- 2722
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه اول
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه اول، سال 1396
یکی از موضوعاتی که بنده طی سالیانی که با گروههای مختلف بودم و میبینم که جای آن در محافل خالی است، بحث هنر خوب زیستن است. گاهی یک سخن آنچنان گرما و انرژی به انسان میدهد که شصت سال انسان را گرم نگه میدارد. یعنی شصت سال احیا میکند. گاهی میگوید: اگر این جمله را چهارده سالگی میدانستم زندگی من مسیر دیگری پیدا میکرد. گاهی بعد از هفتاد سال به گذشته نگاه میکند و میبیند سوخته است. تهی و پوچ است.
افرادی که با الگوهای والا سر و کار دارند این ویژگی را پیدا میکنند و زود تغییر مسیر میدهند. این هنر خوب زیستن کاری به بیسواد و کم سواد و پر سواد ندارد. از سه سالگی تا 103 سالگی شامل همه میشود. استثناء هم ندارد. یعنی گاهی موضوعاتی که مطرح میشود، انسان شکفته میشود. زنده و بالنده میشود. اما وقتی که انسان این هنر را نداند و بلد نباشد، هنر یعنی دانایی و زیبایی! هم انسان از ماوراءالطبیعه بداند. از آن طرف برایش امدادهایی بیاید و بفهمد دارد چه میکند. این هنر است.
دلم میخواهد با یک داستان شروع کنم که به اندازه ده جلد کتاب ارزش اخلاقی و کاربردی دارد. دهه هفتاد شمسی در ایران، یکی از چهرههای به نام که در رژیم قبل سی سال سابقه سیاسی داشت در بیمارستان بستری شد. حزب توده مشغول بود. دو هفته قبل از مرگش زن و بچهاش را صدا زد و گفت: میخواهم وصیت کنم. گفتند: چه میخواهی وصیت کنی؟ گفت: الآن هوشیاری من صد در صد است. میخواهم وصیت کنم که اگر موقع رفتن هوشیاریام را از دست دادم، قلب، کلیه، کبد و اعضای بدنم که مفید است به بدن یک انسان صالح پیوند بزنند. بیست سال قبل کادر اهدای اعضاء نبود. گفتند: بسیار خوب، سر اصل مطلب برویم. چه میخواهید وصیت کنید؟ کجا شما را دفن کنیم؟ گفت: بدنم را به باغ وحش تهران ببرید. به رئیس باغ وحش بدهید. در قفس یکی از حیوانات درنده بیاندازد. تعجب کردند!!! گفت: در این دو هفته که در بیمارستان بودم نگاهی به گذشته کردم، هیچ برای عرضه به خدا ندارم. همه هیاهو برای هیچ بود! نمیدانستم باید چه کنم و هنر خوب زیستن را بلد نبودم. شاید موقع مرگم بدنم به درد یک حیوان درنده بخورد. هفتاد سال سوخته است.
قرآن یک آیه دارد که قلب بعضیها را روز قیامت باز میکند. «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» پر از خالی است. هیچی درونش نیست. صبح تا شب مشغول این است که قد فلانی چقدر است؟ شماره پیراهن دروازه بان چلسی چند است؟ آخر هم دستت خالی است.
خدا سید حسن نصر الله را حفظ کند. آیت الله جوادی آملی فرمود: در نمازهایتان به ایشان دعا کنید. ایشان یک جمله طلایی دارند. فرمودند: هر زنی که در خیابانهای لبنان در کمال امنیت و آرامش قدم میزند مدیون شهید حاج حسن تهرانی مقدم است. پدر موشکی ایران! در یمن حاج حسن، در غزه حاج حسن، در سوریه حاج حسن! چقدر باید خوب زندگی کرده باشی و هنرمند باشی.
حضرت امام(ره) فرمود: شهادت هنر مرد است. خوب زیستن و خوب ماندن! مقام معظم رهبری جملهای دارند که فوق العاده است. تقاضا میکنم این جمله را یادداشت کنید و صبح به صبح جایی باشد که چشم شما به آن بیافتد. فرمودند: تقوایی که از بشر خواستند آن است که راه را گم نکند. هدف را فراموش نکند و مسیر را رها نکند.
یکی از موضوعاتی که بنده طی سالیانی که با گروههای مختلف بودم و میبینم که جای آن در محافل خالی است، بحث هنر خوب زیستن است. گاهی یک سخن آنچنان گرما و انرژی به انسان میدهد که شصت سال انسان را گرم نگه میدارد. یعنی شصت سال احیا میکند. گاهی میگوید: اگر این جمله را چهارده سالگی میدانستم زندگی من مسیر دیگری پیدا میکرد. گاهی بعد از هفتاد سال به گذشته نگاه میکند و میبیند سوخته است. تهی و پوچ است.
افرادی که با الگوهای والا سر و کار دارند این ویژگی را پیدا میکنند و زود تغییر مسیر میدهند. این هنر خوب زیستن کاری به بیسواد و کم سواد و پر سواد ندارد. از سه سالگی تا 103 سالگی شامل همه میشود. استثناء هم ندارد. یعنی گاهی موضوعاتی که مطرح میشود، انسان شکفته میشود. زنده و بالنده میشود. اما وقتی که انسان این هنر را نداند و بلد نباشد، هنر یعنی دانایی و زیبایی! هم انسان از ماوراءالطبیعه بداند. از آن طرف برایش امدادهایی بیاید و بفهمد دارد چه میکند. این هنر است.
دلم میخواهد با یک داستان شروع کنم که به اندازه ده جلد کتاب ارزش اخلاقی و کاربردی دارد. دهه هفتاد شمسی در ایران، یکی از چهرههای به نام که در رژیم قبل سی سال سابقه سیاسی داشت در بیمارستان بستری شد. حزب توده مشغول بود. دو هفته قبل از مرگش زن و بچهاش را صدا زد و گفت: میخواهم وصیت کنم. گفتند: چه میخواهی وصیت کنی؟ گفت: الآن هوشیاری من صد در صد است. میخواهم وصیت کنم که اگر موقع رفتن هوشیاریام را از دست دادم، قلب، کلیه، کبد و اعضای بدنم که مفید است به بدن یک انسان صالح پیوند بزنند. بیست سال قبل کادر اهدای اعضاء نبود. گفتند: بسیار خوب، سر اصل مطلب برویم. چه میخواهید وصیت کنید؟ کجا شما را دفن کنیم؟ گفت: بدنم را به باغ وحش تهران ببرید. به رئیس باغ وحش بدهید. در قفس یکی از حیوانات درنده بیاندازد. تعجب کردند!!! گفت: در این دو هفته که در بیمارستان بودم نگاهی به گذشته کردم، هیچ برای عرضه به خدا ندارم. همه هیاهو برای هیچ بود! نمیدانستم باید چه کنم و هنر خوب زیستن را بلد نبودم. شاید موقع مرگم بدنم به درد یک حیوان درنده بخورد. هفتاد سال سوخته است.
قرآن یک آیه دارد که قلب بعضیها را روز قیامت باز میکند. «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» پر از خالی است. هیچی درونش نیست. صبح تا شب مشغول این است که قد فلانی چقدر است؟ شماره پیراهن دروازه بان چلسی چند است؟ آخر هم دستت خالی است.
خدا سید حسن نصر الله را حفظ کند. آیت الله جوادی آملی فرمود: در نمازهایتان به ایشان دعا کنید. ایشان یک جمله طلایی دارند. فرمودند: هر زنی که در خیابانهای لبنان در کمال امنیت و آرامش قدم میزند مدیون شهید حاج حسن تهرانی مقدم است. پدر موشکی ایران! در یمن حاج حسن، در غزه حاج حسن، در سوریه حاج حسن! چقدر باید خوب زندگی کرده باشی و هنرمند باشی.
حضرت امام(ره) فرمود: شهادت هنر مرد است. خوب زیستن و خوب ماندن! مقام معظم رهبری جملهای دارند که فوق العاده است. تقاضا میکنم این جمله را یادداشت کنید و صبح به صبح جایی باشد که چشم شما به آن بیافتد. فرمودند: تقوایی که از بشر خواستند آن است که راه را گم نکند. هدف را فراموش نکند و مسیر را رها نکند.
کاربر مهمان
کاربر مهمان