- 392
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 120 و 121 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 120 و 121 سوره توبه"
در جریان غزوه تبوک و مانند آن یک سلسله دستورهای کلی نظامی داه شد
برای پشتوانه اوامر و نواهی، وعده و وعید و بهشت و جهنم و تبشیر و انذار مطرح شد
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَاکَانَ لْأَهْلِ المَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَن نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَیُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَنَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَیَطَأُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الکُفَّارَ وَلاَیَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَیُضِیعُ أَجْرَ المُحْسِنِینَ (120) وَلاَیُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَیَقْطَعُونَ وَادِیاً إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَاکَانُوا یَعْمَلُون (121)﴾
در جریان غزوه تبوک و مانند آن یک سلسله دستورهای کلی نظامی داه شد برای اجرای آن دستورات یک سلسله اوامر و نواهی بازگو شد برای پشتوانه این اوامر و نواهی وعده و وعید و بهشت و جهنم و تبشیر و انذار مطرح شد در بخشهای قبل مسائل نهی و انذار و جحنم مطرح شد در این بخش گذشته از نهی و تبشیر و بهشت و ترغیب و رحمت مطرح است که با جمع بین بشیرو نذیر بودن این مسئله را به کمال برساند قبلا فرمود لقد تاب الله علی النبی و المحاجرین بعد فرمود و علی الثلاله الذین خلفوا این سوال مطرح است که مگر آنها چه کردند که اینقدر مشمول غضب شدند و بعد توبه کردند و بعد توبهشان پذیرفته شد برای پاسخ این سخنان قبلی و سوالهای مذکور فرمود سرش این است که ما کان لاهل المدینه و من حولها من الاعراب ان یتخلفوا هیچ کس حق ندارد مخصوصا مردم پایتخت و عاصمه وقتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به جبهه اعزام شد آنها تخلف کنند چون آنها تخلف کردند خلاف کردند و خلاف کردند باید توبه کنند لذا جریان توبه قبلا مطرح شد و علی الثلاثه الذین خلفوا مطلب دیگر آن است که برخیها تخلف نمیکند همراه پیامبر یا امام معصوم یا نائب آن حضرت به جبهه میروند ولی در کشاکش خطر در سنگرها خیلی تلاش و کوشش نمیکنند که خودشان را سپر حضرت قرار دهند اینها تخلف کردند ولی اعراض کردند فرمود این کار نیز روا نیست ولا یرغب بانفسهم عن نفسه حالا که رفتید نباید بکوشید که مثلا حضرت آسیب ببیند و شما محفوظ باشید بلکه بکوشید خودتان را سپر قرار دهید که حضرت محفوظ بماند.
مطلب سوم آن است که مادامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در یک جایی حضور و ظهور دارند مردم آنجا مسئولیت بیشتری دارند و اطرافیان و نزدیکان اگر در مدینه باشد در مدینه است اگر نظیر وجود مبارک حضرت امیر در کوفه و و در جریان جنگهای صفین بودند مردم کوفه مسئولیت داشتند در جریان کربلا کسانی که نزدیک ترین افراد با سید الشهداء سلام الله علیه بودند آنها مسئولیت داشتند شخص پیامبر یا خصوص مدینه دخالت ندارد آن طائفه از آیاتی که همراه این طائف در بحث دیروز ذکر شد که یکی در سوره توبه بود و یکی درسوره مومنون نشانه آن است که آن شخصیت حقوقی ایشان یعنی امامت نبوت ولایت و اینها مطرح است هروقت معصومی به صحنه آمد یا منصوب معصوم به صحنه آمد یا نائب معصوم به صحنه آمد که این نبردها به اذن معصوم خواهد بود بر مردم آن منطقه لازم است که تخلف نکنند و لازم است که خودشان را بر او مقدم ندارد در این جهت فرقی نمیکند بنابراین این حکم مال شخصیت حقوقی آن حضرت است و الی یوم القیامه باقی است حالا گاهی در مدینه است گاهی در کوفه است گاهی در کربلا است گاهی هم وقتی وجود مبارک حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ظهور کرد هرجا آن حضرت تشریف دارند فرقی نمیکند ما کان لاهل المدینه و من حولها م الاعراب برخیها خواستند بگویند این حولها شامل مشرق و مغرب عالم هم میشود که همه اینها در اطراف مدینه است یا شرق مدینه است یا غرب مدینه و اینها کلمه من الاعراب نمیتواند خصوصیت داشته باشد برای اینکه مادامی که بشر داخل در حوزه اسلام نشد جزء اعراب محسوب میشود که الاعراب اشد کفار
ولی چندان نیازی نیست این تکلف باشد ما کان لاهل المدینه و من حولها من الاعراب عن یتخلفوا عن رسول الله و لا یررغبوا بانفسهم عن نفسه رغبت اگر با الی استعال شود نظیر آنچه که در سوره مبارکه الم نشرح است و الی ربک فارغب بمعنی گرایش است و میل و لی اگر با عن استعمال شود نظیر و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه به معنای اعراض و گریز است اینجا تقریبا جمع شده بین رغبت الی و رغبت عن به خودشان رغبت داشته باشند یعنی گرایش و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رغبت داشته باشند یعنی گریز این روا نیست ولا یرغب بانفسهم عن نفسه این تعیبر ما کان لاهل المدینه که مشابه آن در بحثهای قبلی بود جمله خبریه است که به داعی انشاء القا شده است نظیر آیه 53 احزاب است کعه فرمود و ما کان لکم ان توذو رسول الله یعنی لا توذوه که آنجا هم ما کان ﴿برای شما نیست﴾ یعنی نباید بکنید این جمله خبریه است که براعی انشاء القاء شده اینجا هم ما کان لاهل المدینه جمله خبر یه است که بداعی انشاء القاء شده است منتها تعلیل این مسئه با ببشارت همراه است پس یک حکمی است که مربوط به غزوه تبوک و مانند آن بود که عدهای تخلف کردند در آیه نازل شدکه اینها خلاف کردند باید توبه کنند دلیلش هم این است که هیچ کس حق ندارد در قبال رهبر اسلامی تخلف کند پس آن قبلی انذار بود و این یکی تبشیر است تفسیرش هم این است ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله و لا یطئون موطئا یغیظ الکفار و لا ینالون من عدو نیلا الا کتب به لهم عمل صالح سرش این است که اینها که بیعت کردند چه مصیب شود چه مصاب اجر دارند قبلا اشاره که در همین سوره توبه انسان وقتی با خدا بیعت کردن یعنی باع نفسه و عرضه و ماله من الله سبحانه و تعالی معنی بیعت این است اگر جان و مال و حیثیت را فروخت از آن به بعد دیگر نمیتواند بگوید من حاضر نیستم به من سخت میگذرد چون مال او نیست این امین است نه مالک اگر خدای ناکرده با خدا کاری نداشته باشد و بیعت و بیع نکرده باشد اگر بیع نکرده باشد بیعت نکرده است وقتی بیعت نکرد میگوید من نمیخواهم بروم و خودش را آزاد میپندارد ولی اگر کسی فوخت یعنی بیع کرد همان بیعت است وقتی یبعت کرد دیگر مالک نیست و امین است و امین نیز باید به دستور مالک کار بکند ذات اقدس الهی فرمود اگر کسی جانش را به خدا فروخت باید در راه خدا قدم باشد چه مصیب باشد چه مصاب یعنی که مصیبت ببیند چه مصیبت بر دیگران وارد کند اجر دارد.
در همین سوره توبه آیه 111 به این صورت آمده که ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه که تبسیر است یقاتلون فی سبیل الله بعد دو تا کار میکنند فیقتلون و یُقتلون چه مصیبت وارد بکنند بشوند مصیب چه مصیبت بر آنها وارد شود بشوند مصاب اجر دارد آنجا سخن از قاتل و مقتول شدن مجاهد است اینجا سخن از مصیب و مصاب شده مجاهد است فرمود ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله مصاب نمیشوند مصیبت دیده نمیشوند آسیب نمیبینند مگر اینکه عمل صالح انجام میدهند و مصیب نسیتند مصیبت نمیرسانند صدمه وارد نمیکنند مگر اینکه عمل صالح است تیر بزنند یا تیر بخورند عمل صالح است مثل همان آیه 111 که چه بکشند و چه کشته شوند عمل صالح است منتها آنجا سخن از یقتلون و یقتلون است اینجا سخن از یصیب و مصاب است چه مصیبت وارد بکنند و تیر بزنند و چه مصیبت بر آنها وارد شود و تیر بخورند ماجورند ذلک بانهم لا یصیبهم ظما ﴿یعنی تشنگی﴾ و لا نصب ﴿یعنی خستگی﴾ و لا مخمصه ﴿ یعنی گرسنگی﴾ خمیص یعنی لاغری این کف پا که صاف نباشد و گودی داشته باشد میگویند اخمص الراحه آن گدی را انسانی که یک مقداری غذایش را مواظب است و پر خور نیست و یک مقداری لاغر است میگویند این خمیص است یعنی شکمش لاغر است ضمور بطن را میگویند خمیص بطن و چون در زمان گرانی و قحطی و گرسنگی شکمها خمیص میشود میگویند مخمصه یعنی مخمصخ بمعنی گرانی و قحطی نیست از همین لاغری گرفته شده خمیص یعنی لاغر ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله چون همه اینها در راه خداست اینها که در راه خداست هیچکدام از اینها به مجاهد نمیرسد مگر اینکه عمل صالح نوشته میشود چه اینکه ایشان هم هیچ جایی پا نمیگذارد پیروز نمیشود و غنیمتی نمیگیرد مگر اینکه عمل صالح حساب میشود در بحثهای قبل گذشت که اگر انسان به بخش پایانی سوره قبل ذاریات توجه کند سعی میکند همه کارهایش را الهی کند چون در آن آیه نفرمود که انسان برای عبادت خلق شد فرمود فقط برای عبادت خلق شد پس انسان میتواند به مقصد برسد اگر نمیتوانست که خدا نمیفرمود من تو را فقط برای عبادت خلق کردم این است که بعضی از بزرگان از آنها نقل شده که در کنار سفره غذا میگفتند قو علی خدمتک جوارحی همین است یک وقتی کسی غذا میخورد غافل از این است که برای چه دارد غذا میخورد یکوقت است نه غذا میخورد برای اینکه قوت و نیرویی بگیر از آن نیرو در راه خدا استفاده کند خوب مطالعه یا خدم کند در دعای مکارم الاخلاق هست که خدایا بالا خره تو که به مردم خیر میرسانی خوب من واسطه باشم اللهم اجر الخیر علی یدی
سوال: جواب: نه چون روح ندارد عبادتشان چون در آن روایت دارد که اگر اینها عمری را عبادت کنند و دارای روح نباشد مقبول نیست
در همان دعای مکارم الاخلاق حضرت سجاد سلام الله علیه هست که خدایا تو که بالاخره این بشر را اداره میکنی چه بهتر که خیر به دست من برسد و با دست م خیر به مردم برسد آن سعه صدر و امکانات را به من بده اینطور نیست که کارهای مرد همواره از راه غیب صورت بگیرد البته گاهی میشود اما آن خلاف عادت است اما عادت بر این است که کارهی مردم از مجاری عادی شکل بگیرد دست و شئون و قدرت من هم یکی از این کجاری عادی باشد که کارهای خیر دیگران از دست من انجام بگیرد چنین شخصی مصداق بخش پایانی سوره مبارکه انعام است که ان صلاتی و نسکی و محیایی و مماتی لله رب العالمین پس اینکه میشود انسان تمام کارهایش برای رضای خدا باشد؟ بلکه میشود بدلیل اینکه تمام کارها دعا هم دارد اگر خوردن و خوابیدن نمیتواند سبغه دینی داشته باشد این دعاها برای چیست؟ انسانی که میتواند با خوردن و خوابیدن نیرو بگیرد در راه صحیح کار بکند پس این میتواند در همه امور چنین باشد
یک وقت است یک زرمنده وارد صحنه پیکار میشود و بر رغیب پیروز میشود خیال میکند این اجر ندارد در حالیکه فاتحان همپای اجر شهدا است فرقی ندارد این به اخلاص وابسته است یکوقت است انسان تیر میخورد و جانباز میشود اجر فراوان دارد یک وقت است تیر میزند و رقیب را از صحنه خارج میکند آن هم اجر فراوان دارد حالا تا کی تیر بزند و چطور تیر بزند البته چون غالبا فرق میکنند آنجا که تیر میزند یک مقداری هوای نفس ممکن است باشد و انسان خوشش بیاید این را به حساب خدا نمیتوان گذاشت و آنجا که تیر میخورند به حساب خدا میآوردند لذا درباره آن بخش اول کلمه فی سبیل الله آمده ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله اینجا آمده در حقیقت در بخش دوم هم همین است و لا یطئون موطئا یغیظ الکفار و لا ینالون من عدو نیلا ﴿فی سبیل الله﴾ الا کتب به لهم عمل صالح آن هم در حقیقت همین است چون حذف ما یعلم منه جائز ولی ممنتها فرق این است که در آنجا چیز روشنی است که اگر کسی تیر میخورد این را فی سبیل الله میداند اما آنجا که تیر میزند شاید خیلی آن را فی سبیل الله ندانند چون یک رضا و خوشحالی در خودش پیدا میشود اما آن هم فی سبیل الله چون اگر خدای ناکرده فی سبیل الله نباشد که صحیح نیست.
سوال: جواب: نه تبشیر است در قبال آن انذار چون آیات قرآن کریم گاهی وعده است و تبشیر گاهی وعید است و انذار گاهی نذیر است هردو را دارد.
سوال: جواب: البته ولی این خوشحال است که دارد اسلام را پیاده میکند آنوقت این اجر هم دارد یکوقتی است خوشحال است که زمینی را گرفته و کشوری را توسعه داده آن میشود امر عادی یکوقت است نه خوشحال است که دشمن معاند را از سرزمین اسلامی ترک کرده این خوشحالی یک چیز خوبی است.
سوال: جواب: چرا اگر برای این باشد که یک کافری را از بین ببرئ خوب ثواب دارد اما اگر فقط برای هوای نفی باشد نه اینجا این کلمه فی سبیل الله در وسط ذکر شده هر دو را هم در بر میگیر اگر کسی برای رضای خدا نباشد جایی پیروز شود که اجری ندارد .
پس چه انسان مصیب شود چه مصاب هردو چون فی سبیل الله است اجر دارد و هر دو را ذات اقدس الهی ذکر کرده است الا کتب به لهم عمل صالحپس هم مصصیبت وارد کردن هم مورد مصیبت واقع شدن هردو عمل صالح است چرا عمل صالح است؟ برای اینکه اینها محسنند یک و خداوند اجر محسنان را هرگز ضایع نمیکند این دو به استناد این شکل اول اینها مشمول احسان الهیاند ان الله لا یضیع اجر المحسنین آن مقدمه مطوی است یعنی هولاء محسنون و ان الله لا یضیع اجر المحسنین پس ان الله سبحانه تعالی لا یضیع اجر هولاء این تثبیت اصل اجر است بر اساس شکل اول لکن در اینگونه از موارد خدای سبحان آن شاخص عالی را بازگو کرده در قرآن کریم فرمود اینطور نیست که اگر کسی برای رضای خدا کاری انجا م دهد خدا معادل آن را انجام دهد این معادل حداقل است خدا حتما بیشتر میدهد گاهی میفرماید من جاء بالحسنه فله خیر منه گاهی میفرماید که نه تنها خیر منها بلکه من جاء بالحسنه فله عشر امثالها گاهی میفرماید که نه تنها عشر امثالها بلکه مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبه والله یضاعف من یشاء و الله واسع علیم که یکی میشود هفتصد برابر 1400 برابر بلکه والله واسع علیم این آیا ت مختلف نشان میدهد.
سوال: جواب: تخصیص نزدهاند آن درجات را مشخص کرده اند حالا شاید همان مطلب را اینجا بخواهیم بگوئیم در قرآن این کلیات هست که گاهی خیر منها است گاهی عشر امثالها است گاهی مثلا 1400 برابر و مانند آن است خوب به کی چقدر میدهد این را مشخص نفرمود فقط فرمود به اینکه گاهی اینچنان است گاهی آنچنان است درمسائل جبهه و جنگ که نظام و حوزه و کشور و بلاد اسلامی مطرحند مخصوصا با تهاجم یک امپراطوری از غرب قیصرهای روم بخواهند حرکت کنند بیایند کشور اسلامی را بگیرند و شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد صحنه شود در چنین مواردی میفرماید ما همه اینها را دستور میدهیم یادداشت بکنند و کار اینها احسان است و خود اینها محسنند و ما اجر اینها را ضایع نمیکنیم اما لیجیهم الله احسن ما کانوا یعملون که حالا این جمله بعد را که مربوط به نفقات مالی است بخوانیم تا معلوم شود که در اینگونه از موارد ذات اقدس الهی معیارش را مشخص کرده که به اینگونه از مجاهدینی که اسلانم در خطر است و سعی کردند که اسلام را نجات دهند چرا اجرشان احسن اجرها است.
پس هر هزینهای که بکنند عمل صالح است هر غنیمتی که در یافت کنند باز عمل صالح است و لا ینفقون نفقتا صغیرتا و لا کبیرتا و لا یبتغون وادیا, هیچ جایی قدم برنمیدارند الا کتب لهم یعنی آن عمل صالح در نامه عملشان نوشته میشود چرا؟ برای اینکه مشخص شود اینها چکار کردند آنگاه لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون این است که اگر یک کشاورزی زحمت بکشد یک باغی داشته باشد که در این باغ مثلاً هزار تا درخت دارد و هر درختی هم چند تا میوه دارد بالاخره در این باغ شاید صد تا میوه سالم و شاداب و درشت و پر آب باشند همه میوهها که بی نقص و عیب نیست همه هم که درشت و شیرین و پرآب نیست اگر یک کریمی بخواهد با این کشاورز معامله کند تمام باغهای این میوه را به قیمت همه این چند تا درشت بخرد این در حقیقت به احسن آن میوهها به آن بها داده است یعنی فرض کنید این خروارها میوه دارد هزارها میوه دارد در این انبار هزار تا میوه صد تا یا ده تا از انها خیلی درشت است اگر کسی همه را برابر همین ده تا پول بدهد یعنی در حقیقت به احسن ما کان یعملون داده این یک جور انسان هم بالاخره در مدت عمر کارهایی کرده عباداتی کرده عبادات مالی عبادات بدنی روزهای گرفته نمازی خوانده حجی رفته در اینها بالاخره اگر بعضیها مشروع بود بعضیها انشاءالله حادثه ساز است اگر کسی دین را در شرایط خطرناک تنها نگذارد و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در شرایط حساس یاری بکند چون در جریان غزوه تبوک دشمن مهاجم میخواست با جنگ نابرابر حمله بکند آخر حجاز چه داشت که این قوم یک ابرقدرتی بود در برابر ابر قدرت دیگر به نام ایران خوب آن روز حرف اول را روی کره زمین همین دو تا ابرقدرت میزدند یکی امپراطوری غرب بود که رومیها داشتند یکی امپراطوری این بخش خاورمیانه و شرق بود که به دست شاهنشاهان ایران بود کشورهای دیگر که چیزی نبودند ایران را هم که میگفتند شاهنشاهی برای اینکه نه تنها از مردم خودشان مالیات میگرفتند از کشورهای دیگر هم با زور مالیات میگرفتند که میشد شاه شاهان وگرنه میگفت کشور شاهی نه شاهنشاهی اینها کشور سلطنتی نبود کشور ملک الملوکی بود ایران در حقیقت یک امپراطوری قدرتمندی بود قبلاً هم عرض شد به اینکه وقتی گفته شد غلبت الروم همه فهمیدند که ایرانیها پیروز شدند برای اینکه در آن صحنه در آن روز نظیر همین سالهای اخیر قبل از فروپاشی شوروی که جنگ سرد بین شوری و امریکا بود اگر تبدیل به جنگ گرم میشد و میگفتند امریکائیها شکست خوردند یعنی شوروی پیروز شد دیگر دیگر کسی نبود که در قبال امریکا با او بجنگد که اینجا فاعل محذوف است برای اینکه معلوم است غلبت الروم یعنی غلبت ایران معلوم است خوب ایران پیروز شد وگرنه کشورهای دیگر که نمیتوانستند به جنگ روم بروند غلبت الروم و هم من بعد غلبهم سیعلمون آن روز همین دو تا ابرقدرت بود حالا این ابرقدرت روم لشکرکشی کرده بیاید درباره مدینه که مشکلاتشان این بود که ده نفرشان با یک شتر مسافرت میکردند یعنی به نوبت سوار و پیاده میکردند چه داشتند؟ در یک چنین حالت خطری اگر کسی دین را یاری کند پیغمبر را تنها نگذارد ذات اقدس الهی جزا میدهد به احسن ما کان یعملون یعنی چه؟ یعنی این شخص مجاهد این شخص مسلمان بالاخره نمازهایی خوانده روزههایی گرفته مکه رفته حج عمره داشته خدماتی کرده این مثل یک باغبانی است که میوههای فراوانی دارد در این میوهها ده تا خیلی سالم است و درشت است آن که کریمانه با این معامله بکند همه را با قیمت همین ده تا میخرد فرمود اگر کسی در روز خطر دین را یاری کند من تمام اعمال او را برابر با همین ده تا عمل خوب پاداش میدهم لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون یعنی برابر با احسن اعمال اینها
سوال: جواب: البته اصل اجر حق و فضل خدا است مالکم من نعمه فمن الله کسی حقی بر خدا ندارد ولی ذات اقدس الهی که تفضل میکند تفضلش درجاتی دارد گاهی من جاء بالحسنه فلا خیر منها است اگر دو برابر یا سه برابر بدهد فضل است گاهی ده برابر میدهد من جاء بالحسنه فله عشر امثالهم فضل است گاهی هزار و چهارصد برابر میدهد فضل است گاهی لاالی نهایه عطا میکند وابنه واسع علیم این فضل است حالا تا که را بخواهد و چقدر عطا بکند و آن روزی که اسلام در خطر بود و شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به میدان آمد در آن شرایط اگر کسی دین را یاری کرد خدا مشخص کرد فرمود لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون هم برابر احسن الاعمال جزا میدهد یک, هم مطابق احسن الجزا پاداش میدهد دو, نه برابر من جاء بالحسنه فله خیر منها نه برابر من جاء بالحسنه فله عشر امثالهم بلکه برابر والله یضاعف لمن یشاء جزا میدهد پس دو جور احسن الجزا ترسیم میشود یکی اینکه با خود شخص برابر احسن الاعمال او محاسبه میکند یکی اینکه نه حالا همین عملی که او دارد چند جور جزا ممکن است بدهد هم دو برابر ممکن است بدهد هم ده برابر ممکن است هم هزار و چهارصد برابر ممکن است درباره یک چنین مجاهدانی فرمود ما هزار و چهارصد برابر میدهیم لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون پس انسان میتواند همه حالات خودش را عبادی بکند و در شرایط گوناگون البته فیض خدا و فضل خدا شامل حال او خواهد شد چون همه اینها فضل است و ذلک فضل الله یعطیه من یشاء تمنی و درخواست دارد حق مطالبه و اینها نخواهد داشت چون همهاش فضل خدا است و لاینفقون نفقه حالا یا نفقه صغیره باشد یا کبیره کم باشد یا زیاد ولاینفقون چون بعضیها مکم مالی میکردند بعضیها گذشته از کمک مالی کمک بدنی هم داشتند الا کتب لهم یعنی کتب لهم عمل صالح چرا اینها یادداشت میشود؟ برای اینکه وقتی همه اینها یادداشت شد معلوم میشود که کدامها احسن است آنوقت برابر آن احسن پاداش میدهد مثل اینکه همه این میوهها را جمع میکند تا معلوم بشود کدام میوه از همه درشتتر و شرینتر است تا برابر آن شیرینترین و درشتترین میوه به او پول بدهد لیجزیهم الله احسن ماکانوا یعملون البته این احسن ما کانوا نظیر به تمام مدت عمرشان است اختصاصی به این زمان جنگ ندارد که مثلاً حالا بگوییم در این ایام جبهه صد تا کار کردند بعضیهایشان خیلی خالص بود و تمام این صد کار را برابر آ، خالصترین بدهند نه ظاهر احسن ما کانوا یعملون که اطلاق دارد تمام اعمال این مجاهدین را بررسی میکند البته این که فرمود الا کتب لهم قصور دارد از اینکه اعمال گذشته را شامل بشود ولی لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون میتواند همه گذشته و اینها را هم در بر بگیرد.
والحمد لله رب العالمین
در جریان غزوه تبوک و مانند آن یک سلسله دستورهای کلی نظامی داه شد
برای پشتوانه اوامر و نواهی، وعده و وعید و بهشت و جهنم و تبشیر و انذار مطرح شد
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَاکَانَ لْأَهْلِ المَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَن نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَیُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَنَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَیَطَأُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الکُفَّارَ وَلاَیَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَیُضِیعُ أَجْرَ المُحْسِنِینَ (120) وَلاَیُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَیَقْطَعُونَ وَادِیاً إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَاکَانُوا یَعْمَلُون (121)﴾
در جریان غزوه تبوک و مانند آن یک سلسله دستورهای کلی نظامی داه شد برای اجرای آن دستورات یک سلسله اوامر و نواهی بازگو شد برای پشتوانه این اوامر و نواهی وعده و وعید و بهشت و جهنم و تبشیر و انذار مطرح شد در بخشهای قبل مسائل نهی و انذار و جحنم مطرح شد در این بخش گذشته از نهی و تبشیر و بهشت و ترغیب و رحمت مطرح است که با جمع بین بشیرو نذیر بودن این مسئله را به کمال برساند قبلا فرمود لقد تاب الله علی النبی و المحاجرین بعد فرمود و علی الثلاله الذین خلفوا این سوال مطرح است که مگر آنها چه کردند که اینقدر مشمول غضب شدند و بعد توبه کردند و بعد توبهشان پذیرفته شد برای پاسخ این سخنان قبلی و سوالهای مذکور فرمود سرش این است که ما کان لاهل المدینه و من حولها من الاعراب ان یتخلفوا هیچ کس حق ندارد مخصوصا مردم پایتخت و عاصمه وقتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به جبهه اعزام شد آنها تخلف کنند چون آنها تخلف کردند خلاف کردند و خلاف کردند باید توبه کنند لذا جریان توبه قبلا مطرح شد و علی الثلاثه الذین خلفوا مطلب دیگر آن است که برخیها تخلف نمیکند همراه پیامبر یا امام معصوم یا نائب آن حضرت به جبهه میروند ولی در کشاکش خطر در سنگرها خیلی تلاش و کوشش نمیکنند که خودشان را سپر حضرت قرار دهند اینها تخلف کردند ولی اعراض کردند فرمود این کار نیز روا نیست ولا یرغب بانفسهم عن نفسه حالا که رفتید نباید بکوشید که مثلا حضرت آسیب ببیند و شما محفوظ باشید بلکه بکوشید خودتان را سپر قرار دهید که حضرت محفوظ بماند.
مطلب سوم آن است که مادامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در یک جایی حضور و ظهور دارند مردم آنجا مسئولیت بیشتری دارند و اطرافیان و نزدیکان اگر در مدینه باشد در مدینه است اگر نظیر وجود مبارک حضرت امیر در کوفه و و در جریان جنگهای صفین بودند مردم کوفه مسئولیت داشتند در جریان کربلا کسانی که نزدیک ترین افراد با سید الشهداء سلام الله علیه بودند آنها مسئولیت داشتند شخص پیامبر یا خصوص مدینه دخالت ندارد آن طائفه از آیاتی که همراه این طائف در بحث دیروز ذکر شد که یکی در سوره توبه بود و یکی درسوره مومنون نشانه آن است که آن شخصیت حقوقی ایشان یعنی امامت نبوت ولایت و اینها مطرح است هروقت معصومی به صحنه آمد یا منصوب معصوم به صحنه آمد یا نائب معصوم به صحنه آمد که این نبردها به اذن معصوم خواهد بود بر مردم آن منطقه لازم است که تخلف نکنند و لازم است که خودشان را بر او مقدم ندارد در این جهت فرقی نمیکند بنابراین این حکم مال شخصیت حقوقی آن حضرت است و الی یوم القیامه باقی است حالا گاهی در مدینه است گاهی در کوفه است گاهی در کربلا است گاهی هم وقتی وجود مبارک حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ظهور کرد هرجا آن حضرت تشریف دارند فرقی نمیکند ما کان لاهل المدینه و من حولها م الاعراب برخیها خواستند بگویند این حولها شامل مشرق و مغرب عالم هم میشود که همه اینها در اطراف مدینه است یا شرق مدینه است یا غرب مدینه و اینها کلمه من الاعراب نمیتواند خصوصیت داشته باشد برای اینکه مادامی که بشر داخل در حوزه اسلام نشد جزء اعراب محسوب میشود که الاعراب اشد کفار
ولی چندان نیازی نیست این تکلف باشد ما کان لاهل المدینه و من حولها من الاعراب عن یتخلفوا عن رسول الله و لا یررغبوا بانفسهم عن نفسه رغبت اگر با الی استعال شود نظیر آنچه که در سوره مبارکه الم نشرح است و الی ربک فارغب بمعنی گرایش است و میل و لی اگر با عن استعمال شود نظیر و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه به معنای اعراض و گریز است اینجا تقریبا جمع شده بین رغبت الی و رغبت عن به خودشان رغبت داشته باشند یعنی گرایش و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رغبت داشته باشند یعنی گریز این روا نیست ولا یرغب بانفسهم عن نفسه این تعیبر ما کان لاهل المدینه که مشابه آن در بحثهای قبلی بود جمله خبریه است که به داعی انشاء القا شده است نظیر آیه 53 احزاب است کعه فرمود و ما کان لکم ان توذو رسول الله یعنی لا توذوه که آنجا هم ما کان ﴿برای شما نیست﴾ یعنی نباید بکنید این جمله خبریه است که براعی انشاء القاء شده اینجا هم ما کان لاهل المدینه جمله خبر یه است که بداعی انشاء القاء شده است منتها تعلیل این مسئه با ببشارت همراه است پس یک حکمی است که مربوط به غزوه تبوک و مانند آن بود که عدهای تخلف کردند در آیه نازل شدکه اینها خلاف کردند باید توبه کنند دلیلش هم این است که هیچ کس حق ندارد در قبال رهبر اسلامی تخلف کند پس آن قبلی انذار بود و این یکی تبشیر است تفسیرش هم این است ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله و لا یطئون موطئا یغیظ الکفار و لا ینالون من عدو نیلا الا کتب به لهم عمل صالح سرش این است که اینها که بیعت کردند چه مصیب شود چه مصاب اجر دارند قبلا اشاره که در همین سوره توبه انسان وقتی با خدا بیعت کردن یعنی باع نفسه و عرضه و ماله من الله سبحانه و تعالی معنی بیعت این است اگر جان و مال و حیثیت را فروخت از آن به بعد دیگر نمیتواند بگوید من حاضر نیستم به من سخت میگذرد چون مال او نیست این امین است نه مالک اگر خدای ناکرده با خدا کاری نداشته باشد و بیعت و بیع نکرده باشد اگر بیع نکرده باشد بیعت نکرده است وقتی بیعت نکرد میگوید من نمیخواهم بروم و خودش را آزاد میپندارد ولی اگر کسی فوخت یعنی بیع کرد همان بیعت است وقتی یبعت کرد دیگر مالک نیست و امین است و امین نیز باید به دستور مالک کار بکند ذات اقدس الهی فرمود اگر کسی جانش را به خدا فروخت باید در راه خدا قدم باشد چه مصیب باشد چه مصاب یعنی که مصیبت ببیند چه مصیبت بر دیگران وارد کند اجر دارد.
در همین سوره توبه آیه 111 به این صورت آمده که ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه که تبسیر است یقاتلون فی سبیل الله بعد دو تا کار میکنند فیقتلون و یُقتلون چه مصیبت وارد بکنند بشوند مصیب چه مصیبت بر آنها وارد شود بشوند مصاب اجر دارد آنجا سخن از قاتل و مقتول شدن مجاهد است اینجا سخن از مصیب و مصاب شده مجاهد است فرمود ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله مصاب نمیشوند مصیبت دیده نمیشوند آسیب نمیبینند مگر اینکه عمل صالح انجام میدهند و مصیب نسیتند مصیبت نمیرسانند صدمه وارد نمیکنند مگر اینکه عمل صالح است تیر بزنند یا تیر بخورند عمل صالح است مثل همان آیه 111 که چه بکشند و چه کشته شوند عمل صالح است منتها آنجا سخن از یقتلون و یقتلون است اینجا سخن از یصیب و مصاب است چه مصیبت وارد بکنند و تیر بزنند و چه مصیبت بر آنها وارد شود و تیر بخورند ماجورند ذلک بانهم لا یصیبهم ظما ﴿یعنی تشنگی﴾ و لا نصب ﴿یعنی خستگی﴾ و لا مخمصه ﴿ یعنی گرسنگی﴾ خمیص یعنی لاغری این کف پا که صاف نباشد و گودی داشته باشد میگویند اخمص الراحه آن گدی را انسانی که یک مقداری غذایش را مواظب است و پر خور نیست و یک مقداری لاغر است میگویند این خمیص است یعنی شکمش لاغر است ضمور بطن را میگویند خمیص بطن و چون در زمان گرانی و قحطی و گرسنگی شکمها خمیص میشود میگویند مخمصه یعنی مخمصخ بمعنی گرانی و قحطی نیست از همین لاغری گرفته شده خمیص یعنی لاغر ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله چون همه اینها در راه خداست اینها که در راه خداست هیچکدام از اینها به مجاهد نمیرسد مگر اینکه عمل صالح نوشته میشود چه اینکه ایشان هم هیچ جایی پا نمیگذارد پیروز نمیشود و غنیمتی نمیگیرد مگر اینکه عمل صالح حساب میشود در بحثهای قبل گذشت که اگر انسان به بخش پایانی سوره قبل ذاریات توجه کند سعی میکند همه کارهایش را الهی کند چون در آن آیه نفرمود که انسان برای عبادت خلق شد فرمود فقط برای عبادت خلق شد پس انسان میتواند به مقصد برسد اگر نمیتوانست که خدا نمیفرمود من تو را فقط برای عبادت خلق کردم این است که بعضی از بزرگان از آنها نقل شده که در کنار سفره غذا میگفتند قو علی خدمتک جوارحی همین است یک وقتی کسی غذا میخورد غافل از این است که برای چه دارد غذا میخورد یکوقت است نه غذا میخورد برای اینکه قوت و نیرویی بگیر از آن نیرو در راه خدا استفاده کند خوب مطالعه یا خدم کند در دعای مکارم الاخلاق هست که خدایا بالا خره تو که به مردم خیر میرسانی خوب من واسطه باشم اللهم اجر الخیر علی یدی
سوال: جواب: نه چون روح ندارد عبادتشان چون در آن روایت دارد که اگر اینها عمری را عبادت کنند و دارای روح نباشد مقبول نیست
در همان دعای مکارم الاخلاق حضرت سجاد سلام الله علیه هست که خدایا تو که بالاخره این بشر را اداره میکنی چه بهتر که خیر به دست من برسد و با دست م خیر به مردم برسد آن سعه صدر و امکانات را به من بده اینطور نیست که کارهای مرد همواره از راه غیب صورت بگیرد البته گاهی میشود اما آن خلاف عادت است اما عادت بر این است که کارهی مردم از مجاری عادی شکل بگیرد دست و شئون و قدرت من هم یکی از این کجاری عادی باشد که کارهای خیر دیگران از دست من انجام بگیرد چنین شخصی مصداق بخش پایانی سوره مبارکه انعام است که ان صلاتی و نسکی و محیایی و مماتی لله رب العالمین پس اینکه میشود انسان تمام کارهایش برای رضای خدا باشد؟ بلکه میشود بدلیل اینکه تمام کارها دعا هم دارد اگر خوردن و خوابیدن نمیتواند سبغه دینی داشته باشد این دعاها برای چیست؟ انسانی که میتواند با خوردن و خوابیدن نیرو بگیرد در راه صحیح کار بکند پس این میتواند در همه امور چنین باشد
یک وقت است یک زرمنده وارد صحنه پیکار میشود و بر رغیب پیروز میشود خیال میکند این اجر ندارد در حالیکه فاتحان همپای اجر شهدا است فرقی ندارد این به اخلاص وابسته است یکوقت است انسان تیر میخورد و جانباز میشود اجر فراوان دارد یک وقت است تیر میزند و رقیب را از صحنه خارج میکند آن هم اجر فراوان دارد حالا تا کی تیر بزند و چطور تیر بزند البته چون غالبا فرق میکنند آنجا که تیر میزند یک مقداری هوای نفس ممکن است باشد و انسان خوشش بیاید این را به حساب خدا نمیتوان گذاشت و آنجا که تیر میخورند به حساب خدا میآوردند لذا درباره آن بخش اول کلمه فی سبیل الله آمده ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه فی سبیل الله اینجا آمده در حقیقت در بخش دوم هم همین است و لا یطئون موطئا یغیظ الکفار و لا ینالون من عدو نیلا ﴿فی سبیل الله﴾ الا کتب به لهم عمل صالح آن هم در حقیقت همین است چون حذف ما یعلم منه جائز ولی ممنتها فرق این است که در آنجا چیز روشنی است که اگر کسی تیر میخورد این را فی سبیل الله میداند اما آنجا که تیر میزند شاید خیلی آن را فی سبیل الله ندانند چون یک رضا و خوشحالی در خودش پیدا میشود اما آن هم فی سبیل الله چون اگر خدای ناکرده فی سبیل الله نباشد که صحیح نیست.
سوال: جواب: نه تبشیر است در قبال آن انذار چون آیات قرآن کریم گاهی وعده است و تبشیر گاهی وعید است و انذار گاهی نذیر است هردو را دارد.
سوال: جواب: البته ولی این خوشحال است که دارد اسلام را پیاده میکند آنوقت این اجر هم دارد یکوقتی است خوشحال است که زمینی را گرفته و کشوری را توسعه داده آن میشود امر عادی یکوقت است نه خوشحال است که دشمن معاند را از سرزمین اسلامی ترک کرده این خوشحالی یک چیز خوبی است.
سوال: جواب: چرا اگر برای این باشد که یک کافری را از بین ببرئ خوب ثواب دارد اما اگر فقط برای هوای نفی باشد نه اینجا این کلمه فی سبیل الله در وسط ذکر شده هر دو را هم در بر میگیر اگر کسی برای رضای خدا نباشد جایی پیروز شود که اجری ندارد .
پس چه انسان مصیب شود چه مصاب هردو چون فی سبیل الله است اجر دارد و هر دو را ذات اقدس الهی ذکر کرده است الا کتب به لهم عمل صالحپس هم مصصیبت وارد کردن هم مورد مصیبت واقع شدن هردو عمل صالح است چرا عمل صالح است؟ برای اینکه اینها محسنند یک و خداوند اجر محسنان را هرگز ضایع نمیکند این دو به استناد این شکل اول اینها مشمول احسان الهیاند ان الله لا یضیع اجر المحسنین آن مقدمه مطوی است یعنی هولاء محسنون و ان الله لا یضیع اجر المحسنین پس ان الله سبحانه تعالی لا یضیع اجر هولاء این تثبیت اصل اجر است بر اساس شکل اول لکن در اینگونه از موارد خدای سبحان آن شاخص عالی را بازگو کرده در قرآن کریم فرمود اینطور نیست که اگر کسی برای رضای خدا کاری انجا م دهد خدا معادل آن را انجام دهد این معادل حداقل است خدا حتما بیشتر میدهد گاهی میفرماید من جاء بالحسنه فله خیر منه گاهی میفرماید که نه تنها خیر منها بلکه من جاء بالحسنه فله عشر امثالها گاهی میفرماید که نه تنها عشر امثالها بلکه مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبه والله یضاعف من یشاء و الله واسع علیم که یکی میشود هفتصد برابر 1400 برابر بلکه والله واسع علیم این آیا ت مختلف نشان میدهد.
سوال: جواب: تخصیص نزدهاند آن درجات را مشخص کرده اند حالا شاید همان مطلب را اینجا بخواهیم بگوئیم در قرآن این کلیات هست که گاهی خیر منها است گاهی عشر امثالها است گاهی مثلا 1400 برابر و مانند آن است خوب به کی چقدر میدهد این را مشخص نفرمود فقط فرمود به اینکه گاهی اینچنان است گاهی آنچنان است درمسائل جبهه و جنگ که نظام و حوزه و کشور و بلاد اسلامی مطرحند مخصوصا با تهاجم یک امپراطوری از غرب قیصرهای روم بخواهند حرکت کنند بیایند کشور اسلامی را بگیرند و شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد صحنه شود در چنین مواردی میفرماید ما همه اینها را دستور میدهیم یادداشت بکنند و کار اینها احسان است و خود اینها محسنند و ما اجر اینها را ضایع نمیکنیم اما لیجیهم الله احسن ما کانوا یعملون که حالا این جمله بعد را که مربوط به نفقات مالی است بخوانیم تا معلوم شود که در اینگونه از موارد ذات اقدس الهی معیارش را مشخص کرده که به اینگونه از مجاهدینی که اسلانم در خطر است و سعی کردند که اسلام را نجات دهند چرا اجرشان احسن اجرها است.
پس هر هزینهای که بکنند عمل صالح است هر غنیمتی که در یافت کنند باز عمل صالح است و لا ینفقون نفقتا صغیرتا و لا کبیرتا و لا یبتغون وادیا, هیچ جایی قدم برنمیدارند الا کتب لهم یعنی آن عمل صالح در نامه عملشان نوشته میشود چرا؟ برای اینکه مشخص شود اینها چکار کردند آنگاه لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون این است که اگر یک کشاورزی زحمت بکشد یک باغی داشته باشد که در این باغ مثلاً هزار تا درخت دارد و هر درختی هم چند تا میوه دارد بالاخره در این باغ شاید صد تا میوه سالم و شاداب و درشت و پر آب باشند همه میوهها که بی نقص و عیب نیست همه هم که درشت و شیرین و پرآب نیست اگر یک کریمی بخواهد با این کشاورز معامله کند تمام باغهای این میوه را به قیمت همه این چند تا درشت بخرد این در حقیقت به احسن آن میوهها به آن بها داده است یعنی فرض کنید این خروارها میوه دارد هزارها میوه دارد در این انبار هزار تا میوه صد تا یا ده تا از انها خیلی درشت است اگر کسی همه را برابر همین ده تا پول بدهد یعنی در حقیقت به احسن ما کان یعملون داده این یک جور انسان هم بالاخره در مدت عمر کارهایی کرده عباداتی کرده عبادات مالی عبادات بدنی روزهای گرفته نمازی خوانده حجی رفته در اینها بالاخره اگر بعضیها مشروع بود بعضیها انشاءالله حادثه ساز است اگر کسی دین را در شرایط خطرناک تنها نگذارد و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در شرایط حساس یاری بکند چون در جریان غزوه تبوک دشمن مهاجم میخواست با جنگ نابرابر حمله بکند آخر حجاز چه داشت که این قوم یک ابرقدرتی بود در برابر ابر قدرت دیگر به نام ایران خوب آن روز حرف اول را روی کره زمین همین دو تا ابرقدرت میزدند یکی امپراطوری غرب بود که رومیها داشتند یکی امپراطوری این بخش خاورمیانه و شرق بود که به دست شاهنشاهان ایران بود کشورهای دیگر که چیزی نبودند ایران را هم که میگفتند شاهنشاهی برای اینکه نه تنها از مردم خودشان مالیات میگرفتند از کشورهای دیگر هم با زور مالیات میگرفتند که میشد شاه شاهان وگرنه میگفت کشور شاهی نه شاهنشاهی اینها کشور سلطنتی نبود کشور ملک الملوکی بود ایران در حقیقت یک امپراطوری قدرتمندی بود قبلاً هم عرض شد به اینکه وقتی گفته شد غلبت الروم همه فهمیدند که ایرانیها پیروز شدند برای اینکه در آن صحنه در آن روز نظیر همین سالهای اخیر قبل از فروپاشی شوروی که جنگ سرد بین شوری و امریکا بود اگر تبدیل به جنگ گرم میشد و میگفتند امریکائیها شکست خوردند یعنی شوروی پیروز شد دیگر دیگر کسی نبود که در قبال امریکا با او بجنگد که اینجا فاعل محذوف است برای اینکه معلوم است غلبت الروم یعنی غلبت ایران معلوم است خوب ایران پیروز شد وگرنه کشورهای دیگر که نمیتوانستند به جنگ روم بروند غلبت الروم و هم من بعد غلبهم سیعلمون آن روز همین دو تا ابرقدرت بود حالا این ابرقدرت روم لشکرکشی کرده بیاید درباره مدینه که مشکلاتشان این بود که ده نفرشان با یک شتر مسافرت میکردند یعنی به نوبت سوار و پیاده میکردند چه داشتند؟ در یک چنین حالت خطری اگر کسی دین را یاری کند پیغمبر را تنها نگذارد ذات اقدس الهی جزا میدهد به احسن ما کان یعملون یعنی چه؟ یعنی این شخص مجاهد این شخص مسلمان بالاخره نمازهایی خوانده روزههایی گرفته مکه رفته حج عمره داشته خدماتی کرده این مثل یک باغبانی است که میوههای فراوانی دارد در این میوهها ده تا خیلی سالم است و درشت است آن که کریمانه با این معامله بکند همه را با قیمت همین ده تا میخرد فرمود اگر کسی در روز خطر دین را یاری کند من تمام اعمال او را برابر با همین ده تا عمل خوب پاداش میدهم لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون یعنی برابر با احسن اعمال اینها
سوال: جواب: البته اصل اجر حق و فضل خدا است مالکم من نعمه فمن الله کسی حقی بر خدا ندارد ولی ذات اقدس الهی که تفضل میکند تفضلش درجاتی دارد گاهی من جاء بالحسنه فلا خیر منها است اگر دو برابر یا سه برابر بدهد فضل است گاهی ده برابر میدهد من جاء بالحسنه فله عشر امثالهم فضل است گاهی هزار و چهارصد برابر میدهد فضل است گاهی لاالی نهایه عطا میکند وابنه واسع علیم این فضل است حالا تا که را بخواهد و چقدر عطا بکند و آن روزی که اسلام در خطر بود و شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به میدان آمد در آن شرایط اگر کسی دین را یاری کرد خدا مشخص کرد فرمود لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون هم برابر احسن الاعمال جزا میدهد یک, هم مطابق احسن الجزا پاداش میدهد دو, نه برابر من جاء بالحسنه فله خیر منها نه برابر من جاء بالحسنه فله عشر امثالهم بلکه برابر والله یضاعف لمن یشاء جزا میدهد پس دو جور احسن الجزا ترسیم میشود یکی اینکه با خود شخص برابر احسن الاعمال او محاسبه میکند یکی اینکه نه حالا همین عملی که او دارد چند جور جزا ممکن است بدهد هم دو برابر ممکن است بدهد هم ده برابر ممکن است هم هزار و چهارصد برابر ممکن است درباره یک چنین مجاهدانی فرمود ما هزار و چهارصد برابر میدهیم لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون پس انسان میتواند همه حالات خودش را عبادی بکند و در شرایط گوناگون البته فیض خدا و فضل خدا شامل حال او خواهد شد چون همه اینها فضل است و ذلک فضل الله یعطیه من یشاء تمنی و درخواست دارد حق مطالبه و اینها نخواهد داشت چون همهاش فضل خدا است و لاینفقون نفقه حالا یا نفقه صغیره باشد یا کبیره کم باشد یا زیاد ولاینفقون چون بعضیها مکم مالی میکردند بعضیها گذشته از کمک مالی کمک بدنی هم داشتند الا کتب لهم یعنی کتب لهم عمل صالح چرا اینها یادداشت میشود؟ برای اینکه وقتی همه اینها یادداشت شد معلوم میشود که کدامها احسن است آنوقت برابر آن احسن پاداش میدهد مثل اینکه همه این میوهها را جمع میکند تا معلوم بشود کدام میوه از همه درشتتر و شرینتر است تا برابر آن شیرینترین و درشتترین میوه به او پول بدهد لیجزیهم الله احسن ماکانوا یعملون البته این احسن ما کانوا نظیر به تمام مدت عمرشان است اختصاصی به این زمان جنگ ندارد که مثلاً حالا بگوییم در این ایام جبهه صد تا کار کردند بعضیهایشان خیلی خالص بود و تمام این صد کار را برابر آ، خالصترین بدهند نه ظاهر احسن ما کانوا یعملون که اطلاق دارد تمام اعمال این مجاهدین را بررسی میکند البته این که فرمود الا کتب لهم قصور دارد از اینکه اعمال گذشته را شامل بشود ولی لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون میتواند همه گذشته و اینها را هم در بر بگیرد.
والحمد لله رب العالمین
تاکنون نظری ثبت نشده است