display result search
منو
تفسیر آیات 56 تا 59 سوره احزاب

تفسیر آیات 56 تا 59 سوره احزاب

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 161 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 56 تا 59 سوره احزاب"
- قرار گرفتن عالمان در کنار فرشتگان دلیل بر فضل علم و عالم؛
- تفاوت مقام انبیا سبب تفاوت سلام و صلوات الهی بر آنان؛
- پیامبر و ائمه (ع) مجرای فیض رازقیّت.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً (56) إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً (57) وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً (58) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً (59)﴾

قرار گرفتن عالمان در کنار فرشتگان دلیل بر فضل علم و عالم
بعد از بیان وظیفه مؤمنین نسبت به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از نظر حضور در بیت شریف ایشان, وظیفه عبادی مؤمنان نسبت به آن حضرت را بیان فرمود. خداوند برای اهمیت یک مطلب گاهی نام مبارک خود را گاهی نام فرشته‌ها را در کنار مؤمنین ذکر می‌کند در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» گذشت که شهادت به وحدانیّت خدا را قرآن کریم با سه رکن ذکر کرد فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾[1] این بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) که فرمود در فضل علم همین بس که خدا کار علما را کنار کار فرشته‌ها قرار داد[2] ناظر به همین است فرمود عالِمان الهی که موحدان‌اند و شهادت به وحدانیت حق می‌دهند شهادت آنها در کنار شهادت فرشته‌هاست و شهادت فرشته‌ها هم در کنار شهادت الهی است ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾ که آن جمله اول تمام شده، جمله دوم و سوم عطف شده.
تفاوت مقام انبیا سبب تفاوت سلام و صلوات الهی بر آنان
در جریان سلام بر انبیا قرآن کریم از ذات اقدس الهی نقل کرده که خداوند بر انبیا درود فرستاد درودها هم یکسان نیست اگر انبیا متفاوت‌اند ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾[3] (یک) ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾[4] (دو) درجات سلام فرستادن خدا بر انبیا(علیهم السلام) هم یکسان نیست در جریان موسی و هارون فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾[5] در جریان ابراهیم ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾[6] و مانند آن اما در جریان حضرت نوح(سلام الله علیه) یک سلام بی‌سابقه برای آن حضرت نازل کرد فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾[7] تنها یک جا در قرآن سلام جهانی هست و آن هم مخصوص نوح(سلام الله علیه) است که نزدیک هزار سال صبر کرد ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾ این برای سلام, درباره صلوات هم نسبت به وجود مبارک پیامبر همین آیه محلّ بحث همین آیه 56 سورهٴ «احزاب» است که فرمود خدای سبحان فرشته‌ها را در حضور خود حاضر می‌کند با یک تصلیه جمعی بر روان مطهّر حضرت صلوات می‌فرستند ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ این مجموعه، ﴿یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾.
گستره جواز ذکر نام غیر خدا کنار نام خدا
بردن نام غیر خدا در کنار نام خدا مخالف ادب است مگر جایی که خود ذات اقدس الهی جهت اکرام و اجلال ذکر بکند گاهی به صورت فاعل, گاهی به صورت مفعول نام غیر خدا را در کنار نام خدا ذکر می‌کند در ابتدای سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت که ﴿اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾[8] فرمود مردم! از خدا و از ارحام، تقوا را رعایت کنید یعنی رعایت ارحام, صِله رَحِم رسیدگی به اوضاع ارحام به قدری مهم است که در کنار رعایت حکم خدا قرار گرفته ﴿اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ﴾ البته با فاصله شدن جمله ﴿تَسَاءَلُونَ بِهِ﴾ در اطاعت پیامبر فرمود: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾[9] در زیارت نورانی «جامعه» می‌خوانیم «وَ قَرَنَ طاعتکُم بطاعته»[10] یعنی خدای سبحان اطاعت از شما را در کنار اطاعت خودش قرار داد فرمود: ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾.
همسانی اجلال و تکریم و اهانت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السلام) با خداوند
اینها عظمت این خاندان را می‌رساند مستحضرید که هر ما بالعرضی باید به ما ‌بالذّات برگردد آنجایی که خدای سبحان احترام پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) را احترام خود می‌داند اطاعت آنها را اطاعت خود می‌داند این بیگانه نیست بر اساس آن حدیث قرب نوافل که هم شیعه‌ها نقل کردند هم سنی‌ها نقل کردند هم مرحوم کلینی در جلد دوم کافی نقل کرد هم خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) در مرآةالعقول نقل کرده که «کنت سمعه, بصره, لسانه و یده»[11] و مانند آن خب اگر این ذوات قدسی به قرب نوافل بار یافتند از محبّ بودن به محبوب بودن هجرت کردند و محبوب خدا شدند پس در مقام فعل که فصل سوم است نه فصل اول و دوم که منطقه ممنوعه است در فصل سوم، اینها مجاری ادراکی و تحریکی خدای سبحان‌اند اگر این شد احترام به اینها احترام به ذات اقدس الهی است در فصل سوم, اهانت به اینها ـ معاذ الله ـ اهانت به ذات اقدس الهی است در فصل سوم لذا در این بخش از آیات سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» هم اجلال و تکریم اینها را در کنار اجلال و تکریم الهی ذکر می‌کند هم اهانت این ذوات قدسی را ـ معاذ الله ـ در کنار اهانت ذات اقدس الهی ذکر می‌کند.
ظهور آیه ﴿وَسَلِّمُوا تَسلِیماً﴾ بر اطاعت و انقیاد از رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
مطلب بعدی آن است که سلام برای انبیا آمده اما در این قسمت‌ها نفرمود «ان الله و ملائکته یسلّمون» چون این تسلیمی که خدا به ما امر کرد فرمود: ﴿وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ ظهور در این دارد که شما تابع باشید نه سلام بفرستید اگر به معنای فرستادن سلام بود آن‌طوری که جناب فخررازی استفاده کرده و فتوا به وجوب تسلیم داده اگر منظور از ﴿سَلِّمُوا﴾ یعنی بگویید «السلام علیک» که ایشان استفاده کرده[12] به این مناسبت خب جای سؤال است که چرا درباره اینها خدا تسلیم را روا نداشت نفرمود سلام بر اینها اما اگر ﴿سَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ به معنی انقاد باشد انقیاد باشد اطاعت باشد نظیر آنچه در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آیه 36 گذشت ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾ شما در برابر حکم پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) از خود اختیار نشان ندهید تسلیم باشید اگر به این معنا باشد خدای سبحان درباره اینها «سلَّم» و مانند آن را به کار نبرده ولی اگر به معنای درود فرستادن باشد خب بله وقتی فرمود سلام بر ابراهیم, سلام بر موسی و سلام بر هارون در ادامه فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ خب بر مؤمنین و محسنین هم خدا سلام می‌فرستد اگر به معنای درود و تحیّت باشد یقیناً شامل حال اهل بیت خواهد بود اما این ﴿سَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ شاید ناظر به همان مقام فعل باشد لذا درباره ما فتوا به وجوب آن داده نشده.
سلام و صلوات ما بر انبیا و پیامبر و ائمه باعث تقرّب ما به این ذوات
پرسش:... پاسخ: برای آنها یقیناً نیست اما برای خود ما تقرّب است این دو مطلب باید از هم جدا باشد که قبلاً هم گذشت تقرّب ما به همین است که عرض ادب بکنیم و از طرفی اینها هم در قوس نزول گرچه هر کمالی را که باید داشته باشند دارند که «اول ما خلق الله نور نبیّنا»[13] است که امام(سلام الله علیه) فرمود و مانند آن ولی در قوس صعود اینها مکلّف‌اند یکی پس از دیگری احکام را انجام می‌دهند به مرحله بالاتر می‌رسند ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾[14] می‌گویند و مانند آن اما کارِ ما واسطه باشد و خود ما رابط باشیم واسط باشیم فیضی را از خدا بگیریم به اهل بیت برسانیم این‌چنین نیست این عرض ادب‌های ما تقرّب ماست به ذوات قدسی آنها پس دو مطلب است یکی اینکه آنها در قوس صعود یکی پس از دیگری کمالات را طی می‌کنند که فرمود: ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ یا فرمود: ﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾[15] و مانند آن آنها با فعل خودشان یکی پس از دیگری کمالات را طی می‌کنند اما ما چیزی داشته باشیم که به اینها بدهیم این‌طور نیست ما رابط و واسط باشیم بین خدا و اینها چیزی را از خدا بگیریم به اینها بدهیم این‌طور نیست ما می‌گوییم «قرّب وسیلته» درست است می‌گوییم «و ارفع درجته»[16] این همان مثالی که آن روز بیان شده اگر باغی باشد اشجار مُثمره‌ای باشد, باغبانی باشد که این باغبان را خود صاحب باغ دارد تأمین می‌کند تمام محصولات این باغ هم برای آن صاحب‌باغ است اگر روز عید این باغبان یک سبد میوه یا دسته‌گُلی از باغِ صاحب‌باغ بچیند و به پیشگاه او تقدیم کند خود این باغبان متقرّب می‌شود نه اینکه بر مِلک آن صاحب‌مِلک چیزی افزوده بشود چون از باغِ او به او داده شد همه عبادت‌ها و اطاعت‌های ما میوه‌هایی است که ما از باغ اینها گرفتیم اگر این باغ نبود این بوستان نبود این مزرع نبود این معارف هم نبود این عمل صالح هم نبود بنابراین ما ولو می‌گوییم «قرّب وسیلته» می‌گوییم «و ارفع درجته» اما این تقرّبی است برای ما به حضور این ذوات قدسی که اینها در اثر قرب نوافل مجرای فیض ذات اقدس الهی‌اند.
پیامبر و ائمه(علیهم السلام) مجرای فیض رازقیّت
می‌بینید خدا وقتی اغنا را به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت می‌دهد اینها می‌شوند مجرای رزق, فرمود: ﴿إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾[17] خب این کم‌حرف نیست غِنا و ثروت را چه کسی می‌دهد نه تنها مسائل غنای مالی را, غنای علمی را چه کسی می‌دهد غنای کمالات معنوی را چه کسی می‌دهد این‌چنین نیست که ـ معاذ الله ـ اینها یک افراد عادی باشند یا ـ معاذ الله ـ در برابر ذات اقدس الهی دستگاهی داشته باشند اینها مجرای فیض خالقیت‌اند برابر قرب نوافل اینها می‌شوند مظهر «هو الشافی»,[18] می‌شود مظهر «هو الرازق» می‌شود مظهر «هو المغنی» خب وقتی قرآن تصریح می‌کند خدا می‌فرماید اینها شما را بی‌نیاز می‌کنند شما چه حرفی دارید ﴿إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ اینها مسئله دعا را می‌پذیرند می‌گویند.
دلیل بطلان قول وهابیت در توسل به پیامبر و ائمه(علیهم السلام)
همین آیه معروفی که در حرم نبوی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم خوانده می‌شد که اگر ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً﴾[19] اینها دعا را قبول دارند اما می‌گویند اینها در عالَم کاره‌ای نیستند خب اگر ـ معاذ الله ـ کاره‌ای نیستند خدا چگونه اغنا را به اینها اسناد داد هر کسی به جایی رسید چیزی نصیبش شد چه غنای مالی چه غنای علمی چه غنای معرفتی چه غنای کمالات دیگر به وسیله این خاندان است خب الآن ما شب و روز مرتّب کارهایمان را مطابق شمس و قمر تنظیم می‌کنیم مگر ـ معاذ الله ـ ما شمس‌پرستیم ما بسیاری از کار را با آفتاب تنظیم می‌کنیم ما از آفتاب نور می‌گیریم حرارت می‌گیریم کشاروزی ما, دامداری ما, نیروی انرژی ما خب آفتاب چه کاره است ـ معاذ الله ـ ما معتقدیم که آفتاب سِمتی دارد یا خدا آن را خلق کرد و از نورش داریم استفاده می‌کنیم.
برکات صلوات بر پیغمبر و آل او در روایات نورانی اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:... پاسخ: چون خود قرآن فرمود ما پیامبر را فرستادیم که او مفسّر اصلی باشد ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ﴾ این تقریباً ده صفحه است در تفسیر شریف کنزالدقائق حتماً این ده صفحه را ببینید[20] این ده صفحه نوری است شرح صدری به آدم عطا می‌کند صفایی عطا می‌کند در این ده صفحه روایاتی که از اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده است نشان می‌دهد خدای سبحان صلوات بر پیغمبر و آل‌پیغمبر می‌فرستد برکات فراوانی که بر صلوات بار است ذکر می‌کنند اینها را قرآن ناطق گفت اینها را که دیگری نگفت, فرمود ما این قرآن را فرستادیم تفسیرش را هم به تو گفتیم تو به مردم بگو ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾[21] خب خدا هم پیغمبر و اهل بیت را مبیِّن قرآن, مفسّر قرآن, شارح قرآن, مدرّس قرآن قرار داد حداقل این ده صفحه را که ببینید این فضای جان را نور می‌دهد که برکات صلوات چقدر است فرشته‌ها در شب و روز جمعه چه سِمتی دارند وجود مبارک امام سجاد هر کاری که می‌کند دعایی که می‌کند این است وجود مبارک حضرت امیر فرمود اگر میخواهید دعایتان مستجاب بشود صلوات بفرستید شما دو چیز را از خدا می‌خواهید یکی تصلیه می‌کنید از خدا مسئلت می‌کنید شما می‌خواهید, خدا اجابت می‌کند اگر خدا صلوات شما را اجابت کرد خواسته دیگر شما را هم اجابت می‌کند[22] غرض این است که بر اینها صلوات فرستاده خب اگر بر اینها صلوات فرستاده سلام هم که در آیات دیگر هست وقتی فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ ٭ إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾[23] خب یقیناً بر اهل بیت سلام می‌فرستد پس سلام به معنای تحیّت و اینهاست اما این ﴿سَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ این ظاهراً معنای «السلام علیکم» گفتن شاید نباشد یعنی تابع آنها باشید به همین مناسبت نفرمود خدا «یُسلّموا» یا «سلّم الله» و اینها، سلام الله گفتن غیر از «سلّم له» است «سلّم له» یعنی تسلیم او شده. ما تصلیه را واجب می‌‌دانیم در تشهّد ما هست اما سلامی که واجب باشد نداریم سلام مستحب است برخی از فقهای ما سلام را هم واجب دانستند اما معروف بین فقهای ما عدم وجوب «السلام علیکَ أیّها النبی» است سلام را واجب نکردند این ﴿سَلِّمُوا﴾ که امر است مفید وجوب است این درباره انقیاد در برابر فرمان آنهاست و اگر ﴿سَلِّمُوا﴾ هم به معنای «السلام علیکم» گفتن باشد این را حمل بر استحباب کردند.
روایات, تعیین‌کننده تعداد صلوات در نماز و غیر آن
پرسش:... پاسخ: در صلوات این امر هست اما حالا یک بار یا چند بار در نماز یا غیر نماز این را باید روایات مشخص بکند که کرده گفتند عندالتسمیت عاطس, شروع به دعا, شنیدن نام مبارک پیامبر اینها دستور رسیده که صلوات بفرستید غرض این است که اصلِ امر وجوبش در قرآن کریم هست چون خود امر, مفید وعده یا تکرار نیست باید به وسیله روایات مشخص بشود این ﴿سَلِّمُوا﴾ اگر به معنای تسلیم بودن است که خب در همه امور واجب است اگر به معنای «السلام علیکم» یا «السلام علیک ایّها النبی» باشد این برابر معروف بین اصحاب ما مستحب است واجب نیست برخی از فقها فتوا به وجوب دادند لذا بزرگان دیگر هم احتیاط کردند ولی فخررازی «السلام علیک» را واجب می‌داند به هر تقدیر ما واسطه باشیم که فیضی را از خدا بگیریم به آنها بدهیم این‌چنین نیست ولو می‌گوییم «و ارفع درجته» ولو می‌گوییم «قرّب وسیلته» اینها عرض ادبی است برای خود ما, خود ما تکامل پیدا می‌کنیم و مانند آن و خدای سبحان هم بر اینها صلوات می‌فرستد اینها درجاتشان هم متعالی می‌شود.
پرسش:... پاسخ: نه, در کلیات بعضی از دعاها تعجیل در فرج خوانده شده دستور هم داده شده انتظار فرج, تعجیل در فرج در این قسمت‌ها نشده اگر روایت معتبری باشد خب انسان آن را اضافه می‌کند و کلیاتش به صورت کلی که آمده.
پرسش: استاد! در نماز این « و عجّل فرجهم» اشکال ایجاد میکند یا نه؟
پاسخ: بله آن اگر به قصد ورود بگوید نماز اشکال دارد اگر ورود نباشد که خب نه.
معیار قبولی نماز در دنیا
پرسش:... پاسخ: خب مثل نماز, نماز درجاتی دارد بر درجه نازله‌اش یک فضیلت بار است درجه وسطایش یک فضیلت, درجه عالیه‌اش یک فضیلت, حقیقت نماز آن است که «قربان کلّ تقی»[24] است ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾[25] است اگر کسی نماز خوانده نماز ظهرین را خوانده می‌خواهد ببیند نمازش قبول شد یا نشد البته این در قیامت معلوم می‌شود ولی در دنیا هم معیاری دارد تا غروب اگر موفق شد خودش را حفظ بکند و هیچ گناهی نکند این خوشحال باشد که نماز ظهرینش قبول شده چون نماز آن است که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ اگر گفتند الصلاة ما هی؟ مثل اینکه بگویند الماء ما هو؟ آب چیست؟ آب آن است که رفع عطش بکند «الصلاة ما هی؟» گفتند ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ خب اگر کسی نماز خوانده بعد از اینکه از مسجد یا محلّ نماز در آمده مبتلا به گناهی شد این معلوم می‌شود نماز نخوانده, صحیح است یعنی قضا و اعاده ندارد ولی مقبول نشده قبول یک حکم فقهی نیست یک حکم کلامی است صحّت یک حکم فقهی است این نماز, قضا ندارد اعاده ندارد چون برابر ظاهر خوانده شده اما چون ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ﴾ نیست قبول نشده آدم می‌تواند خودش تشخیص بدهد درجات صلات فرق می‌کند درجات تصلیه هم فرق می‌کند درجات تسلیم هم فرق می‌کند بنابراین این تعبیرها یکسان نیست گاهی مفرد است گاهی جمع است گاهی با هم است گاهی بی‌هم است و ما حق نداریم نام غیر خدا را در کنار نام خدا ببریم مگر اینکه روایت معتبری باشد یا آیه‌ای باشد و مانند آن لذا در مواردی نهی شده در مواردی هم نام افراد دیگر در کنار نام خدا برده شده این درباره تصلیه و درباره تسلیم.
امر الهی بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر تصلیه مؤمنان و تأثیر آن
درباره تصلیه ذات اقدس الهی خودش فرمود تویِ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی که زکات را از مؤدّیان زکات گرفتی بر آنها صلوات بفرست ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾[26] اینکه فرمود: ﴿إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ یعنی وقتی کسی حقّ واجب خودش را داد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر او صلوات می‌فرستد خب این صلوات پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یقیناً مؤثر است اثر دارد لطف الهی را به او می‌رساند صلوات خدا به یک معناست صلوات فرشته‌ها به یک معنای دیگر, صلوات پیغمبر به معنی دیگر, صلوات ما هم به معنی دیگر, بنا بر تحقیق که استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است یا عموم المجاز قائل باشیم که این چهار قسم ممکن است در زیرمجموعه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ جمع بشوند اگر کسی اشکال کرد در استعمال لفظ در اکثر از معنا با حرف عطف که به منزله تکرار معطوف است این مشکل حل می‌شود اگر مثلاً گفتند: «اغتسل للجمعة و الجنابة» چون این واو که در وسط آمد باعث می‌شود که این کلمه «اغتسل» تکرار بشود «اغتسل للجمعة اغتسل للجنابة» لذا اگر یکی واجب بود دیگری مستحب, معنا فرق کرد حکم فرق کرد عیب ندارد چون با عطف بیان شده «اغتسل للجمعة و الجنابة» این واو این اثر را دارد این ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ یا ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ﴾[27] این واو به منزله تکرار آن فعل است تکرار آن اسم است و مانند آن لذا صلوات خدا به معنای رحمت است صلوات فرشته‌ها به معنی دعاست صلوات پیغمبر هم می‌تواند قسمی به معنی رحمت, قسمی به معنی دعا باشد به هر تقدیر در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ﴾ این یک صلوات متقابل است که بندگان نسبت به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صلوات می‌فرستند و در روایات هم آمده است که هرگز شما صلوات بَتْرا نفرستید نه بُتَرا, بَتْرا مؤنث اَبتر است ابتر یعنی بی‌نتیجه یعنی منقطع‌الآخر, بَترا که مؤنث آن است آن هم منقطع‌الآخر اگر کسی بگوید «اللهمّ صلّ علی محمد» و آلش را نگوید این صلوات بَتراست یعنی بی‌نتیجه است یعنی منقطع‌الآخر است لذا در روایات آمده است که صلوات بَترا نفرستید وقتی بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صلوات می‌فرستید بر اهل بیتش هم بفرستید[28] منتها روایات در اینجا چند طایفه است یکی کلمه «علی» دارد یکی ندارد, یکی «صلّ علی محمد و علی آل محمد»[29] دیگری «و علی» هم ندارد مثل اینکه در تشهد می‌گوییم «اللهمّ صلّ علی محمد و آل محمد» دیگر «علی» ندارد این تقرّب کامل را می‌رساند.
شرایط بهره‌مندی از صلوات پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
به هر تقدیر صلوات پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به مؤدّیان زکات است و از آن جهت که نماز, عمود دین است[30] و بالاتر از نماز, مسئله اصلِ اعتقاد به توحید است اگر کسی معتقد به توحید بود معتقد به نبوّت بود معتقد به ولایت و امامت بود معتقد به معاد بود معتقد به اصول کلی بود این هم می‌تواند مشمول صلوات پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد این‌چنین نیست که این اختصاص داشته باشد به مسئله زکات که بفرماید: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ﴾ حالا اگر کسی مجاهد در راه خدا بود او هم می‌تواند مشمول صلوات باشد ذکر آنجا به صورت تمثیل است نه به صورت تعیین, اینها یک صلوات و لطف متقابلی است بین امت و امام امت, امام در برابر پیغمبر نه, امامی که شامل خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌شود نظیر آنکه درباره حضرت ابراهیم خدای سبحان فرمود: ﴿إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾.[31]
پرسش:... پاسخ: چرا نیست, ما مأموریم, ما وجوهات هم می‌دهیم این کار را می‌کنند وجوهات هم می‌گیریم همین کار را می‌کنند.
پرسش:... پاسخ: بله, کسی که جانشین پیغمبر است و همان وجوهات را می‌گیرد همان حکم را دارد چطور در گرفتن آن وجوهات جانشین پیغمبر است در تصلیه، جانشین پیغمبر نیست ما که عملاً این کار را می‌کنیم این درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
حکم ایذای مؤمن لإیمانه مساوی با ایذای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
فرمود اگر مؤمنین به همراه پیامبر در این امور شریک‌اند ایذای آنها هم مثل ایذای پیغمبر است یک وقت است کسی مؤمن را در اثر یک اختلاف مالی, اختلاف ملکی اهانتی می‌کند یا مثلاً ـ خدای ناکرده ـ بالاتر از اهانت مثلاً قتلی, آن یک حکم خاص دارد معصیت کبیره است اما اگر مؤمن را لإیمانه کُشت، می‌شود ﴿مَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً﴾[32] که در بحث سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت خلود برای کفر است نه برای معصیت‌های عادی ولی درباره مؤمن اگر کسی مؤمن را لإیمانه بکشد نه برای اختلاف مِلکی خب این می‌شود کفر، این کیفرش خلود در جهنم است اگر کسی مؤمن را لإیمانه اهانت بکند مثل این است که پیامبر را اهانت کرده چون در حقیقت به دین اهانت کرده اما اگر نه, یک اختلاف مِلکی دارد اختلاف مالی دارد اهانتی کرده آن دیگر مشمول این آیه نیست اینکه فرمود اگر کسی مؤمنی را آزار بکند یعنی لإیمانه اما اگر نه, این اختلاف مالی دارد اختلاف دارد معصیتی کرده اما آن معصیت طوری باشد که در حدّ ایذای خدا باشد این مئونه لازم دارد این تعلیق حکم بر وصف هم مشعر به علیّت است فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ حکمشان این است ﴿لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ﴾ لعن یعنی دور از رحمت, خدا اینها را از رحمت الهی دور می‌کند رحمت هم در عالَم فقط دست خداست غیر خدا که راحمی در کار نیست «هل یرحم المخلوق الاّ الخالق... هل یرحم الفقیر الاّ الغنی»[33] این است غیر خدا هم که توان رحمت ندارد پس این نیاز دارد و هیچ راحمی هم در عالَم برای او نیست ﴿وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً﴾ این عذاب مهین هم قبلاً گذشت این عذاب روحی است غیر از آن عذاب جسمی و بدنی است که در سورهٴ «نساء» بیان شده ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[34] آن عذاب جسمی و بدنی است که در سورهٴ «نساء» مشخص شده این عذاب روحی است که او را رسوا می‌کند اهانت می‌کند تحقیر می‌کند این تحقیر شدن, مورد اهانت قرار گرفتن, منفور جامعه شدن اینها عذاب روحی است این شخص که مؤمن را آزار کرده گرفتار عذاب روحی می‌شود.
حرفِ درست زدن و درست حرف زدن, وظیفه همه در انتخابات
پرسش:... پاسخ: خب همه ما باید مواظب باشیم هر چه باشد چه فصل انتخابات چه غیر فصل انتخابات چون گفتند زبان «قلیل الجِرم» است و «کثیر الجُرم» ما دو گونه می‌توانیم زندگی کنیم ما بالأخره این کشور را باید با هم بسازیم خطر الآن زیر گوش ماست در سوریه، این خطر در گوش ماست بحرین. خب این عالِم بزرگوار را شما می‌بینید یک شخصیت مهمّی است ریختند در خانه‌اش این آل‌خلیفه باید از عاقبت تلخ کارشان هم باخبر باشند این علما را این بزرگان را این مؤمنین را این‌طور الآن دارند شکنجه می‌کنند ما ـ خدای ناکرده ـ احترام به یکدیگر را حفظ نکنیم که درست نیست ما حرفی داریم می‌توانیم عالمانه بزنیم ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ﴾[35] فرمود مؤمنین درست حرف بزنند حرفِ درست بزنند خب اشکالی هست آدم عالمانه می‌تواند بگوید چه داعی داریم یکدیگر را برنجانیم این سفارش خداست فرمود محترمانه با یکدیگر سخن بگویید خطر را شما می‌بینید زیر گوش شماست ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ این آل‌خلیفه جواب خدا را چه باید بدهند ریخت در خانه آن عالِم بزرگوار آیت الله شیخ قاسم خب اینها جواب خدا را چه باید بدهند ما هم قبلاً در ایران به امثال اینها مبتلا بودیم به ما فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ اگر واقعاً اشکالی است آدم می‌تواند محترمانه بگوید اگر استدلالی دارد آدم می‌تواند محترمانه بگوید که امیدواریم ـ ان‌شاءالله ـ به برکت روح مطهر امام راحل و خون‌های پاک شهدا به بهترین وجه پیش برود.
بیان سیدالشهداء در محال بودن رسیدن به مقصد به وسیله گناه
فرمود این برای خدا و پیامبر اما ﴿وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾ چرا آدم مؤمن را آزار بکند یک بیان نورانی حضرت سیدالشهداء(سلام الله علیه) دارد ـ واقعاً «کلامهم نور» ـ فرمود ممکن نیست کسی از راه گناه به مقصد برسد هدف هرگز وسیله را توجیه نمی‌کند این بیان بسیار نورانی وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) است فرمود: «مَن حاولَ أمراً بِمعصیةِ اللهِ کانَ أفوتَ لِما یَرجو و أسرعُ لِمَجیء ما یَحذَرُ»[36] اگر کسی بخواهد از راه خلاف, گناه, تهمت, تخریب به مقصد برسد زودتر از دیگران به چاه می‌افتد گناه, وسیله نیست «مَن حاولَ أمراً بِمعصیةِ اللهِ کانَ أفوتَ لِما یَرجو و أسرعُ لِمجیء ما یَحذَرُ» این هرگز به مقصد نمی‌رسد و زودتر از دیگران به خطر می‌افتد ما قبول کردیم بیانات نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) چه بیانی جامع‌تر و نافع‌تر از این فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا﴾ یک وقت است کسی گناه کرده خب او را تعزیر می‌کنند حد می‌زنند این دیگر مشکلی ندارد اما اگر کسی کاری نکرده یا ثابت نشده آدم همین‌طور بگوید بالأخره حسابی دارد کتابی دارد ﴿بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً﴾ یک بار سنگینی است «احتمل» یعنی حمل کرد, بار سنگینی روی دوشش است بهتان یک بار سنگینی است عملی است که کسی نکرده وقتی انسان این عمل را به او اسناد بدهد او می‌شود مبهوت, می‌گوید من که چنین حرفی نزدم چنین کاری نکردم عملی که آدم را مبهوت می‌کند وقتی نکرده, به اسناد چنین عملی به او می‌گویند بهتان, گناه روشنی هم که است این هم بار است این بار روی دوش او قرار می‌گیرد باربری هم که نیست.
جمع‌بندی مباحث
بنابراین هم تصلیهٴ بر مؤمنین را ذکر فرمود که فرمود: ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ﴾ هم تصلیه مؤمنین بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار تصلیه ملائکه ذکر کرد هم ایذای خدا و پیامبر را حرام شمرد هم ایذای برادران و خواهران مؤمن را، این برادران و خواهران مؤمن در همه این مراحل ملاحظه فرمودید شرکت داشتند هم در تصلیه بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم در دریافت تصلیه از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم حرمت ایذایی که نسبت به پیامبر هست نسبت به اینها هم هست بنابراین اینها محشور با پیامبرند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 18.
[2] . ر.ک: تفسیر الامام العسکری, ص625.
[3] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 55.
[4] . سورهٴ بقره, آیهٴ 253.
[5] . سورهٴ صافات, آیهٴ 120.
[6] . سورهٴ صافات, آیهٴ 109.
[7] . سورهٴ صافات, آیهٴ 79.
[8] . سورهٴ نساء, آیهٴ 1.
[9] . سورهٴ نساء, آیهٴ 59.
[10] . من لا یحضره الفقیه, ج2, ص616.
[11] . ر.ک: الکافی, ج2, ص352؛ ر.ک: مرآة العقول، ج10، ص389 و 390؛ ر.ک: صحیح(البخاری)، ج7، ص190.
[12] . التفسیر الکبیر، ج25، ص182.
[13] . ر.ک: الکافی، ج1، ص442؛ ر.ک: بحار الانوار، ج15، ص24.
[14] . سورهٴ طه, آیهٴ 114.
[15] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 79.
[16] . الصحیفة السجادیة, دعای 42.
[17] . سورهٴ توبه, آیهٴ 74.
[18] . بحارالأنوار, ج53, ص227.
[19] . سورهٴ نساء, آیهٴ 64.
[20] . تفسیر کنزالدقائق, ج10, ص429 ـ 439.
[21] . سورهٴ نحل, آیهٴ 44.
[22] . الکافی, ج2, ص494.
[23] . سورهٴ صافات, آیات 120 و 121.
[24] . الکافی, ج3, ص265.
[25] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 45.
[26] . سورهٴ توبه, آیهٴ 103.
[27] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 43.
[28] . الکافی، ج2، ص495.
[29] . الکافی, ج3, ص328.
[30] . الکافی, ج2, ص19, 7, ص52.
[31] . سورهٴ بقره, آیهٴ 124.
[32] . سورهٴ نساء, آیهٴ 93.
[33] . بحارالأنوار, ج91, ص110.
[34] . سورهٴ نساء, آیهٴ 56.
[35] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 53.
[36] . الکافی, ج2, ص373.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی