- 1323
- 1000
- 1000
- 1000
طعم بندگی خدای متعال، جلسه دوم
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «طعم بندگی خدای متعال»، جلسه دوم، سال 1396
بین ما و خدای متعال موانعی وجود دارد حجاب هایی است که مانع درک حقیقت بندگی و رسیدن به عرفت خدای متعال می شود مارا از رسیدن به مقام معرفت به خدای متعال و جلالو جمال او باز می دارد و در فرصت دنیا ما باید تلاش کنیم که این حجاب ها و موانع برداشته بشوند و ما به مقام توجه به حضرت حق مقام بندگی مقام قرب راه پیدا بکنیم همه اسباب و بسائط در این دنیا برای درک این مقام برای رسیدن به ذکر خدای متعال و توجه به خدای متعال برای رسیدنبه مقام معرفت و بندگی خدای متعال فراهم هست. و اگر هم ما در فرصت دنیا نتوانیم خودمان را به این مقام برسانیم و نتوانیم موانع را برداریم ممکن است دیگر هیچ وقت در عوالم بعد هم این موانع از ما برداشته نشود. گاهی تعبیر قرآن این است که من کان فی هذه اعمی و هو فی آخره اعمی، اگر کسی در اینجا چشم دلش باز نشد و نتوانست حقایق پنهانی این عالم را ببیند و نتوانست به یقین برسد در عالم آخرت هم که واقع می شود باز هم همینطور است و لو این که عالم آخرت یک تفاوت جدی ای با دنیا دارد یومهم بارزون آن چیزهایی که در عالم دنیا پوشیده است آنجا آشکار می شود. صفات انسان خصوصیات انسان آنجا ظاهر و آشکار می شود. مثل دانه ای که وقتی شکفت و سبز شد خصوصیات نهفته در این دانه کاملا آشکار می شود اگر آفت زده باشد اگر سالم باشد معلوم می شود قیامت اینطوری است ام در عین حال با همه این حرفها با فرض این که لقد کشفنا عنک غطائک آن پرده ای که جلوی چشم انسان بوده در قیامت برداشته و بصرک الیوم حدید چشم انسان تیزبین می شود چیزهایی که در دنیا نمی دید آنجا می بیند در عین حال آنهایی که در دنیا چشم قلبشان باز نشده یک جوری راه نرفتند که پرده ها برداشته بشود و بتوانند خودشان در محضر خدای متعال ببینند حضور حضرت حق را احساس بکنند خودشان را در سایه مایت و لطف خدای تمعال ببینند به آرامش و یقین برسند کسانی که نتوانستند در دنیا این قدمرا بردارند در آخرت هم به یقین نمی رسند پرده ها از جلوی چشم آنها کنار نمی رود گرچه اگر کسی در دنیا وارد صراط مستقیم و وادی معرفت و محبت خدایم تعال شد و دلمشغول به معرفت خدای متعال شد مشغوله عن الدنیا بحمدک و ثنائک به جای این که مشغول به دنیا بشود از دنیا برگردانده بود و به حمد و ثناء الهی در دنیا مشغول بود این آدم وقتی وارد عالم برزخ و قیامت می شود سیرش در مقام معرفت ادامه پیدا می کند چون وادی معرفت وادی ای نیست که به دنیا ختم بشود ولی اگر کسی در دنیا قدم به این وادی نگذاشت دیگر امکان اینکه در عالم آخرت وارد این وادی بشود ممکن است فراهم نشود برای همیشه این آدم محجوب می شود و این یکی از عذاب های سنگین قیامت هست ممکن است انسان ازش غافل باشد ولی در قیامت معلوم می شود که چه رنج سختی است کلا انهم من ربهم یومئذ لمحجوبون راه از همین دنیا آغاز می شود این دنیا باید این موانع کنار زده بشود تا بتواند حضور حضرت حق را درک بکند خودش را در محضر ببیند مقام ذکر پیدا بکند و بساط این دنیا هم رسیدن به این مقام و درک این مقام را مهیا می کند برای ما یعنی همه چیز در این عالم آماده است برای رسیدن، به تعبیر نورانی در قرآن سوره مبارکه طه هست خدای متعال می فرماید بعد از این که حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام توبه شان پذیرفته شد و بنا شد هبوط به عالم دنیا بکنند خب این وجود مقدس نگران بودند که نسل ایشان باید با شیطان و فرزندان شیطان زندگی بکنند خدای متعال یک وعده ای داد به ایشان فرمود شما فرود بیایید در زمین فاما یأتینکم منی هدی من شما را تنها نمی گذارم یک هدایتی را برای شما نازل می کنم و این هدایت به شما می آید شما فقط باید کاری که می کنید توجهتان را از او برندارید و من التبع هدای ولا یضل و لا یشقی اگر در دنیا آن هادی ای که من برای شما می فرستم آن امامی که می فرستم آن جریان هدایتی که نازل می کنم شما از او غافل نشدید شما هیچ گاه گمراه نخواهید شد سردرگم نخواهید شد هیچ گاه شقی نخواهید شد مسیر روشن را طی می کنید به سعادت می رسید. اما و من اعرض عن ذکری اگر یک کسی از این چراغ هدایتی که من روشن کردم این ذکری که برایشان فرستادم که می تواند از طریق او متذکر به خدای متعال بشوم از او اعراض کرد میدان گردانی کردند توجه به غیر او کردند و انه معیشه زنکا، عیشش در همین دنیا تنگ و تلخ می شود همه امکانات دنیا هم برایش فراهم باشد عیشش عیش زنک است و روز قیامت یومه یوم القیامه اعمی روزقیامت هم وقتی محشورمی شود چشمش ازش گرفته می شود در روایت دارد هم چشم قلبش هم چشم ظاهریش، وقتی هم گله می کند قال لما حشرتنی اعمی کنت بصیرا من در دنیا از نعمت چشم برخوردار بودم چرا این نعمت را از من گرفتید خدای متعال بهش گفته می شود کذلک اتتک آیاتنا ما شما را که رها نکردیم در دنیا ما آیات خودمان را برای شما فرستادیم آنها نشانه های ما بودند اگر به انها توجه می کردید به خدا می رسیدید. کذلک اتتک آیاتنا ما نگفتیم شما برو دنبال امام ما نگفتیم شما برو دنبال پیامبر ما نگفتیم شما برو دنبال کتاب ما کتاب را به سمت شما فرستادیم انبیاء را فرستادیم اینها آیات ما بودند اگر کسی چشم از امام برنگرداند حتما خدای متعال می رسد چشم دلش باز می شود و می تواند در پرتو نور امام همه این حقایق عالم را ببیند ملکوت عالم را ببیند در روایت هست جابربن یزید جعفی که از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق هست و روایات فراوانی حضرت بهش تعلیم کردند که فرمودند این از مختصات خودت است نباید به احدی بگویی می گوید محضر امام صادق بودم عرض کردم آقا این که قرآن می فرماید ما ملکوت آسمان ها و زمین اینگونه به حضرت ابراهیم ارائه کردیم کذلک نری ابراهیم خودمان ارائه کردیم ملکوت عالم را دید و ان یکون من الموقنین طبیعتاً اثر مشاهده ملکوت اموری است یکیش این است که آدم صاحب یقین می شود انوار یقین وقتی وارد قلب انسان می شود که انسان از وارد ملک عبور کند وارد عالم ملکوت بشود این که در روایات هم هست اعلی درجه الزهد ادنی درجه الیقین شاید معنایش همین است این که می فرماید باید بالاترین درجات زهد را پشت سر بگذارید وارد که شدید آن وقت پا به وادی یقین بگذارید زهد یعنی فراغت از دنیا دیگر، یعنی این که آمد و شد دنیا شما را مشغول نکند اگر شما بزرگتر از دنیا شدید وارد عالم ملکوت می شوید ملکوت عالم را می بینید آغاز نورانی شدن به نور یقین و سیر در مقامات اهل یقین هست می گوید به حضرت عرض کردم این که حضرت ابراهیم ملکوت آسمان بهش ارائه شد چطوری ارائه شد این که حضرت یک تصرفی کردند اشاره کردند به عالم بالا فرمودند اینطور، اگر کسی به امام رسید اگر کسی با نور امام حرکت کرد حقایق برای او آشکار می شود. ولی اگر از این هدایت و چرا غ هدایت و این آیه ای که خدا فرستاده ما را به خدا هدایت می کند روبرگردان شدیم روز قیامت وقتی و ارد می شویم دلمان نابیناست دلمان کور است بصیرت دل ازمان گرفته می شود چشم ظاهری هم گرفته می شود جای اعتراض هم نیست. می گویند کذلک اتتک آیاتنا ما آیاتمان را فرستادیم این چراغ هدایت آمد این خورشید تابان آمد رو به ما شما رویتان را برگردانید اگر امام رویش را برگرداند در تاریکی قرار می گیرد این گلایه ندارد کذلک الیوم تنسی، پس این دنیا بستری درش امده است که انسان می تواند به مقام یقین برسد به مقام ذکر برسد می تواند حقایق عالم را در همین دنیا بفهمد. اگر پا در این وادی گذاشت این وادی نا متناهی است. ادامه او در برزخ و قیامت است. سیر با حجت الهی با امام در عالم برزق و قیامت ادامه دارد. ولی اگر وارد نشد غفلت کرد دیگر همیشه باید در ظلمت و تاریکی بماند. خب حالا این موانعی که هست و نمی گذارد ما به معرفت الهی برسیم متذکر خدای متعال بشویم و ما را جدا می کند یا به تعبیری این حجاب ها به دوگونه تقسیم شده اند گفته اند ما دو جور حجاب داریم بین خودمان و خدای متعال یکی حجاب های تاریکی است آدم در فضای تاریکی و ظلمت قرار می گیرد و این مانع محبت الهی معرفت الهی متذکر شدن به خدای متعال می شود یکی هم حجاب های نورانی است عالم ظلمت را پشت سر می گذ ارد وارد وادی نور می شود ولی هنوز حجاب هایی است که باید آنها هم کنار زده بشود از آنها هم عبور کنیم تا به قرب الهی و مقام معرفت کامل کمال معرفت ذکر کامل حضور کامل در محضر خدای متعال راه پیدا بکند این حجاب هایی که از آنها تعبیر می شود به حجاب های ظلمانی با یک بیان عبارتند از گناهان عبارتند از صفات رذیله عبارتند از اعتقادات و عقاید فاسد. گناه بین انسان و خدای متعال حجاب ایجاد می کند انسان اگر اراده او این اختیاری که خدای متعال به او داده از فرمان خدا خارج شد گناه یعنی همین دیگر، گناه یعنی نافرمانی، انسان اختیار دارد می تواند فرمان بری کند می تواند نافرمانی کند اگر نا فرمانی کرد این نا فرمانی انسان را در تاریکی می برد. از خدای متعال دور می کند. طغیان در مقابل خدای متعال سرکشی در مقابل خدای متعال نافرمانی می شود حجاب، این که در روایات دارد که اگر کسی گناه کند هر گناهی یک نقطه تاریکی در قلب انسان ایجاد می کند نکته اش این است که گناه ریشه اش در قلب انسان است انسان اگر قلبش خاضع باشد چشمش گناه نمی کند دستش گناه نمی کند در روایات ملاحظه فرمودید گاهی بیان کرده اند ائمه علیهم السلام انسان اگر گناه می کند دل می خواهد که چشم گناه می کند. دل می خواهد که گوش گناه می کند و این خیلی خطرناک است. یک نقطه تاریک در دل انسان پیدا می شود و انسان را در تاریکی قرار می دهد در بعضی روایات روایات عجیبی است در مجامع ما از جمله در کتاب شریف کافی یک روایت بسیار مفصلی است در کتاب ایمان و کفر کافی در بصائر الدرجات هم مرحوم صفار نقلش کردند روایت خیلی روایت عجیبی است امیرالمومنین علیه السلام توضیح دادند احوال سه دسته را احوال مومنین را احوال سابقون را و احوال آنهایی که اهل ضلالت و گمراهی هستند این سه دسته را احوالشان را توضیح دادند آنجا حضرت می گویند یکی از روح هایی که خدای متعال در مومن قرار د اده روح الایمان است این یک حیات طیبه ای است به مومن می دهد ایده مومن بروح الایمان مومنین را به روحی تأیید می کند فرموند این روح را خدای متعال در مومن قرار داده یک حیاتی است کسانی که مومن نیستند از ان زندگی و حیات برخوردار نیستند مثل این که جمادات از حیات ما برخوردار نیستند. فرمود مومن یک روحی دارد که دیگران ندارند از آن تعبیر می شود به روح الایمان، حضرت فرمود وقتی گناه می کند این روح الایمان ازش سلب می شود ازش فاصله می گیرد تا توبه نکند دیگر برنمی گردد. حالا این روایت متعدد است نقلش کردند توضیح دادند شرح دادند بزرگان مثل مرحوم علامه مجلسی و دیگران علی ای حال ببینید یکی از چیزهایی که ما را در تاریکی و حجاب می برد گناه است. گناه یعنی خروج از فرمان خدای متعال، از قلب انسان تاریک می کند تا قوای انسان را چشم و گوش و زبان انسان تاریک می شود در محیط ظلمت قرار می گیرد این یکی از آن حجاب ها و موانع است لذا در روایات دیدید گفتند گناهان یک نقطه تاریک در قلب انسان ایجاد می کند اگر توبه نکردید و گناه دیگری تکرار کردید یک نقطه تاریکی دیگر و اگر تکرار شد ممکن است همه قلب انسان تاریک بشود راه هدایت به روی انسان بسته بشود لذا این که دستور میدهند هر خطایی یک توبه داشته باشید به دنبال هر خطایی سعی کنید یک تدارکی داشته باشد یک جمله حرفی زدید که یک جوری جبران کنید غیر از توبه سعی کنید تدارک کنید بزرگان گاهی این کار را می کردند دیگر یک جمله می گفته خدای متعال نمی پسندیده مجبور می کرده خودش را یک ختم قرآن کند. که جبران بشود در روایات دیدید فرمود اگر غیبت مومنی را کردید در وسائل الشیعه این روایت هست حضرت فرمودندوقتی غیبت کردید چاره اش این است که برای آن مومن استغفار کنید بنشیند آن قدر استغفار کنید تا گناهی که کردید این غیبتی که کردید از دلتان پاک بشود. برای مومن اینطوری تدارک کنید علی ای حال نکته اش همین است که انسان وقتی گناه می کند یک فاصله ای بین خدای متعال و انسان می افتد این گناه فاصله می اندازد حالا بعد هم عرض می کنم چرا، نافرمانی تاریک می کند انسان را، اگر ادامه پیدا کرد ممکن است خدایی نکرده تاریکی بر قلب انسان مسلط بشود انسان لاابالی شد ایمانش از دست می رود بی مبالات شد نسبت به فرمان خدای متعال بی توجه شد بی توجهی غیر از گناه کردن است ممکن است یک کسی گناه می کند بی مبالات نیست از دستش در می رود شیطان هجوم می آورد غفلت می کند این با ایمان جمع می شود انسان می تواند توبه کند ولی اگر بی مبالاتی کرد نتیجه بی مبالاتی این است که ایمان از انسان سلب می شود. خب حضرت، این یک نکته این یک دسته از حجاب هاست حجاب هایی که بین ما و خدای متعال هست که حجاب تاریکی است ما را در تاریکی فرو می برد فضا فضای ظلمت است فضا فضای تیرگی است. این می شود مثل گناه، مثل صفات رذیله حسد یک صفت ظلمانی است انسان را در تاریکی قرار می دهد بین ما و خدای متعال فاصله می اندازد حسد بخل کبر ریا عجب خود سندی تکبر بر دیگران اینها حجاب هایی هستند که حجاب های لمانی هم هستند ما را از خدای متعال دور می کنند و در تاریکی و ظلمت می برند. یکی دیگر از اینها عقاید فاسد است اعتقاد غلط این اعتقاد فاسد انسان را در تاریکی می برد اینطور نیست که انسان آزاد باشد هر طور می خواهد حرکت کند خدای متعال به انسان اختیار داده ولی اگر اختیار کردی می روی در وادی ظلمت دیدید بعضی ها الان هم دشمن این کار را می کند یکی از کارهایی که به شدت رویش سرمایه گذاری می کند ایجاد شبهه و تردید نسبت به همه ارزشها و اعتقادات حالا ببینید دیگر در این فضاها از اصل توحید گرفته تا همه ارزشها را مورد تردید قرار می دهند و سوال ایجاد می کنند انسان مجاز نیست گوش به اینها بدهد مجاز نیست اینها را بخواند بعضی خیال کردند که این آیه ای که در قرآن گفته شده خدای متعال می فرماید که فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه به بندگان من بشارت به عباد من عباد من انهایی هستند که حرفها را گوش می کنند ولی بهترینش را انتخاب می کنند خیال کردند این آیه به ما مجوز می دهد که برویم هر شبهه ای را گوش کنیم بعد هم توجیه می کنند می گویند آدم باید اعتقاداتش اعتقادات مبتنی بر استدلال باشد. این آیه مال ما نیست. همینطوری که ما الحمدالله خدای متعال در ما یک در طبیعت ما در بدن ما یک دستگاهی قرار داده به طور طبیعی در مقابل عرض کنم ویروس و در مقابل هجوم بیماری ها دفاع می کند از بدن، ولی معنایش این نیست که ما مجازیم خودمان را در معرض بیماری ها قرار بدهیم که، بگوییم چون این دستگاه دفاعی در بدن ما هست ما برویم خودمان را در معرض، چطور شما این کار را نمی کنید. چرا احتیاط می کنید خودتان را در معرض قرار نمی دهید می بینید بیمار است بهش نزدیک نمی شوید بیماری مسری دارد سرما خورده است دیدید به آدم نزدیک می شود آقا من سرما خوردم به من نزدیک نشو مگر چه اتفاقی می افتد آن وقت یک آدمی که شیطان عقل اورا فکر اورا بیمار کرده ویروسی شده همینطور شبهه شروع می کند انداختن من هم می روم کاملا گوش می کنم غلط است این قطعا اشتباه است آدم حق ندارد خودش را در معرض وساوس قرار بدهد خیلی جاها عبور از این شبهه ها به بی اعتنایی است دلیل ندارد من گوش بدهم. در روایت دیدید فرمود من اسقی الی ناطق فقد عبده کسی گوش دل بدهد به حرف یک گوینده دارد عبادت می کند بعد حضرت توضیح د ادند یعنی چی فرمودند این یا حرف خدا را می زند یا حرف شیطان را سوم که نیست. در روایات دیدید فرمود قلب انسان دو تا گوش دارد یکی درش ملک می دمد یکی شیطان، یا حرف خدا را می زند یا حرف شیطان را، اگر حرف خدا را می زند این بندگی خداست. آدم حرف خدا را گوش بدهد بندگی خداست اما اگر سخن شیطان را بگوید گوش بدهی این سخن شیطان است. بعضیها سخنگوی شیطان اند خودشان اسیر شیطان اند شیطان آنها را در کمند خودش گرفته به وسیله آنها دیگران را هم می خواهد فاسد کند ما حق نداریم گوش بدهیم بله اگر با یک شرایطی انسان باید دنبال تأمین اعتقادات خودش برود استدلال یاد بگیرد برهان یاد بگیرد ولی این غلط است که بگوید من می خواهم دینم محکم باشد خودم را در معرض هر شبهه ای قرار بدهم. این که نمی شود که، دیدید گاهی اوقات ما برای این که مثلا در فضای بیماری هایی که مبتلا به همه هستند قرار می گیریم بیمار نشویم با یک شرایطی خودمان را واکسینه می کنیم حساب و کتاب دارد یعنی این بیماری را کنترل می کنند وارد بدن ما می کنند تا ما بتوانیم دفاع کنیم ازش، این جوری نیست که آدم خودش را در معرض هر بیماری ای قرار بدهد در معرض هر فکری قرار بدهد یکی از آفات آخر الزمان این است گفتند صبح مومن است بعد از ظهر که می بینی کافر است. شاید نکته اش همین است دیگر، آدم خودش را در معرض این حرف و حدیث ها نباید قرار بدهد. گرچه عرض کردم در جای خودش یک شرایطی باید در مقابل این شبهات پاسخ داده بشود استدلال بشود ما نباید خودمان را د رمعرض شبهه شیطان قرار بدهیم اینها برمیگردد به دستگاه شیطان شیطان یکی از کارهایی که می کند یکی از ظلمت پراکنی هایی که می کند وسوسه است وسوسه در اعتقادات است اگر اعتقادات آدم را گرفت چیزی برای آدم نمی ماند آدم را می خواهد به خدا به عالم به همه اولیاء خدا بدبین کند خودش بد بین است می خواهد ما را هم بدبین کند. لذا یکی از چیزهایی که ما باید به شدت مواظب باشیم این آیه ربطی به ما ندارد این آیه حالا مجالش نیست من بخوانم اصلا این آیه بحثش این نیست که آدم به هر حرفی گوش بدهد اصلا آیه قبلی دارد بعدی دارد تازه این آیه خطابش به عباد الله است فبشر عباد می فرماید آنهایی که اجتناب از عبادت طاغوت می کنند حواسشان جمع است مواظبند شیطان و دستگاه شیطان به آنها هجوم نبرد آنها بهشان اولئک لهم البشری فبشر عباد، بشارت مال اینهاست انهایی هم که از زیر بار طاغوت و از زیر بار شیطان خارج شدند و بشر، اینها حرف را که بشنوند بهترینش را انتخاب می کنند مال عبدالله است عباد الله یک چراغی در وجودشان روشن شده فرقان دارند وقتی برخورد می کنند می توانند خوب و بد را تشخیص بدهند ترازو دارد ولی من که هنوز این چراغ در دلم روشن نشده که حق ندارم بروم هر تاریکی و هر وسوسه و فتنه ای که از طرف شیطان هست گوش بدهم. آیه ای که تکلیف ما را روشن می کند این آیه قرآن است خدای متعال می فرماید که فالینظر الانسان الی طعامه نگاه کنید ببینید چی می خورید این آیه البته یک ظاهری دارد می فرماید طعامی که می خورید با غفلت نخورید این طعام از یک راه دوردستی آمده به شما رسیده باران ها باریده اند زمین شکافته شده خدای متعال باران را نازل کرده زمین ها را زنده کرده این گیاه روییده این تبدیل شده به طعام شما، همینطوری در غفلت نخورید خیال نکنید یک لقمه ای همینطوری در دهان شما افتاده ببینید از کجا دارد لقمه می آید ببینید کی دارد شما را سیر می کند تا بروید موحد بشوید از دست دنیا نخورید از دست خدا بخورید این یک معنای فالینظر الانسان الی طعامه است فالینظر الانسان الی طعامه انا سببنا الماء ثم شققنا الارض شقا و انبتنا فیها [] ببینید چطوری ما باران را نازل کردیم چطوری زمین مرده را زنده کردیم شکافتیم برای شما انواع میوه ها و محصولات را بیرون آوردیم در غفلت نخورید این یک معنایش است ولی یک معنایی که در روایات امده این است فرمود فالینظر الانسان الی طعامه ببینید علمتان را از کجا یاد می گیرید علم طعام روح انسان است اگر این مسموم بود مسموم میشود روحتان بیمار می شوید. لذا عنایت کنید حجاب های تاریکی که بین ما می افتد گاهی گناه ظاهری است. گاهی صفت رذیله است گاهی هم اعتقادات فاسد است یک اعتقاد فاسد تاریکی در انسان ایجاد می کند. انسان را می برد در تاریکی و ظلمات، بدبینی به خدای متعال آدم را در تاریکی و ظلمت می برد. شک انسان را در تاریکی و ظلمت می برد این مناجات خمس و عشر را ملاحظه فرمودید آنجا به خدای متعال عرضه می داریم که خدایا من را به مقام یقین برسان ان الشکوک والظنون لواقح الفتن و مکدره لصف [] والمنن شک ها تردیدها حیرت ها فتنه ها را باردار می کند. فتنه ها در محیط شک بارور می شوند. و مکدره لسب المنای نعمت های خالص را مکدر می کند لذا یکی از چیزهایی که ما باید به شدت ازش اجتناب کنیم این است پس این یک دسته از حجاب های تاریکی هستند که ما باید مواظب باشیم مبتلا به اینها نشویم و اگر مبتلا شدیم خودمان را از اینها جدا کنیم در دنیا می شود این کار را کرد. حجاب های نورانی هم حالا عرض کردم معانی دیگری هم دارد حجب ظلمانی حجاب های نورانی هم معانی ای دارد یک معنای حجاب های نورانی درجات ایمان است. درجات اخلاص است. که در روایات دیدید ما ده درجه ایمان داریم هر درجه ای اقتضاء دارد کسی وارد وادی ایمان شد از تاریکی نجات پیدا کرده، ولی هنوز هم به مقصد نرسیده، درجات ایمان است. درجات اخلاص است در روایات ملاحظه فرمودید که فرمودند آنهایی که خدا را بندگی می کنند از بندگی نفس و شیطان آزاد شدند اینها سه دسته هستند یک عده ای رغبت در ثواب دارند بهشت می خواهند عمر طولانی می خواهند وسعت رزق می خواهند این ثواب هایی که خداوند قرار داده خدا را بندگی می کنند ولی نمی کند بندگی خداست با خدای متعال داد و ستد می کند نماز می خواند که خدای متعال روزیش را تمام کند. نافله شب می خواند مشرک نیست با خدای متعال معامله می کند خدا را بندگی می کند نماز پرست نیست خدا پرست است بعضی ها ذکر پرستند ذکر برایشان موضوعیت دارد می خواهد این ورد را بگوید کاری ندارد خدا اجازه داده یا نداده، این خدا پرستی نیست ولی مومن نماز می خواند برای خدا می خواند که چی خدای متعال به او ثواب بدهد این چه عیب دارد. یک عده ای نماز می خوانند که خدای متعال انها را جهنم نبرد اطاعت می کند خدا را برای این که می داند اگر معصیت کردی مبتلا به جهنم می شوی اینها هم عبد خدا هستند خیلی مقام خوبی است اینها مذمت نیست در روایات که فرمود یک عده ای خدا را از سر رغبت عبادت می کنند اینها تاجرند این مذمت نیست. می خواهد بفرماید این عبادت است اما عبادت عبادت تجار است. عبادت خداست. یک عده ای خدا را عبادت می کنند از سر ترس خیلی خوب است بد است آدم از خدا بترسد. ما که از همه چیز جز خدای متعال می ترسیم از خدا بترسیم بد است. ترس از خدا آدم را اصلاح می کند. آدم بترسد از خدای متعال بداند یک بار غیبت مومن را کردی دیگر همیشه خدای متعال نمی بخشدت، در روایات دیدید انسان یک گناهی می کند خدای متعال می فرماید تمام شد دیگر، دیگر دستت را نمی گیرم می ترسد که خدای متعال رهایش کند می ترسد خدای متعال یک گناهی کند بیمارت کند یک عمر فقیرت کند. یک عمر عقب بیافتد می ترسد از خدا این که عیب ندارد این خیلی هم عبادت خوبی است. ولی فرمود یک عده ای خدای متعال را عبادت می کنند به خاطر محبت خدای متعال، یک عده ای خدای متعال را عبادت می کنند به خاطر شکر، نه برای این که خدای متعال آنها را بهشت ببرد یا جهنم نبرد نه برای اینکه روزی شان وسیع بشود نه اینکه بیمار نشوند همه اینها را می دانند ولی می گویند اگر هیچ کدام از اینها هم نبود چون تو فرمان دادی ما وظیفه مان اطاعت است. چون خدای متعال را دوست دارند از سر محبت بندگی می کنند اینها مزدشان هم متفاوت است مقامشان هم متفاوت است اینها به مقام رضوان می رسند. و رضوان من الله اکبر یادم هست علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرمایند رضوان رضوان الله که از همه درجات بهشت الهی کبریای الهی در آنجا بیشتر استبا عظمت تر است این رضوان روزی کسانی است که خدا را حبا عبادت کرده اند آنها به مقام رضوان می رسند. پس ببینید ممکن است کسی بگوید حجاب های نورانی یعنی درجات ایمان، یعنی درجات اخلاص، آدم برای خدای متعال کار می کند این خوب است این موحد است. ولی داد و ستد با خدا می کند خود خدا را به حدی دوست ندارد که همه چیز را برای خدا بخواهد نه می گوید خدا خیلی تاجر خوبی است فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به بشارت باد بر شما با خوب کسی دارید تجارت می کنید یکی می گیرد ده تا پس می دهد. این یکی هم تازه خودش به شما داده این یک دانه ای که داده می گیرد گاهی هفتصد برابر به شما می دهد. خیلی تجارت خوبی است دیگر فهمیدند باید با کی تجارت کنند. می دانند دیگران آنچه انسان دارد اگر از انسان بگیرند به انسان پس نمی دهند خدایم تعال هم پس می دهد هم هفتصد برابر رویش می گذارد پس می دهد تاجر خیلی خوبی است می فهمد از خدا بترسی خدای متعال بهت امنیت می دهد می تواند خدا در امنیت خودش نگه بدارد هیچ خطری تورا تهدید نمی کند اولئک لهم الامن آنهایی که از خدا می ترسند متقین در وادی ایمن اند. روز قیامت هم ان حادثه های عظیم انها را نمی ترساند. همه می ترسند انها نمی ترسند. این خیلی عبادت خوبی است ولی فرمود آن عبادتی ارزش دارد عبادت کامل است که انسان حبا عبادت کند در مقام محبت باشد. لذا سیر در درجات نور یعنی این یعنی انسان ایمانش کامل بشود نیتش کامل بشود این فراز دعای ابوحمزه در خاطر مبارکتان هست. اول دعای عذر می خواهم مکارم الاخلاق امام سجاد است دعای بیستم صحیفه سجادیه اللهم صل علی محمد و آله و بلغ بایمانه اکمل الایمان خدایا ایمان من را به کاملترین مرتبه ایمان برسان، وجعل یقینی افضل الیقین هم به من یقین بده هم من صاحب افضل الیقین باشم. وانته بنیتی الی احسن النیات نیت را منتهی کن به بهترین نیت ها بهترین نیت چی است یعنی عبادت حبی، نه خوب است نه طمع است این می شود بهترین نیت ها برای خدای متعال کار می کند برای خدای متعال هم که کار می کند از سر محبت این حجاب های کانه نورانی است انسان اگر برای بهشت عبادت بکند به بهشت می رسد به مقام رضوان نمی رسد. در بهشت هست ولی در مقام رضوان نیست این می شود حجاب نورانی، الان هم دارد خدارا عبادت می کند مشرک نیست شریک برای خدا قائل نیست از خدایم تعال می ترسد از در و دیوار و زمین وآسمان و زلزله و طوفان نمی ترسد از ماه و خورشید نمی ترسد از درنده و خزنده نمی ترسد از خدای متعال می ترسد. موحد است. ولی این درحجاب نورانی است. این همین حرف است جهنم نمی رود. عذاب نمی شود. از عقوبت و عذاب و سختی ها در امان است همه در سختی اند او در راحتی است ولی این وادی که وادی نور است غیر از قرب خدای متعال و درک رضوان خدای متعال است این هم می شود حجاب نور و حجاب ظلمت که ما باید تلاش کنیم این را برداریم با ید تلاش کنیم صفاتمان اعمالمان اخلاق مان اعتقاداتمان همه نورانی باشد تاریک نباشد. نه در عملمان معصیت خدا را کنیم نه در اخلاقمان چون حسد معصیت است. منتها معصیت روحی است اعتقاد فاسد معصیت است معصیت قلبی است لب انسان دارد تاریک می شود باطن وجود انسان دارد تاریک می شود. هیچ معصیتی نکنیم نه دنبال عقاید فاسد باشیم نه دنبال، خودمان را دم چوگان شیطان قرار ندهیم اعتقادمان را اخلاقمان را عمل مان را باهاش بازی نکنیم. و اگر از اینها خلاص شدیم برای خدا کار کردیم مواظب باشیم درجات نیت خودمان درجات اخلاص خودمان را بالا ببریم تا برسیم به آنجایی که به خاطر محبت خدای متعال عمل بکنیم این می شود سیر و عبور از ظلمات و عبور از حجاب های نورانی تا انسان برسد به مقام محبت و مقام رضوان خدای متعال، حالا یک معانی دیگری هم دارد که ان شاء الله اگر خدای متعال توفیق داد محضرتان تقدیم می کنم. عرض من این بود که رزق محرم این است. یکی از رزق های محرم این است که سر سفره امام حسین علیه السلام انسان برسد به مقام محبت. این سفره ای است که می شود رسید و خیلی هم آسان است می دانید خیلی هم سخت است دیگر آدم می خواهد از گناه و اخلاق بد و اعتقادات نا مناسب جدا بشود همه چیزش درست بشود بخواهد از مقام ترس و رغبت عبور کند به مقام محبت برسد این خیلی کار سختی است .گاهی آدم تصور میکند می بیند نشدنی است فقط مال اولیاء خداست زود می کشد کنار در محرم اینها به آسانی به دست می آید. یکی از رزق های محرم سر سفره محرم آسان اینها به دست می آید آسان که می گویم یعنی خیلی فراهم تر است از وقت های دیگر، خدا حفظ کند یک عزیزی را می فرمود که من به سعید بن عبدالله خیلی علاقمندم در اصحاب سیدالشهداء به خاطر این که آن نمازی که خوانده سپر سیدالشهداء شد 13 چوبه تیر مسموم را با سر و دست و سینه و گردن خودش گرفت تا نماز حضرت تمام شد بعد هم روی زمین که افتاد به حضرت عرض کرد هل اوفیت می فرماید من یک موقعی اصحاب حضرت را در خواب دیدم رفتم سراغ سعید بن عبدالله یک سیمای عربی بسیار زیبا فوق العاده تعریف می کرد فرمود رفتم یک سوال ازش کردم بهش گفتم تو چطوری توانستی بر طبیعت خودت بر نفس خودت غالب بشوی این تیرها که آمدند سر و صورتت را سپر تیرها قرار دادی که امام حسین نمازشان را بخوانند می گفت برگشت یک نگاهی به من کردند گفتند حب الحسین محبت امام حسین، این آدم را این طوری می کند آدم همه چیزش را می دهد برای ولی خودش، اینها که شب عاشورا می گفتند ای کاش هفتاد بار ما کشته می شدیم خاکسترمان را هم می سوزاندند خاکسترمان را هم به باد می دادند دوباره زنده می شدیم دوباره به شهادت می رسیدیم مقام محبت است این مقام خوف نیست. این مقام رغبت در بهشت نیست این مقام بالاتری است. آنی که می شود کنار امام حسین به دست آورد این است حضرت به ریان بن شبیب روز اول محرم دستورهایی د ادند که مال ماه محرم است. یکیش این بود فرمودند ریان بن شبیب ان سرک ان تکون لک من الثواب ان یکون یکون لک من الثواب ما لمن الستشهد مع الحسین علیه السلام اگر می خواهی به آن درجه و ثوابی که خدا به شهدای امام حسین داده داشته باشی فمتی ذکرته هر وقت یاد امام حسین افتادی التماس امام حسین کن، بگو یا لیتنی التماس کن بخواه یا لیتنی کنت معهم ای کاش من هم در صف شهدای شما راه پیدا می کردم فافوز فوزا عظیما، به آن فوز عظیم می رسیدم فرمود اگر این را مداومت کنی هر وقت یاد امام حسین می افتی این التماس را از حضرت بکن، بگو من هم جزو صف شهدای خودت راه بده ملحق به آنها می شود و به آن صواب می رسی این راه راهی است که ان شاء الله در محرم باز است
بین ما و خدای متعال موانعی وجود دارد حجاب هایی است که مانع درک حقیقت بندگی و رسیدن به عرفت خدای متعال می شود مارا از رسیدن به مقام معرفت به خدای متعال و جلالو جمال او باز می دارد و در فرصت دنیا ما باید تلاش کنیم که این حجاب ها و موانع برداشته بشوند و ما به مقام توجه به حضرت حق مقام بندگی مقام قرب راه پیدا بکنیم همه اسباب و بسائط در این دنیا برای درک این مقام برای رسیدن به ذکر خدای متعال و توجه به خدای متعال برای رسیدنبه مقام معرفت و بندگی خدای متعال فراهم هست. و اگر هم ما در فرصت دنیا نتوانیم خودمان را به این مقام برسانیم و نتوانیم موانع را برداریم ممکن است دیگر هیچ وقت در عوالم بعد هم این موانع از ما برداشته نشود. گاهی تعبیر قرآن این است که من کان فی هذه اعمی و هو فی آخره اعمی، اگر کسی در اینجا چشم دلش باز نشد و نتوانست حقایق پنهانی این عالم را ببیند و نتوانست به یقین برسد در عالم آخرت هم که واقع می شود باز هم همینطور است و لو این که عالم آخرت یک تفاوت جدی ای با دنیا دارد یومهم بارزون آن چیزهایی که در عالم دنیا پوشیده است آنجا آشکار می شود. صفات انسان خصوصیات انسان آنجا ظاهر و آشکار می شود. مثل دانه ای که وقتی شکفت و سبز شد خصوصیات نهفته در این دانه کاملا آشکار می شود اگر آفت زده باشد اگر سالم باشد معلوم می شود قیامت اینطوری است ام در عین حال با همه این حرفها با فرض این که لقد کشفنا عنک غطائک آن پرده ای که جلوی چشم انسان بوده در قیامت برداشته و بصرک الیوم حدید چشم انسان تیزبین می شود چیزهایی که در دنیا نمی دید آنجا می بیند در عین حال آنهایی که در دنیا چشم قلبشان باز نشده یک جوری راه نرفتند که پرده ها برداشته بشود و بتوانند خودشان در محضر خدای متعال ببینند حضور حضرت حق را احساس بکنند خودشان را در سایه مایت و لطف خدای تمعال ببینند به آرامش و یقین برسند کسانی که نتوانستند در دنیا این قدمرا بردارند در آخرت هم به یقین نمی رسند پرده ها از جلوی چشم آنها کنار نمی رود گرچه اگر کسی در دنیا وارد صراط مستقیم و وادی معرفت و محبت خدایم تعال شد و دلمشغول به معرفت خدای متعال شد مشغوله عن الدنیا بحمدک و ثنائک به جای این که مشغول به دنیا بشود از دنیا برگردانده بود و به حمد و ثناء الهی در دنیا مشغول بود این آدم وقتی وارد عالم برزخ و قیامت می شود سیرش در مقام معرفت ادامه پیدا می کند چون وادی معرفت وادی ای نیست که به دنیا ختم بشود ولی اگر کسی در دنیا قدم به این وادی نگذاشت دیگر امکان اینکه در عالم آخرت وارد این وادی بشود ممکن است فراهم نشود برای همیشه این آدم محجوب می شود و این یکی از عذاب های سنگین قیامت هست ممکن است انسان ازش غافل باشد ولی در قیامت معلوم می شود که چه رنج سختی است کلا انهم من ربهم یومئذ لمحجوبون راه از همین دنیا آغاز می شود این دنیا باید این موانع کنار زده بشود تا بتواند حضور حضرت حق را درک بکند خودش را در محضر ببیند مقام ذکر پیدا بکند و بساط این دنیا هم رسیدن به این مقام و درک این مقام را مهیا می کند برای ما یعنی همه چیز در این عالم آماده است برای رسیدن، به تعبیر نورانی در قرآن سوره مبارکه طه هست خدای متعال می فرماید بعد از این که حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام توبه شان پذیرفته شد و بنا شد هبوط به عالم دنیا بکنند خب این وجود مقدس نگران بودند که نسل ایشان باید با شیطان و فرزندان شیطان زندگی بکنند خدای متعال یک وعده ای داد به ایشان فرمود شما فرود بیایید در زمین فاما یأتینکم منی هدی من شما را تنها نمی گذارم یک هدایتی را برای شما نازل می کنم و این هدایت به شما می آید شما فقط باید کاری که می کنید توجهتان را از او برندارید و من التبع هدای ولا یضل و لا یشقی اگر در دنیا آن هادی ای که من برای شما می فرستم آن امامی که می فرستم آن جریان هدایتی که نازل می کنم شما از او غافل نشدید شما هیچ گاه گمراه نخواهید شد سردرگم نخواهید شد هیچ گاه شقی نخواهید شد مسیر روشن را طی می کنید به سعادت می رسید. اما و من اعرض عن ذکری اگر یک کسی از این چراغ هدایتی که من روشن کردم این ذکری که برایشان فرستادم که می تواند از طریق او متذکر به خدای متعال بشوم از او اعراض کرد میدان گردانی کردند توجه به غیر او کردند و انه معیشه زنکا، عیشش در همین دنیا تنگ و تلخ می شود همه امکانات دنیا هم برایش فراهم باشد عیشش عیش زنک است و روز قیامت یومه یوم القیامه اعمی روزقیامت هم وقتی محشورمی شود چشمش ازش گرفته می شود در روایت دارد هم چشم قلبش هم چشم ظاهریش، وقتی هم گله می کند قال لما حشرتنی اعمی کنت بصیرا من در دنیا از نعمت چشم برخوردار بودم چرا این نعمت را از من گرفتید خدای متعال بهش گفته می شود کذلک اتتک آیاتنا ما شما را که رها نکردیم در دنیا ما آیات خودمان را برای شما فرستادیم آنها نشانه های ما بودند اگر به انها توجه می کردید به خدا می رسیدید. کذلک اتتک آیاتنا ما نگفتیم شما برو دنبال امام ما نگفتیم شما برو دنبال پیامبر ما نگفتیم شما برو دنبال کتاب ما کتاب را به سمت شما فرستادیم انبیاء را فرستادیم اینها آیات ما بودند اگر کسی چشم از امام برنگرداند حتما خدای متعال می رسد چشم دلش باز می شود و می تواند در پرتو نور امام همه این حقایق عالم را ببیند ملکوت عالم را ببیند در روایت هست جابربن یزید جعفی که از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق هست و روایات فراوانی حضرت بهش تعلیم کردند که فرمودند این از مختصات خودت است نباید به احدی بگویی می گوید محضر امام صادق بودم عرض کردم آقا این که قرآن می فرماید ما ملکوت آسمان ها و زمین اینگونه به حضرت ابراهیم ارائه کردیم کذلک نری ابراهیم خودمان ارائه کردیم ملکوت عالم را دید و ان یکون من الموقنین طبیعتاً اثر مشاهده ملکوت اموری است یکیش این است که آدم صاحب یقین می شود انوار یقین وقتی وارد قلب انسان می شود که انسان از وارد ملک عبور کند وارد عالم ملکوت بشود این که در روایات هم هست اعلی درجه الزهد ادنی درجه الیقین شاید معنایش همین است این که می فرماید باید بالاترین درجات زهد را پشت سر بگذارید وارد که شدید آن وقت پا به وادی یقین بگذارید زهد یعنی فراغت از دنیا دیگر، یعنی این که آمد و شد دنیا شما را مشغول نکند اگر شما بزرگتر از دنیا شدید وارد عالم ملکوت می شوید ملکوت عالم را می بینید آغاز نورانی شدن به نور یقین و سیر در مقامات اهل یقین هست می گوید به حضرت عرض کردم این که حضرت ابراهیم ملکوت آسمان بهش ارائه شد چطوری ارائه شد این که حضرت یک تصرفی کردند اشاره کردند به عالم بالا فرمودند اینطور، اگر کسی به امام رسید اگر کسی با نور امام حرکت کرد حقایق برای او آشکار می شود. ولی اگر از این هدایت و چرا غ هدایت و این آیه ای که خدا فرستاده ما را به خدا هدایت می کند روبرگردان شدیم روز قیامت وقتی و ارد می شویم دلمان نابیناست دلمان کور است بصیرت دل ازمان گرفته می شود چشم ظاهری هم گرفته می شود جای اعتراض هم نیست. می گویند کذلک اتتک آیاتنا ما آیاتمان را فرستادیم این چراغ هدایت آمد این خورشید تابان آمد رو به ما شما رویتان را برگردانید اگر امام رویش را برگرداند در تاریکی قرار می گیرد این گلایه ندارد کذلک الیوم تنسی، پس این دنیا بستری درش امده است که انسان می تواند به مقام یقین برسد به مقام ذکر برسد می تواند حقایق عالم را در همین دنیا بفهمد. اگر پا در این وادی گذاشت این وادی نا متناهی است. ادامه او در برزخ و قیامت است. سیر با حجت الهی با امام در عالم برزق و قیامت ادامه دارد. ولی اگر وارد نشد غفلت کرد دیگر همیشه باید در ظلمت و تاریکی بماند. خب حالا این موانعی که هست و نمی گذارد ما به معرفت الهی برسیم متذکر خدای متعال بشویم و ما را جدا می کند یا به تعبیری این حجاب ها به دوگونه تقسیم شده اند گفته اند ما دو جور حجاب داریم بین خودمان و خدای متعال یکی حجاب های تاریکی است آدم در فضای تاریکی و ظلمت قرار می گیرد و این مانع محبت الهی معرفت الهی متذکر شدن به خدای متعال می شود یکی هم حجاب های نورانی است عالم ظلمت را پشت سر می گذ ارد وارد وادی نور می شود ولی هنوز حجاب هایی است که باید آنها هم کنار زده بشود از آنها هم عبور کنیم تا به قرب الهی و مقام معرفت کامل کمال معرفت ذکر کامل حضور کامل در محضر خدای متعال راه پیدا بکند این حجاب هایی که از آنها تعبیر می شود به حجاب های ظلمانی با یک بیان عبارتند از گناهان عبارتند از صفات رذیله عبارتند از اعتقادات و عقاید فاسد. گناه بین انسان و خدای متعال حجاب ایجاد می کند انسان اگر اراده او این اختیاری که خدای متعال به او داده از فرمان خدا خارج شد گناه یعنی همین دیگر، گناه یعنی نافرمانی، انسان اختیار دارد می تواند فرمان بری کند می تواند نافرمانی کند اگر نا فرمانی کرد این نا فرمانی انسان را در تاریکی می برد. از خدای متعال دور می کند. طغیان در مقابل خدای متعال سرکشی در مقابل خدای متعال نافرمانی می شود حجاب، این که در روایات دارد که اگر کسی گناه کند هر گناهی یک نقطه تاریکی در قلب انسان ایجاد می کند نکته اش این است که گناه ریشه اش در قلب انسان است انسان اگر قلبش خاضع باشد چشمش گناه نمی کند دستش گناه نمی کند در روایات ملاحظه فرمودید گاهی بیان کرده اند ائمه علیهم السلام انسان اگر گناه می کند دل می خواهد که چشم گناه می کند. دل می خواهد که گوش گناه می کند و این خیلی خطرناک است. یک نقطه تاریک در دل انسان پیدا می شود و انسان را در تاریکی قرار می دهد در بعضی روایات روایات عجیبی است در مجامع ما از جمله در کتاب شریف کافی یک روایت بسیار مفصلی است در کتاب ایمان و کفر کافی در بصائر الدرجات هم مرحوم صفار نقلش کردند روایت خیلی روایت عجیبی است امیرالمومنین علیه السلام توضیح دادند احوال سه دسته را احوال مومنین را احوال سابقون را و احوال آنهایی که اهل ضلالت و گمراهی هستند این سه دسته را احوالشان را توضیح دادند آنجا حضرت می گویند یکی از روح هایی که خدای متعال در مومن قرار د اده روح الایمان است این یک حیات طیبه ای است به مومن می دهد ایده مومن بروح الایمان مومنین را به روحی تأیید می کند فرموند این روح را خدای متعال در مومن قرار داده یک حیاتی است کسانی که مومن نیستند از ان زندگی و حیات برخوردار نیستند مثل این که جمادات از حیات ما برخوردار نیستند. فرمود مومن یک روحی دارد که دیگران ندارند از آن تعبیر می شود به روح الایمان، حضرت فرمود وقتی گناه می کند این روح الایمان ازش سلب می شود ازش فاصله می گیرد تا توبه نکند دیگر برنمی گردد. حالا این روایت متعدد است نقلش کردند توضیح دادند شرح دادند بزرگان مثل مرحوم علامه مجلسی و دیگران علی ای حال ببینید یکی از چیزهایی که ما را در تاریکی و حجاب می برد گناه است. گناه یعنی خروج از فرمان خدای متعال، از قلب انسان تاریک می کند تا قوای انسان را چشم و گوش و زبان انسان تاریک می شود در محیط ظلمت قرار می گیرد این یکی از آن حجاب ها و موانع است لذا در روایات دیدید گفتند گناهان یک نقطه تاریک در قلب انسان ایجاد می کند اگر توبه نکردید و گناه دیگری تکرار کردید یک نقطه تاریکی دیگر و اگر تکرار شد ممکن است همه قلب انسان تاریک بشود راه هدایت به روی انسان بسته بشود لذا این که دستور میدهند هر خطایی یک توبه داشته باشید به دنبال هر خطایی سعی کنید یک تدارکی داشته باشد یک جمله حرفی زدید که یک جوری جبران کنید غیر از توبه سعی کنید تدارک کنید بزرگان گاهی این کار را می کردند دیگر یک جمله می گفته خدای متعال نمی پسندیده مجبور می کرده خودش را یک ختم قرآن کند. که جبران بشود در روایات دیدید فرمود اگر غیبت مومنی را کردید در وسائل الشیعه این روایت هست حضرت فرمودندوقتی غیبت کردید چاره اش این است که برای آن مومن استغفار کنید بنشیند آن قدر استغفار کنید تا گناهی که کردید این غیبتی که کردید از دلتان پاک بشود. برای مومن اینطوری تدارک کنید علی ای حال نکته اش همین است که انسان وقتی گناه می کند یک فاصله ای بین خدای متعال و انسان می افتد این گناه فاصله می اندازد حالا بعد هم عرض می کنم چرا، نافرمانی تاریک می کند انسان را، اگر ادامه پیدا کرد ممکن است خدایی نکرده تاریکی بر قلب انسان مسلط بشود انسان لاابالی شد ایمانش از دست می رود بی مبالات شد نسبت به فرمان خدای متعال بی توجه شد بی توجهی غیر از گناه کردن است ممکن است یک کسی گناه می کند بی مبالات نیست از دستش در می رود شیطان هجوم می آورد غفلت می کند این با ایمان جمع می شود انسان می تواند توبه کند ولی اگر بی مبالاتی کرد نتیجه بی مبالاتی این است که ایمان از انسان سلب می شود. خب حضرت، این یک نکته این یک دسته از حجاب هاست حجاب هایی که بین ما و خدای متعال هست که حجاب تاریکی است ما را در تاریکی فرو می برد فضا فضای ظلمت است فضا فضای تیرگی است. این می شود مثل گناه، مثل صفات رذیله حسد یک صفت ظلمانی است انسان را در تاریکی قرار می دهد بین ما و خدای متعال فاصله می اندازد حسد بخل کبر ریا عجب خود سندی تکبر بر دیگران اینها حجاب هایی هستند که حجاب های لمانی هم هستند ما را از خدای متعال دور می کنند و در تاریکی و ظلمت می برند. یکی دیگر از اینها عقاید فاسد است اعتقاد غلط این اعتقاد فاسد انسان را در تاریکی می برد اینطور نیست که انسان آزاد باشد هر طور می خواهد حرکت کند خدای متعال به انسان اختیار داده ولی اگر اختیار کردی می روی در وادی ظلمت دیدید بعضی ها الان هم دشمن این کار را می کند یکی از کارهایی که به شدت رویش سرمایه گذاری می کند ایجاد شبهه و تردید نسبت به همه ارزشها و اعتقادات حالا ببینید دیگر در این فضاها از اصل توحید گرفته تا همه ارزشها را مورد تردید قرار می دهند و سوال ایجاد می کنند انسان مجاز نیست گوش به اینها بدهد مجاز نیست اینها را بخواند بعضی خیال کردند که این آیه ای که در قرآن گفته شده خدای متعال می فرماید که فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه به بندگان من بشارت به عباد من عباد من انهایی هستند که حرفها را گوش می کنند ولی بهترینش را انتخاب می کنند خیال کردند این آیه به ما مجوز می دهد که برویم هر شبهه ای را گوش کنیم بعد هم توجیه می کنند می گویند آدم باید اعتقاداتش اعتقادات مبتنی بر استدلال باشد. این آیه مال ما نیست. همینطوری که ما الحمدالله خدای متعال در ما یک در طبیعت ما در بدن ما یک دستگاهی قرار داده به طور طبیعی در مقابل عرض کنم ویروس و در مقابل هجوم بیماری ها دفاع می کند از بدن، ولی معنایش این نیست که ما مجازیم خودمان را در معرض بیماری ها قرار بدهیم که، بگوییم چون این دستگاه دفاعی در بدن ما هست ما برویم خودمان را در معرض، چطور شما این کار را نمی کنید. چرا احتیاط می کنید خودتان را در معرض قرار نمی دهید می بینید بیمار است بهش نزدیک نمی شوید بیماری مسری دارد سرما خورده است دیدید به آدم نزدیک می شود آقا من سرما خوردم به من نزدیک نشو مگر چه اتفاقی می افتد آن وقت یک آدمی که شیطان عقل اورا فکر اورا بیمار کرده ویروسی شده همینطور شبهه شروع می کند انداختن من هم می روم کاملا گوش می کنم غلط است این قطعا اشتباه است آدم حق ندارد خودش را در معرض وساوس قرار بدهد خیلی جاها عبور از این شبهه ها به بی اعتنایی است دلیل ندارد من گوش بدهم. در روایت دیدید فرمود من اسقی الی ناطق فقد عبده کسی گوش دل بدهد به حرف یک گوینده دارد عبادت می کند بعد حضرت توضیح د ادند یعنی چی فرمودند این یا حرف خدا را می زند یا حرف شیطان را سوم که نیست. در روایات دیدید فرمود قلب انسان دو تا گوش دارد یکی درش ملک می دمد یکی شیطان، یا حرف خدا را می زند یا حرف شیطان را، اگر حرف خدا را می زند این بندگی خداست. آدم حرف خدا را گوش بدهد بندگی خداست اما اگر سخن شیطان را بگوید گوش بدهی این سخن شیطان است. بعضیها سخنگوی شیطان اند خودشان اسیر شیطان اند شیطان آنها را در کمند خودش گرفته به وسیله آنها دیگران را هم می خواهد فاسد کند ما حق نداریم گوش بدهیم بله اگر با یک شرایطی انسان باید دنبال تأمین اعتقادات خودش برود استدلال یاد بگیرد برهان یاد بگیرد ولی این غلط است که بگوید من می خواهم دینم محکم باشد خودم را در معرض هر شبهه ای قرار بدهم. این که نمی شود که، دیدید گاهی اوقات ما برای این که مثلا در فضای بیماری هایی که مبتلا به همه هستند قرار می گیریم بیمار نشویم با یک شرایطی خودمان را واکسینه می کنیم حساب و کتاب دارد یعنی این بیماری را کنترل می کنند وارد بدن ما می کنند تا ما بتوانیم دفاع کنیم ازش، این جوری نیست که آدم خودش را در معرض هر بیماری ای قرار بدهد در معرض هر فکری قرار بدهد یکی از آفات آخر الزمان این است گفتند صبح مومن است بعد از ظهر که می بینی کافر است. شاید نکته اش همین است دیگر، آدم خودش را در معرض این حرف و حدیث ها نباید قرار بدهد. گرچه عرض کردم در جای خودش یک شرایطی باید در مقابل این شبهات پاسخ داده بشود استدلال بشود ما نباید خودمان را د رمعرض شبهه شیطان قرار بدهیم اینها برمیگردد به دستگاه شیطان شیطان یکی از کارهایی که می کند یکی از ظلمت پراکنی هایی که می کند وسوسه است وسوسه در اعتقادات است اگر اعتقادات آدم را گرفت چیزی برای آدم نمی ماند آدم را می خواهد به خدا به عالم به همه اولیاء خدا بدبین کند خودش بد بین است می خواهد ما را هم بدبین کند. لذا یکی از چیزهایی که ما باید به شدت مواظب باشیم این آیه ربطی به ما ندارد این آیه حالا مجالش نیست من بخوانم اصلا این آیه بحثش این نیست که آدم به هر حرفی گوش بدهد اصلا آیه قبلی دارد بعدی دارد تازه این آیه خطابش به عباد الله است فبشر عباد می فرماید آنهایی که اجتناب از عبادت طاغوت می کنند حواسشان جمع است مواظبند شیطان و دستگاه شیطان به آنها هجوم نبرد آنها بهشان اولئک لهم البشری فبشر عباد، بشارت مال اینهاست انهایی هم که از زیر بار طاغوت و از زیر بار شیطان خارج شدند و بشر، اینها حرف را که بشنوند بهترینش را انتخاب می کنند مال عبدالله است عباد الله یک چراغی در وجودشان روشن شده فرقان دارند وقتی برخورد می کنند می توانند خوب و بد را تشخیص بدهند ترازو دارد ولی من که هنوز این چراغ در دلم روشن نشده که حق ندارم بروم هر تاریکی و هر وسوسه و فتنه ای که از طرف شیطان هست گوش بدهم. آیه ای که تکلیف ما را روشن می کند این آیه قرآن است خدای متعال می فرماید که فالینظر الانسان الی طعامه نگاه کنید ببینید چی می خورید این آیه البته یک ظاهری دارد می فرماید طعامی که می خورید با غفلت نخورید این طعام از یک راه دوردستی آمده به شما رسیده باران ها باریده اند زمین شکافته شده خدای متعال باران را نازل کرده زمین ها را زنده کرده این گیاه روییده این تبدیل شده به طعام شما، همینطوری در غفلت نخورید خیال نکنید یک لقمه ای همینطوری در دهان شما افتاده ببینید از کجا دارد لقمه می آید ببینید کی دارد شما را سیر می کند تا بروید موحد بشوید از دست دنیا نخورید از دست خدا بخورید این یک معنای فالینظر الانسان الی طعامه است فالینظر الانسان الی طعامه انا سببنا الماء ثم شققنا الارض شقا و انبتنا فیها [] ببینید چطوری ما باران را نازل کردیم چطوری زمین مرده را زنده کردیم شکافتیم برای شما انواع میوه ها و محصولات را بیرون آوردیم در غفلت نخورید این یک معنایش است ولی یک معنایی که در روایات امده این است فرمود فالینظر الانسان الی طعامه ببینید علمتان را از کجا یاد می گیرید علم طعام روح انسان است اگر این مسموم بود مسموم میشود روحتان بیمار می شوید. لذا عنایت کنید حجاب های تاریکی که بین ما می افتد گاهی گناه ظاهری است. گاهی صفت رذیله است گاهی هم اعتقادات فاسد است یک اعتقاد فاسد تاریکی در انسان ایجاد می کند. انسان را می برد در تاریکی و ظلمات، بدبینی به خدای متعال آدم را در تاریکی و ظلمت می برد. شک انسان را در تاریکی و ظلمت می برد این مناجات خمس و عشر را ملاحظه فرمودید آنجا به خدای متعال عرضه می داریم که خدایا من را به مقام یقین برسان ان الشکوک والظنون لواقح الفتن و مکدره لصف [] والمنن شک ها تردیدها حیرت ها فتنه ها را باردار می کند. فتنه ها در محیط شک بارور می شوند. و مکدره لسب المنای نعمت های خالص را مکدر می کند لذا یکی از چیزهایی که ما باید به شدت ازش اجتناب کنیم این است پس این یک دسته از حجاب های تاریکی هستند که ما باید مواظب باشیم مبتلا به اینها نشویم و اگر مبتلا شدیم خودمان را از اینها جدا کنیم در دنیا می شود این کار را کرد. حجاب های نورانی هم حالا عرض کردم معانی دیگری هم دارد حجب ظلمانی حجاب های نورانی هم معانی ای دارد یک معنای حجاب های نورانی درجات ایمان است. درجات اخلاص است. که در روایات دیدید ما ده درجه ایمان داریم هر درجه ای اقتضاء دارد کسی وارد وادی ایمان شد از تاریکی نجات پیدا کرده، ولی هنوز هم به مقصد نرسیده، درجات ایمان است. درجات اخلاص است در روایات ملاحظه فرمودید که فرمودند آنهایی که خدا را بندگی می کنند از بندگی نفس و شیطان آزاد شدند اینها سه دسته هستند یک عده ای رغبت در ثواب دارند بهشت می خواهند عمر طولانی می خواهند وسعت رزق می خواهند این ثواب هایی که خداوند قرار داده خدا را بندگی می کنند ولی نمی کند بندگی خداست با خدای متعال داد و ستد می کند نماز می خواند که خدای متعال روزیش را تمام کند. نافله شب می خواند مشرک نیست با خدای متعال معامله می کند خدا را بندگی می کند نماز پرست نیست خدا پرست است بعضی ها ذکر پرستند ذکر برایشان موضوعیت دارد می خواهد این ورد را بگوید کاری ندارد خدا اجازه داده یا نداده، این خدا پرستی نیست ولی مومن نماز می خواند برای خدا می خواند که چی خدای متعال به او ثواب بدهد این چه عیب دارد. یک عده ای نماز می خوانند که خدای متعال انها را جهنم نبرد اطاعت می کند خدا را برای این که می داند اگر معصیت کردی مبتلا به جهنم می شوی اینها هم عبد خدا هستند خیلی مقام خوبی است اینها مذمت نیست در روایات که فرمود یک عده ای خدا را از سر رغبت عبادت می کنند اینها تاجرند این مذمت نیست. می خواهد بفرماید این عبادت است اما عبادت عبادت تجار است. عبادت خداست. یک عده ای خدا را عبادت می کنند از سر ترس خیلی خوب است بد است آدم از خدا بترسد. ما که از همه چیز جز خدای متعال می ترسیم از خدا بترسیم بد است. ترس از خدا آدم را اصلاح می کند. آدم بترسد از خدای متعال بداند یک بار غیبت مومن را کردی دیگر همیشه خدای متعال نمی بخشدت، در روایات دیدید انسان یک گناهی می کند خدای متعال می فرماید تمام شد دیگر، دیگر دستت را نمی گیرم می ترسد که خدای متعال رهایش کند می ترسد خدای متعال یک گناهی کند بیمارت کند یک عمر فقیرت کند. یک عمر عقب بیافتد می ترسد از خدا این که عیب ندارد این خیلی هم عبادت خوبی است. ولی فرمود یک عده ای خدای متعال را عبادت می کنند به خاطر محبت خدای متعال، یک عده ای خدای متعال را عبادت می کنند به خاطر شکر، نه برای این که خدای متعال آنها را بهشت ببرد یا جهنم نبرد نه برای اینکه روزی شان وسیع بشود نه اینکه بیمار نشوند همه اینها را می دانند ولی می گویند اگر هیچ کدام از اینها هم نبود چون تو فرمان دادی ما وظیفه مان اطاعت است. چون خدای متعال را دوست دارند از سر محبت بندگی می کنند اینها مزدشان هم متفاوت است مقامشان هم متفاوت است اینها به مقام رضوان می رسند. و رضوان من الله اکبر یادم هست علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرمایند رضوان رضوان الله که از همه درجات بهشت الهی کبریای الهی در آنجا بیشتر استبا عظمت تر است این رضوان روزی کسانی است که خدا را حبا عبادت کرده اند آنها به مقام رضوان می رسند. پس ببینید ممکن است کسی بگوید حجاب های نورانی یعنی درجات ایمان، یعنی درجات اخلاص، آدم برای خدای متعال کار می کند این خوب است این موحد است. ولی داد و ستد با خدا می کند خود خدا را به حدی دوست ندارد که همه چیز را برای خدا بخواهد نه می گوید خدا خیلی تاجر خوبی است فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به بشارت باد بر شما با خوب کسی دارید تجارت می کنید یکی می گیرد ده تا پس می دهد. این یکی هم تازه خودش به شما داده این یک دانه ای که داده می گیرد گاهی هفتصد برابر به شما می دهد. خیلی تجارت خوبی است دیگر فهمیدند باید با کی تجارت کنند. می دانند دیگران آنچه انسان دارد اگر از انسان بگیرند به انسان پس نمی دهند خدایم تعال هم پس می دهد هم هفتصد برابر رویش می گذارد پس می دهد تاجر خیلی خوبی است می فهمد از خدا بترسی خدای متعال بهت امنیت می دهد می تواند خدا در امنیت خودش نگه بدارد هیچ خطری تورا تهدید نمی کند اولئک لهم الامن آنهایی که از خدا می ترسند متقین در وادی ایمن اند. روز قیامت هم ان حادثه های عظیم انها را نمی ترساند. همه می ترسند انها نمی ترسند. این خیلی عبادت خوبی است ولی فرمود آن عبادتی ارزش دارد عبادت کامل است که انسان حبا عبادت کند در مقام محبت باشد. لذا سیر در درجات نور یعنی این یعنی انسان ایمانش کامل بشود نیتش کامل بشود این فراز دعای ابوحمزه در خاطر مبارکتان هست. اول دعای عذر می خواهم مکارم الاخلاق امام سجاد است دعای بیستم صحیفه سجادیه اللهم صل علی محمد و آله و بلغ بایمانه اکمل الایمان خدایا ایمان من را به کاملترین مرتبه ایمان برسان، وجعل یقینی افضل الیقین هم به من یقین بده هم من صاحب افضل الیقین باشم. وانته بنیتی الی احسن النیات نیت را منتهی کن به بهترین نیت ها بهترین نیت چی است یعنی عبادت حبی، نه خوب است نه طمع است این می شود بهترین نیت ها برای خدای متعال کار می کند برای خدای متعال هم که کار می کند از سر محبت این حجاب های کانه نورانی است انسان اگر برای بهشت عبادت بکند به بهشت می رسد به مقام رضوان نمی رسد. در بهشت هست ولی در مقام رضوان نیست این می شود حجاب نورانی، الان هم دارد خدارا عبادت می کند مشرک نیست شریک برای خدا قائل نیست از خدایم تعال می ترسد از در و دیوار و زمین وآسمان و زلزله و طوفان نمی ترسد از ماه و خورشید نمی ترسد از درنده و خزنده نمی ترسد از خدای متعال می ترسد. موحد است. ولی این درحجاب نورانی است. این همین حرف است جهنم نمی رود. عذاب نمی شود. از عقوبت و عذاب و سختی ها در امان است همه در سختی اند او در راحتی است ولی این وادی که وادی نور است غیر از قرب خدای متعال و درک رضوان خدای متعال است این هم می شود حجاب نور و حجاب ظلمت که ما باید تلاش کنیم این را برداریم با ید تلاش کنیم صفاتمان اعمالمان اخلاق مان اعتقاداتمان همه نورانی باشد تاریک نباشد. نه در عملمان معصیت خدا را کنیم نه در اخلاقمان چون حسد معصیت است. منتها معصیت روحی است اعتقاد فاسد معصیت است معصیت قلبی است لب انسان دارد تاریک می شود باطن وجود انسان دارد تاریک می شود. هیچ معصیتی نکنیم نه دنبال عقاید فاسد باشیم نه دنبال، خودمان را دم چوگان شیطان قرار ندهیم اعتقادمان را اخلاقمان را عمل مان را باهاش بازی نکنیم. و اگر از اینها خلاص شدیم برای خدا کار کردیم مواظب باشیم درجات نیت خودمان درجات اخلاص خودمان را بالا ببریم تا برسیم به آنجایی که به خاطر محبت خدای متعال عمل بکنیم این می شود سیر و عبور از ظلمات و عبور از حجاب های نورانی تا انسان برسد به مقام محبت و مقام رضوان خدای متعال، حالا یک معانی دیگری هم دارد که ان شاء الله اگر خدای متعال توفیق داد محضرتان تقدیم می کنم. عرض من این بود که رزق محرم این است. یکی از رزق های محرم این است که سر سفره امام حسین علیه السلام انسان برسد به مقام محبت. این سفره ای است که می شود رسید و خیلی هم آسان است می دانید خیلی هم سخت است دیگر آدم می خواهد از گناه و اخلاق بد و اعتقادات نا مناسب جدا بشود همه چیزش درست بشود بخواهد از مقام ترس و رغبت عبور کند به مقام محبت برسد این خیلی کار سختی است .گاهی آدم تصور میکند می بیند نشدنی است فقط مال اولیاء خداست زود می کشد کنار در محرم اینها به آسانی به دست می آید. یکی از رزق های محرم سر سفره محرم آسان اینها به دست می آید آسان که می گویم یعنی خیلی فراهم تر است از وقت های دیگر، خدا حفظ کند یک عزیزی را می فرمود که من به سعید بن عبدالله خیلی علاقمندم در اصحاب سیدالشهداء به خاطر این که آن نمازی که خوانده سپر سیدالشهداء شد 13 چوبه تیر مسموم را با سر و دست و سینه و گردن خودش گرفت تا نماز حضرت تمام شد بعد هم روی زمین که افتاد به حضرت عرض کرد هل اوفیت می فرماید من یک موقعی اصحاب حضرت را در خواب دیدم رفتم سراغ سعید بن عبدالله یک سیمای عربی بسیار زیبا فوق العاده تعریف می کرد فرمود رفتم یک سوال ازش کردم بهش گفتم تو چطوری توانستی بر طبیعت خودت بر نفس خودت غالب بشوی این تیرها که آمدند سر و صورتت را سپر تیرها قرار دادی که امام حسین نمازشان را بخوانند می گفت برگشت یک نگاهی به من کردند گفتند حب الحسین محبت امام حسین، این آدم را این طوری می کند آدم همه چیزش را می دهد برای ولی خودش، اینها که شب عاشورا می گفتند ای کاش هفتاد بار ما کشته می شدیم خاکسترمان را هم می سوزاندند خاکسترمان را هم به باد می دادند دوباره زنده می شدیم دوباره به شهادت می رسیدیم مقام محبت است این مقام خوف نیست. این مقام رغبت در بهشت نیست این مقام بالاتری است. آنی که می شود کنار امام حسین به دست آورد این است حضرت به ریان بن شبیب روز اول محرم دستورهایی د ادند که مال ماه محرم است. یکیش این بود فرمودند ریان بن شبیب ان سرک ان تکون لک من الثواب ان یکون یکون لک من الثواب ما لمن الستشهد مع الحسین علیه السلام اگر می خواهی به آن درجه و ثوابی که خدا به شهدای امام حسین داده داشته باشی فمتی ذکرته هر وقت یاد امام حسین افتادی التماس امام حسین کن، بگو یا لیتنی التماس کن بخواه یا لیتنی کنت معهم ای کاش من هم در صف شهدای شما راه پیدا می کردم فافوز فوزا عظیما، به آن فوز عظیم می رسیدم فرمود اگر این را مداومت کنی هر وقت یاد امام حسین می افتی این التماس را از حضرت بکن، بگو من هم جزو صف شهدای خودت راه بده ملحق به آنها می شود و به آن صواب می رسی این راه راهی است که ان شاء الله در محرم باز است
تاکنون نظری ثبت نشده است