سخنرانی از آیت الله حسین انصاریان با موضوع «چیستی دین»، جلسه پنجم، سال 1400
قیامت، مردم را با سه معیار، سه شاقول و سه ترازو میسنجند. حالات قلبی و اخلاقی و عملی آنها را میسنجند. معیار اول و میزان اول قرآن کریم است، قرآنی که از «ب» بسم الله سورهٔ حمد تا آخرین آیهٔ شریفهاش «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس» حق است. یعنی یک کتابی است که تمام معنا درست و راست است و یک حقیقت ثابت است.
آیهٔ هفتم سورهٔ اعراف به این معنا اشاره دارد «وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» ترازوی آن روز، میزان آن روز و معیار آن روز، شاقول آن روز حق است، یعنی قرآن.
به دلیل خود آیات قرآن که نام قرآن پنجاه و دو نام است که یکی از آنها حق است. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» ثَقُلَت در این آیه به معنی سنگینی مادّی و عنصری نیست، یعنی اگر کشیده شدهها ارزش داشته باشد و قیمت داشته باشد «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» که بین این کشیده شدهها- یعنی عقاید و اخلاق و اعمال مردم- و بهشت هیچ مانعی وجود ندارد.
فلاّح، یعنی کشاورزی که موانع کشت و زراعت را از زمین جمع میکند، آشغالها و سنگها و موانع رشد گیاه، زمین را. این معنی فلاح است، و خداوند کلمهٔ فلاح و مشتقاتش را در قرآن از این لغت گرفته، کسی که کشیده شد و کشیدههای او با ارزش درآمد. یعنی رنگ خدایی و دین و رنگ اخلاص داشت «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
و آیهٔ بعد میگوید: «وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ». آنکس که وزن اخلاق و عمل و اعتقادش خیلی سبک و بیارزش بود، قابل محل گذاشتن نیست. اصلاً یک عدهای را که خدا میفرماید در روز قیامت مورد فضل قرار نمیدهم. «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً»، چون پوچند، پوکند و هیچ ندارند.
اینهایی که کارشان وحرکاتشان سبک است اینها کسانی هستند که «الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ». ما در قرآن یک کلمهٔ خسارت داریم، یک کلمهٔ ضرر، عرب مترادف ندارد، ادبیات فارسی مترادف دارد، عرب ندارد. خسارت و ضرر معنیاشان یکی نیست، نزدیک به هم هستند. یک کسی که یک سال است زحمت کشیده، صد میلیون تومن هم سرمایه گذاشته و کار کرده و معیشت خانهاش را اداره کرده و حالا مینشیند وحساب میکند، سر سال که از اصل سرمایه ده میلیون کم دارد، این را عرب میگوید ضرر کرده است. چون نود درصد سرمایهاش هنوز هست، میتواند جبران کند. اما یک کسی که صد میلیون گذاشته، سر سال میبیند صد میلیون که پریده و صد میلیون هم بدهکار است، این را عرب میگوید خسارت. در اصطلاح قرآن؛ یعنی بر باد رفتن همهٔ سرمایههای وجودی عقلی، که اگر بخواهند در قیامت آن را وزن کنند و بکشند چیزی نیست و نمانده که بخواهند وزن کنند. همه بر باد رفتهاست. همه هم با آتش کفر و نفاق و بخل و حسد و حرص و ظلم و تجاوز به باد رفته و هیچ چیزی نمانده است.
آیه این را میگوید که وقتی با قرآن میسنجند و معیارگیری و میزانگیری میکنند؛ قرآن مجید نشان میدهد که کل سرمایههایش بر باد رفته، چرا بر باد رفت؟ علتش را میگوید: «بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ». چون اینها نه یک روز و نه دوروز و نه یک ماه و نه یک سال «بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ» از اول تکلیف تا روز مرگ پیوسته همواره از آیات ما تجاوز داشتهاند. ما گفته بودیم ربا حرام است میخوردند،گفتیم خون به ناحق ریخته حرام است، از این حکم ما تجاوز داشتند. ما گفتیم نماز واجب است و اینها تجاوز داشتند و عمل نکردند. ما گفتیم حجاب برای زن واجب شرعی است، اینها از این حکم تجاوز کردند، یعنی اصلاً از آیات ما رد شدند، در کنار آیات ما صبر و استقامت و ایستادگی استواری نداشتند، رد شدند. یعنی آیات ما را در زندگیهایشان تعطیل کردند، این است معنی آیه «بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ»، این یک ترازو و شاقول.
قیامت، مردم را با سه معیار، سه شاقول و سه ترازو میسنجند. حالات قلبی و اخلاقی و عملی آنها را میسنجند. معیار اول و میزان اول قرآن کریم است، قرآنی که از «ب» بسم الله سورهٔ حمد تا آخرین آیهٔ شریفهاش «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس» حق است. یعنی یک کتابی است که تمام معنا درست و راست است و یک حقیقت ثابت است.
آیهٔ هفتم سورهٔ اعراف به این معنا اشاره دارد «وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» ترازوی آن روز، میزان آن روز و معیار آن روز، شاقول آن روز حق است، یعنی قرآن.
به دلیل خود آیات قرآن که نام قرآن پنجاه و دو نام است که یکی از آنها حق است. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» ثَقُلَت در این آیه به معنی سنگینی مادّی و عنصری نیست، یعنی اگر کشیده شدهها ارزش داشته باشد و قیمت داشته باشد «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» که بین این کشیده شدهها- یعنی عقاید و اخلاق و اعمال مردم- و بهشت هیچ مانعی وجود ندارد.
فلاّح، یعنی کشاورزی که موانع کشت و زراعت را از زمین جمع میکند، آشغالها و سنگها و موانع رشد گیاه، زمین را. این معنی فلاح است، و خداوند کلمهٔ فلاح و مشتقاتش را در قرآن از این لغت گرفته، کسی که کشیده شد و کشیدههای او با ارزش درآمد. یعنی رنگ خدایی و دین و رنگ اخلاص داشت «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
و آیهٔ بعد میگوید: «وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ». آنکس که وزن اخلاق و عمل و اعتقادش خیلی سبک و بیارزش بود، قابل محل گذاشتن نیست. اصلاً یک عدهای را که خدا میفرماید در روز قیامت مورد فضل قرار نمیدهم. «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً»، چون پوچند، پوکند و هیچ ندارند.
اینهایی که کارشان وحرکاتشان سبک است اینها کسانی هستند که «الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ». ما در قرآن یک کلمهٔ خسارت داریم، یک کلمهٔ ضرر، عرب مترادف ندارد، ادبیات فارسی مترادف دارد، عرب ندارد. خسارت و ضرر معنیاشان یکی نیست، نزدیک به هم هستند. یک کسی که یک سال است زحمت کشیده، صد میلیون تومن هم سرمایه گذاشته و کار کرده و معیشت خانهاش را اداره کرده و حالا مینشیند وحساب میکند، سر سال که از اصل سرمایه ده میلیون کم دارد، این را عرب میگوید ضرر کرده است. چون نود درصد سرمایهاش هنوز هست، میتواند جبران کند. اما یک کسی که صد میلیون گذاشته، سر سال میبیند صد میلیون که پریده و صد میلیون هم بدهکار است، این را عرب میگوید خسارت. در اصطلاح قرآن؛ یعنی بر باد رفتن همهٔ سرمایههای وجودی عقلی، که اگر بخواهند در قیامت آن را وزن کنند و بکشند چیزی نیست و نمانده که بخواهند وزن کنند. همه بر باد رفتهاست. همه هم با آتش کفر و نفاق و بخل و حسد و حرص و ظلم و تجاوز به باد رفته و هیچ چیزی نمانده است.
آیه این را میگوید که وقتی با قرآن میسنجند و معیارگیری و میزانگیری میکنند؛ قرآن مجید نشان میدهد که کل سرمایههایش بر باد رفته، چرا بر باد رفت؟ علتش را میگوید: «بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ». چون اینها نه یک روز و نه دوروز و نه یک ماه و نه یک سال «بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ» از اول تکلیف تا روز مرگ پیوسته همواره از آیات ما تجاوز داشتهاند. ما گفته بودیم ربا حرام است میخوردند،گفتیم خون به ناحق ریخته حرام است، از این حکم ما تجاوز داشتند. ما گفتیم نماز واجب است و اینها تجاوز داشتند و عمل نکردند. ما گفتیم حجاب برای زن واجب شرعی است، اینها از این حکم تجاوز کردند، یعنی اصلاً از آیات ما رد شدند، در کنار آیات ما صبر و استقامت و ایستادگی استواری نداشتند، رد شدند. یعنی آیات ما را در زندگیهایشان تعطیل کردند، این است معنی آیه «بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ»، این یک ترازو و شاقول.
تاکنون نظری ثبت نشده است