display result search
منو
تفسیر آیات 116 تا 118 سوره توبه

تفسیر آیات 116 تا 118 سوره توبه

  • 1 تعداد قطعات
  • 35 دقیقه مدت قطعه
  • 44 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 116 تا 118 سوره توبه"

ذات اقدس الهی نه حکمی را قبل از بیان حجت بالغ صادر می‌کند و نه کاری را انجام می‌دهد
سنت خدا چنین نیست که گروهی را ظالمانه هلاک کند در حالی‌که آن گروه صالح هستند.

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُم مَایَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ (115) إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَمَا لَکُم مِن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ (116) لَقَد تَابَ اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ وَالمُهَاجِرِینَ وَالأَنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ العُسْرَةِ مِن بَعْدِمَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ (117) وَعَلَی الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لاَمَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (118)﴾

در بیان سنت الهی فرمود ذات اقدس الهی نه حکمی را قبل از بیان حجت بالغ صادر می‌کند و نه کاری را انجام می‌دهد در جریان کار آیات فراوانی در قرآن کریم مطرح است که بعضی از آن ها خوانده شد نمونه ای هم در سوره مبارکه هود آیه 117 است که فرمود و ما کان ربک لیهلک القری و ظلم و اهلها مصلحون سنت الهی اینچنین نیست اصولاً این کانون منفی برای بیان سنت الهی است سنت خدا هرگز اینچنین نیست که یک گروهی را ظالمانه هلاک کند در حالیکه آن گروه و اهل آن محل صالح هستند و مصلح هستند چه اینکه در مسائل عبادی هم عمل کسی را هدر نمی‌دهد قبل از اینکه حجت خدا را بالغ کند چه اینکه در سوره مبارکه بقره آیه143 به این صورت گذشت و ما کان الله لیضیع ایمانکم ان الله للناس لرئوف رحیم بعد از جریان تحویل قبله عده‌آی که به سمت بیت المقدس نماز می‌خواندند و این توفیق را ادراک نکردند که به طرف کعبه نماز بخوانند فکر می‌کردند که آن اعمال و عباداتشان باطل است در حالیکه اینچنین نبود آن وقتی که دستور این بود که به طرف بیت المقدس نماز بخوانند قبله همان بود وقتی هم که دستور برگشت که انما کنتم ولوا وجوهکم شطر المسجد الحرام قبله کعبه شد فرمود هرگز خداوند ایمان افراد را که قبلاً به دستور خدای سبحان عمل می‌کردند و به طرف بیت المقدس نماز می‌خواندند ایمانشان را باطل نمی‌کند پس تا حجت خدابالغ نشد نه مسئله صحت و بطلان عوض می‌شود و نه مسئله هلاکت و حیات در جریان فعلی هم که محل بحث است اگر عده‌آی برای گذشتگانشان طلب مغفرت می‌کردند مشرک بودند آن مغفور لها یا مستغفر لها و بازماندگان اینها برای آنها طلب مغفرت می‌کردند چون قبل از نهی بود محذوری ندارد فرمود نگران نباشید اگر خدای سبحان الان نهی کرده است استغفار برای مشرکین را ناظر به حکم این قانون اخذ ماسبق نمی‌شود به اصطلاح شامل گذشته نمی‌شود ‌که اگر در گذشته کسی طلب مغفرت کردهاست مثلاً کار حرامی کرده باشد اینطور نیست چه اینکه اینآیه اطلاق به عموم دارد موارد فراوان را شامل می‌شود این مورد را هم در برمی‌گیرد و ما کان الله لیضل قوماً بعد اذ هدیهم حتی یبیّن لهم مایتّقون تا اینکه حجت خدا را بالغ کند عمده آن است که منظور از این تبیین آن است که از راه دلیل عقلی یا نقلی بیان می‌شود بالاخره حجت خداباید بالغ بشود حجت خدا گاهی عقلی است گاهی نقلی در تفسیر شریف المنار شما می‌بینید ایشان مرز حسن و قبح را از مرز پاداش و عقاب جدا کرده می‌گوید گرچه عقل به صدق بعضی از امور به حق بودن بعضی از امور می‌رسد و فتوا می‌دهد لکن مسئله ضلالت و هدایت مسئله عقاب و مانند آن متفرع در بیان شارع است اگر شارع مقدس یک چیزی را بیان کرده و واجب کرده عمل به او هدایت است و ثواب آور و اگر تحریم کرده مخالفت او عقاب آور است و رنج آور پس صرف اینکه عقل به یک حسنی چیزی برسد مثل حسن صدق این کافی نیست این سخن صاحب تفسیر المناط است و این سخن خطا است زیرا منظور از تبیین یعنی حجت خدا بالغ بشود حجت گاهی با دلیل عقلی است گاهی با دلیل نقلی اگر ان لله علی الناس حجتین هست اگر حجت عقلی است سخن خد ااست و اگر حجت نقلی است هم سخن خدا است اگر برهان عقلی اقامه شده است برای اینکه فلان چیز قبیح است یا فلان چیز حسن است کسی عالماً عامداً بر خلاف دلیل عقلی قیام بکند در قیامت معاقب است این همان ارتکاظ غیر مبرهن است کهمی‌گویند این مطلب عقلی است یا شرعی این مطلب عقلی است یا دینی که عقل را در مقابل شرع یا عقل را در مقابل دین قرار می‌دهند بارها ملاحظه فرمودید که عقل در مقابل نقل استنه در مقابل دین نباید بگوییم مطلب عقلی است یا دینی باید بگوییم عقلی است یا نقلی اگر عقلی است یقیناً دینی است باید بگوییم عقلی است یا سمعی نباید بگوییم عقلی است یا شرعی شما ببینید در اصول در فقه می‌گویند بیدل الله علیه الادله الاربع هر جا که دلیل عقلی رسا بود حجت شرعی است فرق بین دلیل عقلی یا ظاهر آیه یا ظاهر روایه نیست عقل اگر برهان قطعی اقامه کرد مثل خبر متواتر است یا خبر واحد محفوف به قرینه قطعیه اگر دلیل تمأنینه آور اقامه کردنظیر صحیحه زراره و صحیحه محمد ابن مسلم است که یقینی نیست ولی طمأنینه آور است بنابراین اینچنین نیست که اگر دلیل عقلی اقامه شده در روال شرع باشد شما ببینید اول تا آخر اصول بسیاری از اینها به براهین عقلی تکیه می‌کند مسئله اجتماع امر و نهی این است مسئله مفهوم یابی این است مسئله مقدمه واجب این است آیا امر بشود مقتضی نهی از ..در هیچ کدام از این موارد ما نه آیه‌ای داریم نه روایت قسمت مهم مسائل اصول باعقل پیش می‌رود قاعده اشتغال اینچنین است اگر احیاناً این چند تا روایت است برای تایید عقل است نه تاسیس مطلب نو بنابراین اگر دلیل عقلی بر حسن یکچیزی اقامه شد در حد حسن الزامی در حدباید نه شایسته بودن و شاید کسی مخالفت کند عقاب دارد اگر در حد شایسته بودن اقامه شده است کسی لله انجام بدهد ثواب دارد دلیل عقلی در مقابل دلیل نقلی است نه در مقابل دلیل دینی ان لله علی الناس حجتین بنابراین آیه هم کهاطلاق دارد خدا بیان می‌کندبیان می‌کند گاهی به صورت آیه و روایت بیان می‌کند گاهی به صورت فالهمها فجورها و تقواها بیان می‌کند مشکل ما این است که آنچه را ما خودداریم خیال می‌کنیم سرمایه خود مااست این میراث گذشتگان مااست اینطور نیست یک بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه در این دعای ابو حمزه ثمالی دارد که اواخر ماه رجب است انشاءالله شما از فیض ماه رجب برخوردار بودید و سعی کنید این چند روز حداکثر فیض را درک کنید چون آن آثاری که در دعا و نیایش و در ناله و سلاح البکاء است هرگز آن آثار در درس و بحث نیست این را مطمئن باشید در این دعای ابو حمزه ثمالی آمده که اینها وقتی که بنده خود را به صاحت قرب الهی نزدیک می‌بیند با دلال سخن می‌گوید دلال یعنی ناز کردن در حال عادی نیاز فراوان است عبد ضعیفم مسکینم فقیرم مستکینم مستجیرم و مانند آن و در خواست توبه است یا درخواست حل نیازها وقتی به بارگاه الهی نزدیکتر شدند و احساس تقرب کردند آنکه دلال پیش می‌آید دلال یعنی ناز کردن که خدای سبحان اجازه می‌دهد همین بنده‌ای که گاهی می‌گوید ..نائک مسکینک فنائک ذلیلک فنائک حقیرک فنائک فقیرک فنائک مستکینک فنائک مستجیرک فنائک حالا ناز می‌کند برایش ناز در همین مناجات شعبانیه است در همان دعای ابو حمزه ثمالی هست نازاین است که یعنی خدایا تو اگر به من بگویی بد کردی خوب من هم می‌گویم تو چرا نبخشیدی الهی ان اخذتنی بجرمک اخذتک بعفوک این دیگر دعای به این صورت نیست که خدایا بهمن رحم بکن این همان است که در دعای افتتاح می‌گویند مدلً علیک مدلً یعنی من گاهی اینقدر نزدیک می‌شوم که ناز می‌کنم با تو با دلال حرف می‌زنم و تو به من اجازه می‌دهی حالا که به من اجازه می‌دهی با دلا لو ناز حرف بزنم من این اعتراض را می‌کنم یعنی ناز می‌کنم نه اعتراض خدایا آنهایی که خوب بودند مگر از خانه پدرشان آوردند یاتو به آنها دادی مدام به من می‌گویی خوب باش خوب باش حالا هم کجا پیدا کنم به من می‌گویی سالک باش متقی باش سالک باش عادل باش فاضل باش من کجا پیدا کنم تو بده من داشته باشم این را می‌گوینددلال الهی من این لیالخیر یا رب و لایوجد الا من عندک و من این لینجات یا رب فلا تستطاع الا بک للذی احسنی الستغنی عن عونک و رحمتک یا للذی اساع والجترأ ...خدایا مگر آنهایی که دارند از خانه پدرشان آوردند مدام تو آنها را به رخ ما بکشی فلان کس خوب بود سلمان خوب بود ابوذر خوب بود مقداد خوب بود به آنها تو دادی من این لین خیر یا رب و لا یوجد الا من عندک اینطور نیست که حالا آن ها زحمت کشیدند پیدا کردند تو دادی بالاخره للذی احسن الستغنی عن عونک و رحمتک یا للذی اساع و اجترأ علیک ...این را می‌گویند دلال این مال انسانی است که خیلی راه رفته سالیان متمادی گفته عبیدک فنائک ذلیلک فنائک حالا به او راه می‌دهند که با ناز حرف بزند وگرنه هر کسی که مجاز نیست ناز کند با خدا که خدا هم به او بگوید من چند بار به تو دادم اعتنا نکردی این نبذوه وراء ظهورهم می‌گوید فلان وقت قلبت را گرایش دادم فلان وقت چهار تا اشک ریختی فلان وقت چهار تا حرف شنیدی فلان وقت چهار تا موعظه شنیدی جای آمدن بود ولی بی اعتنایی کردی اگر کسی چندین بار و چندین سال این راه را طی کند آنگاه به او اجازه دلال می‌دهند مدلاً علیه می‌شود می‌تواند ناز بکند و نازش هم خریدار دارد آن ناز را می‌خرند اگر ذات اقدس الهی برهانی را در قلب کسی به کسی داده است این داده خدا است پس نباید گفت به اینکه اینعلم بشری است این فکر بشریاست این قانون بشری است الان آنچه که غرب گرفتار آن است یا غربزده‌ها گرفتار آن هستند یاروشنفکران گرفتار آن هستند می‌گویند این علم بشری در مقابل دین خیال می‌کنند دین یعنی یعنی همان ظواهر و نقل و رفت آنجا که دلیل عقلی است خیال می‌کنند که سخن دین نیست بعد می‌گویند مملکت را که نمی‌شود دین اداره بکند که باید این دین را محاصره کردند در ظواهر نقلی در حالیکه دین حکم خدا است یک, منشأ حکم خدا اراده الله است دو, کاشف اراده الله عقل است و نقل سه, نقل یا قرآ، است یا روایت چهار, عقل هم برهان خاص خودش را دارد پنج ما با عقل بفهمیم حرف دین است با نقل بفهمیم حرف دین است خوب اگر کسی عالماً عامداً بیراهه برود نماز ظهر جهراً بخواند اثباتاً نخواند در قیامت معذب می‌شود یا نه بله معذب می‌شود چون ادله نقلی گفته که نماز ظهر را باید ..بشود حالا اگر یک طبیبی متخصص عمل قلبی قلب یک بیماری را عالماً عامداً بد عمل کرده در قیامت عقاب می‌شود یا نه بله عقاب می‌شود جهنم می‌رود یا نه بله جهنم می‌رود اگر بگوید خدایا من را چرا جهنممی‌بری تو که حجت شرعی برای من اقامه نکردی می‌فرماید آن فهمی که من به تو دادم حجت من بود تو فهمیدی راه عمل این نیست بیراهه رفتی آن فهم را چه کسی به تو داد جز فالهمها فجورها و تقواها من به تو دادم این حجت من بود اگر کسی صحیحه زراره را زیر پا می‌گذارد که اهل عذاب است اگر کسی برهان عقلی را و علم را زیر پا می‌گذارد هم اهل عذاب است مملکت را با دین باید اداره کرد منتهی دین از دوراه شناخته می‌شود بالعقل و نقل نقل یا قرآن است یا حدیث عقل یا برهان قطعی است یا طمأنینه آور راه خاص خودش را دارد این غفلت صاحب المنار هم روی همان طرز تفکر روشنفکری است که گفته اگر چنانچه چیزی صدقش و حسنش بوسیله عقل روشن بشود گرچه شایسته است انجام بدهد اما اینباعث ضلالت نمی‌شود این غافل از اینکه ضلالت ..فقط در مدار نقل است و اینها که می‌گویند سیاست از دین جدا است خیال می‌کنند دین یعنی نقل و عقل را رها کردندو غصب کردند داده خدا را و به حساب خود آوردند این طرز تفکر تفکر قارونی است وقتی موسی کلیم سلام الله علیه به قارون گفت که حق الهی را عطا کن گفت انما اوتیت علی علمٍ عندی من خودم زحمت کشیدم و عالم شدم و پیدا کردم خوب پاسخش این است که این علم را ذات اقدس الهی به تو داد این سرمایه او او این راه تجارت را به تو آموخت تو از کجا داشتی تو که والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا تو چه چیزی داشتی بنابراین اگر علم نظیر علم فلسفی یا کلامی بود یا ریاضی بود که یقین آور است می‌شود برهان قطعی نظیر طب و علوم تجربی بود که برهان در آن ها کم است یقین ریاضی کم است طمأنینه آور است باز طمأنینه حجت است اگر طمأنینه بود حجت است و اگر برهان عقلی بود حجت است و اگر مادون اینها بود ظن مطلق است که ان الظن لایغنی من حق شیئا همانطور که نقل هم همینطور است اگر روایت متواتر بود یا واحد محفوف به قرینه قطعی بود یقین آور است صحیحه زراره و امثال آن بود طمأنینه آور است یک روایت ضعیفی بود ظن مطلق آورد ظن مطلق حجت نیست این دو قسمش حجت است یک قسم حجت نیست چون نقل آن هم دو قسمش حجت است یک قسمش حجت نیست در عقل پس اگر یک جایی برهان عقلی برای یک مطلبی اقامه شده است من بعد ما یبیّن الله عنهم یتقون است و عذاب دارد ثواب دارد بهشت و جهنم دارد و مانند آن
سئوال: جواب: آن کسی که آمده ارباً اربا کرده و عقل را بشری دانشته و علم را دینی دانسته آنوقت آن را مطلق می‌اندیشد می‌گوید علم این است و اما اگر گفتیم ما عقل احدی الجناحین است احد المصراع باب الشریعت است این یک لنگه در است هرگز حکیم الهی متکلم الهی ریاضی دان الهی طبیب الهی عقل را وحده نگاه نمی‌کند مثل اینکه مفسر فقیه اصولی اخلاقی نقل را هم وحده نگاه نمی‌کند اینکه در کتابهای اصولی ملاحظه فرمودید آیا مخصص لبی متصل دارد یا نه لبی منفصل دارد یا نه یعنی همین یعنی اگر اطلاق آیه یا روایه عموم آیه یا روایه دلیل عقلی متصل یامنفصلدر کنارش بود می‌گویند مخصص لبی دارد لبی یعنی عقلی اجماع هم ملحق به او است یک فقیه یا یک اصولی اگر نقل را می‌بیند اینچننی نیست که بگوید منهای ادله عقلی ما ئیم و این اطلاق یا عموم کائناً ماکان این به دنبال مخصص لبی هم هست همانطوری که دنبال مخصص لفظی هم هست اگر یک کسی یک فقیه یا یک اصولی در شبهات حکمیه به عمومی برخورد به مخصصی برخورد دنبال ادله نقلی گشت که مخصص نیاید و مقید نیاید و به سراغ ادله عقلی نرفت چنین فتوایی حجت نیست برایاینکه او قبل از فحص از مخصص دارد فتوا می‌دهد یا نمی‌داند یا حاضر نیتس از اهلش بپرسد که آیا این روایت مشکل عقلی دارد یا نه همینطور اگر فتوا بدهد قبل از فحص از مخصص است چرا تمسک به عام چرا تمسک به مطلق قبل از تخصیص مخصص لفظی و نقلی حجت نیست برای اینکه این تتمه حجت به وسیله آن مخصصها و مقیدها است براهین عقلی هم به شرح ایضاً آن هم مخصص لبی است یا متصل یا منفصل همان کاری که یک اصولی ماهر یک فقیه ماهر می‌کند می‌گوید ظاهر نقل این است دلیلی هم بر خلافش اقامه نشده یعنی من فحص کردم مخصص لبی متصل یا منفصل نیافتم اگر کسی اندیشور دانشگاهی باشد و بشری باشد براهین عقلی را که می‌بیند یا مسائل تجربی را که می‌بیند این باید سه دسته بکند که آیا این علم در حد تئوری و فرضیه است یا به بار نشسته و صد در صد شده و یقینی است این یک, اگر صد در صد نشد و یقینی نشد هشتاد در صد است نود در صد است طمأنینه بیاورد یا نه این دو, و اگر طمأنینه نیاورد در حد چهل درصد بیست در صد است سی در صد است که ظن غیر معتبر می‌آورد سه اینها را باید فهرست بکند رقم بزند بعد ببیند جناح دیگر عقل یعنی نقل چه می‌گوید آیه چه می‌گوید روایه چه می‌گوید اینها دو جناح یک مرغ باغ ملکوت هستند دو مصرع یک باب ملکوت هستند این باید یا خودش مراجعه بکند یا به اهلش مراجعه بکند که آیا دلیل نقلی معتبر برای تقلیل اینعموم تقلیل این اطلاق هست یا نه موضوعش را مشخص می‌کند حکمش را تغذیه می‌کند توسعه می‌دهد تطبیق می‌کند یا نه آنوقت هرگز یک دانشمند بشری نمی‌تواند بگوید عقل وحده حجت است کالنقل می‌گوید عقل و نقل دو تا بال هستند که در قبض و بسط تایید یکدیگر را به عهده دارد حتی یبین لهم ما یتقون آنوقت چند تا برهان اقامه می‌کند یک بخشش مربوط به برهان عالمیت است حد وسطش علم ذات اقدس الهی است و بخش دیگر به قدرت و خالقیت و مدیریت و نصرت الهی برمی‌گردد که تمام کارها به دست ذات اقدس الهی است برای اینکه خدای سبحان از نظر اسمای حسنی که باید بر محور علم و قدرت کار بکند دراین دو امر بالقول المطلق واجد وصف علم و قدرت است چون ان الله بکل شیئ علیم می‌داند چه جیز باید بگوید به چه کسی باید بگوید چطور باید بگوید چه وقت باید بگوید پایانش چه وقت است آغازش چه وقت است اینها را می‌دانیم پس تبیین عقلی یا نقلی بهم مایتقون به عهده خدااست چون او بکل شیئٍ علیم است چون او بکل شیئٍ علیم است دلالت بر هدایت اضلال و هدایت تبیین اینها موقع اینها به دست او است برهان دیگر این است که علم او هم منشأ اثر است او تنها یک مرجع علمی نیست که کار به دست دیگری باشد و او فقط عالم باشد خالقیت که مال او است سلطنت و مجموعه نظام که به عهده او است بارزترین نمونه تدبیر و سلطنت که احیاء و امات است به دست اواست شما هم اگر یک وقتی هیچ کار از شما ساخته نبود نیازی به والی داشتید تحت ولایت او هستید اگر بخشی از کارها را خدا به شما عطا کرده است آن قدرت را پیدا کردید کمبودی دارید در تأمین آن کمبود محتاج به ناصر و معین و معاون هستید او ناصراست همه اینها را به عنوان حد وسط برهان ذکرکرده تتمه آیه قبل این است که ان الله بکل شیئٍ علیم پس از نظر علم او مطلق است و کمبودی ندارد برای اینکه اینعلم مطلق پیاده شود یک سلطنتی می‌خواهد او هم ملکوت در دست او است و سبحان الذی بیده ملکوت کل شیئ هم ملک در اختیار او است که تبارک الذی بیده الملک ملک بالقول المطلق در اختیار او است گاهی این را به صورت متن ذکر می‌کند می‌فرماید تبارک الذی بیده الملک تقدیم خبر در مبتدای معرف به الف و لام در آن کریمه مفید حصر است بیده الملک تبارک الذی بیده الملک نفرمود الملک بیده این متن را در آیات فراوان شرح می‌کند گاهی شرح میانه گاهی شرح دراز دامن آن شرح میانه‌اش مثل همین آیه است که له ملک السموات والارض شرح دراز دامنش ایناست که سماوات را طباق دارد ارضین طباقی دارد جن دارد انس دارد ملک دارد فلک دارد اینها شرح مبسوط ملک السموات والارض است به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه ذات اقدس الهی هر وقت بخواهد از مجموعه نظام هستی خبر بدهد می‌فرماید سماوات والارض هر وقت می‌خواهد باز کند ما فیهن ما بینهن الانسان الملک الجن اینها را باز ذکر می‌کند اگر آنها را به صورت باز ذکر کرد منظور سماوات و ارض خود آسمانها و زمین است اگر آنها را جداگانه ذکر نفرمود منظور از سماوات و ارض مجموعه نظام کیهانی است یعنی آسمان و هر چه در آسمان است زمین و هر چه و هر چه در زمین است پس له ملک السموات والارض این شرح میانه بارزترین اثر سلطنت و ملک همان حیات و ممات است که به دست او است یحیی و یمیت آنهایی که زنده‌اند اگر هیچ کاری از آنها ساخته نیست مثل کودک ولی می‌طلبد انسان گاهی در حال غرق شدن است هیچ کاری از او ساخته نیست ولی می‌طلبد یا به مثابه غریق است که یتشبص بکل حشیش یعنی سالم است دست و پا دارد می‌بیند راه می‌رود اما متحیر است در یک مشکلی مانده است نمی‌داند چه بکند دست و پا دارد می‌بیند اما نمی‌داند با که تماس بگیرد در چنین حالی او ولی می‌خواهد مثل کودک ولی یعنی کسی که تمام کار مولی علیه را به عهده دارد این نوزاد ولی می‌طلبد وقتی نوجوان شد یا جوان شد رشدی کرد چهار تا کار را خودش انجام بدهد کمبودی ندارد ناصر می‌طلبد از آن به بعد پدر و مادر برای او معین و معاون و ناصر هستند ذات اقدس الهی فرمود به اینکه آن جایی که هیچ کاری از شما ساخته نیست تنها ولی او است آنجایی که کاری از شما ساخته است نیازمند به متمم و مکمل هستید تنها ناصر او است پس ان الله له ملک السموات والارض این له ملک السموات والارض هم باز مفید حصراست برای اینکه گرچه ان الله آن اسم ان است اما این خبرش جمله له ملک السموات والارض است که این جمله مفید حصر است تقدیم له بر آن ملک مفید حسر است له ملک السموات والارض بارزترین مصداق سلطنت و مالکیت هم احیاء و امات است که به دست او است و ولایت فقط در اختیار اواست نصرت فقط در اختیار اواست این و مالکم برای آن است که انسان است که آن نقطه اصلی و محوری نظام آسمانی و زمین است این سفره را خداپهن کرد بعد مهمان را دعوت کرد یعنی سماوات و ارض را خلق کرد خلق السموات والارض فی سته ایام بحر را خلق کرد جنرا خلق کرد فرشته را خلق کرد همه را آفریداین مائده الهی را پهن کرد بعد انی جاعل فی الارض خلیفه مهمانش را دعوت کرد و آن انسان است انسان را روی این جهان تسخیر شده آفرید لذا به انسان خطاب می‌کند می‌فرماید و ما لکم من دون الله من ولی به سماوات هم اینچنین خطاب می‌کند به ارض هم اینچنین خطاب می‌کند به دریا هم که سخّر لکم کذا و کذا برای شما به وسیله کشتی دریا را تسخیر کرده است را هم خطاب می‌کند ولی و ناصر سماء و ارض هم خدا است دریا و صحرا هم خدا است ولی اصل چون انسان است فرمود و مالکم من دون الله من ولی ولانصیر حالا برگردیم به آن بحث اولی ما در دعا این دعا را چیز نقد بدانیم نسیه ندانیم این را جزو مراسم ندانیم که آدمیک اعتکافی دارد یک عبادتی دارد یک نمازی دارد نه نقد بدانیم ما اگر یک دوستی داشته باشیم واقعاً دوست ما باشد و همه چیز هم دارد همسایه ما هم هست و به ما هم گفته هر وقت چیزی می‌خواهی به من بگو ما چه چیز را از او طلب می‌کنیم می‌گوییم این را بده آن را بده نقد است نسیه نیست این تعارف نیست خلاصه با دعا خودمانی برخورد کردن است این است که می‌گویند حسن ظن مومن اینطوری است ما با خدا به عنوان اینکه .. از ما است و داریم عبادت می‌کنیم برخورد نکنیم خدایا مریض ما را شفا بده نه یک دکتری که دوست ما است دوست صمیمی ما هم هست خیلی هم به ما علاقمند است همسایه ما هم هست متخصص هم هست خودش هم گفته هر وقت بیماری داری به من بگو خوب ما به او چطور مراجعه می‌کنیم اینطور باید در دعا برخورد کنیم به طور جد و نقد حالا چرا گریه بکند آدم حالا چرا گردن کج بکند وقتی باور کرده این است این از هر گریه‌ای بالاتر است وقتی قبول کرده همه کارها به دست او است این را به عنوان شاید و به عنوان اینکه بالاخره یک دعایی هست و اینها نمی‌دانیم آنوقت همه قلوب و اندیشه‌ها این سیم ارتباطی به دست او است فوراً فکر فلان طبیب را راهنمایی می‌کند به تشخیص مرض فوراً فکر فلان داروساز را هدایت می‌کند به درست پیچیدن نسخه در ظرف دو سه روز مسئله حل می‌شود چون تمام اینها سیمها به دست او است بالاخره معنای دعااین نیست که یک وقت است که مثل امام می‌خواهد کار معجزه‌ای بکند در دفعه العین وجود مبارک مسیح مرده‌ای را زنده می‌کند خوب دیگران هم بکنند گرچه همین دیگران هم بکنند هر چه مسیحا می‌کرداین ترجمه همان صدر دعای ابو حمزه ثمالی است که خدایا چه کسی داد به آن ها مدام به من می‌گویی مثل او باش مثل او باش مگر آنها از خودشان آورده بودند دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد البته مسئله امامت و نبوت و اینها بر اساس الله اعلم ...محسوس است اما کرامتها استجابت دعا خیل خاص اینها دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد یک وقت آن است یک وقتی نه در ظرف یک ه..بطور عادی حل می‌شود ولی اینطور نیست آدم گرفتار بشود راه حلش هم این است بالاخره تمام این اطباء فکرشان دست او است تمام اغنیاء مالشان به دست او است تمام این ارائه خدمات دهنده‌ها ارداه‌شان به دست او است خوب اگر با خدایمان یک چنین خواسته جدی داشتیم او از همه راهها وسیله فراهم می‌کند دیگر این می‌شود دعا در این کریمه فرمود به اینکه ملک آسمان مال او است ملک زمین مال او است احیا مال او است امات مال او است ولایت مال او است نصرت مال او است نه تنها لا اله الا هو لا ملک الا هو لا محیی الا هو لا ممیت الا هو لا ولی الا هو لا ناصر الا هو این دعای شریف جوشن کبیر شاید بارها به عرضتان رسید گرچه مضمونش همتای مضمون مناجات شعبانیه یا دعای سحر این گونه از ادعیه که خیلی بلند است همتای او نیست ولی وقتی انسان در برابر این جوشن کبیر قرار می‌گیرد خلع سلاح می‌شود اصلاً چیزی برای غیر خدا باقی نگذاشت شما این هزار اسم را که صدا می‌زنید ببینید چیزی برای غیر خدا نماند که حالا بگوییم که فلان کار را دیگری انجام می‌دهد ولی یک دعایی هم لازم است دیگر جای ولی و اما نیست شما یک بار این دعا را مطالعه کنید شب جمعه یا غیر جمعه به جای خواندن ببینید یک کاری را خدا برای غیر خودش گذاشته یا همه مال او است خوب اگر همه مال او است انسان وقتی که به جد از او بخواهد او همه کارها را تطبیق می‌دهد بعد گاهی فکر انسان را رهبری می‌کند که این کار را بکن آن کار را بکن خوب می‌شود و مالک من دون الله من ولی ولانصیر
والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 35:47

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی