display result search
منو
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه بیست و نهم

سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه بیست و نهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 55 دقیقه مدت قطعه
  • 173 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه بیست و نهم، سال 1401

محور اصلی بحث «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است، سیرِ تاریخی مختصری از تبیین عقاید تا نیمه اول قرن اول داشتیم. خیلی از مباحث و تفصیلات آن برای قرن دوم است که ما جز به ضرورت و برای توضیح، گاهی به آن‌ها سر زدیم.
آخرین بحثی که به آن پرداختیم دو موضوع «بغض» و «معرّفی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعنوان امام» بود، چون این دو به یکدیگر مربوط بود مدام کنار هم عرض می‌کردیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عبارتی دارند که خیلی اوقات بعضی‌ها را دچار ابهام کرده است، حضرت فرموده‌اند که «من فکر نمی‌کردم، به فکر من خطور نمی‌کرد که امر بعد از پیغمبر از من منصرف بشود».
بعضی‌ها خیال کرده‌اند که پس معلوم است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم علم نداشته است و نمی‌دانسته است! یعنی نفهمیده‌اند حضرت چه فرموده است.
مطلب در جاهای مختلف بصورت مختلف آمده است، مثلا «مَا طَمِعْتُ أَنْ لَوْ حَدَثَ بِهِ حَدَثٌ وَ أَنَا حَیٌّ أَنْ یُرَدَّ إِلَیَّ اَلْأَمْرُ اَلَّذِی نَازَعْتُهُ»، هم بلافاصله بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست و هم بعد از خلیفه اول، این عبارت در جاهای دیگر هم هست، ظاهراً در نهج البلاغه شریف هم هست.
در ابتدا کمی این موضوع را توضیح بدهم که در فضای این امر قرار بگیریم. بعد اینکه از ما می‌پرسند که چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در گفتگوهای حول سقیفه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در گفتگوهای حول خطبه فدکیه به ادلّه‌ی امامت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه استناد نکرده‌اند؟
البته اینکه استناد نکرده‌اند غلط است، اما اگر ما زمینه را توضیح دادیم و کسی در فضای بحث باشد متوجّه می‌شود.
در جلسات گذشته آیاتی در مورد زمان حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام قرائت کردیم که حضرت موسی علیه السلام به حضرت هارون علیه السلام می‌فرمود تو خلیفه من هستی، و این خلیفه را تا زمانی که هارون از دنیا رفت این خلیفه را عزل نکرد. یعنی مرگ باعث اتمام مأموریت شد، نه عزل.
خدای متعال فرمود: «مَنِ اتَّبَعَکُمَا» کسانی که شما دو نفر را تبعیّت کنند، کسانی که به سراغ شما می‌آیند، امر شما، شراکت در امر، هارون زیر بار رفته است، همین بالفعل وزیر است، آیت است، منّت خدا بر موسی است، پشت‌گرمی اوست، تکیه‌گاه اوست، «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا»، «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ»، «وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا»، این خیلی مهم است، زمان حضرت موسی علیه السلام اصلاً مسئله این نبود که جامعه یک موسی دارد، کأنّه موسی و هارون با هم رسالت را آورده‌اند.
وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام می‌خواهد بفرماید که به خدا ایمان آورده‌ام می‌فرماید: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»، اما در آیه 44 سوره مبارکه نمل وقتی جناب بالقیس به دست حضرت سلیمان علیه السلام ایمان می‌آورد، راه به ایمان به خدا برای امثال ما وجود ندارد، چون فهم به این موضوع وجود ندارد، باید کسی بیاید و خبری بدهد. لذا حضرت بالقیس با اینکه پادشاهی بود و دَم و دستگاه او آنقدر عظیم بود که وقتی هُدهُد دیر رسید حضرت سلیمان علیه السلام او را تهدید کرد، هُدهُد گفت: به جایی رفتم که در آنجا خانمی ملکه است! «وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ»، و این هم شد علامتِ معرّفیِ وصی و خلیفه‌ی حضرت سلیمان علیه السلام.
وقتی جناب بالقیس آمد و ایمان آورد، آیه 44 سوره مبارکه نمل را ببینید، مانند حضرت ابراهیم علیه السلام نمی‌گوید، بلکه می‌گوید: «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» من در پناه یک پیغمبر به خدا ایمان می‌آورم.
در مورد حضرت هارون علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام چند سوره این را ذکر کرده است که می‌گویند: خدایا! ما ایمان آوردیم، به خدای موسی و هارون!
اگر بنا بود تمام بنی اسرائیل را ذکر کند که باید می‌گفت «به خدای موسی و بنی اسرائیل» یا «به خدای موسی و افاضلِ بنی اسرائیل»، نه! فرمود: «خدای موسی و هارون».
جایگاه هارون خیلی روشن بوده است، لذا وقتی زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بیان می‌شود که «أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنّه لانَبیّ بَعدی» جایگاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روشن بوده است.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 55:15

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عااااااااالی

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی