با جلال و شکوه اینها وارد بهشت میشوند اما همان ملائکه عذاب کفار را از پشت سر هِی میکنند فرمود: ﴿وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْداً﴾ اگر امروز ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ فردا کسی آنها را بدرقه نمیکند که اینها را با فشار با هِی کردن به دوزخ میبرند. خب، ﴿فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ یعنی این جنّت رفتن پاداش آنهاست ما در جنّتی بودن آنها و فرستادن آنها به جنّت هیچ ستمی به اینها روا نداشتیم معلوم میشود که جزای اینها همان بهشت است به دلیل اینکه فرمود: ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ خب بهشت رفتن که دیگر مظلوم شدن نیست و ظلم کردن نیست اینکه فرمود اینها بهشت میروند و به اینها ستم نمیشود یعنی چه، یعنی در جزا دادن حقّ اینها محفوظ است دیگر تنها یک جای قرآن آمده ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ آن هم دربارهٴ دوزخیهاست وگرنه دربارهٴ مؤمنین که جزاء وفاق نیست ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ است و مانند آن، اینچنین نیست که جزا معادل عمل باشد که جزا چندین برابر عمل است این فقط دربارهٴ دوزخیان است که فرمود: ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ این ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ مفهومش یکجانبه است دوجانبه نیست یعنی بیشتر از آن نیست نه اینکه کمتر نمیشود نه اینکه الاّ ولابد به همان اندازه که اینها معیصت کردند ما اینها را کیفر میدهیم خیر، بیش از این نمیدهیم ولو کمتر هم میخواهیم بدهیم، خب.
پرسش: آیات میفرماید که بنابر آنچه انجام دادند مجازات میشوند معلوم میشود که کمتر نخواهد شد.
پاسخ: ظلم نمیکنیم کمتر یقیناً نیست بله، یعنی نسبت به مؤمنین کمتر نیست اضافه ممکن است، نسبت به کفار بیشتر نیست کمتر ممکن است ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾ این عفوی که میکند تخفیفی که میدهد یعنی کمتر ممکن است.
پرسش: در قیامت کمتر انجام نمیشود چون میگوید بدترین کاری که انجام دادند در همان شکل در قیامت مجازات میشوند.
پاسخ: بله خب عفو الهی شامل حال اینها میشود دیگر اینها در اثر اعمال قبیح استحقاق عذاب الهی را به اشدّ انحا دارند اما خب رحمت الهی اگر شامل حال آنها شد تخفیف پیدا میکنند دیگر، خب.
﴿فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ این ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ﴾ یعنی ورود آنها به بهشت به عنوان پاداش است و در این پاداشیابی هیچ ستمی به اینها نمیشود این همان است که ﴿لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ﴾ و مانند آن. آنگاه دربارهٴ بهشت و درجات بهشت و ارقام بهشت به طور کلی بحث میکنند میفرمایند: ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ جنّتهای فراوانی در قیامت هست و ذات اقدس الهی بندگان خودش را وعده داد به یک امر غیبی برای اینکه جنّت محسوس اینها نیست با علوم تجربی هم حاصل نمیشود ایمان به غیب میخواهد و اگر کسی چشمِ دل باز کرد نظیر حارثةبنمالک و مانند آن گویا بهشت را میبیند در آن خطبهٴ نورانی حضرت امیر در بحث متّقیان فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْرَآهَا» و اگر از مقام «کأنّ» بالا آمد به مقام «أنّ» رسید مثل وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «ما کنتُ أعبد ربّاً لم أره» این نسبت به مبدأ این را فرمود نسبت به معاد هم فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» این «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» ارشاد به نفی موضوع است یعنی برای من غِطائی نیست نه اینکه بین من و جریان قیامت غِطائی هست ولی این پرده اگر کنار برود برای من فرق نمیکند خب اگر غطاء هست یقیناً فرق میکند این ارشاد به نفی غطاست یعنی برای من پردهای نیست این پردهای که برای عموم کشیده شده است روی چشم خیلیهاست فقط در قیامت گرفته میشود ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ برای من غطائی نیست. خب، برای تودهٴ مردم غیب است کسانی که ایمان به غیب دارند این وعدهٴ الهی را میپذیرند ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ ذات اقدس الهی خُلف وعده نمیکند خُلف وعید مخالف حکمت نیست یعنی اگر تهدید کرده کسی را به فلان عذاب ممکن است عفو کند یا تخفیف ولی خُلف وعده مستحیل است عن الله سبحانه و تعالی نه علی الله وَعد او هم حتماً عملی خواهد شد ﴿لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ﴾ هست اینها دیگر جملهٴ خبریه است این دیگر وعده نیست جملهٴ انشائیه نیست آنجاها که وعده است جملهٴ انشائی است اما این جملهٴ خبرثه است که جملهٴ انشائیه وفاپذیر است تخلّفناپذیر است ﴿إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ چون انسان به طرف موعِد الهی میرود آن وعد هم به سراغ انسان میآید از هر دو طرف صحیح است که بگوییم او آتِی است انسان مأتی، انسان آتی است او مأتی وَعدِ او مأتی است باید گفته میشد وعدِ او آتی است وعدش میآید اما ما که به آن وعده میرسیم آن میشود مأتی پس اسناد مأتی به وعد صحیح میتواند باشد، خب.
پرسش:...
پاسخ: ﴿إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ در همین جا یک بار است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: ﴿إِنَّهُ﴾ بله ﴿إِنَّهُ﴾ شأن است دیگر نه اینکه «إنّ وعده»، «إنّ شأن» ضمیر دیگر به وعد برنمیگردد.
عمده تعبیر ﴿جَنَّاتِ﴾ است که بعد از مفرد، جمع آورده این ﴿جَنَّاتِ﴾ فرقی بین جنّت و روضه طبق فرمایش مرحوم شیخ طوسی در تبیان هست که اگر فضا سبز باشد درخت نداشته باشد روضه است و اگر درخت داشته باشد و پوشیده به درخت باشد جنّت است حالا این فرقِ ادبی را این بزرگوار نقل کردند. تعدّد جنّت اگر به لحاظ تعدّد مؤمنان اهل جنّت باشد این یک راه سادهای است که چندین بهشت است، چندین باغ و بوستان است برای مؤمنین، اما ظاهر آیات قرآن این است که برای برخیها چندتا بهشت است ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ این دوتا بهشت دارد حالا ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ آن دوتا بهشت هم برای همینهاست یا نه، حدّاقل و قدر متیقّن این است که ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ این دوتا بهشت است این دوتا بهشت ظاهرش این است که همهشان هر دو یک درجه نیستند بهشتی است که جنّتی است که ﴿تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ غُرف مبنیه در آن هست، حور و قِلمان و قصور در آن هست، نهر در آن هست و امثال ذلک که این جنّت حسّی است و جنّت جسمی، یک جنّةاللقاست که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾ آنجا دیگر جای درخت و حور و غِلمان نیست آن جنّةاللقاء سخن از مشاهدهٴ جمال الهی و جلال الهی در اسمای الهی و ظهورات الهی است نه ذات الهی و یا اوصاف ذات الهی، پس ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ این دو تعبیر دو جنّت که برای مردانی که خائف مقام الهیاند در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» به صورت شفافترین اینچنین بیان شده فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی﴾ بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «قمر» ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ این همان جنّت جسمانی و حسّی که همهٴ ما میفهمیم ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ این دیگر جنّت عقلی است جنّةاللقاست اینها هم در بهشتیاند که درخت دارد و حور دارد و غِلمان دارد و آب دارد و میوه دارد و مانند آن، هم جایی میروند که اینها خبری نیست نزد خدا میروند ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ میروند پس ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ نقطهٴ مقابلش این است که ـ معاذ الله ـ اگر کسی گرفتار کفر و عناد و الحاد شد «ولمن طغی وعصی وکفر و ألحد ناران و جهنّمان» دوتا جهنّم دارد یک جهنّم جسمی و حسّی دارد که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بیان کرده فرمود: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾ یک جهنّمِ عقلی دارد که ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ آن دیگر با سوخت و سوز جهنّم و امثال ذلک نیست که مثالش در بحث دیروز گذشت آنکه در بحث دیروز گذشت دربارهٴ مثال بود مربوط به جهنّم ظاهری بود جهنّم جسمانی و حسّی بود حالا در مثال گاهی ممکن است انسان چیزی را بخواهد آب بکند یا غذایی را طبخ بکند هیزمی میآورد و وقودی میآورد و بعد آب گرم میکند یک وقت میخواهد نه، فلزّی را گداخته کند آن را با بعضی از موارد اگر به خود فلز بزنند منفجر میشود اینها دیگر مثالهاست آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است برای عذابِ بدنی است آنکه فرمود: ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ آن دیگر با هیزم و با وقود و اینها افروخته نمیشود این نار الله است این نار الله فقط از دل میجوشد همین کفر و الحاد از دل میجوشد لذا هر جا بخواهد فرار کند راه برای فرار نیست در پایان سورهٴ مبارکهٴ «والفجر» که فرمود طوری خدا عذاب میکند که ﴿لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ﴾ برای همین است انسان در دنیا اگر خانهاش آتش گرفته فرار میکند نجات میکند، لباسش آتش گرفته در میآورد راحت میشود، بدنش آتش گرفته میمیرد راحت میشود بعد از مرگ که دیگر سوخت و سوزی نیست اما اگر این آتش رفته به عنوان ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ بمیرد تازه اول عذابش است لذا فرمود: ﴿لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ﴾، ﴿لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ٭ وَلاَ یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ﴾ پس بنابراین جنّات الهی متعدّد هست برای هر گروهی یک بهشت هست ولی برای بعضیها چندین بهشت است حدّاقل دو بهشت برای اینها خواهد بود ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
عدهای جزء تائباناند که راه برای همهٴ افرادی که بخواهند توبه کنند باز است
صِرف ایمان کافی نیست چه اینکه صِرف عمل صالح هم کافی نیست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً ﴿58﴾ فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً ﴿59﴾ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً ﴿60﴾ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً ﴿61﴾ لاَّ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً إِلَّا سَلاَماً وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیّاً ﴿62﴾ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّاً ﴿63﴾
بعد از ذکر برخی از انبیا و سیرههای آنها(علیهم الصلاة و علیهم السلام) سه گروه را نام میبرد عدهای جزء انبیایند, عدهای جزء اولیایند و عدهای جزء عُصات و طُغات و اهل دوزخاند و عدهای جزء تائباناند که راه برای همهٴ افرادی که بخواهند توبه کنند باز است. انبیا که اهل بهشتاند اولیا مِن الأنبیاء محسوب میشوند یعنی از همین گروهاند اما تائبین مع الأنبیایند نه مِن الأنبیاء یا مِن الأولیاء دربارهٴ گروه اول فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ یک, بعد ﴿وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا﴾ دو, دربارهٴ گروه دوم که تبهکاراناند فرمود: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ﴾ دربارهٴ گروه سوم فرمود: ﴿إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ گذشتهٴ تاریک را رها کند, آیندهٴ روشن را در پیش بگیرد آینده وقتی روشن است که هم با حُسن فعلی همراه باشد هم با حُسن فاعلی, هم با حُسن فاعلی همراه باشد یعنی ایمان بیاورد اعتقاد داشته باشد موحّد خالص باشد, با حُسن فعلی همراه است باید عمل صالح داشته باشد صِرف ایمان کافی نیست چه اینکه صِرف عمل صالح هم کافی نیست. دربارهٴ گروه سوم که اینها باید سه کار بکنند یکی اینکه آیندهٴ تاریک را ترک کنند, یکی اینکه آینده را با دو چراغ روشن نگه بدارند یکی حُسن فعلی دیگری حُسن فاعلی اینها مع الأنبیاء هستند نه مِن الأنبیاء, مع الأولیاء هستند نه مِن الأولیاء. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که بحثش در دیروز اشاره شد آنجا آیهٴ 69 به این صورت بود فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ﴾ اینها مع هؤلاء هستند نه مِن هؤلاء و ما هم در نماز حدّاکثر خواستهٴ ما این است که ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ که بشویم «معهم» که رفیق خوبیاند اینها ﴿حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ نه «منهم», «منهم» تلاش و کوشش فراوانی دارد ما اهل قرآنیم ـ انشاءالله ـ و قرآن میخوانیم و ـ انشاءالله ـ عمل میکنیم اما طوری باشد که «إذا تلی علینا القرآن» سجده کنیم و ناله و ضجّه بزنیم این طور نیست وقتی این طور نبود دیگر از آنها نیستیم با آنهاییم ـ انشاءالله ـ آنهایی که جزء انبیایند یا جزء اولیایند آنها کسانیاند که ﴿إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾ ما حالا این حال را نداریم تباکیاش را هم نداریم, تساجدش هم نداریم حدّاکثر این است که «معهم» باشیم نه «منهم».
پرسش: راه بقیه بسته است؟
پاسخ: نه, باز است منتها عَقبهٴ کئود است یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است که حضرت وقتی سفرهٴ غذا را پهن میکردند خب در هر سفرهای غذای قسمت خوبی هم هست وجود مبارک حضرت قبل از اینکه تناول بکنند یک کاسهٴ خالی, ظرف خالی طلب میکردند از بهترین غذاهای آن سفره در آن کاسه میریختند میگفتند این را برای فلان مستمند بدهید بعد این آیه را قرائت میکردند ﴿فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ﴾ عَقبه یعنی گردنه و کُتَل فرمود اینها قدم میزنند راه میروند اما در دشت و بیابان و پارک قدم میزنند آنجا که عَقبه است, کُتل است, گردنه است چرا آنجا نمیروند بعد فرمودند خب لباس مُندرس را دست دوم و سوم را دادن به مستمند که هنر نیست غذاهایی که انسان بعد از مصرف خودش به مهمانهایش اضافه آمده به مستمند بدهد که هنر نیست فرمود چرا اینها عَقبهٴ کئود را نمیپیمایند آنهایی که اهل عَقبه کئودند طی کردند کُتل و گردهاند آنها مِن الأولیایند آنهایی که اهل این کار نیستند لباسهای مانده را میدهند، غذاهای مانده را میدهند، بالأخره فقرا را در مییابند اینها حدّاکثر مع الأولیاء هستند نه مِن الأولیاء خب پس سه گروه مشخص شد راه هم برای همه باز است اما رفتن سخت است عقبهٴ کئود میخواهد حضرت این آیه را قرائت میفرمود و غذاها را به مستمند میداند خب آنها اولیایند با نبیّیناند شاگردان آنها با آنها هستند از آنها نیستند ﴿إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾.
پرسش: با توجه به آیه سورهٴ «نساء» شهدا و صلحا با اطاعت خدا و پیغمبر به این مقام رسیدند.
پاسخ: البته دیگر یعنی آنها عقبهٴ کئود را طی کردند دیگر.
پرسش: چطور وصی انبیا شدند.
پاسخ: اینها عقبهٴ کئود را طی کردند با انبیا محشور شدند برای اینکه کاملاً هر چه آنها فرمودند اینها اطاعت کردند این «بذلوا مُهجهم دون الحسین(علیه السلام)» اینها با آنها بودند هر کاری که آنها فرمودند اینها اطاعت کردند لذا با آنها محشور شدند اما دیگران نه، اینچنین نیست.
پرسش: در این آیه منظور از شهدا شهدای مقتول فی سبیل اللهاند.
پاسخ: ممکن است، در قرآن کریم اصطلاح شهدا غیر از شهدا به اصطلاح فقهی است قَتیل در معرکه را قرآن کریم دارد ﴿قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ و مانند آن، تعبیر شهید نکرده تعبیر شهید در روایات هست و در لسان فقها از کسانی که در راه حفظ دین شربت شهادت مینوشند معمولاً قرآن کریم دارد ﴿الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾، ﴿قَاتِلُوا﴾ و﴿قُتِلُوا﴾ اینگونه از تعبیرات دارد ﴿وَلاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ﴾ تعبیر شهید در قرآن کریم به اصطلاح فقهی و اینها نیست البته بعضی از مشایخ(رضوان الله علیهم) احتمال دادند که منظور از شهدا همان شهدای در صحنهٴ قتال باشند مرحوم سید حیدر آملی از کسانی است که احتمال میدهد منظور از شهدا همان مقتولین در معرکهٴ قتال باشند.
کسانی که اهل این آیه هستند وقتی که سجده میکنند حالا نه تنها آن چهار جایی که سجدهٴ واجب دارد سجده میکنند این موارد هم که سجدهٴ مستحب دارد سجده میکنند و کیفیت سجود را هم از مضمون آیه یاد میگیرند یک ذکر مخصوصی است به عنوان ذکر سجدهٴ تلاوت که مشخص است که همهٴ ما میدانیم ولی آن بزرگان در سجدهٴ هر آیهای گذشته از اینکه آن ذکر رایج را میخوانند مضمون آن آیه را در سجدهٴ زیر آن آیه ذکر میکنند در سجدهٴ این آیه عرض میکنند خدایا «اللهم اجعلنی مِن عبادک المُنعم علیهم المهدیین الساجدین لک الباکین عند تلاوة آیاتک» مضمون این آیه را در سجدهٴ تلاوت این آیه ذکر میکنند خب اینها با افراد دیگر فرق میکنند دیگر اینها گروه اولاند که انبیا و اولیایند. اما گروه دوم فرمود: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ﴾ که فرق خَلَف با خَلْف نظیر فرق وعد و وعید است خَلَف به فتح لام به بازماندههای صالح میگویند خَلْف به سکون لام به بازماندههای طالح و فاسد میگویند ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ﴾ نه «خَلَفٌ» اینها طالح و فاسد بودند برای اینکه عمود دین را رعایت نکردند ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ﴾ نماز میخواندند اضاعهٴ صلات اما واجد شرایط نبود، واجد اجزا نبود، واجد ارکان نبود، واجد مسائل دیگر نبود نماز را ضایع میکردند و چون نماز ستون دین است وقتی ستون دین ضایع باشد ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ وقتی ستون ضایع شد نهی از فحشا نیست وقتی نهی از فحشا نبود پیروی فحشا و شهوات است لذا فرمود: ﴿وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ برای اینکه آن عامل بازدارندهٴ شهوات که نباشد خب اینها گرفتار شهوت میشوند هم شیعهها هم سنّیها این بیان نورانی را از حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل کردند بعضی از مصادیق شهوات را که بِنای رشید است، لباس شهرت است و مانند آن را ذیل این آیه از وجود مبارک حضرت امیر نقل کردند هم در تفسیر ما شیعههاست هم تفسیر برادران اهل سنّت از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود اینهایی که ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ اینها غَیّ را ملاقات میکنند مستحضرید که غوایت در کنار ضلالت برای بیهدفی است آن برای راه گُم کردن است یک وقت انسان هدفی دارد راهش را بلد نیست این میشود ضالّ، یک وقت اصلاً بیهدف است نمیداند کجا برود چه کار انجام بدهد این میشود غاوی، گاهی غوایت و ضلالت هر کدام در مورد دیگر به کار میرود اما معنای اینها از هم جداست غوایت یعنی بیهدفی، هدف گُمکرده، ضلالت یعنی بیراهی راه گُمکرده اینها چون بیهدف بودند بیجا کار میکردند از آنها سؤال بکنی خب این کار را بکنی برای چه اینها پوچگرایند نمیدانند برای چه بیراهه میروند این میشود غَیّ، غوایت و بیهدفی از لطیفترین تعبیرات قرآن کریم این است که اینها که بیهدفاند فردا بیهدفی را ملاقات میکنند ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ غوایت و بیهدفی را میبینند حالا بیهدفی چیست، چطور دیده میشود، اینکه میگویند جزا عین عمل است از این آیات به خوبی برمیآید. آنها که به این نکات نمیپردازند میگویند یا مضاف محذوف است یا جملهای در تقدیر است «فسوق یلقون جزاء غیّهم» این طور میگویند اما آنهایی که میگویند نه، متن عمل در قیامت حاضر است و حضور غوایت به همین است غوایت باطنی دارد که دوزخ است، ظاهری دارد که ولنگاری است این ولنگاری مستحضرید که کلمهٴ بسیط نیست مرکّب است یعنی کسی که انگارهٴ او، انگیزهٴ او، وهم او وِل بودن است به او میگویند ولنگار اینچنین نیست که یک کلمه بسیط باشد که یک وقت است نه، کسی انگارهای دارد، انگیزهای دارد، حساب و کتابی دارد که باید آزاد باشد نه رها، وِل نیست این ولنگار نیست اما اگر کسی نه، انگیزهٴ او این است که وِل باشد این را میگویند ولنگار آدمِ ولنگار در حقیقت ولبودن را، بیهدفی را فردا میبیند این بیهدفی در دنیا ولبودنِ اوست در آخرت شعلهٴ جهنم است این همان است به آن صورت در آمده اینکه در بحث دیروز اشاره شده که اخلاق اسلامی، حکمت عملی برهانپذیر است برای اینکه به واقعیّت متّکی است چیزی که به مِلاکات واقعی برابر اراده و علم ازلی خدای سبحان تکیه میکند از نظر سابقه بعد به بهشت و جهنم تبدیل میشود از جهت لاحقه این یک عمل اعتباریِ محض نیست که برهانپذیر نباشد ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ غی را میبینند در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» مشابه این آمده که کسانی که بیراهه میروند ﴿یَلْقَ أَثَاماً﴾ اینها معصیت را، اِثم را و گناه را آن روز ملاقات میکنند آیهٴ هیجده به بعد سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» این است که ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلاَ یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ﴾ یعنی کسی که خونریزی کند، کسی که حرام خدا را حلال کند، کسی که غیر از ذات اقدس الهی اله دیگر را بپذیرد ﴿وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثَاماً﴾ اثم را میبیند خب ما حالا چقدر بگوییم مجاز است، چقدر بگوییم مضاف تقدیر است، چقدر بگوییم جمله اسنادِ مجازی است اگر خودمان را بالا بیاوریم میبینیم درست است اِثم یک وجود دنیایی دارد یک وجود آخرتی این است که در بسیاری از موارد حتی کلمهٴ باء هم به کار نرفته نفرمود «جزاء بما کانوا یعملون» فرمود: ﴿هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ نه «بما کانوا» این متنِ جزاست اگر چنین چیزی است شما اگر دلدرد را از یک طبیب سؤال بکنی میگوید این ناپرهیزی حرکت میکند، حرکت میکند به آن درد تبدیل میشود این همان ناپرهیزی است دیگر چیز دیگر نیست که این کسی که زخم اثنیٰعشر دارد یا دستگاه گوارش او آماده نیست اگر غذایی را که نباید بخورد خورد این غذای امروز زخمِ فرداست دیگر زخم از جای دیگر که نیامده که این همان است دیگر اگر بگویند که این همان است مسافری اگر از جایی به جای دیگر حرکت بکند بگوید این همان است که این همانی که دروغ نیست مجاز نیست خلاف نیست این همان است دیگر فرمود: ﴿یَلْقَ أَثَاماً﴾ اِثم همان است. چنین حکمتی، چنین اخلاقی برهانپذیر است. خب، ﴿وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثَاماً ٭ یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ﴾ از جاهایی که «فیهی» خوانده میشود همینجاست نه «فیه» ﴿وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً ٭ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً﴾ مشابه این مضمون در همین سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» آیهٴ 71 است که باز به مناسبت دیگری که در همین سورهٴ مبارکهٴ «مریم» داریم باید بخوانیم پس اگر کسی این کار را کرد این گروه دوم ﴿فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾ این بیچارهها هم راه را گُم کردند هم هدف را اصلاً نمیدانند کجا باید بروند نمیدانند حالا بر فرض میخواهند بروند کدام بخش از جهنم باید بروند حالا بر فرض بدانند که کدام بخش از جهنم بروند راهش هم بلد نیستند این سهتا عذاب است یکی اینکه اهل جهنّماند، یکی اینکه کدام بخش است جایشان کجاست هم بلد نیستند، سوم این است که راهش هم بلد نیستند این عذاب فوق عذاب است. خب، ﴿إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ که گذشته را اصلاح کند، ایمانِ واقعی بیاورد و عمل صالح داشته باشد این گروه ﴿فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ﴾ اینها اهل بهشتاند وارد بهشت میشوند.
پرسش: حاج آقا ملائکه اینها را راهنمایی میکند.
پاسخ: ملائکه بعد از اینکه سرگردانیشان را دیدند به اذن خدای سبحان هِی میکنند اینها را که ﴿یَوْمَ نحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً ٭ وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْداً﴾ که بحثش قبلاً گذشت این دامدارها حیوان را از پشت چه کار میکنند، هِی میکنند دیگر یک وقت است کسی بدرقه میکند مثل اینکه اهل بهشت را فرشتهها بدرقه میکنند ﴿وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَراً﴾ فرشتگان اینها را بدرقه میکنند با جلال و شکوه اینها وارد بهشت میشوند اما همان ملائکه عذاب کفار را از پشت سر هِی میکنند فرمود: ﴿وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْداً﴾ اگر امروز ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ فردا کسی آنها را بدرقه نمیکند که اینها را با فشار با هِی کردن به دوزخ میبرند. خب، ﴿فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ یعنی این جنّت رفتن پاداش آنهاست ما در جنّتی بودن آنها و فرستادن آنها به جنّت هیچ ستمی به اینها روا نداشتیم معلوم میشود که جزای اینها همان بهشت است به دلیل اینکه فرمود: ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ خب بهشت رفتن که دیگر مظلوم شدن نیست و ظلم کردن نیست اینکه فرمود اینها بهشت میروند و به اینها ستم نمیشود یعنی چه، یعنی در جزا دادن حقّ اینها محفوظ است دیگر تنها یک جای قرآن آمده ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ آن هم دربارهٴ دوزخیهاست وگرنه دربارهٴ مؤمنین که جزاء وفاق نیست ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ است و مانند آن، اینچنین نیست که جزا معادل عمل باشد که جزا چندین برابر عمل است این فقط دربارهٴ دوزخیان است که فرمود: ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ این ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ مفهومش یکجانبه است دوجانبه نیست یعنی بیشتر از آن نیست نه اینکه کمتر نمیشود نه اینکه الاّ ولابد به همان اندازه که اینها معیصت کردند ما اینها را کیفر میدهیم خیر، بیش از این نمیدهیم ولو کمتر هم میخواهیم بدهیم، خب.
پرسش: آیات میفرماید که بنابر آنچه انجام دادند مجازات میشوند معلوم میشود که کمتر نخواهد شد.
پاسخ: ظلم نمیکنیم کمتر یقیناً نیست بله، یعنی نسبت به مؤمنین کمتر نیست اضافه ممکن است، نسبت به کفار بیشتر نیست کمتر ممکن است ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾ این عفوی که میکند تخفیفی که میدهد یعنی کمتر ممکن است.
پرسش: در قیامت کمتر انجام نمیشود چون میگوید بدترین کاری که انجام دادند در همان شکل در قیامت مجازات میشوند.
پاسخ: بله خب عفو الهی شامل حال اینها میشود دیگر اینها در اثر اعمال قبیح استحقاق عذاب الهی را به اشدّ انحا دارند اما خب رحمت الهی اگر شامل حال آنها شد تخفیف پیدا میکنند دیگر، خب.
﴿فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ این ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ﴾ یعنی ورود آنها به بهشت به عنوان پاداش است و در این پاداشیابی هیچ ستمی به اینها نمیشود این همان است که ﴿لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ﴾ و مانند آن. آنگاه دربارهٴ بهشت و درجات بهشت و ارقام بهشت به طور کلی بحث میکنند میفرمایند: ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ جنّتهای فراوانی در قیامت هست و ذات اقدس الهی بندگان خودش را وعده داد به یک امر غیبی برای اینکه جنّت محسوس اینها نیست با علوم تجربی هم حاصل نمیشود ایمان به غیب میخواهد و اگر کسی چشمِ دل باز کرد نظیر حارثةبنمالک و مانند آن گویا بهشت را میبیند در آن خطبهٴ نورانی حضرت امیر در بحث متّقیان فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْرَآهَا» و اگر از مقام «کأنّ» بالا آمد به مقام «أنّ» رسید مثل وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «ما کنتُ أعبد ربّاً لم أره» این نسبت به مبدأ این را فرمود نسبت به معاد هم فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» این «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» ارشاد به نفی موضوع است یعنی برای من غِطائی نیست نه اینکه بین من و جریان قیامت غِطائی هست ولی این پرده اگر کنار برود برای من فرق نمیکند خب اگر غطاء هست یقیناً فرق میکند این ارشاد به نفی غطاست یعنی برای من پردهای نیست این پردهای که برای عموم کشیده شده است روی چشم خیلیهاست فقط در قیامت گرفته میشود ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ برای من غطائی نیست. خب، برای تودهٴ مردم غیب است کسانی که ایمان به غیب دارند این وعدهٴ الهی را میپذیرند ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ ذات اقدس الهی خُلف وعده نمیکند خُلف وعید مخالف حکمت نیست یعنی اگر تهدید کرده کسی را به فلان عذاب ممکن است عفو کند یا تخفیف ولی خُلف وعده مستحیل است عن الله سبحانه و تعالی نه علی الله وَعد او هم حتماً عملی خواهد شد ﴿لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ﴾ هست اینها دیگر جملهٴ خبریه است این دیگر وعده نیست جملهٴ انشائیه نیست آنجاها که وعده است جملهٴ انشائی است اما این جملهٴ خبرثه است که جملهٴ انشائیه وفاپذیر است تخلّفناپذیر است ﴿إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ چون انسان به طرف موعِد الهی میرود آن وعد هم به سراغ انسان میآید از هر دو طرف صحیح است که بگوییم او آتِی است انسان مأتی، انسان آتی است او مأتی وَعدِ او مأتی است باید گفته میشد وعدِ او آتی است وعدش میآید اما ما که به آن وعده میرسیم آن میشود مأتی پس اسناد مأتی به وعد صحیح میتواند باشد، خب.
پرسش:...
پاسخ: ﴿إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾ در همین جا یک بار است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: ﴿إِنَّهُ﴾ بله ﴿إِنَّهُ﴾ شأن است دیگر نه اینکه «إنّ وعده»، «إنّ شأن» ضمیر دیگر به وعد برنمیگردد.
عمده تعبیر ﴿جَنَّاتِ﴾ است که بعد از مفرد، جمع آورده این ﴿جَنَّاتِ﴾ فرقی بین جنّت و روضه طبق فرمایش مرحوم شیخ طوسی در تبیان هست که اگر فضا سبز باشد درخت نداشته باشد روضه است و اگر درخت داشته باشد و پوشیده به درخت باشد جنّت است حالا این فرقِ ادبی را این بزرگوار نقل کردند. تعدّد جنّت اگر به لحاظ تعدّد مؤمنان اهل جنّت باشد این یک راه سادهای است که چندین بهشت است، چندین باغ و بوستان است برای مؤمنین، اما ظاهر آیات قرآن این است که برای برخیها چندتا بهشت است ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ این دوتا بهشت دارد حالا ﴿وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ آن دوتا بهشت هم برای همینهاست یا نه، حدّاقل و قدر متیقّن این است که ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ این دوتا بهشت است این دوتا بهشت ظاهرش این است که همهشان هر دو یک درجه نیستند بهشتی است که جنّتی است که ﴿تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ غُرف مبنیه در آن هست، حور و قِلمان و قصور در آن هست، نهر در آن هست و امثال ذلک که این جنّت حسّی است و جنّت جسمی، یک جنّةاللقاست که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾ آنجا دیگر جای درخت و حور و غِلمان نیست آن جنّةاللقاء سخن از مشاهدهٴ جمال الهی و جلال الهی در اسمای الهی و ظهورات الهی است نه ذات الهی و یا اوصاف ذات الهی، پس ﴿لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ این دو تعبیر دو جنّت که برای مردانی که خائف مقام الهیاند در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» به صورت شفافترین اینچنین بیان شده فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی﴾ بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «قمر» ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾ این همان جنّت جسمانی و حسّی که همهٴ ما میفهمیم ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ این دیگر جنّت عقلی است جنّةاللقاست اینها هم در بهشتیاند که درخت دارد و حور دارد و غِلمان دارد و آب دارد و میوه دارد و مانند آن، هم جایی میروند که اینها خبری نیست نزد خدا میروند ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ میروند پس ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾ نقطهٴ مقابلش این است که ـ معاذ الله ـ اگر کسی گرفتار کفر و عناد و الحاد شد «ولمن طغی وعصی وکفر و ألحد ناران و جهنّمان» دوتا جهنّم دارد یک جهنّم جسمی و حسّی دارد که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بیان کرده فرمود: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾ یک جهنّمِ عقلی دارد که ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ آن دیگر با سوخت و سوز جهنّم و امثال ذلک نیست که مثالش در بحث دیروز گذشت آنکه در بحث دیروز گذشت دربارهٴ مثال بود مربوط به جهنّم ظاهری بود جهنّم جسمانی و حسّی بود حالا در مثال گاهی ممکن است انسان چیزی را بخواهد آب بکند یا غذایی را طبخ بکند هیزمی میآورد و وقودی میآورد و بعد آب گرم میکند یک وقت میخواهد نه، فلزّی را گداخته کند آن را با بعضی از موارد اگر به خود فلز بزنند منفجر میشود اینها دیگر مثالهاست آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است برای عذابِ بدنی است آنکه فرمود: ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾ آن دیگر با هیزم و با وقود و اینها افروخته نمیشود این نار الله است این نار الله فقط از دل میجوشد همین کفر و الحاد از دل میجوشد لذا هر جا بخواهد فرار کند راه برای فرار نیست در پایان سورهٴ مبارکهٴ «والفجر» که فرمود طوری خدا عذاب میکند که ﴿لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ﴾ برای همین است انسان در دنیا اگر خانهاش آتش گرفته فرار میکند نجات میکند، لباسش آتش گرفته در میآورد راحت میشود، بدنش آتش گرفته میمیرد راحت میشود بعد از مرگ که دیگر سوخت و سوزی نیست اما اگر این آتش رفته به عنوان ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾ بمیرد تازه اول عذابش است لذا فرمود: ﴿لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ﴾، ﴿لَا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ٭ وَلاَ یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ﴾ پس بنابراین جنّات الهی متعدّد هست برای هر گروهی یک بهشت هست ولی برای بعضیها چندین بهشت است حدّاقل دو بهشت برای اینها خواهد بود ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّاً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است