- 1452
- 1000
- 1000
- 1000
افول بزرگترین دشمن جهانی ملت ایران و انقلاب اسلامی
سخنرانی از استاد حسن رحیم پور ازغدی با موضوع «افول بزرگترین دشمن جهانی ملت ایران و انقلاب اسلامی»، سال 1399
در باب موضوع افول بزرگترین دشمن جهانی ملت ایران و انقلاب اسلامی یعنی آمریکا که علائم آن پی در پی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و ایدئولوژیک و هژمونیک آنها در این سه چهار دهه بعد از انقلاب هویدا و مشخص تر می شود باید به دو سوال توجه کنیم.
یک، وقتی می گوییم فروپاشی و افول یک قدرت جهانی یا قله های یک تمدن خاص، این به چه معنایی است؟
دو، اساسا چه قرائن و علائمی به لحاظ منطقی و تاریخی و تئوریک بر چنین ادعایی وجود دارد؟
ما دست کم دو تصور غلط در باب تعریف فروپاشی داریم. یک تصور تصور کسانی که عقل آنها به چشم آنها است و بلکه کاش بود. یعنی در همین حد هم نیستند که اگر بود بسیاری از علائم فروپاشی و ضعف با چشم قابل مشاهده است. یک زمانی این مسائل نیاز به تحلیل و طبقه بندی کردن داشت و معقولات به احساسات ارجاع می شد و بعد تئوریزی سازی می شد تا کسی یک کمی به شک بیفتد که نکند واقعا یک قدرت جهانی در حال ضعیف شدن است. اما همه با چشم خود دیدیدیم فروپاشی بزرگترین ابرقدرت جهان یعنی شوروی کمونیستی را که بیش از نصف کره زمین تحت قدرت و سلطه او بود و در نیمه دیگر کره زمین هم که در اختیار نظام سرمایه داری و غرب بود، شوروی نفوذ ایدئولوژیک و مردمی داشت.
چند سالی نگذشت که شوروی به طور کامل از هم پاشید و وقتی به کسانی که فروپاشی شوروی و پیشبینی امام را باور نمی کردند و حتی آن را مسخره می کردند درباره آن سخن می گفتی میگفتند نه و منظور ما این چیزها نبود و خودشان را به آن راه می زندند و الآن هم راجع به آمریکا، همین حرف ها است.
معنی فروپاشی این نیست که سرزمینی محو شود. فروپاشی یعنی آن امپراطوری، آن قدرت جهانی، آن سلطه بین الملل، آن ادعا، آن تکبر و آن گفتمان و ایدئولوژی که بر اساس آن به دیگران حمله می کنند و سرزمین های آنها را اشغال می کنند و مدام جنگ پشت جنگ و غارت پشت غارت و شکنجه، کودتا، ترور و... کم کم این قدرت زیر سوال برود و ترس ملت ها و دولت ها از آنها بریزد و....
در باب موضوع افول بزرگترین دشمن جهانی ملت ایران و انقلاب اسلامی یعنی آمریکا که علائم آن پی در پی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و ایدئولوژیک و هژمونیک آنها در این سه چهار دهه بعد از انقلاب هویدا و مشخص تر می شود باید به دو سوال توجه کنیم.
یک، وقتی می گوییم فروپاشی و افول یک قدرت جهانی یا قله های یک تمدن خاص، این به چه معنایی است؟
دو، اساسا چه قرائن و علائمی به لحاظ منطقی و تاریخی و تئوریک بر چنین ادعایی وجود دارد؟
ما دست کم دو تصور غلط در باب تعریف فروپاشی داریم. یک تصور تصور کسانی که عقل آنها به چشم آنها است و بلکه کاش بود. یعنی در همین حد هم نیستند که اگر بود بسیاری از علائم فروپاشی و ضعف با چشم قابل مشاهده است. یک زمانی این مسائل نیاز به تحلیل و طبقه بندی کردن داشت و معقولات به احساسات ارجاع می شد و بعد تئوریزی سازی می شد تا کسی یک کمی به شک بیفتد که نکند واقعا یک قدرت جهانی در حال ضعیف شدن است. اما همه با چشم خود دیدیدیم فروپاشی بزرگترین ابرقدرت جهان یعنی شوروی کمونیستی را که بیش از نصف کره زمین تحت قدرت و سلطه او بود و در نیمه دیگر کره زمین هم که در اختیار نظام سرمایه داری و غرب بود، شوروی نفوذ ایدئولوژیک و مردمی داشت.
چند سالی نگذشت که شوروی به طور کامل از هم پاشید و وقتی به کسانی که فروپاشی شوروی و پیشبینی امام را باور نمی کردند و حتی آن را مسخره می کردند درباره آن سخن می گفتی میگفتند نه و منظور ما این چیزها نبود و خودشان را به آن راه می زندند و الآن هم راجع به آمریکا، همین حرف ها است.
معنی فروپاشی این نیست که سرزمینی محو شود. فروپاشی یعنی آن امپراطوری، آن قدرت جهانی، آن سلطه بین الملل، آن ادعا، آن تکبر و آن گفتمان و ایدئولوژی که بر اساس آن به دیگران حمله می کنند و سرزمین های آنها را اشغال می کنند و مدام جنگ پشت جنگ و غارت پشت غارت و شکنجه، کودتا، ترور و... کم کم این قدرت زیر سوال برود و ترس ملت ها و دولت ها از آنها بریزد و....
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان