display result search
منو
عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان، جلسه دوازدهم

عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان، جلسه دوازدهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 64 دقیقه مدت قطعه
  • 150 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان"، جلسه دوازدهم، سال 1392

امشب مصادف است با شب شهادت امام سجاد(ع) ، به طور کوتاه و مختصر چند جمله ای را در مورد حضرت سجاد و آثار و برکاتی که باید از توسل به ایشان به آن برسیم تقدیم می کنم ، در باب ائمه(ع) صحبت های بسیاری شده است ولی نکاتی است که نیاز به تأمل و تذکر دارد. زندگی سیاسی ائمه، سیره شخصی و مقامات معنوی ایشان، مکرر مورد بحث قرار گرفته است و همه عزیزان به این معارف آشنا هستند و در حضور سروران این حرف ها، زیره به کرمان بردن است. ولی چند نکته قابل تذکر برای خود بنده است. یکی این که وقتی ما وارد بحث از ائمه(ع) می¬شویم؛ چه آنجایی که از سیره شخصی ایشان بحث می کنیم و چه آنجایی که از سیره اجتماعی یا تصرفات تاریخی ائمه صحبت می کنیم؛ باید به این نکته توجه داشته باشیم که این امامی که لباس بشر پوشیده، خلیفه الله است؛ در اذن دخول حرم مطهر ائمه(ع) این چنین آمده است که «الحمد لله الذی منّ علینا بحکام یقومون مقامه لو کان حاضراً فی المکان» یعنی خداوند متعال اگر در مکان حضور پیدا می کرد؛ همان امام(ع) می شد. البته خدای متعال حضور مکانی به این معنا ندارد. امام کسی است که زیارت جامعه کبیره در شأن او وارد شده است. یعنی به طور مثال وقتی می خواهیم راجع به رفتار سیاسی امام سجاد(ع) بحث کنیم که ایشان چطوری در مقابل دشمنشان موضع می گرفته اند؛ باید توجه داشته باشیم که این امام سجاد، امام سجادی است که حامل زیارت جامعه کبیره است. یعنی خزان علم الله هستند. کلمه روح الهی که ایحای به نبی اکرم شده، به آن ها منتقل شده است. علم امام از همین کلمه روح است.

کسی از امام می پرسد علم شما از کجاست؟ استاد دارید؟ کتابی به شما رسیده است؟ امام در جواب فرمودند: «الامر اعظم و اوجه» ، خیلی مهمتر از این حرفها است؛ آن روحی که به نبی اکرم ایحا شده با ما است، خداوند متعال با پیغمبرش حرف زده و کلمه روح را به این پیغمبر القاء کرده است؛ آن روح با ما است «وَکذَلِک أَوْحَینَا إِلَیک رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کنتَ تَدْرِی مَا الْکتَابُ وَلاَ الإیمَانُ وَلَکن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا»(شوری/52) . خدای متعال در سوره بقره می فرماید « مَثَلُهُمْ کمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ»(بقره/17) فرمود مثل این منافقین مثل آن کسی است که آتشی برافروخته، وقتی آتش دوربر او را روشن کرد؛ خدای متعال نور او را برد.
در توضیح این آیه روایت می فرماید نور الهی در نبی اکرم بود؛ سپس منتقل شد به امیر المؤمنین ولی آنها بعد از پیامبر، دیگر این نور را دنبال نکردند. آنچه نزد نبی اکرم و همه انبیاء بوده در خدمت این پیغمبر قرار گرفته و به ائمه منتقل شده است. بنابراین وقتی امام موضعی می گیرد گویا که این پیغمبر موضع گیری می کند. بنابراین نباید آنجایی که ما وارد رفتار سیاسی ائمه(ع) می شویم؛ بگوییم ما به جنبه بشری شان کار داریم، جنبه الهی شان منظور نظر ما نیست.

در بعضی تحلیل ها گفته می شود ما به جنبه علم غیب ائمه کاری نداریم، جنبه بشری امام را نگاه می کنیم. این تحلیل غلط است. چون جنبه بشری امام با جنبه غیبی او، گره خورده است. بعضی ها معتقدند جنبه غیبی امام در امور زندگی عادی اش دخیل نیست، این مطلب هم درست نیست یعنی در رفتار عادی امام، آن جنبه غیبی ایشان حاضر است. لذا بعضی نظرشان این است که این وجود مقدس که قرآن در مورد او می فرماید «وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَى»(نجم/4)؛ حتی اگر اسم او را بپرسید و او اسم خودش را بگوید؛ این سخن او هم هوی نیست، حرف خدا است. این پیغمبر کسی است که قرآن در مورد او فرموده است «وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکنَّ اللّهَ رَمَى»(انفال/17). این نکته اختصاص به جنگ ندارد. وقتی رسول خدا (ص) سنگ ریزه ها را به طرف دشمن پاشیدند؛ خداوند متعال فرمود: «آن موقعی که شما این سنگ ریزه ها را پرت می کردی؛ این پاشیدن سنگ ریزه ها، کار شما نبود بلکه کار خدا بود».

نکته دیگر در مورد دشمنان ائمه است. دشمنان ائمه(ع) هم آدم های معمولی نیستند. آنها هم شیاطین هستند. چنان که قرآن می فرماید: «وَکذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نِبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ»(انعام/112) هر پیغمبری، شیاطینی دارد، شیاطین انسی و جنی. بنابراین جبهه مقابل ائمه، یک جبهه عادی نیست. پیامبر خدا به امیرمؤمنان فرمود: یا علی همان طور که تو، راه های هدایت را می دانی، ابلیس راه های ضلالت را بلد است. همان طور که ائمه پیچ و خم های وادی سلوک را می دانند؛ نقطه قوت و ضعف هر کس را می شناسند؛ هم راه را بلد هستند و هم آدمها و نسخه های آن ها را می شناسند؛ یعنی «متوسمین» هستند، هر کس را می شناسند و برای هر کس نسخه خودش را می نویسند. اگر در هدایت به ایشان توسل کنیم معلوم نیست همه افراد به یک نسخه برسند. همان طور که وقتی اصحاب محضر ائمه می آمدند؛ ائمه یک جور جواب نمی دادند. زمانی هم که راوی، متوجه این تفاوت شد و تعجب کرد حضرت به او فرمودند: «خدای متعال هدایت را به ما سپرده است. هدایت عطای الهی به ما است و ما براساس حکمت آن را تقسیم می کنیم.» دستگیری ائمه هم همینطوری است. ائمه(ع) همه از «متوسمین» هستند. آدم ها را می شناسند و با دو نفر یک جور سلوک نمی کنند. بنابراین ائمه هم خودشان معصوم هستند و هم شیاطین مقابل آنها، شیاطین عادی نیستند.

نکته سوم این است که هیچ امامی مغلوب شیطان نیست. چنانکه در بحث نصرت امام حسین(ع) نیز عرض کردیم. قرآن کریم می فرماید «وَلَینصُرَنَّ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ» ائمه حتماً پیروزند. معنا ندارد که گفته شود امامی شکست خورده است. البته ممکن است ما ظاهر بین باشیم و تصور کنیم امام شکست خورده است ولی حقیقت این است که ائمه غلبه مطلق دارند.
چهارمین نکته این است که ائمه علیهم السلام اهل حلم هستند و این، نکته مهمی برای امام (ع) است که در پیشبرد امور حلیم هستند. اهل کارهای سبک و سبک سری نیستند. به هیچ وجه، دولت مستعجل نمی خواهند. می دانند که کارها، زمان خودش را می طلبد. عده ای بعد از این که در سقیفه، کار تعیین خلیفه تمام شد؛ خدمت امیر المؤمنین آمدند. ابوسفیان به امیر مؤمنان گفت: شما در میدان پا بگذارید ما می ایستیم. حضرت فرمود: «دیگر تمام شد، کسی که در غیر وقت اقدام می کند مثل زارعی است که در زمین دیگری می کارد و او برداشت می کند. کسی که می خواهد میوه را در غیر وقت بچیند اینچنین می شود. بعد از این، حوادثی اتفاق خواهد افتاد که اگر برایتان بگویم مثل طنابِ درون چاه می لرزید. دیگر باید در انتظار آن حوادث باشید.» بنابراین ائمه علیهم السلام حلیمند و هیچ شتاب و اضطرابی درشان نیست. اهل سرعتند ولی اهل اضطراب نیستند.

سید الشهدا(ع) به اصحابش می فرماید ما فعلا باید همه مان قطعه قطعه شویم. به حسب ظاهر دستگاه بنی امیه مسلط می شوند و حضرت هم با اصحابشان به میدان می روند و قطعه قطعه می شوند و اهل بیت ایشان در معرض شهادت قرار می گیرند. ولی آرامِ آرام هستند و مضطرب نمی شوند، چنان که قرآن می فرماید «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»(فجر/27) سید الشهداء حلیم است و می داند این کار الهی به وقت خودش به نتیجه می رسد. حضرت می دانند که به وقتش برمی گردند و کار را تمام می کنند. باید وقت ظهور فرا برسد و بعد از ظهور، نوبت به رجعت سید الشهدا می رسد و کار، درست می شود. بنابراین ائمه(ع) در تدبیر، اهل حلم، علم و عاقبت بینی اند، اهل دور اندیشی اند و شتابی ندارند. امام سجاد در صحیفه می فرمایند «انما یعجل من یخاف الفوت و انما یحتاج الی الظلم، الضعیف» البته این جمله در وصف خدای متعال است. یعنی خدایا، تو عجله نمی کنی، چون کسی عجله می کند که می ترسد فرصتها از دستش برود. ائمه(ع) هم به اذن الله اینطوری هستند که خوفی ندارند، عجله ای ندارند و کار را با تدبیر، حلم و با کمال زیبایی انجام می دهند.

ائمه(ع) همه عمرشان مجاهده فی سبیل الله است ولی دو تحریف در باب مجاهده ائمه اتفاق افتاده است. یک طرف این تحریف این است که همه مجاهده، به درگیری و جنگهای پارتیزنی و مثل اینها تعریف شده است. گویا که مجاهده فی سبیل الله فقط همین چیز ها است، در حالی که اینطوری نیست، این گروه تلاش می کنند در زندگی ائمه(ع) نکته های این چنینی پیدا کنند، مثل این که ائمه اسلحه پنهان می کردند و یا یک شبکه نظامی پنهانی داشتند. هیچ لزومی ندارد آدم این چیز ها را دنبال کند و اگر در زندگی امامی، سایه این امور کم رنگ شد؛ انسان احساس کند که امام معصوم انقلابی نبوده است. اصلاً معنی این جمله که «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا» همین است. یعنی امامت به این ظواهر تعریف نمی شود. امام محورهدایت عالم است. با مجاهده او، عالم در مسیر خدا حرکت می کند. بنابراین، این که ما مجاهده را تفسیر کنیم به یک جنگ پارتیزانی؛ این کار یک چیرک است، امام نمی خواهد. بعضی از تحلیلها به دلیل همین غفلت ها است. مجاهده فی سبیل الله صرفا به معنی جنگ نظامی و یا اقدامات چیرکی و پارتیزانی در دوره خفا نیست. مجاهده صور مختلفی دارد.
ائمه(ع) محور درگیری حق و باطل در جهان بوده اند و این درگیری را آنها تحمل می کردند. آنها حبل متین الهی بودند که همه قلوب را نگه می داشتند و استحکام همه قلوب اولیاء به آنها بوده است. «ارکان البلاد» هستند. ولی این به این معنا نیست که ما یک نوع، انقلابی گری را در مکتب مادی تعریف کنیم و بخواهیم ائمه را هم در این چارچوب تحلیل کنیم و اگر مستندی هم پیدا نکردیم؛ کم کم ائمه را نقد هم بزنیم. مفهوم امامت، این نیست. امامت یک عرض عریضی دارد. بله جنگ با نمرود هم هست ولی فقط این نیست. درگیری هم حتماً از سنخ آن درگیری نیست. درگیری، اَشکال مختلفی دارد و ائمه(ع) هم تکرار ندارند، بلکه حلقات مکمل یک حقیقت هستند. انقلاب سید الشهداء(ع) را بدون امام صادق نمی توانید تعریف کنید. وقتی یک شیعه رشد کرد و گرایش به ائمه زیاد شد؛ باید یک مکتبی باشد، یک مکتب روشن و شفاف که همه چیزش مشخص باشد تا بتواند صفوف را از یکدیگر جدا کند؛ نه یک معنویت مبهم. لذا فقه، کلام، فلسفه و عرفان ما با مکاتب دیگر خط کشی دارد و این خط کشی، لازم است.

اگر شما ائمه را در مقیاس زیارت جامعه کبیره تعریف کردید باید توجه داشته باشید که افق تصرفات ائمه با این اوصاف (بخصوص در افعال بزرگ اجتماعی) افق کائنات است. حداقل، افق تاریخ اجتماعی است. یعنی وقتی امام سجاد درگیر هستند؛ فقط زمان خودشان را نمی بینند. وقتی با یک آدم برخورد می کنند و می خواهند برای او نسخه بدهند از عالم ذر تا قیامت آن فرد را می بینند و بعد نسخه می دهند. کسی که از متوسمین نیست حق ندارد استاد دیگران باشد، البته می تواند کلیات اخلاقی بگوید، اخلاق عمومی بگوید، از اصول کافی بگوید، روایت بخواند، ولی این که بخواهد استاد بشود و دستور ذکر بدهد؛ چنین حقی ندارد. مگر از متوسمین است که شاگرد بگیرد. کلیات ابوالبقا را حفظ کرده و می خواهد نسخه بدهد! کسی که از متوسمین نیست حق ندارد نسخه بدهد. ائمه متوسم هستند. وقتی برای کل تاریخ نسخه بدهند؛ نسخه شان نسخه اشراف به تاریخ و اشراف به تحولات عظیم عالم است.

امام سجاد(ع) دو اقدام را به انجام رساندند: یکی ایجاد یک معنویت حقیقی در تاریخ اسلام و دیگری هم احیای گرایش به اهل بیت(ع) بر محور سید الشهداء(ع) بود. یکی از کارهای ایشان که جزء عبادات علنی امام سجاد بود بکاء برسید الشهداء(ع) است. گاهی به نظر می رسد که این چه مبارزه ای است؟ گریه مبارزه مسن ها و پیرمردها و پیرزنها است. در حالی که این گونه نیست. این درک از کار حضرت سجاد غلط است. برخی از انقلابی های قبل انقلاب اسلامی، می گفتند چرا از مردم اشک می گیرید؛ اسلحه به دستشان بدهید. متوجه نبودند که اسلحه را مارکسیستها هم می دهند. کشته دنیا که به دردی نمی خورد. اگر بخواهید آدمی تربیت کنید که هستی اش را برای امام و در راه ولایت بدهد باید یک عمر برای امام حسین(ع) گریه کرده باشد، صاف شده باشد و حق و باطل را شناخته باشد، انگیزه جهادش درست شده باشد. زیارت عاشورا همین است، انگیزه درگیری بین حق و باطل را بر محور عاشورا ایجاد می کند.

امام سجاد(ع) یکی از کارهای مهمشان همین بود و از این افق باید به فعل معصوم نگاه کرد. افقی که مشرف به تاریخ است. ائمه راه مبارزه را ادامه دادند و خودشان نیز محور مبارزه حق و باطل هستند و برای غلبه حق بر باطل برنامه دارند. و این برنامه ، برنامه تاریخی است همراه با حلم و صبر و بدون عجله و شتاب است. انقلابی گری، بدون معنویت به چه درد می خورد؟ انقلابی گری بدون این که انسان حق و باطل تاریخی را خوب بشناسد و انگیزه درگیری با باطل تاریخی را پیدا کند به چه درد می خورد؟ انگیزه درگیری بین حق و باطل، از بکاء بر امام حسین(ع) شروع می شود «و لقد عظم مصابی بک فأسأل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی بک ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور» انسان اگر مصیبت سید الشهداء(ع) در قلبش عظمت پیدا نکند؛ خونخواه سید الشهداء(ع) نمی شود. نمی تواند در لشکر امام زمان باشد. اگر هم در لشکر امام زمان بیاید برای کس دیگری شمشیر می زند. برای دل خودش شمشیر می زند.

امام سجاد، توجه به اهل بیت(ع) را در تاریخ ایجاد نموده اند. این توجه حتی در جوامع اهل سنت بر محور توجه به عاشورا، احیای عاشورا و ایجاد انگیزه های عاشورایی حاصل شده است که در زیارت عاشورا بسط داده شده است. اگر عظمت مصیبت تلقی شد؛ صفهای تاریخی شناخته می شود و موضع گیری از لعن و برائت و صف و قتال شروع می شود و به سلم و حرب ختم می شود. امام سجاد(ع) این بنیان را گذاشتند که بنیان ظهور است. عجله هم ندارند.

اقدام دیگر ایشان این بود که حقیقت معنویتی را در دنیای اسلام ایجاد کردند که دستگاه سقیفه دنبال حذف محور این معنویت است. اگر می خواهید دستگاه بنی امیه را ببینید؛ امپراطوری امروز را ببینید که با صدای بلند می گوید معنویت باید حذف شود. اگر هم معنویتی درست می کنند یک معنویت بدلی است. مثل سینمای ماوراء، معنویت حقیقی نیست. برای این که از معنویت حقیقی شکست نخورند بدل می زنند و الا معنویتی نیست جز یک معنویت جعلی و منحرف و شیطانی. شیطان، برای خودش عرشی دارد. آنهایی که بعضی وقتها عرش شیطان را می بینند خیال می کنند عرش خدا یا عرش صدق امام حسین(ع) است در حالی که اینطوری نیست. عرش شیطان است. حضرت، این بدل ها را خنثی کرده و این خیلی مهم است. لذا یکی از سخت ترین اموری که مانع راه انبیاء بوده است همین معنویتهای بدلی و اهل ریاضات بدلی مثل بلعم باعورا بوده اند.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 64:04

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی