display result search
منو
تفسیر آیات 43 تا 45 سوره فاطر

تفسیر آیات 43 تا 45 سوره فاطر

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 96 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 43 تا 45 سوره فاطر"
-مقاومت در برابر وحی الهی یک استکبار نابخشودنی است؛
-مکر بدتر از استکبار؛ چون استکبار عدم خضوع در برابر دین و مکر براندازی هم هست
-سنن الهی بر اساس «أحسن النظام»

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿اسْتِکْبَاراً فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلاَ یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً (43) أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَکَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْ‏ءٍ فِی السَّماوَاتِ وَلاَ فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِیماً قَدِیراً (44) وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمّی فَإِذَا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیراً (45)﴾

در بخش پایانی سوره مبارکه «فاطر» که در مکه نازل شد بعد از اقامه براهین بر اصول کلی توحید و وحی و نبوّت و معاد و ارشادهای لازم درباره خطوط کلی اخلاق و فقه, طغیان و سرکشی مشرکان حجاز را مطرح فرمود, گاهی به صورت تبشیر و زمانی هم به صورت انذار، اینها را هشدار داد فرمود مقاومت شما در برابر وحی الهی یک استکبار نابخشودنی است و این مکری که شما دارید درباره خاموش کردن چراغ وحی, دامنگیر شما خواهد شد. این را تشریح کرد فرمود عمل هرگز عامل را رها نمی‌کند بعد از اینکه فرمود عمل از بین نمی‌رود عمل زنده است عمل, عامل را رها نمی‌کند این دو اصل از اصول قرآنی است که «العمل حیٌّ لا یموت بإذن الله و العمل معلّقٌ علی عامله بإذن الله» کاری که انسان انجام داد از بین نمی‌رود نمی‌شود گفت گذشت, ما گذشتیم نه اینکه آن عمل از بین رفته باشد پس عمل باقی است بدون شک, از بین نمی‌رود وقتی از بین نرفت یک موجود معطّل در عالَم هستی وجود ندارد که نه با چیزی رابطه داشته باشد معلول چیزی باشد یا علّت چیزی باشد یک موجود جدا و بیگانه‌ای در یک گوشه افتاده باشد آن در عالَم هستی نیست اگر چیزی موجود است حتماً لوازمی دارد, ملزوماتی دارد, ملازماتی دارد بعد از یک مدت که در خطّ تولید افتاد قافله‌ای را تشکیل می‌دهد, این هم اصل دوم. پس عمل از بین نمی‌رود, اصل اول و چون موجود است معطّل نیست لوازمی دارد, ملزوماتی دارد, پیامدهایی دارد, اصل دوم. اصل سوم این است که درست است که عمل از بین نمی‌رود, درست است که عمل لوازم و ملزوماتی دارد ولی عمل, مبدأ فاعلی خود را رها نمی‌کند عمل به غیر عامل خود مرتبط نیست اگر عمل اثری دارد چه اثر خوب چه اثر بد, نصیب همان عامل می‌شود یا دامنگیر آن عامل می‌شود اینکه فرمود: ﴿لَیْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی﴾[1] ناظر به همین است. در بیانات نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در دعای ختم قرآن این است که «و صارت الأعمال قلائد فی الأعناق»[2] عمل‌های بد, غُل دامنگیر و گردنگیر تبهکاران می‌شود این‌طور نیست که عمل, عامل را رها کند. یک غُل گردنگیر خواهد بود. عمل, عامل را رها نمی‌کند ﴿لَیْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی﴾ این می‌شود اصل سوم. پس اصل اول این است که عمل از بین نمی‌رود, دوم این است که اگر چیزی در جهان موجود است در خطّ تولید است لوازمی دارد, ملزوماتی دارد, آثاری دارد. اصل سوم این است که عمل از عامل گسیخته و منقطع نیست الاّ ولابد دامنگیر یا گردنگیر عاملش می‌شود.
بر اساس این اصول سه‌گانه قرآن کریم فرمود: ﴿لاَ یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ﴾ ـ این مضمون در جاهای دیگر هم هست ـ حاقَ یعنی أحاطَ «لا یُحیط» مکرِ بد مگر به عاملش, دامنگیر او می‌شود چون راه خلاف فقط خلافکار را گرفتار می‌کند و لاغیر. بر اساس این جهات فرمود اینها که در برابر وحی ایستادند استکباری در زمین دارند که متکبّرانه در برابر وحی قرار می‌گیرند و حاضر به خضوع و تمکین نیستند و این مکرِ بد را هم دارند و دامنگیرشان شده است آن‌گاه خود آن استکبار هم یک نحو مَکر است ﴿وَلاَ یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ﴾ «و لا یحیق الاستکبار الاّ بأهله, و لا یحیق الظلم الاّ بأهله, و لا یحیق العصیان الاّ بأهله» این یک اصل کلی است یعنی تبهکاری فقط غُل گردنگیر تبهکار می‌شود آن بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) که در دعای ختم قرآن هست به منزله تفسیر همه این آیات خواهد بود که «و صارت الأعمال قلائد فی الأعناق». این‌جا استکبار را هم فرمود, مکر را هم فرمود و جمع‌بندی کرد فرمود: ﴿وَلاَ یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ﴾ چون مکر بدتر از استکبار است استکبار یعنی در برابر دین خضوع نمی‌کنند اما مکر یعنی گذشته از اینکه خضوع نمی‌کنند درصدد براندازی نظام الهی‌اند فرمود: ﴿الْمَکْرُ السَّیِّئِ﴾ که قصدشان این است که دین را از پا در بیاورند فقط دامنگیر خود آنها خواهد بود در بخش‌های دیگر هم فرمود: ﴿وَقَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَإِن کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ﴾[3] اینها ممکن است مکرهایی داشته باشند که کوه‌ها را منفجر کنند ولی ﴿عِندَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: البته اگر حقّ الله است که با توبه حل می‌شود و اگر حقّ الناس است گذشته از توبه باید ترمیم بکند.
﴿فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ﴾ این تهدید است یعنی شما فقط منتظر باشید که عذابی که دامنگیر گذشتگان شد دامنگیر شما هم بشود ﴿فَهَلْ یَنظُرُونَ﴾ یعنی «لا ینتظرون» این خبریه‌ای است که به داعی انشا القا شده یعنی هیچ انتظار نداشته باشند فقط منتظر باشند که عذاب گذشتگان دامنگیرشان بشود ﴿إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ﴾ نیاکانشان, گذشتگانشان, مستکبرانی که در زمین بودند همان طوری که ذات اقدس الهی به حیات آنها خاتمه داد ﴿دَمَّرنَاهُمْ تَدْمِیراً﴾, ﴿وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ﴾,[4] ﴿مِنْهُم مَنْ أَغْرَقْنَا﴾,[5] ﴿مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِیدٌ﴾[6] همه آن عذاب‌هایی که نصیب گذشتگان شد و دامنگیر گذشتگان شد دامنگیر اینها هم می‌شود چرا؟ برای اینکه ذات اقدس الهی یک برنامه حکیمانه تنظیم کرد که تا مدتی صبر می‌کند نصاب صبر وقتی تمام شد نصاب عفو و تخفیف تمام شد نصاب رحمت در برابر غضب تمام شد نوبت به غضب می‌رسد همه این برنامه‌ها بر اساس نظام احسن است; لذا خدای سبحان گاهی درباره کلّ عالَم سخن می‌گوید می‌فرماید: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[7] چرا؟ ـ بحثش هم قبلاً گذشت که ملاحظه فرمودید ـ دو موجبه کلیه را بیان کرد بعد این سالبه کلیه را بیان فرمود. یک موجبه کلیه این است که «کلّ ما صَدق علیه أنّه شیء فهو مخلوق الله سبحانه و تعالی» هر چه مصداق شیء است مخلوق خداست که فرمود: ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾[8] این آیه, موجبه کلیه است ناظر به «کان» تامّه است یعنی اصلِ هستی اشیا برای خداست یک موجبه کلیه دیگر هم فرمود که ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ﴾[9] یعنی هر چه آفرید زیبا آفرید این هم موجبه کلیه; حالا اگر کسی بخواهد چیزی را عوض بکند یا بخواهد خدا چیزی را عوض کند پاسخش آن سالبه کلیه است که ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ خدا چیزی را عوض نمی‌کند و چیزی هم در عالَم عوض نمی‌شود. غیر خدا نمی‌تواند عوض کند چون قدرت ندارد, خود خدا عوض نمی‌کند چون به احسن وجه خلق کرده دیگر زیباتر از این که ممکن نیست; لذا به صورت لای نفی جنس فرمود: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ یا ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ﴾,[10] ﴿لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ﴾[11] و مانند آن برای اینکه غیر خدا قدرت ندارد, خود خدا که قادر است چون به احسن وجه خلقت کرده است دیگر عوض نمی‌کند ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ این اصول سه‌گانه شامل سنّت و امثال سنّت خواهد شد; لذا سنن الهی بر اساس همان «أحسن النظام» تدوین شده است لذا گاهی به صورت لای نفس جنس می‌فرماید: ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً﴾ تبدیلی در سنّت الهی نیست تحویلی هم در سنّت الهی نیست. تبدیل آن است که این سنّت را بردارند به جای آن و بدلِ آن سنّت دیگر بگذارند, تحویل آن است که این سنّت را از این قوم بردارند به قوم دیگر بدهند فرمود عذابی که باید دامنگیر مستکبران و ماکران بشود نه تبدیل‌پذیر است نه تحویل‌پذیر, نه این عذابی که خاصّ اینهاست عوض می‌شود به چیز دیگر, نه اینکه از این قوم متحوّل می‌شود به قوم دیگر برسد همین عذاب است برای همین قوم ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً﴾ که این عذاب را بردارند چیز دیگر به جای آن بنشانند ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾.
پرسش: در اموری که بدا حاصل می‌شود آن تبدیل و تحویل است یا نیست؟
پاسخ: خود بَدا جزء اموری است که در قضا و قَدر پیش‌بینی شده است که فلان حادثه در فلان صحنه رخ می‌دهد بعد در فلان صحنه باید عوض بشود, خود این تغییر و تبدیل زیرمجموعه عالَم قضاست و جزء سنّت الهی است; یعنی وقتی مردم اوضاعشان عوض می‌شود ذات اقدس الهی هم آثار خودش را عوض می‌کند خود این مجموعه زیر پوشش سنّت الهی است ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾[12] اگر مردم برگردند ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾,[13] ﴿إِن تَعُودُوا نَعُدْ﴾[14] این دو اصلی که در تحویل و تحوّل عالَم هست اینها زیرمجموعه آن سنّت کلّی الهی است اگر مردم برگردند لطف الهی برمی‌گردد, مردم استکبار و مکرشان را ادامه بدهند لطف الهی سلب می‌شود خود اینها بخشی از بَدا همه اینها زیرمجموعه لوح محفوظ است تثبیت‌شده است که کجا جای بداست کجا جای بدا نیست کجا جای تغییر است کجا جای تحویل است و مانند آن. در حقیقت اگر حکم عوض می‌شود چون موضوع عوض می‌شود وقتی این شخص توبه کرده است طیّب و طاهر شد جا برای عوض شدن حکم نیست چون آن حکمی که برای تبهکار بود همچنان باقی است این‌طور نیست که این حکم تبهکار از تبهکار گرفته بشود این شخص عوض شد موضوع عوض شد این شخص خودش را از زیر پوشش این عذاب به در آورد وارد پوشش رحمت کرد. بنابراین در سنّت الهی نه تبدیل است و نه تحویل.
پرسش:...
پاسخ: نه, این سنّت الهی غیر از تبدیل سیّئه به حسنه است انسان مادامی که زنده است در عالَم حرکت است در عالم حرکت هر گونه تغییری ممکن است انسان ممکن است از ایمان به کفر, از کفر به ایمان, از صلاح به طلاح, از طلاح به صلاح منتقل بشود اما اصل کلی این است که اگر کسی صالح بود خیر برای اوست, اگر کسی طالح بود شرّ دامنگیر اوست این سنّت الهی است که تغییرناپذیر است افرادی که در دنیا زندگی می‌کنند زیرمجموعه این سنّت‌اند فلان‌جا سقف است اگر کسی بخواهد آسوده باشد می‌رود زیر سقف, فلان‌جا سقف نیست پناهگاه نیست اگر کسی از زیر سقف به در رفته آسیب می‌بیند این یک اصل کلی است کجا سقفِ رحمت است, کجا باز است, کجا آسیب‌پذیر است, کجا آسیب‌پذیر نیست اینها را ذات اقدس الهی مشخص کرده افرادی که راهی این راه‌اند, متحرّک این راه‌اند تا زنده‌اند و نفس می‌کشند در معرض تغیّر و تبدّل‌اند از ایمان به کفر, از صلاح به طلاح و مانند آن, آنها عوض می‌شوند نه اینکه حکم الهی و قانون الهی و سنّت الهی تغییر کرده باشد.
پرسش: حضرت استاد وعده خدا تخلّف‌پذیر نیست اما وعید خدا که تخلّف‌پذیر است؟
پاسخ: بله خب چون انشاست اِخبار که نیست تهدید کرد بعد عفو الهی هست, شفاعت هست, سنّت هست, تخفیف هست اینها هست وعده الهی چون بر خلاف حکمت است تغییرپذیر نیست اما وعید الهی خبر نیست یک وقت خدا خبر می‌دهد که فلان گروه معذّب می‌شوند این یقیناً واقع خواهد شد چون خبر است اما اگر این جمله, جمله انشائیه باشد یا جمله خبریه‌ای که به داعی انشا القا شده باشد چون انشاست انشا که صدق و کذب ندارد با لطف الهی ممکن است که وعید برطرف بشود ولی این سنّت سر جایش محفوظ است این سنّت عوض نشد این شخص مشمول رحمت شد از بیرون این را وارد حِصن کردند نجات پیدا کرده این هم جزء سنّت‌های الهی است «و آخر مَن یَشفع هو أرحم الراحمین»[15] این جزء سنّت‌های الهی است این هم عوض‌شدنی نیست.
﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾ این برهان مسئله است بعد برای اینکه این برهان تجریدی را تجربی کنند فرمودند شما فحصی بکنید در سرزمین‌ها ببینید اقوام و مللی که تبهکار بودند به چه روز سیاهی مبتلا شدند هم برهان تجریدی در قرآن کریم هست هم شواهد تجربی و حسّی ﴿أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ﴾ شما از حجاز به شام, از شام به حجاز که می‌روید مناطق ویران‌شده‌ای می‌بینید که آثار گذشتگان است, میراث فرهنگی است, می‌بینید و می‌شنوید که چه اقوامی در این سرزمین زندگی می‌کردند و به چه روز سیاهی مبتلا شدند ﴿فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ که همان گروه گذشته که گرفتار عذاب الهی شدند ﴿أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً﴾ بودند از این صنادید قریش, مشرکان حجاز نیرومندتر بودند. در سوره مبارکه «سبأ» آیه 45 گذشت که ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ همین است یعنی این مشرکان و سرمایه‌داران مکه, معشار سرمایه‌داران گذشته نبودند معشار یعنی یک دهم, نظیر مِرباع یعنی یک چهارم, معشار گذشته‌ها را اینها نداشتند فرمود: ﴿وَکَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً﴾ بعد یک اصل کلی تجریدی را ذکر می‌کند می‌فرماید چون خدای سبحان، علیمِ محض است علمش نامتناهی است, قدیر محض است قدرتش نامتناهی است چیزی نمی‌تواند خدا را عاجز کند ﴿وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْ‏ءٍ﴾ یعنی «لا یُعجزه شیءٌ» هیچ چیزی خدا را عاجز نمی‌کند که خدا ـ معاذ الله ـ نتواند مطابق اراده‌اش کاری انجام بدهد چه موجود آسمانی باشد چه موجود زمینی ﴿وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْ‏ءٍ فِی السَّماوَاتِ وَلاَ فِی الْأَرْضِ﴾ چرا؟ برهان مسئله این است که او علیم مطلق است پس همه امور را می‌داند, قدیر مطلق است بر همه کارها تواناست اگر کسی بعضی از امور را بداند بعضی از امور را نداند ممکن است گرفتار مکرها و حیله‌های پنهانی بشود اگر کسی همه امور را بداند ولی نتواند جلوی مکر و نقشه دیگران را بگیرد آسیب می‌بیند اگر موجودی علیمِ محض بود و قدیر صِرف بود هرگز وامانده نخواهد شد.
بعد اگر کسی بگوید خب حالا که خدا این‌چنین قدرت دارد چرا به حیات تبهکاران خاتمه نمی‌دهد؟ می‌فرماید دنیا دار امتحان است این‌چنین نیست که هر کسی گناهی کرده فوراً خدا به حیات او خاتمه بدهد این تقریباً شبیه جبر و مانند آن می‌شود انسان از ترس، گناه نمی‌کند باید دست او باز باشد تا نفس می‌کِشد مختارانه و آزادانه تصمیم بگیرد و اگر ذات اقدس الهی می‌خواست اینها را عذاب بکند هیچ کدام از اینها روی زمین نمی‌ماندند آن وقت کلّ زمین برای یک گروه مخصوص و اندکی می‌ماند الآن شما اگر در عین حال که در متن جامعه زندگی می‌کنید یک قدم خود را از جامعه جدا کنید این آیه را به خوبی می‌بینید که ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾[16] یک شرک ظریفی, یک شرک خفیفی در لابه‌لای کار بسیاری از افراد هست هر روز تابع قدرتی هستند, هر روز به یک سو می‌روند این شرک ضعیف, تنیده در کار بسیاری از افراد است اگر خوب دقت کنید ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ این است خب اگر ذات اقدس الهی بخواهد به کیفر شرک, اینها را در دنیا عذاب کند که کسی نمی‌ماند. بنابراین خدا قدرت داد, آزمون می‌کند و محکمه الهی هم دارد خیلی دیر نشده کسی هراس دارد که می‌ترسد خلافکار در آینده از دستش بیرون رود اما وقتی که ﴿وَاللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُحِیطٌ﴾[17] و هیچ چیزی از حیطه قدرت الهی بیرون نیست چه عجله برای انتقام. در سوره مبارکه «نحل» یک مطلب فرمود, در سوره «یونس» یک مطلب دیگر, در این آیه هم همان مطلب را تکرار می‌کند. در سوره مبارکه «یونس» آیه 23 فرمود: ﴿فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ بعد یک اصل کلی را فرمود, فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ این سخن از ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾[18] نیست, سخن از ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ﴾[19] نیست سخن از ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ است این سخن از ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ به آن اصل کلی که در طلیعه بحث مطرح شد اشاره می‌کند ﴿إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی أَنفُسِکُم﴾ این یک حصر است یعنی هر کس ستمی می‌کند ولو نسبت به خانواده‌اش, ولو نسبت به همسایه‌اش, ولو نسبت به زیرمجموعه‌اش هر کسی هر ستمی می‌کند یک نیشی به خود می‌زند منتها الآن مَست قدرت است وقتی این حالت تخدیری برطرف شد دادش در می‌آید این‌طور نیست که الآن درد نباشد الآن آسیب هست منتها او چون احساس نمی‌کند ﴿فِی سْکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ مستانه زندگی می‌کنند تخدیرشده‌اند کسی که تخدیر شده است درد را احساس نمی‌کند وقتی آخرهای عمر فرا رسید دادش در می‌آید ﴿إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی أَنفُسِکُم﴾ این‌جا ﴿عَلَی﴾ است آنکه در سوره مبارکه «اسراء» است که ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾[20] آن لام, لام اختصاص است نه لام نفع تا ما بگوییم اوّلی لام نفع است دومی به قرینه مشاکله لام آمده هر دو لام برای اختصاص است ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ «إنّ الإحسان یختصّ بالمحسن» ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ «إنّ الاسائة تختصّ بالمسیء» لام, لام اختصاص است اما لام نفع و ضرر در این گونه از موارد است فرمود: ﴿إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی أَنفُسِکُم﴾ در موارد دیگر فرمود ما اگر مردم را با این وضعی که هست عذاب می‌کردیم آیه 61 سوره مبارکه «نحل» این است ﴿وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَابَّةٍ﴾ که منظور از «دابّه» همین انسان‌ها هستند بعضی‌ها خواستند بگویند مطلق دابّه است اعم از حیوانات و اینها ﴿وَلکِن یُؤَخِّرُهُمْ﴾ این کلمه ﴿یُؤَخِّرُهُمْ﴾ نشان می‌دهد که منظور از دابّه همین تبهکاران‌اند ﴿إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ﴾ فرمود جلو و دنبال راه ندارد پس کسی هراس داشته باشد و بترسد که از دستش در برود ولی کسی که چیزی از دستش در نمی‌رود عجله‌ای نخواهد کرد ﴿وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمّی فَإِذَا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیراً﴾ حالا یا عفو می‌کند یا انتقام می‌گیرد بعضی‌ها هستند شایسته عفو هستند مورد شفاعت‌اند دعای فرزند صالح اثر کرده, حسنات پشت سر اثر کرده این ممکن است مشمول رحمت الهی باشد بعضی‌ها هستند که گناهانشان فردی نبود جمعی بود به حریم دین اهانت کردند اینها ممکن است مشمول عفو و عنایت الهی نباشند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سوره نجم, آیه 39.
[2] . الصحیفة السجادیه, دعای 42.
[3] . سوره ابراهیم, آیه 46.
[4] . سوره عنکبوت, آیه 40.
[5] . سوره عنکبوت, آیه 40.
[6] . سوره هود, آیه 100.
[7] . سوره روم, آیه 30.
[8] . سوره رعد, آیه 16; سوره زمر, آیه 62.
[9] . سوره سجده, آیه 7.
[10] . سوره یونس, آیه 64.
[11] . سوره انعام, آیه 34.
[12] . سوره صف, آیه 5.
[13] . سوره اسراء, آیه 8.
[14] . سوره انفال, آیه 19.
[15] . تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا), ج4, ص321.
[16] . سوره یوسف, آیه 106.
[17] . سوره بروج, آیه 20.
[18] . سوره بقره, آیه 104 و ... .
[19] . سوره آل‌عمران, آیه 64 و ... .
[20] . سوره اسراء, آیه 7.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:01

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی