display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 3 سوره انعام _ بخش اول

تفسیر آیات 1 تا 3 سوره انعام _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 128 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 3 سوره انعام _ بخش اول"
- آیا این سوره دفعتاً واحدتاً نازل شد یا پراکنده؟
- اگر دفعتاً واحدتاً نازل شد در مکه نازل شد یا در مدینه؟
- این سوره مکی است یا مدنی؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَاْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ﴿1﴾ هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضی أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ﴿2﴾ وَ هُوَ اللّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی اْلأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ وَ یَعْلَمُ ما تَکْسِبُونَ﴿3﴾

سورهٴ مبارکهٴ «مائده» به لطف الهی به پایان رسید الآن آغاز سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است و همان‌ طوری که در طلیعه سورهٴ مبارکهٴ «مائده» به عرض رسید اگر برادران بزرگوار بتوانند همراه قرائت و بحث، آیات را هم حفظ بکنند بسیار شایسته است قرار بر این باشد که ان‌شاءالله این آیات را حفظ بفرمایید درباره هر سوره چند بحث است و این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هم برابر آن اصل کلی مشمول این مباحث هست.
بحث اول این است که آیا این سوره دفعتاً واحدتاً نازل شد یا پراکنده بحث دوم این است که اگر دفعتاً واحدتاً نازل شد در مکه نازل شد یا در مدینه؟ اگر به طور متفرق نازل شد همه این آیات که متفرقاً نازل شدند در مکه نازل شدند یا در مدینه نازل شدند یا بعضی در مکه و بعضی در مدینه؟ بحث دیگر این است که این سوره حالا یا مکی است یا مدنی نسبت به سایر سور چه حکمی دارد قبل از چه سوره‌ای است بعد از چه سوره‌ای است که نظم سور مشخص می‌شود مطلب چهارم آن است که این در چه سنه‌ای از بعثت یا هجرت قرار گرفته است اگر در مکه نازل شد در سنه چندم بعثت بود و اگر در مدینه نازل شد سنه چندم هجرت است؟ بیانی را مرحوم امین‌الاسلام(رضوان الله علیه) در مجمع‌البیان دارند که می‌فرمایند چون سورهٴ مبارکهٴ «مائده» به قدرت خدا ختم شد چون آخرین آیهٴ سورهٴ «مائده» این است ﴿لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما فیهِنَّ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ﴾ مناسب با ذیل سورهٴ «مائده» صدر سورهٴ «انعام» است که فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ این تناسب و نظم برای رعایت تدوین قرآن خوب است یعنی این قرآنی که الآن انسان در خدمت اوست نظمش به این است که پایان سورهٴ «مائده» با آغاز سورهٴ «انعام» هماهنگ است و اما این‌چنین نیست که اینها به همین ترتیب نازل شده باشند برای اینکه ملاحظه فرمودید سورهٴ مبارکهٴ «مائده» در اواخر عمر شریف پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد جریان حجة‌الوداع و مانند آن است و طبق شواهدی که الآن اقامه می‌شود سورهٴ مبارکهٴ «انعام» در مکه نازل شد فاصله اینها در حدود ده سال یا نه سال یا حداقل هشت سال هست و آن هم هشت سال قبل از سورهٴ «مائده» سورهٴ «انعام» نازل شد نمی‌شود گفت چون پایان سورهٴ «مائده» دربارهٴ قدرت خداست آغاز سورهٴ «انعام» هم دربارهٴ قدرت خداست برای اینکه این سوره ده سال قبل از او نازل شد یا لااقل هشت سال قبل از او نازل شد این‌گونه از بیاناتی که مرحوم امین‌الاسلام و امثال ایشان دارند این برای بیان تناسب قرآن مدوّن خوب است اما برای تناسب نزول و سوری که در کنار هم نازل شده‌اند مناسب نیست.
اما مطلب اول که آیا این سورهٴ مبارکه دفعتاً نازل شد یا تدریجاً برای اثبات نزول دفعی یا تدریجی دوتا راه دارد چون بعضی از سور دفعتاً نازل شد بعضی از سور تدریجاً نازل شد مثل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» تدریجاً نازل شد از اینکه بعضی از سور دفعتاً نازل شد و بعضی از سور تدریجاً نازل شد سخنی نیست اما در اینکه آیا سورهٴ مبارکهٴ «انعام» تدریجاً نازل شد یا دفعتاً آن محلّ بحث است برای اثبات اینکه یک سوره‌ای دفعتاً نازل شد یا تدریجاً نازل شد دو تا راه دارد که جمع هر دو میسر است راه اول بررسی تناسب خود آیات است که این راه شاهد داخلی است یعنی وقتی ما صدر و ذیل یک سوره را بررسی می‌کنیم ببینیم همه این سوره درباره یک مطلب است و آیاتش به هم منسجم است این نشان می‌دهد که باهم نازل شد دیگر وجهی ندارد که، سوره‌ای که آیاتش درباره یک مطلب است و تناسب کامل و پیوند علمی هم بین صدر و ساقه یک سوره هست آن وقت بینشان فاصله زمانی اتفاق بیفتد البته محال نیست ولی ظاهرش این است که باهم نازل شده است دفعتاً واحدتاً نازل شد شاهد خارجی روایات مسئله است اگر روایت دلالت کرد بر اینکه این سوره دفعتاً نازل شد تأیید می‌کند آن استشهاد خارجی را گاهی می‌بینیم بین روایت با آن استهشاد داخلی یک تعارضی هست یعنی از تناسب آیات برمی‌آید که این سوره دفعتاً نازل شده است ولی روایت دلالت می‌کند بر اینکه این متفرقاً نازل شد در اینجا حق با روایت هست برای اینکه این تناسب ضرورت نزول دفعی را اثبات نمی‌کند می‌گوید که شایسته است که دفعتاً نازل شده باشد ممکن است یک متکلمی با فاصله‌های زمانی معین حرفهایی بزند که گذشته‌اش به آینده‌ کاملاً مرتبط است بنابراین اگر یک روایتی دلالت کرد بر اینکه این سوره مثلاً متفرقاً و نجوماً نازل شد نه دفعتاً خب آن روایت مقدم است در صورتی که لسان صریح آیه این نباشد که دفعتاً نازل شد وگرنه آن روایت می‌شود مخالف آیه.
مطلب بعدی آن است که درباره استشهاد اولی و شاهد اولی که شاهد داخلی است تدبر در یک سوره کافی است اما مطلب دوم که شاهد خارجی است روایت باید معتبر باشد آنچه را که مرحوم امین‌الاسلام و غیر امین‌الاسلام دربارهٴ وحدت نزول سورهٴ مبارکهٴ «انعام» نقل کردند مورد تأمل هست که آیا این روایات معتبر است یا معتبر نیست پس بنابراین یک فحصی را این آیه باید بفرماید به اینکه ما یک روایت معتبری یک صحیحه‌ای در این بین وجود دارد که دلالت کند که سورهٴ مبارکهٴ «انعام» دفعتاً واحدتاً نازل شد یا نه آنچه را که ایشان و امثال ایشان نقل می‌کنند که روایت معتبری نیست آیا یک روایت صحیح همان‌ طوری که در بحثهای فقهی مطرح است البته حداقلش این است وگرنه اگر ما بخواهیم براساس بحثهای تفسیری کار بکنیم آن مقداری که در فقه به او اکتفا می‌شود در تفسیر به او اکتفا نمی‌شود آنجا یک اثر عملی دارد یک تعبد عملی دارد یک روایت صحیحه یا موثقه کافی است اما آنجا اثر عملی ندارد یک اثر علمی دارد ما اگر بخواهیم باور کنیم به اینکه این سوره دفعتاً نازل شده است که یک مطلب علمی است این با یک صحیحه حل نمی‌شود چون یک صحیحه حداکثر مظنه می‌آورد ما می‌توانیم گمان پیدا کنیم یا اسناد ظنی به شارع بدهیم همین بیش از این دوکار مقدرومان نیست باورمان بشود که این سوره دفعتاً واحدتاً نازل شد آن باور که دست ما نیست آن با یک صحیحه پدید نمی‌آید یا باید خبر واحد محفوف به قرینه قطعی باشد یا تواتر و اثر عملی هم که ندارد چون ما نمی‌خواهیم اثر فقهی بار کنیم که با مظنه هم کافی باشد و عمده ترتیب اثر عملی است البته مظنه پیدا می‌شود که در این‌گونه از معارف علمی ظن سودمند نیست اسناد ظنی به شارع هم مجاز است که این هم بار علمی ندارد ما می‌توانیم بگوییم اهل بیت(علیهم السلام) گمان ما این است که آنها این‌چنین فرمودند همین اما حالا آدم باور بکند مطمئن بشود دست او نیست خب حداقل آن است که ما یک صحیحه داشته باشیم یا یک موثقه همان‌ طوری که در بحثهای فقهی هست پس آن را آقایان فحص می‌فرمایید برای اثبات روایت معتبری که دلالت کند بر اینکه این سورهٴ مبارکهٴ دفعتاً نازل شد اگر این روایاتی که مرحوم امین‌الاسلام نقل کرد در بین اینها یک حدیث معتبری باشد آن‌گاه معارف فراوانی را به همراه دارد چون در این احادیث آمده است که این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» را هفتاد هزار فرشته مشایعت کردند اصل اینکه فرشتگان آیات الهی را نازل می‌کنند این در قرآن کریم هست ﴿بِأَیْدی سَفَرَةٍ ٭ کِرامٍ بَرَرَةٍ﴾ و این فرشتگان به امامت روح‌الامین جبرئیل(سلام الله علیه) یا روح(سلام الله علیه) اگر غیر او باشد به امامت ایشان و به رهبری ایشان این آیات را نازل می‌کند و هرجا امام نازل شد مأمومان آن امام هم نازل می‌شوند و طبق بیان قرآن کریم امام فرشتگان که روح‌الاٴمین است این در قلب مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل می‌شود ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ ٭ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ﴾ ﴿نَزَلَ بِهِ﴾ یعنی «انزله» گرچه ﴿بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ﴾ گرچه ما فرستادیم اما آنکه می‌آورد روح الامین است که پیک ما است او کجا می‌آورد کجا وارد می‌شود مهمان کیست؟ آن مهمان قلب پیغمبر است ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ ٭ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ﴾ خب پس قرآن را وجود مقدس روح‌الامین بر قلب پیغمبر نازل کرد یک قلبی که هفتاد هزار فرشته را هم پذیرایی می‌کند این را می‌گویند صدر مشروح که ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ﴾ اینها که به آسمان و زمین و بیرون نیامدند که گرچه «قد ملأ الخافقین» «خافق» یعنی افق، افق را می‌گویند خافق، خافقین یعنی افقین یعنی شرق و غرب وقتی گفته شد «ملأ الخافقین» یعنی «ملأ المشرق و المغرب» خب وقتی که می‌آیند کجا نازل می‌شوند اینها بیرون دروازه قلب پیغمبر می‌ایستند یا به امامت روح‌الامین وارد محدودهٴ قلب می‌شوند قرآن که بیانش این است که این کتاب الهی بر قلب پیغمبر نازل شده است ﴿ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ ٭ عَلی قَلْبِکَ﴾ آن‌گاه یک قلبی است که هفتاد هزار فرشته آنجا حضور و ظهور دارند به امامت روح‌الامین است این یکی از نکاتی است که از این روایات استفاده می‌شود اگر فحص بالغ بلیغ بفرمایید اعتبار این روایات اثبات بشود این‌گونه از معارف فراوان را هم به همراه دارد و اگر صرف اینکه اُبی‌بن‌کعب نقل کرد آن وقت حیف این معارف هست که آدم تحقیق نکند نکته عرشی دیگری که این روایات دارد این است که سرّ اینکه هفتادهزار فرشته این سوره را بدرقه کرده‌اند آن است که هفتاد بار نام مبارک الله در این سوره آمده است خب اینها کم حرف نیست برای هر اسمی هزار فرشته بدرقه می‌کنند.
پرسش...
پاسخ: چرا، فرشتگانی که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ ٭ عَلی قَلْبِکَ﴾ اینکه نظیر باران نیست که پرت کند که فرشته ﴿نَزَلَ بِهِ﴾ یعنی انزله یعنی این روح‌الامین این را آورد در قلب تو گذاشت خب
پرسش...
پاسخ: کتاب را پس او آمد در قلب گذاشت بیرون دروازه قلب که نایستاد که چیزی را در قلب بیندازد.
پرسش...
پاسخ: چرا، این اگر خودش در قلب نیاید این لازمه‌اش آن است که یک واسطه‌ای باشد بین روح‌الامین و بین قلب پیغمبر آن واسطه را چه کسی تأمین می‌کند؟ ظاهر آیه این است که ﴿نَزَلَ بِهِ﴾ یعنی «انزله» یعنی این کتاب را ما به فرشته وحی دادیم ﴿وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ﴾ این فرشته وحی هم گرفت آورد آورد تا قلب پیغمبر گذاشت خب اگر وارد قلب پیغمبر نشود چگونه در قلب پیغمبر بگذارد؟
پرسش...
پاسخ: معلّم علم را در قلب آدم نمی‌گذارد معلّم علت معدّه است هیچ کسی نزد هیچ کسی درس نمی‌خواند معلّم همه خداست معلّم که حرف می‌زند یک آهنگی ایجاد می‌کند در فضا این به گوش می‌خورد مؤلف کسی که می‌نگارد نقوشی را روی صفحه می‌نگارد متعلم یا خواننده می‌نگرد اینها علتهای معدّه‌اند هیچ کسی معلّم دیگری نیست اینها علل معده‌اند و عللهای اعدادی‌اند آنچه کسی تحویل دیگری می‌دهد یا آهنگ است یا نقشه آن‌گاه مستمع این آهنگ را از راه گوش به درون می‌سپارد خواننده این نقوش را از راه چشم به درون می‌برد از آن به بعد است که نقشه تبدیل به علم می‌شود یا آهنگ تبدیل به علم می‌شود این است که ﴿عَلَّمَ الآنسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ﴾ معلم خداست.
پرسش: حدیث قدسی دارد که ...
پاسخ: البته اینها مطابق با آن حدیث قدسی هم هست غرض آن است که حیف این معارف است که بررسی نشود همه اینها به برکات این روایت هست اما این معارف عمیق را که نمی‌شود با ابی‌بن‌کعب حل کرد که اینها که کمتر از این احکام فقهی نیست که ما در مکروهات و مستحبات می‌گوییم که بالأخره یک روایت معتبری می‌خواهیم مگر براساس تسامح در ادله سنن تسامح در ادله سنن برای ثواب بردن در مرحله عمل است اما تسامح در سنن یا امثال ذلک که دیگر در باب معارف نیامده که اگر آمده کسی تسامحاً یک چیزی را قبول کرده ما به او ثواب می‌دهیم که آن «من بلغه ثواب من الله علی عملٍ فعمل ذلک العمل التماس ذلک الثواب أوتیه» در معارف بالأخره درک معیار فضیلت است و ثواب آن‌گاه حیف این مطالب بلند است که انسان به صرف نقل اُبی‌ابن‌کعب اکتفا کند اگر روایت معتبر باشد این حکم عمیق را هم به دنبال دارد که این یک صدر مشروحی است هفتاد هزار فرشته در او نازل می‌شود این برابر﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ﴾ است آن‌گاه وقتی علما ورثه انبیا بودند کسی در خدمت سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بود این سوره را خوب خواند و خوب فهمید مهماندار همان فرشته‌ها خواهد بود یا لااقل کمتر، وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالاصاله، شاگردان او بالتبع آن وقت این معارف را هم به دنبال دارد.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود به عدد هر اسم هزار فرشته این سورهٴ مبارکهٴ را بدرقه کردند این باید بعد از حذف مکررات باشد حالا این را باید بررسی بفرمایید که کلمه مبارک الله یا سایر اسمای الهی را بشمارید الله به تنهایی هفتاد بار ذکر شد یا مجموعه اسمای حسنایی که در این سورهٴ مبارکه آمده است هفتاد بار هست البته بعد از حذف مکررات از این روایت برمی‌آید به اینکه یعنی بعد از حذف مکررات هفتاد بار نام مقدس الله هست اگر ما دیدیم بررسی کردیم دیدیم بله حذف مکررات بیش از این است یا کمتر از این است یک خللی در این روایت پدید می‌آید یا یک راه دیگری باید برای پی بردن به اینکه اسم خدا چیست آن راه را طی کنیم به هر تقدیر طبق شاهد داخلی و شاهد خارجی این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» دفعتاً واحدتاً نازل شده است به استثنای شش آیه طبق بعضی از نقلها، سه آیه طبق بعضی از نقلها، یک آیه طبق بعضی از نقلها که اینها در مدینه نازل شده‌اند و آن هم بر این مبناست که آن آیاتی که مشتمل بر احکام هست ﴿تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ﴾ که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد به مردم بفرماید بیایید تا من محرمات الهی را برای شما تلاوت بکنم از آن جهت که محرمات مثلاً احکام تکلیفی در مدینه نازل شده است نشان می‌دهد که این آیات در مدینه نازل شده ولی این تام نیست برای اینکه خطوط کلی احکام در مکه هم نازل شد جزئیاتش و فروعات فراوانی البته در مدینه نازل شد ولی خطوط کلی محرمات احیاناً در مکه نازل شد خب.
پرسش...
پاسخ: خب اگر آن را دلالت بر کثرت گرفتیم این مشکل داخلی‌مان حل نمی‌شود یعنی ما هفتاد اسم باید تحویل بدهیم بعد بگوییم حالا یا هفتاد هزار است یا این نه، نشانه و علامت کثرت است اگر علامت کثرت بود چه بهتر یعنی قلب مقدس آن حضرت توان پذیرایی بیش از هفتاد هزار فرشته را هم دارد ولی آنچه را که محور اصلی است آن است که آیا هفتاد اسم در این سوره هست بعد از حذف مکررات یا نه؟
پرسش: اشکال ندارد اگر کمتر شد
پاسخ: خب نه اگر بیشتر شد رقم هم عِوض خواهد شد آن وقت این روایت این است که به مناسبت هر اسمی هزار فرشته می‌آید ظاهر روایت این است از اینجا معلوم می‌شود به اینکه اگر سور دیگر هم مشتمل بر اسمای الهی بودند آن هم با مشایعت ملائکه همراه هست چون اختصاصی به این سوره نخواهد داشت سور اسمای الهی همیشه محترم‌اند ما موظفیم که نام خدا را هم تکریم کنیم نه تنها الله را بلکه نام خدا را هم موظفیم تسبیح کنیم ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ اْلأَعْلَی﴾ سبح کذا سبح کذا هم الله را تسبیح و تقدیس ‌می‌کنیم مثل اینکه فرشتگان می‌گویند ﴿نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ﴾ هم اسمای الهی را باید تقدیس بکنیم نام خدا را اگر انسان تقدیس می‌کند منظور همان نام خارجی است که ذات مع‌ الوصف است البته این اسمای ظاهری را هم در مقام ذهن که می‌فهمیم باید تقدیس بکنیم در مقام لفظ که تلفظ می‌کنیم باید تقدیس بکنیم و مانند آن سرّ اینکه در نماز گفتند مزمزه بکنید برای اینکه انسان در همان روایات اسرار‌الصلاة آمده است که انسان وقتی می‌خواهد نام الله را ببرد باید قبلاً دهنش را بشوید اینکه می‌گویند دهنت را شستی،دهنت را شستی این از آن روایات نشئت گرفت دیگر این روایات مزمزه در اسرار وضو آمده است که انسان وقتی می‌خواهد نام مقدس الله را ببرد باید با دهن پاک ببرد دهن را مزمزه کند به آب دهن را تطهیر کند بعد نام مقدس الله را ببرد خب اگر اسمای الهی این گونه از قداست و حرمت را دارند اختصاصی به سورهٴ مبارکهٴ «انعام» ندارد برای این سوره مرحوم امین‌الاسلام آن حدیث را نقل کرد که اگر کسی حاجتی داشت و نمازی خواند و بعد از نماز آن جمله‌ها را گفت و این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» را قرائت کرده است حاجتش برآورده می‌شود اما حالا هفتاد بار این سوره را بخوانند یا چهل نفر بخوانند یا هفتاد نفر بخوانند اینها را ایشان اینجا نقل نکرده اصل آن نماز و آن دعا و قرائت این سورهٴ مبارکه خب این تمام مطلب دربارهٴ آن امر اول که آیا آن دفعتاً واحدتاً نازل شد یا نه؟ ظاهرش این است که دفعتاً واحدتاً نازل شده است برای اینکه به خواست خدا وقتی آیاتش را ملاحظه می‌فرمایید می‌بینید منسجم و هماهنگ است این شاهد داخلی، شاهد خارجی هم نشان می‌دهد که آن روایات باشد نشان می‌دهد که دفعتاً نازل شده است.
اما مطلب ثانی که آیا در مکه نازل شده یا در مدینه ظاهرش این است که در مدینه اینجا هم از دو شاهد می‌توان کمک گرفت یکی شاهد داخلی یکی شاهد خارجی که جمع هر دو را شاید شاهد داخلی بررسی محتوای خود آیات سوره است شاهد خارجی روایات باب است درباره شاهد داخلی اگر مخاطب اصلی و محور اصلی یک سوره شرک و شرک‌زدایی و توجه به مشرکین و دعوت به توحید و دعوت به معاد به دعوت به وحی و نبوت بود محور اصلی این سوره را اینها تشکیل داد معلوم می‌شود این سوره در مکه نازل شد چون مخاطب اصلی این آیاتی که در مکه نازل شد مشرکین بودند و شرک‌زدایی و اما اگر نه، مؤمنین بودند یا منافقین بودند یا فروعات فقهی را در برداشت و مانند آن پیداست که این در مدینه نازل شده است برای اینکه گرچه ریشه نفاق در مکه بود ولی ابتلای مؤمنین به منافقین در مدینه بود و تشریع احکام فرعی فقهی هم در مدینه بود بنابراین اگر محور اصلی یک سوره‌ای را بیان افشاگری نفاق و بیان خطرات منافقین است تشکیل داد یا احکام فرعی فقهی تشکیل داد و مانند آن این معلوم می‌شود که این سوره در مدینه نازل شد البته سور مدنی مشتمل بر آیات توحید و نبوت و معاد هم هستند اما محورهای اصلی آنها چیز دیگر است و آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» به چشم می‌خورد آن است که محور اصلی او همین مسئلهٴ اصول دین است دعوت به توحید است شرک‌زدایی هست نقل شبهات مشرکین هست ابطال شبهات مشرکین است و مانند آن بر اساس این استشهاد داخلی می‌توان استنباط کرد که این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» در مکه نازل شد باید دید روایت معتبری هست که دلالت بکند براینکه این سوره در مکه نازل شد یا نه آن هم به بحث روایی برمی‌گردد چون آن روایتهایی که دارد دفعتاً نازل شده است و هفتاد هزار فرشته بررسی کردند در این روایت بر فرض اینکه تام باشد دلالت ندارد بر اینکه در مکه نازل شد یا مدینه ممکن است در مدینه نازل شده باشد باید یک روایات دیگری را جستجو کرد که دلالت کند بر اینکه در مدینه نازل شد.
اما مطلب سوم و چهارم، مطلب سوم آن است که این سوره در ارتباط با سایر سور جایگاهش کجاست؟ آیا بعد از سورهٴ مثلاً «روم» قرار گرفته یا بعد از سورهٴ «لقمان» قرار گرفته یا بعد از سورهٴ «عنکبوت» و «سجده» قرار گرفته و مانند آن یا قبل از آنهاست این هم دو تا راه دارد یکی شاهد داخلی، یکی شاهد خارجی، شاهد داخلی آن است که در خود سوره اشاره‌ای بشود به اینکه این مطلب را ما قبلاً گفتیم یا به شما اشاره شده است اگر چنین ظهوری از یک آیه‌ای به دست آمد که مثلاً خدا می‌فرماید ما این مطلب را قبلاً به شما گفتیم و آن مطلب هم در یک سوره‌ای مشخص بود معلوم می‌شود که این سوره بعد از آن سوره مشخص نازل شده است اما بعد از این سوره چه سوره‌ای می‌آید این را از این سوره نمی‌شود استفاده کرد شاهد خارجی همان روایات معتبری است که دلالت کند بر اینکه این بعد از کدام سوره نازل شد.
مطلب چهارم آن است که این در چه سالی از بعثت یا چه سالی از هجرت نازل شده است آن را هم شاید با زحمت البته بتوان از بعضی از آیات سور استنباط کرد و قسمت مهم راه اثباتی‌اش را هم روایات و تاریخ معتبر به عهده دارد که در چه سالی از بعثت یا چه سالی از هجرت اتفاق افتاده اگر جریان محاصره باشد مثلاً یا اگر جریان مهاجرت به حبشه و امثال ذلک باشد خب تاریخ و روایات مشخص می‌کند که این هجرت به حبشه در چه سالی بود معلوم می‌شود این سوره در همان سال نازل شده است یا اگر ناظر به محاصره باشد تاریخ و روایت مشخص می‌کند که محاصرهٴ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چه سالی بود معلوم می‌شود این سوره در همان سال نازل شده است یا اگر مربوط به جنگ باشد، جنگ بدر باشد، جنگ اُحد باشد، جنگ خندق و احزاب باشد این را تاریخ یا روایات مشخص می‌کنند که در چه سالی از هجرت هست به کمک آنها می‌توان فهمید که این سوره در چه سالی از هجرت نازل شده است البته اگر بعضی از آیات سوره‌ای مربوط به مثلاً جنگ احد باشد دلالت نمی‌کند که همه آن سوره در سالی نازل شده است که در آن سال جنگ اُحد رخ داد مگر اینکه ثابت بشود که این دفعتاً واحدتاً نازل شده است وگرنه ممکن است که بعضی از آیاتی که مربوط به جنگ احد است در همان سال مشخص هجری نازل شده باشد و بعضی از آیات قبلش یا بعدش خب اینها خطوط کلی این سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بود.
اما این چند آیه‌ای که تلاوت شد آیه اولش دربارهٴ خلقت نظام خارجی است و آیه دومش دربارهٴ خلقت انسان است و آیهٴ سومش دربارهٴ بازگشت همه موجودات به الله است که در حقیقت اشاره به معاد است آیهٴ اول که درباره عالم است فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ ، ﴿ثُمَّ قَضی أَجَلاً﴾ آیهٴ سوم که مربوط به علم خداست و اشاره‌ای به مسئله معاد دارد این است که ﴿وَ هُوَ اللّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی اْلأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ﴾ اینکه فرمود آشکار و نهان شما را می‌داند یعنی یک روز حسابی هم هست اگر روز حسابی نباشد و خداوند ما را به محاسبه دعوت نکند ﴿وَ یَعْلَمُ ما تَکْسِبُونَ﴾ گفتن چه سودی دارد حالا بر فرض بداند ولی چون مسئله معاد هست مسئله حساب هست به ما می‌فرماید سرّ و جهر شما را خدا می‌داند هر کاری که کردید خدا می‌داند در طلیعهٴ این سوره ذات اقدس الهی ادب ورود در مسائل علمی را به ما یاد می‌دهد و آن این است که این سوره، سورهٴ استدلال برای معارف الهی است یعنی اصول کلی دین قبل از شروع بحث سخن از حمد خداست ﴿اَلْحَمْدُ لِلّه﴾ که این ادب را خدا به همه کسانی بخواهند که وارد معارف الهی بشوند آموخت ﴿اَلْحَمْدُ لِلّه﴾ خب چون خطوط کلی این سوره درباره اصول دین است این آیات اولیه‌ او هم شبیه برائت استهلال به منزله مرات محتوای سوره هست لذا خطوط کلی این سوره را که آفرینش و آفریدگار باشد انسان و آفریدگار انسان و معاد انسان باشد در طلیعهٴ این سوره درج فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ معمولاً ﴿سَّماواتِ﴾ در قرآن کریم جمع ذکر می‌شود و شده است و ﴿أَرْضَ﴾ مفرد مگر در پایان سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» که فرمود خداوند ﴿خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ از این﴿وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ که در پایان سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» هست شاید بتوان استفاده کرد که «ارضین» هم داریم لذا اگر در دعای فرج و مانند آن آمده است که «اللهم رب السماوات السبع و رب الارضین السبع» شاید از ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» استنباط شده است یک بیان نورانی از امام رضا(صلوات الله و سلام علیه) در همان بحثهای روایی سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» هست که فرمود: ﴿وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ وجود مبارک حضرت دستشان را روی دست گذاشتند با یک فاصله معین فرمود «ارضٌ و سماءٌ ، ارض و سماءٌ» یعنی یک زمین است بالایش آسمان، یک زمین هست بالایش آسمان این بالأخره کهکشانها وضعشان روشن نیست که چندتا هستند هنوز آیه مبارکه ﴿فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ ٭ وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾ همچنان زنده است ﴿وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾ یعنی آنچه که با چشمهای مسلح هم هنوز ندیدید و نمی‌بینید نه تنها چشم مسلح فرمود: ﴿فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ ٭ وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾ آنچه را که می‌بینید و آنچه را که نمی‌بینید تا کنون که بشر نتوانست چیزی کشف بکند که تمام کهکشانها را زیرمجموعه خود بیاورد مجهولات او خیلی بیش از معلومات اوست خب از اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ﴾ رقم سماوات مشخص نیست منظور از سماوات هم در قرآن کریم یک سمای دنیا ذکر می‌کند که تمام اجرام آسمانی و نورانی در همان سمای دنیاست که ﴿إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ﴾ معلوم می‌شود همه این ستاره‌های ثابت و سیار با فاصله‌های فراوانی که «بعضهم فوق بعضهم و بعضها دون بعض و بعضها عدل بعض» دارند اینها در آسمان نزدیک‌اند در نزدیک‌ترین آسمانها به انسان‌اند که آسمان دنیا یعنی آسمان نزدیک این دنیا مؤنث ادنی است این با کواکب مزین است آن آسمان اعلا آن آیا کواکب دارد؟ و چون ما نمی‌بینیم برای ما مزین نیست یا اصلاً کواکبی ندارد؟ آن را نمی‌شود از این استفاده کرد.
مطلب دیگر آن است که در قرآن کریم فرمود درهای آسمانها به روی کافران باز نمی‌شود ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾ خب اگر منظور از آسمان همین آسمان فیزیکی باشد که آنها مرتب دارند رفت و آمد می‌کنند چندی قبل نقل کردند از رسانه‌های گروهی خودی نقل کردند که سی هزار و مین ماهواره را شوروی سابق فرستاده یا سه هزار و مین ماهواره را آنها فرستادند خب دیگران هم به همین اعداد یا بیشتر فرستادند اینکه فرمود: ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾ معلوم می‌شود این آسمان نیست آن آسمانی است که ﴿وَ أَوْحی فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾ آن آسمانی است که فرشتگان در آنجا حضور و ظهور دارند که مدبرات امرند آن آسمانی است که وحی در آنجا هست و گیرندگان وحی‌اند آن آسمان است که دعای مؤمن به آنجا می‌رود آن آسمانی که ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ﴾ وگرنه خود این آسمان ظاهری مثل این زمین این رزق ماست نه مخزن رزق فرمود: ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ﴾ این آسمان ظاهری یعنی این منظومه شمسی این اجرام نورانی و مانند آن اینها ارزاق ماست مثل کره زمین نه اینکه اینها مخزن روزی ما باشند ظاهر آیه این است که﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ ٭ ... إِنَّهُ لَحَقُّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ﴾ خب اگر سخن از ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾ است اگر سخن از ﴿وَ أَوْحی فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾ است اگر سخن از آن است که آسمانها مخزن ارزاق شمایند و اگر سخن از آن است که ادعیه به آسمانها صعود می‌کنند معلوم می‌شود غیر از این اجرام فیزیکی مسائل و معارف دیگری هم هست و ذات اقدس الهی همان‌ طوری که این اجرام فیزیکی را آفرید آنهایی که مقر فرشتگان هستند و مدبرات امر آنجا حضور و ظهور دارند آنها هم مخلوق خدایند ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ﴾ قهراً این ارض ناظر به این ارض خاص نیست این ارض جنس است نه شخص که شامل ارضین هم خواهد شد این‌چنین نیست که این «ارض» شخص باشد تا با آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» آمده است که ﴿وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ ناهماهنگ باشد آن وقت این ارض می‌شود جنس چون قابل انطباق است بر افراد کثیر ارضینی داریم سماواتی داریم خدا آفریدگار همه اینهاست ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ﴾ اگر سماوات و ارض آفرید و اگر اجرام نیّر آفرید و اگر اینها در حرکت‌اند قهراً ظل و ظلمتی هم پدید می‌آید فرمود: ﴿وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ﴾ خب اگر آسمان و زمین نباشد این اجرام شمسی نباشد قهراً نور ظاهری نیست وقتی نور ظاهری نبود ظلمت هم نیست البته نور معنوی که علم هست در قبالش ظلمت به معنای جهل راه دارد اما این نور ظاهری به وسیله اجرام سمایی آفریده شده قهراً ظلمت هم به وسیله آنها کشف می‌شود ظلمت در حقیقت عدم نور است حالا اگر زمین از آفتاب نور گرفته آن چهره از زمین که برابر با آفتاب است خب نور می‌گیرد آن چهره‌ای که برابر آن نیست مظلم است و تاریک سرّ اینکه درباره آسمانها و زمین کلمه ﴿خَلَق﴾ به کار رفت و درباره ظلمات و نور ﴿جَعَلَ﴾ به کار رفت برای اینکه ﴿خَلَق﴾ از آن ماده‌ای خبر می‌دهد که ترکیب را به همراه دارد آن لباس کهنه را می‌گویند ثوب خَلِق اصولاً خلقت آن است که انسان موادی را جمع بکند و به صورتی دربیاورد اما آنکه نوظهور باشد پدیده بی‌سابقه باشد آن فطرت است نه خلقت فاطر کسی است که نوظهور دارد ﴿بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ از این جهت که اینها نوظهورند از چیزی خلق نشده‌اند خدا ﴿ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است از آن جهت که هر کدام از اینها یک ماده‌ای دارند که فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ﴾ یا ﴿وَ اْلأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها﴾ معلوم می‌شود ماده اولیه اینها را قبلاً خلق کرد بعد این ماده را ... کرد این می‌شود خلقت اصل ماده و صورت جای مجموعه را وقتی ملاحظه می‌کنند دیگر مسبوق به ماده دیگر نیست می‌شود ﴿بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾، ﴿فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ که این ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً﴾ در طلیعهٴ سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» فرمود خداوند ﴿فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است در طلیعهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود خدا «خالق سماوات و الارض» است این مجموعه را که بررسی کنید می‌بینید این مجموعه از یک ماده‌ای نیست خدا بدیع اینهاست و فاطر اینهاست وقتی کل اینها را تشریح می‌کنید می‌بینید که زمین ماده‌ای دارد آسمان ماده‌ای دارد ﴿وَ اْلأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها﴾ معلوم می‌شود قبلاً ماده‌اش بود یا﴿ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِْلأَرْضِ ائْتِیا﴾ معلوم می‌شود قبلاً ماده گازی او یا هرچه بود خدا آفرید ﴿فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ﴾ اول ماده‌اش را آفرید بعد به آسمانها هفت‌گانه تسویه کرد یا زمین را اول ماده‌اش را آفرید ﴿وَ اْلأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها﴾ دحو الارض است تحو الارض است بر اساس این حساب سخن از خلقت است بر اساس اینکه این مجموعه مسبوق به ماده دیگر نیست سخن از بدیع بودن و فاطر بودن است.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:42

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی