- 554
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 107 تا 110 سوره توبه _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 107 تا 110 سوره توبه _ بخش اول"
بازگویی توطئههای سازمان یافته منافقان در قرآن
مقابله کافران با توحید و جعل معبودهای دروغین
جریان ارصاد منافقان در مسجد ضرار
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
﴿وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَی وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (107) لاَتَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (108) أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (109) لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (110)﴾
بازگویی توطئههای سازمان یافته منافقان در قرآن
جریان نفاق در مدینه بیش از سایر جریانها زیانبار بود زیرا اینها هم با دشمنان خارجی مرتبط بودند، هم در داخل مدینه دسیسههای فراوانی داشتند و هم کارشکنی آنها حسابشده و سازماندهی و سازمانیافته بود. یک وقت است گروهی جزء ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً﴾ هستند یا جزء ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ هستند اینها خطرشان زیاد مهم نیست اما یک وقتی گروهی سازمانیافته هستند و این سازمان یافتگیشان هم ریشهدار است و چند جانبه، لذا ذات اقدس الهی در قرآن کریم به همهٴ این جوانب و به آن اصول و ریشههای این فساد اشاره میکند و میپردازد. جریان منافق را که در چند نوبت ذکر فرمود، در این بخشهای اخیر هم از آیهٴ 101 به بعد همین سورهٴ «توبه» فرمود: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ﴾ اما در این آیهٴ 107 به بعد دسیسهٴ اینها را ذکر میکند دسیسهٴ نفاق عبارت از این است که اینها تا بتوانند در صدد براندازی آن اصلاند نتوانند در صدد بدلسازی آن اصل هستند تا بتوانند با مشرکین هم دست میشوند که اصل نظام را ساقط کنند وقتی نتوانستند در صدد دسیسه بر میآیند که شبیهسازی کنند تا جامعهٴ اسلامی را به سمت خودشان بکشانند یا لااقل در جذب به آن سمتهای اساسی و راه راست اینها را مردد کنند.
مقابله کافران با توحید و جعل معبودهای دروغین
در نوبتهای قبل به عرضتان رسید که نمونههای فراوانی را ذات اقدس الهی ارائه میکند و این نمونهها برای بیدار کردن مردم است پنج نمونه را بارها در همین بحثها به عرضتان رساندیم که فرمود از اینها در بَدَلیسازی و در شبیهسازی سوء استفاده فراوانی میکنند اول از توحید شروع کرده تا آخر به ایمان میرسد گروهی که با ربوبیت ذات اقدس الهی موافق نبودند سعی کردند این فکر ربوبیت را از بین ببرند وقتی در جامعه فکر ربوبیت جا افتاد عدهٴ زیادی به طرف رب العالمین حرکت کردند معتقد شدند ایمان آوردند، گروهی منافقانه با این امر برخورد میکنند میگویند: رب هست، منتها آنچه که موسای کلیم میگوید نیست ما ربّی ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ یا ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ اینها اول با الوهیت و ربوبیت درگیر بودند بعد وقتی دیدند فکر ربوبیت در جامعه نفوذ کرد، اینها گفتند: درست است که بشر رب میخواهد اله میخواهد ولی اله ماییم نه آن که موسای کلیم میگوید رب ماییم نه آن است که موسای کلیم میگوید هم فرعون این داعیه را داشت میگفت: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ و میگفت: ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ هم نمرود میگفت: ﴿أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ﴾ این بعد از این بود که دیدند نمیتوانند در برابر اصل تفکر الوهیت و ربوبیت مقاومت کنند؛ خواه به صورت زور باشد که نمرود و فرعون میگفتند خواه به صورت دسیسه و حیله باشد که سامری به بار آورده است سامری هم برای اینکه با اصل ربوبیت و الوهیت درگیر میشود گفت: ﴿هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾ بعد از اینکه جریان گوساله را ترسیم کرده است ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ سامری و دسیسهداران و دستاندرکاران سامری ﴿قَالُوا﴾ نه تنها خود سامری همهٴ این باند ﴿فَقَالُوا هذَا﴾ یعنی این سرامیک دستساز گوسالهای مصنوعی، گوساله نبود، عجل نبود، ﴿عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ بود، نه یک گوسالهای را اینها احیا کردند یک سرامیک دستی شبیه گوساله ساختند جسدی بود شبیه گوساله نه خود گوساله ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ نه «عجلا له خوار» بعد این باند به مردم ﴿فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾ خب پس گاهی نمرود میشود ﴿أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ﴾ گاهی فرعون میشود ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ گاهی جسدِ عجل میشود ﴿إِلهُ مُوسَ﴾، در هر عصری هم عدهای ضعیفالفکر هستند عدهای هم دسیسهباز هستند اینکه مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشتم کافی یعنی روضهٴ کافی از وجود مبارک معصوم(سلام الله علیه) نقل کرد: هیچ پرچمی تا ظهور وجود مبارک ولیعصر(اروحنا فداه) بلند نمیشود مگر اینکه یک عدهای دور او جمع میشوند بالأخره حالا یا کم یا زیاد. دیگر نه از ذات اقدس الهی در جهان هستی بالاتر یا مماثل او ممکن است نه از سرامیک دستی گوساله، پستتر ممکن است، چون آخر خود گاو ضربالمثلش این است او را به کودنی مثل میزنند در عرب وقتی بخواهند بگویند این کودن است میگویند: این جاهلتر از گاو است یا همسان گاو است مثل بقر است مثل ثور است که نمیفهمد تازه این گاو گوساله هم از این ضعیفتر سرامیک گوساله هم که دیگر قابل درک نیست. آن اعلای موجودات که نه تنها اعلای از او فرض ندارد مثل او هم فرض ندارد بَدَلی او را به صورت عجل جسد له خوار درآورند این دنیاست و شده و میشود باز. این دربارهٴ ربوبیت و الوهیت.
مبارزه کافران با نبوت و ادعای دروغین نبوت و امامت و نیابت
بعد از آن جریان انبیا مطرح است خب این را که دیگر همهٴ شما مستحضر هستید آمار متنبّیان کم نیست اگر همتای انبیا نباشد یا بیشتر نباشد یا همتا نباشد بالأخره در ردیف آنهاست هر وقت یک پیغمبری آمد و در دلها نفوذ پیدا کرد، عدهای هم متنبّی شدند و داعیهٴ نبوت پیدا کردند و خودشان را به عنوان پیامبر در جامعه معرفی کردند و یک عده هم دور آنها جمع شدند. این هم مرحلهٴ دوم، بعد از جریان نبوت، نوبت به امامت میرسد که خلیفهٴ پیغمبر باشد در هر عصری هم سقیفهٴ بنیساعده بود. اینطور نبود که حالا بعد از رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فقط علی مظلوم باشد اینکه میگویند علی(سلام الله علیه) اول مظلوم است، یعنی اول مظلوم در امت اسلامی است، وگرنه بسیاری از ائمه، بسیاری از خلفای الهی اینها هم در عصر خودشان گرفتار سقایفی بودند. پس بعد از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا(علیه الصلاة و علیه السلام) نوبت به خلافت میرسد، در خلافت هم همین دسیسهبازی است. یا اول انکار میکنند که خلیفه را مردم باید تعیین کنند نه پیغمبر، بعد وقتی میبینند که نه این نمیشود حتماً پیغمبر خلیفه تعیین کرده است میگویند بله تعیین کرده است اما فلان شخص است زید است نه عمر. در مرحلهٴ چهارم نوبت به نایبان خلیفه میرسد، علما و بزرگان و مشاعل هدایت که نایبان ائمه(علیهم السلام) هستند. اول یک عده با این فکر درگیرند، بعد وقتی که دیدند نمیشود در عصر غیبت مردم همینطور رها بشوند و کسانی که نایبان امام(علیه السلام) باشند نباشند، این درست نیست آنوقت مشایخ سوء و وعاظ سلاطین و علمای دربار تراشیده شدند که اینها بدلی علما و روحانیون واقعی هستند.
تحریف ایمان توسط منافقان و معرّفی خود به عنوان مؤمن
مرحلهٴ پنجم مسئلهٴ ایمان است که به سطح جامعه سرایت میکند عدهای تا میتوانند ایمان را خرافه و افسانه و ارتجاع و عقبافتادگی میدانند بعد وقتی دیدند که نه در جامعه ایمان خریدار دارد اینها میگویند بله ایمان درست است ولی مؤمن واقعی ما هستیم اینها مراحل نفاق است. این مرحلهٴ پنجم مرحلهٴ نفاق است که در سطح جامعه است در سطح تودهٴ مردم. آنها گرچه سیئهٴ آنها سنگینتر است ولی در دسترس هر کسی نیست اینها سیئهشان همتای سیئهٴ آنها نیست ولی آثار سوء آن زیاد است لذا در این جریان، ذات اقدس الهی آیات فراوانی نازل کرده است مخصوصاً در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که مربوط به منافقین در حریم سازمان اسلامی و حکومت اسلامی است که سازمان یافتند.
مبارزه کافران با مقدسات دینی
مطلب دیگر این است که اینها با هر چیزی که قداست دینی دارد درگیر میشوند یا در صدد از بین بردن آن هستند یا در صدد بدلی و شبیهساختن آن هستند تا اینجا که ممکن است کتاب آسمانی را خرافه میدانند، نشد یک چیزی را مینویسند ﴿یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ اول با وحی و امثال ذلک مبارزه میکنند، میگویند: مگر میشود بشر با خدا رابطه برقرار بکند، کلام خدا را بشنود. وقتی دیدند این فکر در جامعه نفوذ پیدا کرده است آنوقت دستنوشت خود را وحی میدانند؛ ﴿یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ این برای کتاب. محور طواف و استقبال و تکریم نظیر کعبه تا بتوانند با آن مخالفت میکنند نشد، سعی میکنند که او را از بین ببرند، نشد سعی میکنند شبیهسازی بکنند کم نبودند مسیحیهایی که به این فکر بودند یک جایی را هم بسازند که پیروان خودشان را به آن سمت سالانه دعوت بکنند همانطوری که سالانه مسلمین به عنوان حج و عمره اطراف کعبه طواف میکنند و به سمت کعبه شدّ رحال میکنند یک چنین قداست و صبقهٴ بینالمللی هم به مرکز عبادی خودشان بدهند تلاشهای زیادی کردند مسیحیها ولی موفق نشدند. جریان براندازی کعبه هم ادوار فراوانی داشت نمونهٴ بارزش همان جریان اصحاب فیل بود که ابرهه آمده است ﴿أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ ٭ أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ﴾ این برای کعبه. دربارهٴ مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسجد قبا این منافقین دیگر در آن حد نبودند که با مسجدالنبی درگیر بشوند اینها آمدند بدلی بسازند، شبیهسازی کنند حالا یا شبیه مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا شبیه مسجد قبا بسازند آثار سوء آن به هر دو مسجد سرایت میکند بالأخره این ترکشهایش به هر دو میرسد اینها خواستند یک کاری بکنند که مسلمانها مستقیماً به مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کمتر بروند یا به مسجد قبا کمتر بروند ارباً اربا بشوند یک قدری آن مساجد بروند، یک قدری به این مسجد ضِراری که خودشان ساختند بیایند این یک، دو: خودشان که نمیخواستند نماز بخوانند که اگر علناً نماز نمیخواندند خب جامعه آنها را نمیپذیرفت میرفتند در مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا مسجد قبا خب این با طینت خبیثشان هماهنگ نبود نمیخواستند بروند نماز بخوانند که؛ برای اینکه هم نماز نخوانند و هم نمازخوان شناخته بشوند یک مسجدی ساختند که دیگران اگر اینها را در مسجدها نمیبینند تا اینها نماز بخوانند بر این معنی حمل بکنند این در مسجد خودشان نماز میخوانند لذا هم قصد اضرار و کم شدن جمعیت نسبت به مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا مسجد قبا را داشتند، این میشود ضراراً. هم قصد داشتند خودشان نماز نخوانند و به عنوان نمازخوان در جامعه شناخته بشوند این میشود کفراً هم در صدد جذب نیروهای داخلی خودشان هستند و تفریق کلمه و طرد وفاق ملی هستند این میشود تفریقاً، هم در کمین هستند که آن ابوعامرراهب که فرار کرده است یک روزی برگردد این فراری بیاید و این مدینه را تصاحب کند این میشود ارصاداً.
جریان ارصاد منافقان در مسجد ضرار
جریان ارصاد هم این بود: این ابوعامر قبلاً در مدینه بود دین مسیحیت را پذیرفت و راهب مسیحیان شد عدهٴ زیادی را در مدینه دور خود جمع کرد، قبل از اینکه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسلمین صدر اسلام این مسلمانها به مدینه مهاجرت کنند این یک بساطی داشت بعد از اینکه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مکه به مدینه مهاجرت کرد و مسلمانها دور آن حضرت جمع شدند و سازمان اسلامی شکل رسمی گرفت این ناچار شد از مدینه فرار کند برود مکه با مشرکین هماهنگ بشود آنها را علیه نظام اسلامی بشوراند برای براندازی، فتوحاتی که نصیب مسلمانها شد باعث شد که او دیگر نتواند در مکه بماند برای اینکه او با قوم خودش در ارتباط بود که او را بپذیرند و دوباره او مثلاً قوم خودش را سازماندهی کند، جواب رد قاطعی از قوم خود شنید لذا دید نه تنها در مدینه نمیتواند بماند، در مکه هم پایگاهی ندارد فرار کرد به طرف روم رفت وقتی وارد مرز روم شد با سلطان روم هماهنگ کرد، او را به مسیحیت دعوت کرد یا ابقا کرد وعده و وعیدی داد که شما آماده باشید من زمینه را از داخل فراهم میکنم شما از خارج حمله بکنید برویم در مدینه شما بساط اسلامی را برچینید. براندازی را از آن پایگاه دشمنان داخلی و خارجی شروع کردند. این منافقین در مدینه، قوم او نبودند ممکن است که برخی از این منافقین جزء اقوام او بودند ولی قوم او کسانی بودند که جواب رد قاطع به او داده بودند اینها در مدینه یک پایگاهی ساختند گفتند: خوب حالا ابوعامر اگر برگردد یک پایگاهی باید داشته باشد دیگر ما هم که شبانه بخواهیم توطئه کنیم، مجلس داشته باشیم، مشورت بکنیم، ما باید یک جایی داشته باشیم این مسجد را ساختند به عنوان ﴿إِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ﴾، پس این مسجد چند منظوره بود هم ضراراً بود هم کفراً بود هم تفریقاً بود هم إرصاداً بود اهداف دیگری هم بود ولی آن اهداف دیگر زیرمجموع این اهداف مشئوم چهارگانه است بالأخره اینها شب باید یک جایی بنشینند، توطئه کنند دیگر و به عنوان عبادت هم کسی اینها را متهم نکند که اینها نماز نمیخوانند همین. اینها کار اصلیشان بود.
[اطلاع یافتن] پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) [از طریق وحی] و دستور نابودی مسجد ضرار
ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جریان تبوک در جبهه تبوک بسیاری از اسرار نظامی و غیر نظامی آن صحنه را خدای سبحان به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش داد که در قرآن این آیه را خواندیم در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که پیغمبر فرمود: ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ خداوند گزارش شما را به من داده است من که در جبهه بودم خداوند به من فرمود چه کسی نیامده، چرا نیامده، چه قصدی داشتند؟ آنها که معذور بودند کیاناند؟ آنها که بیعذر نیامدند چه کارهاند؟ آنها که نیامدند تا توطئه بکنند چه کسانی هستند، توطئهشان هم چیست؟ ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ جریان این مسجد چند منظوره را ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش داد و دستور اینکه این باید برچیده بشود داد. حالا خواه به صورت عجل سامری باشد، باید سوخته بشود؛ خواه به صورت مسجد ضرار منافقان مدینه باشد باید سوخته بشود. اینها یک مکتب است، یک روح است گاهی به دست موسای کلیم(سلام الله علیه) اجرا میشود، گاهی هم به دست پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ را موسای کلیم چه فرمود؟ فرمود: ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً﴾ ما دستور میدهیم این را بسوزانند، خاکسترش را هم به دریا بریزند، همین کار را هم کرد. همان معنی را که ذات مقدس موسی(سلام الله علیه) حیف موسای کلیم که گرفتار این یهودیان شد. آدم وقتی عظمت این انبیای الهی را نگاه میکند قداست اینها را نگاه میکند این مقام کم نیست که انسان چهل شبانه روز، نه بخوابد، نه بخواهد و نه بخورد و فقط با خدای خود سخن بگوید در آن اربعین در «طور»، نه غذایی خورد و نه خوابید فقط مشغول گفتگو و مناجات بود. و تورات هم نصیبش شد. حیف موسای کلیم که گرفتار این یهودیها شد. و ائمّه(علیهم السلام) به ما آموختند که شما وقتی به مشاهد مشرفه، شرفیاب میشوید به تکتک این انبیا عرض ادب کنید، از آدم گرفته تا وجود مبارک خاتم. به اینها سلام کنید، عرض ارادت کنید، سعی کنید از اینها ارث ببرید «السلام علی موسی کلیم الله» این ذات مقدس که مجلای غضب الهی قرار گرفت در آن جریان، فرمود: ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً﴾ ﴿فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لاَ مِسَاسَ﴾ آن جسد عجل را هم سوزاندیم. مشابه این کار را، ذات پس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنوز وارد مدینه نشد، چند نفر را پیشاپیش فرستاد فرمود: این را تخریب کنید و بسوزانید و مزبله قرار بدهید که مردم آن زبالهها را اینجا بریزند تا دیگر کسی این فکر را نکند که بخواهد در قبال مسجدالنبی یا مسجد قبا یک خانهٴ چند منظوره بسازد که همهٴ این منظورههای پلیدش برای براندازی است. قبل از اینکه وارد مدینه بشود در جریان تبوک این دو نفر را فرستاد، فرمود: بروید هدم کنید، بسوزانید و مزبله قرار بدهید که مردم آن منطقه زبالهٴ خود را آنجا بریزند فرق نمیکند گاهی به صورت ﴿عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ﴾ است گاهی به صورت مسجد ضرار است. لذا ذات اقدس الهی این موضوع را مبسوطاً ذکر فرمود و جدای از سایر کارهای منافقانهٴ منافق کرد.
کمین مسلّحانه منافقان برای براندازی اسلام
فرمود: اینها ارصاداً است. ارصاد یعنی چه؟ یعنی در کمین هستند به چه گروهی میگویند در کمین؟ یک وقت میگویند فرصتطلباند، یک وقتی میگویند: رصد میکنند در کمین هستند، یک کسی که در کمین است مسلّحانه ایستاده است تا مسلمانی، یک نیروی اسلامی اگر از کنارش رد میشود او را از پا در بیاورد یک وقت است یک کسی، آتش زیر خاکستر است این فرصت طلب است یک وقت است ارصاداً است نه آتشی است شعلهور، منتها در کمین است پشتسر است میخواهد حمله کند و کسی را بسوزاند. فرمود. این منافقان از باب آتش زیر خاکستر نیستند، یک آتش شعلهور هستند منتها در کمین شما هستند، همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود شیطان طوری است که ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ او و باندش شما را میبینند ولی شما نمیبینید؛ برای اینکه شما خوشباورید، حسن ظن دارید، آنها در کمین هستند، توطئه میکنند. آنها شما را میبینند، شما آنها را نمیبینید منافق هم اینچنین است منافقی که ارصاد دارد در کمین است در صدد براندازی است این مسلمانان را میبیند و مسلمانان او را نمیبینند نه آنها را از نظر فیزیکی نمیبینند؛ بلکه دسیسه اینها را نمیبینند و خدای سبحان، قدم به قدم اینها را نشان داد بعد فرمود: مسلمان بیدار باش این حیبنیقظان یعنی این.
مساجد بنیانگذاری شده بر تقوا و مساجد پایهگذاری شده بر کفر
بعد هم فرمود: آن مسجدی شایسته است که شما در آن نماز اقامه بکنید که پایگاه تقوا باشد. حالا نمونه کاملش مسجدالنّبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و مسجد قبا، سایر مساجد هم که به دنبال مسجدالنّبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مسجد قبا هستند در همین حد هستند ﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ﴾، این لام، لام قسم است دیگر خدا سوگند یاد میکند، قسم به خدا، قسم یاد میکند آن مسجدی که ﴿أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ﴾ این مسجدی که ﴿أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی﴾ چند منظوره است؟ هم برای نشر تقوا است. هم برای آثار تقوا است. هم برای پرورش نیروهای متطهّر است. هم برای پرورش نیروهایی که محبوبان الهیاند این مسجد هم چند منظوره است. اما صدر و ساقه منظورهای این مسجد را طهارت و قداست تشکیل میدهد. حالا نمونهٴ بارزش مسجدالنّبیّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسجد قباست نمونههای دیگرش هم سایر مساجد هستند چه اینکه آن مسجد ضرار منحصر به فرد نیست آن نمونهٴ این کار است سایر مساجدی که ـ معاذالله ـ در گوشه کنار روی زمین ساخته میشود و همین اهداف مشئوم را کلاً یا بعضاً تعقیب میکنند آنها هم در همین حد هستند. آنها هم مسجد ضرار هستند. بعضی ضراراً و کفراً و تفریقاً و ارصاداً هستند بعضی دو منظورند، بعضی سه منظور هستند بعضی یک منظور از این منظورههای چهارگانه هستند و مانند آن.
پرسش ...
پاسخ: البته، آنها هم در همین حد است. لکن آنهایی که میخواهند در برابر دین بایستند این کار را دارند یک وقت است که نه، میخواهند در برابر فرهنگ باشند، میخواهند در برابر آموزش و پرورش باشند، میخواهند در برابر مؤسسات دیگر باشند، آنها حکم خاص خودش را دارد البته. مسجدی که در قبال مسجدالنّبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسجد قبا باشد کارش این است. گاهی است که نه، مرکز دینی است، مدرسه است و محفل بیت است، حسینیه است، آنها هم البته آثار خاص خودشان را دارند.
شبیهسازی مقدسات دینی توسط منافقان
عرض شد به اینکه ما پنج نمونه را در قرآن کریم سراغ داریم هر جایی چیزی قداست پیدا کرده بدلی آن را میسازند تا ممکن شد با آن مبارزه میکنند که او را از بین ببرند و او را طرد کنند نشد شبیهسازی میکنند از الوهیت و ربوبیت گرفته تا مسئلهٴ ایمان. منافق که شبیهسازی نمیکند دربارهٴ ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ . یا شبیهسازی نمیکند نظیر مسیلمهٴ کذّاب که ادعای نبوت بکند، یا شبیهسازی نمیکند در جریان سقیفه بگوید من خلیفهٴ پیغمبرهستم، یا شبیهسازی نمیکند، نمیگوید من فقیهم، من مرجع تقلیدم، جانشین نایب امام زمانم، اینها که از منافق عادی ساخته نیست. این شبیهسازی میکند میگوید: من هم مؤمنم، من هم مقدسم، شبیهسازی میکند، یعنی افراد عادی که بندگان صالح خدا هستند خود را شبیه آنها در میآورد خوب مدرسه سازی هم همینطور است مرکز فرهنگی دیگر هم همینطور است.
پرسش ...
پاسخ: نکردند، حالا یک وقت یک کسی است که انسان با علم قطعی یک چیزی را پیدا کرد برای او روشن شده است، حجتی دارد بالأخره.
آگاهی غیبی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از اسر ار منافقان
پرسش ...
پاسخ: نه خوب آنکه برای اولین بار است. یک وقت است انسان نیست این میشود علم غیب برای اینکه حضرت تشریف بردند طرف مرز روم. یک دسیسهای در داخل شهر پدید آمده است این از اسرار مردم که از نزدیک باخبر نیست این چاره غیر از وحی نیست اما یک وقت کسی همسایه دیوار به دیوار این منافق است سالیان متمادی است با او مأنوس است. میشناسد که اینها چه کار میکنند. عدهٴ زیادی هم با اینها مینشستند. این علم به شهادت است این دیگر علم غیب نیست. وجود مبارک پیغمبر در جبههٴ تبوک که بود از باب ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ باخبر شد چنین دستوری داد در حالی که افراد را هم از نزدیک ندیده بود. الآن اگر برای کسی ثابت بشود که اینچنین است دیگر علم به شهادت است اینکه علم عادی است اینکه دیگر علم غیب نیست. خب هر مکلفی برابر وظیفهٴ شرعیاش باید عمل بکند.
پرسش ...
پاسخ: تشریف نبرده بودند آنجا را هم ندیده بودند از نزدیک.
پرسش ...
پاسخ: بسیار خوب، اما همهٴ آن پانزده نفر که نیامدند یکی دو نفر آمدند فرمود آن چنان تعریف میکنیم اعلام، میکنیم که ﴿وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ﴾ در همان آیات ذات اقدس الهی میفرمایند: ما میگوییم تو میفهمی در این جریان هم خدا فرمود و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم آگاه شد در همان جریان تبوک ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ همان جا فرمود ما اگر بخواهیم گزارش میدهیم پرده را کنار میزنیم آنگاه ﴿وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ﴾ اینجا هم همین کار را کرده است.
خداوند دوستدار طالبان طهارت
خوب، مطلب دیگر آن است که، آن مسجدی محبوب و شایسته است که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مراکز اسلامی آنجا مستقر بشوند که پایگاه تقوا باشد این برای مصالح ساختمانی و هدف ساختار این مسجد و ساختن آن. کسانی هم که مسجدی هستند حالا خواه جزء هیأت أُمنا باشند، خواه جزء نمازگزاران باشند، بالأخره اهل این مسجد هستند، اینها هم در مکتب طهارت تلاش و کوشش میکنند، اینها میخواهند پاک باشند، یک وقت است که دربارهٴ شرک فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ در بخش دیگر فرمود: ﴿إِنَّهُمْ رِجْسٌ﴾ خوب، در قبال این قذارتهای معنوی، طهارت معنوی هم است اینها میخواهند از هر گونه رجس و رجزی مهاجرت کنند، بعد هم بشوند محبوب خدا، اگر محبوب خدا شدند بر اساس قرب نوافل، برکات فراوانی در علم و عمل نصیب اینها میشود اگر اینها ﴿فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾ و اگر ﴿وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ﴾ پس خدا اینگونه از مسجدیها را دوست دارد وقتی خدای سبحان محب اینگونه از مسجدیها بود آنوقت «فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و ... لسانه الذی ینطق به» و مانند آن، چنین مسجدی جای آن است که اهداف اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) را بیان بکند فرمود: اینجاها بروید، این مسجدها را خدا دوست دارد. قسم خورد خدا، حالا ﴿إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ آن برای اوساط از مسجدیها است اما ﴿فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾ نه تنها مسجدیهای آنجا، مسجد النّبیّ(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا مسجد قبا، اینها فقط میخواهند از جهنم نجات پیدا کنند، ﴿یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ از این قبیل نیست، از این مرحله خیلی بالاتر است، اینها طهارت را دوست دارند، خدا هم متطهر را دوست دارد، وقتی خدا متطهر را دوست داشت «فإذا أحببته کنت و بصره الذی یبصر به ولسانه اندی ینطق به» و مانند آن و «یده التی یبطش بها» خوب، کم، کمال نیست.
هشدار به مؤمنان دربارهٴ توطئهٴ منافقان
﴿وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً﴾ خوب این هشدار است که مبادا خدای نکرده شما تفریقی پیدا بشوید، فاصلهای پیدا کنید، صف جماعتتان را کم بکنید ضعیف بکنید و اینها در کمین همان ابوعامر بودند، این ابوعامر از باب﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ﴾ خدا به او پسری داد که شد، حنظله غسیل الملائکه، یعنی پدر همان حنظله، اسرار عالم، سر قَدَر، واقعاً مجهول است، یعنی هیچ راهی برای پی بردن به راز قدر نیست. ﴿وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ﴾ همین ابوعامر قبلاً در مدینه یک باندی تشکیل داد، فرار کرد آمد در مکه یک باندی تشکیل داد، فرار کرد آمد در روم یک باندی تشکیل داد، الآن رابطه سرّی با منافقان مدینه دارد که باند دیگر تشکیل بدهد، همان مسجد چند منظوره را بسازد. همین منافقین که این مسجد چند منظوره را ساختند سوگند یاد بکنند که ما جز خدمت به مردم چیز دیگر نداریم، ما جز حُسنیٰ؛ یعنی خصلت حسن چیز دیگر نداریم ﴿وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاّ الْحُسْنَی﴾ آنگاه خدا شهادت میدهد که اینها دروغ میگویند فرمود این مسجدها و این افراد با دیگران مساوی نیستند، تسویه را گاهی به لحاظ معا ذکر میکند فرمود که ﴿سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ﴾ یا اینها که کافرانه و عنودانه به سر میبرند فکر میکنند که ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ﴾ کذا وکذا ﴿کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ﴾ یعنی وقتی مردند دیگر حساب و کتابی نیست. اینچنین نیست.
منافقان در آستانه سقوط
و اما دربارهٴ این گروه، دربارهٴ مسایل دنیایی فرمود، فرمود: اینها که یک چنین دسیسههای مشئومی دارند، اینها دوامی ندارند، اینها مثل آن است که شما یک درهای داشته باشید، یک. زیرش هم پر آتش باشد، جهنم باشد، دو. این درهٴ شنی، لبش آدم اگر یک مختصر یک سنگی بگذارد این میغلتد میآید پایین، این چه رسد به اینکه شما بتوانید آنجا خودتان بایستید یا ساختمانی داشته باشید. مگر روی لبهای یک چنین درهای که زیرش جهنم است، کسی خانه میسازد؟! این همان ﴿شَفا جُرُفٍ هَارٍ﴾ است که باید توضیح داده شود.
«والحمد لله رب العالمین»
بازگویی توطئههای سازمان یافته منافقان در قرآن
مقابله کافران با توحید و جعل معبودهای دروغین
جریان ارصاد منافقان در مسجد ضرار
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
﴿وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَی وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (107) لاَتَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (108) أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (109) لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (110)﴾
بازگویی توطئههای سازمان یافته منافقان در قرآن
جریان نفاق در مدینه بیش از سایر جریانها زیانبار بود زیرا اینها هم با دشمنان خارجی مرتبط بودند، هم در داخل مدینه دسیسههای فراوانی داشتند و هم کارشکنی آنها حسابشده و سازماندهی و سازمانیافته بود. یک وقت است گروهی جزء ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً﴾ هستند یا جزء ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ هستند اینها خطرشان زیاد مهم نیست اما یک وقتی گروهی سازمانیافته هستند و این سازمان یافتگیشان هم ریشهدار است و چند جانبه، لذا ذات اقدس الهی در قرآن کریم به همهٴ این جوانب و به آن اصول و ریشههای این فساد اشاره میکند و میپردازد. جریان منافق را که در چند نوبت ذکر فرمود، در این بخشهای اخیر هم از آیهٴ 101 به بعد همین سورهٴ «توبه» فرمود: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ﴾ اما در این آیهٴ 107 به بعد دسیسهٴ اینها را ذکر میکند دسیسهٴ نفاق عبارت از این است که اینها تا بتوانند در صدد براندازی آن اصلاند نتوانند در صدد بدلسازی آن اصل هستند تا بتوانند با مشرکین هم دست میشوند که اصل نظام را ساقط کنند وقتی نتوانستند در صدد دسیسه بر میآیند که شبیهسازی کنند تا جامعهٴ اسلامی را به سمت خودشان بکشانند یا لااقل در جذب به آن سمتهای اساسی و راه راست اینها را مردد کنند.
مقابله کافران با توحید و جعل معبودهای دروغین
در نوبتهای قبل به عرضتان رسید که نمونههای فراوانی را ذات اقدس الهی ارائه میکند و این نمونهها برای بیدار کردن مردم است پنج نمونه را بارها در همین بحثها به عرضتان رساندیم که فرمود از اینها در بَدَلیسازی و در شبیهسازی سوء استفاده فراوانی میکنند اول از توحید شروع کرده تا آخر به ایمان میرسد گروهی که با ربوبیت ذات اقدس الهی موافق نبودند سعی کردند این فکر ربوبیت را از بین ببرند وقتی در جامعه فکر ربوبیت جا افتاد عدهٴ زیادی به طرف رب العالمین حرکت کردند معتقد شدند ایمان آوردند، گروهی منافقانه با این امر برخورد میکنند میگویند: رب هست، منتها آنچه که موسای کلیم میگوید نیست ما ربّی ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ یا ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ اینها اول با الوهیت و ربوبیت درگیر بودند بعد وقتی دیدند فکر ربوبیت در جامعه نفوذ کرد، اینها گفتند: درست است که بشر رب میخواهد اله میخواهد ولی اله ماییم نه آن که موسای کلیم میگوید رب ماییم نه آن است که موسای کلیم میگوید هم فرعون این داعیه را داشت میگفت: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ و میگفت: ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ هم نمرود میگفت: ﴿أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ﴾ این بعد از این بود که دیدند نمیتوانند در برابر اصل تفکر الوهیت و ربوبیت مقاومت کنند؛ خواه به صورت زور باشد که نمرود و فرعون میگفتند خواه به صورت دسیسه و حیله باشد که سامری به بار آورده است سامری هم برای اینکه با اصل ربوبیت و الوهیت درگیر میشود گفت: ﴿هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾ بعد از اینکه جریان گوساله را ترسیم کرده است ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ سامری و دسیسهداران و دستاندرکاران سامری ﴿قَالُوا﴾ نه تنها خود سامری همهٴ این باند ﴿فَقَالُوا هذَا﴾ یعنی این سرامیک دستساز گوسالهای مصنوعی، گوساله نبود، عجل نبود، ﴿عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ بود، نه یک گوسالهای را اینها احیا کردند یک سرامیک دستی شبیه گوساله ساختند جسدی بود شبیه گوساله نه خود گوساله ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ نه «عجلا له خوار» بعد این باند به مردم ﴿فَقَالُوا هذَا إِلهُکُمْ وَإِلهُ مُوسَی﴾ خب پس گاهی نمرود میشود ﴿أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ﴾ گاهی فرعون میشود ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ گاهی جسدِ عجل میشود ﴿إِلهُ مُوسَ﴾، در هر عصری هم عدهای ضعیفالفکر هستند عدهای هم دسیسهباز هستند اینکه مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشتم کافی یعنی روضهٴ کافی از وجود مبارک معصوم(سلام الله علیه) نقل کرد: هیچ پرچمی تا ظهور وجود مبارک ولیعصر(اروحنا فداه) بلند نمیشود مگر اینکه یک عدهای دور او جمع میشوند بالأخره حالا یا کم یا زیاد. دیگر نه از ذات اقدس الهی در جهان هستی بالاتر یا مماثل او ممکن است نه از سرامیک دستی گوساله، پستتر ممکن است، چون آخر خود گاو ضربالمثلش این است او را به کودنی مثل میزنند در عرب وقتی بخواهند بگویند این کودن است میگویند: این جاهلتر از گاو است یا همسان گاو است مثل بقر است مثل ثور است که نمیفهمد تازه این گاو گوساله هم از این ضعیفتر سرامیک گوساله هم که دیگر قابل درک نیست. آن اعلای موجودات که نه تنها اعلای از او فرض ندارد مثل او هم فرض ندارد بَدَلی او را به صورت عجل جسد له خوار درآورند این دنیاست و شده و میشود باز. این دربارهٴ ربوبیت و الوهیت.
مبارزه کافران با نبوت و ادعای دروغین نبوت و امامت و نیابت
بعد از آن جریان انبیا مطرح است خب این را که دیگر همهٴ شما مستحضر هستید آمار متنبّیان کم نیست اگر همتای انبیا نباشد یا بیشتر نباشد یا همتا نباشد بالأخره در ردیف آنهاست هر وقت یک پیغمبری آمد و در دلها نفوذ پیدا کرد، عدهای هم متنبّی شدند و داعیهٴ نبوت پیدا کردند و خودشان را به عنوان پیامبر در جامعه معرفی کردند و یک عده هم دور آنها جمع شدند. این هم مرحلهٴ دوم، بعد از جریان نبوت، نوبت به امامت میرسد که خلیفهٴ پیغمبر باشد در هر عصری هم سقیفهٴ بنیساعده بود. اینطور نبود که حالا بعد از رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فقط علی مظلوم باشد اینکه میگویند علی(سلام الله علیه) اول مظلوم است، یعنی اول مظلوم در امت اسلامی است، وگرنه بسیاری از ائمه، بسیاری از خلفای الهی اینها هم در عصر خودشان گرفتار سقایفی بودند. پس بعد از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا(علیه الصلاة و علیه السلام) نوبت به خلافت میرسد، در خلافت هم همین دسیسهبازی است. یا اول انکار میکنند که خلیفه را مردم باید تعیین کنند نه پیغمبر، بعد وقتی میبینند که نه این نمیشود حتماً پیغمبر خلیفه تعیین کرده است میگویند بله تعیین کرده است اما فلان شخص است زید است نه عمر. در مرحلهٴ چهارم نوبت به نایبان خلیفه میرسد، علما و بزرگان و مشاعل هدایت که نایبان ائمه(علیهم السلام) هستند. اول یک عده با این فکر درگیرند، بعد وقتی که دیدند نمیشود در عصر غیبت مردم همینطور رها بشوند و کسانی که نایبان امام(علیه السلام) باشند نباشند، این درست نیست آنوقت مشایخ سوء و وعاظ سلاطین و علمای دربار تراشیده شدند که اینها بدلی علما و روحانیون واقعی هستند.
تحریف ایمان توسط منافقان و معرّفی خود به عنوان مؤمن
مرحلهٴ پنجم مسئلهٴ ایمان است که به سطح جامعه سرایت میکند عدهای تا میتوانند ایمان را خرافه و افسانه و ارتجاع و عقبافتادگی میدانند بعد وقتی دیدند که نه در جامعه ایمان خریدار دارد اینها میگویند بله ایمان درست است ولی مؤمن واقعی ما هستیم اینها مراحل نفاق است. این مرحلهٴ پنجم مرحلهٴ نفاق است که در سطح جامعه است در سطح تودهٴ مردم. آنها گرچه سیئهٴ آنها سنگینتر است ولی در دسترس هر کسی نیست اینها سیئهشان همتای سیئهٴ آنها نیست ولی آثار سوء آن زیاد است لذا در این جریان، ذات اقدس الهی آیات فراوانی نازل کرده است مخصوصاً در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که مربوط به منافقین در حریم سازمان اسلامی و حکومت اسلامی است که سازمان یافتند.
مبارزه کافران با مقدسات دینی
مطلب دیگر این است که اینها با هر چیزی که قداست دینی دارد درگیر میشوند یا در صدد از بین بردن آن هستند یا در صدد بدلی و شبیهساختن آن هستند تا اینجا که ممکن است کتاب آسمانی را خرافه میدانند، نشد یک چیزی را مینویسند ﴿یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ اول با وحی و امثال ذلک مبارزه میکنند، میگویند: مگر میشود بشر با خدا رابطه برقرار بکند، کلام خدا را بشنود. وقتی دیدند این فکر در جامعه نفوذ پیدا کرده است آنوقت دستنوشت خود را وحی میدانند؛ ﴿یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ این برای کتاب. محور طواف و استقبال و تکریم نظیر کعبه تا بتوانند با آن مخالفت میکنند نشد، سعی میکنند که او را از بین ببرند، نشد سعی میکنند شبیهسازی بکنند کم نبودند مسیحیهایی که به این فکر بودند یک جایی را هم بسازند که پیروان خودشان را به آن سمت سالانه دعوت بکنند همانطوری که سالانه مسلمین به عنوان حج و عمره اطراف کعبه طواف میکنند و به سمت کعبه شدّ رحال میکنند یک چنین قداست و صبقهٴ بینالمللی هم به مرکز عبادی خودشان بدهند تلاشهای زیادی کردند مسیحیها ولی موفق نشدند. جریان براندازی کعبه هم ادوار فراوانی داشت نمونهٴ بارزش همان جریان اصحاب فیل بود که ابرهه آمده است ﴿أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ ٭ أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ﴾ این برای کعبه. دربارهٴ مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسجد قبا این منافقین دیگر در آن حد نبودند که با مسجدالنبی درگیر بشوند اینها آمدند بدلی بسازند، شبیهسازی کنند حالا یا شبیه مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا شبیه مسجد قبا بسازند آثار سوء آن به هر دو مسجد سرایت میکند بالأخره این ترکشهایش به هر دو میرسد اینها خواستند یک کاری بکنند که مسلمانها مستقیماً به مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کمتر بروند یا به مسجد قبا کمتر بروند ارباً اربا بشوند یک قدری آن مساجد بروند، یک قدری به این مسجد ضِراری که خودشان ساختند بیایند این یک، دو: خودشان که نمیخواستند نماز بخوانند که اگر علناً نماز نمیخواندند خب جامعه آنها را نمیپذیرفت میرفتند در مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا مسجد قبا خب این با طینت خبیثشان هماهنگ نبود نمیخواستند بروند نماز بخوانند که؛ برای اینکه هم نماز نخوانند و هم نمازخوان شناخته بشوند یک مسجدی ساختند که دیگران اگر اینها را در مسجدها نمیبینند تا اینها نماز بخوانند بر این معنی حمل بکنند این در مسجد خودشان نماز میخوانند لذا هم قصد اضرار و کم شدن جمعیت نسبت به مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا مسجد قبا را داشتند، این میشود ضراراً. هم قصد داشتند خودشان نماز نخوانند و به عنوان نمازخوان در جامعه شناخته بشوند این میشود کفراً هم در صدد جذب نیروهای داخلی خودشان هستند و تفریق کلمه و طرد وفاق ملی هستند این میشود تفریقاً، هم در کمین هستند که آن ابوعامرراهب که فرار کرده است یک روزی برگردد این فراری بیاید و این مدینه را تصاحب کند این میشود ارصاداً.
جریان ارصاد منافقان در مسجد ضرار
جریان ارصاد هم این بود: این ابوعامر قبلاً در مدینه بود دین مسیحیت را پذیرفت و راهب مسیحیان شد عدهٴ زیادی را در مدینه دور خود جمع کرد، قبل از اینکه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسلمین صدر اسلام این مسلمانها به مدینه مهاجرت کنند این یک بساطی داشت بعد از اینکه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مکه به مدینه مهاجرت کرد و مسلمانها دور آن حضرت جمع شدند و سازمان اسلامی شکل رسمی گرفت این ناچار شد از مدینه فرار کند برود مکه با مشرکین هماهنگ بشود آنها را علیه نظام اسلامی بشوراند برای براندازی، فتوحاتی که نصیب مسلمانها شد باعث شد که او دیگر نتواند در مکه بماند برای اینکه او با قوم خودش در ارتباط بود که او را بپذیرند و دوباره او مثلاً قوم خودش را سازماندهی کند، جواب رد قاطعی از قوم خود شنید لذا دید نه تنها در مدینه نمیتواند بماند، در مکه هم پایگاهی ندارد فرار کرد به طرف روم رفت وقتی وارد مرز روم شد با سلطان روم هماهنگ کرد، او را به مسیحیت دعوت کرد یا ابقا کرد وعده و وعیدی داد که شما آماده باشید من زمینه را از داخل فراهم میکنم شما از خارج حمله بکنید برویم در مدینه شما بساط اسلامی را برچینید. براندازی را از آن پایگاه دشمنان داخلی و خارجی شروع کردند. این منافقین در مدینه، قوم او نبودند ممکن است که برخی از این منافقین جزء اقوام او بودند ولی قوم او کسانی بودند که جواب رد قاطع به او داده بودند اینها در مدینه یک پایگاهی ساختند گفتند: خوب حالا ابوعامر اگر برگردد یک پایگاهی باید داشته باشد دیگر ما هم که شبانه بخواهیم توطئه کنیم، مجلس داشته باشیم، مشورت بکنیم، ما باید یک جایی داشته باشیم این مسجد را ساختند به عنوان ﴿إِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ﴾، پس این مسجد چند منظوره بود هم ضراراً بود هم کفراً بود هم تفریقاً بود هم إرصاداً بود اهداف دیگری هم بود ولی آن اهداف دیگر زیرمجموع این اهداف مشئوم چهارگانه است بالأخره اینها شب باید یک جایی بنشینند، توطئه کنند دیگر و به عنوان عبادت هم کسی اینها را متهم نکند که اینها نماز نمیخوانند همین. اینها کار اصلیشان بود.
[اطلاع یافتن] پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) [از طریق وحی] و دستور نابودی مسجد ضرار
ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جریان تبوک در جبهه تبوک بسیاری از اسرار نظامی و غیر نظامی آن صحنه را خدای سبحان به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش داد که در قرآن این آیه را خواندیم در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که پیغمبر فرمود: ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ خداوند گزارش شما را به من داده است من که در جبهه بودم خداوند به من فرمود چه کسی نیامده، چرا نیامده، چه قصدی داشتند؟ آنها که معذور بودند کیاناند؟ آنها که بیعذر نیامدند چه کارهاند؟ آنها که نیامدند تا توطئه بکنند چه کسانی هستند، توطئهشان هم چیست؟ ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ جریان این مسجد چند منظوره را ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش داد و دستور اینکه این باید برچیده بشود داد. حالا خواه به صورت عجل سامری باشد، باید سوخته بشود؛ خواه به صورت مسجد ضرار منافقان مدینه باشد باید سوخته بشود. اینها یک مکتب است، یک روح است گاهی به دست موسای کلیم(سلام الله علیه) اجرا میشود، گاهی هم به دست پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ را موسای کلیم چه فرمود؟ فرمود: ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً﴾ ما دستور میدهیم این را بسوزانند، خاکسترش را هم به دریا بریزند، همین کار را هم کرد. همان معنی را که ذات مقدس موسی(سلام الله علیه) حیف موسای کلیم که گرفتار این یهودیان شد. آدم وقتی عظمت این انبیای الهی را نگاه میکند قداست اینها را نگاه میکند این مقام کم نیست که انسان چهل شبانه روز، نه بخوابد، نه بخواهد و نه بخورد و فقط با خدای خود سخن بگوید در آن اربعین در «طور»، نه غذایی خورد و نه خوابید فقط مشغول گفتگو و مناجات بود. و تورات هم نصیبش شد. حیف موسای کلیم که گرفتار این یهودیها شد. و ائمّه(علیهم السلام) به ما آموختند که شما وقتی به مشاهد مشرفه، شرفیاب میشوید به تکتک این انبیا عرض ادب کنید، از آدم گرفته تا وجود مبارک خاتم. به اینها سلام کنید، عرض ارادت کنید، سعی کنید از اینها ارث ببرید «السلام علی موسی کلیم الله» این ذات مقدس که مجلای غضب الهی قرار گرفت در آن جریان، فرمود: ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً﴾ ﴿فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لاَ مِسَاسَ﴾ آن جسد عجل را هم سوزاندیم. مشابه این کار را، ذات پس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنوز وارد مدینه نشد، چند نفر را پیشاپیش فرستاد فرمود: این را تخریب کنید و بسوزانید و مزبله قرار بدهید که مردم آن زبالهها را اینجا بریزند تا دیگر کسی این فکر را نکند که بخواهد در قبال مسجدالنبی یا مسجد قبا یک خانهٴ چند منظوره بسازد که همهٴ این منظورههای پلیدش برای براندازی است. قبل از اینکه وارد مدینه بشود در جریان تبوک این دو نفر را فرستاد، فرمود: بروید هدم کنید، بسوزانید و مزبله قرار بدهید که مردم آن منطقه زبالهٴ خود را آنجا بریزند فرق نمیکند گاهی به صورت ﴿عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ﴾ است گاهی به صورت مسجد ضرار است. لذا ذات اقدس الهی این موضوع را مبسوطاً ذکر فرمود و جدای از سایر کارهای منافقانهٴ منافق کرد.
کمین مسلّحانه منافقان برای براندازی اسلام
فرمود: اینها ارصاداً است. ارصاد یعنی چه؟ یعنی در کمین هستند به چه گروهی میگویند در کمین؟ یک وقت میگویند فرصتطلباند، یک وقتی میگویند: رصد میکنند در کمین هستند، یک کسی که در کمین است مسلّحانه ایستاده است تا مسلمانی، یک نیروی اسلامی اگر از کنارش رد میشود او را از پا در بیاورد یک وقت است یک کسی، آتش زیر خاکستر است این فرصت طلب است یک وقت است ارصاداً است نه آتشی است شعلهور، منتها در کمین است پشتسر است میخواهد حمله کند و کسی را بسوزاند. فرمود. این منافقان از باب آتش زیر خاکستر نیستند، یک آتش شعلهور هستند منتها در کمین شما هستند، همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود شیطان طوری است که ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾ او و باندش شما را میبینند ولی شما نمیبینید؛ برای اینکه شما خوشباورید، حسن ظن دارید، آنها در کمین هستند، توطئه میکنند. آنها شما را میبینند، شما آنها را نمیبینید منافق هم اینچنین است منافقی که ارصاد دارد در کمین است در صدد براندازی است این مسلمانان را میبیند و مسلمانان او را نمیبینند نه آنها را از نظر فیزیکی نمیبینند؛ بلکه دسیسه اینها را نمیبینند و خدای سبحان، قدم به قدم اینها را نشان داد بعد فرمود: مسلمان بیدار باش این حیبنیقظان یعنی این.
مساجد بنیانگذاری شده بر تقوا و مساجد پایهگذاری شده بر کفر
بعد هم فرمود: آن مسجدی شایسته است که شما در آن نماز اقامه بکنید که پایگاه تقوا باشد. حالا نمونه کاملش مسجدالنّبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و مسجد قبا، سایر مساجد هم که به دنبال مسجدالنّبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مسجد قبا هستند در همین حد هستند ﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ﴾، این لام، لام قسم است دیگر خدا سوگند یاد میکند، قسم به خدا، قسم یاد میکند آن مسجدی که ﴿أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ﴾ این مسجدی که ﴿أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی﴾ چند منظوره است؟ هم برای نشر تقوا است. هم برای آثار تقوا است. هم برای پرورش نیروهای متطهّر است. هم برای پرورش نیروهایی که محبوبان الهیاند این مسجد هم چند منظوره است. اما صدر و ساقه منظورهای این مسجد را طهارت و قداست تشکیل میدهد. حالا نمونهٴ بارزش مسجدالنّبیّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسجد قباست نمونههای دیگرش هم سایر مساجد هستند چه اینکه آن مسجد ضرار منحصر به فرد نیست آن نمونهٴ این کار است سایر مساجدی که ـ معاذالله ـ در گوشه کنار روی زمین ساخته میشود و همین اهداف مشئوم را کلاً یا بعضاً تعقیب میکنند آنها هم در همین حد هستند. آنها هم مسجد ضرار هستند. بعضی ضراراً و کفراً و تفریقاً و ارصاداً هستند بعضی دو منظورند، بعضی سه منظور هستند بعضی یک منظور از این منظورههای چهارگانه هستند و مانند آن.
پرسش ...
پاسخ: البته، آنها هم در همین حد است. لکن آنهایی که میخواهند در برابر دین بایستند این کار را دارند یک وقت است که نه، میخواهند در برابر فرهنگ باشند، میخواهند در برابر آموزش و پرورش باشند، میخواهند در برابر مؤسسات دیگر باشند، آنها حکم خاص خودش را دارد البته. مسجدی که در قبال مسجدالنّبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسجد قبا باشد کارش این است. گاهی است که نه، مرکز دینی است، مدرسه است و محفل بیت است، حسینیه است، آنها هم البته آثار خاص خودشان را دارند.
شبیهسازی مقدسات دینی توسط منافقان
عرض شد به اینکه ما پنج نمونه را در قرآن کریم سراغ داریم هر جایی چیزی قداست پیدا کرده بدلی آن را میسازند تا ممکن شد با آن مبارزه میکنند که او را از بین ببرند و او را طرد کنند نشد شبیهسازی میکنند از الوهیت و ربوبیت گرفته تا مسئلهٴ ایمان. منافق که شبیهسازی نمیکند دربارهٴ ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ . یا شبیهسازی نمیکند نظیر مسیلمهٴ کذّاب که ادعای نبوت بکند، یا شبیهسازی نمیکند در جریان سقیفه بگوید من خلیفهٴ پیغمبرهستم، یا شبیهسازی نمیکند، نمیگوید من فقیهم، من مرجع تقلیدم، جانشین نایب امام زمانم، اینها که از منافق عادی ساخته نیست. این شبیهسازی میکند میگوید: من هم مؤمنم، من هم مقدسم، شبیهسازی میکند، یعنی افراد عادی که بندگان صالح خدا هستند خود را شبیه آنها در میآورد خوب مدرسه سازی هم همینطور است مرکز فرهنگی دیگر هم همینطور است.
پرسش ...
پاسخ: نکردند، حالا یک وقت یک کسی است که انسان با علم قطعی یک چیزی را پیدا کرد برای او روشن شده است، حجتی دارد بالأخره.
آگاهی غیبی پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از اسر ار منافقان
پرسش ...
پاسخ: نه خوب آنکه برای اولین بار است. یک وقت است انسان نیست این میشود علم غیب برای اینکه حضرت تشریف بردند طرف مرز روم. یک دسیسهای در داخل شهر پدید آمده است این از اسرار مردم که از نزدیک باخبر نیست این چاره غیر از وحی نیست اما یک وقت کسی همسایه دیوار به دیوار این منافق است سالیان متمادی است با او مأنوس است. میشناسد که اینها چه کار میکنند. عدهٴ زیادی هم با اینها مینشستند. این علم به شهادت است این دیگر علم غیب نیست. وجود مبارک پیغمبر در جبههٴ تبوک که بود از باب ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ باخبر شد چنین دستوری داد در حالی که افراد را هم از نزدیک ندیده بود. الآن اگر برای کسی ثابت بشود که اینچنین است دیگر علم به شهادت است اینکه علم عادی است اینکه دیگر علم غیب نیست. خب هر مکلفی برابر وظیفهٴ شرعیاش باید عمل بکند.
پرسش ...
پاسخ: تشریف نبرده بودند آنجا را هم ندیده بودند از نزدیک.
پرسش ...
پاسخ: بسیار خوب، اما همهٴ آن پانزده نفر که نیامدند یکی دو نفر آمدند فرمود آن چنان تعریف میکنیم اعلام، میکنیم که ﴿وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ﴾ در همان آیات ذات اقدس الهی میفرمایند: ما میگوییم تو میفهمی در این جریان هم خدا فرمود و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم آگاه شد در همان جریان تبوک ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ﴾ همان جا فرمود ما اگر بخواهیم گزارش میدهیم پرده را کنار میزنیم آنگاه ﴿وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ﴾ اینجا هم همین کار را کرده است.
خداوند دوستدار طالبان طهارت
خوب، مطلب دیگر آن است که، آن مسجدی محبوب و شایسته است که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مراکز اسلامی آنجا مستقر بشوند که پایگاه تقوا باشد این برای مصالح ساختمانی و هدف ساختار این مسجد و ساختن آن. کسانی هم که مسجدی هستند حالا خواه جزء هیأت أُمنا باشند، خواه جزء نمازگزاران باشند، بالأخره اهل این مسجد هستند، اینها هم در مکتب طهارت تلاش و کوشش میکنند، اینها میخواهند پاک باشند، یک وقت است که دربارهٴ شرک فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ در بخش دیگر فرمود: ﴿إِنَّهُمْ رِجْسٌ﴾ خوب، در قبال این قذارتهای معنوی، طهارت معنوی هم است اینها میخواهند از هر گونه رجس و رجزی مهاجرت کنند، بعد هم بشوند محبوب خدا، اگر محبوب خدا شدند بر اساس قرب نوافل، برکات فراوانی در علم و عمل نصیب اینها میشود اگر اینها ﴿فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾ و اگر ﴿وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ﴾ پس خدا اینگونه از مسجدیها را دوست دارد وقتی خدای سبحان محب اینگونه از مسجدیها بود آنوقت «فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و ... لسانه الذی ینطق به» و مانند آن، چنین مسجدی جای آن است که اهداف اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) را بیان بکند فرمود: اینجاها بروید، این مسجدها را خدا دوست دارد. قسم خورد خدا، حالا ﴿إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ آن برای اوساط از مسجدیها است اما ﴿فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾ نه تنها مسجدیهای آنجا، مسجد النّبیّ(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا مسجد قبا، اینها فقط میخواهند از جهنم نجات پیدا کنند، ﴿یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ از این قبیل نیست، از این مرحله خیلی بالاتر است، اینها طهارت را دوست دارند، خدا هم متطهر را دوست دارد، وقتی خدا متطهر را دوست داشت «فإذا أحببته کنت و بصره الذی یبصر به ولسانه اندی ینطق به» و مانند آن و «یده التی یبطش بها» خوب، کم، کمال نیست.
هشدار به مؤمنان دربارهٴ توطئهٴ منافقان
﴿وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً﴾ خوب این هشدار است که مبادا خدای نکرده شما تفریقی پیدا بشوید، فاصلهای پیدا کنید، صف جماعتتان را کم بکنید ضعیف بکنید و اینها در کمین همان ابوعامر بودند، این ابوعامر از باب﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ﴾ خدا به او پسری داد که شد، حنظله غسیل الملائکه، یعنی پدر همان حنظله، اسرار عالم، سر قَدَر، واقعاً مجهول است، یعنی هیچ راهی برای پی بردن به راز قدر نیست. ﴿وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ﴾ همین ابوعامر قبلاً در مدینه یک باندی تشکیل داد، فرار کرد آمد در مکه یک باندی تشکیل داد، فرار کرد آمد در روم یک باندی تشکیل داد، الآن رابطه سرّی با منافقان مدینه دارد که باند دیگر تشکیل بدهد، همان مسجد چند منظوره را بسازد. همین منافقین که این مسجد چند منظوره را ساختند سوگند یاد بکنند که ما جز خدمت به مردم چیز دیگر نداریم، ما جز حُسنیٰ؛ یعنی خصلت حسن چیز دیگر نداریم ﴿وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاّ الْحُسْنَی﴾ آنگاه خدا شهادت میدهد که اینها دروغ میگویند فرمود این مسجدها و این افراد با دیگران مساوی نیستند، تسویه را گاهی به لحاظ معا ذکر میکند فرمود که ﴿سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ﴾ یا اینها که کافرانه و عنودانه به سر میبرند فکر میکنند که ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ﴾ کذا وکذا ﴿کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ﴾ یعنی وقتی مردند دیگر حساب و کتابی نیست. اینچنین نیست.
منافقان در آستانه سقوط
و اما دربارهٴ این گروه، دربارهٴ مسایل دنیایی فرمود، فرمود: اینها که یک چنین دسیسههای مشئومی دارند، اینها دوامی ندارند، اینها مثل آن است که شما یک درهای داشته باشید، یک. زیرش هم پر آتش باشد، جهنم باشد، دو. این درهٴ شنی، لبش آدم اگر یک مختصر یک سنگی بگذارد این میغلتد میآید پایین، این چه رسد به اینکه شما بتوانید آنجا خودتان بایستید یا ساختمانی داشته باشید. مگر روی لبهای یک چنین درهای که زیرش جهنم است، کسی خانه میسازد؟! این همان ﴿شَفا جُرُفٍ هَارٍ﴾ است که باید توضیح داده شود.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است