- 241
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 17 و 18 سوره نساء _ بخش چهارم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 17 و 18 سوره نساء _ بخش چهارم"
- لزوم قبول توبه از جانب ذات اقدس الهی؛
- توبه اول و دوم خداوند متعال و فرق آن دو؛
- قطعی بودن عذاب الهی برای کفار.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ﴿17﴾ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿18﴾
لزوم قبول توبه از جانب ذات اقدس الهی
توبه که به معنای رجوع است، بر انسانِ مکلّف واجب است؛ وقتی معصیت کرد توبه واجب است، این وجوبِ تکلیفی است. قبول توبه برابر وعدهای که خداوند داد بر خدا لازم است؛ منتها این لزوم، لزوم تکلیفی نیست و از غیر هم بر خدا تحمیل نشد، بلکه خودِ ذات اقدس الهی بر اساس رحمت، تعهّد کرده است که توبهٴ تائبین را بپذیرد . در بحثهای قبل هم این نکته ثابت شد که اگر چیزی بر خدا واجب بود، آن نحوی که معتزله میپندارند نیست؛ وجوبِ علی الله نیست، بلکه وجوبِ عن الله است یعنی یقیناً خدا این کار را میکند، این کار حتماً از خدا صادر میشود، نه اینکه باید بکند.
دلالت ﴿انماالتوبةُ علی¬الله﴾برتوبه ابتدایی خداوند
مطلب مهم آن است که این توبهای که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ آن توبهٴ ابتدایی است که قبل از توبهٴ عبد از خدا نشأت میگیرد که آن را خدا تعهّد نکرده است، چون توبهٴ عبد، مسبوق به توبهٴ حق است یعنی وقتی بنده موفق به توبه میشود که خدا لطفش را شامل حال بنده بکند. این توبهٴ آغازین و توبهٴ اول است یعنی لطف خدا شامل حال افرادی میشود، آنها توبه میکنند. آیا این توبه، توبهٴ اول است یا توبهٴ سوم؟ اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾. یقیناً توبهٴ عبد منظور نیست، چون توبهٴ عبد در آن جمله که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ توبهٴ عبد همان است که فرمود: ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾. آیا این توبهای که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ توبهٴ آغازین و اوّلین است که اول، خدا بر بنده توبه میکند یعنی لطفش را بر بنده نازل میکند تا بندهٴ گناهکار بیدار بشود و توبه کند یا منظور از این توبه، توبهٴ سوم است که قبولِ توبه است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ یعنی «إنّما توفیق التوبه» به این معناست یا «إنّما تعهّد بقبول التوبه»، «انّما قبول التوبه» این کدام است؟
موضوع¬سازی توبه اول خداوند سبحان
سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) میفرمایند: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ آن توبهٴ اول است و اشاره شد که این توبهٴ اول، خودش سازندهٴ موضوع است، نه متفرّع بر موضوع یعنی وقتی توبهٴ اول از طرف خدا شامل حال بندهٴ گناهکار شد، بنده توبه میکند، موفق میشود به توبه که این توبهٴ دوم است که توبهٴ عبد است، بعد هم خدا توبهاش را قبول میکند که آن توبهٴ سوم است. اگر این توبهٴ اول را خدا بخواهد بیان کند، نباید بفرماید که وقتی لطف خدا شامل حال کسی میشود، وقتی خدا کسی را موفق میکند که او بعد از گناه، به زودی توبه کند. اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ﴾ این را به عنوان موضوع، محرز گرفت. فرمود: اگر کسی از روی جهالت گناه کرد، بعد سهلانگاری نکرد و توبه نمود، توبهٴ خدا برای این گروه است، معلوم میشود این توبهٴ اول نیست. اگر مثلاً کسی بگوید: «الّذی یأتینی فله درهم» یا «الذی یأتینی فَعَلَیَّ اعطاء الدرهم» معنایش این است که اگر کسی به دیدارمن بیاید، کمک میکنم، به او درهم میدهم و اگر همین مطلب را در اول به عنوان تشویق ذکر کند یعنی من تعهّد میکنم: «إنّ إعطائی للذی یأتینی »؛ این کمک من برای کسی است که به دیدار من بیاید، من تعهّد میکنم که اگر کسی به دیدار من بیاید، من به او درهمی عطا کنم و اگر آمد، من به وعدهام وفا میکنم: «إنّ إعطائی للذی یأتینی فإذا أتانی فله درهم».
توبه اول و دوم خداوند متعال و فرق آن دو
خب، این اوّلی همان سوّمی است؛ منتها اوّلی در مقام بیان تعهّد است، سوّمی در مقام بیان وفای به عهد. هرگز در اینگونه از موارد این توبهٴ آغازین نیست یعنی آن «توبة الله علی العبد» که مایهٴ تحریک عبد است نیست، زیرا اگر منظور همان توبهٴ ابتدایی خدا باشد، خب هر وقت آن توفیق خدا نصیب بنده شد، بنده توبه میکند «قَرُبَ أو بَعُدَ». هر چه زودتر خدا لطفش را شامل بندهٴ گناهکار بکند، او هم بیدار میشود و توبه میکند، این دیگر وقت ندارد این یک نکته .
پاسخ: توبهٴ الهی هر دو توبهٴ الهی است؛ منتها توبهٴ سوم است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ یعنی «إنّما قبول التوبه» برای کسی است که بعد از گناه، بدون سهلانگاری توبه کند، بعد خدا به عهدش وفا میکند.
پرسش:...
پاسخ: اگر آن توبه، توبهٴ اول باشد این توبهٴ الهی، توبهٴ اول باشد، این دیگر دُور لازم میآید. برای اینکه این توبه که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ موضوع را مشخص کرد. فرمود: وقتی خدا لطفش را شامل حال کسی میکند که او توبه کرده باشد، خب در حالی که تا لطف الهی نیاید که او توبه نمیکند.
پرسش:....
پاسخ: همان توبهٴ عبد است دیگر، پس موضوع «توبة الله»، «توبة العبد» است یعنی عبدی که از روی جهالت معصیت کرد، بعد توبه کرد خدا در این زمینه، توبه را نصیب او میکند. این توبه یعنی قبول توبه، اگر به معنای توبهٴ ابتدایی باشد که توفیق است، خب آن توفیق که مقدّم بر توبهٴ عبد است و اگر توبهٴ عبد، موضوع این توفیق قرار بگیرد دُور میشود، این یک نکته.
نکته دوم آن است که ذات اقدس الهی فقط یک توبه را تعهّد کرد و آن توبهای است که بعد از توبهٴ عبد باشد.
خداوند یک توبه را تعهّد کرد و آن این است که اگر کسی گناهی کرد و توبه کرد، خدا فرمود من توبهٴ او را قبول میکنم، همین است و بیش از این تعهّد نکرد. اما آن توبهٴ ابتدایی که لطف خاصّ خداست، آن را در هیچ جای قرآن خدا بر خودش لازم نکرده. اگر آن بر خدا لازم باشد، خب باید بر بسیاری از افراد اینچنین باشد «الا قلّ وندر».
چرا افراد، خیلیها اواخر عمر اصلاح میشوند؟ اگر آن توبه به معنای لطف خاص باشد اصلاً چرا از اول شامل حال بنده نشد که او گناه نکند اصلاً. اگر آن حدّ از لطف بر خدا لازم باشد. چون میبینید گاهی یک گرایشی در انسان پیدا میشود که انسان از معصیت منزجر است. آن حالت، خوش درخشید ولی دولت مستعجل است آن خیلی کم اتفاق میافتد. آن حالت اگر پیش بیاید که هرگز کسی گناه نمیکند. خب، اگر آن حالت و آن توفیق بر خدا لازم باشد، نباید کسی گناه بکند اولاً. بر فرض گناه کرد، فوراً توبه میکند چرا حالا بگذارد ﴿حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾.
آن توبه و آن توفیق بر خدا لازم نیست، چون خدا حکیم است گاهی برای مصالح خفیّهای که کسی آگاه نیست شامل حال بعضی میکند، بعضی از آن لطف محروماند. حالا چه اسراری در کار است، دیگران نمیدانند خدا حکیم است و کارش بر اساس حکمت است، این هم دو نکته.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ اگر آن اوّلی حاصل شد زودتر توبه میکند، آسانتر توبه میکند و مانند آن وگرنه اصلِ مقدار لازمی که در تحقّق توبه دخیل است خدا به همه داد ؛ همان عقل را از درون، همان وحی را از بیرون، همان انذار و تبشیر را به وسیلهٴ وحی مشخص کرده، همه اینها در تحقّق نِصاب توبه کافی است. اگر آن توفیق؛ شامل حال کسی نشود آن وقت عبد در قیامت احتجاج میکند، میگوید تو توفیق ندادی من هم توبه نکردم؛ در حالی که خدا میفرماید با دادن عقل و وحی¬، حجتِ خدا بر مردم تمام شد. از این به بعد ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ در پایان سورهٴ «نساء» فرمود: ما انبیا را فرستادیم: ﴿مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ این تمام شد؛ منتها بعضیها خیلی به آسانی از گناه میگذرند، گناه نمیکنند یا اگر گناهی کردند زود به آسانی تدارک میکنند، این یک لطف خاصّی است که شامل آنها میشود. این لطف بر خدا لازم نیست، خدا تعهّد نکرده این لطف را. اگر توبهٴ عبد موقوف باشد بر توفیق الهی، خب عبد میگوید تو توفیق ندادی، من هم توبه نکردم. اگر مولا بگوید تو تجرّی کردی، تو سهلانگاری کردی، عبد میگوید تو توفیق ندادی، من هم تساهل کردم و سهلانگاری.
پرسش:...
پاسخ: همهاش عنایت است: ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ آن عقل از درون، آن فطرت از درون، آن وحی از بیرون، همه اینها نَعمات و حَسنات الهی است، اینها نِصاب حجّیت حق است تمام شد. بیش از این مرحله که انسان به آسانی از گناه بگذرد و توبه کند، این دیگر بر خدا لازم نیست. به مقدار نصاب، خدا انسانها را مسلّح کرده است به سلاح عقل از درون و سلاح وحی از بیرون.
پرسش:...
پاسخ: بله، هر جا که هست آن توبه شامل میشود؛ اما اگر شامل نشد، توبه ممکن نیست این دلیل نداریم. به آن مقدار لازم، خدا به همه داد یعنی عقل از درون و وحی از بیرون کاملاً انسان میتواند توبه کند و اگر هم توبه نکرد معاقَب است. اما آن لطف زائد، آن بر خدا لازم نیست، این را تعهّد نکرده خدا. اگر آن لطف زائد بر خدا لازم بود که کسی گناه نمیکرد و اگر گناه کرده بود هم زود توبه میکرد.
پرسش:...
پاسخ: هست بله، گاهی انسان به داشتنِ همین اکتفا میکند، گاهی هم با داشتن این بیّنه در اثر حکومت نفس امّاره موفق نمیشود ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾؛ بیّنه الهی هست یعنی نصاب تمام است.
پرسش:...
پاسخ: آن بوده بله، همان کافی است؛ منتها بعضیها با داشتن آن موفقاند، آنهایی هستند که اهل جهاد اکبرند و مانند آن. بعضیها بر اساس علل و عواملی که اسرارش مستور است، یک لطف دیگری شامل آنها میشود [ که ] اینها به آسانی از بدی میگذرند. قرآن وعده داد، مثلاً دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که ﴿وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَی﴾ این مرحلهٴ بالا که تو را برای خصلتهایی آسان ما میسّر میکنیم. از این مرحله نازلتر در جریان حضرت موسی است که عرض کرد:﴿وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی﴾. نسبت به مؤمنین هم فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی ٭ وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَی ٭ وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ ؛ بعضیها به آسانی اطاعت میکنند یعنی اگر بخواهند از خلافی صرفنظر بکنند، خیلی برای آنها سخت نیست اینها توفیقات خاصه است. ولی بر هر انسانی که توبه واجب است، آن نصاب لازم را خدا داد، دیگر لطف زائد را که خدا تعهّد نکرده است. اگر آن لطف زائد را تعهّد میکرد کسی گناه نمیکرد اولاً و اگر هم گناه کرده بود، زود هم توبه میکرد ثانیاً.
اقبح بودن ترک توبه از اصل گناه
مطلب بعدی آن است که اصلِ گناه کردن، قبیح است و توبه کردن، واجب و ترک توبه، اقبح از اصل گناه است و شکستن توبه بعد از توبه اقبح از همه اینهاست. لذا در سورهٴ «مائده» فرمود: اگر کسی گناه کرد، توبه کرد، بعد توبه شکست و دوباره به حالت اوّلی یعنی تبهکاری درآمد ، خدا از او انتقام میگیرد. آیه 95 سورهٴ «مائده» این است که: ﴿عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَن عَادَ فَیَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیرٌ ذُو انتِقَامٍ﴾ ؛ خدا ممکن است به وسیله کفّارات و مانند آن، از بعضی از سیّئات گذشته بگذرد ولی اگر کسی دوباره برگشت، خدا انتقام میگیرد.
پرسش:....
پاسخ: حالا یک بحث مبسوطی سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) به عنوان توبه دارند، در حدود هفت، هشت صفحه است. این یک فصل جدایی است که جداگانه بحث میشود که نقش توبه چیست؟ برای اینکه خدایی که غفّار است، اینگونه از اسامی، مظهر طلب میکند. ولی این معنایش این است که اصل گناه در عالم باید باشد تا خدا توبه بپذیرد؛ اما معنایش این نیست که زید باید گناه بکند. زید موظف است که خودش را پرهیز بدهد از گناه ولی اصلِ گناه، در عالم، به جایی آسیب نمیرساند، آن در آن فصل جداگانه مطرح میشود.
تبیین توبه در بازگشت از شرک, کفر و معاصی
مطلب بعدی آن است که این توبه، هم از شرک و کفر است، هم از معاصی دیگر. برای اینکه از دو گروه خدا نام برد: یکی کفّار و دیگری غیرکفّار. اینکه فرمود: ﴿ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ ﴾ معلوم میشود که اگر کفّار به حالت کفر نمیرند، بلکه قبل از مرگ توبه کنند¬، توبه آنها مقبول است. البته توبه از هر کسی، در هر شرایطی مقبول هست این حُکم کلامی اوست. توبهٴ مرتدّ فطری از نظر بحثهای کلامی مقبول هست؛ منتها از نظر بحثهای فقهی احکام خاصّ خود را دارد. اصلِ توبه را ذات اقدس الهی بر همه، در همه شرایط واجب کرده است.
در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» آیه 53 و 54 این است: ﴿قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾؛ همه گناهان را خدا میآمرزد چه شرک، چه کفر، چه معاصی دیگر؛ امّا با توبه، نه بیتوبه. برای اینکه در آیه بعد فرمود: ﴿وَأَنِیبُوا إِلَی رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ﴾؛ بنابراین شما اِنابه کنید و مُنقاد بشوید یعنی توبه کنید.
اینجا سخن از دو موجبهٴ کلیه است، جمیعِ گناهان را از جمیعِ گنهکاران، خدا صرفنظر میکند با توبه. هیچ گناهی نیست که با توبه بخشیده نشود، همه مشرکین اگر مسلمان بشوند و همهٴ کافران اگر مؤمن بشوند، توبهٴ آنها قبول است. لذا در آیه محلّ بحث فرمود که آنهایی که کافراً میمیرند، توبهٴ آنها مقبول نیست یعنی اگر آن کفار، قبل از مرگ توبه کنند، توبهٴ آنها پذیرفته است.
بخشیده شدن کلیه گناهان در اثر توبه
پس آنچه در سورهٴ «زمر» آمده دوتا موجبه کلیه است؛ همه گناهان را از همه گنهکاران چه شرک و کفر، چه معاصی دیگر با توبه خدا میبخشد. ولی آنچه در سورهٴ «نساء» آیات48 و 116 آمده است این برای بیتوبه است: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾؛ خدا شرک را نمیآمرزد یعنی بیتوبه، چون همه مشرکین در صدر اسلام آنهایی که توبه کردند توبهٴ آنها قبول شد. الآن هم اگر مشرکی توبه بکند خب یقیناً توبهٴ او پذیرفته است. اگر کسی بمیرد، بدون توبه و مشرک باشد مغفور نیست: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ این (یک)، این سالبهٴ کلیه است که هیچ شرکی را بدون توبه خدا نمیآمرزد. بعد فرمود: ﴿وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾، این ﴿مَا دُونَ ذلِکَ﴾ میشود موجبهٴ جزئیه، آن قید ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ هم میشود موجبهٴ جزئیه. دو موجبهٴ جزئیه را وعده داد: یکی اینکه بعضی از گناهان یعنی آن گناههای بزرگ مثل شرک و کفر نه، مادون شرک و کفر اینها را خدا میآمرزد، نه همه گناهان حتی شرک و کفر، این یکی که از این جهت موجبهٴ جزئیه است؛ اما ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ نه از همه.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر آنچه در سورهٴ «زمر» هست برای توبه است، لذا با دوتا موجبهٴ کلیه وعده داد. خدا جمیع گناهان، شرک، کفر و معاصی دیگر را با توبه میآمرزد در سورهٴ «زمر». در سورهٴ «نساء» برای بیتوبه است، فرمود: بیتوبه، شرک آمرزیده نمیشود این(یکی). پس بعضی از گناهان کبیره، مثل شرک بیتوبه آمرزیده نمیشود. مادون شرک میشود معاصی دیگر. اینها را خدا میآمرزد ـ البته بیتوبه ـ چون با توبه شرک را هم میآمرزد ولی موجبهٴ جزئیه دیگر این است که ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ نه همهٴ گناهان غیر شرک را از هر گنهکاری میآمرزد. این ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ میشود مثل قضیه مُهمله که در قوّه قضیه موجبه جزئیه است. از چه کسی میآمرزد معلوم نیست. مشیئتش برابر با حکمت است، گاهی در اثر داشتن آبا و اجدادی که جزء صدّیقین و صُلحاست، خدا میآمرزد. گاهی در اثر اینکه فرزندان خوبی بعداً از این شخص به دنیا میآیند، میآمرزد.گاهی مصالح مستوری است که دیگران نمیدانند، میآمرزد. این است که این آیه فقط انسان را امیدوار میکند، نه اینکه انسان را جَری بکند بین خوف و رجا به سر میبرد. شاید آن کسی را که خدا مصلحت میداند ما نباشیم دیگری باشد، لذا در سورهٴ «تحریم» توبه را بر همه واجب کرده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾، این هم یک مطلب.
بیان علامه طباطبائی(ره) درخصوص آیه 18.
مطلب دیگر آن است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این ﴿ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ این را هم خواستند شاهد بگیرند. که منظور از این توبه، توبهٴ آغازین و آن اوّلی که «توبة الله» یعنی توفیق الهی است. برای اینکه، اینکه فرمود اگر کسی کافراً بمیرد، توبهٴ او مقبول نیست، خب اگر مؤمناً عاصیاً بمیرد هم توبهٴ او مقبول نیست. اینکه فرمود آنهایی که کافراً میمیرند توبهٴ آنها مقبول نیست یعنی چون توبه دیگر نیست، فعلِ اختیاری نیست. آنهایی هم که مؤمناً مسلماً عاصیاً میمیرند آنها هم نمیتوانند توبه کنند، چون بعد از مرگ توبه نیست چه برای کافر، چه برای مسلمان و آنچه بعد از مرگ هست، همان توفیق و عنایت الهی است که این توفیق و عنایت الهی برای کسی که از روی استکبار و از روی سهلانگاری معصیت میکند، شامل نمیشود و همچنین شامل کفّار نخواهد شد. پس معلوم میشود آیه اول، همان توفیق الهی است که شامل دیگران میشود.
جواب حضرت استاد بر بیان علامه طباطبایی(ره)
جوابش این است که اگر منظور از توبه، توبهٴ اول باشد باز همان محذور دُور هست اولاً و ثانیاً تعهّدی خدا نسبت به احدی، درباره توبه اول ندارد که نسبت بر کسی توفیق زائد بر آن مقداری که عقل و وحی فرستاده است نازل بکند، چنین چیزی ندارد و ثالثاً توبهٴ کفار را هم در قرآن به صورت ندامت بیان کرد که گفتند: ﴿رَبَّنَا أَبصَرَنا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾؛ فرمود الآن دیگر جا برای این حرفها نیست، آن روزی که گفتید ما نمیبینیم آن روز معیار بود. امروز که با فشار، شنوا و بیدار شدی و بینا شدی این اثر ندارد، حالا بگویید ﴿رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ این اثری ندارد.
مقبولیت توبه بشرط ماندن در اسلام تا لحظه مرگ
مطلب بعدی آن است که گاهی گفته میشود، این ﴿وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ ناظر به این است که توبه وقتی مقبول است که انسان، مسلمان بمیرد. اگر کسی گناه کرد، بعد به فاصلهٴ کوتاهی هم مثلاً با حفظ شرایط، توبه کرد ولی در پایان عمر کافر شد، چون کفر مایهٴ حبط عمل هست آن توبههای قبلی را هم از بین میبرد، پس آنهایی که ﴿یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ آن توبههای قبلی آنها هم از بین میرود. در حالی که این آیه درصدد مقام بیان حبط و امثال اینها نیست[ بلکه ] آیه درصدد این است که توبهٴ چه گروهی مقبول هست و خدا عهدهدار قبول توبهٴ چه گروهی است. اگر کسی کافراً بمیرد، نه تنها توبهٴ قبلی او هم حبط شده است، برای اینکه همه اعمال صالحه او حبط شد. نماز او، عبادات او، خدمات اجتماعی او نسبت به آخرت حبط است، این دیگر اختصاصی به توبه ندارد. در حالی که این آیه دارد حُکم اختصاصی توبه را ذکر میکند، میفرماید: ﴿وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ نه یعنی اگر کسی کافراً بمیرد، توبهای که قبلاً کرده حبط میشود. برای اینکه اگر کسی کافراً بمیرد، همه اعمال صالحهای که قبلاً انجام داده، آن هم حبط میشود، چون در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که ﴿فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ پس ناظر به آن نیست.
قطعی بودن عذاب الهی برای کفار
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ در قرآن کریم برای کفّار در چند بخش، عذاب را قطعی دانست، فرمود چیزی از آنها پذیرفته نمیشود که این تتمّه مطلب قبل است. آیه 91 سورهٴ «آلعمران» هم این بود که: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدَی بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُم مِن نَاصِرِینَ﴾ البته بعد از مرگ، کارِ اختیاری از انسان صادر نمیشود. ولی میفرماید اگر کسی کافراً مُرد، بخواهد به اندازهٴ زمین یا دو برابر آن پُر از طلا بدهد و از عذاب الهی بِرَهد، آن روز از او فِدیه پذیرفته نمیشود. اگر کسی کافراً مُرد، برای همیشه معذّب خواهد بود یا عذاب او قطعی است. چه اینکه در سورهٴ 47 هم؛ آیه 34 این است که ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ﴾ اینگونه از آیات نشان میدهد که عذاب کافر قطعی است. ولی هرگز این آیه محلّ بحث نه به این معناست که توبهٴ کسانی که قبلاً توبه آوردند ولی در حال مرگ کافراً مُردند، آن توبه باطل است که ناظر به حبط باشد و نه ناظر به آن توبهٴ آغازین است.
خلاصه بحث در خصوص «انما التوبه» آیه 17.
فتحصّل که معنا این است که ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ یعنی «إنّما قبول التوبه» خدا چه موقع تعهّد کرده؟ «إنّما تعهّد قبول التوبه علی الله» برای کسی است که گناه کرده بدون سهلانگاری توبه کند، آنگاه خدا به تعهّدش وفا میکند، توبهٴ او را میپذیرد، بقیه را خدا تعهّد نکرده است.
حالا آن بحث مبسوطی که ایشان درباره توبه دارند ملاحظه بفرمایید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- لزوم قبول توبه از جانب ذات اقدس الهی؛
- توبه اول و دوم خداوند متعال و فرق آن دو؛
- قطعی بودن عذاب الهی برای کفار.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً ﴿17﴾ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً ﴿18﴾
لزوم قبول توبه از جانب ذات اقدس الهی
توبه که به معنای رجوع است، بر انسانِ مکلّف واجب است؛ وقتی معصیت کرد توبه واجب است، این وجوبِ تکلیفی است. قبول توبه برابر وعدهای که خداوند داد بر خدا لازم است؛ منتها این لزوم، لزوم تکلیفی نیست و از غیر هم بر خدا تحمیل نشد، بلکه خودِ ذات اقدس الهی بر اساس رحمت، تعهّد کرده است که توبهٴ تائبین را بپذیرد . در بحثهای قبل هم این نکته ثابت شد که اگر چیزی بر خدا واجب بود، آن نحوی که معتزله میپندارند نیست؛ وجوبِ علی الله نیست، بلکه وجوبِ عن الله است یعنی یقیناً خدا این کار را میکند، این کار حتماً از خدا صادر میشود، نه اینکه باید بکند.
دلالت ﴿انماالتوبةُ علی¬الله﴾برتوبه ابتدایی خداوند
مطلب مهم آن است که این توبهای که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ آن توبهٴ ابتدایی است که قبل از توبهٴ عبد از خدا نشأت میگیرد که آن را خدا تعهّد نکرده است، چون توبهٴ عبد، مسبوق به توبهٴ حق است یعنی وقتی بنده موفق به توبه میشود که خدا لطفش را شامل حال بنده بکند. این توبهٴ آغازین و توبهٴ اول است یعنی لطف خدا شامل حال افرادی میشود، آنها توبه میکنند. آیا این توبه، توبهٴ اول است یا توبهٴ سوم؟ اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾. یقیناً توبهٴ عبد منظور نیست، چون توبهٴ عبد در آن جمله که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾ توبهٴ عبد همان است که فرمود: ﴿یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ﴾. آیا این توبهای که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ توبهٴ آغازین و اوّلین است که اول، خدا بر بنده توبه میکند یعنی لطفش را بر بنده نازل میکند تا بندهٴ گناهکار بیدار بشود و توبه کند یا منظور از این توبه، توبهٴ سوم است که قبولِ توبه است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ یعنی «إنّما توفیق التوبه» به این معناست یا «إنّما تعهّد بقبول التوبه»، «انّما قبول التوبه» این کدام است؟
موضوع¬سازی توبه اول خداوند سبحان
سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) میفرمایند: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ آن توبهٴ اول است و اشاره شد که این توبهٴ اول، خودش سازندهٴ موضوع است، نه متفرّع بر موضوع یعنی وقتی توبهٴ اول از طرف خدا شامل حال بندهٴ گناهکار شد، بنده توبه میکند، موفق میشود به توبه که این توبهٴ دوم است که توبهٴ عبد است، بعد هم خدا توبهاش را قبول میکند که آن توبهٴ سوم است. اگر این توبهٴ اول را خدا بخواهد بیان کند، نباید بفرماید که وقتی لطف خدا شامل حال کسی میشود، وقتی خدا کسی را موفق میکند که او بعد از گناه، به زودی توبه کند. اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ﴾ این را به عنوان موضوع، محرز گرفت. فرمود: اگر کسی از روی جهالت گناه کرد، بعد سهلانگاری نکرد و توبه نمود، توبهٴ خدا برای این گروه است، معلوم میشود این توبهٴ اول نیست. اگر مثلاً کسی بگوید: «الّذی یأتینی فله درهم» یا «الذی یأتینی فَعَلَیَّ اعطاء الدرهم» معنایش این است که اگر کسی به دیدارمن بیاید، کمک میکنم، به او درهم میدهم و اگر همین مطلب را در اول به عنوان تشویق ذکر کند یعنی من تعهّد میکنم: «إنّ إعطائی للذی یأتینی »؛ این کمک من برای کسی است که به دیدار من بیاید، من تعهّد میکنم که اگر کسی به دیدار من بیاید، من به او درهمی عطا کنم و اگر آمد، من به وعدهام وفا میکنم: «إنّ إعطائی للذی یأتینی فإذا أتانی فله درهم».
توبه اول و دوم خداوند متعال و فرق آن دو
خب، این اوّلی همان سوّمی است؛ منتها اوّلی در مقام بیان تعهّد است، سوّمی در مقام بیان وفای به عهد. هرگز در اینگونه از موارد این توبهٴ آغازین نیست یعنی آن «توبة الله علی العبد» که مایهٴ تحریک عبد است نیست، زیرا اگر منظور همان توبهٴ ابتدایی خدا باشد، خب هر وقت آن توفیق خدا نصیب بنده شد، بنده توبه میکند «قَرُبَ أو بَعُدَ». هر چه زودتر خدا لطفش را شامل بندهٴ گناهکار بکند، او هم بیدار میشود و توبه میکند، این دیگر وقت ندارد این یک نکته .
پاسخ: توبهٴ الهی هر دو توبهٴ الهی است؛ منتها توبهٴ سوم است ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ یعنی «إنّما قبول التوبه» برای کسی است که بعد از گناه، بدون سهلانگاری توبه کند، بعد خدا به عهدش وفا میکند.
پرسش:...
پاسخ: اگر آن توبه، توبهٴ اول باشد این توبهٴ الهی، توبهٴ اول باشد، این دیگر دُور لازم میآید. برای اینکه این توبه که فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ موضوع را مشخص کرد. فرمود: وقتی خدا لطفش را شامل حال کسی میکند که او توبه کرده باشد، خب در حالی که تا لطف الهی نیاید که او توبه نمیکند.
پرسش:....
پاسخ: همان توبهٴ عبد است دیگر، پس موضوع «توبة الله»، «توبة العبد» است یعنی عبدی که از روی جهالت معصیت کرد، بعد توبه کرد خدا در این زمینه، توبه را نصیب او میکند. این توبه یعنی قبول توبه، اگر به معنای توبهٴ ابتدایی باشد که توفیق است، خب آن توفیق که مقدّم بر توبهٴ عبد است و اگر توبهٴ عبد، موضوع این توفیق قرار بگیرد دُور میشود، این یک نکته.
نکته دوم آن است که ذات اقدس الهی فقط یک توبه را تعهّد کرد و آن توبهای است که بعد از توبهٴ عبد باشد.
خداوند یک توبه را تعهّد کرد و آن این است که اگر کسی گناهی کرد و توبه کرد، خدا فرمود من توبهٴ او را قبول میکنم، همین است و بیش از این تعهّد نکرد. اما آن توبهٴ ابتدایی که لطف خاصّ خداست، آن را در هیچ جای قرآن خدا بر خودش لازم نکرده. اگر آن بر خدا لازم باشد، خب باید بر بسیاری از افراد اینچنین باشد «الا قلّ وندر».
چرا افراد، خیلیها اواخر عمر اصلاح میشوند؟ اگر آن توبه به معنای لطف خاص باشد اصلاً چرا از اول شامل حال بنده نشد که او گناه نکند اصلاً. اگر آن حدّ از لطف بر خدا لازم باشد. چون میبینید گاهی یک گرایشی در انسان پیدا میشود که انسان از معصیت منزجر است. آن حالت، خوش درخشید ولی دولت مستعجل است آن خیلی کم اتفاق میافتد. آن حالت اگر پیش بیاید که هرگز کسی گناه نمیکند. خب، اگر آن حالت و آن توفیق بر خدا لازم باشد، نباید کسی گناه بکند اولاً. بر فرض گناه کرد، فوراً توبه میکند چرا حالا بگذارد ﴿حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾.
آن توبه و آن توفیق بر خدا لازم نیست، چون خدا حکیم است گاهی برای مصالح خفیّهای که کسی آگاه نیست شامل حال بعضی میکند، بعضی از آن لطف محروماند. حالا چه اسراری در کار است، دیگران نمیدانند خدا حکیم است و کارش بر اساس حکمت است، این هم دو نکته.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ اگر آن اوّلی حاصل شد زودتر توبه میکند، آسانتر توبه میکند و مانند آن وگرنه اصلِ مقدار لازمی که در تحقّق توبه دخیل است خدا به همه داد ؛ همان عقل را از درون، همان وحی را از بیرون، همان انذار و تبشیر را به وسیلهٴ وحی مشخص کرده، همه اینها در تحقّق نِصاب توبه کافی است. اگر آن توفیق؛ شامل حال کسی نشود آن وقت عبد در قیامت احتجاج میکند، میگوید تو توفیق ندادی من هم توبه نکردم؛ در حالی که خدا میفرماید با دادن عقل و وحی¬، حجتِ خدا بر مردم تمام شد. از این به بعد ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ در پایان سورهٴ «نساء» فرمود: ما انبیا را فرستادیم: ﴿مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ این تمام شد؛ منتها بعضیها خیلی به آسانی از گناه میگذرند، گناه نمیکنند یا اگر گناهی کردند زود به آسانی تدارک میکنند، این یک لطف خاصّی است که شامل آنها میشود. این لطف بر خدا لازم نیست، خدا تعهّد نکرده این لطف را. اگر توبهٴ عبد موقوف باشد بر توفیق الهی، خب عبد میگوید تو توفیق ندادی، من هم توبه نکردم. اگر مولا بگوید تو تجرّی کردی، تو سهلانگاری کردی، عبد میگوید تو توفیق ندادی، من هم تساهل کردم و سهلانگاری.
پرسش:...
پاسخ: همهاش عنایت است: ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ آن عقل از درون، آن فطرت از درون، آن وحی از بیرون، همه اینها نَعمات و حَسنات الهی است، اینها نِصاب حجّیت حق است تمام شد. بیش از این مرحله که انسان به آسانی از گناه بگذرد و توبه کند، این دیگر بر خدا لازم نیست. به مقدار نصاب، خدا انسانها را مسلّح کرده است به سلاح عقل از درون و سلاح وحی از بیرون.
پرسش:...
پاسخ: بله، هر جا که هست آن توبه شامل میشود؛ اما اگر شامل نشد، توبه ممکن نیست این دلیل نداریم. به آن مقدار لازم، خدا به همه داد یعنی عقل از درون و وحی از بیرون کاملاً انسان میتواند توبه کند و اگر هم توبه نکرد معاقَب است. اما آن لطف زائد، آن بر خدا لازم نیست، این را تعهّد نکرده خدا. اگر آن لطف زائد بر خدا لازم بود که کسی گناه نمیکرد و اگر گناه کرده بود هم زود توبه میکرد.
پرسش:...
پاسخ: هست بله، گاهی انسان به داشتنِ همین اکتفا میکند، گاهی هم با داشتن این بیّنه در اثر حکومت نفس امّاره موفق نمیشود ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾؛ بیّنه الهی هست یعنی نصاب تمام است.
پرسش:...
پاسخ: آن بوده بله، همان کافی است؛ منتها بعضیها با داشتن آن موفقاند، آنهایی هستند که اهل جهاد اکبرند و مانند آن. بعضیها بر اساس علل و عواملی که اسرارش مستور است، یک لطف دیگری شامل آنها میشود [ که ] اینها به آسانی از بدی میگذرند. قرآن وعده داد، مثلاً دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که ﴿وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَی﴾ این مرحلهٴ بالا که تو را برای خصلتهایی آسان ما میسّر میکنیم. از این مرحله نازلتر در جریان حضرت موسی است که عرض کرد:﴿وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی﴾. نسبت به مؤمنین هم فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی ٭ وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَی ٭ وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ ؛ بعضیها به آسانی اطاعت میکنند یعنی اگر بخواهند از خلافی صرفنظر بکنند، خیلی برای آنها سخت نیست اینها توفیقات خاصه است. ولی بر هر انسانی که توبه واجب است، آن نصاب لازم را خدا داد، دیگر لطف زائد را که خدا تعهّد نکرده است. اگر آن لطف زائد را تعهّد میکرد کسی گناه نمیکرد اولاً و اگر هم گناه کرده بود، زود هم توبه میکرد ثانیاً.
اقبح بودن ترک توبه از اصل گناه
مطلب بعدی آن است که اصلِ گناه کردن، قبیح است و توبه کردن، واجب و ترک توبه، اقبح از اصل گناه است و شکستن توبه بعد از توبه اقبح از همه اینهاست. لذا در سورهٴ «مائده» فرمود: اگر کسی گناه کرد، توبه کرد، بعد توبه شکست و دوباره به حالت اوّلی یعنی تبهکاری درآمد ، خدا از او انتقام میگیرد. آیه 95 سورهٴ «مائده» این است که: ﴿عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَن عَادَ فَیَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیرٌ ذُو انتِقَامٍ﴾ ؛ خدا ممکن است به وسیله کفّارات و مانند آن، از بعضی از سیّئات گذشته بگذرد ولی اگر کسی دوباره برگشت، خدا انتقام میگیرد.
پرسش:....
پاسخ: حالا یک بحث مبسوطی سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) به عنوان توبه دارند، در حدود هفت، هشت صفحه است. این یک فصل جدایی است که جداگانه بحث میشود که نقش توبه چیست؟ برای اینکه خدایی که غفّار است، اینگونه از اسامی، مظهر طلب میکند. ولی این معنایش این است که اصل گناه در عالم باید باشد تا خدا توبه بپذیرد؛ اما معنایش این نیست که زید باید گناه بکند. زید موظف است که خودش را پرهیز بدهد از گناه ولی اصلِ گناه، در عالم، به جایی آسیب نمیرساند، آن در آن فصل جداگانه مطرح میشود.
تبیین توبه در بازگشت از شرک, کفر و معاصی
مطلب بعدی آن است که این توبه، هم از شرک و کفر است، هم از معاصی دیگر. برای اینکه از دو گروه خدا نام برد: یکی کفّار و دیگری غیرکفّار. اینکه فرمود: ﴿ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ ﴾ معلوم میشود که اگر کفّار به حالت کفر نمیرند، بلکه قبل از مرگ توبه کنند¬، توبه آنها مقبول است. البته توبه از هر کسی، در هر شرایطی مقبول هست این حُکم کلامی اوست. توبهٴ مرتدّ فطری از نظر بحثهای کلامی مقبول هست؛ منتها از نظر بحثهای فقهی احکام خاصّ خود را دارد. اصلِ توبه را ذات اقدس الهی بر همه، در همه شرایط واجب کرده است.
در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» آیه 53 و 54 این است: ﴿قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾؛ همه گناهان را خدا میآمرزد چه شرک، چه کفر، چه معاصی دیگر؛ امّا با توبه، نه بیتوبه. برای اینکه در آیه بعد فرمود: ﴿وَأَنِیبُوا إِلَی رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ﴾؛ بنابراین شما اِنابه کنید و مُنقاد بشوید یعنی توبه کنید.
اینجا سخن از دو موجبهٴ کلیه است، جمیعِ گناهان را از جمیعِ گنهکاران، خدا صرفنظر میکند با توبه. هیچ گناهی نیست که با توبه بخشیده نشود، همه مشرکین اگر مسلمان بشوند و همهٴ کافران اگر مؤمن بشوند، توبهٴ آنها قبول است. لذا در آیه محلّ بحث فرمود که آنهایی که کافراً میمیرند، توبهٴ آنها مقبول نیست یعنی اگر آن کفار، قبل از مرگ توبه کنند، توبهٴ آنها پذیرفته است.
بخشیده شدن کلیه گناهان در اثر توبه
پس آنچه در سورهٴ «زمر» آمده دوتا موجبه کلیه است؛ همه گناهان را از همه گنهکاران چه شرک و کفر، چه معاصی دیگر با توبه خدا میبخشد. ولی آنچه در سورهٴ «نساء» آیات48 و 116 آمده است این برای بیتوبه است: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾؛ خدا شرک را نمیآمرزد یعنی بیتوبه، چون همه مشرکین در صدر اسلام آنهایی که توبه کردند توبهٴ آنها قبول شد. الآن هم اگر مشرکی توبه بکند خب یقیناً توبهٴ او پذیرفته است. اگر کسی بمیرد، بدون توبه و مشرک باشد مغفور نیست: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ این (یک)، این سالبهٴ کلیه است که هیچ شرکی را بدون توبه خدا نمیآمرزد. بعد فرمود: ﴿وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾، این ﴿مَا دُونَ ذلِکَ﴾ میشود موجبهٴ جزئیه، آن قید ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ هم میشود موجبهٴ جزئیه. دو موجبهٴ جزئیه را وعده داد: یکی اینکه بعضی از گناهان یعنی آن گناههای بزرگ مثل شرک و کفر نه، مادون شرک و کفر اینها را خدا میآمرزد، نه همه گناهان حتی شرک و کفر، این یکی که از این جهت موجبهٴ جزئیه است؛ اما ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ نه از همه.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر آنچه در سورهٴ «زمر» هست برای توبه است، لذا با دوتا موجبهٴ کلیه وعده داد. خدا جمیع گناهان، شرک، کفر و معاصی دیگر را با توبه میآمرزد در سورهٴ «زمر». در سورهٴ «نساء» برای بیتوبه است، فرمود: بیتوبه، شرک آمرزیده نمیشود این(یکی). پس بعضی از گناهان کبیره، مثل شرک بیتوبه آمرزیده نمیشود. مادون شرک میشود معاصی دیگر. اینها را خدا میآمرزد ـ البته بیتوبه ـ چون با توبه شرک را هم میآمرزد ولی موجبهٴ جزئیه دیگر این است که ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ نه همهٴ گناهان غیر شرک را از هر گنهکاری میآمرزد. این ﴿لِمَن یَشَاءُ﴾ میشود مثل قضیه مُهمله که در قوّه قضیه موجبه جزئیه است. از چه کسی میآمرزد معلوم نیست. مشیئتش برابر با حکمت است، گاهی در اثر داشتن آبا و اجدادی که جزء صدّیقین و صُلحاست، خدا میآمرزد. گاهی در اثر اینکه فرزندان خوبی بعداً از این شخص به دنیا میآیند، میآمرزد.گاهی مصالح مستوری است که دیگران نمیدانند، میآمرزد. این است که این آیه فقط انسان را امیدوار میکند، نه اینکه انسان را جَری بکند بین خوف و رجا به سر میبرد. شاید آن کسی را که خدا مصلحت میداند ما نباشیم دیگری باشد، لذا در سورهٴ «تحریم» توبه را بر همه واجب کرده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾، این هم یک مطلب.
بیان علامه طباطبائی(ره) درخصوص آیه 18.
مطلب دیگر آن است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این ﴿ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ این را هم خواستند شاهد بگیرند. که منظور از این توبه، توبهٴ آغازین و آن اوّلی که «توبة الله» یعنی توفیق الهی است. برای اینکه، اینکه فرمود اگر کسی کافراً بمیرد، توبهٴ او مقبول نیست، خب اگر مؤمناً عاصیاً بمیرد هم توبهٴ او مقبول نیست. اینکه فرمود آنهایی که کافراً میمیرند توبهٴ آنها مقبول نیست یعنی چون توبه دیگر نیست، فعلِ اختیاری نیست. آنهایی هم که مؤمناً مسلماً عاصیاً میمیرند آنها هم نمیتوانند توبه کنند، چون بعد از مرگ توبه نیست چه برای کافر، چه برای مسلمان و آنچه بعد از مرگ هست، همان توفیق و عنایت الهی است که این توفیق و عنایت الهی برای کسی که از روی استکبار و از روی سهلانگاری معصیت میکند، شامل نمیشود و همچنین شامل کفّار نخواهد شد. پس معلوم میشود آیه اول، همان توفیق الهی است که شامل دیگران میشود.
جواب حضرت استاد بر بیان علامه طباطبایی(ره)
جوابش این است که اگر منظور از توبه، توبهٴ اول باشد باز همان محذور دُور هست اولاً و ثانیاً تعهّدی خدا نسبت به احدی، درباره توبه اول ندارد که نسبت بر کسی توفیق زائد بر آن مقداری که عقل و وحی فرستاده است نازل بکند، چنین چیزی ندارد و ثالثاً توبهٴ کفار را هم در قرآن به صورت ندامت بیان کرد که گفتند: ﴿رَبَّنَا أَبصَرَنا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾؛ فرمود الآن دیگر جا برای این حرفها نیست، آن روزی که گفتید ما نمیبینیم آن روز معیار بود. امروز که با فشار، شنوا و بیدار شدی و بینا شدی این اثر ندارد، حالا بگویید ﴿رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ این اثری ندارد.
مقبولیت توبه بشرط ماندن در اسلام تا لحظه مرگ
مطلب بعدی آن است که گاهی گفته میشود، این ﴿وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ ناظر به این است که توبه وقتی مقبول است که انسان، مسلمان بمیرد. اگر کسی گناه کرد، بعد به فاصلهٴ کوتاهی هم مثلاً با حفظ شرایط، توبه کرد ولی در پایان عمر کافر شد، چون کفر مایهٴ حبط عمل هست آن توبههای قبلی را هم از بین میبرد، پس آنهایی که ﴿یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ آن توبههای قبلی آنها هم از بین میرود. در حالی که این آیه درصدد مقام بیان حبط و امثال اینها نیست[ بلکه ] آیه درصدد این است که توبهٴ چه گروهی مقبول هست و خدا عهدهدار قبول توبهٴ چه گروهی است. اگر کسی کافراً بمیرد، نه تنها توبهٴ قبلی او هم حبط شده است، برای اینکه همه اعمال صالحه او حبط شد. نماز او، عبادات او، خدمات اجتماعی او نسبت به آخرت حبط است، این دیگر اختصاصی به توبه ندارد. در حالی که این آیه دارد حُکم اختصاصی توبه را ذکر میکند، میفرماید: ﴿وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ﴾ نه یعنی اگر کسی کافراً بمیرد، توبهای که قبلاً کرده حبط میشود. برای اینکه اگر کسی کافراً بمیرد، همه اعمال صالحهای که قبلاً انجام داده، آن هم حبط میشود، چون در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که ﴿فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ پس ناظر به آن نیست.
قطعی بودن عذاب الهی برای کفار
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ﴾ در قرآن کریم برای کفّار در چند بخش، عذاب را قطعی دانست، فرمود چیزی از آنها پذیرفته نمیشود که این تتمّه مطلب قبل است. آیه 91 سورهٴ «آلعمران» هم این بود که: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدَی بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُم مِن نَاصِرِینَ﴾ البته بعد از مرگ، کارِ اختیاری از انسان صادر نمیشود. ولی میفرماید اگر کسی کافراً مُرد، بخواهد به اندازهٴ زمین یا دو برابر آن پُر از طلا بدهد و از عذاب الهی بِرَهد، آن روز از او فِدیه پذیرفته نمیشود. اگر کسی کافراً مُرد، برای همیشه معذّب خواهد بود یا عذاب او قطعی است. چه اینکه در سورهٴ 47 هم؛ آیه 34 این است که ﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ﴾ اینگونه از آیات نشان میدهد که عذاب کافر قطعی است. ولی هرگز این آیه محلّ بحث نه به این معناست که توبهٴ کسانی که قبلاً توبه آوردند ولی در حال مرگ کافراً مُردند، آن توبه باطل است که ناظر به حبط باشد و نه ناظر به آن توبهٴ آغازین است.
خلاصه بحث در خصوص «انما التوبه» آیه 17.
فتحصّل که معنا این است که ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ﴾ یعنی «إنّما قبول التوبه» خدا چه موقع تعهّد کرده؟ «إنّما تعهّد قبول التوبه علی الله» برای کسی است که گناه کرده بدون سهلانگاری توبه کند، آنگاه خدا به تعهّدش وفا میکند، توبهٴ او را میپذیرد، بقیه را خدا تعهّد نکرده است.
حالا آن بحث مبسوطی که ایشان درباره توبه دارند ملاحظه بفرمایید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است