- 750
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 63 تا 71 سوره احزاب
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 63 تا 71 سوره احزاب"
- تساوی مردان و زنان در حرمت نگاه به نامحرم؛
- دلیل نبود تلازم بین عدم وجوب ستر وجه و کفّین و جواز نظر؛
- بررسی راههای نجات و عدم کارآیی آن برای کفار در قیامت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً (63) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً (64) خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلَا نَصِیراً (65) یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ (66) وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ (67) رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً (68) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَکَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهاً (69) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً (70) یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً (71)﴾
تساوی مردان و زنان در حرمت نگاه به نامحرم
برخی از مسائل مربوط به مطالب قبل این است که گرچه اینها بحثهای فقهی است و در فنّ شریف فقه باید مطرح بشود اما خب گاهی در اثر ضرورت، اینها هم طرح میشود. اصل اوّلی در نگاه این است که چه مرد چه زن مواظب چشمشان باشند نه مرد حق دارد نامحرم را نگاه کند نه زن حق دارد نامحرم را نگاه کند سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیه سی به بعد بین زن و مرد از این جهت فرقی نگذاشت در آیه سی فرمود: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ در آیه 31 هم فرمود: ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ پس حرمت نگاه و نظر فرقی بین زن و مرد نیست نه مرد حق دارد نامحرم را ببیند نه زن حق دارد نامحرم را ببیند.
دلیل عدم وجوب پوشش در حدّ زنان برای مردان
مطلب دوم راجع به پوشش است بر مرد, پوشاندن واجب نیست برای اینکه کارهای جامعه به دست اوست او اگر بخواهد سر و صورتش را بپوشاند دستش را بپوشاند نمیتواند کار انجام بدهد پس وجوب سَتْر بر مرد نیست یعنی صورتش را بپوشاند مویش را بپوشاند دستش را بپوشاند ـ نه این طوری که متأسفانه الآن رواج پیدا کرده دست یعنی همین مچ و تا زند و اینها ـ بر او واجب نیست بپوشاند چون باید کار بکند اما بر زن لازم است که بپوشاند که مبادا در معرض نگاه قرار بگیرد لذا فرمود موی سر و گردن و گریبان را کاملاً بپوشاند ﴿وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ﴾[1] یعنی از سر تا گریبان همه را باید بپوشاند.
نبود تلازم بین عدم وجوب ستر وجه و کفّین و جواز نظر
مسئله وجه و کفّین را برخیها استثنا کردند اما استثنا در وجوب ستر است نه جواز نظر یعنی اگر برخی از فقها(رضوان الله علیهم) فتوا دادند که بر زن پوشاندن صورت واجب نیست معنایش جواز نظر به صورت زن نیست مثل اینکه بر مرد پوشاندن صورت واجب نیست و زن حقّ نگاه ندارد این ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ زنها نمیتوانند مردها را نگاه کنند حالا پیرزن در همان سورهٴ مبارکهٴ «نور» فرمود قواعدِ از نساء کهنسالها حرجی بر آنها نیست آیه شصت سورهٴ مبارکهٴ «نور» این بود ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لاَ یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیابِهنَّ﴾ البته ﴿وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ﴾ غرض آن است که اگر برخی از فقها فتوا دادند که پوشاندن صورت بر زن واجب نیست معنایش جواز نظر نامحرم به صورت زن نیست مثل اینکه پوشاندن صورت بر مردِ جوان واجب نیست ولی نگاه زن به او هم جایز نیست غرض, تلازم بین عدم وجوب سَتْر و جواز نظر نیست.
بیان مقدار نگاه مجاز زن و مرد نسبت به هم
پرسش:... پاسخ: بله انسان که شکسته نگاه میکند اگر یک وقت هم چشمش افتاد آن نگاهِ تیز نیست حذف متعلّق هم یدلّ علی العموم و بحث هم درباره زن و مرد است معنایش این نیست که آسمان را نگاه نکنید زمین را نگاه نکنید این غضّ بصر راجع به طرف مقابل است معنایش این نیست که وقتی راه میروید جلویتان را خوب نگاه نکنید آسمان را نگاه نکنید درخت را نگاه نکنید این بر اساس تناسب حکم و موضوع, راجع به زن و مرد است هم زن نگاهش را بشکند نه اینکه چشمش را ببندد راه برود با نگاه بسته و ضعیف حرکت کند که کنایه از آن است که باید کار خودش را انجام بدهد آسمان و زمین و راه و زندگی خودش را ببیند نامحرم را نبیند آن مرد هم همینطور است.
پرسش... پاسخ: بله دیگر بر اساس تناسب حکم و موضوع این است گرچه حذف متعلّق نشانه عموم است برای اینکه تناسب حکم و موضوع راجع به نامحرم است منتها طرزی هم حرکت کند که اگر یک وقت نگاهش افتاد, گرفتار نشود این مسئله اول بود.
دلیل نبود تلازم بین عدم وجوب ستر وجه و کفّین و جواز نظر
فرع دوم این است که اگر برخی از فقها از مسئله ﴿وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ﴾ که ظاهرش این است از سر تا گریبان را بپوشاند اینها صورت را استثنا کردند معنایش این نیست که چون پوشاندن صورت واجب نیست نگاه نامحرم هم جایز است این تلازم نیست به دلیل اینکه بر مرد پوشاندن صورت واجب نیست ولی زن حقّ نگاه ندارد مخصوصاً جوان, در آن آیه شصت هم که زنهای پیر را استثنا کرده خب مردان پیر هم از این جهت استثنا میشوند اگر مرد پیر را نگاه کند مشکلی نیست پس ﴿وَالْقَواعِدُ﴾ از نساء حکم خاصّ خودشان را دارند این مربوط به مسئله نگاه و پوشاندن و امثال ذلک.
تبیین مصادیق وجوب صلوات
اما آنچه مربوط به صلوات است صلوات را ذات اقدس الهی به ما فرمود که بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صلوات بفرستید خصوصیّاتش را روایات مشخص کرده مثل سایر مطلقاتی که درباره نماز و روزه و حج و زکات هست ولی خصوصیاتش را روایات مشخص کرده که فرمود بگویید: «اللهمّ صلّ»[2] حالا این رجحان صلوات که مطلق است مورد وجوبش شب و روز نُه حالت است یعنی نماز صبح یک بار, نماز ظهر دو بار, نماز عصر دو بار جمعاً میشود پنج بار, نماز مغرب دو بار میشود هفت بار و نماز عشاء هم میشود دو بار جمعاً میشود نُه بار این نُه بار شب و روز واجب است وقتی میلیونها نفر مشمول این تکلیف باشند میلیونها حکم تکلیفی است پس نمیشود گفت این آیه نازل شده است یک مصداق دارد نه خیر, مصادیق فراوان فی اقطار الأرض دارد چون زمین کُروی است در هر وقتی بالأخره برخی مشغول نماز هستند «فی مشارق الأرض و مغاربها» پس میلیاردها مصداق دارد نمیشود گفت این آیه آمده یک مصداق داشت.
محفوظ بودن رجحان صلوات در تمام لحظات عمر
مطلب دیگر اینکه آن رجحانش سر جایش محفوظ است مثل اینکه حج در تمام مدت عمر یک بار واجب است برای مستطیعها اما برای غیر مستطیع و همچنین مستطیعها بعد از انجام فریضه این رجحانش سر جایش محفوظ است در طول سالها، عمره همینطور است پس گاهی بعضی از احکام در تمام مدت عمر یک بار واجب است مصادیق مستحبّهاش فراوان است یا سالی یک بار است مصادیق مستحبّه دیگر دارد یا هفتهای یک بار است مصادیق مستحبّهای دارد در جریان مسائل مالی هم همینطور است این صلوات, واجبش در آن نُه مورد است مستحبّش هم که مصادیق فراوانی دارد.
روایات بیان کننده کیفیت صلوات
پرسش:... پاسخ: حالا آن بلند فرستادن یک راه دیگری دارد ولی بالأخره در اماکن عمومی در حرمها در حضور پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مخصوصاً فرمود صدایتان را بلند نکنید ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ﴾[3] حالا یک مسئله است که کیفیت فرستادن صلوات بلند باشد یا نه, جهر باشد یا اخفات آن یک مطلب است مثنی باشد یا فرادا آن یک مطلب است ولی اصلِ تکرّر واجبش شب و روز بر هر فرد مکلّف نُه بار و میلیونها مکلّف در عالَم وجود دارد بر اساس کرویّت زمین هر لحظه یک جا, جای نماز است پس مرتب این صلوات دارد اجرا میشود, گاهی هم عمری یک بار واجب است بقیه میشود مستحب مثل حج و امثال ذلک اما کیفیتش را البته باید روایات بگویند مثل کیفیت نماز و زکات و روزه را هم روایات مشخص کرده.
دلالت صریح آیات قرآنی بر امر شدن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به صلوات بر مؤمنین
مطلب دیگر اینکه درباره پیغمبر و اهلش(علیهم الصلاة و علیهم السلام) روایات داریم اما درباره مؤمنین که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾[4] در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» که فرمود او بر شما که مؤمن هستید صلوات میفرستد به دیگران دستور نرسیده که شما هم بر مؤمنین صلوات بفرستید درباره سلام وارد شده است که «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»[5] اما درباره صلوات فقط خطاب به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالصراحه آمده که شما بر اینهایی که وجوهاتشان را ادا میکنند خدماتی دارند صلوات بفرستید در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» در دو بخش، صلوات رسول مطرح است یکی در هنگام گرفتن وجوه شرعی مثل زکات، آیه 103 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این بود ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ یکی هم در همان سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه 99 این است ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾ یعنی برخی از مؤمنیناند که قدمهای خیر برمیدارند کمکهای مالی میکنند لوجهین: یکی قربة الی الله, یکی شمولاً لصلوات الرسول هم قربة الی الله نصیبشان میشود هم صلوات پیامبر شامل حالشان میشود مستحضرید که جریان «الصلاة قربان کلّ تقی»[6] همین تعبیر درباره زکات هم آمده[7] یعنی نماز, وسیله تقرّب نمازگزار به خدای سبحان است زکات و صدقه و ادای وجوهات شرعی هم وسیله تقرّب آن مؤدّی به ذات اقدس الهی است اینجا فرمود این کارِ خیر هم مایه قُربات عند الله است هم مایه بهرهمندی از صلوات رسول حالا چه انسان به خود حضرت عطا بکند چه کارِ خیر، آن آیه 103 که فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ آن خطابش مشخص است اما این آیه 99 فرمود: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾ یعنی برخیها هستند ـ اعراب که خصوصیّتی ندارند ـ که اینها خدماتی انجام میدهند لوجهین یکی قربة الی الله یکی هم نِیلاً لصلوات الرسول البته صلوات رسول هم برای تحصیل همان تقرّب است لذا در بخش بعدی فقط مفرد ذکر شده دیگر سخن از دو چیز نیست ﴿قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾.
ضرورت تأسّی به پیامبر, دلیل در فرستادن صلوات بر مؤمنین
اگر ما بنا شد که به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تأسّی بکنیم میشود بر مؤمنین, اولیای الهی, علما, صدیقین, صلحا, شهدا هم صلوات فرستاد اینکه وقتی خواجه نصیر نام مبارک سیّد مرتضی را در درس میبرد مطلبی را از سید مرتضی نقل میکرد میگفت «صلوات الله علیه» برای رفع اعجاب شاگردانش میگفت «کیف لا یصلّی علی المرتضی»[8] غرض این است که این امکانش هم هست و البته تأدّبش این است که رجائاً این کارها انجام بشود.
پرسش:... پاسخ: بله این به همان قرینه داخلی است برخیها خواستند از این تکرّر نجات پیدا کنند لذا با ضمیر خواستند حل کنند با اینکه با ضمیر هم مسئله حل نمیشود به خاطر همین قرینه داخلی که لا یلزم الدور, گفتند خودِ این مستثناست.
بررسی نسخ آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾ در نظر امامیه
این آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾ هم که ملاحظه فرمودید این هم یک بحث عمیق فقهی دارد که این در کتابهای فقهی در آیاتالأحکام در بحث خصائصالنبی البته مطرح است. مرحوم جمالالدین مقداد سیوری ایشان میفرمایند این آیه 52 که دارد ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ قیل که نسخ شده است به وسیله آیه پنجاه که ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ علی وجهٍ بعد میفرماید «و هو فتویٰ اصحابنا» اصحاب ما امامیه نظرشان این است و به وسیله آیه ﴿تُرْجِی مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ﴾ که دو تفسیر داشت علی الوجه الأول بعد میفرمایند گرچه این دو آیه قرائتاً قبل از آیه ﴿لَا یَحِلُّ﴾ هستند ولی نزولاً بعد از این واقع شدند.[9]
تبیین وجوه ثلاثه در تفسیر ﴿بَعدُ﴾ در آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾
مطلب بعدی آن است که سه وجه در این ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾ هست ایشان بعد از ذکر آن نص, این سه وجه را ذکر میکند بعد میفرماید این هم فقط فایده علمی دارد برای اینکه ما حالا وقتی گفتیم نسخ شده است هیچ کدام از آن وجوه ثلاثه راه ندارد. ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ وجه اول این است که بعد از این نُه همسری که داری از این به بعد دیگر زن بر شما حلال نیست این وجه اول, دوم اینکه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی بعد این آیه ﴿إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ سوم اینکه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی بعد از آن محرّماتی که در سورهٴ «نساء» آمده که این دیگر خصیصهای برای پیغمبر نیست روایتی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است این سومی را تأیید میکند بعد میفرماید چون فتوای اصحاب ما این است که این آیه منسوخ است به آیه ﴿إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ هیچ کدام از این سه وجه صبغهٴ فقهی ندارد فقط یک اثر علمی دارد که چنین چیزی گفته شده, بعد میگوید روایتی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است ضعیف است چون موافق با اجماع اصحاب نیست بنابراین چه در اصلِ ازدواج که طلاق بدهد همسر دیگر بگیرد یا معاملهای را فسخ کند و اَمه دیگر بخرد هیچ کدام از اینها محدودیتی ندارد این طبق نظر مرحوم جمالالدین سیوری در کنزالعرفان است[10] البته چون حکم فقهی است و جزء خصائصالنبی است از دو نظر باید جداگانه در فقه بحث بشود.
بررسی راههای نجات و عدم کارآیی آن برای کفار در قیامت
مسئله قیامت فرمود اینها چهارتا مشکل دارند اینها که حجّت الهی بر اینها تمام شده است هیچ راهی برای عذرخواهی و برگشت اینها نگذاشتند اینها چهارتا مشکل جدّی دارند یکی اینکه این خطر قطعی را دیگری برای اینها حل نمیکند هیچ ولایتی ندارند برای اینکه از تحت ولایت هر ولیّای بیرون آمدند ﴿لا یَجِدُونَ وَلِیّاً﴾ این نکره در سیاق نفی است که کسی مشکل اینها را حل بکند بالقول المطلق نیست دوم اینکه نصیر ندارند نصرت همانطوری که قبلاً ملاحظه فرمودید این است که بخشی از کار را خود آدم انجام بدهد بخش دیگر را معین و معاون او به عهده بگیرد این را میگویند نصیر آن اوّلی را میگویند ولیّ, فرمود اینها نصیر هم ندارند. سوم اینکه اگر کسی هیچ پناهگاهی نداشت وقتی خطری پیش آمد بالأخره با دست جلوی چشمش را میگیرد جلوی صورتش را میگیرد چون مهمترین عضو چشم و صورت اوست آسیب نبیند فرمود این عذاب ما مستقیماً با چشم و صورت او کار دارد دست و پای او بعد گرفتار میشوند و هیچ قدرتی ندارند که با دستشان جلوی صورتشان را بگیرند ﴿یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ﴾ ما تنگاتنگ اول به صورتشان حمله میکنیم چهارم اینکه اگر بخواهند مشکل روانیشان را حل کنند بگویند عدهای باعث شدند که ما به دام افتادیم این هم راهحل ندارد برای اینکه اگر حجّت الهی بالغ نشود که کسی معذّب نمیشود این چهارمی هم مشکل آنها را حل نمیکند برای اینکه اگر اینها بگویند ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» همین مطلب مبسوطاً گذشت که آنجا خود آن کُبراء به اینها میگویند خب رهبران الهی هم بودند شما میخواستید حرف آنها را گوش بدهید آیه 38 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود: ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعاً﴾ سابق و لاحق هر دو به آتش افتادند ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ این متأخّرین درباره پیشکسوتانشان میگویند ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ خدایا اینها ائمه کفر بودند اینها ما را گمراه کردند ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ آنگاه خدای سبحان میفرماید: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آنها عذابشان دو برابر است شما هم عذابتان دو برابر است یک عذاب برای اصلِ ارتکاب گناه است عذاب دوم آنها برای اینکه شما را گمراه کردند عذاب دوم شما برای اینکه شما با داشتن رهبران الهی به دنبال اینها راه افتادید پس شما هم دو گناه دارید منتها حساب نکردید ﴿قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ این است که در آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» حجت را خدای سبحان تمام کرده دیگر اینها راهی ندارند.
بیمورد بودن سؤال از زمان برپایی قیامت
مطلب بعدی آن است که در جریان قیامت که فرمود: ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ﴾ در خیلی از موارد است که آنها سؤال میکنند قیامت چه وقت قیام میکند فرمود هیچ کسی وقت قیامت را نمیداند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود قیامت علمش نزد خداست لکن طرزی این آیات تنظیم شده است که گویا الآن ما در کشتیِ قیامت نشستهایم این کشتی قیامت یک وقت لنگر میاندازد این سؤال را چه کسی کرده چه کسی یادشان داده اینطور سؤال بکنند سؤال این است که چه وقت ساعت, لنگر میاندازد ﴿أَیَّانَ مُرْسَاهَا﴾[11] مُرسا یعنی لنگر, الآن این کشتی وجود دارد (یک) روی دریا حرکت میکند (دو) در حال حرکت است (سه) یک وقت هم باید لنگر بیندازد (چهار) این سؤال از کجا برخاست چه کسی سؤال کرد چه کسی یادشان داد شما اینطور سؤال بکنید سؤال سائلان درباره قیامت این است که پیامبرا! این قیامت چه وقت لنگر میاندازد ﴿أَیَّانَ مُرْسَاهَا﴾ چه وقت لنگر میاندازد چه کسی حالا یادشان داده اینطور تعبیر بکنند معلوم میشود قیامت موجود است مثل کشتی است که در دریاها دارد حرکت میکند ما هم در این کشتی نشستهایم این کشتی یک وقت لنگر میاندازد میگوید آقایان پیاده شوید این یعنی چه؟!
قدرت لایزال الهی مانع ورود در بعضی از حریمها
گاهی انسان به آیاتی میرسد که اصلاً به خودش اجازه ورود در آن حریم را نمیدهد ﴿وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ﴾[12] قبلاً هم این بحث گذشت که کاری از این مهمتر در عالَم قابل فرض نیست آن کار این است که کلّ این نظام برچیده بشود دوباره ساخته بشود کاری از این بزرگتر در عالم فرض دارد قیامت وقتی بخواهد قیام کند ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾[13] چطور قیام میکند ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾[14] یعنی «تبدّل السماوات غیر السماوات, تبدّل الأرض غیر الأرض» این دو کار است یعنی کلّ این نظام مِن العرش الی الفرش اینها به هم میخورد دوباره ساخته میشود فرمود این یک لحظه است ﴿وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ﴾ این است که اصلا به ذهن در نمیآید به حساب در نمیآید. در سورهٴ مبارکهٴ «جن» وقتی مسئله معاد را مطرح فرمود, آیه 24 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «جن» این است ﴿حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً ٭ قُلْ إِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً﴾ به اینها بگو آنچه شما وعید داده میشوید من نمیدانم نزدیک است یا مدتی باید بگذرد این مسئله معاد است بعد فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ﴾ این غیب الف و لامش یا جنس است که معاد را هم شامل میشود یا الف و لامش عهد است عهد ذکری, عهد ذهنی که قدر متیقّنش همین معاد است عالِم به ﴿الْغِیْبِ﴾ است اگر ﴿الْغَیْبِ﴾ جنس بود معاد را شامل میشود اگر عهد ذکری و ذهنی بود خصوص معاد است ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ﴾.
روشن بودن مسئله معاد برای پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
بنابراین اگر ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست او که به ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾[15] رسیده ظاهر عالَم, باطن عالم, گذشته عالم, آینده عالم مشهود اوست او که میفرماید: «لو کُشف الغطاء ما ازددت یقینا»[16] آن را میبیند, بنابراین برای آن ذوات قدسی مسئله معاد و قیامت روشن است که علمِ اینها در آن محدوده به اذن خدا توسعه دارد اما بالأخره برای توده مردم قابل حل نیست برای خیلی از خواص قابل حل نیست و دانستنش هم برای انسان خطر دارد میگوید ممکن است من حالا وقتی درازمدت است هنوز فرصت داریم آخر من توبه میکنم در حالی که به تعبیر سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی اگر کسی این استغفار را وسیله گناه قرار بدهد بگوید گناه میکنیم بعد هم استغفار میکنیم این دو گناه کرده یکی خود گناه را مرتکب شده یکی اینکه حریم استغفار را حفظ نکرده استغفار را به استهزا گرفته حالا گناه میکنیم بعد استغفار میکنیم حالا پیر شدیم بعد توبه میکنیم این گرفتار دو گناه است اینطور نیست که حریم استغفار را حفظ نکرده باشد گناه نکرده باشد غرض این است که چنین چیزی هم هست حالا آنها نه مقدور ماست نه ما مکلّفیم آنها را بفهمیم ولی اجمالاً احتمال علمی آنها را میدهیم برای اینکه ظاهر آیات سورهٴ «جن» این است که ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی﴾ بنابراین اگر اهل بیت بفرمایند ما مسئله معاد را میدانیم ظاهر آیه قرآن تأیید میکند براهین عقلی هم البته ناظر به این قسمت است و حمایت میکند.
فهم دقایق قرآن در انحصار پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:... پاسخ: آنها میگویند اصلِ قرآن را نمیفهمیم, آن دقایق را هیچ کس نگفت میفهمیم, دقایق را غیر از اهل بیت کس دیگری نمیتواند بفهمد برای اینکه این قرآن کریم مثل حبل مَتینی است که یک طرفش به دست خداست یک طرفش به دست ما، این اول سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» دارد که ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾[17] پس کاملاً ما قرآن را میفهمیم برای اینکه برای علمِ ما نازل کرده مراحل نازلهاش را میفهمیم, میانیاش را میفهمیم, بالاترش را میفهمیم تا آنجا که مکلّفیم باید بفهمیم و معتقد بشویم و متخلِّق بشویم و عمل بکنیم میفهمیم اما آن اوج مراتب که فرمود آن قلّهاش نزد ماست آن نه عِبری است نه عربی نه سریانی, نه تازی, نه فارسی ﴿وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾[18] بله ما آنجا را نمیفهمیم, دسترسی به آن هم نداریم راه هم به آن نداریم مأمور هم نیستیم مکلّف هم نیستیم اما این بخشی که فرمود: ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ کاملاً میفهمیم برای ما حجّت الهی هم روشن است.
پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) عالِم به غیبِ نسبی با تعلیم الهی
پرسش:... پاسخ: خب آن غیبی که هست بالأخره به اعلام الهی است.
پرسش: غیب نِسبی هست یا نه؟
پاسخ: غیب نسبی را به تعلیم الهی میدانند نه از خودشان فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی﴾ در بعضی از روایات هم ائمه(علیهم السلام) اشاره کردند ما هم جزء مرتضی هستیم[19] غرض آن است که کسی از نزد خود به غیب علم داشته باشد این نیست اما ﴿فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ﴾ و نبیٍّ و ولیٍّ و امامٍ و صدیقٍ و صالحٍ و شهیدٍ آن غیبهای مراحل نازله و وُسطا آن البته ممکن است این اظهارش یعنی آگاه کردنش به عنایت الهی است.
بنابراین احتمال اینکه وجود مبارک حضرت بداند هست عمده آن است که ما الآن در کشتی قیامت هستیم این کشتی متحرّک است و کشتیبان هم این را دارد رهبری میکند یک وقت هم لنگر میاندازد ﴿أَیَّانَ مُرْسَاهَا﴾ این از دقیقترین سؤالهایی است که درباره مسئله معاد مطرح است.
بررسی محدوده ممنوعیت رنجش پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
بعد از این بیانات فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «صف» هم هست[20] فرمود نظیر امتهای گذشته نباشید نظیر بنیاسرائیل نباشید که پیامبرشان را رنجاندند شما هم در جریان همسر زید دهنتان باز باشد هر حرفی را بزنید اینطور نباشد اینها روح مطهّر پیامبر را میرنجاند آزار میکند نظیر یهودیانی نباشید که پیامبرشان را آزار کردند ﴿لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا﴾ آنچه درباره حضرت موسی(سلام الله علیه) گفتند ذات اقدس الهی موسای کلیم را تبرئه کرده آنها را هم قهراً تنبیه کرده فرمود مواظب زبانتان باشید ﴿فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَکَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهاً﴾ موجّه بود حالا این اختصاصی به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد؟ فرمود نه, ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً﴾ از گناه پرهیز کنید (یک) و حرفِ مُتقن و محکم بزنید (دو) این قول در مقابل فعل نیست اینکه در سورهٴ «ق» دارد ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾[21] این قول در مقابل فعل نیست بلکه «ما یلفظ من قولٍ, ما یکتب من کتابٍ, ما یَفعل مِن فعلٍ الاّ لدیه رقیب عتید» انسان «لا یقوم و لا یقعد الاّ لدیه رقیب عتید» منتها حالا قول را به عنوان شاخص ذکر کردند. فرمود قولِ سدید داشته باشید یعنی فعل سدید داشته باشید قول اگر صدق و حق باشد سدید است اگر کذب و باطل باشد خفیف و تهیمغز است در قیامت اعمال برخیها, ترازوی بعضیها سبک است ﴿خَفَّتْ مَوَازِینُهُ﴾[22] برای اینکه افعال و حرفهای سنگین ندارند قول سدید آن است که مطابق با حق باشد مستحضرید که حق, برای خیر بودن و صلاح و فلاح بودن تمامالموضوع است اما صدق, تمامالموضوع نیست مقتضی خیر است برای اینکه گاهی صدق است اما خیر نیست آن کسی که غیبت میکند کارش صدق است آن کسی که نمّامی میکند کارش صدق است لکن حق نیست صدق باید حق باشد عمل باید عدل باشد اگر عدل بود خیر است اگر حق بود خیر است و مانند آن.
راهکار رسیدن به تابعیت از خدا و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در رسیدن به فوز عظیم
فرمود قول سدید داشته باشید اگر این کارها را کردید گفتارتان, رفتارتان مُتقن و علمی بود بیبرهان نبود بیدلیل نبود آنجا هم که دلیل دارید نظم جامعه را, امنیت جامعه را, امانت جامعه را, عِرض و آبروی جامعه را حفظ کردید خدا چند کار میکند یکی اینکه بالأخره شما اعمالی که دارید این اعمالتان که صد درصد درست نیست برخی از اعمالتان مشکل دارد ذات اقدس الهی این اعمالتان را اصلاح میکند فرمود: ﴿یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ﴾ (یک) اگر شما این کارها را کردید یعنی قول سدید داشتید نوشتههایتان عالمانه بود گفتارتان, تبلیغتان محقّقانه بود ﴿یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ﴾; دو: ﴿وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ﴾ اگر لغزشی داشتید آن لغزشها را خدا میآمرزد این دو کار را میکند بعد مژده هم داد که ﴿وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً﴾ شما که با قول سدید تابع خدا و پیامبرید ذات اقدس الهی به شما فوز عظیم عطا میکند فوز عظیم وقتی خدا آن را به عظمت یاد کند معلوم میشود خیر دنیا و آخرت را به همراه دارد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ نور, آیهٴ 31.
[2] . سعد السعود(سید بن طاووس)، ص204، التفسیر الکبیر، ج25، ص182.
[3] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 2.
[4] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 43.
[5] . الکافی, ج3, ص338.
[6] . الکافی, ج3, ص265; نهجالبلاغه, حکمت 136.
[7] . الکافی, ج5, ص37; نهجالبلاغه, خطبه 199.
[8] . الکنی و الألقاب, ج2, ص482.
[9] . کنزالعرفان, ج2, ص244.
[10] . کنزالعرفان, ج2, ص245.
[11] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 187.
[12] . سورهٴ نحل, آیهٴ 77.
[13] . سورهٴ حج, آیهٴ 1.
[14] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 48.
[15] . سورهٴ نجم, آیهٴ 8.
[16] . غررالحکم و دررالکلم, ص119, ح2086.
[17] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 3.
[18] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 4.
[19] . الخرائج و الجرائح, ج1, ص343.
[20] . سورهٴ صف, آیهٴ 5.
[21] . سورهٴ ق, آیهٴ 18.
[22] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 9؛ سورهٴ مومنون, آیهٴ 103؛ سورهٴ قارعة, آیهٴ 8.
- تساوی مردان و زنان در حرمت نگاه به نامحرم؛
- دلیل نبود تلازم بین عدم وجوب ستر وجه و کفّین و جواز نظر؛
- بررسی راههای نجات و عدم کارآیی آن برای کفار در قیامت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً (63) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً (64) خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلَا نَصِیراً (65) یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ (66) وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ (67) رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً (68) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَکَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهاً (69) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً (70) یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً (71)﴾
تساوی مردان و زنان در حرمت نگاه به نامحرم
برخی از مسائل مربوط به مطالب قبل این است که گرچه اینها بحثهای فقهی است و در فنّ شریف فقه باید مطرح بشود اما خب گاهی در اثر ضرورت، اینها هم طرح میشود. اصل اوّلی در نگاه این است که چه مرد چه زن مواظب چشمشان باشند نه مرد حق دارد نامحرم را نگاه کند نه زن حق دارد نامحرم را نگاه کند سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیه سی به بعد بین زن و مرد از این جهت فرقی نگذاشت در آیه سی فرمود: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ در آیه 31 هم فرمود: ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ پس حرمت نگاه و نظر فرقی بین زن و مرد نیست نه مرد حق دارد نامحرم را ببیند نه زن حق دارد نامحرم را ببیند.
دلیل عدم وجوب پوشش در حدّ زنان برای مردان
مطلب دوم راجع به پوشش است بر مرد, پوشاندن واجب نیست برای اینکه کارهای جامعه به دست اوست او اگر بخواهد سر و صورتش را بپوشاند دستش را بپوشاند نمیتواند کار انجام بدهد پس وجوب سَتْر بر مرد نیست یعنی صورتش را بپوشاند مویش را بپوشاند دستش را بپوشاند ـ نه این طوری که متأسفانه الآن رواج پیدا کرده دست یعنی همین مچ و تا زند و اینها ـ بر او واجب نیست بپوشاند چون باید کار بکند اما بر زن لازم است که بپوشاند که مبادا در معرض نگاه قرار بگیرد لذا فرمود موی سر و گردن و گریبان را کاملاً بپوشاند ﴿وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ﴾[1] یعنی از سر تا گریبان همه را باید بپوشاند.
نبود تلازم بین عدم وجوب ستر وجه و کفّین و جواز نظر
مسئله وجه و کفّین را برخیها استثنا کردند اما استثنا در وجوب ستر است نه جواز نظر یعنی اگر برخی از فقها(رضوان الله علیهم) فتوا دادند که بر زن پوشاندن صورت واجب نیست معنایش جواز نظر به صورت زن نیست مثل اینکه بر مرد پوشاندن صورت واجب نیست و زن حقّ نگاه ندارد این ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ زنها نمیتوانند مردها را نگاه کنند حالا پیرزن در همان سورهٴ مبارکهٴ «نور» فرمود قواعدِ از نساء کهنسالها حرجی بر آنها نیست آیه شصت سورهٴ مبارکهٴ «نور» این بود ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لاَ یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیابِهنَّ﴾ البته ﴿وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ﴾ غرض آن است که اگر برخی از فقها فتوا دادند که پوشاندن صورت بر زن واجب نیست معنایش جواز نظر نامحرم به صورت زن نیست مثل اینکه پوشاندن صورت بر مردِ جوان واجب نیست ولی نگاه زن به او هم جایز نیست غرض, تلازم بین عدم وجوب سَتْر و جواز نظر نیست.
بیان مقدار نگاه مجاز زن و مرد نسبت به هم
پرسش:... پاسخ: بله انسان که شکسته نگاه میکند اگر یک وقت هم چشمش افتاد آن نگاهِ تیز نیست حذف متعلّق هم یدلّ علی العموم و بحث هم درباره زن و مرد است معنایش این نیست که آسمان را نگاه نکنید زمین را نگاه نکنید این غضّ بصر راجع به طرف مقابل است معنایش این نیست که وقتی راه میروید جلویتان را خوب نگاه نکنید آسمان را نگاه نکنید درخت را نگاه نکنید این بر اساس تناسب حکم و موضوع, راجع به زن و مرد است هم زن نگاهش را بشکند نه اینکه چشمش را ببندد راه برود با نگاه بسته و ضعیف حرکت کند که کنایه از آن است که باید کار خودش را انجام بدهد آسمان و زمین و راه و زندگی خودش را ببیند نامحرم را نبیند آن مرد هم همینطور است.
پرسش... پاسخ: بله دیگر بر اساس تناسب حکم و موضوع این است گرچه حذف متعلّق نشانه عموم است برای اینکه تناسب حکم و موضوع راجع به نامحرم است منتها طرزی هم حرکت کند که اگر یک وقت نگاهش افتاد, گرفتار نشود این مسئله اول بود.
دلیل نبود تلازم بین عدم وجوب ستر وجه و کفّین و جواز نظر
فرع دوم این است که اگر برخی از فقها از مسئله ﴿وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ﴾ که ظاهرش این است از سر تا گریبان را بپوشاند اینها صورت را استثنا کردند معنایش این نیست که چون پوشاندن صورت واجب نیست نگاه نامحرم هم جایز است این تلازم نیست به دلیل اینکه بر مرد پوشاندن صورت واجب نیست ولی زن حقّ نگاه ندارد مخصوصاً جوان, در آن آیه شصت هم که زنهای پیر را استثنا کرده خب مردان پیر هم از این جهت استثنا میشوند اگر مرد پیر را نگاه کند مشکلی نیست پس ﴿وَالْقَواعِدُ﴾ از نساء حکم خاصّ خودشان را دارند این مربوط به مسئله نگاه و پوشاندن و امثال ذلک.
تبیین مصادیق وجوب صلوات
اما آنچه مربوط به صلوات است صلوات را ذات اقدس الهی به ما فرمود که بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صلوات بفرستید خصوصیّاتش را روایات مشخص کرده مثل سایر مطلقاتی که درباره نماز و روزه و حج و زکات هست ولی خصوصیاتش را روایات مشخص کرده که فرمود بگویید: «اللهمّ صلّ»[2] حالا این رجحان صلوات که مطلق است مورد وجوبش شب و روز نُه حالت است یعنی نماز صبح یک بار, نماز ظهر دو بار, نماز عصر دو بار جمعاً میشود پنج بار, نماز مغرب دو بار میشود هفت بار و نماز عشاء هم میشود دو بار جمعاً میشود نُه بار این نُه بار شب و روز واجب است وقتی میلیونها نفر مشمول این تکلیف باشند میلیونها حکم تکلیفی است پس نمیشود گفت این آیه نازل شده است یک مصداق دارد نه خیر, مصادیق فراوان فی اقطار الأرض دارد چون زمین کُروی است در هر وقتی بالأخره برخی مشغول نماز هستند «فی مشارق الأرض و مغاربها» پس میلیاردها مصداق دارد نمیشود گفت این آیه آمده یک مصداق داشت.
محفوظ بودن رجحان صلوات در تمام لحظات عمر
مطلب دیگر اینکه آن رجحانش سر جایش محفوظ است مثل اینکه حج در تمام مدت عمر یک بار واجب است برای مستطیعها اما برای غیر مستطیع و همچنین مستطیعها بعد از انجام فریضه این رجحانش سر جایش محفوظ است در طول سالها، عمره همینطور است پس گاهی بعضی از احکام در تمام مدت عمر یک بار واجب است مصادیق مستحبّهاش فراوان است یا سالی یک بار است مصادیق مستحبّه دیگر دارد یا هفتهای یک بار است مصادیق مستحبّهای دارد در جریان مسائل مالی هم همینطور است این صلوات, واجبش در آن نُه مورد است مستحبّش هم که مصادیق فراوانی دارد.
روایات بیان کننده کیفیت صلوات
پرسش:... پاسخ: حالا آن بلند فرستادن یک راه دیگری دارد ولی بالأخره در اماکن عمومی در حرمها در حضور پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مخصوصاً فرمود صدایتان را بلند نکنید ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ﴾[3] حالا یک مسئله است که کیفیت فرستادن صلوات بلند باشد یا نه, جهر باشد یا اخفات آن یک مطلب است مثنی باشد یا فرادا آن یک مطلب است ولی اصلِ تکرّر واجبش شب و روز بر هر فرد مکلّف نُه بار و میلیونها مکلّف در عالَم وجود دارد بر اساس کرویّت زمین هر لحظه یک جا, جای نماز است پس مرتب این صلوات دارد اجرا میشود, گاهی هم عمری یک بار واجب است بقیه میشود مستحب مثل حج و امثال ذلک اما کیفیتش را البته باید روایات بگویند مثل کیفیت نماز و زکات و روزه را هم روایات مشخص کرده.
دلالت صریح آیات قرآنی بر امر شدن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به صلوات بر مؤمنین
مطلب دیگر اینکه درباره پیغمبر و اهلش(علیهم الصلاة و علیهم السلام) روایات داریم اما درباره مؤمنین که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾[4] در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» که فرمود او بر شما که مؤمن هستید صلوات میفرستد به دیگران دستور نرسیده که شما هم بر مؤمنین صلوات بفرستید درباره سلام وارد شده است که «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»[5] اما درباره صلوات فقط خطاب به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالصراحه آمده که شما بر اینهایی که وجوهاتشان را ادا میکنند خدماتی دارند صلوات بفرستید در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» در دو بخش، صلوات رسول مطرح است یکی در هنگام گرفتن وجوه شرعی مثل زکات، آیه 103 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این بود ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ یکی هم در همان سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه 99 این است ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾ یعنی برخی از مؤمنیناند که قدمهای خیر برمیدارند کمکهای مالی میکنند لوجهین: یکی قربة الی الله, یکی شمولاً لصلوات الرسول هم قربة الی الله نصیبشان میشود هم صلوات پیامبر شامل حالشان میشود مستحضرید که جریان «الصلاة قربان کلّ تقی»[6] همین تعبیر درباره زکات هم آمده[7] یعنی نماز, وسیله تقرّب نمازگزار به خدای سبحان است زکات و صدقه و ادای وجوهات شرعی هم وسیله تقرّب آن مؤدّی به ذات اقدس الهی است اینجا فرمود این کارِ خیر هم مایه قُربات عند الله است هم مایه بهرهمندی از صلوات رسول حالا چه انسان به خود حضرت عطا بکند چه کارِ خیر، آن آیه 103 که فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾ آن خطابش مشخص است اما این آیه 99 فرمود: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ﴾ یعنی برخیها هستند ـ اعراب که خصوصیّتی ندارند ـ که اینها خدماتی انجام میدهند لوجهین یکی قربة الی الله یکی هم نِیلاً لصلوات الرسول البته صلوات رسول هم برای تحصیل همان تقرّب است لذا در بخش بعدی فقط مفرد ذکر شده دیگر سخن از دو چیز نیست ﴿قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾.
ضرورت تأسّی به پیامبر, دلیل در فرستادن صلوات بر مؤمنین
اگر ما بنا شد که به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تأسّی بکنیم میشود بر مؤمنین, اولیای الهی, علما, صدیقین, صلحا, شهدا هم صلوات فرستاد اینکه وقتی خواجه نصیر نام مبارک سیّد مرتضی را در درس میبرد مطلبی را از سید مرتضی نقل میکرد میگفت «صلوات الله علیه» برای رفع اعجاب شاگردانش میگفت «کیف لا یصلّی علی المرتضی»[8] غرض این است که این امکانش هم هست و البته تأدّبش این است که رجائاً این کارها انجام بشود.
پرسش:... پاسخ: بله این به همان قرینه داخلی است برخیها خواستند از این تکرّر نجات پیدا کنند لذا با ضمیر خواستند حل کنند با اینکه با ضمیر هم مسئله حل نمیشود به خاطر همین قرینه داخلی که لا یلزم الدور, گفتند خودِ این مستثناست.
بررسی نسخ آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾ در نظر امامیه
این آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾ هم که ملاحظه فرمودید این هم یک بحث عمیق فقهی دارد که این در کتابهای فقهی در آیاتالأحکام در بحث خصائصالنبی البته مطرح است. مرحوم جمالالدین مقداد سیوری ایشان میفرمایند این آیه 52 که دارد ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ قیل که نسخ شده است به وسیله آیه پنجاه که ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ علی وجهٍ بعد میفرماید «و هو فتویٰ اصحابنا» اصحاب ما امامیه نظرشان این است و به وسیله آیه ﴿تُرْجِی مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ﴾ که دو تفسیر داشت علی الوجه الأول بعد میفرمایند گرچه این دو آیه قرائتاً قبل از آیه ﴿لَا یَحِلُّ﴾ هستند ولی نزولاً بعد از این واقع شدند.[9]
تبیین وجوه ثلاثه در تفسیر ﴿بَعدُ﴾ در آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾
مطلب بعدی آن است که سه وجه در این ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ﴾ هست ایشان بعد از ذکر آن نص, این سه وجه را ذکر میکند بعد میفرماید این هم فقط فایده علمی دارد برای اینکه ما حالا وقتی گفتیم نسخ شده است هیچ کدام از آن وجوه ثلاثه راه ندارد. ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ وجه اول این است که بعد از این نُه همسری که داری از این به بعد دیگر زن بر شما حلال نیست این وجه اول, دوم اینکه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی بعد این آیه ﴿إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ سوم اینکه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی بعد از آن محرّماتی که در سورهٴ «نساء» آمده که این دیگر خصیصهای برای پیغمبر نیست روایتی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است این سومی را تأیید میکند بعد میفرماید چون فتوای اصحاب ما این است که این آیه منسوخ است به آیه ﴿إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ هیچ کدام از این سه وجه صبغهٴ فقهی ندارد فقط یک اثر علمی دارد که چنین چیزی گفته شده, بعد میگوید روایتی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است ضعیف است چون موافق با اجماع اصحاب نیست بنابراین چه در اصلِ ازدواج که طلاق بدهد همسر دیگر بگیرد یا معاملهای را فسخ کند و اَمه دیگر بخرد هیچ کدام از اینها محدودیتی ندارد این طبق نظر مرحوم جمالالدین سیوری در کنزالعرفان است[10] البته چون حکم فقهی است و جزء خصائصالنبی است از دو نظر باید جداگانه در فقه بحث بشود.
بررسی راههای نجات و عدم کارآیی آن برای کفار در قیامت
مسئله قیامت فرمود اینها چهارتا مشکل دارند اینها که حجّت الهی بر اینها تمام شده است هیچ راهی برای عذرخواهی و برگشت اینها نگذاشتند اینها چهارتا مشکل جدّی دارند یکی اینکه این خطر قطعی را دیگری برای اینها حل نمیکند هیچ ولایتی ندارند برای اینکه از تحت ولایت هر ولیّای بیرون آمدند ﴿لا یَجِدُونَ وَلِیّاً﴾ این نکره در سیاق نفی است که کسی مشکل اینها را حل بکند بالقول المطلق نیست دوم اینکه نصیر ندارند نصرت همانطوری که قبلاً ملاحظه فرمودید این است که بخشی از کار را خود آدم انجام بدهد بخش دیگر را معین و معاون او به عهده بگیرد این را میگویند نصیر آن اوّلی را میگویند ولیّ, فرمود اینها نصیر هم ندارند. سوم اینکه اگر کسی هیچ پناهگاهی نداشت وقتی خطری پیش آمد بالأخره با دست جلوی چشمش را میگیرد جلوی صورتش را میگیرد چون مهمترین عضو چشم و صورت اوست آسیب نبیند فرمود این عذاب ما مستقیماً با چشم و صورت او کار دارد دست و پای او بعد گرفتار میشوند و هیچ قدرتی ندارند که با دستشان جلوی صورتشان را بگیرند ﴿یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ﴾ ما تنگاتنگ اول به صورتشان حمله میکنیم چهارم اینکه اگر بخواهند مشکل روانیشان را حل کنند بگویند عدهای باعث شدند که ما به دام افتادیم این هم راهحل ندارد برای اینکه اگر حجّت الهی بالغ نشود که کسی معذّب نمیشود این چهارمی هم مشکل آنها را حل نمیکند برای اینکه اگر اینها بگویند ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً﴾ این در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» همین مطلب مبسوطاً گذشت که آنجا خود آن کُبراء به اینها میگویند خب رهبران الهی هم بودند شما میخواستید حرف آنها را گوش بدهید آیه 38 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود: ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعاً﴾ سابق و لاحق هر دو به آتش افتادند ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ این متأخّرین درباره پیشکسوتانشان میگویند ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ خدایا اینها ائمه کفر بودند اینها ما را گمراه کردند ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ آنگاه خدای سبحان میفرماید: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آنها عذابشان دو برابر است شما هم عذابتان دو برابر است یک عذاب برای اصلِ ارتکاب گناه است عذاب دوم آنها برای اینکه شما را گمراه کردند عذاب دوم شما برای اینکه شما با داشتن رهبران الهی به دنبال اینها راه افتادید پس شما هم دو گناه دارید منتها حساب نکردید ﴿قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ این است که در آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» حجت را خدای سبحان تمام کرده دیگر اینها راهی ندارند.
بیمورد بودن سؤال از زمان برپایی قیامت
مطلب بعدی آن است که در جریان قیامت که فرمود: ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ﴾ در خیلی از موارد است که آنها سؤال میکنند قیامت چه وقت قیام میکند فرمود هیچ کسی وقت قیامت را نمیداند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود قیامت علمش نزد خداست لکن طرزی این آیات تنظیم شده است که گویا الآن ما در کشتیِ قیامت نشستهایم این کشتی قیامت یک وقت لنگر میاندازد این سؤال را چه کسی کرده چه کسی یادشان داده اینطور سؤال بکنند سؤال این است که چه وقت ساعت, لنگر میاندازد ﴿أَیَّانَ مُرْسَاهَا﴾[11] مُرسا یعنی لنگر, الآن این کشتی وجود دارد (یک) روی دریا حرکت میکند (دو) در حال حرکت است (سه) یک وقت هم باید لنگر بیندازد (چهار) این سؤال از کجا برخاست چه کسی سؤال کرد چه کسی یادشان داد شما اینطور سؤال بکنید سؤال سائلان درباره قیامت این است که پیامبرا! این قیامت چه وقت لنگر میاندازد ﴿أَیَّانَ مُرْسَاهَا﴾ چه وقت لنگر میاندازد چه کسی حالا یادشان داده اینطور تعبیر بکنند معلوم میشود قیامت موجود است مثل کشتی است که در دریاها دارد حرکت میکند ما هم در این کشتی نشستهایم این کشتی یک وقت لنگر میاندازد میگوید آقایان پیاده شوید این یعنی چه؟!
قدرت لایزال الهی مانع ورود در بعضی از حریمها
گاهی انسان به آیاتی میرسد که اصلاً به خودش اجازه ورود در آن حریم را نمیدهد ﴿وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ﴾[12] قبلاً هم این بحث گذشت که کاری از این مهمتر در عالَم قابل فرض نیست آن کار این است که کلّ این نظام برچیده بشود دوباره ساخته بشود کاری از این بزرگتر در عالم فرض دارد قیامت وقتی بخواهد قیام کند ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾[13] چطور قیام میکند ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾[14] یعنی «تبدّل السماوات غیر السماوات, تبدّل الأرض غیر الأرض» این دو کار است یعنی کلّ این نظام مِن العرش الی الفرش اینها به هم میخورد دوباره ساخته میشود فرمود این یک لحظه است ﴿وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ﴾ این است که اصلا به ذهن در نمیآید به حساب در نمیآید. در سورهٴ مبارکهٴ «جن» وقتی مسئله معاد را مطرح فرمود, آیه 24 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «جن» این است ﴿حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً ٭ قُلْ إِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً﴾ به اینها بگو آنچه شما وعید داده میشوید من نمیدانم نزدیک است یا مدتی باید بگذرد این مسئله معاد است بعد فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ﴾ این غیب الف و لامش یا جنس است که معاد را هم شامل میشود یا الف و لامش عهد است عهد ذکری, عهد ذهنی که قدر متیقّنش همین معاد است عالِم به ﴿الْغِیْبِ﴾ است اگر ﴿الْغَیْبِ﴾ جنس بود معاد را شامل میشود اگر عهد ذکری و ذهنی بود خصوص معاد است ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ﴾.
روشن بودن مسئله معاد برای پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
بنابراین اگر ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست او که به ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾[15] رسیده ظاهر عالَم, باطن عالم, گذشته عالم, آینده عالم مشهود اوست او که میفرماید: «لو کُشف الغطاء ما ازددت یقینا»[16] آن را میبیند, بنابراین برای آن ذوات قدسی مسئله معاد و قیامت روشن است که علمِ اینها در آن محدوده به اذن خدا توسعه دارد اما بالأخره برای توده مردم قابل حل نیست برای خیلی از خواص قابل حل نیست و دانستنش هم برای انسان خطر دارد میگوید ممکن است من حالا وقتی درازمدت است هنوز فرصت داریم آخر من توبه میکنم در حالی که به تعبیر سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی اگر کسی این استغفار را وسیله گناه قرار بدهد بگوید گناه میکنیم بعد هم استغفار میکنیم این دو گناه کرده یکی خود گناه را مرتکب شده یکی اینکه حریم استغفار را حفظ نکرده استغفار را به استهزا گرفته حالا گناه میکنیم بعد استغفار میکنیم حالا پیر شدیم بعد توبه میکنیم این گرفتار دو گناه است اینطور نیست که حریم استغفار را حفظ نکرده باشد گناه نکرده باشد غرض این است که چنین چیزی هم هست حالا آنها نه مقدور ماست نه ما مکلّفیم آنها را بفهمیم ولی اجمالاً احتمال علمی آنها را میدهیم برای اینکه ظاهر آیات سورهٴ «جن» این است که ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی﴾ بنابراین اگر اهل بیت بفرمایند ما مسئله معاد را میدانیم ظاهر آیه قرآن تأیید میکند براهین عقلی هم البته ناظر به این قسمت است و حمایت میکند.
فهم دقایق قرآن در انحصار پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:... پاسخ: آنها میگویند اصلِ قرآن را نمیفهمیم, آن دقایق را هیچ کس نگفت میفهمیم, دقایق را غیر از اهل بیت کس دیگری نمیتواند بفهمد برای اینکه این قرآن کریم مثل حبل مَتینی است که یک طرفش به دست خداست یک طرفش به دست ما، این اول سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» دارد که ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾[17] پس کاملاً ما قرآن را میفهمیم برای اینکه برای علمِ ما نازل کرده مراحل نازلهاش را میفهمیم, میانیاش را میفهمیم, بالاترش را میفهمیم تا آنجا که مکلّفیم باید بفهمیم و معتقد بشویم و متخلِّق بشویم و عمل بکنیم میفهمیم اما آن اوج مراتب که فرمود آن قلّهاش نزد ماست آن نه عِبری است نه عربی نه سریانی, نه تازی, نه فارسی ﴿وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾[18] بله ما آنجا را نمیفهمیم, دسترسی به آن هم نداریم راه هم به آن نداریم مأمور هم نیستیم مکلّف هم نیستیم اما این بخشی که فرمود: ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ کاملاً میفهمیم برای ما حجّت الهی هم روشن است.
پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) عالِم به غیبِ نسبی با تعلیم الهی
پرسش:... پاسخ: خب آن غیبی که هست بالأخره به اعلام الهی است.
پرسش: غیب نِسبی هست یا نه؟
پاسخ: غیب نسبی را به تعلیم الهی میدانند نه از خودشان فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی﴾ در بعضی از روایات هم ائمه(علیهم السلام) اشاره کردند ما هم جزء مرتضی هستیم[19] غرض آن است که کسی از نزد خود به غیب علم داشته باشد این نیست اما ﴿فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً ٭ إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ﴾ و نبیٍّ و ولیٍّ و امامٍ و صدیقٍ و صالحٍ و شهیدٍ آن غیبهای مراحل نازله و وُسطا آن البته ممکن است این اظهارش یعنی آگاه کردنش به عنایت الهی است.
بنابراین احتمال اینکه وجود مبارک حضرت بداند هست عمده آن است که ما الآن در کشتی قیامت هستیم این کشتی متحرّک است و کشتیبان هم این را دارد رهبری میکند یک وقت هم لنگر میاندازد ﴿أَیَّانَ مُرْسَاهَا﴾ این از دقیقترین سؤالهایی است که درباره مسئله معاد مطرح است.
بررسی محدوده ممنوعیت رنجش پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
بعد از این بیانات فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «صف» هم هست[20] فرمود نظیر امتهای گذشته نباشید نظیر بنیاسرائیل نباشید که پیامبرشان را رنجاندند شما هم در جریان همسر زید دهنتان باز باشد هر حرفی را بزنید اینطور نباشد اینها روح مطهّر پیامبر را میرنجاند آزار میکند نظیر یهودیانی نباشید که پیامبرشان را آزار کردند ﴿لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا﴾ آنچه درباره حضرت موسی(سلام الله علیه) گفتند ذات اقدس الهی موسای کلیم را تبرئه کرده آنها را هم قهراً تنبیه کرده فرمود مواظب زبانتان باشید ﴿فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَکَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهاً﴾ موجّه بود حالا این اختصاصی به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد؟ فرمود نه, ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً﴾ از گناه پرهیز کنید (یک) و حرفِ مُتقن و محکم بزنید (دو) این قول در مقابل فعل نیست اینکه در سورهٴ «ق» دارد ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾[21] این قول در مقابل فعل نیست بلکه «ما یلفظ من قولٍ, ما یکتب من کتابٍ, ما یَفعل مِن فعلٍ الاّ لدیه رقیب عتید» انسان «لا یقوم و لا یقعد الاّ لدیه رقیب عتید» منتها حالا قول را به عنوان شاخص ذکر کردند. فرمود قولِ سدید داشته باشید یعنی فعل سدید داشته باشید قول اگر صدق و حق باشد سدید است اگر کذب و باطل باشد خفیف و تهیمغز است در قیامت اعمال برخیها, ترازوی بعضیها سبک است ﴿خَفَّتْ مَوَازِینُهُ﴾[22] برای اینکه افعال و حرفهای سنگین ندارند قول سدید آن است که مطابق با حق باشد مستحضرید که حق, برای خیر بودن و صلاح و فلاح بودن تمامالموضوع است اما صدق, تمامالموضوع نیست مقتضی خیر است برای اینکه گاهی صدق است اما خیر نیست آن کسی که غیبت میکند کارش صدق است آن کسی که نمّامی میکند کارش صدق است لکن حق نیست صدق باید حق باشد عمل باید عدل باشد اگر عدل بود خیر است اگر حق بود خیر است و مانند آن.
راهکار رسیدن به تابعیت از خدا و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در رسیدن به فوز عظیم
فرمود قول سدید داشته باشید اگر این کارها را کردید گفتارتان, رفتارتان مُتقن و علمی بود بیبرهان نبود بیدلیل نبود آنجا هم که دلیل دارید نظم جامعه را, امنیت جامعه را, امانت جامعه را, عِرض و آبروی جامعه را حفظ کردید خدا چند کار میکند یکی اینکه بالأخره شما اعمالی که دارید این اعمالتان که صد درصد درست نیست برخی از اعمالتان مشکل دارد ذات اقدس الهی این اعمالتان را اصلاح میکند فرمود: ﴿یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ﴾ (یک) اگر شما این کارها را کردید یعنی قول سدید داشتید نوشتههایتان عالمانه بود گفتارتان, تبلیغتان محقّقانه بود ﴿یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ﴾; دو: ﴿وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ﴾ اگر لغزشی داشتید آن لغزشها را خدا میآمرزد این دو کار را میکند بعد مژده هم داد که ﴿وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً﴾ شما که با قول سدید تابع خدا و پیامبرید ذات اقدس الهی به شما فوز عظیم عطا میکند فوز عظیم وقتی خدا آن را به عظمت یاد کند معلوم میشود خیر دنیا و آخرت را به همراه دارد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ نور, آیهٴ 31.
[2] . سعد السعود(سید بن طاووس)، ص204، التفسیر الکبیر، ج25، ص182.
[3] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 2.
[4] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 43.
[5] . الکافی, ج3, ص338.
[6] . الکافی, ج3, ص265; نهجالبلاغه, حکمت 136.
[7] . الکافی, ج5, ص37; نهجالبلاغه, خطبه 199.
[8] . الکنی و الألقاب, ج2, ص482.
[9] . کنزالعرفان, ج2, ص244.
[10] . کنزالعرفان, ج2, ص245.
[11] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 187.
[12] . سورهٴ نحل, آیهٴ 77.
[13] . سورهٴ حج, آیهٴ 1.
[14] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 48.
[15] . سورهٴ نجم, آیهٴ 8.
[16] . غررالحکم و دررالکلم, ص119, ح2086.
[17] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 3.
[18] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 4.
[19] . الخرائج و الجرائح, ج1, ص343.
[20] . سورهٴ صف, آیهٴ 5.
[21] . سورهٴ ق, آیهٴ 18.
[22] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 9؛ سورهٴ مومنون, آیهٴ 103؛ سورهٴ قارعة, آیهٴ 8.
تاکنون نظری ثبت نشده است