- 488
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 40 تا 45 سوره انعام
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 40 تا 45 سوره انعام"
- قرآن کریم برای هدایت انسانها هم از راه نظر و علم استفاده میکند و هم از راه عمل
- خداوند گاهی انسان را به سختی امتحان میکند و گاهی به نشاط و سرور
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ﴿40﴾ بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُون ﴿41﴾ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ﴿42﴾ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُون ﴿43﴾ فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ ﴿44﴾ فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ﴿45﴾
قرآن کریم برای هدایت انسانها هم از راه نظر و علم استفاده میکند هم از راه عمل از راه نظر دعوتهای متعددی دارد اینکه فرمود: ﴿ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ نشانه آن است که دعوت مراتبی دارد مراحلی دارد در بعضی از مراحل یا نسبت به عدهای دعوت برابر برهان و حکمت است نسبت به عدهای موعظه است نسبت به عدهای هم جدال احسن ولی هرگز با دعوتهای نظری اکتفا نمیکند چون یک کتاب علمی محض نیست که برهان اقامه کند کسی میخواهد بپذیرد و میخواهد نپذیرد در کنار راهنماییهای علمی راهنماییهای عملی هم دارد امتحان میکند امتحان هم گاهی به سود است گاهی به زیان گاهی انسان را به سختی امتحان میکند گاهی به نشاط و سرور امتحان میکند از مجموعه این راههای علمی و عملی اگر ناامید شد آنگاه دست به انتقام میزند اینچنین نیست که اگر راه نظر و حکمت نظری را طی کرد دلیل اقامه کرد، برهان اقامه کرد, موعظه کرد اثر نکرد عذاب نازل میکند اینچنین نیست برهان اقامه میکند، موعظه میکند، جدال احسن میکند تمام راهها و مجاری ادراکی را تغذیه میکند کنار این و در راه تغذیهٴ مجاری فکری مجاری عملی را هم تغذیه میکند بالأخره بعضیها با سختی تنبیه میشوند بعضی با رفاه و تشویق متنبّه میشوند این دو راه را هم طی میکنند یعنی هم تشویق هم تنبیه، تشویق مجانی و تنبیه با استحقاق تشویق خدا که لطف خدا سبب نمیطلبد چون منن او ابتداست طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفهٴسجادیه فرمود منن تو ابتدا، منّتها و نعمتهای تو بدئی است مسبوق به استحقاق نیست اما تنبیه او مسبوق به استحقاق است اگر تمام مجاری فکر را تغذیه کرد و تمام مجاری عمل را هم تأمین و تغذیه کرد راههای تشویقی را طی کرد راههای تنبیهی را طی کرد هیچ کدام از این مجاری علمی و عملی سودمند نبود آنگاه انتقام میگیرد پس قرآن یک کتاب علمی نیست چون نور است علم و عمل را هماهنگ کرد و تنها هم راه تشویق را طی نکرد یا راه تنبیه را طی نکرد این یک مرحله، که این امور یعنی مجموعهٴ تغذیهٴ فکری از سه راه و تأمین قدرتهای جذب و دفع از دو راه این یک سنت خداست سنت دیگری که قرآن بازگو میکند این است که بشر اگر مبتلا شد یک فشاری دید حالا یا عذاب الهی بود یا ظهور قیامت بود یا سوء اختیار خودش بود که بالأخره به عذاب الهی مبتلا شد مضطّر شد در آنگاه میگوید الله در آنگاه سودی ندارد ولی ما باز مشکل او را احیاناً اگر بخواهیم حل میکنیم این هم یک سنت خدا پس یک فصل اول مربوط به آن است که ذات اقدس الهی مجاری فکری و عَملی را از پنج راه تأمین میکند فصل دوم بحث این است که ذات اقدس الهی میفرماید هر بشری برابر آن سرمایهٴ فطری در حال اضطرار میگوید خدا حالا یا سودمند است یا سودمند نیست ولی ما بالأخره اگر مصلحت بدانیم مشکلش را حل میکنیم در آخرت که سودمند نیست در دنیا ما را میخوانند گاهی ما به حال آنها رحم میکنیم گاهی هم مصلحت نیست رحم بکنیم این هم یک سنت این فصل دوم بحث آیا آنچه در ذیل فصل اول است با آنچه در فصل دوم ناهماهنگ است؟ اینکه خدا درباره عدهای میفرماید ما به آنها نعمتهای فراوان دادیم شکر نکردند آنها را به بأساء و ضراء آزمودیم و گرفتیم متنبّه نشدند در فصل دوم میفرماید عدهای وقتی به عذاب بیفتند متنبّه میشوند آیا اینها دو گروهند یا نه دو گروه نیستند ـ معاذالله ـ بین این دو طایفه ناهماهنگی است یا نه دو حالتند هماهنگی یقیناً هست برای اینکه آنچه در فصل دوم میگوید میفرماید بشر وقتی مضطّر و ملجأ شد میگوید خدا آنچه در ذیل فصل اول آمده است آن فشار و تنبیهی است که هنوز اختیار محفوظ است در حد اضطرار نرسیده به حد الجاء نرسیده نظیر آن کشتی شکست خورده شب ظلمانی دریا نیست که همه راهها قطع باشد نه کسی است مشکلاتی برای او پیش آمد هنوز به این فکر است که زید و عمر مشکل او را حل میکنند خب، پس آنچه که در فصل دوم آمده است این است که این شخص مضطر است ملجأ هر کس به حد اضطرار برسد میگوید خدا برای اینکه فطرت را دارد و هیچ کس نیست که به حد اضطرار برسد و خدا را نخواهد خدا یعنی آن قدرت محض که همه چیز را میتواند رام کند و آنچه در ذیل فصل اول است آن فشارهایی است که هنوز اختیار محفوظ است به حد اضطرار نرسیده است بنابراین اینها دو مرحلهٴ کاملاً جدا هستند آنچه که در فصل دوم از شخص به حد اضطرار و اِلجاء میرسد آنچه در فصل اول است شخص به حد اضطرار و الجاء نمیرسد چون اینچنین است سخن بعضیها که گرچه در المنار به این صراحت نیامده ولی بعضیها که تقریبا ً المنار مایل به آن طرز فکر است این است که برخی در اثر رسوخ آن شهوت و غضب به حد الجاء و اضطرار هم برسند نمیگویند خدا این با قرآن هماهنگ نیست برای اینکه قرآن در آیات فراوان دارد که فطرت اینها زنده است اینها چه در دریا چه در صحرا به حد اضطرار برسند میگویند خدا و فرمود این خلقت که فطرت الهی است این تبدیل نمیشود با نفی جنس, نه خدا عوض میکند چون به نحو احسن این را آفرید نه غیر خدا عوض میکند چون خدا قدرت ندارد لذا ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ پس این فطرت در همه هست منتها گاهی مستور است گاهی تحت غرایض و اغراض دسیسه شده است مدسوس است و مانند آن اینچنین نیست که شخص به حد اضطرار برسد و به خدا ملتجی نشود این نیست و اما آنچه که در پایان فصل اول آمده است آن در حد حفظ اختیار هست یعنی به قرینه تقابل یعنی همان طوری که نعمت انسان را مسلوب الاختیار نمیکند ممکن است مغرور کند فشار و درد هم انسان را مسلوب الاختیار نمیکند ممکن است عصبانی بکند به این و آن بد بگوید به جای اینکه متنبّه بشود خب.
مطلب دیگر آن است که آیا در این کریمهٴ محلّ بحث که ذات اقدس الهی فرمود ما عدهای را به عذاب معذب کردیم اینها متنبّه نشدند بعد نعمتهای فراوانی به اینها دادیم میخواهد بفرماید برابر با آن اصل کلی ما با اینها عمل کردیم یعنی اول اینها را ﴿بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ﴾ گرفتیم بعد با نعمت و رفاه اینها را آزمودیم نه آن نقمت اثر گذاشت و نه این نعمت اثر گذاشت بعداً اینها را گرفتیم که زمخشری و امثال زمخشری آیه را اینچنین معنا میکند. یا نه ما اینها را در کلاس بأساء و ضراء آزمودیم وقتی دیدیم هیچ اثر نکرد مقدمات گرفتن اینها را فراهم کردیم و آن این است و آنها را از راه استدراج نعمتهای فراوانی دادیم بعد آنها را در نعمت غرق کردیم و گرفتیم که ظاهر سیدناالاستاد(رضوان علیه) در المیزان این است آنچه که زمخشری و امثال زمخشری از آیه استفاده میکنند به کمک بعضی از آیات سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» حل میشود خب الآن ما آن مرحله اول که دو فصل بود یک فصل مربوط به اتمام حجت خدا از مجاری علمی و عملی بود و فصل دیگر اینکه اگر به حد اضطرار برسند اینها متنبّه میشوند او را متذکر بشویم بعد وارد مسئله دیگر بشویم آیهٴ محلّ بحث این بود یعنی آیهٴ چهل سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ چون در حوادث دیگر اینها فقط شرکا را میخواستند هرگز نمیگفتند الله لذا مفعول بر فعل مقدم شد ﴿أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ﴾ چون همیشه غیر خدا را میخواستند همان طور که یک موحّد میگوید «لا اله الا الله لا شریک له» یک مشرک هم میگوید «لا اله الا الصنم لا اله الا الوثن» اینکه «لا اله الا الله» نمیگوید که اگر «لا اله الا الله» میگفت که با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشکلشان حل میشد او میگفت: «لا اله الا الصنم لا اله الا الوثن» اگر سخن از خالق بود «لا خالق الی الله» او را تصدیق میکردند اما خب جهان خالقی دارد اینکه مشکل را حل نمیکند که آنکه مربی انسان است این است که انسان بپذیرد در برابر کسی مسئول است آنها انسان را میسازد وگرنه صرف بحث عقلی که در عالم واجب الوجوبی هست خب هست این چه اثر دارد در عالم یک خالقی هست خب این را هر بتپرستی در حجاز و غیر حجاز قائل بود این که اثری تربیتی ندارد آن که اثر تربیتی دارد مسئله ربوبیّت است یعنی آنکه ارتباط تنگاتنگ بین بشر و اوست مربی اوست, رازق اوست, شافی اوست, ضار اوست, نافع اوست, حسابرس اوست, هادی اوست آنکه ارتباط تنگاتنگ انسان با او دارد او خداست این محور دعوت بود وگرنه از همان اول اگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مشرکین میگفت که «قولوا لا خالق الا الله» خب همه میگفتند چه اینکه ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ﴾ پس مشکل توحید خالقی نیست مشکل آن است که انسان بفهمد در برابر چه کسی مسئول است باید چه بکند هم مسئله دین او تأمین است هم مسئله آخرت او که نزاع از همین جا شروع میشد لذا رهبران الهی میگفتند «لا اله الا الله» آنها میگفتند« لا اله الا الصنم لا اله الا الوثن» چون میگفتند «لا اله الا الوثن» همیشه موحّد بودند در صنمخواهی یا وثنپرستی لذا خدا این مفعول را بر فعل مقدم داشت فرمود همیشه غیر خدا را میخواستید لاغیر الآن هم غیر خدا را میخواهید؟ یا الآن خدا را میخواهید و لاغیر و معنای مشرک این نیست که گاهی خدا گاهی غیر خدا یا هم خدا هم غیر خدا معنای مشرک این نیست معنای مشرک این است که این سمت ربوبیّت و تدبیر و تربیت که برای خداست کلاً این را به اوصان و وثن میدهند سمتی که برای خداست به غیر خدا میدهند این معنی شرک است وگرنه آنکه هم خدا و هم غیر خدا را در نظر میآورد آن ریا کار است نه مشرک به شرک جلی وثنی و صنمی که در کارها هم خدا را عبادت کنند هم غیر خدا را که نبود هم از خدا بخواهند هم از غیر خدا که نبود اینها فقط از غیر خدا میخواستند لذا این مفعول بر فعل مقدم شد ﴿أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ٭ بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ﴾ یعنی آنجا که میگفتید: «لا اله الا الوثن» الآن تبدیل میشود به «لا اله الا الله» این در حال آمدن عذاب یا در حال ظهور قیامت ولی در آیهٴ بعد اینچنین میفرماید: ﴿بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُون﴾ این﴿تَنْسَوْنَ﴾ هم آنها را فراموش میکنید سالبه به انتفاع موضوع است یعنی حالی به شما دست میدهد که حقیقت خدا ظهور میکند او را مییابید بعد میطلبید و بطلان وثن و صنم هم ظهور میکند از آنها اعراض میکنید مثل یخی که آب بشود دیگر چیزی برای بت نمیماند برای شما معلوم میشود که چوب است همان طوری که از دیگر سنگها و چوبها کاری ساخته نیست از این وثن و صنم هم کاری ساخته نیست ﴿ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ﴾ در بخشی از سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به همین قسمت اشاره میکند که شما اگر خطری برسد آنچه را که شما به عنوان خدا میپنداشتید آن گم میشود چیزی برای شما به عنوان خدا نمیماند ﴿ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ﴾ که مشابه این در بعضی از بخشها گذشت و به خواست خدا در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم خواهد آمد در همین سورهٴ «انعام» خواهد آمد خب پس ﴿إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُون﴾ اینها خلاصه بحث درباره آن عذابی که به حد اضطرار به اِلجاء برسد اما آیهٴ 42 فرمود: ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ٭ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ فرمود اینکه «لام» «لام» قسم است من سوگند یاد میکنم که نسبت [به] امتهای گذشته ما انبیایی را فرستادیم قبل از تو که این انبیا آنها را به راه توحید دعوت کردند دعوتهای سهگانه حالا حکمت بود موعظه حسنه بود جدال احسن بود که سنت انبیا(علیه السّلام) است آنها «مفروق عنه» است وقتی آن راههای عِلمی سودمند نبود مجاری عَملی را شروع کردیم مجاری عملی هم آزمون خداست ما آنها را به بأساء و ضراء گرفتیم حالا با جنگ یا غیر جنگ یا شدتهای بدنی و ضررهای روحی به غم و اندوه و امثال ذلک که ضراء است آنها را امتحان کردیم یا درد بدنی و فقر و مانند آن که امر بدنی بود و بیرونی است مبتلا کردیم آنها را امتحان کردیم شاید اینها تضرع کنند این ﴿لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ در جایی است که فرمود امید تضرع هست رجاء تضرع هست معلوم میشود اینها همچنان مختاراند نه ملجأ نه مضطر بعد هم تحضیض میکند و از طرفی هم تحذیر میکند فرمود ما اینها را آزمودیم چرا نگفتند یا الله؟ ما آنها را به سختی قرار دادیم که اینها از ما بخواهند ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا﴾ خب ما اینها را گرفتیم تا از ما با ضراعت و ابتهال چیز بخواهند چرا نخواستند این یک مدرسه است ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ همان طوری که شما میبینید بعضی از این چشمههای معدنی با املاح میجوشد ولی اول راه خود را میبندد این سنگهایی که در بعضی از کوهها میبینید اینها اول که نبود این آبهای معدنی با آن رسوبات و املاح همین که از چشمه میجوشد اول راه خود را میبندد بعد هم آنجا دفع میشود این خواطر بد این تبهکاریها این سیّئات راه خود آدم را میبندد این قلب میشود قَسی در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» فرمود: ﴿فطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ آنها که این منطقههای ییلاقی رفت و آمد و آمد دارند مثلاً یک سی سال قبل یا چهل سال قبل از جایی عبور میکردند میگفتند اینجا یک سرسبز بود و مزرعه خوبی بود الآن یک تلی از رسوبات است یعنی این رسوبات در طی مدتی بالأخره به صورت این قسی حجر قسی در میآید ﴿فطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿لکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ ﴾ پس دلها متنبّه نشد آن فطرت زیر این انبار و تلی از رسوبات دفن شد از سویی دیگر شیطان اعمال اینها را تضمین کرد که به فلان کار مراجعه کنید به فلان شیء مراجعه کنید مشکلتان از این راه حل میشود دست به فلان کار بزنید چهارتا خلاف بکنید مشکلتان را حل کنید و مانند آن خب پس قساوت دل از یک سو, سُلطه شیطان از سویی دیگر باعث شد که اینها ضراعت و ابتهال و ناله نکردند این نعمت الهی را از دست دادند خب این با آن اصل کلی که در موارد فراوانی از قرآن کریم آمده و در آیهٴ چهل هم اینجا مطرح شده است که اگر عذاب الهی بیاید اینها میگویند یا الله این منافات ندارد برای اینکه آن به حدّ اِلجاء و اضطرار میرسد این در حد اختیار است نه اینکه عدهای فطرت خودشان را از دست داده باشند حتی در حال اِلجاء هم نگویند خب بالأخره کسی از فرعون که بدتر نیست او هم وقتی ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ که شد گفت: ﴿آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ﴾ برای رفع هرگونه شبهه نگفت ایمان آوردم به الله که تا بگویند خب این الله همان اللهی بود که خودت میگفتی ﴿فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ اْلأَعْلی﴾ گفت: ﴿آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ﴾ منتها آن وقت سودی نداشت در حال اِلجاء و در حال اضطرار همه بر اساس آن فطرت متوجه حقیقت میشوند اینچنین نیست که این آیه ناظر به بحث اِلجاء باشد تا ما بگوییم آیه اولی که میگوید عدهای در حال اِلجاء موحّدانه ناله میکنند و عدهای در حال الجاء هم موحّدانه ناله نمیکنند اینها فطرت را از بین بردند چون فطرت هرگز از بین رفتنی نیست بلکه مراحل ابتلاء و عذاب فرق میکند تا اینجا راجع به هماهنگ کردن این دو تا آیه
پرسش...
پاسخ: اگر به حد, در عالم تکلیف باشد بله منتها چون خودش فرمود: ﴿فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ﴾ مثل کسانی که در دریا بودند منتها اگر همان حال را حفظ بکنند مقبول است لکن فرمود عدهای وقتی در دریا از همه علل و عوامل ناامید شدند به ما مراجعه میکنند و با اخلاص هم از ما میخواهند ﴿دعوا الله مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ﴾ اما ﴿فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ اگر آن حال را وقتی به ساحل آمدند حفظ بکنند مقبول است خب.
در آیهٴ بعد فرمود: ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً﴾ جناب زمخشری و دیگران آمدند گفتند که با آن امتحان اول که اینها سرافراز به در نیامدند خدا عذاب نمیکند بلکه از راه نعمت هم میآزماید اینها را اگر از راه نقمت و از بأساء و ضراء امتحان کرد اینها موفق نشدند از راه نعمت امتحان میکند آن عذاب و آن بأسا و ضراء را برمیدارد به جای او نعمت و رفاه و آسایش روحی و بدنی و امثال ذلک را نصیب اینها میکند ببیند اینها شاکراند یا نه اگر از این آزمون نعمت هم سرافراز به در نیامدند آنگاه خدا اینها را میگیرد این اصل در قرآن کریم هست چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بخشی مربوط به همین اصل است در سورهٴ «اعراف» آیهٴ 168 اینچنین داریم ﴿وَ قَطَّعْناهُمْ فِی اْلأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ ما اینها را گاهی با حسنات مبتلا کردیم یعنی آزمودیم گاهی با سیّئات مبتلا کردیم و آزمودیم تا برگردند به طرف خدا این یک اصلی است چه اینکه مشابه این هم باز در بعضی از آیات سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آمده است که ما اینها را اول حسنه بعد سیئه او بالعکس آزمودیم بعد اینها را گرفتیم و این را به عنوان یک اصل کلی ذکر میکند آیهٴ 94 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیِّ﴾ اینها معلوم میشود جزء احکام نبوت عام است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیِّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ این امتحان به بأساء و الضراء ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا﴾ ما آن رنج و درد را برداشتیم به جای سیّئات دنیا حسنات و رفاه ثروت و مال و بنین به اینها دادیم تا اینکه اینها پرشدند «عفو» یعنی زیادی ﴿یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾ یعنی مازاد انسان وقتی از حقش میگذرد میگویند عفو کرده این گذشت، آن فاضل, آن زیادی, آن افزایش را میگویند «عفو» ﴿حَتّی عَفَوْا﴾ یعنی لبریز شدند پرشد خب ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا﴾ ولی باز متنبّه نشدند و ﴿وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ﴾ گفتند اینها... حوادثی است پدران ما هم گاهی در رنج بودند گاهی هم در رفاه ما هم همین طور خب نه آن حوادث تلخ اینها را متنبّه کرد نه این حوادث شیرین گفتند این روزگار است دیگر گاهی به کام ماست گاهی علیه ماست مدبّری ـ معاذ الله ـ در کار نیست ﴿وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ﴾ خب اینها نه تنها از آن مجاری ادراکی متنبّه نشدند از این مجاری تحریکی و عملی هم متنبّه نشدند یعنی حکمت و موعظه و جدال احسن از بخشهای علمی، حسنات و سیّئات از بخشهای عَملی در اینها اثر نکرد آنگاه ﴿فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً﴾ دفعتاً اینها را گرفتیم ﴿وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ﴾ در بعضی از آیات دیگر میفرماید راه دفعتاً گیری الهی این است که ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ یک وقتی انسان در یک اتاقی نشسته است این اتاق میلرزد خب انسان فرار میکند یا از سقف ویران میشود انسان فرار میکند یا از دیوار خراب میشود فرار میکند یک وقت هیچ کدام ازاین سه, چهار راه نیست بلکه دفعتاً پایه ویران میشود فرمود: ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ خدا آنها را از راه قاعدهها و پایههای خانههای آنها را گرفته خب اگر چهار تا پایه دارد فرض این پایهها دفعتاً بریزد خب سقف میریزد دیگر راه برای فرار نیست که فرمود دفعتاً اینچنین میگیرد ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ﴾ بعد دیدیم حیف روزگار است که اینها اینجا عالم را معطل کنند ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ این یک آیه است ﴿دابِرُ﴾ یعنی اصل یعنی ما ریشه اینگونه از افراد را کندیم خدا را شکر خب غرض آن است که آن تعبیری که در بعضی از اهل گفتار اهل تفسیر هست که سیدناالاستاد ناظر به آنهاست و حرف آنها را نقل میکند میگوید انتها و ردهای آن حرف در تفسیر المنار هست که بعضیها فطرتشان به هم میخورد این مطابق با قرآن نیست این یک, آنچه در آیهٴ قبل فرمود: ﴿أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ﴾ این در حد اِلجاء است هر کس به این حد برسد به خدا متوسل میشود این دو، این امتحانهای بأساء و ضراء در حد اختیار است اختیار افراد همچنان محفوظ است گاهی میپذیرند گاهی نمیپذیرند این سه میماند این مطلب که آیا آیهٴ محلّ بحث یعنی اینکه فرمود ما اینها را با بأساء و ضراء گرفتیم ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این مقدمهٴ گرفتن است یا تبدیل سیئه بر حسنه است آنکه زمخشری و امثال زمخشری میگویند میگویند ذات اقدس الهی بلاتشبیه نظیر آن پدری مهربانی که گاهی با خشونت گاهی با ملاطفت درشتی و نرمی به هم در به هم بچهها را میپروراند و اما آنچه که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) میفرماید این است که این ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این طلیعهٴ عذاب است شاید آنچه که تفسیر سیدناالاستاد را ترجیح بدهد این است که در آغاز این آیهٴ بعد آمده ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ این معلوم میشود که حالا بخواهد بگیرد اگر این دومی هم مثل اولی امتحان بود میفرمود ما اول اینها را به سختی آزمودیم بعد به رفاه آزمودیم ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ﴾ از اینکه ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ را قبل از ﴿فَتَحْنا عَلَیْهِمْ﴾ ذکر فرمود معلوم میشود حالا میخواهد بگیرد نه حالا باز میخواهد امتحان بکند اگر این ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا﴾ بعد قرار میگرفت آنوقت این آیهٴ محل بحث وِزان همان آیهٴ 95 سورهٴ «اعراف» بود که فرمود: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ در آیهٴ 94 و 95 سورهٴ «اعراف» فرمود ما هیچ امتی را نفرستادیم مگر اینکه ﴿إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ٭ ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا﴾ بعد دیدیم میگویند نه روزگار است این پدران ما هم همین طور بودند گاهی ضراء بود گاهی سراء بود به جایی که متنبّه بشوند آن وقت اینها را گرفت اگر در آغاز آیهٴ بعد ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ نبود ممکن بود وِزان این آیهٴ همان وِزان همان آیهٴ 94 و 95 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» باشد ولی چون در آغازش فرمود: ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ معلوم میشود حالا میخواهد بگیرد این است که سیدناالاستاد این راه را حالا طی کرده اما احتمال اینکه تا بگیرد باز اتمام حجت باشد هست خب یقیناً هست چون انسان تا آخرین لحظه راه برای توبهاش هست حالا اگر ذات اقدس الهی مقدمات عذاب را فراهم کرده است آنها توبه کردند خب برمیگردند پس معلوم میشود تا آخرین لحظهٴ اختیار اینچنین نیست که این عذاب قابل کشف نباشد با دعا برمیگردد با صدقه و صله رحم برمیگردد و مانند آن.
پرسش...
پاسخ: خب ولی ﴿و قالوا﴾ بعد آن دارد ﴿وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ﴾ گفتند این روزگار است گاهی به سود ماست گاهی به زیان ماست خدایی باشد و تدبیری بکند و اینها ـ معاذالله ـ نیست.
پرسش...
پاسخ: نه چطور نفهمیدند؟ راههای ادراکی را که انبیا تمام کردند این راههای عَملی را هم دارند طی میکنند استدراجی هم در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بازگو فرمود در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿نسَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ ٭ وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ﴾ آن را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به این صورت یاد کرد که من آنها را مهلت میدهم به تدریج آنها را میگیرم آیهٴ 181 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است ﴿وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بایاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ ٭ وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ﴾ این است که فرمود: ﴿وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا﴾ این مقدمه عذاب است خب آنچه را که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) را وادار کرد که بفرماید این طلیعهٴ عذاب است همین است که در آغاز آیهٴ بعد فرمود: ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ معلوم میشود حالا میخواهد بگیرد ﴿فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ﴾.
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
- قرآن کریم برای هدایت انسانها هم از راه نظر و علم استفاده میکند و هم از راه عمل
- خداوند گاهی انسان را به سختی امتحان میکند و گاهی به نشاط و سرور
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ﴿40﴾ بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُون ﴿41﴾ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ﴿42﴾ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُون ﴿43﴾ فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ ﴿44﴾ فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ﴿45﴾
قرآن کریم برای هدایت انسانها هم از راه نظر و علم استفاده میکند هم از راه عمل از راه نظر دعوتهای متعددی دارد اینکه فرمود: ﴿ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ نشانه آن است که دعوت مراتبی دارد مراحلی دارد در بعضی از مراحل یا نسبت به عدهای دعوت برابر برهان و حکمت است نسبت به عدهای موعظه است نسبت به عدهای هم جدال احسن ولی هرگز با دعوتهای نظری اکتفا نمیکند چون یک کتاب علمی محض نیست که برهان اقامه کند کسی میخواهد بپذیرد و میخواهد نپذیرد در کنار راهنماییهای علمی راهنماییهای عملی هم دارد امتحان میکند امتحان هم گاهی به سود است گاهی به زیان گاهی انسان را به سختی امتحان میکند گاهی به نشاط و سرور امتحان میکند از مجموعه این راههای علمی و عملی اگر ناامید شد آنگاه دست به انتقام میزند اینچنین نیست که اگر راه نظر و حکمت نظری را طی کرد دلیل اقامه کرد، برهان اقامه کرد, موعظه کرد اثر نکرد عذاب نازل میکند اینچنین نیست برهان اقامه میکند، موعظه میکند، جدال احسن میکند تمام راهها و مجاری ادراکی را تغذیه میکند کنار این و در راه تغذیهٴ مجاری فکری مجاری عملی را هم تغذیه میکند بالأخره بعضیها با سختی تنبیه میشوند بعضی با رفاه و تشویق متنبّه میشوند این دو راه را هم طی میکنند یعنی هم تشویق هم تنبیه، تشویق مجانی و تنبیه با استحقاق تشویق خدا که لطف خدا سبب نمیطلبد چون منن او ابتداست طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفهٴسجادیه فرمود منن تو ابتدا، منّتها و نعمتهای تو بدئی است مسبوق به استحقاق نیست اما تنبیه او مسبوق به استحقاق است اگر تمام مجاری فکر را تغذیه کرد و تمام مجاری عمل را هم تأمین و تغذیه کرد راههای تشویقی را طی کرد راههای تنبیهی را طی کرد هیچ کدام از این مجاری علمی و عملی سودمند نبود آنگاه انتقام میگیرد پس قرآن یک کتاب علمی نیست چون نور است علم و عمل را هماهنگ کرد و تنها هم راه تشویق را طی نکرد یا راه تنبیه را طی نکرد این یک مرحله، که این امور یعنی مجموعهٴ تغذیهٴ فکری از سه راه و تأمین قدرتهای جذب و دفع از دو راه این یک سنت خداست سنت دیگری که قرآن بازگو میکند این است که بشر اگر مبتلا شد یک فشاری دید حالا یا عذاب الهی بود یا ظهور قیامت بود یا سوء اختیار خودش بود که بالأخره به عذاب الهی مبتلا شد مضطّر شد در آنگاه میگوید الله در آنگاه سودی ندارد ولی ما باز مشکل او را احیاناً اگر بخواهیم حل میکنیم این هم یک سنت خدا پس یک فصل اول مربوط به آن است که ذات اقدس الهی مجاری فکری و عَملی را از پنج راه تأمین میکند فصل دوم بحث این است که ذات اقدس الهی میفرماید هر بشری برابر آن سرمایهٴ فطری در حال اضطرار میگوید خدا حالا یا سودمند است یا سودمند نیست ولی ما بالأخره اگر مصلحت بدانیم مشکلش را حل میکنیم در آخرت که سودمند نیست در دنیا ما را میخوانند گاهی ما به حال آنها رحم میکنیم گاهی هم مصلحت نیست رحم بکنیم این هم یک سنت این فصل دوم بحث آیا آنچه در ذیل فصل اول است با آنچه در فصل دوم ناهماهنگ است؟ اینکه خدا درباره عدهای میفرماید ما به آنها نعمتهای فراوان دادیم شکر نکردند آنها را به بأساء و ضراء آزمودیم و گرفتیم متنبّه نشدند در فصل دوم میفرماید عدهای وقتی به عذاب بیفتند متنبّه میشوند آیا اینها دو گروهند یا نه دو گروه نیستند ـ معاذالله ـ بین این دو طایفه ناهماهنگی است یا نه دو حالتند هماهنگی یقیناً هست برای اینکه آنچه در فصل دوم میگوید میفرماید بشر وقتی مضطّر و ملجأ شد میگوید خدا آنچه در ذیل فصل اول آمده است آن فشار و تنبیهی است که هنوز اختیار محفوظ است در حد اضطرار نرسیده به حد الجاء نرسیده نظیر آن کشتی شکست خورده شب ظلمانی دریا نیست که همه راهها قطع باشد نه کسی است مشکلاتی برای او پیش آمد هنوز به این فکر است که زید و عمر مشکل او را حل میکنند خب، پس آنچه که در فصل دوم آمده است این است که این شخص مضطر است ملجأ هر کس به حد اضطرار برسد میگوید خدا برای اینکه فطرت را دارد و هیچ کس نیست که به حد اضطرار برسد و خدا را نخواهد خدا یعنی آن قدرت محض که همه چیز را میتواند رام کند و آنچه در ذیل فصل اول است آن فشارهایی است که هنوز اختیار محفوظ است به حد اضطرار نرسیده است بنابراین اینها دو مرحلهٴ کاملاً جدا هستند آنچه که در فصل دوم از شخص به حد اضطرار و اِلجاء میرسد آنچه در فصل اول است شخص به حد اضطرار و الجاء نمیرسد چون اینچنین است سخن بعضیها که گرچه در المنار به این صراحت نیامده ولی بعضیها که تقریبا ً المنار مایل به آن طرز فکر است این است که برخی در اثر رسوخ آن شهوت و غضب به حد الجاء و اضطرار هم برسند نمیگویند خدا این با قرآن هماهنگ نیست برای اینکه قرآن در آیات فراوان دارد که فطرت اینها زنده است اینها چه در دریا چه در صحرا به حد اضطرار برسند میگویند خدا و فرمود این خلقت که فطرت الهی است این تبدیل نمیشود با نفی جنس, نه خدا عوض میکند چون به نحو احسن این را آفرید نه غیر خدا عوض میکند چون خدا قدرت ندارد لذا ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ پس این فطرت در همه هست منتها گاهی مستور است گاهی تحت غرایض و اغراض دسیسه شده است مدسوس است و مانند آن اینچنین نیست که شخص به حد اضطرار برسد و به خدا ملتجی نشود این نیست و اما آنچه که در پایان فصل اول آمده است آن در حد حفظ اختیار هست یعنی به قرینه تقابل یعنی همان طوری که نعمت انسان را مسلوب الاختیار نمیکند ممکن است مغرور کند فشار و درد هم انسان را مسلوب الاختیار نمیکند ممکن است عصبانی بکند به این و آن بد بگوید به جای اینکه متنبّه بشود خب.
مطلب دیگر آن است که آیا در این کریمهٴ محلّ بحث که ذات اقدس الهی فرمود ما عدهای را به عذاب معذب کردیم اینها متنبّه نشدند بعد نعمتهای فراوانی به اینها دادیم میخواهد بفرماید برابر با آن اصل کلی ما با اینها عمل کردیم یعنی اول اینها را ﴿بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ﴾ گرفتیم بعد با نعمت و رفاه اینها را آزمودیم نه آن نقمت اثر گذاشت و نه این نعمت اثر گذاشت بعداً اینها را گرفتیم که زمخشری و امثال زمخشری آیه را اینچنین معنا میکند. یا نه ما اینها را در کلاس بأساء و ضراء آزمودیم وقتی دیدیم هیچ اثر نکرد مقدمات گرفتن اینها را فراهم کردیم و آن این است و آنها را از راه استدراج نعمتهای فراوانی دادیم بعد آنها را در نعمت غرق کردیم و گرفتیم که ظاهر سیدناالاستاد(رضوان علیه) در المیزان این است آنچه که زمخشری و امثال زمخشری از آیه استفاده میکنند به کمک بعضی از آیات سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» حل میشود خب الآن ما آن مرحله اول که دو فصل بود یک فصل مربوط به اتمام حجت خدا از مجاری علمی و عملی بود و فصل دیگر اینکه اگر به حد اضطرار برسند اینها متنبّه میشوند او را متذکر بشویم بعد وارد مسئله دیگر بشویم آیهٴ محلّ بحث این بود یعنی آیهٴ چهل سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ چون در حوادث دیگر اینها فقط شرکا را میخواستند هرگز نمیگفتند الله لذا مفعول بر فعل مقدم شد ﴿أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ﴾ چون همیشه غیر خدا را میخواستند همان طور که یک موحّد میگوید «لا اله الا الله لا شریک له» یک مشرک هم میگوید «لا اله الا الصنم لا اله الا الوثن» اینکه «لا اله الا الله» نمیگوید که اگر «لا اله الا الله» میگفت که با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشکلشان حل میشد او میگفت: «لا اله الا الصنم لا اله الا الوثن» اگر سخن از خالق بود «لا خالق الی الله» او را تصدیق میکردند اما خب جهان خالقی دارد اینکه مشکل را حل نمیکند که آنکه مربی انسان است این است که انسان بپذیرد در برابر کسی مسئول است آنها انسان را میسازد وگرنه صرف بحث عقلی که در عالم واجب الوجوبی هست خب هست این چه اثر دارد در عالم یک خالقی هست خب این را هر بتپرستی در حجاز و غیر حجاز قائل بود این که اثری تربیتی ندارد آن که اثر تربیتی دارد مسئله ربوبیّت است یعنی آنکه ارتباط تنگاتنگ بین بشر و اوست مربی اوست, رازق اوست, شافی اوست, ضار اوست, نافع اوست, حسابرس اوست, هادی اوست آنکه ارتباط تنگاتنگ انسان با او دارد او خداست این محور دعوت بود وگرنه از همان اول اگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مشرکین میگفت که «قولوا لا خالق الا الله» خب همه میگفتند چه اینکه ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ﴾ پس مشکل توحید خالقی نیست مشکل آن است که انسان بفهمد در برابر چه کسی مسئول است باید چه بکند هم مسئله دین او تأمین است هم مسئله آخرت او که نزاع از همین جا شروع میشد لذا رهبران الهی میگفتند «لا اله الا الله» آنها میگفتند« لا اله الا الصنم لا اله الا الوثن» چون میگفتند «لا اله الا الوثن» همیشه موحّد بودند در صنمخواهی یا وثنپرستی لذا خدا این مفعول را بر فعل مقدم داشت فرمود همیشه غیر خدا را میخواستید لاغیر الآن هم غیر خدا را میخواهید؟ یا الآن خدا را میخواهید و لاغیر و معنای مشرک این نیست که گاهی خدا گاهی غیر خدا یا هم خدا هم غیر خدا معنای مشرک این نیست معنای مشرک این است که این سمت ربوبیّت و تدبیر و تربیت که برای خداست کلاً این را به اوصان و وثن میدهند سمتی که برای خداست به غیر خدا میدهند این معنی شرک است وگرنه آنکه هم خدا و هم غیر خدا را در نظر میآورد آن ریا کار است نه مشرک به شرک جلی وثنی و صنمی که در کارها هم خدا را عبادت کنند هم غیر خدا را که نبود هم از خدا بخواهند هم از غیر خدا که نبود اینها فقط از غیر خدا میخواستند لذا این مفعول بر فعل مقدم شد ﴿أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ٭ بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ﴾ یعنی آنجا که میگفتید: «لا اله الا الوثن» الآن تبدیل میشود به «لا اله الا الله» این در حال آمدن عذاب یا در حال ظهور قیامت ولی در آیهٴ بعد اینچنین میفرماید: ﴿بَلْ إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُون﴾ این﴿تَنْسَوْنَ﴾ هم آنها را فراموش میکنید سالبه به انتفاع موضوع است یعنی حالی به شما دست میدهد که حقیقت خدا ظهور میکند او را مییابید بعد میطلبید و بطلان وثن و صنم هم ظهور میکند از آنها اعراض میکنید مثل یخی که آب بشود دیگر چیزی برای بت نمیماند برای شما معلوم میشود که چوب است همان طوری که از دیگر سنگها و چوبها کاری ساخته نیست از این وثن و صنم هم کاری ساخته نیست ﴿ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ﴾ در بخشی از سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به همین قسمت اشاره میکند که شما اگر خطری برسد آنچه را که شما به عنوان خدا میپنداشتید آن گم میشود چیزی برای شما به عنوان خدا نمیماند ﴿ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاّ إِیّاهُ﴾ که مشابه این در بعضی از بخشها گذشت و به خواست خدا در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم خواهد آمد در همین سورهٴ «انعام» خواهد آمد خب پس ﴿إِیّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُون﴾ اینها خلاصه بحث درباره آن عذابی که به حد اضطرار به اِلجاء برسد اما آیهٴ 42 فرمود: ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ٭ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ فرمود اینکه «لام» «لام» قسم است من سوگند یاد میکنم که نسبت [به] امتهای گذشته ما انبیایی را فرستادیم قبل از تو که این انبیا آنها را به راه توحید دعوت کردند دعوتهای سهگانه حالا حکمت بود موعظه حسنه بود جدال احسن بود که سنت انبیا(علیه السّلام) است آنها «مفروق عنه» است وقتی آن راههای عِلمی سودمند نبود مجاری عَملی را شروع کردیم مجاری عملی هم آزمون خداست ما آنها را به بأساء و ضراء گرفتیم حالا با جنگ یا غیر جنگ یا شدتهای بدنی و ضررهای روحی به غم و اندوه و امثال ذلک که ضراء است آنها را امتحان کردیم یا درد بدنی و فقر و مانند آن که امر بدنی بود و بیرونی است مبتلا کردیم آنها را امتحان کردیم شاید اینها تضرع کنند این ﴿لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ در جایی است که فرمود امید تضرع هست رجاء تضرع هست معلوم میشود اینها همچنان مختاراند نه ملجأ نه مضطر بعد هم تحضیض میکند و از طرفی هم تحذیر میکند فرمود ما اینها را آزمودیم چرا نگفتند یا الله؟ ما آنها را به سختی قرار دادیم که اینها از ما بخواهند ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا﴾ خب ما اینها را گرفتیم تا از ما با ضراعت و ابتهال چیز بخواهند چرا نخواستند این یک مدرسه است ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ همان طوری که شما میبینید بعضی از این چشمههای معدنی با املاح میجوشد ولی اول راه خود را میبندد این سنگهایی که در بعضی از کوهها میبینید اینها اول که نبود این آبهای معدنی با آن رسوبات و املاح همین که از چشمه میجوشد اول راه خود را میبندد بعد هم آنجا دفع میشود این خواطر بد این تبهکاریها این سیّئات راه خود آدم را میبندد این قلب میشود قَسی در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» فرمود: ﴿فطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ آنها که این منطقههای ییلاقی رفت و آمد و آمد دارند مثلاً یک سی سال قبل یا چهل سال قبل از جایی عبور میکردند میگفتند اینجا یک سرسبز بود و مزرعه خوبی بود الآن یک تلی از رسوبات است یعنی این رسوبات در طی مدتی بالأخره به صورت این قسی حجر قسی در میآید ﴿فطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿لکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ ﴾ پس دلها متنبّه نشد آن فطرت زیر این انبار و تلی از رسوبات دفن شد از سویی دیگر شیطان اعمال اینها را تضمین کرد که به فلان کار مراجعه کنید به فلان شیء مراجعه کنید مشکلتان از این راه حل میشود دست به فلان کار بزنید چهارتا خلاف بکنید مشکلتان را حل کنید و مانند آن خب پس قساوت دل از یک سو, سُلطه شیطان از سویی دیگر باعث شد که اینها ضراعت و ابتهال و ناله نکردند این نعمت الهی را از دست دادند خب این با آن اصل کلی که در موارد فراوانی از قرآن کریم آمده و در آیهٴ چهل هم اینجا مطرح شده است که اگر عذاب الهی بیاید اینها میگویند یا الله این منافات ندارد برای اینکه آن به حدّ اِلجاء و اضطرار میرسد این در حد اختیار است نه اینکه عدهای فطرت خودشان را از دست داده باشند حتی در حال اِلجاء هم نگویند خب بالأخره کسی از فرعون که بدتر نیست او هم وقتی ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ که شد گفت: ﴿آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ﴾ برای رفع هرگونه شبهه نگفت ایمان آوردم به الله که تا بگویند خب این الله همان اللهی بود که خودت میگفتی ﴿فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ اْلأَعْلی﴾ گفت: ﴿آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ﴾ منتها آن وقت سودی نداشت در حال اِلجاء و در حال اضطرار همه بر اساس آن فطرت متوجه حقیقت میشوند اینچنین نیست که این آیه ناظر به بحث اِلجاء باشد تا ما بگوییم آیه اولی که میگوید عدهای در حال اِلجاء موحّدانه ناله میکنند و عدهای در حال الجاء هم موحّدانه ناله نمیکنند اینها فطرت را از بین بردند چون فطرت هرگز از بین رفتنی نیست بلکه مراحل ابتلاء و عذاب فرق میکند تا اینجا راجع به هماهنگ کردن این دو تا آیه
پرسش...
پاسخ: اگر به حد, در عالم تکلیف باشد بله منتها چون خودش فرمود: ﴿فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ﴾ مثل کسانی که در دریا بودند منتها اگر همان حال را حفظ بکنند مقبول است لکن فرمود عدهای وقتی در دریا از همه علل و عوامل ناامید شدند به ما مراجعه میکنند و با اخلاص هم از ما میخواهند ﴿دعوا الله مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ﴾ اما ﴿فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ﴾ اگر آن حال را وقتی به ساحل آمدند حفظ بکنند مقبول است خب.
در آیهٴ بعد فرمود: ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً﴾ جناب زمخشری و دیگران آمدند گفتند که با آن امتحان اول که اینها سرافراز به در نیامدند خدا عذاب نمیکند بلکه از راه نعمت هم میآزماید اینها را اگر از راه نقمت و از بأساء و ضراء امتحان کرد اینها موفق نشدند از راه نعمت امتحان میکند آن عذاب و آن بأسا و ضراء را برمیدارد به جای او نعمت و رفاه و آسایش روحی و بدنی و امثال ذلک را نصیب اینها میکند ببیند اینها شاکراند یا نه اگر از این آزمون نعمت هم سرافراز به در نیامدند آنگاه خدا اینها را میگیرد این اصل در قرآن کریم هست چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بخشی مربوط به همین اصل است در سورهٴ «اعراف» آیهٴ 168 اینچنین داریم ﴿وَ قَطَّعْناهُمْ فِی اْلأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾ ما اینها را گاهی با حسنات مبتلا کردیم یعنی آزمودیم گاهی با سیّئات مبتلا کردیم و آزمودیم تا برگردند به طرف خدا این یک اصلی است چه اینکه مشابه این هم باز در بعضی از آیات سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آمده است که ما اینها را اول حسنه بعد سیئه او بالعکس آزمودیم بعد اینها را گرفتیم و این را به عنوان یک اصل کلی ذکر میکند آیهٴ 94 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیِّ﴾ اینها معلوم میشود جزء احکام نبوت عام است ﴿وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیِّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ این امتحان به بأساء و الضراء ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا﴾ ما آن رنج و درد را برداشتیم به جای سیّئات دنیا حسنات و رفاه ثروت و مال و بنین به اینها دادیم تا اینکه اینها پرشدند «عفو» یعنی زیادی ﴿یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾ یعنی مازاد انسان وقتی از حقش میگذرد میگویند عفو کرده این گذشت، آن فاضل, آن زیادی, آن افزایش را میگویند «عفو» ﴿حَتّی عَفَوْا﴾ یعنی لبریز شدند پرشد خب ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا﴾ ولی باز متنبّه نشدند و ﴿وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ﴾ گفتند اینها... حوادثی است پدران ما هم گاهی در رنج بودند گاهی هم در رفاه ما هم همین طور خب نه آن حوادث تلخ اینها را متنبّه کرد نه این حوادث شیرین گفتند این روزگار است دیگر گاهی به کام ماست گاهی علیه ماست مدبّری ـ معاذ الله ـ در کار نیست ﴿وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ﴾ خب اینها نه تنها از آن مجاری ادراکی متنبّه نشدند از این مجاری تحریکی و عملی هم متنبّه نشدند یعنی حکمت و موعظه و جدال احسن از بخشهای علمی، حسنات و سیّئات از بخشهای عَملی در اینها اثر نکرد آنگاه ﴿فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً﴾ دفعتاً اینها را گرفتیم ﴿وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ﴾ در بعضی از آیات دیگر میفرماید راه دفعتاً گیری الهی این است که ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ یک وقتی انسان در یک اتاقی نشسته است این اتاق میلرزد خب انسان فرار میکند یا از سقف ویران میشود انسان فرار میکند یا از دیوار خراب میشود فرار میکند یک وقت هیچ کدام ازاین سه, چهار راه نیست بلکه دفعتاً پایه ویران میشود فرمود: ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ خدا آنها را از راه قاعدهها و پایههای خانههای آنها را گرفته خب اگر چهار تا پایه دارد فرض این پایهها دفعتاً بریزد خب سقف میریزد دیگر راه برای فرار نیست که فرمود دفعتاً اینچنین میگیرد ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ اینجا هم فرمود: ﴿فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ﴾ بعد دیدیم حیف روزگار است که اینها اینجا عالم را معطل کنند ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ این یک آیه است ﴿دابِرُ﴾ یعنی اصل یعنی ما ریشه اینگونه از افراد را کندیم خدا را شکر خب غرض آن است که آن تعبیری که در بعضی از اهل گفتار اهل تفسیر هست که سیدناالاستاد ناظر به آنهاست و حرف آنها را نقل میکند میگوید انتها و ردهای آن حرف در تفسیر المنار هست که بعضیها فطرتشان به هم میخورد این مطابق با قرآن نیست این یک, آنچه در آیهٴ قبل فرمود: ﴿أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ﴾ این در حد اِلجاء است هر کس به این حد برسد به خدا متوسل میشود این دو، این امتحانهای بأساء و ضراء در حد اختیار است اختیار افراد همچنان محفوظ است گاهی میپذیرند گاهی نمیپذیرند این سه میماند این مطلب که آیا آیهٴ محلّ بحث یعنی اینکه فرمود ما اینها را با بأساء و ضراء گرفتیم ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این مقدمهٴ گرفتن است یا تبدیل سیئه بر حسنه است آنکه زمخشری و امثال زمخشری میگویند میگویند ذات اقدس الهی بلاتشبیه نظیر آن پدری مهربانی که گاهی با خشونت گاهی با ملاطفت درشتی و نرمی به هم در به هم بچهها را میپروراند و اما آنچه که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) میفرماید این است که این ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ﴾ این طلیعهٴ عذاب است شاید آنچه که تفسیر سیدناالاستاد را ترجیح بدهد این است که در آغاز این آیهٴ بعد آمده ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ این معلوم میشود که حالا بخواهد بگیرد اگر این دومی هم مثل اولی امتحان بود میفرمود ما اول اینها را به سختی آزمودیم بعد به رفاه آزمودیم ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ﴾ از اینکه ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ را قبل از ﴿فَتَحْنا عَلَیْهِمْ﴾ ذکر فرمود معلوم میشود حالا میخواهد بگیرد نه حالا باز میخواهد امتحان بکند اگر این ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا﴾ بعد قرار میگرفت آنوقت این آیهٴ محل بحث وِزان همان آیهٴ 95 سورهٴ «اعراف» بود که فرمود: ﴿ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ در آیهٴ 94 و 95 سورهٴ «اعراف» فرمود ما هیچ امتی را نفرستادیم مگر اینکه ﴿إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ٭ ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا﴾ بعد دیدیم میگویند نه روزگار است این پدران ما هم همین طور بودند گاهی ضراء بود گاهی سراء بود به جایی که متنبّه بشوند آن وقت اینها را گرفت اگر در آغاز آیهٴ بعد ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ نبود ممکن بود وِزان این آیهٴ همان وِزان همان آیهٴ 94 و 95 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» باشد ولی چون در آغازش فرمود: ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ معلوم میشود حالا میخواهد بگیرد این است که سیدناالاستاد این راه را حالا طی کرده اما احتمال اینکه تا بگیرد باز اتمام حجت باشد هست خب یقیناً هست چون انسان تا آخرین لحظه راه برای توبهاش هست حالا اگر ذات اقدس الهی مقدمات عذاب را فراهم کرده است آنها توبه کردند خب برمیگردند پس معلوم میشود تا آخرین لحظهٴ اختیار اینچنین نیست که این عذاب قابل کشف نباشد با دعا برمیگردد با صدقه و صله رحم برمیگردد و مانند آن.
پرسش...
پاسخ: خب ولی ﴿و قالوا﴾ بعد آن دارد ﴿وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ﴾ گفتند این روزگار است گاهی به سود ماست گاهی به زیان ماست خدایی باشد و تدبیری بکند و اینها ـ معاذالله ـ نیست.
پرسش...
پاسخ: نه چطور نفهمیدند؟ راههای ادراکی را که انبیا تمام کردند این راههای عَملی را هم دارند طی میکنند استدراجی هم در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بازگو فرمود در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿نسَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ ٭ وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ﴾ آن را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به این صورت یاد کرد که من آنها را مهلت میدهم به تدریج آنها را میگیرم آیهٴ 181 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است ﴿وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بایاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ ٭ وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ﴾ این است که فرمود: ﴿وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا﴾ این مقدمه عذاب است خب آنچه را که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) را وادار کرد که بفرماید این طلیعهٴ عذاب است همین است که در آغاز آیهٴ بعد فرمود: ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ﴾ معلوم میشود حالا میخواهد بگیرد ﴿فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ﴾.
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
تاکنون نظری ثبت نشده است