- 935
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 204 تا 206 سوره اعراف بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 204 تا 206 سوره اعراف بخش دوم"
«سمع الله لمن حمده» یک دعاست؛ نه یک جمله خبریه
برای اوحدی از مخاطبان قرآن، مستمع متکلماند نه مستمع کلام
ذات اقدس الهی برای بندگان خود در قرآن تجلی کرده
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا قُرِئَ القُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الجَهْرِ مِنَ القَوْلِ بِالغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الغَافِلِین ٭ إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾
گرچه ظاهر امر ﴿إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا﴾ وجوب استماع و انصات است لکن همانطوری که قبلاً نقل شد و برخی از روایات هم دلالت دارد مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان میفرماید به اینکه این لا خلاف ادعای لا خلاف میکند که در غیر حال صلات واجب نیست اگر استماع و انصات واجب است این مربوط به نماز جماعت است در نمازهای جهری وقتی امام مشغول قرائت قرآن است در آنجا فتوا دادند که مأموم باید استماع کند در غیر صلات واجب نیست در خصوص صلات است این مطلبی است که ایشان به عنوان لا خلاف در تبیان ذکر میکند مطلب دوم آن است که که اینکه میگویند مخصوص حال صلات است یعنی در صورتی که قاری و مستمع هر دو مصلی باشند و اگر یکی خارج از صلات باشد باز استماع واجب نیست یعنی اگر کسی در خارج صلات مشغول قرائت قرآن است در مصلی استماع قرائت آن قاری واجب نیست یا اینکه اگر کسی مشغول قرائت حمد و سوره در نماز هست بر غیر مصلی استماع و انصات واجب نیست فقط در بین این سه قسم یک قسم است که فتوا به وجوب دادند و آن این است که اگر قاری و مستمع هر دو نمازگزار بودند گفتند که استماع واجب است در نمازهای جهری.
مطلب بعدی آن است که این استماع گرچه این معنا قبلاً اشاره شده اما شاهدش باید ذکر بشود برخیها گفتند منظور از این استماع یعنی گوش به حرف قرآن بدهید نظیر همان سمیعالدعایی که قبلاً بازگو میشد که میگوییم خدای سبحان سمیعالدعا است نه یعنی دعا را میشنود بلکه گوش به خواسته داعی میدهد در نماز هم ما وقتی که در رکوع میرویم «سبحان ربی العظیم و بحمده» خدا را حمد میکنیم دلمان میخواهد این حمد و تحمید ما را خدای سبحان بشنود تأثیر بر آن بار کند اثری به او بدهد لذا وقتی سر از رکوع برداشتیم میگوییم «سمع الله لمن حمده» این سمع جمله خبریه که نیست دعاست و انشاست یعنی امیدواریم خداوند این حمد ما را بشنود «سمع الله لمن حمده» این هم یک دعاست در حقیقت گرچه برای بعضیها به منزله اخبار است یعنی آنها مستحضرند که ذات اقدس الهی این حمد آنها را گذشته از اینکه شنید ترتیب اثر هم داد اما برای غالب ماها به عنوان جمله دعاییه انشاست نه خبر از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم میگوییم خدایا این حمدی که ما کردیم این را شنیده بگیر عنایت بکن که ما تو را حمد کردیم و چون فعل ماضی اصرح در وقوع است برای جملههای دعا و افعال دعا بیشتر به کار میرود خب مطلب دیگر آن است که اگر سمع بود میگفتیم سمعه و اما چون استماع است استماع گاهی با لام استعمال میشود گاهی با الی مثل ﴿وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ﴾ و یا گاهی ﴿یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ﴾ گاهی میگویند ﴿یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ﴾ «یَسْتَمِعُونَ لک» این گوش فرا دادن و هر کسی را هدف قرار دادن مقصد دانستن و برای او و به سوی او خضوع کردن در این معنای ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ اجتناب شده است لذا وقتی گفته میشود ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ یعنی برای او و به سوی او مثل اینکه گفته شده است «فَاسْتَمِعُوا الیکُ» برای نیل به آن مقصد شما گوش فرا دهید منتها حالا بعضی مستمع کلاماند بعضی مستمع متکلم غالب ماها وقتی قرآن را تلاوت میکنند سعی میکنیم مستمع کلام باشد که قرآن را استماع کنید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ ضمیر به قرآن بر میگردد و اما برای اوحدی از مخاطبان و مستمعان اینها مستمع متکلماند نه مستمع خصوص کلام اگر کسی مستمع کلام بود مستمع متکلم نیست ولی اگر کسی مستمع متکلم شد یقیناً مستمع کلام هم هست این همان بیان حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه که فرمود: «فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه بما أراهم» همین است در نهجالبلاغه آمده است که ذات اقدس الهی برای بندگان خود در قرآن تجلی کرده است خب پس خدا متجلی است و متکلم به این کلمات است اوحدی از مخاطبان مستمع خود متکلماند نه تنها مستمع کلام هستند بنابراین ضمیر به الله بر میگردد نه به قرآن برای انسانهای متوسط ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ ضمیر به قرآن بر میگردد فرمود برای اوحدی از مخاطبان در ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ ضمیر به الله بر میگردد ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ قهراً رحمتی که شامل حال اوساط مؤمنین میشود با رحمتی که شامل حال اوحدی از آنها خواهد شد خیلی فرق میکند.
مطلب بعدی آن است که این ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ اگر شبیه ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ باشد یعنی شما پیغمبر را اسوه و غدوه قرار بدهید به او تعصی اعتصا و اقتدا کنید اینجا هم همینطور است ذات اقدس الهی را در جانتان ترسیم بکنید بعد به دستور او عمل بکنید یعنی او را حاضر ببینید آن وقت به او اقتدا کنید و حرفهای او را گوش بدهید او را حاضر ببینید آن وقت به او اقتدا کنید حرفهای او را گوش بدهید او را حاضر بدهید نه اینکه فقط درباره او بیاندیشید ذکر خدا مفاهیم حصولی معرفتهای حصولی براهین حصولی و امثال ذلک باشد بلکه بکوشید خدا را حاضر ببینید که با شهود سر کار دارد نه با حصول قرآن کریم گاهی در قوس و صعود سخن میگوید گاهی در قوس نزول گاهی از بالا به پایین میآید گاهی از پایین به بالا این دو آیهای که الآن در خدمت این دو آیه هستیم تقریباً از همین قبیل است این ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ قوس نزول را دارد طی میکند که از بالا به پایین میآید و آیه بعد از پایین به بالا طی میکند قوس صعود دارد در آیهای که به عنوان ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ﴾ است اول آن مرحله اعلا را ذکر میکند که یاد خدا در جان باشد ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ از آن مرحله عادی که تنزل بکند مرحله متوسط میرسند و آن ذکر زبانی است فرمود: ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ از آن مرحله که تنزل بکنند این همان پرهیز از غفلت است ﴿وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾ و از نظر تعلیم و تربیت ما اول ما باید بکوشیم غفلتزدایی کنیم از غافلان به در آییم بیدار بشویم یقضه و بیداری اولین مرحله خواهد بود پرهیز از غفلت است بعد به نام حق زبانمان را مزین کنیم اینکه میگویند دهان را بشور و نام آن را ببر همین است دیگر چون ما در وضو دهان را میشوییم و نام ذات اقدس الهی را میبریم تنها صورت و غسلتان و مسحتان یعنی صورت و دو تا دست که نیست مزمزه هم میکنیم این مزمزه کردن برای آن است که دهان شسته بشود تا نام مبارک الله را جاری بکنیم بگوییم بسم الله الرحمن الرحیم اینکه میگویند دهان شستی نام او را بردی یا نه همین است دیگر خب از مرحله پایین غفلتزدایی این مرحله اول است انسان بیدار میشود وقتی بیدار شد به یاد ذات اقدس الهی و نام الهی زبان خودش را مزیّن میکند این مسئله زبان تقریباً چون مهمترین کارهایی که انسان انجام میدهد به وسیله قول است از این جهت به عنوان ذکر زبانی مطرح است در بحثهای فقهی هم مستحضرید وقتی میگویند مال مردم را خورد یعنی بر مال مردم تصرف کرد ولو فرش مردم را غصب بکند چون مهمإترین تصرفها همان اکل است چه در تعبیرات ادب فارسی چه در عربی میگویند این مال مردم را خورد و قرآن هم میفرماید: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ که این اکل کنایه از مطلق تصرف است قول هم همینطور است مثلاً وقتی میگوییم این حرفش چیست نه تنها میبینیم سخن او چیست رفتار او گفتار او کردار او اندیشه او چیست و چون بارزترین این امور قول است سخن از قول به میان میآید اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «ق» فرمود به اینکه ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ معنایش این نیست که نگاه و استماع و رفتن قیام و قعود را نمینویسند فقط حرفها را مینویسند همه شئون را مینویسند ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ﴾ ﴿وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ لکن قول چون مهمترین اثر یک انسانی است از او یاد کردهاند ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ﴾ کنایه از آن است «ما یری و لا ینظر و یسمع و لا یأکل و لا یمشی و لا یقوم و لا یقعد الا لانّه رقیب عتید عظیم» خب اگر قول کنایه از آن شئون دیگر هست وقتی میفرماید: ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ نگاه هم همینطور است سمعتان هم همینطور است برای اینکه ما در آیات دیگر داریم که ذات اقدس الهی فرمود بعضی از مردم یاد خدا را نمیبینند معلوم میشود یاد خدا دیدنی هم هست ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ پس معلوم میشود این ذکر همان ذکر مصطلح زبانی نیست گاهی انسان با گوش به یاد خداست با اینکه حرف نمیزند آن کس که دارد آیات را گوش میدهد پند و نصیحت را گوش میدهد به یاد خداست دیگر آن که نگاه عبرتآمیز و آموز دارد این چشمش به یاد خداست اینکه دارد آیات الهی را بررسی میکند چشم او ذاکر است و یاد خداست اگر فرمود: ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ﴾ معلوم میشود بعضیها اعشا هستند از یاد خدا یعنی شب کورند کور خب نمیبیند اعشا و اعما و اعور واهول بالأخره یک نقصانی در دید آنها هست پس معلوم میشود یاد خدا هم گفتنی است هم دیدنی هم شنیدنی و اگر گفته میشود ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ این کنایه جمیع شئون است یعنی نگاهتان هم متذکرانه باشد سمعتان هم باید متذکرانه باشد این مرحله وسط مرحله اعلایش آن است که یاد خدا در دل مستقر میشود ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ پس این از قوس نزول شروع کرده یعنی از اعلی به متوسط و از متوسط به نازل آمده اما آیه بعد که ﴿إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ﴾ قوس صعود را طی میکند از نازل به متوسط بعد به عالی میرود انسانی که بخواهد به نام و یاد خدا موفق بشود اول استکبارروبی میکند آن غرور و خودخواهی را در هم میشکند بعد او را تسبیح میکند بعد با تمام وجود در پای او به خاک میافتد خب
پرسش ...
پاسخ: چون فرمود به اینکه «فتجلی الله لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا رأوه» آن وقت هر کسی که بنده خاص خداست برابر آن بندگی خود تجلی ذات اقدس الهی را درک میکند
فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾
بله کسی که
پرسش ...
پاسخ: چون آیات پایینتر به منزله پلههای نردبان است دیگر اصلاً ممکن نیست که بالا باشد و پایین را رعایت نکند وگرنه از آنجا سقوط میکند اینطور نیست که اینها حدوثاً دخیل باشند بقائاً بیدخالت باشند حالا اگر کسی نردبانی فرض کنید ده تا پله دارد این هفت تا پله را طی کرده که نمیتواند بگوید من از پله دوم سوم مستغنیام برای اینکه پله دوم و سوم الآن هستند که او روی پله هفتم دیگر اگر پله دوم و سوم را بردارند قطع بکنند او از آنجا سقوط میکند او هم موظف است هم مراحل وسطی را حفظ بکند هم موظف است مراحل نازله را حفظ بکند
اما اینکه فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ﴾ این شاید ﴿دُونَ الْجَهْرِ﴾ یک خط سبزی باشد یک چراغ سبزی باشد به این آقا بفهماند که اگر در حد متوسطی میخواهی نام خدا را بر زبان ببری خیلی فریاد نکش که حالا همه بشنوند اگر به مرحله بالاتر رسیدی یاد خدا را در دل داری خوب نشانه آن یاد هم تضرع و خیفه است اینقدر خودت را چیز نکن که همه بفهمند تو متضرعی و خائفی این تضرع و خیفه هم دون الجهر باشد همچنین خیلی علنی و آشکار نکن که حالا مردم بفهمند تو خائفی مردم ببینند تو گرچه تو ریا نمیکنی ولی تا آنجا که ممکن است تضرع و خیفهات را هم دون الجهر بکن خیلی آشکار نکن برای اینکه بالأخره مزاحمانت کمترند وقتی کسی از حالت بیخبر است و با خبر نیست خب راحتتری پس هم ذکرت دون الجهر باشد هم حالت دون العلن باشد یعنی آن تضرع و خیفهات هم دون العلن باشد اگر وضعی زندگی کردی که همه میبینند تو خائف من اللهی خب این تازه اول دشواری توست یا برای دیگران روشن شده است اهل تضرعی این یک راهزنی است برای تو پس دون الجهر باش هم این ﴿دُونَ الْجَهْر﴾ هم برای متوسطین است هم برای اوحدی ﴿وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾ آن دیگر حداقل است حداقل این است که جزء غافلین نباشد بعد برهان مسئله هم این است که فرشتگان انسانهای کامل اینطورند همه فرشتهها همه انسانهای کامل که عنداللهاند چون ذات اقدس الهی دارای مکانت است نه مکان اینها هم دارای مکانت هستند همه ائمه(علیهم السلام) اینطورند ولی آنکه ولی عصر است یک خصوصیات بیشتری دارد اگر مرحوم شهید(رضوان الله علیه) در دروس فتوا داده است که زیارت امام زمان(ارواحنا فدا) فی کل مکان و فی کل زمان مستحب است برای اینکه او مسئول روز ماست رابط زنده ماست سایر ائمه(علیهم الصلاة علیهم السلام) مسئولیت را به وجود مبارک حضرت ایکال میکنند اوست که الآن رابط باشد بین ما «این سبب المتصل بین الارض و السماء» لذا درباره آن حضرت چنین چیزی وارد شده است و برای سائر ائمه هم همینطور است برای اینکه این عرض ادبی که در طی این شبانهروز خب آنجا که شب است بعد نقطه مقابلش روز است آنجا که عصر است نقطه مقابلش صبح است ببینید همه مردم در مدار کره زمین بالأخره به یاد سیدالشهدا(سلام الله علیه) هستند یاد ائمه دیگر هستند چه زیارت عاشورا چه زیارتهای دیگر معلوم میشود مکان خصوصیت دیگری ندارد هر مکانی باشد میشود اینها را زیارت کرد چه اینکه زمان هم خصوصیتی ندارد برای اینکه اگر گفتند مثلاً بعد از نماز به زیارت اینها موفق بشوید یا اول صبح به زیارت اینها موفق بشوید خب اول صبح در کره زمین کاملاً فرق میکند یا هنگام نماز کاملاً فرق میکند ولی برای خصوص حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) یک خصیصهای است که مرحوم شهید طبق آن خصیصه در دروس فتوا داد به زیارت ولیعصر(اوراحنا فداه) در هر مکان و در هر زمان مستحب است برای کسی که خلیفه کسی است معکم این ما کنتم این خصوصیات را خواهد داشت در سورهٴ مبارکهٴ «روم» هم به این مطلب اشاره شده است درباره مستخلف عنه یعنی درباره ذات اقدس الهی آیه هفده وهجده سورهٴ مبارکهٴ «روم» این است که ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ﴾ یک، ﴿وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾ دو، ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ این جمله معترضه ﴿وَعَشِیّاً﴾ سه، ﴿وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ چهار، خب این اوقات چهارگانه را فرمود تسبیح حق کنید ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ﴾ زمانی را که وارد شب میشوید مسا میکنید امسیت یعنی دخلت فی المساء ﴿وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾ اصبحت یعنی دخلت فی الصباح این دو، یعنی اول بامداد ﴿وَعَشِیّاً﴾ که بین عصر و غروب است این سه، ﴿وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ یعنی تدخلون فی الظهر و ظهر میکنید این چهار، پس صبح به نام خدا ظهر به نام خدا عصر به نام خدا شب به نام خدا دیگر بیش از چهار وقت که نیست خب الآن کسی خلیفه یک چنین چیزی بود چون خلیفه یک چنین موجودی است آن هم عرض ادبش مطلق خواهد بود پس بنابراین به شهادت آیه هفده و هجده سورهٴ مبارکهٴ «روم» میشود آیه محل بحث را که فرمود: ﴿بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ به این معنا تفسیر کرد یعنی دائماً وقتی بگوییم صبح و شام به یاد خدا باشید یعنی دائماً نه یعنی در این دو وقت بالخصوص ما هم در تعبیرات عرفی هم میگوییم میگوییم این صبح و غروب چنین کاری میکند صبح و شب کارش این است وقتی بگوییم صبح و غروب کارش این است یعنی صبح تا غروب غروب تا صبح بعدی
پرسش ...
پاسخ: بله حالا ما در این صراط باشیم وقتی در این صراط بودیم هر اندازه موفق شدیم بهتر نشد مورد عنایت هستیم لذا میگویند اگر کسی بیمار بود و نتوانست عباداتش را انجام دهد فرشتگانی را خدا مأمور میکند که به همان اندازه برای او عبادت بکنند که اگر کسی اهل نماز شب بود و حادثهای پیش آمد آن شب را در خواب ماند فرشتگان برای او آن نماز شب را میخوانند ما اگر به سمتی حرکت کنیم که یاد خدا در قلب باشد آنگاه دائماً در نمازیم برای اینکه کسی که به نام خدا میخوابد وضو میگیرد رو به قبله میخوابد حقالله حقالناس چیزی بر عهده او نیست این تا صبح مشغول عبادت است چطور در ماه مبارک رمضان میگوییم «نومکم فیه عبادة» خب اگر کسی دائماً در حال صیام باشد باشد آن هم همینطور است دیگر پس انسان به جایی میرسد که میشود ضیفالرحمن وقتی ضیفالرحمن شد دم او عبادت است «انفاسکم فیه تسبیح نومکم فیه عباده»
پرسش ...
پاسخ: خب همان مکانت است دیگر نه مکانی اگر کسی از خودش رهایی یافت و در نشئه طبیعت نبود آن هوا و هوس را رها کرد ترقی میکند چون تمام اعمال عبادی قربی است این نماز را میگویند قربة الی الله همین است دیگر خب البته میرسد
پرسش ...
پاسخ: خب منتهی البته میرسد منتها عند درجاتی دارد یک وقت هست که ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی ٭ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾ است خب آن مخصوص انسان کامل مثل پیغمبر و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم الصلاه و علیهم السلام) دارند به آن مرحله افراد عادی راه ندارند فرمود برای مراحل وسطی که برایشان مقدور است هر کسی به اندازه استعدادی که دارد میتواند بار یابد این کلمه ﴿بِالْغُدُوِّ﴾ اگر جمع نباشد کار جمع را میکند تا با اصال که جمع است هماهنگ باشد.
اما درباره اینکه آیا موجودات دیگر اهل تسبیحاند چون یک شعور عمومی را قرآن کریم اثبات میکند که هر موجودی اهل ادراک است بنابراین از آن طرف هر موجودی هم میتواند اهل تسبیح و تحمید باشد که شواهدش در بحثهای دیگر گذشت و برای اینکه انسان این قوس صعود را به خوبی طی کند باید بین ذکر زبان و ذکر قلب جمع بکند وگرنه به آن مقام نمیرسد گاهی ممکن است غفلت را از خود بزداید ولی به مقام ذکر زبانی نرسد یا به مقام ذکر زبانی برسد اذکار عادی داشته باشد ولی به مقام ذُکر نفس راه پیدا نکند برای اینکه جمع بشود تمرین بکند هم با حضور قلب هم با زبان تا کم کم اینها باهم هماهنگ بشوند وگرنه رشدش و قوس صعودش آسان نیست در طلیعه این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» جریان استکبار و شیطان و ترک سجده و اینها مطرح شد در پایان این سوره هم برای رد العجز الی الصدر سخن از ترک استکبار و دعوت به سجده و اینها بازگشت کرد که این پایان سوره به اوائل سورهٴ «اعراف» هماهنگ بشود چون در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اولش این بود آیه یازده این بود که ﴿ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِنَ السَّاجِدِینَ ٭ قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ این خطر استکبار در آغاز این سوره مطرح شد و فضیلت استکبارزدایی در پایان همین سوره طرح شده است سهروردی اینها چند نفرند اهل سهرورد زنجاناند آنجا یک معهدی و یک مرکزی است برای پرورش انسانهای وارسته و منزه شیخ اشراق سهروردی که صاحب کتاب حکمة الاشراق و مطارحات اینهاست غیر از این سهروردی است که صاحب عوارف المعارف است ایشان حرفی دارند که آلوسی چون در تفسیر از ایشان نقل میکند و آن این است که انسان برای اینکه جمع بکند بین ذکر قلبی و ذکر غالبی یعنی بیش ذکر زبانی و ذکر نفسی این ذکری که در زبان میگوید مثل آن است که روی مأذنه رفته دارد اذان میگوید فرمود به اینکه ذکری که انسان دارد میگوید حالا چه در نماز چه در غیر نماز ذکری که میگوید مثل آن است که موذن رفته بالای مأذنه دارد اذان میگوید خاصیت این اذان میگوید خاصیت این اذان اعلانی این است که همه خوابیدهها را بیدار میکند این ذکری که انسان بر زبان جاری میکند همه اعضا و جوارح را که خواب رفته بودند بیدار میکند قوای ادراکی درون را بیدار میکنند قوای تحریکی درون را بیدار میکند مثل اینکه آماده میشوند برای نماز خاصیت ذکر زبانی این است که همه اعضا و جوارح را بیدار میکند میگوید که بنیه آدم یعنی دستگاه بدنی آدم مثل مدینه است مثل یک شهر است اگر این شهر این مدینه بخواهد مدینه فاضله بشود ساکنان آن باید اهل دیانت باشند ساکنان او عبارت است از قوای فاهمه و واهمه در درون و تحریکهای اعضا و جوارح هم از بیرون این مجموعه سکنه این شهر هستند این مؤذن که بالای مأذنه رفته نام خدا و یاد خدا دارد میبرد همه اینها بیدار میشوند خاصیت زبان این است که کار اذان را میکنند خب تا همه اینها بیدار بشوند وگرنه همان نظیر «رب تالی القرآن و القرآن یلعنه» خواهد بود گاهی ممکن است انسان ذکری داشته باشد بر زبان بر سایر اعضا و جوارح همچنان خواب باشند «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» و این برای آن غفلتزدایی نقش مؤثری دارد.
مطلب دیگر آن است که این جریان اشتغال دائمی به نام خدا و یاد خدا برای انبیا(علیه السلام) بوده است اینکه وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) دارد که ﴿أَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً﴾ این دو معنا میتواند داشته باشد یک اینکه من مادامی که تا زنده هستم آن برنامههای مقطعی را دارم یکی هم معنایش این است که تا زندهام مشغول نماز و ذکاتم هم تزکیه نفس هم اختصاصی به زمان مقطعی ندارد یک وقتی میگویند من تا زندهام نماز میخوانم یعنی این نماز هفده رکعت را که صبح است و ظهر و عصر و شب تا زندهام میخوانم این یک معنا، یک معنای دیگر من تا زندهام با نماز مأنوسم یعنی اختصاص ندارد به همان نماز هفده رکعت این جریانی است مثلاً در دعای ابو حمزه ثمالی که دارد آنقدر یا رب یا رب بگو تا انقطع النفس اول هم اشاره شد گاهی ممکن است انسان بگوید یک نفسه بگو یا رب حالا یا ده بار بگو یا بیست بار بگویی پانزده بار بگویی این را بگو یک وقت این است معنایش تا جان داری بگو یارب انسان تا زنده است بگوید یارب هم این معنایش درست است هم آن معنا آن معنا در طول این است اینکه با آن منافات ندارد که این بود وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) راجع این آیه فرمود که ﴿وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً﴾ یعنی من تا زندهام دست از این بر نمیدارم دائماً در این فضا نفس میکشم اینچنین خواهم بود آن وقت ﴿الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ همین است آن وقت آن روایتی که مرحوم صاحب وسائل میگوید(رضوان الله علیه) در کتاب ذکر وسائل نقل کرده که دائماً متذکر جانب ربوبی باشد دائماً به یاد حق باشد و هو به منزله دائم الصلاة است معنی خاص خودش را پیدا میکند یعنی اگر کسی نماز صبحش را خواند تا ظهر به یاد خداست به یاد خدا هم بالأخره یا ذکرش بر لب هست یا اگر نه مشغول تجارت و کشاورزی و دامداری است ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ یعنی آن کار را برای رضای خدا میکند این صبح تا غروب به یاد خداست چون دارد تولید میکند برای اینکه آبروی خودش را تأمین بکند در حد قناعت نیاز و تورم یک جامعه را برطرف کند در حد اقتصاد سالم خب این در ذکرالله است این ﴿رِجَالٌ﴾ که ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾
پرسش ...
پاسخ: بله؟ ابتداء؟ در اوایل امر خب روشن است تمرین است ولی وقتی برای آدم ملکه شد دیگر دائمی خواهد بود میگویند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) اینطور بود که فرمود: «افلا اکون عبدا شکورا» انسان وقتی به یک مقام برتر رسید آن فضائل و آن اعمال به نحو ملکه از او صادر میشود دیگر او دائماً در مشهد و محضر ذات اقدس الهی است.
پرسش ...
پاسخ: معنای اول که مفروق عنه است یعنی مادامی که من زندهام به دستورات دینی عمل میکنم اما این چنین نیست که بین نمازها غافل باشم بین ذکاتها مثلاً ممسک باشم من تا زندهام این کار را میکنم
پرسش ...
پاسخ: بله صفات اتصافش انسانی است ولی صلبش که انسانی نیست اختصاص به انسان ندارد که این رذیلت است این رذیلت را انسانهای خوب هم ندارند فرشتهها هم ندارند ولی اتصاف به این رذیلت البته در محدوده انسانها و امثال انسانهاست خب
این تعلیل عام برای آن است که انسان را به فرشتهها نزدیک بکند چون خود این اعمال قربی این کار را همراه دارد در جریان وجوب سجده حالا آن مسئله وجوب استماع بحث فقهیاش گذشت که مرحوم شیخ طوسی داشت لا خلاف اما در جریان وجوب سجده که ﴿إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾ این اولین آیهای است که در بیان سجده مطرح شده است که تلاوت اولین آیه است که در پایان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است آخرین آیه سجده تلاوت در پایان سورهٴ مبارکهٴ «علق» است چهار سوره است که از آنها به عنوان عزائم یاد میکنند که سجده واجب دارد «سجده» است و «فصلت» است و سورهٴ «نجم» است و سورهٴ «علق» بقیه نزد ما امامیه سجدهشان مستحب است در یکی از آنها همین پایان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است ولی برای اهل سنت آنها هم همین حرف را دارند با یک تفاوتی آنها هم قائلاند به اینکه بسیاری از اینها سجدهاش مستحب است البته درباره بعضی از اینها فتوا به وجوب دادند در خصوص این آیه برخی از حنفیها فتوا به وجوب دادند اما امامیه و شافعی فتوایی به استحباب مؤکّد دادند قرطبی نقل میکند که دیگران هم البته نقل میکنند که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایشان از ابن عباس نقل میکند که سجده تلاوت به خدای سبحان این دعا را عرض میکرد «اللهم احطط عنی بها وزرا، واکتب لی بها اجرا واجعلها لی عندک ذخرا» این دعا را دعاهای دیگر «سجد لک» کذا و کذا هم در سجده تلاوت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است در اینکه چند تا آیه سجده واجب دارد و چه وقت باید سجده واجب کرد و آیا اگر کسی در نماز شنیده است سجده تلاوت بر او واجب است یا نه؟ این البته حکم مبسوطه خاص خودش را دارد که حکم فقهی است مطلب دیگر آن است که امام رازی از این ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ شاید خواست کلام نفسی استفاده کند که اشاعره بر آن هستند این کلام نفسی امر باطلی است غیر معقول و غیر مقهول هست این آیه را نمیشود در او حمل کرد اما جریانی که ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ انسان سعی بکند آرام به یاد و نام خدا باشد آن البته با جریان حضرت ذکریا قابل تأیید است ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ آنها سعی میکردند بالأخره آرام سخن بگویند و آرام با ذات اقدس الهی در گفتگو باشند در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» دارد که مردان الهی اگر بخواهند از حقیقت قرآن بهرهای ببرند باید بدانند ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ٭ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ٭ لَا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ مس قرآن بدون طهارت نخواهد بود این یک حکم فقهی روشنی دارد که اگر کسی خواست ظاهر قرآن را دست بزند یا حتی ببوسد این اگر وضو نداشته باشد نمیتواند ولو آیاتی که مثلاً اسامی کفار درو او است اسامی حیوانات کتاب در او است این قرآن را بدون وضو نه میشود دست نه میشود بوسید و نه مانند آن این حکم فقهیاش اما در صورتی که ضمیر به قرآن برگردد ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾ ﴿لَا یَمَسُّهُ﴾ این قرآن را ﴿إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ ولی اگر ضمیر به ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ برگشت ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾ ﴿فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ که ﴿لَا یَمَسُّهُ﴾ این ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ را به ﴿إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ که نزدیکتر به ضمیر هم هست خب این بازگو کردنش برابر سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» همان اهلبیت(علیه السلام) خواهند بود یعنی اگر در اینجا فرمود کِتابٍ مَکْنُونٍ را جز مطهر کسی دست رسی ندارد و آیه تطهیر سورهٴ «احزاب» اهلبیت(علیهم السلام) را معرفی کرده است اینها هستند که توانستهاند به ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ راه پیدا بکنند و حقیقت قرآن نزد آنهاست کما هو الحق حالا اگر کسی خواست یک مقداری به این کتاب کنون نزدیک بشود به برکت اهلبیت این هم باید طاهر باشد به طهارتین همان طهارت ولوی را داشته باشد که بالأخره به کتاب مکنون راهش بدهند همین طهارت ظاهری را داشته باشد که بالأخره از ظاهر میخواهد عبور کند لذا آنها که در خدمت قرآن کریماند بحثهای تفسیریشان را وقتی مطالعه میکنند تأمل میکنند بحث میکنند میخوانند و میشنوند همه اینها را مساس قرآن میدانند میگویند قرائت قرآن یک نحوه مس است گوش دادن به قرآن یک نحوه مس است بدون وضو دیگر در مشهد قرآن نیستند بدون وضو در محضر قرآن نیستند ﴿لَا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ قرآن هم که میخواهند بخوانند با طهارت میخوانند برای اینکه تنها دست زدن نیست تنها که فقهی که نیست مراحل فقه اکبر هم هست بلکه انشاءالله از این ﴿لَا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ ظاهری انسان به ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ راه پیدا کنند.
«و الحمد لله رب العالمین»
«سمع الله لمن حمده» یک دعاست؛ نه یک جمله خبریه
برای اوحدی از مخاطبان قرآن، مستمع متکلماند نه مستمع کلام
ذات اقدس الهی برای بندگان خود در قرآن تجلی کرده
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا قُرِئَ القُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون ٭ وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الجَهْرِ مِنَ القَوْلِ بِالغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الغَافِلِین ٭ إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾
گرچه ظاهر امر ﴿إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا﴾ وجوب استماع و انصات است لکن همانطوری که قبلاً نقل شد و برخی از روایات هم دلالت دارد مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان میفرماید به اینکه این لا خلاف ادعای لا خلاف میکند که در غیر حال صلات واجب نیست اگر استماع و انصات واجب است این مربوط به نماز جماعت است در نمازهای جهری وقتی امام مشغول قرائت قرآن است در آنجا فتوا دادند که مأموم باید استماع کند در غیر صلات واجب نیست در خصوص صلات است این مطلبی است که ایشان به عنوان لا خلاف در تبیان ذکر میکند مطلب دوم آن است که که اینکه میگویند مخصوص حال صلات است یعنی در صورتی که قاری و مستمع هر دو مصلی باشند و اگر یکی خارج از صلات باشد باز استماع واجب نیست یعنی اگر کسی در خارج صلات مشغول قرائت قرآن است در مصلی استماع قرائت آن قاری واجب نیست یا اینکه اگر کسی مشغول قرائت حمد و سوره در نماز هست بر غیر مصلی استماع و انصات واجب نیست فقط در بین این سه قسم یک قسم است که فتوا به وجوب دادند و آن این است که اگر قاری و مستمع هر دو نمازگزار بودند گفتند که استماع واجب است در نمازهای جهری.
مطلب بعدی آن است که این استماع گرچه این معنا قبلاً اشاره شده اما شاهدش باید ذکر بشود برخیها گفتند منظور از این استماع یعنی گوش به حرف قرآن بدهید نظیر همان سمیعالدعایی که قبلاً بازگو میشد که میگوییم خدای سبحان سمیعالدعا است نه یعنی دعا را میشنود بلکه گوش به خواسته داعی میدهد در نماز هم ما وقتی که در رکوع میرویم «سبحان ربی العظیم و بحمده» خدا را حمد میکنیم دلمان میخواهد این حمد و تحمید ما را خدای سبحان بشنود تأثیر بر آن بار کند اثری به او بدهد لذا وقتی سر از رکوع برداشتیم میگوییم «سمع الله لمن حمده» این سمع جمله خبریه که نیست دعاست و انشاست یعنی امیدواریم خداوند این حمد ما را بشنود «سمع الله لمن حمده» این هم یک دعاست در حقیقت گرچه برای بعضیها به منزله اخبار است یعنی آنها مستحضرند که ذات اقدس الهی این حمد آنها را گذشته از اینکه شنید ترتیب اثر هم داد اما برای غالب ماها به عنوان جمله دعاییه انشاست نه خبر از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم میگوییم خدایا این حمدی که ما کردیم این را شنیده بگیر عنایت بکن که ما تو را حمد کردیم و چون فعل ماضی اصرح در وقوع است برای جملههای دعا و افعال دعا بیشتر به کار میرود خب مطلب دیگر آن است که اگر سمع بود میگفتیم سمعه و اما چون استماع است استماع گاهی با لام استعمال میشود گاهی با الی مثل ﴿وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ﴾ و یا گاهی ﴿یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ﴾ گاهی میگویند ﴿یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ﴾ «یَسْتَمِعُونَ لک» این گوش فرا دادن و هر کسی را هدف قرار دادن مقصد دانستن و برای او و به سوی او خضوع کردن در این معنای ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ اجتناب شده است لذا وقتی گفته میشود ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ یعنی برای او و به سوی او مثل اینکه گفته شده است «فَاسْتَمِعُوا الیکُ» برای نیل به آن مقصد شما گوش فرا دهید منتها حالا بعضی مستمع کلاماند بعضی مستمع متکلم غالب ماها وقتی قرآن را تلاوت میکنند سعی میکنیم مستمع کلام باشد که قرآن را استماع کنید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ ضمیر به قرآن بر میگردد و اما برای اوحدی از مخاطبان و مستمعان اینها مستمع متکلماند نه مستمع خصوص کلام اگر کسی مستمع کلام بود مستمع متکلم نیست ولی اگر کسی مستمع متکلم شد یقیناً مستمع کلام هم هست این همان بیان حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه که فرمود: «فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه بما أراهم» همین است در نهجالبلاغه آمده است که ذات اقدس الهی برای بندگان خود در قرآن تجلی کرده است خب پس خدا متجلی است و متکلم به این کلمات است اوحدی از مخاطبان مستمع خود متکلماند نه تنها مستمع کلام هستند بنابراین ضمیر به الله بر میگردد نه به قرآن برای انسانهای متوسط ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ ضمیر به قرآن بر میگردد فرمود برای اوحدی از مخاطبان در ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ ضمیر به الله بر میگردد ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ قهراً رحمتی که شامل حال اوساط مؤمنین میشود با رحمتی که شامل حال اوحدی از آنها خواهد شد خیلی فرق میکند.
مطلب بعدی آن است که این ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ اگر شبیه ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ باشد یعنی شما پیغمبر را اسوه و غدوه قرار بدهید به او تعصی اعتصا و اقتدا کنید اینجا هم همینطور است ذات اقدس الهی را در جانتان ترسیم بکنید بعد به دستور او عمل بکنید یعنی او را حاضر ببینید آن وقت به او اقتدا کنید و حرفهای او را گوش بدهید او را حاضر ببینید آن وقت به او اقتدا کنید حرفهای او را گوش بدهید او را حاضر بدهید نه اینکه فقط درباره او بیاندیشید ذکر خدا مفاهیم حصولی معرفتهای حصولی براهین حصولی و امثال ذلک باشد بلکه بکوشید خدا را حاضر ببینید که با شهود سر کار دارد نه با حصول قرآن کریم گاهی در قوس و صعود سخن میگوید گاهی در قوس نزول گاهی از بالا به پایین میآید گاهی از پایین به بالا این دو آیهای که الآن در خدمت این دو آیه هستیم تقریباً از همین قبیل است این ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ قوس نزول را دارد طی میکند که از بالا به پایین میآید و آیه بعد از پایین به بالا طی میکند قوس صعود دارد در آیهای که به عنوان ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ﴾ است اول آن مرحله اعلا را ذکر میکند که یاد خدا در جان باشد ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ از آن مرحله عادی که تنزل بکند مرحله متوسط میرسند و آن ذکر زبانی است فرمود: ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ از آن مرحله که تنزل بکنند این همان پرهیز از غفلت است ﴿وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾ و از نظر تعلیم و تربیت ما اول ما باید بکوشیم غفلتزدایی کنیم از غافلان به در آییم بیدار بشویم یقضه و بیداری اولین مرحله خواهد بود پرهیز از غفلت است بعد به نام حق زبانمان را مزین کنیم اینکه میگویند دهان را بشور و نام آن را ببر همین است دیگر چون ما در وضو دهان را میشوییم و نام ذات اقدس الهی را میبریم تنها صورت و غسلتان و مسحتان یعنی صورت و دو تا دست که نیست مزمزه هم میکنیم این مزمزه کردن برای آن است که دهان شسته بشود تا نام مبارک الله را جاری بکنیم بگوییم بسم الله الرحمن الرحیم اینکه میگویند دهان شستی نام او را بردی یا نه همین است دیگر خب از مرحله پایین غفلتزدایی این مرحله اول است انسان بیدار میشود وقتی بیدار شد به یاد ذات اقدس الهی و نام الهی زبان خودش را مزیّن میکند این مسئله زبان تقریباً چون مهمترین کارهایی که انسان انجام میدهد به وسیله قول است از این جهت به عنوان ذکر زبانی مطرح است در بحثهای فقهی هم مستحضرید وقتی میگویند مال مردم را خورد یعنی بر مال مردم تصرف کرد ولو فرش مردم را غصب بکند چون مهمإترین تصرفها همان اکل است چه در تعبیرات ادب فارسی چه در عربی میگویند این مال مردم را خورد و قرآن هم میفرماید: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ که این اکل کنایه از مطلق تصرف است قول هم همینطور است مثلاً وقتی میگوییم این حرفش چیست نه تنها میبینیم سخن او چیست رفتار او گفتار او کردار او اندیشه او چیست و چون بارزترین این امور قول است سخن از قول به میان میآید اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «ق» فرمود به اینکه ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ معنایش این نیست که نگاه و استماع و رفتن قیام و قعود را نمینویسند فقط حرفها را مینویسند همه شئون را مینویسند ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ﴾ ﴿وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ لکن قول چون مهمترین اثر یک انسانی است از او یاد کردهاند ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ﴾ کنایه از آن است «ما یری و لا ینظر و یسمع و لا یأکل و لا یمشی و لا یقوم و لا یقعد الا لانّه رقیب عتید عظیم» خب اگر قول کنایه از آن شئون دیگر هست وقتی میفرماید: ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ نگاه هم همینطور است سمعتان هم همینطور است برای اینکه ما در آیات دیگر داریم که ذات اقدس الهی فرمود بعضی از مردم یاد خدا را نمیبینند معلوم میشود یاد خدا دیدنی هم هست ﴿أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَن ذِکْرِی﴾ پس معلوم میشود این ذکر همان ذکر مصطلح زبانی نیست گاهی انسان با گوش به یاد خداست با اینکه حرف نمیزند آن کس که دارد آیات را گوش میدهد پند و نصیحت را گوش میدهد به یاد خداست دیگر آن که نگاه عبرتآمیز و آموز دارد این چشمش به یاد خداست اینکه دارد آیات الهی را بررسی میکند چشم او ذاکر است و یاد خداست اگر فرمود: ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ﴾ معلوم میشود بعضیها اعشا هستند از یاد خدا یعنی شب کورند کور خب نمیبیند اعشا و اعما و اعور واهول بالأخره یک نقصانی در دید آنها هست پس معلوم میشود یاد خدا هم گفتنی است هم دیدنی هم شنیدنی و اگر گفته میشود ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ این کنایه جمیع شئون است یعنی نگاهتان هم متذکرانه باشد سمعتان هم باید متذکرانه باشد این مرحله وسط مرحله اعلایش آن است که یاد خدا در دل مستقر میشود ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ پس این از قوس نزول شروع کرده یعنی از اعلی به متوسط و از متوسط به نازل آمده اما آیه بعد که ﴿إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ﴾ قوس صعود را طی میکند از نازل به متوسط بعد به عالی میرود انسانی که بخواهد به نام و یاد خدا موفق بشود اول استکبارروبی میکند آن غرور و خودخواهی را در هم میشکند بعد او را تسبیح میکند بعد با تمام وجود در پای او به خاک میافتد خب
پرسش ...
پاسخ: چون فرمود به اینکه «فتجلی الله لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا رأوه» آن وقت هر کسی که بنده خاص خداست برابر آن بندگی خود تجلی ذات اقدس الهی را درک میکند
فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾
بله کسی که
پرسش ...
پاسخ: چون آیات پایینتر به منزله پلههای نردبان است دیگر اصلاً ممکن نیست که بالا باشد و پایین را رعایت نکند وگرنه از آنجا سقوط میکند اینطور نیست که اینها حدوثاً دخیل باشند بقائاً بیدخالت باشند حالا اگر کسی نردبانی فرض کنید ده تا پله دارد این هفت تا پله را طی کرده که نمیتواند بگوید من از پله دوم سوم مستغنیام برای اینکه پله دوم و سوم الآن هستند که او روی پله هفتم دیگر اگر پله دوم و سوم را بردارند قطع بکنند او از آنجا سقوط میکند او هم موظف است هم مراحل وسطی را حفظ بکند هم موظف است مراحل نازله را حفظ بکند
اما اینکه فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ﴾ این شاید ﴿دُونَ الْجَهْرِ﴾ یک خط سبزی باشد یک چراغ سبزی باشد به این آقا بفهماند که اگر در حد متوسطی میخواهی نام خدا را بر زبان ببری خیلی فریاد نکش که حالا همه بشنوند اگر به مرحله بالاتر رسیدی یاد خدا را در دل داری خوب نشانه آن یاد هم تضرع و خیفه است اینقدر خودت را چیز نکن که همه بفهمند تو متضرعی و خائفی این تضرع و خیفه هم دون الجهر باشد همچنین خیلی علنی و آشکار نکن که حالا مردم بفهمند تو خائفی مردم ببینند تو گرچه تو ریا نمیکنی ولی تا آنجا که ممکن است تضرع و خیفهات را هم دون الجهر بکن خیلی آشکار نکن برای اینکه بالأخره مزاحمانت کمترند وقتی کسی از حالت بیخبر است و با خبر نیست خب راحتتری پس هم ذکرت دون الجهر باشد هم حالت دون العلن باشد یعنی آن تضرع و خیفهات هم دون العلن باشد اگر وضعی زندگی کردی که همه میبینند تو خائف من اللهی خب این تازه اول دشواری توست یا برای دیگران روشن شده است اهل تضرعی این یک راهزنی است برای تو پس دون الجهر باش هم این ﴿دُونَ الْجَهْر﴾ هم برای متوسطین است هم برای اوحدی ﴿وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾ آن دیگر حداقل است حداقل این است که جزء غافلین نباشد بعد برهان مسئله هم این است که فرشتگان انسانهای کامل اینطورند همه فرشتهها همه انسانهای کامل که عنداللهاند چون ذات اقدس الهی دارای مکانت است نه مکان اینها هم دارای مکانت هستند همه ائمه(علیهم السلام) اینطورند ولی آنکه ولی عصر است یک خصوصیات بیشتری دارد اگر مرحوم شهید(رضوان الله علیه) در دروس فتوا داده است که زیارت امام زمان(ارواحنا فدا) فی کل مکان و فی کل زمان مستحب است برای اینکه او مسئول روز ماست رابط زنده ماست سایر ائمه(علیهم الصلاة علیهم السلام) مسئولیت را به وجود مبارک حضرت ایکال میکنند اوست که الآن رابط باشد بین ما «این سبب المتصل بین الارض و السماء» لذا درباره آن حضرت چنین چیزی وارد شده است و برای سائر ائمه هم همینطور است برای اینکه این عرض ادبی که در طی این شبانهروز خب آنجا که شب است بعد نقطه مقابلش روز است آنجا که عصر است نقطه مقابلش صبح است ببینید همه مردم در مدار کره زمین بالأخره به یاد سیدالشهدا(سلام الله علیه) هستند یاد ائمه دیگر هستند چه زیارت عاشورا چه زیارتهای دیگر معلوم میشود مکان خصوصیت دیگری ندارد هر مکانی باشد میشود اینها را زیارت کرد چه اینکه زمان هم خصوصیتی ندارد برای اینکه اگر گفتند مثلاً بعد از نماز به زیارت اینها موفق بشوید یا اول صبح به زیارت اینها موفق بشوید خب اول صبح در کره زمین کاملاً فرق میکند یا هنگام نماز کاملاً فرق میکند ولی برای خصوص حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) یک خصیصهای است که مرحوم شهید طبق آن خصیصه در دروس فتوا داد به زیارت ولیعصر(اوراحنا فداه) در هر مکان و در هر زمان مستحب است برای کسی که خلیفه کسی است معکم این ما کنتم این خصوصیات را خواهد داشت در سورهٴ مبارکهٴ «روم» هم به این مطلب اشاره شده است درباره مستخلف عنه یعنی درباره ذات اقدس الهی آیه هفده وهجده سورهٴ مبارکهٴ «روم» این است که ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ﴾ یک، ﴿وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾ دو، ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ این جمله معترضه ﴿وَعَشِیّاً﴾ سه، ﴿وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ چهار، خب این اوقات چهارگانه را فرمود تسبیح حق کنید ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ﴾ زمانی را که وارد شب میشوید مسا میکنید امسیت یعنی دخلت فی المساء ﴿وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾ اصبحت یعنی دخلت فی الصباح این دو، یعنی اول بامداد ﴿وَعَشِیّاً﴾ که بین عصر و غروب است این سه، ﴿وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ یعنی تدخلون فی الظهر و ظهر میکنید این چهار، پس صبح به نام خدا ظهر به نام خدا عصر به نام خدا شب به نام خدا دیگر بیش از چهار وقت که نیست خب الآن کسی خلیفه یک چنین چیزی بود چون خلیفه یک چنین موجودی است آن هم عرض ادبش مطلق خواهد بود پس بنابراین به شهادت آیه هفده و هجده سورهٴ مبارکهٴ «روم» میشود آیه محل بحث را که فرمود: ﴿بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ به این معنا تفسیر کرد یعنی دائماً وقتی بگوییم صبح و شام به یاد خدا باشید یعنی دائماً نه یعنی در این دو وقت بالخصوص ما هم در تعبیرات عرفی هم میگوییم میگوییم این صبح و غروب چنین کاری میکند صبح و شب کارش این است وقتی بگوییم صبح و غروب کارش این است یعنی صبح تا غروب غروب تا صبح بعدی
پرسش ...
پاسخ: بله حالا ما در این صراط باشیم وقتی در این صراط بودیم هر اندازه موفق شدیم بهتر نشد مورد عنایت هستیم لذا میگویند اگر کسی بیمار بود و نتوانست عباداتش را انجام دهد فرشتگانی را خدا مأمور میکند که به همان اندازه برای او عبادت بکنند که اگر کسی اهل نماز شب بود و حادثهای پیش آمد آن شب را در خواب ماند فرشتگان برای او آن نماز شب را میخوانند ما اگر به سمتی حرکت کنیم که یاد خدا در قلب باشد آنگاه دائماً در نمازیم برای اینکه کسی که به نام خدا میخوابد وضو میگیرد رو به قبله میخوابد حقالله حقالناس چیزی بر عهده او نیست این تا صبح مشغول عبادت است چطور در ماه مبارک رمضان میگوییم «نومکم فیه عبادة» خب اگر کسی دائماً در حال صیام باشد باشد آن هم همینطور است دیگر پس انسان به جایی میرسد که میشود ضیفالرحمن وقتی ضیفالرحمن شد دم او عبادت است «انفاسکم فیه تسبیح نومکم فیه عباده»
پرسش ...
پاسخ: خب همان مکانت است دیگر نه مکانی اگر کسی از خودش رهایی یافت و در نشئه طبیعت نبود آن هوا و هوس را رها کرد ترقی میکند چون تمام اعمال عبادی قربی است این نماز را میگویند قربة الی الله همین است دیگر خب البته میرسد
پرسش ...
پاسخ: خب منتهی البته میرسد منتها عند درجاتی دارد یک وقت هست که ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی ٭ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾ است خب آن مخصوص انسان کامل مثل پیغمبر و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم الصلاه و علیهم السلام) دارند به آن مرحله افراد عادی راه ندارند فرمود برای مراحل وسطی که برایشان مقدور است هر کسی به اندازه استعدادی که دارد میتواند بار یابد این کلمه ﴿بِالْغُدُوِّ﴾ اگر جمع نباشد کار جمع را میکند تا با اصال که جمع است هماهنگ باشد.
اما درباره اینکه آیا موجودات دیگر اهل تسبیحاند چون یک شعور عمومی را قرآن کریم اثبات میکند که هر موجودی اهل ادراک است بنابراین از آن طرف هر موجودی هم میتواند اهل تسبیح و تحمید باشد که شواهدش در بحثهای دیگر گذشت و برای اینکه انسان این قوس صعود را به خوبی طی کند باید بین ذکر زبان و ذکر قلب جمع بکند وگرنه به آن مقام نمیرسد گاهی ممکن است غفلت را از خود بزداید ولی به مقام ذکر زبانی نرسد یا به مقام ذکر زبانی برسد اذکار عادی داشته باشد ولی به مقام ذُکر نفس راه پیدا نکند برای اینکه جمع بشود تمرین بکند هم با حضور قلب هم با زبان تا کم کم اینها باهم هماهنگ بشوند وگرنه رشدش و قوس صعودش آسان نیست در طلیعه این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» جریان استکبار و شیطان و ترک سجده و اینها مطرح شد در پایان این سوره هم برای رد العجز الی الصدر سخن از ترک استکبار و دعوت به سجده و اینها بازگشت کرد که این پایان سوره به اوائل سورهٴ «اعراف» هماهنگ بشود چون در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اولش این بود آیه یازده این بود که ﴿ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِنَ السَّاجِدِینَ ٭ قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ این خطر استکبار در آغاز این سوره مطرح شد و فضیلت استکبارزدایی در پایان همین سوره طرح شده است سهروردی اینها چند نفرند اهل سهرورد زنجاناند آنجا یک معهدی و یک مرکزی است برای پرورش انسانهای وارسته و منزه شیخ اشراق سهروردی که صاحب کتاب حکمة الاشراق و مطارحات اینهاست غیر از این سهروردی است که صاحب عوارف المعارف است ایشان حرفی دارند که آلوسی چون در تفسیر از ایشان نقل میکند و آن این است که انسان برای اینکه جمع بکند بین ذکر قلبی و ذکر غالبی یعنی بیش ذکر زبانی و ذکر نفسی این ذکری که در زبان میگوید مثل آن است که روی مأذنه رفته دارد اذان میگوید فرمود به اینکه ذکری که انسان دارد میگوید حالا چه در نماز چه در غیر نماز ذکری که میگوید مثل آن است که موذن رفته بالای مأذنه دارد اذان میگوید خاصیت این اذان میگوید خاصیت این اذان اعلانی این است که همه خوابیدهها را بیدار میکند این ذکری که انسان بر زبان جاری میکند همه اعضا و جوارح را که خواب رفته بودند بیدار میکند قوای ادراکی درون را بیدار میکنند قوای تحریکی درون را بیدار میکند مثل اینکه آماده میشوند برای نماز خاصیت ذکر زبانی این است که همه اعضا و جوارح را بیدار میکند میگوید که بنیه آدم یعنی دستگاه بدنی آدم مثل مدینه است مثل یک شهر است اگر این شهر این مدینه بخواهد مدینه فاضله بشود ساکنان آن باید اهل دیانت باشند ساکنان او عبارت است از قوای فاهمه و واهمه در درون و تحریکهای اعضا و جوارح هم از بیرون این مجموعه سکنه این شهر هستند این مؤذن که بالای مأذنه رفته نام خدا و یاد خدا دارد میبرد همه اینها بیدار میشوند خاصیت زبان این است که کار اذان را میکنند خب تا همه اینها بیدار بشوند وگرنه همان نظیر «رب تالی القرآن و القرآن یلعنه» خواهد بود گاهی ممکن است انسان ذکری داشته باشد بر زبان بر سایر اعضا و جوارح همچنان خواب باشند «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» و این برای آن غفلتزدایی نقش مؤثری دارد.
مطلب دیگر آن است که این جریان اشتغال دائمی به نام خدا و یاد خدا برای انبیا(علیه السلام) بوده است اینکه وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) دارد که ﴿أَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً﴾ این دو معنا میتواند داشته باشد یک اینکه من مادامی که تا زنده هستم آن برنامههای مقطعی را دارم یکی هم معنایش این است که تا زندهام مشغول نماز و ذکاتم هم تزکیه نفس هم اختصاصی به زمان مقطعی ندارد یک وقتی میگویند من تا زندهام نماز میخوانم یعنی این نماز هفده رکعت را که صبح است و ظهر و عصر و شب تا زندهام میخوانم این یک معنا، یک معنای دیگر من تا زندهام با نماز مأنوسم یعنی اختصاص ندارد به همان نماز هفده رکعت این جریانی است مثلاً در دعای ابو حمزه ثمالی که دارد آنقدر یا رب یا رب بگو تا انقطع النفس اول هم اشاره شد گاهی ممکن است انسان بگوید یک نفسه بگو یا رب حالا یا ده بار بگو یا بیست بار بگویی پانزده بار بگویی این را بگو یک وقت این است معنایش تا جان داری بگو یارب انسان تا زنده است بگوید یارب هم این معنایش درست است هم آن معنا آن معنا در طول این است اینکه با آن منافات ندارد که این بود وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) راجع این آیه فرمود که ﴿وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً﴾ یعنی من تا زندهام دست از این بر نمیدارم دائماً در این فضا نفس میکشم اینچنین خواهم بود آن وقت ﴿الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ همین است آن وقت آن روایتی که مرحوم صاحب وسائل میگوید(رضوان الله علیه) در کتاب ذکر وسائل نقل کرده که دائماً متذکر جانب ربوبی باشد دائماً به یاد حق باشد و هو به منزله دائم الصلاة است معنی خاص خودش را پیدا میکند یعنی اگر کسی نماز صبحش را خواند تا ظهر به یاد خداست به یاد خدا هم بالأخره یا ذکرش بر لب هست یا اگر نه مشغول تجارت و کشاورزی و دامداری است ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ یعنی آن کار را برای رضای خدا میکند این صبح تا غروب به یاد خداست چون دارد تولید میکند برای اینکه آبروی خودش را تأمین بکند در حد قناعت نیاز و تورم یک جامعه را برطرف کند در حد اقتصاد سالم خب این در ذکرالله است این ﴿رِجَالٌ﴾ که ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾
پرسش ...
پاسخ: بله؟ ابتداء؟ در اوایل امر خب روشن است تمرین است ولی وقتی برای آدم ملکه شد دیگر دائمی خواهد بود میگویند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) اینطور بود که فرمود: «افلا اکون عبدا شکورا» انسان وقتی به یک مقام برتر رسید آن فضائل و آن اعمال به نحو ملکه از او صادر میشود دیگر او دائماً در مشهد و محضر ذات اقدس الهی است.
پرسش ...
پاسخ: معنای اول که مفروق عنه است یعنی مادامی که من زندهام به دستورات دینی عمل میکنم اما این چنین نیست که بین نمازها غافل باشم بین ذکاتها مثلاً ممسک باشم من تا زندهام این کار را میکنم
پرسش ...
پاسخ: بله صفات اتصافش انسانی است ولی صلبش که انسانی نیست اختصاص به انسان ندارد که این رذیلت است این رذیلت را انسانهای خوب هم ندارند فرشتهها هم ندارند ولی اتصاف به این رذیلت البته در محدوده انسانها و امثال انسانهاست خب
این تعلیل عام برای آن است که انسان را به فرشتهها نزدیک بکند چون خود این اعمال قربی این کار را همراه دارد در جریان وجوب سجده حالا آن مسئله وجوب استماع بحث فقهیاش گذشت که مرحوم شیخ طوسی داشت لا خلاف اما در جریان وجوب سجده که ﴿إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَیَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ﴾ این اولین آیهای است که در بیان سجده مطرح شده است که تلاوت اولین آیه است که در پایان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است آخرین آیه سجده تلاوت در پایان سورهٴ مبارکهٴ «علق» است چهار سوره است که از آنها به عنوان عزائم یاد میکنند که سجده واجب دارد «سجده» است و «فصلت» است و سورهٴ «نجم» است و سورهٴ «علق» بقیه نزد ما امامیه سجدهشان مستحب است در یکی از آنها همین پایان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است ولی برای اهل سنت آنها هم همین حرف را دارند با یک تفاوتی آنها هم قائلاند به اینکه بسیاری از اینها سجدهاش مستحب است البته درباره بعضی از اینها فتوا به وجوب دادند در خصوص این آیه برخی از حنفیها فتوا به وجوب دادند اما امامیه و شافعی فتوایی به استحباب مؤکّد دادند قرطبی نقل میکند که دیگران هم البته نقل میکنند که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایشان از ابن عباس نقل میکند که سجده تلاوت به خدای سبحان این دعا را عرض میکرد «اللهم احطط عنی بها وزرا، واکتب لی بها اجرا واجعلها لی عندک ذخرا» این دعا را دعاهای دیگر «سجد لک» کذا و کذا هم در سجده تلاوت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است در اینکه چند تا آیه سجده واجب دارد و چه وقت باید سجده واجب کرد و آیا اگر کسی در نماز شنیده است سجده تلاوت بر او واجب است یا نه؟ این البته حکم مبسوطه خاص خودش را دارد که حکم فقهی است مطلب دیگر آن است که امام رازی از این ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ شاید خواست کلام نفسی استفاده کند که اشاعره بر آن هستند این کلام نفسی امر باطلی است غیر معقول و غیر مقهول هست این آیه را نمیشود در او حمل کرد اما جریانی که ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ انسان سعی بکند آرام به یاد و نام خدا باشد آن البته با جریان حضرت ذکریا قابل تأیید است ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ آنها سعی میکردند بالأخره آرام سخن بگویند و آرام با ذات اقدس الهی در گفتگو باشند در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» دارد که مردان الهی اگر بخواهند از حقیقت قرآن بهرهای ببرند باید بدانند ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ٭ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ٭ لَا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ مس قرآن بدون طهارت نخواهد بود این یک حکم فقهی روشنی دارد که اگر کسی خواست ظاهر قرآن را دست بزند یا حتی ببوسد این اگر وضو نداشته باشد نمیتواند ولو آیاتی که مثلاً اسامی کفار درو او است اسامی حیوانات کتاب در او است این قرآن را بدون وضو نه میشود دست نه میشود بوسید و نه مانند آن این حکم فقهیاش اما در صورتی که ضمیر به قرآن برگردد ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾ ﴿لَا یَمَسُّهُ﴾ این قرآن را ﴿إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ ولی اگر ضمیر به ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ برگشت ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾ ﴿فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ که ﴿لَا یَمَسُّهُ﴾ این ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ را به ﴿إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ که نزدیکتر به ضمیر هم هست خب این بازگو کردنش برابر سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» همان اهلبیت(علیه السلام) خواهند بود یعنی اگر در اینجا فرمود کِتابٍ مَکْنُونٍ را جز مطهر کسی دست رسی ندارد و آیه تطهیر سورهٴ «احزاب» اهلبیت(علیهم السلام) را معرفی کرده است اینها هستند که توانستهاند به ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ راه پیدا بکنند و حقیقت قرآن نزد آنهاست کما هو الحق حالا اگر کسی خواست یک مقداری به این کتاب کنون نزدیک بشود به برکت اهلبیت این هم باید طاهر باشد به طهارتین همان طهارت ولوی را داشته باشد که بالأخره به کتاب مکنون راهش بدهند همین طهارت ظاهری را داشته باشد که بالأخره از ظاهر میخواهد عبور کند لذا آنها که در خدمت قرآن کریماند بحثهای تفسیریشان را وقتی مطالعه میکنند تأمل میکنند بحث میکنند میخوانند و میشنوند همه اینها را مساس قرآن میدانند میگویند قرائت قرآن یک نحوه مس است گوش دادن به قرآن یک نحوه مس است بدون وضو دیگر در مشهد قرآن نیستند بدون وضو در محضر قرآن نیستند ﴿لَا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ قرآن هم که میخواهند بخوانند با طهارت میخوانند برای اینکه تنها دست زدن نیست تنها که فقهی که نیست مراحل فقه اکبر هم هست بلکه انشاءالله از این ﴿لَا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ ظاهری انسان به ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ راه پیدا کنند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است