- 7107
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 4 تا 8 سوره اسراء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 4 تا 8 سوره اسراء _ بخش اول"
اگر در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آمده که ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ معلوم است که چه کسی غالب است
خدا وقتی فساد در زمین را به بنیاسرائیل اسناد میدهد نمیشود گفت کل زمین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً ﴿4﴾ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً ﴿5﴾ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً ﴿6﴾ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴿7﴾ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴿8﴾
تناسب آیه اول و آیات بعد این است که در آیات بعد جریان مسجد اقصیٰ و بیت مَقدِس و اینها مطرح است لذا در صدر این سوره جریان اسرای از مسجدالحرام به مسجد اقصیٰ مطرح شد که مناسب با آنها باشد، این یک.
دوم اینکه جریان حضرت نوح، همراهان حضرت نوح، ذراری حضرت نوح در سورهٴ مبارکهٴ «هود» که بحث مبسوطش مربوط به آن قسمت است آنجا بازگو شد از آیات سورهٴ «یونس» کمک گرفته شد، از آیات سورهٴ «صافات» کمک گرفته شد که همراهان حضرت نوح چه کسانی بودند؟ آنچه که در آیه 77 سورهٴ «صافات» دارد ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ با آنچه که در سورهٴ «اسراء» آمده است که ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا﴾ چگونه جمع میشود مبسوطاً در آنجا بحث شد.
مطلب سوم آن است که این کتابی که ذات اقدس الهی به بنیاسرائیل عطا کرد تورات است چون این ﴿الْکِتَابِ﴾ی که قبلاً گفته شد تورات است این عهد خارجی است آنچه که در آیه بعد آمده است ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ این عهد ذکری است یعنی در همان تورات ما این مطالب را نوشتیم، اگر مربوط به قضا و قَدر باشد این به لوح محفوظ و اینها برمیگردد که ﴿مَا أَصَابَ مِن مُصِیَبةٍ فِی الْأَرْضِ وَلاَ فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَبْرَأَهَا﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» است. آن لوح محفوظ است یا کتاب دیگر، اما اینجا این کتاب «الف» و «لام»ش، «الف» و «لام» عهد ذکری است آن کتاب که بار اول ذکر شد عهد خارجی است ﴿قَضَیْنَا﴾ هم یعنی اعلام کرد.
مطلب بعدی آن است که نه زمانش مشخص است، نه افرادش مشخص چون زمانش مشخص نیست، افرادش مشخص نیست پس بنابراین اختیار همچنان محفوظ است هر کس احتمال میدهد که انشاءالله صَلاح نصیب او باشد و از فساد نجات پیدا کند یا خائف است که فساد دامنگیر او بشود و از صلاح محروم باشد بین خوف و رجا به سر میبرد و اختیارش هم محفوظ است، اگر ذات اقدس الهی به اشخاص معیّن در زمان معیّن این اعلام را کرده باشد که شما الاولابد فساد میکنید، بله این کار قطعی است و با اختیار هماهنگ نیست، اما وقتی به طور اجمال به نحو قضیهٴ مُهمله مثل «کلی فی المعیّن» که این طور میشود مگر کسی که به عنایت الهی مشمول رحمت باشد اختیار همیشه محفوظ است، بین خوف و رجا برای همیشه اینها میتوانند به سر ببرند و مانند آن.
جناب فخررازی برابر همان مبنای اشاعره این را حمل بر جبر کرده است و برانگیخته شدن آن گروه مهاجم را هم طبق جبر میداند و فساد این اسرائیلیها را هم بر اساس جبر میداند که این یک امر بیّنالغیای است که در موارد دیگر بطلانش روشن شد اینجا هم بطلانش روشن است. ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ که ﴿لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ﴾ منظور از این ارض همان محدودهٴ خاصّ خودشان است آن روز دو قدرت بزرگ در خاورمیانه بود یکی امپراطوری ایران بود یکی هم امپراطوری روم. در آن روزگارها این دو امپراطوری گاهی به جان هم میافتادند، گاهی اقمارشان جنگ داخلی داشتند، اگر اقمارشان جنگ داخلی داشته باشند فساد همان مقطعی و موضعی است مثل افرادی که در مصر بودند یا بیتالمقدِس بودند و مانند آن، اما وقتی امپراطوری روم با امپراطوری ایران درگیر میشد فساد کلّ خاورمیانه را میگرفت. این دو قدرت آن روز به قدری معروف بودند که اگر گفته میشد که فلان قدرت شکست خود معلوم بود که چه کسی شکست داد، اگر در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آمده است که ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ معلوم است که چه کسی غالب است دیگر نفرمود ایران غالب شد برای اینکه آن روز در خاورمیانه در برابر امپراطوری روم غیر از امپراطوری ایران کسی نبود چون اینچنین بود فاعل را ذکر نکرد فقط مفعول را ذکر کرد فرمود: ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ اما چه کسی غالب شد همه میدانند که کسی نمیتواند امپراطوری روم را شکست بدهد مگر ایران، اگر هم میفرمود «غلبت ایران» معلوم بود که آنکه فاتح و پیروز است فقط امپراطوری روم است زیرا کسی که بتواند امپراطوری ایران را شکست بدهد غیر از امپراطوری روم قدرت دیگری نبود.
آن روز که این جهان اول، جهان اول که میگفتند یعنی شوروی جهان اول بود و آمریکا هم جهان اول بود هیچکدام جهان دوم نبودند جهان دوم همین کشورهای صنعتی مثل اروپا و چین و اینها بودند، جهان سوم همین فقرا و تحت استعمار و اینها بودند. آن روز جهان اول همین دو قدرت بودند یعنی هم شوروی جهان اول بود و هم آمریکا، اگر میگفتند شوروی شکست خورد یعنی آمریکا پیروز شد، اگر میگفتند آمریکا شکست خورد یعنی شوروی پیروز شد. در خاورمیانه غیر از این دو قدرت، قدرتی نبود.
بنابراین بنیاسرائیل نمیتوانست فساد در خاورمیانه ایجاد کند این ﴿فِی الْأَرْضِ﴾ که میگویند همان شهر خودشان، روستای خودشان، محلّ خودشان و مانند آن، ولی اگر فساد به یکی از این دو امپراطوری اسناد داده میشد معلوم میشد که کلّ خاورمیانه آسیب میدید. وجود مبارک حضرت امیر در همان خطبه «قاصعه» دارد که بالأخره وجود مبارک ابراهیم قیام کرد و حکومتی تشکیل داد و فرزندان او به حکومت رسیدند و در همین منطقه میانی حجاز و عراق و شام و اینها مصر و امثال ذلک حکومت میکردند اینکه در خطبه 192 نهجالبلاغه آمده است ناظر به همین قسمت است. فرمود اینها در اثر اختلاف همین پیغمبرزادهها در اثر اختلاف به جایی رسیدند که کِسرا، اکاسره و قیاصره. اکاسره همین کسراهای ایران بودند امپراطوران ایران، قیاصره همین قیصرهای روم بودند امپراطورهای روم. فرمود اکاسره و قیاصره این پیغمبرزادهها را به دام کشیدند اینها را اصحاب دَبر و وَبر کردند اینها پیغمبرزاده بودند، حکومت میکردند، مورد احترام بودند این امپراطوری که از شرق حجاز آمد و آن امپراطوری که از غرب حجاز آمد اینها که در اثر اختلاف به جان هم افتادند اینها را گرفتند چارودار کردند خلاصه حرف این است فرمود من را تنها نگذارید، اختلاف نکنید وگرنه این دوتا قدرت شما را به همان اصحاب دَبر و وَبر همین است. دَبر این زخم پشت شتر را میگویند، خب زخم پشت شتر را همان چارودارش ساربانش تیمار میکند دیگر. وَبَر این کُرک روی سینه شتر را میگویند، خب همین چارودارها اینها میچینند دیگر دیگری نمیآید بچیند که. فرمود شما یادتان باشد، حواستان جمع باشد اگر اختلاف کردید اینها از شرق میآیند، آنها از غرب میآیند و همان طوری که پیغمبرزادهها را، فرزندان اسحاق و اسماعیل را اصحاب دَبر و وَبر کردند شما را هم چارودار میکنند این طور نیست که آنها که مسلّط شدند به شماها پُست کلیدی بدهند که آن روز در خاورمیانه غیر از این دو قدرت نبود مثل اینکه در زمان قبل از فروپاشی شوروی در کلّ کُرهٴ زمین بیش از این دو قدرت نبود. در سورهٴ «روم» که فرمود: ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ یعنی ایران پیروز شد ﴿وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ﴾ یعنی ایران شکست میخورد این عصارهٴ سوره بود.
وجود مبارک حضرت امیر آن را در خطبه این طور فرمود اینجا هم ذات اقدس الهی وقتی فساد در زمین را به بنیاسرائیل اسناد میدهد نمیشود گفت کلّ زمین برای اینکه کلّ زمین آن روز به سه قسمت تقسیم شده بود شرق حجاز را امپراطوری ایران گرفته بود و این کشور، کشور شاهنشاهی بود کشوری را شاهنشاهی میگویند که نه تنها از ملت و رعیت خود باج میگیرد و مالیات میگیرد از کشورهای کوچک دیگر که جزء اقمار او هستند آنها هم باج میگیرد وگرنه کشور شاهی و سلطنتی بود نه شاهنشاهی، اگر گفتند شاهنشاهی یعنی شاهِ شاهان است و همین طور هم بود ایران آن هم امپراطوری روم بود.
بنیاسرائیل آن توان را نداشت که کلّ خاورمیانه را به فساد بکشد پس مقطعی بود چه اینکه آنهایی هم که آمدند بر اینها مسلّط شدند هم مقطعی بود یعنی بابلیها آمدند شورش کردند و این بنیاسرائیل را هم به آن روز سیاه نشاندند. امپراطوری ایران از شرق قیام کرد با بابلیها درگیر شد آنها را سرکوب کرد فایده بالعرض این کار هم نصیب بنیاسرائیل شد که بنیاسرائیل هم آزاد شدند بعد از مدتی اینها ممنون ایرانیها شدند که اینها را آزاد کردند برای اینکه ایرانیها بابلیها را سرِ جایشان نشاندند و این بنیاسرائیل آزاد شد. بار دوم که فسادشان شروع شد امپراطوری روم حمله کرد و اینها را از پا درآورد.
از این بخش آیات برمیآید که چه شرق آن روز، چه غرب آن روز اینها یک خُلق و خوی درندگی مشترکی داشتند وارد مراکز عبادی بشوند، مسجد را خراب بکنند، کتاب مقدس را بسوزانند این کارها را میکردند بار اول که بُختنصر مسلّط شد بر اینها از همان بابل اینها را مسجدهایش را تخریب کرده توراتشان را سوزانده و مانند آن.
بار دوم هم از همان گروه بر همین بنیاسرائیل مسلّط شدند و اینها را به این روز درآوردند هیچکدام از اینها آدمهای صالحی نبودند برای اینکه دارد ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخلوهُ أوَّلَ مرَّة﴾ اگر حکومت، حکومت الهی بود تحت رهبری انبیای الهی بود یا اگر بر وجود مبارک ولیعصر(ارواحنا فداه) تطبیق بشود آنها هرگز وارد حریم خصوصی نمیشوند، زن و بچه مردم را کار ندارند، در خانههای مردم نمیروند، مسجد را نمیسوزانند، تورات را نمیسوزانند این معلوم میشود که از همان یا قَدَرهای بُختنصری هستند یا مثل آنها که تفاوت اخلاقی ندارند، اعتقادشان یکی، اخلاقشان یکی همهشان خوی درندگی دارند نمیشود تطبیق کرد بر مقدّسات دینی.
در روایات ما بر جریان شهادت حضرت امیر، شهادت امام حسن، شهادت سیدالشهدا(سلام الله علیهم اجمعین) تطبیق شده و بر قیام وجود مبارک حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) تطبیق شده که یکبار قبل از قیام وجود مبارک حضرت بر قاتلان اهلبیت حمله میکنند آنها را از پای درمیآورند، بار دیگر که به وسیله ظهور حضرت تأمین میشود این یک تطبیق است و اصل کلی است و درست هم هست برای اینکه قرآن کریم فرمود جریان بنیاسرائیل نه اوّلین قضیه بود، نه آخرین قضیه و به عنوان ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ یک اصل کلی و سنّت الهی را بیان کرده فرمود دوبار واقع شده ولی اصل همین است ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ الآن اینها در همینها همین اسرائیلیها، همین صهاینه آمدند اشغال کردند عدهای را آواره کردند، تقریباً نزدیک شصت سال است که اینها را در اردوگاه آوارگان آوارگی میکنند و آنها را نگه داشتند، خب همان خدای سبحان فرمود: ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ ممکن است به وسیله همین حزبالله، به وسیله نیروهای تأییدیه الهی اینها را سرکوب بکنند آدم امیدوار است که انشاءالله اینچنین باشد نه برای اینکه حالا آن بار دوم گذشت دیگر خبری نیست فرمود: ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ یعنی اصل کلی همین است اصل کلی این است که فساد را ما تحمل نمیکنیم به احسن وجه این فساد را برمیداریم.
بنابراین اگر در بعضی از روایات آمده است که این مربوط به قتل و شهادت اهلبیت(علیهم السلام) است و قبل از ظهور حضرت یک عده قیام میکنند و آن قیام نهایی به برکت حضرت است که اینها حق است بر اساس ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ و اگر درباره حزبالله لبنان اینها امیدوارند که به دست اینها اسرائیل محو و نابود بشود این حق است بر اساس ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ اما آن قضایای تاریخی یکی مربوط به بُختنصر است، یکی هم مربوط به همفکران و همعقیدهها و همکیشان و همخُلقان آن طایفه که اینها فساد کردند و فساد کردند تعبیر قرآن این است که ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ هر چه به دستشان رسید خراب کردند این ﴿مَا﴾ چه موصوله باشد چه مصدریه معنایش این است که هر چه را یا مدّت عُلو اینها تبتیر بودند اهل تبتیر بودند تبار بودند، هلاک بودند، اهلاک میکردند فرمود هر چه دست اینها رسید خراب کردند ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا﴾ چون اینها عُلوّ کردند، استعلا داشتند، استکبار داشتند، خب یک مستکبر وقتی وارد بر سرزمین میشود همه کیان آن مملکت تحت قدرت اوست دیگر فرمود هرچه زیر دست آنها بود خراب کردند دیگر آثار فرهنگی و میراثی و مرکز دینی و کتاب آسمانی و زاهد و عابد و اینها نشناختند ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا﴾ آنچه که بر او عالی شدند و مستعلی شدند و سلطه پیدا کردند ﴿تَتْبِیراً﴾ به صورت صیغهٴ باب «تفعیل» کثرت، مبالغه همه اینها را همراهی میکند بنابراین یک اثر علمی ندارد که بگویی حالا این دوتا قضیه واقع شده است دیگر صهاینه و اسرائیل هر کاری بخواهد بکند آزاد است، خیر ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾ است یک، و وعدهٴ الهی در ذیلش این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ دو، در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» هم این بحث گذشت ﴿وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ در چند جای قرآن آمده گاهی به صورت فعل ماضی، گاهی به صورت فعل مضارع فرمود شما برگردید غضب ما هم برمیگردد، شما آدم بشوید لطف ما هم برمیگردد ولی اصل بر رحمت ماست در همین بخش پایانی فرمود: ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ غضب و قهر الهی مقضی بالعرض است اینکه گفته شد قبلاً هم این بحث چند بار گذشت اینکه گفته شد رحمت خدا بر غضب او سابقه دارد نه یعنی رحمت، هشت در بهشت به ما میدهد و غضب هفت در جهنم را به عهده دارد او قدری بیشتر قدری کمتر این معنایش نیست که رحمت خدا بیش از غضب خداست. سخن از افزایش رحمت بر غضب نیست، سخن از مزید رحمت بر غضب نیست که رحمت خدا بیش از غضب خداست سخن از سبقت است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» نه «من زادت رحمته علی غضبه» اگر سابق است پس پیشرو است، پیشواست امام است، رهبر است یعنی پیشاپیش غضب امامی حرکت میکند به نام رحمت. غضب مأموم است، تابع است کجا باید غضب بکند رحمت باید دستور بدهد تا رحمت دستور نداد، غضب ظهور نمیکند معنای سابق و لاحق این است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) مفسّر همین جمله است به خدا عرض کرد «أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ» ای خدایی که قبل از اینکه غضب بکنی، مهندس غضب رحمت است، معمار غضب رحمت است، امام غضب رحمت است، اَمام غضب رحمت است، پیشاپیش رحمت میرود بررسی میکند که کجا باید کُشتار بشود، کجا باید رفتار مهربانانه بشود تا امام دستور ندهد مأموم حرکت نمیکند، اگر قاضی عادلی دستور داد قاتل را بر اساس ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ﴾ قصاص کنید این قصاص رحمت است، چرا؟ برای اینکه به فرمان عدل این قصاص حاصل شده اول رحمت فتوا داد، بعد شمشیر شروع کرد به فعالیت، اگر این است ذات اقدس الهی بر اساس همان «یا مَن سَبَقَت رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ» فرمود: ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ این هست، اما ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ ما اساس کار ما، مهندسی کار ما، معماری کار ما، کارگری کار ما، کارگردانی کار ما رحمت است ما جز رحمت نداریم
از رحمت آمدند و به رحمت روند باز من رحمة بدا و الی ما بدا یعود
عالم را رحمت میگرداند نه غضب، اگر شما قاتلی را مجازات کردید رحمتِ شماست برای اینکه به نظام دارید رحمت میکنید، به قانون دارید رحمت میکنید، به امت دارید رحمت میکنید، به مکتب دارید رحمت میکنید، به آن مظلوم و بازماندهها و اولیای دَم دارید رحمت میکنید. جهنم رحمت است برای اینکه آن رحمت مطلقه دستور داد کجا رحمت باشد، کجا غضب باشد و مانند آن.
این آیه مبارکه سه بخش دارد بخش اوّلش ناظر به همین اصل کلی است که جهان مأموم است و امام جماعت جهان رحمت الهی است که او رحمان مطلق است. بخش سومش هم این است که ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ اینکه میبیند ما کفار را آنجا محاصره میکنیم آنجا زندانی میکنیم برای آن است که زندانی کردن مجرم رحمت است یعنی دست این اراذل و اوباش را باز گذاشتن رحمت است یا اینها را به بند کشیدن رحمت است؟ قبلاً هم ملاحظه فرمودید که اراذل معنایش معلوم است اوباش یک اصطلاح حدیثی دارد از آنجا به کلام سرایت کرد از آنجا به مسائل اجتماعی و سیاسی راه پیدا کرد این اوباش جمع وَبْش و وَبَش است آن چِرکها و سفیدیهای روی ناخن را میگویند وَبْش این چرکهای روی دست را میگویند اوباش. در روایات ما هست که یک عده اوباشاند از آنجا به کلام راه پیدا کرد که میگویند اشاعره اینچنین گفتند، معتزله اینچنین گفتند، «وقالت الاوباش» آنها که رأی خاصّ علمی ندارند آنها را در اصطلاح کلامی میگویند اوباش. از حدیث به کلام رفت، از کلام به مسائل سیاسی و اجتماعی آمد که میگویند اراذل و اوباش، اراذل و اوباش، خب اوباش را به زندان بردن رحمت است فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ ما یک عده را محاصره میکنیم، زندان میکنیم ما خواستیم رحمت بکنیم چطوری رحمت بکنیم به جامعه؟ رحمت کردن به جامعه تأمین امنیت جامعه است فرمود کسی که با داشتن عقل و فطرت از درون، با وحی و نبوت و امامت از بیرون هم بیراهه رفته، هم راه دیگران را بسته ما بارها به او مهلت دادیم گفتیم اتمام حجت کردیم راه جز به بند کشیدن او نیست، پس ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾.
بنابراین دیگر احتمال اینکه منظور از این زمین کلّ زمین باشد با آن سبک تاریخی که بنیاسرائیل قَدَر خاورمیانه نبودند هماهنگ نیست.
پرسش:...
پاسخ: آن برای اینکه «بحبل من الناس» است یعنی آمریکا دارد این کار را میکند و جهانی بودنش برای اینکه اینها پیرو او هستند دست این آمریکا را همین اعراب اینها دوتا خطر داشتند در همین جریان هستهای تلاش و کوشش آمریکای پلید این بود که اروپا را با خود متّحد کند که الحمدلله موفق نشد، در جریان خاورمیانه جریان اسرائیل سعی کرد این اعراب بیعقل را با خود متّحد کند که موفق نخواهد شد بالأخره مردم مسلماناند و بیدارند و امام و شهدا را خدا با انبیا محشور بکند خونشان اثر کرده این دوتا غرض را این آمریکای پلید داشت هم در جریان هستهای اروپا را خواست با خود موافق کند بالأخره پیش نبرد هم در جریان بنیاسرائیل و صهاینهٴ خاورمیانه این اعراب را میخواهد با خود موافق کند، متّحد کند که انشاءالله موفق نمیشود این به اسلام مردم وابسته است.
بنابراین اصرار اینکه حالا وعدهٴ دوم نیامده نیست برای اینکه هر روز در پیش است ممکن است وعده دهم و صدم و هزارم هم باشد اصل کلی را ذات اقدس الهی بیان کرد ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ دوبار گذشت بار سوم، بار چهارم، بار پنجم هم خواهد بود ما هر لحظه باید امیدوار باشیم.
پرسش:...
پاسخ: وقتی اسلام آمد فتح کرد عدهای پذیرفتند مسلمان شدند و اسلام آنها در همان سرزمین خودشان نگه داشته الآن مسلمین آنجا هستند که به وسیله اسلام آمدند اینها مهاجماند از جای دیگر آمدند الآن هم انتخابات بکنند ببینند که سکنهٴ آنجا که با طوع و رغبت اسلام آوردند و اسلام آنها را در همان سرزمین نگه داشته چه چیزی میگویند. همین فلسطینها آبا و اجدادشان همین اهل کتاب بودند دیگر حالا یا مسیحی بودند یا یهودی اینها مسلمان شدند اسلام را قبول کردند دیگر. این مردمی که با طوع و رغبت خودشان یک دین الهی را قبول کردند اینها را دارند بیرون میکنند این فلسطینیها که از جای دیگر نیامدند که اینها که مهاجر نیستند که این یهودیها مهاجرند یک چندتا یهودی بالاصل آنجا هستند آنها هم از این صهاینه به ستوه آمدند اینکه بیگانه است مزاحم است آنکه آشناست که مزاحم نیست الآن ایران یهودی دارد، مسیحی دارد همه با هم داریم زندگی میکنیم کسی مزاحم کسی نیست همه در پناه یک حکومت به نام اسلام حکومت اسلامی را قبول کردیم ولو آنها دین دیگر دارند و در پناه حکومت اسلامی داریم زندگی مسالمتآمیز میکنیم، اما آنها وقتی اسلام آمد کثیری از مردم ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ به سرزمین خودشان وارد شدند اینها که از جای دیگر نیامدند این مهاجران اسرائیلی فاسد مفسد از جاهای دیگر آمدند آن یهودی بالاصل، آن مسیحی بالاصل که جِزیه داد، ماند باید بماند آنها هم که اسلام آوردند هم میمانند باید بمانند اینها شهر و کشورشان را اداره میکنند اینکه از خارج آمده و داخلی را الآن شصت سال است آواره کرده بحث است.
بنابراین نمیشود گفت که چون بیتالمقدس قبلاً برای یهودیها بود حالا هم برای یهودیهاست بله بیتالمقدس سرزمینی بود برای ساکنان او، ساکنان آنها اکثریت قریب به اتفاق اسلام آوردند در کشور خودشان دارند زندگی میکنند دیگر، مگر ما نیاکان ما مجوس نبود اسلام آوردیم الآن در کشورمان اسلامی زندگی میکنیم دیگر. نباید گفت چون دو هزار سال قبل اینها مجوس بودند حالا باید از این کشور بروند بیرون بالأخره این کشور برای ما بود، ما هم اسلام را قبول کردیم در همین کشور داریم زندگی میکنیم دیگر نباید آن بنیاسرائیلی که مسلماناند یک، یهودیاند، آن بنیاسرائیلی که مسیحیاند اینها محترماند در فلسطین دارند زندگی میکنند دیگر. الآن حرف حکومت اسلامی، حرف مردم آزاد جهان این است که شما باید یک انتخابات آزاد بکنید اینها که سرزمین فلسطین برای آنهاست از جای دیگر نیامدند حالا یا یهودیاند یا مسیحیاند اکثریت قاطعشان هم مسلماناند هر چه مردم فلسطین گفتند همان را شما قبول کنید این است که آنها نمیگذارند ولی خب ذات اقدس الهی همان بیان نورانی حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) است که اگر کسی به همان سهراهی جدا شدن این قافلهها که از مکه برمیگشتند عدهای میخواستند طرف کوفه بروند، عدهای هم مثل خود حضرت طرف کربلا، عدهای هم راههای دیگر در همان سهراهی وجود مبارک سیدالشهدا(سلام الله علیه) آن خطبه را خواند فرمود بایستید من این خطبه را بخوانم بعد حالا هر طرف خواستید بروید، بروید فرمود من خودم از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدم «من رأی سلطاناً جائراً» کذا و کذا و کذا و قیام نکند و او را سرِ جایش ننشاند «حقیقاً علی الله أن یدخله مُدخله» من شنیدم که پیغمبر فرمود اگر کسی ظالمی را ببیند جلوی ظلم ظالم را نگیرد خدا این آدم بیتفاوت را با ظالم یکجا به جهنم میبرد بعد فرمود حالا مختارید هر طرف میخواهید بروید، بروید.
الآن حرف همه آزادهها این است بالأخره هم روزی میرسد که مسلمانهای حجاز قیام میکنند، مسلمانها اردن و خلیج فارس و آن بحرین و عمان و ابوظبی و همه اینها قیام میکنند بالأخره حکومت اسلامی انشاءالله به پا میشود نباید نگران بود آن روایاتی که درباره وجود مبارک حضرت است آن حرف آخر را میزند آن هم حق است اما بر اساس ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ حق است نه اینکه مثلاً واقعه دوم آن باشد واقعه دوم مثل واقعه اول ﴿لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ﴾ است.
بحثهای عمیق که مطرح میشود این بحثهای ادبی که «لام» چه «لام»ی است این «نون» برای چه جزم شده اینها جزء پسلرزههای بحث است گاهی کم و زیاد میشود این «نون»ها کسر شده نظیر این «لام»، «لام» عاقبت است ﴿لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ است که برای آن چون منصوب است محذوف شده نه برای جزم که «لام»، «لام» امر باشد.
خب، فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ گاهی ممکن است سؤال بشود که خب آدم وقتی برای دیگری مدرسه میسازد، برای دیگران درمانگاه میسازد چگونه ﴿أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ کسی میگوید من خودم مسکن دارم نیاز به مسکن ندارم ولی برای عدهای خانه ساختم من خودم نیازی به درمانگاه ندارم ولی برای دیگران درمانگاه ساختم پس احسان به غیر کردم.
این سخن ناصواب است برای اینکه هر کاری را که انسان انجام بدهد بالاصاله و بالذات در حیطه نفس خود آدم میماند یک، آثار اوّلیهاش به خود آدم برمیگردد دو، سایه این کار به غیر میرسد سه، مثل اینکه آدم در خانه خودش باغی درست کرده او را معطّر کرده درختهای باروری غرس کرده، گُلهای معطّری غرس کرده گاهی نسیم میوزد بوی این گُلها را به شامّهٴ رهگذرها میرساند همین چه اینکه اگر کسی بد کرده دیگری را کُشته، خب بر فرض دیگری را کُشته چه میشود یک حیات موقّتی را از او سلب کرده، اما خودش به چه عذاب الیم گرفتار میشود؟ سالیان متمادی در جهنم با آن وضع که ﴿لاَ یَمُوتُ فِیهَا وَلاَ یَحْیَی﴾ میسوزد این عمل که میلیونها اثر دارد سایه این اثر به دیگری رسیده مثل آن کسی که باغ غرس کرده در خانه خودش، گاهی سایه درخت به عابر میرسد، گاهی نسیم گُل به عابر میرسد ممکن نیست عمل، عامل را رها کند ممکن نیست عمل کسی را به حساب دیگری بنویسند عمل حیّ است «لا یموت» اولاً این «حیّ لا یموت» به یک حیّ دیگری وابسته است ثانیاً آن همان عامل است ثالثاً و رها نمیکند لذا فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ در رَهن عمل است، در گِرو عمل است چه بد باشد، چه خوب، اگر کسی مثلاً در داخل منزلش، در اتاق مسکونیاش یک چاه فاضلابی، یک کَنیفی حفر بکند تمام این بوهای بدش دامنگیر شامّه اوست گاهی هم ممکن است درِ اتاق باز بشود و شامّه رهگذر را آسیب برساند ولی اساس کار این است اگر کسی در درون خودش چاهی کنده است این چاه دائماً او را میرنجاند نه به دیگری آسیب برساند «الا بالعرض والتبع».
«و الحمد لله رب العالمین»
اگر در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آمده که ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ معلوم است که چه کسی غالب است
خدا وقتی فساد در زمین را به بنیاسرائیل اسناد میدهد نمیشود گفت کل زمین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً ﴿4﴾ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً ﴿5﴾ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً ﴿6﴾ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴿7﴾ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴿8﴾
تناسب آیه اول و آیات بعد این است که در آیات بعد جریان مسجد اقصیٰ و بیت مَقدِس و اینها مطرح است لذا در صدر این سوره جریان اسرای از مسجدالحرام به مسجد اقصیٰ مطرح شد که مناسب با آنها باشد، این یک.
دوم اینکه جریان حضرت نوح، همراهان حضرت نوح، ذراری حضرت نوح در سورهٴ مبارکهٴ «هود» که بحث مبسوطش مربوط به آن قسمت است آنجا بازگو شد از آیات سورهٴ «یونس» کمک گرفته شد، از آیات سورهٴ «صافات» کمک گرفته شد که همراهان حضرت نوح چه کسانی بودند؟ آنچه که در آیه 77 سورهٴ «صافات» دارد ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ﴾ با آنچه که در سورهٴ «اسراء» آمده است که ﴿ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا﴾ چگونه جمع میشود مبسوطاً در آنجا بحث شد.
مطلب سوم آن است که این کتابی که ذات اقدس الهی به بنیاسرائیل عطا کرد تورات است چون این ﴿الْکِتَابِ﴾ی که قبلاً گفته شد تورات است این عهد خارجی است آنچه که در آیه بعد آمده است ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ این عهد ذکری است یعنی در همان تورات ما این مطالب را نوشتیم، اگر مربوط به قضا و قَدر باشد این به لوح محفوظ و اینها برمیگردد که ﴿مَا أَصَابَ مِن مُصِیَبةٍ فِی الْأَرْضِ وَلاَ فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَبْرَأَهَا﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» است. آن لوح محفوظ است یا کتاب دیگر، اما اینجا این کتاب «الف» و «لام»ش، «الف» و «لام» عهد ذکری است آن کتاب که بار اول ذکر شد عهد خارجی است ﴿قَضَیْنَا﴾ هم یعنی اعلام کرد.
مطلب بعدی آن است که نه زمانش مشخص است، نه افرادش مشخص چون زمانش مشخص نیست، افرادش مشخص نیست پس بنابراین اختیار همچنان محفوظ است هر کس احتمال میدهد که انشاءالله صَلاح نصیب او باشد و از فساد نجات پیدا کند یا خائف است که فساد دامنگیر او بشود و از صلاح محروم باشد بین خوف و رجا به سر میبرد و اختیارش هم محفوظ است، اگر ذات اقدس الهی به اشخاص معیّن در زمان معیّن این اعلام را کرده باشد که شما الاولابد فساد میکنید، بله این کار قطعی است و با اختیار هماهنگ نیست، اما وقتی به طور اجمال به نحو قضیهٴ مُهمله مثل «کلی فی المعیّن» که این طور میشود مگر کسی که به عنایت الهی مشمول رحمت باشد اختیار همیشه محفوظ است، بین خوف و رجا برای همیشه اینها میتوانند به سر ببرند و مانند آن.
جناب فخررازی برابر همان مبنای اشاعره این را حمل بر جبر کرده است و برانگیخته شدن آن گروه مهاجم را هم طبق جبر میداند و فساد این اسرائیلیها را هم بر اساس جبر میداند که این یک امر بیّنالغیای است که در موارد دیگر بطلانش روشن شد اینجا هم بطلانش روشن است. ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ﴾ که ﴿لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ﴾ منظور از این ارض همان محدودهٴ خاصّ خودشان است آن روز دو قدرت بزرگ در خاورمیانه بود یکی امپراطوری ایران بود یکی هم امپراطوری روم. در آن روزگارها این دو امپراطوری گاهی به جان هم میافتادند، گاهی اقمارشان جنگ داخلی داشتند، اگر اقمارشان جنگ داخلی داشته باشند فساد همان مقطعی و موضعی است مثل افرادی که در مصر بودند یا بیتالمقدِس بودند و مانند آن، اما وقتی امپراطوری روم با امپراطوری ایران درگیر میشد فساد کلّ خاورمیانه را میگرفت. این دو قدرت آن روز به قدری معروف بودند که اگر گفته میشد که فلان قدرت شکست خود معلوم بود که چه کسی شکست داد، اگر در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آمده است که ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ معلوم است که چه کسی غالب است دیگر نفرمود ایران غالب شد برای اینکه آن روز در خاورمیانه در برابر امپراطوری روم غیر از امپراطوری ایران کسی نبود چون اینچنین بود فاعل را ذکر نکرد فقط مفعول را ذکر کرد فرمود: ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ اما چه کسی غالب شد همه میدانند که کسی نمیتواند امپراطوری روم را شکست بدهد مگر ایران، اگر هم میفرمود «غلبت ایران» معلوم بود که آنکه فاتح و پیروز است فقط امپراطوری روم است زیرا کسی که بتواند امپراطوری ایران را شکست بدهد غیر از امپراطوری روم قدرت دیگری نبود.
آن روز که این جهان اول، جهان اول که میگفتند یعنی شوروی جهان اول بود و آمریکا هم جهان اول بود هیچکدام جهان دوم نبودند جهان دوم همین کشورهای صنعتی مثل اروپا و چین و اینها بودند، جهان سوم همین فقرا و تحت استعمار و اینها بودند. آن روز جهان اول همین دو قدرت بودند یعنی هم شوروی جهان اول بود و هم آمریکا، اگر میگفتند شوروی شکست خورد یعنی آمریکا پیروز شد، اگر میگفتند آمریکا شکست خورد یعنی شوروی پیروز شد. در خاورمیانه غیر از این دو قدرت، قدرتی نبود.
بنابراین بنیاسرائیل نمیتوانست فساد در خاورمیانه ایجاد کند این ﴿فِی الْأَرْضِ﴾ که میگویند همان شهر خودشان، روستای خودشان، محلّ خودشان و مانند آن، ولی اگر فساد به یکی از این دو امپراطوری اسناد داده میشد معلوم میشد که کلّ خاورمیانه آسیب میدید. وجود مبارک حضرت امیر در همان خطبه «قاصعه» دارد که بالأخره وجود مبارک ابراهیم قیام کرد و حکومتی تشکیل داد و فرزندان او به حکومت رسیدند و در همین منطقه میانی حجاز و عراق و شام و اینها مصر و امثال ذلک حکومت میکردند اینکه در خطبه 192 نهجالبلاغه آمده است ناظر به همین قسمت است. فرمود اینها در اثر اختلاف همین پیغمبرزادهها در اثر اختلاف به جایی رسیدند که کِسرا، اکاسره و قیاصره. اکاسره همین کسراهای ایران بودند امپراطوران ایران، قیاصره همین قیصرهای روم بودند امپراطورهای روم. فرمود اکاسره و قیاصره این پیغمبرزادهها را به دام کشیدند اینها را اصحاب دَبر و وَبر کردند اینها پیغمبرزاده بودند، حکومت میکردند، مورد احترام بودند این امپراطوری که از شرق حجاز آمد و آن امپراطوری که از غرب حجاز آمد اینها که در اثر اختلاف به جان هم افتادند اینها را گرفتند چارودار کردند خلاصه حرف این است فرمود من را تنها نگذارید، اختلاف نکنید وگرنه این دوتا قدرت شما را به همان اصحاب دَبر و وَبر همین است. دَبر این زخم پشت شتر را میگویند، خب زخم پشت شتر را همان چارودارش ساربانش تیمار میکند دیگر. وَبَر این کُرک روی سینه شتر را میگویند، خب همین چارودارها اینها میچینند دیگر دیگری نمیآید بچیند که. فرمود شما یادتان باشد، حواستان جمع باشد اگر اختلاف کردید اینها از شرق میآیند، آنها از غرب میآیند و همان طوری که پیغمبرزادهها را، فرزندان اسحاق و اسماعیل را اصحاب دَبر و وَبر کردند شما را هم چارودار میکنند این طور نیست که آنها که مسلّط شدند به شماها پُست کلیدی بدهند که آن روز در خاورمیانه غیر از این دو قدرت نبود مثل اینکه در زمان قبل از فروپاشی شوروی در کلّ کُرهٴ زمین بیش از این دو قدرت نبود. در سورهٴ «روم» که فرمود: ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ یعنی ایران پیروز شد ﴿وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ﴾ یعنی ایران شکست میخورد این عصارهٴ سوره بود.
وجود مبارک حضرت امیر آن را در خطبه این طور فرمود اینجا هم ذات اقدس الهی وقتی فساد در زمین را به بنیاسرائیل اسناد میدهد نمیشود گفت کلّ زمین برای اینکه کلّ زمین آن روز به سه قسمت تقسیم شده بود شرق حجاز را امپراطوری ایران گرفته بود و این کشور، کشور شاهنشاهی بود کشوری را شاهنشاهی میگویند که نه تنها از ملت و رعیت خود باج میگیرد و مالیات میگیرد از کشورهای کوچک دیگر که جزء اقمار او هستند آنها هم باج میگیرد وگرنه کشور شاهی و سلطنتی بود نه شاهنشاهی، اگر گفتند شاهنشاهی یعنی شاهِ شاهان است و همین طور هم بود ایران آن هم امپراطوری روم بود.
بنیاسرائیل آن توان را نداشت که کلّ خاورمیانه را به فساد بکشد پس مقطعی بود چه اینکه آنهایی هم که آمدند بر اینها مسلّط شدند هم مقطعی بود یعنی بابلیها آمدند شورش کردند و این بنیاسرائیل را هم به آن روز سیاه نشاندند. امپراطوری ایران از شرق قیام کرد با بابلیها درگیر شد آنها را سرکوب کرد فایده بالعرض این کار هم نصیب بنیاسرائیل شد که بنیاسرائیل هم آزاد شدند بعد از مدتی اینها ممنون ایرانیها شدند که اینها را آزاد کردند برای اینکه ایرانیها بابلیها را سرِ جایشان نشاندند و این بنیاسرائیل آزاد شد. بار دوم که فسادشان شروع شد امپراطوری روم حمله کرد و اینها را از پا درآورد.
از این بخش آیات برمیآید که چه شرق آن روز، چه غرب آن روز اینها یک خُلق و خوی درندگی مشترکی داشتند وارد مراکز عبادی بشوند، مسجد را خراب بکنند، کتاب مقدس را بسوزانند این کارها را میکردند بار اول که بُختنصر مسلّط شد بر اینها از همان بابل اینها را مسجدهایش را تخریب کرده توراتشان را سوزانده و مانند آن.
بار دوم هم از همان گروه بر همین بنیاسرائیل مسلّط شدند و اینها را به این روز درآوردند هیچکدام از اینها آدمهای صالحی نبودند برای اینکه دارد ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخلوهُ أوَّلَ مرَّة﴾ اگر حکومت، حکومت الهی بود تحت رهبری انبیای الهی بود یا اگر بر وجود مبارک ولیعصر(ارواحنا فداه) تطبیق بشود آنها هرگز وارد حریم خصوصی نمیشوند، زن و بچه مردم را کار ندارند، در خانههای مردم نمیروند، مسجد را نمیسوزانند، تورات را نمیسوزانند این معلوم میشود که از همان یا قَدَرهای بُختنصری هستند یا مثل آنها که تفاوت اخلاقی ندارند، اعتقادشان یکی، اخلاقشان یکی همهشان خوی درندگی دارند نمیشود تطبیق کرد بر مقدّسات دینی.
در روایات ما بر جریان شهادت حضرت امیر، شهادت امام حسن، شهادت سیدالشهدا(سلام الله علیهم اجمعین) تطبیق شده و بر قیام وجود مبارک حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) تطبیق شده که یکبار قبل از قیام وجود مبارک حضرت بر قاتلان اهلبیت حمله میکنند آنها را از پای درمیآورند، بار دیگر که به وسیله ظهور حضرت تأمین میشود این یک تطبیق است و اصل کلی است و درست هم هست برای اینکه قرآن کریم فرمود جریان بنیاسرائیل نه اوّلین قضیه بود، نه آخرین قضیه و به عنوان ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ یک اصل کلی و سنّت الهی را بیان کرده فرمود دوبار واقع شده ولی اصل همین است ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ الآن اینها در همینها همین اسرائیلیها، همین صهاینه آمدند اشغال کردند عدهای را آواره کردند، تقریباً نزدیک شصت سال است که اینها را در اردوگاه آوارگان آوارگی میکنند و آنها را نگه داشتند، خب همان خدای سبحان فرمود: ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ ممکن است به وسیله همین حزبالله، به وسیله نیروهای تأییدیه الهی اینها را سرکوب بکنند آدم امیدوار است که انشاءالله اینچنین باشد نه برای اینکه حالا آن بار دوم گذشت دیگر خبری نیست فرمود: ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ یعنی اصل کلی همین است اصل کلی این است که فساد را ما تحمل نمیکنیم به احسن وجه این فساد را برمیداریم.
بنابراین اگر در بعضی از روایات آمده است که این مربوط به قتل و شهادت اهلبیت(علیهم السلام) است و قبل از ظهور حضرت یک عده قیام میکنند و آن قیام نهایی به برکت حضرت است که اینها حق است بر اساس ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ و اگر درباره حزبالله لبنان اینها امیدوارند که به دست اینها اسرائیل محو و نابود بشود این حق است بر اساس ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ اما آن قضایای تاریخی یکی مربوط به بُختنصر است، یکی هم مربوط به همفکران و همعقیدهها و همکیشان و همخُلقان آن طایفه که اینها فساد کردند و فساد کردند تعبیر قرآن این است که ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ هر چه به دستشان رسید خراب کردند این ﴿مَا﴾ چه موصوله باشد چه مصدریه معنایش این است که هر چه را یا مدّت عُلو اینها تبتیر بودند اهل تبتیر بودند تبار بودند، هلاک بودند، اهلاک میکردند فرمود هر چه دست اینها رسید خراب کردند ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا﴾ چون اینها عُلوّ کردند، استعلا داشتند، استکبار داشتند، خب یک مستکبر وقتی وارد بر سرزمین میشود همه کیان آن مملکت تحت قدرت اوست دیگر فرمود هرچه زیر دست آنها بود خراب کردند دیگر آثار فرهنگی و میراثی و مرکز دینی و کتاب آسمانی و زاهد و عابد و اینها نشناختند ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا﴾ آنچه که بر او عالی شدند و مستعلی شدند و سلطه پیدا کردند ﴿تَتْبِیراً﴾ به صورت صیغهٴ باب «تفعیل» کثرت، مبالغه همه اینها را همراهی میکند بنابراین یک اثر علمی ندارد که بگویی حالا این دوتا قضیه واقع شده است دیگر صهاینه و اسرائیل هر کاری بخواهد بکند آزاد است، خیر ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾ است یک، و وعدهٴ الهی در ذیلش این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ دو، در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» هم این بحث گذشت ﴿وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ در چند جای قرآن آمده گاهی به صورت فعل ماضی، گاهی به صورت فعل مضارع فرمود شما برگردید غضب ما هم برمیگردد، شما آدم بشوید لطف ما هم برمیگردد ولی اصل بر رحمت ماست در همین بخش پایانی فرمود: ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ غضب و قهر الهی مقضی بالعرض است اینکه گفته شد قبلاً هم این بحث چند بار گذشت اینکه گفته شد رحمت خدا بر غضب او سابقه دارد نه یعنی رحمت، هشت در بهشت به ما میدهد و غضب هفت در جهنم را به عهده دارد او قدری بیشتر قدری کمتر این معنایش نیست که رحمت خدا بیش از غضب خداست. سخن از افزایش رحمت بر غضب نیست، سخن از مزید رحمت بر غضب نیست که رحمت خدا بیش از غضب خداست سخن از سبقت است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» نه «من زادت رحمته علی غضبه» اگر سابق است پس پیشرو است، پیشواست امام است، رهبر است یعنی پیشاپیش غضب امامی حرکت میکند به نام رحمت. غضب مأموم است، تابع است کجا باید غضب بکند رحمت باید دستور بدهد تا رحمت دستور نداد، غضب ظهور نمیکند معنای سابق و لاحق این است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) مفسّر همین جمله است به خدا عرض کرد «أَنْتَ الَّذِی تَسْعَی رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ» ای خدایی که قبل از اینکه غضب بکنی، مهندس غضب رحمت است، معمار غضب رحمت است، امام غضب رحمت است، اَمام غضب رحمت است، پیشاپیش رحمت میرود بررسی میکند که کجا باید کُشتار بشود، کجا باید رفتار مهربانانه بشود تا امام دستور ندهد مأموم حرکت نمیکند، اگر قاضی عادلی دستور داد قاتل را بر اساس ﴿وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ﴾ قصاص کنید این قصاص رحمت است، چرا؟ برای اینکه به فرمان عدل این قصاص حاصل شده اول رحمت فتوا داد، بعد شمشیر شروع کرد به فعالیت، اگر این است ذات اقدس الهی بر اساس همان «یا مَن سَبَقَت رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ» فرمود: ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ﴾ این هست، اما ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ ما اساس کار ما، مهندسی کار ما، معماری کار ما، کارگری کار ما، کارگردانی کار ما رحمت است ما جز رحمت نداریم
از رحمت آمدند و به رحمت روند باز من رحمة بدا و الی ما بدا یعود
عالم را رحمت میگرداند نه غضب، اگر شما قاتلی را مجازات کردید رحمتِ شماست برای اینکه به نظام دارید رحمت میکنید، به قانون دارید رحمت میکنید، به امت دارید رحمت میکنید، به مکتب دارید رحمت میکنید، به آن مظلوم و بازماندهها و اولیای دَم دارید رحمت میکنید. جهنم رحمت است برای اینکه آن رحمت مطلقه دستور داد کجا رحمت باشد، کجا غضب باشد و مانند آن.
این آیه مبارکه سه بخش دارد بخش اوّلش ناظر به همین اصل کلی است که جهان مأموم است و امام جماعت جهان رحمت الهی است که او رحمان مطلق است. بخش سومش هم این است که ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ اینکه میبیند ما کفار را آنجا محاصره میکنیم آنجا زندانی میکنیم برای آن است که زندانی کردن مجرم رحمت است یعنی دست این اراذل و اوباش را باز گذاشتن رحمت است یا اینها را به بند کشیدن رحمت است؟ قبلاً هم ملاحظه فرمودید که اراذل معنایش معلوم است اوباش یک اصطلاح حدیثی دارد از آنجا به کلام سرایت کرد از آنجا به مسائل اجتماعی و سیاسی راه پیدا کرد این اوباش جمع وَبْش و وَبَش است آن چِرکها و سفیدیهای روی ناخن را میگویند وَبْش این چرکهای روی دست را میگویند اوباش. در روایات ما هست که یک عده اوباشاند از آنجا به کلام راه پیدا کرد که میگویند اشاعره اینچنین گفتند، معتزله اینچنین گفتند، «وقالت الاوباش» آنها که رأی خاصّ علمی ندارند آنها را در اصطلاح کلامی میگویند اوباش. از حدیث به کلام رفت، از کلام به مسائل سیاسی و اجتماعی آمد که میگویند اراذل و اوباش، اراذل و اوباش، خب اوباش را به زندان بردن رحمت است فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾ ما یک عده را محاصره میکنیم، زندان میکنیم ما خواستیم رحمت بکنیم چطوری رحمت بکنیم به جامعه؟ رحمت کردن به جامعه تأمین امنیت جامعه است فرمود کسی که با داشتن عقل و فطرت از درون، با وحی و نبوت و امامت از بیرون هم بیراهه رفته، هم راه دیگران را بسته ما بارها به او مهلت دادیم گفتیم اتمام حجت کردیم راه جز به بند کشیدن او نیست، پس ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾.
بنابراین دیگر احتمال اینکه منظور از این زمین کلّ زمین باشد با آن سبک تاریخی که بنیاسرائیل قَدَر خاورمیانه نبودند هماهنگ نیست.
پرسش:...
پاسخ: آن برای اینکه «بحبل من الناس» است یعنی آمریکا دارد این کار را میکند و جهانی بودنش برای اینکه اینها پیرو او هستند دست این آمریکا را همین اعراب اینها دوتا خطر داشتند در همین جریان هستهای تلاش و کوشش آمریکای پلید این بود که اروپا را با خود متّحد کند که الحمدلله موفق نشد، در جریان خاورمیانه جریان اسرائیل سعی کرد این اعراب بیعقل را با خود متّحد کند که موفق نخواهد شد بالأخره مردم مسلماناند و بیدارند و امام و شهدا را خدا با انبیا محشور بکند خونشان اثر کرده این دوتا غرض را این آمریکای پلید داشت هم در جریان هستهای اروپا را خواست با خود موافق کند بالأخره پیش نبرد هم در جریان بنیاسرائیل و صهاینهٴ خاورمیانه این اعراب را میخواهد با خود موافق کند، متّحد کند که انشاءالله موفق نمیشود این به اسلام مردم وابسته است.
بنابراین اصرار اینکه حالا وعدهٴ دوم نیامده نیست برای اینکه هر روز در پیش است ممکن است وعده دهم و صدم و هزارم هم باشد اصل کلی را ذات اقدس الهی بیان کرد ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ دوبار گذشت بار سوم، بار چهارم، بار پنجم هم خواهد بود ما هر لحظه باید امیدوار باشیم.
پرسش:...
پاسخ: وقتی اسلام آمد فتح کرد عدهای پذیرفتند مسلمان شدند و اسلام آنها در همان سرزمین خودشان نگه داشته الآن مسلمین آنجا هستند که به وسیله اسلام آمدند اینها مهاجماند از جای دیگر آمدند الآن هم انتخابات بکنند ببینند که سکنهٴ آنجا که با طوع و رغبت اسلام آوردند و اسلام آنها را در همان سرزمین نگه داشته چه چیزی میگویند. همین فلسطینها آبا و اجدادشان همین اهل کتاب بودند دیگر حالا یا مسیحی بودند یا یهودی اینها مسلمان شدند اسلام را قبول کردند دیگر. این مردمی که با طوع و رغبت خودشان یک دین الهی را قبول کردند اینها را دارند بیرون میکنند این فلسطینیها که از جای دیگر نیامدند که اینها که مهاجر نیستند که این یهودیها مهاجرند یک چندتا یهودی بالاصل آنجا هستند آنها هم از این صهاینه به ستوه آمدند اینکه بیگانه است مزاحم است آنکه آشناست که مزاحم نیست الآن ایران یهودی دارد، مسیحی دارد همه با هم داریم زندگی میکنیم کسی مزاحم کسی نیست همه در پناه یک حکومت به نام اسلام حکومت اسلامی را قبول کردیم ولو آنها دین دیگر دارند و در پناه حکومت اسلامی داریم زندگی مسالمتآمیز میکنیم، اما آنها وقتی اسلام آمد کثیری از مردم ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ به سرزمین خودشان وارد شدند اینها که از جای دیگر نیامدند این مهاجران اسرائیلی فاسد مفسد از جاهای دیگر آمدند آن یهودی بالاصل، آن مسیحی بالاصل که جِزیه داد، ماند باید بماند آنها هم که اسلام آوردند هم میمانند باید بمانند اینها شهر و کشورشان را اداره میکنند اینکه از خارج آمده و داخلی را الآن شصت سال است آواره کرده بحث است.
بنابراین نمیشود گفت که چون بیتالمقدس قبلاً برای یهودیها بود حالا هم برای یهودیهاست بله بیتالمقدس سرزمینی بود برای ساکنان او، ساکنان آنها اکثریت قریب به اتفاق اسلام آوردند در کشور خودشان دارند زندگی میکنند دیگر، مگر ما نیاکان ما مجوس نبود اسلام آوردیم الآن در کشورمان اسلامی زندگی میکنیم دیگر. نباید گفت چون دو هزار سال قبل اینها مجوس بودند حالا باید از این کشور بروند بیرون بالأخره این کشور برای ما بود، ما هم اسلام را قبول کردیم در همین کشور داریم زندگی میکنیم دیگر نباید آن بنیاسرائیلی که مسلماناند یک، یهودیاند، آن بنیاسرائیلی که مسیحیاند اینها محترماند در فلسطین دارند زندگی میکنند دیگر. الآن حرف حکومت اسلامی، حرف مردم آزاد جهان این است که شما باید یک انتخابات آزاد بکنید اینها که سرزمین فلسطین برای آنهاست از جای دیگر نیامدند حالا یا یهودیاند یا مسیحیاند اکثریت قاطعشان هم مسلماناند هر چه مردم فلسطین گفتند همان را شما قبول کنید این است که آنها نمیگذارند ولی خب ذات اقدس الهی همان بیان نورانی حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) است که اگر کسی به همان سهراهی جدا شدن این قافلهها که از مکه برمیگشتند عدهای میخواستند طرف کوفه بروند، عدهای هم مثل خود حضرت طرف کربلا، عدهای هم راههای دیگر در همان سهراهی وجود مبارک سیدالشهدا(سلام الله علیه) آن خطبه را خواند فرمود بایستید من این خطبه را بخوانم بعد حالا هر طرف خواستید بروید، بروید فرمود من خودم از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیدم «من رأی سلطاناً جائراً» کذا و کذا و کذا و قیام نکند و او را سرِ جایش ننشاند «حقیقاً علی الله أن یدخله مُدخله» من شنیدم که پیغمبر فرمود اگر کسی ظالمی را ببیند جلوی ظلم ظالم را نگیرد خدا این آدم بیتفاوت را با ظالم یکجا به جهنم میبرد بعد فرمود حالا مختارید هر طرف میخواهید بروید، بروید.
الآن حرف همه آزادهها این است بالأخره هم روزی میرسد که مسلمانهای حجاز قیام میکنند، مسلمانها اردن و خلیج فارس و آن بحرین و عمان و ابوظبی و همه اینها قیام میکنند بالأخره حکومت اسلامی انشاءالله به پا میشود نباید نگران بود آن روایاتی که درباره وجود مبارک حضرت است آن حرف آخر را میزند آن هم حق است اما بر اساس ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ حق است نه اینکه مثلاً واقعه دوم آن باشد واقعه دوم مثل واقعه اول ﴿لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ﴾ است.
بحثهای عمیق که مطرح میشود این بحثهای ادبی که «لام» چه «لام»ی است این «نون» برای چه جزم شده اینها جزء پسلرزههای بحث است گاهی کم و زیاد میشود این «نون»ها کسر شده نظیر این «لام»، «لام» عاقبت است ﴿لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ است که برای آن چون منصوب است محذوف شده نه برای جزم که «لام»، «لام» امر باشد.
خب، فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ گاهی ممکن است سؤال بشود که خب آدم وقتی برای دیگری مدرسه میسازد، برای دیگران درمانگاه میسازد چگونه ﴿أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ کسی میگوید من خودم مسکن دارم نیاز به مسکن ندارم ولی برای عدهای خانه ساختم من خودم نیازی به درمانگاه ندارم ولی برای دیگران درمانگاه ساختم پس احسان به غیر کردم.
این سخن ناصواب است برای اینکه هر کاری را که انسان انجام بدهد بالاصاله و بالذات در حیطه نفس خود آدم میماند یک، آثار اوّلیهاش به خود آدم برمیگردد دو، سایه این کار به غیر میرسد سه، مثل اینکه آدم در خانه خودش باغی درست کرده او را معطّر کرده درختهای باروری غرس کرده، گُلهای معطّری غرس کرده گاهی نسیم میوزد بوی این گُلها را به شامّهٴ رهگذرها میرساند همین چه اینکه اگر کسی بد کرده دیگری را کُشته، خب بر فرض دیگری را کُشته چه میشود یک حیات موقّتی را از او سلب کرده، اما خودش به چه عذاب الیم گرفتار میشود؟ سالیان متمادی در جهنم با آن وضع که ﴿لاَ یَمُوتُ فِیهَا وَلاَ یَحْیَی﴾ میسوزد این عمل که میلیونها اثر دارد سایه این اثر به دیگری رسیده مثل آن کسی که باغ غرس کرده در خانه خودش، گاهی سایه درخت به عابر میرسد، گاهی نسیم گُل به عابر میرسد ممکن نیست عمل، عامل را رها کند ممکن نیست عمل کسی را به حساب دیگری بنویسند عمل حیّ است «لا یموت» اولاً این «حیّ لا یموت» به یک حیّ دیگری وابسته است ثانیاً آن همان عامل است ثالثاً و رها نمیکند لذا فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ در رَهن عمل است، در گِرو عمل است چه بد باشد، چه خوب، اگر کسی مثلاً در داخل منزلش، در اتاق مسکونیاش یک چاه فاضلابی، یک کَنیفی حفر بکند تمام این بوهای بدش دامنگیر شامّه اوست گاهی هم ممکن است درِ اتاق باز بشود و شامّه رهگذر را آسیب برساند ولی اساس کار این است اگر کسی در درون خودش چاهی کنده است این چاه دائماً او را میرنجاند نه به دیگری آسیب برساند «الا بالعرض والتبع».
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است