display result search
منو
هنر بهتر زیستن، جلسه سی و یکم

هنر بهتر زیستن، جلسه سی و یکم

  • 1 تعداد قطعات
  • 42 دقیقه مدت قطعه
  • 136 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه سی و یکم،(برنامه سمت خدا) سال 1400

اصل بر خوب بودن است این را به عنوان یک ویژگی در نظر گرفتیم. که حتی وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) در معرکه نبرد در آن گرماگرد نبرد می بینیم که نگاهشان به لشکر دشمن یک نگاه اصلاح گرا است که آن ها را در مسیر حق هدایت کنند، قرارشان بدهند. لذا این اصل خوب بودن را ما هم باید ان شاءالله به آن توجه کنیم. اصلی مثل عزت نفس که درباره اش خصوصاً در هفته گذشته مبسوس صحبت کردیم که امروز یکی از نیازهای ما هست. که اگر بخواهیم انسان های موفقی باشیم باید حتماً عزت نفس خودمان را به دست بیاوریم و برای کسب آن گفتیم که باید توانمندی هایمان را تقویت کنیم. اما یک نکته ی دیگری که در مکتب تربیتی وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) است، بحث خانواده دوستی است که شما جای جای زندگی ابی عبدالله الحسین (ع) این را می بینید. حتی در کربلا شاید این را بگویم خیلی پررنگ تر دیده می شود و گزارشاتی هم که از کربلا می رسد و راویان آن را نقل می کنند می بینیم که یک توجه ویژه ای را وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) به فرزندانشان، به همسرشان، به خواهر مکرمه شان حضرت زینب کبری سلام الله علیها، و سایر اعضای خانواده داشتند. حالا ما می خواهیم امروز یک مقداری درباره این خانواده دوستی با بینندگان بزرگوارمان صحبت کنیم و ان شاءالله الطاف الهی و کمک اهل بیت مطالبی هم که گفته می شود اثرگذار باشد و ما بتوانیم امروز خلاء ای که بشر با آن مواجه است و آن هجمه ای که خانواده ها دارند به نوعی تحمل می کنند را، یک مقدار ضربه گیر باشد و بتواند کمک کند. اولین نکته ای که بنده می خواهم عرض کنم اگر خانواده قوی باشد، قدرتمند باشد، یک سری اتفاقات خوبی از قبل آن می افتد. که من می خواهم برخی از این اتفاقات خوب را بشمارم، بیان کنم. اولین نکته اش این است که آسیب های اجتماعی ما کم می شود. یعنی همیشه بدانیم یک ارتباط مستقیمی بین خانواده و جامعه وجود دارد. یعنی اگر خانواده ضعیف شود قطعاً شما جامعه ی پر مشکلی را با آن مواجه هستید.
همان سلول های جامعه است. هر چه سالم تر باشد، جامعه سالم تر است. فلذا ما باید به این نکته توجه کنیم که خانواده را باید قدرتمند کنیم تا جامعه سالمی داشته باشیم. آن هایی که امروز نگران جامعه هستند، می گویند آسیب هایی وجود دارد، هنجارشکنی هایی وجود دارد، باید یک نگاه ویژه ای را حتماً به خانواده داشته باشند. این نکته اول است. نکته دوم در خانه ای که قوی باشد، قدرتمند باشد، خانواده انسجام داشته باشد، اصالت داشته باشد، در آن خانه بندگی خدا هم بهتر محقق می شود. یعنی یکی از عللی که شما گاهی اوقات می بینید ما در تربیت فرزندانمان با مشکلاتی مواجه هستیم سر این است که پدر و مادرها در خانه در سر و کله هم می زنند، دعوا دارند، اختلاف دارند، دیگر به فرزندانشان نمی رسند. یعنی کل ذهن و فکرشان درگیر مشکلات خودشان است. و لذا اگر خانواده اصالت به آن داده شود، تقویت شود، قطعاً ما بندگی خدا را هم در آن خانه می بینیم که تبلور بیشتری خواهد داشت. نکته سوم؛ در تقویت تربیت فرزندان کمک کار ما خواهد بود. فلذا شما می دانید امروز اگر ما باز خانواده را با یک نگاه دقیقی و عمیقی به آن توجه نکنیم، این هم محقق نخواهد شد که ما یک تربیت نسل صالح، شایسته، نسل تراز جامعه امروز را بتوانیم تربیت کنیم، نسل جهانی. چون می دانید گاهی اوقات ما برخی از عبارات را به کار می بندیم، شاید مخاطب دنبال چرایی و چگونگی آن باشد. ما می گوییم ما امروز نیاز به تربیت نسلی جهانی داریم. می گوییم چطور می شود این اتفاق بیفتد؟ یعنی شما بچه هایتان را بنده خدا تربیت کنید، اصلاً نسل شما جهانی می شود. دلیل آن می دانید چیست. چون ویژگی اسلام عزیز این است که پیامبرش پیامبر جهانی است، قرآنش کتاب جهانی است، اولیا او و ائمه معصومین و امامان معصومین همین طور. ما منتظر ولی از اولیای الهی هستیم، امام آخر الزمانی هستیم که قرار است حکومت جهانی را برپا کند. یعنی شما همه ی شاخصه ها را که نگاه می کنید می بینید اسلام یک نگاه جهانی دارد. فلذا اگر فرزندان ما با این مدل هم تربیت بشوند همین اتفاق رخ خواهد داد. ولی نیاز به آن خانواده منسجم دارد. خانواده ای که از هم پاشیده و غیر همگن است این درش تحقق پیدا نخواهد کرد. یکی دیگر از نکات مهمی که بالاخره در این خانواده ارزشمند، خانواده حسینی اتفاق می افتد، این است که در آن جا آرامش هم که گمشده امروز بشر هست محقق می شود. اگر ما یک خانواده خوبی را داشته باشیم، می بینیم بالاخره دنیا محل آسایش نیست. جناب آقای شریعتی می دانید حضرت عالی و بینندگان خوبمان. یعنی این جا ما دنبال آسایش اگر باشیم شاید به بیراهه برویم. مرحوم حضرت امام کتابی دارند به نام اربعین حدیث، چهل حدیث. حدیث اولی را که امام در این کتاب مورد بررسی قرار می دهد حدیث دنیا و آخرت است. یک تعبیر لطیفی را امام ذیل بیان این حدیث دارند و آن این است که حضرت امام می فرمایند مشکلات با دنیا آمیخته است. شما نمی توانید مشکلات را از دنیا جدا کنید. ماهیت دنیا این است که با این سختی ها است. حالا فراز و نشیب دارد، کم و زیاد دارد.
اصلاً سنت الهی هم این است که این اتفاقات می افتد، وجود دارد. اصلاً ماهیت دنیا این است. مثلاً انسانی که متولد می شود، مگر می توانیم بگوییم این انسان پیر نشود. این ها سنت الهی این است که در این گذر زمان پیر می شود. این ماهیت دنیا است. پس ببینید ما آسایش را شاید نتوانیم آن چنانی که می خواهیم به دست بیاوریم، آسایش برای آخرت است. ولی در این دنیا می شود آرامش را به دست آورد. چون ما بالاخره در روایات مان، در آیات، در سیره معصومین وقتی نگاه می کنیم می بینیم مثلاً «عَلی بِذِکرِ الله تَطمَئِنُ القُلُوب». یکی از جاهایی که خداوند آرامش را در آن قرار داده است «لِتَسکُنُوا اِلَیها» ازدواج است. یعنی خانواده می تواند یک خواستگاه آرامش باشد، اگر هم آسایشی وجود ندارد احیاناً یا در فراز و نشیب است. پس خانواده ی حسینی، خانواده ای که در آن تراز قرار می گیرد، در آن آرامش را هم می توانیم تجربه کنیم. و شاید یک نکته ی خیلی مهم؛ ببینید تجربه نشان می دهد که وقتی انسان خانواده خوبی دارد، در خانواده اش موفق است، حس خوبی هم دارد. و این حس خوب یعنی همان عزتمندی، یعنی آن زندگی عزتمند است. لذا یکی از جاهایی که انسان می تواند عزتمندی را تجربه کند در تقویت بنیان های خانواده است. اما ما حالا می گوییم باید خانواده دوست باشیم. یعنی چه؟ اولین نکته این است که برای خانواده در زندگی مان یک محوری قرار دهیم. مثلاً خیلی مواقع جوان هایی را می بینید دست و پایی می زنند یک خانواده ای را تشکیل دهند، ولی بعد انگار رها می کنند، به گذر زمان می سپارند. در حالی که نه، خانواده نیاز به یک تکاپو دارد، یک فرایند دارد. یعنی وقتی خانواده شکل می گیرد نباید آنی و لحظه ای ما بی فکری کنیم، رها کنیم. یعنی دائم باید بدانیم در این خانواده باید یک اتفاقاتی بیفتد که بتوانیم سطح خانواده را بالا ببریم.
در حالی که گیاه می دانید در طبقه بندی بعد از جمادات گیاه است، بعد حیوان است، بعد انسان. مراتب انسان خیلی بالاتر از گیاه است. و این معلوم است انسان، واقعاً همین طور که حضرت عالی می فرمایید مراقبت بیشتر، توجه بیشتر، دقت نظر بیشتری را می خواهد که باید انجام شود. حالا آن چیزی را که من می خواهم عرض کنم، اگر ما واقعاً می خواهیم ببینیم یک فرد خانواده دوست هستیم یا نه، باید به این نکاتی که عرض می کنم توجه کنیم. البته نکات زیاد است. من حدود 30 نکته را نوشتم، ولی ما حالا چند موردش را امروز می رسیم بیان کنیم. اولین نکته این است که زن و شوهر باید در سختی ها حامی هم باشند، کنار هم باشند. شما همین ماجرا را در کربلا می بینید. یعنی شما وقتی نگاه می کنید در میانه راه اعضای خانواده هیچ کدام همدیگر را رها نکردند. تا آخرین لحظه پای همدیگر ایستادند. ما باید به همین نکته توجه کنیم. زندگی فقط بعد خوشبختی و پررنگ و آن وضعیت خوب اقتصادی اش را نباید ببینیم. این سمت را هم باید ببینیم، در سختی ها. و اتفاقاً اگر این دیده شود، اصلاً امید به زندگی و زندگانی افزایش پیدا می کند، حس خوبی پیدا می کنیم. در نقطه مقابل هم همین است. یک موقعی ما توفیقی را در حرم حضرت معصومه (س) من بحثی را ارائه می دادم، آمدم پایین دیدم یک آقا و خانم اش آمدند پیش بنده. آقا گفت آقای تراشیون من در این مدتی که بالاخره 17-18 سالی که زندگی کردم نگذاشتیم آب در دل خانمم تکان بخورد. ولی می گفت در این 2-3 ماه اوضاع اقتصادی دچار یک بحران مالی شدم، ورشکسته شدم و الان هم که می بینید از دست طلبکارها فرار کردم و به این شهر پناه آوردم. و می گفت حتی ما شب ها در ماشین می خوابیم، جایی برای خوابیدن نداریم. گفت خانم من هم همراهم آمد. گفت بچه ها را سپردیم خانه یکی از اقوام، آن جا باشند تا ببینیم باید چه کار کنیم. می گفت الان شاید این آوارگی ما شاید دو هفته نشده است. می گفت خانمم ساز مخالف زده است، که دیگر من نمی توانم، برویم جدا شویم، طلاق بگیریم، دیگر برای من سخت است. من به آن خواهر بزرگوار گفتم ببین 18 سال زندگی خوب داشتید، الان مشکلات سخت آمده، تازه الان یک هفته، 10 روز است که این گونه آواره شده اید، شاید کمتر از دو هفته است. نباید این قدر زود ما شانه خالی کنیم. الان است که اتفاقاً همسرت نیاز به تو دارد. این جا است که تو باید به او آرامش بدهی، این جا است که او را کمک فکری بدهی، آرامش فکری بدهی که بتواند از این بحران عبور کند. نه این که مشکل اقتصادی یک طرف، تو هم بشوی مشکل روی همه ی این ها. این که نمی شود. اصلاً این پسند نیست، مورد قبول نیست. ببینید این ها متاسفانه گاهی اوقات اتفاق می افتد. یعنی نمی دانیم این جا الان من باید حامی باشم، من باید دستش را بگیرم. نه این که بار باشم روی او دوباره. و نمونه های دیگر. ما در مشاوره ها خیلی داشتیم. مثلاً خانم جوانی آمده می گوید حاج آقای تراشیون من بعد از ازدواجم دچار MS شدم. بالاخره بیماری است که یک مراقبت هایی می خواهد، سختی های خودش را دارد. خودِ اضطرابی که این افراد دچار می شوند. ما الان آقای ما می گوید من دیگر نمی توانم، برو مادرت نگه دارد، برو خانه پدرت. این که الان نیاز به حمایت تو دارد. این نبوده که 2-3 سال خوش بودیم، حالا الان چند ماهم است همسرم دچار این بیماری شده من به جای این که برای آلام او یک درمانی باشم، دوباره خودم یک دردی روی آلام او بشوم. و فکر و ذهن او را این گونه مشغول کنم. خانواده حسینی این گونه نیست. آن خانواده ای که ما دنبالش هستیم این گونه نیست. باید در سختی ها واقعاً پا به پای همدیگر باشیم. من حتی فراتر از این می خواهم بگویم. می دانید جناب آقای شریعتی عزیز، گاهی اوقات سختی بعضی هایش قهری است مشکلات. این دست ما نیست. ورشکسته می شویم ممکن است خودمان خیلی دخیلی نبودیم، یک موقعی بیماری می گیریم مثل MS ممکن است خودمان دخیل نبودیم. حتی بنده می خواهم بگویم یک جاهایی نه، به تعبیری بی عقلی کردم و مشکلی به وجود آمده است. این جا هم باید همسر من حامی من باشد، نه این که من هم بشوم یک فرد زخم زبان زن به آن فرد و تازه شروع کنم کاری یا بلایی سر او بیاورم که بگوید عجب اشتباه کردم که مشکلم را به همسرم گفتم. ما اصلاً می گویم اگر به دنبال یک خانواده تراز، خانواده حسینی هستیم، آن خانواده ای که زن و شوهر بتوانند تمام مشکلاتشان را تبادل کنند، هم فکری کنند. اگر هم طرف مقابل نمی تواند حل کند حداقل می تواند آرامش دهد. چون می دانید گاهی اوقات برخی حرف ها را زدن به آدم آرامش می دهد. من اگر ورشکسته شدم، ممکن است بی عقلی هم کردم که ورشکسته شدم، بتوانم این را راحت بیایم به همسرم بگویم. نه این که دوباره یک پروژه ای را تعریف کنم که همسرم نفهمد، اگر بفهمد یک غوغایی می شود. این نباید باشد. یعنی زندگی باید آن قدر ظرفیت مان را بالا ببرد. خدا حفظ کند ما یک استادی داشتیم. ایشان می گفت برخی آدم ها ظرفیت شان اندازه انگشت است. دو تا قطره آب می ریزید پر می شود. لذا ما باید ظرفیت مان را بزرگ کنیم، بلند کنیم. اگر این کار را کردیم می توانیم در کنار همدیگر سختی های همدیگر را هم بفهمیم. نظام تربیتی اسلام است. یعنی من وقتی روایات را نگاه می کنم می بینم هیچ جا روایت نشده است که طرف مقابل اگر خطا کرد تو مثلاً بد رفتاری با او داشته باشی. بایدا کمکش کنی. اصلاً معنای زوجیت این است. این فقط برای سفره عقد نیست که بگوییم دو نیمه گمشده به هم رسیدیم، دو نیمه سیب به هم رسیدیم حالا کامل شدیم. یا مثلاً من با انگشت عسل بگذارم. فقط این نیست که . این ها نیمه پر زندگی است. همین زندگی که با عسل شیرین اش می کنید جلوتر یک سری تلخی ها هم دارد. که باید این جا هم حامی همدیگر باشیم.
آن جا اگر عسل دهان هم گذاشتیم، آن جا ما هنر کردیم. ولی این نیست. گاهی اوقات سریع فرو می ریزیم، زندگی را فرو می پاشیم. این پس اولین نکته.
یک بخشی باید مثلاً تاب آوری ها را قوی کنیم. من یک بحثی یک موقعی داشتیم در رادیو معارف، در مورد تربیت فرزندان برای زندگی آینده. این ها مثلاً تعابیری را به کار بردند. مثلاً گفتم دختر را باید عاطفی بار آورد، ولی شکننده نباشد. یعنی این ویژگی باید باشد. پسر را باید سختکوش بار آورد. یعنی این نباشد که وارد یک مشکلی در زندگی شود، سریع خودش را ببازد. این ها را باید بسترهای تربیتی اش را فراهم کنیم. زیر ساخت این همان اراده است که قبلاً صحبت کردیم. تحمل سختی ها است، تاب آوری است. و این ها می تواند خیلی کمک کند. و یکی از نکاتی که از دوره کودکی در بچه هایمان ایجاد کنیم، بچه هایمان را خانواده دوست بار بیاوریم. این خیلی کمک می کند. یعنی یک کاری نکنیم بچه ها از ابتدا از خانواده گریزان باشند. و یکی از عللی که امروز می بینیم بچه ها از خانواده گریزان هستند ممکن است شیوه تعامل ما با هم است. یعنی کاری می کنیم که در خانه بچه ها به ستوه بیایند. در حالی که ما می گوییم خانه یک محلی باید باشد برای امنیت خاطر فرزندان، فرزند حس کند که هر مشکلی هم که دارد میاید در خانه، یا آرامش پیدا می کند، یا حل می شود، یک کسی هست برای او بتواند مشکلاتش را بگوید، گوش شنوایی هست، قدرت حل مسئله برایش هست. دلگرم به خانواده است.
بعدش هم وقتی ازدواج می کند بداند خانواده کارکردش این است. نه این که بگوید نه. مثلاً ما گاهی اوقات به جوانان می گوییم چرا ازدواج نمی کنید. تو که الحمدلله شغل داری، ماشین هم زیر پای تو هست، رفتی خانه مجردی گرفتی. حاج آقا مثلاً زن بگیرم بشوم یکی مثل پدر مادرم بدبخت که همواره با هم دعوا کنیم. یعنی نگاهش این است که آن خانواده، خانواده ی امنی نبوده است. الان نگران است خودش تشکیل خانواده دهد می شود یکی مثل پدر مادرش. و اصلاً آسیب برای زندگی خودش می بیند انتخاب همسر را. که من زن بگیرم، وارد یک دردسری می شوم. در حالی که اگر آن جا پدر و مادر نقششان را خوب ایفا می کردند بر اساس همین نظام موضوعی که داریم بیان می کنیم، او اصلاً لذت می برید از این زندگی، آرزو می کشید یک چنین زندگی را شکل دهد. نکته دومی که ما باید به آن توجه کنیم، زن و شوهر باید برای همدیگر وقت صرف کنند، وقت بگذارند. ما این را دقیقاً در سیره اهل بیت (ع) می بینیم. یعنی شما در زندگی پیامبر می بینید، در زندگی امیرالمومنین و حضرت صدیقه طاهره می بینید، در زندگی خودِ وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) می بینید. شما باورتان نمی شود گاهی اوقات برخی طعنه زن ها وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) را مزمت می کردند به خاطر خانواده دوستی که داشتند. حالا همین تعابیری که داریم مثلاً می گویند فلانی زن ذلیل است، یعنی یک مقدار به همسرش محبت می کند، یک مقدار به همسرش توجه می کند. سریع یک برچسبی می چسبانند. به ابی عبدالله الحسین (ع) هم چنین برچسب هایی که می چسباندند به خاطر شدت محبت. خود حضرت می گویند من برای خانواده ام خرج می کردم. حالا این خرج حتماً هم لزوماً مالی نیست، بخشی از این مالی است. بعد می بینیم دقت نظرهایی داشتند که حالا اگر فرصت شود در آینده من برخی از این دقت نظرهای حضرت را بیان می کنم. امروز اتفاقاً گمشده ما همین است. که زن و شوهرها برای هم وقت نمی گذارند، اگر هم به همدیگر می رسند پرت وقت هایشان را می خواهند بگذارند. یعنی خستگی هایشان را می آورند. مدیریت نمی کنیم. شاید برخی از آقایان گله کنند. الان پیامک بدهند که حاج آقا نمی دانید مردی که از صبح تا شب می رود، بالاخره درگیر کار است، شلوغی ها، گرفتاری ها، مشکلاتی که وجود دارد، دیگر نشاط او به خانه نمی آید. من می گویم درست. از شنبه تا پنج شنبه شما درست می گویید. جمعه چه؟ نمی توانیم یک وقتی را برای همسرانمان بگذاریم؟ حالا شاید برخی بگویند ما جمعه ها هم سرکار می رویم. آن هایی که نمی روند، آن هایی که نصف روز می روند. ما امروز سبدمان در حوزه رسانه خیلی پر و پیمان شده است. مثلاً ما می گویم وقت نداریم، ولی آمارها را که شما بررسی می کنید، می بینید آمارهای عجیب و غریبی در حوزه استفاده از رسانه منتشر می شود. یک موقعی یکی از مسئولین خود صدا و سیما بیان کردند، حالا شاید این بحث برای قبل از ایام کرونا باشد، یعنی در بهمن ماه سال 98. ایشان گفتند که 87% ایرانی ها حدود 5 ساعت از تلویزیون استفاده می کنند. و عملاً هم می بینیم همین است. شما شبی یکی دو تا سریال ببینید با پیام بازرگانی اش 3 ساعت و نیم زمان می برد.
بازی های کامپیوتری انجام می شود. چقدر داریم وقت می گذاریم. بازی ها موبایلی چقدر؟ شما گاهی اوقات مردهای گنده زن و بچه دار می بینید موبایل دستش است و بازی می کند. حالا ما هم نمی خواهیم بگوییم نکنیم. بالاخره ممکن است فرد یک تفریح مختصری را نیاز داشته باشد. ولی تا می گوییم برای زن و بچه، فریادمان بلند نشود که وقت نداریم، نمی توانیم. یعنی آمارها چیزهای دیگر را نشان می دهد. مثلاً در بازی های کامپیوتری خیلی ما داریم هزینه ها پای این می دهیم، هم در رقم ها داخلی هم بین المللی مطرح می شود که چقدر هزینه می شود برای صرف بازی ها کامپیوتری یا موبایلی در کشور. حالا من آمارهایش را دارم، اگر لازم بود یک موقعی عرض خواهم کرد. بد به همین آقا می گویی برای زنت وقت بگذار، یا خانم مدیریت زمان را ندارد در محیط خانه. ما یکی از مهارت هایی که ما می گوییم خیلی خوب است داشته باشیم مهارت مدیریت زمان است. مثلاً چطور؟ خانم تا 10 و 11 صبح می خوابد، بعد بلند می شود بنده خدا یک ریز در خانه کار می کند، فعالیت می کند، حالا 3 و 4 که همسرش می آید خسته است، دیگر آن نشاط و شادابی را ندارد. یعنی آقا وارد خانه هم می شود می بیند خانم از رو مبل یا زمین بلند می شود. ببینید این یعنی مدیریت زمان نداریم. می دانید دلیلش چیست؟ چون ما به این درجه از اهمیت نرسیدیم که برای همدیگر وقت بگذاریم.
یک بزرگواری یک موقع به او گفتم، خانمش آمده بود گله مندی می کرد پیش مشاور که این آقای ما برایم وقت نمی گذارد. گفتم چرا، گفت خیلی مشغول است. به آقا گفتم، گفت حاج آقا نمی دانی خیلی سر من شلوغ است. شما جای من باشید بدتر از من هستید. من یک سوالی از ایشان پرسیدم. گفتم دور از جان، خدایی ناکرده، اگر برای همسرت یک اتفاق، بیماری، بیفتد خدایی ناکرده دست و بالش بشکند، نمی خواهیم وقت بگذاری. گفت چرا آن جا وقت باز می کنم. گفتم چرا ما باید مریضی های همدیگر فقط وقت باز کنیم، برای عزای همدیگر وقت باز کنیم. یک موقع سالم است، سلامت است. مثلاً من گاهی اوقات بهشت زهرا می روم، حسرت می خورم. اصلاً می بینید با چه هنرمندی هایی روی این سنگ های قبر می آیند این گل ها را می چینند، گل آرایی می کنند. یک موقعی واقعاً این سوال در ذهن من ایجاد می شود. آیا همین گل ها را در زمان حیات برای همسرمان خریدیم که برای روی سنگ قبرش می خریم؟ و این جا دیگر به دردش هم نمی خورد. چه بسا یک جایی مصادیق اصراف هم باشد. این جا دیگر برای دل خودمان، عذاب وجدان خودمان گاهی اوقات این کارها را می کنیم. تا او هست برایش بخر، تا او هست برایش وقت بگذار. چرا ما به این ها دقت نمی کنیم. و انسان هم نیاز دارد. باید شما بدانید زن و شوهری که وقتشان صرف رسانه ها می کنند. ما یک تعبیری برای رسانه ها داریم، حالا شما می توانید تایید یا رد بفرمایید به نیابت از بینندگان. بنده معتقدم رسانه ها طبع شان سرد است. یعنی وقتی شما زیاد از این ها در محیط خانه استفاده می کنید اصلاً روابط زن و شوهر را، کلامشان را، آن خوش نشینی هایشان را کاملاً رو به سردی می رود.
اصلاً فراموش می کنید. یعنی گاهی اوقات امروز شما زن و شوهر در اصل یک هم خانه هستند. در حالی که نه کارکرد زن و شوهر خیلی فراتر از این است که حالا اگر یک موقعی فرصت شود حتماً در برنامه های آینده خواهیم گفت که چقدر زن و شوهر می توانند عامل رشد و کمال همدیگر باشند. ما این برنامه ها را نداریم. و شد یک موقعی زن و شوهر با هم یک قراری بگذارند که از این به بعد قرار بگذاریم هفته ای یک شب، نیم ساعت، 40 دقیقه زودتر از اذان صبح بلند شویم یک نماز شب دو نفری بخوانیم. ولی مسابقه والیبال باشد ساعت را کوک می کنیم ساعت 3 نصفه شب بلند می شویم می بینیم. تک روی است. ولی کمکی به همدیگر نمی کنیم، وقت خاص برای همدیگر نمی گذاریم، زمینه آرامش را برای همدیگر فراهم نمی کنیم. فلذا من به نظرم زن و شوهر باید برای هم وقت بگذارند. حالا وقت بگذارند برای چه؟ چند مصداق داریم. اول این که گاهی اوقات اصلاً همان اوزون باشیم، حرف همدیگر را بشنویم واین نیاز است. یعنی خداییش یک کاری نکنیم که حرف ها برود جای دیگر زده شود. یعنی خانم من به جای این که حرفش را به من بگوید، درد دل اش را به من بگوید، برود به زن همسایه بگوید. تلفن بزند مثلاً به فامیل مطرح کند. من بشنوم، من در این موضوع اولی هستم. بالاخره همسر من است، درد دل هایش را با من بگوید، مشکلاتش را به من بگوید، حرف هایش را به من بزند. نه این که بگوید اصلاً وقت نمی گذارد برای من. یک موقعی شاید گفتم در برنامه، یک موقع یک خانمی می گفت من هر دفعه با آقای مان صحبت می کنم، دارد شلوارش را بالا می کشد و می رود. یعنی اصلاً دل نمی دهد به حرف من که من با او صحبت کنم. یا در نقطه مقابل؛ خانم برای آقا شنونده خوبی باشد، حرفش را بشنود. و من اتفاقاً امروز می گویم، حتی آقایان امروز شاید بیشتر به این دارند که زن هایشان اوزون باشند، بشوند. حالا خانم ها بالاخره یکی را پیدا می کنند حرف هایشان را می زنند. همسایه، خواهر، مادر، بالاخره می گویند. به خود آقا بالاخره بیان می کند. حالا ممکن است همه حرفش را نزد، وقتی مختصر و مفید آن را بیان می کند. ولی گاهی اوقات ما می بینیم این بیان برای آقا نیست، آقا نمی تواند درد و دلش را به هر کسی بگوید. فلذا زن باید شنونده خوبی برای آقا باشد. اصلاً زمینه را فراهم کند. گاهی اوقات آقایان چرا حرفشان را به خانم شان نمی زنند؟ می گویند می زنیم می ترسیم بعداً بر علیه ما در دادگاه خانوادگی استفاده کنند. چرا؟ گاهی اوقات غرورمان اجازه نمی دهد. یک آقایی آمده بود مشاوره می گفت من یک موقعی با خانمم یک درد دلی کردم، برگشت با تندی به من گفت فکر نمی کردم این قدر ضعیف باشی.
درد و دل است، بگذار به تو بگوید. و لذا می دانید دو چیز خیلی خوب است. یعنی ببینید ما هم باید زمینه حرف زدن را فراهم کنیم، حرف هایی که می زنیم، و هم گریه کردن. این ها خوب است. یعنی ما همواره به بچه هایمان از اول می گوییم مرد گریه نمی کند. چه کسی می گوید مرد گریه نمی کند؟ مرد به جایش هم باید گریه کند، زمینه اش فراهم باشد اشک بریزد. و خیلی هم آرامش می دهد. لذا برخی کارشناسان تعبیرشان این است که حرف زدن و گریه کردن یک عاملی است برای سبک شدن، آرامش عمق را افزایش می دهد. من گاهی اوقات به شوخی می گویم. می گویم ما مردها سخت حرف می زنیم، دیر هم گریه می کنیم، زود هم دق می کنیم.یعنی نتیجه اش این می شود. ولی شما خانم ها می بینید راحت گریه می کنید. فلذا می بینید در کشور ما امید به زندگی در بانوان بیشتر است، میانگین عمر در بانوان بیشتر است. شاید یکی از علل و عواملش این است. من یک موقعی مفصل بررسی هم کردم، مفصل نوشتم که چرا امید به زندگی در خانم ها بیشتر است. دو علتش همین بود. حالا 6-7 علت دیگر هم دارد. که این جزو عللی است که منجر می شود خانم ها عمرشان بیشتر شود. ولی مرد هم نیاز دارد. یعنی ما فکر نکنیم این وقت گذاری، فقط آقا وقت بگذارد، منِ خانم حرف بزنم. نه، یک موقعی تو هم بستر و زمینه را ایجاد کن، اعتماد را شکل بده که همسرت با تو بتواند حرف بزند، درد و دل کند.
و این نشود که برخی اتفاقات بیفتد که ما داریم در مشاوره ها می بینیم. آن وقت آقا حرفش را برای کس دیگری بزند. یک موقعی یک خانمی آمده بود مشاوره، می گفت من متوجه شدم همسرم در محیط کاری اش با یک خانمی از همکارانش درد و دل می کند، صحبت می کند، پیامک هایشان را دیدم. می گفت خیلی ناراحت شدم. همسرش هم آن جا بود. می گفت رفتم آن خانم را دیدم و دعوا و بالاخره اتفاقاتی که در این زمینه می افتد. همسرش هم همه حرف هایش را شنید. بعد یک تعبیری بیان کرد. البته این توجیه غلط است. ما اصلاً نمی پسندیم، نمی گوییم باید این اتفاق بیفتد. بعد آقا تعبیرش این بود. گفت خانم ببین هیچ وقت به من فرصت ندادی با تو صحبت کنم. هر دفعه آمدم زمخت. حالا ایشان یک تعبیری به کار برد. اجازه دهید من این تعبیر را درباره خانم شان به کار نبرم. یعنی گاهی اوقات نه زن باید همان وجود ریحانه ای، شنونده ی خوبی هم برای همسرش باشد. یعنی اصلاً گاهی اوقات فقط بشنویم. اصلاً من خیلی مواقع می گویم نمی خواهد تو راهکار دهی، شنونده ی خوبی باش. بگذار او بگوید، خیالش راحت شود. امانت دار خوبی باش. این که ما در روایت داریم یکی از ویژگی های زن های موفق این است که امانت دار زندگی همسرشان هستند، این فقط امانت دار مالی نیست، خیلی اوقات این است که حرف هم نبرند. فلذا در یک روایت داریم اصلاً خدا دوست ندارد آن زنی را که چادر سر می کند، شکایت شوهرش را این سمت و آن سمت می برد و می گوید. شکایت هم آدم می خواهد بگوید برود به اهل فن آن بگوید برای حل کردن، نه برای آبرو ریزی که دیگر همه بفهمند من و شوهرم مشکل داریم. نه برو پیش یک اهل فن، مشکلت را بگو حل کند. همین هم می شود. برای همین است ما امروز طلاق عاطفی می بینیم در جامعه زیاد است.
ما نمی خواهیم بگوییم مشاور باشند، چون بالاخره مشاوره هم شاید کار تخصصی است. ولی شنونده حداقل باشیم، حامی باشیم.
شریعتی: حتی در جایگاه شنونده هم نمی بینند. این غلط است. چرا؟ چون اعتماد نیست. نتوانستیم این اعتماد را ایجاد کنیم. یک بخشی هم شاید به دلیل عدم اهمیت به این موضوع است. مثلاً می بینید همین آقا در محیط کاری اش می نشیند، همکار آقا هم دارد، ساعت ها حرف آن را هم ممکن است بشنود ولی برای خانمش این وقت را نمی گذارد. یا حالا خودش یک کاری می کند.
یعنی زمینه ای بوجود می آید که من هم درگیر آن مشکل می شوم اگر این را حل نکنم. پس ما باید شنونده ی خوبی باشیم. من یک نکته ای هم جالب است برای بینندگان بگویم. اصلاً خیلی از مشکلاتی که امروز در مشاوره ها می ِآید، بنده می گویم اگر ابتلای آن مشکل زن و شوهر بستری را فراهم می کردند که این مشکل حل شود. نه این که برسد به ناله و نفرین. یعنی گاهی اوقات آدم تعجب می کند. یک موقعی یک خانمی جلسه ای ما داشتیم، به من نامه ای را داد و سوالی را مطرح کرد و با یک مقدمه تاسف بار. گفت آقای تراشیون ماه رمضان سال گذشته نذر کردم شب قدر دعای جوشن بخوانم که خدا مرگ شوهرم را بدهد. و می گفت که الحمدلله هفت ماه بعد هم مرد. و سوالش این بود که آیا من گناه کردم یا نه. حالا ایشان فکر می کرد، یا شاید هم نمی دانم استجابت دعا شده است. بعد من گفتم این خانمی که این را نوشتند تشریف بیاورند. این ریشه اش همین بود. گفت 20 سال است با این زندگی کردم یک بار پای صحبت من ننشست. همواره طعنه، متلک، زخم زبان. من چه کار کنم. گفتم حالا من توصیه به این هم ندارم، گفتم چرا جدا نشدی. گفت طلاق که تازه اول مصیبت بود با دو سه بچه. گفتم بمیرد راحت شوم. که به این مرحله آدم برسد. و ببینید این ها همان فرایند است که ما خوب شکل ندادیم، اهمیت ندادیم. گاهی اوقات ما باید بنشینیم پای صحبت همدیگر، درد و دل همدیگر. گاهی اوقات، من حالا این را می گویم نمی خواهم بگویم خانواده ها جدی بگیرند. گاهی اوقات گاهی منِ مرد مرخصی بگیرم برای این که بنشینم پای صحبت همسرم. مرخصی که فقط برای شمال رفتن و جنوب رفتن نیست، برای زیارت و سیاحت نیست. یک موقعی این مرخصی اگر بتواند گره گشایی کند از زندگی من، اتفاقاً اولی بر شمال و جنوب رفتن است. وقت بگذارم حرف خانم را بشنوم، دست او را بگیرم با هم برویم بیرون، یک قدمی بزنیم، بگویم هر چه دل تنگت می خواهد بگو. من هم ظرف وجودی ام زیاد است، هر چه می خواهد بگذار بگوید. صحبت هایش را بکند، حرف هایش را بزند، من هم بشنوم. این ضرورت دارد. این که می گوییم وقت بگذاریم یک بخشی برای این است. یک بخشی دوم است. برای تامین نیازهای یکدیگر است. بالاخره انسان نیازهای عاطفی دارد، حتی نیازهای به شکوفا سازی دارد. گاهی اوقات شما باورتان نمی شوند اگر زن یک حامی خوبی برای مرد باشد، مرد یک حامی خوبی برای مرد باشد، خیلی از استعدادهایی که زمینه اش قبلاً فراهم نبوده شکوفا می شود. حالا ببینید این جمله از امیرالمومنین بیان می شود که بعد از ازدواج، وقتی پیامبر گرامی اسلام آقا امیرالمومنین را دیدند، گفتند زهرا را چگونه یافتی. حضرت فرمودند بهترین یاری دهنده در بندگی خدا. یعنی ببینید علی که عبادت را خسته می کرد، وقتی می خواست همسرش را توصیف کند گفت، حالا به تعبیر من، زمینه فراهم کرد من شکوفاتر شوم. حالا این ها عرصه های مختلفی دارد. یک موقع من بستری را فراهم می کنم همسرم از لحاظ علمی شکوفا شود، یک جایی مهارتی شکوفا شود. این ها زن و شوهر خیلی نقش مهمی دارند. من بد نیست این را عرض کنم. حالا شاید این را برخی از بینندگان عزیزمان تعجب کنند. گاهی اوقات نقش زن و مرد در شکوفا سازی یکدیگر، مهم تر از نقش پدر مادر است. گاهی اوقات یعنی یک جمله همسر تاثیرش بیشتر از یک جمله مادر است. یک جمله مرد به زن گاهی اوقات تاثیرش بیشتر از جمله ی پدر به دختر است. یعنی این ها را ما فراموش می کنیم، به این ها دقت نمی کنیم و توجه نمی کنیم که چقدر اهمیت دارد. لذا وقت گذاری برای همین شکوفا سازی است. یک موقعی اصلاً وقت بگذاریم برای تفریح. این هم یک نیاز ضروری است. حالا من یک تعبیری را شاید نمی دانم جایی به کار بردم یا در این برنامه، ولی باز عرض می کنم. یک موقع بنده تعبیری به کار بردم گفتم در دوران جوانی این زوج پول قرض بگیرند بروند مکه، بروند کربلا، بروند مشهد. بعد هم کار کنند قسط هایشان را بدهند. این بهتر از این است که جمع کنیم، بگوییم آقا می رویم پا به سن می گذاریم، دیگر حالش را نداشته باشیم، قدرتش را نداشته باشیم، انرژی اش را نداشته باشیم. و واقعاً هم همین طور است. می گوییم بیاییم برویم زیارت. می گویم من تازه سر کوچه هم حال ندارم بیایم، زیارت برویم؟! پا به سن گذاشته است، سخت می شود. این را ما در دوره جوانی فکر کنیم، برای این چیزها وقت بگذایم. و لذا این باید مدیریت شود. نکته خوبی را حضرت عالی فرمودید. یک موقعی من روی این فکر می کردم. که اصلاً ما باید دوران زندگی را برایش تقسیم بندی هایی داشته باشیم. مثلاً ما هیچ وقت انتظار نداشته باشیم کسی که سنش خیلی بالا می رود، برو همواره تفریح کن و لب دریا و فلان. این دیگر سختش است. این الان تعریف زندگی برای این دوره باید یک تعریف خاص خودش را داشته باشد.
متفاوت باشد. یک کودک می بینید بهترین تفریح برایش بازی است، هم بازی لازم دارید. یک بچه زیر 7 سال را شمال هم نبرید برایش هم بازی قرار بدهید این هم بازی اش برایش جذاب تر از هر چیز دیگر است، هر جایی که ببرید. گاهی اوقات خودِ بچه ها هم این را می گویند. می گوییم برویم مسافرت، می گوید من نمی خواهم بروم. چرا؟ می خواهم با دوستم بازی کنم. یعنی با دوست بازی کردن برایش مهم تر است. لذا این دسته بندی باید حتماً صورت بگیرد برای ما. لذا این وقت گذاری یک جنبه اش هم در همین تفریحات و برنامه هایی که انسان نیاز دارد. یکی دیگر هم عرض کنم.
یکی دیگر از نکات قدردان یکدیگر بودن است. خانواده حسینی وقتی می گوییم ما باید خانواده دوست باشیم، باید قدردان هم باشیم. تعبیری هم که من دارم این است که گاهی اوقات ذره بین برداریم خوبی های همدیگر را ببینیم، تشکر کنیم. یک تعبیری را وجود مبارک آقا امیرالمومنین علی (ع) در آن نامه شان به جناب مالک اشتر دارند که حضرت فرمودند خوبی ها را ببینید تا خوبی ها گسترش یابد. لذا چه خوب است که ما خوبی های یکدیگر را ببینیم، قدردان خوبی های یکدیگر باشیم و ریز و درشت. گاهی اوقات ممکن است یک خوبی را از همسرمان ببینیم خیلی مثلاً فکر نکنیم مهم است. در حالی که ممکن است همان خوبی وقتی دیده می شود، تشکری می شود، قدردانی می شود، او اثرات خودش را به خوبی می گذارد.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 42:09

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی