display result search
منو
تفسیر آیات 4 و 5 سوره مائده بخش دوم

تفسیر آیات 4 و 5 سوره مائده بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 121 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 4 و 5 سوره مائده _ بخش دوم"
- تبییت حلیت طعام مسلمانان برای اهل کتاب
- حرام بودن صید غیر کلب
- بررسی آیات مربوط به طعام

أعوذُ بِالله مِنَ الشّیطٰانِ الرَّجیم
بِسمِ الله الرّحمٰنِ الرَّحیم
﴿یَسْئَلُونَکَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِسابِ ٭ الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلُّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلُّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدانٍ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاْلإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ﴾
خلاصه مباحث گذشته
در آیه قبل که فرمود: ﴿یَسْئَلُونَکَ ماذا أُحِلَّ لَهُمْ﴾، جوابی که دادند اصل کلی را تأسیس کردند که هر چه طیب است حلال است، طیّب به همان معنای بازی که بیان شد و بعد صید حیوانات شکاری را تعبداً حلال کردند و فرمودند: ﴿و ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ﴾.
دیدگاه زمخشری درباره آیه فوق
زمخشری در ضمن این جمله {مکلبین} می‌گوید: معنای مکلِّب معلم کلاب نیست، آن کسی است که در کلاب پروری نِحریر است و حاذق است و متخصص ؛ از اینجا می‌گوید وقتی دین در پرورش و تربیت سگان شکاری می‌گوید که اگر سگی را خواستید بپرورانید به دست هر معلمی نسپارید، به دست آن نحریر سگ پروری که در پروراندن متخصص است بسپارید، از این آیه می‌توان استفاده کرد که اگر انسان بخواهد چیزی را یاد بگیرد باید از متخصّصین آن رشته و از اعلم آن رشته و انحر آن رشته و اغوص آن رشته بهره بگیرد؛ یعنی در آن رشته اعلم از دیگران باشد، در آن رشته نحریرتر از دیگران باشد و غواص‌تر از دیگران باشد در بحر حقایق و لطایف و معارف آن رشته. اگر دین، پرورش کلاب را به دست هر کسی نمی‌سپارد پرورش نفوس انسانی را هم به دست هر کسی نخواهد سپرد. فرمود این {مکلبین} به معنای معلمین نیست، چون ﴿وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ﴾ که گفته شد بعد ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ﴾ هم گفته می‌شود؛ اما این کلمه مکلب به معنای معلم کلاب یا مؤدب کلاب به طور عادی نیست، بلکه ناظر به آن متخصص نِحریرِ در فن پرورش کلاب است .
حرام بودن صید غیر کلب
اینکه فرمود: ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ﴾؛ یعنی از آن علومی را که خدا به شما داد، به سگانتان هم منتقل کنید و اگر مسئله امانت است آن را به کلاب هم منتقل کنید؛ اگر حیوان قابل تربیت است و انسان می‌تواند علومی را که از طرف وحی و شرع دریافت کرد به کلاب منتقل کند، به دیگران یعنی انسانهای زیر دست به طریق اولی است و اما اینکه فرمود: ﴿فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ﴾؛ یعنی آنچه را که این حیوان برای شما نگه داشت بهره برداری کنید، چه اینکه قبلاً هم همین معنا گذشت. ﴿وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ﴾ به این معنا نیست که شما بر آن صید نام خدا را ببرید، چون سخن از تذکیه نیست، بلکه بر این است که هنگام فرستادن این سگ شکاری نام خدا را ببرید.
این ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِسابِ﴾ ناظر به آن محرماتی است که از ضمن این آیه استفاده شد، زیرا از آیه استفاده می‌شود که صید غیر کلب حرام است ولو باز شکاری یا حیوانات شکاری تربیت شده دیگر باشد، چون ظاهر آیه در مقام تحدید است و چون در مقام تحدید است این قیود از قبیل حال و وصف مفهوم دارد و اگر در مقام تحدید نبود ممکن بود که این وصف یا حالِ {مکلبین} مفهوم نداشته باشد؛ ولی چون در مقام تحدید است، این {مکلبین} یعنی معلمین الکلاب و مؤدبین الکلاب این مفهوم دارد، پس صید غیر کلب حرام است.
در روایات هم همان صید کلب استثنا شده است و صید حیوانات شکاریِ دیگر؛ هم مشمول آیه نیست و هم روایات آنها را تحریم کرده است؛ {مکلبین} یعنی شما سگهای شکاری را که می‌پرورانید صید او حلال است، پس صید حیوانات شکاریِ دیگر غیر از سگ حرام است (این یک) مگر اینکه کسی زنده بیابد و تذکیه کند که آن از بحث خارج است .
حرام بودن صید در صورت نگفتن عمدی <بسم الله> در زمان فرستادن سگ شکاری
مطلب دیگر آن است که اگر سگ چیزی را صید کرد ولی کلب معلم نبود و سگ تربیت شده نبود، باز هم حرام است (این دو) و اگر سگ شکاری تربیت شده بود و شما اعزام کردید، لکن {بسم الله} را عمداً نگفتید این صید حرام است (این سه) و اگر {بسم الله} را سهواً نگفتید؛ نظیر اینکه انسان در حال تذکیه {بسم الله} یادش می‌رود که آن حلال است و محذوری ندارد.
قبلاً در آیه سوم [سوره مبارکه مائده] فرمود که مردار و آنچه مذکی نیست حرام است و الآن در حقیقت از میته استثنا می‌شود؛ یعنی حیوانی که حلال گوشت است و قابل تذکیه است ولی سگ شکاری او را خفه کرده است و سرش ذبح نشد یا نحر نشد و مانند آن؛ اما {مکلبین}، این خلاف اصل بر مورد نص اقتصار می‌شود؛ فرمود {مکلبین} که چون در مقام تحدید است این قید مفهوم دارد، پس اگر کسی بخواهد شکارِ باز شکاری را حلال بداند بر خلاف آیه است؛ به هر تقدیر این محرمات ضمناً از آیه استفاده می‌شود، لذا فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَریعُ الْحِساب﴾، چه اینکه در بحث گذشته هم اشاره شد که صیدهایی که به عنوان لهو و لعب باشد آن صید حرام است، گر چه مصید را حلال دانستند و از طرفی هم سفری که انسان در صیدِ حرام دارد آن سفر، سفر حرام است و نماز هم تمام خوانده می¬شود نه شکسته.
علت بیان <الیوم> در آیه
آیه بعد فرمود: ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلُّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلُّ لَهُمْ﴾، این {الیوم}؛ نظیر ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ و نظیر ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ﴾ خبر مهمی را دارد گزارش می‌دهد که فرمود امروز این چنین بود؛ کلمه ﴿الطَّیِّباتُ﴾ هم به عنوان سرفصل و مقدمه همان طوری که در آیه قبل بازگو شد در اینجا هم ذکر شد، عمده آن اموری است که بعد از این اصل کلی ذکر می‌شود؛ اینکه فرمود: ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ﴾ ناظر به آن فروع بعدی است وگرنه طیّبات قبلاً هم حلال بود، چه طیّبی قبلاً حرام بود که الآن حلال شد؟ این مصدّر بودن آیه به ﴿الْیَوْمَ﴾ معلوم می‌شود که یک خبر مهمی است و چهار حکم فقهی نیست، حالا دو حکم فقهی بیان کرد که فرمود غذای اهل کتاب یا طعام اهل کتاب برای شما حلال است و طعام شما هم برای آنها حلال است، زنهای آنها هم اگر عفیف باشند می‌توانید با آنها ازدواج کنید؛ منتها ازدواج موقت، این خبر مهمی نیست که اوّل بگویند: ﴿الْیَوْمَ﴾، آن هم این را در صدر آیه ذکر بکند؛ این ﴿الْیَوْمَ﴾ مفعول فیه است و جزء قیود جمله و کلام است، نه مبتداست و نه خبر و قیود باید آخر قرار بگیرد؛ این اهمیت مسئله است که هم ذکر می‌شود و هم اینکه در صدر جمله قرار می‌گیرد.
اینکه فرمود: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾، ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ﴾، ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ﴾ معلوم می‌شود که یک حادثه مهمی است و آن این است که شما در اثر اینکه اسلام پیروز شد و کافران ناامید شدند، رابطه‌ای اگر با اهل کتاب برقرار بکنید و از غذای آنها استفاده کنید و به آنها غذا بدهید محذوری ندارید؛ قبلاً در ضعف بودید که ممکن بودید تحت تأثیر قرار بگیرید یا آنها از قدرت مرکزی خود سوء استفاده کنند؛ اما ﴿الْیَوْمَ﴾ این¬چنین نیست، ﴿الْیَوْمَ﴾ رابطه دو طرفی جایز است؛ بخواهید خانه‌های آنها بروید می‌توانید آنها را به خانه‌هایتان بیاورید می‌توانید و از آنها زن بگیرید می‌توانید، حالا اینکه به آنها زن بدهید را استثنا نکرد و به حرمتش باقی است؛ اما از آنها می‌توانید زن بگیرید؛ در مسئله طعام متقابل است و در مسئله نکاح یک جانبه است. اینکه فرمود: ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ﴾، این معلوم می‌شود خبر مهمی است.
صرف خرید و فروش گندم که مثلاً ﴿طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾ منظور همان خشکبار باشد و امروز جو و گندمِ اهل کتاب برای شما حلال شد، در حالی که این¬چنین نبود قبلاً هم همین طور بود (یک)، جو و گندم و خشکبار مشرکین هم قبلاً حلال بود (این دو)، این چه خبر مهمی است که حالا شما بفرمایید: ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ﴾؟! در جریان سورهٴ مبارکهٴ «انسان» که ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیرًا﴾ گفتند که حضرت امیر (سلام الله علیه) مقداری گندم از یهودی وام گرفت که این ﴿الْیَوْمَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است بعد از [سورهٴ] «انسان» نازل شده است و سوره «مائده» در اواخر عمر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده است و کامل‌ترین سوره‌ای است که در اواخر عمر مبارک حضرت نازل شد و رابطه تجاری بین مسلمین مدینه با یهودی‌های مدینه رواج داشت، خود پیغمبر از آنها وام می‌گرفت، خود حضرت امیر از آنها وام می‌گرفت و گندم وام می‌گرفت و مانند آن، این چه خبر مهمی است که می‌فرماید: ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَطَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلّ لَکُم﴾؟ اگر منظور از این طعام همان جو و گندم و خشکبار باشد، این نسبت به مشرکین هم است، چون طعامِ مشرکین حلال بود، نسبت به اهل کتاب هم است و قبلاً هم که بوده و خود حضرت امیر و امثال ذلک (علیهم الصلاة و علیهم السلام) از آنها وام می‌گرفتند و با آنها همین جو و گندم را معامله می‌کردند.
دو بیان تندی مرحوم صاحب جواهر دارد که شما این بحث طهارت صاحب جواهر را نگاه کنید، ایشان می‌فرمایند: گاهی استدلال می‌شود برای طهارت اهل کتاب به این آیه سوره «مائده» که اهل کتاب پاک¬اند، می‌فرماید که «لا ینبغی الاصفاء للاستدلال علی الطهارة» ؛ اصلاً این حرفها را نباید گوش داد و این حرفها برای ایشان بین الغی است. بعد از چند سطر می‌فرماید حیف عمر است که آدم درباره اینها صرف بکند و تلف بکند ، کسی بیاید استدلال بکند به ﴿طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾ که اهل کتاب پاک¬اند و حالا ما بیاییم جوابش را بدهیم، پس اوّلاً نباید اصلاً این حرفها را گوش داد و ثانیاً حیف عمر است که آدم درباره اینها صرف بکند. حالا شما [اگر] مقداری بیشتر در خدمت قرآن کریم باشید می¬ببینید که این تند و تیز حرف زدن فقیهی مثل صاحب جواهر محصول مهجور بودن قرآن در حوزه‌های علمیه است، اگر خوب بررسی کردید هرگز اجازه نمی‌دهید به صاحب جواهر که این طور حرف بزند.
شما بررسی کنید ببینید که طعام در قرآن چطور استعمال شد؟! علوم قرآنی و مفاهیم قرآنی را اوّل بررسی کنید ببیند پیام قرآن چیست و بعد بروید خدمت روایات، چون روایات مسئله هم متعارض است؛ شما یک پایگاه فکری قرآنی باید داشته باشید تا روایات را بر قرآن عرضه کنید یا نه؟ الآن روایات مسئله متعارض است، ظاهرِ بعضی از روایات این است که اهل کتاب پاک¬اند و ظاهر بعضی از روایات این است که اهل کتاب نجس¬اند؛ اگر این دو [دسته] روایات متعارض شدند، شما اوّل باید محور قرآنی را درست ارزیابی کنید و بعد بسنجید ببینید کدام مطابق قرآن است بگیرید؛ صرف اینکه دو لغوی یا چهار نفر اهل لغت آمدند گفتند که طعام عند اهل الحجاز هو البُر که همان گندم را می‌گویند، ما به خود قرآن مراجعه کنیم ببینیم که طعام در فرهنگ قرآن همان جو و گندم است یا گوشت و ذبیحه¬ها را می‌گویند طعام، پختنی¬ها را می‌گویند طعام و مانند آن همه اینها را ما بر مجاز حمل بکنیم؟!
مهمتر از همه شناختِ خود قرآن است؛ اگر ثابت شد که این آیه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است و سوره «مائده» اواخر عمر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده است و در اواخر عمر، حضرت یک خبر مهمی داد که ﴿الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلُّ لَکُمْ﴾؛ امروز طعام آنها بر شما حلال شده است، معلوم می‌شود که امروز آن پختنی¬ها یا امروز آن ذبیحه‌ها، امروز آن رفت و آمد خانگی که دعوت بکنید و به مهمانی آنها بروید حلال است، چون در صدد بیان این نیست که چه حلال است یا چه حرام است، برای اینکه فرمود طعام شما هم برای آنها حلال است، این معلوم می‌شود که می‌خواهد رابطه اقتصادی، تجاری، رفت و آمدها و همه این اقسام را مجاز [بشمارد] وگرنه نمی‌فرمود طعام شما برای آنها حلال است، طعام ما البته برای آنها [حلال است]، طعام ما برای کلاب هم حلال است، آیا ما نمی‌توانیم سگ را اطعام کنیم؟! سگ گرسنه‌ای را اگر کسی سیر کند ثواب دارد؛ حالا اگر کسی مالی را وقف کرد که در این کشور اسلامی هیچ فقیری گرسنه نماند ولو آن فقیر یهودی باشد این عبادت است و ثواب دارد یا مالی را وقف کرده که اصلاً سگی گرسنه نماند این ثواب دارد که «لکل کبد حرّی اجر» .
این در اطعمه و اشربه فقه امامیه است که اگر کسی دید سگی گرسنه است یا سگی تشنه است تلاش و کوشش کرد و یک ظرف آبی در میلقه¬ای گذاشت و پیش سگ گذاشت، این ثواب می‌برد؛ «لکل کبد حرّی اجر»، خواه آن کبد، کبد انسان باشد خواه حیوان و خواه آن حیوان حرام¬گوشت باشد یا حلال¬گوشت؛ این-چنین نیست که حالا امروز یک خبر مهمی شده باشد که ﴿طَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ﴾، این ﴿طَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ﴾ نه ناظر به طهارت و نجاست است و نه ناظر به حلیت، این آن رابطه تجاری، اقتصادی و رفت و آمدها را می‌خواهد تصحیح کند وگرنه قبلاً هم جو و گندمی که می‌دادند حلال بود.
در همان مدینه که وجود مبارک حضرت امیر با اهل بیت (علیهم السلام) این کار را کرد ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیراًً﴾ ، این اسیر مسلمان بود یا کافر؟! این اسیر کافر بود، چون در مدینه مسلمان که اسیر نبود؛ جنگهایی شده که از این مشرکین اسیر گرفتند و این اسرا را توزیع کردند و در هر صورت در مدینه اسیرِ مکه زندگی می‌کرد نه اسیر مدنی و جنگی که مسلمین با مشرکین داشتند گاهی اسیر می‌دادند و گاهی هم اسیر می‌گرفتند، این اسیر را که در جنگها از دیار شرک به دیار اسلام آمده است، در همان مدینه زندگی می‌کرد و آن ذوات مقدس روزه گرفتند و گرسنه ماندند و افطاری خود را به یک کافر دادند. آن یتیم و مسکین حالا معلوم نیست که مسلمان بودند یا کافر، می‌گوییم چون معلوم نیست مسلمان بودند؛ اما اسیر که کافر بود، ممکن است که این اسیر اسلام آورده باشد؛ اما استصحاب کفرش که حاکم است.
این فقط در فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) است؛ یعنی با آن وضع و با آن روزه گرفتن در روزهای گرم و افطاری خود را به یک کافر دادن و اگر این عبادت نبود که ﴿إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ﴾ نمی‌نامد؛ این اوج عبادت است که کسی روزه بگیرد و افطاری خود را آن هم با آن رنج تهیه بکند و بدهد به یک کافر که کافر در کشور اسلامی گرسنه نماند؛ اینها خیلی اصرار نداشتند که حالا کافری که در کشور کفر به سر می‌برد او را سیر کنند؛ ولی به هر تقدیر امروز در حوزه اسلامی زندگی می‌کنند و حکومت، حکومت اسلامی است آن وقت اگر در کشور اسلامی یک کافر گرسنه باشد ننگِ دین است؛ این فکر در اوجِ عروجِ ولایت اینهاست و اینها حرفهایی نیست که مخصوص علی (صلوات الله علیه) باشد، چون دست ما به آن مقام عالی نمی‌رسد آنها را در سوره «انسان» خلاصه می‌کنیم، این را فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کرد که همتای علی است و این دو نفر مستثنا هستند، حسنین در دوران قبل از امامتشان کردند گرچه آن امامت ملکوتی را داشتند، این هم مستثناست، اینها را ما می‌گوییم مستثنا؛ اما فضه که نه پیغمبر بود و نه امامزاده، فضه هم در این کارها سهیم بود، پس می‌شود یک آدم تربیت شده ولو زن که با مرد در معارف و کمالات هیچ فرقی ندارد به جایی برسد که روزه بگیرد در آن هوای گرم و افطاری خود را به یک کافر بدهد برای رضای خدا که در کشور اسلامی کسی گرسنه نماند. حالا اگر در کشور اسلامی در اثر تورّم مسلمانی گرسنه ماند، اینکه می‌بینید بسیاری از مسایل براساس امدادهای غیبی می‌آید و براساس اشاره‌های غیبی می‌رود همین است.
به هر تقدیر این طعام قبلاً رابطه بود؛ هم از این طرف به کافر اطعام می‌کردند و هم از آن طرف از کافر وام می‌گرفتند و این رابطه بود، حالا این چه خبر مهمی است که خدا فرمود: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ﴾ ؟ معلوم می‌شود یک چیز مهمی است. وقتی این حرفهای قرآنی خوب در حوزه‌ها رایج شد، فقیهی مثل صاحب جواهر از تخت پایین می‌آید و این¬طور یورش نمی‌برد که نمی‌شود این حرفها را گوش داد یا این حرفها اصلاً لایق گوش دادن نیست یا حیف عمر آدم که تلف بکند؛ این برای مهجور بودن قرآن است، شما قدم به قدم و میلی¬متر به میلی¬متر اینها را با علوم قرآنی و تفسیر قرآنی ارزیابی کنید و بعد ببینید که صاحب جواهر از بالا پایین می‌آید یا نمی‌آید؟! چرا نباید آدم این حرفها را گوش بدهد؟
شما تاریخ نزول این آیه را بررسی کنید که این آیه چه زمانی نازل شده؟ قبلاً هم که همین حرفها بود و قبلاً ﴿وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلُّ لَکُمْ﴾ بود، پس اوّل ما باید قدم به قدم در محور قرآن بگردیم و بعد به روایات که رسیدیم اینها دو طایفه‌اند و معارض دارند، این چنین نباشد که ما فوراً با اطلاق و تقیید و جمع دلالی و امثال ذلک بیاییم طبق مشهور فتوا بدهیم که اهل کتاب نجس¬اند؛ اگر یک مرجعی داریم که روایات موافق و مخالف را با آن مرجع و میزان باید ارزیابی کنیم، چه بهتر که اوّل آن مرجع را خوب بشناسیم و بعد ببینیم کدام یک از این دو طایفه مطابق با قرآن است و کدام یک از دو طایفه مخالف با قرآن است و آن موافق قرآن را بگیریم.
بنابراین یک بحث دقیق می‌خواهد که این ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ﴾ یک خبر مهمی است؛ یکی اینکه این در اواخر عمر پیغمبر نازل شده است و یکی اینکه اگر طعام خصوص جو و گندم باشد؛ هم جو و گندمِ مشرکین برای مؤمنین حلال بود و هم جو و گندم و سایر خکشبار اهل کتاب، چه اینکه قبلاً مسلمانها با اهل کتاب این روابط را داشتند و خود اهل بیت (علیهم السلام) هم این روابط را داشتند؛ حالا ایشان دوتا لغت نقل می‌کند که بعضی از لغویین گفتند: طعام عند اهل الحجاز هو البُر ؛ فقط گندم است، در قرآن کریم که این همه موارد طعام اطلاق شده است و اطعام اطلاق شده است، یا درباره گوشت¬های حیوانات است یا درباره پختنی¬هاست، آیا همه اینها مجاز است؟
بررسی آیات مربوط به طعام
گوشه‌ای از این آیات قرآنی که درباره طعام به کار رفت را ملاحظه بفرمایید: آیه 96 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این است که ﴿أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعًا لَکُمْ﴾؛ طعام البحر جو و گندم است یا ماهی است؟! ﴿أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ﴾؛ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام»، آیه 138 این است: ﴿وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یَطْعَمُها إِلاّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها﴾؛ این انعام و حرث است که حرث، کشاورزی است و درست است؛ اما انعامی است که ﴿لا یَطْعَمُها إِلاّ مَنْ نَشاءُ﴾؛ این حیوانات طعام¬اند ولا یطعم این حیوانات را مگر آنهایی که ما بخواهیم که طعامش با ذبح اوست و بعد پخت اوست اینها هم ذبیحه¬اند و هم مطبوخ.
در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف»، آیه 37 این است که آن دو نفر که در زندان به وجود مبارک حضرت یوسف عرض کردند خوابهای ما را تعبیر کنید فرمود: ﴿لا یَأْتیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاّ نَبَّأْتُکُما بِتَأْویلِهِ﴾؛ قبل از اینکه غذای شما را بیاورند من تعبیرش را روشن می‌کنم؛ برای زندانیها جو و گندم می‌آوردند یا غذای مطبوخ؟! نان می‌آوردند و نان مطبوخ است و با رطوبت تماس گرفت و مانند آن.
در سورهٴ مبارکهٴ «حج» آیه 28 این است که فرمود قربانی-ها را وقتی به منا و مانند آن بردید: ﴿وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ فی أَیّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ اْلأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ﴾؛ آن مستمند محتاج را از این گوشت¬های قربانی اطعام کنید که این هم ذبیح است و هم تر، حالا تر بودنش هیچ، غرض ذبیح است؛ اینکه فرمود اطعام کنید، نه یعنی جو و گندم بدهید، یعنی این ذبیحه را به آنها بدهید.
در سورهٴ مبارکهٴ «انسان» آیه 8 و 9 این است: ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیرًا ٭ إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورًا﴾؛ ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ﴾ را که نوعاً نقل کردند، آن را آرد کردند و وجود مبارک فاطمه (صلوات الله و سلام علیها) آرد کرد و خمیر کرد و بعد نان درست کرد و این نانها را دادند، پس طعام به اطعامی که هم اطعام به کار رفت و هم طعام [اطلاق می¬شود و] طعامی که در اینجا به کار رفت به معنای جو و گندم نیست.
بنابراین این آیه محل بحث با قطع نظر از شواهد روایی و با بررسی شواهد داخلی؛ یعنی با نگاه کردن خود آیات با یکدیگر معلوم می‌شود که این طعام اختصاصی به جو و گندم ندارد، بلکه ظاهرش همان ذبیحه‌ها و پختنی¬ها و مانند آن است، البته روایت همان طوری که عرض شد، ظاهراً نمی‌خواهد همین حکم فقهی محض را بگوید که طعام آنها برای شما حلال است، چون اگر در صدد بیان حکم فقهی محض بود، مصدَّر به کلمه {الیوم} نمی‌شد که نشانه اهمیت مسئله است. امروز یعنی از این تاریخ به بعد، نه اینکه امروز یعنی امروز که روز یکشنبه است یا چندم مهر است یا چندم جمادی الاولی است، امروز یعنی این 24 ساعت؛ نه {الیوم} نظیر ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ﴾ ، ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ﴾ ، یعنی از این تاریخ به بعد، {الیوم} یعنی از این تاریخ به بعد، از این تاریخ به بعد یک همچین حادثه‌ای پیش آمده و همه احکامی که آمد باید گفته می‌شد، {الیوم} که از این تاریخ به بعد حکم این است، در حالی که آنها این {الیوم} را ندارند (این یک نمونه).
تبیین حلیت طعام مسلمانان برای اهل کتاب
نمونه دیگر آن است که فرمود: ﴿وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ﴾؛ طعام شما هم برای آنها حلال است؛ این طعام شما برای آنها حلال است آنها که به فکر طهارت و نجاست نبودند و طعام شما که نجس نبود تا بگوییم برای آنها حلال است، این یعنی، چه از آنها طعام بگیرید و چه به آنها اطعام بدهید، این رابطه مهمانی و رابطه رفت و آمد از این تاریخ به بعد مجاز است، چه اینکه رابطه زناشویی هم از این تاریخ به بعد مجاز است؛ منتها یک طرفه قبلاً دو طرفه، ممنوع بود و حالا یک طرفه آزاد شد؛ ولی طعام به معنای پختنی و مانند آن قبلاً از آنها نمی‌توانستید بگیرید و الآن دو طرفه آزاد است؛ در صدد بیان یک همچین حادثه مهمی است که حالا که اسلام پیروز شد هرگونه روابطی جایز است؛ منتها این چون اماره است و اصل نیست یک لازمه فقهی دارد و آن این است که اگر ذبیحه آنها بر شما حلال است و غذاهای پختنی آنها بر شما حلال است، معلوم می‌شود نجس نیست؛ حالا ما ظاهر قرآن را ببینیم تا کجاست و بعد برسیم به سراغ روایات که اگر روایات متعارض بودند عرضه بر قرآن و اخذ موافق لازم است.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:11

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی