- 778
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 199 تا 204سوره اعراف بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات تفسیر آیات 199 تا 204سوره اعراف بخش دوم "
معصومین(ع) نفسشان را در اثر تهذیب و تزکیه در حد یک فرشته در آوردند
وقتی قرآن میخوانند گوش بدهید
اگر بخواهید به مقصد برسید باید ادب داشته باشید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ٭ وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٭ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ ٭ وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لاَیُقْصِرُونَ ٭ وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ٭ وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾
بعضی از مفسرانی که گرایش معرفتی دارند درباره خاطرات معصومین(علیهم السلام) و خاطرات افراد عادی چنین گفتهاند که خاطرات معصومین سه قسم است یا الهی یا ملکی است یا نفسانی ولی خاطرات افراد عادی چهار قسم است یا الهی یا ملکی یا نفسانی و یا شیطانی این سخن فالجمله درست است ولی درباره معصومین باید توضیح داده شود و معصومین(علیه السلام) گرچه دارای خاطرات الهیاند و دارای ملکیاند اما خاطرات نفسانی آنها به خاطرات ملکی برمیگردد برای اینکه اینها نفسشان را در اثر تهذیب و تزکیه در حد یک فرشته در آوردند اگر در مثال متصل اینها چیزی میگذرد جز حق نخواهد بود نه اینکه مثال متصل اینها اضغاث و احلامی بپروراند و با مثال منفصل موافق نباشد بنابراین اگر بحث به ظاهر خاطرات آنها یا رحمانی است یا ملکی است و یا نفسانی بازگشت اینها به دو قسم است یا رحمانی است و یا ملکی چون نفسانی هم به ملکی برمیگردد و روح تحقیق هم به یک قسم برمیگردد زیرا ملکی هم به رحمانی ارجاع داده میشود منتها اگر خاطره بلاواسطه باشد میشود الهی و اگر به واسطه فرشته باشد میشود ملکی و چون فرشته بدون اذن ذات اقدس الهی کاری انجام نمیدهد در حقیقت کار فرشتهها به رحمان برمیگردد در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» و مانند آن فرشتگان را به عنوان عباد مکرم معرفی کرد ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ بدون ذات اقدس الهی کاری انجام نمیدهند
مطلب بعدی آن است که در بحث دیروز اشاره شد که ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ﴾ گاهی انسان احساس درد میکند اگر وسوسهای برای او پیش آمد احساس درد میکند مثل اینکه سوزنی فرو رفته باشد و چون احساس درد میکند فوراً خودش را جمع میکند و متذکر میشود و مبصر میشود و نجات پیدا میکند و اگر احساس درد نکند به فکر درمان هم نیست لکن احساس درد دو قسم است یک وقت است انسان مریض هست و احساس درد میکند یک وقتی است زندانی است احساس درد میکند اگر کسی مریض بود و احساس درد کرد به فکر درمان میافتد آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ﴾ اما اگر زندانی بوده احساس درد کرد این برای او کیفر و تازیانه است و علاجی هم ندارد آنهایی که خودشان را به سوی اختیار به جایی رساندند که برگشت برای آنها دشوار است نظیر ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ آنها محبوسانه احساس درد میکنند آن درد دردی نیست که مشکلشان را حل بکند آن درد عذاب الهی است اگر کسی گرفتار ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ شد این دردش محبوسانه است اگر اهل تقوا بود درد هیچ مشکلی نمیماند ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ اگر معاند تقوا بود تمام درها به روی او بسته است ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ این در فشار و تنگنا قرار میگیرد راهی برای خروج ندارد این عذاب الهی است آنکه اگر مشکلی پیش آمد راه باز است او آدم متقی است چون هرگز در حوادث نمیماند ﴿یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾ اما آنکه که دور سیم خاردار الهی است و گیر میکند آن کسی است که از نام و یاد خدا اعراض کرده است که این دو آیه تقریباً مقابل هماند ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجا﴾ با آیه ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ تقریباً مقابل هماند
مطلب بعدی آن است که این گروه که گرفتار مست شیطان شدند بیدار و بینا هستند در مقابل این گروه آن مشرکین قبلیاند در آیات قبل درباره مشرکین و معاندین سخن میفرمود که ﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی لاَیَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ بخشی از این آیات درباره مشرکین بود بعضی از اینها درباره شرکا بود یعنی بتها آنگاه این آیه ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ﴾ ﴿وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ﴾ ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا﴾ در اثنا واقع شد دوباره برمیگردد میفرماید: ﴿وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ﴾ یعنی اخوان همان مشرکین که شیاطین اخوان مشرکینند ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً﴾ اینها اخوان یکدیگرند و اخوان آن مشرکین یمدون آن مشرکین را ﴿فِی الْغَیِّ﴾ نه اینکه اخوان یعنی مشرکین و ضمیر به شیاطین برگردد و این برادران شیاطین، شیاطین آنها را اضلال میکنند ظاهرش این است که ضمیر ﴿یَمُدُّون﴾ به همان اخوان برمیگردد و منظور از اخوان هم شیاطین است مدّ غالباً در قبال امدّ است در قبال امداد است آن مد در موارد شر و عذاب به کار میرود چه اینکه امداد و امد و نمد و امثال ذلک غالباً در مورد خیر به کار میروند در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 79 این است ﴿کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ که با فعل ثلاثی مجرد یاد کرده است مد فرمود آیهٴ 75 همان سورهٴ مبارکهٴ «مریم» این است ﴿قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلاَلَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم که قبلاً گذشت آیه پانزدهم این است ﴿اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ اما امداد یمد نمد و امثال ذلک در فرستادن فرشتهها در نزول رحمتهای الهی معمولاً به کار میرود و ﴿إِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لاَیُقْصِرُونَ﴾ دیگر هرگز کوتاه نمیآیند
مطلب بعدی آن است که این کلمه اجتبا در آیه شاید معنی ارتجاع داد اختراع و افترا باشد چون مشرکین معتقد نبودند که این قرآن مجتبی است و جبایه شده است و برچین شده است معتقد بودند که ـ معاذ الله ـ این فریه است و ارتجالاً خود پیغمبر اسلام گفته است و به خدا اسناد داد آنگاه میگفتند به اینکه اگر آیه نازل میشد میگفتند این سحر است و شعبده است و اینها اگر آیه نازل نمیشد تأخیر میافتاد به پیغمبر(علیه السلام) میگفتند چرا ارتجالاً اختراعاً افترائاً و اختلاقاً یعنی از خود خلق نکردی چرا چیزی نیاوردی ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ این ﴿لَوْلاَ﴾ برای تحضیض است و تشویق است اجتبا هم همان ارتجال ابتکار، اختراع، افتراء و مانند آن است چون اینها معتقد نبودند که این آیات وحی الهی است آنگاه وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) در پاسخ آنها چند مطلب فرمود، فرمود اولاً این به من برنمیگردد مبدأ فاعلیش خداست یک خودش هم فریه و مختلق نیست نور است این دو نشانهاش برای اینکه بفهمید از خداست نه از من و نور است نه فریه این را باید خوب گوش بدهی ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ شما آخر گوش نمیدهید که ببینید که قرآن چه میخواهد بگوید که فرمود: ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ خب این ﴿لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ دو تا مطلب را میفهماند یکی اینکه تو آورندهای یکی اینکه این فریه است اگر اجتبا به معنای ارتجال، ابتکار، اختلاق یعنی خود در آورده، من درآورده و افتراست پس لو لا اجتبیتها یعنی لولا اختلقتها لولا افتریتها پس هم این فریه است هم مبدائش تویی آنگاه وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) در پاسخ اینها که دو مطلب بود به دو بیان پاسخ داد اینکه مبداء فاعلیش خدای سبحان است ﴿إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی﴾ برای من نیست دوم اینکه این مختلق و فریه و امثال و ذلک نیست این نور است خب شما هم برای اینکه از نظام فاعلیاش استفاده کنید معلوم بشود که کلام کلام، خداست و هم از نظام داخلیش ترفیع بندید معلوم میشود که این بصیرت است و هدایت است و نور است وقتی قرآن میخوانند گوش بدهید وقتی گوش دادید معلوم میشود شما حرفتان این است که ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ﴾ بنایتان بر این است که همهمه کنید و هلهله کنید و بگویید ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ﴾ یک شعار باطل بدهید نگذارید حرف من به گوش دیگران برسد یا خودتان گوش بدهید و به یکدیگر توصیه میکنید ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ﴾ این کار را نکنید گوش بدهید ببینید ما چه میگوییم آنگاه هم نظام فاعلی مشخص میشود کلام کسی نیست فقط کلام خداست هم نظام داخلیاش معلوم میشود که بصیرت و است هدایت است و بینه بعد هم فرمود به اینکه شما اگر بخواهید به مقصد برسید ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ باید ادب با پیغمبر(علیه السلام) از یک سو و ادب مع الله را سبحانه تعالی از یک سوی دیگر رعایت کنید احترام پیغمبر این است که وقتی وارد مجلس پیغمبر شدید صدایتان بلند از پیغمبر نباشد ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ﴾ اما احترام به خدا این است که اصلاً حرف نزنید نه صدایتان بلند نباشد ادب مع الله اینکه وقتی خدا دارد حرف میزند شما اصلاً حرف نزنید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ ظاهراً علی ما ببالی مرحوم کلینی به اطلاق این آیه عمل کرده فتوا داده حالا معروف بین فقها این نیست معروف بین فقها این است که این یک ادب استحبابی است آنجایی که بر وجوب حمل میشود همان وظیفه ماموم است خلف الامام اگر کسی نماز جماعت میخواند یا نماز جمعه میخواند و امام مشغول قرائت است قرائتش جهری است صدای امام را مأموم میشنود صدای قرائت حمد و سوره امام را مأموم میشنود اینجا گوش دادن استماع و ساکت بودن بر مأموم واجب است آن روایتی است از وجود مبارک امام باقر(علیه السلام) رسیده است و اگر قرائت اخفاتی بود و صدای امام را مأموم نشنید آنگاه مأموم مجاز است که خودش تلاوت کند خب بنابراین اگر کسی در مشهد و محضر ذات اقدس الهی است آن نباید اصلاً حرف بزند این میشود عدم مع الله اگر در محضر پیغمبر(علیهم السلام) است نباید بلند حرف بزند
پرسش ...
پاسخ: نه جلوتر از او و قانونی مقدم بر قانون او وضع نکنید حالا اگر میخواهید حرف بزنید در همان فضای شریعت حرف بزنید آرام تر حرف بزنید ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ﴾ همین اعراب خشنی که اصلاً گوش نمیداندند این آیه طرزی آنها را تربیت کرد «یدقون بابه علیهم السلام بالانامل» همینهایی که از دور میگفتند یا فلان یا فلان اخرج اسم حضرت را میبردند که آیه نازل شد ﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً﴾ او را بگویید یا رسول الله بگوید یا نبی الله نه اینکه به اسم صدا بزنید بگویید یا فلان اخرج همینها طرزی تربیت شدند وقتی میخواستند وارد محفل حضرت بشوند دق الباب کنند «یدقون بابه بالانامل» نه با دست نه با انگشت که با سر انگشت در میزدند این طور تربیت شدند و آن کریمه سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ آنجا که فرمود به اینکه ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا﴾ همین بود دیگر محضر آن جا نبود برای افراد تازه وارد این آیه دو تا دستور داد فرمود اگر به شما گفتند جمعتر بشنید مربع نشینید دو زانو بشینید چهار زانو نشینید این کار را بکنید ﴿تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ﴾ و اگر دیدید نه اگر دو زانو هم بنشینید جا نیست خب شما برخیزید تا کسی که تازه وارد شده است استفاده کند ﴿وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ همینها را قرآن اینطور تربیت کرده و آن صحابه راستین یک و فصحای عرب که بعداً آمدند دو آنها وقتی کسی قرآن تلاوت میکرد و اینها گوش میدادند میگفتند «سمعت الله تعالی یقول» من شنیدم خدا این چنین میگوید خب کلام الله را جدی میگرفتند دیگر لذا برخی احتیاط میکنند میگویند به اینکه از آن سو شنیدن و حالا یا واجب یا مستحب است اگر کسی در یک مجلسی مشغول قرائت قرآن است و کسی گوش نمیدهد آیا این هتک است یا نه برخیها فتوا به حرمت دادند یا لااقل احتیاط لزومی کردند که در چنین جایی قرآن نخوانند خب پس وجود مبارک پیغمبر(علیه السلام) فرمود شما دو تا تهمت زدید یکی اینکه این قرآن ساخته من است یکی اینکه این کلام بی محتواست در حالی که این قرآن ساخته من نیست کلام الله است یک در حالی که بصیرت است و هدایت است و نور این دو میگویید نه خوب گوش بدهید ببینید حرفهایش چیست ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ این را بعد از اینکه فرمودند: ﴿وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُدَّکِرٍ﴾ از یک سو بعد از این که فرمودند: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ از سوی دیگر تا میتوانید به اندازه وسعتان قرآن بخوانید بعد فرمودند وقتی که شما نمیخوانید دیگران میخوانند ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ تا معلوم بشود که مبداء فاعلیاش خداست از یک سو و نظام داخلیش هم بصیرت است و هدایت است و بینه است و نور است از سوی دیگر مشابه این مضمون در سوره مبارکه «انعام» قبلا گذشت آیهٴ 104 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» همین مضمون بود که قبلاً بحثش گذشت آیهٴ 104 سورهٴ «انعام» این است ﴿قَدْ جَاءَکُم بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهِا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ٭ وَکَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ وَلِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ٭ اتَّبِعْ مَاأُوْحِیَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ لاَإِلهَ إِلاّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِین﴾ چه اینکه در همان سوره مبارکه «انعام» راه بررسی اینکه این بصیرت است و از ناحیه خداست آیهٴ 155 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» و بعد این است ﴿وَهذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ أَن تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْکِتَابُ عَلَی طَائِفَتَیْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِینَ ٭ أَوْ تَقُولوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْکِتَابُ لَکُنَّا أَهْدَی مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءَکُم بَیِّنَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَّبَ بِآیَاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یَصْدِفُونَ﴾ خب بعد بین القرائت است اثناء قرائت که نیست این قرائت که تمام شد آن قاری نفسی تازه میکند میگویند احسن خب اگر این تعبیر ذات اقدس الهی درباره قرآن کریم فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» مشابه این است که آیه پانزده سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این است ﴿وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَایَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ مَا یُوحَی إِلَیَّ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾ خب برای اینکه معلوم بشود گوینده این کلام ذات اقدس الهی است و خود کلام هم هدایت است و بینه است فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این اصل کلی است درباره قرآن شناسی اما اینکه تطبیق شده است بر خطبههای نماز جمعه یا نماز عید فطر یا نماز عید قربان و همچنین تطبیق شده است بر قرائتهای نماز جماعت این دیگر جمع یا تطبیقی است که بعداً به وسیله اهل بیت(علیه السلام) ظهور کرده است به نظر ما گرچه آنها هم مشابه این روایات را دارند وگرنه این آیه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در مکه نازل شد در مکه سخن از نماز عید قربان و عید فطر و نماز جمعه و خطبههای نماز جمعه و امثال ذلک نبود و اما در جریان نماز جماعت هم یک نماز جماعت محدودی بود وجود مبارک پیغمبر بود امیرالمومنین بود و حضرت فاطمه زهرا(علیهم الصلاة و السلام) بود این نماز جماعت رسمی به آن صورت که در شأن نزول این روایات آمده نیست البته غالب این روایات در بحثهای تفسیری ضمناً مطرح میشود شما هم بحثهای روایات را حتماً جداگانه ببینید ولی غالب آن بحثها در همه این اثنا بحثهای تفصیلی بازگو میشود گفتند به این که منشأ نزول این کریمه ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این است که وقتی پیغمبر(علیهم السلام) را مشغول قرائت قرآن بود وقتی فرمود ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ آنها که پشت سر حضرت بودند آنها میگفتند ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ کلمه کلمه میگفتند بعد آیه نازل شد که نه وقتی حضرت مشغول قرائت قرآن است شما ساکت باشید این یک شأن نزول و یک تطبیق شأن نزول یا تطبیق دیگر این است که وقتی حضرت مشغول نماز جماعت بود کسی وارد میشد سؤال میکرد که رکعت چندم خب پاسخ میدادند آیه نازل شد که نه شما در نماز حرف نزنید فقط گوش بدهید یا در نماز از یکدیگر مطالبی میپرسیدند آیه نازل شد که در نماز حرف نزنید فقط گوش بدهید اینها همه تطبیقهای بعدی است وگرنه در فضای نزول و جو نزول و شأن نزول اینکه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است و [سوره] «اعراف» در مکه نازل شد و در مکه نماز جماعت به آن صورت نبود اینها معنای مصادیق بعدی است معنای روشن آیه این است که در برابر قرآن گوش بدهید ساکت باشید البته این هم که بعضیها معنا کردند معنایش درست است اما معنای آن مطلب درست است اما معنای آیه ناظر به او نیست آنکه تفسیر کردند برخیها گفتند به اینکه ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ یعنی در برابر معارف قرآن، احکام قرآن، حکم قرآن، دستورات قرآن حرفی از خودتان نیاورید این درست است این را در ﴿لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرسُولِهِ﴾ گفته میشود و آیات دیگر اما آن معنای باز و روشن این آیه این است که وقتی در محدوده تلاوت آیات الهی خوانده میشود شما خوب گوش بدهید تا اینکه انشاء الله از تلاوت به تعلیم کتاب و سنت برسید و از آنجا به تزکیه راه پیدا کنید
پرسش ...
پاسخ: آن آمادگی است برای استماع البته چون کل واحد وظیفه خودشان را دارند انجام میدهند این روایتها را قرطبی نقل کرده است این دو، سهتا شأن نزول را این ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ را بعضی اهل معرفت گفتند که افعال ترجی ذات اقدس الهی حکم واجب را دارد این لعل شاید خدا باید است در بعضی از کتابهای ادبی هم هست که لعل و لیتای که قرآن یاد میکند اینها به معنای شاید نیست چون هرچه را که خدا با شاید ذکر میکند باید است این مطلب خودش درست است یعنی درباره ذات اقدس الهی شک و تردیدی نیست او به کل شیء علیم است و قطع هم دارد با علم شهودی اما معنایش این نیست که لعلای که به کار رفته است این شاید به معنی باید است چون این لعل در مقام فعل خداست این یک این فعل زمینه امید را فراهم میکند نه صد در صد برای اینکه هیچ کسی آگاه از حسن خاتمه یا سوء خاتمه نیست این کار مثل ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ خب این تقوا و مانند آن از زمینه روزه پدید میآید نه اینکه حالا اگر کسی روزه گرفت الا و لابد تا آخر عمر باتقوا میماند این اقتضای تقوا یا رحم را دارد اما موانع فراوانی در راه است تا انسان این موانع را پشت سر نگذارد که روشن نیست به کجا میرسد «الغنی و الفقر بعد العرض علی الله» این از بیانات نورانی حضرت امیر(علیه السلام) است که نقل شده است «ان الغنا و الفقر بعد العرض علی الله» پس تا به لقاء الله نرسیدیم تا به محکمه حساب الهی نرسیدیم همه در حد شاید است بین خوف و رجاء هیچ کس نمیداند که این عمل آیا به مقصد میرسد یا خدای ناکرده حوادث تلخ او را از بین میبرد لذا چون این کلمات در مقام فعل خداست نه در مقام ذات خدا و افعالی که گفته میشود در حد شاید است و در حد اقتضاست نه سبب تام بنابراین لعل در همه این موارد معنای خاص خودش را دارد ترجیّ چون در مقام فعل است همان به معنی ترجیّ است و در حد شاید خواهد بود تتمه بحث می ماند حالا ما چون در آستانه انتخاباتیم یک جمله را عرض بکنم شما بزرگان اگر مسافرت میکنید که به مومنین این حرفها و فرمایشاتتان را میفرمایید و اگر نه که به دیگران اگر یک امر واقع امر اسلامی شد دیگر نمیشود مسامحه کرد ما باید دو تا کار بکنیم هم خودمان شرکت کنیم و دیگران را به شرکت کردن وادار کنیم و هم اینک بیننا و بین الله کسی که به اسلام و اسلام فقاهتی و به امام و به مسیر رهبری و ولایت و دماء شهدا و آب و خاک قرآن پسند و عترت پسند تلاش و کوشش کنید که این رأی بدهند هرگز رای خدای ناکرده ضعیف نباشد کم نباشد چه اینکه منتخب هم باید انشاءالله اصلح باشد و قرآن کریم در مسائل اجتماعی تأکید میفرماید به اینکه مردان الهی و مومنین کسانیاند که ﴿إِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ در امرهای اجتماعی فرمود شما رهبرتان را تنها نگذارید بالأخره این دین تا زمان وجود مبارک حضرت(سلام الله علیه) باید ظهور داشته باشد حالا در هر عصری یک والی یک ولی یک رهبری بالأخره امت اسلامی دارد حالا فرض کنید در مسائل فتوا اگر شد مرجع تقلید را نباید تنها گذاشت در مسئله رهبری شد رهبر را نباید تنها گذاشت فرمود مومنین واقعی کسانیند که ﴿إِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ این جریان حنظله غسیل الملائکه(رضوان الله علیه) هم همین است او شب دامادی او بود شب زفاف او بود این با اجازه بالأخره آن شب را منزل ماند و جبهه نرفت فرمود به اینکه بسیار خب حالا در شب زفاف این بخواهد جبهه نیاید فردا در جبهه شرکت کند باید در حضور یک عدهای از خود پیغمبر(علیه السلام) استیذان کند اجازه بگیرد تا دیگران بفهمند که حنظله چون معذور بود نیامد فرمود اگر کسی معذور است نباید که من معذورم شرکت نکند بلکه عذرش را علنی بازگو کند تا همگان بفهمند که او معذور است همین کار را هم حنظله کرده است فرمود: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ﴾ این آیه این چنین نیست که تلاوتش برای ما مانده باشد و عملش برای 1400 سال قبل باشد که این آیه برای همیشه زنده است اگر قرآن حی لایموت است آیات او حی لایموت است احکام و حکم او حی لایموت است این آیه هم همانطور است دیگر این چنین نیست که خدای ناکرده این آیه مرده باشد که سایر آیات هم همین طور است الان شما میبینید این رئیس جمهور آمریکا در شدیدترین شرایط در برابر دوربین قرار میگیرد و نشان میدهد که ما به آینده امیدواریم به آینده ایران امیدواریم ارتباط ما بد نیست میخواهیم رابطه برقرار کنیم از این حرفها و مرتب دارند این انتخابات را نگاه میکنند و میگویند ما داریم انتخابات را نگاه میکنیم ببینیم که مجلس ششم چه میگذرد و خدای ناکرده اگر کسی غفلت کند نمیشود گفت به اینکه خون شهدا اثر میگذارد بالأخره این همه شهدا و آزادگان و مفقودان و جانبازان همه این پانصد هزار نفر یک طرف و حسینبنعلی طرف دیگر اینها که به اندازه حسین ابن علی(سلام الله علیه) نخواهند شد اگر امت حضور نداشته باشند آن خون مدتها هدر رفت و اینکه ما بگوییم نظام شاهنشاهی 2500، 2500 ساله اینها همه که ساسانی و سامانی و اشکانی و اینها نبودند که از همین قوص صعود که شما شروع میکنید پهلوی است و قجر است و کم کم صفوی بعد میرسید به عباسیان و مروانیان و امویان بعد کم کم ساسانی و سامانی و اشکانی اینهاست رژیم 2500 ساله بخش وسیعی از این 2500 ساله شاهنشاهی را اینها تشکیل دادند ایران یک قسمت مهم و قرنها در اختیار همین عباسیها و امویها و مروانیها بود مگر بنی العباس کم سلطنت کردند همه اینها آمدند دین را و خلافت الهی را و آن ولایت الهی را به سلطنت تبدیل کردند اگر ما بگوییم دماء شهدا اثر دارد یک طرف قضیه است این دما شهدا یک شمشیر خوبی است اما باید دست کسی باشد یا نه یک کتاب خوبی است ولی کسی باید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ وقتی سخن از خون شهدا است ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ بهره برداری کردن لازم است دیگر وگرنه ـ معاذ الله ـ ممکن است این خونها هدر برود الان مجموع شهدایی که انقلاب اسلامی به پیشگاه قرآن و عترت هدیه کرده است که حشر همه اینها با اولیای الهی باشد اینها هیچکدام به اندازه حسینبنعلی نمیشود او کجا و اینها کجا خب این حسینبنعلی آنطور شهید کردند بعد هم اسلام را اینها به اسارت گرفتند اینکه وجود مبارک حضرت امیر در خطبه در آن عهد نامه مالک اشتر دارد به این عهد نامه هم در تحف العقول حسنبنعلی شعبه آمده هم در مدارک دیگر آمده گوشهای از آن در نهج البلاغه آمده این عهدنامه خیلی مفصلتر از آن است که در نهج البلاغه آمده ولی همه آن محدثان و راویان این جمله را نقل کردند که وجود مبارک حضرت علی(سلام الله علیه) به مالک فرمود: «فانن هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا» فرمود یک دینی بود اسیر و من قیام کردم و این دین را از اسارت آزاد کردم یک نمازی بود اسیر یک قرآنی بود اسیر یک عترتی بود اسیر ما برای آزادی دین تلاش کردیم «فان هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار» با اسیر چه میکنند؟ با اسیر یکی از این کارها را میکنند یا پول میگیرند و آزاد میکنند ﴿فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً﴾ یا اعدامش میکنند یا به بردگی میگیرند یکی از این سه کار است در حکم اسارت دیگر امویان همین سه کار را کردند یعنی این دین را به اسارت گرفتند بعد از اینکه ثقیفه بنی ساعده تشکیل شد اینها این دین را به اسارت گرفتند وجود مبارک حضرت امیر این شاعر نبود ـ معاذ الله ـ که اغراق و مبالغه و امثال و ذلک داشته باشد احسنه اکذبه هیچ فرقی بین او و قرآن کریم نیست اینطور حرف میزنند خب اگر هیچ فرقی بین سخن معصوم و چون هر دو وحی است دیگر این نیست حضرت فرمود: «فان هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا» خب و با اسیر چه میکنند؟ یا اسیر را به عنوان رق و برده قرار میدهند میفروشند یک یا پول میگیرند آزاد میکنند دو یا اعدامش میکنند این سه با اسیر همین کار را میکنند دیگر اموی و مروانی دو تا کار کردند با اسیر هیچ کس نبود که این دین را از دست آنها آزاد بکند آنها یک پول سنگینی میخواستند هیچ کس هم نبود و از طرفی هم میدانستند دین آزاد بشود آنها را به بند میکشد با آزادی دین هیچ تصمیمی نگرفتند این دین را یک مدتی برده کردند میفروختند بعد هم شروع کردند به اعدام کردن دین بردگیاش همان است که ابوریحان بیرونی نقل میکند و ابوالحسن عامری نقل میکند اینها همه برای بزرگان قبل از هزار سالند همه از حکما و صاحب نامان اسلامیاند هم ابوالحسن عامری نیشابوری هم ابوریحان بیرونی که معاویه برای تأمین بودجههای خود این بتها را مجلل میکرد و مکلل میکرد به زر و زیور و از راه کشتی صادر میکرد برای ملوک هند آنهایی که بتخانه شخصی داشتند بعضی افراد عادی آن گداهای هندی همین چوب و سنگ را میپرستیدند سلاطین بت پرست آن بتهای مجلل را میپرستیدند این بتهای در خانهها داشتند در خانههای شخصی داشتند بتکدههای شخصی داشتند مجلل و مکلل به زر معاویه دید که این بتها خریدار خوبی دارد اینها را مجلل میکرد و مزین میکرد از راه کشتی صادر میکرد به بت پرستان هند، سلاطین هند و از آنجا سرمایه جمع میکرد این دین فروشی بود دیگر یعنی شرک فروشی بود بت فروشی بود این صریحاً بردگی اسلام است یعنی اسلام را میفروخت اسلام فروشی بود در حقیقت این کار معاویه بود تا جریان کربلای حسینبنعلی(سلام الله علیه) رسید آن پسر همین معاویه(علیهما لعان الله والملائکة والناس اجمعین) این دین را اعدام کرد گفت «لعبت هاشم بالمک فلا ٭٭٭ خبر جاء و لا وحی نزل» صریحاً دستور اعدام دین را داد این تنها با حسینبنعلی بود با دودمان پیغمبر و با اسارت اینها که بسنده نمیکرد این آمده تا اعلام کند در آن مجلس رسمی که لعبت هاشم بالمک فلا ٭٭٭ خبر جاء و لا وحی نزل» «لیت اشیاخی ببدر شهدوا» بعد گفت «ثم قالوا یا یزید لا تشل» بنابراین این چنین نیست که ما بگوییم خون شهدا حافظ است همه اینها یک طرف و حسینبنعلی یک طرف دیگر نه مثل او کسی آمد نه آمدنی است اینها چه کسانی هستند و او چه کسی هست و اگر ملت خدای ناکرده بیدار نباشد این آمریکا که دندان نشان میدهد با همین وضع میآید آن وقت آمده اینها جهنمی هستند که ﴿لاَ تُبْقِی وَلاَ تَذَرُ﴾ بنابراین حضور همه ما بیننا و بین الله تشویق مردم رعایت مردم اگر با تلفن اگر با نامه به شهرمان به روستایمان هر جا دسترسی داریم مردم را تشویق کنیم به عنوان یک واجب دینی در انتخابات شرکت کنیم اولاً و بیننا و بین الله هر که را اصلح تشخیص دادیم که مسلمان است تابع ولایت است خط امام است این کشور را و این قرآن را و این عترت را و این انقلاب را نه برده میکند نه میفروشد به او رای بدهید امیدواریم انفاس قدسی همه شما پاداش دنیا آخرت داشته باشد.
«و الحمد لله رب العالمین»
معصومین(ع) نفسشان را در اثر تهذیب و تزکیه در حد یک فرشته در آوردند
وقتی قرآن میخوانند گوش بدهید
اگر بخواهید به مقصد برسید باید ادب داشته باشید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ٭ وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٭ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ ٭ وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لاَیُقْصِرُونَ ٭ وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ٭ وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾
بعضی از مفسرانی که گرایش معرفتی دارند درباره خاطرات معصومین(علیهم السلام) و خاطرات افراد عادی چنین گفتهاند که خاطرات معصومین سه قسم است یا الهی یا ملکی است یا نفسانی ولی خاطرات افراد عادی چهار قسم است یا الهی یا ملکی یا نفسانی و یا شیطانی این سخن فالجمله درست است ولی درباره معصومین باید توضیح داده شود و معصومین(علیه السلام) گرچه دارای خاطرات الهیاند و دارای ملکیاند اما خاطرات نفسانی آنها به خاطرات ملکی برمیگردد برای اینکه اینها نفسشان را در اثر تهذیب و تزکیه در حد یک فرشته در آوردند اگر در مثال متصل اینها چیزی میگذرد جز حق نخواهد بود نه اینکه مثال متصل اینها اضغاث و احلامی بپروراند و با مثال منفصل موافق نباشد بنابراین اگر بحث به ظاهر خاطرات آنها یا رحمانی است یا ملکی است و یا نفسانی بازگشت اینها به دو قسم است یا رحمانی است و یا ملکی چون نفسانی هم به ملکی برمیگردد و روح تحقیق هم به یک قسم برمیگردد زیرا ملکی هم به رحمانی ارجاع داده میشود منتها اگر خاطره بلاواسطه باشد میشود الهی و اگر به واسطه فرشته باشد میشود ملکی و چون فرشته بدون اذن ذات اقدس الهی کاری انجام نمیدهد در حقیقت کار فرشتهها به رحمان برمیگردد در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» و مانند آن فرشتگان را به عنوان عباد مکرم معرفی کرد ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ بدون ذات اقدس الهی کاری انجام نمیدهند
مطلب بعدی آن است که در بحث دیروز اشاره شد که ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ﴾ گاهی انسان احساس درد میکند اگر وسوسهای برای او پیش آمد احساس درد میکند مثل اینکه سوزنی فرو رفته باشد و چون احساس درد میکند فوراً خودش را جمع میکند و متذکر میشود و مبصر میشود و نجات پیدا میکند و اگر احساس درد نکند به فکر درمان هم نیست لکن احساس درد دو قسم است یک وقت است انسان مریض هست و احساس درد میکند یک وقتی است زندانی است احساس درد میکند اگر کسی مریض بود و احساس درد کرد به فکر درمان میافتد آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ﴾ اما اگر زندانی بوده احساس درد کرد این برای او کیفر و تازیانه است و علاجی هم ندارد آنهایی که خودشان را به سوی اختیار به جایی رساندند که برگشت برای آنها دشوار است نظیر ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ آنها محبوسانه احساس درد میکنند آن درد دردی نیست که مشکلشان را حل بکند آن درد عذاب الهی است اگر کسی گرفتار ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ شد این دردش محبوسانه است اگر اهل تقوا بود درد هیچ مشکلی نمیماند ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ اگر معاند تقوا بود تمام درها به روی او بسته است ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ این در فشار و تنگنا قرار میگیرد راهی برای خروج ندارد این عذاب الهی است آنکه اگر مشکلی پیش آمد راه باز است او آدم متقی است چون هرگز در حوادث نمیماند ﴿یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾ اما آنکه که دور سیم خاردار الهی است و گیر میکند آن کسی است که از نام و یاد خدا اعراض کرده است که این دو آیه تقریباً مقابل هماند ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجا﴾ با آیه ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ تقریباً مقابل هماند
مطلب بعدی آن است که این گروه که گرفتار مست شیطان شدند بیدار و بینا هستند در مقابل این گروه آن مشرکین قبلیاند در آیات قبل درباره مشرکین و معاندین سخن میفرمود که ﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی لاَیَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ بخشی از این آیات درباره مشرکین بود بعضی از اینها درباره شرکا بود یعنی بتها آنگاه این آیه ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ﴾ ﴿وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ﴾ ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا﴾ در اثنا واقع شد دوباره برمیگردد میفرماید: ﴿وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ﴾ یعنی اخوان همان مشرکین که شیاطین اخوان مشرکینند ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً﴾ اینها اخوان یکدیگرند و اخوان آن مشرکین یمدون آن مشرکین را ﴿فِی الْغَیِّ﴾ نه اینکه اخوان یعنی مشرکین و ضمیر به شیاطین برگردد و این برادران شیاطین، شیاطین آنها را اضلال میکنند ظاهرش این است که ضمیر ﴿یَمُدُّون﴾ به همان اخوان برمیگردد و منظور از اخوان هم شیاطین است مدّ غالباً در قبال امدّ است در قبال امداد است آن مد در موارد شر و عذاب به کار میرود چه اینکه امداد و امد و نمد و امثال ذلک غالباً در مورد خیر به کار میروند در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیهٴ 79 این است ﴿کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ که با فعل ثلاثی مجرد یاد کرده است مد فرمود آیهٴ 75 همان سورهٴ مبارکهٴ «مریم» این است ﴿قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلاَلَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم که قبلاً گذشت آیه پانزدهم این است ﴿اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ اما امداد یمد نمد و امثال ذلک در فرستادن فرشتهها در نزول رحمتهای الهی معمولاً به کار میرود و ﴿إِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لاَیُقْصِرُونَ﴾ دیگر هرگز کوتاه نمیآیند
مطلب بعدی آن است که این کلمه اجتبا در آیه شاید معنی ارتجاع داد اختراع و افترا باشد چون مشرکین معتقد نبودند که این قرآن مجتبی است و جبایه شده است و برچین شده است معتقد بودند که ـ معاذ الله ـ این فریه است و ارتجالاً خود پیغمبر اسلام گفته است و به خدا اسناد داد آنگاه میگفتند به اینکه اگر آیه نازل میشد میگفتند این سحر است و شعبده است و اینها اگر آیه نازل نمیشد تأخیر میافتاد به پیغمبر(علیه السلام) میگفتند چرا ارتجالاً اختراعاً افترائاً و اختلاقاً یعنی از خود خلق نکردی چرا چیزی نیاوردی ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ این ﴿لَوْلاَ﴾ برای تحضیض است و تشویق است اجتبا هم همان ارتجال ابتکار، اختراع، افتراء و مانند آن است چون اینها معتقد نبودند که این آیات وحی الهی است آنگاه وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) در پاسخ آنها چند مطلب فرمود، فرمود اولاً این به من برنمیگردد مبدأ فاعلیش خداست یک خودش هم فریه و مختلق نیست نور است این دو نشانهاش برای اینکه بفهمید از خداست نه از من و نور است نه فریه این را باید خوب گوش بدهی ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ شما آخر گوش نمیدهید که ببینید که قرآن چه میخواهد بگوید که فرمود: ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ خب این ﴿لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ دو تا مطلب را میفهماند یکی اینکه تو آورندهای یکی اینکه این فریه است اگر اجتبا به معنای ارتجال، ابتکار، اختلاق یعنی خود در آورده، من درآورده و افتراست پس لو لا اجتبیتها یعنی لولا اختلقتها لولا افتریتها پس هم این فریه است هم مبدائش تویی آنگاه وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) در پاسخ اینها که دو مطلب بود به دو بیان پاسخ داد اینکه مبداء فاعلیش خدای سبحان است ﴿إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی﴾ برای من نیست دوم اینکه این مختلق و فریه و امثال و ذلک نیست این نور است خب شما هم برای اینکه از نظام فاعلیاش استفاده کنید معلوم بشود که کلام کلام، خداست و هم از نظام داخلیش ترفیع بندید معلوم میشود که این بصیرت است و هدایت است و نور است وقتی قرآن میخوانند گوش بدهید وقتی گوش دادید معلوم میشود شما حرفتان این است که ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ﴾ بنایتان بر این است که همهمه کنید و هلهله کنید و بگویید ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ﴾ یک شعار باطل بدهید نگذارید حرف من به گوش دیگران برسد یا خودتان گوش بدهید و به یکدیگر توصیه میکنید ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ﴾ این کار را نکنید گوش بدهید ببینید ما چه میگوییم آنگاه هم نظام فاعلی مشخص میشود کلام کسی نیست فقط کلام خداست هم نظام داخلیاش معلوم میشود که بصیرت و است هدایت است و بینه بعد هم فرمود به اینکه شما اگر بخواهید به مقصد برسید ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ باید ادب با پیغمبر(علیه السلام) از یک سو و ادب مع الله را سبحانه تعالی از یک سوی دیگر رعایت کنید احترام پیغمبر این است که وقتی وارد مجلس پیغمبر شدید صدایتان بلند از پیغمبر نباشد ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ﴾ اما احترام به خدا این است که اصلاً حرف نزنید نه صدایتان بلند نباشد ادب مع الله اینکه وقتی خدا دارد حرف میزند شما اصلاً حرف نزنید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ ظاهراً علی ما ببالی مرحوم کلینی به اطلاق این آیه عمل کرده فتوا داده حالا معروف بین فقها این نیست معروف بین فقها این است که این یک ادب استحبابی است آنجایی که بر وجوب حمل میشود همان وظیفه ماموم است خلف الامام اگر کسی نماز جماعت میخواند یا نماز جمعه میخواند و امام مشغول قرائت است قرائتش جهری است صدای امام را مأموم میشنود صدای قرائت حمد و سوره امام را مأموم میشنود اینجا گوش دادن استماع و ساکت بودن بر مأموم واجب است آن روایتی است از وجود مبارک امام باقر(علیه السلام) رسیده است و اگر قرائت اخفاتی بود و صدای امام را مأموم نشنید آنگاه مأموم مجاز است که خودش تلاوت کند خب بنابراین اگر کسی در مشهد و محضر ذات اقدس الهی است آن نباید اصلاً حرف بزند این میشود عدم مع الله اگر در محضر پیغمبر(علیهم السلام) است نباید بلند حرف بزند
پرسش ...
پاسخ: نه جلوتر از او و قانونی مقدم بر قانون او وضع نکنید حالا اگر میخواهید حرف بزنید در همان فضای شریعت حرف بزنید آرام تر حرف بزنید ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ﴾ همین اعراب خشنی که اصلاً گوش نمیداندند این آیه طرزی آنها را تربیت کرد «یدقون بابه علیهم السلام بالانامل» همینهایی که از دور میگفتند یا فلان یا فلان اخرج اسم حضرت را میبردند که آیه نازل شد ﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُم بَعْضاً﴾ او را بگویید یا رسول الله بگوید یا نبی الله نه اینکه به اسم صدا بزنید بگویید یا فلان اخرج همینها طرزی تربیت شدند وقتی میخواستند وارد محفل حضرت بشوند دق الباب کنند «یدقون بابه بالانامل» نه با دست نه با انگشت که با سر انگشت در میزدند این طور تربیت شدند و آن کریمه سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ آنجا که فرمود به اینکه ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا﴾ همین بود دیگر محضر آن جا نبود برای افراد تازه وارد این آیه دو تا دستور داد فرمود اگر به شما گفتند جمعتر بشنید مربع نشینید دو زانو بشینید چهار زانو نشینید این کار را بکنید ﴿تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ﴾ و اگر دیدید نه اگر دو زانو هم بنشینید جا نیست خب شما برخیزید تا کسی که تازه وارد شده است استفاده کند ﴿وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ همینها را قرآن اینطور تربیت کرده و آن صحابه راستین یک و فصحای عرب که بعداً آمدند دو آنها وقتی کسی قرآن تلاوت میکرد و اینها گوش میدادند میگفتند «سمعت الله تعالی یقول» من شنیدم خدا این چنین میگوید خب کلام الله را جدی میگرفتند دیگر لذا برخی احتیاط میکنند میگویند به اینکه از آن سو شنیدن و حالا یا واجب یا مستحب است اگر کسی در یک مجلسی مشغول قرائت قرآن است و کسی گوش نمیدهد آیا این هتک است یا نه برخیها فتوا به حرمت دادند یا لااقل احتیاط لزومی کردند که در چنین جایی قرآن نخوانند خب پس وجود مبارک پیغمبر(علیه السلام) فرمود شما دو تا تهمت زدید یکی اینکه این قرآن ساخته من است یکی اینکه این کلام بی محتواست در حالی که این قرآن ساخته من نیست کلام الله است یک در حالی که بصیرت است و هدایت است و نور این دو میگویید نه خوب گوش بدهید ببینید حرفهایش چیست ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ این را بعد از اینکه فرمودند: ﴿وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُدَّکِرٍ﴾ از یک سو بعد از این که فرمودند: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾ از سوی دیگر تا میتوانید به اندازه وسعتان قرآن بخوانید بعد فرمودند وقتی که شما نمیخوانید دیگران میخوانند ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ تا معلوم بشود که مبداء فاعلیاش خداست از یک سو و نظام داخلیش هم بصیرت است و هدایت است و بینه است و نور است از سوی دیگر مشابه این مضمون در سوره مبارکه «انعام» قبلا گذشت آیهٴ 104 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» همین مضمون بود که قبلاً بحثش گذشت آیهٴ 104 سورهٴ «انعام» این است ﴿قَدْ جَاءَکُم بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهِا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ٭ وَکَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ وَلِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ٭ اتَّبِعْ مَاأُوْحِیَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ لاَإِلهَ إِلاّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِین﴾ چه اینکه در همان سوره مبارکه «انعام» راه بررسی اینکه این بصیرت است و از ناحیه خداست آیهٴ 155 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» و بعد این است ﴿وَهذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ أَن تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْکِتَابُ عَلَی طَائِفَتَیْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِینَ ٭ أَوْ تَقُولوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْکِتَابُ لَکُنَّا أَهْدَی مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءَکُم بَیِّنَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَّبَ بِآیَاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یَصْدِفُونَ﴾ خب بعد بین القرائت است اثناء قرائت که نیست این قرائت که تمام شد آن قاری نفسی تازه میکند میگویند احسن خب اگر این تعبیر ذات اقدس الهی درباره قرآن کریم فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» مشابه این است که آیه پانزده سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این است ﴿وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَایَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ مَا یُوحَی إِلَیَّ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾ خب برای اینکه معلوم بشود گوینده این کلام ذات اقدس الهی است و خود کلام هم هدایت است و بینه است فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این اصل کلی است درباره قرآن شناسی اما اینکه تطبیق شده است بر خطبههای نماز جمعه یا نماز عید فطر یا نماز عید قربان و همچنین تطبیق شده است بر قرائتهای نماز جماعت این دیگر جمع یا تطبیقی است که بعداً به وسیله اهل بیت(علیه السلام) ظهور کرده است به نظر ما گرچه آنها هم مشابه این روایات را دارند وگرنه این آیه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در مکه نازل شد در مکه سخن از نماز عید قربان و عید فطر و نماز جمعه و خطبههای نماز جمعه و امثال ذلک نبود و اما در جریان نماز جماعت هم یک نماز جماعت محدودی بود وجود مبارک پیغمبر بود امیرالمومنین بود و حضرت فاطمه زهرا(علیهم الصلاة و السلام) بود این نماز جماعت رسمی به آن صورت که در شأن نزول این روایات آمده نیست البته غالب این روایات در بحثهای تفسیری ضمناً مطرح میشود شما هم بحثهای روایات را حتماً جداگانه ببینید ولی غالب آن بحثها در همه این اثنا بحثهای تفصیلی بازگو میشود گفتند به این که منشأ نزول این کریمه ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ این است که وقتی پیغمبر(علیهم السلام) را مشغول قرائت قرآن بود وقتی فرمود ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ آنها که پشت سر حضرت بودند آنها میگفتند ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ کلمه کلمه میگفتند بعد آیه نازل شد که نه وقتی حضرت مشغول قرائت قرآن است شما ساکت باشید این یک شأن نزول و یک تطبیق شأن نزول یا تطبیق دیگر این است که وقتی حضرت مشغول نماز جماعت بود کسی وارد میشد سؤال میکرد که رکعت چندم خب پاسخ میدادند آیه نازل شد که نه شما در نماز حرف نزنید فقط گوش بدهید یا در نماز از یکدیگر مطالبی میپرسیدند آیه نازل شد که در نماز حرف نزنید فقط گوش بدهید اینها همه تطبیقهای بعدی است وگرنه در فضای نزول و جو نزول و شأن نزول اینکه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است و [سوره] «اعراف» در مکه نازل شد و در مکه نماز جماعت به آن صورت نبود اینها معنای مصادیق بعدی است معنای روشن آیه این است که در برابر قرآن گوش بدهید ساکت باشید البته این هم که بعضیها معنا کردند معنایش درست است اما معنای آن مطلب درست است اما معنای آیه ناظر به او نیست آنکه تفسیر کردند برخیها گفتند به اینکه ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ یعنی در برابر معارف قرآن، احکام قرآن، حکم قرآن، دستورات قرآن حرفی از خودتان نیاورید این درست است این را در ﴿لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرسُولِهِ﴾ گفته میشود و آیات دیگر اما آن معنای باز و روشن این آیه این است که وقتی در محدوده تلاوت آیات الهی خوانده میشود شما خوب گوش بدهید تا اینکه انشاء الله از تلاوت به تعلیم کتاب و سنت برسید و از آنجا به تزکیه راه پیدا کنید
پرسش ...
پاسخ: آن آمادگی است برای استماع البته چون کل واحد وظیفه خودشان را دارند انجام میدهند این روایتها را قرطبی نقل کرده است این دو، سهتا شأن نزول را این ﴿لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ را بعضی اهل معرفت گفتند که افعال ترجی ذات اقدس الهی حکم واجب را دارد این لعل شاید خدا باید است در بعضی از کتابهای ادبی هم هست که لعل و لیتای که قرآن یاد میکند اینها به معنای شاید نیست چون هرچه را که خدا با شاید ذکر میکند باید است این مطلب خودش درست است یعنی درباره ذات اقدس الهی شک و تردیدی نیست او به کل شیء علیم است و قطع هم دارد با علم شهودی اما معنایش این نیست که لعلای که به کار رفته است این شاید به معنی باید است چون این لعل در مقام فعل خداست این یک این فعل زمینه امید را فراهم میکند نه صد در صد برای اینکه هیچ کسی آگاه از حسن خاتمه یا سوء خاتمه نیست این کار مثل ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ خب این تقوا و مانند آن از زمینه روزه پدید میآید نه اینکه حالا اگر کسی روزه گرفت الا و لابد تا آخر عمر باتقوا میماند این اقتضای تقوا یا رحم را دارد اما موانع فراوانی در راه است تا انسان این موانع را پشت سر نگذارد که روشن نیست به کجا میرسد «الغنی و الفقر بعد العرض علی الله» این از بیانات نورانی حضرت امیر(علیه السلام) است که نقل شده است «ان الغنا و الفقر بعد العرض علی الله» پس تا به لقاء الله نرسیدیم تا به محکمه حساب الهی نرسیدیم همه در حد شاید است بین خوف و رجاء هیچ کس نمیداند که این عمل آیا به مقصد میرسد یا خدای ناکرده حوادث تلخ او را از بین میبرد لذا چون این کلمات در مقام فعل خداست نه در مقام ذات خدا و افعالی که گفته میشود در حد شاید است و در حد اقتضاست نه سبب تام بنابراین لعل در همه این موارد معنای خاص خودش را دارد ترجیّ چون در مقام فعل است همان به معنی ترجیّ است و در حد شاید خواهد بود تتمه بحث می ماند حالا ما چون در آستانه انتخاباتیم یک جمله را عرض بکنم شما بزرگان اگر مسافرت میکنید که به مومنین این حرفها و فرمایشاتتان را میفرمایید و اگر نه که به دیگران اگر یک امر واقع امر اسلامی شد دیگر نمیشود مسامحه کرد ما باید دو تا کار بکنیم هم خودمان شرکت کنیم و دیگران را به شرکت کردن وادار کنیم و هم اینک بیننا و بین الله کسی که به اسلام و اسلام فقاهتی و به امام و به مسیر رهبری و ولایت و دماء شهدا و آب و خاک قرآن پسند و عترت پسند تلاش و کوشش کنید که این رأی بدهند هرگز رای خدای ناکرده ضعیف نباشد کم نباشد چه اینکه منتخب هم باید انشاءالله اصلح باشد و قرآن کریم در مسائل اجتماعی تأکید میفرماید به اینکه مردان الهی و مومنین کسانیاند که ﴿إِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ در امرهای اجتماعی فرمود شما رهبرتان را تنها نگذارید بالأخره این دین تا زمان وجود مبارک حضرت(سلام الله علیه) باید ظهور داشته باشد حالا در هر عصری یک والی یک ولی یک رهبری بالأخره امت اسلامی دارد حالا فرض کنید در مسائل فتوا اگر شد مرجع تقلید را نباید تنها گذاشت در مسئله رهبری شد رهبر را نباید تنها گذاشت فرمود مومنین واقعی کسانیند که ﴿إِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ این جریان حنظله غسیل الملائکه(رضوان الله علیه) هم همین است او شب دامادی او بود شب زفاف او بود این با اجازه بالأخره آن شب را منزل ماند و جبهه نرفت فرمود به اینکه بسیار خب حالا در شب زفاف این بخواهد جبهه نیاید فردا در جبهه شرکت کند باید در حضور یک عدهای از خود پیغمبر(علیه السلام) استیذان کند اجازه بگیرد تا دیگران بفهمند که حنظله چون معذور بود نیامد فرمود اگر کسی معذور است نباید که من معذورم شرکت نکند بلکه عذرش را علنی بازگو کند تا همگان بفهمند که او معذور است همین کار را هم حنظله کرده است فرمود: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ﴾ این آیه این چنین نیست که تلاوتش برای ما مانده باشد و عملش برای 1400 سال قبل باشد که این آیه برای همیشه زنده است اگر قرآن حی لایموت است آیات او حی لایموت است احکام و حکم او حی لایموت است این آیه هم همانطور است دیگر این چنین نیست که خدای ناکرده این آیه مرده باشد که سایر آیات هم همین طور است الان شما میبینید این رئیس جمهور آمریکا در شدیدترین شرایط در برابر دوربین قرار میگیرد و نشان میدهد که ما به آینده امیدواریم به آینده ایران امیدواریم ارتباط ما بد نیست میخواهیم رابطه برقرار کنیم از این حرفها و مرتب دارند این انتخابات را نگاه میکنند و میگویند ما داریم انتخابات را نگاه میکنیم ببینیم که مجلس ششم چه میگذرد و خدای ناکرده اگر کسی غفلت کند نمیشود گفت به اینکه خون شهدا اثر میگذارد بالأخره این همه شهدا و آزادگان و مفقودان و جانبازان همه این پانصد هزار نفر یک طرف و حسینبنعلی طرف دیگر اینها که به اندازه حسین ابن علی(سلام الله علیه) نخواهند شد اگر امت حضور نداشته باشند آن خون مدتها هدر رفت و اینکه ما بگوییم نظام شاهنشاهی 2500، 2500 ساله اینها همه که ساسانی و سامانی و اشکانی و اینها نبودند که از همین قوص صعود که شما شروع میکنید پهلوی است و قجر است و کم کم صفوی بعد میرسید به عباسیان و مروانیان و امویان بعد کم کم ساسانی و سامانی و اشکانی اینهاست رژیم 2500 ساله بخش وسیعی از این 2500 ساله شاهنشاهی را اینها تشکیل دادند ایران یک قسمت مهم و قرنها در اختیار همین عباسیها و امویها و مروانیها بود مگر بنی العباس کم سلطنت کردند همه اینها آمدند دین را و خلافت الهی را و آن ولایت الهی را به سلطنت تبدیل کردند اگر ما بگوییم دماء شهدا اثر دارد یک طرف قضیه است این دما شهدا یک شمشیر خوبی است اما باید دست کسی باشد یا نه یک کتاب خوبی است ولی کسی باید ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ وقتی سخن از خون شهدا است ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ بهره برداری کردن لازم است دیگر وگرنه ـ معاذ الله ـ ممکن است این خونها هدر برود الان مجموع شهدایی که انقلاب اسلامی به پیشگاه قرآن و عترت هدیه کرده است که حشر همه اینها با اولیای الهی باشد اینها هیچکدام به اندازه حسینبنعلی نمیشود او کجا و اینها کجا خب این حسینبنعلی آنطور شهید کردند بعد هم اسلام را اینها به اسارت گرفتند اینکه وجود مبارک حضرت امیر در خطبه در آن عهد نامه مالک اشتر دارد به این عهد نامه هم در تحف العقول حسنبنعلی شعبه آمده هم در مدارک دیگر آمده گوشهای از آن در نهج البلاغه آمده این عهدنامه خیلی مفصلتر از آن است که در نهج البلاغه آمده ولی همه آن محدثان و راویان این جمله را نقل کردند که وجود مبارک حضرت علی(سلام الله علیه) به مالک فرمود: «فانن هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا» فرمود یک دینی بود اسیر و من قیام کردم و این دین را از اسارت آزاد کردم یک نمازی بود اسیر یک قرآنی بود اسیر یک عترتی بود اسیر ما برای آزادی دین تلاش کردیم «فان هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار» با اسیر چه میکنند؟ با اسیر یکی از این کارها را میکنند یا پول میگیرند و آزاد میکنند ﴿فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً﴾ یا اعدامش میکنند یا به بردگی میگیرند یکی از این سه کار است در حکم اسارت دیگر امویان همین سه کار را کردند یعنی این دین را به اسارت گرفتند بعد از اینکه ثقیفه بنی ساعده تشکیل شد اینها این دین را به اسارت گرفتند وجود مبارک حضرت امیر این شاعر نبود ـ معاذ الله ـ که اغراق و مبالغه و امثال و ذلک داشته باشد احسنه اکذبه هیچ فرقی بین او و قرآن کریم نیست اینطور حرف میزنند خب اگر هیچ فرقی بین سخن معصوم و چون هر دو وحی است دیگر این نیست حضرت فرمود: «فان هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا» خب و با اسیر چه میکنند؟ یا اسیر را به عنوان رق و برده قرار میدهند میفروشند یک یا پول میگیرند آزاد میکنند دو یا اعدامش میکنند این سه با اسیر همین کار را میکنند دیگر اموی و مروانی دو تا کار کردند با اسیر هیچ کس نبود که این دین را از دست آنها آزاد بکند آنها یک پول سنگینی میخواستند هیچ کس هم نبود و از طرفی هم میدانستند دین آزاد بشود آنها را به بند میکشد با آزادی دین هیچ تصمیمی نگرفتند این دین را یک مدتی برده کردند میفروختند بعد هم شروع کردند به اعدام کردن دین بردگیاش همان است که ابوریحان بیرونی نقل میکند و ابوالحسن عامری نقل میکند اینها همه برای بزرگان قبل از هزار سالند همه از حکما و صاحب نامان اسلامیاند هم ابوالحسن عامری نیشابوری هم ابوریحان بیرونی که معاویه برای تأمین بودجههای خود این بتها را مجلل میکرد و مکلل میکرد به زر و زیور و از راه کشتی صادر میکرد برای ملوک هند آنهایی که بتخانه شخصی داشتند بعضی افراد عادی آن گداهای هندی همین چوب و سنگ را میپرستیدند سلاطین بت پرست آن بتهای مجلل را میپرستیدند این بتهای در خانهها داشتند در خانههای شخصی داشتند بتکدههای شخصی داشتند مجلل و مکلل به زر معاویه دید که این بتها خریدار خوبی دارد اینها را مجلل میکرد و مزین میکرد از راه کشتی صادر میکرد به بت پرستان هند، سلاطین هند و از آنجا سرمایه جمع میکرد این دین فروشی بود دیگر یعنی شرک فروشی بود بت فروشی بود این صریحاً بردگی اسلام است یعنی اسلام را میفروخت اسلام فروشی بود در حقیقت این کار معاویه بود تا جریان کربلای حسینبنعلی(سلام الله علیه) رسید آن پسر همین معاویه(علیهما لعان الله والملائکة والناس اجمعین) این دین را اعدام کرد گفت «لعبت هاشم بالمک فلا ٭٭٭ خبر جاء و لا وحی نزل» صریحاً دستور اعدام دین را داد این تنها با حسینبنعلی بود با دودمان پیغمبر و با اسارت اینها که بسنده نمیکرد این آمده تا اعلام کند در آن مجلس رسمی که لعبت هاشم بالمک فلا ٭٭٭ خبر جاء و لا وحی نزل» «لیت اشیاخی ببدر شهدوا» بعد گفت «ثم قالوا یا یزید لا تشل» بنابراین این چنین نیست که ما بگوییم خون شهدا حافظ است همه اینها یک طرف و حسینبنعلی یک طرف دیگر نه مثل او کسی آمد نه آمدنی است اینها چه کسانی هستند و او چه کسی هست و اگر ملت خدای ناکرده بیدار نباشد این آمریکا که دندان نشان میدهد با همین وضع میآید آن وقت آمده اینها جهنمی هستند که ﴿لاَ تُبْقِی وَلاَ تَذَرُ﴾ بنابراین حضور همه ما بیننا و بین الله تشویق مردم رعایت مردم اگر با تلفن اگر با نامه به شهرمان به روستایمان هر جا دسترسی داریم مردم را تشویق کنیم به عنوان یک واجب دینی در انتخابات شرکت کنیم اولاً و بیننا و بین الله هر که را اصلح تشخیص دادیم که مسلمان است تابع ولایت است خط امام است این کشور را و این قرآن را و این عترت را و این انقلاب را نه برده میکند نه میفروشد به او رای بدهید امیدواریم انفاس قدسی همه شما پاداش دنیا آخرت داشته باشد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است