display result search
منو
تفسیر آیات 53 تا 55 سوره انعام

تفسیر آیات 53 تا 55 سوره انعام

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 31 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 53 تا 55 سوره انعام"
- در جریان امتحان همهٴ اشخاص نسبت به یکدیگر مورد آزمون و امتحان‌اند
- چیزی در دنیا به عنوان پاداش محض نیست
- تنها نشئه‌ای که منزه از آزمون است بهشت است.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ کَذلِکَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا أَ لَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشّاکِرینَ ﴿53﴾ وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ﴿54﴾ وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ اْلآیاتِ وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ الْمُجْرِمینَ ﴿55﴾

در جریان امتحان از نظر قرآن کریم همهٴ اشخاص نسبت به یکدیگر مورد آزمون و امتحان‌اند چه اینکه همه اشیا اعم از ملایم و غیر ملایم مورد امتحان است در سورهٴ «فرقان» از امتحان اشخاص سخنی به میان آمده در آیهٴ بیست سورهٴ «فرقان» فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً﴾ بعضیها را با بعضی می‌آزمایند رقابتهایی که پیش می‌آید ترقی و تنزلهایی که پیش می‌آید درجات و عزل و نسبهایی پدید می‌آید برای اشخاص نسبت به یکدیگر مورد آزمون‌اند در محلّ بحث هم فقرای مؤمن آزمونی برای اغنیای مترف و مسرف و مستکبر بودند در خصوص مقام یعنی مورد بحث نتیجهٴ امتحان نسبت به مستکبران این بود که حرف تلخی زدند تحقیر‌آمیزانه به مؤمنین اشاره کردند گفتند: ﴿أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا﴾ در موارد دیگر آثار امتحان چیز دیگر است به هر تقدیر این اصل کلی که در آیهٴ بیست سورهٴ «فرقان» فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً﴾ هر موردی اثر خاص خود را دارد منتها در مورد محلّ بحث اثرش این بود که گفتند: ﴿أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا﴾
مطلب دوم آن است که نه تنها اشیا همهٴ اشخاص مورد امتحان‌اند و وسیله امتحان بلکه همهٴ اشیا هم وسیلهٴ آزمون الهی‌اند چه اینکه در آیهٴ 35 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ﴾ حوادثی که برای انسان پدید می‌آید بعضی ملایم است بعضی ناملایم و ناگوار هم حوادث ملایم آزمون الهی است هم حوادث ناملایم و ناگوار، چیزی در دنیا به عنوان پاداش محض نیست اگر هم کسی حسناتی داشت و ذات اقدس الهی در اثر حسنات او خیری به او مرحمت کرده است این خیر دو جنبه دارد هم می‌تواند جزای اعمال خیر گذشته او باشد و هم یک آزمونی برای آیندهٴ او، تنها نشئه‌ای که منزه از آزمون است بهشت است لذا حوادث چه تلخ چه شیرین امتحان الهی است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ در ذیل همین آیهٴ 35 سورهٴ «انبیاء» مرحوم امین‌الاسلام‌(رضوان الله علیه) نقل می‌کند که وجود مبارک امیرالمؤمنین‌(‌سلام الله علیه ) کسالتی داشتند کسی به عنوان عیادت به حضور امیرالمؤمنین‌(‌سلام الله علیه ) مشرف شد به آن حضرت عرض کردند «کیف انت»؟ فرمود «علی شرٍ» عرض کردند حال شما چطور است در چه حالتی هستید در چه وضعی به سرمی‌‌‌برید فرمود: «علی شر» عرض کردند شما هم تعبیر به شر می‌فرمایید؟ فرمود آری خدا در قرآن کریم فرمود: ﴿وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ گرچه در نظام الهی چیزی که بالذات شر باشد وجود ندارد اما منظور شر قیاسی و شر نسبی است بیماری برای بیمار شر است فقر برای فقیر شر است هر رخداد تلخی نسبت به مصیبت‌زده شر است فرمود گرچه در نظام الهی شر نیست اما منظور شر نسبی و قیاسی است و بیماری برای مریض شر است پس همه اشخاص نسبت به یکدیگر مورد آزمون‌اند براساس سورهٴ «فرقان» و همه اشیا وسیهٴٴ آزمون‌اند برابر آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء»
پرسش...
پاسخ: بله نعمت است به‌لحاظ نظام احسن روایت مجعول است آیه که مجهول نیست پس معلوم می‌‌شود بعضی از چیزها شر است و امتحان الهی است فرق نمی‌کند از بالاتر از امیرالمؤمنین ما شر شنیده‌ایم اگر بالاتر از حدیث و بالاتر از معصوم یعنی ذات اقدس الهی در قرآن کریم فرمود بعضی از حوادث شر است معلوم می‌شود شر نسبی است در عالم و خداوند هم امتحان می‌کند ﴿وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ تا شما در این آزمون الهی موفق به درآیید اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» تعبیر این است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ معلوم می‌شود خدا می‌آزماید با اینکه در عالم چیزی شر نیست چون خداوند به عنوان نظام احسن آفریدگار عالم است فرمود: ﴿اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ از یک سو ﴿الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ﴾ از سوی دیگر اما شر نسبی و قیاسی که نسبت به انسان بعضی از حوادث ناگوار و شر است وجود دارد و این امتحان الهی است خب اینکه فرمود: ﴿وَ کَذلِکَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ﴾ روی همان اصل کلی است که در سورهٴ «فرقان» آمده و روی آن اصل کلی است که در سورهٴ «انبیاء» آمده در سورهٴ «فرقان» آمده است که بعض شما امتحان برای دیگران هستید و در سورهٴ «انبیاء» آمده است که حوادث چه تلخ و چه شیرین وسیله امتحان است منتها در خصوص مقام خداوند صنادید قریش و مستکبرین و متکاثران سرمایه دار را به وسیله ایمان مؤمنینی که به شرف راه پیدا کردند آزمود آنها تحقیرانه گفتند: ﴿أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا﴾ آن‌گاه خدا جواب می‌فرماید: ﴿أَ لَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشّاکِرینَ﴾ و اگر کسی شکر نعمت کرد ذات اقدس الهی نعمت عظمایی را هم نسبت به او افاضه می‌کند و او را نسبت به دیگران مقدم می‌دارد اما اینکه فرمود: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِا‏یاتِنا﴾ فخررازی در ذیل این آیه دارد به اینکه «و لی ههنا اشکال و هو ان الناس اتفقوا علی ان هذه السورة نزلت دفعتاً» امام رازی در ذیل این آیه ﴿وَ کَذلِکَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ﴾ و ﴿جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ﴾ دارد من یک اشکالی دارم و آن این است که همه مفسّرین اتفاق دارند سورهٴ مبارکهٴ «انعام» دفعتاً نازل شده است مع‌ذلک برای ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ﴾ شأن نزول جدا ذکر می‌کنند برای ﴿کَذلِکَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ﴾ برای آن شأن نزول جدا ذکر می‌کنند و مانند آن از اینجا معلوم می‌ شود که مسئله نزول سورهٴ مبارکهٴ «انعام» یک امری است که تنها شیعه گفته باشند یا علمای سنی گفته باشند «ان الناس اتفقوا» همه متفق‌اند اما اشکال ایشان پاسخ داده می‌شود به همان بیانی که گذشت و آن این است که معنای شأن نزول این نیست که یک حادثه‌ای اتفاق افتاده است در کنار حادثه این آیات نازل شده است که این آیات ارتباط تنگاتنگ با آن حادثه داشته باشد شأن نزولی که برای بسیاری از آیات ذکر می‌‌کنند نظیر شأن نزول آیهٴ مباهله نیست نظیر شأن نزول آیهٴ تطهیر نیست نظیر شأن نزول آیهٴ ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ﴾ نیست که یک حادثه خاص باشد شأن نزولی که ذکر می‌کنند غالباً به این معناست یا گاهی لااقل به این معناست که در چنین فضایی که این فکر رواج داشت آیه نازل شد به این معنای از شأن نزول چون این فکرها در بین جاهلیتهای کهن و جدید بود سورهٴ مبارکهٴ «انعام» برای این جاهلیت‌زدایی است این مضامین را دربر دارد نه اینکه حالا تک تک این آیات مربوط به قصه‌ه‍‌ای خاص باشد این فکر بود این آیهٴ ﴿إِذا جاءَکَ﴾ یا ﴿کَذلِکَ فَتَنّا﴾ که جزءآیات سورهٴ «انعام» است در فضایی نازل شده است که این فکر در بین صنادید قریش رواج داشت این سوره مضامین فراوانی دارد که برخی از آنها برای طرد چنین فکر باطل است پس اینکه امام رازی می‌گوید «و لی ههنا اشکال» با بررسی معنای شأن نزول این اشکالشان برطرف می‌شود.
پرسش...
پاسخ: همان معنای شأن نزول است دیگر می‌گویند ﴿فَأَنزَلَ﴾ یعنی این بود بعد آیه نازل شد یعنی در چنین فضای فکری این آیات نازل شد معنای اینکه این فکر بود و این آیه نازل شد یعنی وقتی این آیات نازل شد که این افکار مسموم رواج داشت نظیر اعطای صدقه در حال رکوع نبود که این مخصوص به آن حضرت باشد لذا وقتی وجود مبارک پیغمبر‌(‌صلّی الله علیه و آله و سلّم ) این آیه نازل شد سؤال کرد کدام ‌یک از شما در حال رکوع صدقه دادید همه گفتند علی‌ابن‌ابیطالب یا جریان حدیث کساء باعث شد که آیهٴ مبارکهٴ تطهیر نازل شد یا جریان وجود مبارک صدیقهٴ طاهره‌(سلام الله علیها) با همراهی سایر اهل بیت در محضر پیغمبر‌(علیهم الصّلاة و علیهم السّلام) باعث شد که آیهٴ مباهله نازل شد اینها را می‌گویند شأن نزول، اما اگر یک فکری رواج داشت و یک آیاتی نازل شد معنایش این نیست که این آیه جدای از آیات قبل و جدای از آیات بعد مخصوصاً برای همین حادثه آمده است ممکن است که این فکر بوده سوره‌ای نازل شده است که آیه‌ای در سوره است که ناظر به طرد چنین فکر است.
پرسش...
پاسخ: بله همین شأن نزول‌ها اینها نه روایت معتبر هست نه متواتر است نه حدیث معتبر این نه به امام مسند است نه متواتر قتاده گفته فلان کس گفته همین است دیگر
پرسش...
پاسخ: نه منظور آن است که اینها که شأن نزول معتبر نیست که انسان بگوید ارتباط تنگاتنگ آیه با این شأن نزول است که این معنا حق است که این فکر بوده اما حالا این آیه گسیخته از قبل و بعد نازل شده اینکه در شأن نزول‌های اینها نیست حالا ممکن است سوره‌ای نازل شده باشد که این سوره این آیه را هم دربردارد اگر یک فکری یک حادثه‌ای اتفاق افتاد سوره‌ای نازل شد که بعضی از آیات آن سور ناظر به طرد آن حادثه است این منافات ندارد که این سوره دفعتاً نازل شده باشد و این آیه با قبل و بعدش یکجا نازل شده باشد و منقطع نباشد غرض آن است که این شأن نزول‌ها که ذکر می‌کنند منافات با نزول دفعی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» ندارد خب اما اینکه فرمود: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا﴾ این اختصاصی به همان چند نفر ندارد نظیر سلمان و صهیب و عمّار و امثال ذلک بلکه به قرینه ﴿یُؤْمِنُونَ﴾ که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار می‌کند می‌توان استنباط کرد که هر کسی که به تدریج ایمان بیاورد و به محضر پیغمبر‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای درک معارف الهی برسد مشمول این آیه است ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا﴾ نه «اذا جاءک الذین آمنوا» اگر مربوط به همان چند نفر باشد خب می‌فرمود:‌ «اذا جاءوا یا اذا جاءک الذین آمنوا» از اینکه ضمیر جمع نیارود و از اینکه فعل ماضی ذکر نکرد از این دو قرینه معلوم می‌شود که هر کسی از این به بعد هم ایمان بیارود به محضر حضرت برسد مشمول این آیه است.
پرسش...
پاسخ: ﴿جاءَکَ﴾ دارد ولی ندارد «جاءوک» اگر «جاءوک» بود ممکن بود ضمیر به همان ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیّ﴾ برگردد یا بفرماید: «و اذا جاءک الذین آمنوا» ممکن است که منظور از «الذین آمنوا» همان ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ﴾ باشد اما وقتی اسم ظاهر می‌آورد با فعل مضارع می‌فرماید: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ﴾ خب این ﴿یُؤْمِنُونَ﴾ فعل مضارعی است که دلالت بر استمرار و تدریج دارد آیندگان را هم شامل می‌شود.
‌پرسش...
پاسخ: آیندگان نسبت به همان از سلمان و صهیب و امثال ذلک که در شان نزول آیات قبل مطرح بود که ﴿وَ لا تَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم﴾ غیر از آن چند نفر دیگرانی که ایمان بیاورند و به محضر آن حضرت نائل بشوند مشمول آیه‌اند ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا﴾ مضمون این آیات جمع بین تکوین و تشریع است اینها مؤمن به آیات تکوینی‌اند لذا موحدند مؤمن به آیات تشریعی‌اند لذا آیات قرآنی را قبول دارند وحی نبوت را می‌پذیرند مسلمان‌اند ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ دو وجه برای ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ ذکر شده است که جامع آنها انشا باشد یعنی خودت سلام را از زبان خودت به اینها اعطا بکن یا سلام ما را به اینها ابلاغ بکن بالأخره آنها سلام را از الله دریافت ‌بکنند یا از رسول الله هر دو هم می‌تواند حق باشد منتها اوساط از مؤمنین سلام را از پیامبر دریافت می‌کنند اوحدی از اهل ایمان سلام را از هردو دریافت بکنند هم از پیامبر هم از ذات اقدس الهی ولی جامع اینها این است که این سلام یک تحیت و درود است احتمال سوم آن است که این اصلاً جمله خبر باشد نه به معنای تحیت و درود ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی شما از هر گزندی سالم‌اید یک وعده سلامت می‌دهد البته وعده هم انشاست اما این در حقیقت اخبار است خدا خبر می‌دهد که اینها از هر گزندی مصون‌اند.
مطلب بعدی آن است که این سلام مربوط به بهشتی‌ها است هم در بهشت خداوند به بهشتی‌ها سلام ابلاغ می‌کند هم بهشتی‌ها نسبت به یکدیگر سلام ابلاغ می‌کنند هم گروهی که هنوز بهشت نرفته‌اند به بهشتی‌ها سلام ابلاغ می‌کنند هم فرشتگانی که مسئول جابه‌جایی بهشتی‌ها هستند به آنها سلام می‌کنند اما ذات اقدس الهی به بهشتی‌ها سلام می‌کند این در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آیهٴ 58 به این صورت آمده است قبلش مربوط به أَصْحاب جَنَّةِ است یعنی آیهٴ 55 جریان ﴿أَصْحابَ الْجَنَّةِ﴾ شروع می‌شود تا ﴿سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبِّ رَحیمٍ﴾ فرمود: ﴿إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فی شُغُلٍ فاکِهُونَ ٭ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَی اْلأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ ٭ لَهُمْ فیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ ٭ سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبِّ رَحیمٍ﴾ که این مبدأ سلام مشخص شد یعنی پروردگاری که رحیم است به اینها سلام می‌فرستد البته مجرای این فیض همان رسول اکرم‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است به وسیله آن حضرت و اهل بیت به بهشتی‌ها سلام می‌رساند پس «سلام الله علی اصحاب الجنه» شد خود بهشتی‌ها هم طبق آیات سورهٴ مبارکهٴ «یونس» به یکدیگر سلام می‌کنند اصولاً تحیت بهشتی‌ها همان سلام است آیهٴ ده سورهٴ «یونس» این است ﴿دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ أَللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ که معنای دعوا و دعوت علی حده باید بحث بشود ولی تحیت بهشتی‌ها نسبت به یکدیگر سلام است در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» و مانند آن دارد که هنگام احتضار و قبض روح مردان الهی فرشتگان سلام می‌کنند در بخشهای دیگر هم آمده است فرشتگانی که مسئول بهشت‌اند، دربانان بهشت‌اند وقتی مؤمنین را دیدند می‌گویند ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ﴾ پس الله بر بهشتی‌ها سلام می‌کند ملائکهٴ الله بر بهشتی‌ها سلام می‌کنند خود بهشتی‌ها هم نسبت به یکدیگر سلام دارند و گروهی که در اعراف به سرمی‌برند جزء اصحاب اعراف معروف نیستند که ﴿عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ﴾ در اعراف‌اند ولی هنوز وارد بهشت نشده‌اند به بهشتی‌ها عرض سلام می‌کنند آیهٴ 46 سورهٴ «اعراف» این است ﴿وَ عَلَی اْلأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ این گروه ﴿لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ﴾ این گروه غیر از آن ﴿وَ نادی أَصْحابُ اْلأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ﴾ که در آیهٴ 48 آمده است پس عده‌ای در اعراف هستند که به بهشتی‌ها سلام می‌کنند ملائکه‌ای که دربانان بهشت‌اند به بهشتی‌ها سلام می‌کنند خود بهشتی‌ها به یکدیگر سلام می‌کنند و ذات اقدس الهی هم به بهشتی‌ها سلام می‌کند اگر نعمت خاص بهشت و بهشتی‌هان سلام است این نعمت خاص را مردان الهی در حال حیات خود دارند قرآن کریم اوصاف بهشتی‌ها را و بهشت را ذکر می‌کند بعد مشابه آن اوصاف را برای مردان باایمان در دنیا ذکر می‌کند نظیر آنچه که در سورهٴ «حشر» آمده است که مردان وارسته و متقی می‌گویند ﴿ربّنا لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ ذات اقدس الهی در قرآن کریم در غیر سورهٴ «حشر» می‌فرماید: ﴿وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِل﴾ فرمود بهشتی‌ها نسبت به یکدیگر کینه ندارند در سورهٴ «حشر» می‌گوید دعای مؤمنان این است که به خدا عرض می‌کنند خدایا در دلهای ما نسبت به یکدیگر کینه قرار نده معلوم می‌شود اینها بهشتی منش‌اند اینها هم اکنون هم در بهشت‌اند راحتند اگر کسی بد کسی را نخواهد راحت است انسان هر شری که می‌بیند از دست خودش می‌بیند یک جهنمی خودش می‌افروزد و در آن جهنم می‌سوزد خب دیگری ترقی کرده به من و تو چه؟ این راه که برای همه باز است اینکه حسد و مانند آن ایمان را می‌خورند بلکه خود آدم را هم لهیبانه مشتعل می‌کنند سرّش همین است و اگر کسی به این آداب و سنن الهی متصف باشد در یک نشئه‌ای زندگی می‌کند که ﴿لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ﴾ بد کسی را هم نمی‌خواهد راحت هم هست خب اگر ﴿وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِل﴾ وصف بهشتیان است همین وصف را مردان الهی در دنیا از خدا طلب می‌کنند ﴿لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ اگر تحیت بهشتیان نسبت به یکدیگر سلام است و اگر خدا در بهشت به بهشتی‌ها سلام می‌رساند ملائکهٴ خدا به بهشتی‌ها سلام می‌رسانند برای کسانی که طالبان علوم الهی‌اند همین وصف هم است ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ خب اگر کسی عمری را در مشهد و محضر علوم معارف الهی گذراند او در بهشت بود راحت بود چون نه بد کسی را خواست و نه دیگران از او شرّی می‌بینند چنین کسی راحت است خب چه چیزی بهتر از این؟ مگر ما نمی‌خواهیم خوب زندگی کنیم آنکه این نظام را آفرید و بشر را آفرید قسم خورد بشر در زحمت است ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فی کَبَدٍ﴾ «کبد، مکابده» یعنی رنج یک عده راحتند آنها که بهشتی‌اند انسان می‌تواند در دنیا بهشتی گونه زندگی کند خب اگر خبر باشد نه تحیت و درود معنایش روشن است که ذات اقدس الهی سلامت را برای این گونه از مردان الهی که طالبان علوم دین‌اند مقرر کرده است اگر تحیت باشد، درود باشد انشا باشد انشای الهی خواه به زبان خود او خواه به زبان رسول او انشا بشود پیامد مثبتی را به همراه دارد.
پرسش...
پاسخ: البته انسان تا به اینجا برسد دشواری دارد مگر ممکن است به آسانی انسان به جایی برسد که بگوید ﴿لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ هر کسی ترقی کرد این می‌گوید «أنا خیر منه» و ده‍ها توجیه باطل برای این «أنا خیر منه» ذکر می‌کند خب دیگری ترقی کرده به من و تو چه؟ مگر سفرهٴ ما نشسته است یا مدیرعامل این نظام ماییم؟ خب وقتی دیگری ترقی کرد ما داریم به عنوان دخالت در کار ذات اقدس الهی خود را می‌رنجانیم هرگز به این بهشت راه پیدا نمی‌کنیم اگر بخواهیم به چنین بهشتی راه پیداکنیم «حفت الجنة بالمکاره» از هر طرف بخواهیم سیم خاردار است باید دست خراشیده بشود صورت، خراشیده بشود درد بکشیم این سیم خاردار را کنار ببریم این مکاره را کنار ببریم به مکارم برسیم «المکارم بالمکاره» این از بیانات نورانی امیرالمؤمنین‌(علیه السّلام) است مگر می‌شود به مکرمت بدون تحمل رنج رسید اینها که رسیده‌اند نظیر سلمان‌ها، اباذرها، صهیب‌ها اینها کسانی‌اند که خدا می‌فرماید: ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ و در بخش اول هم روشن شد که این آیه مخصوص آنها نیست نفرمود: «و اذا جاءوا یا اذا جاءک الذین آمنوا» فرمود: ﴿اذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ این راه برای همه باز است همهٴ ما می خواهیم راحت زندگی کنیم منتها راهش را بلد نیستیم خب.
پرسش...
پاسخ: بله اما وقتی تحمل می‌کند فرمود: «انا مدینه الحکمة و هی الجنة و انت یا علی بابها» این از غرر روایاتی است که مرحوم صدوق‌(رضوان الله علیه) در کتاب شریف أمالی نقل کرده فرمود علی من شهر حکمتم و حکمت بهشت است و تو در این بهشتی من در شهر بهشت دارم زندگی می‌کنم «انا مدینه الحکمة و هی الجنة و انت یاعلی بابها» غیر از «انا مدینة العلم و انت بابها» خب اینکه مرحوم صدوق درأمالی نقل کرد معنایش این است که من هم اکنون در بهشت‌ام دیگران باید بمیرند تا ببینند ما نمرده می‌بینیم خب آنکه می‌گوید «لو کشف الغطاء ماازددت یقیناً» یعنی دیگران باید بمیرند تا ببینند من نمرده می‌بینم خب دیگران باید بمیرند تا سلام الله را بشنوند من نمرده می‌شنوم دیگران باید بمیرند تا ﴿تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ﴾ را بشنوند من نمرده می‌شنوم دیگران باید بمیرند تا ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ﴾ را از ملائکه بشنوند من نمرده می‌شنوم دیگران باید بمیرند تا ﴿وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ را بشنوند من نمرده می‌شنوم اینکه می‌فرماید: «لو کشف الغطا مازددت یقیناً» یعنی همه لوازم در آن مترتب است آن وقت «انا مدینه الحکمة و هی الجنه و انت یاعلی بابها» خب چطور «لو کشف الغطا ماازددت یقیناً» فقط درباره یقین و معرفت هست ولی آثارش نیست؟ این نظیر اصل است که انسان تفکیک آثار و لازم و ملزوم و ملتزم بشود یا نه جزء امارات است اگر این أماره همه لوازمش حجت است اگر «لو کشف الغطا مازددت یقیناً» یعنی من هم اکنون حقیقت بهشت را می‌بینم خب همهٴ لوازمش هم برای من هست به هر تقدیر اینکه فرمود: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ﴾ این سلامت هدف نهایی نیست این یک هدف متوسط است و بین راه است انسان که سالم شد بی‌نقص شد بی‌عیب شد بقیه راه را باید طی کند خود سلامت هدف نیست اگر ظرفی سالم شد یعنی تمیز هست نقص ندارد عیب ندارد شکسته نیست ترک خورده نیست خب ظرف سالم به چه درد می‌خورد برای ریختن یک مظروف خوبی است لذا قلب سالم با صرف نظر از مظروف نیمی از راه را طی کردن است نه همه راه را اینکه در زیارتها دعاها تبعاً للآیات بعد از سلامت مسئلهٴ رحمت و برکت مطرح است سرّش همین است «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته» خب حالا قلب آدم سالم بود شکسته نبود به چه درد میخورد؟ اگر این ظرف سالم بود ولی مظروفی نداشت برکتی نداشت رحمتی نداشت به چه درد می‍خورد؟ لذا در تمام این زیارتها در تمام این عرض ادبها بعد از مسئلهٴ تسلیم برکت و رحمت خواستن است «سلام علیکم و رحمة الله علیکم و برکاته علیکم» اینجا هم فرمود: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَة﴾ حالا که این قلب مریض نیست جزء ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ نیست تا ﴿فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا﴾ بشود جزء ﴿فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ نیست جزء ﴿فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض﴾ نیست این قلب سلیم است سالم است چه بهتر که در او رحمت بریزی همان طوری که «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ، فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا» درباره علوم درست است درباره اوصاف هم به شرح ایضاً ‌[همچنین] «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ» بعضی از وعاءها شکسته است به درد چیزی نمی‌خورد از هر راهی شما آب بریزید از راه دیگر در می‌رود فرمود هر آیه‌ای از آیات الهی به آنها نشان بدهید آنها استکبار می‌کنند این مثل ظرف شکسته است شما هر آب زلالی بریزید از آن ترکش می‌ریزد فرمود: ﴿وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ﴾ برای اینکه این ظرف شکسته است نشانشان می‌دهید ﴿وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون﴾ خب سرّش اینکه این آب زلال را شما می‌ریزید در ظرف شکسته از آن طرف ریخته می‌شود فرمود آیات فراوانی را ما از آسمان و زمین نشان اینها دادیم ولی اینها روبرمی‌گردانند ولی اگر قلب سالم باشد اینها مستقر می‌شود چرا فرمود: ﴿وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ﴾ ﴿أُذُنٌ واعِیَةٌ﴾ برای اینکه این﴿أُذُنٌ﴾ منظور «اذن» فیزیکی که نیست این را هر کسی دارد آن اذن درونی وقتی «واعی» باشد، «وعاء» باشد ظرف باشد و سالم باشد این معارف را جا می‌دهد ﴿تَعِیَها﴾ یعنی «واعی» می‌شود «وعاء» می‌شود نمی‌ریزد نگه می‌دارد ﴿أُذُنٌ واعِیَةٌ﴾ اگر آن مکسور باشد، و شکسته باشد که ظرف نیست ظرف آن است که ظرفیت داشته باشد خب اگر این ظرف برای علوم و معارف ظرفیت داشت «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ، فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا» برای اوصاف و ملکات نفسانی ظرفیت داشت «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ، فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا» گرچه در بخشهای بعدی سخنان امیرالمؤمنین‌(سلام الله علیه) در تعلیم کمیل مسائل علم را ذکر کرد اما مسائل اخلاقی وفضایل انسانی را هم در کنارش اشاره کرده است پس اگر قلبی سالم بود باید آن مظروف را خوب جذب بکند مظروفی که می‌تواند در قلب سالم قرار بگیرد رحمت خاص الهی است در بهشت هم همین طور است اینکه گفته شد سورهٴ مبارکهٴ «یس» قلب قرآن است گرچه از سیدناالاستاد مرحوم علامه‌طباطبایی سؤال کردیم که این به چه مناسبت این سوره قلب قرآن است؟ ایشان فرمود ما همین سؤال را از مرحوم قاضی‌(رضوان الله علیه ) کردیم ایشان فرمودند ظاهراً به مناسبت آن دو آیهٴ پایانی سورهٴ مبارکهٴ «یس» است ﴿فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾ ولی این سخن هم هست که سورهٴ مبارکهٴ «یس» است برای اینکه ﴿سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبِّ رَحیمٍ﴾ است یا ﴿کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ﴾ است اینها منافاتی هم با هم ندارند مثبتین‌اند هردو ممکن است حق باشند حق باشند از جهاتی این سوره قلب قرآن باشد به هر تقدیر در بهشت ذات اقدس الهی که خود سلام است سلام را به بهشتی‌ها ابلاغ می‌کند از صبغهٴ رحمت ﴿سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبِّ رَحیمٍ﴾ یعنی ﴿رَبِّ رَحیمٍ﴾ در قلب سالم اینها رحمت می‌ریزد در آیهٴ محلّ بحث هم فرمود: ﴿فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ حالا ظرف می‌شود تام القابلیة چون سالم است فیض از طرف فاعلی که تام الفاعلیه است قطعی الصدور است چرا برای اینکه هم کتابت آمده است و هم با ﴿عَلی﴾ ذکر شده است خود کلمه کتابت نشانه فرض است تثبیت است مسلّم بودن است اگر این کلمه نبود کلمه ﴿عَلی﴾ بود باز نشانه تثبیت و مسلّم بودن است مجموع این دو تا کلمه که مفید تأکید است تثبیت رحمت را به نحو اکید بیان می‌کند ﴿کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ﴾ کذا و کذا و کذا خب بنابراین این دعوت به توبه و انابه است حالا لازم نیست که حتماً کسی معصیت کرده باشد رجوع از مباح به مستحب یا رجوع از مکروه به مباح اینها هم درجات توبه است فرمود: ﴿کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ﴾ اینکه فرمود: ﴿أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ﴾ ظاهراً این سوء همان معصیت است نه کفر چون خطاب به مؤمنین است و خطاب دربارهٴ ﴿الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بآیاتِنا﴾ است و مانند آن بنابراین کفر و ارتداد ـ معاذالله ـ و نظایر آن خارج از بحث است می‌شود معصیت چون این ﴿الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا﴾ لازم نیست که همه اینها معصوم یا عادل باشند بالأخره مؤمن‌اند و مؤمن گاهی «تغلب علیه شقوته و شقوته» فرمود: ﴿کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ﴾ این تخلل رب هم نشانهٴ آن است که او شما را همچنان تدبیر می‌کند و می‌پروراند و رحمتی که ذات اقدس الهی بر خودش تثبیت کرده است این است که ﴿انه مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ﴾ اگر کسی گناهی را انجام داد روی جهالت، یک وقت است یک کسی گناهی را انجام می‌دهد روی عناد روی عداوت این سرانجام ـ معاذالله ـ ممکن است به تکذیب الهی منتهی بشود ولی یک وقت است کسی نه مؤمن است مسلمان است معتقد است لکن جهل او بر عقل او غالب می‌شود منظور از جهل در این گونه از موارد در مقابل علم نیست در مقابل عقل است در همان آیات سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة﴾ اصوالاً هر کسی معصیت می‌کند روی جهالت معصیت می‌کند این جهل در مقابل عقل است نه در مقابل علم همین که بارها ملاحظه فرمودید مرحوم کلینی‌(رضوان الله علیه) این باب اول و کتاب اول جامع کافی را کتاب العقل و الجهل قرار داد عاقل همان است که چیزی دارد که «ما عُبِدَ به الرحمن و اکتسب به الجنان» جاهل یعنی چیزی که با او خدا را عبادت بکند وبهشت را کسب بکند آن نورانیت ندارد در تقسیم اولی انسان یا عاقل است که اهل بهشت است یا جاهل است که گرفتار جهنم است آن‌گاه آن جاهل یا درس خوانده است یا درس نخوانده این جهل در مقابل عقل است که کتب عقل و الجهل در اصول کافی آمده است نه کتاب علم و الجهل علم و الجهل که در کافی نیست آدم یا عاقل است یا جاهل جاهل یا ملّاست یا غیر ملّا یا درس خوانده است یا درس نخوانده هر کسی معصیت می‌کند گرفتار جهالت است اینکه در بیان نورانی امیرالمؤمنین‌(سلام الله علیه ) آمده است که «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ» این جهل در مقابل عقل است «وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ یَنْفَعُهُ» خب «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ یَنْفَعُهُ» همین است هر کسی که شقای او بر سعادت او غلبه کند شهوت او بر سعادت او غلبه کند بر اساس جهالت این کار را انجام داده است پس منظور کفر و ارتداد نیست اولاً معصیت در مقابل آنهاست و از طرفی منظور از این جهالت در مقابل عقل است نه در مقابل علم و از طرف سوم این جهالت است نه عناد و عداوت و امثال ذلک چنین افرادی توبهٴ اینها مقبول است ﴿أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ﴾ بعد از آن عمل سوء توبه بکنند و این توبه‌اش را با اصلاح ترمیم بکند اصلاح مثل احسان به دو وجه است یک وقتی می‌گوییم احسن یعنی «فعل فعلاً حسناً» یک وقت است می‌گوییم احسن یعنی «احسن الی الغیر» در اینجا منظور از اصلاح اصلاح دیگران نیست اصلاح خودش است چون خودش آلوده شد یک وقت است می‌گوییم اصلح مصلح است یعنی بین افرادی صلاح را و مصلحت را مستقر می‌کند یک وقتی است که می‌گوییم اصلح یعنی «اتی بفعل صالح» احسان و اصلاح به دو معناست در اینجا اصلح یعنی آنچه را که خود افسد ترمیم بکند خداوند توبهٴ چنین افرادی را که با اصلاح ترمیم کرده‌اند می‌پذیرد چون ﴿غَفُورٌ رَّحِیمٌ﴾ است بعد فرمود این آیات الهی را ما باز و روشن می‌کنیم تا هم راه مؤمنین مشخص بشود و هم راه تبهکاران ﴿وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ اْلآیات﴾ که آن معطوف ‌علیه محذوف است ﴿وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ الْمُجْرِمینَ﴾ که معطوف است مذکور است.
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:52

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی