display result search
منو
مسیر فتح و پیروزی نبی اکرم (ص)، جلسه اول

مسیر فتح و پیروزی نبی اکرم (ص)، جلسه اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 50 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «مسیر فتح و پیروزی نبی اکرم (ص)»، جلسه اول، سال 1398

مسیری را که وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم در آن حرکت می کنند و امت خودشان را در آن مسیر هدایت می کنند و پیش می برند مسیر فتح و پیروزی قطعی است. بی تردید هر قدمی که حضرت برمی دارند یک گام امت خودشان را به سمت آن فتح بزرگ نزدیک می کنند و شکستی در مسیر حضرت نیست. آن کسی هم که این فتح را برای حضرت رقم زده خدای متعال است و فتح دیگری هم در عالم نیست؛ یعنی برای هیچ کس دیگری خدای متعال فتح نمی کند. اگر کسی مسیر خودش را از حضرت جدا کرد و برنامه مستقلی برای خودش در نظر گرفت، مسیر فتح نیست. تنها فتحی که خدای متعال می فرماید برای وجود مقدس نبی اکرم است.
در این سوره مبارکه مفصلاً از این فتح بحث شده است؛ ممکن است مصداقش در این سوره ابتدائاً صلح حدیبیه یا فتح مکه باشد ولی دامنه این فتح خیلی گسترده تر از صلح حدیبیه و فتح مکه است؛ آنها آغاز فتوحات حضرت هستند. به طور کلی مسیر حضرت مسیر فتح است و هر کسی هم بخواهد به فتح برسد و از غنایم این فتوحات برخوردار بشود باید با حضرت حرکت کند و در کنار حضرت قرار بگیرد و به تعبیر نورانی قرآن در همین سوره باید با حضرت بیعت کند. کسانی که بیعت می کنند و پای بیعت خودشان می ایستند و بیعت خودشان را نمی شکنند کسانی هستند که در این مسیر فتح با حضرت همراه می شوند و حضرت آنها را در مسیر فتح راه می برد و با خودشان در مسیر فتح سیرشان می دهد.
من چند نکته که در توجه به این فتح و فهم این فتح دخیل هستند را اشاره می کنم. یکی این است که ما اگر بخواهیم این فتحی که خدای متعال برای حضرت می کند را بفهمیم باید نوع نگاه ما به عالم و نوع نگاه ما به مسیر حرکت حضرت از جنس نگاه خود حضرت باشد، حالا با تعبیر مسامحی باید زاویه دید ما زاویه دید حضرت به عالم باشد. اگر از این زاویه نگاه کنیم فتح را می بینیم و اگر از زاویه دیگر نگاه کردیم تلقی مان این است که حضرت شکست خوردند و امت خودشان را در مسیر شکست های پی در پی بردند؛ ولی اگر از زاویه دید حضرت نگاه بکنیم آن فتح را درک می کنیم چون نگاه ها متفاوت است.

دشواریها و موانع مسیر فتح و نگاه متفاوت به آنها
در داستان موسای کلیم در سوره مبارکه شعرا خدای متعال وقتی توضیح می دهد که در آخرین مرحله به موسای کلیم دستور دادیم که بنی اسرائیل را از مصر بیرون ببر و بروید به سمت دریا آنجا می فرماید که به موسای کلیم هم گفتیم «إِنَّکُمْ مُتَّبَعُون‏»(شعرا/52)، یعنی اینطور نیست که شما را رها کنند. شما که الان حرکت می کنید حتماً دشمن پشت سر شما خواهد آمد و شما را تعقیب خواهد کرد. موسای کلیم بنی اسرائیل را شبانه برداشت و از مصر خارج شد. وقتی خبر به فرعون رسید تعبیر قرآن این است که فرعون هم لشکرش را تجهیز کرد و گفت «انَّ هَـؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ * وَ إِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ * وَ إِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ»(شعراء/54-56) یعنی اینها جمعیت اندکی هستند که خشم ما را برانگیختند و ما هم لشکر خودمان را گسیل و آماده می کنیم و کار را تمام می کنیم.
بعد از آنکه این اتفاق افتاد سه نگاه اینجا است و سه گونه واقعه را می بینند: یکی فرعون است که می گوید: اینها یک جمعیت اندکی هستند و ما دنبال یک بهانه ای می گشتیم که کار اینها را تمام کنیم و اینها هم بهانه به دست ما دادند ما اینها را تعقیب می کنیم و یا نابود می کنیم یا در دریا می ریزیم و به همین نیت دنبال کردند و لشکر را تجهیز کرده و آمدند.
نگاه دوم که نگاه بعضی از همراهان حضرت موسای کلیم است، وقتی لشکر فرعون آمدند و به جمعیت موسای کلیم علی نبینا و آله و علیه السلام نزدیک شدند به طوری که همدیگر را با چشم عادی می دیدند، به فرموده قرآن آنها گفتند که «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ»(شعراء/61) یعنی کار ما تمام شد و موسای کلیم ما را نابود کرد و در دم تیر دشمن قرار داد؛ طرح شما طرح شکست خورده است. و به موسای کلیم گفتند که ما را آوردی پشت دریا نه راه فرار داریم نه راه برگشت.
موسای کلیم سلام الله علیه هم یک نگاه دیگری به واقعه دارند و می فرماید «قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»(شعراء/62) یعنی پروردگار من با من است. همان کسی که این نقشه را پیش روی من گذاشته و من طبق نقشه او راه می روم؛ او من را رها نمی کند. قرآن می فرماید «فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ»(شعراء/63)؛ «وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْوًا إِنَّهُمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ»(دخان/24) که وقتی کار به اینجا رسید خدای متعال به موسای کلیم دستور داد که دریا را بشکاف در دو طرف به تعبیر نورانی قرآن مثل کوه آب ها ایستاد و دریا خشک شد و آن جمعیت را حضرت عبور داد و بعد فرمود دریا را هم نبندید و فرعون و لشکرش هم تلقی شان این بود که راه برای آنها هم باز است که آمدند و کار تمام شد. این نگاه متفاوت است. ممکن است یک کسی نگاه کند و بگوید که موسای کلیم جمعیت و قوم خودش را در معرض هلاک قرار داد. بنابراین نوعی نگاه ما به واقعه در این که فتح را بفهمیم و شکست ببینیم متفاوت است.
در سوره مبارکه احزاب داستان جنگ احزاب را خدای متعال در قرآن توضیح می دهد که وقتی مدینه در محاصره احزاب قرار گرفت طبق مشورتی که حضرت کردند، تصمیم گرفتند که دور مدینه را خندق بکنند. قرآن دو نگاه را اینجا توضیح می دهد: «وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّـهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا»(احزاب/12) یک جمعیت منافقی که قلبشان مریض است حرفشان این بود که از اول همه وعده پیروزی خدا دروغ و فریب بود؛ کدام پیروزی؟! دائم جنگ پشت جنگ، ضربه پشت ضربه؛ در شهر خودمان و در محاصره باید دور خودمان خندق بکنیم و احزاب هم ما را محاصره کردند. حضرت مدام وعده پیروزی می دهند.
در همین جنگ بود که حضرت در حفر خندق کلنگ میزدند و وقتی جرقه ای زد فرمودند: می بینم ایران فتح شد، روم فتح شد؛ اما اینها با خودشان می خندیدند و گفتند که ما را اینجا در مدینه محاصره کردند و حضرت صحبت از فتح روم و ایران می کنند. این یک نگاه است.
در نقطه مقابل قرآن نگاه مومنینی که حضرت را باور دارند، توضیح می دهد و می فرماید «وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَـذَا مَا وَعَدَنَا اللَّـهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَ تَسْلِیمًا»(احزاب/22) یعنی این همان چیزی است که خدا و رسولش به ما وعده داده و فرموده بود اگر محکم بشوید دشمن هم مقابلتان محکم خواهد شد. علامت پیشرفت و علامت حقانیت تان این است که دشمن هم پا به جفت خواهد ایستاد. شما محکم بایستید اینها هم محکم می ایستند. این دو نگاه خیلی متفاوت است: یک نفر وقتی حمله احزاب را به مدینه و محاصره مدینه را می بیند می گوید از اول به ما دروغ می گفتند مدام وعده پیروزی می دادند اما ما را بردند در دل دشمن و شکست دادند و همه را با ما دشمن کردند و یک نفر نگذاشتند با ما دوست باشد؛ ولی وقتی مومنین نگاه می کنند که این احزاب دور هم جمع شدند و دست به دست هم دادند و آمدند ریشه را بکنند، می گویند که پیامبر خدا به ما فرموده بود: شما اگر محکم بشوید دشمن هم محکم خواهد شد. هر وقت دیدید اینها محکم شدند دست به دست هم دادند اختلافاتشان را کنار گذاشتند بر سر دشمنی با شما منسجم شدند بدانید شما حق هستید.
اگر انسان ایمان آورد آرام آرام جلوه های فتح حضرت را می بیند. در همین صلح حدیبیه ای که در این سوره به آن اشاره شده حضرت در سال ششم هجری می فرمایند که من خواب دیدم ما رفتیم و در مکه اعمال حج را انجام دادیم و پیروز و فاتحانه بیرون آمدیم. بعد مردم اطراف مدینه را را دعوت می کنند که به طرف مکه برویم برای مناسک ایام حج و برای این که اعمال حج انجام بدهیم. سلاح جنگی هم برندارید فقط قربانی های خودتان را همراهتان بردارید؛ حضرت یک جمعیتی راه می اندازند که یک گله دام هم دارند و به طرف مکه می روند؛ حدود هزار و پانصد نفر غیر مسلح با حضرت همراه شدند. حضرت از مسیر پنهانی تا نزدیکی های مکه آنها را آوردند و در همین حدیبیه متوقف شدند.
سپس پیغام فرستادند برای سران قریش و هم پیمانان شان که ما می خواهیم بیاییم، مناسک حج انجام بدهیم و مسلح هم نیستیم. آنها نپذیرفتند؛ و وقتی نپذیرفتند حضرت از این جمعیت بیعت گرفتند که اگر درگیری و جنگ شد، آیا ایستاده اید؟! اینها بیعت کردند که ما تا پای جان مان ایستاده ایم. حضرت وقتی این بیعت را از اینها گرفتند و اینها بیعت کردند تعبیر قرآن این است که «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی‏ قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَریبا»(فتح/18) وقتی این بیعت را با شما کردند خدا از اینها راضی شد لذا از آن به بیعت رضوان تعبیر می شود. خدای متعال به قلب ها مشرف بود و می دانست اینها راست می گویند، البته در همین آیه بعضی از آنها را استثناء می کنند؛ اما می دانست اینها راست می گویند و واقعاً تا پای جان ایستادند؛ لذا برای این که در این مسیر اینها مضطرب نباشند خدای متعال سکینه را نازل کرد که منزلتی از نور ایمان است و وقتی در قلب وارد می شود آرامش پیدا می شود در روایات از سکینه در کافی و غیرش به ایمان تعبیر شده و در آیات اول سوره می فرمایند «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّـهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا * وَ مَغَانِمَ کَثِیرَةً یَأْخُذُونَهَا وَ کَانَ اللَّـهُ عَزِیزًا حَکِیمًا»(فتح/18-19) سکینه را نازل کردیم اینها که در مسیر فتح با حضرت همراه می شوند چون این مسیر پر فراز و نشیب است پر از درگیری است پر از سختی است؛ همان اول خدای متعال می فرماید ما سکینه را بر قلوب همراهان تو نازل کردیم تا آرام باشند. آنها را وسط کام دشمن می برند یا در سخت ترین لحظات جنگ آرام است. خدای متعال سکینه را بر آنها نازل کرد و وعده فتح و غنیمت به آنها داد.
در آیات بعد می فرماید که اگر اینها با شما درگیر هم می شدند و کار به صلح حدیبیه هم نمی کشید شما قطعاً پیروز بودید ول آنها به جنگ پشت می کردند، سنت خدا این است که وقتی یک جمعیتی می آیند بیعت می کنند تا پای جانشان بایستند پیروزی اینها قطعی است.
در داستان صلح حدیبیه وقتی این جمعیت آمدند و بیعت کردند قریش و هم پیمانانشان مجبور شدند یک صلح نامه ای با حضرت بنویسند که تقریباً تمام بندهایش به نفع حضرت است. لذا قرآن از آن تعبیر به فتح مبین می کند؛ زیرا یک جمعیت اندکی رفتند و پیروز برگشتند. همه صلح نامه به نفع آنهاست. سال هفتم هم فاتحانه رفتند؛ سه روز مکه در اختیارشان بود، حجشان را انجام دادند. در سال هشتم هم مکه بدون خونریزی فتح شد. اینطوری مسیر پیش رفت؛ ولی می فرماید اگر درگیر هم می شدید شما پیروز می شدید چون وقتی بیعت کردید اینطوری پای جان خودتان ایستادید پیروزی قطعی است و سنت خدا این است که «وَ لَوْ قَاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لَا نَصِیرًا * سُنَّةَ اللَّـهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّـهِ تَبْدِیلًا»(فتح/22-23)
البته منافقینی اینجا حضرت را مرتباً ایذاء می کردند که ما را ذلیل کردی این چه پیروزی است ما را بردی که در مکه حج انجام بدهیم. همینهایی که در هیچ جنگی نه یک زخم برداشتند نه یک نفر را کشتند. اینجاها که می شد شجاع می شدند، در جنگ احد قرآن می فرماید که «وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِّکَیْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَ لَا مَا أَصَابَکُمْ»(فتح/48) یعنی شما فرار می کردید و رسول پشت سرتان صدایتان می زد که کجا می روید؛ غصه شما را گرفته بود که ما را رها نمی کند. یکی از آنها رفت سه روز بعد آمد. حضرت فرمود که خیلی جای دوری رفته بودی، فرار هم آخر حد و حساب دارد کجا رفته بودی؛ اما اینجا که پایش می افتاد شروع می کردند به سر و صدا کردن. نزدیکی مکه که رسیدند این آیات نازل شد «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا»(فتح/1) یعنی کار را تمام کردند.
وقتی برگشتند یک عده ای که جا مانده هستند و به تعبیر قرآن مخلفین هستند یعنی حضرت رفته و اینها را جا گذاشته و اینها از غافله حضرت جا ماندند؛ زیرا حضرت منتظر نمی شوند چون عالم را می برند. اگر کسی این پا آن پا کند جا می ماند. قرآن داستان مخلفین را ذکر می کند که آمدند محضر حضرت که «استغفرلنا» یعنی برای ما استغفار کن، ظاهرش این است که اینها منافق نیستند چون وقتی در سوره منافقون از منافقان بحث می شود می فرماید که «یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون‏»(منافقون/5) وقتی به آنها می گویند بیایید رسول خدا برایتان استغفار کند پشت می کنند و حاضر نیستند ولی اینها آمدند و گفتند که برای ما استغفار کن و یک عذری آوردند که «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی‏ قُلُوبِهِم* بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى‏ أَهْلیهِمْ أَبَدا»(فتح/11-12)‏ زن و بچه مان ما را مشغول کرد و نشد با شما بیاییم؛ و عذرخواهی می کردند. قرآن می فرماید که دروغ می گویند، عذرشان این نبود؛ بلکه حرفشان این بود که یک سوء ظنی داشتند و تلقی آنها این بود پیامبر یک خواب دیده است. امتحان خدا هم همین است؛ زیرا حضرت می فرماید که خواب دیدم و البته که خواب پیامبر عین بیداری است و از بیداری هم بالاتر است اصلاً عالم خواب حضرت یک عالمی است؛ اما آنها با خودشان گفتند که حضرت خواب دیده و این مردم را در کام مرگ می برد؛ حدود هزار و پانصد آدم غیر مسلح دارید به طرف قریش و هم پیمانانش دور مکه می روید؛ در حالی که شما در مدینه از اینها زخم خوردید حالا چطور شده که هزار و پانصد آدم را غیر مسلح برداشتید می برید. تمام علت این که نیامدند این بود. قرآن می فرماید که شما ایمان به پیامبر خدا نداشتید می گفتید که پیغمبر اشتباه می کند که مردم مومن به خودش را در کام مرگ می برد؛ هزار و پانصد آدم غیر مسلح را راه انداخته به طرف مکه ای که کانون قدرت قریش و هم پیمانان قریش است. آن هم آن ایامی که حساس ترین ایام است.

فتوحات نبی اکرم در مسیر هدایت
بنابراین اگر کسی بخواهد ببینید، این مسیر فتح است هم فتح ظاهری و هم فتح باطنی است؛ و واقعاً مهمترین مسیری که حضرت این جمعیت را با خودش می برد همین بود که اینها بیایند در یک نقطه ای به بیعت رضوان برسند. سر جانشان با خدا و رسول بیعت کنند. این پیروزی است که آدم هایی که اسیر دنیا و بساط دنیا هستند با خودت در یک سفر ببری و وقتی برمی گردند به مقام بیعت رضوان رسیده باشند.
آنهایی که نیامدند ایمان به حضرت نداشتند. حضرت می دانند چه کار می کنند و می دانست پایان این کار صلح حدیبیه است. بنابراین وقتی به حضرت گفتند که مگر شما نگفتید: ما می رویم حج انجام می دهیم؛ ما را آوردی به هوای حج اینجا صلح کردی؟! حضرت گفتند: امسال می رویم حج انجام می دهیم؟ کانه حضرت می دانند که حج امسال نیست و سال بعد است و این مقدمه آن است. حضرت می دانند که چه کار می کنند. مسیر پیروزی است و دارند می برند که به مقام بیعت رضوان و فتح قریب و مغانم برسانند. «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی‏ قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَریبا»(فتح/18)
غیر از این فتوحات بیرونی مهمترین فتحی که اینجا می شود همین است که آدم هایی که اشتغال به دنیا دارند به یک نقطه ای می رسند که سر هستی شان بیعت می کنند و همه چیزشان را وسط می گذارند. یک عده ای هم که نیامدند از این فتح جا ماندند. اینکه چرا نیامدند، قرآن می فرماید که مشکل اصلی شان این است که برای خودشان محاسبه می کردند که پیغمبر خدا خطا می کند. وقتی معما حل شد آمدند و گفتند «استغفرلنا».
وقتی کار سخت است، در این صحنه های سخت تنها کسانی در مسیر فتح با حضرت می آیند که حضرت را باور دارند. رموز کار را که حضرت نمی توانند اول کار بگویند؛ اگر بگویند اصلاً امتحانی واقع نمی شود. این امتحان را حضرت می خواهد از همراهان خودش بگیرد. لذا فقط باید او را باور کرد و دنبال او حرکت کرد. آنهایی که باور می کنند در این مسیر فتح همراه می شوند. یک جاهایی هم آرام آرام پرده ها کنار می رود می فهمند نقشه حضرت چه بوده و این پیامبر خدا عجب نقشه ای داشت، می خواست مکه را فتح کند اما با نقشه دقیقی که مقدمه آن صلح حدیبیه است. در سال بعد حج می روند و سال بعد هم فتح مکه است.
قرآن می فرماید «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا»(فتح/25) اگر مومنین و کفار از هم جدا می شدند و با هم قاطی نبودند ما یقه کفار را می گرفتیم. در فتح مکه هم یک جوری فتح می کنند که آن مومنینی که آنجا در مکه هستند سالم می مانند. طرح حضرت خیلی طرح با عظمتی است. ممکن است بعدها ما آرام آرام بعضی از آن را بفهمیم؛ قسمت هایی از آن هم اصلاً قابل فهم نیست. آن فتحی که یک طرفش جبرئیل و یک طرفش میکائیل است ما چه می فهمیم که چه اتفاقی در عالم دارد می افتد. آن مقداری از فهم نقشه حضرت و طرح حضرت که برای ما ممکن است آن وقتی است که ما به حضرت مومن باشیم و دنبال حضرت حرکت کنیم؛ چنانچه در داستان موسای کلیم با آن معلم الهی است که وقتی او را به زحمت پیدا کرد گفت «َهلْ أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا»(کهف/66) من با شما بیایم به من چیز یاد بدهید، تو پیشرو و من تابع تو بشوم؛ فرمود که نمی توانی.
بخشی از اسرار فتح هم تا قیامت بر احدی آشکار نخواهد شد. اصلا ظرف ما نیست که بفهمیم و نه فایده ای دارد که به ما بگویند، اگر به ما بگویند مزاحم راه ما می شود. خیلی اخبار را الان به ما بدهند شب خوابمان نمی برد؛ ولی آنهایی که بزرگترند ظرفش هستند این اخبار را دقیقاً می دانند به وقتش هم می خوابند به وقتش هم بیدار می شوند و زندگی شان را هم می کنند. در خطبه سی و سوم نهج البلاغه است که وقتی امیرالمومنین به طرف جنگ جمل می روند یک جمعیتی بودند که از مکه می آمدند و یا برای لشکر خود حضرت بودند ـ در نقل ها یک کمی اختلاف هست ـ ابن عباس می گوید که حضرت می خواستند صحبت کنند من دیدم حضرت دارند کفش هایشان را وصله می کنند به حضرت می گوید: ما به اصلاح امرمان بیشتر احتیاج داریم شما نشستید اصلاح امر ما را رها کردید کفش وصله می کنید؟! حضرت فرمودند: ابن عباس، این کفش چقدر می ارزد؟! گفت: هیچ؛ حضرت اصرار کردند که چقدر می ارزد؛ گفت: کمتر از یک درهم. حضرت فرمود که همه حکومت بر شما که از شمال آفریقا تا خراسان و قسمت هایی از افغانستان در حکومت حضرت بوده به اندازه یک جفت کفش برای من نمی ارزد. مگر این که حقی را اقامه کنم یا باطلی را دفع کنم. حضرت گوشه ای نشسته کفشش را وصله می کند و آرام است. ما مضطربیم که جنگ جمل است و چه می شود.
سپس حضرت آمدند و یک صحبتی فرمودند. در خطبه سی و سه ملاحظه بفرمایید. اگر حضرت به ما بگویند که چه اتفاقی می افتد نمی توانیم دوام بیاوریم؛ بعد از داستان سقیفه در خطبه پنج نهج البلاغه است که وقتی ابوسفیان عموی حضرت را همراه خودش کرد که ما می آییم و بیعت می گیریم، حضرت یک جوابی به عمویشان دادند یک بیان صریحی هم دارند و فرمودند که ِ «بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَة»(1) علم نزد من است که اگر پرده بردارم همه شما به خودتان می لرزید. «اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ» این تشبیه حضرت هم خیلی تشبیه عجیبی است. مثل طناب دلو در چاه عمیق، شما را طناب دلو خودشان کردند در یک چاه عمیقی انداختند و دارند برای خودشان آب می کشند. من نمی توانم و اصلاً نمی شود که حضرت بگوید چه اتفاقاتی می افتد. حضرت می دانند چنانچه وقتی در کربلا آمدند ابن عباس می گوید که در مسیر صفین در این سرزمین گریستند و فرمودند که شهدا را می بینم اما اگر به ما بگوید اصلاً دوام نمی آوریم؛ خیلی از آنها گفتنی نیست و به درد ما نمی خورد و بلکه ما را زمین گیر می کند. راه خودمان را هم نمی فهمیم. خیلی از آنها هم امتحان است و باید صبر کنیم و بعداً می فهمیم. کسی که می خواهد در این مسیر فتح بیافتد باید مومن باشد.

فتوحات پیامبر و امام زمان و برپایی جنت بعد از ظهور
در درک مسیر فتحی که حضرت امت خودشان را با مومنین در آن مسیر می برند و سیر می دهند این نکته بسیار مهم است که جنس فتح حضرت از جنس امپراتوری های مادی نیست. این طور نیست که حضرت می خواهند یک قدرت بزرگ مادی با همان نقشه ها و برنامه ها در عالم درست کنند. در این آیات سوره مبارکه حدید به یک معنا برنامه حضرت در شکل خودش ذکر می شود و همراهان حضرت و مصائب راه حضرت ذکر شده است. آنجا وقتی این طرح گفته می شود و بحث از دنیا که می شود می فرماید «أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(حدید/20) دنیا همین پنج چیز است: لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر. از اول تا آخر عمر همین است و به تعبیر مرحوم شیخ بهایی از اول طفولیت تا آخر عمر این پنج چیز است؛ از امپراتوری ها و فراعنه اول تاریخ تا امپراتوری قرن بیست و یکم و همین امپراتوری مادی امروز، که سر و صدایشان گوش عالم و فلک را کر کرده همین است. لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و هیچ چیز غیر از این نیست. گوش بدهید و ببینید که سر و صدایی غیر از این از فراعنه تاریخ قبلاً و امروز می شنوید؟!
سپس می فرماید «مَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً»(حدید/20) مثل بارانی که می بارد و کفار شگفت زده رویش آن می شوند. این کفار را بعضی گفتند که کشاورز است؛ به کشاورز کافر گفته می شود چون دانه را زیر زمین پنهان می کند؛ ولی شاید معنای دقیق ترش همین است که آنهایی که کافرند و چشمشان باز نیست و ایمان به خدا ندارند خیلی شگفت زده همین لهو و لعب و زینت تفاخر و تکاثر و شگفت زده این جلوه ها می شوند؛ ولی می بینی تغییری پیدا می شود و خس و خاشاک زیر دست و پا می شوند؛ یعنی کل این دستگاه با همه اقتدارش «ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً» است. ظاهراً این هم در زندگی تک تک ما هست هم در کل دستگاه تمدن مادی همین است. وقتی حضرت می آیند این بساط جمع می شود و مثل خس و خاشاک زیر پا می شود.
مومن که چشمش مشغول به این نمی شود، این جلوه ای که فردا می شود خس و خاشاک زیر پا که مومن را شگفت زده نمی کند. سپس می فرماید «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِه‏»(حدید/21) یعنی شما در این فرصت مسابقه به طرف مغفرت بدوید. بنابراین فتحی که حضرت قوم خودش را وارد می کنند از جنس دار دنیا نیست.
در روایات آمده است که حیات الدنیا محیط ولایت دشمنان است. آنجا سر تا انتهایش همین است. قوم عاد و هود هم همین بودند. فراعنه امروز هم همین طور هستند. خیال نکنیم امام زمان تشریف می آورند و به تعبیر امروزی ها مدرنیته اخلاقی درست می کنند و همین تکنولوژی و همین رفاه و همین لذت جویی و کامجویی از دنیا هست منتها با اخلاق ترکیبش می کنند که آدم های خوبی باشیم، این اصلاً توهم است. این بساط جمع می شود و هیچ چیز از این شیطنت نمی ماند. یعنی رفاه و عدالت و امنیت هست؛ اما نه از این جنس لهو و لعب. این نکته کلیدی در فتح انبیاست.
انبیاء دنبال امپراتوری از این جنس نیستند؛ البته آن چیزی که محقق می شود بعضی گفتند همین «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏»(حدید/21) اصلاً این جنت دوره ظهور است و با جنت قیامت متفاوت است. بعضی اینطوری آیه را معنا کردند که آنچه که در دوران حضرت شکل می گیرد جنت است اما از این جنس لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر نیست؛ بلکه «جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیم»(حدید/21) ‏یعنی صحبت از فضل عظیم خداست. آنجا جامعه موعود مومنین سرچشمه در فضل عظیم خدا دارد. چه ربطی دارد به بساط لهو و لعبی که خدا به شیطان و جنود شیطان هم عطا می کند؛ قرآن می فرماید «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیب‏»(شوری/20) این حرث الدنیاست. آنهایی که طالب حرث الدنیا و محصول دنیا هستند خدای متعال این محصول را به آنها داده کشتشان در دنیا همین است و محصولشان هم همین است. اگر کسی خیال کرد فتح نبی اکرم از همین جنس فتح است مطمئن باشید با حضرت همراه نیست، چون در دستگاه حضرت این جور چیزها نیست؛ البته نه این که رفاه و امنیت نیست بلکه جنسش متفاوت است و «جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏»(حدید/21) است نه این که فقط آن جنت موعود جنتی است که آدم در قیامت به آن می رسد، در همین دنیا هم این جنت در ظهور و رجعت شکل خواهد گرفت. از این بالاتر این که در همین دوران بحران عبور از سقیفه هم مومنین به آن جنت راه دارند «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی‏ نَعیم‏»(انفطار/13). فتح حضرت از این جنس است. اگر دنبال یک فتحی از جنس امپراتوری های مادی باشیم، می گوییم پیامبر مسیرش در وادی شکست است. اصلا دنبال این نیست که ما بخواهیم بگوییم که ایشان ما را به آنها نرساند.
قرآن می فرماید «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّة»(قصص/76) قارون با موسای کلیم بود اما رفت آن طرف، آنقدر به او گنج دادند که کلیدهایش را نمی شد برداشت و آدم های توانا به زور کلید گنج هایش را برمی داشتند، علم کیمیا پیدا کرد به گنج دست پیدا کرد؛ اما آن چه که موسای کلیم وعده داده به قومش که گنج قارون نیست، نه ملک فرعون است نه گنج قارون است و نه علم بلعم باعوراست، اصلاً اینها نیست، ازجنس دیگری است.
اگر ما از زاویه نگاه حضرت ببینیم آن فتحی که حضرت می خواهند امت را در آن مسیر ببرند یک فتح دیگری است. سراسر آن مسیر، هم فتح است. السلام علیک یا رسول الله.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:46

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی