display result search
منو
تفسیر آیات 61 تا 64 سوره مائده

تفسیر آیات 61 تا 64 سوره مائده

  • 1 تعداد قطعات
  • 35 دقیقه مدت قطعه
  • 127 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 61 تا 64 سوره مائده"
- بیین معنای اختلاف و ممدوح و مذموم
- تسلط داشتن شیطان نسبت به افراد مغلول
- در اختیار بودن شقاوت و سعادت دنیوی به دست انسانها

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ ٭ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ َلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ ٭ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾

گستره قدرت لا یزال خداوند
این جمله که یهودیها گفتند دست خدا بسته است, به هر وجهی از وجوه گذشته باشد باطل است و خداوند تبارک و تعالی در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» خود را نه تنها مالک معرفی کرد بلکه هر گونه مِلک و مُلک را هم تحت قدرت خود می‌داند; آیهٴ 26 و 27 سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» این بود: ﴿قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ ٭ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ﴾; این ده مطلب که در این دو آیه آمده است و موازی هم است نشان می‌دهد که نه تنها دست خدا باز است یعنی قدرت خدا محدود نیست بلکه هر گونه قدرتی هم که در جهان باشد مال اوست و او نه تنها مَلِک است و نه تنها مالک است, بلکه مالک مُلک هم است; یعنی هرگونه مُلک و سلطنت و قدرتی که دارند او عطا کرده است.
یک وقت کسی عاجز است و دیگری قادر یک وقت کسی قادر هست اما دیگران هم قادر است; ولی ذات اقدس الهی قادری است که در قبال او هیچ قادری وجود ندارد, چون دیگران اگر مُلکی دارند خدا این مُلک را به آنها داد مِلکی دارند خدا این مِلک را به او داد هم خدا مالک است و هم مَلِک, لذا در آیه 26 و 27 چه در جریان تکوین و چه در جریان تشریع و چه درباره دنیا و چه درباره آخرت فرمود: هر گونه مِلک و مُلکی باشد مملوک ذات اقدس الهی است که او مالک مُلک است, چون ﴿تبارک الذی بیده الملک﴾ است, پس هر گونه نفوذ و قدرتی که دیگران دارند بر اساس بخشش اوست چنین ذاتی منزه از آن است که قدرت او محدود باشد, دیگرانند که قدرتشان محدود است.
معصیت کبیره عادی مقدمه‌ای برای کفر
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿غلت ایدیهم﴾ نشانهٴ مغلول بودن دست آنها و ملعون بودن آنها اموری است که یکی پس از دیگری اینجا ذکر فرمود; فرمود که ﴿وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا﴾ که این چهار ـ پنج وصف رذیلت که درباره این گروه از یهودیها ذکر فرمود بر اساس همان مغلول بودن اینها و ملعون بودن اینهاست. فرمود: ﴿وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا﴾ با اینکه قرآن کریم نور است و هدایت است و شفاست ولی آنها چون در مقابل این نور و در مقابل این هدایت و شفا به مبارزه برمی‌خیزند, مایهٴ طغیان و کفر آنها خواهد بود و مبارزهٴ در مقابل وحی طغیان و کفر است این نظم طبیعی هم رعایت شده است که اول تعدی در برابر حکم خداست, بعد انکار اصل حکم; یعنی اول معصیت کبیرهٴ عادی است و بعد کفر است که اکبر کبائر است, لذا فرمود: ﴿وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا﴾, چه اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیه 68 که در پیش داریم همین مضمون آمده است که ﴿وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا﴾.
دربارهٴ ازدیاد طغیان و کفر نسبت به بداندیشان; نظیر ازدیاد تقوا و هدایت است نسبت به مؤمنان, برای اینکه وقتی قلب آماده هدایت شد هر آیه‌ای که نازل بشود هدایت را افزوده می‌کند, اینها کسانی‌اند که ﴿زادَتْهُم إیماناً﴾, ﴿وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ﴾, چون می‌پذیرند و معتقد می‌شوند و کسی که در مقابل وحی به لجاجت برمی‌خیزد کفرش افزوده می‌شود به این دو مطلب در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» اشاره فرمود; یعنی آیه 124 و 125 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این است ﴿وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إیمانًا فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إیمانًا وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ٭ وَ أَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ﴾, چون هر تکلیف تازه‌ای که تنزل کند یک وظیفهٴ جدیدی به همراه می‌آورد, در مقابل هر وظیفه‌ای اینها سرسختی نشان بدهند طغیانشان و کفرشان و سیئاتشان افزوده می‌شود, لذا دربارهٴ اینها فرمود که ﴿فَزادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ﴾; مثل یک کسی که چشمش نابیناست و چشمش آسیب دارد که هر چه نور شمس مستقیم‌تر باشد که دیگران بهره بیشتری می‌برند برای چنین کسی که آفتی و آسیبی در چشم اوست زیانبارتر است.
اصل این مطلب در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به عنوان یک امر جامع بیان شد; آیه 82 سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که در نوبتهای دیگر هم قرائت می‌شد این است: ﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ إِلاّ خَسارًا﴾, برای اینکه ظالم بیمار است و چون بیمار است در مقابل این وحی الهی عکس العمل انکار, طرد, نفی و طغیان نشان می‌دهد آن بیماری درونی‌اش افزوده می‌شود لذا آیه 10 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که قبلاً بحث شد معنای خود را بازمی‌یابد که فرمود: ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا﴾; دلهای اینها مریض است و خدا بیماری دل اینها را اضافه کرده است نه اینکه خداوند بیماری را اضافه کند, خداوند نور نازل می‌کند و او نمی‌تواند هضم کند و در مقابل این نور درگیر می‌شود و بیمارتر می‌شود; نظیر همان میوه‌ای که مثال زده شد که هر چه میوه شیرین‌تر و شادابتر و پرآبتر باشد کسی که به بیماری زخم معده مبتلاست دردش بیشتر می‌شود, این نه برای آن است که آن نقص در میوه است بلکه نقص در دستگاه گوارش اوست اگر فرمود: ﴿فَزادَهُمُ الله مرضاً﴾ مزید مرض که به خدا اسناد داده شد از همین قبیل است.
تسلط داشتن شیطان نسبت به افراد مغلول
در حقیقت اینها مغلولند, برای اینکه وقتی شیطان بر اینها مسلط بشود اگر بخواهند از وسوسهٴ شیطان نجات پیدا کنند مقدورشان نیست, چون اینها تحت سلطه شیطانند و وقتی تحت سلطهٴ شیطان شدند: ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ﴾. اگر کسی شیطان بر او مسلط شد او دست و مال بسته است و هر چه بخواهد نمی‌تواند, سرّش آن است که خود را بردهٴ او کرده است, البته اختصاصی به او ندارد چه اینکه در بحثهای بعد هم اشاره خواهد شد [و در بحث‌های] قبل هم داشت که خداوند ارتباط خاصی که با هیچ کس ندارد مسیحی‌ها هم همین‌طورند و مسلمانهای فاسق هم همین‌طورند; منتها آنها لجاجتشان بیشتر است, لذا تبعات تلخ آن لجاجت هم بیشتر است. اگر یک عده شیطان بر آنها مسلط شد و تحت ولایت شیطانند و ولیّ آنها شیطان است, اگر بخواهند آزاداندیش باشند مقدورشان نیست و در حقیقت اینها مغلولند و بعد فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾.
کیفری بودن اضلال خدا درباره افراد
در سورهٴ مبارکهٴ «صف» دارد که ﴿فَلمّا زاغوا أزاغَ الله قُلوبهم﴾ اینها منحرفند و ذات اقدس الهی قلب اینها را تیره‌تر می‌کند. آنجا دو بحث بود: یکی اینکه خداوند هرگز اضلال ابتدایی یا تیره کردن ابتدایی یا بیمار کردن ابتدایی ندارد که ابتدائاً قلب کسی را مریض کند یا گمراه کند و مانند آن; ولی هدایت دو قسم است: هدایت ابتدایی و هدایت پاداشی; هدایت ابتدایی را نصیب همه می‌کند و هدایت پاداشی را هم به عنوان پاداشِ خوب بهره خواص می‌کند; اما اضلال ابتدایی اصلاً نیست و جزو صفات سلبیه خداست, هرگز خداوند کسی را گمراه نمی‌کند, مریض نمی‌کند به بیماری قلب و مانند آن. خدا همه را هدایت می‌کند و اگر عده‌ای به سوء اختیار خود هدایت الهی را پشت سر گذاشتند باز خدا مهلت می‌دهد و در توبه را باز می‌کند بلکه ـ ان‌شاءالله ـ او توبه کند.
اگر چنین گنه‌کاری از دَرِ توبه استفاده نکرد و وارد این در نشد و از مهلت الهی سوء استفاده کرد و گناهش را افزوده کرد, از آن به بعد خدا او را به حال خود رها می‌کند. اینکه خدا او را «وَکَلَه إلی نَفْسه» به حال خود رها کرد, از آن به بعد لحظه به لحظه سقوطش بیشتر می‌شود و این است معنای اضلالِ خدا; یعنی اضلال خدا کیفری است نه ابتدایی (یک) و معنای اضلال خدا هم یک امر وجودی نیست که خدا به کسی ضلالت بدهد, بلکه آن لطف خاص خود را می‌گیرد و او را به حال خود رها می‌کند بعد از اتمام حجت (این دو)، وقتی کسی را به حال خود رها کرد و لطف خاص خود را گرفت, او لحظه به لحظه سقوط می‌کند.
اینکه فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ برای آن است که اگر کسی اهل طغیان بود و اهل کفر بود هرگز با کسی هماهنگ نیست, چون اهل طغیان و اهل کفر اهل هوی و هوس‌اند و هواها هم مختلف‌اند. در آن روایت مرحوم صدوق (رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل می‌کند که از معصوم (سلام الله علیه) سؤال کردند که «الشقیُّ مَن شَقیَ فی بطن امّه» یعنی چه؟ فرمود که ذات اقدس الهی می‌داند که این شخص که الان در رَحِم مادر است وقتی به دنیا آمد به سوء اختیار خود اعمالِ آلوده را انجام می‌دهد, نه اینکه در بطن مادر برای هر کسی سرنوشت جبر آمیز را تنظیم بکنند که این شخص باید سعید باشد یا باید شقی باشد. هر کسی که در شکم مادر است خدا می‌داند که او به دنیا آمده با اراده و میل خود چه راهی را انتخاب می‌کند, نه اینکه چه راه را باید انتخاب بکند.
در اختیار بودن شقاوت و سعادت دنیوی به دست انسانها
اینکه فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ برای آن است که کسی که مطیع خدا نیست یقینا هوا‌پرست است: ﴿أَفرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ﴾ (این یک مقدمه) و هواها هم مختلف است و هرگز هوی جمع نخواهد شد, هر کسی یک میل خاصی دارد و یک هوس مخصوصی دارد, ممکن نیست که هوس‌پرستها با هم متحد باشند. چون اینچنین است پس اینها اهل هوس‌اند و هوس‌پرستها اختلاف دارند, پس اینها با هم مختلف‌اند و تا این اصل هست اینها گرفتار اختلاف‌اند: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾. این القا هم از طرف ذات اقدس الهی نظیر اضلال است نظیر اضافه است نظیر مزید طغیان و کفر است که همهٴ اینها کیفری است وگرنه ذات اقدس الهی همه را به محبت و لطف دعوت کرده است و هرگز به کینه و بغضاء دعوت نکرده است و القا هم نمی‌کند.
همانطوری که آیات الهی نور و رحمت است و هرگز کسی را گمراه نمی‌کند یا مرض نمی‌آورد یا مایهٴ افزایش مرض نخواهد شد مگر به سوء اختیار خودِ افراد, هرگز ذات اقدس الهی بین افراد عداوت و بغضاء القا نمی‌کند مگر در اثر سوء اختیار خود آنها. خدا این لطف را به همگان می‌دهد و آنها که اهل هوس‌اند هر کدامشان یجر النار الی قرصه, تازه طلیعهٴ اختلاف است. این القا هم نظیر ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفَاسِقِینَ﴾ القای کیفری است و معنای القا هم در حقیقت امر سلبی است; یعنی لطف خاص خود را که گرفت اینها به دامن اختلاف و عداوت می‌افتند.
در سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» به بعضی از این اختلاف اشاره فرمود; آیهٴ 17 سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» این است که ﴿وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ اْلأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ﴾.
تبیین معنای اختلاف و ممدوح و مذموم
در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که اختلاف دو قسم است: یک اختلاف ممدوح است و یک اختلاف مذموم; اختلاف ممدوح آن است که دو نفر که اختلاف نظر دارند هر کدام نظر خود را بازگو می‌کنند تا مسئله پخته بشود, یکی اشکال می‌کند و یکی پاسخ می‌دهد, یکی نقد می‌کند و یکی بررسی می‌کند و این اختلاف چیز بسیار خوبی است برای اینکه مسئله حل بشود. بعد از آنکه حل شد از آن به بعد اختلاف, اختلاف مذموم است. اختلاف قبل العلم وسیلهٴ خوبی است برای تحقیق مطلب و بعد از علم وسیلهٴ بدی است برای هوسرانی.
تبیین اختلافات مذهبی یهودیها
اختلاف قبل از علم برای تحقیق اختلاف محمود و ممدوح است; اما اختلاف بعد العلم اختلاف مذموم است, لذا دربارهٴ یهودیها فرمود: ﴿فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ﴾ که این یکی از اختلافات است که مربوط به مذهب می‌شود شعب گوناگون مذهبی است که بین علما و متفکران آنهاست. یک سلسله اختلافهایی است مربوط به هوسهای آنها که آن دامن‌گیر همه است. فرمود این عداوت و بغضاء است; یک وقت است که کینه است و به خارج ظهور نمی‌کند یک وقت است نه کینه‌ای است که به خارج ظهور می‌کند و تجاوز می‌کند و می‌شود عداوت. عداوت با بغضاء این فرق را دارد که اگر فقط کینه باشد, در درون باشد, بیرون نیاید و به کسی سرایت نکند می‌شود بغضای محض و اگر به صورت ظلم درآید و به غیر برسد و تعدی کند می‌شود عداوت. فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ﴾ و ظاهر این ﴿بَیْنَهُمُ﴾ این است که به خود یهودیها برمی‌گردد نه بین یهودیها و مسیحی‌ها و از اینکه فرمود ﴿إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ معلوم می‌شود که اینها تا روز قیامت هستند چه اینکه درباره مسیحی‌ها هم که در همین سورهٴ مبارکهٴ «مائده» قبلاً بحث شد آنجا هم دارد که ﴿فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾.
ظاهر آن آیه سورهٴ «مائده» و این آیه سورهٴ «مائده» این است که یهودیها و مسیحی‌ها تا روز قیامت هستند و منقرض نمی‌شوند حالا زمان ظهور حضرت حجت (سلام الله علیه) مصداقی از مصادیق قیامت است و یا شرطی از اشراط قیامت است که اینها تا آن وقت هستند و بعد منقرض می‌شوند یا نه در آن وقت هم هستند منتها به جزیه تن در می‌دهند و جزیه می‌پردازند و حکومت, حکومت اسلامی است نه اینکه سراسر مردم عالم مسلمان می‌شوند حکومت, حکومت اسلامی است و دیگران جزیه می‌پردازند ولی تا روز قیامت هستند.
﴿کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ این هم از تبعات تلخ آن مغلول بودن و ملعون بودن آنهاست; اینها اولاً جنگ‌افروزند, لکن به مقصد نمی‌رسند و هر وقت جنگی را علیه اسلام و مسلمانها افروختند خداوند آن جنگ را خاموش می‌کند, البته اینکه فرمود: ﴿کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ نه ناری که مربوط به آن عداوت و بغضای داخلی باشد, آن نار هست بلکه خود خدا افزایش می‌دهد آن نار را (این یک مطلب), مطلب دوم آن است که گاهی جنگ بر اساس محور نفت و گاز است نه بر اساس قرآن و مانند آن (این دو مطلب). اگر روی کشور‌گشایی بود, روی خاک بود و روی نفت و گاز بود اینها بشرهای عادی هستند که با هم جنگ می‌کنند و خدا یک چنین وعده‌ای نداد که همیشه آنها را سرکوب کند یا این آتش را خاموش کند. مطلب بعد آن است که اگر یک وقتی خواستند با اسلام دربیفتند و جنگ واقعاً جنگ اسلامی بود که علیه اسلام قیام کردند, خدا چنین آتشی را خاموش می‌کند.
دیدید شما در این جنگ جهانی سوم; یعنی این دفاع مقدس هشت ساله جنگ جهانی سوم بود در حقیقت که چگونه خدا خاموش کرده است. جنگ جهانی معنایش این نیست که همه به جان هم بیفتند, اگر همه به جان یک کشور مظلوم هم افتادند می‌شود جنگ جهانی که جهان در جنگ است; منتها یا با هم می‌جنگند یا با هم علیه یک کشور اسلامی می‌جنگند و با هیچ قدرتی هم پیش بینی نمی‌شد که این جنگ را آنها پیش نبرند ولی نتوانستند پیش ببرند; یعنی با هیچ حسابی جور درنمی‌آمد که اینها پیروز نشوند. وقتی که حملهٴ عراق به کویت شروع شد خیلی‌ها فکر می‌کردند که این جنگ لابد حالا ده سال یا هشت سال طول می‌کشد همانطوری که جنگ ایران هشت سال طول کشید, هشت سال نشد لااقل هشت ماه طول می‌کشد, ما هیچ کسی را از مسئولین داخل و خارج و ندیدیم که بیاید مصاحبه بکند و این جنگ را کمتر از یک مدت طولانی پیش بینی بکند, هیچ کس فکر نمی‌کرد و می‌گفتند که این عراقی است که الان چندین لشکر زرهی کار‌آزموده دارد و هشت سال جنگ کرده و همهٴ امکانات را جهان به او داده, حالا در لشگرکشی‌های خلیج فارس این لااقل یک مدت زیادی این جنگ را ادامه می‌دهد; ولی اینجا نتوانستند هشت ساله جنگ را علیه ایران به پایان برسانند و خود ایران شروع کرد به فرمان امام (رضوان الله علیه) پذیرش قطعنامه را اعلام کرد.
اگر جنگ بین اسلام و کفر باشد هر وقت آنها آتش روشن کردند خدا خاموش می‌کند و اگر جنگ روی اسلام و کفر نباشد روی کشور‌گشایی باشد چیز عادی است. آن را در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» قبلاً ملاحظه فرمودید که خداوند یک اصل کلی را به همگان اعلام کرده است که ﴿لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ﴾; شما هم که به نام مسلمان بودن خوشحال باشید اینچنین نیست و کار با آرزو حل نمی‌شود: ﴿لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ﴾; فرمود کار با اُمنیه و تمنّی و آرزو و امثال ذلک حل نمی‌شود; چه شما, چه یهودیها و چه مسیحی‌ها هر کدام در مسیر صحیح باشند پیروزند, نشد شکست می‌خورند.
ابدی بودن وعده الهی
بنابراین اینکه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾ و از آن طرف ما می‌بینیم که فلسطین اشغالی چندین سال است که زیر سلطهٴ اسرائیلی‌هاست و این آتش خاموش نشده, برای این است که سالیان متمادی آنها به عنوان ملیت و به عنوان غیر اسلامی داشتند دفاع می‌کردند و اخیراً جریان انتفاضه و شکل اسلامی به خود گرفته است که باز هم الحمد لله می‌بینید که دارند پیروز می‌شوند, آنها نتوانستند و به ستوه آمدند با داشتن همهٴ امکانات. از این جهت این وعدهٴ قرآنی همیشه تازه است و هر روز حرف تازه است که ﴿کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾, البته ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی﴾ اما آنها با داشتن همهٴ امکاناتشان نمی‌توانند پیش ببرند, در جریان جنگهای شش روزهٴ اعراب و اسرائیل در حقیقت آمریکا جنگ می‌کرد و اینها مزدور محض بودند برای آن و دیدید که اعراب هم وضعشان آنچنان بود که جنگ, جنگ عرب و یهود بود نه اسلام و یهودیت. این وعدهٴ الهی مال این است که ﴿کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ﴾ علی الاسلام والمسلمین ﴿أَطْفَأَهَا اللّهُ﴾.
یکی از آثار تلخ آن مغلول بودن و ملعون بودن اسرائیلی‌ها این است که ﴿وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَسادًا﴾; اینها نه تنها فاسدند و نه تنها مفسدند بلکه سعی و تلاش آنها هم افساد فی الارض است و شتابان به سَمت افساد می‌روند و خداوند هم مفسد را دوست ندارد و اگر کسی محبوب خدا نبود مطرود خداست. در این آیهٴ محل بحث فرمود: ﴿وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا﴾ که سخن از کثیر است در همهٴ موارد ذات اقدس الهی حق آن افراد حق‌پرست را رعایت می‌کند اگر نقدی بر یهودیهاست در بعضی از موارد دارد که ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّه﴾; در هر ملت و نحلتی یک گروه کمی هستند که حق‌خواهند و حق طلب و قرآن آنها را کاملا استثنا می‌کند, لذا در آنجا نفرمود همهٴ آنها اهل طغیان و کفرند بلکه فرمود کثیری از آنها.
در آیهٴ بعد فرمود که همین یهودیها با اینکه مغلولند با اینکه ملعونند مادامیکه در دنیا هستند راه توبه باز است وقتی مردند که البته دیگر راه توبه بسته است: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ﴾ چه یهودیها که تاکنون بحث آنها بود و چه مسیحی‌ها که قبلاً بحثشان بود و چه مجموع یهودی و مسیحی که به عنوان اهل کتاب بحثهای جامعی را همین آیات سوره مائده گذراند فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ َلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ ٭ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ اگر اینها دست از لجاجت بردارند و به حق و وحی الهی ایمان بیاورند (یک) و به صرف ایمان اکتفا نکنند و از معاصی کبیره بپرهیزند (دو)، خداوند همه گناهان گذشته آنها را صرفنظر می‌کند (این یک)، لغزشهای جزئی آنها را صرفنظر می‌کند (دو)، به بهشتشان می‌برد (سه)، نعمتهای دنیایی آنها را هم افزون می‌کند (چهار).
مزدورانه زندگی کردن یهودیان
اینکه قبلاً هم گذشت که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ﴾; ذلیلانه و مزدورانه زندگی می‌کنند. شما اگر شرح حال یهود را که اینها در گوشه‌های عالم پراکنده شدند و تحت ذلت بیگانگان بودند بررسی کنید ملاحظه می‌فرمایید که همیشه اینها در ذلت بودند و اگر احیانا چند روزی اینها به خیال خودشان یا مثلاً با تبلیغ باطل عزیز شدند, این ﴿بِحَبْلٍ مِنَ الله﴾ نیست بلکه «بحبل من الناس» است. قرآن دو استثنا دارد و در عین حال که فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ﴾ یا ﴿باءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ دو استثنا کرد و فرمود: ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾; اگر اینها به حبل الله متمسک بشوند و مؤمن بشوند عزیز واقعی‌اند و اگر طناب مردمی در گردن اینها بیفتد و به طناب مردمی تمسک کنند و در پناه قدرت کاذبهٴ مردمی بخواهند زندگی بکنند, چند روزی موقتا از ذلت مصون‌اند بالأخره طناب مردم است که به گردن اینهاست; ولی اگر اینها بخواهند آزاد باشند و ایمان بیاورند و تنها به ایمان اکتفا نکنند اهل تقوی باشند از معاصی بپرهیزند گذشته‌های آنها را خدا می‌بخشد و همان وعده‌ای که خداوند به مؤمنین داده است که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیه 31 فرمود: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریمًا﴾ اگر شما گناهان بزرگ را انجام ندهید خداوند از گناهان کوچک شما می‌گذرد همان وعده را ذات اقدس الهی به یهودیها داد که فرمود: ﴿لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ﴾.
بنابراین بر اساس «الاسلامُ یجبُّ ما قبلَه» گناهان قبلی آنها بخشوده می‌شود ولو گناهان کبیره و بر اساس ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ﴾ گناهان صغیره اینها بعد از ایمان و اسلام بخشیده می‌شود در صورتی که از گناهان کبیره پرهیز کرده باشند و خداوند اینها را به بهشت هم وعده داده است: ﴿وَ َلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ﴾ این مال مغفرت و بخشش گناهان و ورود در بهشت که نعمتهای آخرت است بعد فرمود: ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾; اگر آنها به تورات و انجیل عمل کنند که تورات و انجیل آنها را به ایمان به قرآن دعوت کرده است لذا به ما انزل الیهم من ربهم عمل کنند, روزیهای آنها از بالا و پایین افزوده می‌شود; هم بارانهای مناسب می‌آید هم زمین اینها حاصلخیز می‌شود و هم با روزیهای معنوی و هم روزیهای ظاهری; چه روزیهایی که با کسب و کار نصیبشان می‌شود و چه روزیهایی که از مخزن غیب بدون کسب و کار تنزل می‌کند بهرهٴ اینها و نصیب اینها خواهد شد, لکن برخی از اینها معتدلند و میانه‌رو‌ هستند و بسیاری از اینها بد عملند.
باز هم ملاحظه می‌فرمایید که در اینجا کثیر را از آن بعض جدا کرده است و فرمود: ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ﴾; گروهی از اینها و بعضی از اینها به توراتشان عمل می‌کنند, به انجیلشان عمل می‌کنند و برابر دستور تورات و انجیل به قرآن معتقد می‌شوند; ولی بسیاری از اینها به همان بد عملی گذشته‌شان ادامه می‌دهند.
و الحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 35:41

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی