- 385
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 3 تا 6 سوره توبه _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 3 تا 6 سوره توبه _ بخش اول"
جامع رفتار حکومت اسلامی با مشرکان
نزول سورهٴ برائت پس از تبیین احکام الهی و تعهدشکنی مشرکان
عدل و احسان مسلمانان در برابر نقض عهد مشرکان
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ ٭ فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾
نزول سورهٴ برائت پس از تبیین احکام الهی و تعهدشکنی مشرکان
بعد از تبیین احکام اسلام به صورت شفاف به طوری که ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ﴾ فرمود ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ بعد از اینکه مردم را از راه حکمت موعظه حسنه و جدال احسن دعوت فرمودند و تبین و تعلیل کردند فرمودند: ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ زمامداران کفر نمیگذاشتند که معارف الهی به سطح گوش توده مردم برسد نه تنها مانع رسیدن این معارف به اطلاع مردم بودند بلکه با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین درگیر بودند که سیزده سال اینها را در مکه تحت فشار قرار دادند در مدینه بعد از تشکیل حکومت اسلامی جنگ بدر و امثال بدر را هم بر اینها تحمیل کردند تا رسید به سال هشتم هجری یک تعهدی بین حکومت مرکزی و مشرکین مکه برگزار شد که اینها طرفین در امان باشند لکن آنها نقض عهد میکردند هرجا مسلمانها را میدیدند میکشتند و به این عهد خیانت میکردند بعد از آن در سال نهم این سورهٴ مبارکهٴ «برائت» بخش اولش نازل شد که اعلام تبرّی کردند بعد از اینکه آن ساختار اصلی نظام این بود که ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ که این در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» بود و سورهٴ «انفال» هم در زمان جنگ بدر و همان محدوده نازل شده است و خطوط کلی را مشخص فرمود که اگر آنها مایل به صلحاند شما شروع به جنگ نکنید چه اینکه در صورت جنگ هم آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت فرمود که فقط متعرض کسانی بشوید که با شما در نبردند آیهٴ 190 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا﴾ کفاری که کاری با شما ندارند شما با آنها کار نداشته باشید تعدی نکنید تجاوز نکنید کفاری که با شما درگیرند کاری با شما دارند مهاجماند با آنها مبارزه کنید پس ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ﴾ از اینها تعدی نکنید کسانی که کاری با شما ندارند شما هم کاری با آنها نداشته باشید همین کفار هم اگر مایل به صلحاند ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ پس در مرحله اول تبیین احکام الهی تعدیل احکام الهی طوری که ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ﴾ میشود بعد اعلام فرمود که ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ برای اینکه راه حق مشخص شد راه باطل مشخص شد اگر هم نخواستید بپذیرید نخواستید منتها تحامل و تهاجم از آن طرف شروع میشد و جنگهای فراوانی را علیه حکومت اسلامی تحمیل میکردند بعد از اینکه در سورهٴ مبارکهٴ حج فرمود: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ اجازه دفاع داده شد در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» میفرماید که جنگتان و مبارزهتان نسبت به کسانی باشد که با شما درگیرند ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا﴾ از اینها تعدی نکنید ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ المُعْتَدِینَ﴾ تجاوز بد است چه شما تجاوز کنید چه آنها کفاری که کاری با شما ندارند شما اگر سرریز کنید آنها را مصدوم کنید خب تجاوز است دیگر این کار روا نیست بعد از جریان صلح حدیبیه و نقض عهد مشرکین و اینکه آنها که در امان بودند و در ظرف تعهد بنا بود که کاری با مسلمانها نداشته باشند مخصوصاً کسانی که از طرف پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمایندگی تبلیغ داشتند اینها را گرفتند و کشتند.
عدل و احسان مسلمانان در برابر نقض عهد مشرکان
با نازل شدن سورهٴ مبارکهٴ «برائت» آن عهدنامهها تمام شد یعنی دیگر ما تعهدی نسبت به هم نداریم لکن این کار در حد عدل است یعنی اگر حکومت اسلامی میفرمود که شما که با ما عهد بستید و عهد را رعایت نمیکنید و دستتان به هر کدام از ما رسید میکشید ما هم عهد را گذشتیم کنار میخواهیم جبران بکنیم اگر در همین حد بود این میشد عدالت در حالی که ذات اقدس الهی مردم را به بالاتر از عدالت میخواند قهراً خودش هم باید بالاتر از عدالت عمل بکند بالاتر از عدالت احسان است وصبر ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾ که مرحله بالاتر از عدالت و کاملتر از عدالت احسان است ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾ بالاتر از کیفر دادن صبر کردن است لذا دستوری که از طرف ذات اقدس الهی به مسئولین حکومت مرکزی در مدینه داده شد این است که گرچه آنها نقض عهد کردند بدون اعلان قبلی شما هم اگر بدون اعلان قبلی نقض عهد بکنید این عدل است ولی ما میخواهیم بالاتر از عدل باشد با اعلام قبلی نقض عهد کنید و این بخش اول سورهٴ مبارکهٴ «برائت» را رسماً در حضور همگان بخوانید که این نقض عهد و فسخ عقد علنی باشد این یک و اگر شما هر کدام از این مشرکین را دستگیر کردید یا در دسترس شما بود کشتید این طبق عدل است برای اینکه آنها کشتند، شما هم اگر بکشید عدل است ولی میخواهیم بالاتر از عدل باشد یعنی احسان باشد در این مدت هیچ کاری با آنها نداشته باشید چهار ماه هم اینها را مهلت بدهید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ پس اعلام قبلی هست آنها اعلام نکرده نقض کردند شما اعلام کرده عهد را کان لم یکن تلقی میکنید این میشود احسان که بالاتر از عدل است آنها بدون اعلام قبلی نقض عهد کردند و کشتند شما با اعلام قبلی عهد را فسخ میکنید ولی کسی را نمیکشید دست به شمشیر نمیبرید چهار ماه اینها را مهلت میدهید که اینها فکر بکنند ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾.
درگیری حکومت اسلامی با مشرکان پیمانشکن پس از مهلت چهارماهه
آنگاه فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ دیگر باید دفاع بکنید شما همینطور بنشینید و مسلمانها را گوشه و کنار بکشند که دیگر این خودش ظلم است یعنی قدرت مرکزی حکومت مرکزی شاهد شرارت یاغیان باشد و از زیر مجموعه خود دفاع نکند خب این ظلم است دیگر فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ آنگاه با اینها درگیر بشود پس ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ که الآن که مثلاً دهم ذیالحجه است تا دهم ربیع الثانی شما مهلت دارید ﴿أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ اما ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ﴾ چند چیز را بدانید یک، بدانید که ﴿أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ کاری از شما ساخته نیست دو، ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ که این ناظر به عذاب آخرت است در آیهٴ قبل یعنی آیهٴ دوم همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ این سه دو عذاب که یکی مربوط به دنیاست یکی مربوط به آخرت است در بخش دوم و سوم ذکر شد و اینکه شما کاری از پیش نمیبرید و نمیتوانید خدا و حکومت دینی را عاجز کنید این هم در بخش اول ذکر شده است اینکه ﴿غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ هستید بخش اول ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ بخش دوم ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ که اگر مربوط به آخرت باشد.
چهارگونه عذاب در انتظار کفار و منافقان
بخش سوم جامع اینها را در بخشهای دیگر یکجا ذکر فرمودند گاهی پراکنده که دو عذاب به انتظار این کفار و منافقین است یکی عذاب دنیاست یکی عذاب آخرت است آیه شانزده سورهٴ مبارکهٴ فصلت این است ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَی وَهُمْ لاَ یُنصَرُونَ﴾ پس اینها گرفتار دو عذاب شدند یکی رسوایی دنیا یکی هم رسوایی آخرت این رسوایی یک عذاب روحی است در حقیقت این چهار عذاب است که دو عذاب مربوط به جسم اینهاست و دو عذاب مربوط به روح اینها در آن بخشی که دارد ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلْظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾ من انصار این هم ناظر به دو عذاب است ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ﴾ خب این عذاب جسمانی و حسی ﴿فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ یعنی آبرویش را بردی یک وقت است آدم در اثر آتش سوزی دستش میسوزد پایش میسوزد این دیگر رسوایی نیست این فقط سوزش دست و پاست ولی تعذیب الهی اینچنین نیست ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ یعنی قبلاً محاکمه کردی او محکوم شده معلوم شده جنایت کرده بد کرده و این تعذیب هم نشانه تبهکاری اوست خب یک وقت است سیل میآید زلزله میآید حوادث دیگر میآید خانه ویران میشود انسان آسیب میبیند خب این یک رنج بدنی است دیگر خزی نیست اما در جریان قوم عاد که فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این رسوایی است ﴿وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَی﴾ پس یک عذاب ظاهری است که آن سیل است زلزله است طوفان است و مانند آن یکی سلب حیثیت است که عذاب روحی است این در دنیا در آخرت هم یک عذاب ظاهری و بدنی است که سوخت و سوز با آتش است یکی هم سلب حیثیت است که عذاب روحی است پس چهار عذاب شد در این بخش هم که فرمود بدانید خدا ﴿مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ است او هم از همین قبیل است چه اینکه در آیه 26 سورهٴ مبارکهٴ زمر هم به همین صورت آمده آیه 25 و 26 این است ﴿ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ العَذَابُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ ٭ فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِزْیَ فِی الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ﴾ این در حقیقت چهار عذاب است عذاب ظاهری دنیا عذاب ظاهری آخرت عذاب معنوی و روحی دنیا که سلب حیثیت باشد و عذاب معنوی و روحی آخرت که آن هم سلب حیثیت است که از سلب حیثیت به عنوان خزی یاد میشود اینکه فرمود: ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ این سلب حیثیت میکند بالأخره این نظیر سوخت و سوز آتش سوزی دنیایی و مانند آن عادی نیست.
رفتار مسالمتآمیز حکومت اسلامی با مشرکان پیمانپذیر
خب فرمود در عین حال که ما نسبت به کفار و مشرکین چنین تصمیمی گرفتیم این نه برای آن است که میخواهیم اصلاً شرک را برداریم که تفتیش عقیده باشد و اگر کسی صرف اینکه مسئله بر او روشن نشد اعدام بشود نیست الآن هم با اینکه اینها مشرکاند با اینکه حق روشن شد اگر واقعاً به عهد و امضایشان احترام میگذارند کاری به آنها نداشته باشید ﴿إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ آنهایی که نقض عهد نکردند شرایطی را کم و زیاد نکردند کسانی را هم تحریک نکردند برای دیگران جاسوسی نکردند ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ﴾ اینها دیگر سخن از چهار ماه ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ که سخن از اوان چهار ماه باشد اینطور نیست اگر عهدش را مثلاً یک سال دو سال کمتر بیشتر مانده ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ﴾ کسانی که تقوای سیاسی را رعایت میکنند امضایشان را محترم میشمارند خدا اینها را دوست دارد رعایت عهد اتمام عهد و اینها تقوای سیاسی است.
دستور الهی به مبارزه با مشرکان پیمانشکن پس از سپری شدن مهلت آنان
﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ اگر آن چهار ماهی که به مشرکین تبهکار و مشرکین ناکث و ناقض عهد مهلت دادید آن چهار ماه گذشت دیگر ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ آیا این از سنخ امر عقیب حذر است؟ که مفید اباحه است یا نه؟ دستور رسمی است به حکومت مرکزی که مبارزه واجب است؟ یک وقتی میفرماید که ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ یعنی در حال احرام صید بری حرام است بعد هم میفرماید ﴿وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾ وقتی از احرام به در آمدید صید کنید که این امر واقع عقیب حذر مفید اباحه است نه وجوب یعنی قبلاً صید برّی حرام بود الآن صید برّی حرام نیست نه واجب است اینجا هم که فرمود قتال مشرکین در آن چهار ماه حرام است چون در امان هستند آنها باید که اطاعت کنید و به آنها امان بدهید خب کشتن آنها حرام است ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ﴾ از سنخ اباحه است یعنی امر عقیب حذر است؟ یا نه این امر است به معنای خاص خودش یعنی واجب است که از حوزه اسلامی دفاع کنید؟ ظاهراً این دومی است به قرینه اینکه فرمود :﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ شما برای اینکه ریشه فتنه را بکنید ناچارید که آنها را از پا در بیاورید برای اینکه اینها هر جا دستشان رسید مسلمانها را گوشه و کنار میکشند در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که فرمود: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَتَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ این کریمه دو بار نازل شد قبلاً هم بحث درباره این کریمه گذشت که چرا یک جا فرمود که ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَتَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ این یک در جای دیگر فرمود: ﴿وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ﴾ ﴿کُلُّهُ﴾ را ندارد این دو این برای آن بود که بار اول که نازل شد کلمه کُلّه هست ﴿وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ﴾ همه دین برای خدا باشد دیگر در حجاز یک دین دیگری به نام وثنیت و امثال ذلک نباشد که آنها مقتدرانه قلدری کنند دستشان به هر کس رسید حتی آنهایی که در امان هستند آنها را بکشند لذا بار اول کلمه ﴿کُلُّهُ﴾ آمد بار دوم کلمه ﴿کُلُّهُ﴾ ندارد پس ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ اینجا هم برای اینکه فتنه برداشته بشود ﴿وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ اینهایی که منشأ فتنهاند به دلیل اینکه اینها نه تنها آن سیزده سال هر که دستشان میآمد آزار کردند بلکه الآن هم که با حکومت مرکزی اسلام تعهد بستند امضا کردند کاری نداشته باشند نمایندگان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در آن جریان صلح حدیبیه بعدش هم هر کجا گرفتند کشتند این طور نیست که حالا مسلمانها از دست آنها در امان باشند که بنابراین ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ و آنها را مؤاخذه کنید، بگیرید، محاصره کنید و کمین کنید ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾.
وظیفه حکومت اسلامی در تأمین امنیت مردم
مگر شما نمیخواهید این راهها را امن کنید از اشرار خب این زن و بچه مردم در امان نیستند شما اگر این راهها را امن نکنید کمین نکنید اینها دستشان به هر کسی برسد میکشند این ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ یعنی تمام راهها را امن کنید خب یک وقتی بیگانه کمین میزند در منطقههای مرزی حالا یا به بهانه مسائل سیاسی یا به بهانه مواد مخدر و قاچاق و اینها این اشراری که راهها را ناامن کردند وظیفه حکومت مرکزی این است که این امنیّت زیر مجموعه خود را تأمین بکند یا نه؟ اینکه میگویند برخیها از حیوان پستترند برهانش هم در این کتابهای حکمت هست میگویند که این مرغ خانگی مادامیکه مادر نشد مسئولیت پیدا نکرد در حد یک مرغ زندگی میکند و هر کسی را هم دید فاصله میگیرد اما وقتی که چند تخممرغ را زیر پرش گذاشتند و در آن شرایط خاص این چند تخم مرغ به صورت جوجه شد و این شده مادر این بچهها و آنها هم شدند فرزندان این و در حوزه استحفاظی این هستد حالا تا سر حد امکان از این بچههایش دفاع میکند مگر کسی میتواند سراغ این بچهها برود همین مرغ خانگی ترسو حالا پیدرپی حمله میکند میگویند اگر کسی از زیر مجموعه خود حمایت نکند و امنیّت اینها را تأمین نکند از حیوان پست تر است کدام حیوان است که از زیر مجموعه خود حمایت نمیکند انسانیت یک چیز دیگر است انسانیت این نیست که آدم یک امنیّتی را برقرار بکند این تازه انسان بالقوه میشود این یک حیوانیت خوبی است یک حیوانیت تعلیم شده است.
فرومایهتر بودن انسان خائن از حیوان
این محصول سگهای شکاری را چرا میگویند حلال است؟ ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بحثش گذشت یعنی اگر یک شکاری را آن شکارچی بسم الله الرحمن الرحیم گفت نام خدا را برد و تیر را انداخت و این صید هم در همان سنگلاخهای دامنه کوه افتاد و این سگ شکاری که تربیت شده بود رفت او را گرفت خب یک وقت است که این صید را با تیر میاندازند و آن سگ پیدا میکند که این ذبح نمیخواهد برای اینکه آن تیر ذبح اوست یک وقت است نه یک حیوان شکاری را اغراء میکنند که برود یک صیدی را خفه کند و بگیرد اینجا دیگر تیری در کار نیست خونی ریخته نشده فقط این حیوان شکاری رفته آن حیوان را خفه کرده و در اختیار صاحبش قرار داده ذبح نشده نحر نشده منتها باید هنگام اغرای این حیوان شکاری باید نام خدا برده بشود اینجا هم ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ این دیگر ذبح نمیخواهد نحر نمیخواهد دست رنج این کلب معلم حلال است چرا ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ این با سگهای ولگرد فرق میکند با کلاب هراش فرق میکند این تعلیم شده است ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ﴾ آن امانت را آن تربیت را که خدا به شما آموخت شما یاد این حیوانات بدهید یاد حیوانات هم که دادید حالا دسترنجش بشود حلال نجس هست اگر سگ گرفت باید آنجا را شست و این آیه در صدد بیان طهارت و نجاست نیست تا کسی به اطلاقش تمسک کند در صدد بیان حلیّت و حرمت است نه طهارت و نجاست یا مطلقا از آن جهت اطلاق ندارد ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ خب حالا چرا؟ برای اینکه این امین است دیگر تربیت شده است حالا اگر کسی مالی در دست او باشد و در همین مال امانی خیانت بکند حالا صحیح هست که بگویند یک عده از حیوانات پستترند یا نه؟ برای اینکه حیوان تربیت شده که در امانت خیانت نمیکند که از این نمونهها در کتابهای عقلی فراوان است اینها تازه اگر کسی ندزدد یک حیوان تربیت شده است انسانیت کجا آن یک جای دیگر است خب مقام انسانیت با حشر با فرشتگان آن تازه دالان ورودیاش است اگر کسی حداقل تکلیف را رعایت نکند از حیوان پستتر است تأمین امنیّت راه امنیّت زیر مجموعه امنیّت شهروندان این وظیفه اولیه دولت مردان و حکومت مرکزی است.
تکلیف حکومت اسلامی در برابر مشرکان
فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ برای اینکه اینها همه راهها را ناامن کردند اگر ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ اگر اینها واقعاً توبه کردند و توبهشان هم به این بود که دیگر حالا مسلمان شدند و نشانه اسلامش هم این دو عنصر محوری در مقام عمل است یکی اقامه نماز یکی ایتاء زکات اینها را رها کنید ﴿فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ باز برای اینکه در چنین فضایی راه را برای تحقیق باز بگذارد اینها که جهانگردی دارند جهانگردی در اینجا یک مقدار ناظر به همان جهانگردیهای فرهنگی و مانند آن است نه برای بحثهای دیگر. بحثهای دیگر را باید از جای دیگر استفاده کرد فرمود به هر حال یک مشرکی میخواهد باید تحقیق کند ببیند پیغمبر چه میگوید قرآن چه میگوید اسلام چه میگوید ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ جوار خواست جوار یعنی پناهندگی حالا یا پناهندگی سیاسی است یا پناهندگی اجتماعی است از شما پناهندگی خواست ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ﴾ پناهندهاش کن حالا اگر پناهندگی سیاسی خواست پناهندگی سیاسی اگر پناهندگی اجتماعی خواست پناهندگی اجتماعی که در کمال امنیّت در کشور شما به سر ببرد ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ این میخواهد تحقیق کند بالأخره میخواهد برود کتابخانه مرکزی غیر مرکزی نسخ خطی ببیند با علما مذاکره بکند خب کاری به او نداشته باشید بگذارید تحقیقش را بکند و حجت حق برای او روشن بشود وقتی هم که میخواهد برود اگر میدانید که راهها امن است که خب او را رها کنید بروید اما اگر احتمال میدهید که در بین راه یک تندرو یک افراطی به او آسیب برساند این کار را نکن با محافظ او را به شهرش برسان بالأخره ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ نه او را رها کن او را برسان به جایی که در ایمنی وارد مرز خودش بکن در کمال امنیّت حالا یا راهها را امن بکن که کسی کاری به او نداشته باشد یا اگر راهها ناامن است یک محافظی همراه او بفرست که او را به مأمنش به مرزش برساند این میشود کمال احسان که بالاتر از عدل است ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾.
سفاهت و فسق مشرکان
اینها عالم نیستند علم آن است که بالأخره یک نورانیتی داشته باشد انسان را به گذشتهاش و به آیندهاش آگاه کند در سورهٴ مبارکهٴ بقره هم گذشت کسی که از روش ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فاصله دارد حکیم نیست عاقل نیست سفیه است ﴿وَمَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ خب کسی که از روش ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فاصله گرفته است سفیه است این که علم نیست اینها خیال میکنند علم است ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ در جریان مشرکین یک تعبیر به جهل دارد یک تعبیر به فسق جهلشان هم همین است که این علم نیست برای اینکه کسی که نسبت به آیندهاش نابیناست و همینطور دارد حرکت کند پس معلوم میشود آگاه نیست نسبت به نقض عهد فرمود اکثر این کفار فاسقاند اینکه در آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که در پیش داریم فرمود که ﴿وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ فسق به معنای معصیت عادی نیست خب اینها که بالاترین معصیت را که شرک و کفر است دارند همه کفار فاسقاند همه مشرکین فاسقاند چرا فرمود اکثرشان فاسقاند این یک فسق سیاسی است یعنی به تعهد به امضا به آن توافقشان اکثریشان عمل نمیکنند یعنی وقتی که امضا کردند امضای اینها نزد اینها محترم نیست آن وقت در چنین شرایطی اگر کسی از شما پناهندگی خواست کاملاً پناه بدهید بگذارید حرفهای اسلام را گوش بدهد بعد او را در کمال امنیّت به منطقهاش برساند ما درباره این گروه سخنی نداریم که به اینها امنیّت بدهید کاری به آنها نداشته باشید.
مبارزه با مشرکان پیمانشکن جهت تأمین امنیت حکومت اسلامی
اما آن گروه را که ما گفتیم ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ آنها کسانیاند که درباره آنها میگوییم: ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ﴾ ما که گفتیم ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ برای اینکه اینها هیچ عهدی ندارند نه عندالله عهد دارند که مسائل اعتقادیشان سالم بشود نه عندالرسول عهد دارند که مسائل سیاسیشان رعایت بشود امروز امضا میکند فردا نقض میکنند و حکومت مرکزی ما هم موظف است امنیّت شهروندان خود را حفظ بکند قبلاً چون هیچ چارهای نداشتیم خب ظلم را تحمل میکردیم بر ما تحمیل میکردند الآن که میتوانیم دفاع بکنیم ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ اگر ما شهرها را از اشرار امن نکنیم ما مسئولیم ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ﴾ که همان جریان صلح حدیبیه باشد نه عند یعنی نزدیک مسجد الحرام یعنی فاصله کم دو متری یعنی نزدیک مکه با شما تعهد کردند ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ﴾ مادامی که آنها مستقیماند و نقض عهد ندارند شما هم نقض عهد نکنید نگویید حالا کافرند ما نقض عهد بکنیم
پرسش ...
وضعیت مشرکان پس از فتح مکه
پاسخ: چون با فتح مکه باز مشرکین بودند دیگر هنوز طغیانگری بود با برخی از قبایل اینها تعهد سپردند اگر حکومت مرکزی در خود مکه مستقر میشد خب یک پایگاهی بود برای حوزه اسلامی ولی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق آن ضرورت مدینه را پایگاه قرار دادند مکه که فتح شده است بسیاری از مشرکین هم شرکشان را داشتند البته ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ اما عدهای مشرک بودند برخی از قبایل تعهد سپردند بعضیها هم طبق بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه فرمود: «ما أسلموا ولکن إستسلموا» فرمود دودمان اموی اینها عصاره زندگیشان را دو بخش تشکیل میداد یکی قبل از فتح مکه یکی بعد از فتح مکه قبل از فتح مکه کافر محض بودند بعد از فتح مکه هم منافق صرف شدند اینها یک لحظهای ایمان نیاوردند
پرسش ...
پاسخ: در سال نهم آمده اعلام برائت کردند چرا اعلام برائت کردند چون در جریان صلح حدیبیه و امثال حدیبیه حکومت مرکزی با مشرکین تعهد عدم تعرض بستند فتح مکه سال هشتم بود این بعد از آن صلح حدیبیه است لکن بعد از جریان فتح مکه عدهای «ما أسلموا ولکن إستسلموا» همان طور ماندند و تعهد هم سپردند که کار نداشته باشند اینطور نبود که همه اینها مسلمان شده باشند «ما أسلموا ولکن إستسلموا» لکن این نیرنگ را اعمال میکردند دستشان به هر کسی میرسید آسیب میرساندند فرمود اینهایی که عهد را بستند و عهد را نشکستند ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ﴾ .
دستور الهی جهت مهار کردن مشرکان متجاوز
اما درباره دیگران که ما گفتیم: ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ اینها کسانیاند که الآن هم ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ نه به آن پناهندههای سیاسی اجتماعی رحم میکنند نه کسانی که به آنها تعهد سپردند پناهنده تعهد نمیسپارد این در حقیقت زیر دست است پناه آورده اما قدرت مرکزی امضای متقابل دارد یک تفاهم دارد یک توافق دارد یک عقد و عهدی دارد فرمود به اینها نه از نظر عاطفی به این پناهندگان سیاسی یا اجتماعی رحم میکنند نه از نظر قدرت سیاسی و حرمت سیاسی با کسانی که امضا کردند آن عهد را رعایت میکنند الّ همان پناهندگی است ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ خب این در کمال فرومایگی است دیگر و اگر ظاهراً بگویند ما کاری نداریم همان «ما أسلموا ولکن إستسلموا»ی نهجالبلاغه است که فرمود: ﴿یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَی قُلُوبُهُمْ﴾ این ﴿وَتَأْبَی قُلُوبُهُمْ﴾ همان نفاق است بعد جمعبندی کرد فرمود: ﴿وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ خب اکثر کفار اکثر مشرکین فاسقاند یعنی چه؟ یعنی فسق سیاسی دارند وگرنه آن فسق عبادی را که همهشان دارند همهشان کافرند همهشان مشرکاند فرمود اکثرشان فسق سیاسی دارند یعنی نقض عهد میکنند لذا در چنین زمینهای فرمود که اینها را باید مهار کرد.
«و الحمد لله رب العالمین»
جامع رفتار حکومت اسلامی با مشرکان
نزول سورهٴ برائت پس از تبیین احکام الهی و تعهدشکنی مشرکان
عدل و احسان مسلمانان در برابر نقض عهد مشرکان
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ ٭ فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾
نزول سورهٴ برائت پس از تبیین احکام الهی و تعهدشکنی مشرکان
بعد از تبیین احکام اسلام به صورت شفاف به طوری که ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ﴾ فرمود ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ بعد از اینکه مردم را از راه حکمت موعظه حسنه و جدال احسن دعوت فرمودند و تبین و تعلیل کردند فرمودند: ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ زمامداران کفر نمیگذاشتند که معارف الهی به سطح گوش توده مردم برسد نه تنها مانع رسیدن این معارف به اطلاع مردم بودند بلکه با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین درگیر بودند که سیزده سال اینها را در مکه تحت فشار قرار دادند در مدینه بعد از تشکیل حکومت اسلامی جنگ بدر و امثال بدر را هم بر اینها تحمیل کردند تا رسید به سال هشتم هجری یک تعهدی بین حکومت مرکزی و مشرکین مکه برگزار شد که اینها طرفین در امان باشند لکن آنها نقض عهد میکردند هرجا مسلمانها را میدیدند میکشتند و به این عهد خیانت میکردند بعد از آن در سال نهم این سورهٴ مبارکهٴ «برائت» بخش اولش نازل شد که اعلام تبرّی کردند بعد از اینکه آن ساختار اصلی نظام این بود که ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ که این در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» بود و سورهٴ «انفال» هم در زمان جنگ بدر و همان محدوده نازل شده است و خطوط کلی را مشخص فرمود که اگر آنها مایل به صلحاند شما شروع به جنگ نکنید چه اینکه در صورت جنگ هم آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت فرمود که فقط متعرض کسانی بشوید که با شما در نبردند آیهٴ 190 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا﴾ کفاری که کاری با شما ندارند شما با آنها کار نداشته باشید تعدی نکنید تجاوز نکنید کفاری که با شما درگیرند کاری با شما دارند مهاجماند با آنها مبارزه کنید پس ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ﴾ از اینها تعدی نکنید کسانی که کاری با شما ندارند شما هم کاری با آنها نداشته باشید همین کفار هم اگر مایل به صلحاند ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾ پس در مرحله اول تبیین احکام الهی تعدیل احکام الهی طوری که ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ﴾ میشود بعد اعلام فرمود که ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ برای اینکه راه حق مشخص شد راه باطل مشخص شد اگر هم نخواستید بپذیرید نخواستید منتها تحامل و تهاجم از آن طرف شروع میشد و جنگهای فراوانی را علیه حکومت اسلامی تحمیل میکردند بعد از اینکه در سورهٴ مبارکهٴ حج فرمود: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ اجازه دفاع داده شد در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» میفرماید که جنگتان و مبارزهتان نسبت به کسانی باشد که با شما درگیرند ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا﴾ از اینها تعدی نکنید ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ المُعْتَدِینَ﴾ تجاوز بد است چه شما تجاوز کنید چه آنها کفاری که کاری با شما ندارند شما اگر سرریز کنید آنها را مصدوم کنید خب تجاوز است دیگر این کار روا نیست بعد از جریان صلح حدیبیه و نقض عهد مشرکین و اینکه آنها که در امان بودند و در ظرف تعهد بنا بود که کاری با مسلمانها نداشته باشند مخصوصاً کسانی که از طرف پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمایندگی تبلیغ داشتند اینها را گرفتند و کشتند.
عدل و احسان مسلمانان در برابر نقض عهد مشرکان
با نازل شدن سورهٴ مبارکهٴ «برائت» آن عهدنامهها تمام شد یعنی دیگر ما تعهدی نسبت به هم نداریم لکن این کار در حد عدل است یعنی اگر حکومت اسلامی میفرمود که شما که با ما عهد بستید و عهد را رعایت نمیکنید و دستتان به هر کدام از ما رسید میکشید ما هم عهد را گذشتیم کنار میخواهیم جبران بکنیم اگر در همین حد بود این میشد عدالت در حالی که ذات اقدس الهی مردم را به بالاتر از عدالت میخواند قهراً خودش هم باید بالاتر از عدالت عمل بکند بالاتر از عدالت احسان است وصبر ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾ که مرحله بالاتر از عدالت و کاملتر از عدالت احسان است ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾ بالاتر از کیفر دادن صبر کردن است لذا دستوری که از طرف ذات اقدس الهی به مسئولین حکومت مرکزی در مدینه داده شد این است که گرچه آنها نقض عهد کردند بدون اعلان قبلی شما هم اگر بدون اعلان قبلی نقض عهد بکنید این عدل است ولی ما میخواهیم بالاتر از عدل باشد با اعلام قبلی نقض عهد کنید و این بخش اول سورهٴ مبارکهٴ «برائت» را رسماً در حضور همگان بخوانید که این نقض عهد و فسخ عقد علنی باشد این یک و اگر شما هر کدام از این مشرکین را دستگیر کردید یا در دسترس شما بود کشتید این طبق عدل است برای اینکه آنها کشتند، شما هم اگر بکشید عدل است ولی میخواهیم بالاتر از عدل باشد یعنی احسان باشد در این مدت هیچ کاری با آنها نداشته باشید چهار ماه هم اینها را مهلت بدهید ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ پس اعلام قبلی هست آنها اعلام نکرده نقض کردند شما اعلام کرده عهد را کان لم یکن تلقی میکنید این میشود احسان که بالاتر از عدل است آنها بدون اعلام قبلی نقض عهد کردند و کشتند شما با اعلام قبلی عهد را فسخ میکنید ولی کسی را نمیکشید دست به شمشیر نمیبرید چهار ماه اینها را مهلت میدهید که اینها فکر بکنند ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾.
درگیری حکومت اسلامی با مشرکان پیمانشکن پس از مهلت چهارماهه
آنگاه فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ دیگر باید دفاع بکنید شما همینطور بنشینید و مسلمانها را گوشه و کنار بکشند که دیگر این خودش ظلم است یعنی قدرت مرکزی حکومت مرکزی شاهد شرارت یاغیان باشد و از زیر مجموعه خود دفاع نکند خب این ظلم است دیگر فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ آنگاه با اینها درگیر بشود پس ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ که الآن که مثلاً دهم ذیالحجه است تا دهم ربیع الثانی شما مهلت دارید ﴿أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ اما ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ﴾ چند چیز را بدانید یک، بدانید که ﴿أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ کاری از شما ساخته نیست دو، ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ که این ناظر به عذاب آخرت است در آیهٴ قبل یعنی آیهٴ دوم همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ این سه دو عذاب که یکی مربوط به دنیاست یکی مربوط به آخرت است در بخش دوم و سوم ذکر شد و اینکه شما کاری از پیش نمیبرید و نمیتوانید خدا و حکومت دینی را عاجز کنید این هم در بخش اول ذکر شده است اینکه ﴿غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ هستید بخش اول ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ بخش دوم ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ که اگر مربوط به آخرت باشد.
چهارگونه عذاب در انتظار کفار و منافقان
بخش سوم جامع اینها را در بخشهای دیگر یکجا ذکر فرمودند گاهی پراکنده که دو عذاب به انتظار این کفار و منافقین است یکی عذاب دنیاست یکی عذاب آخرت است آیه شانزده سورهٴ مبارکهٴ فصلت این است ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَی وَهُمْ لاَ یُنصَرُونَ﴾ پس اینها گرفتار دو عذاب شدند یکی رسوایی دنیا یکی هم رسوایی آخرت این رسوایی یک عذاب روحی است در حقیقت این چهار عذاب است که دو عذاب مربوط به جسم اینهاست و دو عذاب مربوط به روح اینها در آن بخشی که دارد ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلْظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾ من انصار این هم ناظر به دو عذاب است ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ﴾ خب این عذاب جسمانی و حسی ﴿فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ یعنی آبرویش را بردی یک وقت است آدم در اثر آتش سوزی دستش میسوزد پایش میسوزد این دیگر رسوایی نیست این فقط سوزش دست و پاست ولی تعذیب الهی اینچنین نیست ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ یعنی قبلاً محاکمه کردی او محکوم شده معلوم شده جنایت کرده بد کرده و این تعذیب هم نشانه تبهکاری اوست خب یک وقت است سیل میآید زلزله میآید حوادث دیگر میآید خانه ویران میشود انسان آسیب میبیند خب این یک رنج بدنی است دیگر خزی نیست اما در جریان قوم عاد که فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ این رسوایی است ﴿وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَخْزَی﴾ پس یک عذاب ظاهری است که آن سیل است زلزله است طوفان است و مانند آن یکی سلب حیثیت است که عذاب روحی است این در دنیا در آخرت هم یک عذاب ظاهری و بدنی است که سوخت و سوز با آتش است یکی هم سلب حیثیت است که عذاب روحی است پس چهار عذاب شد در این بخش هم که فرمود بدانید خدا ﴿مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ است او هم از همین قبیل است چه اینکه در آیه 26 سورهٴ مبارکهٴ زمر هم به همین صورت آمده آیه 25 و 26 این است ﴿ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ العَذَابُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ ٭ فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِزْیَ فِی الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ﴾ این در حقیقت چهار عذاب است عذاب ظاهری دنیا عذاب ظاهری آخرت عذاب معنوی و روحی دنیا که سلب حیثیت باشد و عذاب معنوی و روحی آخرت که آن هم سلب حیثیت است که از سلب حیثیت به عنوان خزی یاد میشود اینکه فرمود: ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ این سلب حیثیت میکند بالأخره این نظیر سوخت و سوز آتش سوزی دنیایی و مانند آن عادی نیست.
رفتار مسالمتآمیز حکومت اسلامی با مشرکان پیمانپذیر
خب فرمود در عین حال که ما نسبت به کفار و مشرکین چنین تصمیمی گرفتیم این نه برای آن است که میخواهیم اصلاً شرک را برداریم که تفتیش عقیده باشد و اگر کسی صرف اینکه مسئله بر او روشن نشد اعدام بشود نیست الآن هم با اینکه اینها مشرکاند با اینکه حق روشن شد اگر واقعاً به عهد و امضایشان احترام میگذارند کاری به آنها نداشته باشید ﴿إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ آنهایی که نقض عهد نکردند شرایطی را کم و زیاد نکردند کسانی را هم تحریک نکردند برای دیگران جاسوسی نکردند ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ﴾ اینها دیگر سخن از چهار ماه ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ که سخن از اوان چهار ماه باشد اینطور نیست اگر عهدش را مثلاً یک سال دو سال کمتر بیشتر مانده ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ﴾ کسانی که تقوای سیاسی را رعایت میکنند امضایشان را محترم میشمارند خدا اینها را دوست دارد رعایت عهد اتمام عهد و اینها تقوای سیاسی است.
دستور الهی به مبارزه با مشرکان پیمانشکن پس از سپری شدن مهلت آنان
﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ اگر آن چهار ماهی که به مشرکین تبهکار و مشرکین ناکث و ناقض عهد مهلت دادید آن چهار ماه گذشت دیگر ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ آیا این از سنخ امر عقیب حذر است؟ که مفید اباحه است یا نه؟ دستور رسمی است به حکومت مرکزی که مبارزه واجب است؟ یک وقتی میفرماید که ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ یعنی در حال احرام صید بری حرام است بعد هم میفرماید ﴿وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾ وقتی از احرام به در آمدید صید کنید که این امر واقع عقیب حذر مفید اباحه است نه وجوب یعنی قبلاً صید برّی حرام بود الآن صید برّی حرام نیست نه واجب است اینجا هم که فرمود قتال مشرکین در آن چهار ماه حرام است چون در امان هستند آنها باید که اطاعت کنید و به آنها امان بدهید خب کشتن آنها حرام است ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ﴾ از سنخ اباحه است یعنی امر عقیب حذر است؟ یا نه این امر است به معنای خاص خودش یعنی واجب است که از حوزه اسلامی دفاع کنید؟ ظاهراً این دومی است به قرینه اینکه فرمود :﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ شما برای اینکه ریشه فتنه را بکنید ناچارید که آنها را از پا در بیاورید برای اینکه اینها هر جا دستشان رسید مسلمانها را گوشه و کنار میکشند در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که فرمود: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَتَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ این کریمه دو بار نازل شد قبلاً هم بحث درباره این کریمه گذشت که چرا یک جا فرمود که ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَتَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ﴾ این یک در جای دیگر فرمود: ﴿وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ﴾ ﴿کُلُّهُ﴾ را ندارد این دو این برای آن بود که بار اول که نازل شد کلمه کُلّه هست ﴿وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ﴾ همه دین برای خدا باشد دیگر در حجاز یک دین دیگری به نام وثنیت و امثال ذلک نباشد که آنها مقتدرانه قلدری کنند دستشان به هر کس رسید حتی آنهایی که در امان هستند آنها را بکشند لذا بار اول کلمه ﴿کُلُّهُ﴾ آمد بار دوم کلمه ﴿کُلُّهُ﴾ ندارد پس ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ اینجا هم برای اینکه فتنه برداشته بشود ﴿وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ اینهایی که منشأ فتنهاند به دلیل اینکه اینها نه تنها آن سیزده سال هر که دستشان میآمد آزار کردند بلکه الآن هم که با حکومت مرکزی اسلام تعهد بستند امضا کردند کاری نداشته باشند نمایندگان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در آن جریان صلح حدیبیه بعدش هم هر کجا گرفتند کشتند این طور نیست که حالا مسلمانها از دست آنها در امان باشند که بنابراین ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ و آنها را مؤاخذه کنید، بگیرید، محاصره کنید و کمین کنید ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾.
وظیفه حکومت اسلامی در تأمین امنیت مردم
مگر شما نمیخواهید این راهها را امن کنید از اشرار خب این زن و بچه مردم در امان نیستند شما اگر این راهها را امن نکنید کمین نکنید اینها دستشان به هر کسی برسد میکشند این ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ یعنی تمام راهها را امن کنید خب یک وقتی بیگانه کمین میزند در منطقههای مرزی حالا یا به بهانه مسائل سیاسی یا به بهانه مواد مخدر و قاچاق و اینها این اشراری که راهها را ناامن کردند وظیفه حکومت مرکزی این است که این امنیّت زیر مجموعه خود را تأمین بکند یا نه؟ اینکه میگویند برخیها از حیوان پستترند برهانش هم در این کتابهای حکمت هست میگویند که این مرغ خانگی مادامیکه مادر نشد مسئولیت پیدا نکرد در حد یک مرغ زندگی میکند و هر کسی را هم دید فاصله میگیرد اما وقتی که چند تخممرغ را زیر پرش گذاشتند و در آن شرایط خاص این چند تخم مرغ به صورت جوجه شد و این شده مادر این بچهها و آنها هم شدند فرزندان این و در حوزه استحفاظی این هستد حالا تا سر حد امکان از این بچههایش دفاع میکند مگر کسی میتواند سراغ این بچهها برود همین مرغ خانگی ترسو حالا پیدرپی حمله میکند میگویند اگر کسی از زیر مجموعه خود حمایت نکند و امنیّت اینها را تأمین نکند از حیوان پست تر است کدام حیوان است که از زیر مجموعه خود حمایت نمیکند انسانیت یک چیز دیگر است انسانیت این نیست که آدم یک امنیّتی را برقرار بکند این تازه انسان بالقوه میشود این یک حیوانیت خوبی است یک حیوانیت تعلیم شده است.
فرومایهتر بودن انسان خائن از حیوان
این محصول سگهای شکاری را چرا میگویند حلال است؟ ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بحثش گذشت یعنی اگر یک شکاری را آن شکارچی بسم الله الرحمن الرحیم گفت نام خدا را برد و تیر را انداخت و این صید هم در همان سنگلاخهای دامنه کوه افتاد و این سگ شکاری که تربیت شده بود رفت او را گرفت خب یک وقت است که این صید را با تیر میاندازند و آن سگ پیدا میکند که این ذبح نمیخواهد برای اینکه آن تیر ذبح اوست یک وقت است نه یک حیوان شکاری را اغراء میکنند که برود یک صیدی را خفه کند و بگیرد اینجا دیگر تیری در کار نیست خونی ریخته نشده فقط این حیوان شکاری رفته آن حیوان را خفه کرده و در اختیار صاحبش قرار داده ذبح نشده نحر نشده منتها باید هنگام اغرای این حیوان شکاری باید نام خدا برده بشود اینجا هم ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ این دیگر ذبح نمیخواهد نحر نمیخواهد دست رنج این کلب معلم حلال است چرا ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ این با سگهای ولگرد فرق میکند با کلاب هراش فرق میکند این تعلیم شده است ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ﴾ آن امانت را آن تربیت را که خدا به شما آموخت شما یاد این حیوانات بدهید یاد حیوانات هم که دادید حالا دسترنجش بشود حلال نجس هست اگر سگ گرفت باید آنجا را شست و این آیه در صدد بیان طهارت و نجاست نیست تا کسی به اطلاقش تمسک کند در صدد بیان حلیّت و حرمت است نه طهارت و نجاست یا مطلقا از آن جهت اطلاق ندارد ﴿فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ﴾ خب حالا چرا؟ برای اینکه این امین است دیگر تربیت شده است حالا اگر کسی مالی در دست او باشد و در همین مال امانی خیانت بکند حالا صحیح هست که بگویند یک عده از حیوانات پستترند یا نه؟ برای اینکه حیوان تربیت شده که در امانت خیانت نمیکند که از این نمونهها در کتابهای عقلی فراوان است اینها تازه اگر کسی ندزدد یک حیوان تربیت شده است انسانیت کجا آن یک جای دیگر است خب مقام انسانیت با حشر با فرشتگان آن تازه دالان ورودیاش است اگر کسی حداقل تکلیف را رعایت نکند از حیوان پستتر است تأمین امنیّت راه امنیّت زیر مجموعه امنیّت شهروندان این وظیفه اولیه دولت مردان و حکومت مرکزی است.
تکلیف حکومت اسلامی در برابر مشرکان
فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ برای اینکه اینها همه راهها را ناامن کردند اگر ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ اگر اینها واقعاً توبه کردند و توبهشان هم به این بود که دیگر حالا مسلمان شدند و نشانه اسلامش هم این دو عنصر محوری در مقام عمل است یکی اقامه نماز یکی ایتاء زکات اینها را رها کنید ﴿فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ باز برای اینکه در چنین فضایی راه را برای تحقیق باز بگذارد اینها که جهانگردی دارند جهانگردی در اینجا یک مقدار ناظر به همان جهانگردیهای فرهنگی و مانند آن است نه برای بحثهای دیگر. بحثهای دیگر را باید از جای دیگر استفاده کرد فرمود به هر حال یک مشرکی میخواهد باید تحقیق کند ببیند پیغمبر چه میگوید قرآن چه میگوید اسلام چه میگوید ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ جوار خواست جوار یعنی پناهندگی حالا یا پناهندگی سیاسی است یا پناهندگی اجتماعی است از شما پناهندگی خواست ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ﴾ پناهندهاش کن حالا اگر پناهندگی سیاسی خواست پناهندگی سیاسی اگر پناهندگی اجتماعی خواست پناهندگی اجتماعی که در کمال امنیّت در کشور شما به سر ببرد ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ این میخواهد تحقیق کند بالأخره میخواهد برود کتابخانه مرکزی غیر مرکزی نسخ خطی ببیند با علما مذاکره بکند خب کاری به او نداشته باشید بگذارید تحقیقش را بکند و حجت حق برای او روشن بشود وقتی هم که میخواهد برود اگر میدانید که راهها امن است که خب او را رها کنید بروید اما اگر احتمال میدهید که در بین راه یک تندرو یک افراطی به او آسیب برساند این کار را نکن با محافظ او را به شهرش برسان بالأخره ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ نه او را رها کن او را برسان به جایی که در ایمنی وارد مرز خودش بکن در کمال امنیّت حالا یا راهها را امن بکن که کسی کاری به او نداشته باشد یا اگر راهها ناامن است یک محافظی همراه او بفرست که او را به مأمنش به مرزش برساند این میشود کمال احسان که بالاتر از عدل است ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾.
سفاهت و فسق مشرکان
اینها عالم نیستند علم آن است که بالأخره یک نورانیتی داشته باشد انسان را به گذشتهاش و به آیندهاش آگاه کند در سورهٴ مبارکهٴ بقره هم گذشت کسی که از روش ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فاصله دارد حکیم نیست عاقل نیست سفیه است ﴿وَمَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ خب کسی که از روش ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فاصله گرفته است سفیه است این که علم نیست اینها خیال میکنند علم است ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ در جریان مشرکین یک تعبیر به جهل دارد یک تعبیر به فسق جهلشان هم همین است که این علم نیست برای اینکه کسی که نسبت به آیندهاش نابیناست و همینطور دارد حرکت کند پس معلوم میشود آگاه نیست نسبت به نقض عهد فرمود اکثر این کفار فاسقاند اینکه در آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که در پیش داریم فرمود که ﴿وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ فسق به معنای معصیت عادی نیست خب اینها که بالاترین معصیت را که شرک و کفر است دارند همه کفار فاسقاند همه مشرکین فاسقاند چرا فرمود اکثرشان فاسقاند این یک فسق سیاسی است یعنی به تعهد به امضا به آن توافقشان اکثریشان عمل نمیکنند یعنی وقتی که امضا کردند امضای اینها نزد اینها محترم نیست آن وقت در چنین شرایطی اگر کسی از شما پناهندگی خواست کاملاً پناه بدهید بگذارید حرفهای اسلام را گوش بدهد بعد او را در کمال امنیّت به منطقهاش برساند ما درباره این گروه سخنی نداریم که به اینها امنیّت بدهید کاری به آنها نداشته باشید.
مبارزه با مشرکان پیمانشکن جهت تأمین امنیت حکومت اسلامی
اما آن گروه را که ما گفتیم ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ آنها کسانیاند که درباره آنها میگوییم: ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ﴾ ما که گفتیم ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ برای اینکه اینها هیچ عهدی ندارند نه عندالله عهد دارند که مسائل اعتقادیشان سالم بشود نه عندالرسول عهد دارند که مسائل سیاسیشان رعایت بشود امروز امضا میکند فردا نقض میکنند و حکومت مرکزی ما هم موظف است امنیّت شهروندان خود را حفظ بکند قبلاً چون هیچ چارهای نداشتیم خب ظلم را تحمل میکردیم بر ما تحمیل میکردند الآن که میتوانیم دفاع بکنیم ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ اگر ما شهرها را از اشرار امن نکنیم ما مسئولیم ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ﴾ که همان جریان صلح حدیبیه باشد نه عند یعنی نزدیک مسجد الحرام یعنی فاصله کم دو متری یعنی نزدیک مکه با شما تعهد کردند ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ﴾ مادامی که آنها مستقیماند و نقض عهد ندارند شما هم نقض عهد نکنید نگویید حالا کافرند ما نقض عهد بکنیم
پرسش ...
وضعیت مشرکان پس از فتح مکه
پاسخ: چون با فتح مکه باز مشرکین بودند دیگر هنوز طغیانگری بود با برخی از قبایل اینها تعهد سپردند اگر حکومت مرکزی در خود مکه مستقر میشد خب یک پایگاهی بود برای حوزه اسلامی ولی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق آن ضرورت مدینه را پایگاه قرار دادند مکه که فتح شده است بسیاری از مشرکین هم شرکشان را داشتند البته ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ اما عدهای مشرک بودند برخی از قبایل تعهد سپردند بعضیها هم طبق بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه فرمود: «ما أسلموا ولکن إستسلموا» فرمود دودمان اموی اینها عصاره زندگیشان را دو بخش تشکیل میداد یکی قبل از فتح مکه یکی بعد از فتح مکه قبل از فتح مکه کافر محض بودند بعد از فتح مکه هم منافق صرف شدند اینها یک لحظهای ایمان نیاوردند
پرسش ...
پاسخ: در سال نهم آمده اعلام برائت کردند چرا اعلام برائت کردند چون در جریان صلح حدیبیه و امثال حدیبیه حکومت مرکزی با مشرکین تعهد عدم تعرض بستند فتح مکه سال هشتم بود این بعد از آن صلح حدیبیه است لکن بعد از جریان فتح مکه عدهای «ما أسلموا ولکن إستسلموا» همان طور ماندند و تعهد هم سپردند که کار نداشته باشند اینطور نبود که همه اینها مسلمان شده باشند «ما أسلموا ولکن إستسلموا» لکن این نیرنگ را اعمال میکردند دستشان به هر کسی میرسید آسیب میرساندند فرمود اینهایی که عهد را بستند و عهد را نشکستند ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ﴾ .
دستور الهی جهت مهار کردن مشرکان متجاوز
اما درباره دیگران که ما گفتیم: ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ اینها کسانیاند که الآن هم ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ نه به آن پناهندههای سیاسی اجتماعی رحم میکنند نه کسانی که به آنها تعهد سپردند پناهنده تعهد نمیسپارد این در حقیقت زیر دست است پناه آورده اما قدرت مرکزی امضای متقابل دارد یک تفاهم دارد یک توافق دارد یک عقد و عهدی دارد فرمود به اینها نه از نظر عاطفی به این پناهندگان سیاسی یا اجتماعی رحم میکنند نه از نظر قدرت سیاسی و حرمت سیاسی با کسانی که امضا کردند آن عهد را رعایت میکنند الّ همان پناهندگی است ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ خب این در کمال فرومایگی است دیگر و اگر ظاهراً بگویند ما کاری نداریم همان «ما أسلموا ولکن إستسلموا»ی نهجالبلاغه است که فرمود: ﴿یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَی قُلُوبُهُمْ﴾ این ﴿وَتَأْبَی قُلُوبُهُمْ﴾ همان نفاق است بعد جمعبندی کرد فرمود: ﴿وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾ خب اکثر کفار اکثر مشرکین فاسقاند یعنی چه؟ یعنی فسق سیاسی دارند وگرنه آن فسق عبادی را که همهشان دارند همهشان کافرند همهشان مشرکاند فرمود اکثرشان فسق سیاسی دارند یعنی نقض عهد میکنند لذا در چنین زمینهای فرمود که اینها را باید مهار کرد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است