- 821
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه بیست و پنجم
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه بیست و پنجم، سال 1396
انتخاب راه زندگی مثل بستن دکمههای پیراهن است. اگر اولی را اشتباه بستی، متوجه نمیشوی تا به آخر برسی، آنوقت هم دیگر هیچ! دیگر راه برگشتی وجود ندارد.
اندیشه را معنی کردیم. اندیشه یعنی تأمل، اطراف کار را سنجیدن، دقت، تمرکز. هر مقدار ما صبح تا شب در تردیدها و تصمیمها با اندیشه و اندیشمندی جلو برویم، ضرر و خسارت و پشیمانی و ندامت ما کم میشود. در اتاق یکی از علمای وارسته را زد و گفت: حاج آقا ببخشید! اینکه میگویند: بعضیها گناه نمیکنند مگر میشود؟ ایشان گفتند: عزیزم! چهل روز است من یک گناه نکردم. برای ریا و خودنمایی نبود برای این بود که باورهای ایشان را بشنود. بعضی هستند سن و سالی ندارند ولی حتی اشتباه هم نمیکنند. نه گناه، اشتباه هم نمیکنند. از اول سنجیده وارد مسیر شده و انتخابهایش سنجیده بوده است. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ»
بدترین جنبندگان کسانی هستند که اهل تفکر نیستند. قرآن چند آیه دارد که همه ما را دعوت به اندیشه میکند. ای رسول ما «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ» داستان گذشتگان را برای اینها بگو. «لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» شاید بیاندیشند. فکر نکنند الآن به یک آلاف و الوف و چرب و شیرین رسیدند. به لذاتی رسیدند و این همیشگی و ابدی است. نه! یک روز گرفته میشود، اینها میمانند و گذشته تلخ و تباه و سیاهشان! نشان میدهد یکی از چیزهایی که انسان را وادار به اندیشه میکند، عبرت گیری از گذشتگان است. آشنایی با زندگانی دیگران است. اقوام و ملیتهایی که قبل از ما بودند، پایان کار به کجا رسید. ما این خسارت را ندهیم.
آیه بعد میفرماید: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» ما این مثالها را برای مردم میزنیم، بشنوند و بفهمند شاید به خود بیایند و اهل اندیشه بشوند. اندیشه چه کاری با انسان میکند؟ در قرآن واژههای مختلفی هست، میفرماید: اولین کاری که انسان با انسان میکند، انسان را اهل عقال میکند. عقل! عقال ریشهی عقل است. ریسمانی که نمیگذارد موجود زنده کار خلافی بکند. دیدید بعضیها میگویند: فلانی محترم است. حکیم است. حکیمانه حرف میزند. حکیم و حکم از لگام است. نمیگذارد خطایی بکند. بعضی واژه واژههایشان را با اندیشه بدرقه میکنند. سنجیده حرف میزنند. «هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ» بعضیها مقابل چشمشان سنگچین میکنند. گوششان را سنگچین میکنند. سنجیده، «لِأُولِی النُّهى» از نهی است. مرتب در درون نهیب میزند. نهی میکند. هر حرفی را نزن! هر نگاهی را، هر شنیدنی را، هر دیدنی را، هر پوشیدنی و هر خوردنی را، لذا در آموزههای دینی اصل و ریشه و ذات حرامها بخاطر این است که انسان را از اندیشمندی خارج میکند. محور زندگی اندیشه است. لذا بزرگان ما مرتب این جمله را تکرار میکنند. اول اندیشه بعد انگیزه!
انتخاب راه زندگی مثل بستن دکمههای پیراهن است. اگر اولی را اشتباه بستی، متوجه نمیشوی تا به آخر برسی، آنوقت هم دیگر هیچ! دیگر راه برگشتی وجود ندارد.
اندیشه را معنی کردیم. اندیشه یعنی تأمل، اطراف کار را سنجیدن، دقت، تمرکز. هر مقدار ما صبح تا شب در تردیدها و تصمیمها با اندیشه و اندیشمندی جلو برویم، ضرر و خسارت و پشیمانی و ندامت ما کم میشود. در اتاق یکی از علمای وارسته را زد و گفت: حاج آقا ببخشید! اینکه میگویند: بعضیها گناه نمیکنند مگر میشود؟ ایشان گفتند: عزیزم! چهل روز است من یک گناه نکردم. برای ریا و خودنمایی نبود برای این بود که باورهای ایشان را بشنود. بعضی هستند سن و سالی ندارند ولی حتی اشتباه هم نمیکنند. نه گناه، اشتباه هم نمیکنند. از اول سنجیده وارد مسیر شده و انتخابهایش سنجیده بوده است. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ»
بدترین جنبندگان کسانی هستند که اهل تفکر نیستند. قرآن چند آیه دارد که همه ما را دعوت به اندیشه میکند. ای رسول ما «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ» داستان گذشتگان را برای اینها بگو. «لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» شاید بیاندیشند. فکر نکنند الآن به یک آلاف و الوف و چرب و شیرین رسیدند. به لذاتی رسیدند و این همیشگی و ابدی است. نه! یک روز گرفته میشود، اینها میمانند و گذشته تلخ و تباه و سیاهشان! نشان میدهد یکی از چیزهایی که انسان را وادار به اندیشه میکند، عبرت گیری از گذشتگان است. آشنایی با زندگانی دیگران است. اقوام و ملیتهایی که قبل از ما بودند، پایان کار به کجا رسید. ما این خسارت را ندهیم.
آیه بعد میفرماید: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» ما این مثالها را برای مردم میزنیم، بشنوند و بفهمند شاید به خود بیایند و اهل اندیشه بشوند. اندیشه چه کاری با انسان میکند؟ در قرآن واژههای مختلفی هست، میفرماید: اولین کاری که انسان با انسان میکند، انسان را اهل عقال میکند. عقل! عقال ریشهی عقل است. ریسمانی که نمیگذارد موجود زنده کار خلافی بکند. دیدید بعضیها میگویند: فلانی محترم است. حکیم است. حکیمانه حرف میزند. حکیم و حکم از لگام است. نمیگذارد خطایی بکند. بعضی واژه واژههایشان را با اندیشه بدرقه میکنند. سنجیده حرف میزنند. «هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ» بعضیها مقابل چشمشان سنگچین میکنند. گوششان را سنگچین میکنند. سنجیده، «لِأُولِی النُّهى» از نهی است. مرتب در درون نهیب میزند. نهی میکند. هر حرفی را نزن! هر نگاهی را، هر شنیدنی را، هر دیدنی را، هر پوشیدنی و هر خوردنی را، لذا در آموزههای دینی اصل و ریشه و ذات حرامها بخاطر این است که انسان را از اندیشمندی خارج میکند. محور زندگی اندیشه است. لذا بزرگان ما مرتب این جمله را تکرار میکنند. اول اندیشه بعد انگیزه!
تاکنون نظری ثبت نشده است