- 889
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 60 تا 68 سوره احزاب
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 60 تا 68 سوره احزاب"
- سنّت الهی در مقابله با برهم زنندگان آرامش جامعه با شایعهپراکنی؛
- چگونگی حالات پیامبر در دریافت وحی بدون واسطه؛
- بحثی پیرامون زمان و مکان در برپایی قیامت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَئِن لَمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً (60) مَّلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً (62) یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً (63) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً (64) خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلَا نَصِیراً (65) یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ (66) وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ (67) رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً (68)﴾
سنّت الهی در مقابله با برهم زنندگان آرامش جامعه با شایعهپراکنی
در فضای مدینه در همان جریان جنگ احزاب عدهای به شایعهپراکنی و به همزدن امنیت و آرامش پرداختند یا درباره مسائل جنگ یا درباره مسائل دیگر مدینه که قرآن در همین سوره فرمود منافقان و ضعیفالایمانها و کسانی که اراجیف یعنی اخبار لرزان و بیپایه پخش میکنند اینها باید دست بردارند وگرنه ما شما را علیه اینها بسیج میکنیم ظاهر این است که اینها دیگر دست برداشتند برای اینکه تهدید خدا این بود که فرمود: ﴿مَّلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً﴾ اگر اینها دست برنداشته بودند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دستور الهی عمل میکرد یک نزاع و درگیری دیگری در داخله مدینه اتفاق میافتاد و قرآن آن را شرح میداد چون هیچ خبری از جریان بعد از تهدید نیست معلوم میشود اینها فروکش کردند و آرام شدند و این هم سنّت الهی است ممکن است خدای سبحان از معاصی شخصی بگذرد اما از معاصی که مربوط به نظام است و کشور اسلامی است و جامعه اسلامی و امّت اسلامی است نمیگذرد فرمود این سنّت الهی است.
تفاوت صلوات خدا بر انبیا و مؤمنین
چند مطلب مربوط به سؤالات بحثهای قبل بود یکی اینکه این درود و صلواتی که ذات اقدس الهی میفرستد هم بر انبیا و مرسلین و اولیای الهی است هم بر مؤمنین, سرّش این است که رحمت خدا درجاتی دارد انبیا درجاتی دارند مرسلین درجاتی دارند مؤمنین هم درجاتی دارند درجات انبیا را آیه ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾[1] بیان کرده درجات مرسلین را ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾[2] بیان کرده درجات مؤمنین را ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾[3] بیان کرده اگر انبیا درجاتی دارند مرسلین درجاتی دارند اولیا درجاتی دارند مؤمنین درجاتی دارند و رحمت خاصّه الهی هم درجاتی دارد اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾[4] و بعد درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ معلوم میشود که تصلیه الهی درجاتی دارد بخشی از آن شامل فرشتهها, شامل انبیا و مرسلین میشود آن بخشهای کمتر و ضعیفترش شامل مؤمنین خواهد بود.
دلالت آیه و روایت بر وجوب صلوات بر پیامبر و آل او(علیهم السلام)
اما سرّ تصلیه ما به وجود مبارک حضرت هنگام شنیدن آن آیه برای اینکه در خود این آیه امر میکند وقتی این آیه به ما امر میکند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ﴾ خب ما امتثال میکنیم این نسبت به آن, روایات هم فراوان هست فرمود بخیل کسی است که نام من برده بشود و او بر ما درود نفرستد[5] این معلوم میشود که دستورات خاص است راجع به اهل بیت(علیهم السلام) هم از طریق اهل سنّت روایات معتبر وجود دارد هم از طریق ما به تعبیر سیدناالاستاد روایات فوق حدّ احصاء است که شما صلوات بَترا و ابتر نفرستید[6] صلواتتان باید ثمربخش باشد کوثر باشد نه ابتر دیگر نگویید «اللهمّ صلّ علی محمد» بلکه آلش را حتماً اضافه کنید این طبق روایاتی است که به ما رسیده.[7]
روایات تعیینکننده مقدار و حکم صلوات بر پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:... پاسخ: سه بار که خب نه وضعش مشخص نیست چون ذکرالله است در حقیقت چه سه بار چه بیشتر بعضی از موارد در شب و روز دارد که هزار بار ملاحظه فرمودید که گفتند در روز جمعه هزار بار صلوات بفرستید[8] حالا در بعضی از موارد مشخص است که چقدر صلوات بفرستند اگر آن هزار ناظر به کثرت باشد که رقم خاصی نیست اگر ناظر به کثرت نباشد عدد مخصوص باشد خب روز جمعه هزار بار.
پرسش:... پاسخ: بالأخره امر, رجحان را میرساند در خصوص نماز گفتند واجب است در غیر نماز ظاهراً فتوا به وجوب نمیدهند تنها در نماز است که تصلیه بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) واجب است.
ممنوعّیت نقل حدیث علت فقدان روایات در تفسیر
پرسش:... پاسخ: بله خب, چون حضرت دستور داده بود بگویید, در بحث دیروز هم اشاره شد که ما مشکل جدّیمان این دوران فترت یک قرن است بارها به عرضتان رسید که زعیم حوزه علمیه مکه عبداللهبنعباس بود زعیم حوزه علمیه مدینه ابیّبنکعب بود و زعیم حوزه علمیه عراق عبداللهبنمسعود بود در چند روز قبل هم ملاحظه فرمودید مرحوم شیخ طوسی وقتی میخواست حرف قدما را نقل کند حرف ابنعباس را نقل کرد و حرف ابیبنکعب را! سرّش آن است که در آن قرن اول نقل حدیث ممنوع بود لذا دست ما خالی است خب قرآن میدانید یک قانون اساسی است کلیات است, اگر اهل بیت و روایات نباشند, خصوصیات را مشخص نمیکند, اگر حدیث در آن قرن اول ممنوع نبود و باز بود ما خیلی وضع بهتری داشتیم الآن دست ما کوتاه است به برکت امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) مقداری دست ما باز شد بالأخره شما میبینید وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) 23 سال درس رسمی قرآن داشت خدا چندین بار فرمود: ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾[9] خب پیغمبر چه فرمود, فقط تلاوت کرد ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ﴾[10] تازه آن هم با اختلاف قرائات به ما برسد این ﴿یُعَلِّمُهُمُ﴾ کجاست هم در وصف پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ هم بالصراحه به آن حضرت فرمود: ﴿أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾[11] خب 23 سال حضرت حوزه علمیه رسمی تدریس قرآن داشت در کنار تدریس قرآن, فقه بود, اخلاق بود, حقوق بود اما درس رسمی قرآن بود خبری از آن عصر نیست این است که دست ما کوتاه است و اگر وجود مبارک امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) نبودند بسیاری از مسائل برای ما قابل حل نبود در اینکه وظیفه رسمی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعلیم کتاب و تزکیه بود اینکه حرفی در آن نیست ما چند روایت از پیامبر در تفسیر آیات داریم شما این ده جلد تبیان را ورق بزنید ببینید چند روایت نبوی درباره تفسیر قرآن داریم یک قرن قبل از آن تفسیر طبری را هم بررسی کنید این یا از سدّی است یا از قتاده است یا از مجاهد است که بعد میرسد به ابنعباس یا ابیبنکعب یا عبداللهبنمسعود مشکل جدّی ما این است.
نهی پیامبر بر ابتر فرستادن صلوات
پرسش:... پاسخ: فرق نمیکرد آنکه قرآن ناطق است با همین یکی است الآن مثلاً نماز صبح دو رکعت است ظهر چهار رکعت است عصر چهار رکعت است مگر اینها در قرآن آمده فرمود: ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیان کرده.
نظر شافعی در وجوب صلوات کامل بر پیامبر در نماز
پرسش:...پاسخ: شافعی چرا, دیگران نه, شافعی میگوید صلوات بر آل هم باشد آن شعر معروف[12] هم همین است.
بنابراین اگر رحمت خاصه درجاتی دارد انبیا درجاتی دارند مرسلین درجاتی دارند اولیا درجاتی دارند مؤمنین درجاتی دارند این آیه 43 که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ با آیهای که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾[13] اینها درجات مختلف صلات است که قابل توجیه است.
وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) واسطه تام فیض بین عالی و دانی
مطلب بعدی آن است که هیچ دانی, واسط و رابط بین عالی و اعلا نخواهد بود این یک مطلب عقلی است غیر قابل تخصیص اما اینکه گاهی فرشتهها وحی میآورند چون وحی هم مراتبی دارد آن قلّه وحی برای جایی است که ﴿دَنَا فَتَدَلَّی ٭فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾[14] فرشتهها در آنجا حتی جبرئیل(سلام الله علیه) میگویند «لو دنوت انملة لاحترقت»[15] این روایت نورانی رؤیت که قبلاً هم خوانده شد مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل کرد این بود که ابیبصیر نابینا از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال میکند آیا خدا را در قیامت میشود دید؟ فرمود بله در قیامت میشود دید, قبل از قیامت هم دیدند فرمود چه وقت؟ فرمود در مسلئه ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ﴾[16] بعد به ابیبصیر کور میگوید مگر الآن خدا را نمیبینی ـ خب این عنایت حجّت بالغه الهی است که قلب ابیبصیر را روشن میکند با «تُدرکه القلوب بحقائق الإیمان» درک میکند ـ فرمود مگر تو الآن خدا را نمیبینی عرض کرد من این حدیث را از شما نقل بکنم فرمود نه, شما برای چه کسی میخواهی نقل بکنی[17] خلاصهاش این است که در جمع علما و فضلا نقل میکنی آنها یا میفهمند معنایش چیست یا اگر نمیفهمند ساکتاند منشأ فتنه نیستند ولی برای توده مردم اگر نقل بکنی مشکل ایجاد میکند آنها یا به همین معنای ظاهری حمل میکنند یا ما را معذلک تخطئه میکنند مرحوم صدوق هم بعد از نقل این روایت در پایان این بحث دارد که اخبار رؤیت «عندی صحیحة» منتها من خیلی از آنها را نقل نکردم[18] این مسئله لقاءالله است که در مباحث مخصوص به مشاهده خدا با دل که «لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الإیمان»[19] نقل میکند.
آن قسمتها که ﴿دَنَا فَتَدَلَّی ٭فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾ آنجا جای فرشتهها نیست مراحل میانی وحی را جبرئیل میتواند بیاورد که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾[20] پایینتر از آن را فرشتههایی که زیرمجموعه جبرئیل(علیهم السلام) هستند ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ نقل میکنند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از آن ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ گرفته که هیچ کسی بین او و خدا نیست تا این مراحل نازله همه را از خدای سبحان دریافت میکند منتها در بعضی از مراتب, واسطه حضور ندارند مثل آن ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ برخی از مراحل، جبرئیل حضور دارد برخی از مراحل نازله هم ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ حضور دارند.
چگونگی حالات پیامبر در دریافت وحی بدون واسطه
راوی از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال میکند که اینکه گفتند وحی بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل میشد غَشیه, مدهوشی به حضرت دست میداد از حال میرفت چه بود فرمود: «ذاک إذا لم یکن بینه و بین الله أحد ذاک إذا تجلّی الله له»[21] فرمود آنجا وحی بلاواسطه است نه آن وحیای که جبرئیل میآورد آنجایی که بین پیغمبر و خدا احدی واسط و رابط نیست آن مرحله وقتی پیامبر میخواهد وحی را تحویل بگیرد نمیتواند تحمل بکند مدهوش میشود و آن حالت به حضرت دست میدهد وگرنه مراحل بعدی را که فرشتهها میآورند مراحل نازله آنها را کاملاً تحمل میکنند بنابراین آن قلّه وحی, احدی بین حضرت و ذات اقدس الهی واسطه نیست اما مراحل میانی چرا, آن مراحل میانی را خود حضرت اشراف دارد بنابراین هم صلوات, مراحلی دارد هم مؤمنین و اولیا و مرسلین مراتبی دارند.
ما هم که یک بار صلوات بفرستیم البته کافی است مگر اینکه نصّ خاص داشته باشیم.
بحثی پیرامون زمان و مکان در برپایی قیامت
اما درباره این جملهای که فرمود: ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ﴾ برای اینکه وقتی سخن از تهدید قیامت و امثال قیامت بود اینها سؤال میکردند قیامت چه وقت قیام میکند مستحضرید که این چه وقت و کجا هم در حدوث عالَم مطرح است هم در انقراض دنیا البته در انقراض دنیا یک مقدار آسانتر مطرح است درباره حدوث عالم میگویند عالم چه وقت حادث شده خب میدانید چه وقت سؤال از زمان است «کجا» سؤال از مکان است در عدم محض نه زمانی بود نه مکانی با ایجاد یک ماده یا جسم متحرّک, زمان و مکان پیدا میشود این جسم که پیدا شد خب بُعدی دارد این مکان پیدا شده چون حرکت میکند چه وقت و زمان پیدا شده اگر این جسم خلق نشود عدمِ محض باشد فاصلهای بین عالَم و الله نیست حالا کسی بگوید که خدا بود و هیچ چیزی نبود بعد خلق شد این بعد معنا ندارد در عدم محض نه قبل معنا دارد نه بعد معنا دارد نه مع معنا دارد نمیشود گفت که قبلاً نبود بعداً پیدا شد ما قبلی نداریم نه قبلِ رُتبی داریم چون بالأخره رتبه، امر وجودی است نه قبل زمانی داریم بالأخره زمان، امر وجودی است مگر قبل ذاتی یعنی اشیا ذاتاً معدوم بودند و بعد موجود شدند اگر کسی توانست در عدم محض بُعدی فرض بکند «فله ما قال» هر چه میخواهد بگوید, بگوید آزاد است بگوید سالیان متمادی یا مراحل بعدی أو ما شئت فسمّه فاصله شد بعد جهان خلق شد بنابراین چه وقت و کجا با پیدایش جسم متحرّک پدید میآید چه وقت یعنی زمان از حرکت این جسم پدید میآید کجا یعنی بُعد، روی همین جسم پدید میآید اما درباره انقراض عالَم تا حدودی میشود تصور کرد که این عالم تا چه وقت ادامه دارد و چه وقت منقرض میشود اینها سؤال کردند قیامت چه وقت قیام میکند فرمود علمش نزد خدای سبحان است (یک) شاید به نزدیکی هم قیامت قیام بکند (دو) اگر قیامت صغرا باشد که خیلیها این قیامت صغرایشان قائم شده است «من مات فقد قامت قیامته»[22] بعضیها هم در آستانه وقوعاند اما قیامت کبرا واقعاً وضعش روشن نیست که چه وقت قیامت قیام میکند لکن ذات اقدس الهی در بحثهای بدن ما فرمود ما شما را از خاک خلق کردیم (یک) دوباره به خاک برمیگردانیم (دو) ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ﴾ بار سوم شما را از همین خاک برمیگردانیم اعاده میکنیم (سه) ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی﴾ این روشن است.
آسان بودن اثبات معاد روحانی
در مسئله معاد روحانی طرحش خیلی آسان است اما در معاد جسمانی این آیات باید تبیین بشود در اینکه ظاهر این آیه سورهٴ مبارکهٴ «طه» این است که ما شما را از خاک خلق کردیم دوباره به خاک برمیگردانیم بار سوم از خاک احیایتان میکنیم این روشن و شفاف است دیگر در این جهت هیچ مشکلی نیست و ابهامی هم نیست در سورهٴ مبارکهٴ «طه» آیه 55 اینچنین فرمود: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تاَرةً اُخریٰ﴾ یعنی ما بدن شما را از زمین خلق کردیم دوباره شما را به زمین برمیگردانیم بار سوم شما را از زمین احیا میکنیم این چیز شفاف و روشنی است پایان سورهٴ مبارکهٴ «یس» هم دارد ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ٭ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ کسی استخوان سری را گرفته بود از قبرستان مکه گفته بود چه کسی این را زنده میکند فرمود آن کسی که اول این را آفریده دوباره زنده میکند چیزی نیست اما این یک طایفه از آیات است طایفه دیگر این است که همیشه تعبیر به مِثل دارد چون عین با وحدت شخصی محفوظ است الآن مثلاً الف خودِ الف است اما اگر الف معدوم شد دوباره موجود شد آن دومی مثل اوّلی است چون دوتاست دوتا که نمیشود عین هم باشند عین هم یعنی واحد, دوتا هستند یعنی غیر هماند لذا دومی الاّ ولابد مثل اوّلی است اگر عین اوّلی باشد باید یکی باشد نه دوتا لازمهاش این است که ما مبدأ و معاد نداشته باشیم فقط یکی داشته باشیم لذا تعبیر قرآن در قابل موارد «مِثل» است که ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ٭ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ٭ الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَ ٭ أَوَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُم﴾[23] حتماً الاّ ولابد دومی مثل اوّلی است.
خداوند, آفریننده انسان در دنیا و آخرت
در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» هم دارد که اینها میگویند وضع چطوری است باید بدانند که ما مسبوق نیستیم ما همیشه سابقیم ﴿نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ﴾[24] ما مرگ را بین شما تقدیر کردیم و شما بدانید خلقت, کار شما نیست کار پدر و مادر نیست کار پدر و مادر اِمناست که «نقل المنی من موضع الی موضعٌ آخر» است ﴿أَفَرَأَیْتُم ما تُمْنُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾[25] کارِ پدر نقل این ماء است «من موضع الی موضع آخر» که از این نقل ماء به امناء یاد میشود فرمود: ﴿أَفَرَأَیْتُم ما تُمْنُونَ﴾ اما ﴿ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾ ماییم که این ﴿مَنیٍّ یُمْنَی﴾[26] را به صورت این انسان در آوردیم و در میآوریم بنابراین از پدر و مادر کاری غیر از امناء ساخته نیست آنکه آفرینش است به عهده خدای سبحان است. فرمود ما شما را از خاک خلق کردیم دوباره به خاک برمیگردانیم بار سوم از خاک احیا میکنیم تا اینجا خیلی شفاف و روشن است.
بررسی زمانی و کیفیت حشر انسانها با توجه به تبدّل زمین
اما در آیه 48 سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» به این صورت فرمود: ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ وقتی قیامت بخواهد قیام بکند زمین تبدیل میشود به زمین دیگر آسمان تبدیل میشود به آسمان دیگر ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ یعنی «تبدّل السماوات غیر السماوات» اینکه فرمود ما شما را از زمین برمیگردانیم این سه حالت دارد قبل از اینکه وضع زمین و آسمان برگردد همه ما را زنده میکند همه ما یعنی اوّلین و آخرین مطابق آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» دارد ﴿یَقُولُونَ ءَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ٭ أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ ٭ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[27] حالا اوّلین و آخرین رقمش معلوم نیست که میلیاردها میلیاردند ما چه میدانیم چقدر بشر آمدند و رفتند ولی همه را در حشر اکبر زنده میکند اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» فرمود ما همه را زنده میکنیم اینکه در سورهٴ «ابراهیم» فرمود ما کلّ نظام را به هم میزنیم اینها باید بررسی بشود که آیا خدا اول, اوّلین و آخرین را زنده میکند بعد این نظام را به هم میزند خب اوّلین و آخرین که روی کُره زمین جا نمیگیرد آیا اول کُره زمین را عوض میکند آسمانها و زمین را عوض میکند بعد اوّلین و آخرین را زنده میکند خب در این وسطها اینهایی که در مجموعه آسمان و زمین هستند در خاکاند بالأخره اینها هم تبدیل شدند تبدیل شدن یعنی چه یک روایت نورانی از امام سجاد(سلام الله علیه) هست که زمین تبدیل میشود «بأرضٍ لم تکتسب علیها الذّنوب»[28] ما زمین را تبدیل میکنیم به زمینی که روی آن گناه نشده در بعضی از روایات دارد که زمین را تبدیل میکنیم به خُبز نَقی برای اینکه مردم در آن روز بالأخره احتیاج به غذا دارند غذایشان این است که این زمین تبدیل میشود به نان که کلّ این زمین قابل خوردن است[29] اینها چیزهایی است که صَعب مستصعب است تا روی آن کار نشود جدیّت نشود تلاش و کوشش نشود نه با بنای عقلا قابل حل است نه با فهم لغوی قابل حل است زمین تبدیل میشود به خُبز نَقی یعنی چه که مردم از همین خبز یعنی نان گندمی بخورند تا مسائل حساب برداشته بشود از احادیث صعب مستصعب است البته عقیده ما غیر از این نخواهد بود که هر چه قرآن و اهل بیت فرمودند حق است و لاغیر اما تفصیل مسئله که چگونه است چطور است گرچه تفصیل و علم تفصیلی و تحقیقی برای ما واجب نیست ولی اگر خواستیم تحقیق بکنیم راهش باز است این سؤالها وقتی برای ما مطرح میشود قهراً به سراغش خواهیم رفت تا آنجا که فهم ما هست از روایات هم کمک گرفتیم برای ما معتبر است بقیه را خب نفهمیدیم علمش را به اهلش واگذار میکنیم ولی این سؤالات هست که ما را چه وقت زنده میکنند آیا قبل از تغییر نظام یا همزمان با تغییر نظام یا بعد از تغییر نظام، سه حالت دارد هر حالتی هم حکم خاصّ خودش را دارد ولی
کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست٭٭٭اینقدر هست که بانگ جرسی میآید[30]
ما نمیدانیم حالا کجا ولی اینقدر هست که بانگ زنگ این قافله میآید اینها یکی پس از دیگری دارند میروند اما کجا میروند هر روز «بلند بگو لا اله الاّ الله» هست آنها برای ما فقط اثر علمی دارد اثر عملی ندارد که ما حالا بدانیم انسان را همزمان با تغییر آسمان و زمین زنده میکنند یا قبل از تغییر، زنده میکنند یا بعد از تغییر زنده میکنند احکام این همزمانی یا قبل و بعد چیست اینها فقط آثار علمی دارد.
بیمورد بودن سؤال از زمان برپایی قیامت
آنکه برای همه ما اثر عملی دارد همین است که فرمود: ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ﴾ فرمود شما یا نزدیک یا دور بالأخره تمام کارهایتان را باید جواب بدهید آنکه برای ما اثر عملی دارد همین است ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ﴾ علمش نزد ذات اقدس الهی است ﴿وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً﴾ شاید نزدیک باشد اگر قیامت صغراست که خب خیلی نزدیک است یعنی مرگ که آمد قیامت صغراست اگر قیامت کبرا هم باشد که ما علمش را نداریم.
ادله قرآنی و روایی بر آماده بودن بهشت و جهنم
در این قسمتها فرمود حالا که اینچنین است بدان که ما برای عدهای عذاب را آماده کردهایم تعبیری که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) دارند[31] این قابل نقد است مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) از این عبارت ﴿أَعَدَّ﴾ میخواهند تقریباً صرفنظر کنند عبارت این است که خدای سبحان کافرین را لعن کرده و برای اینها آن آتش افروخته را آماده کرده است تعبیر ﴿أَعَدَّ﴾ در اینجا هست تعبیر ﴿أُعِدَّتْ﴾ هست چه اینکه درباره بهشت دارد ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ آماده کردیم. در بیانات نورانی حضرت امام رضا(سلام الله علیه) هست که جنّت و نار مخلوق است و از ما نیست کسی که بگوید جنّت و نار الآن خلق نشده بعداً خلق میشود[32] اینکه وجود مبارک حضرت امیر فرمود من بهشت را میبینم جهنم را میبینم در همان خطبه متّقیان فرمود این مردان باتقوا «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[33] همین است یا آن حارثةبنمالک که طبق نقل مرحوم کلینی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد «کأنی انظر الی عرش ربّی»[34] گویا بهشت را میبینم جهنم را میبینم بهشت موجود است جهنم موجود است و مانند آن دیگر وجهی ندارد که ما این ﴿أَعَدَّ﴾ یا ﴿أُعِدَّتْ﴾ یا مانند اینها را توجیه بکنیم.
دیدگاه شیخ طوسی بر عدم آماده بودن خارجی بهشت و جهنم
این بیان مرحوم شیخ طوسی را حالا عرض میکنیم ظاهر آیه که فرمود: ﴿أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً﴾ یعنی آماده کردیم یعنی الآن موجود است ایشان میفرمایند ممکن است که حُکماً آماده باشد نه خارجاً اگر چیزی یقیناً حاصل است این چیزی که یقیناً حاصل است مثلاً مستقبل محقّقالوقوع در حکم ماضی است این چون یقیناً بعداً آماده میشود گویا الآن آمده است خب ما دو قانون اصولی داریم یکی اینکه اصلِ در استعمال, حقیقت است یکی اینکه استعمال, اعم از حقیقت و مجاز است این دو قانون اصولی که معارض هم نیستند آنجا که میگویند اصل در استعمال، حقیقت است یعنی اگر لفظی یک معنای حقیقی داشت یک معنای مجازی داشت متکلّم این لفظ را به کار برد قرینهای در کار نبود خب ما بر حقیقت حمل میکنیم اصالةالحقیقه اصلاً جایش همینجاست اصالةالحقیقه جایش آنجایی است که لفظی معنای حقیقی دارد (یک) معنای مجازی داد (دو) متکلّم این لفظ را استعمال کرد (سه) قرینهای بر تعیین نیاورد (چهار) مطابق اصالةالحقیقه ما لفظ را بر معنای حقیقی حمل میکنیم (پنج) اما آنجایی که میگویند استعمال, اعم از حقیقت و مجاز است برای این است که ما میدانیم متکلّم این لفظ را در این معنا استعمال کرد ما همین که میدانیم متکلّم این لفظ را در این معنا استعمال کرد حکم بکنیم که معنا, معنای حقیقی لفظ است؟ نه, استعمال اعم از حقیقت و مجاز است این قاعده که استعمال اعم از حقیقت و مجاز است یک جا و موطن خاصّی دارد آن اصالةالحقیقه جای خاصّی دارد حالا سخن مرحوم شیخ را عرض میکنیم این ﴿أعَدَّ﴾ که استعمال کرده شما به چه دلیل بر معنی مجازی حمل میکنید ﴿أعَدَّ﴾ یعنی «أعدّ» یعنی آماده کرد ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[35] همین است ﴿أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ﴾[36] همین است یعنی آماده شد خب اگر آماده شد لفظ یک معنای حقیقی دارد یک معنای مجازی دارد قرینه هم در کار نیست باید بر معنای حقیقی حمل کرد ما که نمیدانیم لفظ را ایشان به منزله آماده بودن حمل کردند تا بگوییم این به معنی مجازی است ﴿أَعَدَّ﴾ یعنی «أعدّ» یعنی آماده کرده است.
ناتمامی دیدگاه شیخ طوسی و نمود خارجی جهنم با ذکر خاطره
بنابراین آنها که گفتند ما جهنم را میبینیم در خطبه نورانی حضرت امیر درباره اوصاف متّقیان همهاش حمل بر حقیقت میشود این آیاتی که دارد ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾[37] حمل بر حقیقت میشود یعنی اگر اهل علمالیقین باشی هماکنون که اینجا نشستی جهنم را میبینی چون بعد از مرگ که خب کفار هم میبینند میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[38] اما اینجا دارد ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ این قصه را هم ما بارها به عرضتان رسیدیم سالی ما در مدینه در عمره مفرده در برابر ضریح مطهر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودم دیدم یک مرد میانسالی تقریباً نزدیک چهل سال بود آمد نشست و گفت حاج آقا میتوانم چیزی بپرسم گفتم بپرس, گفت ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ معنایش چیست؟ ما هم توضیح کوتاهی در موردش دادیم دیدم میگوید من آبمیوه فروشم آن روزها رسم بود که چند قالب یخ را بینالطلوعین جلوی این مغازههای آبمیوهفروشی و امثال آن میآوردند گفت من صبح که نماز خواندم آمدم جلوی مغازه که, مغازهام را باز کنم دیدم از این قالبهای یخی که جلوی مغازه من است آتش شعله میکشد هر چه میبینم, میبینم که این شعلههای آتش است که از این قالبهای یخ در میآید فهمیدم در مالِ ما حرامی راه پیدا کرده رفتم از بعضی از علمای شهرم ـ اهل شیراز بود ـ سؤال کردم که این چیست که من میبینم گفت که شما چطور آبمیوه میفروشی گفت ما به این مشتریها میگوییم مثلاً این یک لیوان آبمیوه صد تومان این لیوان آبمیوه به اندازهای که ما همین آبمیوه را در آن بریزیم چون گرم است خوشمزه نیست یک قالب یخ هم در آن میگذاریم خب آن یک قالب یخ که به اندازه آبمیوه نمیارزد گفت آتش همین است همین حرام به آن صورت در آمد گفتم پس ما چه کار کنیم گفت شما دو لیوان تهیه کنید یک لیوان بزرگ و یک لیوان معمولی, قراردادتان با همین لیوان معمولی باشد یعنی وقتی میگویید یک لیوان آبمیوه صد تومان با همین لیوان باشد آن قالب یخی که میخواهی بگذاری که قیمتش یک قران است آن را در لیوان بزرگ بگذار که این آبمیوه در آن لیوان بزرگ باشد خنک و گوارا باشد به او بدهی, گفت ما این کار را کردیم بعد دیگر آتش را ندیدیم آتش یعنی همین مال حرام این در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بحثش گذشت فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾[39] این نار برای دنیاست آن سین ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾[40] که پشت سرش است بله بعداً هم یک عذاب دیگر است اما فعلاً دارد آتش میخورد منتها متوجه نیست غرض این است که هیچ دلیلی ما نداریم که این ﴿أَعَدَّ﴾ که فعل ماضی است ما حمل بکنیم که یعنی بعداً این درست نیست و این فرمایش ایشان تام نیست.
بررسی راههای تخفیف یا حل مشکلات و عدم کارآیی در قیامت
مطلب بعدی آن است که ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلَا نَصِیراً ٭ یَوْمَ تُقَلَّبُ﴾ انسان از سه راه میتواند مشکلش را حل کند یا تمام کارها را دیگری به عهده بگیرد که انسان تحت ولایت او باشد مثل کودک خردسالی که خودش مشکلگشا نیست ولیّ او کارها را انجام میدهد دوم این است که بخشی از کارها را خودش انجام بدهد بخشی از کارها را دیگران به او کمک میرسانند میشود نصرت, نصرت یعنی نصرت, ولایت یعنی ولایت که کاملاً مرزها از هم جداست قسم سوم این است که نه ولیّ دارد نه ناصر ولی دستش را میآورد جلو که اگر تیری میآید سنگی میآید به صورتش نخورد فرمود این سومی هم نیست ما مستقیماً با صورت او کار داریم ﴿یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ﴾ این با چه چیزی میخواهد جلوی صورتش را بگیرد دستی در کار نیست دست آنجا قدرت ندارد پس هیچ کدام از راههای سهگانه برای نجات او یا تخفیف عذاب وجود ندارد میماند راه چهارم, راه چهارم یک راه روانی است این میخواهد عذرتراشی کند بگوید خدایا دیگران باعث شدند میفرمایند دیگران هم در جهنماند ما آنها را که رها نکردیم میگوید نه, دیگران را دو برابر عذاب بکن برای اینکه آنها باعث شدند میفرماید نه, تو هم دوتا گناه کردی این ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ برای همین است پس ﴿لا یَجِدُونَ وَلِیّاً﴾ (یک) ﴿وَلَا نَصِیراً﴾ (دو) ﴿یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ (سه) پس هیچ راهی برای تخفیف نیست چهارمی ﴿یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ﴾ میگویند ای کاش ما خب آرزوست دیگر این آرزو آن روز اثر ندارد ﴿یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ﴾ بعد این چهارمی این است ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾ ما را که خب داری عذاب میکنی کار بد کردیم ولی یک عده ما را گمراه کردند ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ آنها را دو برابر عذاب بکن که مقداری از نظر روانی ما راحت بشویم.
دلیل عذاب ضعفین کافران و گمراهان
بحث مبسوطش در سورهٴ مبارکهٴ اعراف گذشت لذا اینجا جواب نمیدهد در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این گفتگو که به میان آمده خدای سبحان به آنها میفرماید شما هم عذابتان دو برابر است; عذاب آنها را دو برابر است دارید میبینید عذاب شما هم دو برابر است, عذاب آنها دو برابر است به خاطر همان که شما گفتید آنها هم خودشان گمراه شدند هم شما را گمراه کردند عذاب ضلالت را دارند و عذاب اِضلال را بله, آنها دو کار کردند دو عذاب دارند الآن هم دو برابر دارند میچشند اما شما هم دو معصیت کردید یکی اینکه خود گناه را مرتکب شدید یکی اینکه رهبران الهیتان را خانهنشین کردید دیگران را به رهبری گرفتید شما یک کار نکردید شما اگر جلوی سقیفه را باز نگذاشته بودید که اهل بیت خانهنشین نمیشدند بنابراین شما دو گناه کردید یکی اینکه خود معصیت را مرتکب شدید یکی اینکه رهبران الهیتان را خانهنشین کردید لذا در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به آنها پاسخ میدهد آیات 38 و 39 سورهٴ «اعراف» آنها گفتند: ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ خدا به همین جهنّمیان فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ﴾ شما هم دو عذاب دارید ﴿وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ شما حساب نمیکنید این مراقبت و محاسبت همین است شما چرا حساب نمیکنید ﴿وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ﴾ آنها میگویند ما هم دو گناه کردیم شما هم دو گناه کردید ما معصیت کردیم (یک) شما را به این معصیت دعوت کردیم (دو) شما هم دو معصیت کردید یکی اینکه خود کار خلاف را انجام دادید (یک) یکی اینکه رهبران الهی را خانهنشین کردید (دو) بنابراین شما هم دو کار کردید ما هم دو کار «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 55.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 253.
[3] . سورهٴ مجادله, آیهٴ 11.
[4] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 43.
[5] . معانیالأخبار, ص246.
[6] . المیزان, ج16, ص344.
[7] . الکافی, ج2, ص495.
[8] . الکافی, ج3, ص416.
[9] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 164؛ سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[10] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 164؛ سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[11] . سورهٴ نحل, آیهٴ 44.
[12] . الغدیر, ج2, ص303.
[13] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 56.
[14] . سورهٴ نجم, آیات 8 و 9.
[15] . المناقب, ج1, ص179.
[16] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 172.
[17] . التوحید (شیخ صدوق), ص117.
[18] . التوحید (شیخ صدوق), ص119.
[19] . نهجالبلاغه, خطبه 179.
[20] . سورهٴ شعراء, آیات 193 و 194.
[21] . التوحید (شیخ صدوق), ص115.
[22] . بحارالأنوار, ج58, ص7.
[23] . سورهٴ یس, آیات 78 ـ 81.
[24] . سورهٴ واقعه, آیهٴ 60.
[25] . سورهٴ واقعه, آیات 58 و 59.
[26] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 37.
[27] . سورهٴ واقعه, آیات 47 ـ 50.
[28] . تفسیر العیاشی, ج2, ص236.
[29] . الکافی, ج6, ص286 و 287.
[30] . دیوان حافظ, اشعار منتسب, شماره 11.
[31] . التبیان فی تفسیر القرآن ، ج 8 ، ص 363.
[32] . التوحید (شیخ صدوق), ص118.
[33] . نهجالبلاغه, خطبه 193.
[34] . الکافی, ج2, ص53 و 54.
[35] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 90; سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[36] . سورهٴ بقره, آیهٴ 24; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 131.
[37] . سورهٴ تکاثر, آیات 5 و 6.
[38] . سورهٴ سجده, آیهٴ 12.
[39] . سورهٴ نساء, آیهٴ 10.
[40] . سورهٴ نساء, آیهٴ 10.
- سنّت الهی در مقابله با برهم زنندگان آرامش جامعه با شایعهپراکنی؛
- چگونگی حالات پیامبر در دریافت وحی بدون واسطه؛
- بحثی پیرامون زمان و مکان در برپایی قیامت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَئِن لَمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً (60) مَّلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً (62) یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً (63) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً (64) خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلَا نَصِیراً (65) یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ (66) وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ (67) رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً (68)﴾
سنّت الهی در مقابله با برهم زنندگان آرامش جامعه با شایعهپراکنی
در فضای مدینه در همان جریان جنگ احزاب عدهای به شایعهپراکنی و به همزدن امنیت و آرامش پرداختند یا درباره مسائل جنگ یا درباره مسائل دیگر مدینه که قرآن در همین سوره فرمود منافقان و ضعیفالایمانها و کسانی که اراجیف یعنی اخبار لرزان و بیپایه پخش میکنند اینها باید دست بردارند وگرنه ما شما را علیه اینها بسیج میکنیم ظاهر این است که اینها دیگر دست برداشتند برای اینکه تهدید خدا این بود که فرمود: ﴿مَّلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً﴾ اگر اینها دست برنداشته بودند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دستور الهی عمل میکرد یک نزاع و درگیری دیگری در داخله مدینه اتفاق میافتاد و قرآن آن را شرح میداد چون هیچ خبری از جریان بعد از تهدید نیست معلوم میشود اینها فروکش کردند و آرام شدند و این هم سنّت الهی است ممکن است خدای سبحان از معاصی شخصی بگذرد اما از معاصی که مربوط به نظام است و کشور اسلامی است و جامعه اسلامی و امّت اسلامی است نمیگذرد فرمود این سنّت الهی است.
تفاوت صلوات خدا بر انبیا و مؤمنین
چند مطلب مربوط به سؤالات بحثهای قبل بود یکی اینکه این درود و صلواتی که ذات اقدس الهی میفرستد هم بر انبیا و مرسلین و اولیای الهی است هم بر مؤمنین, سرّش این است که رحمت خدا درجاتی دارد انبیا درجاتی دارند مرسلین درجاتی دارند مؤمنین هم درجاتی دارند درجات انبیا را آیه ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾[1] بیان کرده درجات مرسلین را ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾[2] بیان کرده درجات مؤمنین را ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾[3] بیان کرده اگر انبیا درجاتی دارند مرسلین درجاتی دارند اولیا درجاتی دارند مؤمنین درجاتی دارند و رحمت خاصّه الهی هم درجاتی دارد اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾[4] و بعد درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ معلوم میشود که تصلیه الهی درجاتی دارد بخشی از آن شامل فرشتهها, شامل انبیا و مرسلین میشود آن بخشهای کمتر و ضعیفترش شامل مؤمنین خواهد بود.
دلالت آیه و روایت بر وجوب صلوات بر پیامبر و آل او(علیهم السلام)
اما سرّ تصلیه ما به وجود مبارک حضرت هنگام شنیدن آن آیه برای اینکه در خود این آیه امر میکند وقتی این آیه به ما امر میکند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ﴾ خب ما امتثال میکنیم این نسبت به آن, روایات هم فراوان هست فرمود بخیل کسی است که نام من برده بشود و او بر ما درود نفرستد[5] این معلوم میشود که دستورات خاص است راجع به اهل بیت(علیهم السلام) هم از طریق اهل سنّت روایات معتبر وجود دارد هم از طریق ما به تعبیر سیدناالاستاد روایات فوق حدّ احصاء است که شما صلوات بَترا و ابتر نفرستید[6] صلواتتان باید ثمربخش باشد کوثر باشد نه ابتر دیگر نگویید «اللهمّ صلّ علی محمد» بلکه آلش را حتماً اضافه کنید این طبق روایاتی است که به ما رسیده.[7]
روایات تعیینکننده مقدار و حکم صلوات بر پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:... پاسخ: سه بار که خب نه وضعش مشخص نیست چون ذکرالله است در حقیقت چه سه بار چه بیشتر بعضی از موارد در شب و روز دارد که هزار بار ملاحظه فرمودید که گفتند در روز جمعه هزار بار صلوات بفرستید[8] حالا در بعضی از موارد مشخص است که چقدر صلوات بفرستند اگر آن هزار ناظر به کثرت باشد که رقم خاصی نیست اگر ناظر به کثرت نباشد عدد مخصوص باشد خب روز جمعه هزار بار.
پرسش:... پاسخ: بالأخره امر, رجحان را میرساند در خصوص نماز گفتند واجب است در غیر نماز ظاهراً فتوا به وجوب نمیدهند تنها در نماز است که تصلیه بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) واجب است.
ممنوعّیت نقل حدیث علت فقدان روایات در تفسیر
پرسش:... پاسخ: بله خب, چون حضرت دستور داده بود بگویید, در بحث دیروز هم اشاره شد که ما مشکل جدّیمان این دوران فترت یک قرن است بارها به عرضتان رسید که زعیم حوزه علمیه مکه عبداللهبنعباس بود زعیم حوزه علمیه مدینه ابیّبنکعب بود و زعیم حوزه علمیه عراق عبداللهبنمسعود بود در چند روز قبل هم ملاحظه فرمودید مرحوم شیخ طوسی وقتی میخواست حرف قدما را نقل کند حرف ابنعباس را نقل کرد و حرف ابیبنکعب را! سرّش آن است که در آن قرن اول نقل حدیث ممنوع بود لذا دست ما خالی است خب قرآن میدانید یک قانون اساسی است کلیات است, اگر اهل بیت و روایات نباشند, خصوصیات را مشخص نمیکند, اگر حدیث در آن قرن اول ممنوع نبود و باز بود ما خیلی وضع بهتری داشتیم الآن دست ما کوتاه است به برکت امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) مقداری دست ما باز شد بالأخره شما میبینید وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) 23 سال درس رسمی قرآن داشت خدا چندین بار فرمود: ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾[9] خب پیغمبر چه فرمود, فقط تلاوت کرد ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ﴾[10] تازه آن هم با اختلاف قرائات به ما برسد این ﴿یُعَلِّمُهُمُ﴾ کجاست هم در وصف پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ هم بالصراحه به آن حضرت فرمود: ﴿أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾[11] خب 23 سال حضرت حوزه علمیه رسمی تدریس قرآن داشت در کنار تدریس قرآن, فقه بود, اخلاق بود, حقوق بود اما درس رسمی قرآن بود خبری از آن عصر نیست این است که دست ما کوتاه است و اگر وجود مبارک امام باقر و امام صادق(سلام الله علیهما) نبودند بسیاری از مسائل برای ما قابل حل نبود در اینکه وظیفه رسمی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعلیم کتاب و تزکیه بود اینکه حرفی در آن نیست ما چند روایت از پیامبر در تفسیر آیات داریم شما این ده جلد تبیان را ورق بزنید ببینید چند روایت نبوی درباره تفسیر قرآن داریم یک قرن قبل از آن تفسیر طبری را هم بررسی کنید این یا از سدّی است یا از قتاده است یا از مجاهد است که بعد میرسد به ابنعباس یا ابیبنکعب یا عبداللهبنمسعود مشکل جدّی ما این است.
نهی پیامبر بر ابتر فرستادن صلوات
پرسش:... پاسخ: فرق نمیکرد آنکه قرآن ناطق است با همین یکی است الآن مثلاً نماز صبح دو رکعت است ظهر چهار رکعت است عصر چهار رکعت است مگر اینها در قرآن آمده فرمود: ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیان کرده.
نظر شافعی در وجوب صلوات کامل بر پیامبر در نماز
پرسش:...پاسخ: شافعی چرا, دیگران نه, شافعی میگوید صلوات بر آل هم باشد آن شعر معروف[12] هم همین است.
بنابراین اگر رحمت خاصه درجاتی دارد انبیا درجاتی دارند مرسلین درجاتی دارند اولیا درجاتی دارند مؤمنین درجاتی دارند این آیه 43 که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ با آیهای که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾[13] اینها درجات مختلف صلات است که قابل توجیه است.
وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) واسطه تام فیض بین عالی و دانی
مطلب بعدی آن است که هیچ دانی, واسط و رابط بین عالی و اعلا نخواهد بود این یک مطلب عقلی است غیر قابل تخصیص اما اینکه گاهی فرشتهها وحی میآورند چون وحی هم مراتبی دارد آن قلّه وحی برای جایی است که ﴿دَنَا فَتَدَلَّی ٭فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾[14] فرشتهها در آنجا حتی جبرئیل(سلام الله علیه) میگویند «لو دنوت انملة لاحترقت»[15] این روایت نورانی رؤیت که قبلاً هم خوانده شد مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل کرد این بود که ابیبصیر نابینا از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال میکند آیا خدا را در قیامت میشود دید؟ فرمود بله در قیامت میشود دید, قبل از قیامت هم دیدند فرمود چه وقت؟ فرمود در مسلئه ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ﴾[16] بعد به ابیبصیر کور میگوید مگر الآن خدا را نمیبینی ـ خب این عنایت حجّت بالغه الهی است که قلب ابیبصیر را روشن میکند با «تُدرکه القلوب بحقائق الإیمان» درک میکند ـ فرمود مگر تو الآن خدا را نمیبینی عرض کرد من این حدیث را از شما نقل بکنم فرمود نه, شما برای چه کسی میخواهی نقل بکنی[17] خلاصهاش این است که در جمع علما و فضلا نقل میکنی آنها یا میفهمند معنایش چیست یا اگر نمیفهمند ساکتاند منشأ فتنه نیستند ولی برای توده مردم اگر نقل بکنی مشکل ایجاد میکند آنها یا به همین معنای ظاهری حمل میکنند یا ما را معذلک تخطئه میکنند مرحوم صدوق هم بعد از نقل این روایت در پایان این بحث دارد که اخبار رؤیت «عندی صحیحة» منتها من خیلی از آنها را نقل نکردم[18] این مسئله لقاءالله است که در مباحث مخصوص به مشاهده خدا با دل که «لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الإیمان»[19] نقل میکند.
آن قسمتها که ﴿دَنَا فَتَدَلَّی ٭فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی﴾ آنجا جای فرشتهها نیست مراحل میانی وحی را جبرئیل میتواند بیاورد که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾[20] پایینتر از آن را فرشتههایی که زیرمجموعه جبرئیل(علیهم السلام) هستند ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ نقل میکنند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از آن ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ گرفته که هیچ کسی بین او و خدا نیست تا این مراحل نازله همه را از خدای سبحان دریافت میکند منتها در بعضی از مراتب, واسطه حضور ندارند مثل آن ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ برخی از مراحل، جبرئیل حضور دارد برخی از مراحل نازله هم ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ حضور دارند.
چگونگی حالات پیامبر در دریافت وحی بدون واسطه
راوی از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال میکند که اینکه گفتند وحی بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل میشد غَشیه, مدهوشی به حضرت دست میداد از حال میرفت چه بود فرمود: «ذاک إذا لم یکن بینه و بین الله أحد ذاک إذا تجلّی الله له»[21] فرمود آنجا وحی بلاواسطه است نه آن وحیای که جبرئیل میآورد آنجایی که بین پیغمبر و خدا احدی واسط و رابط نیست آن مرحله وقتی پیامبر میخواهد وحی را تحویل بگیرد نمیتواند تحمل بکند مدهوش میشود و آن حالت به حضرت دست میدهد وگرنه مراحل بعدی را که فرشتهها میآورند مراحل نازله آنها را کاملاً تحمل میکنند بنابراین آن قلّه وحی, احدی بین حضرت و ذات اقدس الهی واسطه نیست اما مراحل میانی چرا, آن مراحل میانی را خود حضرت اشراف دارد بنابراین هم صلوات, مراحلی دارد هم مؤمنین و اولیا و مرسلین مراتبی دارند.
ما هم که یک بار صلوات بفرستیم البته کافی است مگر اینکه نصّ خاص داشته باشیم.
بحثی پیرامون زمان و مکان در برپایی قیامت
اما درباره این جملهای که فرمود: ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ﴾ برای اینکه وقتی سخن از تهدید قیامت و امثال قیامت بود اینها سؤال میکردند قیامت چه وقت قیام میکند مستحضرید که این چه وقت و کجا هم در حدوث عالَم مطرح است هم در انقراض دنیا البته در انقراض دنیا یک مقدار آسانتر مطرح است درباره حدوث عالم میگویند عالم چه وقت حادث شده خب میدانید چه وقت سؤال از زمان است «کجا» سؤال از مکان است در عدم محض نه زمانی بود نه مکانی با ایجاد یک ماده یا جسم متحرّک, زمان و مکان پیدا میشود این جسم که پیدا شد خب بُعدی دارد این مکان پیدا شده چون حرکت میکند چه وقت و زمان پیدا شده اگر این جسم خلق نشود عدمِ محض باشد فاصلهای بین عالَم و الله نیست حالا کسی بگوید که خدا بود و هیچ چیزی نبود بعد خلق شد این بعد معنا ندارد در عدم محض نه قبل معنا دارد نه بعد معنا دارد نه مع معنا دارد نمیشود گفت که قبلاً نبود بعداً پیدا شد ما قبلی نداریم نه قبلِ رُتبی داریم چون بالأخره رتبه، امر وجودی است نه قبل زمانی داریم بالأخره زمان، امر وجودی است مگر قبل ذاتی یعنی اشیا ذاتاً معدوم بودند و بعد موجود شدند اگر کسی توانست در عدم محض بُعدی فرض بکند «فله ما قال» هر چه میخواهد بگوید, بگوید آزاد است بگوید سالیان متمادی یا مراحل بعدی أو ما شئت فسمّه فاصله شد بعد جهان خلق شد بنابراین چه وقت و کجا با پیدایش جسم متحرّک پدید میآید چه وقت یعنی زمان از حرکت این جسم پدید میآید کجا یعنی بُعد، روی همین جسم پدید میآید اما درباره انقراض عالَم تا حدودی میشود تصور کرد که این عالم تا چه وقت ادامه دارد و چه وقت منقرض میشود اینها سؤال کردند قیامت چه وقت قیام میکند فرمود علمش نزد خدای سبحان است (یک) شاید به نزدیکی هم قیامت قیام بکند (دو) اگر قیامت صغرا باشد که خیلیها این قیامت صغرایشان قائم شده است «من مات فقد قامت قیامته»[22] بعضیها هم در آستانه وقوعاند اما قیامت کبرا واقعاً وضعش روشن نیست که چه وقت قیامت قیام میکند لکن ذات اقدس الهی در بحثهای بدن ما فرمود ما شما را از خاک خلق کردیم (یک) دوباره به خاک برمیگردانیم (دو) ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ﴾ بار سوم شما را از همین خاک برمیگردانیم اعاده میکنیم (سه) ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی﴾ این روشن است.
آسان بودن اثبات معاد روحانی
در مسئله معاد روحانی طرحش خیلی آسان است اما در معاد جسمانی این آیات باید تبیین بشود در اینکه ظاهر این آیه سورهٴ مبارکهٴ «طه» این است که ما شما را از خاک خلق کردیم دوباره به خاک برمیگردانیم بار سوم از خاک احیایتان میکنیم این روشن و شفاف است دیگر در این جهت هیچ مشکلی نیست و ابهامی هم نیست در سورهٴ مبارکهٴ «طه» آیه 55 اینچنین فرمود: ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تاَرةً اُخریٰ﴾ یعنی ما بدن شما را از زمین خلق کردیم دوباره شما را به زمین برمیگردانیم بار سوم شما را از زمین احیا میکنیم این چیز شفاف و روشنی است پایان سورهٴ مبارکهٴ «یس» هم دارد ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ٭ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ کسی استخوان سری را گرفته بود از قبرستان مکه گفته بود چه کسی این را زنده میکند فرمود آن کسی که اول این را آفریده دوباره زنده میکند چیزی نیست اما این یک طایفه از آیات است طایفه دیگر این است که همیشه تعبیر به مِثل دارد چون عین با وحدت شخصی محفوظ است الآن مثلاً الف خودِ الف است اما اگر الف معدوم شد دوباره موجود شد آن دومی مثل اوّلی است چون دوتاست دوتا که نمیشود عین هم باشند عین هم یعنی واحد, دوتا هستند یعنی غیر هماند لذا دومی الاّ ولابد مثل اوّلی است اگر عین اوّلی باشد باید یکی باشد نه دوتا لازمهاش این است که ما مبدأ و معاد نداشته باشیم فقط یکی داشته باشیم لذا تعبیر قرآن در قابل موارد «مِثل» است که ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ٭ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ٭ الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَ ٭ أَوَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُم﴾[23] حتماً الاّ ولابد دومی مثل اوّلی است.
خداوند, آفریننده انسان در دنیا و آخرت
در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» هم دارد که اینها میگویند وضع چطوری است باید بدانند که ما مسبوق نیستیم ما همیشه سابقیم ﴿نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ﴾[24] ما مرگ را بین شما تقدیر کردیم و شما بدانید خلقت, کار شما نیست کار پدر و مادر نیست کار پدر و مادر اِمناست که «نقل المنی من موضع الی موضعٌ آخر» است ﴿أَفَرَأَیْتُم ما تُمْنُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾[25] کارِ پدر نقل این ماء است «من موضع الی موضع آخر» که از این نقل ماء به امناء یاد میشود فرمود: ﴿أَفَرَأَیْتُم ما تُمْنُونَ﴾ اما ﴿ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾ ماییم که این ﴿مَنیٍّ یُمْنَی﴾[26] را به صورت این انسان در آوردیم و در میآوریم بنابراین از پدر و مادر کاری غیر از امناء ساخته نیست آنکه آفرینش است به عهده خدای سبحان است. فرمود ما شما را از خاک خلق کردیم دوباره به خاک برمیگردانیم بار سوم از خاک احیا میکنیم تا اینجا خیلی شفاف و روشن است.
بررسی زمانی و کیفیت حشر انسانها با توجه به تبدّل زمین
اما در آیه 48 سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» به این صورت فرمود: ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ وقتی قیامت بخواهد قیام بکند زمین تبدیل میشود به زمین دیگر آسمان تبدیل میشود به آسمان دیگر ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ یعنی «تبدّل السماوات غیر السماوات» اینکه فرمود ما شما را از زمین برمیگردانیم این سه حالت دارد قبل از اینکه وضع زمین و آسمان برگردد همه ما را زنده میکند همه ما یعنی اوّلین و آخرین مطابق آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» دارد ﴿یَقُولُونَ ءَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ٭ أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ ٭ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[27] حالا اوّلین و آخرین رقمش معلوم نیست که میلیاردها میلیاردند ما چه میدانیم چقدر بشر آمدند و رفتند ولی همه را در حشر اکبر زنده میکند اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» فرمود ما همه را زنده میکنیم اینکه در سورهٴ «ابراهیم» فرمود ما کلّ نظام را به هم میزنیم اینها باید بررسی بشود که آیا خدا اول, اوّلین و آخرین را زنده میکند بعد این نظام را به هم میزند خب اوّلین و آخرین که روی کُره زمین جا نمیگیرد آیا اول کُره زمین را عوض میکند آسمانها و زمین را عوض میکند بعد اوّلین و آخرین را زنده میکند خب در این وسطها اینهایی که در مجموعه آسمان و زمین هستند در خاکاند بالأخره اینها هم تبدیل شدند تبدیل شدن یعنی چه یک روایت نورانی از امام سجاد(سلام الله علیه) هست که زمین تبدیل میشود «بأرضٍ لم تکتسب علیها الذّنوب»[28] ما زمین را تبدیل میکنیم به زمینی که روی آن گناه نشده در بعضی از روایات دارد که زمین را تبدیل میکنیم به خُبز نَقی برای اینکه مردم در آن روز بالأخره احتیاج به غذا دارند غذایشان این است که این زمین تبدیل میشود به نان که کلّ این زمین قابل خوردن است[29] اینها چیزهایی است که صَعب مستصعب است تا روی آن کار نشود جدیّت نشود تلاش و کوشش نشود نه با بنای عقلا قابل حل است نه با فهم لغوی قابل حل است زمین تبدیل میشود به خُبز نَقی یعنی چه که مردم از همین خبز یعنی نان گندمی بخورند تا مسائل حساب برداشته بشود از احادیث صعب مستصعب است البته عقیده ما غیر از این نخواهد بود که هر چه قرآن و اهل بیت فرمودند حق است و لاغیر اما تفصیل مسئله که چگونه است چطور است گرچه تفصیل و علم تفصیلی و تحقیقی برای ما واجب نیست ولی اگر خواستیم تحقیق بکنیم راهش باز است این سؤالها وقتی برای ما مطرح میشود قهراً به سراغش خواهیم رفت تا آنجا که فهم ما هست از روایات هم کمک گرفتیم برای ما معتبر است بقیه را خب نفهمیدیم علمش را به اهلش واگذار میکنیم ولی این سؤالات هست که ما را چه وقت زنده میکنند آیا قبل از تغییر نظام یا همزمان با تغییر نظام یا بعد از تغییر نظام، سه حالت دارد هر حالتی هم حکم خاصّ خودش را دارد ولی
کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست٭٭٭اینقدر هست که بانگ جرسی میآید[30]
ما نمیدانیم حالا کجا ولی اینقدر هست که بانگ زنگ این قافله میآید اینها یکی پس از دیگری دارند میروند اما کجا میروند هر روز «بلند بگو لا اله الاّ الله» هست آنها برای ما فقط اثر علمی دارد اثر عملی ندارد که ما حالا بدانیم انسان را همزمان با تغییر آسمان و زمین زنده میکنند یا قبل از تغییر، زنده میکنند یا بعد از تغییر زنده میکنند احکام این همزمانی یا قبل و بعد چیست اینها فقط آثار علمی دارد.
بیمورد بودن سؤال از زمان برپایی قیامت
آنکه برای همه ما اثر عملی دارد همین است که فرمود: ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ﴾ فرمود شما یا نزدیک یا دور بالأخره تمام کارهایتان را باید جواب بدهید آنکه برای ما اثر عملی دارد همین است ﴿یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ﴾ علمش نزد ذات اقدس الهی است ﴿وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً﴾ شاید نزدیک باشد اگر قیامت صغراست که خب خیلی نزدیک است یعنی مرگ که آمد قیامت صغراست اگر قیامت کبرا هم باشد که ما علمش را نداریم.
ادله قرآنی و روایی بر آماده بودن بهشت و جهنم
در این قسمتها فرمود حالا که اینچنین است بدان که ما برای عدهای عذاب را آماده کردهایم تعبیری که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) دارند[31] این قابل نقد است مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) از این عبارت ﴿أَعَدَّ﴾ میخواهند تقریباً صرفنظر کنند عبارت این است که خدای سبحان کافرین را لعن کرده و برای اینها آن آتش افروخته را آماده کرده است تعبیر ﴿أَعَدَّ﴾ در اینجا هست تعبیر ﴿أُعِدَّتْ﴾ هست چه اینکه درباره بهشت دارد ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ آماده کردیم. در بیانات نورانی حضرت امام رضا(سلام الله علیه) هست که جنّت و نار مخلوق است و از ما نیست کسی که بگوید جنّت و نار الآن خلق نشده بعداً خلق میشود[32] اینکه وجود مبارک حضرت امیر فرمود من بهشت را میبینم جهنم را میبینم در همان خطبه متّقیان فرمود این مردان باتقوا «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[33] همین است یا آن حارثةبنمالک که طبق نقل مرحوم کلینی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد «کأنی انظر الی عرش ربّی»[34] گویا بهشت را میبینم جهنم را میبینم بهشت موجود است جهنم موجود است و مانند آن دیگر وجهی ندارد که ما این ﴿أَعَدَّ﴾ یا ﴿أُعِدَّتْ﴾ یا مانند اینها را توجیه بکنیم.
دیدگاه شیخ طوسی بر عدم آماده بودن خارجی بهشت و جهنم
این بیان مرحوم شیخ طوسی را حالا عرض میکنیم ظاهر آیه که فرمود: ﴿أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً﴾ یعنی آماده کردیم یعنی الآن موجود است ایشان میفرمایند ممکن است که حُکماً آماده باشد نه خارجاً اگر چیزی یقیناً حاصل است این چیزی که یقیناً حاصل است مثلاً مستقبل محقّقالوقوع در حکم ماضی است این چون یقیناً بعداً آماده میشود گویا الآن آمده است خب ما دو قانون اصولی داریم یکی اینکه اصلِ در استعمال, حقیقت است یکی اینکه استعمال, اعم از حقیقت و مجاز است این دو قانون اصولی که معارض هم نیستند آنجا که میگویند اصل در استعمال، حقیقت است یعنی اگر لفظی یک معنای حقیقی داشت یک معنای مجازی داشت متکلّم این لفظ را به کار برد قرینهای در کار نبود خب ما بر حقیقت حمل میکنیم اصالةالحقیقه اصلاً جایش همینجاست اصالةالحقیقه جایش آنجایی است که لفظی معنای حقیقی دارد (یک) معنای مجازی داد (دو) متکلّم این لفظ را استعمال کرد (سه) قرینهای بر تعیین نیاورد (چهار) مطابق اصالةالحقیقه ما لفظ را بر معنای حقیقی حمل میکنیم (پنج) اما آنجایی که میگویند استعمال, اعم از حقیقت و مجاز است برای این است که ما میدانیم متکلّم این لفظ را در این معنا استعمال کرد ما همین که میدانیم متکلّم این لفظ را در این معنا استعمال کرد حکم بکنیم که معنا, معنای حقیقی لفظ است؟ نه, استعمال اعم از حقیقت و مجاز است این قاعده که استعمال اعم از حقیقت و مجاز است یک جا و موطن خاصّی دارد آن اصالةالحقیقه جای خاصّی دارد حالا سخن مرحوم شیخ را عرض میکنیم این ﴿أعَدَّ﴾ که استعمال کرده شما به چه دلیل بر معنی مجازی حمل میکنید ﴿أعَدَّ﴾ یعنی «أعدّ» یعنی آماده کرد ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[35] همین است ﴿أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ﴾[36] همین است یعنی آماده شد خب اگر آماده شد لفظ یک معنای حقیقی دارد یک معنای مجازی دارد قرینه هم در کار نیست باید بر معنای حقیقی حمل کرد ما که نمیدانیم لفظ را ایشان به منزله آماده بودن حمل کردند تا بگوییم این به معنی مجازی است ﴿أَعَدَّ﴾ یعنی «أعدّ» یعنی آماده کرده است.
ناتمامی دیدگاه شیخ طوسی و نمود خارجی جهنم با ذکر خاطره
بنابراین آنها که گفتند ما جهنم را میبینیم در خطبه نورانی حضرت امیر درباره اوصاف متّقیان همهاش حمل بر حقیقت میشود این آیاتی که دارد ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾[37] حمل بر حقیقت میشود یعنی اگر اهل علمالیقین باشی هماکنون که اینجا نشستی جهنم را میبینی چون بعد از مرگ که خب کفار هم میبینند میگویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[38] اما اینجا دارد ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ این قصه را هم ما بارها به عرضتان رسیدیم سالی ما در مدینه در عمره مفرده در برابر ضریح مطهر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودم دیدم یک مرد میانسالی تقریباً نزدیک چهل سال بود آمد نشست و گفت حاج آقا میتوانم چیزی بپرسم گفتم بپرس, گفت ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾ معنایش چیست؟ ما هم توضیح کوتاهی در موردش دادیم دیدم میگوید من آبمیوه فروشم آن روزها رسم بود که چند قالب یخ را بینالطلوعین جلوی این مغازههای آبمیوهفروشی و امثال آن میآوردند گفت من صبح که نماز خواندم آمدم جلوی مغازه که, مغازهام را باز کنم دیدم از این قالبهای یخی که جلوی مغازه من است آتش شعله میکشد هر چه میبینم, میبینم که این شعلههای آتش است که از این قالبهای یخ در میآید فهمیدم در مالِ ما حرامی راه پیدا کرده رفتم از بعضی از علمای شهرم ـ اهل شیراز بود ـ سؤال کردم که این چیست که من میبینم گفت که شما چطور آبمیوه میفروشی گفت ما به این مشتریها میگوییم مثلاً این یک لیوان آبمیوه صد تومان این لیوان آبمیوه به اندازهای که ما همین آبمیوه را در آن بریزیم چون گرم است خوشمزه نیست یک قالب یخ هم در آن میگذاریم خب آن یک قالب یخ که به اندازه آبمیوه نمیارزد گفت آتش همین است همین حرام به آن صورت در آمد گفتم پس ما چه کار کنیم گفت شما دو لیوان تهیه کنید یک لیوان بزرگ و یک لیوان معمولی, قراردادتان با همین لیوان معمولی باشد یعنی وقتی میگویید یک لیوان آبمیوه صد تومان با همین لیوان باشد آن قالب یخی که میخواهی بگذاری که قیمتش یک قران است آن را در لیوان بزرگ بگذار که این آبمیوه در آن لیوان بزرگ باشد خنک و گوارا باشد به او بدهی, گفت ما این کار را کردیم بعد دیگر آتش را ندیدیم آتش یعنی همین مال حرام این در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بحثش گذشت فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾[39] این نار برای دنیاست آن سین ﴿وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾[40] که پشت سرش است بله بعداً هم یک عذاب دیگر است اما فعلاً دارد آتش میخورد منتها متوجه نیست غرض این است که هیچ دلیلی ما نداریم که این ﴿أَعَدَّ﴾ که فعل ماضی است ما حمل بکنیم که یعنی بعداً این درست نیست و این فرمایش ایشان تام نیست.
بررسی راههای تخفیف یا حل مشکلات و عدم کارآیی در قیامت
مطلب بعدی آن است که ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلَا نَصِیراً ٭ یَوْمَ تُقَلَّبُ﴾ انسان از سه راه میتواند مشکلش را حل کند یا تمام کارها را دیگری به عهده بگیرد که انسان تحت ولایت او باشد مثل کودک خردسالی که خودش مشکلگشا نیست ولیّ او کارها را انجام میدهد دوم این است که بخشی از کارها را خودش انجام بدهد بخشی از کارها را دیگران به او کمک میرسانند میشود نصرت, نصرت یعنی نصرت, ولایت یعنی ولایت که کاملاً مرزها از هم جداست قسم سوم این است که نه ولیّ دارد نه ناصر ولی دستش را میآورد جلو که اگر تیری میآید سنگی میآید به صورتش نخورد فرمود این سومی هم نیست ما مستقیماً با صورت او کار داریم ﴿یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ﴾ این با چه چیزی میخواهد جلوی صورتش را بگیرد دستی در کار نیست دست آنجا قدرت ندارد پس هیچ کدام از راههای سهگانه برای نجات او یا تخفیف عذاب وجود ندارد میماند راه چهارم, راه چهارم یک راه روانی است این میخواهد عذرتراشی کند بگوید خدایا دیگران باعث شدند میفرمایند دیگران هم در جهنماند ما آنها را که رها نکردیم میگوید نه, دیگران را دو برابر عذاب بکن برای اینکه آنها باعث شدند میفرماید نه, تو هم دوتا گناه کردی این ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ برای همین است پس ﴿لا یَجِدُونَ وَلِیّاً﴾ (یک) ﴿وَلَا نَصِیراً﴾ (دو) ﴿یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ﴾ (سه) پس هیچ راهی برای تخفیف نیست چهارمی ﴿یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ﴾ میگویند ای کاش ما خب آرزوست دیگر این آرزو آن روز اثر ندارد ﴿یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ﴾ بعد این چهارمی این است ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾ ما را که خب داری عذاب میکنی کار بد کردیم ولی یک عده ما را گمراه کردند ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾ آنها را دو برابر عذاب بکن که مقداری از نظر روانی ما راحت بشویم.
دلیل عذاب ضعفین کافران و گمراهان
بحث مبسوطش در سورهٴ مبارکهٴ اعراف گذشت لذا اینجا جواب نمیدهد در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این گفتگو که به میان آمده خدای سبحان به آنها میفرماید شما هم عذابتان دو برابر است; عذاب آنها را دو برابر است دارید میبینید عذاب شما هم دو برابر است, عذاب آنها دو برابر است به خاطر همان که شما گفتید آنها هم خودشان گمراه شدند هم شما را گمراه کردند عذاب ضلالت را دارند و عذاب اِضلال را بله, آنها دو کار کردند دو عذاب دارند الآن هم دو برابر دارند میچشند اما شما هم دو معصیت کردید یکی اینکه خود گناه را مرتکب شدید یکی اینکه رهبران الهیتان را خانهنشین کردید دیگران را به رهبری گرفتید شما یک کار نکردید شما اگر جلوی سقیفه را باز نگذاشته بودید که اهل بیت خانهنشین نمیشدند بنابراین شما دو گناه کردید یکی اینکه خود معصیت را مرتکب شدید یکی اینکه رهبران الهیتان را خانهنشین کردید لذا در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به آنها پاسخ میدهد آیات 38 و 39 سورهٴ «اعراف» آنها گفتند: ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ خدا به همین جهنّمیان فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ﴾ شما هم دو عذاب دارید ﴿وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ شما حساب نمیکنید این مراقبت و محاسبت همین است شما چرا حساب نمیکنید ﴿وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ﴾ آنها میگویند ما هم دو گناه کردیم شما هم دو گناه کردید ما معصیت کردیم (یک) شما را به این معصیت دعوت کردیم (دو) شما هم دو معصیت کردید یکی اینکه خود کار خلاف را انجام دادید (یک) یکی اینکه رهبران الهی را خانهنشین کردید (دو) بنابراین شما هم دو کار کردید ما هم دو کار «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 55.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 253.
[3] . سورهٴ مجادله, آیهٴ 11.
[4] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 43.
[5] . معانیالأخبار, ص246.
[6] . المیزان, ج16, ص344.
[7] . الکافی, ج2, ص495.
[8] . الکافی, ج3, ص416.
[9] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 164؛ سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[10] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 164؛ سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[11] . سورهٴ نحل, آیهٴ 44.
[12] . الغدیر, ج2, ص303.
[13] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 56.
[14] . سورهٴ نجم, آیات 8 و 9.
[15] . المناقب, ج1, ص179.
[16] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 172.
[17] . التوحید (شیخ صدوق), ص117.
[18] . التوحید (شیخ صدوق), ص119.
[19] . نهجالبلاغه, خطبه 179.
[20] . سورهٴ شعراء, آیات 193 و 194.
[21] . التوحید (شیخ صدوق), ص115.
[22] . بحارالأنوار, ج58, ص7.
[23] . سورهٴ یس, آیات 78 ـ 81.
[24] . سورهٴ واقعه, آیهٴ 60.
[25] . سورهٴ واقعه, آیات 58 و 59.
[26] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 37.
[27] . سورهٴ واقعه, آیات 47 ـ 50.
[28] . تفسیر العیاشی, ج2, ص236.
[29] . الکافی, ج6, ص286 و 287.
[30] . دیوان حافظ, اشعار منتسب, شماره 11.
[31] . التبیان فی تفسیر القرآن ، ج 8 ، ص 363.
[32] . التوحید (شیخ صدوق), ص118.
[33] . نهجالبلاغه, خطبه 193.
[34] . الکافی, ج2, ص53 و 54.
[35] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 90; سورهٴ ق, آیهٴ 31.
[36] . سورهٴ بقره, آیهٴ 24; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 131.
[37] . سورهٴ تکاثر, آیات 5 و 6.
[38] . سورهٴ سجده, آیهٴ 12.
[39] . سورهٴ نساء, آیهٴ 10.
[40] . سورهٴ نساء, آیهٴ 10.
تاکنون نظری ثبت نشده است