display result search
- 1246
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، جلسه نهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، جلسه نهم، سال 1401
تحلیل حرکت حضرت سیدالشهداء پیچیده است و حرف گزاف و من درآوردی هم زیاد زده می شود و هر روز یک کسی پیدا می شود که یک چیزی بیان می کند. عرض کریم برای تحلیل حرکت سیدالشهداء، در ابتدا باید ببینیم که این اتفاقات سال 60 ریشه در کجا دارد که گفته شد ریشه در نگاه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارد.
در زمان رسول خدا دو گروه بود که یک گروه و جریان به رهبری امیر مومنان علی علیه السلام، مطیع بود و رسول الله را مطلق می پنداشت و معصوم می دید و جریان دیگر، چه منافقین و چه مسلمین آنها به رسول الله عرفی و عادی نگاه می کردند و در همه امور پیامبر را به حق و برتر نمی دیدند و برای نظر خودشان در عرض نظر پیامبر حق قائل بودند و گاهی نظر خود را درست تر می دیدند.
یک سری مسائل به مسائل روز ربط دارد ولی روح مبانی علوم دینی که تغییر نمی کند.
در جنگ خیبر پس از اینکه برخی ها نتوانستند کار از پیش ببرند و مجبور به فرار می شدند پیامبر فرمود فردا پرچم را به دست مردی می دهم و یک مردی را می فرستم که او خدا و رسول را دوست دارد. یعنی مشکل شما این است که شما خودتان را دوست دارید که فرار می کنید. وگرنه در آنجایی که خطر بیشتر است، کسی که خدا و رسول او را دوست دارد امکان ندارد که سالم و زنده تن به فرار کند چون می داند که اگر فرار کند، خطر متوجه رسول می شود. لذا چنین کسی خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند. این فرد می جنگد تا فتح کند و اهل فرار و ترک نیست. حب غریت می آورد. حب برائت می آورد وگرنه برائت که اصالت ندارد.
تحلیل حرکت حضرت سیدالشهداء پیچیده است و حرف گزاف و من درآوردی هم زیاد زده می شود و هر روز یک کسی پیدا می شود که یک چیزی بیان می کند. عرض کریم برای تحلیل حرکت سیدالشهداء، در ابتدا باید ببینیم که این اتفاقات سال 60 ریشه در کجا دارد که گفته شد ریشه در نگاه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارد.
در زمان رسول خدا دو گروه بود که یک گروه و جریان به رهبری امیر مومنان علی علیه السلام، مطیع بود و رسول الله را مطلق می پنداشت و معصوم می دید و جریان دیگر، چه منافقین و چه مسلمین آنها به رسول الله عرفی و عادی نگاه می کردند و در همه امور پیامبر را به حق و برتر نمی دیدند و برای نظر خودشان در عرض نظر پیامبر حق قائل بودند و گاهی نظر خود را درست تر می دیدند.
یک سری مسائل به مسائل روز ربط دارد ولی روح مبانی علوم دینی که تغییر نمی کند.
در جنگ خیبر پس از اینکه برخی ها نتوانستند کار از پیش ببرند و مجبور به فرار می شدند پیامبر فرمود فردا پرچم را به دست مردی می دهم و یک مردی را می فرستم که او خدا و رسول را دوست دارد. یعنی مشکل شما این است که شما خودتان را دوست دارید که فرار می کنید. وگرنه در آنجایی که خطر بیشتر است، کسی که خدا و رسول او را دوست دارد امکان ندارد که سالم و زنده تن به فرار کند چون می داند که اگر فرار کند، خطر متوجه رسول می شود. لذا چنین کسی خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند. این فرد می جنگد تا فتح کند و اهل فرار و ترک نیست. حب غریت می آورد. حب برائت می آورد وگرنه برائت که اصالت ندارد.
کاربر مهمان