- 716
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 1 تا 3 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 3 سوره توبه"
ویژگیهای سورهٴ توبه
مدنی بودن سورهٴ توبه و علت بسماله نداشتن آن
نحوه ابلاغ آیات سیاسی سورهٴ توبه به مشرکان
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ ٭ فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ ٭ وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾
مدنی بودن سورهٴ توبه و علت بسماله نداشتن آن
سورهٴ مبارکهٴ «انفال» به حسب ظاهر به پایان رسید سورهٴ مبارکهٴ «توبه» شروع شد این سوره 129 آیه دارد و همه آنها ظاهراً در مدینه منوره نازل شده است و در اواخر هجرت هم نازل شده است در حدود سال نه هجری که با حجة الوداع و امثال اینها همراه نزدیک بوده است این سوره خصیصهای که دارد آن است که در اولش بسم الله نیست این یا برای آن است که این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تتمه سورهٴ «انفال» است جمعاً یک سورهاند لذا لازم نبود بسم الله ذکر بشود و جایش نبود یا اینکه نه چون به صورت یک قطع نامه است و برائتنامه است و برائت و قهر و قطع با رحمت و محبت هماهنگ نیست و بسم الله آیه محبت است آیه رحمت است مناسب نیست که در صدر سورهٴ «توبه» قرار بگیرد بین مفسرین این دو نظر هست و قبل از اهل تفسیر تابعین و قبل از آنها صحابه این اختلاف نظر را داشتند چه اینکه روایات هم دو طایفه است یک طایفه میگوید چون سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تتمه سورهٴ «انفال» است بسم الله در آغازش ذکر نشده چون مثل آن است که وسط سوره بسم الله ذکر بشود طایفه دوم روایاتی است که دلالت دارند بر اینکه چون این سوره غضب و قهر و قطع است با رحمت هماهنگ نیست.
امامت رحمت خدای سبحان بر غضب او
این وجه دوم خیلی روشن نیست برای اینکه رحمت الهی همیشه پیشاپیش غضب او حرکت میکند «یامَن سَبَقت رَحمتَهُ غَضَبه» یا «أنت الذی تَسعی رَحمتهُ أمام غضبه» این گونه تعبیرها نشانه آن است که غضب در تحت رهبری رحمت پدید میآید غضب خدا یک وصفی در عرض رحمت او نیست رحمت ذات الهی مقابل ندارد تنها وصفی که برای ذات اقدس الهی ثابت است همان رحمت است و ارحم الراحمین است او رحمان است او رحیم است و مانند آن وصف دیگری به عنوان غضب در مقابل رحمت همتای رحمت برای ذات اقدس الهی ثابت نیست بلکه رحمت خدا امام سایر اوصاف است و قدوه و رهبر سایر اوصاف است هرجا این رحمت الهی ظهور مخصوص دارد رحمت نسبت به موارد خاص خودش که جذب و عاطفه و مهر و لطف را به همراه دارد مشخص است اما رحمت نسبت به مراکز فساد به این است که اگر آنها قابل اصلاح نیستند کنده بشوند تا فساد آنها بیشتر نشود و صالح را هم فاسد نکند رحمت نسبت به یک غده سرطانی این است که عمل بشود قطع بشود رحمت نسبت به آن مویرگهای بسته که نمیگذارد خون به قلب برسد و مانع است آن است که شکافته بشود و باز بشود و خون را برسانند به قلب و مانند آن پس رحمت به حسب هر شیئی فرق میکند اینکه گفته شد رحمت خدا بیش از غضب اوست نه یعنی مثلاً رحمت خدا هشت مرتبه دارد و غضب خدا هفت مرتبه نظیر اینکه بهشت هشت درجه دارد و جهنم هفت درکه و اینها در عرض هماند اینطور نیست بلکه رحمت امام غضب است پیشاپیش غضب است، رهبرِ غضب است دستور میدهد کجا غضب باشد کجا غضب نباشد بنابراین مهندسی طراحی نقشه پیاده شدن غضب به عهده رحمت است همان طوری که طبیب گاهی مرهم میدهد و گاهی دست به چاقو میبرد و عضوی را قطع میکند اینجا هم همینطور است طب او امام مرهم و قطع است مرهم دادن به بیمار یا بریدن انگشت فاسد شده بیمار اینها مأموم طب هستند طب رهبری این قسمتها را به عهده میگیرد یک طبیب قبل از اینکه مرهم بدهد یا قبل از اینکه دست به چاقوی جراحی ببرد طبیب است آنگاه آن طب که خودش رحمت است علم است کرامت است این فتوا میدهد که کجا جای رحمت است کجا جای مرهم است و کجا جای قطع کردن و جراحی اینکه گفته میشود رحمت خدا سابق بر غضب اوست بیش از غضب اوست یا پیشاپیش غضب او حرکت میکند به همین معنا خواهد بود «یا مَن وَسعتْ کُل شَیءٍ رحمته یا مَن سَبَقت رَحمتَهُ غَضَبه» لذا وقتی حکم قصاص را صادر میکند میفرماید: ﴿وَلَکُمْ فِی القِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الالبَابِ﴾ این طور نیست که قصاص یک حکم قهری باشد قصاص یک حکم مهری است و برای اینکه حیات جامعه تأمین بشود دستور میدهند که عضو فاسد را بردارید.
پرسش ...
پاسخ: همان رحمت عامه است که رحمت خاصه و غضب خاص را رهبری میکند آن رحمت خاصه مقابل دارد وگرنه رحمت عامه الهی مقابل ندارد و بسم الله الرحمن الرحیم از رحمت رحمانیه ذات اقدس الهی هم سخن به میان میآورد.
بنابراین آن بیان که در تعلیل روایت هم آمده است نیاز به تأمل دارد که چون بسم الله آیه رحمت است و برائت از مشرکین آیه قهر و غضب و عذاب است اینها باهم هماهنگ نیستند شاید موارد دیگر هم همینطور باشد که ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ٭ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ٭ مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ این گونه از موارد هم داریم که با ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ دستور عذاب و قهرو قطع صادر میشود بنابراین آن نیاز به تأمل دارد که چگونه بسم الله الرحمن الرحیم با برائت هماهنگ نیست.
نگاهی به وحدت یا دوگانگی سورهٴ انفال با سورهٴ توبه
و اما اینکه این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تتمه سورهٴ «انفال» باشد این از نظر سیر تاریخی هماهنگ نیست برای اینکه سورهٴ «انفال» در اوایل هجرت نازل شده است بعد از جریان جنگ بدر است و این سوره برائت در سال نه هجری چند سال بین اینها فاصله است بسیاری از سور قرآنی وسط صادر شده است آنگاه این تتمه آن باشد اثباتش آسان نیست مگر اینکه دلیل معتبری و روایت معتبری دلالت بکند که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور دادند این را جزء همان سورهٴ «انفال» به حساب بیاورید که روایات اینطور میخواهد بگوید لکن از نظر تناسب معنوی کاملاً منسجماند در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انفال» مطالبی است که با صدر این سوره کاملاً هماهنگ است که اشاره میشود.
تبیین عظمت سورهٴ مبارکهٴ توبه
در عظمت این سوره روایاتی است که این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» هم نظیر سورهٴ مبارکهٴ «انعام» با بدرقه هزارها فرشته نازل شده است و بر قلب مطهر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرود آمدند درباره سورهٴ «انعام» گذشت که هفتاد هزار فرشته این سوره را بدرقه کردند با آن جلال و شکوه سوره در مهبط وحی که قلب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است نازل شده است درباره این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و سورهٴ مبارکهٴ «توحید» هم مشابه این تعبیرات هست بخشهای اساسی این سوره به خواست خدا هم در طلیعه بازگو میشود به نحو فهرست هم در پایان بحث تفسیری این سوره انشاءالله جمع بندیاش خواهد آمد.
نحوه ابلاغ آیات سیاسی سورهٴ توبه به مشرکان
آنچه که جزء شاخصههای این سوره است آن است که این صبغه سیاسی آیات اولیاش مشخص است که به عنوان قطع این پیمان و ترک رابطه است این را هر کسی نمیتواند ابلاغ کند باید به مردم مکه به صورت رسمی ابلاغ بشود این بر خلاف آیات دیگر که ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکْمَةَ﴾ و مانند آن باشد این به منزله یک قطعنامه است به منزله یک برائتنامه است یک خطاب خاص است تنها تلاوت کافی نیست ابلاغ است یک حکم است یک منشور است لذا با آیات دیگر کاملاً فرق دارد با سور دیگر فرق دارد روایات فراوانی از فریقین نقل شده است به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی در بخشی از اینها مطلبی است که این فوق حدالاحصاء است یعنی واقعاً روایات زیاد است از طریق شیعه و از طریق سنی که این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه را یا خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابلاغ میکرد یا کسی که از او بود و خود پیغمبر هم از او محسوب میشد «الاّ رجل منّی و أنا منه» لذا بعد از اینکه از طریق عادی این سوره را به ابیبکر دادند که این چند آیه اول سوره که نازل شد به ابیبکر دادند که این را به مردم مکه مخصوصاً صنادید قریش اعلام بکنند ابلاغ بکنند بعد از اینکه ابیبکر حرکت کرد وحیی رسید و وجود مبارک پیغمبر دریافت کرد که این سوره را شخصاً باید خودش ببرد مکّه بخواند یا کسی که به منزله اوست لذا وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را احضار کرد و شتر مخصوص خود را به علیبنابیطالب (سلام الله علیه) اجازه سوار شدن داد که این شتر مخصوص مرا سوار بشو و برو و این نامه را از ابیبکر بگیر و برای مردم مکه شخصاً قرائت بکن از طرق معتبر و فراوان در مجامع روایی اهل سنت است چه اینکه از طریق ما هم هست برخی از مفسرین مثل المنار آن قسمت اصلی را که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق وحی الهی دستور یافتند که این سوره را یا خودشان یا کسی که از طرف خود آن حضرت است یعنی حضرت امیر ابلاغ بکنند اینها را نقل نمیکند و برخی اینها را نقل میکنند ولی یک توجیه عادی و تبیین عادی دارند گفتند که این طلیعه سوره چون به منزله اعلان برائت و قطعنامه است تقریباً و بین اعراب هم رسم بود که اگر ترک تعهد میشد معاهدهای نقض میشد یا خود آن شخصی که معاهده را امضا کرد و بست باید بخواند یا کسی که از خانواده اوست باید بخواند چون تعهدی که بین پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مشرکین بود اکنون دارد نقض میشود و این تعهد از بین میرود یا باید خود پیغمبر میخواند یا کسی که از خانواده پیغمبر است و چون علیبن ابیطالب از نظر شناسنامهای از خانواده اوست و داماد اوست از این جهت و از همان بنیهاشم و از قبیله ایشان است و از خانواده ایشان است پسر عموی ایشان است باید بخواند خب اگر آن باشد که عباس عموی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است او که سالمندتر است او که اولی بود به مردم مکه بخواند این سخن از خانوادگی و شناسنامه و اینها نیست سخن از وحی الهی است که این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه را یا خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید قرائت میکرد یا کسی که به منزله اوست در بحثهای روایی انشاءالله این نکات خواهد آمد بحثهای فراوانی مربوط به بخش روایی است که انشاءالله خواهد آمد.
دستور الهی به نقض عهد پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مشرکان پس از پیمانشکنیهای آنان
در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این آیات گذشت یعنی آیه 58 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این گذشت که ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لاَیُحِبُّ الخَائِنِینَ﴾ اگر میترسی که آنها به پیمان عمل نکنند شما چون تعهد بستید دست به سلاح نبرید و آنها نقض عهد کنند و تهاجم کنند وقتی هراسناکی پیشاپیش اعلام بکن که ما باهم تعهدی نداریم تا اگر یک وقتی آنها خواستند حمله بکنند شما آماده باشی اینچنین نباشد که شما بخواهید حمله بکنید بدون اعلام برائت اول اعلام بکنید که ما رابطهای نداریم باهم آن پیمان قطع شد بعد اگر خواستید با اعلام قبلی حمله کنید مجازید و اگر هیچ نشانهای از نقض عهد ندیدید ﴿وَإِن یُرِیدُوا أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ﴾ اساس بر صلح و مسالمت باشد ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ و اگر احتمال میدهید که آنها بخواهند نقض عهد کنند و نیرنگ اعمال کنند به این احتمال اعتنا نکن خدا کفایت میکند ولی اگر شواهد سیاسی و امارات نظامی یافتید که آنها خواستند خیانت بکنند ﴿فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ چون مشرکین در بسیاری از موارد نقض عهد کردند کسانی را که پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای تبلیغ فرستاده بود با اینکه اینها مصونیت داشتند و مشرکین موظف بودند کاری به کار اینها نداشته باشند اینها گرفتند و سربریدند خب از این طرف ذات اقدس الهی به مسلمانها فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ اگر یک کسی پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست بیاید اینجا از نزدیک بررسی کند تحقیق کند مشرک است بت پرست است ولی یک پناهندگی خواست بیایدتحقیق کند درباره مسائل اسلام حالا خواه قبول بکند خواه نکند یک شخص که متفحص است یک محقق است شما امان بدهید بیاید در کشور اسلامی اینها بررسی کند تحقیق کند حالا یا ایمان میآورد یا نه کاملاً او را به کشوری برگردانید در کمال امنیت شما وقتی تعهد سپردید این عهد محترم است ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ جوار خواست پناهندگی خواست﴿فَأَجِرْهُ﴾ پناهندهاش کن ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ حالا ولو ایمان نیاورد چون این عهد محترم است مشابه این عهد را هم آنها تعهد سپردند ولی نقض عهد کردند در بین راه عدهای از مسلمانها را گرفتند و کشتند ذات اقدس الهی میفرماید که شما در هر باری که با اینها تعهد کردید اینها نقض عهد میکنند آن وقت شما در امنیت نیستید شما بخواهید تدارک نکنید یک طرفه انظلام است زیر بار ظلم رفتن است بخواهید جبران بکنید میگویید که ما با آنها تعهد عدم تعرض بستیم پس بیایید این تعهد را نقض بکنید برای اینکه آنها نقض کردند تا هیچ عهدی بین شما و آنها نباشد بعد بتوانید جبران بکنید لذا این سوره با این تعهد شروع میشود ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ آنجا که فرمود: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ حالا دارد نقض میکند یعنی آن تعهدات را دارد الغا میکند.
تفاوت دستور ولایی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با احکام تشریعی خداوند
مطلب دیگر آن است که یک حکم سیاسی و قضایی و ولایی و رهبری است نه حکم فقهی محض چون آن جاهایی که ذات اقدس الهی نام پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام خود ذ کر میکند معلوم میشود یک صبغه حکومت یک صبغه حاکمیت یک صبغه سیاست یک صبغه رهبری دارد و میفرماید در تشریع که غیر ذات اقدس الهی کسی سهیم نیست بر اساس ﴿إِنِ الحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» است بر اساس ﴿وَلاَ یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» کسی حق ندارد در قانونگذاری دخالت کند ولو وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بخش قانونگذاری ذات اقدس الهی به پیغمبر میفرماید: ﴿لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ﴾ زبانت را بدون اجازه ما حرکت نده چون ﴿إِنِ الحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾ خب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مانند سایر انسانهای معصوم بنده خداست و مطیع فرمان خداست و تنها ربوبیت تشریعی خداست که حاکم است اما همان ذات اقدس الهی پیغمبر را به عنوان والی، ولی، رهبر، حاکم، قاضی و مانند آن نصب کرد جامعه، گذشته از اینکه یک معلم کتاب و حکمت لازم دارند یک مزکّی و مربی نفوس لازم دارند یک حاکم و قاضی و والی هم لازم دارند در آن بخشهای اجرایی تدبیری رهبری اینجاهاست که ذات اقدس الهی نام پیغمبر را کنار نام خود میبرد میفرماید: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ گاهی هم میفرماید: ﴿وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ﴾ خب اگر منظور از ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ این باشد که دستورات فقهی و احکام فقهی که آن حضرت نقل میکند شما گوش بدهید که این همان ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ است آنجا که وجود مبارک احکام نماز و روزه را ذکر میکند احکام زکات را ذکر میکند احکام حج را ذکر میکند خب آنجا که دیگر حکم الله است چیز دیگری نیست آنجایی که مأمور میفرستد ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ آنجا دیگر از آن جهت که او والی و رهبر است دارداین کار را میکند این غیر از ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ است ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ یعنی زکات بدهید خب شخص میخواهد حالا زکات بدهد بر او واجب است زکات بدهد مثل اینکه بر او واجب است نماز بخواند اما وقتی مأمورین جمع زکوات به عنوان ﴿وَالعَامِلِینَ عَلَیْهَا﴾ اینها اعزام شدند آمدند اطاعتشان بر مردم واجب است این در حقیقت حکم رهبری و ولایی است اینجاهاست که میفرماید: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ این در بخشهای اثبات در بخشهای سلب هم همین است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ این اعلام انزجار خدا و پیغمبر است این اعلام انزجار برای حکم ولایی و سیاسی است وگرنه در حکم شخصی و عبادی هم هر کسی غیبت بکند خدا از او منزجر است هر کسی معصیت بکند در خلوت و جلوت خدا از او بیزار است خب پس این یک حکم ولایی و سیاسی است که شبیه آن احکامی که در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده ذکر شده ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ این اعلام انزجار است این دیگر حکم شرعی نیست که چه چیزی واجب است چه چیزی واجب نیست این یک عمل سیاسی است.
جواز برقراری عادلانه با مشرکان تعهدپذیر
﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ خطاب مستقیماً متوجه مشرکین نیست این هم یک تحقیری است نسبت به مشرکین و یک تجلیلی است در برابر این قطعنامه و برائتنامه در بخشهای دیگر دارد که شما چطور میخواهید با اینها زندگی کنید؟ ما گفتیم که با کفار میشود یک زندگی مسالمتآمیز داشت در سورهٴ مبارکهٴ ممتحنه هم هست که اگر یک دولت کافری کشور کفری کاری با شما ندارد شما هم کاری با آنها نداشته باشید نه تنها کار نداشته باشید میتوانید رابطه اقتصادی داشته باشید نه تنها میتوانید بلکه میتوانید نسبت به اینها عادلانه رفتار کنید ﴿لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِیالدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم﴾ ﴿وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ﴾ ﴿أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ لابد آن کفار اگر کاری به شما نداشتند و ندارند نه علیه شما جنگیدند نه علیه شما کسی را شوراندند نه کسی را تبعید کردند نه با دشمنان شما هماهنگ بودند کاری با شما نداشتند خدا نهی نمیکند که با آنها رابطه نداشته باشید نهی نمیکند که نسبت به اینها بّر و احسان و نیکی نکنید نهی نمیکند که نسبت به اینها قسط و عدل را اعمال نکنید بعد در ذیل دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ یعنی اگر قسط و عدل کردید محبوب خدایید خب این یک دین جهانی که با همه مردم میتواند کنار بیاید میگوید با کفار یک زندگی مسالمتآمیز داشته باشید.
قطع رابطه مسلمانان با مستکبران پیمانشکن
اما با مستکبر نمیشود زندگی کرد مستکبری که هیچ قطعنامهای را هیچ تعهدی را هیچ پیمانی را محترم نمیشمارد در بخشهای بعدی همین سورهٴ مبارکهٴ توبه خواهد آمد ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَذِمَّةً﴾ اِلّ همان تعهد است خب یک مستکبر با او قرار داد میگذارید میبینید عمل نمیکند پیمان میبندید نقض عهد میکند سوگند یاد میکند به چیزی که پیش او محترم است سوگندش حرمت نمیدهد امضا میکند به امضایش عمل نمیکند خب با او که نمیشود زندگی کرد اینها ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ نوبتهای قبل هم داشتیم که با مستکبر نمیشود کنار آمد ولی با کافر میشود کنار آمد در نوبتهای قبل هم بود بعد هم خواهد آمد که فرمود با سران کفر بجنگید نه برای اینکه کافرند ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ چرا؟ چون ﴿إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ﴾ نه لا ایمان لهم نه چون ایمان ندارند و کافرند بلکه اینها یمینشناس نیستند سوگندشناس نیستند حالا این «ایمان» همانطوری که نوبتهای قبل هم اشاره شد ﴿عَقَدَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ این أیمان حالا یا به معنای یمین است یا مسح یمنی به یمنی است آنها که به یک جایی معتقدند سوگند یاد میکنند موحّدین بالأخره سوگند یاد میکنند آنها که به چیزی معتقد نیستند تا سوگند یاد بکنند وقتی چیزی را امضا کردند قراردادی را امضا کردند با هم دست میدهند این مسح الیمنی بالیمنی را میگویند «مما عقدت ایمانکم» این در مشرکین حجاز هم بود فرمود امروز دست میدهند فردا پشت سر اسلحه میکشند ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ چرا؟ ﴿إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ﴾ آن وقت با این گروه که نمیشود زندگی کرد خب این کف دادن این دست دادن آخر انسان بالأخره امضا که کردی سوگند که نداری بخوری دست هم که دادی نه به امضایت احترام میگذاری نه به دست. لذا فرمود: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ تا معلوم بشود گذشته از حکم فقهی یک حکم سیاسی هم است ﴿إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ برهانش هم بعد در همین بخشهای اولیه سورهٴ مبارکهٴ توبه ذکر میکند که اینها ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ یک ذمهای دارند یک تعهدی بستند و عمل نمیکنند یک عهدی بستند عمل نمیکنند بنابراین رابطه شما با آنها قطع است اگر خواستند حمله بکنند شما آماده باشید اینها ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ﴾ بعد چنین چیزی را هم باید یک سلحشوری برود ابلاغ بکند آن حضرت امیر است بر ناقه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سوار شد مستقیماً آمد مکه با همان روح دلیری و سلحشوری اینها را خواند تنها.
رحمت الهی در مهلت دادن به مشرکان پیمانشکن
بعد هم برای اینکه رحمت الهی پیشاپیش این غضب باشد اینجا هم خودش را نشان داد فرمود که آنهایی که عهدی دارند تا آن عهد تمام نشده ما کاری به کسی نداریم یک و آنهایی هم که عهدشان مثلاً تمام شده ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ باز چهار ماه هم ما به شما مهلت میدهیم که بیندیشید شما که شواهد بدر را دیدید شواهد جنگهای دیگر را هم دیدید شکست خود و انقراض خود را دیدید پیروزی مسلمین را مشاهده کردید به خودتان رحم بکنید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ غیر از آن اشهر حرم است آن اشهر حرم عبارت است از ماه رجب و ماه ذیالقعدة و ذیالحجة و محرم است این اشهر حرم است اما این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ آن چهار ماه پیمانی است الآن به شما میگوییم تا چهار ماه هم فرصت دارید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ بررسی کنید سفر کنید هرکجا میخواهید بروید در کمال آرامش هستید کسی جلویتان را نمیگیرد اما از این مرز گذشته دیگر در امان ما نیستید ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ به آنها بگویید مستقیماً ذات اقدس الهی آنها را خطاب قرار نمیدهد که تحقیر شده باشند به آنها بگویید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ چهار ماه در زمین سیح کنید سائح همان مسافر و روان آب را که جاری است میگویند سایح است سایحون یعنی جاریها سیح یعنی جریان ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾.
عجز مشرکان در برابر دین و قدرت الهی
و هر کاری هم بخواهید بکنید مستحضر باشید که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ شما نمیتوانید یک کاری بکنید که قدرت الهی و دین الهی را عاجز بکنید بدانید با خدا طرفید چون ذات اقدس الهی این چنین نیست که دست از دینش بردارد که ممکن است یک ظلم مقطعی تحمل بشود اما وقتی بخواهید در برابر دین ذات اقدس الهی تهاجم کنید که خدا دست از دینش بر نمیدارد که شما با خدا طرفید شما نمیتوانید قدرت الهی را عاجز کنید گاهی تعبیراتی از این سنخ دارد که ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ کفار خیال نکنند جلو افتادند ما عقب میافتیم این چنین نیست فرمود: ﴿أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ در این بخش میفرماید ﴿أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی﴾ فرمود کفار سابق نیستند که ما بشویم لاحق آنها جلو بیفتند ما بیاییم دنبال آنها بشوند معاجز یا معجز و ما بشویم عاجز این چنین نیست بلکه به عکس ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ نه تنها ما عاجز نیستیم و آنها معجز نیستند بلکه ما مخزی هستیم آنها به خزی مبتلا میشوند یعنی آنها را به خزی مبتلا میشوند یعنی آنها را رسوا میکنیم لذا یکی از اسامی یا القاب این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که یکی «توبه» است یکی «برائت» است یکی هم «فاضحه» است هم خزی و فضیحت مشرکین را به همراه دارد هم پرده دری و خزی و رسوایی منافقین را که در اثنای همین سوره بحث مبسوطی از آنها به میان میآید.
«و الحمد لله رب العالمین»
ویژگیهای سورهٴ توبه
مدنی بودن سورهٴ توبه و علت بسماله نداشتن آن
نحوه ابلاغ آیات سیاسی سورهٴ توبه به مشرکان
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ ٭ فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ ٭ وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾
مدنی بودن سورهٴ توبه و علت بسماله نداشتن آن
سورهٴ مبارکهٴ «انفال» به حسب ظاهر به پایان رسید سورهٴ مبارکهٴ «توبه» شروع شد این سوره 129 آیه دارد و همه آنها ظاهراً در مدینه منوره نازل شده است و در اواخر هجرت هم نازل شده است در حدود سال نه هجری که با حجة الوداع و امثال اینها همراه نزدیک بوده است این سوره خصیصهای که دارد آن است که در اولش بسم الله نیست این یا برای آن است که این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تتمه سورهٴ «انفال» است جمعاً یک سورهاند لذا لازم نبود بسم الله ذکر بشود و جایش نبود یا اینکه نه چون به صورت یک قطع نامه است و برائتنامه است و برائت و قهر و قطع با رحمت و محبت هماهنگ نیست و بسم الله آیه محبت است آیه رحمت است مناسب نیست که در صدر سورهٴ «توبه» قرار بگیرد بین مفسرین این دو نظر هست و قبل از اهل تفسیر تابعین و قبل از آنها صحابه این اختلاف نظر را داشتند چه اینکه روایات هم دو طایفه است یک طایفه میگوید چون سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تتمه سورهٴ «انفال» است بسم الله در آغازش ذکر نشده چون مثل آن است که وسط سوره بسم الله ذکر بشود طایفه دوم روایاتی است که دلالت دارند بر اینکه چون این سوره غضب و قهر و قطع است با رحمت هماهنگ نیست.
امامت رحمت خدای سبحان بر غضب او
این وجه دوم خیلی روشن نیست برای اینکه رحمت الهی همیشه پیشاپیش غضب او حرکت میکند «یامَن سَبَقت رَحمتَهُ غَضَبه» یا «أنت الذی تَسعی رَحمتهُ أمام غضبه» این گونه تعبیرها نشانه آن است که غضب در تحت رهبری رحمت پدید میآید غضب خدا یک وصفی در عرض رحمت او نیست رحمت ذات الهی مقابل ندارد تنها وصفی که برای ذات اقدس الهی ثابت است همان رحمت است و ارحم الراحمین است او رحمان است او رحیم است و مانند آن وصف دیگری به عنوان غضب در مقابل رحمت همتای رحمت برای ذات اقدس الهی ثابت نیست بلکه رحمت خدا امام سایر اوصاف است و قدوه و رهبر سایر اوصاف است هرجا این رحمت الهی ظهور مخصوص دارد رحمت نسبت به موارد خاص خودش که جذب و عاطفه و مهر و لطف را به همراه دارد مشخص است اما رحمت نسبت به مراکز فساد به این است که اگر آنها قابل اصلاح نیستند کنده بشوند تا فساد آنها بیشتر نشود و صالح را هم فاسد نکند رحمت نسبت به یک غده سرطانی این است که عمل بشود قطع بشود رحمت نسبت به آن مویرگهای بسته که نمیگذارد خون به قلب برسد و مانع است آن است که شکافته بشود و باز بشود و خون را برسانند به قلب و مانند آن پس رحمت به حسب هر شیئی فرق میکند اینکه گفته شد رحمت خدا بیش از غضب اوست نه یعنی مثلاً رحمت خدا هشت مرتبه دارد و غضب خدا هفت مرتبه نظیر اینکه بهشت هشت درجه دارد و جهنم هفت درکه و اینها در عرض هماند اینطور نیست بلکه رحمت امام غضب است پیشاپیش غضب است، رهبرِ غضب است دستور میدهد کجا غضب باشد کجا غضب نباشد بنابراین مهندسی طراحی نقشه پیاده شدن غضب به عهده رحمت است همان طوری که طبیب گاهی مرهم میدهد و گاهی دست به چاقو میبرد و عضوی را قطع میکند اینجا هم همینطور است طب او امام مرهم و قطع است مرهم دادن به بیمار یا بریدن انگشت فاسد شده بیمار اینها مأموم طب هستند طب رهبری این قسمتها را به عهده میگیرد یک طبیب قبل از اینکه مرهم بدهد یا قبل از اینکه دست به چاقوی جراحی ببرد طبیب است آنگاه آن طب که خودش رحمت است علم است کرامت است این فتوا میدهد که کجا جای رحمت است کجا جای مرهم است و کجا جای قطع کردن و جراحی اینکه گفته میشود رحمت خدا سابق بر غضب اوست بیش از غضب اوست یا پیشاپیش غضب او حرکت میکند به همین معنا خواهد بود «یا مَن وَسعتْ کُل شَیءٍ رحمته یا مَن سَبَقت رَحمتَهُ غَضَبه» لذا وقتی حکم قصاص را صادر میکند میفرماید: ﴿وَلَکُمْ فِی القِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الالبَابِ﴾ این طور نیست که قصاص یک حکم قهری باشد قصاص یک حکم مهری است و برای اینکه حیات جامعه تأمین بشود دستور میدهند که عضو فاسد را بردارید.
پرسش ...
پاسخ: همان رحمت عامه است که رحمت خاصه و غضب خاص را رهبری میکند آن رحمت خاصه مقابل دارد وگرنه رحمت عامه الهی مقابل ندارد و بسم الله الرحمن الرحیم از رحمت رحمانیه ذات اقدس الهی هم سخن به میان میآورد.
بنابراین آن بیان که در تعلیل روایت هم آمده است نیاز به تأمل دارد که چون بسم الله آیه رحمت است و برائت از مشرکین آیه قهر و غضب و عذاب است اینها باهم هماهنگ نیستند شاید موارد دیگر هم همینطور باشد که ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ٭ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ٭ مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾ این گونه از موارد هم داریم که با ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ دستور عذاب و قهرو قطع صادر میشود بنابراین آن نیاز به تأمل دارد که چگونه بسم الله الرحمن الرحیم با برائت هماهنگ نیست.
نگاهی به وحدت یا دوگانگی سورهٴ انفال با سورهٴ توبه
و اما اینکه این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تتمه سورهٴ «انفال» باشد این از نظر سیر تاریخی هماهنگ نیست برای اینکه سورهٴ «انفال» در اوایل هجرت نازل شده است بعد از جریان جنگ بدر است و این سوره برائت در سال نه هجری چند سال بین اینها فاصله است بسیاری از سور قرآنی وسط صادر شده است آنگاه این تتمه آن باشد اثباتش آسان نیست مگر اینکه دلیل معتبری و روایت معتبری دلالت بکند که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور دادند این را جزء همان سورهٴ «انفال» به حساب بیاورید که روایات اینطور میخواهد بگوید لکن از نظر تناسب معنوی کاملاً منسجماند در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انفال» مطالبی است که با صدر این سوره کاملاً هماهنگ است که اشاره میشود.
تبیین عظمت سورهٴ مبارکهٴ توبه
در عظمت این سوره روایاتی است که این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» هم نظیر سورهٴ مبارکهٴ «انعام» با بدرقه هزارها فرشته نازل شده است و بر قلب مطهر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرود آمدند درباره سورهٴ «انعام» گذشت که هفتاد هزار فرشته این سوره را بدرقه کردند با آن جلال و شکوه سوره در مهبط وحی که قلب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است نازل شده است درباره این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و سورهٴ مبارکهٴ «توحید» هم مشابه این تعبیرات هست بخشهای اساسی این سوره به خواست خدا هم در طلیعه بازگو میشود به نحو فهرست هم در پایان بحث تفسیری این سوره انشاءالله جمع بندیاش خواهد آمد.
نحوه ابلاغ آیات سیاسی سورهٴ توبه به مشرکان
آنچه که جزء شاخصههای این سوره است آن است که این صبغه سیاسی آیات اولیاش مشخص است که به عنوان قطع این پیمان و ترک رابطه است این را هر کسی نمیتواند ابلاغ کند باید به مردم مکه به صورت رسمی ابلاغ بشود این بر خلاف آیات دیگر که ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکْمَةَ﴾ و مانند آن باشد این به منزله یک قطعنامه است به منزله یک برائتنامه است یک خطاب خاص است تنها تلاوت کافی نیست ابلاغ است یک حکم است یک منشور است لذا با آیات دیگر کاملاً فرق دارد با سور دیگر فرق دارد روایات فراوانی از فریقین نقل شده است به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی در بخشی از اینها مطلبی است که این فوق حدالاحصاء است یعنی واقعاً روایات زیاد است از طریق شیعه و از طریق سنی که این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه را یا خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابلاغ میکرد یا کسی که از او بود و خود پیغمبر هم از او محسوب میشد «الاّ رجل منّی و أنا منه» لذا بعد از اینکه از طریق عادی این سوره را به ابیبکر دادند که این چند آیه اول سوره که نازل شد به ابیبکر دادند که این را به مردم مکه مخصوصاً صنادید قریش اعلام بکنند ابلاغ بکنند بعد از اینکه ابیبکر حرکت کرد وحیی رسید و وجود مبارک پیغمبر دریافت کرد که این سوره را شخصاً باید خودش ببرد مکّه بخواند یا کسی که به منزله اوست لذا وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را احضار کرد و شتر مخصوص خود را به علیبنابیطالب (سلام الله علیه) اجازه سوار شدن داد که این شتر مخصوص مرا سوار بشو و برو و این نامه را از ابیبکر بگیر و برای مردم مکه شخصاً قرائت بکن از طرق معتبر و فراوان در مجامع روایی اهل سنت است چه اینکه از طریق ما هم هست برخی از مفسرین مثل المنار آن قسمت اصلی را که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق وحی الهی دستور یافتند که این سوره را یا خودشان یا کسی که از طرف خود آن حضرت است یعنی حضرت امیر ابلاغ بکنند اینها را نقل نمیکند و برخی اینها را نقل میکنند ولی یک توجیه عادی و تبیین عادی دارند گفتند که این طلیعه سوره چون به منزله اعلان برائت و قطعنامه است تقریباً و بین اعراب هم رسم بود که اگر ترک تعهد میشد معاهدهای نقض میشد یا خود آن شخصی که معاهده را امضا کرد و بست باید بخواند یا کسی که از خانواده اوست باید بخواند چون تعهدی که بین پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مشرکین بود اکنون دارد نقض میشود و این تعهد از بین میرود یا باید خود پیغمبر میخواند یا کسی که از خانواده پیغمبر است و چون علیبن ابیطالب از نظر شناسنامهای از خانواده اوست و داماد اوست از این جهت و از همان بنیهاشم و از قبیله ایشان است و از خانواده ایشان است پسر عموی ایشان است باید بخواند خب اگر آن باشد که عباس عموی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است او که سالمندتر است او که اولی بود به مردم مکه بخواند این سخن از خانوادگی و شناسنامه و اینها نیست سخن از وحی الهی است که این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه را یا خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید قرائت میکرد یا کسی که به منزله اوست در بحثهای روایی انشاءالله این نکات خواهد آمد بحثهای فراوانی مربوط به بخش روایی است که انشاءالله خواهد آمد.
دستور الهی به نقض عهد پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مشرکان پس از پیمانشکنیهای آنان
در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این آیات گذشت یعنی آیه 58 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این گذشت که ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لاَیُحِبُّ الخَائِنِینَ﴾ اگر میترسی که آنها به پیمان عمل نکنند شما چون تعهد بستید دست به سلاح نبرید و آنها نقض عهد کنند و تهاجم کنند وقتی هراسناکی پیشاپیش اعلام بکن که ما باهم تعهدی نداریم تا اگر یک وقتی آنها خواستند حمله بکنند شما آماده باشی اینچنین نباشد که شما بخواهید حمله بکنید بدون اعلام برائت اول اعلام بکنید که ما رابطهای نداریم باهم آن پیمان قطع شد بعد اگر خواستید با اعلام قبلی حمله کنید مجازید و اگر هیچ نشانهای از نقض عهد ندیدید ﴿وَإِن یُرِیدُوا أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ﴾ اساس بر صلح و مسالمت باشد ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ و اگر احتمال میدهید که آنها بخواهند نقض عهد کنند و نیرنگ اعمال کنند به این احتمال اعتنا نکن خدا کفایت میکند ولی اگر شواهد سیاسی و امارات نظامی یافتید که آنها خواستند خیانت بکنند ﴿فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ چون مشرکین در بسیاری از موارد نقض عهد کردند کسانی را که پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای تبلیغ فرستاده بود با اینکه اینها مصونیت داشتند و مشرکین موظف بودند کاری به کار اینها نداشته باشند اینها گرفتند و سربریدند خب از این طرف ذات اقدس الهی به مسلمانها فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ اگر یک کسی پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست بیاید اینجا از نزدیک بررسی کند تحقیق کند مشرک است بت پرست است ولی یک پناهندگی خواست بیایدتحقیق کند درباره مسائل اسلام حالا خواه قبول بکند خواه نکند یک شخص که متفحص است یک محقق است شما امان بدهید بیاید در کشور اسلامی اینها بررسی کند تحقیق کند حالا یا ایمان میآورد یا نه کاملاً او را به کشوری برگردانید در کمال امنیت شما وقتی تعهد سپردید این عهد محترم است ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ جوار خواست پناهندگی خواست﴿فَأَجِرْهُ﴾ پناهندهاش کن ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ حالا ولو ایمان نیاورد چون این عهد محترم است مشابه این عهد را هم آنها تعهد سپردند ولی نقض عهد کردند در بین راه عدهای از مسلمانها را گرفتند و کشتند ذات اقدس الهی میفرماید که شما در هر باری که با اینها تعهد کردید اینها نقض عهد میکنند آن وقت شما در امنیت نیستید شما بخواهید تدارک نکنید یک طرفه انظلام است زیر بار ظلم رفتن است بخواهید جبران بکنید میگویید که ما با آنها تعهد عدم تعرض بستیم پس بیایید این تعهد را نقض بکنید برای اینکه آنها نقض کردند تا هیچ عهدی بین شما و آنها نباشد بعد بتوانید جبران بکنید لذا این سوره با این تعهد شروع میشود ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ آنجا که فرمود: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ حالا دارد نقض میکند یعنی آن تعهدات را دارد الغا میکند.
تفاوت دستور ولایی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با احکام تشریعی خداوند
مطلب دیگر آن است که یک حکم سیاسی و قضایی و ولایی و رهبری است نه حکم فقهی محض چون آن جاهایی که ذات اقدس الهی نام پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام خود ذ کر میکند معلوم میشود یک صبغه حکومت یک صبغه حاکمیت یک صبغه سیاست یک صبغه رهبری دارد و میفرماید در تشریع که غیر ذات اقدس الهی کسی سهیم نیست بر اساس ﴿إِنِ الحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» است بر اساس ﴿وَلاَ یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» کسی حق ندارد در قانونگذاری دخالت کند ولو وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بخش قانونگذاری ذات اقدس الهی به پیغمبر میفرماید: ﴿لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ﴾ زبانت را بدون اجازه ما حرکت نده چون ﴿إِنِ الحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾ خب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مانند سایر انسانهای معصوم بنده خداست و مطیع فرمان خداست و تنها ربوبیت تشریعی خداست که حاکم است اما همان ذات اقدس الهی پیغمبر را به عنوان والی، ولی، رهبر، حاکم، قاضی و مانند آن نصب کرد جامعه، گذشته از اینکه یک معلم کتاب و حکمت لازم دارند یک مزکّی و مربی نفوس لازم دارند یک حاکم و قاضی و والی هم لازم دارند در آن بخشهای اجرایی تدبیری رهبری اینجاهاست که ذات اقدس الهی نام پیغمبر را کنار نام خود میبرد میفرماید: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ گاهی هم میفرماید: ﴿وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ﴾ خب اگر منظور از ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ این باشد که دستورات فقهی و احکام فقهی که آن حضرت نقل میکند شما گوش بدهید که این همان ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ است آنجا که وجود مبارک احکام نماز و روزه را ذکر میکند احکام زکات را ذکر میکند احکام حج را ذکر میکند خب آنجا که دیگر حکم الله است چیز دیگری نیست آنجایی که مأمور میفرستد ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ آنجا دیگر از آن جهت که او والی و رهبر است دارداین کار را میکند این غیر از ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ است ﴿أَطِیعُوا اللّهَ﴾ یعنی زکات بدهید خب شخص میخواهد حالا زکات بدهد بر او واجب است زکات بدهد مثل اینکه بر او واجب است نماز بخواند اما وقتی مأمورین جمع زکوات به عنوان ﴿وَالعَامِلِینَ عَلَیْهَا﴾ اینها اعزام شدند آمدند اطاعتشان بر مردم واجب است این در حقیقت حکم رهبری و ولایی است اینجاهاست که میفرماید: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾ این در بخشهای اثبات در بخشهای سلب هم همین است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ این اعلام انزجار خدا و پیغمبر است این اعلام انزجار برای حکم ولایی و سیاسی است وگرنه در حکم شخصی و عبادی هم هر کسی غیبت بکند خدا از او منزجر است هر کسی معصیت بکند در خلوت و جلوت خدا از او بیزار است خب پس این یک حکم ولایی و سیاسی است که شبیه آن احکامی که در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده ذکر شده ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ این اعلام انزجار است این دیگر حکم شرعی نیست که چه چیزی واجب است چه چیزی واجب نیست این یک عمل سیاسی است.
جواز برقراری عادلانه با مشرکان تعهدپذیر
﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ خطاب مستقیماً متوجه مشرکین نیست این هم یک تحقیری است نسبت به مشرکین و یک تجلیلی است در برابر این قطعنامه و برائتنامه در بخشهای دیگر دارد که شما چطور میخواهید با اینها زندگی کنید؟ ما گفتیم که با کفار میشود یک زندگی مسالمتآمیز داشت در سورهٴ مبارکهٴ ممتحنه هم هست که اگر یک دولت کافری کشور کفری کاری با شما ندارد شما هم کاری با آنها نداشته باشید نه تنها کار نداشته باشید میتوانید رابطه اقتصادی داشته باشید نه تنها میتوانید بلکه میتوانید نسبت به اینها عادلانه رفتار کنید ﴿لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِیالدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم﴾ ﴿وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ﴾ ﴿أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ لابد آن کفار اگر کاری به شما نداشتند و ندارند نه علیه شما جنگیدند نه علیه شما کسی را شوراندند نه کسی را تبعید کردند نه با دشمنان شما هماهنگ بودند کاری با شما نداشتند خدا نهی نمیکند که با آنها رابطه نداشته باشید نهی نمیکند که نسبت به اینها بّر و احسان و نیکی نکنید نهی نمیکند که نسبت به اینها قسط و عدل را اعمال نکنید بعد در ذیل دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ یعنی اگر قسط و عدل کردید محبوب خدایید خب این یک دین جهانی که با همه مردم میتواند کنار بیاید میگوید با کفار یک زندگی مسالمتآمیز داشته باشید.
قطع رابطه مسلمانان با مستکبران پیمانشکن
اما با مستکبر نمیشود زندگی کرد مستکبری که هیچ قطعنامهای را هیچ تعهدی را هیچ پیمانی را محترم نمیشمارد در بخشهای بعدی همین سورهٴ مبارکهٴ توبه خواهد آمد ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَذِمَّةً﴾ اِلّ همان تعهد است خب یک مستکبر با او قرار داد میگذارید میبینید عمل نمیکند پیمان میبندید نقض عهد میکند سوگند یاد میکند به چیزی که پیش او محترم است سوگندش حرمت نمیدهد امضا میکند به امضایش عمل نمیکند خب با او که نمیشود زندگی کرد اینها ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ نوبتهای قبل هم داشتیم که با مستکبر نمیشود کنار آمد ولی با کافر میشود کنار آمد در نوبتهای قبل هم بود بعد هم خواهد آمد که فرمود با سران کفر بجنگید نه برای اینکه کافرند ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ چرا؟ چون ﴿إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ﴾ نه لا ایمان لهم نه چون ایمان ندارند و کافرند بلکه اینها یمینشناس نیستند سوگندشناس نیستند حالا این «ایمان» همانطوری که نوبتهای قبل هم اشاره شد ﴿عَقَدَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ این أیمان حالا یا به معنای یمین است یا مسح یمنی به یمنی است آنها که به یک جایی معتقدند سوگند یاد میکنند موحّدین بالأخره سوگند یاد میکنند آنها که به چیزی معتقد نیستند تا سوگند یاد بکنند وقتی چیزی را امضا کردند قراردادی را امضا کردند با هم دست میدهند این مسح الیمنی بالیمنی را میگویند «مما عقدت ایمانکم» این در مشرکین حجاز هم بود فرمود امروز دست میدهند فردا پشت سر اسلحه میکشند ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ چرا؟ ﴿إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ﴾ آن وقت با این گروه که نمیشود زندگی کرد خب این کف دادن این دست دادن آخر انسان بالأخره امضا که کردی سوگند که نداری بخوری دست هم که دادی نه به امضایت احترام میگذاری نه به دست. لذا فرمود: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ تا معلوم بشود گذشته از حکم فقهی یک حکم سیاسی هم است ﴿إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ برهانش هم بعد در همین بخشهای اولیه سورهٴ مبارکهٴ توبه ذکر میکند که اینها ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ یک ذمهای دارند یک تعهدی بستند و عمل نمیکنند یک عهدی بستند عمل نمیکنند بنابراین رابطه شما با آنها قطع است اگر خواستند حمله بکنند شما آماده باشید اینها ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ﴾ بعد چنین چیزی را هم باید یک سلحشوری برود ابلاغ بکند آن حضرت امیر است بر ناقه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سوار شد مستقیماً آمد مکه با همان روح دلیری و سلحشوری اینها را خواند تنها.
رحمت الهی در مهلت دادن به مشرکان پیمانشکن
بعد هم برای اینکه رحمت الهی پیشاپیش این غضب باشد اینجا هم خودش را نشان داد فرمود که آنهایی که عهدی دارند تا آن عهد تمام نشده ما کاری به کسی نداریم یک و آنهایی هم که عهدشان مثلاً تمام شده ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ باز چهار ماه هم ما به شما مهلت میدهیم که بیندیشید شما که شواهد بدر را دیدید شواهد جنگهای دیگر را هم دیدید شکست خود و انقراض خود را دیدید پیروزی مسلمین را مشاهده کردید به خودتان رحم بکنید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ غیر از آن اشهر حرم است آن اشهر حرم عبارت است از ماه رجب و ماه ذیالقعدة و ذیالحجة و محرم است این اشهر حرم است اما این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ آن چهار ماه پیمانی است الآن به شما میگوییم تا چهار ماه هم فرصت دارید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ بررسی کنید سفر کنید هرکجا میخواهید بروید در کمال آرامش هستید کسی جلویتان را نمیگیرد اما از این مرز گذشته دیگر در امان ما نیستید ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ به آنها بگویید مستقیماً ذات اقدس الهی آنها را خطاب قرار نمیدهد که تحقیر شده باشند به آنها بگویید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ چهار ماه در زمین سیح کنید سائح همان مسافر و روان آب را که جاری است میگویند سایح است سایحون یعنی جاریها سیح یعنی جریان ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾.
عجز مشرکان در برابر دین و قدرت الهی
و هر کاری هم بخواهید بکنید مستحضر باشید که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ شما نمیتوانید یک کاری بکنید که قدرت الهی و دین الهی را عاجز بکنید بدانید با خدا طرفید چون ذات اقدس الهی این چنین نیست که دست از دینش بردارد که ممکن است یک ظلم مقطعی تحمل بشود اما وقتی بخواهید در برابر دین ذات اقدس الهی تهاجم کنید که خدا دست از دینش بر نمیدارد که شما با خدا طرفید شما نمیتوانید قدرت الهی را عاجز کنید گاهی تعبیراتی از این سنخ دارد که ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ کفار خیال نکنند جلو افتادند ما عقب میافتیم این چنین نیست فرمود: ﴿أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ در این بخش میفرماید ﴿أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی﴾ فرمود کفار سابق نیستند که ما بشویم لاحق آنها جلو بیفتند ما بیاییم دنبال آنها بشوند معاجز یا معجز و ما بشویم عاجز این چنین نیست بلکه به عکس ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ نه تنها ما عاجز نیستیم و آنها معجز نیستند بلکه ما مخزی هستیم آنها به خزی مبتلا میشوند یعنی آنها را به خزی مبتلا میشوند یعنی آنها را رسوا میکنیم لذا یکی از اسامی یا القاب این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که یکی «توبه» است یکی «برائت» است یکی هم «فاضحه» است هم خزی و فضیحت مشرکین را به همراه دارد هم پرده دری و خزی و رسوایی منافقین را که در اثنای همین سوره بحث مبسوطی از آنها به میان میآید.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است