- 392
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 65 تا 68 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 65 تا 68 سوره اعراف"
- انسان موظف است از یک حادثهای متعظ بشود نه اینکه از آن حادثه به عنوان تماشاگر بگذرد
- اگر به یاد نعمت حق بودید و این نعم را به جا مصرف کردید نعمت شما افزوده می شود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُودًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ ٭ قالَ الْمََلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراکَ فی سَفاهَةٍ وَ إِنّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبینَ ٭ قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی سَفاهَةٌ وَ لکِنّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ ٭ أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمینٌ﴾
در بسیاری از آیات ذات اقدس الهی وقتی از رسالت یکی از انبیا نام میبرد میفرماید که ما فلان پیامبر را که برادر فلان قوم بود برای هدایت آنها اعزام کردیم این تعبیر تعبیر احترامآمیز و عاطفه برانگیز است اینچنین نبود که آن پیامبر برادر نسبی آنها بوده است اگر هم برادر نسبی برخی بود برادر نسبی همه قوم که نبود از اینجا معلوم میشود که میشود یک مسلمان را برادر نوعی کافر دانست و اگر تعبیر بشود که مثلاً برادران هموطن برادران هممیهن برادران همکار این یک تعبیر بدی نیست از نظر قرآن کریم اگر بگویند که اینها برادران ایرانی ما هستند ولو مسلمان هم نباشند معلوم میشود که قرآن این تعبیرها را امضا کرده است به این شرط که آدم منظورش برادر فکری نباشد برادر همان آب و خاک باشد با اینکه وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) یا انبیای دیگر برادر فکری و اعتقادی کفار نبودند اما قرآن کریم درباره عاد، ثمود و مانند آن تعبیر به برادر کرده است پس اگر کسی در گفتهاش در نوشتهاش در سخنرانی بگوید برادران ایرانی ما و منظور از این برادران ایرانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان باشند مادامی که منظورش احترام میهنی باشد احترام آب و خاک باشد نه منظور اعتقاد فکری و مانند آن این تعبیر نه تنها بدی نیست تعبیر خوبی هم هست هم با احترام آمیخته است هم با جاذبه و عاطفه همراه است در این کتاب الامام علی صوت العدالة الانسانیه یک بیانی از وجود مبارک حضرت امیر هست که حالا سند این را پیدا کنید که «الانسان اخ الانسان احب او کره» یک تعبیر بسیار جامع جهانی است فرمود انسان برادر انسان است چه بخواهد چه نخواهد البته در نهجالبلاغه در همان عهدنامهای که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد به مالک مرقوم فرمودند آنجا دستور دادند که نسبت به مردم مصر ظالم نباش عادل باش «ولا تکونن علیهم سبعا ضاریا ... فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و امّا نظیر لک فی الخلق» فرمود نسبت به مردم مصر عادل باش ظالم نباش برای اینکه اینها یا برادران دینی تواند یا همنوع تواند در آنجا مقابله انداخت بین اخوت دین و نظیر بودن در خلق تعبیر به اخ نفرمود لکن همین نظیر هم نوع بودن مصحح تعبیر اخوت هست و اگر برای کتاب شریف غرر و درر آمدی سند ذکر میشد مثل نهجالبلاغه این کتاب هم از متون دینی و اصیل قرار میگرفت الآن با اینکه معارف فراوانی در این غرر و درر آمدی هست اما چون سند ندارد انسان ناچار است اول بحث را از راههای دیگر تأمین بکند بعد غرر و درر را به عنوان تأیید ذکر بکند خب این یک چیز بدی است این همه سرمایههایی که در غرر و درر هست اگر سند داشته باشد خب خودش میشود منبع به هر تقدیر در آن کتاب الامام علی صوت العدالة این حدیث از وجود مبارک حضرت امیر نقل شده است که «الانسان اخ الانسان احب ام کره» و اگر هم تعبیر روایی تامّی ما نداشته باشیم تعبیر قرآنی کافی است برای اینکه قرآن کریم در بسیاری از آیات پیغمبر را برادر کافران دانست چه دلیلی قاطعتر از این، از این جهت معلوم میشود که اگر کسی تعبیر بکند تعبیر خلافی نیست.
مطلب دیگر آن است که انسان موظف است از یک حادثهای متعظ بشود نه اینکه از آن حادثه به عنوان تماشاگر بگذرد و خودش هم عبرت باشد در روایات به ما دستور دادند که اگر یک رخدادی آموزنده بود شما پند بگیرید نگذارید که درباره شما یک حادثهای اتفاق بیفتد که دیگران پند بگیرند وجود مبارک هود(سلام الله علیه) به قوم عاد فرمود که شما جریان قوم نوح را ببینید و پند بگیرید مبادا کاری بکنید که شما هم مثل قوم نوح بشوید و از شما پند بگیرند عبرت بشوید در همین آیهٴ 69 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که محل بحث است فرمود: ﴿أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ﴾ اینها به جای اینکه متعظ بشوند و پند بگیرند متأسفانه همتای قوم نوح کار کردند و خودشان وسیله عبرت شدند به جای اینکه متعظ بشوند و قرآن کریم از این گروه یاد میکند به اینکه اینها نظیر قوم نوح شدند به جای اینکه عبرت بگیرند خودشان مایه عبرت شدند در بخشهایی از سورهٴ «هود» و مانند آن یاد میکند که سرنوشت اینها همانند سرنوشت قوم نوح شده است آیهٴ هفتاد سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این است ﴿أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ به این متأخرین میفرماید شما از سرنوشت قوم نوح و قوم عاد عبرت بگیرید خب آن روزی که به خود قوم عاد میفرمود شما از سرنوشت قوم نوح عبرت بگیرید اگر آنها عبرت میگرفتند میشدند متعظ دیگر مورد عبرتگیری اقوام بعدی نمیشدند این است که به ما دستور دادند قبل از اینکه مورد عبرت باشید عبرت بگیرید هود(سلام الله علیه) به قوم عاد فرمود از قوم نوح عبرت بگیرید مبادا به جایی برسید که به آیندگان بگویند از قوم عاد عبرت بگیرید و همینطور هم شد لذا در آیهٴ هفتاد سورهٴ «توبه» میفرماید که ﴿أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ خب.
مطلب بعدی آن است که به ما دستور دادند در درجه اول که به یاد نعمت باشید بعد وقتی این مرحله را گذراندیم به ما دستور دادند که به یاد ولینعمت باشید ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾ برای اوائل تربیت است بعد هم به ما میفرمایند که ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ خب این در اوایل امر که به انسان نمیگویند شما به فکر لقاءالله باشید که در اوائل میگویند به یاد نعمتهای حق باشید اگر به یاد نعمت حق بودید و این نعم را به جا مصرف کردید نعمت شما افزوده میشود در پایان راه میفرماید به نام ولینعمت باشید او بالأخره که به شما نعم خواهد داد این ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ برای پایان راه است نه برای طلیعه راه در اینجا وجود مبارک هود به قوم عاد میفرماید که ﴿فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللّهِ﴾ نظیر آنچه را که موسای کلیم به بنی اسرائیل فرمود ﴿یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾ و مانند آن
مطلب بعدی آن است که این قوم عاد که از او به عنوان قوم هود هم یاد میشود از این امکانات مالی فراوانی و از یک نیروهای بدنی فراوانی برخوردار بودند اجمالاً در این آیهٴ 69 سورهٴ «اعراف» که محل بحث است وجود مبارک هود به قوم عاد فرمود که ﴿وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً﴾ اما آن بصط بدنی چه چیزی بود؟ آن را در آیات دیگر به صورت باز روشن فرمود که آنها میگفتند﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾ قدرت بدنی فراوانی داشتند میگفتند ﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾ خدا هم فرمود به پیغمبرش که خب آن کسی که شما را خلق کرده است از شما قویتر است دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «حاقه» بخشی از قدرتهای بدنی اینها اشاره شد منتها به هلاکت اینها هم اشاره شد فرمود اینهایی که افتادهاند مثل اینکه درختی افتاده است آیهٴ سه به بعد سورهٴ «حاقه» این است ﴿کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ﴾ یکی از اسمای یوم القیامه قارعه است اینها قیامت و معاد را انکار میکردند ﴿فَأَمّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَةِ ٭ وَ أَمّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ ٭ سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ حُسُومًا﴾ یعنی آنها را قطع کرد چون این شمشیر را میگویند حسام حسام از آن جهت میگویند که حسم میکند یعنی قطع میکند اینکه میگویند حسما لمادة الشبهه یعنی قطع این ماده حسام هم اگر بر شمشیر اطلاق میشود میگویند حُسام نه حِسام برای این است که آن قاطع است ﴿حسوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ﴾ اینهایی که به زمین افتادند مثل اینکه درخت خرمایی افتاده است لذا میگویند قدرت بدنی اینها زیاد بود قامت داشتند ومانند آن بعد هم فرماید: ﴿فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ﴾ این ﴿فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ﴾ گوشهای از مطالب مربوط به آیات سورهٴ «اعراف» که محل بحث است شرح میکند چون در آیه محل بحث دارد که ﴿فقطعنا دابر الذین ظلموا﴾ ما دابر اینها را قطع کردیم آینده و آنچه که در دبر و بعد میآید میگویند دابر ما آینده اینها را قطع کردیم یعنی ریشه اینها را قطع کردیم اینها را مستأصل کردیم مستأصل یعنی مقطوع الاصل مستأصل شد یعنی اصلش قطع شد ریشهاش قطع شد فرمود ما ریشه اینها را قطع کردیم درباره بعضی از اقوام قرآن کریم تعبیرش این است که اینها را خدا مستأصل کرده است مقطوع الاصل کرده است تعبیر گاهی این است که ﴿وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا﴾ گاهی هم تعبیر این است که ﴿فَهَلْ تَرَی لَهُم مِن بَاقِیَةٍ﴾ ببنید یک نفر از اینها مانده است؟ گاهی هم تعبیر برابر با آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» آمده به این صورت است در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» از آیهٴ 21 به بعد که جریان قوم عاد را ذکر میکند میفرماید: ﴿وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِاْلأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ ٭ قالُوا أَجِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ تا به اینکه به آیهٴ 25 میرسد که ما برای آنها عذاب نازل کردیم این تندباد آنچنان به حیات اینها خاتمه داد که ﴿تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا﴾ همین قوم عاد ﴿لا یُریٰ إِلاّ مَساکِنُهُمْ﴾ هیچ کدام از اینها نماندند فقط خانههای ویران شده اینها دیده میشود ﴿فَأَصْبَحُوا لا یُریٰ إِلاّ مَساکِنُهُمْ﴾ بعد فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ﴾ گاهی هم ممکن است ما یک قومی را مستأصل کنیم در جریان قوم نوح هم همینطور بود سرّ اینکه قوم نوح مستأصل شدند سرّ اینکه قوم عاد مستأصل شدند در جریان قوم نوح یک گروه اندکی به او ایمان آوردند سفینهای بود و به آن سفینه پناهنده شدند و به اذن خدا و نجات پیدا کردند آن گروه کم درباره قوم عاد چنین چیزی نبود سرّش آن بود که هر جا ملت به جایی برسد که ﴿یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّاراً﴾ به این صورت در میآید آنجایی که از نسل آینده آنها ذات اقدس الهی باخبر است آن نسل را قطع میکند وگرنه در برخی از غزوات آمده است که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) هر کافری که از کنار شمشیرش عبور میکرد نمیکشت چون میدید که در آینده از همین کافر یک فرزند صالحی به دنیا میآید ﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ﴾ او را نمیکشت تا به آنجایی برسند که ﴿لاَ یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّارا﴾ ﴿لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ﴾ هیچ کسی ایمان نمیآورد همان چند نفرند درباره قوم عاد هم اینچنین است که اگر در سوره حاقه فرمود: ﴿فَهَلْ تَرَی لَهُم مِن بَاقِیَةٍ﴾ اگر در سورهٴ «احقاف» میفرماید: ﴿فَأَصْبَحُوا لاَ یُرَی إِلاّ مَسَاکِنُهُمْ﴾ اگر در محل بحث در سورهٴ «اعراف» میفرماید: ﴿وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ﴾ یعنی اصل اینها را قطع کردیم اگر این سه آیه و مانند آن دلالت میکند که قوم عاد مقطوع النسل شدند برای اینکه ﴿وَمَا کَانُوا مُؤْمِنِینَ﴾ اهل این نبودند که ایمان بیاورند ﴿یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّاراً﴾ که درباره قوم نوح بود درباره اینها هم هست بعد این خطر را هم ذات اقدس الهی به عنوان فلسفه تاریخ و سنت الهی اشاره کرد که ﴿کَذلِکَ﴾ یعنی در آیهٴ 25 سورهٴ «احقاف» فرمود ما که قوم عاد را مستأصل کردیم مقطوع النسل کردیم اختصاص به قوم عاد ندارد هر ملتی را وقتی ببینیم بالأخره اهل هدایت نیستند هر چه حجت الهی بالغ باشد اینها ایمان نمیآورند ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ﴾ نه تنها اینها را عذاب میکنیم بلکه اینها را مقطوع الدابر میکنیم مقطوع النسل میکنیم نسلشان منقرض میشود.
پرسش ...
پاسخ: اگر کسی خودش ایمان نمیآورد ولی نسل او مؤمن میشود ذات اقدس الهی آن گروه را منقرض نمیکن چون خود نوح(سلام الله علیه) که عرض کرد که خدایا ﴿رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی اْلأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّارًا﴾ این را معلل کرد فرمود: ﴿لاَ یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّارا﴾ از خود نوح میپرسیم که تو از کجا میدانی؟ این در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آمده است که ما به نوح گفتیم که ﴿لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ﴾ این را ذات اقدس الهی به نوح وحی فرستاد این همان ﴿تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ﴾ است از راه غیب ذات اقدس الهی به نوح فرمود دیگر کسی ایمان نمیآورد و غیر از اینکه اینها کافر به بار بیاورند فرزند دیگری تربیت نمیکنند.
پرسش ...
پاسخ: خب البته بیاثر نیست خب منظور این است که این آیاتی که محل بحث است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که فرمود ما ریشهٴ اینها را قطع کردیم سرّش چیست.
پرسش ...
پاسخ: خب خیلیها هستند که نسل آینده اینها هستند و مؤمن خواهند بود هیچ کس نمیداند که در آینده چه خواهد شد اما همیشه عدهای هم بودند که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ یک عده مؤمن بودند یک عده کافر بودند از کافری مؤمن از مؤمنی کافر ﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ﴾ اما اگر نسل به جایی برسد که ﴿وَ لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا﴾ اینها را قرآن تهدید کرد که ما ریشهکن میکنیم خیلی از موارد است که بالأخره این طوفانها و زلزلهها و امثال ذلک که میآید حالا کسی نیست که بگوید که فلان روز عذاب میآید تا معلوم بشود عذاب است و یک عدهای هم منقرض بشوند دیگر یک دایناسورهایی از آنها در قرون بعد میماند
مطلب بعدی آن است که اینها که به جای اینکه بگویند خدا را شکر که ما را متنعم کرده است در نیروی بدنی و مالی میگفتند ﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا﴾ آن وقت خدا میفرماید که ﴿قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ﴾ او از شما اشد است دیگر هود به قوم عاد فرمود که ﴿وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللّهِ﴾ به یاد این نعمت باشید قدرت بدنی داد قدرت مالی داد آنها گفتند ﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾ به جای اینکه شاکر باشند به قدرت بدنی خود بالیدند حرف آنها هم سنتپرستی بیجا بود ﴿قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا﴾ این میراث گذشتگان ما را چرا میخواهی از ما بگیری وجود مبارک هود(سلام الله علیه) برهان اقامه کرد فرمود که آنچه را که شما نامگذاری کردید یک اسم بیمسما است آنچه را که هم از تبار و نیاکان شما به شما رسیده است اسم بیمسما است شما گفتید این رب العرض است یا ربالبحر است یا رب الانسان است یا رب الحجر است یا رب الشجر است ارباب متفرق قائل بودید اثری از ربوبیت در اینها نیست این یک اسم خالی است اسم بیمسما است اینکه فرمود ﴿أَتُجادِلُونَنی فی أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ﴾ حرف خیلی از انبیاست به عوامشان میگفتند میگفتند شما که برای این چوبها یعنی سنگهای دستتراش حرمت قائلید یک دلیلی اقامه کنید یا دلیل عقلی بیاورید یا دلیل نقلی بیاورید یا به یکی از کتب آسمانی استدلال کنید که ذات اقدس الهی در فلان کتاب آسمانی تجویز کرده شما بتپرست باشید نشد برهان عقلی اقامه کنید این را در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» به صورت مبسوط بیان کرده در سورهٴ «احقاف» هم برهان خواستن اینها را ذکر کرد هم اینکه نحوه عذاب اینها را مشخص کرد و اعتراضی که اینها داشتند در همان سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» آمده آیه دو به بعد سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» این است که ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَرُونی ماذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ﴾ یک، ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ﴾ دو بالأخره این بتها چه کارهاند یا مستقلاند یا دستیارند یا یک کاری کردند در عالم چیزی را آفریدند یا نه مستقلاً چیزی را نیافریدند ولی شریک الباریاند کمکیاند یک کاری بالأخره از آنها ساخته است اگر نه کاری کردند نه کمکی کردند به ذات اقدس الهی کاری از اینها ساخته نیست لا استقلالاً و لا شرکتاً خب چرا اینها را میپرستید یک دلیل عقلی بیاورید که اینها احدالامرین را کردند یا دلیل نقلی بیاورید اینها احدالامرین را کردند این چهار مطلب یک چیز روشنی است اینکه معبود شماست رب شماست یا باید مستقلاً چیزی را آفریده باشد در عالم این یک، یا اگر چیزی را خلق نکرده شریکالخالق باشد که یک گوشه کار را به عنوان معین داشته باشد دو، یکی از این دو امر را این برای ثبوت است در مقام اثبات یا دلیل عقلی بیاورید یا دلیل نقلی یکی از این کارها را اینها کرده باشند دیگر ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَرُونی ماذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ﴾ اینها چکار کردند حالا موجودات سپهری موجودات زمینی اینها چه کار کردند از شما نمیخواهیم دلیلی اقامه کنید که این بتهای شما یک ستارهای را در آسمان خلق کرده باشند نه همین موجودات زمینی را بگویید اینها چه کار کردند ﴿أَرُونِیَ﴾ یعنی اخبرونی ﴿ماذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ﴾ اگر خالق نبودند شریک الخالق باشند یک گوشه کار را به شرکت انجام بدهند ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ﴾ حالا این برای زمین در زمین خالق باشند یا شریک الباری باشند در آسمان این برای مقام ثبوت اگر یکی از اینها را کردند بسیار خب استحقاق ربوبیت و عبادت را دارند در مقام اثبات ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ بالأخره یا حرف عقلی را حرف نقلی یا یک کتاب آسمانی قبل از این آمده باشد که وحی الهی باشد یک نقلی باشد که حجت است در آن نقل نوشته شده باشد که اینها کاری کردند این بتهای شما کاری انجام دادهاند و استحقاق عبادت دارند این میشود دلیل عقلی بر صحت بتپرستی اگر دلیل عقلی ندارید ﴿أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ یک نشانه علمی برهان عقلی اقامه کنید که اینها استحقاق عبادت دارند اگر نه دلیل عقلی دارید خب نه دلیل نقلی دارید می شود سفاهت دیگر ﴿وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ که در سورهٴ «بقره» است فرمود: ﴿أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ﴾ تا اینجا برای مقام اثبات ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماوَاتِ ائْتُونِی﴾ این برای مقام اثبات از این به بعد ﴿بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ آن برای مقام ثبوت این برای مقام اثبات ﴿إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ ﴿وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ مَنْ لا یَسْتَجیبُ لَهُ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» است این بحث را ادامه میدهد تا آیهٴ 21 سورهٴ «احقاف» که میفرماید: ﴿وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِاْلأَحْقافِ﴾ بعد حالا جریان عذابشان که عذاب ریشهکن است ذکر میکند پس سلطانی را که وجود مبارک نوح از آنها میخواست یا هود از قوم عاد میخواست یعنی برهان چون برهان مسلط بر وهم است دلیل معتبر مسلط بر هر گونه مغالطه است از این جهت دلیل کامل را میگویند سلطان برهان هم میگویند برای اینکه چون روشن است این تعبیر قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت همین تعبیر اینکه شما سلطان ندارید آنجا اشاره شد در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت که شما سلطانی ندارید آیهٴ 33 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود که ﴿وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطانًا﴾ چون شما سلطان ندارید از این تعبیر سلطان در قرآن کریم کم نیست.
مطلب بعدی آن است که اینها شتابزده میگفتند که ﴿فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا﴾ همان حرف قوم نوح را میزدند قبلاً هم اشاره شد که بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ کفار یک طور میاندیشند قوم نوح به خود نوح گفتند که ﴿قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ آیهٴ 32 سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است که به خود نوح میگفتند که خیلی ما را خسته کردی هر کاری از دستت برمیآید کوتاهی نکن چه عذابی میخواهی بیاوری بیاور خب اینها معتقد نبودند به غیب و عذاب الهی که همین حرف را قوم هود به حضرت هود گفتند: ﴿فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا﴾ اگر عذابی واقعاً داری آن عذاب را بیاور این تعبیر ﴿فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا﴾ از همان قبیل است ﴿قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ خب آنگاه وجود مبارک هود فرمود که اولاً شما یک انسان رجسزده و پلیدی یافتهاید یک و عذاب الهی هم قطعی خواهد آمد این ﴿قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِن رَبِّکُمْ رِجْسٌ﴾ هم به معنای پلیدی باطنی است که در آیه 125 سورهٴ مبارکهٴ ا«نعام» قبلاً گذشت ﴿کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْس َعَلَی الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ و هم تحدید است نسبت به عذاب آینده چون محقق الوقوع است تعبیر به فعل ماضی کرده فرمود وقع یعنی یقع قطعاً ﴿قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ﴾ آن وقت شما درباره اسمای بیمسما با من جدال میکنید من درباره واقعیتها پیام الهی را به شما ابلاغ میکنم شما نمیپذیرید عذاب آمده عذابی که آمده همان است که در سورهٴ «احقاف» اشاره شد در سورهٴ «حاقه» اشاره شد اینجا ندارد آن عذاب چیست فرمود ﴿فَأَنْجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ﴾ این﴿وَالَّذِینَ مَعَهُ﴾ همان گروهیاند که احیاناً (افتادگی صوتی) اینها را نجات دادیم ﴿وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ﴾ نفرمود بقیه را عذاب کردیم فرمود بقیه را ریشهکن کردیم درباره عذابهای دیگر دارد که مثلاً ما نوح را نجات دادیم بقیه را عذاب دادیم یا فلان پیغمبر را نجات دادیم بقیه را عذاب کردیم اما بقیه را ریشهکن کردیم ندارد درباره بعضی اقوام و ملل دارد ما اینها را مقطوعالدابر کردیم مستأصل کردیم یعنی مقطوع الاصل کردیم ﴿وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿وَ ما کانُوا مُؤْمِنینَ﴾ نه «لم یؤمنوا» این ﴿مَا کَانُوا﴾ نشانه آن استمرارشان بر کفر است.
«و الحمد لله رب العالمین»
- انسان موظف است از یک حادثهای متعظ بشود نه اینکه از آن حادثه به عنوان تماشاگر بگذرد
- اگر به یاد نعمت حق بودید و این نعم را به جا مصرف کردید نعمت شما افزوده می شود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُودًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ ٭ قالَ الْمََلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراکَ فی سَفاهَةٍ وَ إِنّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبینَ ٭ قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی سَفاهَةٌ وَ لکِنّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ ٭ أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمینٌ﴾
در بسیاری از آیات ذات اقدس الهی وقتی از رسالت یکی از انبیا نام میبرد میفرماید که ما فلان پیامبر را که برادر فلان قوم بود برای هدایت آنها اعزام کردیم این تعبیر تعبیر احترامآمیز و عاطفه برانگیز است اینچنین نبود که آن پیامبر برادر نسبی آنها بوده است اگر هم برادر نسبی برخی بود برادر نسبی همه قوم که نبود از اینجا معلوم میشود که میشود یک مسلمان را برادر نوعی کافر دانست و اگر تعبیر بشود که مثلاً برادران هموطن برادران هممیهن برادران همکار این یک تعبیر بدی نیست از نظر قرآن کریم اگر بگویند که اینها برادران ایرانی ما هستند ولو مسلمان هم نباشند معلوم میشود که قرآن این تعبیرها را امضا کرده است به این شرط که آدم منظورش برادر فکری نباشد برادر همان آب و خاک باشد با اینکه وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) یا انبیای دیگر برادر فکری و اعتقادی کفار نبودند اما قرآن کریم درباره عاد، ثمود و مانند آن تعبیر به برادر کرده است پس اگر کسی در گفتهاش در نوشتهاش در سخنرانی بگوید برادران ایرانی ما و منظور از این برادران ایرانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان باشند مادامی که منظورش احترام میهنی باشد احترام آب و خاک باشد نه منظور اعتقاد فکری و مانند آن این تعبیر نه تنها بدی نیست تعبیر خوبی هم هست هم با احترام آمیخته است هم با جاذبه و عاطفه همراه است در این کتاب الامام علی صوت العدالة الانسانیه یک بیانی از وجود مبارک حضرت امیر هست که حالا سند این را پیدا کنید که «الانسان اخ الانسان احب او کره» یک تعبیر بسیار جامع جهانی است فرمود انسان برادر انسان است چه بخواهد چه نخواهد البته در نهجالبلاغه در همان عهدنامهای که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد به مالک مرقوم فرمودند آنجا دستور دادند که نسبت به مردم مصر ظالم نباش عادل باش «ولا تکونن علیهم سبعا ضاریا ... فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و امّا نظیر لک فی الخلق» فرمود نسبت به مردم مصر عادل باش ظالم نباش برای اینکه اینها یا برادران دینی تواند یا همنوع تواند در آنجا مقابله انداخت بین اخوت دین و نظیر بودن در خلق تعبیر به اخ نفرمود لکن همین نظیر هم نوع بودن مصحح تعبیر اخوت هست و اگر برای کتاب شریف غرر و درر آمدی سند ذکر میشد مثل نهجالبلاغه این کتاب هم از متون دینی و اصیل قرار میگرفت الآن با اینکه معارف فراوانی در این غرر و درر آمدی هست اما چون سند ندارد انسان ناچار است اول بحث را از راههای دیگر تأمین بکند بعد غرر و درر را به عنوان تأیید ذکر بکند خب این یک چیز بدی است این همه سرمایههایی که در غرر و درر هست اگر سند داشته باشد خب خودش میشود منبع به هر تقدیر در آن کتاب الامام علی صوت العدالة این حدیث از وجود مبارک حضرت امیر نقل شده است که «الانسان اخ الانسان احب ام کره» و اگر هم تعبیر روایی تامّی ما نداشته باشیم تعبیر قرآنی کافی است برای اینکه قرآن کریم در بسیاری از آیات پیغمبر را برادر کافران دانست چه دلیلی قاطعتر از این، از این جهت معلوم میشود که اگر کسی تعبیر بکند تعبیر خلافی نیست.
مطلب دیگر آن است که انسان موظف است از یک حادثهای متعظ بشود نه اینکه از آن حادثه به عنوان تماشاگر بگذرد و خودش هم عبرت باشد در روایات به ما دستور دادند که اگر یک رخدادی آموزنده بود شما پند بگیرید نگذارید که درباره شما یک حادثهای اتفاق بیفتد که دیگران پند بگیرند وجود مبارک هود(سلام الله علیه) به قوم عاد فرمود که شما جریان قوم نوح را ببینید و پند بگیرید مبادا کاری بکنید که شما هم مثل قوم نوح بشوید و از شما پند بگیرند عبرت بشوید در همین آیهٴ 69 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که محل بحث است فرمود: ﴿أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ﴾ اینها به جای اینکه متعظ بشوند و پند بگیرند متأسفانه همتای قوم نوح کار کردند و خودشان وسیله عبرت شدند به جای اینکه متعظ بشوند و قرآن کریم از این گروه یاد میکند به اینکه اینها نظیر قوم نوح شدند به جای اینکه عبرت بگیرند خودشان مایه عبرت شدند در بخشهایی از سورهٴ «هود» و مانند آن یاد میکند که سرنوشت اینها همانند سرنوشت قوم نوح شده است آیهٴ هفتاد سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این است ﴿أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ به این متأخرین میفرماید شما از سرنوشت قوم نوح و قوم عاد عبرت بگیرید خب آن روزی که به خود قوم عاد میفرمود شما از سرنوشت قوم نوح عبرت بگیرید اگر آنها عبرت میگرفتند میشدند متعظ دیگر مورد عبرتگیری اقوام بعدی نمیشدند این است که به ما دستور دادند قبل از اینکه مورد عبرت باشید عبرت بگیرید هود(سلام الله علیه) به قوم عاد فرمود از قوم نوح عبرت بگیرید مبادا به جایی برسید که به آیندگان بگویند از قوم عاد عبرت بگیرید و همینطور هم شد لذا در آیهٴ هفتاد سورهٴ «توبه» میفرماید که ﴿أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ خب.
مطلب بعدی آن است که به ما دستور دادند در درجه اول که به یاد نعمت باشید بعد وقتی این مرحله را گذراندیم به ما دستور دادند که به یاد ولینعمت باشید ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾ برای اوائل تربیت است بعد هم به ما میفرمایند که ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ خب این در اوایل امر که به انسان نمیگویند شما به فکر لقاءالله باشید که در اوائل میگویند به یاد نعمتهای حق باشید اگر به یاد نعمت حق بودید و این نعم را به جا مصرف کردید نعمت شما افزوده میشود در پایان راه میفرماید به نام ولینعمت باشید او بالأخره که به شما نعم خواهد داد این ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ برای پایان راه است نه برای طلیعه راه در اینجا وجود مبارک هود به قوم عاد میفرماید که ﴿فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللّهِ﴾ نظیر آنچه را که موسای کلیم به بنی اسرائیل فرمود ﴿یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾ و مانند آن
مطلب بعدی آن است که این قوم عاد که از او به عنوان قوم هود هم یاد میشود از این امکانات مالی فراوانی و از یک نیروهای بدنی فراوانی برخوردار بودند اجمالاً در این آیهٴ 69 سورهٴ «اعراف» که محل بحث است وجود مبارک هود به قوم عاد فرمود که ﴿وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً﴾ اما آن بصط بدنی چه چیزی بود؟ آن را در آیات دیگر به صورت باز روشن فرمود که آنها میگفتند﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾ قدرت بدنی فراوانی داشتند میگفتند ﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾ خدا هم فرمود به پیغمبرش که خب آن کسی که شما را خلق کرده است از شما قویتر است دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «حاقه» بخشی از قدرتهای بدنی اینها اشاره شد منتها به هلاکت اینها هم اشاره شد فرمود اینهایی که افتادهاند مثل اینکه درختی افتاده است آیهٴ سه به بعد سورهٴ «حاقه» این است ﴿کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ﴾ یکی از اسمای یوم القیامه قارعه است اینها قیامت و معاد را انکار میکردند ﴿فَأَمّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَةِ ٭ وَ أَمّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ ٭ سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ حُسُومًا﴾ یعنی آنها را قطع کرد چون این شمشیر را میگویند حسام حسام از آن جهت میگویند که حسم میکند یعنی قطع میکند اینکه میگویند حسما لمادة الشبهه یعنی قطع این ماده حسام هم اگر بر شمشیر اطلاق میشود میگویند حُسام نه حِسام برای این است که آن قاطع است ﴿حسوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ﴾ اینهایی که به زمین افتادند مثل اینکه درخت خرمایی افتاده است لذا میگویند قدرت بدنی اینها زیاد بود قامت داشتند ومانند آن بعد هم فرماید: ﴿فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ﴾ این ﴿فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ﴾ گوشهای از مطالب مربوط به آیات سورهٴ «اعراف» که محل بحث است شرح میکند چون در آیه محل بحث دارد که ﴿فقطعنا دابر الذین ظلموا﴾ ما دابر اینها را قطع کردیم آینده و آنچه که در دبر و بعد میآید میگویند دابر ما آینده اینها را قطع کردیم یعنی ریشه اینها را قطع کردیم اینها را مستأصل کردیم مستأصل یعنی مقطوع الاصل مستأصل شد یعنی اصلش قطع شد ریشهاش قطع شد فرمود ما ریشه اینها را قطع کردیم درباره بعضی از اقوام قرآن کریم تعبیرش این است که اینها را خدا مستأصل کرده است مقطوع الاصل کرده است تعبیر گاهی این است که ﴿وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا﴾ گاهی هم تعبیر این است که ﴿فَهَلْ تَرَی لَهُم مِن بَاقِیَةٍ﴾ ببنید یک نفر از اینها مانده است؟ گاهی هم تعبیر برابر با آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» آمده به این صورت است در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» از آیهٴ 21 به بعد که جریان قوم عاد را ذکر میکند میفرماید: ﴿وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِاْلأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ ٭ قالُوا أَجِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ تا به اینکه به آیهٴ 25 میرسد که ما برای آنها عذاب نازل کردیم این تندباد آنچنان به حیات اینها خاتمه داد که ﴿تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا﴾ همین قوم عاد ﴿لا یُریٰ إِلاّ مَساکِنُهُمْ﴾ هیچ کدام از اینها نماندند فقط خانههای ویران شده اینها دیده میشود ﴿فَأَصْبَحُوا لا یُریٰ إِلاّ مَساکِنُهُمْ﴾ بعد فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ﴾ گاهی هم ممکن است ما یک قومی را مستأصل کنیم در جریان قوم نوح هم همینطور بود سرّ اینکه قوم نوح مستأصل شدند سرّ اینکه قوم عاد مستأصل شدند در جریان قوم نوح یک گروه اندکی به او ایمان آوردند سفینهای بود و به آن سفینه پناهنده شدند و به اذن خدا و نجات پیدا کردند آن گروه کم درباره قوم عاد چنین چیزی نبود سرّش آن بود که هر جا ملت به جایی برسد که ﴿یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّاراً﴾ به این صورت در میآید آنجایی که از نسل آینده آنها ذات اقدس الهی باخبر است آن نسل را قطع میکند وگرنه در برخی از غزوات آمده است که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) هر کافری که از کنار شمشیرش عبور میکرد نمیکشت چون میدید که در آینده از همین کافر یک فرزند صالحی به دنیا میآید ﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ﴾ او را نمیکشت تا به آنجایی برسند که ﴿لاَ یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّارا﴾ ﴿لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ﴾ هیچ کسی ایمان نمیآورد همان چند نفرند درباره قوم عاد هم اینچنین است که اگر در سوره حاقه فرمود: ﴿فَهَلْ تَرَی لَهُم مِن بَاقِیَةٍ﴾ اگر در سورهٴ «احقاف» میفرماید: ﴿فَأَصْبَحُوا لاَ یُرَی إِلاّ مَسَاکِنُهُمْ﴾ اگر در محل بحث در سورهٴ «اعراف» میفرماید: ﴿وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ﴾ یعنی اصل اینها را قطع کردیم اگر این سه آیه و مانند آن دلالت میکند که قوم عاد مقطوع النسل شدند برای اینکه ﴿وَمَا کَانُوا مُؤْمِنِینَ﴾ اهل این نبودند که ایمان بیاورند ﴿یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّاراً﴾ که درباره قوم نوح بود درباره اینها هم هست بعد این خطر را هم ذات اقدس الهی به عنوان فلسفه تاریخ و سنت الهی اشاره کرد که ﴿کَذلِکَ﴾ یعنی در آیهٴ 25 سورهٴ «احقاف» فرمود ما که قوم عاد را مستأصل کردیم مقطوع النسل کردیم اختصاص به قوم عاد ندارد هر ملتی را وقتی ببینیم بالأخره اهل هدایت نیستند هر چه حجت الهی بالغ باشد اینها ایمان نمیآورند ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ﴾ نه تنها اینها را عذاب میکنیم بلکه اینها را مقطوع الدابر میکنیم مقطوع النسل میکنیم نسلشان منقرض میشود.
پرسش ...
پاسخ: اگر کسی خودش ایمان نمیآورد ولی نسل او مؤمن میشود ذات اقدس الهی آن گروه را منقرض نمیکن چون خود نوح(سلام الله علیه) که عرض کرد که خدایا ﴿رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی اْلأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّارًا﴾ این را معلل کرد فرمود: ﴿لاَ یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّارا﴾ از خود نوح میپرسیم که تو از کجا میدانی؟ این در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آمده است که ما به نوح گفتیم که ﴿لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ﴾ این را ذات اقدس الهی به نوح وحی فرستاد این همان ﴿تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ﴾ است از راه غیب ذات اقدس الهی به نوح فرمود دیگر کسی ایمان نمیآورد و غیر از اینکه اینها کافر به بار بیاورند فرزند دیگری تربیت نمیکنند.
پرسش ...
پاسخ: خب البته بیاثر نیست خب منظور این است که این آیاتی که محل بحث است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که فرمود ما ریشهٴ اینها را قطع کردیم سرّش چیست.
پرسش ...
پاسخ: خب خیلیها هستند که نسل آینده اینها هستند و مؤمن خواهند بود هیچ کس نمیداند که در آینده چه خواهد شد اما همیشه عدهای هم بودند که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ یک عده مؤمن بودند یک عده کافر بودند از کافری مؤمن از مؤمنی کافر ﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ﴾ اما اگر نسل به جایی برسد که ﴿وَ لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا﴾ اینها را قرآن تهدید کرد که ما ریشهکن میکنیم خیلی از موارد است که بالأخره این طوفانها و زلزلهها و امثال ذلک که میآید حالا کسی نیست که بگوید که فلان روز عذاب میآید تا معلوم بشود عذاب است و یک عدهای هم منقرض بشوند دیگر یک دایناسورهایی از آنها در قرون بعد میماند
مطلب بعدی آن است که اینها که به جای اینکه بگویند خدا را شکر که ما را متنعم کرده است در نیروی بدنی و مالی میگفتند ﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا﴾ آن وقت خدا میفرماید که ﴿قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ﴾ او از شما اشد است دیگر هود به قوم عاد فرمود که ﴿وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللّهِ﴾ به یاد این نعمت باشید قدرت بدنی داد قدرت مالی داد آنها گفتند ﴿مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾ به جای اینکه شاکر باشند به قدرت بدنی خود بالیدند حرف آنها هم سنتپرستی بیجا بود ﴿قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا﴾ این میراث گذشتگان ما را چرا میخواهی از ما بگیری وجود مبارک هود(سلام الله علیه) برهان اقامه کرد فرمود که آنچه را که شما نامگذاری کردید یک اسم بیمسما است آنچه را که هم از تبار و نیاکان شما به شما رسیده است اسم بیمسما است شما گفتید این رب العرض است یا ربالبحر است یا رب الانسان است یا رب الحجر است یا رب الشجر است ارباب متفرق قائل بودید اثری از ربوبیت در اینها نیست این یک اسم خالی است اسم بیمسما است اینکه فرمود ﴿أَتُجادِلُونَنی فی أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ﴾ حرف خیلی از انبیاست به عوامشان میگفتند میگفتند شما که برای این چوبها یعنی سنگهای دستتراش حرمت قائلید یک دلیلی اقامه کنید یا دلیل عقلی بیاورید یا دلیل نقلی بیاورید یا به یکی از کتب آسمانی استدلال کنید که ذات اقدس الهی در فلان کتاب آسمانی تجویز کرده شما بتپرست باشید نشد برهان عقلی اقامه کنید این را در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» به صورت مبسوط بیان کرده در سورهٴ «احقاف» هم برهان خواستن اینها را ذکر کرد هم اینکه نحوه عذاب اینها را مشخص کرد و اعتراضی که اینها داشتند در همان سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» آمده آیه دو به بعد سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» این است که ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَرُونی ماذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ﴾ یک، ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ﴾ دو بالأخره این بتها چه کارهاند یا مستقلاند یا دستیارند یا یک کاری کردند در عالم چیزی را آفریدند یا نه مستقلاً چیزی را نیافریدند ولی شریک الباریاند کمکیاند یک کاری بالأخره از آنها ساخته است اگر نه کاری کردند نه کمکی کردند به ذات اقدس الهی کاری از اینها ساخته نیست لا استقلالاً و لا شرکتاً خب چرا اینها را میپرستید یک دلیل عقلی بیاورید که اینها احدالامرین را کردند یا دلیل نقلی بیاورید اینها احدالامرین را کردند این چهار مطلب یک چیز روشنی است اینکه معبود شماست رب شماست یا باید مستقلاً چیزی را آفریده باشد در عالم این یک، یا اگر چیزی را خلق نکرده شریکالخالق باشد که یک گوشه کار را به عنوان معین داشته باشد دو، یکی از این دو امر را این برای ثبوت است در مقام اثبات یا دلیل عقلی بیاورید یا دلیل نقلی یکی از این کارها را اینها کرده باشند دیگر ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَرُونی ماذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ﴾ اینها چکار کردند حالا موجودات سپهری موجودات زمینی اینها چه کار کردند از شما نمیخواهیم دلیلی اقامه کنید که این بتهای شما یک ستارهای را در آسمان خلق کرده باشند نه همین موجودات زمینی را بگویید اینها چه کار کردند ﴿أَرُونِیَ﴾ یعنی اخبرونی ﴿ماذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ﴾ اگر خالق نبودند شریک الخالق باشند یک گوشه کار را به شرکت انجام بدهند ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ﴾ حالا این برای زمین در زمین خالق باشند یا شریک الباری باشند در آسمان این برای مقام ثبوت اگر یکی از اینها را کردند بسیار خب استحقاق ربوبیت و عبادت را دارند در مقام اثبات ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ بالأخره یا حرف عقلی را حرف نقلی یا یک کتاب آسمانی قبل از این آمده باشد که وحی الهی باشد یک نقلی باشد که حجت است در آن نقل نوشته شده باشد که اینها کاری کردند این بتهای شما کاری انجام دادهاند و استحقاق عبادت دارند این میشود دلیل عقلی بر صحت بتپرستی اگر دلیل عقلی ندارید ﴿أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ یک نشانه علمی برهان عقلی اقامه کنید که اینها استحقاق عبادت دارند اگر نه دلیل عقلی دارید خب نه دلیل نقلی دارید می شود سفاهت دیگر ﴿وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ که در سورهٴ «بقره» است فرمود: ﴿أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ﴾ تا اینجا برای مقام اثبات ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماوَاتِ ائْتُونِی﴾ این برای مقام اثبات از این به بعد ﴿بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ آن برای مقام ثبوت این برای مقام اثبات ﴿إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ ﴿وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ مَنْ لا یَسْتَجیبُ لَهُ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» است این بحث را ادامه میدهد تا آیهٴ 21 سورهٴ «احقاف» که میفرماید: ﴿وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِاْلأَحْقافِ﴾ بعد حالا جریان عذابشان که عذاب ریشهکن است ذکر میکند پس سلطانی را که وجود مبارک نوح از آنها میخواست یا هود از قوم عاد میخواست یعنی برهان چون برهان مسلط بر وهم است دلیل معتبر مسلط بر هر گونه مغالطه است از این جهت دلیل کامل را میگویند سلطان برهان هم میگویند برای اینکه چون روشن است این تعبیر قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت همین تعبیر اینکه شما سلطان ندارید آنجا اشاره شد در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت که شما سلطانی ندارید آیهٴ 33 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود که ﴿وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطانًا﴾ چون شما سلطان ندارید از این تعبیر سلطان در قرآن کریم کم نیست.
مطلب بعدی آن است که اینها شتابزده میگفتند که ﴿فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا﴾ همان حرف قوم نوح را میزدند قبلاً هم اشاره شد که بر اساس ﴿تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ کفار یک طور میاندیشند قوم نوح به خود نوح گفتند که ﴿قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ آیهٴ 32 سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است که به خود نوح میگفتند که خیلی ما را خسته کردی هر کاری از دستت برمیآید کوتاهی نکن چه عذابی میخواهی بیاوری بیاور خب اینها معتقد نبودند به غیب و عذاب الهی که همین حرف را قوم هود به حضرت هود گفتند: ﴿فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا﴾ اگر عذابی واقعاً داری آن عذاب را بیاور این تعبیر ﴿فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا﴾ از همان قبیل است ﴿قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ خب آنگاه وجود مبارک هود فرمود که اولاً شما یک انسان رجسزده و پلیدی یافتهاید یک و عذاب الهی هم قطعی خواهد آمد این ﴿قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِن رَبِّکُمْ رِجْسٌ﴾ هم به معنای پلیدی باطنی است که در آیه 125 سورهٴ مبارکهٴ ا«نعام» قبلاً گذشت ﴿کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْس َعَلَی الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ و هم تحدید است نسبت به عذاب آینده چون محقق الوقوع است تعبیر به فعل ماضی کرده فرمود وقع یعنی یقع قطعاً ﴿قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ﴾ آن وقت شما درباره اسمای بیمسما با من جدال میکنید من درباره واقعیتها پیام الهی را به شما ابلاغ میکنم شما نمیپذیرید عذاب آمده عذابی که آمده همان است که در سورهٴ «احقاف» اشاره شد در سورهٴ «حاقه» اشاره شد اینجا ندارد آن عذاب چیست فرمود ﴿فَأَنْجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ﴾ این﴿وَالَّذِینَ مَعَهُ﴾ همان گروهیاند که احیاناً (افتادگی صوتی) اینها را نجات دادیم ﴿وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ﴾ نفرمود بقیه را عذاب کردیم فرمود بقیه را ریشهکن کردیم درباره عذابهای دیگر دارد که مثلاً ما نوح را نجات دادیم بقیه را عذاب دادیم یا فلان پیغمبر را نجات دادیم بقیه را عذاب کردیم اما بقیه را ریشهکن کردیم ندارد درباره بعضی اقوام و ملل دارد ما اینها را مقطوعالدابر کردیم مستأصل کردیم یعنی مقطوع الاصل کردیم ﴿وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿وَ ما کانُوا مُؤْمِنینَ﴾ نه «لم یؤمنوا» این ﴿مَا کَانُوا﴾ نشانه آن استمرارشان بر کفر است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است