display result search
منو
تفسیر آیات 97 تا 99 سوره توبه _ بخش اول

تفسیر آیات 97 تا 99 سوره توبه _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 17 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 97 تا 99 سوره توبه _ بخش اول"

جامع ویژگی دینی شهرنشینیان و روستائیان
تجلیل اسلام از علم و ایمان ایرانیان
تحصیل قرب الهی و دعای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَاأَنْزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (97) وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَایُنْفِقُ مَغْرَماً وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوءِ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (98) وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَایُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (99)﴾

ویژگی‌های فرهنگی و اخلاقی روستائیان
در جریان غزوه تبوک هم مسلمانهای شهر مکه و مدینه و مانند آن مأموریت خاص پیدا کردند و هم روستاییها و هم اعراب بادیه‌نشین و چادرنشین جریان کفر و نفاق و ایمان هم در شهریها بود هم در روستاییها و هم در عشایر و بادیه‌نشین هر سه قسمت را ذات اقدس الهی مبسوطاً بیان فرمود در جریان بادیه‌نشین و عشایر فرمود اینها یک وصف عمومی دارند و چند تا وصف خاص وصف عمومی‌شان این است که اینها از مظاهر طبیعت که دست نخورده باشد برخوردارند در یک فضای باز زندگی می‌کنند از یک هوای سالمی متنعم‌اند آن کینه‌ها و تزویرها و نیرنگها و بازیهای سیاسی و اینها در آنجا نیست این یک خصوصیتی است که برای عشایر است و روستاییها یک خصوصیت دیگر این است که آنجا مراکز علمی ضعیف است مراکز بهداشت کم است از این جهت آنها یک سلسله محرومیتهایی دارند به استناد آن صفای طبیعی که دارند اگر چیزی را پذیرفتند خوب می‌پذیرند و تا آخر هم مقاوم هستند و خلوص آنها و صفای آنها بیش از شهریها است و اگر چیزی را خدای ناکرده از معارف الهی نپذیرفتند این با آن بُعد اینها از فضای فرهنگی دور بودن آنها از فضای فرهنگی عجین می‌شود و یک تحجر تندی را به همراه دارد این طبع قضیه است.
ملاک شهری یا روستایی بودن از نگاه دینی
بعد می‌فرماید در فرهنگ دینی سخن از عشایر و روستایی و شهری نیست آن‌که متدین است خوش‌فهم است او شهری است هرچند در بادیه یا روستا به سر ببرد آن کس که خدای ناکرده اهل گناه و جهل و جهل علمی و جهالت علمی است او بادیه‌نشین و روستایی است هر چند در شهر زندگی کند شهر به برکت فهم و ایمان مردم است نه دارای خیابانهای آسفالت بودن نه خانه‌های زیاد داشتن مغازه‌های زیاد داشتن این معنای مدینه نیست مدینه جای تمدن است هر جا مردم متمدن زندگی می‌کنند مدینه است بعضی از شهرها یک ده بزرگی است یک بادیه بزرگی است برای اینکه مردان الهی در آنجا کم‌ترند چنین شهرهایی است که فرمود ذات اقدس الهی تدبیر کردند ﴿فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً﴾ یا ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ با اینکه پیغمبر بزرگی در بین آنها بود و آنها را هدایت می‌کرد نپذیرفتند بالأخره یا طوفانی می‌آید همه اینها را به کام مرگ فرو می‌برد یا تندبادی می‌آید ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ و مانند آن به استناد این فرهنگ قرآنی روایات هم وارد شده است از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است که «نحن بنو هاشم و شیعتنا العرب و سائر الناس الاعراب» . ما بنی‌هاشم هستیم که فوق شهری و روستایی هستیم و شیعیان ما شهری هستند بقیه روستایی‌اند خوب این معنا براساس «إنَّ اکرمکم عندالله اتقاکم اعلمکم ازهدکم اورعکم» نشأت گرفته است فرمود ما حسابمان جدا است هر که شیعه است پیرو ما است ولو بادیه‌نشین باشد یا روستایی این عرب است و هر کس با ما کاری ندارد این بادیه‌نشین است و بیابانی است بنابراین هرگز فرهنگ دین این نیست که شهری را بر روستایی یا روستایی را بر بادیه‌نشین ترجیح بدهد معیار علم و تقوا است در همه مسایل و شاهدش هم این روایاتی است که در کنزالدقائق نقل شده در جاهای دیگر نقل شده فرمود فقهتان را یاد بگیرید «ولاتکونوا اعرابا» اگر کسی احکام الهی را می‌داند حلال و حرام را می‌داند اصول و فروع را می‌داند این عرب است و اگر کسی احکام الهی را فقه الهی را اصول و فروع دین را نمی‌داند این اعرابی است ولو نژادش عجم است ولی عرب بودن یا اعراب بودن در این فضا یعنی متدین بودن یا نبودن عالم بودن یا نبودن و مانند آن است به شهادت این روایات متعددی که ذیل این آیه نقل شده است گاهی با آیه سورهٴ مبارکهٴ «توبه» استشهاد شده است که ﴿لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ﴾ گاهی هم به این صورت فرمودند اگر کسی تفقه در دین نکند ذات اقدس الهی در قیامت به او نگاه نمی‌کند «لم ینظر الله الیه یوم القیامة» یعنی نظر تشریفی ندارد «و لم یزک له عملاً» در بعضی از آیات است که خداوند یک عده را در قیامت نگاه نمی‌کند با آنها سخن نمی‌گوید یعنی نظر تشریفی ندارد تکریم تشریفی ندارد و مانند آن.
تفاوت کفر و نفاق و ایمان در میان شهریان و روستائیان
خب حالا که فضای این آیه مشخص شد به خصوصیات هر کدام از این آیهٴ 97 به بعد می‌رسیم فرمود آنچه را که ما قبلاً گفتیم درباره کفر و نفاق و ایمان این اختصاصی به مردمی که در شهر هستند ندارد مردم غیر شهری را هم شامل می‌شود البته ممکن است که کفر در بادیه یا در روستا باشد ولی ائمه کفر را شهریها متأسفانه تشکیل دادند هر جا سخن از ائمه کفر بود همینها بودند دیگر در جریان حجاز هم همین‌طور بود یعنی اگر ابوسفیان بود همین‌طور بود اگر فرزندش معاویه بود این‌طور بود اگر نوه¬اش یزید(علیهم اللعنة) بود اینها همین‌طور بودند دیگر پس بنابراین معیار این نیست که مثلاً بین بادیه‌نشین و شهری و روستایی فرق بگذارد بین عالم و جاهل بین متقی و غیر متقی فرق می‌گذارد ﴿الأعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَاأَنْزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ﴾ عرب اگر کافر است کفرش شدید است روی همان تعصبی که دارد اعراب آن روستایی یا همان بادیه‌نشین و اگر منافق است روی همان تحجری که دارد نفاقش شدید است و اگر مؤمن است و اگر عالم است و اگر تقی و عارف است این‌طور خواهد بود حالا گاهی به صورت اویس در می‌آید و مانند آن و گاهی به صورت اباذر در می‌آید هر وصفی را که می‌پذیرند این است شما می‌بینید ظرفهای روی زود سرد می‌شود به تعبیر ابن‌سینا زود گرم می‌شود بعضی از ظرفها مثل مس دیر گرم می‌شود ولی گرم شد به این زودی سرد نمی‌شود آهن این‌طور است فولاد این‌طور است اگر یک وصفی را بپذیرند به این آسانی از دست نمی‌دهند پس اگر اعراب ﴿أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً﴾ شد اشد ایماناً هم خواهند بود به همان ملاک اگر گرفتند محکم نگه می‌دارند الاعراب اشد.
پرسش ...
پاسخ: بالأخره اگر یک انسانی متحجر بود بنا شد نیرنگ ببازد بر آن نیرنگ بازی هم متحجر است تحجر شدید است دیگر.
پرسش ...
پاسخ: نه هر وصفی را که بپذیرد متحجرانه می‌پذیرد تحجر هم غیر از جهل است بالأخره اگر سنگ نقشی را پذیرفت و سنگ صمّا هم بود صخره صمّا بود خوب بیشتر نگه می‌دارد محکم‌تر نگه می‌دارد.
تشبیه صلابت و استواری مردمان روستایی به درختان جنگلی
یک بیان نورانی حضرت امی(سلام الله علیه) دارد اینهایی که در بادیه می‌نشینند آنهایی که در روستاها می‌نشینند این سربازهای روستایی و سربازهای بادیه‌ای اینها جنگجوتر هستند بعد در همان نهج‌البلاغه است که «ان الشجرة البریة اصلب» فرمود شما توی شهرهایتان باغچه‌ای دارید بالأخره در هر باغچه‌ای هم یکی دو درختی هم کم و بیش هست جنگل هم درخت دارد اما هرگز درخت خانگی مثل درخت جنگلی نیست آن تمام سرد و گرم را چشیده هم چوبش ستبرتر است اگر صنعتی است همان است اگر محکم است همان است اگر شما خواستید پایه‌های اطاقتان را با آن چوبها نگه دارید می‌توانید ولی هرگز این درختی که در منزلتان است اینکه نمی‌تواند پایه دیوار قرار بگیرد، سقف را نگه بدارد فرمود آنها هم به آسانی از بین نمی‌روند اگر یکی دو روز به آنها آب نرسد پنج شش روز کمتر بیشتر اینها دوام می‌آورند اما آن درخت منزلی را شما ناچارید مرتب به آن آب بدهید این نازپرورده است این آدم نازپرورده به جایی هم نمی‌رسد فرمود: «ان الشجرة البریة اصلب عوداً» فرمود اگر آنها آتش هم گرفتند به این آسانی خاموش هم نمی‌شوند شما می‌بینید آتش‌سوزیها در شهر اتفاق می‌افتد اطفائش هم آسان است اما وقتی جنگل آتش گرفت با داشتن همه صنایع پیشرفته آتش‌نشانی و اطفا به زحمت می‌توانند جنگل را خاموش کنند فرمود اگر این متدینین روستایی و یا بادیه¬نشین اینها اگر قیام کردند جلوی اینها را نمی‌شود گرفت به این آسانیها «ان الشجرة البریة اصلب» فرمود درخت بیابانی متصلب¬تر است بر خلاف درختی که شما در باغچه منزلتان آبیاری کردید حالا اگر بنا شد درخت خوب باشد درخت صنعتی باشد خیلی بهتر است عمده آن است که انسان در همان فضا افراد خوبی تربیت کند اگر خوب شد مثل اباذر در می‌آید دیگر.
پرسش ...
پاسخ: خوب حالا ممکن است کم آلوده بشوند ولی اگر آلوده شدند همین‌طور است دیگر غالباً به طرف ایمان حرکت می‌کنند دیگر و اما حالا خدای ناکرده اگر یک کسی بیراه رفت در همان بیراه رفتنش هم متصلب است «الاعراب اشد کفرا و نفاقا» نقطه مقابلش هم این است که اخلص ایماناً اگر ایمان آورد ایمانش هم خالص¬تر است و باصفاتر است و با دوام‌تر است.
پرسش ...
پاسخ: سرّش این بود که بله غالب آنها در همان روستاها و بادیه می‌نشستند شهر در آنجا کم بود و تعصب هم در آنجا زیاد است دیگر بله عرب تعصبش روی همان جهت است دیگر این هم تأیید می‌کند دیگر فرمود اگر عربی نبود اینها ایمان نمی‌آوردند
تجلیل اسلام از علم و ایمان ایرانیان
در همان نهج الفصاحه دو تا حدیث هست که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اگر ایمان در آسمان باشد مردم ایران قبول می‌کنند و می‌روند می‌پیوندند دیگر «لو کان الایمان منوط بثریّا لتناوله رجال من فارس» دو حدیث در همین کتاب شریف نهج الفصاحه است بالأخره ایران این‌طور است خب شما قبل از اسلام هم نگاه کنید هرگز با وضع افراد عادی ایران به این عظمت نرسید اگر زرتشتی بودند حکمای بزرگ از زرتشت مردم ایران را حفظ کردند شما به کتابهای جناب شیخ اشراق مراجعه کنید ایشان دارد به اینکه حکمای بزرگ و موحد این سرزمین بالأخره مفاخر این سرزمین را حفظ کردند اینها همانهایی هستند که قرآن درباره آنها می‌فرماید: ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ﴾ قرآن یک عده از پیروان انبیای سلف را به عظمت نام می‌برد دیگر در عین حالی که عده‌ای را می‌گوید اینها ﴿یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ عده‌‌ای را می‌گوید که اینها ﴿وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ ﴿یَأْکُلُونَ﴾ عده¬ای را میگوید ﴿بِظُلْمِهِمْ﴾ کذا و کذا اما در عین حال حق آن گروه خاص را هم حفظ می‌کند می‌فرماید: ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ﴾ آنها در ایران هم بودند و این نوع از بزرگان حالا یا از زرتشت بودند یا از یهودیت بودند یا از مسیحیت بودند بالأخره آثار فکری و نبوغ را در این سرزمین حفظ کردند لذا به آسان‌ترین وجه اسلام را قبول کردند از زیر سلطه خسروپرویزها به در آمدند با اینکه اگر می‌جنگیدند خب می‌توانستند بجنگند مخصوصاً منطقه¬های طبرستان و آن طرفها که هیچ راهی برای نفوذ آنها نبود زودتر از همه آنها مسلمان شدند و آن مهد هم مهد شیعه است بالأخره سرزمینی که سرزمین درک باشد می‌فهمد که به دنبال حضرت امیر باید برود دیگر آنجا مثلاً شما شاید در میلیونها نفر آمدند و رفتند شاید چهارتا مثل اهل تسنن در میانشان نبود و نام مبارک حضرت امیر را وقتی شنیدند حسن‌بن‌علی نماینده تعیین کرد هر کس اینها می‌شناختند که چه کسی دارد می‌آید خوب او را قبول می‌کردند والا آن قدرتی که ایران داشت اعراب چه چیزی داشتند که بتوانند بر اینها مسلط بشوند فوراً قبول کردند اینها به برکت همان علمای بزرگی بود که زمینه را آماده کرده بودند این سخن جناب شیخ اشراق است که ایران قبل از اسلام به برکت حکمای موحد که مشمول این آیه ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ﴾ این محفوظ بود وگرنه با رستم و اسفندیار که نمی‌شود کشور را اداره کرد که خوب این کشور سامانیان هم آن‌وقت بودند دیگر هنوز که منقرض نشده بودند که و بسیاری از این بخشها دارای کوههای صعب‌العبور است دیگر ایران که فقط کویر نیست که آمدن لشگر آسان باشد که بسیاری از قسمتها شما می‌بینید در شمال غرب جنوب اینها دارای کوههای صعب‌العبور است آن روزها هم که وسیله‌های هوایی که نبود که وسیله‌های زمینی بود دیگر قدم به قدم اینها می-توانستند سنگر بکنند و از خودشان دفاع بکنند اما به استقبال نیروهای اسلامی رفتند این نبود مگر آماده کردن مردم به وسیله علمای بزرگ که بالأخره رهبران الهی حق را به شما ارایه خواهند کرد.
مفهوم‌شناسی واژهٴ ﴿أَجْدَر﴾
خب فرمود ﴿الأعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَاأَنْزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَاللّهُ﴾ این کلمه اجدر گفتند از ماده جدار است دیوار را از آن جهت که محیط به باغ است و منزل به آن می‌گویند حائط از آن جهت که مرتفع از زمین است به آن می‌گویند جدار چون گیاهان هم همین‌طور است درخت هم وقتی رفیع می‌شود از او به عنوان جدار یاد می‌کنند یعنی مرتفع من الارض یک خصیصه دیگری هم دارد جدار و آن این است که راهبند است دیگر پایان کار است پایان خط وقتی به یک سطح رسید پایان راه است دیگر وقتی به یک دیوار رسید پایان راه است و ذات اقدس الهی را می‌گویند بالاجابة حقیق بجدیر خدا جدیر است یعنی شایسته اجابت دعا است جدیر به معنای المنتهیٰ الیه الامر است یعنی کسی که کار که به او رسید تمام است؛ چرا؟ برای اینکه وقتی کار به جدار رسید تمام است برای اینکه مرز است چون انسان که نمی‌تواند از آن بگذرد که و اگر به یک امر گفتند جدیر یعنی به اینجا که رسیدی باید توقف کنی دیگر اینجا پایان راه است دیگر اگر درباره ذات اقدس الهی گفته می‌شود که تو قاضی الحاجاتی تو غافر الخطیئاتی مبدل السیئات بالحسنات هستی بکل شیئ قدیر هستی «انک علی کل شیء قدیر و بالاجابه وبالتفضل حقیق جدیر» به این معنا روی طبع اولی برای اینکه آنجا نه مراکز فرهنگی است نه مراکز تربیتی است چیزی نیست ﴿وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَاأَنْزَلَ اللّهُ﴾ این طبع اولی روی همان طبع اولی اگر رهبران الهی نروند و آنها را هدایت نکنند این به کفر و نفاق مبتلا می‌شوند و کفرشان شدید خواهد بود و نفاقشان شدید خواهد بود ﴿وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَاأَنْزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ﴾ و خدا عالم به هر چیز است و حکیمانه حکم می‌کند.
ویژگی بادیه‌نشینان کافر و انفاق از نگاه آنان
اما در بین همین روستاییها در بین همین بادیه¬نشین‌ها ببینید چه مردانی برمی‌خیزد ﴿وَمِنَ الأعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَایُنْفِقُ مَغْرَماً وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوءِ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٭ وَمِنَ الأعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَایُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ فرمود طبع آنها این است که اگر چیزی را قبول کردند محکم نگه می‌دارند اگر کسی آنجا مراکز فرهنگی فکری تأسیس نکند اگر علمای دین مهاجرت نکنند ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِم﴾ نشود با آنها محشور نباشند احکام دین را نگویند اینها بالأخره اگر بخواهیم چیزی از آنها در راه خدا بگیری می‌گویند غرامت است باج¬خواهی است و منتظرند که خدای ناکرده مثلاً نظام اسلامی آسیب ببیند اینها در اثر کفر و نفاق یک چنین بدبینی دارند ولی ﴿عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ﴾ اینها منتظر برگشت به روزگار جاهلیت‌اند خدا می‌فرماید ﴿عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ﴾ حالا یا جمله انشاییه است و نفرین است یعنی بر اینها روزگار تلخ برگردد یا نه جمله خبریه است که اینها در قیامت گرفتار دَوَران سوء خواهند بود اوضاع علیه اینها می‌گردد و خدا همه این کلمات را می‌شنود و علیمانه حکم می‌کند ولی وقتی مردان الهی از بادیه یا روستا برمی‌خیزند دارای این خصیصه¬ها هستند اگر بعضیها کفر دارند یا نفاق دارند در قبال این اصول اعتقادی یا عده‌های از این مردان روستا این‌چنین هستند.
انفاق از نگاه بادیه‌نشینان مؤمن و مخلص
﴿وَمِنَ الأعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ اگر دیگران کافرند اینها هم مؤمن‌اند اگر دیگران منافق‌اند اینها هم مخلص‌اند اگر دیگران خدمات دینی را غرامت می‌دانند اینها غنیمت می‌دانند یک آدم کودک وقتی می‌بیند پدرش، جاهل هم همین‌طور است این گندمها را از انبار می‌کشد گونی گونی می‌برد به مزرعه آنجا زیر خاک می‌کند می‌گوید این چه کاری است که می‌کنی چه جهالتی است داری می‌کنی حیف این گندمها نیست که هدر دادی آن پدر عاقل می‌گوید من که بیرون نریختم که من این را از انبار به مزرعه بردم که یکی بشود ده تا ده تا بشود صد تا آن‌که عاقل است می‌گوید من از انبار خودم یعنی از جیبم از کیفم از بانکم گرفتم به مزرعه بردم اگر دارم به مرکز دینی خدمت می‌کنم اگر دارم به مسجد و حسینیه خدمت می‌کنم یا اگر در جشن عاطفه¬ها شرکت می‌کنم اگر به یک مستمند می‌دهم اگر به یک همسایه می‌دهم اگر به ارحام می‌دهم این مزرعه است من این را همین طوری که رها نکردم که به هر کسی هم که ندادم که من این را به نام خدا دادم به دستور او دادم و قربة الی الله دادم قربة الی الله یعنی چه؟ یعنی به مزرعه دادن چه وقت تلف شده فرمود یک وقت است انسان این درک را دارد که حالا فرق نمی‌کند یک وقتی کسی حالا یا مال ندارد وقت صرف می‌کند یک عالم دینی وقت صرف می‌کند برای اینکه جوانها را در یک جایی جمع می‌کند برای آنها احکام می‌گوید سؤالاتشان را پاسخ می‌گوید مشکلات علمی شان را حل می‌کند بالأخره انفاق میکند دیگر ﴿مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُون﴾ این از انبار عمرش گرفته به مزرعه الهی می-دهد این چه چیزی از آن غرامت است سراسر غنیمت است فرمود دو روز صبر بکنید وقتی موقع رشد محصول شد آنگاه می‌فهمید به اینکه ﴿أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ﴾ همه چیز این‌طور است یعنی ظرف است دادن به ذات اقدس الهی است فرمود آنها این انفاق را غرامت می‌دانند.
خط مشی بادیه‌نشینان مؤمن در انفاق: تحصیل قرب الهی و دعای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
و اما این گروه مردمان با ایمان بادیه و روستا اینها کسانی‌اند که ﴿وَیَتَّخِذُ مَایُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾ یعنی این را خط مشی گرفته اصلاً یک وقت کسی خط مشی ندارد گاهی اوقات توفیق مقطعی پیدا می‌کند یک وقت هست که نه اتخاذ کرده اخذ کرده یعنی این راه را گرفته این خط مشی است﴿وَیَتَّخِذُ مَایُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ﴾ نه یک نزدیکی نه یک گام چندین گام یک وقت هست که کسی قربة الی الله کار می کند قربة عندالله کار می‌کند یک وقت توفیقی نصیبش می‌شود قربات عندالله نصیبش می‌شود چندین قدم جلو می رود گرچه آنجایی که دارد قربة الی الله منافی با قربات نیست اما با یک گام هم می سازد ولی اینجا که فرمود: ﴿وَیَتَّخِذُ مَایُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ﴾ این می‌خواهد یک شبه ره صد ساله برود دیگری باید صد سال حرکت کند تا ره صد ساله برود یک وقت هست نه یک شبه ره صد ساله می‌رود هر دوی اینها قربة عندالله است اما این هرگز حاضر نیست که با یک انفاق یک قدم جلو برود نه‌خیر با یک انفاق چند قدم جلو می رود این هم همت بلند است دیگر ﴿وَیَتَّخِذُ مَایُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ﴾ این یکی و چون ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ این شخص باورش شده که این لازم نیست از نظر فیزیکی و ظاهری به دست پیغمبر بدهد این باورش شده که اگر در همان روستا در همان بادیه حالا به مناسبت ایام عید یا عید غدیر یا مواقع صله رحم به منزل یکی از ارحامش برود و چیزی را بدهد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد می‌گیرد و دعا می کند اینها را او باور دارد چون این ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ خب همه اینها که در مدینه نبودند یا آمدن از روستا یا بادیه که کار آسانی نبود که به دست شخص حضرت پیغمبر بدهند به دست گیرنده‌هایی که از طرف پیغمبرند وقتی می‌داد آن هم همان بود و اگر اعمال امت را هر روز به پیشگاه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرضه می‌کنند و او دعا می کند آن همین است دیگر خب او باورش می شود که این خدمتی که دارد می‌کند وجود مبارک ولی عصر تحویل می‌گیرد این باورش می شود باور دارد این را به وجود مبارک آن حضرت دارد تقدیم می‌کند و دعای آن حضرت هم شامل حالش می شود ﴿وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾
تأیید اعتقاد بادیه‌نشینان مؤمن از سوی خدای سبحان
خب حال آنهایی هم که عقیده‌ای دارند این عقیده‌شان مثبت است درست است یا نه؟ فرمود بله ﴿أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ﴾ بله نزدیک می‌شود خب پس از این‌طرف عقیده اینها این است که کار هدر نمی‌رود ما داریم به مزرعه می‌زنیم عقیده¬شان این است از آن‌طرف ذات اقدس الهی امضا می‌کند بله کار خیر شما یک قدم بردار بین دو نفر یک اختلاف است اصلاح بکن بین زن و شوهر اختلاف است اصلاح بکن بین موجر و مستأجر اختلاف است هر کار خیری که از دست تو بر می‌آید شما این کار را بکن من می‌گویم نزدیک شدی آدم وقتی نزدیک شود آن بوی طهارت غیبی را استشمام می‌کند آن وقت طبعاً از دنیا و از گناه منزجر است خیلی به آسانی از گناه می‌گذرد به او پیشنهاد رشوه می‌دهند پیشنهاد عشوه می‌دهند این به آسانی از گناه می‌گذرد اینها حیف نیست که ما وقت تلف کنیم این کاملاً باورش می‌شود و به آسانی از گناه می‌گذرد «ألا» این کلمه اَلاٰ که حرف تنبیه است برای تأکید است یک. «اِنَّها» کلمه انَّ هم برای تنبیه و تأکید است دو. ﴿أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ﴾ خوب فقط تقرب معنوی است یا پاداشهای بهشت و اینها هم هست؟ می‌فرماید نه هم قرب معنوی است هم لذتهای حسی است هم بهشت جسمانی است هم بهشت روحانی است همه اینها نعمتهایی است که نصیب او می‌شود ﴿أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ﴾ اینها همان‌طوری که یک عده احاطت بهم خطیئته اینها کسانی هستند که احاطت بهم رحمة الله در رحمت الهی فرو می‌روند ﴿إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾
«الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:23

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی