display result search
منو
فاطمه زهرا (س) نقطه اتصال عالم به ولایت امیرالمومنین (ع)، جلسه چهارم

فاطمه زهرا (س) نقطه اتصال عالم به ولایت امیرالمومنین (ع)، جلسه چهارم

  • 1 تعداد قطعات
  • 59 دقیقه مدت قطعه
  • 88 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "فاطمه زهرا (س) نقطه اتصال عالم به ولایت امیرالمومنین (ع)"، جلسه چهارم، سال 1394


درباره مبارزه ای که وجود مقدّس فاطمه زهراء سلام الله علیها با دستگاه باطل در طول این هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روزی بعد از رحلت وجود مقدّس رسول الله صل الله علیه و آله و سلّم انجام دادند چند جمله ای عرض می کنم که این درگیری حضرت موضوعش چه بود؟ در چه مقیاسی حضرت وارد مبارزه شدند؟

راجع به این موضوع با بیان های متفاوتی و هر کسی از زاویه ای صحبت های خوب و شنیدنی مطرح شده است. ولی در روایات ما و معارف قرآنی ما با یک بیان های بسیار لطیف و استثنایی به این امور اشاره شده که اصلا فهم ما را از حادثه عوض می کند. من به عنوان نمونه عرض می کنم که در باب حادثه عاشوراء خب شاید کمتر موضوعی است در تاریخ بشریت این اندازه به آن پرداخته و مورد دقت قرار داده باشند، از زاویه های مختلف اخلاقی و فقهی و سیاسی و عرفانی بحث شده است ولی وقتی انسان معارف اهل بیت را نگاه می کند، اصلا یک افق های دیگری پیش روی انسان باز می شود. مثلا انسان کتاب کامل الزیارات را (که از قدیمی ترین و معتبرترین کتب روایی ما است و مرحوم ابن قولویه این روایات را گردآوری است) ورق می زند، نگاهش به عاشوراء عوض می شود. مثلا در اوّلین زیارت مطلقه سیدالشهداء در مفاتیح الجنان (زیارت مطلقه حضرت یعنی زیارتی که در همه وقت ها و همه مکان ها می شود خواند در مقابل زیارت مخصوص که مثلا مال روز و مکان خاص است) تعبیر این است «أَشْهَدُ أَنَّ دَمَکَ سَکَنَ فِی الْخُلْدِ»؛ من گواهی می دهم که این خون شما در مقام خلد قرار گرفت. حالا این چیست؟ در روایات ابن عباس نقل می کند که وجود مقدس نبیّ اکرم را در رویا دیدم، ام أیمن می گوید شیشه ای در دست حضرت است و فرمود این خون فرزندم هست می برم به عرش!! «وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ» این هم دوم «وَ بَکَى لَهُ جَمِیعُ الْخَلَائِقِ» همه خلایق بر این مصیبت گریستند «وَ بَکَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَنْ یَتَقَلَّبُ فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا یُرَى وَ مَا لَا یُرَى‏» همه موجوداتی که در آسمان ها و در زمین و در بین این عوالم هستند، همه بهشتی ها، همه جهنّمی ها، همه مخلوقاتی که دیده می شوند و نمی شوند، بر حضرت گریستند بقول محتشم «در بارگاه قدس که جای ملال نیست * سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»

خب این چه حادثه ای است؟ این خیلی متفاوت می شود با حادثه ای که ما تحلیل می کنیم اصلا افق حادثه عوض می شود. یا مثلا در روایات می فرماید اگر کسی بر حضرت بگرید در روزی که قلوب می میرند، قلب او نمی میرد، گریه بر سیدالشهداء مبدأ حیات قلب است؛ فرمود اگر کسی محزون بشود بر سیدالشهداء، همین قدر که حزن پیدا می کند خدا گناهش را می آمرزد، اشکش که جاری می شود آتش جهنّم را خاموش می کند. فرمود گریه بر سیدالشهداء گناهان را پاک می کند، ولو به اندازه کف روی دریا باشد. البته روشن است و از تعبیر خود روایت هم بدست می آید و دیشب این مطلب را اشاره کردم که مؤمن گناهش کف روی آب است و خودش آب زُلال است گناه مال مؤمن نیست، مال شیطان است می رود در ساحل شیطان. وقتی غصه بر سیدالشهداء می خوری، محبت سیدالشهداء از درونت می جوشد، سهم شیطان جدا می شود می رود در ساحل شیطان. پس این حادثه عاشوراء دیگر آن حادثه ای که ما می گوییم نیست. فرمود که همه ملائکه به زیارت سیدالشهداء می آیند در صف ایستادند و بعضی هایشان در عمرشان یک بار بیشتر نوبتشان نمی شود بیایند برای زیارت سیدالشهداء، صف به صف می آیند به طوری که حرم سیدالشهداء مختلف الملائکه است محل رفت و آمد ملائکه است. از این لطیف تر، فرمود مختلف الانبیاء است یعنی همه انبیاء در حال رفت و آمد در این حرم هستند، چه خبر است؟ این حدیث در کامل الزیارات هم خیلی بیان عجیبی است. امام صادق علیه السلام با صفوان جمال (که شتردار بود و از سعادت هایش این بود که همسفر حضرت در راه هم می شد و خیلی هم از حضرت حدیث نقل کرده) مسافرت می کردند می گوید با حضرت در حیره بودیم که نزدیکی کوفه شهر مهمی بوده و الان خیلی آثاری از آن نمانده و شاید حضرت مدتی هم در آنجا تبعید بودند که حضرت فرمود صفوان برویم زیارت سیدالشهداء؟ گفتم آقا امام معصوم هم مگر زیارت می رود!؟ امام معصوم می دانید محور کاینات است، همه ملائکه شب قدر بر امام نازل می شوند، روح بر امام معصوم نازل می شود. شما محور عالم هستید، دیگر زیارت رفتن یعنی چه؟ همه عالم در محضر شما است. در روایت آمده که هیچ ملکی برای امر مهمی نازل نمی شود الا اینکه اول می آید محضر امام اجازه می گیرد و بعد می رود گفت شما هم مگر زیارت می روید؟ امام صادق علیه السلام یک مطلب رفیعی فرمودند که دیگر این را بزرگان باید معنا کنند. حضرت فرمودند که خدای متعال در هر شب جمعه به کربلا هبوط می کند. (هبوط خدا یعنی چه؟ ما نمی دانیم. هبوط جسمانی قطعا نیست. رحمت خدا نازل می شود یا توجه خدا! بالاخره هر چه که هست) وقتی خدای متعال عنایت می کند به سرزمین کربلا، گویا کربلا می شود عرش همه عوالم. همه سماواتی ها فوج فوج می آیند، ملائکه و صد و بیست و چهار هزار پیامبر و اوصیاء¬شان می آیند؛ نبیّ اکرم تشریف می آوردند، ما ائمه هم می آییم؛ یعنی امام زمان هم هر شب جمعه تشریف می آورند. صفوان جمال یک سوال کرد، پیدا است خوب فهمیده حضرت چه می گویند، عرض کرد پس «تزور للقاء الربُّ»؛ شما هر شب جمعه یک ملاقاتی با خدا در کربلا دارید؟ فرود بله.
این یک امام حسین دیگر و عاشوراء دیگری است. امام حسینی است که شهادتش، کربلایش را کرده محور همه عوالم، ملائکه و انبیاء فوج فوج می آیند انبیاء سیرشان را در این عالم کردند در عالم ارواح شاگرد نبیّ اکرم بودند آمدند در این عالم سیر کردند، عالم بزرخشان را گذراندند، اینها می بینند خبری هست می آیند اینجا!! این تحلیل از امام حسین یک حرف جدیدی است. خداوند در قرآن می فرماید «و ذکّرهم بأیام الله»(ابراهیم/٥)؛ یک ایامی است که اینها ایام الله هستند، روز ظهور قدرت خدا است، روز پیروزی دین خدا است، در روایات گفته این عمدتا سه روز است: ظهور، رجعت و قیامت است، هر سه روز یوم الحسین است. این چه امام حسینی است؟ یک امام حسین دیگری است. عاشوراء دیگر یک حادثه دیگری است که می شود محور عوالم. این عاشوراء با آن عاشوراء فرق می کند.

وجود مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها هم اینطور است. وقتی مقیاس درگیری ایشان، برکات حضور ایشان در این دنیا و همین اقدامات کوتاه نود و پنج روزشان بر اساس معارف اهل بیت توضیح داده می شود، یک غوغایی است، با همه حرف های دیگر فرق می کند. من اشاره می کنم به یکی دو تا از این بیان هایی که قرآن دارد. خداوند در سوره قدر می فرماید «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» این شبی است که تا طلوع فجر سلام است و شب قدر برای امت است که ما با این عمر کوتاه مان می توانیم با درک شب قدر برسیم و راهمان کوتاه بشود. ولی یک نکته مهم تری است. خدای متعال شب قدر را برای وجود مقدس نبیّ اکرم قرار داده است حضرت آمدند در این عالم تا عالم را به خدا برسانند و نورانی کنند و از این عالم بروند. آمدند شفاعت کنند و دست همه را بگیرند برسانند. خدای متعال به پیامبر خودش در شفاعت و دستگیری اش یک شب قدر داده و این غیر از شب قدر ما است. ما اگر به شب قدر برسیم، راهمان کوتاه می شود. «خَیْرٌ من الف شهر»؛ از هزار ماه بهتر است.

ولی مساله دیگر این است که این پیامبر آمده برای هدایت همه کائنات و خدای متعال در مسیر دستگیری پیامبرش به او شب قدر داده است یک روایتی است فریقین نقل کردند که جود مقدس نبیّ خاتم صلّ الله علیه و آله و سلّم در رؤیای صادقه دیدند که بنی تیم و بنی عدی و بنی أمیة، یعنی دشمنان حضرت بر منبر حضرت بالا می روند و مردم را به قهقرا بر می گردانند؛ حضرت آمده قلوب را برگردانده به سمت خدا، اینها دوباره قلوب را بر می گردانند به سمت دنیا و دنیاپرستی راه می اندازند، ولو دنیا پرستی به شکل مدرن، فرق نمی کند! دنیا پرستی دنیا پرستی است. شما وقتی آدم را کور کردید دیگر فرق نمی کند جلو پایش فرش زربافت بیاندازید یا گلیم باشد. حضرت در خواب دید اینها بر منبر بالا می روند، نگران و غصه دار بودند. جناب جبرئیل نازل شد گفت چرا نگران هستید؟ گفت همچنین رؤیایی دیدم. پیامبر رؤیایش صادقه است جبرئیل گفت از فهم من خارج است. رفت و برگشت، آیاتی را برای حضرت آورد، یکی سوره قدر است. پیامبر ما چه نگرانی ای داری؟ یک دولتی به آنها دادیم و بنی امیه هزار ماه حکومت می کنند اما به شما شب قدر دادیم «لیلة القدر خَیْرٌ من الف شهر» حالا این روایت امام صادق را ببینید که فرمود«اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ» لیلة القدر یعنی فاطمه یعنی پیامبر ما، ما حضرت زهرا را به شما دادیم، نگران دولت بنی امیه و بنی تیم و بنی عدی نباش. او کار را تمام می کند. شما ببینید که خودش و نسلش کار را تمام کردند اینها خیال می کردند همه چیز را می شورند می برند. فکر اینجایش را نکرده بودند که اینجا حضرت زهراء مامور است، وقتی ایشان بیاید در میدان، کار آنها تمام است.

آنها مصداق آیه ظلمات هستند ظلماتی خدای متعال در سوره مبارکه نور از آن پرده برداشته، کما اینکه از یک جریان نور صحبت کرده که در یک جلسه ای اشاره کردم، چهار مرحله است «أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض‏»(نور/٤٠)؛ ظلماتی است در ته دریای عمیق مواج که بر فراز این دریا موج ها روی هم می غلطند و در ورای این موج، یک ابر تاریک است بعد می فرماید «ظلماتٌ بعضُها فَوْقَ بعض»؛ تاریکی روی تاریکی است. به حدی که «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا»؛ وقتی دستش را از آستین بیرون می آورد، دست خودش را نمی تواند ببیند. اینقدر تاریکی شدید است. چون می دانید ما وقتی دست خودمان را می بینیم، اول نور را می بینیم بعد دست خودمان را می بینیم. در ظلمت محض آدم خودش را هم نمی بیند. اینکه می بینید ما مقامات نفسانی خودمان را خیلی مشکل می توانیم بشناسیم یا اصلا نمی شناسیم، بخاطر همین ظلمات است. این ظلمات سقیفه فضایی ایجاد کرده که آدم خودش هم نمی تواند ببیند. «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ النور»(نور/٤٠)؛ کسی که خدای متعال در این ظلمات یک نور برای او قرار ندهد، دیگر نور دیگری نیست. در کتاب شریف کافی هست که حضرت فرمودند اگر در این ظلمات به نور نرسیدید تا قیامت هم دیگر باید در تاریکی باشید. این ظلمات هست. این ظلمات را در روایت دیدید چگونه تفسیر شده فرمودند «أَوْ کَظُلُماتٍ‏ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُه‏» حالا بقیه را خودتان بخوانید تا می رسد به اینجا که «ظُلُماتٌ‏ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ قَالَ مُعَاوِیَةُ وَ فِتَنُ بَنِی أُمَیَّة» اینها تاریکی بر فراز تاریکی است، عالم را تاریک کردند. اینقدر هم این تاریکی سنگین است که امیرالمومنین وقتی دوره اولی را توضیح می دهند در خطبه شقشقیه می فرمایند که هم تاریکی است و هم کوری یعنی مردم را کور کرده و در ظلمات هم برده اند ظلمات آنها ظلمات سنگینی است.

پس درست است این طرف ظلماتی است، ظلمات هم آنقدر سنگین است که احدی حریف این ظلمات نیست. ولی ما به شما فاطمه زهرا را دادیم. لذا ذیل همین آیه فرمود «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً أَیْ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَسْعَى بَیْنَ یَدَیْه‏» اگر خدا در این ظلمت برای کسی یک چراغ روشن نکند، همیشه در تاریکی می ماند تا قیامت و آنکه ظلمت سقیفه و بنی امیه را بر می دارد، امام از ولد فاطمه است. حالا شما ببینید حضرت زهرا آمده در میدان، اینها فکر این را نمی کردند. واقعا در محاسباتشان وقتی قدرت خودشان را می دیدند، متوهم شده بودند که دیگر کار دین پیامبر تمام شد، پیامبر دینش که ادامه ندارد و ابتر است. این ابتر فقط مقصودشان ابتر در نسل نبود. ابتر بودن پیامبر یعنی راهش تمام می شود، ما می بریم قطع می کنیم تمام می شود. توهمشان هم این بود. خدا می فرماید پیامبر ما به تو کوثر دادیم. وقتی حضرت زهرا را به شما دادیم، که شما ابتر نیستید.

حالا آن دو چیزی که ادامه پیامبر در این دنیا است، یکی کتاب است و دیگری امام. «أنی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»؛، هر دو در ظرف حضرت زهرا به پیامبر داده شده، هم قرآن «أنّا انزلناه فی لیلة القدر»؛ هم ائمه «لِمَا أَخْرَجَ مِنْهَا وَ جَعَلَ فِی وُلْدِهَا» در آن حدیث نورانی علل الشرائع به حضرت عرض کرد آقا چرا مادرتان را می گویند زهراء؟ زهراء یعنی ستاره درخشنده. در روایات چند جور معنا کرده. در یک روایت فرمود علت اینکه به مادر ما می گویند زهرا این است که وقتی در محراب عبادت می ایستاد یک طوری انوار الهی درونش تَجَلّی می کرد و وصل می شد به الله که چشم امیرالمومنین مبهوت فاطمه می شد. خیلی حرف است! امیرالمومنین خودش نور همه عوالم «نور الله فی الظلمات» است به او می گویند زهرا. حضرت زهرا در این وادی یک استثناء است، وقتی نور حضرت زهرا می خواهد منتقل بشود، پیامبر به معراج می روند عوالم را پشت سر گذاشتند، انبیاء هر کسی در یک سمائی بود، از عوالم انبیاء گذر کردند، رسیدند به یک نقطه ای که جبرئیل توقف کردند. حضرت فرمودند جبرئیل چرا من را تنها می گذاری؟ گفت یک جایی دارید قدم می گذارید که تا حالا احدی نرفته، نه پیامبری، نه ملکی، هیچ کس! خودتان هستید و خدا «لو دنوت انملة لاحترقْت»؛ اگر یک سر انگشت جلو بیایم، می سوزم، توان من نیست برای ایستادن. حضرت رفت در آن خلوت و خدا، هدیه ای که به نبیّ اکرم داده حضرت زهراء است. نور حضرت زهراء به حضرت رسول منتقل شده و با پیامبر آمده در این عالم و بعد هم در دو مرحله دیگر با طعام بهشتی این تکمیل شده که آخرش بعد از آن چهل روزی بود که حضرت از حضرت خدیجه کناره گرفتند، شب آخر طعام بهشتی آمد فرمودند امشب هیچ کس نباید با شما شریک بشود، مختص خودتان است، لذا حضرت آن شب چهلم در را بست. این حضرت زهراء است.

پس وقتی خدای متعال حضرت زهرا را به پیامبر می دهد، هم ادامه قرآن در حضرت زهرا است «أنّا انزلناه فی لیلة القدر» و هم ائمه از حضرت زهراء می آیند. خب این واضح است. پس درست است به سقیفه دولتی داده می شود، به بنی امیه دولت داده می شود، غوغا می کنند. تا دستشان می رسد خرابکاری می کنند. از مغیره ظاهرا در شرح ابن ابی الحدید نقل شده است که می گوید به معاویه گفتم چرا اینقدر ظلم در حق آل ابی طالب می کنی؟ چون می دانید کارهای عجیبی کرده مثلا گفته بود اگر کسی یک مدح در مورد آل ابی طالب بکند، من ذمه را از او برداشتم خونش مباح است. لذا دوستان فضائل امیرالمومنین را پنهان می کردند. از آن طرف گفت در فضیلت فلان و فلان بگویید، آنقدر گفتند که افتضاح شد گفت بس است. ابن ابی الحدید می گوید در هفتاد هزار منبر در دوران معاویه و بنی امیه وجود مقدس و نازنین امیرالمومنین را لعن می کردند. حَتّی نقل می کند اگر خطیب جمعه ای یادش می رفت حضرت را لعن کند، نمازش را أعاده می کرده است اینها «ظلمات بعضها فوق بعض» است مگر تاریکی یعنی چه؟ یعنی همین که فرق امیرالمومنین و معاویه تشخیص داده نشود بلکه معاویه بشود خلیفه رسول خدا و امیرالمومنین العیاذ بالله لعن بشود! ماجرای سقیفه ادامه پیدا می کند تا الان و این جریان کفّار که می بینید ادامه سقیفه است که منتقل شده به اروپا که محققین تاریخ هم این را می گویند. لذا خیلی حادثه عظیم بود. در اوایل نهج البلاغه است که وقتی همه چیز تمام شد، ابوسفیان اصل کفر آمد محضر امیرالمومنین گفت ما طرفداری از شما می کنیم. شما پا به میدان بگذارید ما از شما دفاع می کنیم. نمی دانم شاید می خواست سهمش را از اصحاب سقیفه بگیرد! حضرت فرمود کسی که میوه را قبل از وقتش می چیند، مثل زارعی است که در زمین دیگری می کارد، زحمتش را او می کشد اما بهره اش را صاحب زمین می برد. فرمود میوه ولایت ما دیگر به این زودی قابل چیدن نیست، تمام شد و رفت تا دوره ظهور و رجعت. الان اگر من بخواهم بچینم به نفع شما تمام می شود، چیزی گیر من نمی آید، شما دنبال احیاء ولایت ما نیستید. بعد حضرت فرمودند یک اتفاق تلخی افتاده که اگر بدانید مثل طناب دلو در چاه به خودتان می لرزید.

غرضم این است که خیلی امر عظیمی اتفاق افتاده ولی حالا خدای متعال حضرت زهراء را به پیامبر داده. خودش در این نود و پنج روز و بعد امام مجتبی علیه السلام و سیدالشهداء تمام کردند کار را. درست در آن لحظه ای که ادامه جریان سقیفه و بنی أمیة خیال می کردند کار را تمام کردند؛ یعنی وقتی سر مطهر سیدالشهداء را یزید لعنة الله علیه جلوی خودش دید و احساس پیروزی مطلق می کرد و می گفت «لیت اشیاخی ببدر شهدوا»؛ ای کاش پدران ما اجداد و ما که در بدر به دست امیرالمومنین کشته شدند، می بودند و می دیدند که من چگونه انتقام گرفتم. بعد شروع کرد اشعار کفرآمیز خواندن که «لا خبرٌ جاء و لا وحیٌ نزل» هیچ خبری نبوده و هیچ وحی ایی نبوده و بنی هاشم و نبیّ اکرم با حکومت بازی کردند و الان افتاد دست ما! نگاهشان این بود. در لحظه ای که اینها خیال می کردند کار را تمام کردند و تنها مانع سیدالشهداء است که برداشتند، سیدالشهداء یک طوری آمد به میدان که ورق را برگرداند لذا در مجلس شام یک کسی رو کرد به امام سجاد علیه السلام گفت دیدی شکست خوردید؟ حضرت فرمود بگذار مؤذن اذان بگوید، می فهمی چه کسی پیروز شده و چه کسی شکست خورده است؟ ما کار را تمام کردیم «اشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَر» امام حسین علیه السلام کار را تمام کرده منتهی یک زمانی می برد. ممکن است یک گیاهی یک ماه دو ماه سه ماه عمرش باشد می روید، نتیجه اش رامی دهد تمام می شود ولی گاهی یک درخت ممکن است پانصد سال عمر بکند و بیش از ده سال طول بکشد، تازه اوّلین میوه اش را بدهد. حوادث بزرگ اینطور هستند.
یکی از ثمرات عاشوراء و ثمرات حضرت زهراء سلام الله علیها امام زمان است. تمام کار باز به دست ایشان است. خداوند می فرماید که ما به شما حضرت زهراء را دادیم، برای چه غصه می خورید؟ «لیلة القدر خَیْرٌ من ألف شهر»؛ دولتی که به آنها دادیم در مقابل به تو حضرت زهرا دادیم برای چه نگران هستید؟ بله اینها بر منبر شما بالا می روند و کار خودشان را هم می کنند، مردم را به قهقرا بر می گردانند اما ما به شما لیلة القدر دادیم که «خَیْرٌ من ألف شهر»؛ قابل مقایسه نیست. پس حضرت زهراء لیلة القدری است که خدا به پیامبر داده برای هدایت عالم. حضرت آمدند عالم را هدایت کنند «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/٣٣)؛ خدای متعال این پیامبر را فرستاده، بنا است دینش بر همه ادیان غالب بشود. پیامبر به تو کوثر دادیم، به تو شب قدر دادیم، کار تمام است.

این یک بیان قرآن است از داستان حضرت زهراء سلام الله علیها که حضرت زهراء کوثر نبیّ اکرم و شب قدر پیامبر است. پیامبر ما درست است آن طرف یک جریان ظلماتی است «کظلمات فی بحرٍ لجیٍّ»؛ یک ظلمات تاریک و فراگیر که امام صادق علیه السلام فرمودند مؤمن وقتی دست خودش را بیرون می آورد در ظلمات اینها، نمی تواند دستش را ببیند، نه کافر، آنهایی که طرفدار آنها هستند که هیچ بلکه مؤمنین هم در ظلمت آنها می مانند، اینقدر تاریکی آنها سنگین است! ولی پیامبر ما به تو مشکات نور دادیم. مشکات نور یعنی حضرت زهراء «الله نورالسموات و الارض مثل نوره کمشکاة»؛ پیامبر ما به تو مشکات نور دادیم، چراغدانی دادیم که همه انوار ائمه در آن است این نور بر آن ظلمات غالب می شود. بعد خدای متعال این غلبه نور بر ظلمت را در آیه دیگری توضیح می دهد که «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»(صف/8) نور الله چیست؟ در روایات فرمودند که ائمه علیهم السلام هستند «هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِی السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْض‏» حضرت در این آیه هم چراغدان است، هم زجاجة (که آن حباب بلورینی که روی چراغ هست و محافظ چراغ است) یعنی نسبت حضرت زهراء با ائمه اینست که هم چراغدان است و هم حباب محافظ است می خواهند این چراغی که خدا در این عالم روشن کرده در چراغدان عالم که وجود مقدس حضرت زهراء را خاموش کنند! ای پیامبر ما درست است این طرف جریان ظلمات است و می خواهند چراغ نبوّت تو را خاموش کنند و می گویند ابتر است و تمام شد دوران نبوتش، مثل همین حرف هایی که امروزی ها می زنند منتهی به یک زبان دیگر می گویند که دوره دین تمام شده! اینها همان حرف ها است و حرف جدیدی نیست. درست است اینها این حرف ها را می زنند اما ما به تو مشکات نور دادیم و این مشکات نور غالب است. چگونه است غلبه اش؟ قرآن وقتی می خواهد ما حواس خودمان را جمع کنیم، می فرماید آن طرف یک دریای عمیق مواج ظلمانی که بر فرازش هم یک ابر است تاریکی آنقدر زیاد است که خودتان را هم نمی توانید ببینید، حواستان را جمع کنید بروید دنبال نور والا تا قیامت در تاریکی می مانید.

ولی یک جای دیگر وقتی به پیامبرش می خواهد ماجرا را بگوید می فرماید «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»؛ اینهایی که مقابل تو صف آرایی کردند، بنی أمیة، بنی تیم، بنی عدی، بنی عباس، ادامه شان تا کفّار و مشرکین امروز، همه اینها می خواهند نور خدا را با یک بازدم خودشان خاموش بکنند، همه این دولتهای باطل را قرآن را از آن تعبیر می کند به یک بازدم «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ»؛ این نور الله همان نور ائمه است، همان نوری است که از حضرت زهراء در عالم ساطع شده. پیامبر ما اینها می خواهند خاموش بکنند، بگذار آنها کارشان را بکنند، من خدا هم کارم را می کنم «و َاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»(صف/٨)؛ نمی گذارم این چراغ را خاموش بکنند گاهی آدم به خورشید فوت میکند! تو هر چه دلت می خواهد فوت کن! خورشید امیرالمومنین که اینطور خاموش نمی شود. این چراغ را هم روز بروز افروخته تر می کنم، به مرحله آخر می رسانم که در روایات فرمودند تتمیم نور امامت در امام زمان است نور امامتی که در نسل حضرت زهرا است در امام زمان به تمام می رسد. لذا وقتی امام زمان ظهور می کنند، قرآن اینطور تعبیر میکند «أشرقت الارض بنور ربها»؛ (البته اصل آیه راجع به قیامت است اما تأویلش شده به ظهور حضرت یعنی هم در قیامت زمین با نور امام روشن می شود و هم در ظهور زمین با نور امام روشن می شود) اینها می خواستند عالم تاریک بشود، آمدند خیمه زدند «ظلماتٌ بعضها فوق بعض»، تاریکی درست کردند، حجاب انداختند روی ولایت امیرالمومنین، «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏»(لیل/1) در روایت فرمودند که این شب دولت دومی است «اللَّیْلُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی دَوْلَتِهِ الَّتِی جَرَتْ لَهُ عَلَیْه‏» یک حجاب تاریک روی ولایت حضرت انداخت. این کار را می خواهند بکنند که حجاب بیاندازند اما ای پیامبر ما «و الله متم نوره»؛ «أشرقت الارض بنور رَبِّهَا»؛ زمین را من با نور امام روشن می کنم. فرمود «رب الارض امام الارض» وقتی امام زمان ظهور می کنند نور امیرالمومنین از مطلع امام زمان طلوع می کند در عالم!

در جای دیگر قرآن باز یک تعبیر لطیفی است که می فرماید این سیلاب جاری ای که در دشت ها و در وادی ها جاری می شود و هر وادی ای به اندازه خود از او بهره می برد، یک کفی رویش می نشیند، این کف را خدا جمع می کند. «فَأَمَّا ألزّبدُ فیذهبُ جُفاءً»(رعد/١٧)؛ تمام می شود. کل دستگاه شیطان و سقیفه با همه وسعتش را قرآن می گوید اما الزبد، این کف می رود حقیقت آب زُلال که ولایت امیرالمومنین است، می ماند. پس درگیری را که قرآن می خواهد توضیح بدهد می فرماید که پیامبر ما، ما به شما شب قدر دادیم. یک دولتی هم به آنها دادیم، این امتحان است، این فتنه است. «والشجرة الملعونة»؛ بله، یک شجره ملعونة ای هم هست، بنی أمیة این فتنه و امتحان است، ولی به شما شجره طیبه دادیم، شب قدر دادیم. درست است آنها یک ظلمتی در عالم برپا می کنند. درست است واللیل اذا یغشی است، ولی والنهار اذا تَجَلّی هم هست، یک روز روشنی هم دارد عالم، حضرت بقیة الله روز روشن عالم هستند. درست است آنها یک بازدمی دارند و تلاش می کنند این چراغ را خاموش کنند، «والله متم نوره»؛ یک امام زمانی ما داریم که تمام می شود نور؛ «والله متم نوره ولو کره»؛ اینها تعابیر قرآن است که اگر آنها ظلماتٌ بعضها فوق بعض هستند، حضرت زهراء مشکات نور است. اگر آنها دولت هزار ماه دارند، حضرت زهرا لیلة القدر است. اگرآنها یک بازدمی دارند، حضرت زهرا در وجودش نور امام زمان است. اگر آنها عالم را تاریک می کنند، «أشرقت الارض بنور ربها»؛ امام زمان که از نسل حضرت زهراء است، دوباره عالم را روشن می کند اگر آنها عالم را می میرانند دولت آنها دولت اموات است؛ چون کسی که از امام جدا می شود مرده است، قرآن از آنها تعبیر می کند، «وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»(فاطر/٢٢)؛ دولت سقیفه قبر است و الان اینها دارند در قبرشان راه می روند اما مرده روی زمین هستند، درست است مردم را می میرانند، ولی خدای متعال هشدار می دهد «إعلموا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(حدید/١٧)؛ خدای متعال دوباره زمین را زنده می کند، فرمود این ناظر به ظهور امام زمان است. حضرت که می آیند زمین زنده می شود، اهل زمین هم زنده می شوند. فرمود «موت الارض موت اهلها و الکافر میت» درست است کفر را در عالم منتشر می کنند قلوب می میرد، ولی یک محیی هست، «احی به القلوب المیتة» قلب های مرده با امام زمان زنده می شود. این قصه حضرت زهراء است. آنها می خواهند مردم بمیرند، خدا می خواهد بوسیله حضرت زهراء احیاء بشوند. آنها می خواهند عالم در ظلمات باشند، بوسیله حضرت زهراء عالم را نورانی می کند.

این مقیاس کار حضرت زهراء است به لحاظ معیار و از این بیان هم لطیف تر ما در قرآن داریم که داستان درگیری حضرت زهراء را توضیح می دهد که این درگیری به پیروزی قطعی حضرت زهراء ختم می شود. اصلا مومن شکست بخور نیست «َأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(آل عمران/١٣٩)؛ اگر از خدا رویگردان شدیم، بله زیر دست کفّار می رویم. ولی تا وقتی با خدا هستیم، دست خدا رو است. وقتی انسان در وادی نور و ایمان هست، هر چه می خواهند پا بگذارند روی نور، نمی تواند نور را لگد کند پای خودشان می رود زیر نور. «أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ»؛ یک قید دارد، «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ اگر سرتان با کفّار در یک کاسه رفت، نه می شوید زیر دست آنها، ولی اگر ایمان¬تان را حفظ کردید، «أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ همیشه دست برتر هستید. محال است حضرت زهراء شکست بخورد. من حَتّی با این تعبیر موافق نیستیم تعبیر رکیکی است که می گویند سیدالشهداء ظاهرا شکست خورده! سیدالشهداء باطنا پیروز است، ظاهرا هم پیروز است. مگر می شود سیدالشهداء شکست بخورد؟ مگر خدا شکست می خورد که ولی خدا شکست بخورد؟ ظاهرا پیروز است، باطناً هم پیروز است. حضرت زهراء پیروز است، باطناً هم پیروز است. دشمن هم این را فهمیده، منتهی باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است. پیروزی قطعی است. امیرالمومنین در خطبه قاصعه می فرماید من در غار حراء بودم حضرت رسول به من فرمودند من هر چه می بینم تو هم می بینی و هر چه می شنوم تو هم می شنوی الا اینکه پیامبر نیستی. وقتی حضرت مبعوث شد، صدای ناله ای را شنیدم «سمعت رنة الشیطان» به حضرت عرض کردم یا رسول الله این که بود؟ حضرت فرمودند شیطان بود، از وقتی من مبعوث شدم، دیگر مایوس شد از اینکه او را عبادت کنند. او می خواهد همه را بنده و برده خودش کند «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ»(یس/٦٠)؛ می فرماید وقتی من آمدم به میدانش، دیگر مایوس شد. می گویند پلنگ وقتی می ترسد، یک سر و صدایی هم می کند، این سر و صدا علامت ترسش است، این همان کر و فر ابلیس کر و فر از سر ترس است. تمام شد، خودش هم فهمید. از همان بعثت هم شیطان مایوس شده پس ای پیامبر ما ما به تو شب قدر دادیم، کوثر دادیم، حضرت زهرا دادیم، ما به تو مشکات نور دادیم، غصه چه چیزی را می خوری؟ بیایند بر منبر تو بالا بروند، دوام ندارد دولتشان. دولت آنها تمام می شود با ائمه ای که از نسل حضرت زهراء است و با ظهور حضرت کل بساطش جمع می شود.

حضرت وقتی ظهور می کنند دو تا کار خیلی مهم می کنند، یکی این که ابلیس را در کوفه گردن می زنند و بساطش را می کنند، ریشه این علف هرز را از زمین در می آورند. یکی هم اصحاب سقیفه را از قبر بیرون می آورند و ریشه این جریان را هم می کند «و الله متم نوره ولو کره الکافرون ولو کره المشرکون». درست است که حضرت زهراء کار را تمام کرد و پیروزی حضرت هم قطعی است، ولی مصیبت هم مصیبت سختی است، دل امیرالمومنین را به درد آورده.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 59:40

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی