- 627
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 17 تا 18 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 17 تا 18 سوره توبه"
اهمّیت حدیث غدیر در فضیلت امیرمؤمنان(ع)
خطبهٴ پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) و تبیین وظیفهٴ مسلمانان در برابر قرآن و عترت.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِینَ عَلَی أَنْفُسِهِم بِالکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ ٭ إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾
عصاره بحث دربارهٴ شرایط سازندگان مساجد
عصاره این بخش از آیات آن است که دست مشرکین حجاز از مساجد عموماً مسجدالحرام خصوصاً باید کوتاه میشد و مسئولیت ساختن نگهداشتن بازسازی نوسازی و همچنین تعمیر معنوی مراکز مذهب به عهده مؤمنین است مسئولیت ساختن مسجد و حفظ مسجد و بازسازی و نوسازی مسجد در صلاحیت کسانی است که از نظر عقیده مؤمن باشند به مبدأ و معاد و وحی و نبوت و از جهت عمل هم ارکان دین را حفظ بکنند و امتثال بکنند که نمونه آنها نماز و زکات است چه اینکه در خشیت هم باید موحد باشند جریان ایتای زکات همانطوری که قبلاً اشاره شد برای این اخذ شده است که مسجد یکی از مراکز برطرف کردن نیازهای مستمندان است اگر کسی اهل زکات است میتواند تعمیر کننده مسجد باشد برای اینکه اوست که میتواند به نیاز مستمندان پاسخ بدهد و اگر منظور ساختن مسجد نوسازی مسجد بازسازی مسجد تأمین هزینههای مسجد باشد کسی که اهل زکات است چون یکی از مصارف هشتگانه زکات فی سبیلالله است میتواند از آن مصرف زکات نیازهای مالی مسجد را برطرف کند کسی که اهل ایتاء زکات است او میتواند عامل مسجد باشد چون در آستانه تعطیلی فروردین و همچنین ماه شریف محرم هستیم شاید وارد بحث بعدی شدن آسان نباشد به جایی نمیرسد لکن روایاتی که در این مسئله است به بعضی از آنها اشاره میشود چون روایات فراوانی در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و «برائت» آمده است که مضامین آنها غالباً در طی بحثهای تفصیلی بازگو شد و به بعضی از آنها هم بالصراحة پرداختیم
ابلاغ سورهٴ برائت یکی از 70 فضیلت اختصاصی امیرمؤمنان(علیه السلام)
این حدیث شریف که مأموریت ابلاغ این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «برائت» به عهده امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) بود این جزء مفاخر آن حضرت محسوب میشد و از نظر مسائل کلامی هم جزء ادله امامت آن حضرت تلقی میشد و خود حضرت در مواردی به این حدیث شریف استشهاد کردند که آیا در بین شما کسانی هستند غیر از من که مأمور ابلاغ سورهٴ مبارکهٴ «توبه» باشد یا نه؟ و چون فردا روز پر برکت غدیر هست ما بخشی از این روایاتی که مربوط به غدیر است این را هم در کنار آن روایت مأموریت ابلاغ آن حضرت قرائت بکنیم مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف خصال باب سبعون آنجا که به عنوان عدد و رقم هفتاد مطرح است هفتاد فضیلت برای وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) نقل میکنند که این را در زیر عنوان باب سبعون آنجا نقل کردند وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) فرمود: «لی سبعون منقبة» برای من هفتاد منقبت است که همه اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میدانند که هیچ کدام از آنها منقبت و فضیلتی ندارند مگر اینکه من در آن مناقب سهیمم ولی من دارای هفتاد منقبت هستم که هیچ کدام از اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با من در آن مناقب سبعین سهیم نیستند «قال امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(علیهالسلام) لقد علم المستحفظون من اصحاب النبی محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) انه لیس فیهم رجل له منقبة الاّ و قد شرکته فیها و فضلته» نه تنها من در آن منقبت با آنها سهیم هستم بلکه در همان منبقت هم من افضل و ارجح هستم «وَ لی سبعون منقبة لم یشرکنی فیها احد منهم» من دارای هفتاد منقبت هستم که هیچ کدام از اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با من در آن هفتاد منقبت سهیم نیستند آن گاه راوی عرض میکند که یا امیرالمؤمنین فاخبرنی بهنّ آن هفتاد منقبت چیست؟ این طبق نقلی که مرحوم صدوق در کتاب شریف خصال نقل میکند این است که فرمود: «ان اول منقبة لی انی لم اشرک بالله طرفة عین و لم اعبد اللات و العزی» و خیلیها سابقه بتپرستی دارند دوم اینکه «انی لم اشرب الخمر قط» و دیگران این کار را در جاهلیت کردند سوم اینکه «ان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) استوهبنی عن ابی فی صبائی و کنت اکیله و شریبه ومؤنسه و محدثه» آن قحطی و گرانی که در مکه اتفاق افتاده است و در دوران خرد سالی علیبن ابیطالب(علیه السلام) بود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عموهای خود را جمع کرد و این قبل از نبوت آن حضرت بود فرمود: «الا نحمل ثقل ابیطالب» فرمود مکه گرفتار قحطی و گرانی است و عموی من ابوطالب عائلهمند است و برویم عائله او را توزیع بکنیم هر کدام از ماها یکی از فرزندان ابیطالب را به عنوان دوست و همراه داشته باشیم که در منزل ما باشند و پذیرایی بشوند تا فشار اداره زندگی نسبت به عموی ما کم بشود این طرح را خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ارائه کردند البته قبل از زمان نبوتشان عباس را حمزه را اینها را دعوت کردند بعد این طرح را به حضور ابوطالب پیشنهاد دادند ابوطالب هم گفت: «دعوا لی عقیلاً و خذوا من شئتم» من جعفر دارم عقیل دارم و علی دارم هر کدام از این بچهها را میخواهید بگیرید بگیرید ولی عقیل را برای من بگذارید که کارهای من را انجام بدهد این پسر نزد من باشد بقیه هر کدام را خواستید بگیرید وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را انتخاب کرد حمزه و عباس برادران طالب و جعفر را گرفتند و عقیل نزد خود ابوطالب مانده است و از همان دوران کودکی مصلحت در این بود که علیبنابیطالب پرورش یافته پیغمبر بشود که فرمود: «ان رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) استوهبنی عن ابی» پیغمبر مرا از پدرم به عنوان هبه گرفت در دوران کودکی من «و من اکیل و شریب» او بودم باهم غذا میخوردیم از یک ظرف آب مینوشیدیم و مونس او بودم و هم گفتگوی او بودم از دوران کودکی و چهارمی این است که «انی اول الناس ایماناً و اسلاماً» پنجمی این است که پیغمبر فرمود: «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی» و ششمی این است که «انی کنت آخر الناس عهداً برسول الله» کسی بودم که او را در قبر مطهرش گذاشتم و هفتمی این بود که در لیلةالمبیت من تنها به جای او خوابیدم تا اینکه میرسند به منقبت پنجاهم و اما الخمسون فرمود منقبت پنجاهم این است که «فان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعث ببرائة مع ابی بکر» این بخشهای اولی سورهٴ مبارکهٴ «برائت» را به ابیبکر داد که برای مردم مکه قرائت کند «فلما مضی» وقتی ابیبکر از مدینه حرکت کرد و بیرون رفت «اتی جبرئیل(علیه السلام) فقال یا محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ما یودی عنک الا انت او رجل منک» این رسالت و مأموریت را که قرائت آیات برائت است یا شخصاً باید خودت به عهده بگیری یا مردی که از توست باید به عهده بگیرد «فوجهنی علی ناقته العضباء» آن گاه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرا احضار کرد و آن ناقه مخصوص خود به نام عضباء آن را در اختیار من گذاشت من هم سوار ناقه پیغمبر شدم و مأموریت داد و به من گفت برو از ابابکر این بخش از برائت را بگیر و برای مردم مکه قرائت کن «فلحقته بذی الحلیفة» ذیالحلیفة همین مسجد شجره است «فاخذتها منه» من این برائت را از او گرفتم تا به مکه ببرم و ابلاغ کنم «فخصنی الله عزّوجلّ بذلک» این دیگر جزء مناقب مختص من است
اهمیت حدیث غدیر در فضیلت امیرمؤمنان(علیه السلام)
«و اما الحادیة و الخمسون» آن منقبت 51 این است که «فان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اقامنی للناس کافة یوم غدیر خم فقال من کنت مولاه فعلی مولاه فبعدا و سحقاً للعموم الظالمین» .
حالا چون فردا روز عید غدیر هست و پایان بحث تحصیلی این ایام هم هست ما آن حدیث نورانی غدیر را بخوانیم گرچه بحثهای تفسیریاش در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت آنجا آیه ﴿ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ﴾ مبسوطاً بحث شد از یک سو و آیه ﴿ الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً﴾ هم مفصل بحث شد اما حالا تبرکاً و تیمناً ما این حدیث نورانی غدیر را میخوانیم شما هم این را از آن منابع اصلی اگر نشد از همین کتاب شریف الغدیر مرحوم امینی(رضوان الله علیه و حشره الله مع مولاه علیبن ابیطالب) قرائت کنیم باز هم خوب است.
جریان غدیر یک حادثه عادی نبود این مطلبی بود که قرآن بر آن تکیه کرد و خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن تکیه کرد و سیزده معصوم بر آن تکیه کردند و به عنوان یک محور کلامی در بحثهای مهم کلامی احتجاج کردند این سیزده معصوم در خدمت پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بودند در خدمت قرآن کریم این اهمیت ثقلین یعنی قرآن و عترت را نسبت به حدیث غدیر نشان میدهد بعد هم علما از همان قرن اول تا قرن چهارده در این زمینه آن را نقل کردند روایت کردند شرح کردند کتاب نوشتند و شعرا هم همین کار را کردند شایستگی به نظم درآمدن حدیث غدیر
منتها حالا در جمع شما اگر کسانی هستند که خدای سبحان ذوق شعری به آنها داد این را در بهترین نعمت صرف بکنید ذوق شعری از بهترین نعمتهای الهی است خدا به هر کسی نمیدهد آن شعرهایی که گفتند مکروه است از این قبیل اشعار نیست مرحوم مجلسی اول(رضوان الله علیه) خب هر دو بزرگوار از مفاخر ما هستند و مورد تکریم ما هستند و مورد امید ما هستند نه تنها احترام اما خب مجلسی اول(رضوان الله علیه) حساب خاص خودش را دارد مرحوم مجلسی اول مرحوم محمد تقی مجلسی نه محمد باقر ایشان در شرح من لا یحضره الفقیه مرحوم صدوق آن جلد دوازدهم یا سیزدهم آنجا که بخش پایانی من لا یحضره الفقیه است روایتی نورانی را از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند در شرح، نه اینکه صدوق در متن نقل کرده باشد ایشان در شرح نقل میکند که حضرت فرمود: «ان من الشعر لحکمة» آنگاه نمونههایی ذکر میکنند میگوید عطار، سنایی غزنوی، سعدی اینها را نام میبرد علی ما ببالی نام اینها را میبرد میگوید اینها مردان بزرگی بودند که شعر اینها حکیمانه است شما ببینید ادبیات را ابن مالک به این صورت به نظم درآورده این گرچه شعر است اما قوانین ادبی است بعد دری نجفیه مرحوم بحرالعلوم خب گرچه شعر است اما فقه است بحثهای عمیق فقهی است ببینید صاحب جواهر یا دیگران وقتی میخواهند از بحرالعلوم فتوا را نقل کنند از دری نجفیه ایشان نقل میکنند خب این شعر است بعد هم مرحوم حکیم سبزواری آن فلسفه را به نظم درآورده بعد مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی شیخ مشایخ ما آن فلسفه را به عنوان تحفة الحکیم به نظم درآورده مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری(رضوان الله علیه) شهید ایشان بحثهای فقهی را هم به نظم درآورده به نظم درآوردن کار آسانی نیست در تشبیب و خیالات اینها انسان ممکن است شعر بگوید اما در معارف شعر گفتن کار آسانی نیست جریان غدیر هم همینطور است آنهایی که ذوقی دارند ذات اقدس الهی به آنها این ذوق را عطا کرده است اگر شعری در این زمینه بسرایند بیشتر از نثر میماند به هر تقدیر واقعه غدیر طوری است که قرآن بر آن خیلی تکیه کرده و همچنین چهارده معصوم(علیهم الصلاة و علیهم السلام)
مقدمات صدور حدیث غدیر از سوی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم)
اجمالی از قصه غدیر این است که در سال دهم هجرت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعلان عمومی کرد که ما عازم زیارت بیت الله هستیم که همین آخرین حج و بخش پایانی عمر آن حضرت هم بود که این به نام حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجةالکمال، حجةالتمام، نام گرفته پیغمبر وقتی که به مدینه مهاجرت کردند نه قبل از آن حج به جا آوردند نه بعد از آن ممکن نبود آنها که ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهٍِ﴾ نمیگذاشتند وقتی از مدینه حرکت کردند تا مکه لحظه به لحظه تاریخ پر برکتشان ثبت شد چه روزی حرکت کردند ظهر کجا رفتند شب کجا رفتند نماز را با چه کسی خواندند کجا نماز خواندند خب وجود مبارک حضرت که حرکت میکرد یک آدم عادی که نبود همه اصحاب سعی میکردند لحظه به لحظه آن آثار پربرکت سفر آن حضرت را ثبت بکنند چه زمانی وارد مکه شدند کجا محرم شدند چه وقت وارد مکه شدند نماز را کجا خواندند طواف و سعی را انجام دادند چه زمانی وارد عرفات شدند چه زمانی از آنجا به مشعر حرکت کردند چه وقت از مشعر به منا آمدند چگونه قربانی کردند برای خودشان قربانی کردند از طرف امت قربانی کردند همه اینها را ثبت کردند تا اینکه از مکه برگشتند به طرف مدینه وقتی که برگشتند به طرف مدینه آمدند رسیدند به نزدیکهای جحفه به نام غدیر خم آنجا تقریباً یک چهارراهی بود که «تتشعب فیها طرق المدنیین و المصرییین و العراقیین» این قافله دیگر متفرق میشد یک عدهای به طرف مصر میرفتند منطقه آفریقایی بالأخره یک عدهای به طرف مدینه میآمدند یک عده هم به طرف عراق و این هم هیجده ذیالحجه بود که آیه نازل شد ﴿ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ﴾ و در آن آیه ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ هم این بود که «امره ان یقیم علیاَ(علیه السلام) علما للناس و یبلغهم ما نزل فیه من الولایه و فرض الطاعة علی کل احد» گروهی نزدیک جحفه بودند پیغمبر امر فرمود آنهایی که رفتند برگردند و آنهایی که نیامدند بیایند زودتر و کسی هم حرکت نکند آن منطقه پنج تا درخت داشت فرمودند کسی زیر آن درخت ننشیند چون هوا خیلی گرم بود فرمود آنجا کسی ننشیند وقتی همه جمع شدند دستور دادند زیر آن درختهای پنجگانه را آنجا را رفتند و جارو کردند و تمیز کردند آنجا جای اقامه نماز جماعت شد و محل سخنرانی «و نهی عن سمرات خمس متقاربات دوحات عظام ان لا ینزل تحتهن احد» وقتی که همه آمدند دستور داد که آنجا را بروبند و تمیز کنند و نماز جماعت خوانده بشود وقتی نماز ظهر به جماعت خوانده شد «فصلّی بالناس» زیر آن درختهای پنجگانه هم روز بسیار گرمی هم بود که هر کسی با دست یا غیر دست بالای سرش یا صورتش نگه میداشت تا آفتاب آزار نکند از لوازم شتر از این محمولات شتر پالان شتر و اینها یک جایی مرتفعی درست کردند منبرگونه که حضرت آنجا تشریف ببرند که همه او را ببینند
خطبهٴ پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) در غدیر خم
وقتی بر آن بالا مستقر شدند چنین حمد کردند «الحمد لله و نستعینه و نؤمن به و نتوکل علیه و نعوذ بالله من شرور أنفسنا و من سیئات أعمالنا الذی لا هادی لمن ضل و لا مضل لمن هدی و أشهد ان لا إله الاّ الله و ان محمداً(صلّی الله علیه و آله وسلّم) عبده و رسوله» بعد از این خطبه و شهادتین فرمود: «اما بعد ایها الناس قد نبأنی اللطیف الخبیر انه لم یعمّر نبی الاّ مثل نصف عمر الذی قبله و انی أوشک ان ادعی» ظاهراً این سال آخر عمر من است و من باید ندای الهی را اجابت کنم «و انی مسؤول و انتم مسؤولون» هم من مسئولم هم شما مسئولید شما چه میگویید؟ «فماذا انتم قائلون»؟ شما حرفتان چیست عرض عقیده کنید به چه چیزی معتقدید؟ به چه چیزی عمل میکنید؟ «قالوا نشهد انک قد بلّغت و نصحت و جهدت فجزاک الله خیراً» همه گفتند که ما درباره رسالت شما آنچه که از طرف خدا گفتید شنیدیم و شهادت میدهیم که کوتاهی نکردید رسالتتان را مأموریتتان را ابلاغ کردید آن گاه فرمود: «ألستم تشهدون ان لا إله الاّ الله و ان محمداً(صلّی الله علیه و آله وسلّم) عبده و رسوله و ان جنته حق و ناره حق و ان الموت حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور» آیا به این اصول و خطوط کلی دین شهادت نمیدهید؟ «قالوا بلی نشهد بذلک» خب توحید بود نبوت بود معاد بود و جریان رسمی قیامت بود همه این اصول چهار پنجگانه بود منهای ولایت و امامت فقط همین یکی نبود ملاحظه بفرماید: «ألستم تشهدون ان لا إله الاّ الله» این توحید «و ان محمداً(صلّی الله علیه و آله وسلّم) عبده و رسوله» این نبوت «و ان جنته حق و ناره حق و ان الموت حق و أن الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور» این معاد مانده امامت «قالوا بلی نشهد بذلک» ما به همه اینها معتقدیم به مبدأ و معاد و وحی و نبوت معتقدیم «قالوا بلی نشهد بذلک قال اللهم اشهد» خدایا شاهد باش که من این امور را با اینها در میان گذاشتم این اعراب جاهلی را موحّد کردم مشرک وثنی را موحّد کردم خداپرست کردم معتقد به معاد کردم
چگونگی رسندن سخنان بیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) به سمع کافران در غدیر
«ثم قال ایها الناس الا تسمعون» آیا نمیشنوید؟ چون مسئله مهم بود گاهی ممکن است بگویند هوا گرم است ما دوریم از همه اقرار گرفت که آیا حرف من را به شما میرسد یا نمیرسد چون عدهای بودند که حرفها را میرساندند طوری نبود که مثلاً این 120 هزار نفر حرف را نشنوند تا آن آخرین نفر همه میشنیدند حالا یا به وسیله رسانندهها دهن به دهن ابلاغ میکردند و با فاصلههای معین همینطور بود که همه میشنیدند بالأخره «قالوا نعم» همه.
پرسش ...
پاسخ: قبلاً هم همینطور بود آن وقتی هم که شیخ مفید شاگردانی داشت سید مرتضی شاگردانی داشت و اینها محرّرین اینها وظیفهشان این بود وقتی مرحوم شیخ مفید یا سید مرتضی یا یک بزرگوار دیگری که روی منبر در بغداد دارالسلام یا جاهای دیگر مطلبی را میگفت کسی که فاصله مثلاً ده متر بود او با صدای بلند میگفت آن کسی که در فاصله بیست متر بود آن با صدای بلند میشنید و میگفت و آن کسی که به فاصله سی متر بود آن هم با صدای بلند میگفت تابه آن آخرین نفر برسد.
پرسش ...
پاسخ: چون متواتر است که 120 هزار نفر همه اینها که نقل کردند ممکن است در یک لفظ این، اینگونه گفته باشد آن آنطوری گفته باشد اما هیچ اخلالی لازم نیامده مثلاً در همین جریان بعضیها سه بار شنیدند بعضیها چهار بار چون وقتی که حضرت دیگر آخر داشت تمام میشد یک عده داشتند بلند میشدند نشنیدند که حضرت چهار بار گفته ولی حنابله نقل میکنند که حضرت چهار بار این را فرمود دیگران میگویند نه سه بار این را گفته این لا یضر حالا یا چهار بار فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» یا سه بار اگر اختلافی هست در همین حد است.
پرسش ...
پاسخ: نه حالا البته میتوانست باشد ولی طبیعی این است در سخنرانیها آنجا هم که در جریان ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً﴾ آنجا هم همینطور بود آنجا هم همین را نقل میکردند که وجود مبارک حضرت امیر وقتی سوره «برائت» را میخواند فرمود: ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً﴾ آن جمعیت که بیش از جمعیت غدیر بودند برای اینکه یک عده برای خود مکه بودند و جزء حجاج مکه بودند آنها که نیامدند طرف مدینه که آنها جمعیت یوم الحج الاکبر بیشتر بود از جریان غدیر ولی در ابلاغ بخش اول سورهٴ مبارکهٴ «توبه» وقتی حضرت امیر(سلام الله علیه) قرائت میکردند عده زیادی بودند دأب آنها این بود رسم این بود سنت رسمی این بود که به وسیله بلندگوهای طبیعی حرفها منتقل میشد وگرنه آنکه مثلاً چهار هزار نفر یا کمتر و بیشتر بعد از دویست سال جریان حدیث سلسلة الذهب پدید آمد که آنجا هم همینطور بود البته با قلم مینوشتند وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) که فرمود و عدهای نوشتند آنها هم همینطور به یکدیگر منتقل میکردند
پیامبر اکرم و تبیین وظیفه مسلمانان در اطاعت از ثقلین
خب «قالوا بلی نشهد بذلک قال اللهم اشهد ثم قال ایها الناس الا تسمعون قالوا نعم قال فانی فرط علی الحوض» من پیشاپیش شما وارد حوض کوثر میشوم و قبل از شما میروم «و انتم واردون علی الحوض» و مساحت آن هم ما بین بعدی الی صنعاء است «فیه اقداح عدد النجوم من فضة فأنظروا کیف تخلفونی فی الثقلین» آینده بسیار خوبی دارید بهشت در انتظار شماست ببینید درباره جانشینان من چه میکنید آنچه که من به عنوان خلیفه قرار دادم چه میکنید شما را خلیفه قرار دادم که این امانتهایی که من حفظ کردم نگهداری کنید «کیف تخلفونی فی الثقلین فنادی مناد» یک کسی عرض کرد «و ما الثقلان یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) قال(صلّی الله علیه و آله وسلّم) الثقل الأکبر کتاب الله طرف بید الله عزّوجلّ و طرف بأیدیکم» این کتاب که حبل الله است یک طنابی نیست که یک گوشهای انداخته باشند این انداخته نیست آویخته است یک طرفش به دست خداست یک طرفش به دست شما «إقرأ وارق» همین است ﴿وَاعْتَصِمُوا﴾ همین است خب اگر این به جای محکمی بند نباشد که عاصم نیست تا ما معتصم باشیم که فرمود اگر بخواهید نلغزید این چیز محکم را بگیرید این معلوم میشود که بسته است دیگر بگیرید و بالا بیایید خب لذا عمقی دارد اعماقی دارد بطنی دارد بطونی دارد و هکذا چون تا بالا قرآن است که ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾ اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» فرمود ما این را عربی قرار دادیم بالایش هم علی حکیم است از این عربی مبین که ما در خدمت آن هستیم تا آن علی حکیم همهاش قرآن است ماها کارمان خواندن قرآن است و بحثهای عادی عدهای همین را دارند و بالاتر عدهای آن را دارند و برتر و هکذا «إقرأ وارق» خب فرمود: «الثقل الأکبر کتاب الله طرف بید الله عزوجل و طرف بأیدیکم فتمسکوا به لا تضلوا و الآخر الأصغر عترتی و ان اللطیف الخبیر نبأنی انهما لم یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فسألت ذلک لهما ربی» و من این مطلب را از شما میخواهم «فلا تقدموهما» پیشاپیش حرکت نکنید به دنبال قرآن و عترت باشید خواسته خود را بر قرآن ترجیح ندهید خواسته خود را فکر خود را بر عترت طاهرین ترجیح ندهید «فتهلکوا و لاتقصروا عنهما فتهلکوا» نه جلو بیفتید که هلاکت گرفتارتان میکند نه عقب بیفتید از اینها جدا بشوید که آنها رها کنید که هلاکت دامنگیرتان میشود آن گاه همه آماده شدند که ببینند چه خبر است این ثقل اصغر کیست؟ قرآن را که میدانستند اینکه حالا ثقل اصغر است و محصول عمر پیغمبر است و میراث پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است این کیست؟ همه منتظر بودند وقتی همه را تشنه کرد همه را آماده کرد همه منتظر شدند و در آنجا جز سکوت چیزی حاکم نبود
معرفی علیبنابیطالب(علیه السلام) به عنوان ثقل اصغر و ولی مؤمنین
«ثم اخذ بید علی(علیه السلام) فرفعها» دست مبارک امیرالمؤمنین را گرفت و بالا برد دست پیغمبر و دست علی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بالا رفت همه این دو دست را میدیدند به طوری که «حتی رؤی بیاض اباطهما» زیر بغل پیغمبر و زیر بغل علی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) را همه دیدند دست بالا برود همه میبینند همه حالا منتظر شدند که ببینند پیغمبر چه میخواهد بگوید آنگاه «و عرفه القوم اجمعون» چون چنین خبر مهمی آن روزی که بالأخره هوا گرم حضرت فرمود هیچ کسی حق رفتن ندارد آنها که عقب بودند آمدند آنهایی که جلو بودند برگشتند در این گرما معلوم میشود مطلب مهمی است دیگر و این همه مقدمه فرمود من رفتنی هستم آن چهار اصل کافی نیست یعنی آن اصول چهارگانه اعتقاد به خدا اعتقاد به نبوت اعتقاد به معاد و جریان مواقف قیامت و اینها لازم است ولی کافی نیست یک اصل پنجمی هم باید باشد حالا همه منتظرند «ثم اخذ بید علی(علیهما السلام) فرفعها حتی رؤی بیاض اباطهما و عرفه القوم اجمعون» این حدیث را نه هزار نفر نه ده هزار نفر نه بیست هزار نفر نه شیعه نه سنی همه نقل کردند «فقال ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم» مردم والی شما کیست؟ مولای شما کیست؟ برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» خب همه میدانستند ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ فرمود: «اولی الناس بکم» کیست؟ «من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم» همه گفتند: «الله و رسوله اعلم» خدا میداند که چه کسی اولی است پیامبرش میداند آنگاه حضرت فرمود: «ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من أنفسهم» این بخش آن مفاد آیه سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» را گفتند بعد فرمودند: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه، یقولها ثلاث مرات»، سه بار این جمله را فرمود حالا سه بار «ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفهسم فمن کنت مولاه فعلی مولاه» متن این جمله را سه بار فرمود یا نه خصوص اخیر را سه بار فرمود بالأخره اخیری قدر متیقن است سه بار فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، و فی لفظ احمد امام الحنابله»، آنجا دارد که اربع مرات حضرت چهار بار فرمود آنها که نزدیک تر بودند شاید بیشتر و بهتر شنیدند بالأخره حالا یا سه بار فرمود یا چهار بار فرمود مثلاً در این حد اختلاف است «ثم قال اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه و أحب من أحبه و ابغض من ابغضه وانصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیثما دار»
حرکت حق بر مدار علیبنابیطالب(علیه السلام)
این «علی مع الحق و الحق مع علی» مشابهش درباره عمار هم آمده اما «یدور معه حیثما دار» مهم است که این ضمیر به چه کسی برمیگردد «یدور علی مدار الحق حیث ما دار»؟ یا «یدور الحق مدار علی حیثما دار»؟ این ضمیر به حق برمیگردد نه به علی ما میخواهیم ببینیم حق کجاست ببینیم علی چه کار کرده هر کاری او میکند حق است قبلاً که چیزی تنظیم نشده بود که شاهد اینکه ضمیر به حق برمیگردد ضمیر «یدور»، «یدور الحق مع علی(علیه السلام) حیثما دار» علی ضمیر دار به علی برمیگردد ضمیر یدور به حق برمیگردد نه ضمیر یدور به علی برمیگردد ضمیر دار به حق شاهدش این است که حضرت به خدا عرض کرد «و أدر الحق معه حیثما دار» خدایا طرزی علی را قرار بده که حق علیمدار باشد نه علی حقمدار منتها این حق به مدار فعل است که الحق من ربک نه حق ذاتی که حق ذاتی که فوق اینهاست که الحق هو الله ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الحَقُّ﴾ حق در مقام ظهور در مقام فعل، فعل خداست این فعل خدا را ما از انسان کامل میگیریم نه اینکه فعل خدا قبلاً هست و انسان کامل حیات خود را برابر او تنظیم میکند وگرنه او میشود صادر اول انسان کامل صادر اول است حق در مدار فعل یعنی کدام قانون حق است چه چیزی حلال است چه چیزی حرام است چه چیزی زشت است چه چیزی زیباست چه چیزی حسن است چه چیزی قبیح است باید بگوییم انسان کامل چه میگوید «و ادر الحق معه حیث دار الا فلیبلغ الشاهد الغایب»
ضرورت ابلاغ پیام غدیر توسط شاهدان آن
وظیفه همه هم هست شما 120 هزار نفر باید به همه بگویید این وظیفه شماست امر است دیگر امر هم مفید وجوب است «ثم لم یتفرقوا حتی نزل امین وحی الله بقوله ﴿الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی﴾ » آن گاه «فقال رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) الله أکبر علی اکمال الدین و إتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و الولایة لعلی [بن أبیطالب] من بعدی» حالا دین شده کامل یعنی اصول قبلی به علاوه اصل امامت میشود کامل بعد مردم شروع کردند به تبریک گفتن به وجود مبارک حضرت علی به عنوان امیرالمؤمنین پیشاپیش همه شیخان ابوبکر و عمر تبریک گفتند، گفتند «بخ بخ لک یابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه» ابن عباس گفت «وجبت و الله فی أعناق القوم» در گردن مردم این ولایت واجب شد آن وقت حسّان برخواست و از وجود مبارک(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اجازه گرفت و آن شعر معروف را سرود که در آنجا گفت:
«ینادبهم یوم الغدیر نبیهم ٭ ٭ ٭ بخم فاسمع بالرسول منادیاً»
احتجاج امیرمؤمنان(علیه السلام) به حدیث غدیر
این فهرست غدیر است که «اتفق علیه الموافق و المخالف» و از نظر بحثهای کلامی هم سیزده معصوم(علیهم السلام) به آن اشاره کردند یعنی بعد از پیغمبر هم وجود مبارک حضرت امیر به آن استدلال کرده هم وجود مبارک صدیقه کبرا(سلام الله علیها به آن استدلال کرده هم دوازده امام خود حضرت امیر(سلام الله علیه) در مواردی به حدیث غدیر در بحثهای کلامی به آن استشهاد کرده در یومالشوری سال 23 هجری آنجا خود حضرت به آن استشهاد کرده فرمود که آن راوی میگوید که «کنت علی الباب یوم الشوری مع علی(علیهالسلام) فی البیت و سمعته یقول لهم» فرمود من یک احتجاجی کنم در آن یوم الشوری حجتی بیاورم که «لا یستطیع عربیکم و لا عجمیکم تغییر ذلک» هیچ کسی نتواند آن را عوض کند بعد فرمود: «انشدکم الله» شما را به خدا سوگند «ایها النفر جمیعاً أفیکم احد وحّد الله قَبلی؟ قالوا لا قال فأنشدکم الله هل منکم أحد له أخ مثل جعفر الطیار فی الجنة مع الملائکة» که با ملائکه پرواز میکند طیار است «قالوا اللهم لا قال فأنشدکم الله هل فیکم أحدٌ له عم کعمّی حمزه اسد الله و أسد رسوله سید الشهداء» غیر از من کسی عمویش اینچنین است «قالوا اللهم لا قال فأنشدکم الله هل فیکم أحدٌ له زوجة مثل زوجتی فاطمة بنت محمد سیدة نساء أهل الجنة(علیهم الصلاة و علیهم السلام) غیری قالوا اللهم لا، قال انشدکم بالله هل فیکم أحدٌ له سبطان مثل سبطیّ الحسن و الحسین سیدیّ شباب أهل الجنة(علیهم السلام) غیری قالوا اللهم لا، قال فأنشدکم بالله هل فیکم أحدٌ ناجی رسول الله مرات قدم بین یدی نجواه صدقة قبلی قالوا اللهم لا، قال فأنشدکم بالله هل فیکم أحدٌ قال له رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره لیبلّغ الشاهد الغایب غیری قالوا لا»
احتجاج فاطمه زهرا و ائمه هدی(علیهم السلام) به حدیث غدیر
اما وجود مبارک صدیقه کبری(سلام الله علیها) هم در آن جریان معروف به آن استشهاد کرده است و براهین خوبی یعنی این جزء میراث خانوادگی این خاندان بود حالا رجال علمی حسابشان جدا. ببینید بخشهای مهم از این را زنهای از این خاندان برای یکدیگر نقل میکردند این طریق که به احتجاج صدیقه کبرا(سلام الله علیها) میرسد این است که ایشان نقل میکنند که «حدثنا علی بن محمد بن جعفر الاهوازی مولی الرشید حدثنا بکر بن احمد القصری حدثتنا فاطمه و زینب و ام کلثوم بنات موسی بن جعفر(علیهم الصلاة و علیهم السلام)» این سه دختران وجود مبارک امام هفتم شاید این فاطمه همان فاطمهای باشد که الآن ما در جوار قبر این کریمه این حرفها را مطرح میکنیم این ذات مقدس نقل کرده روات این حدیث فاطمه زینب ام کلثوم دختران امام هفتم «قلن» این ذوات مقدسه گفتند: «حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق» اینها از حضرت فاطمه دختر امام صادق(سلام الله علیه) نقل کردند فاطمه دختر امام صادق(سلام الله علیه) میفرماید: «حدثتنی فاطمة بنت محمد بن علی» فاطمه دختر امام باقر چون همه اینها سعی میکردند یک فاطمه داشته باشند فاطمه دختر امام صادق(سلام الله علیه) میگوید فاطمه دختر امام باقر برای من نقل کرده است که او گفته است «حدثتنی فاطمه بنت علی بن الحسین» فاطمه دختر امام باقر(سلام الله علیهم اجمعین) این میگوید که فاطمه دختر علیبنالحسین امام سجاد حدیث کرده است آن میگوید «حدثتنی فاطمه و سکینة ابنتا الحسین بن علی(علیهم الصلاة و علیهم السلام)» فاطمه دختر امام سجاد میگوید که فاطمه دختر امام حسین و سکینه دختر امام حسین این دختران امام حسین(علیهم السلام) برای من نقل کردند آن دو بزرگوار گفتند که ام کلثوم دختر فاطمه بنت النبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده است ام کلثوم بنت فاطمه این نقل میکند از خود فاطمه بنت رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که ایشان در احتجاجاتش با قوم فرمود: «أنسیتم قول رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه»؟ آیا فراموش کردید که خدا در روز غدیر به وجود مبارک پیغمبر خدا در روز غدیر خم فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.
آیا این سخن را هم فراموش کردیدن که پیغمبر فرمود: «أنت منی بمنزلة هارون من موسی» این جریانی که فواطم نقل کردند نقل دیگری هم دارد که مرحوم امینی(رضوان الله علیه) بازگو کردند. خب البته برای ائمه(علیهم السلام) احتجاجات آنها همهٴ اینها احادیث مضبوطی است که ایشان نقل کردهاند، الآن ما اینها را به عنوان تبرّک نقل کردیم.
منحصر به فرد بودن غدیر در تاریخ
این جریان غدیر به تعبیر جناب امینی(رضوان الله علیه) روی کرهٴ زمین علی بسیط الارض غدیر همین است. هم غدیر این است هم یوم غدیر این است دیگر ما نه دو غدیر داریم اگر بگویند غدیر همان واقعهٴ ولایت حضرت امیر است. یوم غدیر که میگویند همین است. در طی این چهارده قرن جایی و مکانی و حادثهای و قضیهٴ تاریخی علی وجه الارض غیر از این جریان غدیر نیست. حالا احیاناً دیگری خواست مثلاً بگوید یک جنگی در جاهلیت بود به نام غدیر آن بیراهه رفتن و کجراهه سخن گفتن است. خب، این راهم این چهارده معصوم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بعد کتاب الله تنظیم کردند هم علمای این چهارده قرن ذکر کردند هم شعرا.
حشر همه انشاءالله با قرآن و عترت باشد.
«و الحمد لله رب العالمین»
اهمّیت حدیث غدیر در فضیلت امیرمؤمنان(ع)
خطبهٴ پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) و تبیین وظیفهٴ مسلمانان در برابر قرآن و عترت.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِینَ عَلَی أَنْفُسِهِم بِالکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ ٭ إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾
عصاره بحث دربارهٴ شرایط سازندگان مساجد
عصاره این بخش از آیات آن است که دست مشرکین حجاز از مساجد عموماً مسجدالحرام خصوصاً باید کوتاه میشد و مسئولیت ساختن نگهداشتن بازسازی نوسازی و همچنین تعمیر معنوی مراکز مذهب به عهده مؤمنین است مسئولیت ساختن مسجد و حفظ مسجد و بازسازی و نوسازی مسجد در صلاحیت کسانی است که از نظر عقیده مؤمن باشند به مبدأ و معاد و وحی و نبوت و از جهت عمل هم ارکان دین را حفظ بکنند و امتثال بکنند که نمونه آنها نماز و زکات است چه اینکه در خشیت هم باید موحد باشند جریان ایتای زکات همانطوری که قبلاً اشاره شد برای این اخذ شده است که مسجد یکی از مراکز برطرف کردن نیازهای مستمندان است اگر کسی اهل زکات است میتواند تعمیر کننده مسجد باشد برای اینکه اوست که میتواند به نیاز مستمندان پاسخ بدهد و اگر منظور ساختن مسجد نوسازی مسجد بازسازی مسجد تأمین هزینههای مسجد باشد کسی که اهل زکات است چون یکی از مصارف هشتگانه زکات فی سبیلالله است میتواند از آن مصرف زکات نیازهای مالی مسجد را برطرف کند کسی که اهل ایتاء زکات است او میتواند عامل مسجد باشد چون در آستانه تعطیلی فروردین و همچنین ماه شریف محرم هستیم شاید وارد بحث بعدی شدن آسان نباشد به جایی نمیرسد لکن روایاتی که در این مسئله است به بعضی از آنها اشاره میشود چون روایات فراوانی در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و «برائت» آمده است که مضامین آنها غالباً در طی بحثهای تفصیلی بازگو شد و به بعضی از آنها هم بالصراحة پرداختیم
ابلاغ سورهٴ برائت یکی از 70 فضیلت اختصاصی امیرمؤمنان(علیه السلام)
این حدیث شریف که مأموریت ابلاغ این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «برائت» به عهده امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) بود این جزء مفاخر آن حضرت محسوب میشد و از نظر مسائل کلامی هم جزء ادله امامت آن حضرت تلقی میشد و خود حضرت در مواردی به این حدیث شریف استشهاد کردند که آیا در بین شما کسانی هستند غیر از من که مأمور ابلاغ سورهٴ مبارکهٴ «توبه» باشد یا نه؟ و چون فردا روز پر برکت غدیر هست ما بخشی از این روایاتی که مربوط به غدیر است این را هم در کنار آن روایت مأموریت ابلاغ آن حضرت قرائت بکنیم مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف خصال باب سبعون آنجا که به عنوان عدد و رقم هفتاد مطرح است هفتاد فضیلت برای وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) نقل میکنند که این را در زیر عنوان باب سبعون آنجا نقل کردند وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) فرمود: «لی سبعون منقبة» برای من هفتاد منقبت است که همه اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میدانند که هیچ کدام از آنها منقبت و فضیلتی ندارند مگر اینکه من در آن مناقب سهیمم ولی من دارای هفتاد منقبت هستم که هیچ کدام از اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با من در آن مناقب سبعین سهیم نیستند «قال امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(علیهالسلام) لقد علم المستحفظون من اصحاب النبی محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) انه لیس فیهم رجل له منقبة الاّ و قد شرکته فیها و فضلته» نه تنها من در آن منقبت با آنها سهیم هستم بلکه در همان منبقت هم من افضل و ارجح هستم «وَ لی سبعون منقبة لم یشرکنی فیها احد منهم» من دارای هفتاد منقبت هستم که هیچ کدام از اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با من در آن هفتاد منقبت سهیم نیستند آن گاه راوی عرض میکند که یا امیرالمؤمنین فاخبرنی بهنّ آن هفتاد منقبت چیست؟ این طبق نقلی که مرحوم صدوق در کتاب شریف خصال نقل میکند این است که فرمود: «ان اول منقبة لی انی لم اشرک بالله طرفة عین و لم اعبد اللات و العزی» و خیلیها سابقه بتپرستی دارند دوم اینکه «انی لم اشرب الخمر قط» و دیگران این کار را در جاهلیت کردند سوم اینکه «ان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) استوهبنی عن ابی فی صبائی و کنت اکیله و شریبه ومؤنسه و محدثه» آن قحطی و گرانی که در مکه اتفاق افتاده است و در دوران خرد سالی علیبن ابیطالب(علیه السلام) بود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عموهای خود را جمع کرد و این قبل از نبوت آن حضرت بود فرمود: «الا نحمل ثقل ابیطالب» فرمود مکه گرفتار قحطی و گرانی است و عموی من ابوطالب عائلهمند است و برویم عائله او را توزیع بکنیم هر کدام از ماها یکی از فرزندان ابیطالب را به عنوان دوست و همراه داشته باشیم که در منزل ما باشند و پذیرایی بشوند تا فشار اداره زندگی نسبت به عموی ما کم بشود این طرح را خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ارائه کردند البته قبل از زمان نبوتشان عباس را حمزه را اینها را دعوت کردند بعد این طرح را به حضور ابوطالب پیشنهاد دادند ابوطالب هم گفت: «دعوا لی عقیلاً و خذوا من شئتم» من جعفر دارم عقیل دارم و علی دارم هر کدام از این بچهها را میخواهید بگیرید بگیرید ولی عقیل را برای من بگذارید که کارهای من را انجام بدهد این پسر نزد من باشد بقیه هر کدام را خواستید بگیرید وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را انتخاب کرد حمزه و عباس برادران طالب و جعفر را گرفتند و عقیل نزد خود ابوطالب مانده است و از همان دوران کودکی مصلحت در این بود که علیبنابیطالب پرورش یافته پیغمبر بشود که فرمود: «ان رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) استوهبنی عن ابی» پیغمبر مرا از پدرم به عنوان هبه گرفت در دوران کودکی من «و من اکیل و شریب» او بودم باهم غذا میخوردیم از یک ظرف آب مینوشیدیم و مونس او بودم و هم گفتگوی او بودم از دوران کودکی و چهارمی این است که «انی اول الناس ایماناً و اسلاماً» پنجمی این است که پیغمبر فرمود: «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی» و ششمی این است که «انی کنت آخر الناس عهداً برسول الله» کسی بودم که او را در قبر مطهرش گذاشتم و هفتمی این بود که در لیلةالمبیت من تنها به جای او خوابیدم تا اینکه میرسند به منقبت پنجاهم و اما الخمسون فرمود منقبت پنجاهم این است که «فان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعث ببرائة مع ابی بکر» این بخشهای اولی سورهٴ مبارکهٴ «برائت» را به ابیبکر داد که برای مردم مکه قرائت کند «فلما مضی» وقتی ابیبکر از مدینه حرکت کرد و بیرون رفت «اتی جبرئیل(علیه السلام) فقال یا محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ما یودی عنک الا انت او رجل منک» این رسالت و مأموریت را که قرائت آیات برائت است یا شخصاً باید خودت به عهده بگیری یا مردی که از توست باید به عهده بگیرد «فوجهنی علی ناقته العضباء» آن گاه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرا احضار کرد و آن ناقه مخصوص خود به نام عضباء آن را در اختیار من گذاشت من هم سوار ناقه پیغمبر شدم و مأموریت داد و به من گفت برو از ابابکر این بخش از برائت را بگیر و برای مردم مکه قرائت کن «فلحقته بذی الحلیفة» ذیالحلیفة همین مسجد شجره است «فاخذتها منه» من این برائت را از او گرفتم تا به مکه ببرم و ابلاغ کنم «فخصنی الله عزّوجلّ بذلک» این دیگر جزء مناقب مختص من است
اهمیت حدیث غدیر در فضیلت امیرمؤمنان(علیه السلام)
«و اما الحادیة و الخمسون» آن منقبت 51 این است که «فان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اقامنی للناس کافة یوم غدیر خم فقال من کنت مولاه فعلی مولاه فبعدا و سحقاً للعموم الظالمین» .
حالا چون فردا روز عید غدیر هست و پایان بحث تحصیلی این ایام هم هست ما آن حدیث نورانی غدیر را بخوانیم گرچه بحثهای تفسیریاش در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت آنجا آیه ﴿ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ﴾ مبسوطاً بحث شد از یک سو و آیه ﴿ الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً﴾ هم مفصل بحث شد اما حالا تبرکاً و تیمناً ما این حدیث نورانی غدیر را میخوانیم شما هم این را از آن منابع اصلی اگر نشد از همین کتاب شریف الغدیر مرحوم امینی(رضوان الله علیه و حشره الله مع مولاه علیبن ابیطالب) قرائت کنیم باز هم خوب است.
جریان غدیر یک حادثه عادی نبود این مطلبی بود که قرآن بر آن تکیه کرد و خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن تکیه کرد و سیزده معصوم بر آن تکیه کردند و به عنوان یک محور کلامی در بحثهای مهم کلامی احتجاج کردند این سیزده معصوم در خدمت پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بودند در خدمت قرآن کریم این اهمیت ثقلین یعنی قرآن و عترت را نسبت به حدیث غدیر نشان میدهد بعد هم علما از همان قرن اول تا قرن چهارده در این زمینه آن را نقل کردند روایت کردند شرح کردند کتاب نوشتند و شعرا هم همین کار را کردند شایستگی به نظم درآمدن حدیث غدیر
منتها حالا در جمع شما اگر کسانی هستند که خدای سبحان ذوق شعری به آنها داد این را در بهترین نعمت صرف بکنید ذوق شعری از بهترین نعمتهای الهی است خدا به هر کسی نمیدهد آن شعرهایی که گفتند مکروه است از این قبیل اشعار نیست مرحوم مجلسی اول(رضوان الله علیه) خب هر دو بزرگوار از مفاخر ما هستند و مورد تکریم ما هستند و مورد امید ما هستند نه تنها احترام اما خب مجلسی اول(رضوان الله علیه) حساب خاص خودش را دارد مرحوم مجلسی اول مرحوم محمد تقی مجلسی نه محمد باقر ایشان در شرح من لا یحضره الفقیه مرحوم صدوق آن جلد دوازدهم یا سیزدهم آنجا که بخش پایانی من لا یحضره الفقیه است روایتی نورانی را از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند در شرح، نه اینکه صدوق در متن نقل کرده باشد ایشان در شرح نقل میکند که حضرت فرمود: «ان من الشعر لحکمة» آنگاه نمونههایی ذکر میکنند میگوید عطار، سنایی غزنوی، سعدی اینها را نام میبرد علی ما ببالی نام اینها را میبرد میگوید اینها مردان بزرگی بودند که شعر اینها حکیمانه است شما ببینید ادبیات را ابن مالک به این صورت به نظم درآورده این گرچه شعر است اما قوانین ادبی است بعد دری نجفیه مرحوم بحرالعلوم خب گرچه شعر است اما فقه است بحثهای عمیق فقهی است ببینید صاحب جواهر یا دیگران وقتی میخواهند از بحرالعلوم فتوا را نقل کنند از دری نجفیه ایشان نقل میکنند خب این شعر است بعد هم مرحوم حکیم سبزواری آن فلسفه را به نظم درآورده بعد مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی شیخ مشایخ ما آن فلسفه را به عنوان تحفة الحکیم به نظم درآورده مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری(رضوان الله علیه) شهید ایشان بحثهای فقهی را هم به نظم درآورده به نظم درآوردن کار آسانی نیست در تشبیب و خیالات اینها انسان ممکن است شعر بگوید اما در معارف شعر گفتن کار آسانی نیست جریان غدیر هم همینطور است آنهایی که ذوقی دارند ذات اقدس الهی به آنها این ذوق را عطا کرده است اگر شعری در این زمینه بسرایند بیشتر از نثر میماند به هر تقدیر واقعه غدیر طوری است که قرآن بر آن خیلی تکیه کرده و همچنین چهارده معصوم(علیهم الصلاة و علیهم السلام)
مقدمات صدور حدیث غدیر از سوی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم)
اجمالی از قصه غدیر این است که در سال دهم هجرت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعلان عمومی کرد که ما عازم زیارت بیت الله هستیم که همین آخرین حج و بخش پایانی عمر آن حضرت هم بود که این به نام حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجةالکمال، حجةالتمام، نام گرفته پیغمبر وقتی که به مدینه مهاجرت کردند نه قبل از آن حج به جا آوردند نه بعد از آن ممکن نبود آنها که ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهٍِ﴾ نمیگذاشتند وقتی از مدینه حرکت کردند تا مکه لحظه به لحظه تاریخ پر برکتشان ثبت شد چه روزی حرکت کردند ظهر کجا رفتند شب کجا رفتند نماز را با چه کسی خواندند کجا نماز خواندند خب وجود مبارک حضرت که حرکت میکرد یک آدم عادی که نبود همه اصحاب سعی میکردند لحظه به لحظه آن آثار پربرکت سفر آن حضرت را ثبت بکنند چه زمانی وارد مکه شدند کجا محرم شدند چه وقت وارد مکه شدند نماز را کجا خواندند طواف و سعی را انجام دادند چه زمانی وارد عرفات شدند چه زمانی از آنجا به مشعر حرکت کردند چه وقت از مشعر به منا آمدند چگونه قربانی کردند برای خودشان قربانی کردند از طرف امت قربانی کردند همه اینها را ثبت کردند تا اینکه از مکه برگشتند به طرف مدینه وقتی که برگشتند به طرف مدینه آمدند رسیدند به نزدیکهای جحفه به نام غدیر خم آنجا تقریباً یک چهارراهی بود که «تتشعب فیها طرق المدنیین و المصرییین و العراقیین» این قافله دیگر متفرق میشد یک عدهای به طرف مصر میرفتند منطقه آفریقایی بالأخره یک عدهای به طرف مدینه میآمدند یک عده هم به طرف عراق و این هم هیجده ذیالحجه بود که آیه نازل شد ﴿ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ﴾ و در آن آیه ﴿مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ هم این بود که «امره ان یقیم علیاَ(علیه السلام) علما للناس و یبلغهم ما نزل فیه من الولایه و فرض الطاعة علی کل احد» گروهی نزدیک جحفه بودند پیغمبر امر فرمود آنهایی که رفتند برگردند و آنهایی که نیامدند بیایند زودتر و کسی هم حرکت نکند آن منطقه پنج تا درخت داشت فرمودند کسی زیر آن درخت ننشیند چون هوا خیلی گرم بود فرمود آنجا کسی ننشیند وقتی همه جمع شدند دستور دادند زیر آن درختهای پنجگانه را آنجا را رفتند و جارو کردند و تمیز کردند آنجا جای اقامه نماز جماعت شد و محل سخنرانی «و نهی عن سمرات خمس متقاربات دوحات عظام ان لا ینزل تحتهن احد» وقتی که همه آمدند دستور داد که آنجا را بروبند و تمیز کنند و نماز جماعت خوانده بشود وقتی نماز ظهر به جماعت خوانده شد «فصلّی بالناس» زیر آن درختهای پنجگانه هم روز بسیار گرمی هم بود که هر کسی با دست یا غیر دست بالای سرش یا صورتش نگه میداشت تا آفتاب آزار نکند از لوازم شتر از این محمولات شتر پالان شتر و اینها یک جایی مرتفعی درست کردند منبرگونه که حضرت آنجا تشریف ببرند که همه او را ببینند
خطبهٴ پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) در غدیر خم
وقتی بر آن بالا مستقر شدند چنین حمد کردند «الحمد لله و نستعینه و نؤمن به و نتوکل علیه و نعوذ بالله من شرور أنفسنا و من سیئات أعمالنا الذی لا هادی لمن ضل و لا مضل لمن هدی و أشهد ان لا إله الاّ الله و ان محمداً(صلّی الله علیه و آله وسلّم) عبده و رسوله» بعد از این خطبه و شهادتین فرمود: «اما بعد ایها الناس قد نبأنی اللطیف الخبیر انه لم یعمّر نبی الاّ مثل نصف عمر الذی قبله و انی أوشک ان ادعی» ظاهراً این سال آخر عمر من است و من باید ندای الهی را اجابت کنم «و انی مسؤول و انتم مسؤولون» هم من مسئولم هم شما مسئولید شما چه میگویید؟ «فماذا انتم قائلون»؟ شما حرفتان چیست عرض عقیده کنید به چه چیزی معتقدید؟ به چه چیزی عمل میکنید؟ «قالوا نشهد انک قد بلّغت و نصحت و جهدت فجزاک الله خیراً» همه گفتند که ما درباره رسالت شما آنچه که از طرف خدا گفتید شنیدیم و شهادت میدهیم که کوتاهی نکردید رسالتتان را مأموریتتان را ابلاغ کردید آن گاه فرمود: «ألستم تشهدون ان لا إله الاّ الله و ان محمداً(صلّی الله علیه و آله وسلّم) عبده و رسوله و ان جنته حق و ناره حق و ان الموت حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور» آیا به این اصول و خطوط کلی دین شهادت نمیدهید؟ «قالوا بلی نشهد بذلک» خب توحید بود نبوت بود معاد بود و جریان رسمی قیامت بود همه این اصول چهار پنجگانه بود منهای ولایت و امامت فقط همین یکی نبود ملاحظه بفرماید: «ألستم تشهدون ان لا إله الاّ الله» این توحید «و ان محمداً(صلّی الله علیه و آله وسلّم) عبده و رسوله» این نبوت «و ان جنته حق و ناره حق و ان الموت حق و أن الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور» این معاد مانده امامت «قالوا بلی نشهد بذلک» ما به همه اینها معتقدیم به مبدأ و معاد و وحی و نبوت معتقدیم «قالوا بلی نشهد بذلک قال اللهم اشهد» خدایا شاهد باش که من این امور را با اینها در میان گذاشتم این اعراب جاهلی را موحّد کردم مشرک وثنی را موحّد کردم خداپرست کردم معتقد به معاد کردم
چگونگی رسندن سخنان بیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله وسلّم) به سمع کافران در غدیر
«ثم قال ایها الناس الا تسمعون» آیا نمیشنوید؟ چون مسئله مهم بود گاهی ممکن است بگویند هوا گرم است ما دوریم از همه اقرار گرفت که آیا حرف من را به شما میرسد یا نمیرسد چون عدهای بودند که حرفها را میرساندند طوری نبود که مثلاً این 120 هزار نفر حرف را نشنوند تا آن آخرین نفر همه میشنیدند حالا یا به وسیله رسانندهها دهن به دهن ابلاغ میکردند و با فاصلههای معین همینطور بود که همه میشنیدند بالأخره «قالوا نعم» همه.
پرسش ...
پاسخ: قبلاً هم همینطور بود آن وقتی هم که شیخ مفید شاگردانی داشت سید مرتضی شاگردانی داشت و اینها محرّرین اینها وظیفهشان این بود وقتی مرحوم شیخ مفید یا سید مرتضی یا یک بزرگوار دیگری که روی منبر در بغداد دارالسلام یا جاهای دیگر مطلبی را میگفت کسی که فاصله مثلاً ده متر بود او با صدای بلند میگفت آن کسی که در فاصله بیست متر بود آن با صدای بلند میشنید و میگفت و آن کسی که به فاصله سی متر بود آن هم با صدای بلند میگفت تابه آن آخرین نفر برسد.
پرسش ...
پاسخ: چون متواتر است که 120 هزار نفر همه اینها که نقل کردند ممکن است در یک لفظ این، اینگونه گفته باشد آن آنطوری گفته باشد اما هیچ اخلالی لازم نیامده مثلاً در همین جریان بعضیها سه بار شنیدند بعضیها چهار بار چون وقتی که حضرت دیگر آخر داشت تمام میشد یک عده داشتند بلند میشدند نشنیدند که حضرت چهار بار گفته ولی حنابله نقل میکنند که حضرت چهار بار این را فرمود دیگران میگویند نه سه بار این را گفته این لا یضر حالا یا چهار بار فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» یا سه بار اگر اختلافی هست در همین حد است.
پرسش ...
پاسخ: نه حالا البته میتوانست باشد ولی طبیعی این است در سخنرانیها آنجا هم که در جریان ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً﴾ آنجا هم همینطور بود آنجا هم همین را نقل میکردند که وجود مبارک حضرت امیر وقتی سوره «برائت» را میخواند فرمود: ﴿وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً﴾ آن جمعیت که بیش از جمعیت غدیر بودند برای اینکه یک عده برای خود مکه بودند و جزء حجاج مکه بودند آنها که نیامدند طرف مدینه که آنها جمعیت یوم الحج الاکبر بیشتر بود از جریان غدیر ولی در ابلاغ بخش اول سورهٴ مبارکهٴ «توبه» وقتی حضرت امیر(سلام الله علیه) قرائت میکردند عده زیادی بودند دأب آنها این بود رسم این بود سنت رسمی این بود که به وسیله بلندگوهای طبیعی حرفها منتقل میشد وگرنه آنکه مثلاً چهار هزار نفر یا کمتر و بیشتر بعد از دویست سال جریان حدیث سلسلة الذهب پدید آمد که آنجا هم همینطور بود البته با قلم مینوشتند وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) که فرمود و عدهای نوشتند آنها هم همینطور به یکدیگر منتقل میکردند
پیامبر اکرم و تبیین وظیفه مسلمانان در اطاعت از ثقلین
خب «قالوا بلی نشهد بذلک قال اللهم اشهد ثم قال ایها الناس الا تسمعون قالوا نعم قال فانی فرط علی الحوض» من پیشاپیش شما وارد حوض کوثر میشوم و قبل از شما میروم «و انتم واردون علی الحوض» و مساحت آن هم ما بین بعدی الی صنعاء است «فیه اقداح عدد النجوم من فضة فأنظروا کیف تخلفونی فی الثقلین» آینده بسیار خوبی دارید بهشت در انتظار شماست ببینید درباره جانشینان من چه میکنید آنچه که من به عنوان خلیفه قرار دادم چه میکنید شما را خلیفه قرار دادم که این امانتهایی که من حفظ کردم نگهداری کنید «کیف تخلفونی فی الثقلین فنادی مناد» یک کسی عرض کرد «و ما الثقلان یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) قال(صلّی الله علیه و آله وسلّم) الثقل الأکبر کتاب الله طرف بید الله عزّوجلّ و طرف بأیدیکم» این کتاب که حبل الله است یک طنابی نیست که یک گوشهای انداخته باشند این انداخته نیست آویخته است یک طرفش به دست خداست یک طرفش به دست شما «إقرأ وارق» همین است ﴿وَاعْتَصِمُوا﴾ همین است خب اگر این به جای محکمی بند نباشد که عاصم نیست تا ما معتصم باشیم که فرمود اگر بخواهید نلغزید این چیز محکم را بگیرید این معلوم میشود که بسته است دیگر بگیرید و بالا بیایید خب لذا عمقی دارد اعماقی دارد بطنی دارد بطونی دارد و هکذا چون تا بالا قرآن است که ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾ اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» فرمود ما این را عربی قرار دادیم بالایش هم علی حکیم است از این عربی مبین که ما در خدمت آن هستیم تا آن علی حکیم همهاش قرآن است ماها کارمان خواندن قرآن است و بحثهای عادی عدهای همین را دارند و بالاتر عدهای آن را دارند و برتر و هکذا «إقرأ وارق» خب فرمود: «الثقل الأکبر کتاب الله طرف بید الله عزوجل و طرف بأیدیکم فتمسکوا به لا تضلوا و الآخر الأصغر عترتی و ان اللطیف الخبیر نبأنی انهما لم یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فسألت ذلک لهما ربی» و من این مطلب را از شما میخواهم «فلا تقدموهما» پیشاپیش حرکت نکنید به دنبال قرآن و عترت باشید خواسته خود را بر قرآن ترجیح ندهید خواسته خود را فکر خود را بر عترت طاهرین ترجیح ندهید «فتهلکوا و لاتقصروا عنهما فتهلکوا» نه جلو بیفتید که هلاکت گرفتارتان میکند نه عقب بیفتید از اینها جدا بشوید که آنها رها کنید که هلاکت دامنگیرتان میشود آن گاه همه آماده شدند که ببینند چه خبر است این ثقل اصغر کیست؟ قرآن را که میدانستند اینکه حالا ثقل اصغر است و محصول عمر پیغمبر است و میراث پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است این کیست؟ همه منتظر بودند وقتی همه را تشنه کرد همه را آماده کرد همه منتظر شدند و در آنجا جز سکوت چیزی حاکم نبود
معرفی علیبنابیطالب(علیه السلام) به عنوان ثقل اصغر و ولی مؤمنین
«ثم اخذ بید علی(علیه السلام) فرفعها» دست مبارک امیرالمؤمنین را گرفت و بالا برد دست پیغمبر و دست علی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بالا رفت همه این دو دست را میدیدند به طوری که «حتی رؤی بیاض اباطهما» زیر بغل پیغمبر و زیر بغل علی(علیهم الصلاة و علیهم السلام) را همه دیدند دست بالا برود همه میبینند همه حالا منتظر شدند که ببینند پیغمبر چه میخواهد بگوید آنگاه «و عرفه القوم اجمعون» چون چنین خبر مهمی آن روزی که بالأخره هوا گرم حضرت فرمود هیچ کسی حق رفتن ندارد آنها که عقب بودند آمدند آنهایی که جلو بودند برگشتند در این گرما معلوم میشود مطلب مهمی است دیگر و این همه مقدمه فرمود من رفتنی هستم آن چهار اصل کافی نیست یعنی آن اصول چهارگانه اعتقاد به خدا اعتقاد به نبوت اعتقاد به معاد و جریان مواقف قیامت و اینها لازم است ولی کافی نیست یک اصل پنجمی هم باید باشد حالا همه منتظرند «ثم اخذ بید علی(علیهما السلام) فرفعها حتی رؤی بیاض اباطهما و عرفه القوم اجمعون» این حدیث را نه هزار نفر نه ده هزار نفر نه بیست هزار نفر نه شیعه نه سنی همه نقل کردند «فقال ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم» مردم والی شما کیست؟ مولای شما کیست؟ برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» خب همه میدانستند ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ فرمود: «اولی الناس بکم» کیست؟ «من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم» همه گفتند: «الله و رسوله اعلم» خدا میداند که چه کسی اولی است پیامبرش میداند آنگاه حضرت فرمود: «ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من أنفسهم» این بخش آن مفاد آیه سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» را گفتند بعد فرمودند: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه، یقولها ثلاث مرات»، سه بار این جمله را فرمود حالا سه بار «ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفهسم فمن کنت مولاه فعلی مولاه» متن این جمله را سه بار فرمود یا نه خصوص اخیر را سه بار فرمود بالأخره اخیری قدر متیقن است سه بار فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، و فی لفظ احمد امام الحنابله»، آنجا دارد که اربع مرات حضرت چهار بار فرمود آنها که نزدیک تر بودند شاید بیشتر و بهتر شنیدند بالأخره حالا یا سه بار فرمود یا چهار بار فرمود مثلاً در این حد اختلاف است «ثم قال اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه و أحب من أحبه و ابغض من ابغضه وانصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیثما دار»
حرکت حق بر مدار علیبنابیطالب(علیه السلام)
این «علی مع الحق و الحق مع علی» مشابهش درباره عمار هم آمده اما «یدور معه حیثما دار» مهم است که این ضمیر به چه کسی برمیگردد «یدور علی مدار الحق حیث ما دار»؟ یا «یدور الحق مدار علی حیثما دار»؟ این ضمیر به حق برمیگردد نه به علی ما میخواهیم ببینیم حق کجاست ببینیم علی چه کار کرده هر کاری او میکند حق است قبلاً که چیزی تنظیم نشده بود که شاهد اینکه ضمیر به حق برمیگردد ضمیر «یدور»، «یدور الحق مع علی(علیه السلام) حیثما دار» علی ضمیر دار به علی برمیگردد ضمیر یدور به حق برمیگردد نه ضمیر یدور به علی برمیگردد ضمیر دار به حق شاهدش این است که حضرت به خدا عرض کرد «و أدر الحق معه حیثما دار» خدایا طرزی علی را قرار بده که حق علیمدار باشد نه علی حقمدار منتها این حق به مدار فعل است که الحق من ربک نه حق ذاتی که حق ذاتی که فوق اینهاست که الحق هو الله ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الحَقُّ﴾ حق در مقام ظهور در مقام فعل، فعل خداست این فعل خدا را ما از انسان کامل میگیریم نه اینکه فعل خدا قبلاً هست و انسان کامل حیات خود را برابر او تنظیم میکند وگرنه او میشود صادر اول انسان کامل صادر اول است حق در مدار فعل یعنی کدام قانون حق است چه چیزی حلال است چه چیزی حرام است چه چیزی زشت است چه چیزی زیباست چه چیزی حسن است چه چیزی قبیح است باید بگوییم انسان کامل چه میگوید «و ادر الحق معه حیث دار الا فلیبلغ الشاهد الغایب»
ضرورت ابلاغ پیام غدیر توسط شاهدان آن
وظیفه همه هم هست شما 120 هزار نفر باید به همه بگویید این وظیفه شماست امر است دیگر امر هم مفید وجوب است «ثم لم یتفرقوا حتی نزل امین وحی الله بقوله ﴿الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی﴾ » آن گاه «فقال رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) الله أکبر علی اکمال الدین و إتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و الولایة لعلی [بن أبیطالب] من بعدی» حالا دین شده کامل یعنی اصول قبلی به علاوه اصل امامت میشود کامل بعد مردم شروع کردند به تبریک گفتن به وجود مبارک حضرت علی به عنوان امیرالمؤمنین پیشاپیش همه شیخان ابوبکر و عمر تبریک گفتند، گفتند «بخ بخ لک یابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه» ابن عباس گفت «وجبت و الله فی أعناق القوم» در گردن مردم این ولایت واجب شد آن وقت حسّان برخواست و از وجود مبارک(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اجازه گرفت و آن شعر معروف را سرود که در آنجا گفت:
«ینادبهم یوم الغدیر نبیهم ٭ ٭ ٭ بخم فاسمع بالرسول منادیاً»
احتجاج امیرمؤمنان(علیه السلام) به حدیث غدیر
این فهرست غدیر است که «اتفق علیه الموافق و المخالف» و از نظر بحثهای کلامی هم سیزده معصوم(علیهم السلام) به آن اشاره کردند یعنی بعد از پیغمبر هم وجود مبارک حضرت امیر به آن استدلال کرده هم وجود مبارک صدیقه کبرا(سلام الله علیها به آن استدلال کرده هم دوازده امام خود حضرت امیر(سلام الله علیه) در مواردی به حدیث غدیر در بحثهای کلامی به آن استشهاد کرده در یومالشوری سال 23 هجری آنجا خود حضرت به آن استشهاد کرده فرمود که آن راوی میگوید که «کنت علی الباب یوم الشوری مع علی(علیهالسلام) فی البیت و سمعته یقول لهم» فرمود من یک احتجاجی کنم در آن یوم الشوری حجتی بیاورم که «لا یستطیع عربیکم و لا عجمیکم تغییر ذلک» هیچ کسی نتواند آن را عوض کند بعد فرمود: «انشدکم الله» شما را به خدا سوگند «ایها النفر جمیعاً أفیکم احد وحّد الله قَبلی؟ قالوا لا قال فأنشدکم الله هل منکم أحد له أخ مثل جعفر الطیار فی الجنة مع الملائکة» که با ملائکه پرواز میکند طیار است «قالوا اللهم لا قال فأنشدکم الله هل فیکم أحدٌ له عم کعمّی حمزه اسد الله و أسد رسوله سید الشهداء» غیر از من کسی عمویش اینچنین است «قالوا اللهم لا قال فأنشدکم الله هل فیکم أحدٌ له زوجة مثل زوجتی فاطمة بنت محمد سیدة نساء أهل الجنة(علیهم الصلاة و علیهم السلام) غیری قالوا اللهم لا، قال انشدکم بالله هل فیکم أحدٌ له سبطان مثل سبطیّ الحسن و الحسین سیدیّ شباب أهل الجنة(علیهم السلام) غیری قالوا اللهم لا، قال فأنشدکم بالله هل فیکم أحدٌ ناجی رسول الله مرات قدم بین یدی نجواه صدقة قبلی قالوا اللهم لا، قال فأنشدکم بالله هل فیکم أحدٌ قال له رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره لیبلّغ الشاهد الغایب غیری قالوا لا»
احتجاج فاطمه زهرا و ائمه هدی(علیهم السلام) به حدیث غدیر
اما وجود مبارک صدیقه کبری(سلام الله علیها) هم در آن جریان معروف به آن استشهاد کرده است و براهین خوبی یعنی این جزء میراث خانوادگی این خاندان بود حالا رجال علمی حسابشان جدا. ببینید بخشهای مهم از این را زنهای از این خاندان برای یکدیگر نقل میکردند این طریق که به احتجاج صدیقه کبرا(سلام الله علیها) میرسد این است که ایشان نقل میکنند که «حدثنا علی بن محمد بن جعفر الاهوازی مولی الرشید حدثنا بکر بن احمد القصری حدثتنا فاطمه و زینب و ام کلثوم بنات موسی بن جعفر(علیهم الصلاة و علیهم السلام)» این سه دختران وجود مبارک امام هفتم شاید این فاطمه همان فاطمهای باشد که الآن ما در جوار قبر این کریمه این حرفها را مطرح میکنیم این ذات مقدس نقل کرده روات این حدیث فاطمه زینب ام کلثوم دختران امام هفتم «قلن» این ذوات مقدسه گفتند: «حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق» اینها از حضرت فاطمه دختر امام صادق(سلام الله علیه) نقل کردند فاطمه دختر امام صادق(سلام الله علیه) میفرماید: «حدثتنی فاطمة بنت محمد بن علی» فاطمه دختر امام باقر چون همه اینها سعی میکردند یک فاطمه داشته باشند فاطمه دختر امام صادق(سلام الله علیه) میگوید فاطمه دختر امام باقر برای من نقل کرده است که او گفته است «حدثتنی فاطمه بنت علی بن الحسین» فاطمه دختر امام باقر(سلام الله علیهم اجمعین) این میگوید که فاطمه دختر علیبنالحسین امام سجاد حدیث کرده است آن میگوید «حدثتنی فاطمه و سکینة ابنتا الحسین بن علی(علیهم الصلاة و علیهم السلام)» فاطمه دختر امام سجاد میگوید که فاطمه دختر امام حسین و سکینه دختر امام حسین این دختران امام حسین(علیهم السلام) برای من نقل کردند آن دو بزرگوار گفتند که ام کلثوم دختر فاطمه بنت النبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده است ام کلثوم بنت فاطمه این نقل میکند از خود فاطمه بنت رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که ایشان در احتجاجاتش با قوم فرمود: «أنسیتم قول رسول الله(صلّی الله علیه و آله وسلّم) یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه»؟ آیا فراموش کردید که خدا در روز غدیر به وجود مبارک پیغمبر خدا در روز غدیر خم فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.
آیا این سخن را هم فراموش کردیدن که پیغمبر فرمود: «أنت منی بمنزلة هارون من موسی» این جریانی که فواطم نقل کردند نقل دیگری هم دارد که مرحوم امینی(رضوان الله علیه) بازگو کردند. خب البته برای ائمه(علیهم السلام) احتجاجات آنها همهٴ اینها احادیث مضبوطی است که ایشان نقل کردهاند، الآن ما اینها را به عنوان تبرّک نقل کردیم.
منحصر به فرد بودن غدیر در تاریخ
این جریان غدیر به تعبیر جناب امینی(رضوان الله علیه) روی کرهٴ زمین علی بسیط الارض غدیر همین است. هم غدیر این است هم یوم غدیر این است دیگر ما نه دو غدیر داریم اگر بگویند غدیر همان واقعهٴ ولایت حضرت امیر است. یوم غدیر که میگویند همین است. در طی این چهارده قرن جایی و مکانی و حادثهای و قضیهٴ تاریخی علی وجه الارض غیر از این جریان غدیر نیست. حالا احیاناً دیگری خواست مثلاً بگوید یک جنگی در جاهلیت بود به نام غدیر آن بیراهه رفتن و کجراهه سخن گفتن است. خب، این راهم این چهارده معصوم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) بعد کتاب الله تنظیم کردند هم علمای این چهارده قرن ذکر کردند هم شعرا.
حشر همه انشاءالله با قرآن و عترت باشد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است