- 907
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه نوزدهم
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه نوزدهم، سال 1396
از کجا هستیم؟ مرغ باغ ملکوتم نیام از عالم خاک! به لطف خداوند حدیثی را از پیامبر بیان کردیم. عنوانش هنر خوب زیستن بود. عنوان ریزش سبک زندگی آسان و آرام بود. هنر خوب زیستن هم گفتیم. هنر را دانایی به اضافه زیبایی گفتیم. این هنر است. بعضیها هستند در این چند سال عمرشان هنرمندانه زندگی میکنند و قدر خودشان را میدانند. یکی از فرازها که پیش رو قرار دادیم و ناتمام ماند، بحث جمعهی پیامبر هست، «لا تشغل بعزٍ» صبح تا شب اسیر مقام و عزتی نباش که پایانش ذلت است. اما عیدی بنده به بینندگان این است که شاید ده برنامه هست که این روایت را گوشه ذهنم گذاشتم برای بینندگان بگویم. امروز روز عید است قسمت شد بگویم.
امام کاظم(ع) فرمودند: دنیا را برای خود مهم و والا نشمارید. گاهی میخواهید خوب باشید، طوری نیست. هنر خوب زیستن، اما نمیخواهد مهم باشید. برتر باشید. یکی از درگیریها و دلگیریهایی که نسل امروز ما با پدر و مادر دارند، این است که پدر و مادر ما میخواهند ما مهم باشیم. ما میخواهیم خوب باشیم، نمیخواهیم در ویترین گذاشته شویم. دیده شویم. در قاب نرویم. میخواهیم راحت باشیم. آنها میگویند: نه! تو باید حتماً تک رقمی بیایی، حتماً نفر اول باشی. امام فرمودند: مهم نشمارید. خوب باشید. دنیا را برای خودتان والا هم نشمارید. بعد فرمودند: زندگی را راحت بگیرید. چه نعمتی است! راحت بگیرید و اسیر تکلف نباشید. بعضیها یک عمر مسخره زندگی میکنند مبادا مورد تمسخر قرار بگیرند. طنابهای رنگی دور خودش پیچیده است.
امام کاظم(ع) فرمودند: دنیا را برای خود مهم و والا نشمارید، آن را راحت بگیرید که هیچکس زندگی را آسان و راحت نگرفت مگر آنکه خداوند زندگی را برای او گوارا و شیرین ساخت. شما یک قدم برداری و تکلفات را کنار بگذاری و ببینی خدا با شما چه کار میکند. هم امیرالمؤمنین و هم امام حسن این روایت را فرمودند. کسانی که میخواهند در زندگی بدون سلطنت، مقام و میز عزت داشته باشند، گاهی میگوید: من مدیر عامل هستم، وکیل و وزیر هستم، مسئول هستم، یک عزت ظاهری دارد تا وارد میشود جلوی پایش بلند شوند.
مسجد یکی از دانشگاهها رفتم، نماز جماعت ظهر بخوانم. وارد مسجد که شدم نشستن تا نماز شروع شود. دیدم یک نفر وارد شد، همه جلوی پایش بلند شدند. آقای دکتر! آقای دکتر! گفتم: ایشان چه کسی است؟ گفتند: رئیس دانشگاه است. اتفاقاً کارم حل نشد و مجبور شدم فردا بروم. فردا رفتم نشستم دیدم همان آقای دکتر آمد ولی هیچکس محل نگذاشت. گفتم: چرا؟ گفتند: دیروز بعد از ظهر عزل شد. گاهی اینطور است. امام معصوم میفرماید: کسی که بخواهد بدون میز و مقام و سلطنت عزت و مقام پیدا کند، بدون اقوام و خویشان شکوه تمام پیدا کند، یک کار کند، از لذت نافرمانی خدا به سوی عزت اطاعت او بیاید. ببیند خدا با او چه میکند.
این جمله را امام حسن مجتبی(ع) فرمودند. «من عبد الله عبد الله له کل شیء» کسی که خدا را عبادت کند، خداوند کاری میکند تمام اشیاء در مقابل او کرنش کنند، مطیع او باشند. به فرمان او باشند. چون فقط میخواسته خدا را راضی کند. آدم نمیتواند همه را راضی کند. سلیقهها متعدد است.
وقتی چنین باشد انسان چقدر راحت است. ما نباید کاری کنیم مردم پشت سر ما حرف بزنند. ولی اگر کار ما درست بود هیچ اشکالی ندارد. «لا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» وحشت نکن در راهی که اگر درست است، اعوان و انصار کم هستند. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» خداوند به حضرت موسی گفت: خدایا یک خواهش از شما دارم. یک کاری کن مردم اینقدر پشت سر من حرف نزنند. خدا گفت: این کار را برای خودم هم نکردم. مردم پشت سر من هم حرف میزنند! گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود. امام فرمودند: اگر میخواهید به عزت واقعی برسید از ذلت معصیت خارج شوید. نمیخواهید سفره پهن کنیم و به هرکس هم که رسیدی، چاکرم و مخلصم! اینها را نمیخواهد. محبتتان را در دلها قرار میدهید. کسانی هستند که بیست سال و سی سال قبل از دنیا رفتند. در شهرها و محلهها مختلف، بعضیها شش ماه قبل از دنیا رفتند. یک ارتباطات نامرئی هست، دلها به دست مقلب القلوب است. بحث ما در مورد مقام بود. امام سجاد(ع) فرمودند: دوست ندارم ثروت کلانی چون شتران سرخ موی داشته باشم. در زمان صدر اسلام شتران سرخ موی خیلی قیمتی بوده است. الآن چه ماشینی را میگویند خیلی قیمتی است. چند میلیارد، چه دارایی، شمش طلا، سکه، امام به این بیان میفرمایند: دوست ندارم شتران سرخ موی را به عنوان ثروت داشته باشم ولی در برابر به دست آوردن آن لحظهای تن به ذلت و زبونی بدهم. عزت نفس داشته باشیم. این شعر به قدری مرا جذب خودش کرد.
از کجا هستیم؟ مرغ باغ ملکوتم نیام از عالم خاک! به لطف خداوند حدیثی را از پیامبر بیان کردیم. عنوانش هنر خوب زیستن بود. عنوان ریزش سبک زندگی آسان و آرام بود. هنر خوب زیستن هم گفتیم. هنر را دانایی به اضافه زیبایی گفتیم. این هنر است. بعضیها هستند در این چند سال عمرشان هنرمندانه زندگی میکنند و قدر خودشان را میدانند. یکی از فرازها که پیش رو قرار دادیم و ناتمام ماند، بحث جمعهی پیامبر هست، «لا تشغل بعزٍ» صبح تا شب اسیر مقام و عزتی نباش که پایانش ذلت است. اما عیدی بنده به بینندگان این است که شاید ده برنامه هست که این روایت را گوشه ذهنم گذاشتم برای بینندگان بگویم. امروز روز عید است قسمت شد بگویم.
امام کاظم(ع) فرمودند: دنیا را برای خود مهم و والا نشمارید. گاهی میخواهید خوب باشید، طوری نیست. هنر خوب زیستن، اما نمیخواهد مهم باشید. برتر باشید. یکی از درگیریها و دلگیریهایی که نسل امروز ما با پدر و مادر دارند، این است که پدر و مادر ما میخواهند ما مهم باشیم. ما میخواهیم خوب باشیم، نمیخواهیم در ویترین گذاشته شویم. دیده شویم. در قاب نرویم. میخواهیم راحت باشیم. آنها میگویند: نه! تو باید حتماً تک رقمی بیایی، حتماً نفر اول باشی. امام فرمودند: مهم نشمارید. خوب باشید. دنیا را برای خودتان والا هم نشمارید. بعد فرمودند: زندگی را راحت بگیرید. چه نعمتی است! راحت بگیرید و اسیر تکلف نباشید. بعضیها یک عمر مسخره زندگی میکنند مبادا مورد تمسخر قرار بگیرند. طنابهای رنگی دور خودش پیچیده است.
امام کاظم(ع) فرمودند: دنیا را برای خود مهم و والا نشمارید، آن را راحت بگیرید که هیچکس زندگی را آسان و راحت نگرفت مگر آنکه خداوند زندگی را برای او گوارا و شیرین ساخت. شما یک قدم برداری و تکلفات را کنار بگذاری و ببینی خدا با شما چه کار میکند. هم امیرالمؤمنین و هم امام حسن این روایت را فرمودند. کسانی که میخواهند در زندگی بدون سلطنت، مقام و میز عزت داشته باشند، گاهی میگوید: من مدیر عامل هستم، وکیل و وزیر هستم، مسئول هستم، یک عزت ظاهری دارد تا وارد میشود جلوی پایش بلند شوند.
مسجد یکی از دانشگاهها رفتم، نماز جماعت ظهر بخوانم. وارد مسجد که شدم نشستن تا نماز شروع شود. دیدم یک نفر وارد شد، همه جلوی پایش بلند شدند. آقای دکتر! آقای دکتر! گفتم: ایشان چه کسی است؟ گفتند: رئیس دانشگاه است. اتفاقاً کارم حل نشد و مجبور شدم فردا بروم. فردا رفتم نشستم دیدم همان آقای دکتر آمد ولی هیچکس محل نگذاشت. گفتم: چرا؟ گفتند: دیروز بعد از ظهر عزل شد. گاهی اینطور است. امام معصوم میفرماید: کسی که بخواهد بدون میز و مقام و سلطنت عزت و مقام پیدا کند، بدون اقوام و خویشان شکوه تمام پیدا کند، یک کار کند، از لذت نافرمانی خدا به سوی عزت اطاعت او بیاید. ببیند خدا با او چه میکند.
این جمله را امام حسن مجتبی(ع) فرمودند. «من عبد الله عبد الله له کل شیء» کسی که خدا را عبادت کند، خداوند کاری میکند تمام اشیاء در مقابل او کرنش کنند، مطیع او باشند. به فرمان او باشند. چون فقط میخواسته خدا را راضی کند. آدم نمیتواند همه را راضی کند. سلیقهها متعدد است.
وقتی چنین باشد انسان چقدر راحت است. ما نباید کاری کنیم مردم پشت سر ما حرف بزنند. ولی اگر کار ما درست بود هیچ اشکالی ندارد. «لا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» وحشت نکن در راهی که اگر درست است، اعوان و انصار کم هستند. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» خداوند به حضرت موسی گفت: خدایا یک خواهش از شما دارم. یک کاری کن مردم اینقدر پشت سر من حرف نزنند. خدا گفت: این کار را برای خودم هم نکردم. مردم پشت سر من هم حرف میزنند! گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود. امام فرمودند: اگر میخواهید به عزت واقعی برسید از ذلت معصیت خارج شوید. نمیخواهید سفره پهن کنیم و به هرکس هم که رسیدی، چاکرم و مخلصم! اینها را نمیخواهد. محبتتان را در دلها قرار میدهید. کسانی هستند که بیست سال و سی سال قبل از دنیا رفتند. در شهرها و محلهها مختلف، بعضیها شش ماه قبل از دنیا رفتند. یک ارتباطات نامرئی هست، دلها به دست مقلب القلوب است. بحث ما در مورد مقام بود. امام سجاد(ع) فرمودند: دوست ندارم ثروت کلانی چون شتران سرخ موی داشته باشم. در زمان صدر اسلام شتران سرخ موی خیلی قیمتی بوده است. الآن چه ماشینی را میگویند خیلی قیمتی است. چند میلیارد، چه دارایی، شمش طلا، سکه، امام به این بیان میفرمایند: دوست ندارم شتران سرخ موی را به عنوان ثروت داشته باشم ولی در برابر به دست آوردن آن لحظهای تن به ذلت و زبونی بدهم. عزت نفس داشته باشیم. این شعر به قدری مرا جذب خودش کرد.
تاکنون نظری ثبت نشده است