display result search
منو
تفسیر آیات 46 تا 51 سوره اعراف _ بخش اول

تفسیر آیات 46 تا 51 سوره اعراف _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 37 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 46 تا 51 سوره اعراف _ بخش اول"
قرآن آیاتش یکدیگر را تفسیر می‌کنند. اگر مطلبی چند جا تکرار بشود با جمع بندی این مطالب بهتر به محتوا می‌رسیم
درباره اصحاب اعراف چهارده قول در مسئله هست.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ َ٭ وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ ٭ وَ نادیٰ أَصْحابُ اْلأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ َ ٭ أ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ٭ نادی أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرینَ ٭ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ﴾

مطلبی که در قرآن یک بار یا بیش از یک بار ذکر شد ولی به وفور ذکر نشد درک صحیح آن سخت است نیاز به تدبر بیشتری دارد برای اینکه قرآن چون آیاتش یکدیگر را تفسیر می‌کنند اگر مطلبی چند جا تکرار بشود قهراً با جمع بندی این مطالب بهتر و آسان‌تر می‌شود به آن محتوا رسید ولی اگر مطلب یک جا یا مثلاً یکی دوجا ذکر بشود و بطور وفور ذکر نشود برای نیل به آن محتوا تدبر بیشتری لازم است جریان تعلیم اسماء از این قبیل است ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ﴾ چون یک بار ذ کر شد رسیدن به محتوای او صعب است آسان نیست جریان اعراف هم همین‌طور است این حجابی که بین الجنة و النار است یا بین اصحاب الجنة و اصحاب النار کم در قرآن ذکر شد آن ﴿فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ﴾ احتمالا همین حجاب باشد ولی بالاخره آن آیه سورهٴ «حدید» و این آیه سورهٴ «اعراف» اینها نظیر مطالب دیگری که درباره تقوا یا در مسائل اخلاقی دیگر یا علم و قدرت خدا آمده است اینقدر به وفور نیست که با تعاضد یکدیگر در حل آن محتوا سهم موثری داشته باشند لذا باید بیشتر تدبر کرد تا روشن بشود که این حجاب چیست در این گونه از مواقع اقوال هم متعدد است و منشأ تعدد اقوال هم آن است که آیات در این زمینه کم است حجاب چیست؟ اعراف چیست؟ اصحاب اعراف کیانند؟ در این امور اقوال فراوان است درباره اصحاب اعراف دوازده بلکه چهارده قول در مسئله است گرچه ممکن است اینها را به سه قول برگرداند ولی بالأخره چهارده قول در مسئله هست دربارهٴ اعراف هم اقوال متعددی است حالا گاهی بالأخره با تدبر کافی یک مطلب قابل عرضه‌ای تا حدودی انسان به آن مطمئن بشود برسیم ان‌شاء‌الله این که فرمود ﴿وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَی الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ چه در این مطلب چه در مطالب دیگر ما اگر بخواهیم مطلبی را که مربوط به دنیاست از آیات قرآن کریم استنباط بکنیم یعنی آیاتی که درباره دنیا سخن ‌گوید درکش خیلی سخت نیست برای اینکه ما با دنیا و فرهنگ دنیا و محاوره دنیا تا حدودی مأنوسیم ولی اگر خواست درباره آخرت مطلبی را بیان کند و ما خواستیم آن آیاتی که مربوط به آخرت است بفهمیم چون از محاوره آخرت خیلی اطلاع عمیقی نداریم نمی‌توانیم جریان آخرت را به دنیا بسنجیم زیرا بسیاری از مسائل آخرت دارای نظام خاص خودش است این که جناب عبدو یا رشید رضا در تفسیر المنار خواستند بحثهای مربوط به اعراف را مربوط به گفتگوی در قیامت را همتای جریان دنیا قرار بدهند این تام نیست یکی از شبهات و اشکالات المنار این است که اگر چنانچه ما عده‌ای را برابر روایاتی که مثلاً گفتند عباس هست علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) هست و دیگران‌اند اینهایی که در صراط مستقرند و افرادی را هم می‌شناسند ایشان نقد دارد به اینکه خب در اعراف رجالی هستند که ﴿یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُمْ﴾ چه حاجت که در صراط یک چنین افرادی باشند یک وقت است انسان در روایت اشکال می‌کند که این روایت از طریق صحیح نرسیده است که مثلاً در صراط چه کسانی هستند خب آن جای بحثهای رجالی است یک وقت است که از نظر محتوایی می‌خواهد سخن کسی را نقد کند اگر ما در مقام اثبات دلیل قابل قبولی داشتیم روایت معتبری داشتیم که در صراط وجود مبارک حضرت امیر المؤمنین(سلام الله علیه) مستقر هستند و افرادی که می‌خواهند از صراط عبور بکنند آنها را می‌شناسند که اینها بالأخره می‌روند یا می‌افتند چون بر صراط ناچارند عبور بکنند و زیرش آتش است دو طرفش آتش است از این صراط باید بگذرند تا به بهشت برسند و این صراط هم از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است عده‌ای «کالبرق الخاطف» از این صراط می‌گذرند عده‌ای «یمشی علی بطنه»‌اند عده‌ای «یمشی علی رجلین»‌اند عده‌ای «یمشی علی اربع»اند عده‌ای افتان و خیزان می‌روند عده‌ای می‌افتند و دستشان به صراط بسته است وصل است بالأخره از آتش نجات پیدا می‌کنند می‌آیند به صراط می‌روند عده‌ای می‌افتند و دسترسی به صراط ندارند اینهایی که در مطلع صراط و مدخل صراطند می‌دانند چه کسی می‌افتد چه کسی می‌رود چه کسی افتان و خیزان می‌رود اگر ما یک روایت متبری داشتیم که عده‌ای بر صراط اشراف دارند در صراط هستند دیگر اشکال صاحب المنار وارد نیست که خب چون ﴿عَلَی الأعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُم﴾ چه حاجت که علی الصراط هم رجال ﴿یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُمْ﴾ این چه حاجت دیگر به ما نمی‌رسد خب در قیامت خیلی از امور است که در چند جا مطرح می‌شود هم در صراط هم در عند الحساب هم عند المیزان هم عند تطایر الکتب هم عند انطاق جوارح اینها می‌دانند انبیا هم می‌شناسند اولیا هم می‌شناسند معصومین می‌شناسند ملائکه می‌شناسند و فوق ذلک خود خدا هم می‌شناسد حالا ما بگوییم چون خدا هم همه را می‌شناسد نیازی به شناخت ملائکه نیست یا چون ملائکه می‌شناسند نیازی به شناخت انبیا نیست یا چون انبیا می‌شناسند نیازی به شناخت ائمه نیست یا چون ائمه می‌شناسند نیازی به شناخت شاگردان مخصوص ائمه نیست این را که نمی‌شود گفت که اگر یک دلیل معتبری دلالت کرد بر اینکه بر صراط هم مردانی هستند که ﴿یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُمْ﴾ باید قبول کرد نمی‌شود گفت چون در اعراف یک چنین کسانی هستند نیازی به صراط نیست به دلیل اینکه همه مواقف یاد شده برای تشخیص حق و باطل است در هیچ جا به یکی از چیزهای دیگر اکتفا نمی‌شود
مطلب بعدی آن است که این که فرمود ﴿وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ﴾ این رجال با اصحاب جنت گفتگویی دارند ﴿وَنَادَوا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ اینجا ضمیر آورد چون معلوم است که ضمیر جمع هم در ﴿نَادُوا﴾ به اصحاب ا عراف به همین رجال اعراف برمی‌گردد ﴿وَ عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ﴾ که ﴿یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا﴾ یعنی این رجال اعراف ﴿نادوا أَصْحابَ الْجَنَّةِ﴾ را ﴿أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ تا اینجا روشن است اما از آن به بعد اقوال متعدد است که این ضمیر ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا﴾ و ضمیر ﴿و هم یطعمون﴾ به چه کسی برمی‌گردد؟ آیا ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا﴾ ضمیر به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾ برمی‌گردد یا ضمیر به ﴿رِجَالٌ﴾ برمی‌گردد و همچنین ضمیر ﴿وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ به رجال اعراف برمی‌گردد یا به اصحاب جنة برمی‌گردد عده‌ای گفتند به اینکه این دوتا ضمیر به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّة﴾ برمی‌گردند اصحاب جنة هنوز وارد بهشت نشدند ولی طمع و امید بهشت دارند در چنین فضایی رجال اعراف به اینها سلام می‌کنند و به آنها ندا می‌دهند ﴿وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی رجال اعراف با کسانی که در آینده نزدیک به بهشت می‌روند با آنها گفتگو می‌کنند و به آنها سلام می‌کنند آنها هنوز وارد نشده‌اند اما طمع بهشت را دارند چرا طمع دارند و جزم ندارند برای اینکه آن صحنه قیامت را که می‌بینند خیلیها هراسناکند چون آنجا جز اخلاص چیزی را قبول نمی‌کنند و آن هم که گوهر نایاب است اخلاص است برای اینکه یک عالمی است سراسر معصوم و طاهر یعنی بهشت و هیچ غضب در آنجا نیست چه این که جهنم هم سراسر غضب است هیچ رحمت در آن نیست این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه که آمده است از جهنم چنین یاد می‌کند «دار لیس فیها رحمة» این نکره در سیاق نفی هرگونه رحمتی را از جهنم نفی می‌کند هیچ رحمتی در او نیست در مقابل بهشتی است که ﴿لا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ این هم نفی جنس است خب یک جهانی که یک نشئه‌ای که یک داری که سراسر عصمت است افراد می‌خواهند آنجا بروند خب تا طاهر محض نشدند که آنجا راه پیدا نمی‌کنند یا انسان باید سرمایه اخلاص را اینجا ببرد یا آنجا باید آنقدر معطل بشود تا خالص بشود بالأخره «و اخر من یشفع ارحم الراحمین» که ﴿نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلّ﴾ آن وقت به اینها می‌گویند شایسته بهشت هستی لذا این گروه هنوز وارد بهشت نشده‌اند اما طمع دارند و امید دارند پس این دوتا ضمیر ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ هم ضمیر ﴿لَمْ یَدْخلوا﴾ هم ضمیر ﴿هم﴾ و ﴿یَطْمَعُونَ﴾ همه این ضمائر به این ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ برمی‌گردد که یکی از احتمالات است
احتمال دیگر که قبلاً هم مطرح بود این است که این رجالی که بر اعراف مستقر هستند برای اینکه ساقی القوم آخرهم اینها که مسئولین اممند اینها هستند تا اینکه امتهایشان را به بهشت بفرستند بعد خودشان وارد بشوند این روی همان معنایی بود که قبلاً گذشت یعنی اینها امید دارند طمع دارند که وارد بهشت بشوند نظیر آنچه که خلیل حق فرمود ﴿وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ﴾ با اینکه از خدا مسئلت کرد﴿وَاجْعَلْنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ﴾ اینها طمع بهشت را دارند و این طمع هم محمود و ممدوح است برای اینکه خداوند از چنین افرادی به نیکی یاد کرد که ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ پس دوتا احتمال در این زمینه‌ها هست و همچنین ﴿وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ﴾ آن دوتا ضمیر ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ اگر به رجال اعراف برگشت این ضمیر ﴿وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ﴾ هم به رجال اعراف برمی‌گردد اگر آن دو یا سه ضمیر به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾ برگشت که هنوز آنها وارد بهشت نشده‌اند اما طمع دارند این ضمیر ﴿صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ﴾ هم به این ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ برمی‌گردد این بهشتیهایی که هنوز وارد بهشت نشده‌اند ولی به هر تقدیر چه این ضمیر اصحاب ﴿صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ﴾ به رجال اعراف برگردد چه به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾‌ای برگردد که هنوز وارد نشده‌اند این محتوا مشترک است که اینها نمی‌خواهند جهنم را ببینند ولی گاهی چشمشان می‌افتد یک عده هستند که نه، می‌خواهند ببینند نه، چشمشان می‌افتد. درباره مردان الهی که از اولیای خاصند در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» از آنها به عظمت یاد شد اینها اصلاً نه گوش می‌دهند به آن خروش جهنم، نه به گوششان می‌رسد عده‌ای مجبورند گوش بدهند عده‌ای ولو گوش نمی‌دهند ولی بالأخره به گوششان می‌رسد عده‌ای هم ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا﴾، ﴿لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأکْبَرُ﴾ اصلاً گوش نمی‌دهند به گوششان نمی‌رسد این گروه اگر چشمشان بیتفد چون هنوز وارد بهشت نشدند نمی‌خواهند جهنم را ببینند ولی اگر چشمان بیفتد می‌گویند خدایا ما را با ظالمین محشور نکند وقتی چشمشان به جهنم بیفتد ظالمین را در جهنم می‌بیند دیگر ﴿وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ﴾ این ﴿رَبَّنَا﴾ گفتنشان هم یک نحوه التذاذ است عبادت نیست دعا نیست محصول عبادت ست در دنیا این دعاها را داشتند که ﴿وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ ﴿قِنَا﴾ یعنی حفظ بکن ما را از عذاب خودش آنجا هم می‌گویند ﴿وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ و ﴿لاَتَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ اینجا دیگر دعای عبادی باشد که به عنوان مستحب ذکر بکنند و ثوابی ببرند اینچنین نیست خب پس در مرجع ضمیر ﴿أَبْصَارِهِمْ﴾ دو قول است که آیا ﴿أَبْصَارِهِم﴾ به رجال اعراف برمی‌گردد یا به ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ نظیر مرجع ضمیر ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ که دو قول بود ولی به هر تقدیر چه به رجال اعراف برگردد چه به ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ برگردد یا چه به آن گروه سومی که اصحاب اعرافند و بلا تکلیفند به آنها هم برگردد گرچه نام آنها هنوز نیامده پیام مشترکش این است که اینها از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنند که اینها را با ظالمین محشور نکند بعد فرمود ﴿وَ نادی أَصْحابُ اْلأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ﴾ اینجا باز اسم ظاهر آورد به ضمیر اکتفا نکرد نفرمود «و نادوا» این که نفرمود «و نادوا» برای آن است که این ضمیرها چهارگانه‌ای که در این وسط یاد شده است پنج گانه پنج تا ضمیری که در اینجا آمده است اینها به آن اصحاب اعراب بعد به رجال ا عراف برنمی‌گردد اگر این ضمایر خمسه به آن رجال اعراف برمی‌گشت دیگر نیازی به اسم ظاهر نبود در اینجاهم می‌فرمود «و نادوا» چه اینکه در بالا هم فرمود ﴿وَنَادَوا﴾ یعنی رجال ا عراف منادی‌اند در آیهٴ 46 فرمود ﴿و عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا﴾ چون آن رجال اعراف اسم ظاهر آورده شد ضمیر ﴿یَعْرِفُونَ﴾ به آنها برمی‌‌گردد ضمیر ﴿نَادُوا﴾ هم به آنها برمی‌گردد چون ضمیر ﴿نَادُوا﴾ مرجعش مشخص بود لذا اسم ظاهر نیاورد و به ضمیر اکتفا کرد ولی از آن به بعد که فرمود ﴿وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ مخاطب ﴿کَمْ﴾ که ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾اند این ضمیر ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا﴾ محتمل است به همان اصحاب جنت برگردد یک ضمیر ﴿هُمُ﴾ به اصحاب جنت برگدد دو ضمیر ﴿یَطْمَعُونَ﴾ به ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ برگردد سه ﴿إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُم﴾ ضمیر ﴿هُمْ﴾ به ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ برگردد چهار ﴿قَالُوا﴾ ضمیر ﴿هُمُ﴾ به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّة﴾ برمی‌گردد پنج این پنج ضمیر وقتی به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّة﴾ برگشت دیگر رابطه گسیخته می‌شود اگر در آیهٴ 48 بخواهد بفرماید «و نادوا» این «نادوا» به رجال اعراف برگردد آن وقت با این که پنج تا ضمیر در این وسط به ﴿أَصْحَابِ الْجَنَّةِ﴾ برگشت مشتبه می‌شود اگر در آیهٴ 46 فرمود ﴿وَنَادَوْا﴾ یعنی رجال اعراف ندا دادند آنجا معلوم است که ضمیر به رجال اعراف برمی‌گردد اکنون که پنج ضمیر محتمل است به ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ برگردد نه به رجال اعراف لذا در آیهٴ 48 به اسم ظاهر آورد نه به ضمیر نفرمود «و نادوا» بلکه فرمود ﴿وَنَادَی أَصْحَابُ الأعْرَافِ﴾ یعنی همان رجال اعرافی که در آیهٴ 46 منادی بودند و از آنها به ضمیر یاد شد گفتیم﴿وَنَادَوْا﴾ همان گروه اینجا یک ندای دیگری دارند منتها مناسب این بود که بفرماید «و نادوا» اما چون در وسط پنج ضمیر به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾ برمی‌گردد اگر در اینجا می‌فرمود «و نادوا» ممکن بود این ضمیر هم مانند ضمایر خمسه به ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾ برگردد لذا اسم ظاهر آورد فرمود ﴿وَ نادی أَصْحابُ اْلأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ﴾
‌پرسش: ... لم یدخلوها به اصحاب النار بخورد چه اینها در دنیا ... بهشت نشده‌اند در حالی که امید داشتند که با اعمالشان وارد بهشت بشوند.
پاسخ: نه دیگر ﴿أَصْحَابُ النَّارِ﴾ که طمع بهشت ندارند اصحاب النار که منکر نارند برای اینکه اصحاب النار را ملاحظه بفرمایید فرمود ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ﴾
‌پرسش: می‌گویند سلام بر شما وارد بهشت بشوید ... داخل بهشت نشدند در حالی که طمع داشتند وارد بشوند...
پاسخ: این گروهی که رجال اعراف به آنها می‌گویند وارد بهشت بشوید آن در آیهٴ 49 است که آن کسانی‌اند که یا مستضعف‌اند یا کسانی‌اند که حسنات و سیئاتشان همتای هم است که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ که بعد می‌آید الان هنوز نامی از آنها به میان نیامده الان این ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ مطرح است و رجال اعراف چون رجال اعراف به اصحاب الجنة ندا کردند ندایشان مشخص شد که سلام کردند ﴿أَن سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ اما ندایی که بهشتیها با یکدیگر دارند رجال اعراف هم با ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ دارند اما حالا این ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ وارد بهشت شدند یا نشدند این دوتا احتمال است
... همان کسانی هستند که واسط بین دو دسته هستند یعرفون کلا بسیماهم ... ان سلام علیکم
‌پرسش ...
پاسخ: خب یعنی ضمیر ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ به اصحاب الجنة برمی‌گردد.
پرسش ...
پاسخ: اصحاب النار نداریم ما چون رجال اعراف همه را با علامتها می‌شناسند این اصل اول چون همه را با علامت می‌شناسند در همان صحنه قیامت به آن اصحاب الجنة روی علامتی که دارند سلام می‌کنند در حالی که این اصحاب الجنة هنوز وارد بهشت نشده‌اند و باز روی آن علامت شناسی که رجال اعراف دارند رو می‌کنند به اصحاب النار می‌گویند که ﴿ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ﴾ این رجال اعراف همه را با علامت می‌شناسند بهشتیها را با علامت می‌شناسند با آنها یک ندای مسالمت‌آمیز دارند که ﴿أَن سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ با دوزخیان یک ندای توبیخ آمیز دارند می‌گویند ﴿ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ﴾ نسبت به آن گروهی هم که بلا تکلیف‌اند به اذن خدا فرمان ورود بهشت می‌دهند هنوز کسی وارد بهشت نشده است در صحنه قیامت است چون اگر کسی بهشتیها بهشت رفته باشند جهنمیها به جهنم رفته باشند که دیگر آنها را لازم نیست که ما به علامت بشناسیم هر کسی بهشتی است بهشت رفته جهنمی است جهنم رفته جهنمیها را بعد از جهنم و بهشتیها را بعد از بهشت رفتن شناختن کار آسانی است قبل از ورود در دوزخ و نار شناختن کار آسانی نیست و اینها را هم با سیما می‌شناسند سیما هم که در چهره‌های آنهاست یک علم عادی نیست آنجا نوشته نیست که این شخص چکاره بود که بعضی از افراد به چهره‌های خاص به علامتهای مخصوص در می‌آیند آنگاه آنها می‌فهمند که این شخص مثلاً مومن یا منافق بود معصیت کار بود معصیتش هم تهمت بود غیبت بود دروغ بود چه بود هر کاری یک نشانه‌ای دارد اینهایی که به آن بلندی قرار دارند بین اصحاب النار و اصحاب الجنة بین بهشت و جهنم یک حجاب است روی آن بلندای حجاب یک مردان خاصی‌اند که آنها چون در مقام رفیع‌اند همه را با علامتها می‌شناسند رو می‌کنند به کسانی که علامت سعادت دارند می‌گویند ﴿سَلامٌ عَلَیْکُم﴾ رو می‌کند به کسانی که علامت شقاوت دارند می‌گویند ﴿ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ﴾ رو می‌کنند به افراد بلا تکلیف می‌فرمایند که ﴿ادْخُلُوا الْجَنَّةَ﴾ اینها فرمانروایان صحنه قیامتند خب
‌پرسش ...
پاسخ: اصحاب الجنه سیمایی دارند اصحاب النار هم سیمایی دارند که رجال اعراف اینها را می‌شناسند آن رجال اعراف در دنیا هم اینها را می‌ شناسند مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد که کسی آمده وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) عرض کرد من جزء محبین شمایم دید حضرت اعتنا نمی‌کند بار دوم گفت دید حضرت اعتنا نمی‌کند بار سوم عرض کرد من جزء محبین شمایم شیعیان شمایم دوستان شمایم فرمود نیستی عرض کرد چطور نیستم فرمود در آن عالم، ارواح دوستان ما را به ما نشان دادند ما شما را ندیدیم خب این یک چنین علمی است این که دیگر علم مدرسه و حوزه نیست که این که علامتهای قراردادی نیست که اینها می‌شناسند افراد را فرمود آنجا وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) بعد از جریان صفین بیست سال قبل از کربلا بیست سال قبل از جریان کربلا وقتی از صفین عبور می‌کردند از اسب پیاده شدند و مقداری آن خاک را گرفتند بو کردند فرمودند «ههٰنا» «ههُنا» همینجاست همینجاست عرض کردند چیست فرمود یک عدهای بعد از جریانهایی می‌آیند اینجا اینها عاشقان الهی‌اند اینجا مصارعشان هست و اینها بعد یک کسی در آن صحنه بود و آمد به همسرش گفت که مولای تو خب می‌دانست همسرش شیعه علی بن ابیطالب است یک چنین حرفی زده خواست نپذیرد گفت مولای من هرچه بگوید حق است و همین‌طور هم خواهد بود بعد مرحوم کاشف الغطا(رضوان الله علیه) در کتاب شریف کشف الغطاء در معجزات حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل می‌کند که وجود مبارک امیر المومنین در بالای منبر مسجد کوفه داشتند موعظه می‌کردند سخنرانی می‌کردند کسی آمده گفته که معاویه مثلاً مرده یا فلان کس مرده خواستند بیازمایند البته جاسوسی بود از شام آمده بود که بالأخره معاویه می‌خواست بفهمد که قبل از حضرت امیر می‌میرد یا بعد از حضرت چون گفت چاره غیر از این نیست بعد خبر آوردند هی خبر آوردند که مثلاً معاویه در شام مرد دیدند حضرت اعتنا نمی‌کند بعد گفتند نه فلان کس گفته فلان کس گفته فرمود نه او نمرده است و نمی‌میرد مگر اینکه خروج می‌کند و از همین در مسجد کوفه وارد می‌شود در همین مسجد و پرچمش هم به دست فلان کس است که پای منبر حضرت نشسته بود فرمود مبادا این کار را بکنی ولی می‌کنی تو این کار را نکنی ‌ها! ولی می‌کنی او نمرده و نمی‌میرد تا مثلاً فتنه‌ای به پا کند و از همین در مسجد کوفه وارد بشود خب این چنین علمی این که دیگر به علامتهای عادی نیست که کسی بگوید دیگران را هم در صحنه قیامت بشناسند که این علم است خب شما این حرفها را که نمی‌توانید در تفسیر المنار پیدا کنید که البته او که این معارف را ندارد گرفتار دیگری است خب ناچار است اینها را انکار بکند ولایت یک حساب دیگر است اعجاز یک حساب دیگر است علم غیب یک حساب دیگر است آن که در خانه اهل بیت نرفت این چیزها برایش قابل درک نیست که غرض آن است که آن رجال الهی همه را در صحنه‌ای که ﴿إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِین ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ می‌شناسند خب همان کسی که ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون﴾ این که همه اعمال را صبح و شام به اینها عرضه می‌کنند به اینها نشان می‌دهند خب می‌شناسند دیگر هر کس را با نشانه‌های خاص خودش می‌شناسند خب حالا اینکه یک مکان بلندی نیست که مثلاً دو متر فاصله داشته باشد این مکانت علیا است که ﴿وَرَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً﴾ ﴿وَعَلَی الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ وگرنه زمین که بساطش برچیده شد ﴿وَالأرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ آسمانها که ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ یک قله‌ای نیست که کسی بالای قله برود یا ماذنه‌ای است که بالای ماذنه برود که این ﴿رَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّا﴾ است یک مکانت علیاست کسی که در آن مکانت علیا مستقر است همه را با نشانه‌ها می‌شناسد آن گاه نسبت به سه گروه سه فرمان می‌دهد سه گونه حرف می‌زند با ﴿أَصْحَابَ الْجَنَّةِ﴾ که ﴿لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ نسبت به آنها سلام می‌کند به اصحاب النار خطاب می‌کند ﴿ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ﴾ به افراد بلا تکلیف که کسانی که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ که «استوت حسناتهم و سیئاتهم» شفاعت می‌کنند به اذن الله می‌گویند ﴿ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاَخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلاَأَنْتُمْ تَحْزَنُونَ﴾ این یک چنین برنامه است خب
‌پرسش ...
پاسخ: این سه طایفه با آن سه طایفه فرق می‌کند آنجا مقربین‌اند و اصحاب میمنت‌اند و اصحاب الشمال اینجا یک عده اصحاب الشمالند بقیه اصحاب المیمنة‌اند ممکن است در بینشان مقربین هم باشند
‌پرسش ...
پاسخ: ممکن است مقربین باشند اما مشخص نمی‌کند که اینها جزء مقربین‌اند یا جزء ابرارند
‌پرسش ...
پاسخ: آیه 48 که فرمود ﴿وَ نادی أَصْحابُ اْلأَعْرافِ رِجالاً﴾ که به اسم ظاهر آورد سرش همین است که چون ضمائر خمسه در این بین به اصحاب الجنة محتمل است برگردد لذا درباره اصحاب اعراف در آیهٴ 48 اسم ظاهر ذکر کرد فرمود ﴿وَ نادی أَصْحابُ اْلأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ﴾ که این رجال منظور رجال اصحاب النارند که فرمود ﴿قالُوا ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ﴾ بعد به همین رجالی که اینها را با سیما و علامت می‌شناسند که اینها اصحاب النارند می‌فرمایند که شماها نبودید که در دنیا نسبت به این طبقه محروم داوری می‌کردید می‌گفتید اینها اهل خیر و سعادت نیستند می‌گفتید قیامتی نیست اگر هم باشد اگر ما منقلبی داشته باشیم آنجا برگردیم مثل دنیا بهره خاص از خدا می‌بریم ﴿أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ﴾ شما بودید که به ضرس قاطع می‌گفتید که هرگز رحمت خدا شامل حال اینها نمی‌شود حالا ببینید ادخلوا الجنة این ادخلوا را به ﴿هؤُلاَءِ﴾ برمی‌گرداند مخاطب ﴿أَقْسَمْتُمْ﴾ همان اصحاب النارند همان ﴿ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ﴾ آن ضمیر خطاب ﴿کَمْ﴾ ﴿جَمْعُکُمْ﴾ ﴿وَمَا کُنْتُمْ﴾ ﴿وَ مٰا تَسْتَکْبِرُونَ﴾ آن ضمایر چهارگانه مخاطب به خطاب است که منظور همان اصحاب النارند این رجال اعراف به این اصحاب النار که آن ضمائر چهارگانه به آنها برمی‌گردد می‌فرمایند ﴿أَقْسَمْتُم﴾ شما به صورت ضرس قاطع می‌گفتید ﴿هؤُلاَءِ﴾ یعنی این گروه مستضعف محروم اینها در دسترس خیر خدا نیستند ﴿أَهؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ﴾ حالا ببینید اینها چگونه وارد بهشت می‌شوند شما واردجهنم ادخلوا این ﴿ادْخُلُو﴾ ضمیر خطابش به ﴿هؤُلاَءِ﴾ برمی‌گردد نه به آن جایی که چهارتا ضمیر خطاب برمی‌گردد ﴿أَهؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ﴾ شما خیلی با ضرس قاطع می‌گفتید می‌گفتید نه تنها اینها دسترسی به رحمت خدا ندارند رحمت خدا با وسعتی که دارد به اینها نمی‌رسد در این دعاها به ما آموختند بگوییم خدایا اگر دست ما به رحمت تو نمی‌رسد رحمت تو اوسع از آن است که ما را فراموش کند به دست ما می‌رسد اگر گناه ما زیاد است رحمت تو اوسع از گناه ماست و اگر دست ما به رحمت تو نمی‌رسد رحمت تو به ما می‌رسد این طبقه اشقیا درباره محرومین چنین داوری باطل داشتند می‌گفتند نه تنها اینها دسترسی به رحمت ندارند بلکه رحمت خدا با سعه‌ای که دارد به اینها نمی‌رسد آنگاه رجال اعراف به این مستکبران می‌گفتند که شما بودید که با ضرس قاطع می‌گفتید که رحمت خدا با سعه‌ای که دارد به اینها نمی‌رسد حالا ببینید چگونه می‌رسد ﴿ادْخُلُوا الْجَنَّةَ﴾
‌پرسش ...
پاسخ: چون ﴿أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ﴾ این با غیر از ﴿وَهُمْ یَطْمَعُونَ﴾ است یطمعونی که خدا در اینجا می‌گوید همه‌اش آن را امضا می‌کند و قرآن می‌فرماید اینها اصحاب الجنه‌اند
‌پرسش ...
پاسخ خب چگونه اصحاب الجنة‌اند
‌پرسش ...
پاسخ: نه؛ چگونه اینها اصحاب الجنه‌اند؟
‌پرسش ...
پاسخ: معلوم می‌شود که امضا شده است که اینها وارد بهشت بشوند اینها حسناتشان بر سیئاتشان ترجیح داده شد اصحاب المیمنة‌اند یا بالأخره تاکنون مشمول شفاعت شدند و بالأخره شدند اصحاب الجنة این ملکه است منتها هنوز اجازه ورود به آنها داده نشد بلا تکلیف نیستند
‌پرسش ...
پاسخ: اینها را سرزنش نمی‌کردند اینها اصحاب المیمنه بودند و روشن بودند گرچه تقبیح می‌کردند کار آنها را قبول نداشتند ولی سرزنش نمی‌کردند ولی درباره دیگران که تحقیرشان می‌کردند می‌گفتند اینها چه کسانی‌اند ﴿أَهؤُلاَءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِن بَیْنِنَا﴾ اینها را تحقیر می‌کردند مثلاً می‌گفتند شما هم اینها را تحقیر می‌کردید ببینید حالا اینها به کجا می‌رسند وگرنه آنها را ذات اقدس الهی از آنها به عنوان اصحاب الجنة یاد کرد یک و امضا کرد که اینها طمع دارند کسی که در صحنه قیامت طمع داشته باشد ممضی است چون که قیامت تبلی السرائر است دیگر یک عده در دنیا طمع خام در سر می‌پرورانند این طمع کاذب است اما یک عده‌ای در قیامت خدا درباره آنها تعبیر می‌کند اینها اصحاب الجنه‌اند یک و اینها طمع ورود به بهشت دارند دو معلوم می‌شود امضا شده است دیگر.
‌پرسش ...
پاسخ: دیگران هم ممکن است بعضی از مراحل سیما را بشناسند اما آنهایی که در ﴿رَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّا﴾ بر اصحاب الجنة و بر اصحاب النار و بر ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ که استوت حسناتهم و سیئاتهم استوت حالهم سلطه دارند آنها ﴿یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُمْ﴾ دیگران ممکن است فی الجمله بشناسند اما اینها بالجمله می‌شناسند اینها نسبت به اینها موجبه کلیه است هم درباره اصحاب الجنة فرمود ﴿وَعَلَی الأعْرَافِ رِجَالٌ﴾ که ﴿یَعْرِفُونَ کُلّاً بِسِیَماهُمْ﴾ هم درباره اصحاب النار فرمود ﴿وَ نادی أَصْحابُ اْلأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ﴾ اینها بالجمله می‌شناسند ممکن است دیگران فی الجمله بشناسند
‌پرسش ...
پاسخ: ممکن است مقربون باشند قابل تطبیق هست مقربون و اصحاب المیمنه دیگر بلا تکلیف کنارش نیست در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» مردم را تقریبا به چهار پنج قسم تقسیم کرده سابقون ذکر کرده تائبون به احسان ذکر کرده مقرب ذکر کرده ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ ذکر کرده ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ ذکر کرده تقریبا در بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ پنج گروه را نام برده در سورهٴ «واقعه» جمع بندی کرده به سه گروه این سه گروه هیچ کدام بلا تکلیف نیستند مقربین که روح و ریحان‌اند اصحاب الیمین که اهل جنت‌اند و اصحاب المشئمه که اهل النارند دیگر کار تمام شده است جمع بندی شده است ولی آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به پنج گروه تقسیم کرده یک عده هنوز بلا تکلیف‌اند فرمود ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ اینها موخرند ارجاء یعنی به تاخیر انداختن مرجئه مرجئه که می‌گویند یعنی اینها به تاخیر می‌اندازند چه می‌شود ﴿مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾اند یعنی ارجاء شده‌اند با همزه یعنی تاخیر تا خدا درباره اینها چه دستوری بدهد و اما آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» آمده جمع بندی شده است مقربین چه کسانی‌اند اصحاب المیمنه چه کسانی‌اند اصحاب المشئمه چه کسانی هستند فرمود ﴿أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ﴾
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:28

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی