display result search
منو
تفسیر آیات 53 تا 55 سوره احزاب

تفسیر آیات 53 تا 55 سوره احزاب

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 102 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 53 تا 55 سوره احزاب"
- تقسیم آیات قرآن به محکم و متشابه و تفسیر متشابهات با محکمات؛
- انتساب علم و عظمت پیامبر (ص) به خداوند؛
- چگونگی ارتباط پیامبر (ص) با مردم و رابطه مردم با او.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَی طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِ مِنکُمْ وَاللَّهُ لاَ یَسْتَحْیِ مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِکُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیماً (53) إِن تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیماً (54) لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ وَلاَ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلاَ نِسَائِهِنَّ وَلاَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ وَاتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیداً (55)﴾

تقسیم آیات قرآن به محکم و متشابه و تفسیر متشابهات با محکمات
مستحضرید که قرآن کریم درباره اصول دین و همچنین درباره بخش‌های مهمی از معارف دینی محکماتی دارد که هر آیه‌ای در سایه آن محکمات حل می‌شود در جریان توحید مسئله ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ﴾[1] جزء محکمات است که در اصل هستی حق, توحید حق اسمای حسنای حق, صفات علیای حق هرگز چیزی شبیه او نخواهد بود ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ﴾ طرزی هستی حق تعالی توحید حق تعالی اسمای حسنای او صفات علیای او ثابت می‌شود که شبیه ندارد این آیه جزء محکمات است که همه معارف توحیدی باید با این هماهنگ باشد در جریان وحی و نبوت هم همین‌طور است درباره اهل بیت هم که آیه تطهیر نازل فرمود همین‌طور است.
لزوم سنجش نسبت‌های ناروا به پیامبر با محکمات اخلاقی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» که جزء سوَر مکّی است و جزء عتائق سور مکّی هم هست یعنی در اوایل بعثت نازل شده است با جمله اسمیه و با تأکید فرمود: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾[2] اگر آیه‌ای, چیزی موهم این معنا بود که مثلاً ـ معاذ الله ـ پیغمبر به زنی علاقه جنسی پیدا کرد و در اثر این علاقه خواست ازدواج بکند آن را وقتی به این آیه نورانی عرضه می‌کنیم آن آیه تفسیرش را پیدا می‌کند آن قلبی که مطهّر از هر چیزی است این حرف‌ها را برنمی‌دارد آنها که به این معارف آشنا نیستند البته زبانشان باز است زمخشری از عایشه نقل می‌کند که عایشه به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ـ معاذ الله ـ خدا هوای تو را دارد[3] خب این حرف, حرف کسی است که با ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ آشنا باشد نیست خدا هوای تو را دارد چیست فرمود: ﴿تُرْجِی مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوی إلیکَ﴾[4] تو مثل مرد عادی نیستی گاهی بیتت, بیت وحی است بیت نبوت است اتاق جنگ است اتاق تفسیر است درست است که مرد, حقّی بر زن دارد و زن, حقّی بر مرد دارد اما تو مکلّف باشی به همه حقوق اینها برسی دیگر به آن کارهای اساسی شریعت نمی‌رسی آن وقت در چنین شرایطی زمخشری در کشاف نقل می‌کند که عایشه به وجود مبارک حضرت گفت خدا هوای تو را دارد آیات را این‌چنین نازل می‌کند خب این حرف, حرف کسی نیست که نبوّت را شناخته باشد.
ضرورت واگذاری روایات مخالف با خلق عظیم نبوی به اهل آن
در تفسیرهای ما در روایات ما در تاریخ ما هر چیزی که نقل شده است ما باید با این محکمات بسنجیم دشمن هم در کمین است همین تفسیر آلوسی حرف‌هایی را از بحث‌های روایی مشهدی نقل می‌کند بعد خیلی تند رد می‌کند می‌گوید این حرفی که این می‌زند نظیر آن حرفی است که در بین عجم‌ها رایج است که خسن و خسین دختران مغاویه‌اند[5] خب این رفته آنجا این عرب است می‌گوید طوری که او نقل می‌کند شبیه همان حرف اعاجم است ما هم باید محکم حرف بزنیم متقن حرف بزنیم طوری که هم مردم بفهمند خدا غریق رحمت کند مرحوم خواجه را! ایشان در نقد حرف‌های ابن‌رازی در شرح اشارات می‌گوید یک مؤلف یک مصنّف یک استاد وقتی می‌خواهد سخن بگوید تألیفی داشته باشد تدریسی داشته باشد باید این دو عنصر محوری را رعایت کند یکی اینکه حرف طوری باشد که مخاطبان بفهمند, دوم اینکه محقّقان پشت پرده نتوانند نقد کنند یعنی کسی که دارد یک جا سخنرانی می‌کند تنها مستمعان آن محفل را نبیند بگوید در اینجا ده‌تا محقّق نشستند و این مردم هم نشستند من باید طرزی حرف بزنم که هم مردم بفهمند هم این محقّقین نقد نکنند این طرز حرف زدن و کتاب نوشتن است که توده مردم بفهمند یک عنصر, محققین بپذیرند و نقد نکنند این دو عنصر خب این طور حرف زدن با کسی که با تفکر وحیانی آشناست هماهنگ نیست خدا امضا کرده این سوره در مکه نازل شده در سالهای نخست بعثت نازل شده مگر هر کسی را خدای سبحان به عظمت یاد می‌کند این آسمان و زمین را خدا به عظمت یاد نکرده اما اخلاق مطهر آن حضرت را به عظمت یاد کرده با جمله اسمیه با تأکید ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ بنابراین ما در بحث وحی و نبوّت و اینها محکماتی داریم در توحید هم محکماتی داریم هر چه با اینها مطابق نیست علمش را به اهلش واگذار می‌کنیم.
بیان تفاوت لذّت فطری و غریزی در تفسیر ﴿وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ﴾
پرسش:...
پاسخ: نه, یعنی ولو خوشت بیاید به حسب ظاهر انسان گلی را می‌بیند بالاخره انسان فطرتی دارد انسان گل را می‌بیند لذت می‌برد بفهمد که بین لذت بردن از گل با لذت بردن غریزی بین آسمان و زمین فرق است یکی حلال است یکی حرام است یکی زشت است یکی زیباست خب آ‌‌ن که نتواند از لذت گل با لذت غریزی فرق بدهد همان حرف سعدی است که می‌گوید «کژ طبع جانوری»[6] این صراط مستقیم که می‌گویند «أدق من الشعر و احدّ من السیف»[7] است همین است معارفش از تشخیص دادن و دیدن موهای باریک دقیق‌تر است عملش از رفتن روی لبه شمشیر تیز سخت‌تر است مگر فهم دین کار آسانی است که آدم چه چیزی تشخیص بدهد کجا جمال است و دیدن او لطیف است و کجا غریزه است و دیدن آن کثیف.
به هر تقدیر ما با کسی روبه‌رو هستیم که در اوایل بعثت از عرش الهی این مدال برای او آمد که ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ خب برترین اخلاق همان مسائل عفّت است برای اینکه کسی که طمع می‌کند خدا فرمود این مریض است ﴿فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾[8] خب اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ به این ویروس‌ها مبتلا باشد که دارای خلق عظیم نیست مطهّر نیست ما باید آیات را طرزی معنا کنیم که با این محکمات ما هماهنگ باشد چه در آیات توحیدی و چه غیر آن اگر ﴿جَاءَ رَبُّکَ﴾[9] بود باید با ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ﴾ هماهنگ باشد اگر ﴿وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ﴾[10] باشد باید با ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ هماهنگ باشد وگرنه بین ما و آنکه زمخشری نقل کرده فرقی نیست.
ناسازگاری قلب عظیم پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با نسبت‌های ناروا
پرسش:...
پاسخ: خب نه, قدر متیقّنش که پیغمبر است نمی‌شود قدر متیقّن را خارج کرد بله دیگران را هم شامل می‌شود اما آنجا که مخصوص پیغمبر است نمی‌شود این حرف‌ها را زد، بالأخره ﴿وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ﴾ نباید طوری باشد که با ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ ناهماهنگ باشد یا آن طوری که دیگران در ذیل همان جریان زید نقل کردند که ـ معاذ الله ـ رفت در خانه زید همسرش را دید و خوشش آمد[11] این حرف‌های اصلاً با حرم امن خُلق عظیم سازگار نیست.
انتساب علم و عظمت پیامبر به خداوند
پرسش:...
پاسخ: نه, آن هم پیغمبر را شامل می‌شود اینکه نفی نکرده در صدد بیان عظمت لیله قدر است که چه کسی تو را به حقیقت لیلةالقدر آگاه کرده است آن وقت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم با تعلیم الهی عالِم می‌شود فرمود ما چیزی یاد دادیم که نمی‌دانستی (یک) نمی‌توانستی یاد بگیری (دو) ﴿وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾[12] نه ما لاتعلم خب علم وجود مبارک حضرت هم به تعلیم الهی است.
اختصاصی بودن صحت ازدواج با «وَهَبْتُ» برای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
مطلب بعدی آن است که در همین قسمتی که آیات نازل شده فرمود شما نسبت به همسرانتان این کار را انجام بدهید آنجا که جزء خصایص نبی است کاملاً مرز عوض شد ملاحظه می‌کنید تقریباً بیش از ده خطاب همه‌اش متوجه وجود مبارک پیغمبر است بعد دفعتاً برمی‌گردد اسم ظاهر می‌آورد و نام مبارک حضرت را دو بار تکرار می‌کند آیه پنجاه را ملاحظه بفرمایید ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ خب خطاب، مستقیم به پیامبر است (یک) ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ (دو) ﴿أَزْوَاجَکَ﴾ (سه) ﴿اللَّاتِی آتَیْتَ﴾ (چهار) ضمیر ﴿آتَیْتَ﴾ به حضرت برمی‌گردد ﴿أُجُورَهُنَ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ﴾ (پنج) ﴿مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ﴾ (شش) ﴿وَبَنَاتِ عَمِّکَ﴾ (هفت) ﴿وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ﴾ (هشت) ﴿وَبَنَاتِ خَالِکَ﴾ (نه) ﴿وَبَنَاتِ خَالاَتِکَ﴾ (ده) ﴿اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ﴾ (یازده) یازده بار یا به صورت نداست یا به صورت خطاب است آن وقت کلاً وضع برمی‌گردد می‌فرماید: ﴿وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ﴾ نه «لک» این معلوم می‌شود حکم، مخصوص پیغمبر است ﴿وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَن یَسْتَنکِحَهَا﴾ خب یازده بار شما خود پیغمبر را خطاب قرار دادید اما کلاً الآن می‌گوید محور, محور نبوت است یعنی جزء مختصات نبی است حالا می‌بینید ابوحنیفه فتوا می‌دهد که می‌شود کسی صیغه نکاح را با «وهبتُ» به جای «أنکحتُ» بخواند[13] خب اگر این جزء مختصات حضرت است ما از کجا می‌توانیم از آن عموم بفهمیم, شافعی می‌گوید نه, آین جزء مختصات حضرت است.[14]
عدم کفایت اجرای صیغه ازدواج با «آجَرتُ»
یا در ذیل ﴿آتَیْتَ أُجُورَهُنَ﴾ برخی‌ها گفتند به جای «انکحت» اگر «آجرت» هم بگوید درست است[15] ابوبکر رازی پاسخ می‌دهد طبق نقل کشاف که این هم درست نیست برای اینکه اجاره یک امر موقّت و محدود است و نکاح یک امر مؤبّد است[16] آشنا نبودن به لطایف قرآنی این مشکلات فقهی را هم به همراه دارد. بنابراین آنجا که مخصوص حضرت است دیگر جزء مختصات است هم اصلِ فعل هم آن لفظی که این فعل را می‌فهماند.
چگونگی ارتباط پیامبر با مردم و رابطه مردم با او
فرمود تو چراغ روشنی برای مردم هستی شاهد هستی مبشّر هستی مُنذر هستی داعی الی الله هستی سراج منیر هستی رابطه تو با مردم همین است که گفتیم ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾[17] اما رابطه مردم هم با تو باید این باشد ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ﴾ رابطه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مردم در آن آیه مشخص شد کیفیت پیوند امّت با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این آیه روشن می‌شود.
بررسی دایره شمول بیت در لزوم استیذان ملاقات‌ها
این اختصاصی به بیت به معنای خانه‌ای که زن و بچه در آن هستند ندارد دفتر کار, جای مطالعه را هم شامل می‌شود و اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این‌چنین است درباره اهل بیت هم همین طور است درباره نایبان آنها هم که کارهای علمی و فقهی و عمومی دارند همین طور است آدم سرزده وارد دفتر مرجعی بشود وقت او را تلف کند بدون قرار قبلی این صحیح نیست این بدون قرار قبلی یعنی بدون نظم زندگی کردن, پس بدون قرار قبلی آدم جایی نمی‌رود مگر اینکه خود میزبان بار عام بدهد وقتی هم که آنجا رفت این سه شرط را که در جلسه دیروز ذکر شد ملاحظه کند.
ردّ کلام زمخشری در تفسیر ﴿مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ﴾ به اطاله کلام
﴿مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ﴾ را جناب زمخشری و دیگران به عنوان اطاله جلوس دانستند[18] این نیست نه اینکه شما آنجا زیاد ننشینید نه آنجا هم که نشستید مواظب زبانتان باشید که چه چیزی می‌گویید چه چیزی گران شده چه چیزی ارزان شده چه کسی آمده چه کسی رفته اینها در مجلس پیغمبر جای این حرف‌ها نیست یا سؤالات عمیق علمی را از قبل فراهم کنید یا ساکت باشید ببینید حضرت چه می‌گوید حرف‌هایی را که در همه جا می‌شود زد آن حرفها را در محضر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگویید این کاری به اطاله جلوس ندارد نهی از اطاله جلوس را با جمله ﴿فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا﴾ بیان کرده فرمود غذایتان را میل کردید برای چه نشستید زودتر بروید آنجا هم که نشستید حرف‌های عالمانه بزنید دفتر مرجعی, دفتر محقّقی, بیت یک انسان محقّقی اینها هم رفتید راهش همین است این دستور پیوند امّت است با امامشان آن دستور پیوند امام است با امتش که فرمود: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً﴾.
لزوم رعایت ادب الهی در مجلس پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حرم‌های اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:...پاسخ: خب بله آنها را به آداب مجلس آشنا کرد اول آ‌نها می‌آمدند عده‌ای که آشنا نبودند و تا آخر هم آشنا نشدند حضرت را به اسم صدا می‌زدند که آیات سورهٴ «حجرات» آمده که فرمود ﴿لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالقَوْلِ﴾[19] بعضی‌ها هم که وقتی آشنا شدند فرمود حضور مجلس باید این باشد وگرنه از اول که اینها آشنا نبودند اوایل سورهٴ «حجرات» برای همین نازل شده ﴿لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالقَوْلِ﴾, را در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» فرمود قبلاً می‌گفتند یا فلان کس, اسم حضرت را می‌بردند فرمود این کار را نکنید در مجلس آن حضرت هم که نشستید صدایتان بلندتر از صدای آن حضرت نباشد اینها را فرمودند الآن هم ما خیال می‌کنیم در حرم رفتیم هر صدای بلند داشته باشیم این با ادب حرم سازگار است این هم نیست درست است که از آن طرف وجود مبارک حضرت تسامح اخلاقی داشتند ولی از این طرف مجلس را ذات اقدس الهی با آن آداب الهی مؤدّب کرد.
پرسش:...
پاسخ: خب برای اینکه مسئله جهاد را عملاً, همان اسب‌سواری و اینها را که در دین فقها فتوا می‌دهند این کار جایز است آن قسمت مهم برای اینکه در مسئله نظامی، اینها عقب نمانند الآن هم همین طورند حالا نباید توقع داشت یک مرجع سالمند بیاید به زحمت سوار اسب بشود.
استثنا شدن ارحام از اجازه گرفتن ملاقات با پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
فرمود این کارها را شما مواظب باشید انجام ندهید. مسئله اینکه فرمود: ﴿لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ﴾ مسئله ارحام مطرح شد ارحام گفتند پس تکلیف ما چیست فرمود شما مستثنا هستید ارحام مستثنا هستند اما مرز استثنا هم مشخص است طبقه‌بندی هم هستند فرمودند ما درست است که گفتیم اینها حق ندارند بدون اجازه وارد بشوند اما وقتی که با خود حضرت بخواهند تماس بگیرند این سه شرط را باید داشته باشند چیزی بخواهند با همسرهای پیامبر گفتگو کنند باید ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ باشد ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ برای اینکه این زمینه طهارت را بهتر فراهم می‌کند.
شمارش محارم پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همسران او و استثنای آنها از حجاب
در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آیه پنجاه ملاحظه فرمودید رعایت حجاب را در طبقات گوناگون ملحوظ داشت این چند گروهی را که می‌شمارند اینها را کاملاً محرم حضرت دانستند از آن طرف هم آنچه محرم همسران او هستند آنها را هم ملاحظه فرمودید در آیه 55 بیان کردند فرمودند: ﴿لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ﴾ اینکه ما گفتیم ﴿إِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ این برای همه افراد نیست محارم اینها استثنا هستند حالا محارم را می‌شمارند فرمود: ﴿لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ﴾ بر همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿فِی آبَائِهِنَّ﴾ درباره پدرانشان (یک) ﴿وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ﴾ درباره پسرانشان (دو) ﴿وَلاَ إِخْوَانِهِنَّ﴾ درباره برادرانشان (سه) ﴿وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ﴾ برادرزاده‌هایشان (چهار) ﴿وَلاَ أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ﴾ خواهرزاده‌های اینها (پنج) اما سخن از عموها و خاله‌ها نشده نه تنها در این آیه، در سورهٴ مبارکهٴ «نور» هم که ملاحظه بفرمایید آنجا هم سخن از عمو و دایی نیست آیه 31 سورهٴ مبارکهٴ «نور» این بود ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ﴾ موارد استثنا ﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ﴾ (یک) ﴿أَوْ آبَائِهِنَّ﴾ (دو) ﴿أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ﴾ (سه) ﴿أَوْ أَبْنَائِهِنَّ﴾ (چهار) ﴿أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ﴾ (پنج) ﴿أَوْ إِخْوَانِهِنَّ﴾ (شش) ﴿أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ﴾ (هفت) ﴿أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ﴾ (هشت).
دلیل ذکر نشدن عموها و خاله‌ها در گروه محارم
سخن از اعمام و اخوال نیست عمو و خاله نیست این گفتند لوجهین است یکی اینکه از همین فضای آیه فهمیده می‌شود این یکی، یکی اینکه به قرینه اینکه زن‌ها فقط می‌توانند نزد زن‌های مسلمان بی‌حجاب باشند نزد زن‌های غیر مسلمان نمی‌توانند بی‌حجاب باشند چرا؟ برای اینکه زن‌های غیر مسلمان اگر اینها را بی‌حجاب دیدند ممکن است برای همسرانشان و دیگران تعریف کنند یک طمع غایبانه پیدا بشود لذا گفتند زن اگر بخواهد بی‌حجاب باشد نزد زن‌های با ایمان بی‌حجاب باشد که این زن‌های باایمان هم خودشان محرم‌اند هم اسرار را حفظ می‌کنند نمی‌روند نزد نامحرمان بگویند چون این خصیصه هست عمو و خاله مثل برادر و برادرزاده نیست عمو اگر ببیند یا خاله اگر ببیند ممکن است برای پسرش تعریف بکند که او نامحرم است یا مثلاً پسران خواهرها. خواهرزاده‌ها, خواهرزاده اگر ببیند ولو پسر است اما او ممکن است برای پدر خودش تعریف بکند که نامحرم است این را ذکر کرده اما با اینکه خواهرزاده را ذکر کرده این را آخر ذکر کرده هاهنا نکتتان: یکی اینکه عموها و خاله‌ها ذکر نشدند برای اینکه ممکن است برای فرزندانشان نقل کنند آنها نامحرم‌اند پسرعمو با دخترعمو نامحرم است پسرخاله با دخترخاله نامحرم است.
علت ذکر «بنی اخواتهِنَّ» در آخرین گروه محارم
یکی اینکه حتی خواهرزاده‌ها را هم که نقل می‌کند آن را آخر نقل می‌کند یعنی برادرزاده مقدم بر خواهرزاده است ﴿أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ﴾ آخرین گروهی که نقل می‌کنند خواهرزاده است برای اینکه برادرزاده اگر نقل بکند برای پدرش نقل بکند که خب پدر, برادر این خانم است برای مادرش نقل بکند که مادرش زن است اما خواهرزاده اگر برای مادرش نقل بکند که خب زن است ولی برای پدرش نقل بکند نامحرم است آخرین گروهی که ذکر شدند خواهرزاده‌ها هستند همه آنهای دیگر مقدم‌اند. این نکته نشان می‌دهد که دین روی عفاف و حجاب نهایت تأکید را دارد عموها و خاله‌ها با اینکه محرم‌اند آن را گذاشته به عهده روایات یا به قرینه می‌خواهد بفهماند خواهرزاده با اینکه محرم است او را آخرین مرتبه قرار داد زن‌ها هم که محرم‌اند نفرمود هر زنی می‌تواند زن‌های مؤمنه را ببیند زن‌های مؤمنه می‌توانند زن‌های مؤمنه را ببینند برای اینکه اینها هم خودشان محرم‌اند هم اسرار را حفظ می‌کنند دیگر برای نامحرم تعریف نمی‌کنند.
شمول ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾ بر کنیز نه عبید
﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾ هم عموم ندارد که عَبید و اِما هر دو را شامل بشود ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾ چه در سورهٴ مبارکهٴ «نور»[20] چه در آیه‌ای که محلّ بحث است به تعبیر مرحوم شیخ طوسی که فرمودند «و هو الأصح»[21] فرمودند این راجع به کنیزهاست نه راجع به عبید یعنی اگر کسی مرد است کنیزی دارد خب او مِلک یمین اوست ولی اگر زن بود و بنده‌ای داشت باید خودش را بپوشاند این طور نیست که حالا چون ملک یمین اوست می‌تواند رها باشد لذا ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾ به اماء و کنیزها مرتبط دانستند نه اعم از عبید و اماء که این با طهارت قرآنی با حجاب و عفاف قرآنی سازگارتر است همان‌طور که در سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیهٴ 31 این خصوصیات بیان شده در آیه محل بحث سوره مبارکه «احزاب» هم همین خصوصیات هست ملاحظه فرمودید: ﴿لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ وَلاَ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ﴾ برادر و برادرزاده را اول ذکر کرد بعد خواهرزاده را، برای اینکه آخرین گروهی که بالاخره بی‌حضاضت نیست همین‌اند ﴿أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ﴾ هستند.
عدم جواز آراستگی زن نزد زنان غیر مؤمن و عبید
بعد فرمود: ﴿وَلاَ نِسَائِهِنَّ﴾ یعنی نساء مؤمنات پس زن حق ندارد پیش هر زنی خود را بیاراید و زن حق ندارد آنجایی که مسئله عبید و اماء مطرح است نزد عبید خود را بیاراید فقط نزد اماء می‌تواند خود را بیاراید ﴿َولاَ مَا مَلَکَتْ َیْمَانُهُنَّ﴾ به قرینه ﴿نِسَائِهِنَّ﴾این خصوص اماء را شامل می‌شود عبید را شامل نمی‌شود.
بی‌حجابی منشأ طلاق و افسردگی و افسارگسیختگی مردان
پرسش:...
پاسخ: بله خب در مسئله بعولة آنجا ما یک محرمیت داریم یک حرمت نکاح داریم با حفظ طبقات، آنجا این بالاخره به وسیله دختر محرم شده است اما نظیر این محارم نسبی نیست اینجا محارم نسبی را ذکر می‌کنند محارم سببی و مصاهره و امثال ذلک را که اینجا ذکر نکردند نه در سوره مبارکه «نور» ذکر فرمودند نه اینجا ذکر می‌فرمایند. اگر ما از روز اول این عفاف را حفظ می‌کردیم گرفتار این دو داء عضال و مصیبت بزرگ نمی‌شدیم طلاق، بخش وسیعی منشأش همین است این یکی دیگری را می‌بیند و به او دل می‌دهد و از همسرش دل می‌کند این فاصله حاصل می‌شود اگر ـ خدای ناکرده ـ طلاق در جایی رخنه کرد ممکن است در بعضی از موارد بی‌آسیب باشد اما غالباً احدی‌السیّئتین در آن هست یا گرفتار افسردگیِ گوشه منزل می‌شود یا ـ خدای ناکرده ـ گرفتار افسارگسیختگی حاشیه خیابان، احدی‌السیّئتین هست انسان می‌شنود یک خانواده منحل شده است اما نمی‌داند انحلال خانواده یعنی چه, اگر در خانه بنشیند عمری افسرده است برود حاشیه خیابان عمری افسارگسیخته است این دو خطر هست که منشأ همه اینها بی‌حجابی است.
عدم تناقض حجاب با آزادی
این‌چنین نیست که اگر جلوی بی‌حجابی را گرفتند جلوی آزادی را گرفتند آزادی، حریّت از بهترین نعمت‌های الهی است بارها به عرضتان رسید که کلمه ولنگار کلمه بسیط نیست مرکّب از وِل و انگاره است یعنی اگر کسی انگاره و انگیزه او این باشد که ول است این را می‌گویند ولنگار خب مگر می‌شود انسان وِل باشد می‌شود انگیزه کسی ول بودن باشد این دین جلویش را گرفته خب اگر به ما فرمود: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[22] و ما باید تأسّی کنیم اختصاصی به بیت او ندارد ملاحظه فرمودید همان طور که در سورهٴ مبارکهٴ «نور» درباره زن و مرد باایمان این بیانات را دارد همان‌ها را با یک تفاوت مختصری درباره همسران وجود مبارک پیغمبر بیان می‌کند.
اصلاح جامعه با انجام وظیفه دولت و مردم
ما می‌خواهیم جامعه‌مان اصلاح بشود بسیاری از مشکلات است که به دست خود ما باید حل بشود برخی از کارهای ماست که به دست دولت باید حل بشود دولتی که با مردم است مردمی که با دولت‌اند نباید کارها را به یکدیگر ارجاع بدهند ما هم باید وظیفه‌مان را انجام بدهیم آنها هم باید وظیفه‌شان را انجام بدهند تا پاسدار کوشش امام راحل و خونهای پاک شهدا(رضوان الله تعالی علیهم) باشیم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ شوری، آیهٴ 11.
[2] . سورهٴ قلم، آیهٴ 4.
[3] . الکشاف، ج 3، ص 551.
[4] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 51.
[5] . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 11، ص 197 و 198.
[6] . دیوان سعدی، عزل 548.
[7] . ر . ک: الکافی، ج 8، ص 312.
[8] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 32.
[9] . سورهٴ فجر، آیهٴ 22.
[10] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 52.
[11] . جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج22، ص10.
[12] . سورهٴ نساء، آیهٴ 113.
[13] . الکشاف، ج 3، ص 550.
[14] . الکشاف، ج 3، ص 550 و 551.
[15] . الکشاف، ج 3، ص 551.
[16] . الکشاف، ج 3، ص 551.
[17] . سورهٴ احزاب، آیات 45 و 46.
[18] . الکشاف، ج 3، ص 555؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 3، ص 434.
[19] . سورهٴ حجرات، آیهٴ 2.
[20] . سورهٴ نور، آیهٴ 31.
[21] . التبیان فی تفسیر القرآن، ج8،ص358.
[22] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 21.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:25

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی