- 439
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 106 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 106 سوره توبه"
در سوره توبه چند طائفه مطرح میشوند؛ گروهی پیشگام در هجرت و نصرت و گروهی از تابعین و گروهی منافقین
اعتراف تبهکار وقتی در دنیا به گناهش اعتراف میکند این زمینهٴ مغفرت است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (106)﴾
در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه که چند طائفه مطرح شدند، گروهی که در این آیه مطرح هست، از همهٴ آنها جداست یک خصیصهای دارد که آنها نداشتند این طوائف و گروههایی که یاد شدند یا پیشگامان در هجرت و در نصرتند به عنوان ﴿و السابقون الأوّلون من المهاجرین و الأنصار﴾ یا تابعان راستین مهاجر و انصارند به عنوان ﴿والّذین اتّبعوهم بإحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه﴾ بعد از این دو گروه سخن از منافقان بود که فرمود ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون و من اهل المدینهٴ مردوا علی النفاق﴾ این گروه سوم.
گروه چهارم کسانی بودند که از نظر عقیده مثل مهاجر و انصارند از نظر عمل مثل منافقند یعنی مشکل اعتقادی ندارند، از نظر عقیده سالمند ولی از نظر عمل گرفتار نفاقند در جبهه شرکت نکردند همراه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نرفتند دستور آن حضرت را اطاعت نکردند در ضمن برخی از کارهای صالح را هم انجام دادند ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً﴾ اینها در مقام عمل گرفتار معصیت بودند چه اینکه برخی از احکام واجب را هم انجام دادند لکن صبغهٴ اینها صبغهٴ توبه است اولین جملهای که در این آیه از آنها یاد شده است اعتراف آنها به گناه است ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ در شرح آن آیه اشاره شد به اینکه گاهی اعتراف فقط خسارت و حسرت را به همراه دارد نظیر اعتراف تبهکار در قیامت که ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأِصحاب السعیر﴾ گاهی توبه و ندامت به همراه دارد و زمینهٴ مغفرت است مانند اعتراف تبهکار در دنیا وقتی در دنیا به گناهش اعتراف میکند این زمینهٴ مغفرت است. ولی در آخرت به گناه اعتراف بکند این با خسارت و عذاب همراه است آنجا فرمود: ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لِأصحاب السعیر﴾ اینجا میفرماید ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صاحلاً و آخر سیئاً عسی الله أن یتوب علیهم﴾ این گروه چهارم که از نظر عقیده دنبال مهاجر و انصارند و از نظر عمل گاهی منافقانه رفتار میکنند بعد از اینکه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) از جبهه تبوک برگشتند اینها اعتراف کردند و زمینه توبه را هم فراهم کردند و توبه کردند و ذات اقدس الهی با چند تعبیر در این آیه حق این گروه چهارم را مشخص کرد. از همان طلیعهٴ آیه فرمود اینها به ذنبشان اعتراف کردند بعد فرمود اینها گرچه مذنب بودند ولی خدماتی هم داشتند کارهای صالحی هم کردند ﴿عملوا صالحاً﴾ بعد هم وعدهٴ توبه را و زمینهٴ پذیرش توبهٴ اینها را ذکر کرد فرمود ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ که این جمله هم امید بخش است پایان بخش آیه هم این است که خدا غفور رحیم است که خود این غفور رحیم یک وعدهٴ ضمنی را به همراه دارد بنابراین از چند جهت این آیه نسبت به گروه چهارم امیدبخش است بعد هم به دنبال این فرمود به اینکه ﴿ألم یعلموا أن الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده و یأخذ الصدقات﴾ این نشان میدهد که آنها یک توبهای کردند به نصاب قبول رسیده است و ذات اقدس الهی توبهٴ اینها را پذیرفته است لکن دربارهٴ این گروه اخیر هیچ یک از این تعبیرات امیدبخش نیست؛ فرمود ﴿و آخرون مرجون لِأمر الله﴾ اینها تأخیر انداخته شدند اینها به عقب انداخته شدند تا ببینند خدا چه تصمیم میگیرد. إرجاء یعنی تأخیر چون در مورد رجا نسبت به آینده مطرح است و انسان نسبت به آینده امیدوار است لذا از کسانی که به امید آینده به سر میبرند آنها را میگویند مرجون و فرقهای را که به امید آینده تکیه میکند آن فرقه را میگویند فرقهٴ مرجعه. این کلمه در چند جای قرآن بکار رفت؛ گاهی به صورت امر، گاهی به صورت اسم مفعول گاهی به صورتهای اسم یا جمع، اینها ریشهٴ لغوی همهٴ اینها رجاست که ناقص واوی است. چون در مورد امید کار به تأخیر میافتد و به آینده واگذار میشود، از این گروه به مرجون یاد شده است در سورهٴ مبارکهٴ احزاب آیهٴ 51 ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود به اینکه ﴿ترجی من تشاء منهن و تُؤْی إِلیک من تشاء﴾ دربارهٴ همسران تصمیمی را که میخواهی بگیری بعضیها را میپذیری بعضیها را تأخیر میاندازی و مانند آن که اِرجاء یعنی تأخیر انداختن. در جریان حضرت موسی سلام الله علیه و برادر او در دو جای قرآن به صورت آمده است که درباریان فرعون بعد از مشاهدهٴ پیشرفت وجود مبارک موسای کلیم سلام الله علیه پیشنهاد دادند ﴿قالوا أرجه و أخاه و أرسل فی المدائن حاشرین﴾ ارجه یعنی أخّره یعنی فعلاً دست به کار موسی نزن دربارهٴ موسی تصمیم نگیر دربارهٴ برادر موسی هارون سلام الله علیهما هم تصمیم نگیر فعلاً دست نگه دار أخّره و أخاه أخّرهما تا ساحران از سایر شهرها بیایند یک مسابقهای بدهند وضع روشن بشود که این تأخیر به استناد آن رجاست.
جواب سؤال: بله؟ آیهٴ 111 سورهٴ مبارکهٴ اعراف است که فرمود: ﴿أرجه و أخاه و أرسل فی المدائن حاشرین﴾ این مضمون در جای دیگر قرآن هم آمده.
گاهی به عنوان جمع از مادهٴ رجا این کلمه بکار رفته است نظیرآیات ١٦ و 17 سورهٴ مبارکهٴ حاقّه که فرمود: ﴿وانشقّت السَّماء فهی یومئذٍ واهیهٴ ٭ و الملک علی أرجائها و یحمل عرش ربِّک فوقهم یومئذٍ ثَمانیهٴ﴾ آیات ١٦ و 17 سورهٴ مبارکهٴ حاقّه. فرشتگان بر اَرجاء که اَرجاء جمع رجاست، رجا هم یعنی ناحیه آن هم یک معنای تأخیر، یک معنای امید را اشراف شده در خود مییابد غرض آن است که همهٴ این موارد از یک ناقص واوی با یک تفاوت مفهومی و موردی بکار میرود که تأخیر هم به همین مناسبت است اینگونه از گروهی که به عنوان گروه پنجم یاد شدند اینها مرجون لِأمرالله هستند یعنی مؤخرند تا ذات اقدس الهی دربارهٴ اینها تصمیم بگیرد، هیچگونه وعدهای به اینها داده نشده است اگر رجا است آمیخته با خوف هم هست پس در صدر آیه از تأخیر اینها که تصمیم دربارهٴ اینها به آینده موکول میشود سخن به میان آمده بر خلاف آیهٴ 102 همین سورهٴ توبه که فرمود: ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ در صدر این آیه هم از اعتراف آنها که اعتراف سودمندی است سخن به میان آمده. فرمود این گروه مرجون لِأمراللهاند. کاری که خدا باید تصمیم بگیرد، حالا إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم. گرچه با إمّا یاد شده است اَمّا تقدیم تعذیب نشان میدهد که آنها زمینهٴ استحقاق پذیرش توبه را فراهم نکردند یا توبه نکردند یا توبهشان به نصاب قبول نرسیده است إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم. یک بیانی مرحوم اَمین الإسلام در مجمع دارد و آن این است که میفرماید ما بر این باوریم که قبول توبه تفضّل هست، واجب نیست برای اینکه خدا فرمود یا تعذیب یا توبه. این بیان ظاهراً ناتمام است گرچه تمام فیضهای الهی تفضّل است هیچکدام روی استحقاق به معنی مطالبه نیست اما براساس اینکه ﴿کتب ربکم علی نفسه الرَّحمهٴ﴾ بر اساس اینکه خودش وعده داده است و براساس اینکه خودش فرمود ﴿إنّ الله لایخلف المیعاد﴾ انسان میتواند حکم بکند به اینکه بعضی از چیزها واجب عن الله است گرچه واجب علی الله نیست یعنی میتوان حکم کرد که یقیناً خدا این کار را میکند نه باید بکند یک چیزی که حاکم بر الله باشد نخواهد داشت فرض صحیح هم ندارد اما میشود حکم کرد که فلان کار را خدا یقیناً میکند، نه باید بکند چون حکیم است از حکیمی که عدل محض است، احسان صرف است از خیر محض هم جز نکویی ناید. بنابراین اینکه ایشان فرمودند توبه تفضّل هست، هرگز اینچنین نیست یقیناً ذات اقدس الهی توبه را میپذیرد خودش هم فرمود: ﴿یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ و تخلف هم نمیکند تواب است و مانند آن. لکن این توبهای که در اینجا در عِدل تعذیب قرار گرفته است توبهٴ اول خداست نه توبهٴ سوم. که توبهٴ عبد بین اول و سوم باشد این بحثی است چون مبسوطاً قبلاً گذشت که هر توفیقی که نصیب انسان میشود بین دو فیض خداست؛ فیض اول الهی همان بیدار کردن بنده است که این انسان اگر خوابیده بود بیدار میشود غافل بود متذکر میشود متمرد بود مطیع میشود، یک گرایشی در او پیدا میشود. بعد به طرف حق حرکت میکند آنگاه ذات اقدس الهی پاداش کارش را هم به او عطا میکند پس اول، اولین فیضی که از طرف خداست این است که این خوابیده را و غافل را و ساکن را بیدار و متحرک کند. بعد که این شخص راه افتاد آنگاه خدای سبحان به او پاداش میدهد پس فیض اول خدا زمینهٴ راهاندازی شخص را فراهم میکند فیض سومی، کار سومی که مطرح است پاداش دادن به بنده است کار دومی که بین دو تا کار خداست کار بنده است و آن راه رفتن و تحرک و توبه و مانند آن است. این توبهای که در عِدل تعذیب قرار گرفته احتمالاً همان توبهٴ اول است یا خدای سبحان اینها را عذاب میکند یا مشمول لطف قرار میدهد که اینها بیدار میشوند و توبه کنند وگرنه آن توبهای که بعد از به معنای یقبل التوبهٴ باشد آن عِدل عذاب نیست یعنی اگر کسی توبه کرد دیگر امرش دائر مدار بین تعذیب و قبول توبه نیست. قبلاً گذشت که ﴿ألم یعملوا أنّ الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ خودش هم وعده داد فرمود اگر توبه کردید ما قبول میکنیم دیگر خلف وعده که ممکن نیست بنابراین توبهٴ به معنای آن امر سومی که قبول توبه باشد این عدیل تعذیب نیست که خدا یا عذاب میکند یا توبه را قبول میکند آن توبهای که عدیل عذاب است توبهٴ ابتدایی است.
مطلب دیگر آن است که اگر یک کسی توبهای کرد و آن توبه واجد نصاب قبول نبود توبههای شخصی حالا برفرض یک کسی گناهی کرده است یک نمازی را عمداً تأخیر انداخت توبهاش این است که آن نماز را قضا به جا آورد و بین خود و بین خدای خود اصلاح کند. اما توبه اینکه یک کتابی نوشته یک مقالهای نوشته سخنرانیی کرده یک عدهای را گمراه کرده توبهاش به این نیست که بگوید استغفر الله ربّی و أتوب إلیه و رو به قبله بنشیند با ذات اقدس الهی درد و دل بکند چهار قطره اشک هم بریزد در آن بخشها فرمود ﴿إلاّ الّذین تابوا و أصلحوا و بیّنوا أولئک أتوب علیهم و أنا التّوّاب الرّحیم﴾ حالا اگر کسی کتابی نوشته مقالهای نوشته حرفی زده، کسی را گمراه کرده توبهاش این است که آن گمراه شده را هدایت کند به مقصد برساند، آنهایی که فساد اینچنین ایجاد کردند آنها توبهشان به این است که ﴿تابوا و أصلحوا و بیّنوا أولئک أتوب علیهم و أنا التوّاب الرّحیم﴾
خب پس برخی از توبهها شرایط خاص خودش را دارد ممکن است که آن توبه به نصاب نرسیده باشد. نظیر همین توبههای فرهنگی که فرمود تا برای مردم روشن نکردی توبهات مقبول نیست. در جریان تبوک آن جاسوسیهایی که احیاناً کردند آن خونریزیهایی که اینها باعث شدند آن افتی که دامنگیر نظام شد در اثر توطئهٴ اینها آن با یک استغفر الله و چهارتا قطره اشک حل نمیشود آن همان مشکل را باید حل بکند. گاهی ممکن است گناه عظیم باشد که توبهاش دارای شرایط بیشتری باشد و کسانی که توبهٴ آنها واجد آن شرایط نبود در حد ﴿إمّا یعذبهم و إمّا یتوب علیهم﴾اند یا لطف خدا شامل حال آنها میشود آن بقیه را ترمیم بکند از اینها میگذرد یا نه عذابشان میکند به هر تقدیر آن سخن امین الإسلام رضوان الله علیه که چون قبول توبه تفضّل است ذات اقدس الهی فرمود یا تعذیب یا توبه این بإطلاقه درست نیست اگر توبه به نصابش رسیده است یقیناً خدا قبول میکند دیگر معادل تعذیب و عِدل تعذیب قرار نمیگیرد. ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إما یعذبهم و إمّا یتوب علیهم﴾ پس این توبهای که معادل تعذیب است لِأحد الأمرین است.
مطلب دیگر آن است که در آن آیهٴ 102 نشانههای امید فراوان بود از صدر و ساقهٴ آن آیه نشانهٴ امید طلوع ظهور میکرد در صدر آیه اعتراف اینها را ذکر کرد که فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ اعتراف به ذنب زمینهٴ مغفرت است چه اینکه ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ و ﴿خلطوا عملاً صالحاً﴾ را هم ذکر کرد از یک سو. ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ را بدون معادل ذکر کرد از سوی سوم، دیگر نفرمود إما یعذبهم أو یتوب علیهم، معادلی به عنوان تعذیب برای آنها ذکر نکرد. و از سوی چهارم هم در پایان آیه امید به مغفرت و رحمت داده است فرمود: ﴿إن الله غفورٌ رحیم﴾. اما در اینجا هیچ یک از آنها نیست در پایان آیه هم سخن از علیم حکیم است این علیم حکیم هم با هر دو میسازد یعنی او میداند که چه میکند و حکیمانه هم تصمیم میگیرد اگر تعذیب باشد حکیمانه است و اگر توبه باشد هم حکیمانه است قبول توبه باشد حکیمانه است پس ذیل آیه هم امیدبخش نیست برخلاف ذیل آن آیه اینها فرقهای درونی دوتا آیه است منشأ بیرونی هم همان بیانات گذشته است که یا آنها توبه نکردند یا اگر توبه کردند توبهٴ آنها واجد شرایط قبول نبوده است وگرنه توبه اگر به نصاب قبول میرسید یقیناً ذات اقدس الهی قبول میکرد و معادل تعذیب هم قرار نمیگرفت.
مطلب دیگر آن است که این گروه بین خیر و شر سرگردانند برخلاف مجاهدینی که در جریان تبوک و مانند آن شرکت کردند یا در صحنههای دیگر شرکت میکنند، مجاهدینی که در صحنههای دیگر شرکت میکنند بالاخره یا کمک مالی دارند یا کمک بدنی دارند، یا کمک فرهنگی دارند یا کمکهای ایثار نفس دارند ﴿لا ینفقون نفقهٴ صغیرهٴ و لا کبیرهٴ﴾ مگر این که پادششان را میگیرند آنها بین دوتا خوبی قرار دارند لذا تحیر ندارند اینها نصیبشان احدی الحسنیین است اما این گروه پنجم بین خوب و بد بین خیر و شر بین نفع و ضرر سرگردانند اینها که ﴿مرجون لأمر الله﴾اند ﴿إمّا یعذّبهم و إما یتوب علیهم﴾ پس اینها بین الحسنهٴ و السیئه سرگردانند برخلاف آنهایی که در راه جهاد قدم برداشتند آنها بین الحسنیین قرار دارند دیگر تحیر ندارند آنها در ای حال بانشاطند هرکدام از حسنها باشد برای اینها رحمت و برکت است. پس خیلی فرق است بین کسی که بین خیر و شر و نفع و ضرر و حسنه و سیئه و مانند آن به سر میبرد این در حقیقت سرگردان است و هیچ راهی هم برای رفع حیرت ندارد مگر این که یک تحولی در درون خود او پیدا بشود و او توبهٴ نصوح داشته باشد. اما آنهایی که راه صحیح را طی کردهاند بین حسنییناند هر دو اش خیر است. منتها حالا علم تفصیلی ندارند که کدامیک از این دو حسنه نصیبشان میشود. آنها بین حسنییناند اینها بین حسناء و سیئه به سر میبرند. مطلب دیگر آن است که این ابهام مربوط به مردم است وگرنه ذات اقدس الهی هم میداند و هم حکیمانه کار میکند این تردیدها به لحاظ مردم است گاهی مصلحت در این است که یک عده را بین دو امر مردد نگه بدارد تا تصمیم را به عهده خود آن شخص بگذارد. ولی در پایان فرمود برای خدا هیچ تردیدی وجود ندارد چون او بالقول المطلق علیم است چه اینکه حکیم هم هست پس این تردیدها ﴿إما یعذبهم و إما یتوب علیهم﴾ نه اینکه گوینده بگوید بالاخره ما یا این کار را میکنیم یا آن کار را میکنیم برای ما معلوم نیست نه برای خدا معلوم است الآن هم معلوم است که در آینده چکار خواهد کرد ولی برای این گروهی که مرجون لأمراللهند معلوم نیست. ﴿و آخرون مرجون لِأمر الله إما یعذّبهم و إما یتوب علیهم و الله علیم حکیم﴾
جواب سؤال: کل واحد آنوقت مشکل دارند که معلوم نیست که کدام یک از اینها اینچنین هستند. تقسیم هم که باشد بالاخره معلوم نیست که این زید داخل در قسم اول است که تعذیب است یا داخل در قسم دوم است که توبه است باز ابهام در جامعه هست.
جواب سؤال: هر گروه بله بسیار خوب پس این ابهام هست راز این ابهام هم اموری است یکی از آنها آن است که آنها متوحش باشند. خب البته روایاتی هم در ذیل این باب هست این آیه هست که شأن نزول را به دو گروه توجیه میکند یکی این که اینها که در جبهه شرکت نکردند مانند آن عدهای که پیشگام بودند در توبه خودشان را به ستون بستند و نالهها کردند نظیر ربابونها نظیر آنها نبودند و یکی اینکه اینها کسانی بودند که در قتل حمزهٴ سید الشهداء سلام الله علیه شرکت داشتند یک سابقهٴ سوء اینچنینی داشتند بالاخره یا گناهشان نظیر گناهان دیگر بود ولی توبهشان کم بود، یا گناهشان با گناهان دیگر فرق میکرد، لذا توبهٴ آنها باید بیشتر میبود و به احد النحوین فاقد شرایط قبول بود. نقل کردند که ذات مقدّس پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای اینکه اینها متنبه بشوند و کسی دیگر بار این کار را با نظام اسلامی نکند، فرمود به اینکه از اینها جدا بشوید. حتی همسران اینها، اینها را نپذیرفتند. بعضیها که از جبههها فرار میکردند میآمدند طرزی تربیت شده بودند که مادرها یا همسرها یا دخترها خاک به صورت این سرباز فراری ریختند یحثون علی وجوههم التراب، خاک میریختند که چرا شما برگشتید فرار کردید. این کسی که فرار از زخم میکند همه فهمیدند که جزو گناهان کبیره است. این اشتیاق به شهادت در همه زنده شده بود، این طور نبود که فقط در مردها زنده شده باشد. اگر احیاناً یک سربازی از جبهه فرار میکرد میآمد اعضای منزل یحثون علی وجوههم التراب، حثی التراب یعنی خاک ریخت. اینکه گفتند احثوا علی وجوه المداحین التراب، یعنی آنهایی که چاپلوسند، متملقند، کرنشگرند، مداح بیجا هستند، به جای آن که به اینها صله بدهید یا تشویقشان کنید، خاک به صورتشان بپاشید احثوا علی وجوه المداحین التراب. این کار را در صدر اسلام اعضای منزل یک سرباز فراری میکردند که یحثون علی وجوههم التراب. وقتی پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله وسلّم) دستور داد همگان از اینها فاصله بگیرند، حتی اعضای منزل، اعضای خانوادهٴ اینها هم اینها را دیگر قبول نکردند. اینها همان گروهیاند که ﴿ضاقت علیهم الأرض بما رحبت﴾ شد. نظیر همان ﴿نامفهوم﴾ شدند بعدها توبهٴ اینها پذیرفته شد. چون در صدر اسلام قبول توبهٴ کسانی که با جبهه و جنگ به نیرنگ پرداختند مستقیماً به دستور الهی اعلام میشد. وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منتظر نزول آیه بود که نشانهٴ قبولی توبهٴ این گونه از افراد باشد. دربارهٴ یک عده بعد از 50 روز مثلاً آیه آمد که توبهٴ اینها مقبول است. دربارهٴ همین این ﴿مرجون للأمر الله﴾ این طور شد. اما دربارهٴ یک عدهٴ دیگر نه یک قدری زودتر قبولی توبهٴ آنها اعلام شده است. حالا تتمهٴ این آیه برای روز بعد انشاء الله
جواب سؤال: ذیل همین آیه در تفسیر نورالثقلین اینها آمده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
در سوره توبه چند طائفه مطرح میشوند؛ گروهی پیشگام در هجرت و نصرت و گروهی از تابعین و گروهی منافقین
اعتراف تبهکار وقتی در دنیا به گناهش اعتراف میکند این زمینهٴ مغفرت است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (106)﴾
در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ توبه که چند طائفه مطرح شدند، گروهی که در این آیه مطرح هست، از همهٴ آنها جداست یک خصیصهای دارد که آنها نداشتند این طوائف و گروههایی که یاد شدند یا پیشگامان در هجرت و در نصرتند به عنوان ﴿و السابقون الأوّلون من المهاجرین و الأنصار﴾ یا تابعان راستین مهاجر و انصارند به عنوان ﴿والّذین اتّبعوهم بإحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه﴾ بعد از این دو گروه سخن از منافقان بود که فرمود ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون و من اهل المدینهٴ مردوا علی النفاق﴾ این گروه سوم.
گروه چهارم کسانی بودند که از نظر عقیده مثل مهاجر و انصارند از نظر عمل مثل منافقند یعنی مشکل اعتقادی ندارند، از نظر عقیده سالمند ولی از نظر عمل گرفتار نفاقند در جبهه شرکت نکردند همراه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نرفتند دستور آن حضرت را اطاعت نکردند در ضمن برخی از کارهای صالح را هم انجام دادند ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً﴾ اینها در مقام عمل گرفتار معصیت بودند چه اینکه برخی از احکام واجب را هم انجام دادند لکن صبغهٴ اینها صبغهٴ توبه است اولین جملهای که در این آیه از آنها یاد شده است اعتراف آنها به گناه است ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ در شرح آن آیه اشاره شد به اینکه گاهی اعتراف فقط خسارت و حسرت را به همراه دارد نظیر اعتراف تبهکار در قیامت که ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأِصحاب السعیر﴾ گاهی توبه و ندامت به همراه دارد و زمینهٴ مغفرت است مانند اعتراف تبهکار در دنیا وقتی در دنیا به گناهش اعتراف میکند این زمینهٴ مغفرت است. ولی در آخرت به گناه اعتراف بکند این با خسارت و عذاب همراه است آنجا فرمود: ﴿فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لِأصحاب السعیر﴾ اینجا میفرماید ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صاحلاً و آخر سیئاً عسی الله أن یتوب علیهم﴾ این گروه چهارم که از نظر عقیده دنبال مهاجر و انصارند و از نظر عمل گاهی منافقانه رفتار میکنند بعد از اینکه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) از جبهه تبوک برگشتند اینها اعتراف کردند و زمینه توبه را هم فراهم کردند و توبه کردند و ذات اقدس الهی با چند تعبیر در این آیه حق این گروه چهارم را مشخص کرد. از همان طلیعهٴ آیه فرمود اینها به ذنبشان اعتراف کردند بعد فرمود اینها گرچه مذنب بودند ولی خدماتی هم داشتند کارهای صالحی هم کردند ﴿عملوا صالحاً﴾ بعد هم وعدهٴ توبه را و زمینهٴ پذیرش توبهٴ اینها را ذکر کرد فرمود ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ که این جمله هم امید بخش است پایان بخش آیه هم این است که خدا غفور رحیم است که خود این غفور رحیم یک وعدهٴ ضمنی را به همراه دارد بنابراین از چند جهت این آیه نسبت به گروه چهارم امیدبخش است بعد هم به دنبال این فرمود به اینکه ﴿ألم یعلموا أن الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده و یأخذ الصدقات﴾ این نشان میدهد که آنها یک توبهای کردند به نصاب قبول رسیده است و ذات اقدس الهی توبهٴ اینها را پذیرفته است لکن دربارهٴ این گروه اخیر هیچ یک از این تعبیرات امیدبخش نیست؛ فرمود ﴿و آخرون مرجون لِأمر الله﴾ اینها تأخیر انداخته شدند اینها به عقب انداخته شدند تا ببینند خدا چه تصمیم میگیرد. إرجاء یعنی تأخیر چون در مورد رجا نسبت به آینده مطرح است و انسان نسبت به آینده امیدوار است لذا از کسانی که به امید آینده به سر میبرند آنها را میگویند مرجون و فرقهای را که به امید آینده تکیه میکند آن فرقه را میگویند فرقهٴ مرجعه. این کلمه در چند جای قرآن بکار رفت؛ گاهی به صورت امر، گاهی به صورت اسم مفعول گاهی به صورتهای اسم یا جمع، اینها ریشهٴ لغوی همهٴ اینها رجاست که ناقص واوی است. چون در مورد امید کار به تأخیر میافتد و به آینده واگذار میشود، از این گروه به مرجون یاد شده است در سورهٴ مبارکهٴ احزاب آیهٴ 51 ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود به اینکه ﴿ترجی من تشاء منهن و تُؤْی إِلیک من تشاء﴾ دربارهٴ همسران تصمیمی را که میخواهی بگیری بعضیها را میپذیری بعضیها را تأخیر میاندازی و مانند آن که اِرجاء یعنی تأخیر انداختن. در جریان حضرت موسی سلام الله علیه و برادر او در دو جای قرآن به صورت آمده است که درباریان فرعون بعد از مشاهدهٴ پیشرفت وجود مبارک موسای کلیم سلام الله علیه پیشنهاد دادند ﴿قالوا أرجه و أخاه و أرسل فی المدائن حاشرین﴾ ارجه یعنی أخّره یعنی فعلاً دست به کار موسی نزن دربارهٴ موسی تصمیم نگیر دربارهٴ برادر موسی هارون سلام الله علیهما هم تصمیم نگیر فعلاً دست نگه دار أخّره و أخاه أخّرهما تا ساحران از سایر شهرها بیایند یک مسابقهای بدهند وضع روشن بشود که این تأخیر به استناد آن رجاست.
جواب سؤال: بله؟ آیهٴ 111 سورهٴ مبارکهٴ اعراف است که فرمود: ﴿أرجه و أخاه و أرسل فی المدائن حاشرین﴾ این مضمون در جای دیگر قرآن هم آمده.
گاهی به عنوان جمع از مادهٴ رجا این کلمه بکار رفته است نظیرآیات ١٦ و 17 سورهٴ مبارکهٴ حاقّه که فرمود: ﴿وانشقّت السَّماء فهی یومئذٍ واهیهٴ ٭ و الملک علی أرجائها و یحمل عرش ربِّک فوقهم یومئذٍ ثَمانیهٴ﴾ آیات ١٦ و 17 سورهٴ مبارکهٴ حاقّه. فرشتگان بر اَرجاء که اَرجاء جمع رجاست، رجا هم یعنی ناحیه آن هم یک معنای تأخیر، یک معنای امید را اشراف شده در خود مییابد غرض آن است که همهٴ این موارد از یک ناقص واوی با یک تفاوت مفهومی و موردی بکار میرود که تأخیر هم به همین مناسبت است اینگونه از گروهی که به عنوان گروه پنجم یاد شدند اینها مرجون لِأمرالله هستند یعنی مؤخرند تا ذات اقدس الهی دربارهٴ اینها تصمیم بگیرد، هیچگونه وعدهای به اینها داده نشده است اگر رجا است آمیخته با خوف هم هست پس در صدر آیه از تأخیر اینها که تصمیم دربارهٴ اینها به آینده موکول میشود سخن به میان آمده بر خلاف آیهٴ 102 همین سورهٴ توبه که فرمود: ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ در صدر این آیه هم از اعتراف آنها که اعتراف سودمندی است سخن به میان آمده. فرمود این گروه مرجون لِأمراللهاند. کاری که خدا باید تصمیم بگیرد، حالا إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم. گرچه با إمّا یاد شده است اَمّا تقدیم تعذیب نشان میدهد که آنها زمینهٴ استحقاق پذیرش توبه را فراهم نکردند یا توبه نکردند یا توبهشان به نصاب قبول نرسیده است إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم. یک بیانی مرحوم اَمین الإسلام در مجمع دارد و آن این است که میفرماید ما بر این باوریم که قبول توبه تفضّل هست، واجب نیست برای اینکه خدا فرمود یا تعذیب یا توبه. این بیان ظاهراً ناتمام است گرچه تمام فیضهای الهی تفضّل است هیچکدام روی استحقاق به معنی مطالبه نیست اما براساس اینکه ﴿کتب ربکم علی نفسه الرَّحمهٴ﴾ بر اساس اینکه خودش وعده داده است و براساس اینکه خودش فرمود ﴿إنّ الله لایخلف المیعاد﴾ انسان میتواند حکم بکند به اینکه بعضی از چیزها واجب عن الله است گرچه واجب علی الله نیست یعنی میتوان حکم کرد که یقیناً خدا این کار را میکند نه باید بکند یک چیزی که حاکم بر الله باشد نخواهد داشت فرض صحیح هم ندارد اما میشود حکم کرد که فلان کار را خدا یقیناً میکند، نه باید بکند چون حکیم است از حکیمی که عدل محض است، احسان صرف است از خیر محض هم جز نکویی ناید. بنابراین اینکه ایشان فرمودند توبه تفضّل هست، هرگز اینچنین نیست یقیناً ذات اقدس الهی توبه را میپذیرد خودش هم فرمود: ﴿یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ و تخلف هم نمیکند تواب است و مانند آن. لکن این توبهای که در اینجا در عِدل تعذیب قرار گرفته است توبهٴ اول خداست نه توبهٴ سوم. که توبهٴ عبد بین اول و سوم باشد این بحثی است چون مبسوطاً قبلاً گذشت که هر توفیقی که نصیب انسان میشود بین دو فیض خداست؛ فیض اول الهی همان بیدار کردن بنده است که این انسان اگر خوابیده بود بیدار میشود غافل بود متذکر میشود متمرد بود مطیع میشود، یک گرایشی در او پیدا میشود. بعد به طرف حق حرکت میکند آنگاه ذات اقدس الهی پاداش کارش را هم به او عطا میکند پس اول، اولین فیضی که از طرف خداست این است که این خوابیده را و غافل را و ساکن را بیدار و متحرک کند. بعد که این شخص راه افتاد آنگاه خدای سبحان به او پاداش میدهد پس فیض اول خدا زمینهٴ راهاندازی شخص را فراهم میکند فیض سومی، کار سومی که مطرح است پاداش دادن به بنده است کار دومی که بین دو تا کار خداست کار بنده است و آن راه رفتن و تحرک و توبه و مانند آن است. این توبهای که در عِدل تعذیب قرار گرفته احتمالاً همان توبهٴ اول است یا خدای سبحان اینها را عذاب میکند یا مشمول لطف قرار میدهد که اینها بیدار میشوند و توبه کنند وگرنه آن توبهای که بعد از به معنای یقبل التوبهٴ باشد آن عِدل عذاب نیست یعنی اگر کسی توبه کرد دیگر امرش دائر مدار بین تعذیب و قبول توبه نیست. قبلاً گذشت که ﴿ألم یعملوا أنّ الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده﴾ خودش هم وعده داد فرمود اگر توبه کردید ما قبول میکنیم دیگر خلف وعده که ممکن نیست بنابراین توبهٴ به معنای آن امر سومی که قبول توبه باشد این عدیل تعذیب نیست که خدا یا عذاب میکند یا توبه را قبول میکند آن توبهای که عدیل عذاب است توبهٴ ابتدایی است.
مطلب دیگر آن است که اگر یک کسی توبهای کرد و آن توبه واجد نصاب قبول نبود توبههای شخصی حالا برفرض یک کسی گناهی کرده است یک نمازی را عمداً تأخیر انداخت توبهاش این است که آن نماز را قضا به جا آورد و بین خود و بین خدای خود اصلاح کند. اما توبه اینکه یک کتابی نوشته یک مقالهای نوشته سخنرانیی کرده یک عدهای را گمراه کرده توبهاش به این نیست که بگوید استغفر الله ربّی و أتوب إلیه و رو به قبله بنشیند با ذات اقدس الهی درد و دل بکند چهار قطره اشک هم بریزد در آن بخشها فرمود ﴿إلاّ الّذین تابوا و أصلحوا و بیّنوا أولئک أتوب علیهم و أنا التّوّاب الرّحیم﴾ حالا اگر کسی کتابی نوشته مقالهای نوشته حرفی زده، کسی را گمراه کرده توبهاش این است که آن گمراه شده را هدایت کند به مقصد برساند، آنهایی که فساد اینچنین ایجاد کردند آنها توبهشان به این است که ﴿تابوا و أصلحوا و بیّنوا أولئک أتوب علیهم و أنا التوّاب الرّحیم﴾
خب پس برخی از توبهها شرایط خاص خودش را دارد ممکن است که آن توبه به نصاب نرسیده باشد. نظیر همین توبههای فرهنگی که فرمود تا برای مردم روشن نکردی توبهات مقبول نیست. در جریان تبوک آن جاسوسیهایی که احیاناً کردند آن خونریزیهایی که اینها باعث شدند آن افتی که دامنگیر نظام شد در اثر توطئهٴ اینها آن با یک استغفر الله و چهارتا قطره اشک حل نمیشود آن همان مشکل را باید حل بکند. گاهی ممکن است گناه عظیم باشد که توبهاش دارای شرایط بیشتری باشد و کسانی که توبهٴ آنها واجد آن شرایط نبود در حد ﴿إمّا یعذبهم و إمّا یتوب علیهم﴾اند یا لطف خدا شامل حال آنها میشود آن بقیه را ترمیم بکند از اینها میگذرد یا نه عذابشان میکند به هر تقدیر آن سخن امین الإسلام رضوان الله علیه که چون قبول توبه تفضّل است ذات اقدس الهی فرمود یا تعذیب یا توبه این بإطلاقه درست نیست اگر توبه به نصابش رسیده است یقیناً خدا قبول میکند دیگر معادل تعذیب و عِدل تعذیب قرار نمیگیرد. ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إما یعذبهم و إمّا یتوب علیهم﴾ پس این توبهای که معادل تعذیب است لِأحد الأمرین است.
مطلب دیگر آن است که در آن آیهٴ 102 نشانههای امید فراوان بود از صدر و ساقهٴ آن آیه نشانهٴ امید طلوع ظهور میکرد در صدر آیه اعتراف اینها را ذکر کرد که فرمود ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم﴾ اعتراف به ذنب زمینهٴ مغفرت است چه اینکه ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ و ﴿خلطوا عملاً صالحاً﴾ را هم ذکر کرد از یک سو. ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ را بدون معادل ذکر کرد از سوی سوم، دیگر نفرمود إما یعذبهم أو یتوب علیهم، معادلی به عنوان تعذیب برای آنها ذکر نکرد. و از سوی چهارم هم در پایان آیه امید به مغفرت و رحمت داده است فرمود: ﴿إن الله غفورٌ رحیم﴾. اما در اینجا هیچ یک از آنها نیست در پایان آیه هم سخن از علیم حکیم است این علیم حکیم هم با هر دو میسازد یعنی او میداند که چه میکند و حکیمانه هم تصمیم میگیرد اگر تعذیب باشد حکیمانه است و اگر توبه باشد هم حکیمانه است قبول توبه باشد حکیمانه است پس ذیل آیه هم امیدبخش نیست برخلاف ذیل آن آیه اینها فرقهای درونی دوتا آیه است منشأ بیرونی هم همان بیانات گذشته است که یا آنها توبه نکردند یا اگر توبه کردند توبهٴ آنها واجد شرایط قبول نبوده است وگرنه توبه اگر به نصاب قبول میرسید یقیناً ذات اقدس الهی قبول میکرد و معادل تعذیب هم قرار نمیگرفت.
مطلب دیگر آن است که این گروه بین خیر و شر سرگردانند برخلاف مجاهدینی که در جریان تبوک و مانند آن شرکت کردند یا در صحنههای دیگر شرکت میکنند، مجاهدینی که در صحنههای دیگر شرکت میکنند بالاخره یا کمک مالی دارند یا کمک بدنی دارند، یا کمک فرهنگی دارند یا کمکهای ایثار نفس دارند ﴿لا ینفقون نفقهٴ صغیرهٴ و لا کبیرهٴ﴾ مگر این که پادششان را میگیرند آنها بین دوتا خوبی قرار دارند لذا تحیر ندارند اینها نصیبشان احدی الحسنیین است اما این گروه پنجم بین خوب و بد بین خیر و شر بین نفع و ضرر سرگردانند اینها که ﴿مرجون لأمر الله﴾اند ﴿إمّا یعذّبهم و إما یتوب علیهم﴾ پس اینها بین الحسنهٴ و السیئه سرگردانند برخلاف آنهایی که در راه جهاد قدم برداشتند آنها بین الحسنیین قرار دارند دیگر تحیر ندارند آنها در ای حال بانشاطند هرکدام از حسنها باشد برای اینها رحمت و برکت است. پس خیلی فرق است بین کسی که بین خیر و شر و نفع و ضرر و حسنه و سیئه و مانند آن به سر میبرد این در حقیقت سرگردان است و هیچ راهی هم برای رفع حیرت ندارد مگر این که یک تحولی در درون خود او پیدا بشود و او توبهٴ نصوح داشته باشد. اما آنهایی که راه صحیح را طی کردهاند بین حسنییناند هر دو اش خیر است. منتها حالا علم تفصیلی ندارند که کدامیک از این دو حسنه نصیبشان میشود. آنها بین حسنییناند اینها بین حسناء و سیئه به سر میبرند. مطلب دیگر آن است که این ابهام مربوط به مردم است وگرنه ذات اقدس الهی هم میداند و هم حکیمانه کار میکند این تردیدها به لحاظ مردم است گاهی مصلحت در این است که یک عده را بین دو امر مردد نگه بدارد تا تصمیم را به عهده خود آن شخص بگذارد. ولی در پایان فرمود برای خدا هیچ تردیدی وجود ندارد چون او بالقول المطلق علیم است چه اینکه حکیم هم هست پس این تردیدها ﴿إما یعذبهم و إما یتوب علیهم﴾ نه اینکه گوینده بگوید بالاخره ما یا این کار را میکنیم یا آن کار را میکنیم برای ما معلوم نیست نه برای خدا معلوم است الآن هم معلوم است که در آینده چکار خواهد کرد ولی برای این گروهی که مرجون لأمراللهند معلوم نیست. ﴿و آخرون مرجون لِأمر الله إما یعذّبهم و إما یتوب علیهم و الله علیم حکیم﴾
جواب سؤال: کل واحد آنوقت مشکل دارند که معلوم نیست که کدام یک از اینها اینچنین هستند. تقسیم هم که باشد بالاخره معلوم نیست که این زید داخل در قسم اول است که تعذیب است یا داخل در قسم دوم است که توبه است باز ابهام در جامعه هست.
جواب سؤال: هر گروه بله بسیار خوب پس این ابهام هست راز این ابهام هم اموری است یکی از آنها آن است که آنها متوحش باشند. خب البته روایاتی هم در ذیل این باب هست این آیه هست که شأن نزول را به دو گروه توجیه میکند یکی این که اینها که در جبهه شرکت نکردند مانند آن عدهای که پیشگام بودند در توبه خودشان را به ستون بستند و نالهها کردند نظیر ربابونها نظیر آنها نبودند و یکی اینکه اینها کسانی بودند که در قتل حمزهٴ سید الشهداء سلام الله علیه شرکت داشتند یک سابقهٴ سوء اینچنینی داشتند بالاخره یا گناهشان نظیر گناهان دیگر بود ولی توبهشان کم بود، یا گناهشان با گناهان دیگر فرق میکرد، لذا توبهٴ آنها باید بیشتر میبود و به احد النحوین فاقد شرایط قبول بود. نقل کردند که ذات مقدّس پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای اینکه اینها متنبه بشوند و کسی دیگر بار این کار را با نظام اسلامی نکند، فرمود به اینکه از اینها جدا بشوید. حتی همسران اینها، اینها را نپذیرفتند. بعضیها که از جبههها فرار میکردند میآمدند طرزی تربیت شده بودند که مادرها یا همسرها یا دخترها خاک به صورت این سرباز فراری ریختند یحثون علی وجوههم التراب، خاک میریختند که چرا شما برگشتید فرار کردید. این کسی که فرار از زخم میکند همه فهمیدند که جزو گناهان کبیره است. این اشتیاق به شهادت در همه زنده شده بود، این طور نبود که فقط در مردها زنده شده باشد. اگر احیاناً یک سربازی از جبهه فرار میکرد میآمد اعضای منزل یحثون علی وجوههم التراب، حثی التراب یعنی خاک ریخت. اینکه گفتند احثوا علی وجوه المداحین التراب، یعنی آنهایی که چاپلوسند، متملقند، کرنشگرند، مداح بیجا هستند، به جای آن که به اینها صله بدهید یا تشویقشان کنید، خاک به صورتشان بپاشید احثوا علی وجوه المداحین التراب. این کار را در صدر اسلام اعضای منزل یک سرباز فراری میکردند که یحثون علی وجوههم التراب. وقتی پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله وسلّم) دستور داد همگان از اینها فاصله بگیرند، حتی اعضای منزل، اعضای خانوادهٴ اینها هم اینها را دیگر قبول نکردند. اینها همان گروهیاند که ﴿ضاقت علیهم الأرض بما رحبت﴾ شد. نظیر همان ﴿نامفهوم﴾ شدند بعدها توبهٴ اینها پذیرفته شد. چون در صدر اسلام قبول توبهٴ کسانی که با جبهه و جنگ به نیرنگ پرداختند مستقیماً به دستور الهی اعلام میشد. وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منتظر نزول آیه بود که نشانهٴ قبولی توبهٴ این گونه از افراد باشد. دربارهٴ یک عده بعد از 50 روز مثلاً آیه آمد که توبهٴ اینها مقبول است. دربارهٴ همین این ﴿مرجون للأمر الله﴾ این طور شد. اما دربارهٴ یک عدهٴ دیگر نه یک قدری زودتر قبولی توبهٴ آنها اعلام شده است. حالا تتمهٴ این آیه برای روز بعد انشاء الله
جواب سؤال: ذیل همین آیه در تفسیر نورالثقلین اینها آمده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است