display result search
منو
تفسیر آیه 113 سوره توبه _ بخش دوم

تفسیر آیه 113 سوره توبه _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 23 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 113 سوره توبه _ بخش دوم"

سوره مبارکه برائت برای نفی ارتباط مطلق بین موحد و مشرک است
مومنین به هیچ نحو با مشرکین نباید علقه و رابطه معنوی نداشته باشند
خدا، رسول و مومنین از مشرکین بیزارند

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَن یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُوا أُوْلِی قُرْبَی مِن بَعْدِ مَاتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الجَحِیمِ (113)﴾

این سوره مبارکه برائت برای نفی ارتباط مطلق بین موحد و مشرک است که مومنین به هیچ نحو با مشرکین رابطه نداشته باشند مسئله گفتگو و محاجه و استدلال و جدال احسن تا آخرین لحظه راهش باز است حتی در میدان جنگ هم فرمود اگر یک مشرکی پناهندگی موقت خواست که بیاید گفتگو کند احتجاج کند راه باز است "و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله" پس گفتگو مهاجه جدال احسن تا آخرین لحظه حتی در میدان جنگ هم جایز است اما رابطه معنوی علقه معنوی و مانند آن بالکل ممنوع است که مومن با مشرک رابطه قلبی داشته باشد.

سئوال: جواب: آنجا در بلاد کفر هم بالاخره رابطه قلبی نیست یک رابطه فیزیکی و بدنی است در حضور هم کنار هم در یک میز کنار هم مذاکره کند اما قلباً رابطه داشته باشد به او علاقه داشته باشد دوست او باشد اینچنین نیست دعای خیر هم بکند اینچنین نیست اما رابطه تجاری اقتصادی همه اینها راه باز است عمده آن پیوند معنوی و طلب مغفرت و رابطه قلبی است این مطلب اول مطلب.
دوم آن است که چون این مطلب مهم است فرق بین زنده و مرده ندارد سوره مبارکه برائه که آغازش برائت من الله و رسوله الی المشرکین این مربوط به احیای آن ها است که در بخشهای گوناگون فرمود به اینکه خدا و رسول و مومنین از مشرکین بیزارند "برائت من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین" در این بخش می‌فرماید این اختصاصی به مشرکین ندارد با اموات مشرکین با مرده‌های اینها هم رابطه نداشته باشید برای اینکه پیوند معنوی با شرک مستلزم قطع ارتباط با مراحل دوری نیست بنابراین آنچه که تاکنون گفته می‌شد راجع به تبری از احیای شرک بود اما الان راجع به تبری از اموات مشرکین است که مبادا کسی خیال بکند حالا این مشرک که مرده است ما می‌توانیم رابطه معنوی برقرار بکنیم مطلب سوم آن است که این استغفار با دو شرط بیان شده است یکی اینکه انسان بداند این شخص مشرک است یکی اینکه بداند که دیگر اهل جهنم است نفرمود ما کان للنبی والذین آمنوا ان یستغفوا للمشرکین و لو کانوا بلکه فرمود من بعد ما تبیین لهم انهم اصحاب الجحیم پس یک مشرک مادامی که مشرک است همین که برا یما احراز نشد او اهل جهنم است احتمال حسن خاتمت هست این آیه نهی نمی‌کند چون با دو قید نهی کرده مشرکی که یقیناً اهل جهنم است حالا کسی مشرک است و ما یقین نداریم اهل جهنم است از عاقبتش خبر نداریم در نوبتهای قبل اشاره شد به اینکه انسان به دو نحو به نحو منفصله مانعه الخلو که جمع را شاید می‌تواند احراز کند که اینشخص از اصحاب جحیم است یکی اینکه مشرکاً مرده باشد وقتی کسی مشرکاً مرده است خوب انسان یقین دارد من اصحاب الجحیم است چون ذات اقدس الهی صریحاً اعلام کرد که خدا مشرک را نمی‌آمرزد ان الله لایغفر المشرکین تا اینجا دیگر تقدیری نیست یا نه بوسیله وحی الهی در زمان حیات مشرکی ذات اقدس الهی به ولی از اولیای اله خبر بدهد که این دیگر آمرزیده نمی‌شود و حسن خاتمت ندارد دیگر توبه نمی‌کند دیگر ایمان نمی‌آورد نظیر آنچه که خدای سبحان در آن سوره هود به حضرت نوح سلام الله علیه فرمود ...از آن به بعد نوح هم عرض کرد رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا طلب مغفرت برای مشرک بما انه مشرک این منعی ندارد مگر اینکه روشن شود این مشرک بد عاقبت می‌میرد یا بد عاقبت مرده است من بعد "ما تبیین لهم انه من اصحاب الجحیم" و راهش هم همین است که یا از راه وحی الهی مشخص بشود معصومی خبر بدهد یا همین شخص کافراً رمده باشد وانسان ایمان او را احراز نکرده باشد از اینجا پاسخ چند تا سئوال معلوم می‌شود قبل از اینکه به پاسخ آن سئوالها برسیم مطلب بعدی این است که یان همانطوری که اختصاصی به احیا ندارد احیا و اموات را شامل می‌شود چون مهم است جزو مسائل اسلامی است نه جزو شریعت اسلامی و منهاج اسلام از آن جهت که جزو منهاج و شریعت باشد احیاناً ممکن است که در مناهج به شرایع گذشته اینطور نباشد لکل جعلنا منکم شرعتاً و منهاجا" اما اگر جزو اسلام باشد ان الدین عند الله اسلام ذات اقدس الهی فرمود این جزو شریعت و منهاج نیست نظیر رکعات نماز نیست که مثلاً در فلان دین رکعات نماز هفده تا باشد در فلان دین کمتر در فلان دین بیشتر یا در نظیر ایام روزه گرفتن نیست که شریعت یک دینی کمتر و منهاج دینی بیشتر این جزو اسلام است لذادر ادیان ابراهیمی هم بود وجود مبارک ابراهیم هم همین را داشت مانند آننمی‌شود گفت به اینکه این مربوط به شریعت است احیاناً در شریعت ابراهیم اینچنین بود در شریعت ما اینچنین است می‌فرماید نه این اصلاً پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم مومنین از آن جهت که مومنین هستند شأنشان این نیست ما کان للنبی والذین آمنوا ان یستغفروا و این اختصاصی به خاطر انبیاء علیهم السلام ندارد واختصاصی به مومنین به حضرت هم ندارد این جزو اسلام است نه جزو شریعت و منهاج به دلیل اینکه جریان حضرت ابراهم را هم بازگو می‌کند یعنی ادیان ابراهیم هم اینطور است.
با این سه چهار مطلب پاسخ دو سه تا سئوال مشخص می‌شود یکی از آن سئوالها این است که اگر طلب مغفرت برای مشرک جایز نیست چرا وجود مبارک حضرت ابراهیم در طبق سوره شعراء با اینکه علم به ضلالت آزر داشت برای آذر طلب مغفرت کرد چون به خدا عرض کرد "رب اغفر لابیه انه کان من الضالین" ضلالت همان عداوت است کسی که گمراه است دشمن است پاسخ این روشن است که دشمنی به معنای ضلالت غیر از دشمنی به معنای بد عاقبتی است که یقیناً شخص از اصحاب جحیم می‌شود ممکن است یک کسی عدو بالفعل باشد و حبیب بالقوه در بخشهایی از سوره ممتحنه و مانند آن فرمود که شما با کفار رابطه‌تان را بالاخره از جهت الهی موظفید محدود کنید ولی از جهت مردمی یک قدری رقیق کنید داشته باشید "عصی الله ان یعطی و بینکم و بین الذین عادیتم و منهم موده" شاید بالاخره دشمنان شما بالاخره روزی دوستان شما بشوند شما اینطور فشار برای چه می‌آورید شاید یک وقتی اینها برگشتند اگر با یک چرخش "الاسلام یجب ما قبله" چنانچه معاذ الله با چرخش مقابل الکفر هم یجب ماقبله همین است گاهی می‌بینید یک زلزله اوضاع را به هم می‌زند اگر یک بنای کفری را یک کسی تاسیس کرد تأمین کرد این با یک چرخش ایمانی ولو یک لحظه به آخر عمرش مسلمان بشود واقعاً توبه کند و نداند که حالا چه وقت می‌میرد "الاسلام یجب ما قبله" تمام آن بنای باطلی و کفر منهدم می‌شود و بنای توحید ساخته می‌شود چه اینکه معاذالله یک لحظه مانده به آخر عمر مرتد بشود اینهم یهدم ماقبله السلام یجب ما قبله الکفر هم معاذالله یهدم ماقبله ا...هم همین را می‌گوید پس در آن بخشی از قرآن می‌فرماید به اینکه شما خیلی فسار نیاورید روی کفار بالاخره از حد الهی نگذرید به همان اندازه که به شما گفته‌آند رابطه الهی را قطع بکنید ولی رابطه انسانی را حفظ بکنید آنها هم که کاری با شما ندارند شما هم رابطه دوستانه داشته باشید دوستانه یعنی دوست اقتصادی و دوست تجاری و مانند آن نه دوست قلبی و عنوی که جزو اولیای به حساب بیایند قلباً به هیچ وجه دوست نداشته باشید بلکه دشمن هم بدارید
سئوال: جواب: نه منظور همان شرک مصطلح است شرک خفی نظیر ریا و امثال ذلک منظور نیست ولی در سوره مبارکه شعرا ذات اقدس الهی دارد که ابراهیم خلیل سلام الله علیه عرض کرد "رب اغفر لابی انه کان من الضالین" در اینجا ضلالت او و شرک او و کفر او معلوم است اما روشن نیست که او "من اصحاب الجحیم" است که چون هنوز عمر دارد هنوز احتمال نصیحت هست هنوز موعظه پذیری هست بعد دیگر در آن اواخر وقتی برای او روشن شد که تبیین له انه عدو لله تبری منه پس آیه نمی‌گوید شما برای مشرک طلب مغفرت نکنید خوب اگر کسی مشرک است دعا می‌کند که خد ااو را بیامرزد چطوری بیامرزد یعنی توفیق بدهد که او مسلمان بشود الاسلام یجب ماقبله و تطهیر می‌شود این چیز بدی هم نیست این رو به رحمت الهی است اما من بعد تبیین انه اصحاب الجحیم این دیگر در مقابل وعده خدا قرار گرفتن وعید خدا قرار گرفتن است یعنی خدا بیا بر خلاف سنت خود عمل بکن این اصلاً صحیح نیست جریان حضرت ابراهیم هنوز به آن نصاب نرسیده است یعنی آذر جزو افراد گمراه بود اما جزو تبیین له من اصحاب الجحیم که نبود بعد از اینکه تبیین له انه عدو لله یعنی انه من اصحاب الجحیم تبری منه پس پاسخ آن سئوال روشن می‌شود.
مطلب دیگر اینکه در سوره مبارکه لقمان و مانند آن آمده است که شما نسبت به پدر و مادرتان احسان بکنیدموارد دیگر هم آمده است که بالوالدین احسانا و در آنجا هم آمده است که و صاحب بما فی الدنیا معروف اینکه در سوره مبارکه بقره بحثش گذشت که بالوالدین احسانا و همچنین در سوره مبارکه لقمان که در بیشترین می‌فرماید که وصاحب بما فی الدنیا معروفا نشانه آن است که منطقه احسان منطقه طبیعت و دنیا است نه فراطبیعت یعنی شما در مصالح تهیه مسکن و تهیه لباس تهیه دارو مسافرتها کارهای دنیایی نسبت به اینها احسان بکنید ولو مشرک باشد اما اگرمرز طبیعت و فرا طبیعت گذشت به محدوده دین رسید بخواهید از احکام دین هزینه کنید اینجا جایز نیست لذا فرمود "و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی الدنیا معروفا" در مسائل دینی اگر چیزی پیشنهاد دادند این کار را نکنید هرگز این کار را نکنید اما در مسائل دنیایی موظفید که نیازهای اینها را تأمین کنید امر هم کرده است اگر اینها از نظر مسائل مالی نیازمند هستند جزو واجب النفقه پسران هستند بر پسر واجب است که نیازهای آنها را در مسئله مسکن و لباس و غذا و دارو و مسافرتهای لازمه تأمین بکند پس احسان راجع به محدوده طبیعت است نه محدوده دین.
سئوال سوم این است که چه دلیلی بر جواز استغفار برای مشرکین در زمان حیات ولی عدم جواز آن در زمان مرگ است این هم روشن شد در زمان حیات که تبیین له انه اصحاب الجحیم نیست چون حسن عاقبت در کار است به ما گفتند به اینکه ممکن است خدای ناکرده کار به اندازه فواق ناقه عوض بشود هیچ کسی نباید مغرور بشود فرمود حالا که مسلمانید مومنید متقی هستید همیشه بین خوف و رجا زندگی کنید ممکن است خدای ناکرده کار به اندازه فواق ناقه عوض بشود این در روایات است فواق این است که قبلاً گوسفندها و شترها را با دست می‌دوشیدند وقتی این کسی که مسئول دوشیدن این گوسفند یا شتر ماده بود این دست را که می‌گذاشت به پستان این شتر خوب شیر می‌ریخت دست را باز می‌کرد که دوباره این پستان را بگیرد این یک لحظه‌آی که بین قبض و بسط ید است را می‌گویند فواق ناقه این یک لحظه است فواق یعنی رجوع فرمودند به اندازه فواق ناقه ممکن است اوضاع عوض بشود این است که انسان هر لحظه خودش را باید به خدا بسپارد که یک لحظه‌ای خدا ما را به غیر خودش واگذار نکند و از خیرش محروم نکند و وجود مبارک صدیقه کبری سلام الله علیها که دید پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم این دعا را زیاد می‌خوانند و با خضوع و خشوع هم می‌خوانند که "الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا" حضرت دستور داد این جمله نورانی را در نگین انگشترشان حک کردند او را حفظ خود قرار داد که "الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا و لاتنزع عنی صالح مت اعطیت" لذا در مسئله زمان حیات چون تبیین من اصحاب الجحیم نیست لذا ممکن است انسان برای یک مشرک طلب مغفرت کند اما بعد از اینکه منافق مرده بروی در مجلس ختم او بگویی مرحوم زید ممکن است دسته گل را ببرد ممکن است یک شیشه گلاب ببرد اینها امور دنیایی است اما بگوید مرحوم فلان این دیگر جایز نیست
سئوال: جواب: ارحموا اهل المعاصی اگر در زمان حیات باشد چرا می‌گویند رحم کنید طلب مغفرت کنید که اینهاایمان بیاورند هدایت بشوند و سیئات قبلی‌شان ترمیم بشود اما زمان بعد از موتشان را شامل نمی‌شود
سئوال: جواب: اگر معاصی جمع محلا والاسلام بود وعموم داشت شاید آنها را هم بگیرد ولی ..در زمان حیات آنها است بعد الممات دیگر نه بعد الممات فقط شامل حال مسلمانها می‌شود.
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود "ما کان للنبی والذین یستغفر للمشرکین و لو کانوا اولی قربی من بعد ما تبین له انه من اصحاب الجحیم" یعنی گرچه باز صله رحم را رعایت حق اقربا را مشخص کرده اما این در محدوده طبیعت است امور دنیایی نه محدوده دینی محدوده دینی مال انما المومنون اخوه است و ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعده بعدها ایاه در اینجا یک مطلب ادبی است که خیلی به آن مسئله کلامی ارتباطی ندارد و آن این است که الا عن موعده وعدها ایاه آیا ابراهیم خلیل سلام الله علیه آن وعده را به آذر داده است یا آذر وعده ایمان آوردن را به حضرت ابراهیم داده است چه کسی وعد؟ وعد ابراهیم یا وعد آذر؟ اگر وعده ابراهیم باشد معنایش این است که حضرت ابراهیم چون به او وعده داده است که من برای تو طلب مغفرت می‌کنم ساستغفر لک ربی و ما عملک این به وعده‌اش وفا کرده است می‌شود ابراهیم الذی وفی اما اگر ضمیر وعد به آذر برگردد معنایش این است که چون آذر وعده داد که من ایمان می‌آورم این زمینه شایستگی را فراهم کرده است لذا وجود مبارک حضرت ابراهیم برای او طلب مغفرت کرده این دو تا احتمال پیش مفسران هست لکن در همین آیه چند تا ضمیر هست که به حضرت ابراهیم برمی‌گردد چند تا ضمیر هم هست که به آذر برمی‌گردد لکن بعضی از افعال فاعلشان مشخص و روشن است که حضرت ابراهیم است فرمود و ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعده در اینجا استغفار را به حضرت ابراهیم نسبت داد که او است استغفار کننده معلوم می‌شود آن عنصر محوری تعیین فاعلیت درباره حضرت ابراهیم است "و ما کان استغفار ابراهیم لابیه الاعن موعده که وعد ابراهیم آن موعده را وعده را به آذر یا وعد آذر آن موعده را به ابراهیم برخیها که وعدها اباه قرائت کردند این تایید می‌کند که ضمیر وعد به حضرت ابراهیم دارد می‌گوید اما در این فعل بعدی یک راه روشنی است که باز عنصر محوری حضرت ابراهیم قرار می‌دهد فلما تبیین له یعنی بر حضرت ابراهیم که انه یعنی آذر عدو لله تبرا حضرت ابراهیم از آذر این فلما تبیین فاعلش انه است اما ضمیر له یقیناً روشن است که به حضرت ابراهیم برمی‌گردد اینجا هم تبرآ ضمیرش دقیقاً به حضرت ابراهیم برمی‌گردد پس صدر آیه سخن از استغفار حضرت ابراهیم است تبیین هم مال حضرت ابراهیم است تبری هم مال حضرت ابراهیم است در ذیل آیه هم ان ابراهیم لاواه حلیم که اسم ظاهر است و خودش روشن است اینها همه تایید می‌کند و آن در قرینه خارجی که ساستغفر لک ربی وعده حضرت ابراهیم را ذکر می‌کند نه وعده آذر را از آذر وعده‌آی ذکر نمی‌کند اینها قرینه داخلی و خارجی نشان می‌دهد که ضمیر وعده به حضرت ابراهیم برمی‌گردد حضرت ابراهیم وعده داده است به آذر که من برای تو طلب مغفرت می‌کنم.
جریان ان ابراهیم لاواه حلیم اینها در مسائل خانوادگی و مسائل اجتماعی این است اما آنجا که تبر به دست حضرت ابراهیم است آغازش این است که "ولقد آتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به العالمین بعد جریان و جعله جزازاًُ الا کبیراً" را ذکر می‌کند آنجا دیگر سخن از اواه حلیم نیست آنجا مظهر انا من المجرمین منتقمون است سر فصل آن آیه این است که لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین آنوقت قصه‌اش را نقل می‌کند آنجا از رشد و رشادت و سلحشوری حرف به میان می‌آید اینجا که دعا و نیایش است از اواه حلیم به میان می‌آید تناسب اینجا هم باز روشن است می‌فرماید با اینکه او اواه است پر ناله است دل شکسته است با دلشکستگان است حلیم و بردبار است اما اینچنین نیست که از دین هزینه بکند بگوید عموی من است من صرفنظر بکنم یک انسان حلیم وقتی دارد می‌گذرد معلوم می‌شود کار خیلی مهم است "نعوذ بالله من غضب حلیم" اگر یک حلیمی عصبانی بشود معلوم می‌شود که جز مسئله دین چیز دیگری مطرح نیست بااینکه او ابواه است کثیر التخشع است کثیر الناله است و مانند آن با اینکه او حلیم است اینجا جای تبری است دیگر هیچ کسی نمی‌تواند دلسوزتر از حضرت ابراهیم باشد که دلسوزی جای خاص خودش را دارد ان ابراهیم لاوّاه حلیم.
مطلب دیگر آن است که عده‌آی بی میل نبودند که با مشرکین حالا یا بااحیائشان با امواتشان رابطه داشته باشند فرمود به اینکه و ما کان الله حالا بعضی از مطالب هم احیاناً ممکن است در بحثهای بعد بیاید و ما کان الله لیضل قوماً بعد اذ هداهم هرگز ذات ادقس اله گروهی را که هدایت کرده است آنها را گمراه نمی‌کند
سئوال: جواب: ذات اقدس الهی خودش دارد حکم صادر می‌کند که شما این حق را ندارید خودش هم که وعید داد وعیدش هم این است که ان الله لایغفر عن یشرک به و یکفر ما دون ذلک لمن یشاء فرمود تهدید الهی این است که مشرک قابل بخشش نیست یعنی او اصلاً زمینه را به هم زده لیاقت را از دست داده
سئوال: جواب: در حال حیات دعا برای استغفار هم جایز است استغفار هم به این معنی که بیامرز یعنی هدایتش کن وگرنه نه اینکه او مشرکاً زندگی بکند شما بیامرز که معنای اللهم الغفر لذلک المشرک یعنی یهدی الی صراطک المستقیم همان کاری که وجودمبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم در جریان جنگ احد کرده است اللهم اهدی قومی فانهم لایعلمون این که بد نیست اما بعد از "تبیین انه من اصحاب الجحیم" حالا یا به موت کافران است یا به وحی الهی است بعداز اینکه روشن شد این شخص بد عاقبت است دیگر وجهی ندارد که برای او استغفار بکند طلب هدایت هم یک وقتی است که بالاخره اثر داشته باشد اگر خدای سبحان فرمود لم یومن من قومک الا من قد آمن آنوقت دیگر لغو است انسان از خدا چیزی را بخواهدکهخدا خبر داد چنین چیزی واقع نمی‌شود
سئوال: جواب: در اینجا منظور شرک جلی است شرک خفی یعنی ریا و اینها مغفور است عمده آن شرک جلی است یعنی بت پرست باشد منافق باشد کافر باشد از وجود مبراک امام صادق سلام الله علیه سئوال کردند که ما با یهودیها و مسیحیها بالاخره رابطه داریم چه بکنیم چطور دعا بکنیم؟ بالاخره ما با اینها زندگی می‌کنیم حضرت راه حلی نشان داد گفت بگو بارک الله لک فی دنیا شما که بالاخره می‌خواهید حسن برخورد داشته باشید البته آن معنی که انشا‌ءالله حسن عاقبت داشته باشید عاقبتتان به خیر باشد این برای همه است که خدا انشاءالله اینها را هدایت کند مسلمان بشوند این که بدنیست چونروشن نیست که فلان زید جزو اصحاب جحیم است در آن دو صورت که کافران بمیرد یا معصومی خبر بدهد البته دیگر جا برای طلب مغفرت نیست اما اگر نباشد طلب مغفرت به معنای طلب هدایت عیب ندارد ولی راه حل را آنطوری که در تفسیر کنز الدقایق از وجودمبارک امام صادق نقل می‌کنند این است که شما در برخوردتان با یهودیها و مسیحیها بگویید "بارک الله لک فی دنیاک" در اینجا فرمود به اینکه چون عده‌آی در نمازو غیر نماز بالاخره سعی می‌کردند برای گذشتگانشان طلب مغفرت کنند واینهم برای آناست که درون خودشان را تسکین بکند بالاخره کسی پدرش مشرک بود و آیات عذاب را اینها می‌خوانند و می‌دانند که آنهایی که قبل از اسلام مردند که خوب حجت خدا بر اینها بالغ نشد که مستضعف بودند آنهایی که در زمان ظهور پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم ایمان نیاوردندو مشرک مردند جداً مشکل داشتند بعضی از مسلمانان صدر اسلام برای آنها در نماز و غیر نماز طلب مغفرت می‌کردند تا اینکه این آیه نازل شد اینها همیشه نگران هستند بخشی از مردم همین منطقه ایران که بالاخره گذشتگان دورشان قبل از صفویه اهل ولایت نبودند آنها مشکل جدی دارند مگر آنهایی که مستضعف بودند انسان می‌گوید اللهم اغفر لآبائناو اجدادنا و امهاتنا و جداتنا یک سقف محدودی دارد بعضی از مردم که میدانشان باز است که آبائنا و اجدادنا خیلی مانده اما بعضیها سقف محدود دارند مشکل این است که اینها چه بکنند در قیامت اینها در قیامت که در بهشت هستند یک عده‌ای مثلاً حالا مربوط به صدر اسلام که پدرانشان مشرک بودندو زمان پیغمبر را درک کردند و عالماً عامداً معجزات پیغمبر را دیدند و گفتند این سحر است و شعر است او شعر می‌گوید و ایمان نیاوردند این مومنین در بهشت هستند و آبائشان در جهنم واینها رنج می‌برند بالاخره در بعضی از روایات هست که وقتی از ائمه علیهم السلام سئوال می‌کنند که در بهشت اصلاً حزنی نیست و بهشتیها وقتی وارد بهشت شدند می‌گویند "الحمد لله الذی اذهب عن الحزن" بالقول المطلق حزن و اندوه از ما گرفته شده آنوقت چگونه پدر مسلمان پسر مشرک او بالعکس یکی در بهشت یکی در جهنم او دارد می‌سوزد این هم فی شغل فاکهون هستند و لذت می‌برند این چیست جریان نوح هم همینطور است چطور یک پدری در بهشت متنعم است پسری در جهنم می‌سوزد آنوقت پدر رنج نمی‌برد از این طرف هم بگویند بهشت اصلاً رنج نیست وجود مبارک امام در جواب فرمود که انسان بهشتی اصلاً یادش نیست که بسته مشرک داشت اصلاً نوح سلام الله علیه یادش نیست که یک چنین فرزندی داشت وقتی یادش نباشد رنج نیست این انسی فقط در اختیار خدا است یعنی ذات اقدس الهی طرزی دلهای بهشتی را شستشو می‌دهد نه تنها نزعنا ما فی صدورهم من غل نه تنها بی کینه و بی حسدو بی عداوت و بی غل و غش است بی توجه می‌کند هیچ یادش نیست که پسر کافرداشت آنوقت مرتب در لذت است آن بیچاره در رنج است اینها اینطور
سئوال:جواب: بالاخره رابطه که باشد بالاخره انسان رنج می‌برد دیگر منتهی باید صبر بکند صبر اصلاً این صاد و باء و راء از همان ماده تلخ است آن داروی تلخ را می‌گویند صبر یعنی اگر صبر می‌کند یعنی این تلخی را تحمل می‌کند لله ولی در بهشت جای صبر نیست فقط شکر است بهشت که کسی صبر نمی‌کند بهشت فقط جای شکر است انسی الهی است نعمت است بدی را فراموش کرد اگر بدانید در بهشت چه می‌کنند خدا چه می‌کند با آدم
سئوال: جواب: الان تائبین خود حر سلام الله علیه دیگر با امام زمانش درافتاد کسی که بالاخره عمری را به معصیت گذراند و بعد شرمنده شد و توبه کرد اگر کسی نسبت به ما بد بکند ما چه اندازه می‌توانیم مشکلش را حل بکنیم مااگر خیلی کریم باشیم اهل صبر و عفو تجاوز باشیم این است که اصلاً به کسی نگوییم به روی او هم نیاوریم و تمام مشکلاتش را هم حل بکنیم بیش از این که از ما ساخته نیست ما حتی به نزدیکترین دوستانمان نگوییم که فلان کس یک بدرفتاری نسبت به ما کرده هر چند که او بخواهد از ما بربیاید انجام بدهیم دیگر بیش از این از ما که نیست اما هر اندازه که ما نسبت به ایشان احسان بکنیم او شرمنده‌تر می‌شود یک عذابی در درون او نهادینه است ما بخواهیم آن عذاب درونی را برطرف بکنیم مقدورمان نیست چه کنیم که او خجالت نکشد مقدورمان نیست ولی ذات اقدس الهی این توان را دارد که تائب وقتی که وارد بهشت شد اصلاً یادش نیست که قبلاً در دنیا معصیت می‌کرداین خدااست تائبان که درخواستی دارند که یومٍ ولدته امه این فقط از خدا برمی‌آید از هیچ کس حتی از خود آدم هم برنمی‌آید آ‌م که نمی‌تواند بر دلش مسلط باشد که چیزی را فراموش بکند از خاطر ببرد که دل در اختیار انسان است کم هستند کسانی که صاحبدل باشند غالب ما مصحوب دل هستیم نه صاحبدل او صاحبدل است در حقیقت مقلب القلوب است تازه آن هایی هم که جزو اوحدی هستند بعید ایت یک چنین قدرتی داشته باشند مگر به عنایت الهی ذات اقدس الهی از دلهای تائبان ان خاطره گناه را می‌زداید این حر سلام الله علیه اصلاً یادش نیست که باامام زمانش درافتاد این هم مثل حبیب ابن مظهر اسدی و مسلم ابن اوسجه خندان است اینها هم که یادشان نیست که بگویند تو یادت است که سابقه سوئی داشتی؟ آنجا این حرفها همین است لذا تائب کیوم ولدته امه است.
والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:58

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی