display result search
منو
هنر بهتر زیستن، جلسه سی ام

هنر بهتر زیستن، جلسه سی ام

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 140 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه سی ام،(برنامه سمت خدا) سال 1400

انسان باید اصل را بر خوب بودن بگذارد و موضوعی مثل حتی خانواده دوستی که این ها برگرفته از آن نهضت کربلا است. نمی دانم، حالا عزیزانی که اهل تاریخ هستند اگر یک مراجعه ای به تاریخ کنند، وقتی وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) و یارانشان به کربلا رسیدند، وقتی خواستند خیمه ها را برپا کنند نگاه می کنیم می بینیم خیمه های اهل حرم را مانند نگینی در میان قرار دادند و یاران و دلاوران و رزمندگان عاشورا را خیمه هایشان را دور تا دور آن بنا و علم کردند. یعنی اصلاً یک محوریتی دارد. شما وقتی ماجرای تاریخ کربلا را می خوانید واقعاً خانواده آن جا اصالت دارد، خانواده مورد توجه است. همه ی ارکان خانواده، از همسر گرفته، خواهر گرفته، فرزندان گرفته، همه دارند آن جا هم نقش آفرینی می کنند هم وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) دل نگران یکایک این ها است. اما امروز می خواهیم یک موضوع جدیدی را، یک عنوان جدیدی را در همین میان بکنیم. یکی از شاخصه هایی که ما در ماجرای کربلا می توانیم به آن توجه کنیم بحث عزت نفس است که ما آن جا می بینیم تبلوری دارد، رشدی دارد. من قبل از این که بخواهم درباره عزت نفس نکاتی را بیان کنم بد نیست این را عرض کنم. ببینید بحث مکتب ابی عبدالله الحسین (ع) واقعاً باید یک نگاه مکتبی هم به آن داشت. یعنی ما ببینید یک حداقلی را می توانیم از ماجرای کربلا بهره برداری کنیم، یک حداکثری را می توانیم. و چه خوب است انسان هوشمند به دنبال آن حداکثر باشد. اگر ما بخواهیم نگاهمان به ماجرای کربلا حداکثری باشد باید مکتبی به ماجرای کربلا نگاه کنیم. یعنی همه ی ساحت های آن را مورد توجه قرار دهیم. یکی از نکاتی که در کربلا است، یعنی اگر ما بخواهیم دنبال یک گمشده ای بگردیم در عصر معاصر. چون می دانید انسان ها عمدتاً دو نگرانی دارند، جوامع بشری. یکی همین زندگی دنیایی است، خیلی دوست دارند در دنیا عزتمند زندگی کنند و دنبال این هستند. یعنی حتی آن کسی که می رود کلاه سر مردم می گذارد حس می کند در این کلاه سر مردم گذاشتن می تواند عزتی را به دست بیاورد ولی مسیر را غلط می رود. یا مثلاً فردی دروغ می گوید برای این که کسب و کارش را رونق ببخشد. این دنبال عزت برای کسب و کارش است ولی دارد ابزار غلط را استفاده می کند و نمی داند که گناه و خطا خیری نیست فلذا او آسیب می بیند. نه تنها عزت پیدا نمی کند، دارد بی عزت می شود. ماجرای کربلا را اگر مکتبی نگاه کنیم می توانیم این گمشده اول را در آن پیدا کنیم. یعنی یک زندگی عزتمندانه در دنیا. یک گمشده ای هم بشر دارد، خوب انسان را دچار یک ناآرامی می کند این است که بالاخره سرانجامش چه می شود، آخرتش چه می شود. ما می گوییم اگر به کربلا مکتبی نگاه کنیم سعادت اخروی مان را هم می توانیم تضمین کنیم. یعنی این دو گمشده بشر، زندگی عزتمندانه در دنیا و سعادتمندانه در آخرت، در مکتب ابی عبدالله الحسین (ع) وجود دارد. این شاخص هایی که بیان می کنیم دقیقاً همین است. یعنی هم خیر دنیا هم سعادت آخرت در آن وجود دارد. این نیست که تک بعدی باشد. یکی از این ویژگی ها پس عزت نفس است. عزت نفس می دانید یعنی چه؟ یعنی انسان یک حس رضایتی، آن هم نه حس خودبرتر بینی. از جنس پاک و فطری و وجدانی از زندگی خود داشته باشد. حس می کند من تا این جا آمدم الحمدالله تلاشم را کردم، زحمتم را کشیدم، زندگی ام هم خوب بوده خدا را شکر. سختی داشته، چاله و چوله داشته است.
ولی خودم را به خواری ننداختم، به این که مسیر غلط بروم برای این که بخواهم مالی کسب کنم مسیر اشتباه، مال مردم را بخورم. یا مثلاً در زمینه های دیگر برای این که بتوانم خودم را اثبات کنم بد خلقی کنم، بد اخلاقی کنم، ریا در اعمال و رفتارم وجود داشته باشد، نه. الحمدالله تا الان خوب جلو آمدم. حالا سوال این است که واقعاً ما چطور می توانیم به این حس رضایتمندی دست پیدا کنیم چند نکته در این وجود دارد که محضر بینندگان خوبمان می خواهم بیان کنم. اولین نکته این است که ارتباطمان را با خدا تقویت کنیم. یعنی انسان هایی که ارتباطشان با خدا تقویت می شود این ها حس خوبی پیدا می کنند. این گمشده بشر که عرض می کنم عزت نفس است، این رضایتمندی در دنیا است، گاهی اوقات ممکن است ببینی در یک کاخی هم زندگی می کند ولی اگر یک اسکنی از وجودش بگیری می بینی درون ناآرامی دارد. دلیلش چیست؟ می بینی که به مادیات چسبیده است ولی فراموش کرده است که انسانی که بخواهد به آرامش برسد باید روح و روان خودش را صیقل دهد. و این اتفاق نمی افتد مگر این که انسان ارتباطش را با خداوند متعال یک ارتباط زیبا و خوبی قرار دهد.
این تلاطم ها با اتصال به خداوند متعال آرامش پیدا می کند. همان تشبیهی که شاید قبلاً هم عرض کردم. شما رود پرخروش را نگاه کنید وقتی به دریا می رسد چقدر آرام می شود. انسان ناآرام وقتی به آن اقیانوس الهی متصل شود آرام می شود. و این را باید جدی بگیریم. خصوصاً الان که گاهی اوقات می بینیم یک تشویش های ذهنی وجود دارد، اضطراب هایی در جامعه وجود دارد، این پیوندمان را با معنویت تقویت کنیم. حقیقتاً به انسان آرامش می دهد. یعنی ببینید وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع)، شبِ روزِ عاشورا آن مهلتی را که درخواست کرد تعبیری دارد. می فرمایند می خواهم شبم را به نماز، استغفار، تلاوت قرآن، دعا بگذارم. بعد حضرت می فرماید نماز را دوست دارم، من استغفار را دوست دارم، من دعا را دوست دارم، من تلاوت قرآن را دوست دارم. وقتی نگاه می کنید می بینید هر 4 جنبه ای را که حضرت بیان می کند یعنی یک عمق ارتباط با خداوند در آن نهفته است. همین به انسان آرامش می دهد. فلذا آن شب اگر کسی می توانست صحرای کربلا را و در میان ابی عبدالله الحسین (ع) و یارانش برود، شب عبادت بود، شب بندگی بود، شب تضرع بود. در میان همه ی اهالی که دور ابی عبدالله الحسین (ع) جمع شده بودند. ما می گوییم همه ی این ها الگو است دیگر، یعنی در معرض سختی ها ما باید این ارتباط را برقرار کنیم. بعد چه حس خوبی به انسان دست می دهد. این نکته ی اول که باید به آن توجه کنیم. نکته ی دوم ارتباط با انسان هایی که بالاخره در محضر خداوند متعال دارای یک عزتی هستند، برتری هستند، خصوصاً اهل بیت (ع). یعنی ما باید این ارتباط را با اهل بیت (ع) هم برقرار کنیم. یعنی وقتی من، خیلی ها در ایام محرم امسال می دیدم و می شنیدم، مثلاً به خودِ بنده می گفتند که مجالس عزای ابی عبدالله الحسین (ع) این آب آتش بود برای ما، چقدر ما را آرام کرد. لذا این است. وقتی انسان یک ارتباط مستمر و زیبایی را می گیرد، برای این ارتباط با اهل بیت وقت می گذارد، قطعاً آرامش پیدا می کند.
چون بالاخره شما در آیات قرآن هم می بینید ولایت خداوند می آیند بعد ولایت نبی مکرم اسلام می آید و اولی الامر است. پس ببینید این ها همین است که باید به این ها توجه ویژه داشته باشیم. وقتی انسان با حضرت صدیقه طاهره بتواند یک ارتباط معنوی برقرار کند، وقتی با امیرالمومنین، وقتی با امام حسن مجتبی، وقتی با امام زمانش بتواند ارتباط را برقرار کند قطعاً این تلاطم های درونی آرامش پیدا می کند و آن حس رضایتمندی و عزت نفس ان شاءالله طعم و زیبایی آن را می چشد. این ارتباط با اهل بیت را هم باید داشته باشیم، به صورت مستقیم، به بچه هایمان یاد بدهیم. یعنی بچه ی ما یاد بگیرد وقتی صبح بلند می شود رو به قبله به امام حسین عرض احترام کند. به این توجه کنیم. نکته ی سومی که ما به نظرم می آید برای عزت نفس نیاز داریم این است که توانمندی ها خودمان را هم تقویت کنیم. یعنی ببینید انسانی که قدرت حل مسئله داشته باشد، در مواجهه با مشکلات بداند چگونه می تواند مشکل را حل کند، این حس خوبی پیدا می کند. بچه مدرسه ای ها خوب منظور من را می فهمند. موقعی که یک مسئله ی ریاضی جلویش می گذاری، می بینی که با فکر خودش وقت می گذارد مسئله را حل می کند بعد آن چه حس خوبی پیدا می کند. این همان حس عزت مندی است، عزت نفس است.
حالا اگر حل المسائل کنارش بگذارد و رونویسی کند، کپی کند. اصلاً هیچ حس خوبی پیدا نمی کند، تشویش دارد که نکند فردا معلم از من سوال بپرسد، چگونه جوابش را بدهم. این نگرانی در او است. لذا انسان هایی که قدرت حل مسئله دارند. من در جلساتی که گاهی اوقات با خانواده ها دارم می گویم، مثلاً یک خانمی یک شوهر خسیس دارد این را یک پروژه بداند. بگوید من این مشکلم را با همسرم حل کنم. وقتی این مشکل را با همسرش حل کند، برود مطالعه کند، مشورت بگیرد، از تجربیات دیگران استفاده کند، وقتی بتواند مرد را در هزینه و خرج کردن به یک تعادلی برساند می بینید که چه حس قدرتمندانه ای به این زن دست می دهد. همان حس عزت نفس است. ما این گونه روی موضوعات ورود پیدا نمی کنیم. مثلاً من می بینم فرزندم بی نظم است. این برای من یک پروژه بشود، روی این کار کنم. ممکن است کوتاه مدت نشود، یک کار پنج شنبه جمعه ای نیست. ممکن است یک ماه، دو ماه، سه ماه، گاهی اوقات شش ماه زحمت بکشم، ولی وقتی به نتیجه می رسد چه حس خوبی پیدا می کنم. این همان عزت نفس می شود. یعنی ما باید قدرت حل مسئله را در خودمان تقویت کنیم و این هم نیاز به تلاش دارد، نیاز به پشتکار دارد. و برنامه، هدف گذاری، استفاده از ظرفیت های دیگران. یعنی گاهی اوقات ما بدانیم یک جاهایی باید یک هم افزایی فکری داشته باشیم، اهل مشورت باشیم. گاهی اوقات ممکن است بعضی موضوعات را من با فکر خودم نتوانم حل کنم. نیاز باشد از اندیشه و فکر افراد خردمند و افراد اهل خرد استفاده کنم. اهل مطالعه باشیم. ما یک موقعی واقعاً مطالعه مان در جامعه کم است. جناب آقای شریعتی، وقتی آمارها وقتی نشان می دهد واقعاً می بینیم میزان کم است. مثلاً می گویند میانگین مطالعه در کشورمان، خوشبینانه ترین حالتش 8 دقیقه در شبانه روز است. من بعید می دانم 8 دقیقه باشد. چون یک موقعی خودم محاسبه می کردم دیدم این 8 دقیقه را اگر ضرب و تقسیم کنیم تقریباً یک فرد سالانه اگر روزی 8 دقیقه مطالعه کند تقریباً باید 5 کتاب 150 صفحه ای بخواند.
الان وقتی آدم پیرامون خودش را نگاه می کند، الان همه ی ما در خانواده ی خودمان را نگاه کنیم. ببینیم چند نفر از اعضای خانه سالانه 5 کتاب 150 صفحه ای می خوانند.
و معمولاً هم می دانید در روند مطالعه می گویند هر انسانی در 1 دقیقه مطالعه می تواند 75 کلمه بخواند. یعنی در هر دو دقیقه هر فرد باید بتواند یک صفحه کتاب معمولی را که حدود 150 کلمه است مطالعه کند. ما می بینیم که اصلاً این گونه نیست. یعنی یک فرد باید بتواند روزانه چیزی حدود 2 صفحه کتاب بخواند، سالانه حدود 700 صفحه کتاب را مطالعه کنید. یعنی 5 کتاب 150 صفحه ای بشود. این اتفاق در کشور ما نمی افتد. یک موقع یک جمله ای مقام معظم رهبری دارند به این مضامین. می فرمایند وقتی می بینم مطالعه در جامعه مان چقدر کن است قلبم به درد می آید. شما ببینید سطح آگاهی انسان با مطالعه بالا می رود. آن وقت کتاب های ما، اتفاقاً این جا یک نقد اجمالی هم به این موضوع داشته باشم. گاهی اوقات متاسفانه، خوب کتاب هست در بازار، ولی آدم وقتی نگاه می کند می بیند کتاب های مفیدی هم نیستند. برخی نوجوان ها و جوان ها ما وقتشان را هم صرف می کنند، مطالعه هم می کنند ولی مطالعه ی یک کتابی که بدانیم می تواند به آن ها رشد بدهد نیست. یعنی تازه موانع رشدشان را برخی از این کتاب ها فراهم می کند. لذا این جا واقعاً ما باید دقت کنیم، خانواده ها دقت کنند. حتی من می خواهم بگویم که یک نگاه والاتر، آن هایی که کتابی ترجمه می کنند، منتشر می کنند. یعنی یک نگاه عمیقِ سعادتمندانه به انسان ها داشته باشند. این کتابی که الان من دارم منتشر می کنم بهره اش چقدر می تواند برای یک جامعه، برای کسی که استفاده می کند داشته باشد. یک کارهایی در این زمینه برخی از مراکز فرهنگی انجام دادند. دیدم مثلاً یک کتابی، تحت عنوان کتاب مصباح الهدی یک موقعی بیرون آمد که یک بخش از اهل کتاب آمده بودند در این کتاب موضوع شناسی کرده بودند. این کتاب به چه گروه سنی به کار می آید، محتوایش محتوای مفید و کاربردی برای گروه های سنی باشد. جلدهای مختلفی هم داشت. فکر کنم 2-3 جلد تا حالا از این کتاب بیرون آمده باشد. ولی ممکن است همه ی افراد دسترسی نداشته باشند. و این که شما می فرمایید از ضروریات است، فراگیر این اتفاق می افتد.
حتی برای ما بزرگترها. مثلاً من می گویم مرد خسیس، خانم نیاز دارد برود پروژه ای عمل کند ممکن است . مرجعی باشد در این زمینه. بالاخره یک مرجعی باشد که بتواند به صورت موضوعی هم در این زمینه ها راهنمای کند. قطعاً هست ولی باید بیشتر راهنمایی کنند.
این کار عالی و ارزشمند و زیر ساختی است. یک نکته ی دیگر هم که ما باید در کتاب به آن توجه کنیم دسترسی به کتاب باید راحت باشد. البته نه می خواهم بگویم بهانه است، نه می خواهم بگویم بهانه نیست. ولی برخی الان سراغ کتاب نمی روند می گویند دسترسی به کتاب سخت است، هزینه اش بالا است. این ها هم باید تدابیری اندیشیده شود. چون می دانید که کار خوب واقعاً یک جامعه را رشد می دهد. مثلاً ما این قدر در بیماری ها می گوییم پیشگیری خیلی مهم است، یعنی شما وقتی شما پیشگیری می کنید، هزینه ای که برای پیشگیری می دهید خودش سود است. درمان هزینه اش خیلی بالاتر از پیشگیری است. کتاب هم همین است. یعنی کتاب می تواند از خیلی از معضلات پیشگیری کند. گاهی اوقات آدم در جامعه می رود، گاهی اوقات اخبار را می خواند، یا یک جوانی رو آورده است به بزهکاری، زورگیری، دزدی کردن. آدم خیلی ناراحت می شود. این یک انسان است، اگر تحت تعلیم و تربیت خوبی قرار می گرفت. ما نباید شاهد باشیم که کانون های اصلاح و تربیتمان پر شود. آن وقت این نیاز به این است که سطح آگاهی جامعه بالا برود، سطح آگاهی خانواده ها بالا برود و ما باید در این زمینه کار کنیم. نظام آموزش پرورشمان، نظام آموزش عالی مان، حوزه هایمان، روی موضوع تربیت باید جدی کار کنند. رسانه کار کند. حالا من چند هفته قبل یک پیشنهادی دادم و واقعاً هم مسریم که وقتی پیگیری شود. ما امروز نیاز به این داریم یک شبکه ی تخصصی در حوزه ی تعلیم و تربیت داشته باشیم. چون موضوع یک موضوع پیش پا افتاده ای نیست. یعنی موضوعی است که سعادت انسان و سعادت یک جامعه به این گره می خورد. ما حتی روی معلمین مان هم همین است. مثلاً معلم نباید فقط تعلیم دهنده باشد، معلم باید معلم- مربی باشد. یعنی علاوه بر این که معلم است و تعلیم دهنده است، یک مربی هم باشد، دانش آموزش را تربیت کند. این ها نیاز به این دارد که سطح آگاهی در همه ی عرصه ها بالا برود، باید روی این کار کرد. لذا برگردیم به موضوع خودمان. یکی از راه هایی که می تواند عزت نفس را برای انسان به همراه داشته باشد این است که انسان قدرت حل مسئله اش تقویت شود. یعنی ما باید روی قدرت حل مسئله کار کنیم. با مسائل مختلفی هم مواجه هستیم. مثلاً می بینیم ظهر می شود آقا به خانه می آید، بداخلاق است. این یک مسئله می شود که بچه ها و خانم خانه باید توجه کنند. آقا به خانه می آید، می بینید خانم با چهره ی برافروخته دم در آمده و ناراحت است. این یک مسئله می شود. من باید چگونه این مسئله را حل کنم. اگر حل کردم، یعنی مردی که از بیرون می آید می بیند خانمش خیلی برافروخته است، ناراحت است. در این ایام کرونا باید یک خداقوت جدی به مادران بزرگوار گفت، بخش عمده ی آموزش را عهده دار بودند، دنبال می کردند، پیگیری می کردند. همین که بچه ها در خانه این مدت زمان بودند.
اخیراً یک دوستی به ما گفت که آقای تراشیون ما حاضریم سال آینده با بچه ها مجازی ارتباط داشته باشیم و بچه ها در اختیار مدارس باشند. مجازی با آن ها ارتباط بگیریم. واقعاً خانواده خسته می شود. فرصت نیست که بچه بیرون برود، بازی کند، این ها محدودیت است. حالا آقای خانه می آید، می بینید خانمش برافروخته است. اگر من بتوانم آب روی آتش باشم، او را آرام کنم، او را دلداری دهم، همدردی کنم، بعد ببینیم خانمم آرام شود. می دانید به منِ مرد چه حس خوبی دست می دهد که توانستم این مشکل را حل کنم. لذا ما می گوییم در این زمینه حتماً باید خودمان را قدرتمند کنیم، توانمند کنیم. و بنده هم معتقدم که اکثر مشکلاتی که ما با آن مواجه هستیم این ها قابل حل است. یعنی نباید بگوییم اکثر مسائل لاینحل است. یک اقلی از مسائل ممکن است سخت حل شود، خیلی تخصص نیاز داشته باشد، ولی عموم مسائلی که ما با آن مواجه هستیم می بینیم با یک تدبیر، با یک فکر، با یک مشورت می شود این ها را حل کرد. و دیگر دستمان می آید. مثلاً گاهی اوقات مشاورین به ما می گویند شما مشکلات را چگونه حل می کنید. می گوییم اوایل سخت بود. من حالا یک خاطره ی رسانه ای بگویم. یک موقعی ما اوایلی که سال 87 بود رادیو معارف یک برنامه پرسمانی داشتیم وارد شدیم، من همیشه به دوستان می گفتم حتماً هفته ی قبل باید سوالات را به من بدهید. بعد حالا یک اتاقی هم در منزل داشتیم کار مطالعه می کردیم. یعنی می آمدیم در آن اتاق می دیدیم دور تا دور کتاب و مجله بود، دنبال این که باید چه پاسخ دهیم. به تدریج که وقتی آدم ورود پیدا می کند، می بیند طبیعی می شود. یک مراحلی می شد که ما سوال را با خود شنونده می شنیدیم. یعنی می خواهم بگویم در زندگی هم همین است. یعنی تجربه را آدم کسب کند که مسائل را شروع به حل کند دستش گرم می شود. ورزیده می شود. و دیگر این نیست که فکر کنیم مشکلات جدی است. ولی این باور را داشته باشند اگر همسر من بداخلاق است من باید این مشکل را حل کنم، پای او بایستم. مطالعه کنم، پیگیری کنم، مشورت کنم. وقتی حل شد و حس خوب به تو دست داد انگیزه هم پیدا می کنی که مسائل دیگر هم که پیش می آید این ها را به خوبی حل کنی. ولی وقتی مسئله اول را حل نکردی، دوم را حل نکردی، می گویی آب از سرم گذشت چه یک وجب چه صد وجب.
ببینید اصلاً ما در تربیت فرمولی داریم. من یک فرمولی همیشه برای تربیت می گویم. می گویم مدل سه وجهی برای تربیت داریم. فرمول سه وجهی تربیت این است: صبر، استمرار یا همان پشتکار، روش مندی. یعنی شما وقتی نگاه می کنید اول و دومش که غلبه هم دارد. یعنی بعضی وقت ها ارتباطات انسانی باید خیلی صبور باشد و نمی شود. اصلاً هیجان مختل در ارتباط است. حتی شما اگر هیجان مثبت هم داشته باشید، مثلاً زیاد عاشق شوید. من گاهی اوقات می گویم، می گویم عشق اگر از مرزش بگذرد این خودش یک اختلال می شود، یک مصیبت می شود، یک مشکل می شود. مثلاً آقا وارد خانه می شود، دلتنگ بچه اش بوده، حالا شروع می کند به بوسیدن بچه. بغلش می کند، یک بوس نه، سه تا، چهارتا، پنجمی که می شود بچه می گوید بابا برای من تبلت می خری. یعنی چه شد من هیجاناتم را کنترل نکردم، زیاده روی کردم، خوب او دارد سو استفاده می کند از این محبت بیش از اندازه. ولی من می گویم حتی این محبت باید مدیریت شده باشد، مصلحت باشد. هم خودم را اغنا کنم، هم فرزندم را اشباع کنم ولی زیاده روی نکنم. گاهی اوقات ما می خواهیم مثال بزنیم، می گوییم این نوشابه ها را دیدید. اگر یک قند در این ها بیندازید این قند در این حل نمی شود. می گویند چرا؟ می گوییم چون این نوشابه از مواد قندی اشباع شده است، دیگر نمی تواند این را حل کند. یعنی این یک مصیبت می شود. یعنی دیگر نمی شود هیچ کاری کرد. یک موقع محبت زیاد هم همین است. یعنی اگر از اشباع بگذرد محبت زیاد دیگر مصیبت می شود، مشکل ساز می شود، خودش آنتی تربیت (ضد تربیت) می شود. فلذا ما باید هیجاناتمان را کنترل کنیم، باید صبور باشیم. گاهی اوقات حتی ممکن است طرف مقابل من الان پذیرش محبت را ندارد. مثلاً بچه بازی می کند، سرگرم بازی شده است، حالا من هم دلم برایش ضعف می رود. بروم بغلش کنم و ببوسم اصلاً اعصابش خرد می شود. می گوید ولم کن، اسباب بازی را پرت می کند. چرا؟ چون الان من باید صبوری می کردم. بگذار بازی کند، الان سرگرم این کار است. اصلاً ظلم به او است که من بروم برای او مزاحمت ایجاد کنم. فلذا این جا است که ما می گوییم این هیجانات آسیب رسان است. باید هیجانات را کنترل کنیم. باید صبر را بیاوریم. تمرین هم کنیم. لذا آن مواردی که در بحث صبر در برنامه های گذشته داشتیم همین بود. این صبر می تواند حلال خیلی از مشکلات و موضوعات باشد. یکی هم این که عجول هم نباشیم. بعضی ها خیلی عجول هستند. و من این ها را دیدم. مثلاً بچه یک مشکلی دارد می خواهد یک روزه این مشکل را حل کند. بعد حل هم نمی شود این فرد ناامید می شود. همان تعبیری که به کار بردیم، اصلاً جنس اصلاح رفتار جنس خمره ی رنگ رزی نیست. ببری بیاوری، رنگ تغییر کند.
تعبیری به کار بردیم که جنس، بافت است. یعنی با حوصله باید این تار و پودها بر هم بتند تا آخر یک نتیجه ای را بدهد، یک نقشی را روی این بافت ببینیم. با زحمت باید به این نتیجه برسیم. خراب کردن خیلی راحت است. یعنی الان شما یک بچه ای را به بنده بدهید، در کمتر از دو دقیقه می توانم یک ترسی را در این بچه نهادینه کنم. ولی همین ترس را بخواهید از او دور کنید باید ماه ها زحمت بکشید. پس باید هم هیجانات را کنترل کنیم، مراقب باشیم خراب نکنیم. و هم از آن سمت برای تربیت صبور باشیم. لذا شما حضرت نوح (ع)، بالاخره این ها مربیان بشر بودند. چقدر با صبر، حوصله، شما می بینید مثلاً 950 سال پیامبری می کند، حالا عددهای مختلفی می گویند ولی نهایتاً 30 و چند نفر به دست حضرت نوح هدایت شدند. حالا اگر یک فردی عجول بود، رها می کرد. می گفت نمی شود، این بشر را نمی شود تربیت کرد. اتفاقاً جالب هم این است وقتی ما حوصله به خرج می دهید، نقطه تربیت آن جایی است که آدم مثلاً حس می کند تربیت این جا قرار نیست صورت بگیرد. دقیقاً می بیند تربیت همان جا اتفاق افتاد، با همین صبر و حوصله ای که داشت. همان جا می بینید نتیجه می گیرید. ولی من لفظ ناامیدی را نخواستم به کار ببرم که بگویم باید این استمرار باشد. ما نباید هیچ وقت ناامید شویم. زمان می برد. گاهی اوقات حتی جالب این است که نتیجه تربیت را ممکن است خودِ ما نبینیم، دیگران از آن بهره ببرند. ما زحمتش را می کشیم. من گاهی اوقات به معلمین و مربیان می گویم. می گویم الان شما دارید روی این دانش آموز کار تربیتی می کنید، این نتیجه تربیت این دختر را فردا شوهرش می بینید. ممکن است شما اصلاً نبینید. الان این بچه را در این حالت بچگی ببینید، بالاخره این جنب و جوشش را ببینید. ولی این تاثیر تربیتی که شما دارید، بذری که می کارید، همسرش در زندگی مشترکش می بیند.
اصلاً تربیت یک نوع سرمایه گذاری بلند مدت می تواند باشد و این را توجه کنیم. من یک نکته ی دیگر درباره ی عزت نفس بگویم. پس ارتباط را با خدا، ارتباط را با اهل بیت، تقویت قدرت حل مسئله این را هم می توانیم بگوییم. یکی دیگر از نکاتی که من به نظرم می آید باید به آن توجه کنیم، این است که بدانیم زندگی مان ساحت های مختلفی دارد. من حالا یک اشاره ای می کنم. مثلاً گاهی اوقات زندگی یک بعد اقتصادی دارد، یک بعد ارتباط دارد، یک بعد عاطفی دارد، یک موقع اصلاً بعد علمی در آن وجود دارد. یک زندگی انسان ابعاد مختلفی دارد. ما می گوییم افرادی که می خواهند حائز این عزت نفس شوند باید در همه ی این ساحت ها خودشان را تقویت کنند. مثلاً می بینید یکی همه ی انرژی اش را روی کار علمی می گذارد. این خوب نیست. فردا بالاخره زن و بچه هم خرج دارند. آن چه می شود؟ برای آن فکری کردی؟ تعبیری که به کار می برم این است که شما تصور کنید یک آدمی با یک کله ی گنده و بدن کوچک. وقتی آدم نگاه می کند می گوید ناقص است، کامل نیست. لذا باید همه جانبه خودمان را رشد دهیم. یعنی همان گونه که در زمینه ی علمی داریم خودمان را رشد می دهیم، در زمینه ی ارتباط با دیگران هم خودمان را رشد دهیم. مثلاً گاهی اوقات برخی آقایان انقدر محو کارهای اقتصادی می شوند که یادشان می رود همسرشان نیاز به محبت دارد. یکی از زن های لردهای انگلستان یک خاطره ای را از ایشان می گویند. می گویند در کتاب ها است. می گویند یک موقعی ایشان رفت چند جراحی پلاستیک روی چهره اش انجام داد، چهره اش را شبیه گربه کرد. بعد گفتند دلیل این کار چیست؟ چرا این کار را کردی؟ گفت شوهر من انقدر مشغول کارهایش بود وقتی به خانه می آمدم به من نمی رسید. می رفت سرگرم گربه اش می شد. من برای این که توجه او را به خودم جلب کنم این کار را کردم. یعنی گاهی اوقات یادمان می رود که ما کنار انسان هایی زندگی می کنیم، آن ها نیازهایی هم دارند. لذا باید این جا برایش برنامه داشته باشیم، در این زمینه عواطف هم خودمان را تقویت کنیم، در زمینه اقتصادی هم خودمان را تقویت کنیم. لذا آدم هایی که همه جانبه رشد می کنند حس خوبی دارند. حالا شما فکر نکنید امروز اگر یک آدمی فقط پولدار باشد خوش است، عزت نفس دارد. نه، این آدم اگر بعد معنوی اش ضعیف باشد بدانید تلاطم روحی دارد. اگر در خانواده مشکل داشته باشد همینطور است. لذا این که ما این قدر تاکید روی موضوع خانواده داریم بنده معتقدم اگر ارتباط اعضای خانواده یک ارتباط خیلی خوب و صمیمی باشد، خیلی حس های خوبی پیدا می کنیم. حتی در زمینه های دیگر هم موفق می شویم ولی یک مقداری نگران کننده است. یعنی الان وضعیت خانواده را ما باید یک مقداری سامان دهیم، دنبال شود، فکر شود. اتفاقاً من در این ایامی که وزرای پیشنهادی مباحثی را مطرح می کردند، جسته و گریخته گوش می کردم، همیشه دنبال این بودم که در کار تربیت خانواده چه می کنند. همواره متمرکز می شدم که در حوزه خانواده طرحی، برنامه ای دارند یا نه. لذا باید برنامه داشته باشیم. اخیراً یک نموداری منتشر شد، نگران کننده بود. مثلاً در شهر تهران نسبت طلاق به ازدواج 2 به 1 شده است.
بعد میانگین کشور مثلاً 3 به 1 است. این ها نگران کننده است. ببینیم یک که سالی ما آمار داشتیم، سال 98 را می گویم، 99 را نمی دانم چه تعداد است. در سال 98 حدود 550 هزار ازدواج در کشور ما رخ داده است، تقریباً 155 هزار طلاق. یعنی زوج را حساب کنیم می شود 310 هزار نفر. ما دیشب کاشان بودیم، از مخاطبین هم سوال کردم شهر کاشان چقدر جمعیت دارد. گفتند حدود 400 هزار نفر. ببینید فقط در سال 98 نزدیک جمعیت کاشان ما زن و شوهرهایی داشتیم از هم جدا شدند. این خیلی نگران کننده است. باید برای این فکر کرد. بعد عمده ی این ها این نیست که مثلاً شما فکر کنید زن و شوهرها همدیگر را دوست ندارند. همین نابلدی است. ما در ساحت های مختلف خودمان را تقویت نکردیم. مثلاً ارتباط عاطفی خوبی داشته باشیم، ارتباط کلامی خوبی داشته باشیم، بتوانیم نیازهای همدیگر را توجه کنیم، مرتفع کنیم. یعنی گاهی اوقات می بینیم مشکلات همین ها است. مثلاً گاهی اوقات ممکن است مشکل اقتصادی باشد، آن هم یک درصدی است. این را دیگران بروند درست کنند، این که مربوط به خودمان است خودمان یک فکری برایش کنیم که باید چه کار کرد. حتی من معتقدم در مسائلی مثل اقتصادی، نقش فرد فرد جامعه هم مهم است. یعنی ما نباید نگاهمان به حاکمیت باشد. باید فرزندانمان را باید در این زمینه تقویت کنیم، که بنده هم قبلاً اشاره ای در این زمینه داشتم. ولی عرض من این است که ما در این ساحت ها فکر کنیم. مثلاً یک خانم، مثلاً این نباشد که بگوییم فردا روزی دخترخانم می خواهی ازدواج کنی. داشته هایت را بگو چیست. بگوید من از هر پنجه ام یک مدرک تحصیلی می بارد. با این نمی توانی خوشبخت شوی. ببینید الان مشکل ما همین است. مثلاً گاهی اوقات رو می آوریم برای این که یک حس خوبی داشته باشیم، شادمانی داشته باشیم، مثلاً برویم فیلم طنز ببینیم، سریال طنز ببینیم، برنامه های طنز ببینیم. بعد می بینی سرش را به بالش نگذاشته دوباره غم سر دلش است. می گوید من نمی دانم این غم از کجا می آید. ما می دانیم از کجا می آید. این غم این است که تو می شینی این فیلم را می بینی، این سریال را می بینی، ممکن هم است که یک ساعتی بخندی ولی این مسکن است، درمان نیست. مثلاً می روی بخوابی می گویی، ای داد بیداد، فرزندم هزار و یک مشکل دارد.
و به همان ساحت های مختلف رشدی محقق می شود. ما روی این باید کار کنیم. آن شبکه مادرانه که می گویم، کمک به همین می کند. که یک شبکه ی تخصصی، تخصصی نه به معنای الفاظ سخت بگوییم، یعنی وقتی این کانال را روشن می کند این برنامه را به صورت یک کلاس درس به صورت مستمر نوجوان دارد برنامه نوجوان ببیند، کودک زیر 4 سال دارد. اصلاً یک موقعی من یک تعبیری به کار می برم که حتی ما باید یک موقعی به مادر بگوییم که به بچه ات چگونه شیر بده. چون این شیر دادن با تحصیل در آینده گره خورده است. یعنی اگر این را الان به او بگوییم در اصل داریم کمک می کنیم به نظام تعلیمی کشورمان. ولی اگر یاد ندهیم آن جا مشکل پیدا می کنیم. بعد می گوییم نمی توانیم. الان خیلی مواقع سیستم های آموزش پرورش می گویند مشکلاتی که وجود دارد ما که نمی توانیم همه را حل کنیم. راست هم می گویند، بالاخره این توان خیلی زیادی می خواهد. گاهی اوقات اختلالاتی در بچه ها وجود دارد که این کلینیک درمانی باید بشود. باید برود در یک کلینیک درمان شود.
برای همین می گویم. آن وقت ما باید سطح گاهی مادر را بالا ببریم که این بچه را پیشگیرانه نگذارد اختلالی در او شکل بگیرد، به مدرسه بفرستد که آسیبش کم شود. اتفاقاً در زمینه های تربیتی، در زمینه های علمی رشدش زیاد شود. باید روی این کار کنیم. فلذا خواهش من این است که پدران، مادران، بانوان جامعه، آقایان، دقت کنند در این زمینه، مطالعه کنند، کار کنند، ما هم داریم بخشی از این را کمک می کنیم که در این زمینه ها چه کارهایی می شود انجام داد. این هم بحث عزت نفس با این 4 محوری که عرض کردم. یعنی محور اول ارتباط با خدا، محور دوم ارتباط با اهل بیت (ع)، محور سوم گفتیم که تلاشمان بر این باشد که قدرت حل مسئله پیدا کنیم، چهارم از زوایای مختلف خودمان را رشد دهیم یعنی برسانیم به یک انسانی که بتواند گلیم خودش را در زندگی که دارد، چه زندگی اجتماعی، چه خانوادگی، از آب ان شاءالله بکشد.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:18

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی