- 1980
- 1000
- 1000
- 1000
نقش امام رضا (ع) در نجات نبوت و ولایت در تاریخ اسلام
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع "نقش امام رضا (ع) در نجات نبوت و ولایت در تاریخ اسلام"، سال 1392
حسن ختام دو ماه بهار بیرق عزاداری اهل بیت ، ولی نعمت ما حضرت رضا (ع) است. این امام بزرگوار ویژگیهایی دارند، زحماتی کشیدند که در تاریخ تشیع نظیر ندارد.
وقتی رسول خدا (ص) به شهادت می رسند، ماجرای خلافت پیش می آید، به فرمایشات ایشان عمل نمی شود، 25 سال دین و حکومت دست کسانی می افتد که رسول خدا… امیرالمؤمنین به مالک فرمودند: «این دین دست اشرار اسیر شده بود.» دین در این 25 سال اسیر شده بود. چه شده بود که دین اسیر شده بود؟ کنار قرآن و سنّت پیغمبر یک شیء سومی به اسم سیرهی شیخین تولید شد. وقتی امیرالمؤمنین و عثمان کاندیدای حکومت بودند، علّت رأی نیاوردن امیرالمؤمنین به عنوان خلیفهی سوم این بود که سیره شیخین را قبول نکردند و این موضوع معروف است. یک مولود جدیدی درست شد، یک منبع جدید برای دین درست شد.
از آن روز همه تلاش اهل بیت تا امام رضا (ع) در خراسان، یعنی حتّی عمدهی امامت حضرت رضا مصروف همین شد که دارم عرض میکنم. همهی تلاش اهل بیت صرف دو هدف اصلی شد. آن دو هدف عملی، راهبردی دو چیز است، برگرداندن و تبلیغ جایگاه اهل بیت به عنوان مرجع اصلی. در جامعه این موضوع از بین رفته بود. یعنی قرآن، سنّت، سیرهی شیخین. سنّت هم نه آنکه اهل بیت می گوید، سنّت هم آن که خلیفه امضاء می کند. قرآن که ساکت بود، قرآن نیاز به مفسّر داشت، اهل بیت علیهم السّلام را حذف کرده بودند. سنّت باید از طریق اهل بیت میآمد، مجوز آن را حکومتی کردند، اهل بیت را از این قسمت هم حذف کردند. سیرهی شیخین را هم اضافه کردند که کار را جلو ببرد.
پس اهل بیت دو هدف دارند، هدف راهبردی، مشترک همهی اهل بیت است. تبلیغ و برگرداندند جایگاه اهل بیت به جامعه به عنوان مرجع دینی و اجتماعی مردم. دو تخریب آن کسی که ساختگی است، مکتب خلفا که مولد آن بنیامیّه است.
مکتب خلفا با کتاب، سنّت و سیرهی شیخین رشد کرد تا زمان حضرت صادق (ع) علیه بنی عبّاس با شعار بالا آمدند، شاخص اهل بیتی که آل رسول الله هستند چه کسانی هستند؟ عبّاس و بنیعبّاس هستند. آنها با بنیامیّه یک فرقی داشتند، جبهه فرهنگی باز کردند، یک جبههی جدید فرهنگی دیگر هم در مقابل حضرت صادق علیه السّلام باز کردند. آن این بود که ما هم از اهل بیت هستیم. اتفّاقاً یک مشکل این بود که منصور دوانقی خود را اعلم میدانست، خود را اعلم فقها میدانست، میگفت: من از اهل بیت هستم و اعلم فقها هستم. یعنی حضرت صادق (ع) علیه درس که میدادند نمیتوانستند خلاف فتوای منصور دوانقی فتوا بدهند. فتوا که می گویم با همان ادبیات تاریخی است و گرنه امام فتوا نمیدهد، حکم الهی را انشاء میکند. تلاش حضرت صادق، حضرت کاظم (ع) اینکه میبینید به شدّت روی عنوان اهل بیت کار میشود، روی مقام ولایت تکوینی اهل بیت کار میشود، روی عصمت اهل بیت کار میشود. حضرت صادق (ع) فضا را به گونهای باز میکنند که زراره 50 هزار روایت فقهی از حضرت نقل میکند، محمّد بن مسلم 46 هزار روایت نقل میکند. کل روایات فقهی اهل سنّت ده هزار حدیث نیست. امام سجّاد (ع) علیه خود را امام معرفی نمیکنند، بلکه خود را مطیع امام معرفی میکنند. ادّعای امامت مساوق یعنی هم عرض با قتل بود. منتها سعی میکنند دشمن را تخریب کنند، مثلاً وقتی مکتب فقهی و اعتقادی شیعهی زمان حضرت صادق (ع) به یک نظم و نسق و چهارچوب دقیق روشنی بین مردم می رسد این بوده است، بین شیعیان خاص هم تبلیغ میشود با این شرایط سختی که عرض کردیم.
کاری که حضرت رضا (ع) کردند و در روایت جابر است این است که هم کار رسول خدا را انجام داده است و هم کار امیر المؤمنین را انجام داده است. اینجا ولایت ناپایدار است، از آن طرف هارون و مأمون بیت الحکمه راه انداختند، کفار را دعوت کردند، حرفها ظاهراً فلسفی است، ولی نقد توحید است، در جامعه فراوان است. خیلی از مذهبیها، نمازخوانها، بعضی از کسانی که خانوادگی نمازخوان بودند، پدر آنها عالم بود آنها ملحد شدند. یک عدّهای عظیمی به دامن الحاد افتادند، درون شیعه آشوب شد و گفتند فعلاً ما امام نداریم. شخصیّت حضرت رضا (ع) شخصیّت محوری است، ولی ادّعای امامت نمی کنند، چون ادّعای امامت کردن منجر به قتل ایشان میشود.
بعضی از برادران حضرت رضا (ع) بودند که به حضرت رضا (ع) دشنام می دادند، معاذ الله ایشان را غاصب اموال امام کاظم (ع) می دانستند. آنها بر علیه مأمون قیام می کردند. مأمون به خاطر شخصیّت علمی حضرت رضا (ع) - به امام رضا (ع) عالم آل محمّد میگویند– دور کند بتواند آنها را سرکوب کند، یک اشتباه استراتژیک کرد. گفت: امام را به خراسان میآورم، در منطقهای دور از مراکز اصلی علمی. نبود امام باعث شود که من بتوانم باقی اهل بیت را سرکوب کنم. از امام علی (ع) تا حضرت رضا (ع) اهل بیت تبلیغ کردند، این که اهل البیت هستند که در مسائل دینی مرجع هستند. این مردم خراسان که ممنوع بودند ارتباط با اهل بیت داشته باشند حالا پسر پیغمبر را دارند میبرند، آقا در مسیر ایستاده است توفیق دیدار حاصل شد.
حسن ختام دو ماه بهار بیرق عزاداری اهل بیت ، ولی نعمت ما حضرت رضا (ع) است. این امام بزرگوار ویژگیهایی دارند، زحماتی کشیدند که در تاریخ تشیع نظیر ندارد.
وقتی رسول خدا (ص) به شهادت می رسند، ماجرای خلافت پیش می آید، به فرمایشات ایشان عمل نمی شود، 25 سال دین و حکومت دست کسانی می افتد که رسول خدا… امیرالمؤمنین به مالک فرمودند: «این دین دست اشرار اسیر شده بود.» دین در این 25 سال اسیر شده بود. چه شده بود که دین اسیر شده بود؟ کنار قرآن و سنّت پیغمبر یک شیء سومی به اسم سیرهی شیخین تولید شد. وقتی امیرالمؤمنین و عثمان کاندیدای حکومت بودند، علّت رأی نیاوردن امیرالمؤمنین به عنوان خلیفهی سوم این بود که سیره شیخین را قبول نکردند و این موضوع معروف است. یک مولود جدیدی درست شد، یک منبع جدید برای دین درست شد.
از آن روز همه تلاش اهل بیت تا امام رضا (ع) در خراسان، یعنی حتّی عمدهی امامت حضرت رضا مصروف همین شد که دارم عرض میکنم. همهی تلاش اهل بیت صرف دو هدف اصلی شد. آن دو هدف عملی، راهبردی دو چیز است، برگرداندن و تبلیغ جایگاه اهل بیت به عنوان مرجع اصلی. در جامعه این موضوع از بین رفته بود. یعنی قرآن، سنّت، سیرهی شیخین. سنّت هم نه آنکه اهل بیت می گوید، سنّت هم آن که خلیفه امضاء می کند. قرآن که ساکت بود، قرآن نیاز به مفسّر داشت، اهل بیت علیهم السّلام را حذف کرده بودند. سنّت باید از طریق اهل بیت میآمد، مجوز آن را حکومتی کردند، اهل بیت را از این قسمت هم حذف کردند. سیرهی شیخین را هم اضافه کردند که کار را جلو ببرد.
پس اهل بیت دو هدف دارند، هدف راهبردی، مشترک همهی اهل بیت است. تبلیغ و برگرداندند جایگاه اهل بیت به جامعه به عنوان مرجع دینی و اجتماعی مردم. دو تخریب آن کسی که ساختگی است، مکتب خلفا که مولد آن بنیامیّه است.
مکتب خلفا با کتاب، سنّت و سیرهی شیخین رشد کرد تا زمان حضرت صادق (ع) علیه بنی عبّاس با شعار بالا آمدند، شاخص اهل بیتی که آل رسول الله هستند چه کسانی هستند؟ عبّاس و بنیعبّاس هستند. آنها با بنیامیّه یک فرقی داشتند، جبهه فرهنگی باز کردند، یک جبههی جدید فرهنگی دیگر هم در مقابل حضرت صادق علیه السّلام باز کردند. آن این بود که ما هم از اهل بیت هستیم. اتفّاقاً یک مشکل این بود که منصور دوانقی خود را اعلم میدانست، خود را اعلم فقها میدانست، میگفت: من از اهل بیت هستم و اعلم فقها هستم. یعنی حضرت صادق (ع) علیه درس که میدادند نمیتوانستند خلاف فتوای منصور دوانقی فتوا بدهند. فتوا که می گویم با همان ادبیات تاریخی است و گرنه امام فتوا نمیدهد، حکم الهی را انشاء میکند. تلاش حضرت صادق، حضرت کاظم (ع) اینکه میبینید به شدّت روی عنوان اهل بیت کار میشود، روی مقام ولایت تکوینی اهل بیت کار میشود، روی عصمت اهل بیت کار میشود. حضرت صادق (ع) فضا را به گونهای باز میکنند که زراره 50 هزار روایت فقهی از حضرت نقل میکند، محمّد بن مسلم 46 هزار روایت نقل میکند. کل روایات فقهی اهل سنّت ده هزار حدیث نیست. امام سجّاد (ع) علیه خود را امام معرفی نمیکنند، بلکه خود را مطیع امام معرفی میکنند. ادّعای امامت مساوق یعنی هم عرض با قتل بود. منتها سعی میکنند دشمن را تخریب کنند، مثلاً وقتی مکتب فقهی و اعتقادی شیعهی زمان حضرت صادق (ع) به یک نظم و نسق و چهارچوب دقیق روشنی بین مردم می رسد این بوده است، بین شیعیان خاص هم تبلیغ میشود با این شرایط سختی که عرض کردیم.
کاری که حضرت رضا (ع) کردند و در روایت جابر است این است که هم کار رسول خدا را انجام داده است و هم کار امیر المؤمنین را انجام داده است. اینجا ولایت ناپایدار است، از آن طرف هارون و مأمون بیت الحکمه راه انداختند، کفار را دعوت کردند، حرفها ظاهراً فلسفی است، ولی نقد توحید است، در جامعه فراوان است. خیلی از مذهبیها، نمازخوانها، بعضی از کسانی که خانوادگی نمازخوان بودند، پدر آنها عالم بود آنها ملحد شدند. یک عدّهای عظیمی به دامن الحاد افتادند، درون شیعه آشوب شد و گفتند فعلاً ما امام نداریم. شخصیّت حضرت رضا (ع) شخصیّت محوری است، ولی ادّعای امامت نمی کنند، چون ادّعای امامت کردن منجر به قتل ایشان میشود.
بعضی از برادران حضرت رضا (ع) بودند که به حضرت رضا (ع) دشنام می دادند، معاذ الله ایشان را غاصب اموال امام کاظم (ع) می دانستند. آنها بر علیه مأمون قیام می کردند. مأمون به خاطر شخصیّت علمی حضرت رضا (ع) - به امام رضا (ع) عالم آل محمّد میگویند– دور کند بتواند آنها را سرکوب کند، یک اشتباه استراتژیک کرد. گفت: امام را به خراسان میآورم، در منطقهای دور از مراکز اصلی علمی. نبود امام باعث شود که من بتوانم باقی اهل بیت را سرکوب کنم. از امام علی (ع) تا حضرت رضا (ع) اهل بیت تبلیغ کردند، این که اهل البیت هستند که در مسائل دینی مرجع هستند. این مردم خراسان که ممنوع بودند ارتباط با اهل بیت داشته باشند حالا پسر پیغمبر را دارند میبرند، آقا در مسیر ایستاده است توفیق دیدار حاصل شد.
کاربر مهمان
کاربر مهمان