- 572
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 74 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 74 سوره نساء"
- دستهبندی افراد در مسئله جهاد در قرآن
- یکسان بودن اجر شهید و فاتح در جهاد
- بیان معنای «احدَی الحسنیین» در قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآخِرَةِ وَمَن یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً ﴿74﴾
دستهبندی افراد در مسئله جهاد در قرآن
افراد، از نظر قرآن کریم دربارهٴ مسائل جهاد به دو دسته تقسیم شدند: عدهای دنیا را خریدند و آخرت را فروختند؛ عدهای هم آخرت خریدند و دنیا را فروختند. آنها که دنیا را خریدند و آخرت را فروختند، همهٴ فیضها را در مدار مسائل دنیایی خلاصه میکنند و آنها که دنیا را فروختند و آخرت گرفتند، همهٴ برکات را در مدار فیض اُخروی حساب میکنند.
اما آنها که دنیا را خریدند و آخرت را فروختند، در آیهٴ 86 سورهٴ «بقره» گذشت که فرمود: ﴿أُوْلئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ﴾؛ چون آخرت را فروختند و دنیا را خریدند، سعادت اُخروی برای آنها اصلاً مطرح نیست، لذا اگر نظامیهای اسلام پیروز شدند و دین را یاری کردند و ضمناً غنیمتی به دست آوردند همین گروه، آن نصرت دینی را غنیمت نمیدانند [بلکه] فقط آن بهرههای مادّی را که نصیب فاتحین شد، آن را فوزِ عظیم میدانند؛ میگویند ﴿یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً﴾ . منظور فوزِ عظیم این است که ای کاش ما هم یک غنیمت مادّی نصیبمان میشد، نه اینکه ای کاش ما هم به جبهه میرفتیم و دین را یاری میکردیم، او اصلاً دین را فوز عظیم نمیداند. اگر سپری، شمشیری، آهنی، اتومبیلی در جریان کنونی یا اسب و استری در جریان گذشته نصیب او میشد، این را فوز عظیم میدانست.
گروه دوم که دنیا را فروختند و آخرت را خریدند، در همین آیهٴ محلّ بحث مطرح شد که فرمود: ﴿فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآخِرَةِ﴾ برای این گروه، سعادت به مسائل آخرت برمیگردد نه به مسائل دنیا. چون کسی که دنیا را فروخت دیگر به فکر دنیا نیست، پس به این فکر نیست که برگردد و مزایای جنگ و اعزام به جبهه را دریافت بکند، چون دنیا را فروخت. از اینجا معلوم میشود کسی مقاتل فی سبیل الله است که هیچ طمعی درباره دنیا نداشته باشد، این یک مطلب.
یکسان بودن اجر شهید و فاتح در جهاد
مطلب دوم آن است که از نظر قرآن کریم، بین شهید و فاتح فرقی نیست، نه بین شهید و غیر شهید. یک وقت است کسی به میدان میرود در اثر مصالح طرفین یا رعایت مصلحت اسلامی صلحی برقرار میشود، نظیر صلح حُدیبیه در اینجا اینها شهید نشدند ولی ثواب شهید را هم ندارند، اینها خارج از بحث است. یک وقت است که جنگ شروع شد، شخص به میدان رفت؛ اما شهید نشد، فاتح هم نشد، فرار نکرد تا گرفتار معصیت کبیره بشود ولی نه شهید شد، نه فاتح. این نه ثواب شهید را دارد، نه ثواب فاتح. وظیفهاش که اعلام آمادگی بود انجام داد؛ اما این چون از قوّه به فعلیّت نرسید، ثواب شهید را ندارد. پس همه کسانی که به جبهه رفتهاند اینچنین نیست که یکسان ثواب داشته باشند، شهدا درجاتشان بالاست و ثواب عظیم دارند. قرآن نفرمود هر که به جبهه رفت اجر عظیم دارد چه شهید بشود، چه کارِ عادی داشته باشد، بلکه فرمود هر کس وارد معرکه شد یا شهید شد یا فاتح، اجرشان یکسان است.
اگر کسی نه شهید شد، نه فاتح خب، این یقیناً ثواب هیچ کدام را ندارد دیگر. آن تکلیف خاصّ خود را انجام داد، ثواب خاصّ خود را دارد، نه اجرِ عظیمی که همتای شهید باشد. قرآن نفرمود هر کس به جبهه برود اجر عظیم دارد [بلکه] فرمود هر کس مبارزه بکند یا شهید بشود یا فاتح. پس دیگران که به جبهه رفتهاند ثواب خاصّ خود را دارند؛ اما ثواب شهید را ندارند. اینکه ذهن آقایان حاضر نبود بپذیرد، برای اینکه شهید را با فرد عادی دارید میسنجید _البته ذهن نمیپذیرد_ ولی شهید را با فاتح بسنجید، میبینید فاتح یا یقیناً بالاتر از شهید است یا حدّاقل همتای شهید، برای اینکه آن تعبیری که درباره فتح آمده است درباره شهادت نیامده است، آنکه فرمود: «لَضَربة علیٍّ لِعمروٍ یوم الخندق تَعدلُ عبادةَ الثقلین» .
خب، پس برابر این آیات، آنچه مقابل شهادت است فتح است، نه غیر فتح. پس اینچنین نیست که شهید با غیر شهید یعنی با هر که در میدان جنگ شرکت کرده است همتا باشند از نظر درجه، شهید با فاتح همتاست.
علت همتا بودن شهید با فاتح
اما چرا فاتح، همتای شهید است؟ برای اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 251 میفرماید به وسیله دفاع، جامعه اصلاح میشود. در همان انقلابی که به رهبری داود(سلام الله علیه) شکل گرفت و داود، جالوت را کُشت و انقلاب را به ثمر رساند، عدهای هم بودند براساس ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ میجنگیدند در همان بخش یعنی آیهٴ 251 سورهٴ «بقره» فرمود: ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ﴾، آنگاه فرمود: ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ این دفاع، مایهٴ اصلاح جامعه است؛ اصلاح جامعه به برکت فتحِ فاتحان است نه شهادتِ شهیدان، شهادتِ شهیدان زمینهساز است که عدّهای تحریک میشوند، تهییج میشوند خونبهای آنها را طلب میکنند و برای حفظ دِمای آنها جنگ را ادامه میدهند تا فساد فاسدان را برطرف کنند. شهادتِ شهیدان، زمینهساز است؛ اما فتحِ فاتحان، اصلاح جامعه را به عهده دارد. حالا آنها که رفتند شهید شدند البته اجرشان محفوظ است و به لقاءالله رسیدند؛ اما بالأخره جامعه همچنان فاسد است. آن که آن کاخنشین را به خاک مذلّت میکشاند، فاتح است. همین رزمندههای فاتح بودند که کاخنشینان را از خانههایشان بیرون کردند، با بیرونراندن کافران از کاخ، جامعه اصلاح میشود. بالاتر از این آیهٴ 251 سورهٴ «بقره»، آیهٴ چهل سورهٴ مبارکهٴ «حج» است. در آیهٴ چهل سورهٴ «حج» خدا فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ﴾.
خب، شما در همین انقلاب اسلامی دیدید طاغوت، مسجد جامع کرمان را با همه قرآنها و کتاب شریف دعا و هر چه بود بالأخره طعمه حریق کرد، مراکز دیگر هم همچنین. آن کسی که میرود شهید میشود البته به لقاءالله میرسد؛ اما اینچنین نیست که جلوی صهیونیسم را بگیرد این رفته شهید شده؛ اما معذلک «هدمت صوامع وبیع وتهدّموا»، «هدمت صلوات ومساجد یذکر فیه اسم الله و کذلک تهدَّموا»، شهادتِ شهید زمینهساز است، لذا ذات اقدس الهی اینها را همتا قرار داد. باید ما بدانیم شهید که به آن اوجِ فضیلت میرسد که به لقای خدا راه پیدا میکند، چه چیزی همتای اوست. قرآن فتحِ فاتح را همتای شهادت شهید میداند، نه صِرف حضور در جبهه چرا فتح، همتای شهادت است؟ برای اینکه فتح، عامل احیای دین است.
یک وقت است که فتح، با خود شهادت حاصل میشود آن دیگر معادل نیست. از امام سجاد(سلام الله علیه) سؤال کردند که در این جنگ چه کسی پیروز شد؟ فرمود اگر خواستی بفهمی چه کسی پیروز شد، هنگام نماز اذان و اقامه بگو ببین نام چه کسی را میبری؟ ما رفتیم این نامی را که بنیامیّه خواستند فراموش کنند زنده کردیم و برگشتیم. یک وقت است شهادت، عین فتح است که این مقابل هم نیست تا انسان بحث بکند فتح، افضل است یا شهادت، این مجمعالعنوانین است.
یک وقت است که انسان شهید میدهد [و] چندین سال زحمت میکشند زمینه فراهم میشود تا به ثمر برسد، نظیر انقلاب اسلامی که از پانزده خرداد مثلاً یا جلوتر، شهادت شروع شد و چندین سال طول کشید تا انقلاب به ثمر رسید، آنها زمینه بود. یک وقت است که نه، شهادت، عین فتح است با یک شهادت اوضاع عوض میشود؛ آنجا دوتا نیستند تا انسان بحث بکند که شهادت، افضل است یا فتح. پس محور بحث کاملاً مشخص شد؛ آنجا که شهادت عین فتح است و فتح، عین شهادت و یک شیء مجمع عنوانین است او دو فوز عظیم را به همراه دارد و خارج از بحث است، چون مقابل هم نیستند تا انسان بگوید کدام افضل است یا همتا هستند.
قابل قیاس نبودن اجر شهیدان و فاتحان با سایر رزمندگان
مطلب دیگر آن بود که صِرف حضور در جبهه، گرچه فضایل فراوانی دارد؛ اما نه ثواب شهادت را دارد، نه ثواب فتح را، اینهم دو مطلب.
معادل شهادت بودن فتح در قرآن
سوم آن است که آنچه معادل شهادت است فتح است، نه صِرف حضور در جبهه، جنگیدن، زدن، خوردن و امثالذلک [بلکه] آن شهادت، معادل فتح است ولاغیر، این سه.
علت همتا بودن فتح با فوز شهادت
چهارم اینکه سرّ اینکه فتح به اوج شهادت میرسد برای این دوتا آیهای که یکی در سورهٴ «بقره» است دیگری در سورهٴ «حج» . فتح مایه اصلاح جامعه است، فتح مایه إعلای کلمهٴ حق و حفظ دین است. پس اگر کسی برای آزادسازی بعضی از مناطق نفتی و مانند آن تلاش کرد، این دنیا را نفروخت [بلکه] این جزء «مَن قُتِلَ دونَ ماله فهو شهید» است یعنی ثواب این شهید را دارد نه شهید مصطلح باشد. خب، اگر کسی به خانهٴ او حمله کردند بر او واجب است که دفاع بکند، حالا اگر شهید شد ثواب هم میبرد، اینکه جزء شهدای مصطح نیست. اگر به ناموس کسی حمله کردند، این برای حفظ ناموس خود دفاع کرده است این یقیناً ثواب خاصّ خود را دارد؛ اما همتای شهید میدان جنگ که نیست؛ آن شهید میدان جنگ «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» میرود آن برای ناموسالله میرود [اما] این برای ناموس خود رفته است؛ کارِ واجبی کرده بر او واجب بود، مستحسَن هم هست، ثواب هم دارد؛ اما اینکه دیگر همتای شهید میدان جنگ نیست.
پس اگر کسی برای آزادسازی آبادان و شکستن حَصر و آزادسازی خرمشهر و اینها رفته جنگ کرده، یقیناً ثواب دارد؛ اما به آن اوج نمیرسد. کسی که رفته «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» و در سایه این حفظ دین هم تمامیّت ارضی محفوظ است، هم استقلال میهن محفوظ است، هم ناموس و مال محفوظ است آن میشود ناظر به وجه الله.
پس فتحی که در قرآن، همتای شهادت است برای آن است که [فاتح] «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» [نبرد کرد و پیروز شد]. مشابه همان آیاتی که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده است که خدا میخواهد حق را احیا کند، نظیر آیهٴ هشت سورهٴ «انفال»: ﴿لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾، آیهٴ هفتش این است که ﴿وَ یُریدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ﴾ حالا معلوم شد که اگر فتح، بالاتر از شهادت نباشد حدّاقل همتای شهادت است. آنکه دیر به ذهن میآید یا اصلاً ذهن او را قبول نمیکند این است که افرادی به جبهه بروند یکی شهید بشود و دیگری شهید نشود، آنگاه اینها در اجر شبیه هم باشند. البته این را ذهن قبول نمیکند و آیه هم این را نمیگوید [بلکه] آیه، بین شهادت و فتح تعادل برقرار میکند و تعلیل میکند عظمت فتح را، برای اینکه فتح، مایه حفظ دین است [و] شهادت زمینهساز است، اینهم یک مطلب.
در خطر زوال بودن اجر فاتحین
مطلب بعدی نکتهای است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارند و آن این است که فاتح، در معرض خطر هست؛ آن حالتی که در میدان جنگ در شب حمله و عملیات داشت، وصیتنامه را تنظیم کرد و بر اساس «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» به میدان رفت و پیروز شد و فتح کرده است اگر همان حالت را تا آخر عمر داشته باشد یا نه، به فاصلهٴ کوتاهی رحلت بکند، همتای شهید است. ولی اگر برگشت به میدان و دنبال زید و عمرو گَشت و درجه طلب کرد و مزایا طلب کرد و هر جا نشست گفت ما فتح کردیم، این کمکم اجر خودش را از دست میدهد، این در معرض خطر هست.
شهید از آن جهت که وظیفهاش را انجام داد به لقاءالله رسید و از خطر، رهایی یافت ولی فاتح، این خطر را دارد. اگر شما کار خیری را انجام دادید اگر این را در ملأ بازگو کردید به مردم نشان دادید [و] گفتید، مثل آن است که این برگ لطیف گُل را یکبار لَمس بکنید. دو بار که گفتید، مثل آن است که این برگ لطیف گُل را دو بار لمس کردید. خب، برگ گُل اگر چند بار لمس بشود با دست، دستمالی بشود دیگر میشود تُفاله؛ دیگر نه آن ظرافت را دارد نه آن بو را. کار خیر را کردید، اگر بخواهید معطّر باشد و لطیف ترکش کنید، اصلاً نگویید.
فاتح، این خطر او را تهدید میکند که مکرّر بگوید و ببالد و اجرش را از دست بدهد ولی شهید اینچنین نیست، اینها مزایای جَنبی است.
پرسش: ...
پاسخ: خب، شهید، اجرِ عظیم دارد. فاتح، «بما أنّه فاتح» اجر عظیم دارد ولی اگر بعد از فتح، این عمل خود را ابطال کرده است این دیگر فضیلت فتح را از دست داده است. اگر لله بود نباید بگوید. اگر کسی دنیا را فروخت و آخرت را خرید، بعد دیگر نباید دنیاطلب باشد که بگوید به من چنین امتیازی بدهید و گِله کند، این معلوم میشود که هنوز دنیاطلب است. حالا بر فرض حقّ او را به او ندادند گِله کند، ناله کند، فریاد کند، اعتراض کند که چرا به من این سهمیه را ندادید.
بیان معنای «احدَی الحسنیین» در قرآن
مطلب بعدی آن است که این ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ که در قرآن کریم هست، معنایش این نیست که یا ما شهید میشویم به فیض آخرت میرسیم یا فاتح میشویم و در دنیا معزّزیم و زندگی خوبی پیدا میکنیم. چون اگر کسی با خدا معامله کرد و دنیا را فروخت، دیگر مسائل دنیوی برای او حَسنه نیست. او به این طمع نیست که روزی برگردد پشت جبهه و صاحب مِلک و مال بشود، چون فروخت دنیا را دیگر. پس ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ منظور این نیست که یا شهید میشویم و لقاءالله نصیبمان میشود یا فاتح میشویم وضع دنیایی ما خوب میشود؛ عزیز میشویم، «صلّ علی» میگویند، محترم میشویم، اینها نیست. اینها اوهام است و اگر کسی شرط اوّلش فروش دنیا و خرید آخرت بود، این هرگز به این فکر نیست که زَرق و برقی در دنیا پیدا کند و این به حساب حَسنه بیاید این ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ نیست. آن ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» وعده دادند که مجاهدین فی سبیل الله به ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ موفق میشوند، آن عبارت از همین احیای دین است یا شهادت.
در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 52 این بود که ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾؛ ما یا شهید میشویم که لقاءالله نصیب ما بشود، یا فاتح میشویم که دین را زنده میکنیم، اینکه حَسنه نیست. حالا شما فرض کنید اگر کسی یک خانه داشت و این خانه را فروخت، برای همیشه هم فروخت این نمیگوید یا من شهید میشوم و به لقاءالله میرسم یا برمیگردم [و] خانهام را رنگ و روغن میکنم و فرش خوب در خانهام پَهن میکنم، این اصلاً خانه را فروخت. پس ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ این نیست که یا شهید میشویم و اجر آخرت میبریم یا نه، دنیای پُرزرق و برقی نصیب ما میشود. حالا اگر کسی دنیا را فروخت دیگر به فکر زرق و برقش نیست، آن ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ این است یا شهید میشویم به لقاءالله میرسیم که در این زمینه حالا موفق نشدیم دین را زنده کنیم ولی زمینه را فراهم کردیم. یا نه، فاتح میشویم «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» آن مساجد منهدم، بازسازی میشود، آن مراکز ویرانشده نوسازی میشود، آن جامعهٴ فاسد، بَرین میشود این میشود حُسنیین دیگر. برابر آیهٴ 251 سورهٴ «بقره» و آیهٴ چهل سورهٴ «حج» آن حَسنهٴ دوم، احیای دین است. الآن هر کار خیری که انسان در نظام اسلامی انجام میدهد اوّلین ثواب را امام راحل و شهدا و فاتحین میبرند، بعد آنها که این کار خیر را انجام دادند، چون همهٴ ما در کنار سفرهٴ شهدا و فاتحین نشستهایم پس این میشود حَسنه، ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾، نه اینکه ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ این است که حالا یا شهید میشویم آخرت یا دنیای خوب نصیب ما میشود. اصلاً دنیا با خوبی سازگار نیست، مثل اینکه آدم بگوید مَزبله خوب، مَزبله دیگر با خوب انسان سازگار نیست. زبالهدان خوب، اصلاً زبالهدان با خوبی جمع نمیشود. اگر دنیاست و فرومایه است و پَست است و اینها فروختند، هرگز به این فکر نیستند که بیایند دوباره دنیا را مرمّت کنند، پس اینها ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ دارند یا اعلای کلمهٴ حق یا لقاءالله.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- دستهبندی افراد در مسئله جهاد در قرآن
- یکسان بودن اجر شهید و فاتح در جهاد
- بیان معنای «احدَی الحسنیین» در قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآخِرَةِ وَمَن یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً ﴿74﴾
دستهبندی افراد در مسئله جهاد در قرآن
افراد، از نظر قرآن کریم دربارهٴ مسائل جهاد به دو دسته تقسیم شدند: عدهای دنیا را خریدند و آخرت را فروختند؛ عدهای هم آخرت خریدند و دنیا را فروختند. آنها که دنیا را خریدند و آخرت را فروختند، همهٴ فیضها را در مدار مسائل دنیایی خلاصه میکنند و آنها که دنیا را فروختند و آخرت گرفتند، همهٴ برکات را در مدار فیض اُخروی حساب میکنند.
اما آنها که دنیا را خریدند و آخرت را فروختند، در آیهٴ 86 سورهٴ «بقره» گذشت که فرمود: ﴿أُوْلئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ﴾؛ چون آخرت را فروختند و دنیا را خریدند، سعادت اُخروی برای آنها اصلاً مطرح نیست، لذا اگر نظامیهای اسلام پیروز شدند و دین را یاری کردند و ضمناً غنیمتی به دست آوردند همین گروه، آن نصرت دینی را غنیمت نمیدانند [بلکه] فقط آن بهرههای مادّی را که نصیب فاتحین شد، آن را فوزِ عظیم میدانند؛ میگویند ﴿یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً﴾ . منظور فوزِ عظیم این است که ای کاش ما هم یک غنیمت مادّی نصیبمان میشد، نه اینکه ای کاش ما هم به جبهه میرفتیم و دین را یاری میکردیم، او اصلاً دین را فوز عظیم نمیداند. اگر سپری، شمشیری، آهنی، اتومبیلی در جریان کنونی یا اسب و استری در جریان گذشته نصیب او میشد، این را فوز عظیم میدانست.
گروه دوم که دنیا را فروختند و آخرت را خریدند، در همین آیهٴ محلّ بحث مطرح شد که فرمود: ﴿فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآخِرَةِ﴾ برای این گروه، سعادت به مسائل آخرت برمیگردد نه به مسائل دنیا. چون کسی که دنیا را فروخت دیگر به فکر دنیا نیست، پس به این فکر نیست که برگردد و مزایای جنگ و اعزام به جبهه را دریافت بکند، چون دنیا را فروخت. از اینجا معلوم میشود کسی مقاتل فی سبیل الله است که هیچ طمعی درباره دنیا نداشته باشد، این یک مطلب.
یکسان بودن اجر شهید و فاتح در جهاد
مطلب دوم آن است که از نظر قرآن کریم، بین شهید و فاتح فرقی نیست، نه بین شهید و غیر شهید. یک وقت است کسی به میدان میرود در اثر مصالح طرفین یا رعایت مصلحت اسلامی صلحی برقرار میشود، نظیر صلح حُدیبیه در اینجا اینها شهید نشدند ولی ثواب شهید را هم ندارند، اینها خارج از بحث است. یک وقت است که جنگ شروع شد، شخص به میدان رفت؛ اما شهید نشد، فاتح هم نشد، فرار نکرد تا گرفتار معصیت کبیره بشود ولی نه شهید شد، نه فاتح. این نه ثواب شهید را دارد، نه ثواب فاتح. وظیفهاش که اعلام آمادگی بود انجام داد؛ اما این چون از قوّه به فعلیّت نرسید، ثواب شهید را ندارد. پس همه کسانی که به جبهه رفتهاند اینچنین نیست که یکسان ثواب داشته باشند، شهدا درجاتشان بالاست و ثواب عظیم دارند. قرآن نفرمود هر که به جبهه رفت اجر عظیم دارد چه شهید بشود، چه کارِ عادی داشته باشد، بلکه فرمود هر کس وارد معرکه شد یا شهید شد یا فاتح، اجرشان یکسان است.
اگر کسی نه شهید شد، نه فاتح خب، این یقیناً ثواب هیچ کدام را ندارد دیگر. آن تکلیف خاصّ خود را انجام داد، ثواب خاصّ خود را دارد، نه اجرِ عظیمی که همتای شهید باشد. قرآن نفرمود هر کس به جبهه برود اجر عظیم دارد [بلکه] فرمود هر کس مبارزه بکند یا شهید بشود یا فاتح. پس دیگران که به جبهه رفتهاند ثواب خاصّ خود را دارند؛ اما ثواب شهید را ندارند. اینکه ذهن آقایان حاضر نبود بپذیرد، برای اینکه شهید را با فرد عادی دارید میسنجید _البته ذهن نمیپذیرد_ ولی شهید را با فاتح بسنجید، میبینید فاتح یا یقیناً بالاتر از شهید است یا حدّاقل همتای شهید، برای اینکه آن تعبیری که درباره فتح آمده است درباره شهادت نیامده است، آنکه فرمود: «لَضَربة علیٍّ لِعمروٍ یوم الخندق تَعدلُ عبادةَ الثقلین» .
خب، پس برابر این آیات، آنچه مقابل شهادت است فتح است، نه غیر فتح. پس اینچنین نیست که شهید با غیر شهید یعنی با هر که در میدان جنگ شرکت کرده است همتا باشند از نظر درجه، شهید با فاتح همتاست.
علت همتا بودن شهید با فاتح
اما چرا فاتح، همتای شهید است؟ برای اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 251 میفرماید به وسیله دفاع، جامعه اصلاح میشود. در همان انقلابی که به رهبری داود(سلام الله علیه) شکل گرفت و داود، جالوت را کُشت و انقلاب را به ثمر رساند، عدهای هم بودند براساس ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ میجنگیدند در همان بخش یعنی آیهٴ 251 سورهٴ «بقره» فرمود: ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ﴾، آنگاه فرمود: ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ این دفاع، مایهٴ اصلاح جامعه است؛ اصلاح جامعه به برکت فتحِ فاتحان است نه شهادتِ شهیدان، شهادتِ شهیدان زمینهساز است که عدّهای تحریک میشوند، تهییج میشوند خونبهای آنها را طلب میکنند و برای حفظ دِمای آنها جنگ را ادامه میدهند تا فساد فاسدان را برطرف کنند. شهادتِ شهیدان، زمینهساز است؛ اما فتحِ فاتحان، اصلاح جامعه را به عهده دارد. حالا آنها که رفتند شهید شدند البته اجرشان محفوظ است و به لقاءالله رسیدند؛ اما بالأخره جامعه همچنان فاسد است. آن که آن کاخنشین را به خاک مذلّت میکشاند، فاتح است. همین رزمندههای فاتح بودند که کاخنشینان را از خانههایشان بیرون کردند، با بیرونراندن کافران از کاخ، جامعه اصلاح میشود. بالاتر از این آیهٴ 251 سورهٴ «بقره»، آیهٴ چهل سورهٴ مبارکهٴ «حج» است. در آیهٴ چهل سورهٴ «حج» خدا فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ﴾.
خب، شما در همین انقلاب اسلامی دیدید طاغوت، مسجد جامع کرمان را با همه قرآنها و کتاب شریف دعا و هر چه بود بالأخره طعمه حریق کرد، مراکز دیگر هم همچنین. آن کسی که میرود شهید میشود البته به لقاءالله میرسد؛ اما اینچنین نیست که جلوی صهیونیسم را بگیرد این رفته شهید شده؛ اما معذلک «هدمت صوامع وبیع وتهدّموا»، «هدمت صلوات ومساجد یذکر فیه اسم الله و کذلک تهدَّموا»، شهادتِ شهید زمینهساز است، لذا ذات اقدس الهی اینها را همتا قرار داد. باید ما بدانیم شهید که به آن اوجِ فضیلت میرسد که به لقای خدا راه پیدا میکند، چه چیزی همتای اوست. قرآن فتحِ فاتح را همتای شهادت شهید میداند، نه صِرف حضور در جبهه چرا فتح، همتای شهادت است؟ برای اینکه فتح، عامل احیای دین است.
یک وقت است که فتح، با خود شهادت حاصل میشود آن دیگر معادل نیست. از امام سجاد(سلام الله علیه) سؤال کردند که در این جنگ چه کسی پیروز شد؟ فرمود اگر خواستی بفهمی چه کسی پیروز شد، هنگام نماز اذان و اقامه بگو ببین نام چه کسی را میبری؟ ما رفتیم این نامی را که بنیامیّه خواستند فراموش کنند زنده کردیم و برگشتیم. یک وقت است شهادت، عین فتح است که این مقابل هم نیست تا انسان بحث بکند فتح، افضل است یا شهادت، این مجمعالعنوانین است.
یک وقت است که انسان شهید میدهد [و] چندین سال زحمت میکشند زمینه فراهم میشود تا به ثمر برسد، نظیر انقلاب اسلامی که از پانزده خرداد مثلاً یا جلوتر، شهادت شروع شد و چندین سال طول کشید تا انقلاب به ثمر رسید، آنها زمینه بود. یک وقت است که نه، شهادت، عین فتح است با یک شهادت اوضاع عوض میشود؛ آنجا دوتا نیستند تا انسان بحث بکند که شهادت، افضل است یا فتح. پس محور بحث کاملاً مشخص شد؛ آنجا که شهادت عین فتح است و فتح، عین شهادت و یک شیء مجمع عنوانین است او دو فوز عظیم را به همراه دارد و خارج از بحث است، چون مقابل هم نیستند تا انسان بگوید کدام افضل است یا همتا هستند.
قابل قیاس نبودن اجر شهیدان و فاتحان با سایر رزمندگان
مطلب دیگر آن بود که صِرف حضور در جبهه، گرچه فضایل فراوانی دارد؛ اما نه ثواب شهادت را دارد، نه ثواب فتح را، اینهم دو مطلب.
معادل شهادت بودن فتح در قرآن
سوم آن است که آنچه معادل شهادت است فتح است، نه صِرف حضور در جبهه، جنگیدن، زدن، خوردن و امثالذلک [بلکه] آن شهادت، معادل فتح است ولاغیر، این سه.
علت همتا بودن فتح با فوز شهادت
چهارم اینکه سرّ اینکه فتح به اوج شهادت میرسد برای این دوتا آیهای که یکی در سورهٴ «بقره» است دیگری در سورهٴ «حج» . فتح مایه اصلاح جامعه است، فتح مایه إعلای کلمهٴ حق و حفظ دین است. پس اگر کسی برای آزادسازی بعضی از مناطق نفتی و مانند آن تلاش کرد، این دنیا را نفروخت [بلکه] این جزء «مَن قُتِلَ دونَ ماله فهو شهید» است یعنی ثواب این شهید را دارد نه شهید مصطلح باشد. خب، اگر کسی به خانهٴ او حمله کردند بر او واجب است که دفاع بکند، حالا اگر شهید شد ثواب هم میبرد، اینکه جزء شهدای مصطح نیست. اگر به ناموس کسی حمله کردند، این برای حفظ ناموس خود دفاع کرده است این یقیناً ثواب خاصّ خود را دارد؛ اما همتای شهید میدان جنگ که نیست؛ آن شهید میدان جنگ «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» میرود آن برای ناموسالله میرود [اما] این برای ناموس خود رفته است؛ کارِ واجبی کرده بر او واجب بود، مستحسَن هم هست، ثواب هم دارد؛ اما اینکه دیگر همتای شهید میدان جنگ نیست.
پس اگر کسی برای آزادسازی آبادان و شکستن حَصر و آزادسازی خرمشهر و اینها رفته جنگ کرده، یقیناً ثواب دارد؛ اما به آن اوج نمیرسد. کسی که رفته «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» و در سایه این حفظ دین هم تمامیّت ارضی محفوظ است، هم استقلال میهن محفوظ است، هم ناموس و مال محفوظ است آن میشود ناظر به وجه الله.
پس فتحی که در قرآن، همتای شهادت است برای آن است که [فاتح] «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» [نبرد کرد و پیروز شد]. مشابه همان آیاتی که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آمده است که خدا میخواهد حق را احیا کند، نظیر آیهٴ هشت سورهٴ «انفال»: ﴿لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾، آیهٴ هفتش این است که ﴿وَ یُریدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ﴾ حالا معلوم شد که اگر فتح، بالاتر از شهادت نباشد حدّاقل همتای شهادت است. آنکه دیر به ذهن میآید یا اصلاً ذهن او را قبول نمیکند این است که افرادی به جبهه بروند یکی شهید بشود و دیگری شهید نشود، آنگاه اینها در اجر شبیه هم باشند. البته این را ذهن قبول نمیکند و آیه هم این را نمیگوید [بلکه] آیه، بین شهادت و فتح تعادل برقرار میکند و تعلیل میکند عظمت فتح را، برای اینکه فتح، مایه حفظ دین است [و] شهادت زمینهساز است، اینهم یک مطلب.
در خطر زوال بودن اجر فاتحین
مطلب بعدی نکتهای است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارند و آن این است که فاتح، در معرض خطر هست؛ آن حالتی که در میدان جنگ در شب حمله و عملیات داشت، وصیتنامه را تنظیم کرد و بر اساس «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» به میدان رفت و پیروز شد و فتح کرده است اگر همان حالت را تا آخر عمر داشته باشد یا نه، به فاصلهٴ کوتاهی رحلت بکند، همتای شهید است. ولی اگر برگشت به میدان و دنبال زید و عمرو گَشت و درجه طلب کرد و مزایا طلب کرد و هر جا نشست گفت ما فتح کردیم، این کمکم اجر خودش را از دست میدهد، این در معرض خطر هست.
شهید از آن جهت که وظیفهاش را انجام داد به لقاءالله رسید و از خطر، رهایی یافت ولی فاتح، این خطر را دارد. اگر شما کار خیری را انجام دادید اگر این را در ملأ بازگو کردید به مردم نشان دادید [و] گفتید، مثل آن است که این برگ لطیف گُل را یکبار لَمس بکنید. دو بار که گفتید، مثل آن است که این برگ لطیف گُل را دو بار لمس کردید. خب، برگ گُل اگر چند بار لمس بشود با دست، دستمالی بشود دیگر میشود تُفاله؛ دیگر نه آن ظرافت را دارد نه آن بو را. کار خیر را کردید، اگر بخواهید معطّر باشد و لطیف ترکش کنید، اصلاً نگویید.
فاتح، این خطر او را تهدید میکند که مکرّر بگوید و ببالد و اجرش را از دست بدهد ولی شهید اینچنین نیست، اینها مزایای جَنبی است.
پرسش: ...
پاسخ: خب، شهید، اجرِ عظیم دارد. فاتح، «بما أنّه فاتح» اجر عظیم دارد ولی اگر بعد از فتح، این عمل خود را ابطال کرده است این دیگر فضیلت فتح را از دست داده است. اگر لله بود نباید بگوید. اگر کسی دنیا را فروخت و آخرت را خرید، بعد دیگر نباید دنیاطلب باشد که بگوید به من چنین امتیازی بدهید و گِله کند، این معلوم میشود که هنوز دنیاطلب است. حالا بر فرض حقّ او را به او ندادند گِله کند، ناله کند، فریاد کند، اعتراض کند که چرا به من این سهمیه را ندادید.
بیان معنای «احدَی الحسنیین» در قرآن
مطلب بعدی آن است که این ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ که در قرآن کریم هست، معنایش این نیست که یا ما شهید میشویم به فیض آخرت میرسیم یا فاتح میشویم و در دنیا معزّزیم و زندگی خوبی پیدا میکنیم. چون اگر کسی با خدا معامله کرد و دنیا را فروخت، دیگر مسائل دنیوی برای او حَسنه نیست. او به این طمع نیست که روزی برگردد پشت جبهه و صاحب مِلک و مال بشود، چون فروخت دنیا را دیگر. پس ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ منظور این نیست که یا شهید میشویم و لقاءالله نصیبمان میشود یا فاتح میشویم وضع دنیایی ما خوب میشود؛ عزیز میشویم، «صلّ علی» میگویند، محترم میشویم، اینها نیست. اینها اوهام است و اگر کسی شرط اوّلش فروش دنیا و خرید آخرت بود، این هرگز به این فکر نیست که زَرق و برقی در دنیا پیدا کند و این به حساب حَسنه بیاید این ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ نیست. آن ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» وعده دادند که مجاهدین فی سبیل الله به ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ موفق میشوند، آن عبارت از همین احیای دین است یا شهادت.
در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ 52 این بود که ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾؛ ما یا شهید میشویم که لقاءالله نصیب ما بشود، یا فاتح میشویم که دین را زنده میکنیم، اینکه حَسنه نیست. حالا شما فرض کنید اگر کسی یک خانه داشت و این خانه را فروخت، برای همیشه هم فروخت این نمیگوید یا من شهید میشوم و به لقاءالله میرسم یا برمیگردم [و] خانهام را رنگ و روغن میکنم و فرش خوب در خانهام پَهن میکنم، این اصلاً خانه را فروخت. پس ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ این نیست که یا شهید میشویم و اجر آخرت میبریم یا نه، دنیای پُرزرق و برقی نصیب ما میشود. حالا اگر کسی دنیا را فروخت دیگر به فکر زرق و برقش نیست، آن ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ این است یا شهید میشویم به لقاءالله میرسیم که در این زمینه حالا موفق نشدیم دین را زنده کنیم ولی زمینه را فراهم کردیم. یا نه، فاتح میشویم «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» آن مساجد منهدم، بازسازی میشود، آن مراکز ویرانشده نوسازی میشود، آن جامعهٴ فاسد، بَرین میشود این میشود حُسنیین دیگر. برابر آیهٴ 251 سورهٴ «بقره» و آیهٴ چهل سورهٴ «حج» آن حَسنهٴ دوم، احیای دین است. الآن هر کار خیری که انسان در نظام اسلامی انجام میدهد اوّلین ثواب را امام راحل و شهدا و فاتحین میبرند، بعد آنها که این کار خیر را انجام دادند، چون همهٴ ما در کنار سفرهٴ شهدا و فاتحین نشستهایم پس این میشود حَسنه، ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾، نه اینکه ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ این است که حالا یا شهید میشویم آخرت یا دنیای خوب نصیب ما میشود. اصلاً دنیا با خوبی سازگار نیست، مثل اینکه آدم بگوید مَزبله خوب، مَزبله دیگر با خوب انسان سازگار نیست. زبالهدان خوب، اصلاً زبالهدان با خوبی جمع نمیشود. اگر دنیاست و فرومایه است و پَست است و اینها فروختند، هرگز به این فکر نیستند که بیایند دوباره دنیا را مرمّت کنند، پس اینها ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ دارند یا اعلای کلمهٴ حق یا لقاءالله.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است