- 878
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه دهم
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه دهم، سال 1396
گام نخست ورود به عرصهی زندگی آرام و آسان بینش و شناخت نسبت به کل عالم هستی است. اگر انسان یک مقدار پشت پردهها را دقت کند، آرامش آن صد چندان میشود. یک جمله زیبایی هست که کسانی که زندگی را عاقلانه مینگرند، به تمام حوادث به صورت فکاهی و خنده دار نگاه میکنند. کسانی که احساسی، سطحی، هیجانی، زودگذر، عوامانه نگاه میکنند، حوادث زندگی برایشان تراژدی و غم بار است. مرتب غصه میخورند. این تکیه کلام بعضیها را دیدید، شد شد، نشد نشد! راحت هستند. این نشد بهترش میشود.
خواستگاری برای دختر یکی از آدمهای محترم آمد. قرار گذاشته بودند ساعت پنج برای خرید بروند، ساعت چهار زنگ زدند، استخاره کردند بد آمد. بهانه! دختر خیلی به هم ریخت و حق داشت. پدر گفت: ناراحت نباش، این نشد بهترش میشود. همانطور هم شد. «تفاءلوا بالخیر تجدوه» تفأل به خیر بزنید، پیدا میکنید. زندگی به خودی خود سختیهای خاص خودش را دارد چون عالم ماده و طبیعت است. اصطکاک پیدا میشود. یکوقت عالم معنویت است، نورانیت است مثل آخرت، در همین دنیا انسان میتواند بهشت زودرس برای خودش مهیا کند. زندگی معنوی! ما الآن در این سالن هستیم، چراغها روشن است. چه دو نفر اینجا باشیم، چه بیست نفر همه از این چراغها استفاده میکنیم. اصطکاکی نیست. نور هم در ذات خودش روشن است، دیگران را هم روشنی میبخشد. مشکلی نیست! مشکل در مسائل مادی است که ما ده نفر اینجا باشیم،پنج قرص نان باشد. اینجا باید چه کار کنیم؟یکی از این سه کار را انتخاب کنیم. یا انصاف، هرکسی سهم خودش را بردارد. یا ایثار، من کمتر بخورم، شما به دیگری بدهی. یا اگر چهار قرص نان باشد و اهل خانه پنج نفر باشند، کسی که میگوید: میل ندارم، مادر است. سلطان ایثار، قهرمان ایثار! سوم اینکه نه انصاف، نه ایثار، حرص و آز، من سهم شما را بردارم. این جهان خواری و استکبار و امپریالیسم است. حق کشی و مظلوم کشی است. در عالم ماده این است، چه بخواهیم، چه نخواهیم، این اصطکاک هست. لذا شما کمتر برادری را دیدید، پدر و فرزندی را دیدید، داماد و پدر خانمی را دیدید که شریک شوند و بعد با مشکل مواجه نشوند. مرتب درگیری است چون هرکسی سهم بیشتری میخواهد، ولی گاهی به سهم خودش راضی باشد مشکلی نیست.
امیرالمؤمنین یک جمله دارند، جان مطلب است. یعنی نورافکن است، چراغی برای شصت سال زندگی ما هست. دیدید بعضی میگویند: من ماشین بخرم، راحت میشوم! من مدرک بگیرم و فارغ التحصیل شوم دیگر تمام است. هرچه جلو میآییم بدتر میشود. گرفتاری ما بیشتر میشود. ماشین که میخریم اعصاب خوردی ما بیشتر میشود. چون در دنیایی که با بلا پیچیده شده است، میخواهیم راحت باشیم امکان ندارد. حضرت میفرماید: «دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ» دنیا خانهای است که به بلا پیچیده شده است. مثال بزنم پیچیده شدن یعنی چه؟ ما میتوانیم تَری را از آب بگیریم؟ نه. شوری را از نمک بگیریم؟ نه، چربی را از روغن بگیریم؟ نه. اگر گرفتیم دیگر روغن نیست. دیگر نمک نیست. آب نیست. دنیا همین است. اگر ما سر قله برویم نگاه ما به زندگی این باشد، چقدر راحت میشویم. دنیا خانهای است که با بلا، درد، رنج، گرفتاری، عجین شده است.
گام نخست ورود به عرصهی زندگی آرام و آسان بینش و شناخت نسبت به کل عالم هستی است. اگر انسان یک مقدار پشت پردهها را دقت کند، آرامش آن صد چندان میشود. یک جمله زیبایی هست که کسانی که زندگی را عاقلانه مینگرند، به تمام حوادث به صورت فکاهی و خنده دار نگاه میکنند. کسانی که احساسی، سطحی، هیجانی، زودگذر، عوامانه نگاه میکنند، حوادث زندگی برایشان تراژدی و غم بار است. مرتب غصه میخورند. این تکیه کلام بعضیها را دیدید، شد شد، نشد نشد! راحت هستند. این نشد بهترش میشود.
خواستگاری برای دختر یکی از آدمهای محترم آمد. قرار گذاشته بودند ساعت پنج برای خرید بروند، ساعت چهار زنگ زدند، استخاره کردند بد آمد. بهانه! دختر خیلی به هم ریخت و حق داشت. پدر گفت: ناراحت نباش، این نشد بهترش میشود. همانطور هم شد. «تفاءلوا بالخیر تجدوه» تفأل به خیر بزنید، پیدا میکنید. زندگی به خودی خود سختیهای خاص خودش را دارد چون عالم ماده و طبیعت است. اصطکاک پیدا میشود. یکوقت عالم معنویت است، نورانیت است مثل آخرت، در همین دنیا انسان میتواند بهشت زودرس برای خودش مهیا کند. زندگی معنوی! ما الآن در این سالن هستیم، چراغها روشن است. چه دو نفر اینجا باشیم، چه بیست نفر همه از این چراغها استفاده میکنیم. اصطکاکی نیست. نور هم در ذات خودش روشن است، دیگران را هم روشنی میبخشد. مشکلی نیست! مشکل در مسائل مادی است که ما ده نفر اینجا باشیم،پنج قرص نان باشد. اینجا باید چه کار کنیم؟یکی از این سه کار را انتخاب کنیم. یا انصاف، هرکسی سهم خودش را بردارد. یا ایثار، من کمتر بخورم، شما به دیگری بدهی. یا اگر چهار قرص نان باشد و اهل خانه پنج نفر باشند، کسی که میگوید: میل ندارم، مادر است. سلطان ایثار، قهرمان ایثار! سوم اینکه نه انصاف، نه ایثار، حرص و آز، من سهم شما را بردارم. این جهان خواری و استکبار و امپریالیسم است. حق کشی و مظلوم کشی است. در عالم ماده این است، چه بخواهیم، چه نخواهیم، این اصطکاک هست. لذا شما کمتر برادری را دیدید، پدر و فرزندی را دیدید، داماد و پدر خانمی را دیدید که شریک شوند و بعد با مشکل مواجه نشوند. مرتب درگیری است چون هرکسی سهم بیشتری میخواهد، ولی گاهی به سهم خودش راضی باشد مشکلی نیست.
امیرالمؤمنین یک جمله دارند، جان مطلب است. یعنی نورافکن است، چراغی برای شصت سال زندگی ما هست. دیدید بعضی میگویند: من ماشین بخرم، راحت میشوم! من مدرک بگیرم و فارغ التحصیل شوم دیگر تمام است. هرچه جلو میآییم بدتر میشود. گرفتاری ما بیشتر میشود. ماشین که میخریم اعصاب خوردی ما بیشتر میشود. چون در دنیایی که با بلا پیچیده شده است، میخواهیم راحت باشیم امکان ندارد. حضرت میفرماید: «دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ» دنیا خانهای است که به بلا پیچیده شده است. مثال بزنم پیچیده شدن یعنی چه؟ ما میتوانیم تَری را از آب بگیریم؟ نه. شوری را از نمک بگیریم؟ نه، چربی را از روغن بگیریم؟ نه. اگر گرفتیم دیگر روغن نیست. دیگر نمک نیست. آب نیست. دنیا همین است. اگر ما سر قله برویم نگاه ما به زندگی این باشد، چقدر راحت میشویم. دنیا خانهای است که با بلا، درد، رنج، گرفتاری، عجین شده است.
تاکنون نظری ثبت نشده است