- 745
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 100 تا 102 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 100 تا 102 سوره توبه"
در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه از چهار پنج گروه، سخن به میان آمده
ممکن است کسانی جزء سابقین اولین از مهاجر و انصار باشند ولی جزء اصحاب میمنت باشند.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدَاً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (100) وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لاَتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَی عَذَابٍ عَظِیمٍ (101) وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (102)﴾
گرچه در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه از چهار پنج گروه سخن به میان آمد ولی تقسیم اصلی این گروهها به سه فرقه درمیآید؛ این سه فرقه همانند که به صورت مبسوط در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» مشخص شد، که سابقون مقربونند و اصحاب یمینند و اصحاب شمال و به صورت اجمال در سورهٴ مبارکهٴ فاطر بیان شد این جا هم به صورت اقلام پنج شش گانه مثلاً پنجگانه مفصل ذکر شد. در سورهٴ واقعه که مشخص شد که و کنتم أزواجاً ثلاثهٴ عدّهای سابق مقربند عدّهای اصحاب یمینند عدّهای اصحاب مشئمه در سورهٴ مبارکه فاطر آیهٴ 32 به این صورت آمده است ﴿ثمّ أورثنا الکتاب الّذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات﴾ منتها در سورهٴ فاطر از پایین به بالا آمده در سورهٴ مبارکهٴ توبه که محل بحث است از بالا به پایین ذکر شده در این بخش از سوره توبه اوّل از سابقون اوّلون یاد شده است بعد از منافقون و متمردین اینها بعد الّذین خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیّئاً یاد شده است و مانند آن گرچه بخشی از اقوام قبل از اینها یاد شده است ﴿و من الأعراب من یؤمن بالله و الیوم الاخر﴾ بنابراین یا اهل نجاتند میشود اصحاب یمین، یا اهل عذابند میشود اصحاب مشئمه یا کسانی هستند که جزء احرارند فوق بهشت و جهنمند گرچه بهشت در انتظار آنهاست میشود سابق مقرب و این تثلیثی که در سورهٴ مبارکهٴ اذا وقعت ﴿واقعه﴾ آمده است ﴿و کنتم أزواجاً ثلاثهٴ﴾ و در آیهٴ 32 سورهٴ فاطر آمده است برابر همین تثلیث آن حدیث شریف پیدا شده است که عبادت کنندگان سه گروه هستند؛ عدّهای حبّاً و شوقاً و شکراً عبادت میکنند اینها عبادتشان، عبادت احرار است، عدّهای شوقاً إلی الجنّه عبادت میکنند، عدّهای خوفاً من النار. آنهایی که خوفاً من النّار عبادت میکنند اگر واقعاً عبادت بکنند جزء اصحاب میمنت هستند و در حقیقت آن سه گروهی که در آن حدیث آمده بازگشتشان به دو گروه است یک عدّه سابق مقربند یک عدّه اصحاب میمنه منتها اصحاب میمنه زیر مجموعهشان دو گروه است و آنهایی که اصحاب مشمئه هستند اصلاً اهل عبادت نیستند . خب و در همان حدیثی که فرمود عبادت کنندگان سه گروهند مشابه آن اشارهای هم دارد به کسانی که از عبادت محرومند اهل دوزخند.
این ﴿والسابقون الأوّلون﴾ بر همان سابق مقرب قابل تطبیق هست؛ البته ممکن است کسانی در جزء سابقین اولین از مهاجر و انصار باشند ولی جزء اصحاب میمنت باشند، اصحاب یمین باشند نه آن سابق مقرّب مصطلح.
مطلب دیگر آن است این که فرمود ﴿و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ مردوا علی النفاق﴾ برای این قسمت چند تا تفسیر هست؛ یک تفسیر همان است که در نوبت دیروز اشاره شده که روستاییهایی که در اطراف شما هستند آنها هم از نفاق مصون نیستند منتها شهریها در نفاق متمردتر و متمرنترند. وجه دوم آن است که این ﴿مردوا علی النفاق﴾ به هر دو گروه بخورد؛ به این صورت که ﴿و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ مردوا علی النفاق﴾ یعنی چه آنهایی که اطراف شهر شما هستند و چه آنهایی که در شهرند اینها منافقند، یعنی بعضی از اینها منافقند. و نفاقشان هم متمرّدانه و تمرین شده است. که ﴿و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ﴾ این ﴿مردوا﴾ ضمیرش به هر دو گروه برگردد. و این خب هم قابل احتمال است که هر دو گروه اینچنینند اختصاصی به اهل المدینهٴ ندارد و این هم میتواند هماهنگ باشد با ﴿الأعراب أشدّ کفراً و نفاقاً﴾ بنابر اینکه اعراب همان خصوص اهل بادیه باشند.
مسئلهٴ ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾ این کلمهٴ مرتین گاهی در مقام بیان عدد است خب مفهوم دارد یعنی نه یک مرتبه و نه سه مرتبه گرچه عدد مفهوم ندارد اما وقتی در مقام تحدید باشد دارای مفهوم است یا نسبت به ماقبل و بعد هر دو را نفی میکند یا فقط یک طرف را نفی میکند . بعضیها هستند که هر دو طرف را نهی میکنند نظیر آن حدودی که مثلاً نصابی که گاهی هست که اگر زیادتر شد حکم دیگری دارد کمتر شد حکم خاص دیگری دارد و این وسط شد حکم مخصوص خودش را دارد. در حالت دماء هم همینطور است در دماء این چنین است دماء زنی که معتاده است اینچنین است حیض و نفاس و استحاضه گاهی این حد برای نفی مادون و برای مافوق است. گاهی این تحدید برای نفی مادون است نه نفی مافوق مثلاً میگویند که مسافت باید هشت فرسخ باشد یعنی کمتر از هشت فرسخ نباشد نه بیشتر از هشت فرسخ نباشد یا در کر که میگویند مساحتش سه وجب و نیم است در سه وجب و نیم است به این صورت مساحت دارد، یعنی کمتر از این نباشد نه اگر بیشتر شد کر نیست. پس گاهی ناظر به دو طرف هست گاهی ناظر به یک طرف این در صورتی است که عدد در مقام تحدید باشد مفهوم دارد. مثل ﴿الطّلاق مرّتان فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان﴾ این کریمهای که در آیه 229 سورهٴ مبارکهٴ بقره است از این قبیل است ﴿الطلاق مرتان فإمساک بمعروف﴾ یعنی طلاق بار اول که هیچ طلاق بار دوم حکمش این است که بالاخره انسان حق رجوع دارد ﴿فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان﴾ اما وقتی بار سوم شد سه طلاقه شد دیگر این حکم را ندارد دیگر بر او حلال نیست. خب ﴿حتی تنکح زوجاً غیره﴾ خواهد بود و مانند آن.
جواب سؤال: بله؟ آن محتمل بود که ﴿و السابقون﴾ عطف باشد بر ﴿من یؤمن﴾ آن وقت اعرابی که سابقون را شامل میشود اعم از شهری و روستایی است اما اینجا چون خود تفصیل قاطع شرکت است اینجا در این آیه که فرمود ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ﴾ این تفصیل قاطع شرکت است دیگر نمیشود از آن اعراب معنای عام استفاده کرد. اعرابی که در این آیه است حتماً یعنی روستاییها و اهل بادیه به قرینه.
جواب سؤال: قرینه نه چون در یک جمله نیست در یک آیه نیست.
خب اینجا قرینهاش قرینهٴ داخلی است چون تفصیل قاطع شرکت است آنجا یک همچین قرینهای آن کلمه را همراهی نمیکند . پس آیهٴ 229 در سورهٴ بقره که دارد ﴿الطلاق مرّتان﴾ چون در مقام تحدید است مفهوم دارد بار سوم را شامل نمیشود چه اینکه حکم بار سوم جداست و در آیهٴ 230 همان سورهٴ مبارکهٴ بقره مشخص شد که فرمود: ﴿فإن طلّقها فلا تحل له من بعد حتّی تنکح زوجاً غیره﴾ اینها عددهایی هستند که در مقام تحدیدند لذا مفهوم دارند بعضی هستند که در مقام تحدید نیستند تا مفهوم داشته باشند نظیر آنچه که به عنوان نمونه در بحث دیروز اشاره شد که آیهٴ 4 سورهٴ مبارکهٴ ملک این است : ﴿ثم ارجع البصر کرّتین ینقلب إلیک البصر خاسئاً و هو حسیر﴾ معنایش این نیست که شما اگر دوبار به نظام کیهانی نگاه کنید بینظمی نمیبینید اما بار سوم و چهارم اگر ملاحظه کنید ممکن است بینظمی ببینید اینطور نیست. کَرَّ یعنی بیش از یک بار ولو دو بار ولو سه بار ولو چندین بار هم ملاحظه کنید جز نظم در عالم چیزی نمیبینید. بنابراین پس این کرّتین برای نفی مادون است نه نفی مافوق. نظیر مسافت هست نظیر کُر هست که تحدیدش برای نفی مادون است نه نفی مافوق. مافوق را نفی نمیکند. آیا مقام ما که فرمود ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾ از قبیل ﴿الطلاق مرّتان﴾ است؟ یعنی ما اینها را فقط دوبار عذاب میکنیم نه بیشتر؟ یا از سنخ ﴿ثمّ ارجع البصر کرّتین﴾ است که چندین بار را شامل میشود؟ چون عذاب منافقان عَقَبات کعود دارد درکات فراوانی دارد در دنیا چندین بار اینها را عذاب میکنند در آخرت چندین بار عذاب میکنند، این ممکن است که نسبت به مادون باشد نه نسبت به مافوق. چه اینکه اجر صابران هم همینطور است . ذات اقدس الهی که به صابران اجر میدهد نه یعنی دو مرتبه یا دو بار چندین بار به صابران اجر میدهد به دلیل اینکه در بخشهای دیگر میفرماید ﴿یؤتون أجورهم بغیرحساب﴾. پس اگر دربارهٴ صابران و مانند آن میفرماید به اینکه اینها اجرشان دو بار هست دو مرتبه ما اجر میدهیم یا قانتان و صالحان را دو بار اجر میدهیم، یعنی بیش از یک بار آیهٴ 31 سورهٴ مبارکهٴ احزاب این است ﴿و من یقنت منکن﴾ به همسران پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) خطاب میکند ﴿و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحاً نؤتها أجرها مرّتین و أعتدنا لها رزقاً کریماً﴾. خب فضل خدا که به دو بار و سه بار و چهار بار تحدید نمیشوید. ممکن است به اضعاف مضاعف اجر بدهد، چندین بار اجر بدهد. بنابراین این یک احتمال معقول و مقبولی است که در این گونه از موارد چون در مقام تحدید نیست ناظر به کثرت باشد. نفی اقل بکند نه نفی اکثر. اما آنجا که برای حکم فقهی و حقوقی است این برای نفی طرفین است وقتی میفرماید ﴿الطلاق مرّتان﴾ یعنی حکم طلاق اول با حکم طلاق سوم فرق میکند. اینجا هم که فرمود ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾ یعنی ممکن است ما چندین بار آنها را عذاب بکنیم. و اینکه مفسران اختلاف کردند که منظور از این دو عذاب چگونه است، آیا رسوا کردن است، افشاگری خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، بیرون کردن آنها از مسجد است، تنبیه مالی است؟ ممکن است همهٴ اینها درست باشد. منحصر در دو تا از این عذابها نیست. لذا فرمود ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾.
جواب سؤال: اگر یک دلیلی داشته باشیم که دلالت کند بر اینکه این در مقام تحدید است البته به این مفهوم اخذ میشود. اما وقتی دلیل نباشد ما مشابهاش را هم داشته باشیم نظیر ﴿نؤتها أجرها مرّتین﴾ ﴿ثم ارجع البصر کرّتین﴾ و مانند آن ممکن است که از سنخ کثرت باشد. اما اگر دلیل داشته باشیم که در مقام تحدید است نظیر ﴿الطلاق مرّتان﴾ خب بله ظاهر مرّتان همان دو بار است که نفی مادون و نفی مافوق هر دو را به عهده دارد.
جواب سؤال: البته منشأش هم همین است. منشأش هست آنجا. آنجا برای رعایت کردن حیثیت پیغمبر و اصول خانوادگی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است ولی تحدید نشده که ﴿نؤتها أجرها مرّتین﴾ یعنی دو بار میدهیم بیش از اینها نمیدهیم. اینجا هم دربارهٴ افراد عادی این کیفر ذکر نشده. اینها دسیسهکنندگانی که درصدد براندازی نظام اسلامی و درگیری مستقیم با پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند گناه اینها یک گناه کوچکی نیست. لذا اینها در قیامت در آن ته جهنّمند ﴿إنّ المنافقین لفی الدرک الأسفل من النّار﴾. بنابراین چون گناه اینها عظیم است اینها تنها قصدشان نیست که مال کسی را سرقت کنند یا یک شخصی را بکشند، اینها درصدد کشتن شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند، یک. به دلیل همان آن نیرنگ لیلهٴ العقبه. درصدد براندازی نظام و حکومت اسلامی بودند با آن توطئههایی که داشتند. بنابراین گناه اینها یک گناه عادی نیست. اگر گناه اینها گناه عادی نیست، اینها با قرآن مخالفند، با پیغمبر مخالفند، با نظام اسلامی مخالفند، محتمل است عذاب اینها چندین بار باشد. خب
جواب سؤال: نه ممکن است چندین بار باشد. برای اینکه آنجا هم گناه زیاد است دیگر. بله، چون آخر گناهشان این نبود که مثلاً یک خلاف عادی انجام بدهند. گناهشان این بود که حیثیت پیغمبر را زیر سؤال میبرند دیگر.
جواب سؤال: بله تثنیه بودن هست اما تثنیه یک وقت است که برای من نفی مادون و مافوق هر دو است، مثل ﴿الطلاق مرّتان﴾، یک وقت برای نفی مادون است نه نفی مافوق خب ثمانی فراسخ هم تحدید است ثلاثهٴ اشبار فی ثلاثهٴ اشبار فی ثلاثهٴ اشبار هم تحدید است و ثلاثهٴ ایام هم تحدید است. ما چند گونه تحدید در فقه داریم. یک وقت است برای نفی مادون و نفی مافوق هر دو هست. یک وقت است برای نفی مادون است نه برای نفی مافوق. اگر دم از ده روز کمتر شده حکمش این است بیشتر شد حکمش این است در مسافت اگر کمتر از ده روز اقامه شد حکمش این است اما بیشتر از ده روز اقامه شد، مثل حکم ده روز دارد. مسافت این طور است، کُر این طور است که خیلی از اینها برای نفی مادون است نه نفی مافوق.
جواب سؤال: این هم برای تأکید آن است دیگر ضعفین دیگر. چون این چنین است بنابراین ممکن است که از سنخ ﴿الطلاق مرّتان﴾ باشد که فقط برای نفی مادون و نفی مافوق هر دو به کار میرود بس، برای تکثیر نیست. یک وقت است نظیر همه آن تحدیدهای که یاد شده باشد که برای نفی مادون است نه نفی مافوق. در کُر این چنین است، در مسئلهٴ مسافت این چنین است، در قصد اقامت این چنین است. اما در ده روز این برای نفی مافوق هم هست، که اگر خون از ده روز گذشته دیگر حکم حیض را ندارد. خب
جواب سؤال: چون بالاخره ﴿جزاء سیئهٴ سیئهٴ مثلها﴾. مثل آن گناه این است که آنها چندین بار عذاب بشوند چون گناهشان گناه کوچکی نبود که نسبت به شخص معین که نبود که. نسبت به قرآن گناه بود، نسبت به پیغمبر گناه بود، عدو الله بودند، عدوالناس بودند، عدو رسول الله بودند، عدو کتاب الله بودند و توطئههای فراوانی هم داشتند. نسبت به هر کدام از این معاصی اگر یک کیفر بشود کیفرهای متعددی دارد.
﴿سنعذّبهم مرّتین ثمّ یردّون إلی عذاب عظیم﴾ اینها عذابهای دنیاییشان است و عذاب عظیم هم در روز قیامت است که قابل ارزیابی با عذابهای دنیا نیست. خب اینها سابقون اولون بودند، بعد آنها هم تابعین بودند، اینها هم منافقین روستایی و شهری. فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً عسی الله أن یتوب علیهم إنّ الله غفورٌ رحیم﴾ یک گروه دیگری هم هستند که اینها نه معصومند و نه عادل. ولی به جا اقرار دارند. این اعتراف یک نعمت خوبی است که انسان اقرار داشته باشد. حالا لازم نیست که در حضور دیگران اقرار بکند در بعضی از موارد نه تنها لازم نیست، شایسته هم نیست. نه تنها شایسته نیست بله محذور دارد، نه تنها محذور اخلاقی دارد حرام هم هست. خب چه اصراری که آدم عیب خودش را و نقص خودش را به دیگری بگوید. اما با ذات اقدس الهی در میان گذاشتن چیز بسیار خوبی است. این اعتراف یک روزی هیچ اثر ندارد، یک روزی هم منشأ برکتهای فراوانی است. ما دو تا اعتراف داریم، دو جور اقرار داریم، دو جا اقرار داریم. یک جا اقرار است که ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السّعیر﴾ این اعتراف هیچ اثری ندارد. در سورهٴ مبارکهٴ ملک آیهٴ 11 این است که، آیهٴ 10 سورهٴ ملک این است که ﴿و قالوا کنا نسمع أو نعقل ما کنّا فی أصحاب السعیر ٭ فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السّعیر﴾ خب پس اعتراف بیموقع اقرار بیموقع هیچ اثری ندارد. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ غافر هم آیهٴ 11 به این صورت آمده است ﴿قالوا ربّنا أمتّنا اثنتین و أحییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل إلی خروج من سبیل﴾ به آنها گفته میشود به اینکه آن روزی که باید اقرار میکردید که نکردید الآن اقرار سودی ندارد. پس اقرار که جزء برکات الهی و اخلاقی است از فرصت که بگذرد هیچ سودی ندارد. اما در دنیا اقرار از بهترین برکتهاست. اینکه ذات اقدس الهی فرمود ﴿وابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ یعنی توسل بجویید کبری را قرآن کریم مشخص کرد که ﴿و ابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ اما وسیله چیست آن را به وسیلهٴ عقل یا دلیل قرآنی یا دلیل روایی باید تشخیص داد که وسیله چیست. در روایات آمده که نماز وسیله است، روزه وسیله است، توبه وسیله است، و بهترین وسایل ولایت اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) وسیلهاند، اینها وسیلهاند. کسی که ﴿استعینوا بالصبر و الصلوهٴ﴾ باید از راه نماز، از راه روزه، از راه قرائت قرآن، از راه عبادتهای واجب و مستحب به ذات اقدس الهی نزدیک بشود اینها وسیله است. گاهی انسان از خود مایه میگذارد عبودیت خود را وسیله قرار میدهد. حالا مسئلهٴ نماز و عبادتها اینها که وسیلهٴ روشنی است اینها. اما گاهی انسان از خود مایه میگذارد این را ذات اقدس الهی خب قبول میکند. یعنی انسان میگوید خدایا من هیچ وسیلهای نیاوردم مگر بندگی خودم. و گاهی ربوبیت خدا را وسیله قرار میدهد «توسلت إلیک بربوبیّتک»، خب این دیگر وسیلهٴ عالیی است. آنی که دارد «و قرّب إلیک وسیلتی من بین الوسائل» که یکی از ادعیه ماه مبارک رمضان است همین است. اگر کسی زبانش گویا باشد بگوید خدایا من کرامت تو را وسیله قرار میدهم، از اینکه تو رب منی من ربوبیت تو را وسیله قرار میدهم «توسلت إلیک بربوبیّتک». گاهی عبودیت خود را وسیله قرار میدهد همین اقرار است، «وجعلت الإقرار بالذّنب إلیک وسیلتی». خب گاهی از پایین شروع میکند، گاهی از بالا شروع میکند، گاهی بندگی خود را وسیله قرار میدهد، گاهی کرامت و آقایی و ربوبیت خدا را وسیله قرار میدهد همهٴ اینها وسیله است و اینها را ادعیه مشخص میکند. وگرنه ما بگوییم که چون خدا در قرآن کریم فرمود ﴿وابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ این تمسّک به عام در شبههٴ مصداقیه خود عام است که احدی تجویز نکرده. خب چرا این کار را میکنیم؟ برای اینکه خدا فرمود ﴿و ابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾. خب اما این وسیله است یا نه؟ این را باید دلیل بگوید دیگر. این ادعیه مشخص کرد که چه چیز وسیله است آن آیات مشخص کرده که چه چیز وسیله است. بنابراین اقرار جزء بهترین وسائل است به برکت همین ادعیه. برای اینکه در دعا دارد که خدایا من این اقرار را وسیله قرار میدهم تو که فرمودی ﴿وابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ من هم اقرار کردم، اعتراف دارم به بدیام. «و جعلت الإقرار بالذنب إلیک وسیلتى» یعنی وسیلتی إلیک، جعلت وسیلتی إلیک إقرار بالذنب و اعترا فى بالذنب خب پس همین اعترافی که یک روز هیچ اثر ندارد، یک روز خیلی برکات بر او مترتّب است. و آنچه در آیهٴ محل بحث آمده یعنی در سورهٴ مبارکهٴ توبه که محل بحث است فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ اینها کسانیاند که در دنیا اهل توسلند. اقرار دارند. با خدای خود این مطلب را در میان گذاشتند. اقرار دارند که بد کردند. این چنین نیست که ﴿مردوا علی النفاق﴾ باشد، یا مردوا علی العصیان باشد. مارد نیستند متمرد نیستند. ممکن است دو جا پایشان لغزیده باشد، اما با خدایشان رابطه دارند میگویند خدایا بد کردیم، این همان توبه است، این همان انابه است. دربارهٴ اینها ذات اقدس الهی تعبیرهای مناسبی دارد یعنی لطیفانه دارد فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ اینها ﴿خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً﴾ با اینکه سئیهشان اول است اعترافشان آخر، این اعترافاشان را که عمل صالح است این را اول ذکر میفرماید، آن سیئ را بعد ذکر میکند. بعد دو تا کار میکند یکی روح امید در اینها تقویت میکند یکی هم وعده میدهد. روح امید را با ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ در اینها میدمد. وعده را با ﴿إنّ الله غفور رحیم﴾ تأمین میکند. ممکن است ذات اقدس الهی از اینها بگذرد، بر اینها توبه کند. معمولاً ﴿یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ آنجا که بعداً در همین سورهٴ مبارکهٴ توبه خواهیم داشت که با کلمهٴ عن ذکر شده است ﴿یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ ﴿خذ من أموالهم صدقهٴ تطهّرهم و تزکّیهم بها و صلّ علیهم إنّ صلاتک سکن لهم و الله سمیع علیم ٭ ألم یعلموا أنّ الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ نه من عباده. با اینکه به حسب ظاهر باید گفت از او قبول میکند چون این من نشانهٴ پیوند است، آن کلمهٴ عن نشانهٴ تجاوز و عبور است. اما اینجا کلمهٴ عن استعمال شده است که حالا در بحثهای بعد به خواست خدا خواهد آمد که این توبه را با تجاوز تلقیح کند در حقیقت، ترکیب کند. حالا توبه کرده، توبهاش توبهٴ نصوح نبود، یک سلسله کمبود هم دارد بالاخره، او را هم میگذرد. این چنین نیست که حالا حتماً توبه باید توبهٴ نصوح باشد وگرنه خدا قبول ندارد، نه یقبل التوبهٴ متجاوزاً عن عباده که با کلمهٴ عن ذکر شده. یک چنین خدایی هم امید را تزریق کرد با ﴿ عسی الله أن یتوب علیهم﴾، هم وعده داد ﴿إنّ الله غفور رحیم﴾. اینها کسانیاند که اهل اعترافند. بنابراین یکی از بهترین نعمتها آن است که انسان با ذات اقدس الهی این رابطه داشته باشد حالا یا در نماز، یا در غیر نماز، در حال سجده، یا قنوت بالاخره این لسان مقرّ بالذنوب، مقراً بالذنوب و مانند آن را داشته باشد بگوید خدایا من قبول دارم و بد کردم، که این یک درجهای است برای توبه. فرمود این گروه این فضیلت را دارد اما آنها ﴿مردوا علی النفاق﴾اند هر چه هم پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اینها نصیحت میکرد اثر نمیکرد. ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخرَ سیئاً عسی الله أن یتوب علیهم إنّ الله غفور رحیم﴾
«و الحمد لله رب العالمین»
در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه از چهار پنج گروه، سخن به میان آمده
ممکن است کسانی جزء سابقین اولین از مهاجر و انصار باشند ولی جزء اصحاب میمنت باشند.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدَاً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (100) وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لاَتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَی عَذَابٍ عَظِیمٍ (101) وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (102)﴾
گرچه در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه از چهار پنج گروه سخن به میان آمد ولی تقسیم اصلی این گروهها به سه فرقه درمیآید؛ این سه فرقه همانند که به صورت مبسوط در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» مشخص شد، که سابقون مقربونند و اصحاب یمینند و اصحاب شمال و به صورت اجمال در سورهٴ مبارکهٴ فاطر بیان شد این جا هم به صورت اقلام پنج شش گانه مثلاً پنجگانه مفصل ذکر شد. در سورهٴ واقعه که مشخص شد که و کنتم أزواجاً ثلاثهٴ عدّهای سابق مقربند عدّهای اصحاب یمینند عدّهای اصحاب مشئمه در سورهٴ مبارکه فاطر آیهٴ 32 به این صورت آمده است ﴿ثمّ أورثنا الکتاب الّذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات﴾ منتها در سورهٴ فاطر از پایین به بالا آمده در سورهٴ مبارکهٴ توبه که محل بحث است از بالا به پایین ذکر شده در این بخش از سوره توبه اوّل از سابقون اوّلون یاد شده است بعد از منافقون و متمردین اینها بعد الّذین خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیّئاً یاد شده است و مانند آن گرچه بخشی از اقوام قبل از اینها یاد شده است ﴿و من الأعراب من یؤمن بالله و الیوم الاخر﴾ بنابراین یا اهل نجاتند میشود اصحاب یمین، یا اهل عذابند میشود اصحاب مشئمه یا کسانی هستند که جزء احرارند فوق بهشت و جهنمند گرچه بهشت در انتظار آنهاست میشود سابق مقرب و این تثلیثی که در سورهٴ مبارکهٴ اذا وقعت ﴿واقعه﴾ آمده است ﴿و کنتم أزواجاً ثلاثهٴ﴾ و در آیهٴ 32 سورهٴ فاطر آمده است برابر همین تثلیث آن حدیث شریف پیدا شده است که عبادت کنندگان سه گروه هستند؛ عدّهای حبّاً و شوقاً و شکراً عبادت میکنند اینها عبادتشان، عبادت احرار است، عدّهای شوقاً إلی الجنّه عبادت میکنند، عدّهای خوفاً من النار. آنهایی که خوفاً من النّار عبادت میکنند اگر واقعاً عبادت بکنند جزء اصحاب میمنت هستند و در حقیقت آن سه گروهی که در آن حدیث آمده بازگشتشان به دو گروه است یک عدّه سابق مقربند یک عدّه اصحاب میمنه منتها اصحاب میمنه زیر مجموعهشان دو گروه است و آنهایی که اصحاب مشمئه هستند اصلاً اهل عبادت نیستند . خب و در همان حدیثی که فرمود عبادت کنندگان سه گروهند مشابه آن اشارهای هم دارد به کسانی که از عبادت محرومند اهل دوزخند.
این ﴿والسابقون الأوّلون﴾ بر همان سابق مقرب قابل تطبیق هست؛ البته ممکن است کسانی در جزء سابقین اولین از مهاجر و انصار باشند ولی جزء اصحاب میمنت باشند، اصحاب یمین باشند نه آن سابق مقرّب مصطلح.
مطلب دیگر آن است این که فرمود ﴿و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ مردوا علی النفاق﴾ برای این قسمت چند تا تفسیر هست؛ یک تفسیر همان است که در نوبت دیروز اشاره شده که روستاییهایی که در اطراف شما هستند آنها هم از نفاق مصون نیستند منتها شهریها در نفاق متمردتر و متمرنترند. وجه دوم آن است که این ﴿مردوا علی النفاق﴾ به هر دو گروه بخورد؛ به این صورت که ﴿و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ مردوا علی النفاق﴾ یعنی چه آنهایی که اطراف شهر شما هستند و چه آنهایی که در شهرند اینها منافقند، یعنی بعضی از اینها منافقند. و نفاقشان هم متمرّدانه و تمرین شده است. که ﴿و ممن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ﴾ این ﴿مردوا﴾ ضمیرش به هر دو گروه برگردد. و این خب هم قابل احتمال است که هر دو گروه اینچنینند اختصاصی به اهل المدینهٴ ندارد و این هم میتواند هماهنگ باشد با ﴿الأعراب أشدّ کفراً و نفاقاً﴾ بنابر اینکه اعراب همان خصوص اهل بادیه باشند.
مسئلهٴ ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾ این کلمهٴ مرتین گاهی در مقام بیان عدد است خب مفهوم دارد یعنی نه یک مرتبه و نه سه مرتبه گرچه عدد مفهوم ندارد اما وقتی در مقام تحدید باشد دارای مفهوم است یا نسبت به ماقبل و بعد هر دو را نفی میکند یا فقط یک طرف را نفی میکند . بعضیها هستند که هر دو طرف را نهی میکنند نظیر آن حدودی که مثلاً نصابی که گاهی هست که اگر زیادتر شد حکم دیگری دارد کمتر شد حکم خاص دیگری دارد و این وسط شد حکم مخصوص خودش را دارد. در حالت دماء هم همینطور است در دماء این چنین است دماء زنی که معتاده است اینچنین است حیض و نفاس و استحاضه گاهی این حد برای نفی مادون و برای مافوق است. گاهی این تحدید برای نفی مادون است نه نفی مافوق مثلاً میگویند که مسافت باید هشت فرسخ باشد یعنی کمتر از هشت فرسخ نباشد نه بیشتر از هشت فرسخ نباشد یا در کر که میگویند مساحتش سه وجب و نیم است در سه وجب و نیم است به این صورت مساحت دارد، یعنی کمتر از این نباشد نه اگر بیشتر شد کر نیست. پس گاهی ناظر به دو طرف هست گاهی ناظر به یک طرف این در صورتی است که عدد در مقام تحدید باشد مفهوم دارد. مثل ﴿الطّلاق مرّتان فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان﴾ این کریمهای که در آیه 229 سورهٴ مبارکهٴ بقره است از این قبیل است ﴿الطلاق مرتان فإمساک بمعروف﴾ یعنی طلاق بار اول که هیچ طلاق بار دوم حکمش این است که بالاخره انسان حق رجوع دارد ﴿فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان﴾ اما وقتی بار سوم شد سه طلاقه شد دیگر این حکم را ندارد دیگر بر او حلال نیست. خب ﴿حتی تنکح زوجاً غیره﴾ خواهد بود و مانند آن.
جواب سؤال: بله؟ آن محتمل بود که ﴿و السابقون﴾ عطف باشد بر ﴿من یؤمن﴾ آن وقت اعرابی که سابقون را شامل میشود اعم از شهری و روستایی است اما اینجا چون خود تفصیل قاطع شرکت است اینجا در این آیه که فرمود ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون و من أهل المدینهٴ﴾ این تفصیل قاطع شرکت است دیگر نمیشود از آن اعراب معنای عام استفاده کرد. اعرابی که در این آیه است حتماً یعنی روستاییها و اهل بادیه به قرینه.
جواب سؤال: قرینه نه چون در یک جمله نیست در یک آیه نیست.
خب اینجا قرینهاش قرینهٴ داخلی است چون تفصیل قاطع شرکت است آنجا یک همچین قرینهای آن کلمه را همراهی نمیکند . پس آیهٴ 229 در سورهٴ بقره که دارد ﴿الطلاق مرّتان﴾ چون در مقام تحدید است مفهوم دارد بار سوم را شامل نمیشود چه اینکه حکم بار سوم جداست و در آیهٴ 230 همان سورهٴ مبارکهٴ بقره مشخص شد که فرمود: ﴿فإن طلّقها فلا تحل له من بعد حتّی تنکح زوجاً غیره﴾ اینها عددهایی هستند که در مقام تحدیدند لذا مفهوم دارند بعضی هستند که در مقام تحدید نیستند تا مفهوم داشته باشند نظیر آنچه که به عنوان نمونه در بحث دیروز اشاره شد که آیهٴ 4 سورهٴ مبارکهٴ ملک این است : ﴿ثم ارجع البصر کرّتین ینقلب إلیک البصر خاسئاً و هو حسیر﴾ معنایش این نیست که شما اگر دوبار به نظام کیهانی نگاه کنید بینظمی نمیبینید اما بار سوم و چهارم اگر ملاحظه کنید ممکن است بینظمی ببینید اینطور نیست. کَرَّ یعنی بیش از یک بار ولو دو بار ولو سه بار ولو چندین بار هم ملاحظه کنید جز نظم در عالم چیزی نمیبینید. بنابراین پس این کرّتین برای نفی مادون است نه نفی مافوق. نظیر مسافت هست نظیر کُر هست که تحدیدش برای نفی مادون است نه نفی مافوق. مافوق را نفی نمیکند. آیا مقام ما که فرمود ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾ از قبیل ﴿الطلاق مرّتان﴾ است؟ یعنی ما اینها را فقط دوبار عذاب میکنیم نه بیشتر؟ یا از سنخ ﴿ثمّ ارجع البصر کرّتین﴾ است که چندین بار را شامل میشود؟ چون عذاب منافقان عَقَبات کعود دارد درکات فراوانی دارد در دنیا چندین بار اینها را عذاب میکنند در آخرت چندین بار عذاب میکنند، این ممکن است که نسبت به مادون باشد نه نسبت به مافوق. چه اینکه اجر صابران هم همینطور است . ذات اقدس الهی که به صابران اجر میدهد نه یعنی دو مرتبه یا دو بار چندین بار به صابران اجر میدهد به دلیل اینکه در بخشهای دیگر میفرماید ﴿یؤتون أجورهم بغیرحساب﴾. پس اگر دربارهٴ صابران و مانند آن میفرماید به اینکه اینها اجرشان دو بار هست دو مرتبه ما اجر میدهیم یا قانتان و صالحان را دو بار اجر میدهیم، یعنی بیش از یک بار آیهٴ 31 سورهٴ مبارکهٴ احزاب این است ﴿و من یقنت منکن﴾ به همسران پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) خطاب میکند ﴿و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحاً نؤتها أجرها مرّتین و أعتدنا لها رزقاً کریماً﴾. خب فضل خدا که به دو بار و سه بار و چهار بار تحدید نمیشوید. ممکن است به اضعاف مضاعف اجر بدهد، چندین بار اجر بدهد. بنابراین این یک احتمال معقول و مقبولی است که در این گونه از موارد چون در مقام تحدید نیست ناظر به کثرت باشد. نفی اقل بکند نه نفی اکثر. اما آنجا که برای حکم فقهی و حقوقی است این برای نفی طرفین است وقتی میفرماید ﴿الطلاق مرّتان﴾ یعنی حکم طلاق اول با حکم طلاق سوم فرق میکند. اینجا هم که فرمود ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾ یعنی ممکن است ما چندین بار آنها را عذاب بکنیم. و اینکه مفسران اختلاف کردند که منظور از این دو عذاب چگونه است، آیا رسوا کردن است، افشاگری خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، بیرون کردن آنها از مسجد است، تنبیه مالی است؟ ممکن است همهٴ اینها درست باشد. منحصر در دو تا از این عذابها نیست. لذا فرمود ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾.
جواب سؤال: اگر یک دلیلی داشته باشیم که دلالت کند بر اینکه این در مقام تحدید است البته به این مفهوم اخذ میشود. اما وقتی دلیل نباشد ما مشابهاش را هم داشته باشیم نظیر ﴿نؤتها أجرها مرّتین﴾ ﴿ثم ارجع البصر کرّتین﴾ و مانند آن ممکن است که از سنخ کثرت باشد. اما اگر دلیل داشته باشیم که در مقام تحدید است نظیر ﴿الطلاق مرّتان﴾ خب بله ظاهر مرّتان همان دو بار است که نفی مادون و نفی مافوق هر دو را به عهده دارد.
جواب سؤال: البته منشأش هم همین است. منشأش هست آنجا. آنجا برای رعایت کردن حیثیت پیغمبر و اصول خانوادگی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است ولی تحدید نشده که ﴿نؤتها أجرها مرّتین﴾ یعنی دو بار میدهیم بیش از اینها نمیدهیم. اینجا هم دربارهٴ افراد عادی این کیفر ذکر نشده. اینها دسیسهکنندگانی که درصدد براندازی نظام اسلامی و درگیری مستقیم با پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند گناه اینها یک گناه کوچکی نیست. لذا اینها در قیامت در آن ته جهنّمند ﴿إنّ المنافقین لفی الدرک الأسفل من النّار﴾. بنابراین چون گناه اینها عظیم است اینها تنها قصدشان نیست که مال کسی را سرقت کنند یا یک شخصی را بکشند، اینها درصدد کشتن شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند، یک. به دلیل همان آن نیرنگ لیلهٴ العقبه. درصدد براندازی نظام و حکومت اسلامی بودند با آن توطئههایی که داشتند. بنابراین گناه اینها یک گناه عادی نیست. اگر گناه اینها گناه عادی نیست، اینها با قرآن مخالفند، با پیغمبر مخالفند، با نظام اسلامی مخالفند، محتمل است عذاب اینها چندین بار باشد. خب
جواب سؤال: نه ممکن است چندین بار باشد. برای اینکه آنجا هم گناه زیاد است دیگر. بله، چون آخر گناهشان این نبود که مثلاً یک خلاف عادی انجام بدهند. گناهشان این بود که حیثیت پیغمبر را زیر سؤال میبرند دیگر.
جواب سؤال: بله تثنیه بودن هست اما تثنیه یک وقت است که برای من نفی مادون و مافوق هر دو است، مثل ﴿الطلاق مرّتان﴾، یک وقت برای نفی مادون است نه نفی مافوق خب ثمانی فراسخ هم تحدید است ثلاثهٴ اشبار فی ثلاثهٴ اشبار فی ثلاثهٴ اشبار هم تحدید است و ثلاثهٴ ایام هم تحدید است. ما چند گونه تحدید در فقه داریم. یک وقت است برای نفی مادون و نفی مافوق هر دو هست. یک وقت است برای نفی مادون است نه برای نفی مافوق. اگر دم از ده روز کمتر شده حکمش این است بیشتر شد حکمش این است در مسافت اگر کمتر از ده روز اقامه شد حکمش این است اما بیشتر از ده روز اقامه شد، مثل حکم ده روز دارد. مسافت این طور است، کُر این طور است که خیلی از اینها برای نفی مادون است نه نفی مافوق.
جواب سؤال: این هم برای تأکید آن است دیگر ضعفین دیگر. چون این چنین است بنابراین ممکن است که از سنخ ﴿الطلاق مرّتان﴾ باشد که فقط برای نفی مادون و نفی مافوق هر دو به کار میرود بس، برای تکثیر نیست. یک وقت است نظیر همه آن تحدیدهای که یاد شده باشد که برای نفی مادون است نه نفی مافوق. در کُر این چنین است، در مسئلهٴ مسافت این چنین است، در قصد اقامت این چنین است. اما در ده روز این برای نفی مافوق هم هست، که اگر خون از ده روز گذشته دیگر حکم حیض را ندارد. خب
جواب سؤال: چون بالاخره ﴿جزاء سیئهٴ سیئهٴ مثلها﴾. مثل آن گناه این است که آنها چندین بار عذاب بشوند چون گناهشان گناه کوچکی نبود که نسبت به شخص معین که نبود که. نسبت به قرآن گناه بود، نسبت به پیغمبر گناه بود، عدو الله بودند، عدوالناس بودند، عدو رسول الله بودند، عدو کتاب الله بودند و توطئههای فراوانی هم داشتند. نسبت به هر کدام از این معاصی اگر یک کیفر بشود کیفرهای متعددی دارد.
﴿سنعذّبهم مرّتین ثمّ یردّون إلی عذاب عظیم﴾ اینها عذابهای دنیاییشان است و عذاب عظیم هم در روز قیامت است که قابل ارزیابی با عذابهای دنیا نیست. خب اینها سابقون اولون بودند، بعد آنها هم تابعین بودند، اینها هم منافقین روستایی و شهری. فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً عسی الله أن یتوب علیهم إنّ الله غفورٌ رحیم﴾ یک گروه دیگری هم هستند که اینها نه معصومند و نه عادل. ولی به جا اقرار دارند. این اعتراف یک نعمت خوبی است که انسان اقرار داشته باشد. حالا لازم نیست که در حضور دیگران اقرار بکند در بعضی از موارد نه تنها لازم نیست، شایسته هم نیست. نه تنها شایسته نیست بله محذور دارد، نه تنها محذور اخلاقی دارد حرام هم هست. خب چه اصراری که آدم عیب خودش را و نقص خودش را به دیگری بگوید. اما با ذات اقدس الهی در میان گذاشتن چیز بسیار خوبی است. این اعتراف یک روزی هیچ اثر ندارد، یک روزی هم منشأ برکتهای فراوانی است. ما دو تا اعتراف داریم، دو جور اقرار داریم، دو جا اقرار داریم. یک جا اقرار است که ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السّعیر﴾ این اعتراف هیچ اثری ندارد. در سورهٴ مبارکهٴ ملک آیهٴ 11 این است که، آیهٴ 10 سورهٴ ملک این است که ﴿و قالوا کنا نسمع أو نعقل ما کنّا فی أصحاب السعیر ٭ فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السّعیر﴾ خب پس اعتراف بیموقع اقرار بیموقع هیچ اثری ندارد. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ غافر هم آیهٴ 11 به این صورت آمده است ﴿قالوا ربّنا أمتّنا اثنتین و أحییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل إلی خروج من سبیل﴾ به آنها گفته میشود به اینکه آن روزی که باید اقرار میکردید که نکردید الآن اقرار سودی ندارد. پس اقرار که جزء برکات الهی و اخلاقی است از فرصت که بگذرد هیچ سودی ندارد. اما در دنیا اقرار از بهترین برکتهاست. اینکه ذات اقدس الهی فرمود ﴿وابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ یعنی توسل بجویید کبری را قرآن کریم مشخص کرد که ﴿و ابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ اما وسیله چیست آن را به وسیلهٴ عقل یا دلیل قرآنی یا دلیل روایی باید تشخیص داد که وسیله چیست. در روایات آمده که نماز وسیله است، روزه وسیله است، توبه وسیله است، و بهترین وسایل ولایت اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) وسیلهاند، اینها وسیلهاند. کسی که ﴿استعینوا بالصبر و الصلوهٴ﴾ باید از راه نماز، از راه روزه، از راه قرائت قرآن، از راه عبادتهای واجب و مستحب به ذات اقدس الهی نزدیک بشود اینها وسیله است. گاهی انسان از خود مایه میگذارد عبودیت خود را وسیله قرار میدهد. حالا مسئلهٴ نماز و عبادتها اینها که وسیلهٴ روشنی است اینها. اما گاهی انسان از خود مایه میگذارد این را ذات اقدس الهی خب قبول میکند. یعنی انسان میگوید خدایا من هیچ وسیلهای نیاوردم مگر بندگی خودم. و گاهی ربوبیت خدا را وسیله قرار میدهد «توسلت إلیک بربوبیّتک»، خب این دیگر وسیلهٴ عالیی است. آنی که دارد «و قرّب إلیک وسیلتی من بین الوسائل» که یکی از ادعیه ماه مبارک رمضان است همین است. اگر کسی زبانش گویا باشد بگوید خدایا من کرامت تو را وسیله قرار میدهم، از اینکه تو رب منی من ربوبیت تو را وسیله قرار میدهم «توسلت إلیک بربوبیّتک». گاهی عبودیت خود را وسیله قرار میدهد همین اقرار است، «وجعلت الإقرار بالذّنب إلیک وسیلتی». خب گاهی از پایین شروع میکند، گاهی از بالا شروع میکند، گاهی بندگی خود را وسیله قرار میدهد، گاهی کرامت و آقایی و ربوبیت خدا را وسیله قرار میدهد همهٴ اینها وسیله است و اینها را ادعیه مشخص میکند. وگرنه ما بگوییم که چون خدا در قرآن کریم فرمود ﴿وابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ این تمسّک به عام در شبههٴ مصداقیه خود عام است که احدی تجویز نکرده. خب چرا این کار را میکنیم؟ برای اینکه خدا فرمود ﴿و ابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾. خب اما این وسیله است یا نه؟ این را باید دلیل بگوید دیگر. این ادعیه مشخص کرد که چه چیز وسیله است آن آیات مشخص کرده که چه چیز وسیله است. بنابراین اقرار جزء بهترین وسائل است به برکت همین ادعیه. برای اینکه در دعا دارد که خدایا من این اقرار را وسیله قرار میدهم تو که فرمودی ﴿وابتغوا إلیه الوسیلهٴ﴾ من هم اقرار کردم، اعتراف دارم به بدیام. «و جعلت الإقرار بالذنب إلیک وسیلتى» یعنی وسیلتی إلیک، جعلت وسیلتی إلیک إقرار بالذنب و اعترا فى بالذنب خب پس همین اعترافی که یک روز هیچ اثر ندارد، یک روز خیلی برکات بر او مترتّب است. و آنچه در آیهٴ محل بحث آمده یعنی در سورهٴ مبارکهٴ توبه که محل بحث است فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ اینها کسانیاند که در دنیا اهل توسلند. اقرار دارند. با خدای خود این مطلب را در میان گذاشتند. اقرار دارند که بد کردند. این چنین نیست که ﴿مردوا علی النفاق﴾ باشد، یا مردوا علی العصیان باشد. مارد نیستند متمرد نیستند. ممکن است دو جا پایشان لغزیده باشد، اما با خدایشان رابطه دارند میگویند خدایا بد کردیم، این همان توبه است، این همان انابه است. دربارهٴ اینها ذات اقدس الهی تعبیرهای مناسبی دارد یعنی لطیفانه دارد فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ اینها ﴿خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً﴾ با اینکه سئیهشان اول است اعترافشان آخر، این اعترافاشان را که عمل صالح است این را اول ذکر میفرماید، آن سیئ را بعد ذکر میکند. بعد دو تا کار میکند یکی روح امید در اینها تقویت میکند یکی هم وعده میدهد. روح امید را با ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ در اینها میدمد. وعده را با ﴿إنّ الله غفور رحیم﴾ تأمین میکند. ممکن است ذات اقدس الهی از اینها بگذرد، بر اینها توبه کند. معمولاً ﴿یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ آنجا که بعداً در همین سورهٴ مبارکهٴ توبه خواهیم داشت که با کلمهٴ عن ذکر شده است ﴿یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ ﴿خذ من أموالهم صدقهٴ تطهّرهم و تزکّیهم بها و صلّ علیهم إنّ صلاتک سکن لهم و الله سمیع علیم ٭ ألم یعلموا أنّ الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ نه من عباده. با اینکه به حسب ظاهر باید گفت از او قبول میکند چون این من نشانهٴ پیوند است، آن کلمهٴ عن نشانهٴ تجاوز و عبور است. اما اینجا کلمهٴ عن استعمال شده است که حالا در بحثهای بعد به خواست خدا خواهد آمد که این توبه را با تجاوز تلقیح کند در حقیقت، ترکیب کند. حالا توبه کرده، توبهاش توبهٴ نصوح نبود، یک سلسله کمبود هم دارد بالاخره، او را هم میگذرد. این چنین نیست که حالا حتماً توبه باید توبهٴ نصوح باشد وگرنه خدا قبول ندارد، نه یقبل التوبهٴ متجاوزاً عن عباده که با کلمهٴ عن ذکر شده. یک چنین خدایی هم امید را تزریق کرد با ﴿ عسی الله أن یتوب علیهم﴾، هم وعده داد ﴿إنّ الله غفور رحیم﴾. اینها کسانیاند که اهل اعترافند. بنابراین یکی از بهترین نعمتها آن است که انسان با ذات اقدس الهی این رابطه داشته باشد حالا یا در نماز، یا در غیر نماز، در حال سجده، یا قنوت بالاخره این لسان مقرّ بالذنوب، مقراً بالذنوب و مانند آن را داشته باشد بگوید خدایا من قبول دارم و بد کردم، که این یک درجهای است برای توبه. فرمود این گروه این فضیلت را دارد اما آنها ﴿مردوا علی النفاق﴾اند هر چه هم پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اینها نصیحت میکرد اثر نمیکرد. ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخرَ سیئاً عسی الله أن یتوب علیهم إنّ الله غفور رحیم﴾
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است