- 644
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 204 تا 206 سوره اعراف بخش پنجم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 204 تا 206 سوره اعراف بخش پنجم"
معمولاً سور مکی راجع به اصول کلی دین و خطوط کلی اخلاق و فقه و حقوقاند
یکی از غرر آیات این سوره ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ﴾ است (آیه میثاق).
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا قُرِئَ القُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الجَهْرِ مِنَ القَوْلِ بِالغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الغَافِلِین ٭ إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾
در جمعبندی سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به این نتیجه رسیدیم که تا عصاره و عناصر محوری این سوره مشخص نشود این «بسم الله الرحمن الرحیمی» که در اول این سوره ذکر شد معین نخواهد شد زیرا بسم الله هر سوره ناظر به مضمون خاص همان سوره است اگر سورهای جمعبندی شد عناصر محوری آن سوره مشخص شد الوهیت خدا در همان عناصر ظهور میکند رحمانیت خدا هم در همان عناصر تجلی دارد و رحیمیت خدا هم در همان عناصر آیات مخصوص خود را ارائه میکند چون این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در مکه نازل شد و معمولاً سور مکی راجع به اصول کلی دین و خطوط کلی اخلاق و فقه و حقوقاند و در امور جزئی فقهی نظیر احکام صوم احکام زکات احکام حج احکام خمس و مانند آن نظری ندارند این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم همین طور است در جریان حج و عمره و زکات و خمس و صوم و امثال ذلک بیانی ندارند بحثهای فقهی و مانند آن در این سوره مطرح نشد قسمت مهم درباره اصول دین است و سنن الهی است در نظام تکوین و در نظام تشریع بخش وسیعی از سوره مربوط به توحید ذات اقدس الهی است هم با براهین عقلی و هم با شهود درونی و فطری مسئله توحید را تبیین میکند که یکی از غرر آیات این سوره همان ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ﴾ که آیه میثاق است بعد از جریان توحید جریان معاد را به صورت مبسوط ذکر میکنند که برخی از مفسرین اصول دوازدهگانهای را از این سوره استنباط کردند و صاحب المنار از اصل معاد و کیفیت سؤال و کیفیت بهشت و کیفیت جهنم و کیفیت اعراف یا آن بخش پایانیاش اصول دوازدهگانه را ذکر کرده است در جریان وحی و نبوت هم آیات فراوانی در این زمینه ترسیم شده است که هیچ راهی برای هدایت بشر جز حکم خدا نیست بعد فرمود «فبایّ حدیث بعده یؤمنون» جامعه انسانی غیر از وحی راه دیگری ندارد اگر به وحی ایمان نیاورد میخواهد به چه چیزی ایمان بیاورد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) هم دستور داد که این وحی را بر مردم تلاوت بکن به مردم هم دستور داد در برابر وحی ساکت باشید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این معنایش این نیست که در مجالس ترحیم وقتی قرآن میخوانند شما گوش بدهید این یکی از مصادیق ضعیفش است مصادیق رسمیاش این است که در جامعه وقتی قرآن گفته میشود دیگری در برابر قرآن اعتراضی نکند اگر قانونی از قرآن و عترت استنباط شده است دیگران ساکت باشند اعتراضی نکنند و چون این انصات به معنی سکوت نیست لذا بعد از استماع ذکر شده است انصات آن سکوت آمیخته با تدبّر است آمیخته با گوش دادن است و اگر انصات به معنی سکوت بود خب اول میفرمود که ساکت باشید بعد استماع کنید چون انصات آن استماع کامل است نه انصات یعنی سکوت که بحثش قبلاً گذشت لذا بعد از استماع ذکر شده است خب بعد از جریان نبوت عام و نبوت خاص که خصوصیاتی از پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله وسلّم) ذکر کرد و خصوصیاتی از نبوت عام و رسالت عام را تشریح کرد قصص بعضی از انبیا را بازگو کرد آنگاه در چنین نظامی که چهارچوبش توحید است و نبوت است و معاد سنن الهی را تشریح میکند بعد حکومت را و مسائل سیاسی را و قیام انبیا را و وراثت زمین را بازگو میکند یعنی بعد از اینکه مشخص کرد فضا فضای توحید است در نظام عالم و آدم غیر از حکم خدا چیزی جاری نیست و هر انسانی در برابر کارش مسئول است و مرگ یک هجرتی بیش نیست هرگز زوال و نابودی در بین نخواهد بود و تنها راه سعادت هم استماع وحی الهی است آنگاه حکومتها را سیاستها را تمدنها را وراثت زمین را مانند آن را بازگو میکنند که در چنین فضایی حالا اگر کسی ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ را برای مجلس ختم و امثال ختم یا مجلس قرائت قرآن و تجوید قرآن و حفظ قرآن و امثال ذلک معنا کرده است قهراً مبتلا میشود به اینکه بگوید مسائل سیاسی مسائل جامعهشناسی مسائل کشورداری را ما باید از دیگران یاد بگیریم چون قرآن در این زمینه چیزی ندارد در حالی که شما همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» را که ملاحظه میفرمایید بخش مهمی از این سوره درباره همین است که زمین برای کیست حکومت زمین برای کیست انبیا وظیفهشان چیست امتها وظیفهشان چیست حالا گوشهای از این بخش از همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» استخراج میشود تا معلوم بشود پیام این سوره درباره مسایل سیاسی مسائل اجتماعی مسائلی که زمین برای کیست وظیفه انبیا برای حکومت در زمین وظیفه امم در پیروی از انبیا در حکومت زمین چیست؟ به انسانها فرمود به اینکه آنچه به صورت قانون است و احکام است فقط باید از ذات اقدس الهی به شما برسد آیه سوم همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿اتَّبِعُوا مَاأُنْزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ﴾ اما در جریان موضوعات فرمود این را با فکر خودتان با مشورت خودتان جریان را حل کنید اینکه فرمود: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ همین است دیگر اگر امر امرالله بود بر اساس ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ﴾ فقط وحی باید مشخص بکند یعنی احکام را خدا باید مشخص بکند اما اگر احکام نبود موضوعات بود خب آن میفرماید در هر عصر و مصری برابر مشورت مردم همان سرزمین انجام میشود ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ نهَ أَمْرُالله شُوری بَیْنَهُمْ حکم خدا را نمیشود با رأی مردم حل کرد حکم خدا را بر اساس ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ﴾ باید پیروی کرد حالا این حکم میخواهد پیاده بشود چطور پیاده میشود با چه سبکی پیاده میشود در چه مدتی زمان ما برایش قرار بدهیم در چه مکانی پیاده بشود میفرماید اینها موضوعات است و زیر مجموعه این حکم قرار میگیرد اینها دیگر امر شماست نه امرالله ذات اقدس الهی به شما اختیار داده است امر خودتان را با مشورت حل کنید ولی مشخص میشود که به امر خدا سرایت نکنید احکام و قوانین احکام و قوانین الهی است ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ﴾ هر جا امرالله است ببینید وحی چه میگوید حالا که حدود وحی و احکام مشخص شد میخواهید پیاده کنید نحوه پیاده کردنش خوب موضوعات به عنوان مصادیق واجب تخییری در اختیار شماست مینشینید فکر میکنید.
پرسش ...
پاسخ: بله ولی الله را تعین کرده است برای اینکه به ما ابلاغ کند
پرسش ...
پاسخ: بله اجراء میکند حکم خدا را اما حالا
پرسش ...
پاسخ: نه اولی خدا برای اجرا آماده است اما حالا این حکم خدا را ذات اقدس الهی مثل اینکه در رسالههای عملیه گفتند بر شما واجب است که این کار را انجام بدهید فلان کار حرام است فلان کار حلال و آن کاری که حلال است چگونه انجام بدهید چه وقت انجام بدهید چطور انجام بدهید این مترو را چطور بسازید این دیگر امر شماست با مشورت خودتان حل کنید از شرق به غرب بروید از شمال به جنوب بروید اصلاً مترو میخواهید یا نمیخواهید این دیگر امر شماست شما باید ملک مردم را رعایت بکنید حد مردم را رعایت کنید غصب نباشد رفاه مردم را تأمین کنید فضای سالم داشته باشید محیط را آلوده نکنید اینها همه را واجب کرده طبق روایات و طبق آیات تک تک اینها را بیان کرده وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود میخواهید در ده زندگی کنید مختارید در شهر زندگی بکنی مختارید ولی هوا را نباید آلوده بکنی آب را نباید آلوده بکنی آب نوبهای را نباید بگیری این کار را کردی ملعونی این را تک تک اینها به ما ائمه فرمودند فرمودند که یک جایی میخواهی زندگی کنی حالا چه شهر چه ده بالأخره باید بفهمی یک زمین آماده کشت باشد یک هوای خوب باید داشته باشی یک آب خوب حالا شهری یا دهاتی «لا تطیب السکنی الا بثلاث الهواء الطیب والماء الغزیر العذب و الارض الخوارة» این سه را برای ما واجب کرده فرمود یک جا میخواهید زندگی کنید مبادا هوا را آلوده کنید حالا یا شهر یا روستا فرمود در این فضا که این امور واجب است چطور باید زندگی کنیم و نحوه امور شما چطور باید بگردد این را فکر بکنید با مشورت خودتان حل کنید ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ نه «أَمْرُالله شُورى بَیْنَهُمْ»
پرسش ...
پاسخ: خب ائمه که تابع وحیاند دیگر ائمه وحی را میگیرند امر عادی از آن جهت که ﴿مَا هذَا إِلاّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ﴾ بله اما در احکام خب اینها بعضشان مؤیّد به وضع الهیاند از آن وحی هم کمک میگیرند.
پرسش ...
پاسخ: نه خود عقل پیغمبر خداست در درون اگر آلوده نشود به شهوت و غضب در بخش عمل مبتلا نشود به وهم و خیال در بخش نظر چنین عقلی رسول خداست از درون شریعت الهی است این عقلی که در کتابهای اصول فقه به عنوان مبانی دین تثبیت میشود همین است دیگر عقل از حجتهای شرعی است قسمت مهم بحثهای اصول را عقل فتوا میدهد وگرنه اول تا آخر اصول یکی دو تا آیه است آن هم برای رد کردن وگرنه اصول یک علمی نیست که به آیه متکی باشد که همه محققین آمدند گفتند که آِیه نبأ دلالت بر حجّیت خبر واحد ندارد آیه نفر هم دلالت بر حجّیت خبر واحد ندارد این صدر و ساقه علم اصول است علم اصول میداندارش عقل است اندیشه بشر است و این اندیشه مادامی که وهم و خیال آن را آلوده نکند حجت خداست وقتی ابن سکیت از امام رضا(سلام الله علیه) سؤال میکند که «ما الحجة علی الخلق الیوم؟ فقال(علیه السلام) العقل» بعد گفت «هذا والله هو الجواب» خب اگر عقل عقل برهانی بود و آلوده به وهم و خیال نشد او میداندار اصول علوم اسلامی است مهمترین بحثهای اجتماع امر و نهی که بحث اصولی است عقل میداندار است آن بحثهای امر به شیء مقتضی نهی از ضد است یا نه عقل میداندار است مسئله ترتب را عقل میداندار است ترکب و بساطت مشتق را عقل میداندار است این عقل رسول خداست رسولالله است «ان لله [سبحانه و تعالی] علی الناس حجتین» یک حجت ظاهره است انبیاست یک حجت باطنه است هیالعقل خب این عقل که حجت خداست با این امور هم برای استنباط احکام خداست در صورتی مطابق با وحی باشد سند است هم راهنمای خوبی است در موضوعات غرض آن است که آنجایی را که دین ما را به مشورت فرا میخواند فی امرالناس است لا فی امرالله امرالله را باید از وحی گرفت.
پرسش ...
پاسخ: آنها که موضوعات مستنبطه هست در حقیقت بازگشت آن موضوعات به خود شریعت است که صوم چیست صلات چیست این موضوعات مستنبطه اینها منالشرع است اما مترو چیست؟ مترو میخواهیم یا نه؟ با چه کسی اقتصاد داشته باشیم؟ این سدهایی که در کشور لازم است سدش باید بتونی باشد یا خاکی؟ فرمود آخر من به شما عقل دادم که این دیگر هر روز از ما سؤال نکنید این دیگر امر شماست نه امر ماء ما گفتیم آب را هدر ندهید بر شما تأمین اقتصاد سالم واجب است ببین سد خاکی لازم است یا سد بتونی
پرسش ...
پاسخ: شارع مقدس راهی را برایش مشخص کرد مراجعه میکنیم نه اگر مشخص نکرد خودش ما را با برائت و اصل حل ارجاع داده است فرمود در اینجا برائت جاری کنید اگر شک کردیم و فحص کردیم و دلیلی نیافتیم به شبهه حکمیه برگشت راهش همان برائت است
خب در چنین فضایی حالا ببینیم مسئله حکومتها را چگونه ترسیم میکند مسئله مبارزات با طغیان را چگونه ترسیم میکند بعد هم وقتی به حکومت رسیدیم وظیفه ما چیست میفرماید مواظب باشید ما آنها را که خاک کردیم از بین بردیم نه برای اینکه آنها مصری بودند شما عربید برای اینکه ظالم بودند ظلم دیگر عبری و عربی ندارد که فرمود ما شما را روی کار آوردیم ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ گاهی به صورت فعل متکلم معالغیر میآورد گاهی به صورت فعل مغایب میآورد فرمود به اینکه ما طاغیان را با دست شما از بین بردیم شما را کمک کردیم که طاغیان را فراعنه را از بین ببرید حکومت بگیرید اگر خدای ناکرده بیراهه رفتید یک عده را هم بر شما مسلط میکنیم شما را خاک میکنم آنها میآیند روی کار بعد آنها را هم ﴿لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ این سنت ماست ما با کسی رابطهای نداریم این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود خدا با هیچ کسی شناسنامه ندارد همین است «ما بین الله وبین أحد من خلقه هوادة» همین است فرمود ما هم همین طوریم خب اگر ذات اقدس الهی ﴿لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ﴾ است و اگر با هیچ کسی رابطه قوم و خویشی ندارد بر اساس این سنتها عالم را میگرداند شما هر جا میروید مسائل سیاسی است اول جهانبینی است همه علوم انسانی مسبوق به جهانبینی است سرّ اینکه دانشگاهها به سمت اسلامی شدن باید حرکت کند این است که همین علوم ما علومی است که معلوم نیست که مبداء و منتهایش چیست یک وقتی هم به عرضتان رسید اینها هم میآیند گزارشگر اسرار خلقتاند و اسرار آفرینش را بازگو میکنند عجایت خلقت را شرح میدهند اصلاً معلوم نیست که دستگاه، دستگاه نظام اسلامی است یا نه یک کشور غیر مسلمان هم همین حرفها را نشان میدهد یعنی اگر دریا را نشان میدهد حیوانات دریایی را نشان بدهد صحرا نشان بدهد حیوانات صحرایی را نشان بدهد همهاش همین است اما چه کسی کرد؟ برای چه کرد؟ آن گزارشگر و مفسر تلویزیونی باید بگوید که کرد و برای چه کرد خب همین برنامههای اسرار خلقت را تنها از کشورهای دیگر غالبش را از بیرون میآورد دیگر خب حالا این حیوانات را چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ این صدفها را چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ این گوهرهای دل دریا را چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ قرآن همه اینها را نقل میکند ماهیت جریان حیوانات را موجودات بری را بحری را نقل میکند اما میگوید که چه کسی کرد و برای چه کرد خطبههای مفصلی وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) درباره آفرینش طاووس و امثال طاووس دارد خب فرمود این پرهای رنگارنگ این طاووس شما مخیرید شما با هر رنگی که بکنید بالأخره همان رنگ جایش در میآید بعد بازگو میکند که این را چه کسی کرد و برای چه کرد این ﴿هُوَ الأوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ دوتا بالی است که در همه علوم اسلامی هست یعنی هر مطلبی را که قرآن و روایات به عنوان یک مطلب علمی نقل میکنند میگویند چه کسی کرد و برای چه کرد علوم رائج فعلی این ﴿هُوَ الأوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ این بالهای عمودی اول و آخر را این علوم میگیرند لاشه علوم را تحویل دانشجو میدهند میگویند یک تکه خاک چند سال قبل چند قرن قبل در فلان سه رشتههای کوه فلان صورت بوده است هماکنون اینچنین است در ده قرن بعد چنین میشود اینکه درباره معدنشناسی گیاهشناسیتان هم همینطور است اما حالا چه کسی کرد برای چه کرد که در آن نیست اصلاً در معرفتشناسی هم همین است فرق معرفتشناسی که قرآن ارائه میکند با معرفتشناسی که غرب و غیر غرب دارند همین است آنها اصلاً بحث نمیکنند منشأ اشتباه چیست میگویند گاهی بشر اشتباه میکند اما حالا چرا اشتباه میکند منشاء اشتباه چیست شیطان یعنی چه چگونه شیطان در معرفت یک اهل معرفت راه پیدا میکند تمام مغالطههای سیزدهگانه را و امثال آن با دخالت شیطان از بین میرود هیچ جا ممکن نیست اندیشمندی به غلط بیافتد به اصطلاح مغالطه دامنگیرش بشود مگر به دخالت شیطان این شیطان کیست ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُم﴾ اصلاً در معرفت شناسیهای غرب اینها نیست هیچ ممکن نیست کسی به جایی برسد و از راه صحیح به واقع برسد مگر به تعلیم الهی اصلاً معلم در معرفتشناسی غرب راه ندارد برای اینها افسانه است شما کدام کتاب معرفتشناسی را شنیدید که سبب درک صحیح سبب غلط را تشریح کنند میگوید گاهی بشر درست میفهمد گاهی درست نمیفهمد از کجا ما اطمینان پیدا کنیم نسبیّت پیش میآید و مانند آن اما حالا چه کسی درست میفهمد چرا درست میفهمد منشأ فاعلی درست فهمیدن چیست منشأ فاعلی غلط فهمیدن چیست غلط یعنی مغالطه کردن گاهی انسان موضوع را عوض میکند یا محمول را عوض میکند یا موضوع و محمول همان هستند ربط و عوض میکند میشود مغالطه در همه اقسام مغالطههای بالذات و بالعرض صوری و مادی شیطان دخیل است شیطان کیست شیطان چیست چطوری دخالت میکند که آدم بد میفهمد اینها که در معرفتشناسی نیست غرض آن است که علم وقتی علم اسلامی است که صدر و ساقهاش مشخص باشد نظام فاعلیاش کیست نظام غایی او کیه سیاست هم بشرح ایضاً تمدن هم بشرح ایضاً الآن بعضی از آیاتی که مربوط به تمدن یک ملت است سیاست یک ملت است کشورداری یک ملت است در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که بحثش گذشت جمعبندی بکنیم تا معلوم بشود ذات اقدس الهی در کدام فاز و فضای سیاست و کشورداری را مطرح میکند چه وقت میفرماید من مواظبم ببینم چه میکنی که شما را هم خواب بکنم ما همیشه در نوبتیم ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾ ما در کمینیم که اگر شما به قدرت رسیدید بیراهه رفتید شما را هم مثل گذشتگان خواب بکنیم یک عده دیگر بیاوریم حالا که خطوط کلی توحید و معاد و نبوت عام و خاص مشخص شد حالا بخشی از مسائلی که مربوط به کارهای سیاسی کارهای اجتماعی یا جامعهشناسی یا کشورداری است ملاحظه بفرمایید در آیهٴ سوم و چهارم همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿اتَّبِعُوا مَاأُنْزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ﴾ اگر پیروی نکردید وحی خدا را خودتان کشوردار بودید خودتان خواستید بر اساس اندیشه خود زندگی کنید مواظب باشید که ﴿وَکَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ فرمود تاریخ را ببینید ما خیلیها را ویران کردیم یا در خواب قیلوله بودند یا شب بیتوته ما اینها را از بین بردیم این یک مطلب آیه چهار و پنج سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که بحثش گذشت بعد در آیهٴ 34 همین سوره فرمود بالأخره هر ملتی صعود و سقوطی دارند اینطور نیست که ابدی باشد که آیهٴ 34 همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾ هر ملتی هر امتی بالأخره یک سقوطی دارد همان طوری که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ امم هم آجالی دارند به اصطلاح بعضیها که بهداشت را رعایت میکنند عمر طبیعی دارند هم سالماند هم سالمند بعد هم البته منقرض میشوند با یک مرگ افتخارآمیزی بعضیها که پرهیز ندارند بدخورند و پرخورند بیمارند و زود میمیرند هم به سالمندی نمیرسند هم از سلامت بهرهای ندارند دولتها ملتها مملکتها کشورها اینها هم همینطورند اگر دولتی اگر کشوری پرهیزکار بود هم سالمند است و هم سالم، خوب زندگی میکنند باهماند عمر طولانی هم دارند وگرنه مثل افراد هم بیمارند هم کوتاهعمر ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: سالمتر از امیرالمؤمنین پیدا نمیکنید وگرنه بدتر از حکومت حضرت امیر حکومتی نبود این دو تا مطلب را خلط نکنید مثل علی احدی نخواهد آمد چه رسد به بالاتر از او بدتر از حکومت علی کدام حکومت را شما نشان دارید که حرف او را نشنیدند دستگاه او هم دستگاه ستم بود، غصه میخورد حضرت امیر خب شما این نهجالبلاغه بخوانید این عوالیاللئالی که نیست که این دیگر ناسخالتواریخ نیست که این نهجالبلاغه است نامههای حضرت امیر را ببیند میبینید که دلش را خون کردند خب آن روز از فرانسه تا این بخش میانی آسیا زیر نظر حضرت امیر بود الآن که ارباً اربا کردند دولتهای اسلامی به صورت پنجاه کشور در آمدند آن روز یک کشور بود چون بعد از فتوحات امپراتوری روم و ایران بود هم ایران و این منطقه وسیع تحت اختیار حکومت حضرت امیر(سلام الله علیه) بود هم تا قسمتهایی از اروپا یعنی قلب فرانسه یکی از استانداریهای حکومت علوی(سلام الله علیه) استانداری بصره بود بصره و تمام فلات اطراف بصره یک، اهواز و همه منطقه اهواز دو، کرمان با همه منطقه وسیع زیر مجموعهاش سه، اینها جمعاً یک استانداری بود استاندار بصره ابن عباس بود معاون سیاسی امنیتی و اجرایی او هم زیادبنابیه بود یعنی همه کاره نه بدتر از زیادبنابیه آن روز روی زمین کسی بود نه در دسترس حضرت امیر بود خب زیادبنابیه فعال ما یشاء بود در استانداری بصره از ابن عباس چه کاری ساخته بود خب حضرت امیر فقط خون میخورد این نامههایش هست در نهجالبلاغه برای زیادبنمرقوم فرمود گزارش دادند اینچنین کردی اینچنین کردی من آنچنان میکنم آنچنان میکنم چه کرد نسبت به او؟ خب آن وقت دستش بسته باشد اینها چرا خون بخورد دیگر وقتی ما میگوییم حکومت اسلامی که قبل از هر چیزی خودمان را بسازیم خب یک آدمهای کاسب که نمیتوانند حکومت اسلامی داشته باشند که تجربه هم نشان داد همین که دست ما به جایی رسید دیگر خودمان را باختیم آن بیان نورانی حضرت امیر درباره ما هم صادق است فرمود اینها وقتی دستشان به بیتالمال رسید مثل طلح منضود است مثل مال حریر مثل نعمتهای بهشت خیال کردند در حالی که بیش از سم چیز دیگری نبود هر قوت این گزارش دادگاه ویژه به ما میرسد جز شرمندگی چیز دیگری نیست خب پس حکومت حضرت امیر یعنی خونخوری خود حضرت حضرت امیر کسی بود که غیر از پیغمبر(علیه وعلی آله آلاف التحیة والثناء) نه احدی مثل او خواهد آمد نه گذشته نه آینده این برای خود حضرت امیر حکومت او هم منشأ زیادبنابیها بود یک قصه سوده همدانیه و مانند آن بود که حضرت امیر فرمود وگرنه بقیه همین مشکلات را داشتند دیگر خب هیچ راهی برای اصلاح مملکت نیست الا نزاهت روحانیت روحانی که کاسب باشد حکومت حکومت اسلامی نیست برای اینکه کار دست این است دیگر آن وقت این عمداً مسلوبالحیثیه خواهد شد و خدا هم دیگر مهلت نمیدهد که حالا آخرت آبرو را ببرد که کسی با دین او بد رفتار کند و درافتد این همه شهدای طیب و طاهر را نادیده ببیند به او مهلت نمیدهد که درباره بعضیها خدا سریعالحساب است فرمود: ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ﴾ فرمود من بعضی را در هر دو عالم مسلوبالحیثیه میکنم هیچ راهی برای اینکه حکومت را به دست صاحب اصلیاش بدهیم نیست مگر طهارت خود ما خب فرمود: ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾ بعد کم کم این خصوصیات کلی آنگاه در آیه مبارکه 94 به بعد یک مقدار بحث را ریزتر کرده و بازتر کرده فرمود به اینکه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ ما گاهی فشار اقتصادی و مانند آن میآوریم که اینها برگردند تضرع کنند ناله کنند از ما بخواهند به دیگری پناهنده نشوند این درباره دردها ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ بعد این مشکلاتشان را برطرف میکنیم گاهی قیمت نفت کم است گاهی قیمت نفت بالاست خب الآن اگر کسی بخواهد گزارشگر رسانههای گروهی باشد یا نویسنده باشد یا گوینده باشد فقط همین را میگوید اما چه کسی کرد چه کرد بالله این عالم ویران شده شاهی دارد یا ندارد آخر کسی هست این عالم حرف اول و آخر را میزند یا نمیزند یا نیست فرمود ما میآزماییم ما گاهی بالا میبریم گاهی پایین میآوریم گاهی خیلیها همینطور فکر میکنند نفت بیخود رفته بالا یا بیخود آمده پایین فرمود ما گاهی میآزماییم زندگی اینها را مرفه میکنیم ببینیم در حال چه میکنند گاهی سخت میگیریم ببینیم در سختی و تنگدستی چه میکنند ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لاَیَشْعُرُونَ﴾ دفعتاً میبیند اوضاع بر میگردد این صعود و سقوط دفعی که انسان فکر نمیکرد چیست باید ببیند منشأش چیست خب در آیهٴ 96 فرمود به اینکه بین اعمال شما و رفاه مملکت رابطه مستقیم است ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرْضِ وَلکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾ میخواهید همه چیز داشته باشید آدم خوب باشید آدم خوب کسی است که عنصر محوریاش دو چیز است یکی تا زنده است کار میکند یک، طمع دارد در تولید دو قناعت دارد در مصرف چون قناعت در تولید چیز بسیار بدی است طمع در مصرف هم چیز بسیار بدی است آدم تا زنده است باید کار بکند حالا اگر اهل قلم و فکر است تا زنده است فکر نشد کار عادی طمع در تولید که نور است طمع در مصرف بد است آدم تولید میکند تا زنده است آن حدیث را که بارها شنیدید وجود مبارک پیغمبر(علیه السلام) فرمود: «ان قامت الساعة وفی ید أحدکم الفسیلة فان استطاع ان لا تقوم الساعة حتی نغرسها فلیغرسها» فرمود حالا یک نهالی در دست شماست و بعد یک ساعت میمیری خب بکار بمیر نگو من یک ساعت بعد میمیرم یک کسی اهل قلم است یک صفحه را مینویسد و میگوید من این مطلب را مینویسم و میمیرم این درس را میگویم و میمیرم این بحث را میکنم و میمیرم فرمود: «فلیغرسها» طمع در تولید همت در تولید از بهترین نورهای الهی است و طمع در مصرف است که زشت است خب فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرْضِ﴾ اگر این مسائل در حسینیهها و مسجدها گفته نشود چه اینکه گفته نمیشود آن بیگانه نظیر مارکس و انگلس که میگفتند دین افیون است آنها که قرآن نخواندند که آنها نهجالبلاغه نخواندند که آنها مسجد را دیدند مسجدها را میدیدند میگفتند دین افیون است خب راست میگفتند دیگر دینی که محصولش مسجد پیر زن و پیر مرد است غیر از افیون بودن چیز دیگری نیست که و اینچنین نیست که حالا آنها قرآن را باز کرده باشند خود قرآن در تمام اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی دهن پر کن یک صفحه قرآن مثل مواد مخدر قاچاق بود این مسلمانانی که در شوروی سابق و روسیه کنونی میمردند به عنوان تبرک کنار جنازهاش یک صفحه قرآن را به قاچاق تهیه میکردند قرآن پیدا نمیشد در شوروی که حالا آنها قرآن بررسی کرده باشند که فهمیدند دین افیون است این دین را از همین ذاکران و روضهخوانها و مسجدها مییافتند دیگر خب اگر معلوم بشود خدا هم میفرمود که غیر از قرآن چه میخواهی گوش بدهی فقط قرآن گوش بدهید بعد به خوانندهها هم میگوید به خوانندهها چه میخواهی بخوانی ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ آنجا میگوید: ﴿فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ﴾ به اینها میگوید: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ به مخاطبین میگوید وقتی قرآن میخوانند هم گوش بدهید اینکه برای مجلس قرائت قرآن نیست که حالا گوش دادند این همه در مجلس قرائت قرآن خواندن و گوش دادن چه شد یا سکولار درآمدند خدای ناکرده یا مشکلات دیگر به بار آوردند وقتی یک تفسیری در جامعه گفته میشود به ما میگویند گوش بدهید ببینید قرآن چه میگوید نه این عربی را گوش بدهید ﴿فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ﴾ این در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود آن وقت دیگر نه سخن مارکس است نه سخن انگلس است دیگر کسی نمیگوید دین افیون است آنگاه نه سخن از سکولار بودن است این توهم پیش میآید که دین از زندگی مردم جداست.
پرسش ...
پاسخ: خب تازه دارند میفهمند ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ﴾ ﴿أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَائِمُونَ ٭ أَوْ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحی وَهُمْ یَلْعَبُونَ ٭ أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾ بعد حالا زمینه حکومت زمین را تشکیل میدهد ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الأرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَسْمَعُونَ﴾ حالا اینها که وارث زمین شدند به حکومت رسیدند خیال کردند که ما آنها را از بین بردیم اینها را بردیم بین ما و اینها شناسنامه هست چنین نیست ما اگر بخواهیم اینها را هم به عذاب گرفتار میکنیم اینها را هم میگیریم حالا تتمه بحث بماند فردا انشاءالله.
«و الحمد لله رب العالمین»
معمولاً سور مکی راجع به اصول کلی دین و خطوط کلی اخلاق و فقه و حقوقاند
یکی از غرر آیات این سوره ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ﴾ است (آیه میثاق).
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا قُرِئَ القُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الجَهْرِ مِنَ القَوْلِ بِالغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الغَافِلِین ٭ إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾
در جمعبندی سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به این نتیجه رسیدیم که تا عصاره و عناصر محوری این سوره مشخص نشود این «بسم الله الرحمن الرحیمی» که در اول این سوره ذکر شد معین نخواهد شد زیرا بسم الله هر سوره ناظر به مضمون خاص همان سوره است اگر سورهای جمعبندی شد عناصر محوری آن سوره مشخص شد الوهیت خدا در همان عناصر ظهور میکند رحمانیت خدا هم در همان عناصر تجلی دارد و رحیمیت خدا هم در همان عناصر آیات مخصوص خود را ارائه میکند چون این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در مکه نازل شد و معمولاً سور مکی راجع به اصول کلی دین و خطوط کلی اخلاق و فقه و حقوقاند و در امور جزئی فقهی نظیر احکام صوم احکام زکات احکام حج احکام خمس و مانند آن نظری ندارند این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم همین طور است در جریان حج و عمره و زکات و خمس و صوم و امثال ذلک بیانی ندارند بحثهای فقهی و مانند آن در این سوره مطرح نشد قسمت مهم درباره اصول دین است و سنن الهی است در نظام تکوین و در نظام تشریع بخش وسیعی از سوره مربوط به توحید ذات اقدس الهی است هم با براهین عقلی و هم با شهود درونی و فطری مسئله توحید را تبیین میکند که یکی از غرر آیات این سوره همان ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ﴾ که آیه میثاق است بعد از جریان توحید جریان معاد را به صورت مبسوط ذکر میکنند که برخی از مفسرین اصول دوازدهگانهای را از این سوره استنباط کردند و صاحب المنار از اصل معاد و کیفیت سؤال و کیفیت بهشت و کیفیت جهنم و کیفیت اعراف یا آن بخش پایانیاش اصول دوازدهگانه را ذکر کرده است در جریان وحی و نبوت هم آیات فراوانی در این زمینه ترسیم شده است که هیچ راهی برای هدایت بشر جز حکم خدا نیست بعد فرمود «فبایّ حدیث بعده یؤمنون» جامعه انسانی غیر از وحی راه دیگری ندارد اگر به وحی ایمان نیاورد میخواهد به چه چیزی ایمان بیاورد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) هم دستور داد که این وحی را بر مردم تلاوت بکن به مردم هم دستور داد در برابر وحی ساکت باشید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این معنایش این نیست که در مجالس ترحیم وقتی قرآن میخوانند شما گوش بدهید این یکی از مصادیق ضعیفش است مصادیق رسمیاش این است که در جامعه وقتی قرآن گفته میشود دیگری در برابر قرآن اعتراضی نکند اگر قانونی از قرآن و عترت استنباط شده است دیگران ساکت باشند اعتراضی نکنند و چون این انصات به معنی سکوت نیست لذا بعد از استماع ذکر شده است انصات آن سکوت آمیخته با تدبّر است آمیخته با گوش دادن است و اگر انصات به معنی سکوت بود خب اول میفرمود که ساکت باشید بعد استماع کنید چون انصات آن استماع کامل است نه انصات یعنی سکوت که بحثش قبلاً گذشت لذا بعد از استماع ذکر شده است خب بعد از جریان نبوت عام و نبوت خاص که خصوصیاتی از پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله وسلّم) ذکر کرد و خصوصیاتی از نبوت عام و رسالت عام را تشریح کرد قصص بعضی از انبیا را بازگو کرد آنگاه در چنین نظامی که چهارچوبش توحید است و نبوت است و معاد سنن الهی را تشریح میکند بعد حکومت را و مسائل سیاسی را و قیام انبیا را و وراثت زمین را بازگو میکند یعنی بعد از اینکه مشخص کرد فضا فضای توحید است در نظام عالم و آدم غیر از حکم خدا چیزی جاری نیست و هر انسانی در برابر کارش مسئول است و مرگ یک هجرتی بیش نیست هرگز زوال و نابودی در بین نخواهد بود و تنها راه سعادت هم استماع وحی الهی است آنگاه حکومتها را سیاستها را تمدنها را وراثت زمین را مانند آن را بازگو میکنند که در چنین فضایی حالا اگر کسی ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ را برای مجلس ختم و امثال ختم یا مجلس قرائت قرآن و تجوید قرآن و حفظ قرآن و امثال ذلک معنا کرده است قهراً مبتلا میشود به اینکه بگوید مسائل سیاسی مسائل جامعهشناسی مسائل کشورداری را ما باید از دیگران یاد بگیریم چون قرآن در این زمینه چیزی ندارد در حالی که شما همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» را که ملاحظه میفرمایید بخش مهمی از این سوره درباره همین است که زمین برای کیست حکومت زمین برای کیست انبیا وظیفهشان چیست امتها وظیفهشان چیست حالا گوشهای از این بخش از همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» استخراج میشود تا معلوم بشود پیام این سوره درباره مسایل سیاسی مسائل اجتماعی مسائلی که زمین برای کیست وظیفه انبیا برای حکومت در زمین وظیفه امم در پیروی از انبیا در حکومت زمین چیست؟ به انسانها فرمود به اینکه آنچه به صورت قانون است و احکام است فقط باید از ذات اقدس الهی به شما برسد آیه سوم همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿اتَّبِعُوا مَاأُنْزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ﴾ اما در جریان موضوعات فرمود این را با فکر خودتان با مشورت خودتان جریان را حل کنید اینکه فرمود: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ همین است دیگر اگر امر امرالله بود بر اساس ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ﴾ فقط وحی باید مشخص بکند یعنی احکام را خدا باید مشخص بکند اما اگر احکام نبود موضوعات بود خب آن میفرماید در هر عصر و مصری برابر مشورت مردم همان سرزمین انجام میشود ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ نهَ أَمْرُالله شُوری بَیْنَهُمْ حکم خدا را نمیشود با رأی مردم حل کرد حکم خدا را بر اساس ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ﴾ باید پیروی کرد حالا این حکم میخواهد پیاده بشود چطور پیاده میشود با چه سبکی پیاده میشود در چه مدتی زمان ما برایش قرار بدهیم در چه مکانی پیاده بشود میفرماید اینها موضوعات است و زیر مجموعه این حکم قرار میگیرد اینها دیگر امر شماست نه امرالله ذات اقدس الهی به شما اختیار داده است امر خودتان را با مشورت حل کنید ولی مشخص میشود که به امر خدا سرایت نکنید احکام و قوانین احکام و قوانین الهی است ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ﴾ هر جا امرالله است ببینید وحی چه میگوید حالا که حدود وحی و احکام مشخص شد میخواهید پیاده کنید نحوه پیاده کردنش خوب موضوعات به عنوان مصادیق واجب تخییری در اختیار شماست مینشینید فکر میکنید.
پرسش ...
پاسخ: بله ولی الله را تعین کرده است برای اینکه به ما ابلاغ کند
پرسش ...
پاسخ: بله اجراء میکند حکم خدا را اما حالا
پرسش ...
پاسخ: نه اولی خدا برای اجرا آماده است اما حالا این حکم خدا را ذات اقدس الهی مثل اینکه در رسالههای عملیه گفتند بر شما واجب است که این کار را انجام بدهید فلان کار حرام است فلان کار حلال و آن کاری که حلال است چگونه انجام بدهید چه وقت انجام بدهید چطور انجام بدهید این مترو را چطور بسازید این دیگر امر شماست با مشورت خودتان حل کنید از شرق به غرب بروید از شمال به جنوب بروید اصلاً مترو میخواهید یا نمیخواهید این دیگر امر شماست شما باید ملک مردم را رعایت بکنید حد مردم را رعایت کنید غصب نباشد رفاه مردم را تأمین کنید فضای سالم داشته باشید محیط را آلوده نکنید اینها همه را واجب کرده طبق روایات و طبق آیات تک تک اینها را بیان کرده وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود میخواهید در ده زندگی کنید مختارید در شهر زندگی بکنی مختارید ولی هوا را نباید آلوده بکنی آب را نباید آلوده بکنی آب نوبهای را نباید بگیری این کار را کردی ملعونی این را تک تک اینها به ما ائمه فرمودند فرمودند که یک جایی میخواهی زندگی کنی حالا چه شهر چه ده بالأخره باید بفهمی یک زمین آماده کشت باشد یک هوای خوب باید داشته باشی یک آب خوب حالا شهری یا دهاتی «لا تطیب السکنی الا بثلاث الهواء الطیب والماء الغزیر العذب و الارض الخوارة» این سه را برای ما واجب کرده فرمود یک جا میخواهید زندگی کنید مبادا هوا را آلوده کنید حالا یا شهر یا روستا فرمود در این فضا که این امور واجب است چطور باید زندگی کنیم و نحوه امور شما چطور باید بگردد این را فکر بکنید با مشورت خودتان حل کنید ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾ نه «أَمْرُالله شُورى بَیْنَهُمْ»
پرسش ...
پاسخ: خب ائمه که تابع وحیاند دیگر ائمه وحی را میگیرند امر عادی از آن جهت که ﴿مَا هذَا إِلاّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ﴾ بله اما در احکام خب اینها بعضشان مؤیّد به وضع الهیاند از آن وحی هم کمک میگیرند.
پرسش ...
پاسخ: نه خود عقل پیغمبر خداست در درون اگر آلوده نشود به شهوت و غضب در بخش عمل مبتلا نشود به وهم و خیال در بخش نظر چنین عقلی رسول خداست از درون شریعت الهی است این عقلی که در کتابهای اصول فقه به عنوان مبانی دین تثبیت میشود همین است دیگر عقل از حجتهای شرعی است قسمت مهم بحثهای اصول را عقل فتوا میدهد وگرنه اول تا آخر اصول یکی دو تا آیه است آن هم برای رد کردن وگرنه اصول یک علمی نیست که به آیه متکی باشد که همه محققین آمدند گفتند که آِیه نبأ دلالت بر حجّیت خبر واحد ندارد آیه نفر هم دلالت بر حجّیت خبر واحد ندارد این صدر و ساقه علم اصول است علم اصول میداندارش عقل است اندیشه بشر است و این اندیشه مادامی که وهم و خیال آن را آلوده نکند حجت خداست وقتی ابن سکیت از امام رضا(سلام الله علیه) سؤال میکند که «ما الحجة علی الخلق الیوم؟ فقال(علیه السلام) العقل» بعد گفت «هذا والله هو الجواب» خب اگر عقل عقل برهانی بود و آلوده به وهم و خیال نشد او میداندار اصول علوم اسلامی است مهمترین بحثهای اجتماع امر و نهی که بحث اصولی است عقل میداندار است آن بحثهای امر به شیء مقتضی نهی از ضد است یا نه عقل میداندار است مسئله ترتب را عقل میداندار است ترکب و بساطت مشتق را عقل میداندار است این عقل رسول خداست رسولالله است «ان لله [سبحانه و تعالی] علی الناس حجتین» یک حجت ظاهره است انبیاست یک حجت باطنه است هیالعقل خب این عقل که حجت خداست با این امور هم برای استنباط احکام خداست در صورتی مطابق با وحی باشد سند است هم راهنمای خوبی است در موضوعات غرض آن است که آنجایی را که دین ما را به مشورت فرا میخواند فی امرالناس است لا فی امرالله امرالله را باید از وحی گرفت.
پرسش ...
پاسخ: آنها که موضوعات مستنبطه هست در حقیقت بازگشت آن موضوعات به خود شریعت است که صوم چیست صلات چیست این موضوعات مستنبطه اینها منالشرع است اما مترو چیست؟ مترو میخواهیم یا نه؟ با چه کسی اقتصاد داشته باشیم؟ این سدهایی که در کشور لازم است سدش باید بتونی باشد یا خاکی؟ فرمود آخر من به شما عقل دادم که این دیگر هر روز از ما سؤال نکنید این دیگر امر شماست نه امر ماء ما گفتیم آب را هدر ندهید بر شما تأمین اقتصاد سالم واجب است ببین سد خاکی لازم است یا سد بتونی
پرسش ...
پاسخ: شارع مقدس راهی را برایش مشخص کرد مراجعه میکنیم نه اگر مشخص نکرد خودش ما را با برائت و اصل حل ارجاع داده است فرمود در اینجا برائت جاری کنید اگر شک کردیم و فحص کردیم و دلیلی نیافتیم به شبهه حکمیه برگشت راهش همان برائت است
خب در چنین فضایی حالا ببینیم مسئله حکومتها را چگونه ترسیم میکند مسئله مبارزات با طغیان را چگونه ترسیم میکند بعد هم وقتی به حکومت رسیدیم وظیفه ما چیست میفرماید مواظب باشید ما آنها را که خاک کردیم از بین بردیم نه برای اینکه آنها مصری بودند شما عربید برای اینکه ظالم بودند ظلم دیگر عبری و عربی ندارد که فرمود ما شما را روی کار آوردیم ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ گاهی به صورت فعل متکلم معالغیر میآورد گاهی به صورت فعل مغایب میآورد فرمود به اینکه ما طاغیان را با دست شما از بین بردیم شما را کمک کردیم که طاغیان را فراعنه را از بین ببرید حکومت بگیرید اگر خدای ناکرده بیراهه رفتید یک عده را هم بر شما مسلط میکنیم شما را خاک میکنم آنها میآیند روی کار بعد آنها را هم ﴿لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ این سنت ماست ما با کسی رابطهای نداریم این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود خدا با هیچ کسی شناسنامه ندارد همین است «ما بین الله وبین أحد من خلقه هوادة» همین است فرمود ما هم همین طوریم خب اگر ذات اقدس الهی ﴿لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ﴾ است و اگر با هیچ کسی رابطه قوم و خویشی ندارد بر اساس این سنتها عالم را میگرداند شما هر جا میروید مسائل سیاسی است اول جهانبینی است همه علوم انسانی مسبوق به جهانبینی است سرّ اینکه دانشگاهها به سمت اسلامی شدن باید حرکت کند این است که همین علوم ما علومی است که معلوم نیست که مبداء و منتهایش چیست یک وقتی هم به عرضتان رسید اینها هم میآیند گزارشگر اسرار خلقتاند و اسرار آفرینش را بازگو میکنند عجایت خلقت را شرح میدهند اصلاً معلوم نیست که دستگاه، دستگاه نظام اسلامی است یا نه یک کشور غیر مسلمان هم همین حرفها را نشان میدهد یعنی اگر دریا را نشان میدهد حیوانات دریایی را نشان بدهد صحرا نشان بدهد حیوانات صحرایی را نشان بدهد همهاش همین است اما چه کسی کرد؟ برای چه کرد؟ آن گزارشگر و مفسر تلویزیونی باید بگوید که کرد و برای چه کرد خب همین برنامههای اسرار خلقت را تنها از کشورهای دیگر غالبش را از بیرون میآورد دیگر خب حالا این حیوانات را چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ این صدفها را چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ این گوهرهای دل دریا را چه کسی آفرید؟ برای چه آفرید؟ قرآن همه اینها را نقل میکند ماهیت جریان حیوانات را موجودات بری را بحری را نقل میکند اما میگوید که چه کسی کرد و برای چه کرد خطبههای مفصلی وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) درباره آفرینش طاووس و امثال طاووس دارد خب فرمود این پرهای رنگارنگ این طاووس شما مخیرید شما با هر رنگی که بکنید بالأخره همان رنگ جایش در میآید بعد بازگو میکند که این را چه کسی کرد و برای چه کرد این ﴿هُوَ الأوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ دوتا بالی است که در همه علوم اسلامی هست یعنی هر مطلبی را که قرآن و روایات به عنوان یک مطلب علمی نقل میکنند میگویند چه کسی کرد و برای چه کرد علوم رائج فعلی این ﴿هُوَ الأوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ این بالهای عمودی اول و آخر را این علوم میگیرند لاشه علوم را تحویل دانشجو میدهند میگویند یک تکه خاک چند سال قبل چند قرن قبل در فلان سه رشتههای کوه فلان صورت بوده است هماکنون اینچنین است در ده قرن بعد چنین میشود اینکه درباره معدنشناسی گیاهشناسیتان هم همینطور است اما حالا چه کسی کرد برای چه کرد که در آن نیست اصلاً در معرفتشناسی هم همین است فرق معرفتشناسی که قرآن ارائه میکند با معرفتشناسی که غرب و غیر غرب دارند همین است آنها اصلاً بحث نمیکنند منشأ اشتباه چیست میگویند گاهی بشر اشتباه میکند اما حالا چرا اشتباه میکند منشاء اشتباه چیست شیطان یعنی چه چگونه شیطان در معرفت یک اهل معرفت راه پیدا میکند تمام مغالطههای سیزدهگانه را و امثال آن با دخالت شیطان از بین میرود هیچ جا ممکن نیست اندیشمندی به غلط بیافتد به اصطلاح مغالطه دامنگیرش بشود مگر به دخالت شیطان این شیطان کیست ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُم﴾ اصلاً در معرفت شناسیهای غرب اینها نیست هیچ ممکن نیست کسی به جایی برسد و از راه صحیح به واقع برسد مگر به تعلیم الهی اصلاً معلم در معرفتشناسی غرب راه ندارد برای اینها افسانه است شما کدام کتاب معرفتشناسی را شنیدید که سبب درک صحیح سبب غلط را تشریح کنند میگوید گاهی بشر درست میفهمد گاهی درست نمیفهمد از کجا ما اطمینان پیدا کنیم نسبیّت پیش میآید و مانند آن اما حالا چه کسی درست میفهمد چرا درست میفهمد منشأ فاعلی درست فهمیدن چیست منشأ فاعلی غلط فهمیدن چیست غلط یعنی مغالطه کردن گاهی انسان موضوع را عوض میکند یا محمول را عوض میکند یا موضوع و محمول همان هستند ربط و عوض میکند میشود مغالطه در همه اقسام مغالطههای بالذات و بالعرض صوری و مادی شیطان دخیل است شیطان کیست شیطان چیست چطوری دخالت میکند که آدم بد میفهمد اینها که در معرفتشناسی نیست غرض آن است که علم وقتی علم اسلامی است که صدر و ساقهاش مشخص باشد نظام فاعلیاش کیست نظام غایی او کیه سیاست هم بشرح ایضاً تمدن هم بشرح ایضاً الآن بعضی از آیاتی که مربوط به تمدن یک ملت است سیاست یک ملت است کشورداری یک ملت است در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که بحثش گذشت جمعبندی بکنیم تا معلوم بشود ذات اقدس الهی در کدام فاز و فضای سیاست و کشورداری را مطرح میکند چه وقت میفرماید من مواظبم ببینم چه میکنی که شما را هم خواب بکنم ما همیشه در نوبتیم ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾ ما در کمینیم که اگر شما به قدرت رسیدید بیراهه رفتید شما را هم مثل گذشتگان خواب بکنیم یک عده دیگر بیاوریم حالا که خطوط کلی توحید و معاد و نبوت عام و خاص مشخص شد حالا بخشی از مسائلی که مربوط به کارهای سیاسی کارهای اجتماعی یا جامعهشناسی یا کشورداری است ملاحظه بفرمایید در آیهٴ سوم و چهارم همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿اتَّبِعُوا مَاأُنْزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ﴾ اگر پیروی نکردید وحی خدا را خودتان کشوردار بودید خودتان خواستید بر اساس اندیشه خود زندگی کنید مواظب باشید که ﴿وَکَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ فرمود تاریخ را ببینید ما خیلیها را ویران کردیم یا در خواب قیلوله بودند یا شب بیتوته ما اینها را از بین بردیم این یک مطلب آیه چهار و پنج سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که بحثش گذشت بعد در آیهٴ 34 همین سوره فرمود بالأخره هر ملتی صعود و سقوطی دارند اینطور نیست که ابدی باشد که آیهٴ 34 همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾ هر ملتی هر امتی بالأخره یک سقوطی دارد همان طوری که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ امم هم آجالی دارند به اصطلاح بعضیها که بهداشت را رعایت میکنند عمر طبیعی دارند هم سالماند هم سالمند بعد هم البته منقرض میشوند با یک مرگ افتخارآمیزی بعضیها که پرهیز ندارند بدخورند و پرخورند بیمارند و زود میمیرند هم به سالمندی نمیرسند هم از سلامت بهرهای ندارند دولتها ملتها مملکتها کشورها اینها هم همینطورند اگر دولتی اگر کشوری پرهیزکار بود هم سالمند است و هم سالم، خوب زندگی میکنند باهماند عمر طولانی هم دارند وگرنه مثل افراد هم بیمارند هم کوتاهعمر ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: سالمتر از امیرالمؤمنین پیدا نمیکنید وگرنه بدتر از حکومت حضرت امیر حکومتی نبود این دو تا مطلب را خلط نکنید مثل علی احدی نخواهد آمد چه رسد به بالاتر از او بدتر از حکومت علی کدام حکومت را شما نشان دارید که حرف او را نشنیدند دستگاه او هم دستگاه ستم بود، غصه میخورد حضرت امیر خب شما این نهجالبلاغه بخوانید این عوالیاللئالی که نیست که این دیگر ناسخالتواریخ نیست که این نهجالبلاغه است نامههای حضرت امیر را ببیند میبینید که دلش را خون کردند خب آن روز از فرانسه تا این بخش میانی آسیا زیر نظر حضرت امیر بود الآن که ارباً اربا کردند دولتهای اسلامی به صورت پنجاه کشور در آمدند آن روز یک کشور بود چون بعد از فتوحات امپراتوری روم و ایران بود هم ایران و این منطقه وسیع تحت اختیار حکومت حضرت امیر(سلام الله علیه) بود هم تا قسمتهایی از اروپا یعنی قلب فرانسه یکی از استانداریهای حکومت علوی(سلام الله علیه) استانداری بصره بود بصره و تمام فلات اطراف بصره یک، اهواز و همه منطقه اهواز دو، کرمان با همه منطقه وسیع زیر مجموعهاش سه، اینها جمعاً یک استانداری بود استاندار بصره ابن عباس بود معاون سیاسی امنیتی و اجرایی او هم زیادبنابیه بود یعنی همه کاره نه بدتر از زیادبنابیه آن روز روی زمین کسی بود نه در دسترس حضرت امیر بود خب زیادبنابیه فعال ما یشاء بود در استانداری بصره از ابن عباس چه کاری ساخته بود خب حضرت امیر فقط خون میخورد این نامههایش هست در نهجالبلاغه برای زیادبنمرقوم فرمود گزارش دادند اینچنین کردی اینچنین کردی من آنچنان میکنم آنچنان میکنم چه کرد نسبت به او؟ خب آن وقت دستش بسته باشد اینها چرا خون بخورد دیگر وقتی ما میگوییم حکومت اسلامی که قبل از هر چیزی خودمان را بسازیم خب یک آدمهای کاسب که نمیتوانند حکومت اسلامی داشته باشند که تجربه هم نشان داد همین که دست ما به جایی رسید دیگر خودمان را باختیم آن بیان نورانی حضرت امیر درباره ما هم صادق است فرمود اینها وقتی دستشان به بیتالمال رسید مثل طلح منضود است مثل مال حریر مثل نعمتهای بهشت خیال کردند در حالی که بیش از سم چیز دیگری نبود هر قوت این گزارش دادگاه ویژه به ما میرسد جز شرمندگی چیز دیگری نیست خب پس حکومت حضرت امیر یعنی خونخوری خود حضرت حضرت امیر کسی بود که غیر از پیغمبر(علیه وعلی آله آلاف التحیة والثناء) نه احدی مثل او خواهد آمد نه گذشته نه آینده این برای خود حضرت امیر حکومت او هم منشأ زیادبنابیها بود یک قصه سوده همدانیه و مانند آن بود که حضرت امیر فرمود وگرنه بقیه همین مشکلات را داشتند دیگر خب هیچ راهی برای اصلاح مملکت نیست الا نزاهت روحانیت روحانی که کاسب باشد حکومت حکومت اسلامی نیست برای اینکه کار دست این است دیگر آن وقت این عمداً مسلوبالحیثیه خواهد شد و خدا هم دیگر مهلت نمیدهد که حالا آخرت آبرو را ببرد که کسی با دین او بد رفتار کند و درافتد این همه شهدای طیب و طاهر را نادیده ببیند به او مهلت نمیدهد که درباره بعضیها خدا سریعالحساب است فرمود: ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ﴾ فرمود من بعضی را در هر دو عالم مسلوبالحیثیه میکنم هیچ راهی برای اینکه حکومت را به دست صاحب اصلیاش بدهیم نیست مگر طهارت خود ما خب فرمود: ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾ بعد کم کم این خصوصیات کلی آنگاه در آیه مبارکه 94 به بعد یک مقدار بحث را ریزتر کرده و بازتر کرده فرمود به اینکه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ ما گاهی فشار اقتصادی و مانند آن میآوریم که اینها برگردند تضرع کنند ناله کنند از ما بخواهند به دیگری پناهنده نشوند این درباره دردها ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ بعد این مشکلاتشان را برطرف میکنیم گاهی قیمت نفت کم است گاهی قیمت نفت بالاست خب الآن اگر کسی بخواهد گزارشگر رسانههای گروهی باشد یا نویسنده باشد یا گوینده باشد فقط همین را میگوید اما چه کسی کرد چه کرد بالله این عالم ویران شده شاهی دارد یا ندارد آخر کسی هست این عالم حرف اول و آخر را میزند یا نمیزند یا نیست فرمود ما میآزماییم ما گاهی بالا میبریم گاهی پایین میآوریم گاهی خیلیها همینطور فکر میکنند نفت بیخود رفته بالا یا بیخود آمده پایین فرمود ما گاهی میآزماییم زندگی اینها را مرفه میکنیم ببینیم در حال چه میکنند گاهی سخت میگیریم ببینیم در سختی و تنگدستی چه میکنند ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لاَیَشْعُرُونَ﴾ دفعتاً میبیند اوضاع بر میگردد این صعود و سقوط دفعی که انسان فکر نمیکرد چیست باید ببیند منشأش چیست خب در آیهٴ 96 فرمود به اینکه بین اعمال شما و رفاه مملکت رابطه مستقیم است ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرْضِ وَلکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾ میخواهید همه چیز داشته باشید آدم خوب باشید آدم خوب کسی است که عنصر محوریاش دو چیز است یکی تا زنده است کار میکند یک، طمع دارد در تولید دو قناعت دارد در مصرف چون قناعت در تولید چیز بسیار بدی است طمع در مصرف هم چیز بسیار بدی است آدم تا زنده است باید کار بکند حالا اگر اهل قلم و فکر است تا زنده است فکر نشد کار عادی طمع در تولید که نور است طمع در مصرف بد است آدم تولید میکند تا زنده است آن حدیث را که بارها شنیدید وجود مبارک پیغمبر(علیه السلام) فرمود: «ان قامت الساعة وفی ید أحدکم الفسیلة فان استطاع ان لا تقوم الساعة حتی نغرسها فلیغرسها» فرمود حالا یک نهالی در دست شماست و بعد یک ساعت میمیری خب بکار بمیر نگو من یک ساعت بعد میمیرم یک کسی اهل قلم است یک صفحه را مینویسد و میگوید من این مطلب را مینویسم و میمیرم این درس را میگویم و میمیرم این بحث را میکنم و میمیرم فرمود: «فلیغرسها» طمع در تولید همت در تولید از بهترین نورهای الهی است و طمع در مصرف است که زشت است خب فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرْضِ﴾ اگر این مسائل در حسینیهها و مسجدها گفته نشود چه اینکه گفته نمیشود آن بیگانه نظیر مارکس و انگلس که میگفتند دین افیون است آنها که قرآن نخواندند که آنها نهجالبلاغه نخواندند که آنها مسجد را دیدند مسجدها را میدیدند میگفتند دین افیون است خب راست میگفتند دیگر دینی که محصولش مسجد پیر زن و پیر مرد است غیر از افیون بودن چیز دیگری نیست که و اینچنین نیست که حالا آنها قرآن را باز کرده باشند خود قرآن در تمام اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی دهن پر کن یک صفحه قرآن مثل مواد مخدر قاچاق بود این مسلمانانی که در شوروی سابق و روسیه کنونی میمردند به عنوان تبرک کنار جنازهاش یک صفحه قرآن را به قاچاق تهیه میکردند قرآن پیدا نمیشد در شوروی که حالا آنها قرآن بررسی کرده باشند که فهمیدند دین افیون است این دین را از همین ذاکران و روضهخوانها و مسجدها مییافتند دیگر خب اگر معلوم بشود خدا هم میفرمود که غیر از قرآن چه میخواهی گوش بدهی فقط قرآن گوش بدهید بعد به خوانندهها هم میگوید به خوانندهها چه میخواهی بخوانی ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ آنجا میگوید: ﴿فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ﴾ به اینها میگوید: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ به مخاطبین میگوید وقتی قرآن میخوانند هم گوش بدهید اینکه برای مجلس قرائت قرآن نیست که حالا گوش دادند این همه در مجلس قرائت قرآن خواندن و گوش دادن چه شد یا سکولار درآمدند خدای ناکرده یا مشکلات دیگر به بار آوردند وقتی یک تفسیری در جامعه گفته میشود به ما میگویند گوش بدهید ببینید قرآن چه میگوید نه این عربی را گوش بدهید ﴿فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ﴾ این در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود آن وقت دیگر نه سخن مارکس است نه سخن انگلس است دیگر کسی نمیگوید دین افیون است آنگاه نه سخن از سکولار بودن است این توهم پیش میآید که دین از زندگی مردم جداست.
پرسش ...
پاسخ: خب تازه دارند میفهمند ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ﴾ ﴿أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَائِمُونَ ٭ أَوْ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحی وَهُمْ یَلْعَبُونَ ٭ أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾ بعد حالا زمینه حکومت زمین را تشکیل میدهد ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الأرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَسْمَعُونَ﴾ حالا اینها که وارث زمین شدند به حکومت رسیدند خیال کردند که ما آنها را از بین بردیم اینها را بردیم بین ما و اینها شناسنامه هست چنین نیست ما اگر بخواهیم اینها را هم به عذاب گرفتار میکنیم اینها را هم میگیریم حالا تتمه بحث بماند فردا انشاءالله.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است